جمع بندی چرا روش انتخاب رهبر در نظام جمهوری اسلامی نظیر انتخاب خلیفه بعد از پیامبر است؟

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا روش انتخاب رهبر در نظام جمهوری اسلامی نظیر انتخاب خلیفه بعد از پیامبر است؟

با سلام

یک سوال ضروری و فوری دارم!

چرا در نظام جمهوری اسلامی رهبر به صورت شورایی انتخاب میشود در حالی که این روش ، شیوه ی اهل سنت است و خلیفه اول بعد از پیامبر به این نحو انتخاب شد و در سیره معصومین روش

چنین مسئله ای نیست؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد هادی

با سلام و عرض ادب و تقدير از پرسش زيباي شما

حق حاكمبت در زمان حضور، متعلق به اين امام معصوم (عليه السلام) مي باشد، خداوند این حق را به پیامبر اکرم(صل الله عليه و آله) و ائمه‌ي معصومین(عليه السلام) تفویض نموده است. خليفه اول(عليه ما عليه) زماني به خلافت انتخاب شد كه امير المومنين عليه السلام حضور داشتند و اين درحالي است كه خلافت و حاكميت در زمان حضور مختص معصوم عليه السلام مي باشد؛ بنابراين انتخاب خليه اول به خلافت مسلمين، (با وجود حضور امام معصوم) امري غير شرعي، بر خلاف مباني اسلامي و همچنين به ضرر جامعه مسلمين بوده و غصب خلافت بوده است.
اما اينكه چرا در نظام جمهوری اسلامی رهبر به صورت شورایی انتخاب میشود؟ چون در زمان حاضر كه زمان غيبت بوده و امام معصوم عليه السلام حضور ندارند، اين حق به فقيه جامع الشرايط منتقل مي شود و این بدیهی است که برای انتخاب بهترین فرد از هر صنف و گروه باید به خبرگان همان صنف و گروه مراجعه کنیم.

براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: مصباح يزدي، حکومت اسلامی و ولایت فقیه . جوادي آملي، عبدالله؛ پیرامون وحی و رهبری . صافی گلپایگانی، ضرورة وجود الحکومه و ولایة الفقهاء فی عصر الغیبه

[h=2]نگرانی امام خمینی از مسافرت رفتن رهبر معظم انقلاب[/h]

نگرانی امام خمینی از مسافرت رفتن رهبر معظم انقلاب


(حضرت امام) آقای خامنه ای تازه از سفر آمده بودند، به خدمت امام(ره) رسیدند، همین که امام حضرت آقا را دیدند فرمودند: «وقتی شنیدم هواپیمای شما در فرودگاه نشست ، خیالم راحت شد» سپس فرمودند: «هر موقعی که تو به سفر می روی، من مضطرب هستم تا برگردی، خیلی سفر نرو!»

(آقای هاشمی رفسنجانی_ روزنامه اطلاعات20/3/68)(نقل از ضمیمه شماره61 ماهنامه امتداد صفحه 6)

[/HR]
نظر حضرت امام خمینی در باره رهبر معظم انقلاب امام خامنه ای


حضرت امام خمینی "سلام الله علیه" درباره رهبرمعظم انقلاب ‌فرمودند:

يک نفر را مثل" آقاى خامنه‌اي" پيدا بکنيد که متعهد به اسلام باشد و خدمتگزار، و بناى قلبى‌اش بر اين باشد که به اين ملت خدمت کند،" پيدا نمى کنـيد، ايشان را من سال‌هاى طولانى مى‌شناسم.

(امام خميني رحمت الله علیه)

من تعجب ميكنم كه دوستان ولايي در عين درگير بودن با آقاي هاشمي ، خيلي از مستنداتشون از آقاي هاشمي هست در صورتيكه مرحوم امام خيلي روشن فرمودند كلامي از من را بپذيريد كه يا در صدا سيما پخش شده باشد يا مكتوب باشد

اولأ در سال های پس از حجرت پیامبر کسانی که رهبر را انتخاب کردند هیچ کدام به حکم فقهاهت یا مرجعیت نرسیده بودند یعنی خودشان از نظر دینی مشکل داشته اند وکسی که خودش به حکم دین آشنا نباشد حتمأ نمیتواند رهبر را انتخاب کند در صورتی که اعزاء مجلس خبرگان را عالمان مورد قبول وفقیهان تشکیل میدهند که تمام شان مورد قبول هستند که این خود یک نکته مفید است که تفاوت میان زمان پیامبر و زمان حال را معین میکند ثانیأچند نفر از بهترین فقیهان مورد قبول رهبر عزیزمان بر انتخاب رهبر کاملا نظارت دارند که البته سیاستمدانی کامل هستند واین هم نکته مفید دیگری ثالثأ وجود دو حزب متفاوت در این کشور که باعث میشود هیچکدام جرأت مخالفت بادین را نکند پس اگر فردی حتی به ناحق انتخاب شود آن حزب از طرف مردم اعتراض میکند ۴نظارت سید حسن نصرالله به دستور آیت الله خامنه ای بر انتخاب رهبری و ششم وجود ۵۰سرلشکر مورد اعتماد رهبر که مسؤلاند با کسانی که مخالفت میکنند و رهبر مورد انتخاب را نمیپزیرند بر خورد کنند با وجود تمامی این حرف از خداوند بخشایشگر طول عمر باعزت رهبر عزیزمان راخواستاریم برای سلامتی وطول عمر رهبرمان و ظهور امامان صلوات

به نام خدا.

سفیر عدالت;583254 نوشت:
اولأ در سال های پس از حجرت پیامبر کسانی که رهبر را انتخاب کردند هیچ کدام به حکم فقهاهت یا مرجعیت نرسیده بودند یعنی خودشان از نظر دینی مشکل داشته اند وکسی که خودش به حکم دین آشنا نباشد حتمأ نمیتواند رهبر را انتخاب کند در صورتی که اعزاء مجلس خبرگان را عالمان مورد قبول وفقیهان تشکیل میدهند که تمام شان مورد قبول هستند که این خود یک نکته مفید است که تفاوت میان زمان پیامبر و زمان حال را معین میکند ثانیأچند نفر از بهترین فقیهان مورد قبول رهبر عزیزمان بر انتخاب رهبر کاملا نظارت دارند که البته سیاستمدانی کامل هستند واین هم نکته مفید دیگری ثالثأ وجود دو حزب متفاوت در این کشور که باعث میشود هیچکدام جرأت مخالفت بادین را نکند پس اگر فردی حتی به ناحق انتخاب شود آن حزب از طرف مردم اعتراض میکند ۴نظارت سید حسن نصرالله به دستور آیت الله خامنه ای بر انتخاب رهبری و ششم وجود ۵۰سرلشکر مورد اعتماد رهبر که مسؤلاند با کسانی که مخالفت میکنند و رهبر مورد انتخاب را نمیپزیرند بر خورد کنند با وجود تمامی این حرف از خداوند بخشایشگر طول عمر باعزت رهبر عزیزمان راخواستاریم برای سلامتی وطول عمر رهبرمان و ظهور امامان صلوات

دوست عزیز و گرامی، ممکن هست بفرمایید که:

1- منبع این حرفتون که سید حسن نصر الله به دستور رهبری بر انتخاب رهبری نظارت میکنند کجاست؟
2- منظور شما از نظارت سید حسن نصر الله ( آنهم به دستور رهبری ) بر انتخاب رهبری چیست؟ یعنی اگر یکی رو انتخاب کردن باب میل ایشون نبود، ایشون میتونه روال تصریح شده در قانون اساسی رو به هم بزنه و عملا رای مردم "ایران" بره یک طرف و در صورت نپذیرفتن ایشون به هیچ حساب بیاد و در واقع به رای سید حسن نصر الله اهل "لبنان" رهبر برای مردم "ایران" انتخاب بشه؟ بعد این نقض حاکمیت ملت بر سرنوشت خودشون ( تصریح شده در قانون اساسی ) نیست؟
3- نظارت سید حسن نصر الله بر انتخاب رهبری ( در فرض اثبات چنین چیزی ) دقیقا به چه صورت باعث تفاوت "مجلس خبرگان رهبری" با "شورای خلافت" میشه؟
4- چطور وجود دو حزب منجر به این میشه که هیچکدام جرات مخالفت با دین را نکند؟
5- با فرض پذیرش این حرف ها، چطور اون حزبی که از طرف مردم اعتراض میکنه ، توسط ساز و کار ادعایی بند ششم فرمایشات شما ( 50 سرلشگر و ... ) سرکوب و مجبور به پذیرش رهبر انتخابی نمیشه؟ در واقع چطور بند پنجم و ششم فرمایشات شما با هم تناقض ندارند؟

با تشکر، ستایشگر :Gol:

سلام
طبق نقلی که من شنیدم ایت الله خمینی رحمته الله علیه دو نفررا برای رهبری پیشنهاد دادند معرفی کردند آقای رفسنجانی و رهبری ( دامت برکاته)
الان ایت الله خامنه ای کسی را تا حالا معرفی کردند؟؟

سفیر عدالت;583254 نوشت:
اولأ در سال های پس از حجرت پیامبر کسانی که رهبر را انتخاب کردند هیچ کدام به حکم فقهاهت یا مرجعیت نرسیده بودند یعنی خودشان از نظر دینی مشکل داشته اند وکسی که خودش به حکم دین آشنا نباشد حتمأ نمیتواند رهبر را انتخاب کند در صورتی که اعزاء مجلس خبرگان را عالمان مورد قبول وفقیهان تشکیل میدهند که تمام شان مورد قبول هستند که این خود یک نکته مفید است که تفاوت میان زمان پیامبر و زمان حال را معین میکند ثانیأچند نفر از بهترین فقیهان مورد قبول رهبر عزیزمان بر انتخاب رهبر کاملا نظارت دارند که البته سیاستمدانی کامل هستند واین هم نکته مفید دیگری ثالثأ وجود دو حزب متفاوت در این کشور که باعث میشود هیچکدام جرأت مخالفت بادین را نکند پس اگر فردی حتی به ناحق انتخاب شود آن حزب از طرف مردم اعتراض میکند ۴نظارت سید حسن نصرالله به دستور آیت الله خامنه ای بر انتخاب رهبری و ششم وجود ۵۰سرلشکر مورد اعتماد رهبر که مسؤلاند با کسانی که مخالفت میکنند و رهبر مورد انتخاب را نمیپزیرند بر خورد کنند با وجود تمامی این حرف از خداوند بخشایشگر طول عمر باعزت رهبر عزیزمان راخواستاریم برای سلامتی وطول عمر رهبرمان و ظهور امامان صلوات

سلام
پستتون کنگ بود. بعدش میشه با ذکر منبع بگویید.
الان شما رهبری را که مجلس خبرگان تعیین میکنند برای حمایت از این رهبر و به حاشیه نکشوندن این تدابیر را که اندیشه شده فرمودید؟

[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:[=arial black]اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:[=arial black]
[=arial black]
السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

[=arial black]******

:Gol:[=arial black]عید غدیر خم مبارک :Gol:

مهدی ایران;516219 نوشت:
با سلام

یک سوال ضروری و فوری دارم!

چرا در نظام جمهوری اسلامی رهبر به صورت شورایی انتخاب میشود در حالی که این روش ، شیوه ی اهل سنت است و خلیفه اول بعد از پیامبر به این نحو انتخاب شد و در سیره معصومین روش

چنین مسئله ای نیست؟

[=arial]
با سلام

اگر در این زمینه مطالعه بیشتری داشته باشید حتما پی به تفاوت های آشکار بین مجلس خبرگان رهبری و شورای دیکتاتوری خلیفه دوم می برید.

در اصل‏ پنجم قانون اساسی آمده است :

‎‎در زمان‏ غیب‏ حضرت‏ ولی‏ عصر "عجل‏ الله‏ تعالی‏ فرجه‏" در جمهوری‏اسلامی‏ ایران‏ ‎‎‎‎‎‎‎ ولایت‏ امر و امامت‏ امت‏ بر عهده‏ فقیه‏ عادل‏ و با تقوی‏، آگاه‏ به‏ زمان‏، شجاع‏، مدیر و مدبر است‏ که‏ طبق‏ اصل‏ یکصد و هفتم‏ عهده‏ دار آن‏ می‏ گردد.

و در اصل‏ یکصد و هفتم قانون اساسی می خوانیم:

پس‏ از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب‏ جهانی‏ اسلام‏ وبنیانگذار جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏ حضرت‏ آیت‏ الله‏ العظمی‏ امام‏ خمینی‏ "قدس ‏سره‏ الشریف‏" که‏ از طرف‏ اکثریت‏ قاطع مردم‏ به‏ مرجعیت‏ و رهبری‏ شناخته‏ وپذیرفته‏ شدند، تعیین‏ رهبر به‏ عهده‏ خبرگان‏ منتخب‏ مردم‏ است‏. خبرگان‏ رهبری‏ درباره‏ همه‏ فقها واجد شرایط مذکور در اصول‏ پنجم‏ و یکصد و نهم‏ بررسی‏ و مشورت‏ می‏ کنند؛ هر گاه‏ یکی‏ از آنان‏ را اعلم‏ به‏ احکام‏ و موضوعات‏ فقهی‏ یا مسائل‏ سیاسی‏ و اجتماعی‏ یا دارای‏ مقبولیت‏ عامه‏ یا واجد برجستگی‏ خاص‏ در یکی‏ ازصفات‏ مذکور در اصل‏ یکصد و نهم‏ تشخیص‏ دهند او را به‏ رهبری‏ انتخاب‏ می‏ کنند ودر غیر این‏ صورت‏ یکی‏ از آنان‏ را به‏ عنوان‏ رهبر انتخاب‏ و معرفی‏ می‏ نمایند.رهبر منتخب‏ خبرگان‏، ولایت‏ امر و همه‏ مسئولیت‏ های‏ ناشی‏ از آن‏ را بر عهده‏خواهد داشت‏. رهبر در برابر قوانین‏ با سایر افراد کشور مساوی‏ است‏.

نکات قابل تامل در این اصل :

1.همان طور که مشاهده می کنید در این اصل آمده است رهبری امام خمینی (ره) مشروعیت یافته از اکثریت قاطع مردم است .

2.در ادامه می بینید که آمده است : تعیین‏ رهبر به‏ عهده‏ خبرگان‏ منتخب‏ مردم‏ است‏. این یعنی رهبر ایران نیز توسط مردم انتخاب می شود ، زیرا مردم با انتخاب نماینده خود در مجلس خبرگان در نصب رهبری نقش ایفا می کنند و این نهایت دموکراسی است.

3.مجلس خبرگان نیز در خصوص فقهایی که شرایط اصول 5 و 109 قانون اساسی را دارند مشورت می کند و اعلم ترین و شایسته ترین فرد را انتخاب می کند.

سوالات :

1.آیا در شورای شش نفره عمر ، اعضای شورا را مردم انتخاب کردند؟ خیر ، اعضای شورا را عمر انتخاب کرد.

عبارت بودند از:

-1 «علي بن ابي طالب عليه السلام»،

-2 «عثمان بن عفان» -3 «عبدالرحمن بن عوف» -4 «سعد بن ابي وقاص» -5 «طلحة بن عبيدالله» -6 «زبير بن العوام» در اين ميان «حق و تو» با «عبدالرحمن بن عوف» بود.

عبدالله بن عباس می گوید : «ذهب الامر منا» يعني در اين شورا علي عليه السلام هرگز به خلافت نخواهد رسيد!! زيرا ترکيب شورا از افراد مذکور طوري بود، که بر ضد علي عليه السلام تشکيل شده بود، و خود اميرالمؤمنين علي عليه السلام در خطبه «شقشقيه» به آن اشاره مي کنند.

ابن ابي الحديد از عمرو بن ميمون نقل کرده که مي گويد:

من در مجلس عمر حاضر بوده و سخنان او را مي شنيدم، هنگامي که شش نفر افراد شورا نزد او نشسته بودند و با آنان سخن مي گفت به جز علي بن ابيطالب و عثمان کسي با او حرف نمي زد، تا اين که پس از زماني امر کرد همه آنان از مجلس خارج شده و آنگاه به حاضران رو کرد و گفت: هرگاه تمام آنان بر خلافت يک نفر اتفاق نمودند پس هر کس که مخالفت کرد بايد گردنش زده شود، و سپس گفت: اگر آن احلج- علي بن ابيطالب- خليفه شود مردم را در راه حق رهنمون خواهد شد، در اين موقع يکي از حضار به عمر گفت: حال که چنين است پس چرا عهد خود را به او نمي سپاري؟
عمر گفت: خوش ندارم بار خلافت را در حال حيات و پس از مرگ بر دوش کشم.

شرح نهج البلاغه، ج 3، ص 124، ذيل خطبه لله بلاد فلان.

مؤلّف:
عمر خود بخوبي مي دانست که افراد شورا، جملگي بر خلافت عثمان اتفاق خواهند نمود، بخصوص که عبدالرحمن بن عوف- داماد عثمان- را نيز حکم قرار داده بود، و بنابر اين پس آنجا که گفته:... هر کس که مخالفت کرد بايد کشته شود جز به قتل اميرالمومنين- عليه السلام- فرمان نداده است، همان انسان کاملي که به نص قرآن کريم، نفس رسول خدا بوده، و همان کسي است که به اقرار خود عمر، اگر خليفه شود مردم را در طريق حق رهبري خواهد کرد و روشن است که تنها هدف و آرمان انبياي الهي و جانشينان آنان هم جز اين چيز ديگر نبوده است.
بعلاوه، اگر عمر واقعا مايل نبود که مسووليت خلافت را پس از مرگ نيز تحمل کند تنها راهش اين بود که مردم را به خلافت برگزينند نه اين که آن را به شورا بگذارد؛ چنان شورايي که بني اميه را نيز بر سر کار آورد، آنان که دشمنان خدا و رسول خدا و متجاهرين به کفر و الحاد بودند.
و اين که عمر گفت: خوش ندارم بار خلافت را تحمل کنم در حال حيات و پس از مرگ دليلي است بر اين که تصدي او براي خلافت ورزي بوده که در حال حيات آن را بر دوش کشيده و پس از مرگ خواسته از آن شانه خالي کند.
ولي در حقيقت کراهت داشته از اين که خلافت پس از مرگش نيز به اميرالمومنين عليه السلام برسد همانند ياورانش از قريش در روز سقيفه، همان کساني که پس از قتل عثمان و بيعت نمودن مردم با آن حضرت نيز بر سر تافته گروهي پيمان شکستند، و گروهي ستمگري پيشه نمودند، و جمعي از راه منحرف گشته، و دسته اي هم عزلت گزيدند.

2.آیا در شورای شش نفره عمر اعلم ترین و صالح ترین فرد امت بعد از رسول خدا (ص) که حقش غصب شده بود انتخاب شد؟

سه ویژگی که اهل سنت در مورد خلیفه شرط می دانند ؛علم - شجاعت - عدالت است و اهل سنت در خصوص این سه ویژگی اتفاق نظر دارند.
در این زمینه ما قبلا مفصل صحبت ها داشتیم و اثبات کردیم چه در علم و چه در شجاعت و چه در عدالت بعد از رسول خدا (ص) این آقا امیرالمومنین(ع)می باشد که شایسته خلافت هست.(بعد از این پست به اختصار مجددا مطرح می کنیم )

یعنی حتی اگر فرض کنیم هیچ حدیث و آیه قرآنی وجود نداشته باشد، در خود منابع اهل سنت ما اثبات می کنیم که طبق اصول و عقاید اهل سنت در انتخاب خلیفه شایسته ترین فرد به خلافت امیرالمومنین علی (ع) هست.

3.آیا در شورای شورای شش نفره عمر ، اعضای شورا در انتخاب خلیفه آزاد بودند؟ یا با تهدید های جانی مواجه بودند؟
دستور قتل مخالفين در شوراي عمر، مظهر دموكراسي يا ديكتاتوري !

تعدادي از علماي اهل سنت نقل کرده که عمر بن خطاب دستور داد که اين شش نفر با همديگر مشورت کنند و اگر کسي از آن‌ها بر خلاف ديگران نظر داد، گردن او را بزنيد:

وقال (عمر بن الخطاب) للمقداد بن الأسود إذا وضعتموني في حفرتي فاجمع هؤلاء الرهط في بيت حتى يختاروا رجلا منهم وقال لصهيب صل بالناس ثلاثة أيام وأدخل عليا وعثمان والزبير وسعدا وعبد الرحمن بن عوف وطلحة إن قدم وأحضر عبد الله بن عمر ولا شيء له من الأمر وقم على رؤوسهم فإن اجتمع خمسة ورضوا رجلا وأبى واحد فاشدخ رأسه أو اضرب رأسه بالسيف وإن اتفق أربعة فرضوا رجلا منهم وأبى اثنان فاضرب رؤوسهما فإن رضي ثلاثة رجلا منهم وثلاثة رجلا منهم فحكموا عبد الله بن عمر فأي الفريقين حكم له فليختاروا رجلا منهم فإن لم يرضوا بحكم عبد الله بن عمر فكونوا مع الذين فيهم عبد الرحمن بن عوف واقتلوا الباقين إن رغبوا عما اجتمع عليه الناس

تاريخ المدينة، ج 2 ص 82، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

تاريخ الطبري ج 2 ص 581، نشر: دار الكتب العلمية – بيروت

الكامل في التاريخ ج 2 ص 461، نشر: دار الكتب العلمية - بيروت

ترجمه:

عمر بن خطاب به مقداد بن أسود گفت: وقتي مرا داخل قبر گذاشتيد، اين 6 نفر را در يك خانه‌اي جمع كنيد تا اينها يك نفر را از ميان خودشان براي خلافت انتخاب كنند. به صُهيب هم گفت: تو 3 روز براي مردم نماز بخوان و علي و عثمان و زبير و سعد بن أبي وقاص و عبد الرحمن بن عوف و طلحه ( اگر بود) را جمع كنيد و عبد الله بن عمر (پسر مرا) هم حاضر شود (و او حق رأي ندارد) و با شمشير، بالاي سر اين 6 نفر بايست. اگر 5 نفر اتفاق نظر داشتند و يك نفر را براي خلافت انتخاب كردند و نفر ششم با آنان مخالفت كرد، سر او را با شمشير بشكافت (يا سرش را با شمشير بزن). اگر 4 نفر اتفاق نظر داشتند و 2 نفر مخالفت كردند، سر آن 2 نفر را بزن و اگر 3 نفر روي يك نفر اتفاق نظر داشتند و 3 نفر ديگر روي يك نفر ديگر اتفاق نظر داشتند، عبد الله بن عمر حَكَم است و نظر هر كدام را قبول داشت، حُكْم همان است. اگر نظر عبد الله بن عمر را قبول نكردند، نظر آن گروهي مورد قبول است كه عبد الرحمن بن عوف در آن گروه است و اگر بقيه مخالفت كردند، آنها را بكشيد.

طبق اين روايت، عمر بن خطاب دستور داد که فرزند عبد الله داور نهايي است و اگر افراد شورا به نتيجه نرسيدند، او داوري خواهد کرد. حال سؤال اين است که عبد الله عمر كه صلاحيت طلاق زن خود را ندارد چگونه داوري اساسي ترين مسائل جامعه اسلامي را عهده دار مي شود؟!

ابن سعد متوفاي 230هـ در کتاب الطبقات مي‌نويسد:

عن إبراهيم قال: قال عمر من أَسْتَخْلِفُ؟ لَوْ كَانَ أَبُو عُبَيْدَةَ بنُ الْجَرَّاحِ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَأَيْنَ أَنْتَ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ بن عُمَرَ؟ فَقَالَ: قَاتَلَكَ اللَّهُ وَاللَّهِ مَا أَرَدْتَ اللَّهَ بِهَذَا أَسْتَخْلِفُ رَجُلاً لَيْسَ يُحْسِنُ يُطَلقُ امْرَأَتَهُ.

الطبقات الكبرى، ج3، ص343، نشر: دار صادر بيروت

جامع الأحاديث للسيوطي ج 13 ص 382،

تاريخ الخلفاء للسيوطي ج 1 ص 145، نشر: مطبعة السعادة - مصر

از ابراهيم نقل شده است که عمر گفت: من چه كسي را خليفه كنم؟ اگر أبو عبيدة بن جراح بود، او را خليفه مي‌كردم. مردي به او گفت: اي امير المومنين! چرا پسرت عبد الله را خليفه نمي‌كني؟ عمر گفت: خداوند تو را بكشد! (اين چه حرفي است كه مي‌زني؟!) به خدا قسم! خداوند را با اين سخنت در نظر نگرفته‌اي. آيا مردي را خليفه كنم كه نمي‌تواند همسرش را طلاق بدهد؟!

4. چه کسی گفته است عمر به شورا اعتقاد داشته است؟

در کتاب‌هاي اهل سنت روايات وجود دارد که ثابت مي‌کند خليفه دوم به شورا اعتقاد نداشته است و تصريح مي‌کرد که اگر اشخاصي زنده بودند، آن‌ها را خودش انتخاب مي‌کرد نه اين که انتخاب را به شورا واگذار کند؛ از جمله عبارات ذيل از او نقل شده است:

لو كان سالم حيا ما جعلتها شوري

الاستيعاب ج 2 ص 568، بتحقيق: علي محمد البجاوي، 2، نشر: دار الجيل- بيروت.

لو كان سالم حيا ما تخالجني الشك في توليته عليكم أو في تأميره.

تأويل مختلف الحديث ص 115؛ المحصول للرازي ج 4 ص 322؛

ترجمه : اگر سالم زنده بود شك وترديدي راجع به سر پرست (خليفه) قرار دادن او بر شما در من پيدا نميشد.

لو أدركت أبا عبيدة بن الجراح لوليته... ولو أدركت معاذ بن جبل ثم وليته... ولو أدركت خالد بن الوليد ثم وليته.

ترجمه : اگر ابا عبيده جراح زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.... اگر معاذ بن جبل و يا خالد بن وليد زنده بود او را سرپرست (خليفه) شما قرار ميدادم.

عمر بن شبة النميري البصري، تاريخ المدينة المنورة، ج2، ص61، ح1496

با توجه به مطالب اخیر و مطالبی که در خصوص کشتن اعضای شورا آمد ، متوجه نوعی دموکراسی دیکتاتوری شدیم و هیچ شبهاتی بین مجلس خبرگان رهبری و شورای کذایی شش نفره وجود ندارد.

[=arial]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:

السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

******

:Gol:عید غدیر خم مبارک :Gol:

[=arial]


با توجه به قولی که به شمادر پست شماره 10 دادیم اکنون به اختصار در زمینه علم- شجاعت- عدالت اثبات می کنیم که امام علی علیه السلام شایسته ترین فرد می باشد، یعنی فرض کنیم نه آیه ای از قران باشد و نه حدیثی ، باز هم طبق اصول خود اهل سنت باید آقا امیرالمومنین علی علیه السلام خلیفه می شد.

اولین شاخصه : علم

اولین روایت :

"أنا مدینة العلم وعلی بابها فمن أراد العلم فلیأته من بابه"




من شهر علم هستم و علی علیه السلام هم درآن شهر است ..هرکس از در بیاد وارد شده است و کسی از دیوار بیاید دزد است


المعجم الکبیر ، الطبرانی ، ج 11 ، ص 55


أسد الغابة ، ابن أثیر ، ج 4 ، ص22


تاریخ بغداد ، خطیب بغدادی ، ج 3 ، ص181و


الجامع الصغیر ، السیوطی ، ج 1 ، ص415 و ج3 ، ص60.


حام نیشابوری هم می گوید روایت صحیح است


حاکم نیشابوری در المستدرک ، ج 3 ،‌ ص127ـ126 این روایت را با چندین طریق نقل و آن را تصحیح می‌کند

و همچنین متقی هندی در کنز العمال ،‌ ج 13 ، ص149 نقل و به صحت آن اعتراف می‌کند



ابن حجر عسقلانی می گوید این روایت طرق کثیره دارد و اقل احوالش هم این است که این روایت اصل دارد و نمی شود گفت جعلی است

دومین روایت:

بخاري عالم معروف اهل سنت خودش از عطا نقل می کند و در تاريخ كبير مي نويسد :


"سمعت عطاء : قالت عائشة : علي اعلم الناس بالسنة ."


از عطاء شنيدم که عايشه گفت : علي دانا ترين مردم به سنت است .

التاريخ الكبير - البخاري - ج 2 - ص 255 و ج 3 - ص 228 .

تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 42 - ص 408

و ... .

این موارد محدود مطالبی بود که در خصوص امیرالمومنین علی علیه السلام می توان اشاره نمود، حرف برای گفتن زیاد است

اما درخصوص خلفا داریم:

"وأخرج أبو عبید فی فضائله وعبد بن حمید عن إبراهیم التیمی قال سئل أبو بکر الصدیق رضی الله عنه عن قوله « وأبا» فقال أی سماء تظلنی وأی أرض تقلنی إذا قلت فی کتاب الله مالا أعلم ."

از ابو بکر معنى آیه شریفه «وَأَبًّا» را پرسیدند ( نتوانست پاسخ دهد و از معنى کلمه أبّ بى‏خبر بود) گفت : کدام آسمان بر سر من سایه ‏افکند یا کدام زمین مرا بر روى خود جای دهد ، اگر آنچه را که از کتاب خدا نمى‏دانم بگویم‏ .


المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص180


الدر المنثور - جلال الدین السیوطی - ج 6 - ص 317 .

در همین ادرس زیر از عمر هم همین رو نقل می کند


المصنف لإبن أبي شيبة الكوفي، ج7، ص180


خوب خلفا معنا این کلمه را نمی دانند!

کلمه أبّ به معناي چراگاه است. يک بچه‌اي که در ميان عرب بزرگ شده باشد و آگاهي از ادبيات عرب داشته باشد، معناي آن را مي‌فهمد.

یا در صحیح مسلم می خوانیم که:

[=arial]

[=arial]"حدثني عبدالله بن هاشم العبدي. حدثنا يحيى (يعني ابن سعيد القطان) عن شعبة. قال: حدثني الحكم عن ذر، عن سعيد بن عبدالرحمن بن أبزي، عن أبيه؛ أن رجلا أتى عمر فقال:
إني أجنبت فلم أجد ماء. فقال: لا تصل. فقال عمار: أما تذكر، يا أمير المؤمنين! إذ أنا وأنت في سرية فأجنبنا. فلم نجد ماء. فأما أنت فلم تصل. وأما أنا فتمعكت في التراب وصليت. فقال النبي صلى الله عليه وسلم "إنما كان يكفيك أن تضرب بيديك الأرض. ثم تنفخ. ثم تمسح بهما وجهك وكفيك" فقال عمر: اتق الله. يا عمار! قال: إن شئت لم أحدث به. قال الحكم: وحدثنيه ابن عبدالرحمن بن أبزي عن أبيه، مثل حديث ذر. قال: وحدثني سلمة عن ذر، في هذا الإسناد الذي ذكر الحكم. فقال عمر: نوليك ما توليت."


صحیح مسلم جلد اول صفحه 193در حدیث 706 امده است


این آیه قران است و خود مسلم نقل کرده است
اگر مریض بودید ...در مسافرت بودید یا دستشویی رفتید یا با همسرانتان نزدیکی کردید ابی پیدا نکردید تیمم کنید..و تیممش رو هم خدا دستور می دهد دست بزنید به خاک و صورتتون و دست ها را بکشید
اینو قران می گه
منطق قران است
قران روکه همه قبول دارند
در صحیح ترین کتاب اهل سند
صحیح مسلم
مردی امد خدمت خلیفه دوم گفت من جنب شدم و آبی پیدا نکردم!!!!
عمر می گه (فقال لا تصل)..تو اصلا نباید نماز بخوانی!
خود مسلم نقل می کند!!
عمار گفت ای خلیفه یادت نیست ما در جنگی بودیم و دوتایی محتلم شدیم و آبی نیافتیم ..اما تو اصلا نماز نخوانید..اما من خودم را به خاک غلتداندم و نماز خواندم..وقتی به خدمت پیامبر(ص) رسیدیم فرمود بله اگر جنب شدید آب پیدا نکردید تیمم کنید!!!
عمر این جا دید وضع خیلی خراب شد..از اون طرف گفت لا تصل..از این طرف جواب عمار!!

دید از اون طرف گفته نماز نخوان....از این طرف به یاد حرف عمار افتاد..امد گفت

اتق الله!!!!!از خدا بترس!!!(یعنی ابرو ریزی نکن!)


بنده خدا گفت بدت می ا..من دیگه نمی گم!!!


[=arial]

این متن صریح قرآن است که قران می گوید((

[=arial]فَتَيَمَّمُوا )) اما یک فرد که ادعای خلافت دارد ، خلیفه مسلمین خود را می نامد از قران اطلاع ندارد:


[=arial]



[=arial]اعوذبالله من الشیطان الرجیم


بسم الله الرحمن الرحیم


َیا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ( 6 )


اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد ، چون به [ عزم ] نماز برخيزيد ، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و سر و پاهاى خودتان را تا برآمدگى پيشين [ هر دو پا ] مسح كنيد و اگر جُنُبايد خود را پاك كنيد [ غسل نماييد ] و اگر بيمار يا در سفر بوديد ، يا يكى از شما از قضاى حاجت آمد ، يا با زنان نزديكى كرده‌ايد و آبى نيافتيد پس با خاك پاك تيمّم كنيد ، و از آن به صورت و دستهايتان بكشيد . خدا نمىخواهد بر شما تنگ بگيرد ، ليكن مىخواهد شما را پاك ، و نعمتش را بر شما تمام گرداند ، باشد كه سپاس [ او ] بداريد . ( 6 )


سوره مبارکه المائده آیه ششم

[=arial]



[=arial black]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:

السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

******

:Gol:عید غدیر خم مبارک :Gol:

[=arial black]

[=arial black]دومین شاخصه : شجاعت

در خصوص آقا امیرالمومنین(ع) باید گفت که تاریخ عاجز است از بیان شجاعت علی علیه السلام

[=arial black]

[=arial black]

[=arial black]1.فخر رازی:(ازبزرگترین علمای اهل سنت است)
[=arial black]

[=arial black]ضربت علی در خندق پیامبر (ص) فرمود افضل از عبادت جن و انس از اول تا اخر است.
[=arial black]

[=arial black]تفسیر الکبیر..جلد6..صفحه 196
[=arial black]

[=arial black]مستدرک حاکم نیشابوری جلد 3ص34
[=arial black]

[=arial black]2.جوهری در کتاب صحاح اللغه می گوید در حدیث امده است که ضربه های علی علیه السلام همه بکر بوده است...
[=arial black]

[=arial black]بکر یعنی به یک نفر امام علی(ع) دو تاشمشیر نزده در عمرش.
[=arial black]

[=arial black]می گوید:
[=arial black]

[=arial black]اگر علی (ع) شمیر از فرق کسی می زد..از کله تا به پا اون فرد دو نیمه می شد و اگر از کمر می زد از کمر به بالا جدا می شد به یک طرف می افتاد و از کمر به پایین جدا می شد و به یک طرف می افتاد
[=arial black]

[=arial black]عبارتی که صحاح اللغه جوهری در جلد دوم صفحه 597 امده است:
[=arial black]

[=arial black]وفى الحديث : " كانت ضربات على رضي الله عنه
[=arial black]أبكار ، إذا اعتلى قد وإذا اعترض قط " .
[=arial black][ بور ]
[=arial black]

[=arial black]لسان العرب ابن منظورج3ص344
[=arial black]

[=arial black]اما در خصوص خلفای اهل سنت باید گفت که :


[=arial]استاد عبد الكريم الخطيب مصري، از استادان دانشكده علوم تفسير در شهر رياض در سال 1973 م و 1975 م در باره شجاعت ابوبكر مى‌نويسد:

فأبو بكر لم يعرف عنه أنه كان ذا مكانة معروفة في مواقع القتال.

اين كه ابوبكر در جنگ‌ها جايگاه شناخته شده‌اى داشته باشد، يافت نمى‌شود.

الخطيب، عبد الكريم، عمر بن الخطاب، ص 186، ط مصر،1961م

و همچنين در كتاب ديگر خود مى‌نويسد:

فحسان ابن ثابت ( رضي الله عنه ) لم يكن من المحاربين المعدودين في ميادين الحرب والنضال، ومثله غير واحد من صحابة الرسول كأبي بكر، وعثمان....

حسان بن ثابت، از جنگ آوران ميدان جنگ و نبرد به شمار نيامده است، همچنين بسيارى ديگر از صحابه مثل ابوبكر و عثمان...

الخطيب، عبد الكريم‌، علي بن أبي طالب بقية النبوة وخاتم الخلافة، ص 130 ـ 133، ناشر: مطبعة السنة المحمدية، ط مصر، الطبعة الأولى، 1386هـ .

در خصوص فرار خلفا از جنگ ها هم حرف برای گفتن زیاد است :

1. بسيارى از بزرگان اهل سنت به نقل از عائشه نوشته‌اند:


[=arial]"كان أبو بكر رضي الله عنه إذا ذكر يوم أحد بكى ثم قال ذاك كله يوم طلحة ثم أنشأ يحدث قال كنت أول من فاء يوم أحد فرأيت رجلا يقاتل مع رسول الله صلى الله عليه وسلم دونه وأراه قال يحميه قال فقلت كن طلحة حيث فاتني ما فاتني فقلت يكون رجلا من قومي أحب إلي وبيني وبين المشرق رجل لا أعرفه وأنا أقرب إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم منه وهو يخطف المشي خطفا لا أخطفه فإذا هو أبو عبيدة بن الجراح فانتهينا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وقد كسرت رباعيته وشج في وجهه وقد دخل في وجنته حلقتان من حلق المغفر."

عائشه مى‌گويد: ابوبكر هر گاه ياد روز اُحُد مى‌افتاد،‌ گريه مى‌كرد و مى‌گفت: آن روز، روز طلحه بود. سپس گفت: نخستين كسى كه در آن روز (پس از فرار) بازگشت، من بودم، رسول خدا را ديدم كه با يكى از كفار مى‌جنگيد، به طلحه گفتم: همان جايى كه هستى باش كه من چيزهايى را از دست داده‌ام، مردى از خويشان من است كه عزيزتر است از تمام آن چه بين مشرق و مغرب است. و من به رسول خدا نزديكتر بودم، كسى را كه نمى‌شناختم به طرف رسول خدا آمد، هنگامى كه نزديك شد ديدم ابوعبيده جراح است، خودمان را به پيامبر رسانديم، ديدم دندان‌هاى جلوى آن حضرت شكسته شده و صورتش شكافته و دو حلقه از حلقه‌هاى زره در صورتش فرو رفته بود.

الطيالسي البصري، سليمان بن داود أبو داود الفارسي (متوفاي204هـ)، مسند أبي داود الطيالسي، ج 1، ص 3، ناشر: دار المعرفة - بيروت.

الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 222، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.

الأصبهاني، أبو نعيم أحمد بن عبد الله (متوفاي430هـ)، حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، ج 1، ص 87، ناشر: دار الكتاب العربي - بيروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.

المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 13، ص 417، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.

الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 2، ص 191، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.

الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 16، ص 273، تحقيق أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.

القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 4، ص 29، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

حاكم نيشابورى پس از نقل اين روايت مى‌گويد:

هذا حديث صحيح على شرط الشيخين ولم يخرجاه.

النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 298، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.

2.خليفه دوم در زمان خلافتش، خطبه‌اى خوانده و در اين خطبه اعتراف كرده است كه يكى از فرار كنندگان از جنگ بوده است.

محمد بن جرير طبرى در تفسيرش مى‌نويسد:

خَطَبَ عُمَرُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ، فَقَرَأَ آلَ عِمْرَانَ، فَلَمَّا انْتَهَى إِلى قَوْلِهِ: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ»، قَالَ: لَمَّا كَانَ يَوْمُ أُحُدٍ هَزَمْنَاهُمْ فَفَرَرْتُ حَتَّى صَعِدْتُ الْجَبَلَ، فَلَقَدْ رَأَيْتُنِي أَنْزُو كَأَنَّنِي أَرْوَى، وَالنَّاسُ يَقُولُونَ: قُتِلَ مُحَمَّدٌ، فَقُلْتُ: لاَ أَجِدُ أَحَدَاً يَقُولُ قُتِلَ مُحَمَّدٌ إِلاَّ قَتَلْتُهُ، حَتَّى اجْتَمَعْنَا عَلى الْجَبَلِ، فَنَزَلَتْ: ) إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ.

عمر در روز جمعه هنگام خطبه خواندن، سوره آل عمران را مى‌خواند تا رسيد به اين آيه: «آنان كه روز برخورد دو لشكر به شما پشت كرده و گريختند » سپس گفت: روز اُحُد پس از آن كه شكست خورديم،من فرار كردم و از كوه بالا مى‌رفتم به طورى كه احساس كردم كه همانند بزكوهى پرش و خيزش دارم و به شدت تشنه شده بودم، شنيدم مردى مى‌گفت: محمد كشته شد، ‌‌گفتم: هر كس بگويد محمد كشته شد، او را مى‌كشم، به كوه پناه آورده و همه بالاى كوه جمع شديم، در اين هنگام بود كه اين آيه نازل شد.

الطبري، محمد بن جرير، جامع البيان عن تأويل آي القرآن، ج 4، ص 144، ناشر: دار الفكر، بيروت – 1405هـ؛

الأندلسي، أبو محمد عبد الحق بن غالب بن عطية، المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز، ج 1، ص 529، تحقيق: عبد السلام عبد الشافي محمد، ناشر: دار الكتب العلمية - لبنان، الطبعة: الاولى، 1413هـ- 1993م؛

السيوطي، الحافظ جلال الدين، جامع الاحاديث (الجامع الصغير وزوائده والجامع الكبير)، ج 14، ص 529 و....

[=arial]

[=arial]3.ابن عبد البر از عالمان بزرگ اهل سنت مى‌نويسد:
[=arial]

[=arial]وفر عثمان بن عفان وعقبة بن عثمان وسعد بن عثمان رجلان من الأنصار ثم من بني زريق حتى بلغوا الجلعب جبلا بناحية المدينة فأقاموا به ثلاثا ثم رجعوا إلى رسول الله عليه السلام....


[=arial]عثمان بن عفان و دو نفر از انصار به نام‌هاى عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان و افرادى از بنى زريق گريختند تا به كوه جلعب در اطراف مدينه رسيدند و سه شبانه روز در آن جا ماندند، سپس نزد پيامبر (ص) بازگشتند....


[=arial]إبن عبد البر، يوسف بن عبد الله بن محمد (متوفاي463هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 3، ص 1074، تحقيق علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.


[=arial]الصفدي، صلاح الدين خليل بن أيبك (متوفاي764هـ)، الوافي بالوفيات، ج 20، ص 61، تحقيق: أحمد الأرناؤوط وتركي مصطفى، ناشر: دار إحياء التراث - بيروت - 1420هـ- 2000م.


[=arial]القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 4، ص 28 29،، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

[=arial]
[=arial]گريز از ميدان نبرد، يكى از گناهان بزرگ محسوب مى‌شود كه هم از نظر عقل و هم از نظر شرع عملى است ناپسند؛ زيرا ثابت مى‌كند كه شخص فرار كننده از جنگ، به خداوند و وعده‌هايى كه داده است بى توجه بوده و حاضر نيست جان خود را در راه خداوند و دين اسلام فدا كند.
[=arial]و اگر اين فرار سبب شود كه رسول خدا صلى الله عليه وآله در ميان مشركين تنها مانده و افرادى كه از آن حضرت در مقابل حملات دشمنان دفاع نمايد نداشته باشد، حكم شديدترى پيدا مى‌كند.


[=arial]خداوند كريم در باره فرار از جنگ مى‌فرمايد:


[=arial]يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا فَلا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَار. وَ مَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئذٍ دُبُرَهُ إِلا مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيزًِّا إِلىَ‏ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّهِ وَ مَأْوَئهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ المَْصِير. الأنفال / 15 و 16.
[=arial]اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه با انبوه كافران در ميدان نبرد رو برو شديد، به آن‌ها پشت نكنيد (و فرار ننماييد)!. و هر كس در آن هنگام به آن‌ها پشت كند، مگر آن كه هدفش كناره‏گيرى از ميدان براى حمله مجدد، و يا به قصد پيوستن به گروهى (از مجاهدان) بوده باشد، (چنين كسى) به غضب خدا گرفتار خواهد شد و جايگاه او جهنم، و چه بد جايگاهى است!.

[=arial]اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم

:Gol:اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم :Gol:

السلام علیک یا امیرالمومنین (ع)

السلام علیک یا اهل بیت نبوه (ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج)

******

:Gol:عید غدیر خم مبارک :Gol:

[=arial]

سومین شاخصه : عدالت

۱.خود ابوبکر اقرار می کند که پیامبر(ص) در شب هجرت فرمود :



کفي و کف علي في العدل سواء.


دست عدل‌گستر علي، همانند دست عدل‌گستر من است.


كنز العمال للمتقي الهندي، ج11، ص604

تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج5، ص240

ميزان الاعتدال للذهبي، ج1، ص146

لسان الميزان لإبن حجر، ج1، ص287




۲.امیر المومنین علی(ع) می فرماید:

قسم به خدای عالم اگر برروی خار ها من بخوابم یا مرا به زنجیر بسته و کشان کشان مرا با زنجیر بکشانند این برای من محبوب تر است از این که فردای قیامت پیش خدای عالم بیایم و نسبت به بعضی از بندگان من ظلمی مرتکب شده باشم



۳.در همون خطبه(224نهج البلاغه)می فرماید :

قسم به خدای عالم اگر اقلیم 7گانه را به من بدهند(یعنی تمام ثروت روی زمین ) با تمام انچه که در افلاک است من در حق یه مورچه بخواهم ظلم کنم که اگر چنانچه یه پر جویی که در دهانش است و از این مورچه بگیرم قسم به والله همچین کاری نمی کنم


یعنی :به خدا سوگند در برابر ثروت زمین بخواهم در حق یه مورچه ظلم کنم

4.خود طلحه و زبیر می ان خدمت امام علی(ع) ...امام رو دیدن مشغول رسیدگی است و دیدن امام یه چراغی رو خاموش و دیگری را روشن کرد...طلحه و زبیر جا خوردن!!!!!!چرا نزاشتی روشن بماند


امام علی(ع) گفت قبلا من مشغول کار بیت المال مسلمین بودم ان چراغ و روغنش مال بیت المال است


الان کار شخصی دارم...این چراغ و روغنش مال خودم است ..


کشفی حنفی عالم سنی هست مناقب مرتضویه (فارسی ) از علمای هند استص365نقل می کند


ازمنابع شیعیان هم یک نمونه می گوییم:


بحار الانوار مجلسی.ج41.ص116

در عدالت علی علیه السلام هرچه گفتیم کم گفتیم

اما در خصوص خلفا چنین چیزی را نداریم،

در خطبه شقشقیه می خوانیم که :


"تا آن كه سوّمی به خلافت رسید . دو پهلویش از پرخوری باد كرده ، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود ، و خویشاوندان پدری او از بنی امیه به پا خاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند ، چون شتر گرسنه ای كه به جان گیاه بهاری بیفتد ، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ریسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگیخت ، و شكم بارگی او نابودش ساخت ."

یا کشتار مردم بی گناه در جنگ هایی که داشتند بوفور پیدا می شود مثلا :

ابن اثير در باره جنگ‌هاى خليفه دوم با ايرانيان مى‌نويسد:

فما كانت بين المسلمين والفرس وقعة أبقى رمة منها بقيت عظام القتلى دهرا طويلا وكانوا يحزرون القتلى مائة ألف.

هيچ جنگى بين مسلمانان و ايرانيان نبود که بعد از آن جنازه­ها مانند اين جنگ بر جاى بماند ؛ استخوان کشته ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته­ ها را 100000 نفر مي­دانستند !

ابن أثير الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج2 ، ص290، باب ذكر وقعة البويب ، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.

ابو عبد الله حميرى نيز همين مطلب را نقل كرده است:

الحميري ، أبو عبد الله محمد بن عبد الله بن عبد المنعم (متوفاي بعد 866 هـ) ، صفة جزيرة الأندلس منتخبة من كتاب الروض المعطار في خبر الأقطار ، ج1 ، ص117، تحقيق : إ . لافي بروفنصال ، ناشر : دار الجيل - بيروت / لبنان ، الطبعة : الثانية ، 1408 هـ ـ 1988م.

[=arial black]منابع :

منابع متعدد بود و می توان برای مطالعه دقیق تر به سایت [=arial black]www.valiasr-aj.com مراجعه کرد

سلام و خسته نباشید
سوالی از کارشناس محترم داشتم.با توجه به اینکه مقام رهبری مقام ولی امر مسلمین به حساب میاد آیا این فرد باید حتما از ایران باشد؟ به نوعی بحث انحصار ملیت در انتخاب رهبر مسلمین مطرح نمیشه؟ مثلا مجلس خبرگان مجازه فردی مثل سید حسن نصرالله به رهبری انتخاب کند؟

zarif razavi;585574 نوشت:
سلام و خسته نباشید
سوالی از کارشناس محترم داشتم.با توجه به اینکه مقام رهبری مقام ولی امر مسلمین به حساب میاد آیا این فرد باید حتما از ایران باشد؟ به نوعی بحث انحصار ملیت در انتخاب رهبر مسلمین مطرح نمیشه؟ مثلا مجلس خبرگان مجازه فردی مثل سید حسن نصرالله به رهبری انتخاب کند؟

با سلام و عرض ادب

در قانون اساسی و آئین نامه داخلی مجلس خبرگان رهبری، منعی برای غیر ایرانی بودن ولی فقیه مشاهده نشده، چنان چه فرد شاخص و شایسته ای از فقهای نامدار شیعه در جهان وجود داشته باشد، به ایران انتقال و رهبری را به عهده می گیرد. سالیان سال اکثریت مردم ایران مقلد حضرت آیت العظمی حکیم بودند که ایرانی نبوده و عرب عراقی بود. اصلا مگر می توان ائمه اطهار را که جملگی عرب بوده، حتی نصب ولی فقیه توسط آن ها صورت می گیرد را محدود به مرزهای جغرافیائی ایران دانست؟
برخلاف شرط ایرانی الاصل بودن ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس و شوراهای اسلامی و...، نسبت به رهبری که با نصب عام توسط امام معصوم (ع) ظهور و نیابت عام امام عصر (عج) را به عهده دارد نمی توان روی ایرانی یا غیر ایرانی بودن متمرکز شد به هر حال مرجع تشخیص مجلس خبرگان رهبری است.
اصل 5 قانون اساسي 58 مقرر مي دارد:«در زمان غيبت حضرت ولي عصر، ـ عجل الله تعالي فرجه ـ ، در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است كه اكثريت مردم او را به رهبري شناخته و پذيرفته باشند...»
و همين طور طبق اصل 107 سابق كه مقرر مي داشت:«هر گاه يكي از فقهاي واجد شرايط مذكور در اصل پنجم اين قانون از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شده باشد، همان گونه كه در مورد مرجع عاليقدر تقليد و رهبر انقلاب آيت الله العظمي امام خميني ـ رحمت الله عليه ـ چنين شده است، اين رهبر، ولايت امر و همه مسئوليت هاي ناشي از آن را بر عهده دارد، در غير اين صورت خبرگان منتخب مردم دربارة همه كساني كه صلاحيت مرجعيت و رهبري دارند بررسي و مشورت مي كنند»

سوال:

چرا در نظام جمهوری اسلامی رهبر به صورت شورایی انتخاب میشود در حالی که این روش، شیوه ی اهل سنت است و خلیفه اول بعد از پیامبر(صلی الله علیه و آله) به این نحو انتخاب شد، و در سیره معصومین چنین مسئله ای نیست؟ و نیز با توجه به اینکه ولی فقیه، ولی امر مسلمین به حساب می آید آیا لازم است که حتما ایرانی باشد؟

پاسخ:
این تشبیه، تشبیه درستی نیست، چرا که هم از جهت شخص انتخاب شونده و هم از جهت انتخاب کنندگان تفاوت وجود دارد:

به لحاظ شخص انتخاب شونده: حق ولایت و حاكمیت در زمان حضور معصومین، متعلق به معصومین از جمله رسول خدا و ائمه معصومین (عليهم السلام) است، خليفه اول زماني از طریق شورا به خلافت انتخاب شد كه امير المومنين (عليه السلام) حضور داشتند و اين درحالي است كه خلافت و حاكميت در زمان حضور معصوم، مختص معصوم است؛ بنابراين انتخاب خليفه اول به خلافت مسلمين نه تنها با شورا، بلکه حتی اگر با اجماع تمام امت می بود باز هم مشروع نمی بود، چرا که با حضور امام معصوم به لحاظ شرعی حق انتخاب برای مردم وجود ندارد.

به عبارت دیگر در صدر اسلام، «ولی» از جانب خداوند به صورت روشن تعیین شده بود، اما در دوران غیبت شخص «ولی» به صورت مشخص تعیین نشده، بلکه با وصف فقاهت و عدالت تعیین شده است، و در این صورت طبیعتا تشخیص این اوصاف بر عهده مردم خواهد بود، یعنی خود خداوند در زمان غیبت انتخاب ولی فقیه را بر عهده مردم نهاده است، در حالی که در ماجرای انتخاب خلیفه اول، خداوند از انتخاب مردم در برابر علی(علیه السلام) نهی کرده بود.

به لحاظ شخص انتخاب کننده: طبق ادله ولایت فقیه، وقتی در دوران غیبت تشکیل حکومت و رهبری جامعه بر عهده فقیه است خب بهترین راه برای تشخیص چنین فردی چیست؟ امروز ما اگر بخواهیم بهترین پزشک را انتخاب کنیم، انتخاب مستقیم مردم ما را بهتر ودقیق تر به بهترین پزشک می رساند؟ یا اینکه مردم بیایند و بهترین پزشک را از دیدگاه خودشان انتخاب کنند، و سپس آن پزشکان که در پزشکی تخصص دارند بنشینند و بهترین فرد را برای رهبری برگزینند؛ روشن است که مسیر دوم ما را بهتر و مطمئن تر به مقصود می رساند.
بنابراین فارغ از اینکه انتخاب ابابکر در حال حضور امام معصوم بود، این مسئله رعایت شرائط انتخاب کنندگان هم هرگز در انتخاب خلیفه اول رعایت نشد، وگرنه حداقل علی(علیه السلام) هم به عنوان یک شخصیت برتر می بایست جزو انتخاب کنندگان می بود و از او نظرخواهی میشد.

بنابراین اینکه تعیین‏ رهبر در نظام اسلامی بر عهده‏ خبرگان‏ منتخب‏ مردم‏ است برخلاف آنچه که در صدر اسلام اتفاق افتاد، کاملا منطقی و موافق شرع است، خبرگان‏ رهبری‏ درباره‏ همه‏ فقها واجد شرایط مذکور در اصول‏ پنجم‏ و یکصد و نهم‏ بررسی‏ و مشورت‏ می‏ کنند؛ هر گاه‏ یکی‏ از آنان‏ را اعلم‏ به‏ احکام‏ و موضوعات‏ فقهی‏ یا مسائل‏ سیاسی‏ و اجتماعی‏ یا دارای‏ مقبولیت‏ عامه‏ یا واجد برجستگی‏ خاص‏ در یکی‏ ازصفات‏ مذکور در اصل‏ یکصد و نهم‏ تشخیص‏ دهند او را به‏ رهبری‏ انتخاب‏ می‏ کنند و در غیر این‏ صورت‏ یکی‏ از آنان‏ را به‏ عنوان‏ رهبر انتخاب‏ و معرفی‏ می‏ نمایند.

اما در پاسخ به بخش دوم پرسش شما باید عرض کنیم: در قانون اساسی و آئین نامه داخلی مجلس خبرگان رهبری، منعی برای غیر ایرانی بودن ولی فقیه مشاهده نشده، چنان چه فرد شاخص و شایسته ای از فقهای نامدار شیعه در جهان وجود داشته باشد، به ایران انتقال و رهبری را به عهده می گیرد. سالیان سال اکثریت مردم ایران مقلد حضرت آیت العظمی حکیم بودند که ایرانی نبوده و عرب عراقی بود. اصلا مگر می توان ائمه اطهار را که جملگی عرب بوده، حتی نصب ولی فقیه توسط آن ها صورت می گیرد را محدود به مرزهای جغرافیائی ایران دانست؟

برخلاف شرط ایرانی الاصل بودن ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس و شوراهای اسلامی و...، نسبت به رهبری که با نصب عام توسط امام معصوم نصب شده، و نیابت عام امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را به عهده دارد نمی توان روی ایرانی یا غیر ایرانی بودن متمرکز شد به هر حال مرجع تشخیص مجلس خبرگان رهبری است.

اصل 5 قانون اساسي 58 مقرر مي دارد:«در زمان غيبت حضرت ولي عصر، (عجل الله تعالي فرجه) ، در جمهوري اسلامي ايران ولايت امر و امامت امت بر عهده فقيه عادل و با تقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدير و مدبر است كه اكثريت مردم او را به رهبري شناخته و پذيرفته باشند...»

و همين طور طبق اصل 107 سابق كه مقرر مي داشت:«هر گاه يكي از فقهاي واجد شرايط مذكور در اصل پنجم اين قانون از طرف اكثريت قاطع مردم به مرجعيت و رهبري شناخته و پذيرفته شده باشد، همان گونه كه در مورد مرجع عاليقدر تقليد و رهبر انقلاب آيت الله العظمي امام خميني ـ رحمت الله عليه ـ چنين شده است، اين رهبر، ولايت امر و همه مسئوليت هاي ناشي از آن را بر عهده دارد، در غير اين صورت خبرگان منتخب مردم درباره همه كساني كه صلاحيت مرجعيت و رهبري دارند بررسي و مشورت مي كنند»



پی نوشت ها:
براي مطالعه بيشتر در اين زمينه ر.ك: مصباح يزدي، حکومت اسلامی و ولایت فقیه؛ جوادي آملي، عبدالله؛ پیرامون وحی و رهبری؛ صافی گلپایگانی، ضرورة وجود الحکومه و ولایة الفقهاء فی عصر الغیبه.
موضوع قفل شده است