جمع بندی دلیل وجود ما آدمها

تب‌های اولیه

33 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل وجود ما آدمها

بنام خدا
با سلام

حدیثی خواندم که نوشته بود خداوند ما آدمها را بخاطر وجود پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و امام حسن (ع) و امام حسین(ع) آفریده
آیا صحت دارد؟؟؟
با تشکر

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد محسن

bsky;515937 نوشت:
بنام خدا
با سلام

حدیثی خواندم که نوشته بود خداوند ما آدمها را بخاطر وجود پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و امام حسن (ع) و امام حسین(ع) آفریده
آیا صحت دارد؟؟؟
با تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم:
پرسشگر محترم سلام
در پاسخ می توان گفت:
روایتی که به طور صریح به این موضوع اشاره کند و البته مستند باشد، به چشم نخورد. اما روایات دیگری وجود دارد که نشان می دهد خدای متعال قبل از آن که جهان را خلق کند، نور پیامبر صلوات الله علیه را آفرید. پس می توان از مضمون یا مفهوم این روایت به دست آورد که نور وجود حضرت، بهانه خلقت عالم وجود از جمله انسان ها شد.
به این دو روایت توجه کنید:
1. پیامبر صلوات الله علیه فرمود: "أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي"(1)
اول مخلوقی که خدا خلق کرد، نور من است.
2.سفيان ثورىّ از امام صادق عليه السّلام از پدرش از جدّش از حضرت علىّ بن أبى طالب عليهم السّلام روايت نموده كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارك و تعالى نور محمّد صلى اللَّه عليه و آله را قبل از خلقت آسمان ها و زمين و عرش و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ آفريد...(2)
با این حال روایت قدسی بسیار معروفی وجود دارد که خدای متعال به پیامبرش خطاب می کند که اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم که مراد جهان خلقت است. پس خلقت همه آدمیان به خلقت پیامبر مشروط شد که اگر او آفریده نمی شد، دلیلی بر وجود نظام خلقت و موجوداتش نبود.
البته روایت"لولاک لما خلقت الافلاک" با همین ترکیب و بدون پسوند دیگری، به عنوان حدیث قدسی معروف شده است و بزرگان صاحب نظر،صحت دلالت و اعتبار آن را پذیرفته اند.
علاوه در قرآن کریم هدف از خلقت افلاک، خلقت انسان دانسته شده. است.
"وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا..." (3)
اوست كه آسمان ها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود. تا بيازمايد كدام يك از شما به عمل نيكوتر است.
و هدف از خلقت انسان تکامل وی و رسیدن به مقام خلافت اللهی و قله کمال است که مصداق حقیقی آن وجود پیامبر صلوات الله علیه می باشد. بنا بر این، وجود و خلقت حضرت، هدف خلقت افلاک می باشد.
علامه طباطبایی آورده است:
كسى كه عملش از عمل تمامى افراد بهتر است، چه اين كه تمامى افراد نيكوكار باشند، ولى به پايه آن شخص نرسند، و يا اصلا نيكوكار نباشند بلكه بدكار باشند، مشخص و معرفی كردن آن شخص غرض و هدف خلقت خواهد بود و با اين بيان، معناى حديث قدسى كه در آن خداى تعالى در خطاب به پيامبر گرامى‏اش فرموده:" لولاك لما خلقت الافلاك"اگر تو در نظر نبودى من افلاك را نمی ‏آفريدم" روشن می ‏شود، براى اين كه پیامبر صلوات الله علیه از تمامى افراد بشر افضل است. (4)

پی نوشت ها:
1.علامه مجلسی محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ مکرر، ج‏54، ص 171
2.شیخ صدوق، معاني الأخبار،ترجمه محمدى،تهران،انتشارات اسلامیه،سال 1377 خورشیدی،چاپ دوم، ج‏2، ص 231
3. سوره هود،آیه 11
4.علامه طباطبایی سید محمد حسین،تفسیر المیزان، ترجمه فارسی موسوی همدانی سید محمد باقر،قم،انتشارات اسلامی،سال 1374 خورشیدی،چاپ پنجم ، ج‏10، ص227

بنام خدا

با سلام

اگر فرض بر این باشد که دلیل وجود ما پیامبر(ص) هستند آن وقت ما هیچ ماهیتی نداریم
با عقل کوچک بنده جور در نمیآید که خداوند انسان را خلق کرد به دلیل وجود ایشان

با سلام
تشکر از کارشناس محترم تاپیک.دوتا سوال داشتم
1 - چرا خلقت ما باید وابسته به خلقت پیامبر باشه؟لولاک لما خلقت الفلاک.
2 - توی جمله زیر که فرمودید
" خلقت انسان تکامل وی و رسیدن به مقام خلافت اللهی و قله کمال است"
بنده نتونستم به وضوح متوجه بشم خدایی که قادر هست و از بین رفتنی نیست و نیازی به خلافت نداره و نیازی به ما آدم ها نداره پس چرا اومد و از گل آدم و هوا رو خلق کرد؟به چه دلیل اصلا انسان رو آفرید؟

muiacir;517319 نوشت:
با سلام
تشکر از کارشناس محترم تاپیک.دوتا سوال داشتم
1 - چرا خلقت ما باید وابسته به خلقت پیامبر باشه؟لولاک لما خلقت الفلاک.
2 - توی جمله زیر که فرمودید
" خلقت انسان تکامل وی و رسیدن به مقام خلافت اللهی و قله کمال است"
بنده نتونستم به وضوح متوجه بشم خدایی که قادر هست و از بین رفتنی نیست و نیازی به خلافت نداره و نیازی به ما آدم ها نداره پس چرا اومد و از گل آدم و هوا رو خلق کرد؟به چه دلیل اصلا انسان رو آفرید؟

بحث در این مورد خیلی طولانی هست من در حد توان خودم چند مورد که خونده بودم می ذارم

22- هدف از آفرینش چیست؟
پاسخ:
خداست، اختیار دارد هر کاری که دوست داشته باشد انجام بدهد. اما این طوری که خود خدا می‌فرماید ما شما را خلق کردیم که به شما جود و کرم کنیم. و براي عبادت و بندگي و امتحان شما را آفريديم.
منبع:
http://www.aliakbar.ir/datas/pop/archive85.htm

مطالعه بیشتر :
هدف از زندگی چیست ؟ http://ehsanifar.blogfa.com/post-4.aspx

_____________
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
ان شاءالله بقیه اعضا هم کمک کنن که جوابها کاملتر بشه

Pooyan;517938 نوشت:
بحث در این مورد خیلی طولانی هست من در حد توان خودم چند مورد که خونده بودم می ذارم

22- هدف از آفرینش چیست؟
پاسخ:
خداست، اختیار دارد هر کاری که دوست داشته باشد انجام بدهد. اما این طوری که خود خدا می‌فرماید ما شما را خلق کردیم که به شما جود و کرم کنیم. و براي عبادت و بندگي و امتحان شما را آفريديم.
منبع:
http://www.aliakbar.ir/datas/pop/archive85.htm

مطالعه بیشتر :
هدف از زندگی چیست ؟ http://ehsanifar.blogfa.com/post-4.aspx

_____________
[/TD]
[/TR]
[/TABLE]
ان شاءالله بقیه اعضا هم کمک کنن که جوابها کاملتر بشه

من باز هم قانع نشدم
خداوند در اسلام میگه که موجودی حکیمه و خلقت بیهوده نداره
از اون طرف توی قرآن هم میخونیم که الله الصمد
حالا من میخوام بدونم به چه علتی ما رو آفرید؟یعنی در واقع اگر نمی آفرید چه مشکلی به وجود میومد؟
نکی که دادید خیلی طولانی بود و خیلی با کلمات بازی کردا بود
جواب یا باید ساده و قابل فهم باشه(راحت بگه اقا ما به خاطر علان آفریده شدیم) یا جوابی وجود نداره که دومی بیشتر محتمله

muiacir;517976 نوشت:
من باز هم قانع نشدم
خداوند در اسلام میگه که موجودی حکیمه و خلقت بیهوده نداره
از اون طرف توی قرآن هم میخونیم که الله الصمد
حالا من میخوام بدونم به چه علتی ما رو آفرید؟یعنی در واقع اگر نمی آفرید چه مشکلی به وجود میومد؟
نکی که دادید خیلی طولانی بود و خیلی با کلمات بازی کردا بود
جواب یا باید ساده و قابل فهم باشه(راحت بگه اقا ما به خاطر علان آفریده شدیم) یا جوابی وجود نداره که دومی بیشتر محتمله

بله در واقع جوابهای زیادی براش هست و مشخص نیست کدوم جواب اصلی هست و کدومها فرعی هستن مثل این که ما بخوایم بگیم تعریف دین و اسلام چی هست در جواب می شه توضیحات زیادی داد بعد اصول دین رو ذکر و در مرحله بعد فروع دین رو هم بخشی از دین معرفی می کنیم همه اینها بخشی از دین اسلام هستن اصول دین طبق تعاریف در اولویت هستن و بحثهای اینچنینی مفصل ادامه پیدا می کنه. حالا در زمینه اهداف خداوند از افرینش انسانها هم موارد زیادی ذکر می شن باید دید آیا اولویتی هم براشون وجود داره مثل اصول و فروع دین و مثل گناهان کبیره و صغیره و یا واجبات و مستحبات. یا این که چنین دسته بندی نشده و ضروری شاید نبوده.

موضوع دیگه این هست که با وجود اهمیت بالای این سوال، جوابهایی که دانشمندان اسلامی و علما بهش دادن حاکی از وجود جوابهای مختلف و عدم اتفاق نظر در این زمینه هست برای همین این بحث باید زیاد ادامه پیدا کنه و بقیه هم شرکت کنن و هر راه حلی جایی ارائه شده و هر بحثی در جاهای دیگه بوده اینجا هم مطرح کنن
با این امید که اگر جواب قطعی هم نمیتونیم پیدا کنیم حداقل یک گام به جلو رفته باشم

Pooyan;517938 نوشت:
منبع: http://www.aliakbar.ir/datas/pop/archive85.htm

سلام
این منبعی که معرفی کردید معتبره؟
پاسخ ها رو بر چه اساسی میده؟ استفتاء از مراجع؟

kobram;518026 نوشت:
سلام
این منبعی که معرفی کردید معتبره؟
پاسخ ها رو بر چه اساسی میده؟ استفتاء از مراجع؟

سلام دوست عزیز. تعیین اعتبارش در توان من نیست چون خودم خواننده معمولی هستم باید کسی اعتبار تعیین کنه که بالاتر از اون شخص گوینده باشه ولی خودم مشکلی در متن ندیدم احتمالا موارد مشترک در جوابهای مراجع شناخته شده رو گذاشتن

مطلبی هم که از اون سایت نقل قول کردم برای این بود که این مفهوم رو بگم که توان ما در فهم و اطلاع از هدف خداوند ضعیف هست و باید دنبال جواب مفسرین آیات قرآن و احادیث معصومین بود در درجه اول

واقعا در عجبم از مردمی که هدف خلقت رو نمیدونند ولی شدیدا به مبانی دینی خودشون پایبندند.
همیشه توی بحث هدف خلقت ، سخنانی مثل تکامل روح ، جانشینی خداوند ، تعبد خداوند و هزاران چیز دیگه مطرح شده
من نمیدونم ما آدما با این سخنان قانع شدیم یا نه
اگر قانع شدیم که پس الله صمد یعنی چی؟آخه خدایی که بی نیاز از همه چیزه دقیقا ما رو آفرید که چی بشه؟درست تر بپرسم ، اگر نمی آفرید چی مشد که باعث شد ما رو بیافرینه؟
اگرم قانع نشدیم که هیچ

muiacir;518272 نوشت:
واقعا در عجبم از مردمی که هدف خلقت رو نمیدونند ولی شدیدا به مبانی دینی خودشون پایبندند.
همیشه توی بحث هدف خلقت ، سخنانی مثل تکامل روح ، جانشینی خداوند ، تعبد خداوند و هزاران چیز دیگه مطرح شده
من نمیدونم ما آدما با این سخنان قانع شدیم یا نه
اگر قانع شدیم که پس الله صمد یعنی چی؟آخه خدایی که بی نیاز از همه چیزه دقیقا ما رو آفرید که چی بشه؟درست تر بپرسم ، اگر نمی آفرید چی مشد که باعث شد ما رو بیافرینه؟
اگرم قانع نشدیم که هیچ

دوست من جواب سوال شما اینجاست:
خدا از روی محبت و عشق خالصی که داره ما رو آفریده و این نیاز نیست زیرا که از روح خودش در وجود ما دمید و ما اگر موجودی به غیر از اون بودیم بله حرف شما درست بود و خدا از چیزی به غیر از خودش لذت می برد. برای شما مثالی می زنم ، مثلا ماه اگر نور خودش رو از چیزی به غیر از خورشید دریافت می کرد می تونستیم بگیم که ماه خودش خورشیدی کم نورتر هست ولی حال اینکه اینطور نیست و ماه یک سیاره خاکی خاموش هست و خورشید فروزان بخاطر بزرگیش به اون نور می بخشه. حالا چرا خورشید اینکارو می کنه چون آسمون اینطوری زیباتر می شه Smile
وقتی دختری 7 ساله نقاشیشو به باباش نشون می ده اینجا هم دختر لذت می بره هم بابا و زنجیره کامل می شه. ما بوجود اومدیم چون خدا عاشق این زیباییهاست و دوست داره که لذت ببره از بنده هاش که از وجود خودشن مثل دختری که از گوشت و خون بابا و مامانشه.

bsky;515937 نوشت:
بنام خدا
با سلام

حدیثی خواندم که نوشته بود خداوند ما آدمها را بخاطر وجود پیامبر (ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و امام حسن (ع) و امام حسین(ع) آفریده
آیا صحت دارد؟؟؟
با تشکر

سلام علیکم،در تأیید پاسخ کارشناس محترم به این آیه نگاه کنید:

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ‌ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ ۗ وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ‌ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ [آل‌عنران، ۷]
او است که کتاب (قرآن) را بر تو نازل کرده است. بخشی از آن، آیه‌های «مُحْکَمَات» است (و معانی مشخّص و اهداف روشنی دارند و) آنها اصل و اساس این کتاب هستند، و بخشی از آن آیه‌های «مُتَشَابِهَات» است، (و معانی دقیقی دارند و احتمالات مختلفی در آنها می‌رود). و امّا کسانی که در دلهایشان کژی است (و گریز از حق، زوایای وجودشان را فرا گرفته است) برای فتنه‌انگیزی و تأویل (نادرست) به دنبال متشابهات می‌افتند. در حالی که تأویل (درست) آنها را جز خدا و کسانی که راسخان (و ثابت‌قدمان) در دانش هستند نمی‌دانند. (این چنین وارستگان و فرزانگانی) می‌گویند: ما به همه‌ی آنها ایمان داریم (و در پرتو دانش می‌دانیم که محکمات و متشابهات) همه از سوی خدای ما است. و (این را) جز صاحبان عقل (سلیمی که از هوی و هوس فرمان نمی‌برند، نمی‌دانند و) متذکّر نمی‌شوند.

در این آیه در کتابت‌های معمول قرآن بعد از الله و قبل از الرساخون فی العلم علامت گذاشته‌اند و در برخی ترجمه‌ها هم حصر الا را فقط به الله داده‌اند و ترجمه کرده‌اند که تأویل درست آن آیات متشابه را فقط خود خداوند می‌داند! به نظر شما آیا حکیم ممکن است کتاب هدایتی بفرستد که بخشی از آن را هیچ کسی جز خودش نخواهد فهمید؟ اگر راسخون در علم هم به واسطه‌ی طهارت باطنی که دارند (لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُ‌ونَ) دسترسی به معانی قرآن نداشته باشند که دیگر نازل شدن آن آیات خلاف حکمت خداوند خواهد بود!؟ پس به ناچار حکمت فرستادن قرآن به این شکل وجود راسخون در علمی است که با طهارت باطن پی به بطون قرآن می‌برند و علم اکتسابی نیست بلکه نوری است که خداوند بر دل هر کس از مؤمنین که بخواهد می‌اندازد.

حالا برسیم به سؤال شما. اگر کسی نباشد که به نهایت استفاده از رحمت خداوند برسد خداوند چرا باید امکانی را بیافریند که هرگز مورد نیاز احدی از مخلوقاتش واقع نخواهد شد و احدی به آن دست پیدا نخواهد کرد؟ باید موجود یا موجوداتی باشند که به نهایت رحمت خداوند نزدیک شوند و به مقام «أَوْ أَدْنَىٰ» برسند تا حکمت خداوند از خلقت این جایگاه زیر سؤال نرود! عالم وجود یک ظرف خالی خلق شد که برای آن هدفی تعیین گردید به عنوان سقف استفاده از رحمت خداوند، اگر این سقف کمتر یا بیشتر می‌بود یعنی آن ظرف وجودی عالم تغییر می‌کرد، یعنی این عالم دیگر آن عالم قبلی نمی‌بود. اهل بیت علیهم‌السلام که افضل خلقت‌های خداوند هستند اگر نبودند عالم طور دیگری می‌بود. مثلاً فرض کنید نهایت استفاده از رحمت خداوند قرار بود کسی مثل حقیر باشد، فکر کنید آن عالم وجود چقدر حقیر باید ساخته می‌شد! با این حساب وقتی گفته می‌شود تمامی این عالم وجود برای آن حضرت ساخته شده در راستای همین شعر است که:

ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند .... تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
همه از بحر تو سرگشته و فرمانبردار .... شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری
و البته اگر این امکان برای ما به صورت بالقوه وجود دارد که به جایگاه خلیفة‌اللهی برسیم باید حداقل یک موجود وجود داشته باشد که به این جایگاه برسد مگرنه بالقوه‌ای که از ازل تا ابد هیچ مابه‌ازای خارجی نداشته باشد سر وجود قوه‌اش باید شک کرد. ما ممکن است فرمانبردار خدا نباشیم ولی کسانی بوده‌اند که تا به مقام عبد بودن رسیده‌اند (أشهد أن محمد عبده و رسوله) و این نهایت بهره‌مندی از رحمت خداست ... پس جهان واقعاً برای ایشان خلق شده. سهم ما از رحمت خداوند هم به اندازه‌ی خلوص و تقوایمان است که در مقابل خلوص و تقوای رسول خدا و برکاتشان علیهم‌السلام أجمعین هیچ است ....

البته بحث به همین یک مورد جمع نمی‌شود ووارد گود که می‌شوید بروز برای ایشان خلق شدن عالم وجود را در تمامی جهان خلقت مشاهده می‌کنید، از اینکه اعداد ۱ و ۳ و ۵ و ۷ و ۱۴ و ۲۸ همگی از ایشان بروز یافته، ۱ خورشید و ۱ ماه، ۱ سال و ۱۲ ماه، هر هفته ۷ روز و هردو هفته ۱۴ روز که نیم‌ماه است و هر ماه که ۲۸ روز است و ... به هر حال خداوند همه چیز را از وحدت وجود آفریده است و به کثرت رسانیده:
آینه در آینه تکثیر شد فاطمه خندید و جهانگیر شد ...

یا علی

complexcoding;518294 نوشت:
دوست من جواب سوال شما اینجاست:
خدا از روی محبت و عشق خالصی که داره ما رو آفریده و این نیاز نیست زیرا که از روح خودش در وجود ما دمید و ما اگر موجودی به غیر از اون بودیم بله حرف شما درست بود و خدا از چیزی به غیر از خودش لذت می برد. برای شما مثالی می زنم ، مثلا ماه اگر نور خودش رو از چیزی به غیر از خورشید دریافت می کرد می تونستیم بگیم که ماه خودش خورشیدی کم نورتر هست ولی حال اینکه اینطور نیست و ماه یک سیاره خاکی خاموش هست و خورشید فروزان بخاطر بزرگیش به اون نور می بخشه. حالا چرا خورشید اینکارو می کنه چون آسمون اینطوری زیباتر می شه Smile
وقتی دختری 7 ساله نقاشیشو به باباش نشون می ده اینجا هم دختر لذت می بره هم بابا و زنجیره کامل می شه. ما بوجود اومدیم چون خدا عاشق این زیباییهاست و دوست داره که لذت ببره از بنده هاش که از وجود خودشن مثل دختری که از گوشت و خون بابا و مامانشه.

سلام
تشکر از پاسختون
سخنانتون زیبا و نیازمند اندیشه اند
اما مثالتون درست نیست
پدر نیاز به محبت بچه داره...دوست داره که یچه داشته باشه ....بچه رو ایجاد میکنه چون دوست داره ، کما اینکه اگر ایجاد هم نکنه مشکلی پیش نمیاد
سوال اینجات خداوند از همه چیز بی نیازه ، اگر ما رو خلق نمیکرد چه مشکلی پیش میومد؟آیا خدا که به قول شما عاشق زیبایی هاست ، و دوست داره که لذت ببره حالا اگر ما رو خلق نمیکرد لذت نمیبرد؟
پاسختون با نص صریح قرآن نمیخونه
خداوند بی نیاز از همه چیزه
به وجود ما هم برای لذت بردن و ابراز عشق و علاقه نیاز نداره
حالا چرا ما رو خلق کرده؟

دليل وجود ما ادمها به خاطر اهل بيت بوده است كه علت وجود و خلق ادمها هستند

muiacir;518272 نوشت:
واقعا در عجبم از مردمی که هدف خلقت رو نمیدونند ولی شدیدا به مبانی دینی خودشون پایبندند.
همیشه توی بحث هدف خلقت ، سخنانی مثل تکامل روح ، جانشینی خداوند ، تعبد خداوند و هزاران چیز دیگه مطرح شده
من نمیدونم ما آدما با این سخنان قانع شدیم یا نه
اگر قانع شدیم که پس الله صمد یعنی چی؟آخه خدایی که بی نیاز از همه چیزه دقیقا ما رو آفرید که چی بشه؟درست تر بپرسم ، اگر نمی آفرید چی مشد که باعث شد ما رو بیافرینه؟
اگرم قانع نشدیم که هیچ

سلام علیکم،
او نیافرید تا سودی کند ... بلکه تا بر بندگان جودی کند:

إِلَّا مَن رَّ‌حِمَ رَ‌بُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ... [هود، ۱۱]

راه کسب رحمت خداوند برای انسان و جن هم بندگی خداست:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاریات، ۵۶]

نه اینکه خداوند به این عبادت نیاز داشته باشد بلکه این عبادت انسان را در جهت درست تکامل خودش قرار می‌دهد، راست و دولا شدن ما و قرآن خواندن و کمک به دیگران و ... اینها همگی ما را از نظر روحی و جسمی در مسیر درست تکامل قرار می‌دهد نه اینکه خداوند بهره‌ای از آن ببرد:

وَاعْبُدْ رَ‌بَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ [الحجر، ۹۹]

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ‌ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌ [البقرة، ۱۱۰]

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ ... [الإسراء، ۷]

... وَمَن كَفَرَ‌ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ [آل‌عمران، ۹۷]

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَ‌اءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ [فاطر، ۱۵]

و علت اینکه چرا تکامل ما باید در عبادت خداوند باشد و نه چیز دیگر به این برمی‌گردد که خداوند حق است و تنها حقیقت موجود که هر چیزی آنقدر که از او وجود بگیرد متحقق می‌شود و بهره‌مند از حق، پس زندگی انسان باید به سمت بهره‌گیری از حقیقت باشد که خداست و این ارتباط انسان را با تجلی خداوند بر عالم خلقت مشخص می‌کند، یعنی اصل بر این است که کارها صبغه‌ی الهی بگیرند تا انسان بهره‌اش از رحمت خداوند زیاد شود:

صِبْغَةَ اللَّـهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ [البقرة، ۱۳۸]

و اینجاست که جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام هم مشخص می‌شود که مثلاً داریم «علی مع الحق و الحق مع العلی» و این نهایت تکامل است، فنای در حقیقت و حقانیت و تحقق کامل یک وجود ... انسان کامل ... بدون آنکه خداوند برایش فرقی کند که کسی به نام حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب وجود داشته باشد یا خیر، این فضیلت است برای امیرالمؤمنین که خداوند او را خلق کرده و از هر جهت به کمال رسانده است و کلهم نور واحد ...
یا علی

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاریات، ۵۶]

با توجه به این ایه ... یکی از سوالاتی که من همیشه داشتم همین دلیل خلقت بود ...
1-اول اینکه خداوند بی نیاز است که درش شکی نیست ... پس نیازی به عبادت ما نداره ... ولی اگر خداوند جن و انس رو جز برای عبادت نیافرید ... خوب فرشتگان که بی چون و چرا و پرسش و حتی بهتر از ما خدا رو عبادت میکنند ... چرا انسان؟
2-اگر اهل بیت دلیل خلقت ما انسان ها هستند ... به قول دوستمون یعنی ما هیچ ماهیتی نداریم؟و اینکه خوب همه رو مثل اهل بیت می افرید ... دنیا هم سراسر خوبی و پاکی میشد ... (البته من به خدا راهکار نمیدما ... میخوام علت بدونم)

owari;518349 نوشت:
سلام علیکم،
او نیافرید تا سودی کند ... بلکه تا بر بندگان جودی کند:

إِلَّا مَن رَّ‌حِمَ رَ‌بُّكَ ۚ وَلِذَٰلِكَ خَلَقَهُمْ ... [هود، ۱۱]

راه کسب رحمت خداوند برای انسان و جن هم بندگی خداست:

وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ [الذاریات، ۵۶]

نه اینکه خداوند به این عبادت نیاز داشته باشد بلکه این عبادت انسان را در جهت درست تکامل خودش قرار می‌دهد، راست و دولا شدن ما و قرآن خواندن و کمک به دیگران و ... اینها همگی ما را از نظر روحی و جسمی در مسیر درست تکامل قرار می‌دهد نه اینکه خداوند بهره‌ای از آن ببرد:

وَاعْبُدْ رَ‌بَّكَ حَتَّىٰ يَأْتِيَكَ الْيَقِينُ [الحجر، ۹۹]

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ۚ وَمَا تُقَدِّمُوا لِأَنفُسِكُم مِّنْ خَيْرٍ‌ تَجِدُوهُ عِندَ اللَّـهِ ۗ إِنَّ اللَّـهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ‌ [البقرة، ۱۱۰]

إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ ... [الإسراء، ۷]

... وَمَن كَفَرَ‌ فَإِنَّ اللَّـهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ [آل‌عمران، ۹۷]

يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَ‌اءُ إِلَى اللَّـهِ ۖ وَاللَّـهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ [فاطر، ۱۵]

و علت اینکه چرا تکامل ما باید در عبادت خداوند باشد و نه چیز دیگر به این برمی‌گردد که خداوند حق است و تنها حقیقت موجود که هر چیزی آنقدر که از او وجود بگیرد متحقق می‌شود و بهره‌مند از حق، پس زندگی انسان باید به سمت بهره‌گیری از حقیقت باشد که خداست و این ارتباط انسان را با تجلی خداوند بر عالم خلقت مشخص می‌کند، یعنی اصل بر این است که کارها صبغه‌ی الهی بگیرند تا انسان بهره‌اش از رحمت خداوند زیاد شود:

صِبْغَةَ اللَّـهِ ۖ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ صِبْغَةً ۖ وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ [البقرة، ۱۳۸]

و اینجاست که جایگاه اهل بیت علیهم‌السلام هم مشخص می‌شود که مثلاً داریم «علی مع الحق و الحق مع العلی» و این نهایت تکامل است، فنای در حقیقت و حقانیت و تحقق کامل یک وجود ... انسان کامل ... بدون آنکه خداوند برایش فرقی کند که کسی به نام حضرت علی‌بن‌ابی‌طالب وجود داشته باشد یا خیر، این فضیلت است برای امیرالمؤمنین که خداوند او را خلق کرده و از هر جهت به کمال رسانده است و کلهم نور واحد ...
یا علی

بسم رب الشفاء
جناب owari تشکر از پاسخ جامع و خوبتون
من قبلا هم توی تامیک های این مدلی گفته ام که پاسخ های جناب عالی ، به زبان ساده ، هدف از زندگی است.
اینکه ما چرا زندگی میکنیم ، غایت ما از این زندگی چیست.
اما سوال اینجاست که واقعا هدف از خلق آدمیزاد چه بوده؟
من برای اینکه بهتر موضوع روشن بشه سوال رو بهتر میپرسم.
خداوند که فرشته ها و اجنه و ... رو آفریده بود ، چه نیازی بود که ما رو بیافرینه؟اگر ما رو نمی آفرید چه میشد؟.
مثلا شما سیستم موتور انژکتور رو ایجاد میکنی . چرا؟ تا کمتر سوخت مصرف بشه
حالا اگر ایجاد نمیکردی چی میشد؟ ماشین ها مصرف سوختشون خیلی بالا بود و این طوری سوخت خیلی زودتر تمام میشد.
حالا پاسخی که جناب عالی( و البته همیشه توی تاپیک های این طوری) فرمودید مثل این میمونه که بگید ما سیستم موتور انژکتوری رو ایجاد کردیم تا ماشین بتونه توسط بنزین به مقصد برسه.

muiacir;518771 نوشت:
بسم رب الشفاء
جناب owari تشکر از پاسخ جامع و خوبتون
من قبلا هم توی تامیک های این مدلی گفته ام که پاسخ های جناب عالی ، به زبان ساده ، هدف از زندگی است.
اینکه ما چرا زندگی میکنیم ، غایت ما از این زندگی چیست.
اما سوال اینجاست که واقعا هدف از خلق آدمیزاد چه بوده؟
من برای اینکه بهتر موضوع روشن بشه سوال رو بهتر میپرسم.
خداوند که فرشته ها و اجنه و ... رو آفریده بود ، چه نیازی بود که ما رو بیافرینه؟اگر ما رو نمی آفرید چه میشد؟.
مثلا شما سیستم موتور انژکتور رو ایجاد میکنی . چرا؟ تا کمتر سوخت مصرف بشه
حالا اگر ایجاد نمیکردی چی میشد؟ ماشین ها مصرف سوختشون خیلی بالا بود و این طوری سوخت خیلی زودتر تمام میشد.
حالا پاسخی که جناب عالی( و البته همیشه توی تاپیک های این طوری) فرمودید مثل این میمونه که بگید ما سیستم موتور انژکتوری رو ایجاد کردیم تا ماشین بتونه توسط بنزین به مقصد برسه.

سلام علیکم،
از هر عارفی یا فیلسوفی که این را بپرسید به شما خواهند گفت که خداوند همیشه در اعطای فیض است
ببینید جوابتان با این نقل قول داده می‌شود؟

owari;518347 نوشت:
مثل معروفش این است که آیت‌الله حائری فرموده‌اند:
ما خلق الله المشمشة مشمشة، بل أوجدها، والله تعالى أوجد هذه النفس بما لها من صفات، ولم يخلق صفةً إضافيّةً ما إلى النفس، لتقودها إلى الخير أو الشرّ، ليُقال: إنّ هذا ظلم.

۳. جواب سؤال ۲ را متوجه شوید این سؤال را هم متوجه شده‌اید. با این وجود چون حدیث شریف غذیرخم بجز در جایگاه اثبات ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام از نظر معانی بلندی که دارد هم بسیار قابل اعتناست این فراز از آن را بخوانید خوب است:
صَوَّرَ مَا ابْتَدَعَ عَلى غَیْرِ مِثالٍ، وَ خَلَقَ ما خَلَقَ بِلامَعُونَةٍ مِنْ اَحَدٍ وَ لاتَكَلُّفٍ وَ لَااحْتِیالٍ. اَنْشَاَها فَكانَتْ وَ بَرَاَها فَبانَتْ.
صورت داد بدعت خود را بدون هیچ الگو و مثالی از قبل، و خلق کرد آنچه را خلق کرد بدون یاوری احدی و بدون به سختی افتادن و بدون فکر و چاره‌اندیشی، انشاء کرد آن را پس شد و ساخت پس ظاهر گردید.

توجه کنید که خداوند عالم را بدون لحظه‌ای تفکر ساخته است و ساحت خداوند بالاتر از آن است که نیازی به تفکر و چاره‌اندیشی داشته باشد یا میان گزینه‌های مختلف دست به انتخاب بزند که چند چیز اینطوری بسازد و چند چیز آنطوری، یا چه کسی را چطور قرار دهد و چه کسی را طور دیگر، خداوند منزه است که با صفات بندگانش به وصف آید.

«خداوند زردآلو (مشمشة) را زردآلو نیافرید» را می‌توان به انسان و جن هم تعمیم داد، به کل این عالم وجود و تمامی عوالم وجود دیگر هم تعمیم داد ...
یا علی

بنام خدا
باسلام

فکر میکنم موضوعات را تایید نکنند خیلی بهتر از این باشد که تایید بشود و مورد بی توجهی واقع شود
حداقل اگر کارشناس محترم مربوطه مشغله دارند به کارشناس دیگری ارجاع بفرمایید

bsky;517294 نوشت:
بنام خدا

با سلام

اگر فرض بر این باشد که دلیل وجود ما پیامبر(ص) هستند آن وقت ما هیچ ماهیتی نداریم
با عقل کوچک بنده جور در نمیآید که خداوند انسان را خلق کرد به دلیل وجود ایشان


بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت شما گرامی عرض کنم اینطور نیست که اگر دلیل وجود عالم خصوصا ما انسان ها پیامبر صلوات الله علیه باشد،پس ما هیچ ماهیتی نداریم!یعنی پس برای چی خدای متعال ما را خلق کرد، بلکه مراد بیان شرافت و عظمت وجودی پیامبر صلوات الله علیه است. با این توضیح که حضرت نزد خدای متعال آن اندازه ارزش وجودی بالایی دارند که خدا به او بگوید ای محمد اگر تو نبودی خلق افلاک بیهوده بود. یعنی خود تو ای پیامبر، همه هستی در وجود تو جمع شده،.تو انسان کامل هستی.انسانی که بهای خلقت است. د رهر صورت در این روایت کنایات و استعارات فراوانی وجود دارد که اگر نخواهیم آن را این گونه که بیان شد درک کنیم، با اشکالات غیر قابل حلی روبرو می شویم.البته هر انسانی به اندازه توانش می تواند بهره های عظیم معرفتی را کسب کند و به حقایقی برسد که در باورش نگنجد به گونه ای که پرده های غیب از جلو چشمانش به کنار برود و عالم ملکوت را مشاهده کند. همان گونه که بسیاری از بزرگان دین به مقامات عالیه عرفانی دست یازیدند و این نبود جز به تحمل رنج و دوری از محرمات و انجام واجبات.و حال آن که این افراد معصوم نبودند، اما وارث علم و اخلاق پیامبر شدند. ایا این موهبت کمی است؟ متاسفانه بعضی از ما انسان ها وقتی از انجام تکالیف الهی سر باز می زنیم، شروع می کنیم به پرسش هایی که به ظاهر غیر قابل حل است. و حال آن که حل سخت ترین اشکالی که به ذهن انسان می رسد ، در گرو کنار گذاشتن لجاجت ها است.

بنام خدا
باسلام
از پاسخ جنابعالی بسیار متشکرم
بنده قانع شدم
بله همینطور است که میفرمایید

همه هستی در وجود تو جمع شده،.تو انسان کامل هستی.انسانی که بهای خلقت است

muiacir;517319 نوشت:
با سلام
تشکر از کارشناس محترم تاپیک.دوتا سوال داشتم
1 - چرا خلقت ما باید وابسته به خلقت پیامبر باشه؟لولاک لما خلقت الفلاک.
2 - توی جمله زیر که فرمودید
" خلقت انسان تکامل وی و رسیدن به مقام خلافت اللهی و قله کمال است"
بنده نتونستم به وضوح متوجه بشم خدایی که قادر هست و از بین رفتنی نیست و نیازی به خلافت نداره و نیازی به ما آدم ها نداره پس چرا اومد و از گل آدم و هوا رو خلق کرد؟به چه دلیل اصلا انسان رو آفرید؟

به نام خدا
در پاسخ می توان گفت:
اگر خالق متعال هیچ موجودی را نمی آفرید، هیچ اشکالی پیش نمی آمد.اما ما از نعمت موجود شدن که بهانه تکامل و رسیدن به لیاقت های والاست بی بهره می شدیم. اگرفقط خدا بود وهیچ موجود دیگری نبود، باز هم خدا بود و خدا بود و خدا بود و چیز ی از خدایی اش کم نمی شد. چون او بی نیاز و مستجمع جمیع کمالات است.او صمد است و ما فقیریم و محتاج لطفش.
این انسان است که باید به خودش ببالد که چه اندازه لیاقت داشته تا توانسته از عدم به وجود بیاید وردای زیبای خلیفه اللهی را بر تن کند و برتخت پادشاهی بنشیند.خلیفه خدا نه به معنای جانشینی یا معاونتی که در ذهن ما متصور است که اشکال بگیریم که خدا که بی نیاز است پس برای چه به خلیفه نیاز دارد، بلکه او انسان را آفرید تا در عالم هستی با اراده و اختیاری که دارد پادشاهی کند.تا این جا که اشکالی وارد نیست و کسی هم نمی تواند اعتراض کند که چرا لطف کردی و این مقام ارجمند را به من دادی و اصلا جای اشکال هم وجود ندارد.زیرا انسان آفریده نشد تا بازیچه خلقت شود بلکه آفریده شد تا به مقام پادشاهی برسد و بر تمام عالم مسلط شود و دنیا زیر سیطره او قرار گیرد.آفریده شده تا خالق را عبادت کند.
بنا بر این، اگر نوع پرسش های ما در باره خلقت عالم و خصوصا انسان جنبه لجاجت به خود نگیرد و با تعبد و تسلیم همراه شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. و گرنه پرسش ها در پی پرسش ایجاد خواهد شد و زنجیره لجاجت ادامه پیدا خواهد کرد و انسان در جهل خود باقی خواهد ماند.یک انسان عاقل خدا پرست، نمی پرسد که برای چی به وجود آمدم! یا دوست داشتم از این که هستم بهتر باشم. قیافه زیبا و مال فراوان داشته باشم!از موقعیت اجتماعی ویژه برخوردارشوم.اگر کسی از این نوع سوال ها در ذهنش شکل گرفت، پاسخی برای آن نیست، جز آن که بگوییم این ها امتحان الهی است تا که بنده بندگی اش را ثابت و پاداش عظیم و ابدی دریافت کند.
از قول علامه طباطبایی نقل شده است::ما در خلق شدن مجبوریم، اما مجبوری که مختاریم یعنی تولد ما در دست خود ما نیست اما بعد تولد ادامه هر کاری به دست ما است یا با اراده ای که داریم به طرف خیر می رویم یا خدای نا کرده به طرف شر.
با این حال خدای متعال علت خلقت انسان و جن را بیان می کندو می فرماید: "وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ" سوره ذاریات،آیه 56
یعنی من جن و انس را مگر برای این که عبادتم کنند،نیافریدم
آنان را آفریدم تا مرا بشناسند و از مسیر شناخت من بندگی آموزند و به لیاقت های وجودی اشان برسند.این نعمت کمی نیست.

محسن;522659 نوشت:
بنا بر این، اگر نوع پرسش های ما در باره خلقت عالم و خصوصا انسان جنبه لجاجت به خود نگیرد و با تعبد و تسلیم همراه شود، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد. و گرنه پرسش ها در پی پرسش ایجاد خواهد شد و زنجیره لجاجت ادامه پیدا خواهد کرد و انسان در جهل خود باقی خواهد ماند

تشکر از پاسخ گویی شما
درواقع میفرمایید جواب این سوال که "اصلا چرا خدا یهویی مارو آفردید" مشخص نیست.
در واقع هدف آفرینش مشخص نیست ، ولی هدف زندگی کردنمون مشخصه و درواقع هدف راهمون مشخصه

سلام
خب من چیزایی که خودم در ذهن دارم یا قبلنا داشتم می نوسیم
1-خدا زمین زیاد داشت نیاز به کارگرای زیادی داشت که به اون رسیدگی کنه و محصولات را جمع اوری کنن!
2-خدا تنها بود (توی قران نوشته) پس نتیجه میگیریم که ادم و ساخت تا از تنهایی حوصله ش سر نره و به حرفاشون گوش کنه!
3-خدا نمی تونست غذا بخوره، واسه همین این همه میوه ای که توی زمین رشد میکرد و حیف و میل میشد و داد ادمیزاد بخوره!
4-هیچ کس نبود واقعا بفهمه که دردش چیه اخه قبلا همش حیوونا بودن نمی فهمیدن خدا چی میگه واسه همین ادم و ساخت تا همدرد اون بشه!

[SPOILER]
و نکته مهم این ماجرا اینه که خدا هیچ وقت آدم بزرگ نمیسازه...چون سرو کله زدن با بچه ها اسون تر هست! [/SPOILER]

عزراییل;522730 نوشت:
سلام
خب من چیزایی که خودم در ذهن دارم یا قبلنا داشتم می نوسیم
1-خدا زمین زیاد داشت نیاز به کارگرای زیادی داشت که به اون رسیدگی کنه و محصولات را جمع اوری کنن!
2-خدا تنها بود (توی قران نوشته) پس نتیجه میگیریم که ادم و ساخت تا از تنهایی حوصله ش سر نره و به حرفاشون گوش کنه!
3-خدا نمی تونست غذا بخوره، واسه همین این همه میوه ای که توی زمین رشد میکرد و حیف و میل میشد و داد ادمیزاد بخوره!
4-هیچ کس نبود واقعا بفهمه که دردش چیه اخه قبلا همش حیوونا بودن نمی فهمیدن خدا چی میگه واسه همین ادم و ساخت تا همدرد اون بشه!

[SPOILER]
و نکته مهم این ماجرا اینه که خدا هیچ وقت آدم بزرگ نمیسازه...چون سرو کله زدن با بچه ها اسون تر هست! [/SPOILER]


فقط میتونم در جواب اشتباه بودن سخنانتون بگم که :
الله الصمد

muiacir;522848 نوشت:
فقط میتونم در جواب اشتباه بودن سخنانتون بگم که :
الله الصمد

سلام مجدد. البته اینطور شما می فرمایید صحیح نیست.زیرا که نادانی ما بر بسیاری از چیزها، دلیل نمی شود که افعال الهی بدون حکمت بوده نقص داشته باشد.زیرا دانایی ما بر اسرار عالم و جهان هستی بسیار کم است.
خوب است به داستانی که در کتاب خدا و در این باره(علم اندک) بیان شده است اشاره کنم.در زمان صدر اسلام یهودیان نیز در مدینه و در پناه اسلام زندگی و در هر فرصتی که داشتند از پیامبر خدا صلوات الله علیه پرسش های عجیب و غریبی می کردند به گونه ای که می خواستند حضرت را به چالش بکشانند.اینان در ضمن پرسش های خود از رسول خدا به این سوال رسیدند که ای پیامبر خدا! از ماهیت روح برای ما بگو! خدا به پیامبرش می فرماید از تو در باره روح می پرسند، به آنان بگو که روح از امر پروردگار است و شما از علم جز اندکی بهره ای ندارید.
"وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً" سوره اسراء آیه 85
از تو درباره روح مى‏پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندكى نداده‏اند.
نتیجه می گیریم علم ما انسان ها در برابر اسرار گیتی بسیار اندک است و بنا نیست که هر مجهولی که به ذهن ما آمد پاسخ آن را در همین دنیا به دست آوریم و چه بسا در آن دنیا نیز نتوانیم به پاسخ برخی از شبهات برسیم. زیرا ما موجودات محدود و دارای ظرفیتی معین هستیم و نمی توانیم با این گنجایش خاص، اسراری را درک کنیم که از توان فهم ما به دور است.
با این حال بیان شد که مطابق با آیه شریفه ای که در پاسخ قبلی بیان شد، هدف خلقت انسان چیست.او به ما نیازی ندارد چون صمد است. ما به او نیاز داریم چون فقیریم.

muiacir;522716 نوشت:
تشکر از پاسخ گویی شما
درواقع میفرمایید جواب این سوال که "اصلا چرا خدا یهویی مارو آفردید" مشخص نیست.
در واقع هدف آفرینش مشخص نیست ، ولی هدف زندگی کردنمون مشخصه و درواقع هدف راهمون مشخصه

سلام علیکم و رحمة‌الله،
این پاسخ در راستای پاسخ کارشناس محترم و فقط در صدد تبیین مرز فهم انسان از واقعیت است (تازه اگر اشتباه نفهمیده باشم)، مگرنه پاسخ را کارشناس محترم داده‌اند:

اینکه چرا خداوند کسی یا چیزی را خلق می‌کند جواب ساده‌اش این است گه آن چیز ممکن‌الوجودی بوده که شرایط وجودی‌اش کامل شده و خداوند هم آن را خلق کرده است، خداوند به هر ممکن‌الوجودی که شرایط به وجود آمدنش تمام شود وجود می‌بخشد و برای اعطای فیض وجود دست به انتخاب نمی‌زند.
این شاید توضیحی باشد بر اینکه:

...
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [الرحمن، ۲۹]
... او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق) پردازد.

که در تفسیر آن هم از جمله آمده:

في أصول الكافي خطبة مروية عن أمير المؤمنين عليه السلام و فيها: الحمد لله الذي لا يموت و لا تنقضي عجائبه، لأنه كل يوم هو في شأن من احداث بديع لم يكن. [تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص: 193]
در اصول کافی خطبه‌ای از امیر مؤمنان علیه‌السلام نقل شده که در آن آمده است: حمد و سپاس از آن الله است که هرگز نمیرد و عجایبش را نهایتی نباشد، چه آنکه هر روز او در شأن و کاری است از حادث کردن جدیدی بدون سابقه که پیش از آن وجود نداشته است.

در واقع ممکن است کسی بپرسد که هدف از خلقت دنیا به جای فقط آخرت مگر ابتلای انسان و جن نیست؟ می‌گوییم بله! می‌گویند پس چرا خداوند فرشتگان و حیوانات و نباتات و جمادات را در این دنیا خلق کرد و خلقت آنها را موکول به آخرت نکرد؟ پاسخش را البته همه می‌دانند که ساده‌ترین پاسخش می‌شود فراهم شدن بستر آزمایش برای انسان و جن. جواب‌های پیچیده‌تری هم البته این سؤال دارد مثل اینکه خداوند فرموده حشر برای تمام موجودات است از فرشتگان و انسان و جن و حیوانات و ... که جا را برای تأمل بیشتر باز می‌گذارد ... اما یک نتیجه‌ی ابتدایی این بحث این است که ممکن است در آخرت موجوداتی خلق شوند که نیازی به «به وجود آمدن آنها در دنیا» نبوده است و آنها از ابتدا در بهشت یا جهنم خلق شوند، مثل شاید انسان‌هایی که ممکن است از زن و مرد بهشتی به دنیا بیاید و بهشتی هم باشد ... (البته این یک حدس است که جای بحث دارد که چنین موجودی آیا انسان می‌تواند باشد یا خیر؟ ولی اگر حوری موجودی است که مانند انسان است آن بچه هم می‌تواند از همان جنس باشد ... و البته در این صورت مانند اینکه در این دنیا فرزند باید مطیع پدر باشد آنجا هم چنین فرزندی در خدمت پدر خواهد بود که دنیا را به سلامت گذرانده است).

تمام اینها مثال‌های فراوانی هستند که خداوند خلقشان می‌کند به محض آنکه ممکن‌الوجود باشند و شرایط به وجود آمدنشان تمام شود، بی‌آنکه انتخاب کند که آیا چنین موجودی را فیض وجود ببخشد یا خیر، خداوند أرحم‌الراحمین است ...

فقط می‌ماند اینکه چرا خداوند همیشه در حال اعطای فیض است؟ آیا اگر نباشد خدا نیست؟ این بحث را تا جایی که محدود به عالم وجود باشد می‌توان ادامه داد، می‌توان روی اسماء الله فکر کرد، ولی وقی بحث رسید به اینکه اینها تجلی ذات خداوندی هستند که بزرگترین تجلی ان نام الله است، دیگر درباره‌ی او مجاز به هیچ صحبت و تفکری نیستیم چون خارج از محدوده‌ی ادراکات بشری و هر ممکن‌الوجودی است و «لم یکن له کفوا احد»، شبیهی ندارد که او را بدان بشناسیم یا بفهمیم، مفهوم ذات خداوند هرگز نزدیک‌تر به ذهن نخواهد شد با هیچ استدلال یا استنتاجی و همواره دور از دسترس همه خواهد ماند. در اینجاست که فهم بشر متوقف می‌شود ولی تا قبل از آن هر سؤالی را پاسخ و حتی گاهی پاسخ‌های متنوع است، ممکن است پاسخی را ما ندانیم ولی نهایت درک بشر قابل پرسش از اهل بیت علیهم‌السلام هست، که البته ایشان هم به هر سؤالی به اندازه‌ی ظرفیت سؤال‌پرسنده‌ی ان پاسخ می‌دهند و آنها حجب نور هستند ...

یا علی

owari;522971 نوشت:
سلام علیکم و رحمة‌الله،
این پاسخ در راستای پاسخ کارشناس محترم و فقط در صدد تبیین مرز فهم انسان از واقعیت است (تازه اگر اشتباه نفهمیده باشم)، مگرنه پاسخ را کارشناس محترم داده‌اند:

اینکه چرا خداوند کسی یا چیزی را خلق می‌کند جواب ساده‌اش این است گه آن چیز ممکن‌الوجودی بوده که شرایط وجودی‌اش کامل شده و خداوند هم آن را خلق کرده است، خداوند به هر ممکن‌الوجودی که شرایط به وجود آمدنش تمام شود وجود می‌بخشد و برای اعطای فیض وجود دست به انتخاب نمی‌زند.
این شاید توضیحی باشد بر اینکه:

...
كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ [الرحمن، ۲۹]
... او هر روز به شأن و کاری (در تکمیل و افاضه به خلق) پردازد.

که در تفسیر آن هم از جمله آمده:

في أصول الكافي خطبة مروية عن أمير المؤمنين عليه السلام و فيها: الحمد لله الذي لا يموت و لا تنقضي عجائبه، لأنه كل يوم هو في شأن من احداث بديع لم يكن. [تفسير نور الثقلين، ج‏5، ص: 193]
در اصول کافی خطبه‌ای از امیر مؤمنان علیه‌السلام نقل شده که در آن آمده است: حمد و سپاس از آن الله است که هرگز نمیرد و عجایبش را نهایتی نباشد، چه آنکه هر روز او در شأن و کاری است از حادث کردن جدیدی بدون سابقه که پیش از آن وجود نداشته است.

در واقع ممکن است کسی بپرسد که هدف از خلقت دنیا به جای فقط آخرت مگر ابتلای انسان و جن نیست؟ می‌گوییم بله! می‌گویند پس چرا خداوند فرشتگان و حیوانات و نباتات و جمادات را در این دنیا خلق کرد و خلقت آنها را موکول به آخرت نکرد؟ پاسخش را البته همه می‌دانند که ساده‌ترین پاسخش می‌شود فراهم شدن بستر آزمایش برای انسان و جن. جواب‌های پیچیده‌تری هم البته این سؤال دارد مثل اینکه خداوند فرموده حشر برای تمام موجودات است از فرشتگان و انسان و جن و حیوانات و ... که جا را برای تأمل بیشتر باز می‌گذارد ... اما یک نتیجه‌ی ابتدایی این بحث این است که ممکن است در آخرت موجوداتی خلق شوند که نیازی به «به وجود آمدن آنها در دنیا» نبوده است و آنها از ابتدا در بهشت یا جهنم خلق شوند، مثل شاید انسان‌هایی که ممکن است از زن و مرد بهشتی به دنیا بیاید و بهشتی هم باشد ... (البته این یک حدس است که جای بحث دارد که چنین موجودی آیا انسان می‌تواند باشد یا خیر؟ ولی اگر حوری موجودی است که مانند انسان است آن بچه هم می‌تواند از همان جنس باشد ... و البته در این صورت مانند اینکه در این دنیا فرزند باید مطیع پدر باشد آنجا هم چنین فرزندی در خدمت پدر خواهد بود که دنیا را به سلامت گذرانده است).

تمام اینها مثال‌های فراوانی هستند که خداوند خلقشان می‌کند به محض آنکه ممکن‌الوجود باشند و شرایط به وجود آمدنشان تمام شود، بی‌آنکه انتخاب کند که آیا چنین موجودی را فیض وجود ببخشد یا خیر، خداوند أرحم‌الراحمین است ...

فقط می‌ماند اینکه چرا خداوند همیشه در حال اعطای فیض است؟ آیا اگر نباشد خدا نیست؟ این بحث را تا جایی که محدود به عالم وجود باشد می‌توان ادامه داد، می‌توان روی اسماء الله فکر کرد، ولی وقی بحث رسید به اینکه اینها تجلی ذات خداوندی هستند که بزرگترین تجلی ان نام الله است، دیگر درباره‌ی او مجاز به هیچ صحبت و تفکری نیستیم چون خارج از محدوده‌ی ادراکات بشری و هر ممکن‌الوجودی است و «لم یکن له کفوا احد»، شبیهی ندارد که او را بدان بشناسیم یا بفهمیم، مفهوم ذات خداوند هرگز نزدیک‌تر به ذهن نخواهد شد با هیچ استدلال یا استنتاجی و همواره دور از دسترس همه خواهد ماند. در اینجاست که فهم بشر متوقف می‌شود ولی تا قبل از آن هر سؤالی را پاسخ و حتی گاهی پاسخ‌های متنوع است، ممکن است پاسخی را ما ندانیم ولی نهایت درک بشر قابل پرسش از اهل بیت علیهم‌السلام هست، که البته ایشان هم به هر سؤالی به اندازه‌ی ظرفیت سؤال‌پرسنده‌ی ان پاسخ می‌دهند و آنها حجب نور هستند ...

یا علی

منظور از جمله زیر در مصداق ما آدم ها چیه؟
"وقتی شرایط وجودیشان تمام شود"

muiacir;523015 نوشت:
منظور از جمله زیر در مصداق ما آدم ها چیه؟
"وقتی شرایط وجودیشان تمام شود"

سلام علیکم،
منظور از تمام بودن شرایط وجودی یعنی کامل بودن تمامی اسباب و عللی که برای به وجود آمدن موجودی با ماهیت مورد نظر لازم است.
در مورد آدم‌ها وقتی شرایط وجودی لازم برای وجود موجوداتی با ماهیت انسانی مهیا باشد:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ [التین، ۴]
که ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم.

چون شرایط دقیقش را نمی‌دانم (با توجه به اینکه ما همین جسم صغیر نیستیم و در دروم ما عالم اکبر است) مثالش را از تمام شدن شرایط برای به این دنیا آمدن فقط می‌توانم بگویم۷ تازه باز حق مطلب ادا نخواهد شد، ولی در هر صورت باید ابتدا پدر و مادری برایمان باشد که با توجه به رفتار و اعتقادات ایشان ما بتوانیم فرزند ایشان به حساب اییم (مثلاً کسانی که به پدر و مادر خود احترام نمی‌گذارند فرزندشان از میان ارواحی خواهد بود که آنها هم رفتار مشابه را با پدر و مادر خود داشته باشند، اگر اشتباه نکنم؟)، اسمی که قرار است رویمان بگذارند اسم ما در عالم مثال و امر و ... باشد، بعد از وارد شدن در جنین ۴ ماهه انگاه باید روزی در رحم مادر به میزان لازم و از نوع لازم مهیا باشد، همه چیز برای حداقل رشد لازم برای به دنیا آمدن فراهم باشد، موقع زایمان مشکلی پیش نیاید و ... فکر کنم درست‌تر اینها را خودتان بهتر بدانید ... شاید هم اشتباه باشد ولی لااقل امیدوارم منظورم از تام و تمام شدن شرایط وجودی را توانسته باشم بیان کنم.
در پناه خداوند باشید،
یا علی

owari;523036 نوشت:
سلام علیکم،
منظور از تمام بودن شرایط وجودی یعنی کامل بودن تمامی اسباب و عللی که برای به وجود آمدن موجودی با ماهیت مورد نظر لازم است.
در مورد آدم‌ها وقتی شرایط وجودی لازم برای وجود موجوداتی با ماهیت انسانی مهیا باشد:

لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ [التین، ۴]
که ما انسان را در نیکوترین صورت (در مراتب وجود) بیافریدیم.

چون شرایط دقیقش را نمی‌دانم (با توجه به اینکه ما همین جسم صغیر نیستیم و در دروم ما عالم اکبر است) مثالش را از تمام شدن شرایط برای به این دنیا آمدن فقط می‌توانم بگویم۷ تازه باز حق مطلب ادا نخواهد شد، ولی در هر صورت باید ابتدا پدر و مادری برایمان باشد که با توجه به رفتار و اعتقادات ایشان ما بتوانیم فرزند ایشان به حساب اییم (مثلاً کسانی که به پدر و مادر خود احترام نمی‌گذارند فرزندشان از میان ارواحی خواهد بود که آنها هم رفتار مشابه را با پدر و مادر خود داشته باشند، اگر اشتباه نکنم؟)، اسمی که قرار است رویمان بگذارند اسم ما در عالم مثال و امر و ... باشد، بعد از وارد شدن در جنین ۴ ماهه انگاه باید روزی در رحم مادر به میزان لازم و از نوع لازم مهیا باشد، همه چیز برای حداقل رشد لازم برای به دنیا آمدن فراهم باشد، موقع زایمان مشکلی پیش نیاید و ... فکر کنم درست‌تر اینها را خودتان بهتر بدانید ... شاید هم اشتباه باشد ولی لااقل امیدوارم منظورم از تام و تمام شدن شرایط وجودی را توانسته باشم بیان کنم.
در پناه خداوند باشید،
یا علی

پس میفرمایید اینکه خداوند دقیقا چرا ما رو خلق کرد مشخص نیست و ما فقط میدونیم خداوند در مورد خلقت چیزی فکر نمیکنه بلکه الساعه و فی الداهه خلق میکنه و احتمالا چون اسباب خلقت موجودی تحت عنوان آدمیزاد با مشخصات امروزی فراهم بوده در نتیجه بهش وجود بخشیده.درسته؟

muiacir;523042 نوشت:
پس میفرمایید اینکه خداوند دقیقا چرا ما رو خلق کرد مشخص نیست و ما فقط میدونیم خداوند در مورد خلقت چیزی فکر نمیکنه بلکه الساعه و فی الداهه خلق میکنه و احتمالا چون اسباب خلقت موجودی تحت عنوان آدمیزاد با مشخصات امروزی فراهم بوده در نتیجه بهش وجود بخشیده.درسته؟

بله، اگر خودم هم درست فهمیده‌ باشم بله! راستش در واقع ما می‌دانیم که چرا خداوند دقیقا ما رو خلق کرد و نوشته‌ی خودتان در بالا هم جواب همین سؤال است، ما ممکن‌الوجود بودیم و شرایط وجودی‌امان هم محقق شد پس خودمان محقق شدیم چون خداوند نه فکر می‌کند و نه چاره‌اندیشی و نه تدبیر و نه انتخاب (اینها به معنی اینکه خداوند یک موجود مکانیکی نعوذبالله بدون شعور باشد نیست، خداوند خود خالق شعور است و اگر فکر نمی‌کند بخاطر این است که فکر کردن در ساحت خداوند نقص است)، او مدام در حال فیض است و مدام در شأنی است و البته این مدام بودن هم از دید ماست که محدود به زمان هستیم، پس پاسخ اینکه خدا چرا آفرید این است که او همواره در حال فیض‌رسانی است و هرکه قابل دریافت فیض شود فیض وجود به او تعلق می‌گیرد (اینکه هر که قابل شود به او هم فیض وجود تعلق می‌گیرد کمی ظریف است و در واقع «هر که» بعد از آنکه وجود به آن تعلق گرفت «هر که» خواهد بود و قبل از آن عدم است، ظرف وجودیش خالی خلق می‌شود و بعد این فقر مطلق با رحمت خداوند شروع به پر شدن می‌کند و این آغاز سفر من ‌الله الی الله است، اصل وجود یک چیز است و ماهیت فرع بر روی آن است، ماهیت نمی‌دانم کارشناس محترم باید پاسخ دهند ولی اگر اشتباه نکنم در واقع جمله‌ی عربی «ما هی؟» است که به صورت اصطلاحی درآمده است، «ما هی؟» یعنی «آن چیست؟» و ماهیت می‌شود چیستی و کیفیت وجود یک موجود). پس سؤال در یک مرتبه‌ی بالاتر این خواهد بود که قابلیت وجود آیا خودش خلقتی یافته است؟ یعنی چه چیزی باعث می‌شود یک موجودی قابلیت انسان شدن را داشته باشد و یک موجودی قابلیت حیوان شدن و ... در پاسخ به این سؤال است که می‌گویند خیر و مثال «ما خلق الله المشمة مشمشة بل اوجاها» در همین مورد است، خداوند زردآلو را زردآلو خلق نکرد بلکه زردآلو را ایجاد کرد. یعنی زردآلو اینطور نبوده که وجودی داشته باشد بعد خداوند به آن صفت زردآلو بودن را بدهد که بعد بپرسیم چرا زردآلو و نه مثلاً هلو؟ بلکه از ابتدا خداوند آن وجود را با ماهیت زردآلو خلق کرده است. یعنی وجودی به نام زردآلو ممکن‌الوجود بوده است پس از ابتدا همینطور خلق شده است.
شاید نمی‌توانم با این بیان‌های نادقیق منظورم را برسانم بخاطر همین اجازه بدهید به سراغ ریاضیات برویم. در ریاضیات اصول موضوعه‌ای (Axiomatic) یک سری اصول موضوعه (Axiom) را که با هم تناقضی نداشته باشند و مستقل باشند را انتخاب و فرض می‌کنیم (بدون اثبات و به صورت بدیهی در نظر می‌گیریم و می‌پذیریم) و این را اساس ساختن عالمی از ریاضیات می‌کنیم. مثلاً در هندسه اگر برخی اصول موضوعه اختیار شوند از جمله اینکه از هر نقطه خارج یک خط یک و تنها یک خط موازی آن خط می‌توان گذراند در این صورت هندسه‌ای ساخته خواهد شد به نام هندسه‌ی اقلیدوسی، اگر به جای این اصل موضوعه از اصل دیگری استفاده شود مثل اینکه از نقطه‌ای خارج از یک خط نتوان هیچ خطی موازی آن خط اولی رسم کرد در این صورت این هندسه روی سطح یک کره خواهد بود.

نقل قول:

اصول موضوعه‌ی هندسه‌ی اوقلیدوسی: (اینجا و اینجا)

  1. از هر دو نقطه یک خطِ راست می‌گذرد.
  2. هر پاره‌خط را می‌توان تا بینهایت رویِ خطِ راست امتداد داد.
  3. با یک نقطه به عنوانِ مرکز و یک پاره‌خط به عنوانِ شعاع می‌توان یک دایره رسم نمود.
  4. همهٔ زوایایِ قائمه با هم برابر اند.(این اصل معیاری طبیعی برای اندازه‌گیری زاویه‌ها در اختیار می‌گذارد.)
  5. به ازای هر خط l و نقطهٔ p غیر واقع بر آن تنها یک خط مانند m وجود دارد چنانکه از p می‌گذرد و با l موازی است.

اصول موضوعه‌ی هندسه‌ی نااقلیدوسی همان اصول موضوعه‌ی اقلیدوسی هستند مگر در اصل توازی (اصل پنجم) در آنها متفاوت از اصل توازی هندسه‌ی اقلیدوسی می‌باشد، مثلاً:
در هندسه‌ی بیضوی: از یک نقطه ناواقع بر یک خط نمی‌توان خطی به موازات خط مفروض رسم کرد.


یعنی اینکه اصول موضوعه چه اصولی انتخاب بشوند فضاهای متفاوتی از ریاضیات قابل ساختن و مطالعه کردن است و البته می‌توان دید که اصول موضوعه خیلی هم دلخواه نیستند و باید شرایطی داشته باشند تا در ساختن آن فضا تناقضی بعداً پیش نیاید. حالا شما فرض کنید یک مجموعه از اصول موضوعه را جمع آوری کردیم که با آنها فضایی را بسازیم. ابتدا باید موجودات این فضا مشخص شوند، مثل نقطه و خط و ...، بعد با استفاده از سیستم استدلال‌های منطقی به کمک اصول موضوعه می‌توان قضایایی را اثبات نمود، مثلاً در فضای اوقلیدوسی می‌شود نشان داد که هر مثلثی که ساخته شود جمع زوایای آن ۱۸۰ درجه است و این یعنی مثلث با ماهیت خاص خود در این فضا ممکن‌الوجود است، وجودی با سه رأس و سه ضلع و جمع زوایای ۱۸۰ درجه. در هندسه‌ی بیضوی چنین مثلثی امکان ندارد وجود داشته باشد و به عبارت دیگر مثلثی که جمع زوایای آن ۱۸۰ درجه باشد در این هندسه‌های نا
ممکن‌الوجود خواهد بود! با این حساب بدون اینکه چیزی خلق شود ما می‌دانیم که با توجه به آن اصول موضوعه که برای جهانمان انتخاب کرده‌ایم چه مثلث‌ها و مربع‌ها و ... های دیگری قابل ایجاد کردن هستند، حالا اینکه اول این مثلث درست شود یا اول آن مربع یا ... اینها بستگی به انتخاب شرایط اولیه و رشته‌ی علی و معلولی تعریف شده برای این جهان دارد.
با این مثال حال به عالم واقعی برمیگردیم و از این عالم هم پا را فراتر بگذاریم و نعوذبالله از مقیاس خداوند به عوالم وجود نگاه می‌کنیم، مجموعه‌ی اصول موضوعه‌ای که می‌شود انتخاب کرد که با آنها بشود دست به آفرینش زد و هرگز هم هیچ نقص و تناقضی در آن آفرینش‌ها پیش نیاید محدود یه یک یا دو انتخاب نیست و چه بسا بیشمار انتخاب وجود داشته باشد، اما خداوند دست به انتخاب نمی‌زند و همه را خلق می‌کند، پس طبق حدیث امام صادق علیه‌السلام بجز این عالم وجود خداوند عوالم وجودی بسیاری دارد که عددش را جز خودش نمی‌داند. در ان عوالم دیگر هم علومی هستند که اگر موجودی در این عالم تمامی علوم را آموخت و به آن عوالم رفت هرگز نتواند بخشی از آنها را درک کند (چون بر مبنای اصول موضوعه‌ی دیگری ایجاد شده‌اند و ساختار منطقی آن عوالم دیگر با عالمی که این موجود به آن متعلق است فرق دارد). حال در هر یک از این عوالم وجود با توجه به اصول موضوعه‌ای که برایشان تعریف شده است موجوداتی ممکن‌الوجود خواهند بود، تمامی این موجودات از یک دسته قوانین تبعیت خواهند کرد و در سازگاری کامل با هم خواهند بود و هرگز وجود یکی نیازمند وجود نداشتن دیگری نخواهد بود. یعنی سیستم خلقت خداوند همواره خودسازگار (Self Consistent) است. اما این ممکن‌الوجودها همگی با هم به وجود نخواهند آمد، خداوند یک شرایط اولیه برای خلقت خود در نظر می‌گیرد که لحظه‌ی ازل نام دارد، این شرایط اولیه سپس به کمک قانون علی و معلولی سازگار با ان اصول موضوعه سبب (نه به معنی خالق که به معنای فراهم کردن شرایط مناسب برای تعلق گرفتن خلقت خداوند به آن، برای بروز قابلیت برای وجود داشتن) پیدایش سایر موجودات در بستر زمان خواهد شد. در این عالم وجود که ما انسانها و سگها و گربه‌ها و نهنگ‌ها و دایناسورها و کوه‌ها و فلزات قلیایی و مواد رادیواکتیو و سیاره‌ها و ستاره‌ها و کهکشان‌ها و فرشتگان و جنیان و باطن دنیا و ... همگی ممکن‌الوجودهای آن هستیم شرط اولیه‌ای که خداوند قرار داد وجود انوار مقدس اهل بیت علیهم‌السلام بوده است، بعد از نور ایشان سایر خلقت کم‌کم قابلیت وجود داشتن پیدا کرده‌اند و وقتی شرایط به وجود آمدنشان تام و تمام شده است کن فیکون شده و لباس وجود پوشیده‌اند ...
به عبارت دیگر، خود ممکن‌الوجود بودن قابلیت است و صرف تام و تمام شدن شرایط برای به وجود آمدن آن کافی است تا خداوند آن را خلق کند ...

ببخشید اگر روان نتوانسته باشم بیانش کنم، اگر جایی از آن گنگ است بفرمایید تا اصلاحش کنم.
یا علی

سؤال:
دلیل وجود ما آدم‌ها چیست؟ آیا حدیث «خداوند ما آدم ها را بخاطر وجود پیامبر اسلام، حضرت علی، فاطمه زهرا، امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) آفریده است»، آیا صحت دارد؟

پاسخ:
روایتی که به طور صریح و شفاف به این موضوع اشاره کند به دست نیافتیم. اما روایات دیگری وجود دارد که نشان می‌دهد خدای متعال قبل از آن که جهان را خلق کند، نور پیامبر (صلی الله علیه و آله) را آفرید. پس می‌توان از مضمون یا مفهوم این روایت به دست آورد که نور وجود حضرت پیامبر صلوات الله علیه، بهانه خلقت عالم وجود از جمله انسان‌ها شد.
به این سه روایت توجه کنید:
1. پیامبر صلوات الله علیه فرمود: «أَوَّلُ مَا خَلَقَ اللَّهُ نُورِي» (1)
اول مخلوقی که خدا خلق کرد، نور من است.
2. سفيان ثورىّ از امام صادق (عليه السّلام) از پدرش از جدّش از حضرت علىّ بن أبى طالب (عليهم السّلام) روايت نموده كه آن حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالى نور محمّد (صلى اللَّه عليه و آله) را قبل از خلقت آسمان‌ها و زمين و عرش و كرسى و لوح و قلم و بهشت و دوزخ آفريد. (2)
3. «عن اللّه تبارك و تعالي: يا أحمد، لولاك لما خلقتُ الافلاك و لولا عليٌ لما خلقتُك و لولا فاطمه لما خلقتكما»؛ أی احمد، اگر تو نبودی، افلاک را خلق نمی‌كردم و اگر علی نبود، تورا خلق نمی‌كردم و اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی‌كردم» (3)
توجيه اين حديث قدسي اين است كه فلسفه آفرينش، رسيدن فيض و رحمت كامل به موجودات است. و تنها انسان كامل است كه شايستگی در يافت كامل ترين فيض الهي را دارد. از آن جاي كه وجود مقدس فاطمه (علیها السلام) سر چشمه و منشأ وجود يازده امام معصوم (علیه السلام) است ، در اين حديث قدسي محور قرار گرفته است ، يعني اگر فاطمه (علیها السلام) نبود، هدف از خلقت كه وجود انسان كامل و خليفه و حجت الهی روی زمين تا ابد است حاصل نمی‌شد و اين به معنی برتري حضرت زهرا (علیها السلام) از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) نیست، بلكه بدين معنا است كه ادامه انوار مقدس معصومين (علیهم السلام) به وسيله دخت گرامي پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) است.
به عبارت ديگر: هدف آفرينش، انوار پاک چهارده معصوم (علیهم السلام) است و همه اين بزرگواران نَفس و نور واحد هستند، چنان كه در آية مباهله، خدا از علی (علیه السلام) به عنوان نفس نبي (صلی الله علیه و آله) ياد كرده است. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «خدا من، علی، فاطمه، حسن و حسين را از يک نور آفريد. ليكن چون فاطمه واسطه فيض يازده اختر آسمان ولايت و امامت است، خدا خطاب به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر فاطمه نبود، شما را خلق نمی‌كردم» زيرا آن جريان نور مقدس پيامبر از طريق فاطمه ادامه يافته و تا قيام قيامت بر قرار و ثابت است. همان گونه كه به لحاظ اين كه فاطمه (علیها السلام) و حدت بخش انوار پاک و مركز دايره وجود است، در حديث كسا محور پنج تن (علیهم السلام) واقع شده است: «هم فاطمة و أبوها و بعلها و بنوها»
پس خلقت همه آدمیان به خلقت پیامبر مشروط شد که اگر او آفریده نمی‌شد، دلیلی بر وجود نظام خلقت و موجوداتش نبود.
علاوه در قرآن کریم هدف از خلقت افلاک، خلقت انسان دانسته شده است.
«وَ هُوَ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في‏ سِتَّةِ أَيَّامٍ وَ كانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلا» (4)
اوست كه آسمان‌‎ها و زمين را در شش روز آفريد و عرش او بر روى آب بود. تا بيازمايد كدام يک از شما به عمل نيكوتر است.
و هدف از خلقت انسان تکامل وی و رسیدن به مقام خلافت اللهی و قله کمال است که مصداق حقیقی آن وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله) است. بنا بر این، وجود و خلقت حضرت، هدف خلقت افلاک است.
علامه طباطبایی آورده است: كسى كه عملش از عمل تمامى افراد بهتر است، چه اين كه تمامى افراد نيكوكار باشند، ولى به پايه آن شخص نرسند، و يا اصلا نيكوكار نباشند؛ بلكه بدكار باشند، مشخص و معرفی كردن آن شخص غرض و هدف خلقت خواهد بود و با اين بيان، معناى حديث قدسى كه در آن خداى تعالى در خطاب به پيامبر گرامى‏‌اش فرموده است: «لولاك لما خلقت الافلاك»؛ اگر تو در نظر نبودى من افلاک را نمی ‏آفريدم» روشن می‌شود، براى اين كه پیامبر (صلی الله علیه و آله) از تمامى افراد بشر افضل است. (5)


منابع:
1. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، انتشارات اسلامیه، تهران، چاپ مکرر، ج ‏54، ص 171.
2. صدوق، محمد، معانی الأخبار، ترجمه محمدى، انتشارات اسلامیه، تهران، 1377 ش، چاپ دهم، ج ‏2، ص 231.
3. رحماني همدانی، احمد، فاطمة بهجة قلب المصطفی، ص ۹، به نقل از كشف اللئالي، صاحب بن عبدالوهاب بن العرندس.
4. هود: 11/ 11.
5. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، سال 1374 ش، چاپ پنجم، ج ‏10، ص 227
.

موضوع قفل شده است