جمع بندی با توجه به آیات قرآن، آیا ما باید از خودمون مراقبت کنیم یا نه؟

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با توجه به آیات قرآن، آیا ما باید از خودمون مراقبت کنیم یا نه؟

هوالناظر

سلام و عرض ادب

سوالی برام پیش اومده درباره بعضی از آیات قرآن از جمله دوتا از آیه های سوره یوسف، آیه های 67 و 68...

وقتی حضرت یعقوب به پسرانش توصیه می کنن برای احتیاط تقسیم بشن و از چند در وارد بشن ، در ادامه خودشون میگن که این شما رو غنی نمیکنه و همچنین تو آیه بعد اومده و تو آیه 68 می فرماید حاجه فی نفس یعقوب قضاها...!

دقیقا منظورش چیه؟

میشه این رو برام باز کنید...متشکرم

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]«وَ قَالَ يَابَنىِ‏َّ لَا تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَ مَا أُغْنىِ عَنكُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ْءٍ إِنِ الحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكّلتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكلَ‏ِ الْمُتَوَكِّلُونَ»
و (هنگامى كه مى‏ خواستند حركت كنند، يعقوب) گفت: فرزندان من! از يك در وارد نشويد بلكه از درهاى متفرّق وارد گرديد (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و (من با اين دستور،) نمى‏ توانم حادثه ‏اى را كه از سوى خدا حتمى است، از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توكّل كرده ‏ام و همه متوكّلان بايد بر او توكّل كنند. (یوسف، 67)

«وَ لَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنىِ عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ْءٍ إِلَّا حَاجَةً فىِ نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَئهَا وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»
و هنگامى كه از همان طريق كه پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين كار هيچ حادثه حتمى الهى را نمى‏ توانست از آنها دور سازد، جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت) و او به خاطر تعليمى كه ما به او داديم، علم فراوانى داشت ولى بيشتر مردم نمى ‏دانند. (یوسف، 68)

با سلام و درود

در این زمینه چند مطلب عرض می شود:

مطلب اول: جلوگیری از چشم زخم و سوء ظن

علت آن دستور اين بوده كه برادران يوسف، هم از جمال كافى بهره‏ مند بودند و هم قامت هاى رشيد داشتند، و پدر نگران بود و نمى ‏خواست از اين راه چشم زخمى به آن ها برسد.

ممكن بود وارد شدن گروهی آن ها به يک دروازه مصر و قيافه ‏هاى جذاب، و اندام درشت، حسد حسودان را برانگيزد، و نسبت به آن ها نزد دستگاه حكومت سعايت كنند، و آن ها را به عنوان يک جمعيت بيگانه كه قصد خرابكارى دارند مورد سوء ظن قرار دهند، لذا پدر به آن ها دستور داد از دروازه‏ هاى مختلف وارد شوند تا جلب توجه نكنند.

مطلب دوم: تسکین و آرامش دل یعقوب

«إِلَّا حَاجَةً فىِ نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَئهَا»؛ جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت).

اثر این توصیه، تسكين خاطر یعقوب و آرامش قلب او بود، چرا كه او از همه فرزندان خود دور بود، و شب و روز در فكر آن ها و يوسف بود، و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آن ها مى ‏ترسيد، و همين اندازه كه اطمينان داشت آن ها دستوراتش را به كار مى ‏بندند دل خوش بود.

مطلب سوم: توکل و اعتماد بر خدا

بسيارى از مردم چنان در عالم اسباب گم مى ‏شوند كه خدا را فراموش مى ‏كنند و خيال مى كنند مثلا چشم زخم، اثر اجتناب ناپذير بعضى از چشم ها است، و به همين جهت خدا و توكل بر او را فراموش كرده به دامن اين و آن مى‏ چسبند. ولى يعقوب چنين نبود، مى‏ دانست تا خداوند چيزى نخواهد انجام نمى ‏پذيرد، لذا در درجه اول توكل و اعتماد او بر خدا بود و سپس به سراغ عالم اسباب مى ‏رفت.

قرآن، حضرت يعقوب را اين گونه مدح و توصيف مى ‏كند: «إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ او از طريق تعليمى كه ما به او داديم، علم و آگاهى داشت، در حالى كه اكثر مردم نمى ‏دانند.


نکته:

1. انسان در اداره‏ ى امور خود مستقل نيست، يعنى با همه محاسبات و دقت ‏ها باز هم دست خدا باز است و تضمينى براى انجام صد در صد محاسبات ما نيست. لذا هم احتياط و محاسبه لازم است: «لا تَدْخُلُوا»؛ و هم توكل به خداوند ضرورى است: «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»

2. چشم و نظر به تنهايى تأثير ندارد، و اگر خداوند چیزی را مقدر فرموده باشد، بدون چشم و نظر هم متوجه انسان می شود، لكن ممكن است تقدير الهی به نحو تعليق باشد یعنی اگر مورد چشم و نظر واقع شد تأثير كند و الا تاثیری ندارد؛ لذا بايد انسان خود را از چشم و نظر مردم حفظ كند.

_______________
(ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏11، ص 298؛ تفسير نمونه، ج ‏10، ص 30؛ تفسير نور، ج ‏6، ص 122؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏7، ص 231)

هوالناظر

میقات;522943 نوشت:
لكن ممكن است تقدير الهی به نحو تعليق باشد یعنی اگر مورد چشم و نظر واقع شد تأثير كند و الا تاثیری ندارد؛ لذا بايد انسان خود را از چشم و نظر مردم حفظ كند.

سلام و ممنونم از پاسختون

در چه مواردی ، تقدیر خداوند تعلیق میشه ؟

اگه لطف کنید در این مورد توضیح بدید.ممنونم

[="Tahoma"]

اسماء;523017 نوشت:
هوالناظر

سلام و ممنونم از پاسختون

در چه مواردی ، تقدیر خداوند تعلیق میشه ؟

اگه لطف کنید در این مورد توضیح بدید.ممنونم

با سلام و درود

نمی توان در این زمینه نظری قطعی داد و این در حیطه علم الهی است. البته می توان مثال زد، مانند این که کسی گناهی مرتکب می شود و قرار است مجازاتی به او برسد ولی خداوند به خاطر دعای والدین در حق او و یا کار خیری که او انجام داده است، مهلتی به او می دهد و فعلا او را مجازات نمی کند و مجازات او را معلق بر تکرار گناه می کند؛ اگر گناه را تکرار کرد، مجازات می شود. و شکل مجازات می تواند به این صورت باشد که چشم زخم دیگران در او تاثیر می گذارد.

پرسش:
در سوره یوسف، آیه های 67 و 68 حضرت یعقوب به پسرانش توصیه می کنند برای احتیاط، تقسیم و از چند در وارد شوند، و در ادامه میگویند این شما رو غنی نمی کند و همچنین در آیه بعد آمده: «حاجه فی نفس یعقوب قضاها»
منظور چیست؟ و آیا با توجه به این آیات، ما باید از خودمان مراقبت کنیم یا نه؟

پاسخ:
«وَ قَالَ يَابَنىِ‏َّ لَا تَدْخُلُواْ مِن بَابٍ وَاحِدٍ وَ ادْخُلُواْ مِنْ أَبْوَابٍ مُّتَفَرِّقَةٍ وَ مَا أُغْنىِ عَنكُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ْءٍ إِنِ الحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكّلتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَكلَ‏ِ الْمُتَوَكِّلُونَ»؛ و (هنگامى كه مى‏ خواستند حركت كنند، يعقوب) گفت: فرزندان من! از يك در وارد نشويد بلكه از درهاى متفرّق وارد گرديد (تا توجه مردم به سوى شما جلب نشود)! و (من با اين دستور،) نمى‏ توانم حادثه ‏اى را كه از سوى خدا حتمى است، از شما دفع كنم! حكم و فرمان، تنها از آنِ خداست! بر او توكّل كرده ‏ام و همه متوكّلان بايد بر او توكّل كنند.(1)
«وَ لَمَّا دَخَلُواْ مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُم مَّا كَانَ يُغْنىِ عَنْهُم مِّنَ اللَّهِ مِن شىَ‏ْءٍ إِلَّا حَاجَةً فىِ نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَئهَا وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ و هنگامى كه از همان طريق كه پدر به آنها دستور داده بود وارد شدند، اين كار هيچ حادثه حتمى الهى را نمى‏ توانست از آنها دور سازد، جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت) و او به خاطر تعليمى كه ما به او داديم، علم فراوانى داشت ولى بيشتر مردم نمى ‏دانند.(2)
با سلام و درود
در این زمینه چند مطلب عرض می شود:
مطلب اول: جلوگیری از چشم زخم و سوء ظن
علت آن دستور اين بوده كه برادران يوسف، هم از جمال كافى بهره‏ مند بودند و هم قامت هاى رشيد داشتند، و پدر نگران بود و نمى ‏خواست از اين راه چشم زخمى به آن ها برسد.
ممكن بود وارد شدن گروهی آن ها به يک دروازه مصر و قيافه ‏هاى جذاب، و اندام درشت، حسد حسودان را برانگيزد، و نسبت به آن ها نزد دستگاه حكومت بدگوئی كنند، و آن ها را به عنوان يک جمعيت بيگانه كه قصد خرابكارى دارند مورد سوء ظن قرار دهند، لذا پدر به آن ها دستور داد از دروازه‏ هاى مختلف وارد شوند تا جلب توجه نكنند.
مطلب دوم: تسکین و آرامش دل یعقوب
«إِلَّا حَاجَةً فىِ نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضَئهَا»؛ جز حاجتى در دل يعقوب (كه از اين طريق) انجام شد (و خاطرش آرام گرفت).
اثر این توصیه، تسكين خاطر یعقوب و آرامش قلب او بود، چرا كه او از همه فرزندان خود دور بود، و شب و روز در فكر آنها و يوسف بود، و از گزند حوادث و حسد حسودان و بدخواهان بر آن ها مى ‏ترسيد، و همين اندازه كه اطمينان داشت آن ها دستوراتش را به كار مى ‏بندند دل خوش بود.
مطلب سوم: توکل و اعتماد بر خدا
بسيارى از مردم چنان در عالم اسباب گم مى ‏شوند كه خدا را فراموش مى ‏كنند و خيال مى كنند مثلا چشم زخم، اثر اجتناب ناپذير بعضى از چشم ها است، و به همين جهت خدا و توكل بر او را فراموش كرده به دامن اين و آن مى‏ چسبند. ولى يعقوب چنين نبود، مى‏ دانست تا خداوند چيزى نخواهد انجام نمى ‏پذيرد، لذا در درجه اول توكل و اعتماد او بر خدا بود و سپس به سراغ عالم اسباب مى ‏رفت.
قرآن، حضرت يعقوب را اين گونه مدح و توصيف مى ‏كند: «إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِّمَا عَلَّمْنَاهُ وَ لَاكِنَّ أَكْثرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»؛ او از طريق تعليمى كه ما به او داديم، علم و آگاهى داشت، در حالى كه اكثر مردم نمى ‏دانند.
دو نکته:
1. انسان در اداره‏ ى امور خود مستقل نيست، يعنى با همه محاسبات و دقت ‏ها باز هم دست خدا باز است و تضمينى براى انجام صد در صد محاسبات ما نيست. لذا هم احتياط و محاسبه لازم است: «لا تَدْخُلُوا»؛ و هم توكل به خداوند ضرورى است: «عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ»
2. چشم و نظر به تنهايى تأثير ندارد، و اگر خداوند چیزی را مقدر فرموده باشد، بدون چشم و نظر هم متوجه انسان می شود، لكن ممكن است تقدير الهی به نحو تعليق باشد یعنی اگر مورد چشم و نظر واقع شد تأثير كند و الا تاثیری ندارد؛ لذا بايد انسان خود را از چشم و نظر مردم حفظ كند.(3)
لازم به ذکر است در باره این که در چه مواردی تقدیر خداوند تعلیق می شود نمی توان نظری قطعی داد و این در حیطه علم الهی است. البته می توان مثال زد، مانند این که کسی گناهی مرتکب می شود و قرار است مجازاتی به او برسد ولی خداوند به خاطر دعای والدین در حق او و یا کار خیری که او انجام داده است، مهلتی به او می دهد و فعلا او را مجازات نمی کند و مجازات او را معلق بر تکرار گناه می کند؛ اگر گناه را تکرار کرد، مجازات می شود. و شکل مجازات می تواند به این صورت باشد که چشم زخم دیگران در او تاثیر می گذارد.

_______________
1.یوسف، 67.
2.یوسف، 68.
3.ر.ک: ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏11، ص 298؛ تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏10، ص 30؛ تفسير نور، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 122؛ أطيب البيان في تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏7، ص 231.

موضوع قفل شده است