جمع بندی این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید دیگه بریدم ................

تب‌های اولیه

24 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید دیگه بریدم ................

نقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
*********************************************
سلام
من از اول زندگیم تا الان به مشکلاتی خوردم که دیگه بریدم هرچه میگم ای خدا یه وجودی از خودت بهم نشون بده انگار نه انگار که خدایی هست دیگه واقعا درارم شک میکنم اگر امتحانه چقدر امتحان یک سال دو سال سه سال چهار سال.... چقدر؟؟؟؟؟
2 دوسال داشتم که پدرم از دست دادم و مادرم با دست خالی و دوتا پسر برگشت خونه پدریش و با کارگری با چه زجرهایی منتهایی مارو بزرگ کردو....
ماجراهای من ...
من از 10 سالگی رفتم کار کردم تابستونا جعبه هایی بر میداشتم که از خودم بزرگ بودن با مکافات اومدم درس خوندم دیپلم گرفتم ثبت نام کردم ارتش از امتحان قبول شدم مجبورا به تهران برای مصاحبه و متهانات رافتم یادمه اون زمان 70هزارتومان از یکی قرض کردیم به اومید اینکه میرم قبول بشم با چه مکافاتی با مادرم رفتم از همه معاینات مصاحبه قبول شدم با چه خوشحالی برگشتیم خونه که دیگه قبول شدم و خدا ما رو از بد بختی نجات داد اما وقتی نتایج اعلام شد اسم من نبود رفتم چند جا کار کنم همگی به نحوی منتفی شد اومدم کنکور دادم یه جایی خیلی دور قبول شدم با خودم فکر کردم کجا میخوام مادر و برادر تنها بزارم برم بیخیال شدم لرفتم پی کار گری بعد یه چند ماه با خودم فکر کردم کار کنم برم دانشگاه ازاد این کارو کردم رفتم دانشگاه هر روزی که تعطیل بودم و کلاس نداشتم کار گری میکردم اخر سرم نتونستم دوم بیارم بیخیال درس شدم یه وامی جور کردیم رفتم مغازه باز کردم به اونی که میپرستید قسم این ور اون ور من همیشه مشتری داشت اما منم میشتم درور دیوار نگا میکردم اخرم با کلی بدهی اومدم بیرون خلاصه الان نمیدونم چه کنم نمیدونم چطور شرمندگیمو ببرم پیش مادرم که جونیشو گذاشته به پای من الان یه گوشه خونه افتاده انقدر کار کرده دیگه برا الانش جونی نمونده این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید یا بگید بهم یه حالی بده هیچی نمیخوام فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه
باور کنید نه اهل خلاف هستیم نه حروم نه مشروب که بگم اینا نمیزاره اسایش داشته باشیم
به اون خدایی که میپرستید قسم بالاهایی سرم اومده که بخوام بگم یه کتاب 100000صفحه یا بیشتر میشه چند باری خواستم خود کشی کنم اما نتونستم
اخه مگر ما دل نداریم مگر ما ادم نیستیم مگر......

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد صادق

مرد;518030 نوشت:
نقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
*********************************************
سلام
من از اول زندگیم تا الان به مشکلاتی خوردم که دیگه بریدم هرچه میگم ای خدا یه وجودی از خودت بهم نشون بده انگار نه انگار که خدایی هست دیگه واقعا درارم شک میکنم اگر امتحانه چقدر امتحان یک سال دو سال سه سال چهار سال.... چقدر؟؟؟؟؟
2 دوسال داشتم که پدرم از دست دادم و مادرم با دست خالی و دوتا پسر برگشت خونه پدریش و با کارگری با چه زجرهایی منتهایی مارو بزرگ کردو....
ماجراهای من ...
من از 10 سالگی رفتم کار کردم تابستونا جعبه هایی بر میداشتم که از خودم بزرگ بودن با مکافات اومدم درس خوندم دیپلم گرفتم ثبت نام کردم ارتش از امتحان قبول شدم مجبورا به تهران برای مصاحبه و متهانات رافتم یادمه اون زمان 70هزارتومان از یکی قرض کردیم به اومید اینکه میرم قبول بشم با چه مکافاتی با مادرم رفتم از همه معاینات مصاحبه قبول شدم با چه خوشحالی برگشتیم خونه که دیگه قبول شدم و خدا ما رو از بد بختی نجات داد اما وقتی نتایج اعلام شد اسم من نبود رفتم چند جا کار کنم همگی به نحوی منتفی شد اومدم کنکور دادم یه جایی خیلی دور قبول شدم با خودم فکر کردم کجا میخوام مادر و برادر تنها بزارم برم بیخیال شدم لرفتم پی کار گری بعد یه چند ماه با خودم فکر کردم کار کنم برم دانشگاه ازاد این کارو کردم رفتم دانشگاه هر روزی که تعطیل بودم و کلاس نداشتم کار گری میکردم اخر سرم نتونستم دوم بیارم بیخیال درس شدم یه وامی جور کردیم رفتم مغازه باز کردم به اونی که میپرستید قسم این ور اون ور من همیشه مشتری داشت اما منم میشتم درور دیوار نگا میکردم اخرم با کلی بدهی اومدم بیرون خلاصه الان نمیدونم چه کنم نمیدونم چطور شرمندگیمو ببرم پیش مادرم که جونیشو گذاشته به پای من الان یه گوشه خونه افتاده انقدر کار کرده دیگه برا الانش جونی نمونده این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید یا بگید بهم یه حالی بده هیچی نمیخوام فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه
باور کنید نه اهل خلاف هستیم نه حروم نه مشروب که بگم اینا نمیزاره اسایش داشته باشیم
به اون خدایی که میپرستید قسم بالاهایی سرم اومده که بخوام بگم یه کتاب 100000صفحه یا بیشتر میشه چند باری خواستم خود کشی کنم اما نتونستم
اخه مگر ما دل نداریم مگر ما ادم نیستیم مگر......

باسلام وتشکر از شما .
در ابتدا باید اشاره شود شما خوب است در کنار آن کاه مشکلات زندگی که داشته اید خوب است کوهی از نعمت ها خدای خودرا نیز در نظر بگیرید تا معلوم شود که خدای ما وشما وهمه عالم چقدر برشما مهربان است . مثلا آن مادر خوب که از خدمت های دل سوزانه اش آنهمه یاد کردیده اید آیا این کم نعمت است ؟؟؟؟؟؟
آن سلامتی . جوانی . وصدها وهزاران نعمت دیگر که در اختیار دارید آیا این ها از کیست ؟؟؟
کی به شما داده از خود شما است ویا کسی دیگر به شما داده ؟؟؟؟؟
اگر پول های همه دنیا را به شما بدهد و دوچشم ویا کلیه ویا قلب ویا دست ویا پا ویا ویا ویا وووو را از شما بگیرد آیا راضی هستید ؟؟؟؟
پس انصاف داشته وبر نعمت های خدای خود شاکر باش
اما در یک تحلیل کلی در این باب باید گفت :

مشکلات و سختی هایی که بر انسان ها وارد می شود ، دارای وجوه مختلف و فلسفه های گوناگونی است . بخش عمده مشکلات و سختی ها مرتبط با اعمال انسان هاست ، یعنی بسیاری از ما چوب اشتباهات و تصمیمات نادرست خود یا دیگران را می خوریم . متاثر از ظلم ظالمان و بدکاران دچار مشکلات و گرفتاری ها هستیم . این گونه امور نه به خواست خداوند است و نه مورد رضایت او . خداوند همه عوامل طبیعی برطرف شدن بی عدالتی ها و کنار گذاشتن اشتباهات را برای ما روشن ساخته تا گرفتار پیامدهای آن نباشیم .
اما غیر از این گونه موارد برخی از مشکلات و سختی ها عین حقیقت این عالم و جزو لوازم وجودی آن است. خداوند چرا محل زندگی انسان یعنی دنیا را همراه و توام با این قبیل سختی ها قرار داده است ؟
اولا چون ماهیت دنیا و نظام عالم طبیعت ، سختی و مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آن ها است. بسیاری از چیزها در عالم با سختی و تلاش و کوشش بسیار به دست می آید و اهداف زیبا ، لذت بخش و سعادت آفرین تأمین می شود.(1)
ثانیاً فلسفه اصلی وجود مشکلات را باید در سنت امتحان و آزمون الهی بررسی کرد . سنّت امتحان و آزمایش بندگان، یکی از سنّت‏های رائج و متداول الهی است که همه انسان‏ها به نوعی در معرض آن قرار می‏گیرند. شکل آزمایش به فراخور زمان و ظرفيت اشخاص مختلف است. گروهی به وسیله مال و ثروت، برخی با فقر و تنگدستی ، برخی توسّط دشمنان بی رحم یا انواع بلایا و مصیبت های دیگر آزموده می‏شوند.(2) برای امتحان‏ها فلسفه ‏های گوناگونی ذکر شده است که به برخی اشاره می‏کنیم.
آزمایش دارای فوائد و حکمت‏ های فراوانی است، اما کشف حقیقت و پی بردن به امور پنهانی از طریق آزمایش در مورد خدا بی معنا است، زیرا بر همه چیز آگاه است، بدون نیاز به امتحان. حال به برخی فوائد بلایا اشاره می‏کنیم:
بلا و امتحان موجب بیداری است. کسی که در معرض آزمون قرار می گیرد، بر غفلت‏ها، آلودگی‏ها، انحراف‏ها و سراب‏ها آگاهی می یابد.(3)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛(4)
به سوی امت های پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و چون آن ها را اطاعت نکردند ، به بلا گرفتار شان نمودیم، شاید به زاری و خاکساری به درگاه خدا رو آورند .
رنج گنج آمد که رحمت‏ها در اوست
:Gol: مغز تازه شد چون بخراشید پوست(5)
از همین باب است که آزمون الهی آدمی را به یاد خداوند می اندازد.(6)
وقت محنت گشته‏ای اللَّه گو
:Gol: چون که محنت رفت، گویی راه کو
این از آن آمد که حق را بی گمان
:Gol: هر که بشناسد بُوَد دایم بر آن(7)
رفع تکبر و غرور از انسان:
انسانی که در معرض سختی‏ها و بلاها قرار می گیرد، به ضعف خود آگاه شده و دچار تکبّر و غرور نمی شود.
امیر المؤمنین (ع) فرمود:
"خداوند انسان‏ها را با مجاهدت‏های پرمشقّت می آزماید . بر سر راه شان ناملایمات قرار می دهد تا تکبّر و خودبینی از دل آنان بیرون رود . فروتنی و تواضع بر جان شان حاکم شود، آن گاه درهای فضل خویش را روی بندگانش می گشاید و به سادگی ابزار عفو و بخشش را در اختیارشان می گذارد".(8)
گاهی بسیاری از نعمت های الهی، و الطاف ویژه و ناب خداوند در لباس «سختی‌ها، تنگناها، مصیبت‌ها و مشکلات» ظاهر می شود. از این رو تشخیص «نعمت‌ها» از «نقمت‌ها»، کیفر و کفاره‌ها از الطاف و هدایت‌های خاص خداوند، بسیار مشکل می گردد. چنان که خداوند انبیا، امامان و اولیا و دوستان خاص خود را در دنیا با انواع سختی‌ها، مصیبت ها و شداید دچار ساخته است، تا بدین وسیله بر ایمان و استواری آنان، و بر مقام و مرتبت و منزلت‌شان بیفزاید.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:‌
«انّ البلاء للظالم ادبٌ، و للمؤمن امتحان،‌ و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة؛(9)
بلاها برای ستمگران جنبة کیفر و تأدیب دارد. برای مؤمنان، امتحان و برای پیامبران باعث ارتقای رتبه و درجه و برای اولیای الهی موجب کرامت و بزرگواری می گردد». بنابر این وجود مشکلات را نباید دلیل بر عدم محبت الهی نسبت به بنده او تلقی نمود .
این تصور که دنیا جای آسایش و آرامش برای انسان باشد و او را از حقیقت زندگی و سرای فانی دنیا غافل سازد و از یاد زندگی حقیقی و جاودانه باز ماند ، تصوری اشتباه است.
" و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین؛
شما را به ترس و گرسنگى و بینوایى و بیماری و نقصان در مال و جان و ثمرات می‌‌آزماییم و صابران را بشارت ده".(10) یکی از عناصر امتحان و آزمایش انسان ، سختی ها و مشکلات در زندگی است . این که انسان چگونه با آن ها برخورد خواهد کرد تا آن که در سراى ابدى نتیجه امتحانات را ببیند.
از طرف دیگر وجود سختى‏ ها و مشکلات براى زندگى ما لازم است . بدون وجود آن‏ها زندگى بى معنا و یکنواخت خواهد بود.
سختى‏ ها و دشوارى‏ ها نقش مهم و نیرومندى در تربیت، تقویت اراده، شکوفایى استعدادهاى نهفته انسان و بیرون آوردن زندگى انسان از یکنواختى و تکرار دارند، ولى وقتى سخن از کارکرد سازنده دشوارى و مصائب مى رود، منظور این نیست که تأثیر روى همه افراد یکسان است، بلکه روى برخى ممکن است نقش منفى داشته باشد، ولى مهم چگونگى برخورد و رویارویى با مشکلات است. هر اندازه شخص داراى جهان بینى بهترى باشد و فلسفه رنج‏ها و مصائب را بهتر بشناسد و از نظر روحى، خطرپذیر و با اراده و مقاوم‏تر باشد، از جنبه ‏هاى مثبت مشکلات بهره افزون‏ترى مى گیرد. بر عکس هر اندازه شخص عافیت طلب، بدبین و خطر گریزتر باشد، از مشکلات آثار منفى بیش ترى دریافت مى دارد.سختى‏ها و گرفتارى‏ها مقدمه کمال و پیشرفت است. این امور براى تکامل بشر ضرورت دارد.
اگر سختى‏ها و رنج‏ها نباشد، بشر تباه مى گردد ؛ بنابراین انسان باید مشقت‏ ها را تحمل کند و سختى‏ ها بکشد تا به کمال لایق خویش دست یابد.
تضاد و کشمکش شلاق تکامل است . موجودات زنده با این شلاق خود را به سوى کمال مى رسانند.(11)
نگاهی کوتاه به کشورها و ملت هائی که به پیشرفت رسیده اند ،نشان می دهد که چگونه با سختی ها و مشکلات مقابله نمودند و از تلاش و کوشش باز نایستاده تا به پیشرفت و تمدن دست یافته اند.
استاد مطهرى مى‏گوید:
«به حکم قانون و ناموس خلقت، بسیارى از کمالات است که جز در مواجهه با سختى‏ ها و شداید، جز در نتیجه تصادم‏ ها و اصطکاک‏ هاى سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در رو به رو شدن با بلایا و مصایب حاصل نمى‏شود، البته نه این که اثر شداید و سختى ‏ها تنها، ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعى باشد (به این معنى هر کس یک گوهر واقعى دارد که رویش پوشیده است، مانند یک معدنى است در زیر خاک و اثر شداید فقط این است که آن چه در زیر خاک است، نمایان مى‏شود و اثر دیگر ندارد) نه این طور نیست ، بلکه بالاتر است. شداید و سختى‏ ها و ابتلائات اثر تکمیل کردن و تبدیل کردن و عوض کردن دارد، کیمیا است، فلزى را به فلز دیگر تبدیل مى‏کند، سازنده است، از موجودى، موجودى دیگر مى‏سازد. از ضعیف و قوى و از پست، عالى و از خام، پخته به وجود مى‏آورد.(12) این قاعده حتى در باره پرندگان درست است. در صور و بعضى از پرندگان مى‏نویسند: براى آموزش پرواز، جوجه خود را در فضا رها مى‏سازند و با مشکلات رو به رو مى‏کنند تا بر پرواز چیره شوند. (13) از این جا مى‏توان پى برد که چرا خداوند، بندگان صالح خود را با بلاهاى گوناگون مى‏آزماید.اگر آزمایش‏ها نبود،به مقامات معنوى نمى‏رسیدند، از این رو گفته ‏اند :
هر که در این بزم مقرب تر است،
:Gol:جام بلا بیش ترش مى‏دهند.
هر آزمایش الهى براى بندگان مؤمن و موفق بیرون آمدن از آزمایش، اخذ این کمال و مرتبه وجودى و دست یافتن به مقام قرب الهى است.

پی‌نوشت‏ها:
1. بلد(90) آيه 4.
2. بقره(2) آيه155.
3. ری شهری ، میزان الحکمه، ج 1، ص 49،نشر دارالحدیث، قم، 1416 ق.
4. انعام(6)آيه 42.
5. مثنوی معنوی، 32612،نشر امیر کبیر ،تهران، 1356 ش.
6. اعراف (7) آیه 130؛ توبه (9) آیه 126.
7. مثنوی، 11403.
8. نهج البلاغه، خ 192، نشر موسسه امیر المومنین، قم، 1380 ش .
9. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 81، ص 198،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1403 ق.
10. بقره (2) آیه 155.
11. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 176 ، نشرصدرا، 1370 ش.
12. مطهرى، بیست گفتار، ص 176،نشر صدرا، 1365 ش.
13. همان، ص 182.

سلام
هميشه همه ميگن به پائين تز خودت نگاه كن اما : چرا به بالاتر از خودم نگاه نكنم ؟؟
مگر من به ميل خودم به اين دنيا امدم و يا به ميل خودم اين سرنوشت انتخاب كردم كه ....
ميخوام بگم شما كه ميفرمائيد خيلي از نعمتهاشو ببينم مثلا سلامتي خوب بالاتر از منم سالمه كه نه خدا ميشناسه نه ... هر گونه گندي هم ميزنه و كارش خيلي خيلي خوب روبه راه ميشه يعني من خودم خيلي شاهدش بودم اوني كه به خدا ايمان نداره زندگيش خيلي خوبه و هيچ گره تو زندگيش نميتوان ديد ايا براي اين ميخواهيد اين توضيح را بدهيد كه خدا هر كسي رو دوست نداشته باشد به اون پول زياد ميده تا از يادش غافل بشه ؟؟؟واقعا خودتون اينو قبول داريد ؟؟؟؟ كجا نقد ول ميكنند نسيه رو ميچسبن ؟؟بعدشم اون ثروت مند پيش خدا خيلي عزيزتر تا به اين تنگ دست ....
در مورد امتحان گفتيد :
چند سال امتحان چقدر درد رنج پس كي ميخواهيم زندگي كنيم گيريم كه حرف شما درست باشه و تا سي سالگي مورد ازمون قرار بگيريم حتما بعد اونم قبول نميشيم و...يا اگرم قبول شديم و به نون نوايي رسيديم بچمون ميخواد به ما بگه پدر بزرگ و مثلا اسمشو بزاريم سارا وقتي صداش ميكنيم ميگيم شارا(دندون نداريم كه )
رابعا همه ميدونيم كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نميشه پس چرا خدا ....
و چند تا سوال ديگر:
مگه نميگيم خدا عادل هست ؟؟؟
خوب اين عدالت به من نشون بديد كو چرااين همه تبعيز چرا اين همه ....
مگه نميگيم خدا رحمن هست كو چرا اين همه صداش ميكنيم جوابي دريافت نميكنيم ؟؟ مگه نگفته بنده ام منو طلب كنه من همه چيزشو براورده ميكنم كو ؟؟
كو خدا رحيم هست ؟؟؟
يكي از كاربرا حرف خوبي زد گفت كه :
فکر کنید اگر من مشکل مالی داشته باشم ، سالها باشد این مشکل را داشته باشم ، همان را از خدا میخواهم ، که کمکم کند و فرجی حاصل نمیشود ، اگر میرفتم درب یک خانه ی ثروتمندی مینشستم، حداقل یک سال درب خانه اش مینشستم و دستم را دراز میکردم ، آن که آدم بود دلش رحم می آمد و کمک میکرد با آن همه خصاصش انسانی ا ، خسیسی اش ، بدی اش ، بی رحمی اش .... چطور میشود که خدا که اینقدر در قران از خودش تعریف کرده که رحمن است و رحیم ، بخشنده و بخشایشگر است ، دست مرا ببیند که به سویش دراز است ، اما کاری نکند ؟

من نه زلیخایم و نه ایوب ، جوان نمیشوم تا که بگویم اشکالی نداشت . مزد خستگی هایم را گرفتم. جوانی ام برگشت. پیامبر هم نیستم که با خدا ارتباط داشته باشم شب و روز تا ایمانم حفظ شود. فقط مانند شما یک نشانه و کمک میخواهم ...
چرا كشورهايي كه دينو ايمان ندارند از همه لحاظ ازمسلمانان سرترند و زور ميگن پس خداي اين مسلمونا كجاست ؟؟؟ هر روز هم كه يك بلايي تازه سر مسلمونا مياد چه از سوي طبيعت (خدا ) چه از سوي دشمان خدا چرا چرا چرا ؟؟؟

مرد;527957 نوشت:
سلام
هميشه همه ميگن به پائين تز خودت نگاه كن اما : چرا به بالاتر از خودم نگاه نكنم ؟؟
مگر من به ميل خودم به اين دنيا امدم و يا به ميل خودم اين سرنوشت انتخاب كردم كه ....
ميخوام بگم شما كه ميفرمائيد خيلي از نعمتهاشو ببينم مثلا سلامتي خوب بالاتر از منم سالمه كه نه خدا ميشناسه نه ... هر گونه گندي هم ميزنه و كارش خيلي خيلي خوب روبه راه ميشه يعني من خودم خيلي شاهدش بودم اوني كه به خدا ايمان نداره زندگيش خيلي خوبه و هيچ گره تو زندگيش نميتوان ديد ايا براي اين ميخواهيد اين توضيح را بدهيد كه خدا هر كسي رو دوست نداشته باشد به اون پول زياد ميده تا از يادش غافل بشه ؟؟؟واقعا خودتون اينو قبول داريد ؟؟؟؟ كجا نقد ول ميكنند نسيه رو ميچسبن ؟؟بعدشم اون ثروت مند پيش خدا خيلي عزيزتر تا به اين تنگ دست ....
در مورد امتحان گفتيد :
چند سال امتحان چقدر درد رنج پس كي ميخواهيم زندگي كنيم گيريم كه حرف شما درست باشه و تا سي سالگي مورد ازمون قرار بگيريم حتما بعد اونم قبول نميشيم و...يا اگرم قبول شديم و به نون نوايي رسيديم بچمون ميخواد به ما بگه پدر بزرگ و مثلا اسمشو بزاريم سارا وقتي صداش ميكنيم ميگيم شارا(دندون نداريم كه )
رابعا همه ميدونيم كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نميشه پس چرا خدا ....
و چند تا سوال ديگر:
مگه نميگيم خدا عادل هست ؟؟؟
خوب اين عدالت به من نشون بديد كو چرااين همه تبعيز چرا اين همه ....
مگه نميگيم خدا رحمن هست كو چرا اين همه صداش ميكنيم جوابي دريافت نميكنيم ؟؟ مگه نگفته بنده ام منو طلب كنه من همه چيزشو براورده ميكنم كو ؟؟
كو خدا رحيم هست ؟؟؟
يكي از كاربرا حرف خوبي زد گفت كه :
فکر کنید اگر من مشکل مالی داشته باشم ، سالها باشد این مشکل را داشته باشم ، همان را از خدا میخواهم ، که کمکم کند و فرجی حاصل نمیشود ، اگر میرفتم درب یک خانه ی ثروتمندی مینشستم، حداقل یک سال درب خانه اش مینشستم و دستم را دراز میکردم ، آن که آدم بود دلش رحم می آمد و کمک میکرد با آن همه خصاصش انسانی ا ، خسیسی اش ، بدی اش ، بی رحمی اش .... چطور میشود که خدا که اینقدر در قران از خودش تعریف کرده که رحمن است و رحیم ، بخشنده و بخشایشگر است ، دست مرا ببیند که به سویش دراز است ، اما کاری نکند ؟

من نه زلیخایم و نه ایوب ، جوان نمیشوم تا که بگویم اشکالی نداشت . مزد خستگی هایم را گرفتم. جوانی ام برگشت. پیامبر هم نیستم که با خدا ارتباط داشته باشم شب و روز تا ایمانم حفظ شود. فقط مانند شما یک نشانه و کمک میخواهم ...
چرا كشورهايي كه دينو ايمان ندارند از همه لحاظ ازمسلمانان سرترند و زور ميگن پس خداي اين مسلمونا كجاست ؟؟؟ هر روز هم كه يك بلايي تازه سر مسلمونا مياد چه از سوي طبيعت (خدا ) چه از سوي دشمان خدا چرا چرا چرا ؟؟؟


برای اینکه اون کشورها نشستن و برای کارهای خودشون دنبال راه چاره و تدبیر هستن اما ما فقط نشستیم و میگیم امام زمانی هست ، خدایی هست ، قیامتی هست و کارمون رو درست میکنه و ....
دوتا مریض رو در نظر بگیرین ، یکی سرطان داره و فقط نشسته از خدا کمک میخواد و یکی دیگه هم سرطان داره اما همش دنبال اینه که چه راه درمانی پیدا کنم.کدوم موفق میشند؟
به نظر من معقول بشین مشکلاتت رو حل کن ، شما که توی زندگی بقیه نیستی مطمن باش هرکس اندازه خودش مشکلاتی داره به ظاهر ملت نگاه نکن
اما پیشنهاد من چه درست و چه غلط اینه که منتظر نباش خدا برات فرجی حاصل کنه ، فقط امیدت به خدا باشه
ان الله لا یغیر ما به قوم حتی یغیر ما بانفسهم

muiacir;527977 نوشت:
برای اینکه اون کشورها نشستن و برای کارهای خودشون دنبال راه چاره و تدبیر هستن اما ما فقط نشستیم و میگیم امام زمانی هست ، خدایی هست ، قیامتی هست و کارمون رو درست میکنه و ....
دوتا مریض رو در نظر بگیرین ، یکی سرطان داره و فقط نشسته از خدا کمک میخواد و یکی دیگه هم سرطان داره اما همش دنبال اینه که چه راه درمانی پیدا کنم.کدوم موفق میشند؟
به نظر من معقول بشین مشکلاتت رو حل کن ، شما که توی زندگی بقیه نیستی مطمن باش هرکس اندازه خودش مشکلاتی داره به ظاهر ملت نگاه نکن
اما پیشنهاد من چه درست و چه غلط اینه که منتظر نباش خدا برات فرجی حاصل کنه ، فقط امیدت به خدا باشه
ان الله لا یغیر ما به قوم حتی یغیر ما بانفسهم

اين حرف‌هايي که گفتيد درست، ولي در کنار اينها اينم مدّ نظر داشته باشيد هر درد و رنجي که به شما در اين دنيا رسيده يا برسه، اجر و پاداش فراواني داره اگه صبر داشته باشيم.

مرد;527957 نوشت:
سلام
هميشه همه ميگن به پائين تز خودت نگاه كن اما : چرا به بالاتر از خودم نگاه نكنم ؟؟
مگر من به ميل خودم به اين دنيا امدم و يا به ميل خودم اين سرنوشت انتخاب كردم كه ....
ميخوام بگم شما كه ميفرمائيد خيلي از نعمتهاشو ببينم مثلا سلامتي خوب بالاتر از منم سالمه كه نه خدا ميشناسه نه ... هر گونه گندي هم ميزنه و كارش خيلي خيلي خوب روبه راه ميشه يعني من خودم خيلي شاهدش بودم اوني كه به خدا ايمان نداره زندگيش خيلي خوبه و هيچ گره تو زندگيش نميتوان ديد ايا براي اين ميخواهيد اين توضيح را بدهيد كه خدا هر كسي رو دوست نداشته باشد به اون پول زياد ميده تا از يادش غافل بشه ؟؟؟واقعا خودتون اينو قبول داريد ؟؟؟؟ كجا نقد ول ميكنند نسيه رو ميچسبن ؟؟بعدشم اون ثروت مند پيش خدا خيلي عزيزتر تا به اين تنگ دست ....
در مورد امتحان گفتيد :
چند سال امتحان چقدر درد رنج پس كي ميخواهيم زندگي كنيم گيريم كه حرف شما درست باشه و تا سي سالگي مورد ازمون قرار بگيريم حتما بعد اونم قبول نميشيم و...يا اگرم قبول شديم و به نون نوايي رسيديم بچمون ميخواد به ما بگه پدر بزرگ و مثلا اسمشو بزاريم سارا وقتي صداش ميكنيم ميگيم شارا(دندون نداريم كه )
رابعا همه ميدونيم كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نميشه پس چرا خدا ....
و چند تا سوال ديگر:
مگه نميگيم خدا عادل هست ؟؟؟
خوب اين عدالت به من نشون بديد كو چرااين همه تبعيز چرا اين همه ....
مگه نميگيم خدا رحمن هست كو چرا اين همه صداش ميكنيم جوابي دريافت نميكنيم ؟؟ مگه نگفته بنده ام منو طلب كنه من همه چيزشو براورده ميكنم كو ؟؟
كو خدا رحيم هست ؟؟؟
يكي از كاربرا حرف خوبي زد گفت كه :
فکر کنید اگر من مشکل مالی داشته باشم ، سالها باشد این مشکل را داشته باشم ، همان را از خدا میخواهم ، که کمکم کند و فرجی حاصل نمیشود ، اگر میرفتم درب یک خانه ی ثروتمندی مینشستم، حداقل یک سال درب خانه اش مینشستم و دستم را دراز میکردم ، آن که آدم بود دلش رحم می آمد و کمک میکرد با آن همه خصاصش انسانی ا ، خسیسی اش ، بدی اش ، بی رحمی اش .... چطور میشود که خدا که اینقدر در قران از خودش تعریف کرده که رحمن است و رحیم ، بخشنده و بخشایشگر است ، دست مرا ببیند که به سویش دراز است ، اما کاری نکند ؟

من نه زلیخایم و نه ایوب ، جوان نمیشوم تا که بگویم اشکالی نداشت . مزد خستگی هایم را گرفتم. جوانی ام برگشت. پیامبر هم نیستم که با خدا ارتباط داشته باشم شب و روز تا ایمانم حفظ شود. فقط مانند شما یک نشانه و کمک میخواهم ...
چرا كشورهايي كه دينو ايمان ندارند از همه لحاظ ازمسلمانان سرترند و زور ميگن پس خداي اين مسلمونا كجاست ؟؟؟ هر روز هم كه يك بلايي تازه سر مسلمونا مياد چه از سوي طبيعت (خدا ) چه از سوي دشمان خدا چرا چرا چرا ؟؟؟

دین اسلام همواره به دنبال رشد و تکاما انسان است، و به همین خاطر میگوید در امور مادی به پایین تر از خودت نگاه کن، چون مالکیت های دنیوی، ماکیت حقیقی نیست اما در امور معنوی به بالاتر از خودت نگاه کن، چون این مالکیت حقیقی است و باید به دنبال این مالکیت باشی این طرز نگاه موجب تعالی می شود.
به این موضوع نباید احساسی نگریست؛ پدر و مادر نیز گاهی بچه آنها از ایشان چیزی را طلب می کند و به او نمی دهند، و در مقابل گاهی چشمهایشان را بر روی اشکهای کودکشان می بندند و به اجبار به او آمپول می زنند یا او را تحت عمل جراحی قرار می دهند و... اما در هر دو صورت به دنبال مصلحت فرزند خویش هستند و تمام این فشارها به کودکشان برای این است که افق دیدشان وسیع تر از کودک هست، و چیزی را می بینند که کودکشان در حال حاضر نمی بیند.
افق دید خداوند نیز وسیع تر هست، او می بیند روزی را که انسان ها با دیدن ثواب این مصیبتها آرزو می کنند که ای کاش در دنیا گوشت بدنشان با قیچی های آتشین چیده می شد،(الکافی، ج2، ص255) همانطور که پیامبر(ص) در عالم رویا به امام حسین(ع) فرمود: حسین جان،خداوند برای تو در بهشت درجه ای در نظر گرفته است که جز با شهادت به آن نمی رسی (امالی صدوق، ص152) ؛کسی که فقط کربلا را ببیند می گوید حسین(ع) فقط سختی کشید ومصیبت بود و...، اما کسی که حقیقت کربلا را ببیند می گوید: ما رأیت الا جمیلا- جز زیبایی چیزی ندیدم(جمله حضرت زینب(س)، لهوف، ص160)
مثال درخواست از مرد ثروتمند را نزنید، او کسی است که فقط فقیری را در دم خانه خود می بیند و سپس خسته می شود و یا دلش می سوزد و کمک می کند اما خدا می داند در آینده این بنده به خاطر داشتن این مشکلات از او تشکر خواهد کرد، یا می داند این بنده اگر در رفاه باشد طغیان می کند، یا بنده ای است که بدون تلاش از او می خواهد یا در آینده نعمتی بهتر به او روی خواهد آورد و یا...
ما در صورتی می توانیم به خداوند اعتراض نماییم که به تمام این موارد علم داشته باشیم.

اولنش خواستم بگم که بهتون تبریک میگم که به وجود خداوند ایمان دارید.
من نه فلسفه میدونم نه میتونم جواب بدم که چرا خدا اینجوری کرده و نه اینکه بدونم حکمتش چیه.
ولی یه پیشنهاد دارم. برین پیش مادرتون و ازش بخواین براتون دعا کنه.درمورد مشکلاتتون زیاد بهش نگین چون مادر ها خیلی غصه ی بچه هاشون و بخصوص پسرهاشون رو میخورن پس در عین حال که ازش درخواست می کنین رعایت حال ایشون رو هم بفرمایین لطفا.
امام صادق (علیه السلام): «ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا ، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدرةُ علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه
سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد: (نخست) دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و دعای ایشان آنگاه که در حق فرزند نفرین نماید. (دوم) نفرین مظلوم نسبت به ظالم، و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند و (سوم) دعای مومن آنگاه که دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است »

مرد;518030 نوشت:
فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه

یه سوال.آسایش مادرتون در گرو چیه دقیقا؟؟:Gig:

سلام
با دوستم داشتیم توخیابون قدم می زدیم که مرد ثروتمندی رودیدیم گفتم خدا چرا همه چیزو به این دادی وما حتی یک هزارم مال این رو نداریم دزوستم که اون رو می شناخت حرف جالبی گفت:تو ثروت اون رو دیدی ولی من تلاش وسخت کوشی وشب نخوابیدن ها ودوری از وطن و... آن رودیدم ...وقتی تو درحال خوشگدرانی خودت بودی اون بنده خدا تمام خوشی هایش رو کنار گذاشته بود وتلاش می کرد نتیجه تلاشش این شد ونتیجه رفاه خواهی بدون تلاش تو این شد درحالیکه با استعدادی که داشتی اگه به اندازه نصف تلاش اون سعی وکوشش داشتی اون حسرت جایگاه تو رو می کشید..... دوست خوبم نتیجه عمل خودمون رو بحساب خدا نزنیم:Gol:

مرد;518030 نوشت:
سلام
من از اول زندگیم تا الان به مشکلاتی خوردم که دیگه بریدم هرچه میگم ای خدا یه وجودی از خودت بهم نشون بده انگار نه انگار که خدایی هست دیگه واقعا درارم شک میکنم اگر امتحانه چقدر امتحان یک سال دو سال سه سال چهار سال.... چقدر؟؟؟؟؟
2 دوسال داشتم که پدرم از دست دادم و مادرم با دست خالی و دوتا پسر برگشت خونه پدریش و با کارگری با چه زجرهایی منتهایی مارو بزرگ کردو....
ماجراهای من ...
من از 10 سالگی رفتم کار کردم تابستونا جعبه هایی بر میداشتم که از خودم بزرگ بودن با مکافات اومدم درس خوندم دیپلم گرفتم ثبت نام کردم ارتش از امتحان قبول شدم مجبورا به تهران برای مصاحبه و متهانات رافتم یادمه اون زمان 70هزارتومان از یکی قرض کردیم به اومید اینکه میرم قبول بشم با چه مکافاتی با مادرم رفتم از همه معاینات مصاحبه قبول شدم با چه خوشحالی برگشتیم خونه که دیگه قبول شدم و خدا ما رو از بد بختی نجات داد اما وقتی نتایج اعلام شد اسم من نبود رفتم چند جا کار کنم همگی به نحوی منتفی شد اومدم کنکور دادم یه جایی خیلی دور قبول شدم با خودم فکر کردم کجا میخوام مادر و برادر تنها بزارم برم بیخیال شدم لرفتم پی کار گری بعد یه چند ماه با خودم فکر کردم کار کنم برم دانشگاه ازاد این کارو کردم رفتم دانشگاه هر روزی که تعطیل بودم و کلاس نداشتم کار گری میکردم اخر سرم نتونستم دوم بیارم بیخیال درس شدم یه وامی جور کردیم رفتم مغازه باز کردم به اونی که میپرستید قسم این ور اون ور من همیشه مشتری داشت اما منم میشتم درور دیوار نگا میکردم اخرم با کلی بدهی اومدم بیرون خلاصه الان نمیدونم چه کنم نمیدونم چطور شرمندگیمو ببرم پیش مادرم که جونیشو گذاشته به پای من الان یه گوشه خونه افتاده انقدر کار کرده دیگه برا الانش جونی نمونده این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید یا بگید بهم یه حالی بده هیچی نمیخوام فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه
باور کنید نه اهل خلاف هستیم نه حروم نه مشروب که بگم اینا نمیزاره اسایش داشته باشیم
به اون خدایی که میپرستید قسم بالاهایی سرم اومده که بخوام بگم یه کتاب 100000صفحه یا بیشتر میشه چند باری خواستم خود کشی کنم اما نتونستم
اخه مگر ما دل نداریم مگر ما ادم نیستیم مگر......

سلام
خیلی ناراحت کننده بود، به نظرم باید سوالتون به مشاوره ارجاع داده میشد :Gig:

سلام
خب منم داستانم تقریبا شبیه تو بود اما کم کم الان
وضعم بهتر شد نگران نباش!


مرد;527957 نوشت:
سلام
هميشه همه ميگن به پائين تز خودت نگاه كن اما : چرا به بالاتر از خودم نگاه نكنم ؟؟
مگر من به ميل خودم به اين دنيا امدم و يا به ميل خودم اين سرنوشت انتخاب كردم كه ....
ميخوام بگم شما كه ميفرمائيد خيلي از نعمتهاشو ببينم مثلا سلامتي خوب بالاتر از منم سالمه كه نه خدا ميشناسه نه ... هر گونه گندي هم ميزنه و كارش خيلي خيلي خوب روبه راه ميشه يعني من خودم خيلي شاهدش بودم اوني كه به خدا ايمان نداره زندگيش خيلي خوبه و هيچ گره تو زندگيش نميتوان ديد ايا براي اين ميخواهيد اين توضيح را بدهيد كه خدا هر كسي رو دوست نداشته باشد به اون پول زياد ميده تا از يادش غافل بشه ؟؟؟واقعا خودتون اينو قبول داريد ؟؟؟؟ كجا نقد ول ميكنند نسيه رو ميچسبن ؟؟بعدشم اون ثروت مند پيش خدا خيلي عزيزتر تا به اين تنگ دست ....
در مورد امتحان گفتيد :
چند سال امتحان چقدر درد رنج پس كي ميخواهيم زندگي كنيم گيريم كه حرف شما درست باشه و تا سي سالگي مورد ازمون قرار بگيريم حتما بعد اونم قبول نميشيم و...يا اگرم قبول شديم و به نون نوايي رسيديم بچمون ميخواد به ما بگه پدر بزرگ و مثلا اسمشو بزاريم سارا وقتي صداش ميكنيم ميگيم شارا(دندون نداريم كه )
رابعا همه ميدونيم كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نميشه پس چرا خدا ....
و چند تا سوال ديگر:
مگه نميگيم خدا عادل هست ؟؟؟
خوب اين عدالت به من نشون بديد كو چرااين همه تبعيز چرا اين همه ....
مگه نميگيم خدا رحمن هست كو چرا اين همه صداش ميكنيم جوابي دريافت نميكنيم ؟؟ مگه نگفته بنده ام منو طلب كنه من همه چيزشو براورده ميكنم كو ؟؟
كو خدا رحيم هست ؟؟؟
يكي از كاربرا حرف خوبي زد گفت كه :
فکر کنید اگر من مشکل مالی داشته باشم ، سالها باشد این مشکل را داشته باشم ، همان را از خدا میخواهم ، که کمکم کند و فرجی حاصل نمیشود ، اگر میرفتم درب یک خانه ی ثروتمندی مینشستم، حداقل یک سال درب خانه اش مینشستم و دستم را دراز میکردم ، آن که آدم بود دلش رحم می آمد و کمک میکرد با آن همه خصاصش انسانی ا ، خسیسی اش ، بدی اش ، بی رحمی اش .... چطور میشود که خدا که اینقدر در قران از خودش تعریف کرده که رحمن است و رحیم ، بخشنده و بخشایشگر است ، دست مرا ببیند که به سویش دراز است ، اما کاری نکند ؟

من نه زلیخایم و نه ایوب ، جوان نمیشوم تا که بگویم اشکالی نداشت . مزد خستگی هایم را گرفتم. جوانی ام برگشت. پیامبر هم نیستم که با خدا ارتباط داشته باشم شب و روز تا ایمانم حفظ شود. فقط مانند شما یک نشانه و کمک میخواهم ...
چرا كشورهايي كه دينو ايمان ندارند از همه لحاظ ازمسلمانان سرترند و زور ميگن پس خداي اين مسلمونا كجاست ؟؟؟ هر روز هم كه يك بلايي تازه سر مسلمونا مياد چه از سوي طبيعت (خدا
پاسخ :
از نحو ه بیان تان در این نوبت معلوم می شود که پاسخ قبل را بدقت مطالعه نکرده اید ضمن توصیه به مطالعه مجدد آن جواب . نکته های در این نوبت باید اشاره شود . در ابتدا باید گفت شما چرا نیمه پر لیوان را اصلا نمی بنید وهمیشه بخش خالی آن را مورد توجه تان است ؟؟
شما هم نقد زیاد دارید وهمه دارای تان نسیه نیست ولی به نقد ها تان توجه نمی کنید !!!!!!
نکته تحلیلی مسله این که :

مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند و دلیل محبوبیت نزد خدا نیست. چه این که وسعت نعمت و آسایش برخی برای تشدید عذابشان می باشد. لذا در قران فرمود: «فلا تعجبک أموالهم ولا أولادهم إنّما یرید الله لیعذّبهم بها فی الحیاة الدنیا؛ (1) مبادا از کثرت اموال و اولاد آن ها در شگفت باشی، خدا می‌خواهد آنها را به همان مال و فرزندان در زندگی دنیا به عذاب افکند».
و از سوی دیگر بر اساس بیان امیرمؤمنان چه بسا رحمت الهی بر مؤمنان و خوبان در چهره مصیبت و رنج جلوه می‌کند و کیفر عذاب او در چهره نعمت و آسایش:
«هو الذی اشتدّت نقمته على أعدائه فی سعة رحمته و اتّسعت رحمته لأولیائه فی شدّة نقمته؛ (2) اوست خدایی که عذاب و کیفرش را بر دشمنانش در قالب گشایش رحمت شدّت بخشیده، و رحمت خود را برای اولیائش به صورت سختگیری و رنج اظهار نموده است».
رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود. در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد. به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. و زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (ع) فرمود: "مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاری اش زیاد می شود ". (3)
هر که در این بزم مقرب‌تر است
:Gol: جام بلا بیشترش می‌دهد
ثانیا ، اگر آسایش و راحتی دلیل محبوبیت است؛ پس چرا انبیا الهی آن همه رنج وزحمت کشده اند ؟ از این معلوم می شود که رنج و زحمت هموار ه دلیل عدم محبوبیت و آسایش نشانه محبوبیت نیست .
ثالثا ، گذشتن از پاره ای منافع و برکات به جهت رسیدن به فوائد و ثمراتی به مراتب ارزشمند تر ، امری کاملا معقول و منطقی است که هر انسانی در طول زندگی خود به نوعی این رفتار را تجربه می کند .بر اساس آن زندگی خود را رقم می زند؛ اما اگر این امر مربوط به امور آخرتی و سعادت ابدی باشد، ضرورت و اهمیت آن به مراتب بیش تر و بالاتر خواهد بود تا جایی که انسان دیگر ترک و پرهیز و خویشتن داری را سخت و دشوار ندیده، بلکه با توجه به برکات و ثمرات آن، فشار برایش لذت بخش و زیبا خواهد بود .

یکی از اصلی ترین مسایل در این باب سنت های الهی است
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آنها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(4) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد»
بنابر این سنت، هر کس که بیشتر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیشتری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است و همه مردم در برابر آن یکسان هستند و برهمه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر ومعصیت در رسیدن به مقاصد واهداف مادی ودنیایی خود بسیار پر تلاش وکوشا هستند ولی اهل ایمان در این امور سست وکاهل ؛ مسلم است که در نتیجه مکنت وبهره مادی ونظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش وجدیت بیشتری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ،قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ،چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم و عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (5).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آنها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی ومبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر وقضاو سرنوشت ویا بد دانستن مال وثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت ودر واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی ومعلولی است ؛ واضح است که اگر پدر ومادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ما هم هست- عمل کنند ،فرزند زیباتر وسالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ،خواهند داشت ،چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول ومبانی تربیت و رشد علمی وفکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی واجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی واجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏اند: والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (6).
اینان اگر دردنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آنها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با این نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند و هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند . به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکاررا سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد،یا آنها را از نعمت های گوناگون محروم سازد اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار برخلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد ،بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات وامکانات بیشتری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .

آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند عذاب ونقمت ؟
اگر با دقت بنگریم می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیشتر می‌گردد، مقدمة عذاب و فرو برنده آنها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است .اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا وجهان آخرت از اصلی ترین اهداف وحکمت های آنها بوده ، از آن جا که بسیاری از این نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیشتر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده بلکه عین بلا و نقمت است:«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(7)
این همان چیزی است که در معارف دینی ما به نام سنت امهال و استدراج بیان می شود. مهلت و ثروت و ...به معصیتکاران و کافران داده می شود. اینها نه تنها به سود آنها نیست بلکه زمینه های عذاب آنها را بیشتر فراهم می کند و به تدریج در عمق عذاب های الهی فرو می روند.
پس با نگاهی دقیق در می یابیم خدا از روی لطف وعنایت به بندگان مورد علاقه اش، بخشی از عوامل انحراف و غفلت را از زندگی بسیاری از مومنان دور کرده است تا در زندگی حقیقی آخرت به سعادت ورستگاری واقعی برسند .
پی‌نوشت‏ها:
1. توبه (9) آیه 55.
2. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین، قم 1380 ش ،خطبه 90.
3. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق. شماره 1950. ج 21404 .
4. نجم (53) آیه 39.
5. اسرا (17) آیه 20.
6. زخرف، آیه 35.
7. توبه (9) آیه 55 و 85.

ممنون از همه دوستان
يه خبر بد هم بهتون بدم مني كه توي كنكور قبول شده بودم و تو كنكنور ازاد نفر دوم بودم امسال ثبت نام كرده بودم حوزه علميه كه مردود شدم اصلا باورم نميشد:Moteajeb!:

مرد;528135 نوشت:
ممنون از همه دوستان
يه خبر بد هم بهتون بدم مني كه توي كنكور قبول شده بودم و تو كنكنور ازاد نفر دوم بودم امسال ثبت نام كرده بودم حوزه علميه كه مردود شدم اصلا باورم نميشد:Moteajeb!:

باسلام مجدد بر شما .
بر خلاف تصور شما خبر خوش است ونه خبر بد ؟؟؟؟؟!!!!! چون
اگر با اخلاص خواهان ورود به حوزه علمیه هستید ومی خواهید شاگرد امام زمان باشید این در همیشه بر روی شما باز است مردودی خود را پی گیری نماید نتیجه می گرید ویا اگر نشد سال بعد شرکت کنید بازهم آغوش حوزه بر روی شما باز است اگر باز هم نشد سال بعد هیچگاه این در بسته نخواهد بود ودیر هم نمی شود . بخصوص صاحب حوزه را با اخلاص در این شب جمعه صدا بزن وقول بده که سر باز خوبی برای او خواهد بود مطمئین باش که دستت را می گیرد . غفلت نکن این روزها روزش است صاحب اصلی را محکم بچسب کمکت می کند تجربه ثابت نموده . واین راه از همه راها خوب تر وسعادت دنیا وآخرت تان را تامین می کند به شرط این که برای خدا بیاید ونه دنیا . البته دنیای تان هم تامین می شود ولی نیت خودرا درست کن .
به گفته بزگی :
چند شب به اخلاص بیا بر درما
گر کام توبر نیامد آنگه گله کن .
***
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
با توجه به این که هدف از تحصیل در حوزه علمیه ژرف اندیشی در دین است، اگر ویژگی های زیر را در خود می یابید ، برای ورود به حوزه خود را آماده کنید .
1ـ اراده قوی و آمادگی برای پذیرش برخی سختی‌ها و مسئولیت‌های مهم،
2ـ ایمان قوی و پایبندی به تعالیم و دستورهای دین،
3ـ حافظه و استعداد قوی،
قرآن در این باره می فرماید :
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (1) ؛سزاوار نيست كه همه‏ مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دسته‏اى كوچ نمى‏كنند تا در دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش باز گشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند.
بر اساس این آیه شریفه بعضی از مفسران معتقدند تفقّه در دين و آموزش دين به مردم، واجب كفايى است.(2) تفقّه در دين، به معناى تلاش براى كسب شناخت عميق در دين و عقايد و احكام اسلامى است.
فقه، آن چنان مهمّ است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در بدرقه‏ على عليه السلام به يمن، به او فرمان آموزش فقه مردم را داد، «فقّههم فى الدين» و او را چنين دعا كرد: «اللّهم فقّهه فى الدين» (3) با آن كه وى فقيه‏ترين مردم بود.
چنان كه حضرت امير عليه السلام به فرزندش سفارش مى‏كند: «تَفقَّه في الدّين فان الفقهاء ورثة الانبياء» (4) امام حسين عليه السلام نيز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنين ستود: حمد خدايى كه ما را فقيه در دين قرار داد. (5)
تفقّه در دين، گاهى ممكن است براى دنيا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دين، خدا، بهشت و نجات امّت . آيه، دوّمى را ارزشمند مى‏داند كه بيم‏دهى مردم و دعوت آنان به راه خداست.
بايد از هر منطقه، برای شناختِ اسلام و دفاع از دين، افرادى به حوزه ها بروند تا در همه‏ مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد. تا رسیدن به این مقصود راه طولانی را در پیش داریم . هنوز مناطق بسیاری را داریم که محتاج به روحانی و یک نفر تحصیل کرده در حوزه های علمیه دارند تا معارف بلند اسلام را برای مردم بیان کند و احکام دینی و شرعی مردم را به آن ها بیاموزد.
بسیار خوب است کسی که در خود توانایی تحصیل در این رشته را می بیند ، با اخلاص وارد حوزه های علمیه شود .با تحصیل و تبلیغ ، نظر رحمت الهی را به سمت خویش جلب کند.

پی نوشت ها :
1.توبه (9) آیه 122 .
2.مکارم شیرازی ، شأن نزول آيات قرآن، نرم افزار مجمومه آثار آیه الله مکارم شیرازی ، ص 272.
3.بحار الأنوار، علامه مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت ، 1404 ه. ق، ج66 ، ص 91.
4.همان، ج1 ، ص 216.
5.قرائتى ‏ ، تفسير نور، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‏، تهران‏، 1383 ه ش‏ ، ج‏5، ص 164.

1- این شاخه اون شاخه پریدن بزرگترین اشتباهی است که هر کسی در زندگی میکند . اولمسیر رو بدون بلند پروازی باید پیدا کرد . مثلا همون کارگری میتونه مسیر باشه . بعد هنگام کارگری باید به کار دل داد یعنی تمام تمرکز را روی آن کار گذاشت . وقتی تمرکز روی کار بود اون کار کم کم رشد میکند حتی اگر اون کار کارگری باشه . یکدفعه مغازه باز کردن مشکل است .
تجربه سرمایه علم روابط و...میخواد . این بلند پروازی است
2- بنده از اطرافیانم کسانی را میشناسم که وضعشان تقریبا مثل شما بوده و الان میلیاردرن . بنابراین باید حوصله کرد
3- حرفهایتان را با خدا بگین و از او بخواهید . میگویند دنیا و آخرت در نیمه های شب قبل از اذان صبح است

[=Trebuchet MS]به نام الله
سلام
هر کدوم از ما تو زندگی مون سختی هایی رو کشیدیم و قانون زندگی دنیا هم همینه. انسان در سختی آفریده شده.
[=georgia]لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ «البلد/4»
[=georgia]که ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگی او پر از رنجهاست)
اما نکته قابل توجه اینه که اونطور که بنده متوجه شدم شما اونقدر بلاها و مشکلاتی که داشتین و بزرگ کردین و شاید هم نعمت های خدا رو فراموش کردین. اگر میخواید نعمت های خدا به شما روی بیاره قدر نعمتهایی که تا الان داده رو بدونید و شکرگزارش باشید.
شکر نعمت نعمتت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند.
در قرآن هم خداوند میفرماید:
لَئِن شَكَرْتُمْ لأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيد
فقط به خدا اطمینان داشته باشید.
[=Trebuchet MS]انشالله گره از مشکلاتتون خیلی زود باز میشه. [=georgia]تاپیک زیر هم شاید بتونه بهتون کمکی بکنه:
http://www.askdin.com/thread25979.html

سختی ها رو آدم میتونه به چشم زیبایی بنگره.
حضرت زینب(سلام الله علیها) اُم المصائب هستن....
ینی باید بگیم خدا بهشون توجه نداشته(العیاذ بالله) ؟
و خدا وجود نداشته؟

ان مع العسر یسرا

دعا کنین برای ظهور آقا تا به یمن حضور با برکتشون همه مشکلاتمون برطرف شود انشالله تعالی............

یا حسین(علیه السلام).........../.

[=arial]- اما خدا باوران راستین حرف دیگری دارند آنها می گویند و به جرئت می گویند که خدا داشتن خوب است؛ نوازش خاطر است توانمندی مهرمندانه است اطمینان بلورین به فرداست شور عشق است و سِحر سَحر خیزی های گشاده رویانه. آیا بی خدایان نیز می توانند با همین اطمینان خاطر بگویند که در بی خدایی طراوت روح است و شفافی قلب؟

نقل مستقیم از کتاب سه دیدار
نوشته نادر ابراهیمی
توصیه میکنم فصل 7 رو بخونین
شاید کمکتون کنه...................

[="Trebuchet MS"][="Blue"]

آرزوی وصال313;528190 نوشت:
دعا کنین برای ظهور آقا تا به یمن حضور با برکتشون همه مشکلاتمون برطرف شود انشالله تعالی............

دوستمون راست میگن. خدا خیلی خریدار دل شکسته است... با این دل شکسته تون هر چقدر میتونین دعا کنین. هم برای خودتون هم برای امام زمان(عج)
اللهم عجل لولیک الفرج[/]

مرد;518030 نوشت:
نقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــل
*********************************************
سلام
من از اول زندگیم تا الان به مشکلاتی خوردم که دیگه بریدم هرچه میگم ای خدا یه وجودی از خودت بهم نشون بده انگار نه انگار که خدایی هست دیگه واقعا درارم شک میکنم اگر امتحانه چقدر امتحان یک سال دو سال سه سال چهار سال.... چقدر؟؟؟؟؟
2 دوسال داشتم که پدرم از دست دادم و مادرم با دست خالی و دوتا پسر برگشت خونه پدریش و با کارگری با چه زجرهایی منتهایی مارو بزرگ کردو....
ماجراهای من ...
من از 10 سالگی رفتم کار کردم تابستونا جعبه هایی بر میداشتم که از خودم بزرگ بودن با مکافات اومدم درس خوندم دیپلم گرفتم ثبت نام کردم ارتش از امتحان قبول شدم مجبورا به تهران برای مصاحبه و متهانات رافتم یادمه اون زمان 70هزارتومان از یکی قرض کردیم به اومید اینکه میرم قبول بشم با چه مکافاتی با مادرم رفتم از همه معاینات مصاحبه قبول شدم با چه خوشحالی برگشتیم خونه که دیگه قبول شدم و خدا ما رو از بد بختی نجات داد اما وقتی نتایج اعلام شد اسم من نبود رفتم چند جا کار کنم همگی به نحوی منتفی شد اومدم کنکور دادم یه جایی خیلی دور قبول شدم با خودم فکر کردم کجا میخوام مادر و برادر تنها بزارم برم بیخیال شدم لرفتم پی کار گری بعد یه چند ماه با خودم فکر کردم کار کنم برم دانشگاه ازاد این کارو کردم رفتم دانشگاه هر روزی که تعطیل بودم و کلاس نداشتم کار گری میکردم اخر سرم نتونستم دوم بیارم بیخیال درس شدم یه وامی جور کردیم رفتم مغازه باز کردم به اونی که میپرستید قسم این ور اون ور من همیشه مشتری داشت اما منم میشتم درور دیوار نگا میکردم اخرم با کلی بدهی اومدم بیرون خلاصه الان نمیدونم چه کنم نمیدونم چطور شرمندگیمو ببرم پیش مادرم که جونیشو گذاشته به پای من الان یه گوشه خونه افتاده انقدر کار کرده دیگه برا الانش جونی نمونده این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید یا بگید بهم یه حالی بده هیچی نمیخوام فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه
باور کنید نه اهل خلاف هستیم نه حروم نه مشروب که بگم اینا نمیزاره اسایش داشته باشیم
به اون خدایی که میپرستید قسم بالاهایی سرم اومده که بخوام بگم یه کتاب 100000صفحه یا بیشتر میشه چند باری خواستم خود کشی کنم اما نتونستم
اخه مگر ما دل نداریم مگر ما ادم نیستیم مگر......

سلام علیکم،
هر که در این بزم مقرب‌تر است ... جام بلا بیشترش می‌دهند
زندگی دو روز است، روزی برای تو و روزی بر علیه تو ... اندکی صبر طلوع نزدیک است

خدا در همین حسی است که نسبت به مادر و برادرتان دارید ... این آرزوی خوشبختی کردن برای کسی غیر خود نعمتی است که خیلی از ماها از آن کم‌بهره‌ایم ... فداکاری‌های شما و روحیه‌ی شما در تلاش برای رفاه مادرتان و خوشحال دیدن ایشان ... اینها جاهای بروز خدا در زندگی شماست ...

سه مرد رسیدند به مدینه و غذا و مکان برای خواب نداشتند، رسول خدا فرمودند که یا علی یکی را تو با خودت ببر خانه و از او پذیرایی کن و یکی را من می‌برم. جبرئیل هم نازل شد که آن مرد دیگر در مسجد بماند که میزبانش خود خدا خواهد بود. فردا صبح سه مرد در مسجد جمع شدند، آن دو مرد که میزبانشان رسول خدا و امیر مؤمنان علیهماالسلام بودند تعریف کردند که ایشان خودشان هم غذای کافی نداشتند و خلاصه نان خشکی بود و خوردیم، ولی آن مرد که میزبانش خدا بود و آن دو فکر می‌کردند او تا صبح غرق در نعمت خواهد بود گفت که من تا صبح از گرسنگی خوابم نبرد، یا چیزی شبیه به این. بعد جبرئیل نازل شد که هر چه خداوند خواست به او بدهد دید هیچ‌کدام لیاقت مهمان او را ندارد و غذایی بالاتر از گرسنگی در گنجینه‌ی خداوند نبود ... همان غذای ماه مهمانی خدا در ماه مبارک رمضان ...

ظاهر امر این است که خداوند اینطور اراده کرده است که رزق دنیای شما زیاد نباشد و رزق آخرتتان زیاد باشد، اگر ایمانتان سست نشود، حتماً در شما خیری دیده که این سختی‌ها را مخصوص شما کرده است ... خدا صبرتان بدهد و شیرینی صبر و ایمان در دل را هم به شما بچشاند ان شاء الله

یا علی

با سلام
خداقوت
میدونم تا کسی جای شمانباشه نمی تونه خوب شرایط شما رو درک کنه
همه ما تو زندگیمون به نوعی مشکلات داریم.
اولین کار اینکه به اونچیزایی که حتی خیلی کوچیک به نظرتون بیاد شکر کنید. حتی مسائل خیلی کوچیک مثل این که سالم هستید و می تونید کار کنید.
در موقعیتهایی که ممکن براتون شرایط کار رو فراهم کنه تلاش کنید.
هیچ وقت از خدا ناامید نشید
امام علی (ع) :
تنها کسی به نعمت های آخرت میرسد ، که در مقابل گرفتاریهای دنیا صبر و شکیبایی داشته باشد. غررالحکم جلد ۶ حدیث ۱۰۷۵
در هر شرایط حتی کار کوچیکی هم باشه مشغول به کار بشید رزق و روزی دست خداست
از شما حرکت از خدا برکت
سوره الواقعه رو شبهای جمعه بخونید
امام صادق (ع) فرمودند : ما خاندان ، صبور و شکیباییم و شیعیان ما از ما هم شکیباترند.گفتم : جانم به فدایت ، چگونه شیعیان شما از شما شکیباترند ؟ فرمود : چون صبر ما بر چیزی است که میدانیم ، اما شیعیان ما صبر و شکیبایی می ورزند بر چیزی که نمی دانند. بحارالانوار جلد ۷۱ حدیث ۸۰
[SPOILER] انشاالله هر چه زودتر مشکلتون حل بشه نا امید نباشید توکل داشته باشید و تلاش بکنید حتما برای حل شدن مشکلتون دعا میکنم [/SPOILER]


من از اول زندگیم تا الان به مشکلاتی خوردم که دیگه بریدم هرچه میگم ای خدا یه وجودی از خودت بهم نشون بده انگار نه انگار که خدایی هست دیگه واقعا درارم شک میکنم اگر امتحانه چقدر امتحان یک سال دو سال سه سال چهار سال.... چقدر؟؟؟؟؟
2 دوسال داشتم که پدرم از دست دادم و مادرم با دست خالی و دوتا پسر برگشت خونه پدریش و با کارگری با چه زجرهایی منتهایی مارو بزرگ کردو....
ماجراهای من ...
من از 10 سالگی رفتم کار کردم تابستونا جعبه هایی بر میداشتم که از خودم بزرگ بودن با مکافات اومدم درس خوندم دیپلم گرفتم ثبت نام کردم ارتش از امتحان قبول شدم مجبورا به تهران برای مصاحبه و متهانات رافتم یادمه اون زمان 70هزارتومان از یکی قرض کردیم به اومید اینکه میرم قبول بشم با چه مکافاتی با مادرم رفتم از همه معاینات مصاحبه قبول شدم با چه خوشحالی برگشتیم خونه که دیگه قبول شدم و خدا ما رو از بد بختی نجات داد اما وقتی نتایج اعلام شد اسم من نبود رفتم چند جا کار کنم همگی به نحوی منتفی شد اومدم کنکور دادم یه جایی خیلی دور قبول شدم با خودم فکر کردم کجا میخوام مادر و برادر تنها بزارم برم بیخیال شدم لرفتم پی کار گری بعد یه چند ماه با خودم فکر کردم کار کنم برم دانشگاه ازاد این کارو کردم رفتم دانشگاه هر روزی که تعطیل بودم و کلاس نداشتم کار گری میکردم اخر سرم نتونستم دوم بیارم بیخیال درس شدم یه وامی جور کردیم رفتم مغازه باز کردم به اونی که میپرستید قسم این ور اون ور من همیشه مشتری داشت اما منم میشتم درور دیوار نگا میکردم اخرم با کلی بدهی اومدم بیرون خلاصه الان نمیدونم چه کنم نمیدونم چطور شرمندگیمو ببرم پیش مادرم که جونیشو گذاشته به پای من الان یه گوشه خونه افتاده انقدر کار کرده دیگه برا الانش جونی نمونده این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید یا بگید بهم یه حالی بده هیچی نمیخوام فقط میخوام کاری کنم مادرم الان اسایش داشته باشه
باور کنید نه اهل خلاف هستیم نه حروم نه مشروب که بگم اینا نمیزاره اسایش داشته باشیم
به اون خدایی که میپرستید قسم بالاهایی سرم اومده که بخوام بگم یه کتاب 100000صفحه یا بیشتر میشه چند باری خواستم خود کشی کنم اما نتونستم
اخه مگر ما دل نداریم مگر ما ادم نیستیم مگر......

پاسخ :
در ابتدا باید اشاره شود شما خوب است در کنار آن کاه مشکلات زندگی که داشته اید خوب است کوهی از نعمت ها خدای خودرا نیز در نظر بگیرید تا معلوم شود که خدای ماوشما وهمه عالم چقدر برشما مهربان است .مثلا آن مادر خوب که از خدمت های دل سوزانه اش آنهمه یاد کردیده اید آیااین کم نعمت است؟؟؟؟؟؟
آن سلامتی .جوانی .وصدها وهزاران نعمت دیگر که در اختیار دارید آیا این ها از کیست ؟؟؟
کی به شما داده از خود شما است ویا کسی دیگر به شما داده ؟؟؟؟؟
اگر پول های همه دنیا را به شما بدهد ودوچشم ویا کلیه ویا قلب ویا دست ویا پا ویا ویا ویا وووو را از شما بگیرد آیا راضی هستید ؟؟؟؟
پس انصاف داشته وبر نعمت های خدای خود شاکر باش
اما در یک تحلیل کلی در این باب باید گفت :

مشکلات و سختی هایی که بر انسان ها وارد می شود ، دارای وجوه مختلف و فلسفه های گوناگونی است . بخش عمده مشکلات و سختی ها مرتبط با اعمال انسان هاست ، یعنی بسیاری از ما چوب اشتباهات و تصمیمات نادرست خود یا دیگران را می خوریم . متاثر از ظلم ظالمان و بدکاران دچار مشکلات و گرفتاری ها هستیم . این گونه امور نه به خواست خداوند است و نه مورد رضایت او . خداوند همه عوامل طبیعی برطرف شدن بی عدالتی ها و کنار گذاشتن اشتباهات را برای ما روشن ساخته تا گرفتار پیامدهای آن نباشیم .
اما غیر از این گونه موارد برخی از مشکلات و سختی ها عین حقیقت این عالم و جزو لوازم وجودی آن است. خداوند چرا محل زندگی انسان یعنی دنیا را همراه و توام با این قبیل سختی ها قرار داده است ؟
اولا چون ماهیت دنیا و نظام عالم طبیعت ، سختی و مشکلات و دست و پنجه نرم کردن با آن ها است. بسیاری از چیزها در عالم با سختی و تلاش و کوشش بسیار به دست می آید و اهداف زیبا ، لذت بخش و سعادت آفرین تأمین می شود.(1)
ثانیاً فلسفه اصلی وجود مشکلات را باید در سنت امتحان و آزمون الهی بررسی کرد . سنّت امتحان و آزمایش بندگان، یکی از سنّت‏های رائج و متداول الهی است که همه انسان‏ها به نوعی در معرض آن قرار می‏گیرند. شکل آزمایش به فراخور زمان و ظرفيت اشخاص مختلف است. گروهی به وسیله مال و ثروت، برخی با فقر و تنگدستی ، برخی توسّط دشمنان بی رحم یا انواع بلایا و مصیبت های دیگر آزموده می‏شوند.(2) برای امتحان‏ها فلسفه ‏های گوناگونی ذکر شده است که به برخی اشاره می‏کنیم.
آزمایش دارای فوائد و حکمت‏ های فراوانی است، اما کشف حقیقت و پی بردن به امور پنهانی از طریق آزمایش در مورد خدا بی معنا است، زیرا بر همه چیز آگاه است، بدون نیاز به امتحان. حال به برخی فوائد بلایا اشاره می‏کنیم:
بلا و امتحان موجب بیداری است. کسی که در معرض آزمون قرار می گیرد، بر غفلت‏ها، آلودگی‏ها، انحراف‏ها و سراب‏ها آگاهی می یابد.(3)
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنا إِلى‏ أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَأَخَذْناهُمْ بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَتَضَرَّعُونَ؛(4)
به سوی امت های پیش از تو پیامبرانی فرستادیم و چون آن ها را اطاعت نکردند ، به بلا گرفتار شان نمودیم، شاید به زاری و خاکساری به درگاه خدا رو آورند .
رنج گنج آمد که رحمت‏ها در اوست
:Gol: مغز تازه شد چون بخراشید پوست(5)
از همین باب است که آزمون الهی آدمی را به یاد خداوند می اندازد.(6)
وقت محنت گشته‏ ای اللَّه گو
:Gol: چون که محنت رفت، گویی راه کو
این از آن آمد که حق را بی گمان
:Gol: هر که بشناسد بُوَد دایم بر آن(7)
رفع تکبر و غرور از انسان:
انسانی که در معرض سختی‏ها و بلاها قرار می گیرد، به ضعف خود آگاه شده و دچار تکبّر و غرور نمی شود.
امیر المؤمنین (ع) فرمود:
"خداوند انسان‏ها را با مجاهدت‏های پرمشقّت می آزماید . بر سر راه شان ناملایمات قرار می دهد تا تکبّر و خودبینی از دل آنان بیرون رود . فروتنی و تواضع بر جان شان حاکم شود، آن گاه درهای فضل خویش را روی بندگانش می گشاید و به سادگی ابزار عفو و بخشش را در اختیارشان می گذارد".(8)
گاهی بسیاری از نعمت های الهی، و الطاف ویژه و ناب خداوند در لباس «سختی‌ها، تنگناها، مصیبت‌ها و مشکلات» ظاهر می شود. از این رو تشخیص «نعمت‌ها» از «نقمت‌ها»، کیفر و کفاره‌ها از الطاف و هدایت‌های خاص خداوند، بسیار مشکل می گردد. چنان که خداوند انبیا، امامان و اولیا و دوستان خاص خود را در دنیا با انواع سختی‌ها، مصیبت ها و شداید دچار ساخته است، تا بدین وسیله بر ایمان و استواری آنان، و بر مقام و مرتبت و منزلت‌شان بیفزاید.
امیرالمؤمنین(ع) می فرماید:‌
«انّ البلاء للظالم ادبٌ، و للمؤمن امتحان،‌ و للانبیاء درجة و للاولیاء کرامة؛(9)
بلاها برای ستمگران جنبة کیفر و تأدیب دارد. برای مؤمنان، امتحان و برای پیامبران باعث ارتقای رتبه و درجه و برای اولیای الهی موجب کرامت و بزرگواری می گردد». بنابر این وجود مشکلات را نباید دلیل بر عدم محبت الهی نسبت به بنده او تلقی نمود .
این تصور که دنیا جای آسایش و آرامش برای انسان باشد و او را از حقیقت زندگی و سرای فانی دنیا غافل سازد و از یاد زندگی حقیقی و جاودانه باز ماند ، تصوری اشتباه است.
" و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقصٍ من الأموال و الأنفس و الثّمرات و بشّر الصّابرین؛
شما را به ترس و گرسنگى و بینوایى و بیماری و نقصان در مال و جان و ثمرات می‌‌آزماییم و صابران را بشارت ده".(10) یکی از عناصر امتحان و آزمایش انسان ، سختی ها و مشکلات در زندگی است . این که انسان چگونه با آن ها برخورد خواهد کرد تا آن که در سراى ابدى نتیجه امتحانات را ببیند.
از طرف دیگر وجود سختى‏ ها و مشکلات براى زندگى ما لازم است . بدون وجود آن‏ها زندگى بى معنا و یکنواخت خواهد بود.
سختى‏ ها و دشوارى‏ ها نقش مهم و نیرومندى در تربیت، تقویت اراده، شکوفایى استعدادهاى نهفته انسان و بیرون آوردن زندگى انسان از یکنواختى و تکرار دارند، ولى وقتى سخن از کارکرد سازنده دشوارى و مصائب مى رود، منظور این نیست که تأثیر روى همه افراد یکسان است، بلکه روى برخى ممکن است نقش منفى داشته باشد، ولى مهم چگونگى برخورد و رویارویى با مشکلات است. هر اندازه شخص داراى جهان بینى بهترى باشد و فلسفه رنج‏ها و مصائب را بهتر بشناسد و از نظر روحى، خطرپذیر و با اراده و مقاوم‏تر باشد، از جنبه ‏هاى مثبت مشکلات بهره افزون‏ترى مى گیرد. بر عکس هر اندازه شخص عافیت طلب، بدبین و خطر گریزتر باشد، از مشکلات آثار منفى بیش ترى دریافت مى دارد.سختى‏ها و گرفتارى‏ها مقدمه کمال و پیشرفت است. این امور براى تکامل بشر ضرورت دارد.
اگر سختى‏ها و رنج‏ها نباشد، بشر تباه مى گردد ؛ بنابراین انسان باید مشقت‏ ها را تحمل کند و سختى‏ ها بکشد تا به کمال لایق خویش دست یابد.
تضاد و کشمکش شلاق تکامل است . موجودات زنده با این شلاق خود را به سوى کمال مى رسانند.(11)
نگاهی کوتاه به کشورها و ملت هائی که به پیشرفت رسیده اند ،نشان می دهد که چگونه با سختی ها و مشکلات مقابله نمودند و از تلاش و کوشش باز نایستاده تا به پیشرفت و تمدن دست یافته اند.
استاد مطهرى مى‏گوید:
«به حکم قانون و ناموس خلقت، بسیارى از کمالات است که جز در مواجهه با سختى‏ ها و شداید، جز در نتیجه تصادم‏ ها و اصطکاک‏ هاى سخت، جز در میدان مبارزه و پنجه نرم کردن با حوادث، جز در رو به رو شدن با بلایا و مصایب حاصل نمى‏شود، البته نه این که اثر شداید و سختى ‏ها تنها، ظاهر شدن و نمایان شدن گوهر واقعى باشد (به این معنى هر کس یک گوهر واقعى دارد که رویش پوشیده است، مانند یک معدنى است در زیر خاک و اثر شداید فقط این است که آن چه در زیر خاک است، نمایان مى‏شود و اثر دیگر ندارد) نه این طور نیست ، بلکه بالاتر است. شداید و سختى‏ ها و ابتلائات اثر تکمیل کردن و تبدیل کردن و عوض کردن دارد، کیمیا است، فلزى را به فلز دیگر تبدیل مى‏کند، سازنده است، از موجودى، موجودى دیگر مى‏سازد. از ضعیف و قوى و از پست، عالى و از خام، پخته به وجود مى‏آورد.(12) این قاعده حتى در باره پرندگان درست است. در صور و بعضى از پرندگان مى‏نویسند: براى آموزش پرواز، جوجه خود را در فضا رها مى‏سازند و با مشکلات رو به رو مى‏کنند تا بر پرواز چیره شوند. (13) از این جا مى‏توان پى برد که چرا خداوند، بندگان صالح خود را با بلاهاى گوناگون مى‏آزماید.اگر آزمایش‏ها نبود،به مقامات معنوى نمى‏رسیدند، از این رو گفته ‏اند :
هر که در این بزم مقرب تر است،
:Gol:جام بلا بیش ترش مى‏دهند.
هر آزمایش الهى براى بندگان مؤمن و موفق بیرون آمدن از آزمایش، اخذ این کمال و مرتبه وجودى و دست یافتن به مقام قرب الهى است.

منابع:
1. بلد(90) آيه 4.
2. بقره(2) آيه155.
3. ری شهری ، میزان الحکمه،نشر دارالحدیث، قم، 1416 ق. ج 1، ص 49،
4. انعام(6)آيه 42.
5. مثنوی معنوی،نشر امیر کبیر ،تهران، 1356 ش. 32612،
6. اعراف (7) آیه 130؛ توبه (9) آیه 126.
7. مثنوی، 11403.
8. نهج البلاغه،نشر موسسه امیر المومنین، قم، 1380 ش . خ 192،
9. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار،نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1403 ق. ج 81، ص 198،
10. بقره (2) آیه 155.
11. مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، نشرصدرا، 1370 ش.ج 1، ص 176 ،
12. مطهرى، بیست گفتار،نشر صدرا، 1365 ش. ص 176،
13. همان، ص 182.


سوال : این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید دیگه بریدم .

هميشه همه ميگن به پائين تز خودت نگاه كن اما : چرا به بالاتر از خودم نگاه نكنم ؟؟
مگر من به ميل خودم به اين دنيا امدم و يا به ميل خودم اين سرنوشت انتخاب كردم كه ....
ميخوام بگم شما كه ميفرمائيد خيلي از نعمتهاشو ببينم مثلا سلامتي خوب بالاتر از منم سالمه كه نه خدا ميشناسه نه ... هر گونه گندي هم ميزنه و كارش خيلي خيلي خوب روبه راه ميشه يعني من خودم خيلي شاهدش بودم اوني كه به خدا ايمان نداره زندگيش خيلي خوبه و هيچ گره تو زندگيش نميتوان ديد ايا براي اين ميخواهيد اين توضيح را بدهيد كه خدا هر كسي رو دوست نداشته باشد به اون پول زياد ميده تا از يادش غافل بشه ؟؟؟واقعا خودتون اينو قبول داريد ؟؟؟؟ كجا نقد ول ميكنند نسيه رو ميچسبن ؟؟بعدشم اون ثروت مند پيش خدا خيلي عزيزتر تا به اين تنگ دست ....
در مورد امتحان گفتيد :
چند سال امتحان چقدر درد رنج پس كي ميخواهيم زندگي كنيم گيريم كه حرف شما درست باشه و تا سي سالگي مورد ازمون قرار بگيريم حتما بعد اونم قبول نميشيم و...يا اگرم قبول شديم و به نون نوايي رسيديم بچمون ميخواد به ما بگه پدر بزرگ و مثلا اسمشو بزاريم سارا وقتي صداش ميكنيم ميگيم شارا(دندون نداريم كه )
رابعا همه ميدونيم كه شكم گرسنه دين و ايمون سرش نميشه پس چرا خدا ....
و چند تا سوال ديگر:
مگه نميگيم خدا عادل هست ؟؟؟
خوب اين عدالت به من نشون بديد كو چرااين همه تبعيض چرا اين همه ....
مگه نميگيم خدا رحمن هست كو چرا اين همه صداش ميكنيم جوابي دريافت نميكنيم ؟؟ مگه نگفته بنده ام منو طلب كنه من همه چيزشو براورده ميكنم كو ؟؟
كو خدا رحيم هست ؟؟؟
يكي از كاربرا حرف خوبي زد گفت كه :
فکر کنید اگر من مشکل مالی داشته باشم ، سالها باشد این مشکل را داشته باشم ، همان را از خدا میخواهم ، که کمکم کند و فرجی حاصل نمیشود ، اگر میرفتم درب یک خانه ی ثروتمندی مینشستم، حداقل یک سال درب خانه اش مینشستم و دستم را دراز میکردم ، آن که آدم بود دلش رحم می آمد و کمک میکرد با آن همه خصاصش انسانی ا ، خسیسی اش ، بدی اش ، بی رحمی اش .... چطور میشود که خدا که اینقدر در قران از خودش تعریف کرده که رحمن است و رحیم ، بخشنده و بخشایشگر است ، دست مرا ببیند که به سویش دراز است ، اما کاری نکند ؟

من نه زلیخایم و نه ایوب ، جوان نمیشوم تا که بگویم اشکالی نداشت . مزد خستگی هایم را گرفتم. جوانی ام برگشت. پیامبر هم نیستم که با خدا ارتباط داشته باشم شب و روز تا ایمانم حفظ شود. فقط مانند شما یک نشانه و کمک میخواهم ...
چرا كشورهايي كه دينو ايمان ندارند از همه لحاظ ازمسلمانان سرترند و زور ميگن پس خداي اين مسلمونا كجاست ؟؟؟ هر روز هم كه يك بلايي تازه سر مسلمونا مياد چه از سوي طبيعت (خدا ) چه از سوي دشمان خدا چرا چرا چرا ؟؟؟

پاسخ :
از نحو ه بیان تان
در این نوبت معلوم می شود که پاسخ قبل را بدقت مطالعه نکرده اید ضمن توصیه به مطالعه مجدد آن جواب . نکته های در این نوبت باید اشاره شود . در ابتدا باید گفت شما چرا نیمه پر لیوان را اصلا نمی بنید وهمیشه بخش خالی آن را مورد توجه تان است ؟؟
شما هم نقد زیاد دارید وهمه دارای تان نسیه نیست ولی به نقد ها تان توجه نمی کنید !!!!!!
نکته تحلیلی مسئله این که :
مال و ثروت و قدرت، منشأ و مصداق كامل سعادت و خوشبختی به حساب نمی‏آید، زیرا ثروت و قدرت، رفاه می‏آورند. اما به طور مطلق آرام بخش نیستند و دلیل محبوبیت نزد خدا نیست. چه این که وسعت نعمت و آسایش برخی برای تشدید عذابشان می باشد. لذا در قران فرمود: «فلا تعجبک أموالهم ولا أولادهم إنّما یرید الله لیعذّبهم بها فی الحیاة الدنیا؛ (1) مبادا از کثرت اموال و اولاد آن ها در شگفت باشی، خدا می‌خواهد آنها را به همان مال و فرزندان در زندگی دنیا به عذاب افکند».
و از سوی دیگر بر اساس بیان امیرمؤمنان چه بسا رحمت الهی بر مؤمنان و خوبان در چهره مصیبت و رنج جلوه می‌کند و کیفر عذاب او در چهره نعمت و آسایش:
«هو الذی اشتدّت نقمته على أعدائه فی سعة رحمته و اتّسعت رحمته لأولیائه فی شدّة نقمته؛ (2) اوست خدایی که عذاب و کیفرش را بر دشمنانش در قالب گشایش رحمت شدّت بخشیده، و رحمت خود را برای اولیائش به صورت سختگیری و رنج اظهار نموده است».
رنج‌ها و بلاها گاه وسیله آزمایش بندگان و به ویژه مؤمنان است. مؤمن به بلا و رنج گرفتار می‌شود، تا آزمایش شود. در پی آن مورد بخشش و آمرزش الهی و نیز تکامل روحی قرار گیرد. به کمال مطلوب خود نزدیک‌تر شود. و زمينه رفاه ابدي او در آخرت را فراهم مي آورد ؛ در نتیجه به مقام قرب الهی برسد. به همين خاطر حضرت صادق (علیه السلام) فرمود: "مؤمن به منزله کفه ترازو است. هر اندازه ایمانش زیاد شود، گرفتاری اش زیاد می شود ". (3)
هر که در این بزم مقرب‌تر است
:Gol: جام بلا بیشترش می‌دهد
ثانیا ، اگر آسایش و راحتی دلیل محبوبیت است؛ پس چرا انبیاء الهی آن همه رنج وزحمت کشده اند ؟ از این معلوم می شود که رنج و زحمت همواره دلیل عدم محبوبیت و آسایش نشانه محبوبیت نیست .
ثالثا ، گذشتن از پاره ای منافع و برکات به جهت رسیدن به فوائد و ثمراتی به مراتب ارزشمند تر ، امری کاملا معقول و منطقی است که هر انسانی در طول زندگی خود به نوعی این رفتار را تجربه می کند .براساس آن زندگی خود را رقم می زند؛ اما اگر این امر مربوط به امور آخرتی و سعادت ابدی باشد، ضرورت و اهمیت آن به مراتب بیش تر و بالاتر خواهد بود تا جایی که انسان دیگر ترک و پرهیز و خویشتن داری را سخت و دشوار ندیده، بلکه با توجه به برکات و ثمرات آن،فشار برایش لذت بخش و زیبا خواهد بود .

یکی از اصلی ترین مسایل در این باب سنت های الهی است
خداوند متعال در نظام خلقت سنت‌های فراوانی دارد که آنها را در جهان آفرینش اجرا می‌کند، از جمله:
* هر انسانی به اندازه تلاش و کوشش خود به دست می‌آورد:
«لیس للانسان إلاّ ما سعی؛(4) انسان جز نتیجه کوشش، چیزی به دست نمی‌آورد»
بنابر این سنت، هر کس که بیشتر تلاش کند و تدبیر و مدیریت قوی‌تری داشته باشد، محصول بیشتری به دست می‌آورد. این یک قانون کلی است و همه مردم در برابر آن یکسان هستند و برهمه به یک منوال اجرا می‌گردد. بسیار دیده شده که اهل کفر ومعصیت در رسیدن به مقاصد واهداف مادی ودنیایی خود بسیار پر تلاش وکوشا هستند ولی اهل ایمان در این امور سست وکاهل ؛ مسلم است که در نتیجه مکنت وبهره مادی ونظایر آن نصیب همان کسی می گردد که از تلاش وجدیت بیشتری برخوردار است . سنت تکوینی الهی بر اعطای آنچه بندگان واقعاً بخواهند و بطلبند ،قرار گرفته است، حال چه آن مطلوب دنیا باشد و چه آخرت:
«ما همه را (چه آنان که دنیا را بخواهند ،چه آنان که آخرت را بخواهند) از عطای پروردگارت مدد می‌دهیم و عطا و بخشش پروردگارت مانعی ندارد» (5).
پس سختی معیشت و فقر انسان‌های مومن در بسیاری از موارد، معلول عملکرد خود آنها است. سعی و تلاش نکردن در زندگی ومبارزه نکردن برای به دست آوردن حق، یا انداختن مشکلات به گردن تقدیر وقضاو سرنوشت ویا بد دانستن مال وثروت و موارد دیگر از این دست، علل این وضعیت ودر واقع مربوط به خود آن‌ها است، نه خواست خداوند .
از طرف دیگر عالم محل روابط علّی ومعلولی است ؛ واضح است که اگر پدر ومادری در تغذیه ، بهداشت و سایر امور زناشویی به نکات علمی -که در بسیاری از موارد مطابق با آموزه های دینی ما هم هست- عمل کنند ،فرزند زیباتر وسالم تر و احیانا باهوش تری نسبت به دیگر والدینی که به این موارد عمل نکرده اند ،خواهند داشت ،چه والدین مومن باشند یا کافر؛ همچنین رعایت اصول ومبانی تربیت و رشد علمی وفکری یک کودک تا حد شایانی تعیین کننده وضعیت و آینده شخصی، شغلی واجتماعی او خواهد بود . نمی توان توقع داشت در یک خانواده متدین به ابتدایی ترین آموزه ها در این حوزه توجه نشود ولی فرزندشان به صرف تولد در چنین خانواده خداپرستی از کمالات و توانمندی های فردی واجتماعی برخوردار گردد .
البته برای نعمت داشتن اهل معصیت دلایل دیگری نیز وجود دارد :
* برخى از کفار و ظالمان هستند که لیاقت سعادت اخروى را به کلى از دست داده‏ اند: والاخرة عند ربک للمتقین؛ آخرت پیش پروردگار تو براى پرهیزگاران است (6).
اینان اگر دردنیا عمل نیکى انجام دهند، پاداش آن عمل نیک در دنیا به آنها داده مى‏شود تا ظلمى متوجه آنان نشده باشد. اما بهره آنها از رحمت الهى، فقط در دنیاى فانى است؛ چرا که لیاقت سعادت اخروى را از دست داده‏اند.
* این مساله نوعى امتحان محسوب مى‏شود؛ هم امتحان براى کافران و گنهکارانى که با این نعمت ها و مسئولیت های مضاعفی که به دنبال دارد، آزموده مى‏شوند و هم امتحان براى مؤمنانى که نعمت‏هاى دنیوى کافران را مشاهده مى‏کنند و شکى به دل راه نمى‏دهند . به اعتقاد ما خداوند این جهان را محل تکلیف و آزمایش و جهان دیگر را محل پاداش و کیفر قرار است. خداوند گرچه می‏تواند انسان های ظالم و گنهکاررا سریعاً مؤاخذه کند و جلو ظلم آنان را بگیرد،یا آنها را از نعمت های گوناگون محروم سازد اما این کار را نمی‏کند؛ چون این کار برخلاف سنت وی در مورد آزمایش و تکامل اختیاری انسان است. زیرا در این صورت کسی با اختیار خود راه درستی و پاکی را انتخاب نمی کرد و مومن از غیر مومن شناخته نمی شد ،بلکه در مواردی امر برعکس می شود؛ یعنی معصیتکاران دارای نعمات وامکانات بیشتری می شوند تا ایمان و عمل صالح بندگان مومن به طمع رسیدن به نعمت دنیایی نباشد .

آیا واقعا آنچه برخی اهل معصیت دارند نعمت است و سختی هایی که برخی مومنان به آن مبتلایند عذاب ونقمت ؟
اگر با دقت بنگریم می بینیم بسیاری از دارایی ها و امکانات که معمولا سبب بی‌ایمانی و گناه بیشتر می‌گردد، مقدمة عذاب و فرو برنده آنها در عمق غفلت و دوری از خدا است که بزرگ ترین بلا برای انسان است .اگر به تعالیم دینی و تکالیف عبادی نگاهی بیندازیم خواهیم دید جنبه غفلت زدایی و بیرون آوردن انسان از فراموشی یاد خدا وجهان آخرت از اصلی ترین اهداف وحکمت های آنها بوده ، از آن جا که بسیاری از این نعمت ها تنها باعث فرو رفتن بیشتر در غفلت ها است، نه تنها نعمت نبوده بلکه عین بلا و نقمت است:«اموال و فرزندان فراوان آنان تو را به تعجب وا ندارد. خداوند می‌خواهد آنان را با مال و فرزند در دنیا عذاب کند».(7)
این همان چیزی است که در معارف دینی ما به نام سنت امهال و استدراج بیان می شود. مهلت و ثروت و ...به معصیتکاران و کافران داده می شود. اینها نه تنها به سود آنها نیست بلکه زمینه های عذاب آنها را بیشتر فراهم می کند و به تدریج در عمق عذاب های الهی فرو می روند.
پس با نگاهی دقیق در می یابیم خدا از روی لطف وعنایت به بندگان مورد علاقه اش، بخشی از عوامل انحراف و غفلت را از زندگی بسیاری از مومنان دور کرده است تا در زندگی حقیقی آخرت به سعادت ورستگاری واقعی برسند .


منابع:
1. توبه (9) آیه 55.
2. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المومنین، قم 1380 ش ،خطبه 90.
3. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمة ، واژه بلا، نشر دار الحدیث، قم، 1416 ق. شماره 1950. ج 21404 .
4. نجم (53) آیه 39.
5. اسرا (17) آیه 20.
6. زخرف، آیه 35.
7. توبه (9) آیه 55 و 85.

سوال : این خدایی که میگید رو بهم نشون بدید دیگه بریدم .
يه خبر بد هم بهتون بدم مني كه توي كنكور قبول شده بودم و تو كنكنور ازاد نفر دوم بودم امسال ثبت نام كرده بودم حوزه علميه كه مردود شدم اصلا باورم نميشد باسلام مجدد بر شما .

پاسخ :
بر خلاف تصور شما خبر خوش است ونه خبر بد ؟؟؟؟؟!!!!! چون
اگر با اخلاص خواهان ورود به حوزه علمیه هستید ومی خواهید شاگرد امام زمان باشید این در همیشه بر روی شما باز است مردودی خود را پی گیری نماید نتیجه می گرید ویا اگر نشد سال بعد شرکت کنید بازهم آغوش حوزه بر روی شما باز است اگر باز هم نشد سال بعد هیچگاه این در بسته نخواهد بود ودیر هم نمی شود . بخصوص صاحب حوزه را با اخلاص در این شب جمعه صدا بزن وقول بده که سر باز خوبی برای او خواهد بود مطمئین باش که دستت را می گیرد . غفلت نکن این روزها روزش است صاحب اصلی را محکم بچسب کمکت می کند تجربه ثابت نموده . واین راه از همه راها خوب تر وسعادت دنیا وآخرت تان را تامین می کند به شرط این که برای خدا بیاید ونه دنیا . البته دنیای تان هم تامین می شود ولی نیت خودرا درست کن .
به گفته بزگی :
چند شب به اخلاص بیا بر درما
گر کام توبر نیامد آنگه گله کن .
***
گفت پیغمبر که چون کوبی دری
عاقبت زان در برون آید سری
با توجه به این که هدف از تحصیل در حوزه علمیه ژرف اندیشی در دین است، اگر ویژگی های زیر را در خود می یابید ، برای ورود به حوزه خود را آماده کنید .
1ـ اراده قوی و آمادگی برای پذیرش برخی سختی‌ها و مسئولیت‌های مهم،
2ـ ایمان قوی و پایبندی به تعالیم و دستورهای دین،
3ـ حافظه و استعداد قوی،
قرآن در این باره می فرماید :
وَ ما كانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ (1) ؛سزاوار نيست كه همه‏ مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ايشان دسته‏اى كوچ نمى‏كنند تا در دين فقيه شوند و هنگامى كه به سوى قوم خويش باز گشتند، آنان را بيم دهند تا شايد آنان (از گناه و طغيان) حذر كنند.
بر اساس این آیه شریفه بعضی از مفسران معتقدند تفقّه در دين و آموزش دين به مردم، واجب كفايى است.(2) تفقّه در دين، به معناى تلاش براى كسب شناخت عميق در دين و عقايد و احكام اسلامى است.
فقه، آن چنان مهمّ است كه رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله در بدرقه‏ على عليه السلام به يمن، به او فرمان آموزش فقه مردم را داد، «فقّههم فى الدين» و او را چنين دعا كرد: «اللّهم فقّهه فى الدين» (3) با آن كه وى فقيه‏ترين مردم بود.
چنان كه حضرت امير عليه السلام به فرزندش سفارش مى‏كند: «تَفقَّه في الدّين فان الفقهاء ورثة الانبياء» (4) امام حسين عليه السلام نيز شب عاشورا در جملاتى خداوند را چنين ستود: حمد خدايى كه ما را فقيه در دين قرار داد. (5)
تفقّه در دين، گاهى ممكن است براى دنيا و مقام و عشق به درس و بحث و سرگرمى و عقب نماندن از دوستان باشد و گاهى براى دين، خدا، بهشت و نجات امّت . آيه، دوّمى را ارزشمند مى‏داند كه بيم‏دهى مردم و دعوت آنان به راه خداست.
بايد از هر منطقه، برای شناختِ اسلام و دفاع از دين، افرادى به حوزه ها بروند تا در همه‏ مناطق، روحانى دينى به مقدار لازم حضور داشته باشد. تا رسیدن به این مقصود راه طولانی را در پیش داریم . هنوز مناطق بسیاری را داریم که محتاج به روحانی و یک نفر تحصیل کرده در حوزه های علمیه دارند تا معارف بلند اسلام را برای مردم بیان کند و احکام دینی و شرعی مردم را به آن ها بیاموزد.
بسیار خوب است کسی که در خود توانایی تحصیل در این رشته را می بیند ، با اخلاص وارد حوزه های علمیه شود .با تحصیل و تبلیغ ، نظر رحمت الهی را به سمت خویش جلب کند.


منابع:
1.توبه (9) آیه 122 .
2.مکارم شیرازی ، شأن نزول آيات قرآن، نرم افزار مجمومه آثار آیه الله مکارم شیرازی ، ص 272.
3.بحار الأنوار، علامه مجلسي، مؤسسة الوفاء، بيروت ، 1404 ه. ق، ج66 ، ص 91.
4.همان، ج1 ، ص 216.
5.قرائتى ‏ ، تفسير نور، مركز فرهنگى درس هايى از قرآن‏، تهران‏، 1383 ه ش‏ ، ج‏5، ص 164.

موضوع قفل شده است