جمع بندی تشویش ذهنی در مبحث مقابله با نفس

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تشویش ذهنی در مبحث مقابله با نفس

سلام،

مدت هاست که سخنرانی تنها مسیر حاج آقا پناهیان رو گوش میدم، واقعیتش با گوش دادن به این مبحث درب جدیدی از معارف به روم باز شد، مطالعاتم بیشتر شد، در حوزه مقابله با نفس تحقیقات بیشتر کردم ولی با همه جذابیتی که داشت برای بنده ابهامات و تشوییش های بسیار بسیار زیادی هم ایجاد کرد.

یک نمونه عرض میکنم:
دیشب (شب نیمه رجب) کمی خسته بودم ولی توی کاغذی اعمال مستحبی این شب رو نوشته بودم، یاد مقابله با نفس افتادم. شروع کردم به نماز خوندن و عبادت، نزدیک های 1 شب خیلی خوابم گرفت ولی خب اگه قرار بر مقابله با نفس باشه می تونستم خودم رو نگه دارم ولی خب حضور قلب و معانی ذکرها دیگه نمی تونستم داشته باشم. یاد حدیثی از ائمه معصومین (یادم نیست کدوم) با این مضمون که کارهای مستحبی اگر قلبتون اقبال داشت یعنی حالش رو داشتید انجام بدید، از طرفی یاد مبحث مقابله با نفس افتادم، یاد این که آیت الله بهجت روی صندلی نشسته می خوابیدند و ریاضیت هایی که وجود داشت. باز یاد بحث دیگه ای افتادم که میگفت بعضی اوقات شیطان از همین ترفند یعنی برو الان حوصله اش رو نداری بعدا میخونی و .... استفاده میکنه،همه چی توی ذهنم به هم ریخته است؟ همیشه سر چند راهی گیر میکنم؟

برام این سوال پیش اومد که واقعا تکلیف من اینجا چیه؟ مقابله با نفس یا با حس و حال و حضور قلب و با رغبت عمل مستحبی انجام دادن؟ آخه شاید هیچ وقت رغبت به کار مستحبی پیدا نشه!

مدت ها قبل هم سوالی در اسک دین پرسیدم که با وجود گناهان میشه کارهای مستحبی و مقابله با نفس در مراتب پایین تر داشت که در نهایت نتبجه گیری شد اول باید مراحل اولیه یعنی ترک گناه و دوری از محرمات صورت بگیره و بعد به مراحل دیگه رفت. خب باز این سوال مطرح میشه که شاید مقابله با اون گناه خیلی سخت باشه و تا آخر عمر هم باهاش درگیر باشم، طی این مدت درگیری یعنی نباید هیچ کار مستحبی و مقابله با نفس در مراتب پایین تر انجام داد؟

یادم می آد نماز شب می خوندم ولی چون قضا میشد سر شب میخوندم ولی خب اکثر اوقات نماز صبحم قضا میشه!؟ دوستم میگفت تو نماز صبحت رو بخون نماز شبت پیش کش. منم بهش گفتم نماز صبح درست نمیتونم بخونم، نماز شب که می تونم بخونم. واقعا باید چه کرد.

خب من کلا طرز فکر خودم اینه که آقا فلان کار سخت رو نمی تونم به این راحتی انجام بدم؟ ولی خب فلان کار مستحبی رو که میتونم انجام بدم چرا انجام ندم؟ مثلا با اینکه فلان گناه رو میکنم ولی نمازهام رو سعی میکنم سر وقت و در مسجد بخونم،
تا می آیی سخنرانی گوش بدی؟ طرف میگه تو هنوز سر کار نمیری و حوصله داری؟ دو روز دیگه که رفتی سر کار و درگیر مشکلات زندگی شدی بی خیال این حقه بازی ها میشی؟ یا مثلا به گریه های آیت ا... حق شناس در حین سخنرانی میگفت؟ از بس که کار نکردن و مفت صحبت کردند که دل نازک شدند؟ اینها اگه مثل فلانی روزی چند ساعت کار میکردند اینطوری راحت عشقبازی نمیکردند با خدا؟ میگه فلانی از این سخنرانی ها پول در می آره که 24 ساعت میره این ور و اون ور صحبت میکنه، یه چیزهایی از دور و بری ها می شنوم که نه میتونم جواب بدم و نه باید جواب بدم!

اصلا همه چی در ذهنم به هم ریخته است؟ چه کاری درسته؟
لطفا راهنمایی بفرمایید.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد بصیر

programmer1;515935 نوشت:
برام این سوال پیش اومد که واقعا تکلیف من اینجا چیه؟ مقابله با نفس یا با حس و حال و حضور قلب و با رغبت عمل مستحبی انجام دادن؟ آخه شاید هیچ وقت رغبت به کار مستحبی پیدا نشه!

باسلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز
سوال خوب و جالبی پرسیدید که پرسش بسیاری از مردم هست.
شاید بتوانیم با استفاده از حدیث زیبای امیرالمومنین این مشکل را به خوبی جواب دهیم.
قال علیٌ عليه السلام:

اِنَّ لِلقُلُوبِ شهوَةً وَ کِراهةً وَ اِقبالاً وَ اِدباراً فَأتوُها مِن اقبالِها وَ شَهوَتِها، فَاِنَّ القَلبَ اِذا اُکرِهَ عَمِیَ.
علی عليه السلام فرمود :
دل ها را حالت خواستن و ناخواستن و روی آوردن و پشت کردن است. از راه خواسته ها و تمایلات، سراغ قلب ها بروید، چرا که اگر دل را به کاری مجبور کنند، کور می شود.
غرر الحکم 6/206 . نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 193.
ببینید حضرت امیر علیه السلام دراین حدیث شریف می فرمایند در مواقعی که میل و کشش یا به قول خودمان حس عبادت و بندگی هست، به سمت عبادات مستحبی بروید و هنگامی که میل ندارید فقط به واجبات اکتفا کنید، زیرا اگر به نفسی که میل و علاقه ندارید، بیش از حد، تحمیل کنید، کور می شود. یعنی پس می زند و بدتر به جای پیشرفت، عقبگرد خواهد داشت.
اما سوال اینجاست که به قول شما شاید دیگر حال عبادت مستحبی پیدا نشد، آیا فقط و برای همیشه واجبات را انجام بدهیم؟ در جواب باید گفت که اینطور نیست که هیچ وقت حال عبادت پیدا نشود. کسی که واجباتش را انجام داده و از محرمات اجتناب کند، مطمئنا میل و انگیزه عبادت دراو قوی خواهد شد و دوست دارد که عبادات مستحبی را انجام دهد. اما اگر دیدید که هیچ وقت میل به مستحبات پیدا نمی کنید و همیشه با اکراه و عدم رقبت، به سمت واجبات می روید، بدانید که قلب شما مریض است و باید آن را درمان کرد. یعنی مشکلی در کار هست و احتمالا این قلب آلوده به گناه،یا محبت به دنیا شده است. پس اینطورنیست که هیچ وقت میل به مستحبات پیدا نشود مگر در قلبهای مریض.


programmer1;515935 نوشت:
یادم می آد نماز شب می خوندم ولی چون قضا میشد سر شب میخوندم ولی خب اکثر اوقات نماز صبحم قضا میشه!؟ دوستم میگفت تو نماز صبحت رو بخون نماز شبت پیش کش. منم بهش گفتم نماز صبح درست نمیتونم بخونم، نماز شب که می تونم بخونم. واقعا باید چه کرد.

ببینید اینطور نیست که وقتی شخصی خدایی نکرده واجبی از او فوت می شود یا بر اثر لغزش و غفلت، بعضی از گناهان از او سر می زند، دیگر نباید کار مستحبی انجام بدهد، یا اگر انجام داد فایده ای نداشته باشد؛ نه خیر؛ چه بسا کارهای مستحبی که انجام می دهیم،میل و انگیزه ی ما را برای انجام گناه کم کند و حس ما برای انجام واجبات بیشتر بنماید، حتی این مستحبات می تواند جبران خطاها و گناهان و لغزشهای ما باشد و نواقص و کوتاهی های ما را در امر واجبات، پوشش دهد.
انسان ولو بعضی از واجباتش بر اثر غفلت،ممکن است ترک شود، اما این نباید باعث شود که ما از کارهای خوب و مستحبی که ازدستمان بر می آید، خودداری کنیم.

programmer1;515935 نوشت:
خب من کلا طرز فکر خودم اینه که آقا فلان کار سخت رو نمی تونم به این راحتی انجام بدم؟ ولی خب فلان کار مستحبی رو که میتونم انجام بدم چرا انجام ندم؟ مثلا با اینکه فلان گناه رو میکنم ولی نمازهام رو سعی میکنم سر وقت و در مسجد بخونم،

احنست این فکر خوبیه.

programmer1;515935 نوشت:
یا مثلا به گریه های آیت ا... حق شناس در حین سخنرانی میگفت؟ از بس که کار نکردن و مفت صحبت کردند که دل نازک شدند؟ اینها اگه مثل فلانی روزی چند ساعت کار میکردند اینطوری راحت عشقبازی نمیکردند با خدا؟

بهشون بگید، کسی که مفت صحبت کنه، و کار نکنه، یا وظیفه اش را انجام نده، هیچ وقت نمیتونه قلب رقیقی پیدا کنه و خدا بهش نظر نمیکنه، مگر این که گریهاش همه الکی و حقه بازی باشه که درباره وجود چنین اولیای الهی، این حرفها، حرف مفت و بی ربطیه.

بصیر;517885 نوشت:
بهشون بگید، کسی که مفت صحبت کنه، و کار نکنه، یا وظیفه اش را انجام نده، هیچ وقت نمیتونه قلب رقیقی پیدا کنه و خدا بهش نظر نمیکنه، مگر این که گریهاش همه الکی و حقه بازی باشه که درباره وجود چنین اولیای الهی، این حرفها، حرف مفت و بی ربطیه.

من آیت ا... حق شناس رو خیلی دوست دارم، مرد شریفی است، لحن کلامش دلربا است و چیزهایی که میگه بعضی هاش اصلا جایی به راحتی پیدا نمیشه، بنده خدا که ان شاء ا... خدا رحمتش کنه و برترین ها رو بهش عطا کنه خیلی هم مردمی و جوان پسند حرف میزد، یادم می آد می گفت : " شما که برای نماز شب بلند میشید، سرت یه ور میره چونت یه ور میره، این ور و اون ور تاب می خوری تا نماز بخونی خدا به فرشته هاش میگه، ببینید بنده ام برای چیزی که بهش واجب نکردم چقدر داره تلاش میکنه ..." (این جمله رو شاید از بقیه هم شنیده باشیم ولی اون واقعیتی که تلو تلو میخوریم تا نماز بخونیم رو برای اولین بار از ایشون شنیدم که تاثیر گذاری کلام رو خیلی بیشتر میکنه!)
این قسمت صحبتش واقعا با دلم بازی کرد و فوق العاده برای بنده تاثیر گذار بود که خدا واقعا همه چیز رو در نظر میگیره، گاهی اوقات از شنیدن حرف های ایشون دید لطیف و ظریفی نسبت به خدا پیدا میکنم.
گاهی پیش می آد یه جاهایی حرف هایی میزنند در مورد چنین افراد گرانقدری آدم دلش میگیره، مخصوصا وقتی که هیچی هم حالیشون نمیشه و من هم حرفی برای دفاع ندارم چون خودم وضعم خرابه، تا چیزی بگم میگن تو برو اول خودتو درست کن! گاهی اوقات وقتی این صحنه ها رو میبینم یاد رنجی که امام علی ع از دست مردم نادان و بی مرام و مروت کشیده یادم می آد، اونهایی که میگفتند (نعوذبالله) علی خوبه ولی برای مدیریت بلد نیست، علی خشنه و ...
الان هم می بینم به عینه برخی از نگاه های تمسخر آمیز و نگاه های بد و زیر چشمی که تمثیلی از به ظاهر متمدن های امروزی است!
پاسخ خوبی بود از این ناحیه نتونستم کسی رو متوجه کنم. ممنونم.
از پاسخی که ارائه دادید هم نهایتی تشکر را دارم.
موضوع قفل شده است