جمع بندی اختلاف قرائات عاصم !

تب‌های اولیه

22 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اختلاف قرائات عاصم !

با سلام

اختلاف قرائت روایات عاصم چند عدد و در کدام آیات است ، یعنی اختلاف در قرائت عاصم بروایات مختلف ؟

حتی در خود قرائت عاصم نیز وحدتی وجود ندارد مخصوصا روایات حفص و شعبه .

آیا میتوان قرائت عاصم را متواتر شمرد یا اینکه سایر قرائات سبعه هم متواترند ؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

در ابتدا بابت تاخیر، عذرخواهی می کنم.

1. عاصم راویان مختلفی داشته (اعمش، نعیم، ابوبکر و حفص)، و طبیعی است که اختلاف هم داشته باشند ولی قرائتی که بیشترین هماهنگی با قرآن کنونی ـ قرائت رایج بین مسلمانان ـ را دارد قرائت حفص از عاصم است.

2. روایت حفص از عاصم، به جهت کمترین اختلافش با قرائت قرآن کنونی، از اعتبار بیشتری نسبت به سایر قرائت ها برخوردار است.

3. بین قرائات و بین قرآن باید تفاوت قائل شد. باتفاق مسلمانان، قرآن به تواتر رسیده است، لذا در تواتر قرآن اختلافی نیست.

اما در باره قرائات، اختلاف است و بنابر نظر مشهور عالمان شیعی، مشهور بودن داریم ولی متواتر بودن نداریم.

البته عده ای می گویند بین تواتر قرآن و تواتر قرائت، ملازمه است و همان طور که قرآن به تواتر به ما رسیده است، همان قرائتی که مطابقت بیشتری با این قرآن دارد نیز متواتر محسوب می شود. ولی برخی دیگر این ملازمه را قبول ندارند و قرائات را متواتر نمی دانند.

با سلام

. رواية شعبة:
من طريق يحيى بن آدم، من طريقي: شعيب، وأبي حمدون.
ثم من طريق العليمي، من طريقي: ابن خليع، والرزاز.

مقصود روایان مختلف حفص است یعنی :

وأما حفص فمن طريقي عبيد بن الصباح وعمرو بن الصباح. فعبيد من طريقي أبي الحسن الهاشمي وأبي طاهر عن الأشناني عنه فعنه. وعمرو عن طريقي الفيل وزرعان عنه فعنه.

که بعضی گفته اند ایندونفر برادر یا پسر عمو بوده اند .

شما کدام روایت حفص را ترجیح میدهید و چرا ؟

ترجمه حفص :
الاسم : حفص بن سليمان الأسدى أبو عمر البزاز الكوفى القارىء و يقال له الغاضرى ، و يعرف بحفيص و هو حفص بن أبى داود ( صاحب عاصم )
المولد : 90 هـ
الطبقة : 8 : من الوسطى من أتباع التابعين
الوفاة : 180 هـ
روى له : ت عس ق ( الترمذي - النسائي في مسند علي - ابن ماجه )
رتبته عند ابن حجر : متروك الحديث مع إمامته فى القراءة
رتبته عند الذهبي : واهى الحديث ، ثبت فى القراءة ، قال البخارى : تركوه

شاگردان حفص :

قال المزي في تهذيب الكمال : روى عنه

أحمد بن عبدة الضبى
آدم بن أبى إياس
أبو إبراهيم إسماعيل بن إبراهيم الترجمانى
بكر بن بكار
جعفر بن حميد الكوفى
الحسن بن محمد بن أعين
أبو عمر حفص بن عبد الله الحلوانى الضرير
حفص بن غياث
سعد بن محمد بن الحسن بن عطية والد محمد بن سعد العوفى
سليمان بن داود أبو الربيع الزهرانى
صالح بن مالك الأزدى الخوارزمى
صالح بن محمد الترمذى
أبو شعيب صالح بن محمد القواس ، و هو ممن روى عنه القراءة
عبد الله بن السرى الأنطاكى
عبد الرحمن بن حماد الطلحى
عبد الغفار بن الحكم
عبيد بن الصباح بن أبى سريج النهشلى الخزاز
عثمان بن اليمان
أبو منصور عصام بن الوضاح البصرى
على بن حجر المروزى ( ت )
على بن عياش الحمصى
على بن يزيد الصدائى ( عس )
عمرو بن حماد بن طلحة القناد
عمرو بن الصباح بن صبيح الكوفى المقرىء
عمرو بن عثمان الرقى
عمرو بن عون الواسطى
عمرو بن محمد الناقد
محمد بن بكار بن الريان
محمد بن حرب الخولانى ( ق )
محمد بن الحسن ابن التل الأسدى
محمد بن سليمان لوين
أبو عمر هبيرة بن محمد التمار المقرىء
هشام بن عمار الدمشقى ( ق )
يحيى بن سعيد العطار الحمصى
يسرة بن صفوان اللخمى الدمشقى .
__________
[ تكميل ] : هؤلاء ذكر المزيُّ صاحبَ الترجمة ضمنَ شيوخهم :
1 - شيبان بن فروخ ، و هو شيبان بن أبى شيبة ، الحبطى مولاهم ، أبو محمد الأبلى
2 - عثمان بن حصن بن علاق ، أو عثمان بن حصن بن عبيدة بن علاق ، وقيل غير ذلك الدمشقى ، أبو عبد الرحمن أو عبد الله ، مولى قريش
3 - عيسى بن شعيب بن إبراهيم النحوى البصرى الضرير ، أبو الفضل
4 - النضر بن عبد الله الأزدى ، أبو غالب الكوفى ( نزيل أصبهان )

شیوخ حفص :

قال المزي في تهذيب الكمال : روى عن

إسماعيل بن عبد الرحمن السدى
أيوب السختيانى
ثابت البنانى
حماد بن أبى سليمان
حميد الخصاف
سالم الأفطس
سماك بن حرب
طلحة بن يحيى بن طلحة بن عبيد الله
عاصم بن أبى النجود ( عس )
عاصم الأحول
عبد الله بن يزيد النخعى
عبد الملك بن عمير
أبى حصين عثمان بن عاصم
علقمة بن مرثد
قيس بن مسلم
كثير بن زاذان ( ت ق )
كثير بن شنظير ( ق )
ليث بن أبى سليم
محارب بن دثار
محمد بن سوقة
محمد بن عبد الرحمن بن أبى ليلى
موسى بن أبى كثير
موسى الصغير
الهيثم بن حبيب الصراف
يزيد بن أبى زياد
أبى إسحاق السبيعى
أبى إسحاق الشيبانى .
__________
[ تكميل ] : هؤلاء ذكر المزيُّ صاحبَ الترجمة ضمنَ تلاميذهم :
1 - منصور بن حيان بن حصين الأسدى ( والد إسحاق بن منصور بن أبى الهياج الأسدى )

[="Tahoma"]

خیر البریه;518361 نوشت:
با سلام

. رواية شعبة:
من طريق يحيى بن آدم، من طريقي: شعيب، وأبي حمدون.
ثم من طريق العليمي، من طريقي: ابن خليع، والرزاز.

با سلام و درود

در باره ابوبکر شعبه، باید گفت او برخلاف حفص، متهم به ضابط نبودن است. از طرفی او تمجید کننده امراء و سلاطین بوده؛، و نقل شده که در باره خلیفه عباسی (رشید) گفته بنی امیه نافع ترین برای مردم هستند و شمایید که بیش از دیگران اقامه کننده نماز هستید.
برخی حتی او را مضطرب در حدیث دانسته و در باره اش گفته اند: در بین بزرگان کسی نیست بیش از او غلط داشته باشد. (التمهيد في علوم القرآن، ج ‏2، ص 201)

در باره برتری حفص بر شعبه، لازم به ذکر است که بین شاگردان عاصم، حفص از دیگران دقیقتر و منضبط تر بوده است. حفص، ربیبه و پرورش یافته دامان عاصم است و عاصم قرائت قرآن را بطور ویژه به او آموخته است.

عاصم اسناد طلايى و عالى قرائت خود را به حفص منتقل كرده و نه به هيچ‏ کس ديگر! و اين فضيلت بزرگى است كه تنها حفص در بين ديگر قرّاء، بدان ممتاز است. (التمهيد فی علوم القرآن، ج ‏2، ص 246)

حفص مى ‏گويد: عاصم به من گفت: قرائتى را كه به تو آموختم، همان قرائتى است كه از ابو عبد الرحمان سلمى اخذ كرده ‏ام و او عينا از على عليه السلام فرا گرفته است؛ و قرائتى را كه به ابو بكر بن عياش آموختم، قرائتى است كه بر زر بن حبيش عرضه كرده‏ ام و او از ابن مسعود اخذ كرده بود. (ابن الجزرى، طبقات القرّاء، ج 1، ص 348)

حفص از عاصم در باره جهت اختلاف قرائتش با ابوبکر (شعبه) می پرسد؛ و عاصم می گوید قرائتی که از عبد الرحمن سلمی (و او از علی علیه السلام) گرفته ام برای تو خوانده ام؛ و قرائتی که از زرّ بن حبیش (و او از عبد الله بن مسعود) گرفته ام را برای ابوبکر خوانده ام. (معرفة القراء الكبار على الطبقات و الأعصار، الذهبی، ج ‏1، ص 289)

بنابر این، بطور خاص، طریق حفص است که به امیرمؤمنان علی علیه السلام می رسد. و این اهمیت زیادی دارد.

حفص قرائت عاصم را دقيقتر و مضبوطتر مى‏ دانست و قرائت عاصم به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول و همين قرائتى است كه در اكثر كشورهاى اسلامى رايج است.

[="Tahoma"]

خیر البریه;518361 نوشت:

مقصود روایان مختلف حفص است یعنی :

وأما حفص فمن طريقي عبيد بن الصباح وعمرو بن الصباح. فعبيد من طريقي أبي الحسن الهاشمي وأبي طاهر عن الأشناني عنه فعنه. وعمرو عن طريقي الفيل وزرعان عنه فعنه.

که بعضی گفته اند ایندونفر برادر یا پسر عمو بوده اند .

شما کدام روایت حفص را ترجیح میدهید و چرا ؟

هم عبید بن صباح و هم عمرو بن صباح به عنوان راویان حفص آورده شده و از هر دو با عنوان "صاحب حفص" (همراه حفص) یاد شده است.

در باره عمرو بن صباح آمده که محقق حاذقی بوده و حلقه شاگردان زیادی داشته است.

البته برخی گفته اند او فقط حروف را از حفص فراگرفته است.(تاريخ الإسلام، ذهبی، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، چاپ اول، دارالکتب العربی، ج 16، ص 302)

اما عبید بن صباح به عنوان بارزترین و ضابط‏ترین شاگردان حفص شمرده شده است. کسی که بعد از حفص، جای او را پر کرده است.(همان، ج 17، ص 267)

لذا به نظر می رسد طریق عبید، بهتر است.

از ابو عمرو نقل شده که روایت حفص از عاصم به طریق «ابن غلبون» از «صالح الهاشمی» از «الأشنانی» از «عبید بن صباح» از «حفص» و او هم از «عاصم» نقل و به ما رسیده است. (تحبير التيسير في القراءات، ابن جزری، ص 156)

خیر البریه;518361 نوشت:

ترجمه حفص :
....
رتبته عند ابن حجر : متروك الحديث مع إمامته فى القراءة
رتبته عند الذهبي : واهى الحديث ، ثبت فى القراءة ، قال البخارى : تركوه

بله، برخی حفص را در نقل حدیث، ضعیف دانسته اند ولی حیث قرآنی حفص با حیث حدیثی او بسیار متفاوت است و کسی به قرائت حفص و نقل روایت قرآن از استادش عاصم، ایرادی وارد نکرده است. کما این که در همین مطلبی که شما اشاره فرموده اید، به حیث قرآنی حفص، ایرادی که وارد نشده هیچ، بلکه او را از بزرگان و افراد معتبر در قرائت می دانند.

لذا حفص در امر قرائت فردى مورد اعتماد و شخصيتى مقبول است.

شاطبى درباره حفص چنین مى‏ گويد: «وحفص وبالإتقان كان مفضّلا»؛ حفص به جهت دقت و اتقان در قرائت، برتر از ديگران شمرده مى ‏شد. («حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع» شاطبی، قاسم بن فیره، مکتبه الازهرـ قاهره، ص 15)

ابن معين نیز می گويد: تنها روايت صحيحى كه از قرائت عاصم باقى است، روايت حفص بن سليمان است. (النشر في القراءات، ج 1، ص 156)

حفص، در میان یاران و شاگردان عاصم از همه به قرائت او داناتر بود؛ و حتى او را داناترین فرد روزگارش به علم قرائت دانسته ‌اند. (همان)

هم چنین شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است. (رجال الطوسی، طوسی، تحقیق: قیومی، چاپ اول، 1415 ق، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ص 150 و 189)

حفص، آن قدر منزلتش در بین قراء بالا است که آنان ملتزم به قرائت او شده و در بیشتر امت اسلامی، قرآن ها بر اساس قرائت او است.

با سلام

درصورت اختلاف بین شاگردان حفص بقول شما طریق عبید بهتر است به چه دلیل ؟

ضمنا میگویند شیخ عاصم أبو عبد الرحمن
السلمى عثمانی شد !

در اینجا موارد اختلاف بین روایت شعبه و حفص را می آورم :

وَ (الْأَنْفُسُ) فَاعِلُ تَلَذُّ وَحُذِفَ الْمَفْعُولُ لِظُهُورِهِ مِنَ الْمَقَامِ.
وَقَرَأَ نَافِعٌ وَابْنُ عَامِرٍ وَحَفْصٌ عَنْ عَاصِمٍ وَأَبُو جَعْفَرٍ مَا تَشْتَهِيهِ بِهَاءِ ضَمِيرٍ عَائِدٍ إِلَى مَا الْمَوْصُولَةِ وَكَذَلِكَ هُوَ مَرْسُومٌ فِي مُصْحَفِ الْمَدِينَةِ وَمُصْحَفِ الشَّامِ، وَقَرَأَهُ الْبَاقُونَ مَا تَشْتَهِي
بِحَذْفِ هَاءِ الضَّمِيرِ، وَكَذَلِكَ رُسِمَ فِي مُصْحَفِ مَكَّةَ وَمُصْحَفِ الْبَصْرَةِ وَمُصْحَفِ الْكُوفَةِ. وَالْمَرْوِيُّ عَنْ عَاصِمٍ قَارِئِ الْكُوفَةِ رِوَايَتَانِ: إِحْدَاهُمَا أَخَذَ بِهَا حَفْصٌ وَالْأُخْرَى أَخَذَ بِهَا أَبُو بَكْرٍ. وَحَذْفُ الْعَائِدِ الْمُتَّصِلِ الْمَنْصُوبِ بِفِعْلٍ أَوْ وَصْفٍ مِنْ صِلَةِ الْمَوْصُولِ كَثِيرٌ فِي الْكَلَامِ.

ثم ذكر ما أوعد الكفار فقال عز وجل: وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ يعني: للكافرين، لبئس المرجع لهم في الآخرة.
ثم بيّن مرجعهم فقال عز وجل: جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَها يعني: يدخلونها فَبِئْسَ الْمِهادُ يعني: فبئس موضع القرار هذا فَلْيَذُوقُوهُ يعني: هذا العذاب لهم فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ وهو ماء حار قد انتهى حرّه. قرأ حمزة والكسائي، وحفص غَسَّاقٌ بتشديد السين وقرأ الباقون: بالتخفيف. وعن عاصم روايتان. رواية حفص بالتشديد، ورواية أبي بكر بالتخفيف.
فمن قرأ بالتشديد فهو بمعنى سيال، وهو ما يسيل من جلود أهل النار. ومن قرأ بالتخفيف

قوله تعالى: وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ قرأ ابن كثير، وأبو عمرو، وحمزة، وأبو بكر عن عاصم:
بكسر اللام عطفاً على مسح الرأس، وقرأ نافع، وابن عامر، والكسائي، وحفص عن عاصم، ويعقوب:
بفتح اللام عطفاً على الغَسل، فيكون من المقدم والمؤخّر.

قوله تعالى: بِما عَقَّدْتُمُ الْأَيْمانَ قرأ ابن كثير، ونافع، وأبو عمرو، وحفص عن عاصم:
«عقدتم» بغير ألف، مشددة القاف. قال أبو عمرو: معناها: وكدّتم، وقرأ أبو بكر، والمفضّل عن عاصم: «عقَدْتُم» خفيفة بغير ألف،

قوله تعالى: وَلَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ وقرأ أبو حنيفة وأبو المتوكل. وابن يعمر، والنخعي: «تكن» بالتاء. قوله تعالى: فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ قرأ ابن كثير، ونافع، وأبو عمرو، وابن عامر، وأبو بكر عن عاصم: «أربعَ» بفتح العين. وقرأ حمزة، والكسائي، وحفص عن عاصم: برفع العين.

أَمَّنْ لا يَهِدِّي ..

اختلف القراء في قراءتها: فقراءة نافع يهدّي وقرأ ابن كثير وأبو عمرو وابن عامر وورش بفتح الهاء وعن عاصم روايتان رواية أبي بكر: يهدّي: ثلاث كسرات. وفي رواية حفص: بفتح الياء وكسر الهاء والدال مشددة. وقرأ حمزة والكسائي: يهدي.

و قرأ نافع و ابن عامر و حفص عن عاصم و أبو جعفر ما تَشْتَهِيهِ بهاء ضمير عائد إلى ما الموصولة و كذلك هو مرسوم في مصحف المدينة و مصحف الشام، و قرأه الباقون ما تَشْتَهِي
بحذف هاء الضمير، و كذلك رسم في مصحف مكة و مصحف البصرة و مصحف الكوفة. و المروي عن عاصم قارئ الكوفة روايتان: إحداهما أخذ بها حفص و الأخرى أخذ بها أبو بكر

فليذوقوه حميم وغساق " وهو ماء حار قد انتهى حره
قرأ حمزة والكسائي وحفص " غساق " بتشديد السين وقرأ الباقون بالتخفيف وعن عاصم روايتان
فمن قرا بالتشديد فهو بمعنى سيال وهو ما يسيل من جلود أهل النار
ومن قرأ بالتخفيف جعله مصدر غسق يغسق غساقا أي سال
وروي عن ابن عباس وابن مسعود أنهما قرآ " غساق " بالتشديد وفسراه بالزمهرير
وقال مقاتل " الغساق " البارد الذي انتهى برده
وقال الكلبي الحميم هو ماء حار قد انتهى حره وأما غساق فهو الزمهرير يعني برد يحرق كما تحرق النار
وقال بعضهم الغساق المنتن بلفظ التخاوية

قوله تعالى : { ولا تقربوهن حتى يطهرن } قال ابن العربي : سمعت الشاشي في مجلس النظر يقول : إذا قيل لا تقرب ( بفتح الراء ) كان معناه : لا تلبس بالفعل وإن كان بضم الراء كان معناه : لا تدن منه وقرأ نافع و أبو عمرو و ابن كثير و ابن عامر و عاصم في رواية حفص عنه ( يطهرن ) بتشديد الطاء والهاء وفتحهما وفي مصحف أبي وعبد الله ( يتطهرن ) وفي مصحف أنس بن مالك ( ولا تقربوا النساء في محيضهن واعتزلوهن حتى يتطهرن ) ورجع الطبري قراءة تشديد الطاء وقال : هي بمعنى يغتسلن لإجماع الجميع على أن حراما على الرجل أن يقرب امرأته بعد انقطاع الدم حتى تطهر قال : وإنما الخلاف في الطهر ما هو فقال قوم : هو الإغتسال بالماء وقال قوم : هو وضوء كوضوء الصلاة وقال قوم : هو غسل الفرج وذلك يحلها لزوجها وإن لم تغتسل من الحيضة ورجح أبو علي الفارسي قراءة تخفيف الطاء إذ هو ثلاثي مضاد لطمث وهو ثلاثي

{ آمن الرسول } قال الزجاج لما ذكر ما تشتمل عليه هذه السورة من القصص والأحكام ختمها بتصديق نبيه والمؤمنين وقرأ ابن ابن عباس / / فقيل له في ذلك فقال كتاب أكثر من كتب ذهب به إلى اسم الجنس كما تقول كثر الدرهم في أيدي الناس وقد وافق ابن عباس وفي قراءته حمزة والكسائي وخلف وكذلك في التحريم وقرأ ابن كثير ونافع وعاصم في رواية أبي بكر وابن عامر وكتبه هاهنا بالجمع وفي التحريم بالتوحيد وقرأ أبو عمرو بالجمع في الموضعين

قوله تعالى { فشهادة أحدهم أربع شهادات } قرأ ابن كثير ونافع وأبو عمرو وابن عامر وأبو بكر عن عاصم أربع بفتح العين وقرأ حمزة والكسائي وحفص عن عاصم برفع العين قال الزجاج من رفع اربع فالمعنى فشهادة احدهم التي تدرأ حد القذف أربع ومن نصب فالمعنى فعليهم ان يشهد أحدهم اربع
النور : ( 7 ) والخامسة أن لعنة . . . . . > > قوله تعالى والخامسة قرأ حفص عن عاصم والخامسة نصبا حملا على نصب أربع شهادات

وقرأه ابن عامر: {بِعَذَابٍ بئْسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ} كقراءة نافع إلا أن ابن عامر همز الياء فقال: {بعذابِ بِئْسٍ بما كانوا يفسقون}.
أما أبو بكر -أعني شعبة عن عاصم - فله روايتان: أحدهما توافق قراءة الجمهور، وهي قوله: {بِعَذَابٍ بَئِيسٍ} وروى أبو بكر شعبةُ روايةً أخرى عن عاصم: {بعذاب بَيْئَس بما كانوا يفسقون} (بيْئس) على وزن (ضَيْغَم) والعذاب البيئَس: هو الشديد أيضًا، ورجل بَيْئَس: شديد البأس، ومنه قول امرئ القيس بن عابس الكندي

قوله: «وجعلنا لمهلكهم موعداً» قرأ عاصم «مَهْلَك» بفتح الميم، والباقون بضمها، وحفص بكسر اللام، والباقون بفتحها، فتحصَّل من ذلك ثلاث قراءاتٍ، لعاصم قراءتان؛ فتح الميم مع فتح اللام، وهي رواية أبي بكرٍ عنه، والثانية فتح الميم، مع كسر اللام، وهي رواية حفص عنه، والثالثة: ضم الميم، وفتح اللام، وهي قراءة الباقين.

وَهَذَا خَلَفُ بْنُ هِشَامٍ الْبَزَّارُ رَاوِي حَمْزَةَ، قَدِ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ قِرَاءَةً مِنْ بَيْنِ قِرَاءَاتِ الْكُوفِيِّينَ، وَمِنْهُمْ شَيْخُهُ حَمْزَةُ بْنُ حَبِيبٍ وَمَيَّزَهَا قِرَاءَةً خَاصَّةً فَعُدَّتْ عَاشِرَةَ الْقِرَاءَاتِ الْعَشْرِ وَمَا هِيَ إِلَّا اخْتِيَارٌ مِنْ قِرَاءَاتِ الْكُوفِيِّينَ، وَلَمْ يَخْرُجْ عَنْ قِرَاءَةِ حَمْزَةَ وَالْكِسَائِيِّ وَأَبِي بَكْرٍ عَنْ عَاصِمٍ إِلَّا فِي قِرَاءَةِ قَوْلِهِ تَعَالَى: وَحَرامٌ عَلى قَرْيَةٍ [الْأَنْبِيَاء: 95] قَرَأَهَا بِالْأَلِفِ بَعْدَ الرَّاءِ مِثْلَ حَفْصٍ وَالْجُمْهُورِ.
فَإِنْ قُلْتَ: هَلْ يُفْضِي تَرْجِيحُ بَعْضِ الْقِرَاءَاتِ عَلَى بَعْضٍ إِلَى أَنْ تَكُونَ الرَّاجِحَةُ أَبْلَغَ مِنَ الْمَرْجُوحَةِ فَيُفْضِي إِلَى أَنَّ الْمَرْجُوحَةَ أَضْعَفُ فِي الْإِعْجَازِ؟
قُلْتُ: حَدُّ الْإِعْجَازِ مُطَابَقَةُ الْكَلَامِ لِجَمِيعِ مُقْتَضَى الْحَالِ، وَهُوَ لَا يَقْبَلُ التَّفَاوُتَ، وَيَجُوزُ مَعَ ذَلِكَ أَنْ يَكُونَ بَعْضُ الْكَلَامِ الْمُعْجِزِ مُشْتَمِلًا عَلَى لَطَائِفَ وَخُصُوصِيَّاتٍ تَتَعَلَّقُ بِوُجُوهِ الْحُسْنِ كَالْجِنَاسِ وَالْمُبَالَغَةِ، أَوْ تَتَعَلَّقُ بِزِيَادَةِ الْفَصَاحَةِ، أَوْ بِالتَّفَنُّنِ مِثْلَ: أَمْ تَسْأَلُهُمْ
خَرْجاً فَخَراجُ رَبِّكَ خَيْرٌ
[الْمُؤْمِنُونَ: 72] . عَلَى أَنَّهُ يَجُوزُ أَنْ تَكُونَ إِحْدَى الْقِرَاءَاتِ نَشَأَتْ عَن ترخيص النبيء صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ للقارىء أَنْ يَقْرَأَ بِالْمُرَادِفِ تَيْسِيرًا عَلَى النَّاسِ كَمَا يُشْعِرُ بِهِ حَدِيثُ تَنَازُعِ عُمَرَ مَعَ هِشَامِ بْنِ حَكِيمٍ، فَتُرْوَى تِلْكَ الْقِرَاءَةُ لِلْخَلَفِ فَيَكُونُ تَمْيِيزُ غَيْرِهَا بِسَبَبِ أَنَّ الْمُتَمَيِّزَةَ هِيَ الْبَالِغَةُ الْبَلَاغَةِ وَأَنَّ الْأُخْرَى تَوْسِعَةٌ وَرُخْصَةٌ، وَلَا يُعَكِّرُ ذَلِكَ عَلَى كَوْنِهَا أَيْضًا بَالِغَةَ الطَّرَفِ الْأَعْلَى مِنَ الْبَلَاغَةِ وَهُوَ مَا يَقْرُبُ مِنْ حَدِّ الْإِعْجَازِ.
الكتاب :التحرير والتنوير «تحرير المعنى السديد وتنوير العقل الجديد من تفسير الكتاب المجيد»
المؤلف : محمد الطاهر بن محمد بن محمد الطاهر بن عاشور التونسي (المتوفى : 1393هـ)

تجحدوا، بدل (يجحدوا). وقرأ بالتاء في (تكفروه): ابن كثير ونافع وعاصم في رواية أبي بكر وابن عامر، ينظر: معاني القراءات 1/ 269، والحجة للقراء السبعة 3/ 73، والموضح في وجوه القراءات وعللها 1/ 380.

وقرأ نافعٌ وابن عامر وعاصمٌ في رواية أبي بَكْر:» رِسَالاَتِهِ «جَمْعاً، والباقون:» رِسَالَتَهُ «بالتوحيد، ووجهُ الجمْع: أنه عليه السَّلام بُعِثَ بأنْواعٍ شتَّى من الرسالة؛ كأصول التوحيد، والأحكام على اختلاف أنواعها، والإفرادُ واضحٌ؛ لأنَّ اسمَ الجنس المضافَ يَعُمُّ جميعَ ذلك، وقد قال بعض الرسُلِ: {أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي} [الأعراف: 62] ، وبعضُهم قال: {رِسَالَةَ رَبِّي} [الأعراف: 79] ؛ اعتباراً للمعنيين.

ثم قال تعالى ! 2 2 ! يعني بالمؤمنين رحيم حين قبلها منهم ولم يضيع إيمانهم قرأ أبو عمرو حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ لرؤف ^ بالهمزة على وزن رعف وقرأ الباقون ! 2 2 ! على وزن رؤف في جميع القرآن وهما لغتان ومعناهما واحد

وأما قوله ! 2 2 ! البقرة 168 وغيرها قرأ نافع وأبو عمرو وحمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بجزم الطاء وقرأ الكسائي وابن كثير وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بضم الطاء وهما لغتان ومعناهما واحد

قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الواو وتشديد الصاد وقرأ الباقون بسكون الواو وتخفيف الصاد فمن قرا بالنصب والتشديد فهو من وصى يوصي ومن قرأ بالتخفيف فهو من أوصى يوصي وهما لغتان ومعناهما واحد ! 2 2 ! معناه ! 2 2 ! لمن جنف ! 2 2 ! لمن أصلح

قرأ عاصم في رواية أبي بكر وأبو عمرو في رواية هارون ! 2 2 ! بنصب الكاف وتشديد الميم وقرأ الباقون بالتخفيف وسكون الكاف وهما لغتان يقال كملت الشيء وأكملته مثل وصيت وأوصيت ثم قال ! 2

ثم قال تعالى ! 2 2 ! وذلك أن الله تعالى لما حثهم على الصدقة سألوا رسول الله صلى الله عليه وسلم فقالوا يا رسول الله صدقة السر أفضل أم صدقة العلانية فنزل قوله ! 2 2 ! يعني إن تعلنوا الصدقات المفروضة ! 2 2 ! قرأ حمزة والكسائي وابن عامر ! 2 2 ! بنصب النون وكسر العين وقرأ أبو عمرو وعاصم في رواية حفص ونافع في رواية ورش وابن كثير بكسر النون وكسر العين وقرأ أبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر النون وجزم العين وكل ذلك جائز وفيه ثلاث لغات نعم نعم ونعم وما زيدت فيها للصلة
قوله تعالى ! 2 2 ! وقرأ ابن عامر وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالياء وضم الراء وقرأ حمزة ونافع والكسائي ! 2 2 ! بالنون وجزم الراء وقرأ ابن كثير وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالنون وضم الراء فمن قرأ بالجزم فهو جزاء
للصدقة ومن قرأ بالضم فهو على المستقبل يعني إن تعلنوا الصدقات فحسن ! 2 2 ! من صدقة العلانية

قرا حمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بمد الألف وكسر الذال وقرأ أبو عمرو وورش عن نافع ! 2 2 ! بترك الهمزة ونصب الذال وقرأ الباقون بجزم الألف ونصب الذال

2 2 ! يعني مع هذه النعم لهم رضوان من الله وهو من أعظم النعم كما قال في آية أخرى ! 2 2 ! التوبة 72 قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم الراء والباقون بالكسر وهما لغتان وتفسيرهما واحد

والله أعلم بما وضعت > 2 ! قرأ ابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بجزم العين وضم التاء يعني أن المرأة قالت والله أعلم بما وضعت والباقون بنصب العين وجزم التاء فيكون هذا قول الله إنه يعلم بما وضعت تلك المرأة

2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر والكسائي وحمزة ! 2 2 ! بضم القاف والباقون بالنصب قال الفراء القرح والقرح واحد ويقال ! 2 2 ! بالنصب مصدر و ! 2

2 ! عنهم قرأ ابن كثير وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ^ ليبيننه للناس ولا يكتمونه ^ كلاهما بالياء وقرأ الباقون بالتاء فمن قرأ بالياء فمعناه أخذ عليهم الميثاق لكي يبينوه ولا يكتموه وأما من قرأ بالتاء فمعناه أخذ عليهم الميثاق وقال لهم لتبيننه للناس ولا تكتمونه

2 2 ! يعني سيدخلونها في الآخرة
قرأ ابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر وسيصلون بضم الياء على فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون بنصب الياء وهذا كقوله ! 2 2 ! وسيدخلون وقال القتبي في قوله ! 2 2 ! معناه وليخش الذين يكفلون اليتامى وليفعل بهم ما يحب أن يفعله بولده من بعده

2 2 ! وهي المعصية في النشوز على زوجها فيحل له ما أخذ منها ويقال إلا أن تزني فيحل له أن يفتدي منه يعني إذا كانت بطيبة نفسها قرأ ابن كثير وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الياء وقرأ الباقون بكسر الياء فمن قرأ بالكسر يكون الفعل للفاحشة يعني فاحشة ظاهرة تبين منها نفسها ومن قرأ بالنصب يكون بمعنى المفعول قال مقاتل نزلت هذه الآية في محصن بن قيس وامرأته هند بنت المغيرة وفي جماعة وقال الكلبي نزلت في حصين بن أبي قيس وامرأته كبشة بنت معن

2 2 ! يعني بغض قوم وعداوتهم ! 2 2 ! يعني أن تجاوزوا الحد في المكافأة قرأ ابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بجزم النون وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالنصب وقال القتبي لا يقال في المصادر فعلان وإنما يقال ذلك في الصفات مثل عطشان وسكران وفي المصادر يقال فعلان مثل طيران ولهفان وشنآن وقرأ ابن كثير وأبو عمرو ! 2 2 ! بكسر الألف على معنى الابتداء وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالنصب على معنى البناء

ثم قال ! 2 2 ! يعني لا يرشدهم إلى دينه ويقال لما نزلت هذه الآية قال النبي صلى الله عليه وسلم لا أبالي من خذلني من اليهود ومن نصرني قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر وابن عامر ^ فما بلغت رسالاته ^ بلفظ الجماعة وقرأ الباقون بلفظ الوحدان لأن الواحد يغني عن الجماعة

ولكن يؤاخذكم بما عقدتم الأيمان > 2 ! قرأ ابن كثير ونافع وأبو عمرو وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالتشديد وقرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتخفيف وقرا ابن عامر ^ بما عاقدتم ^ فمن قرأ ^ عاقدتم ^ فهو من العقائد المعاقدة تجري بين الاثنين وهو أن يحلف الرجل لصاحبه بشيء ومن قرأ بالتشديد فهو للتأكيد ومن قرأ بالتخفيف لأن اليمين تكون مرة واحدة والتشديد يجري في التكرار والإعادة

قرأ عاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بنصب التاء وقرأ الباقون بضم التاء فمن قرأ بالنصب جعل ! 2 2 ! نعتا للمدعى عليه ومعناه فآخران من المستحقين الدين يقومان مقامهما ومن قرأ بالضم جعل ! 2 2 ! نعتا للمدعى عليهما ومعناه فآخران من المستحقين الدين يقومان مقامهما ومن قرأ بالضم جعل ! 2 2 ! نعتا للمدعى عليهما وقرأ حمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! وقرأ الباقون ! 2 2 ! فمن قرأ الأولين يجعله خفضا لأنه بدل من الذين فكأنه يقول من الأولين الذين استحق عليهم ومن قرأ ! 2

فعل ما لم يسم فاعله وقرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الياء ومعناه من يصرف الله عنه ولأنه سبق ذكره قوله ! 2 2 ! فانصرف إليه

قرأ ابن عامر وابن كثير وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالتاء لأن الفتنة مؤنث و ! 2 2 ! بضم التاء لأنه اسم تكن والخبر ! 2 2 ! وقرأ حمزة والكسائي ^ ثم لم يكن ^ بالياء لأن الفتنة مؤنثة إلا إن تأنيثه ليس بحقيقي ولأن الفتنة بمعنى الإفتان فانصرف إلى المعنى ! 2 2 ! بالنصب فجعلاه خبر تكن والاسم ما بعده وقرأ أبو عمرو ونافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء والنصب وقرأ حمزة والكسائي ! 2 2 ! بنصب الباء ومعناه يا ربنا وقرأ الباقون ! 2 2 ! بكسر الباء على معنى النعت

2 ! أي مصدقين قرأ حمزة وابن عامر وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! ! 2 2 ! كلاهما بالنصب وقرأ ابن كثير وأبو عمرو ونافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! ! 2 2 ! كلاهما بالضم على معنى الخبر ومن قرأ بالنصب فلأنه جواب التمني وجواب التمني إذا كان بالواو أو بالفاء يكون بالنصب كقولك ليتك تصير إلينا ونكرمك وقرأ بعضهم ! 2 2 ! بالضم و ! 2 2 ! بالنصب في رواية هشام بن عمار عن ابن عامر وقرأ عبد الله بن مسعود ^ فلا نكذب ^ بالفاء

الأنعام : ( 55 - 56 ) وكذلك نفصل الآيات . . . . . > > ثم قال تعالى ! 2 2 ! قال القتبي يعني نأتي بها متفرقة شيئا بعد شيء ولا ننزلها جملة واحدة متصلة وقيل ! 2 2 ! يعني نبين الآيات يعني القرآن ! 2 2 ! يعني طريق المشركين لماذا لا يؤمنون لأنهم إذا رأوا الضعفاء يسلمون قبلهم امتنعوا ويقال ! 2 2 ! يعني تعرفهم قرأ ابن كثير وأبو عامر وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالتاء و ! 2 2 ! بالضم لان السبيل مؤنث كقوله ^ قل هذه سبيلى أدعوا إلى الله ^ يوسف 108 ومعناه ليظهر لكم طريق المشركين وقرا حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ وليستبين ^ بالياء ! 2 2 ! بالضم لأن السبيل هو الطريق والطريق يذكر ويؤنث وقرأ نافع ! 2 2 ! بالتاء ! 2 2 ! بالنصب يعني لتعرف يا محمد طريق المشركين

قوله تعالى ! 2 2 ! يعني من أهوالهما وشدائدهما والظلمات كناية عن الأهوال والشدائد ! 2 2 ! وقال الكلبي سرا وعلانية وقال مقاتل يعني في خفض وسكون قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الخاء والباقون بالضم وهما لغتان وكلاهما واحد ! 2 2 ! يعني من غم هذه الاهوال والشدائد ! 2

2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء يعني الكتاب يعني أنزلناه للإنذار والبركة وقرأ الباقون بالتاء يعني لتنذر به يا محمد ! 2 2 ! يعني أهل مكة وهي أصل القرى وإنما سميت أم القرى لأن الأرض كلها دحيت من تحت الكعبة ويقال لأنها مثلث قبلة للناس جميعا أي يؤمونها ويقال سميت أم القرى لأنها أعظم القرى شأنا ومنزلة ! 2 2 ! يعني قرى الأرض كلها

وما يشعركم أنها > 2 ! يقول وما يدريكم أنها ! 2 2 ! يعني الآية ! 2 2 ! وقال مقاتل ! 2 2 ! يا أهل مكة أنها إذا جاءتكم لا تؤمنون وقال الكلبي يعني ! 2 2 ! أيها المؤمنون إنها إذا جاءت لا يؤمنون قرأ ابن كثير وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالكسر على معنى الابتداء وإنما يتم الكلام عند قوله ! 2 2 ! ثم ابتدأ فقال ! 2 2

2 2 ! بضم الحاء على معنى فعل ما لم يسم فاعله وقرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالنصب ^ وما حرم ^ بالضم وقرأ نافع وعاصم في رواية حفص كلاهما بالنصب يعني بين الله لكم ما حرم عليكم

ثم قال تعالى ! 2 2 ! أي عن الإسلام ^ ويجعل صدره ضيقا ^ يعني غير موسع ! 2 2 ! يعني شاكا وقال ابن عباس كالشجرة الملتفة بعضها في بعض لا يجد النور منفذا ومجازا قرأ ابن كثير ! 2 2 ! بتخفيف الياء وجزمها وقرأ الباقون بالتشديد ومعناهما واحد وقرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الراء وقرأ الباقون بالنصب فمن قرأ بالنصب فهو المصدر ومن قرأ بالكسر فهو النعت

2 2 ! مخاطبا لرسول الله صلى الله عليه وسلم أي في الآخرة ولا يأمن المشركون قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ اعملوا على مكاناتكم ^ في جميع القرآن بلفظ الجماعة وقرأ الباقون ! 2 2 ! وقرأ حمزة والكسائي ! 2 2 ! بالياء لأنه انصرف إلى المعنى وهو الثواب والباقون قرؤوا بالتاء لأن لفظ العاقبة لفظ مؤنث

ثم قال ! 2 2 ! ذكر بلفظ التذكير لأنه انصرف إلى قوله ! 2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ وإن تكن ^ بالتاء على معنى التأنيث ! 2

2 ! ^ ما ^ صلة في الكلام ومعناه قليلا تتعظون يعني أنهم لا يتعظون به شيئا قرأ ابن عامر ! 2 2 ! على لفظ المغايبة بالياء وقرأ ابن كثير ونافع وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء على معنى المخاطبة بتشديد الذال والكاف لأن أصله تتذكرون فأدغم إحدى التائين في الذال وقرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بتخفيف الذال وإسقاط التشديد للتخفيف

قال ^ الله تعالى ! 2 2 ! يعني على القادة زيادة من العذاب ولكن لا تعلمون ما عليهم قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء يعني لا يعلم فريق منهم عذاب فريق آخر ! 2

2 ! يعني إن الليل يأتي على النهار فيغطيه ولم يقل يغشى النهار الليل لأن في الكلام دليلا عليه وقد بين في آية أخرى ^ يكور اليل على النهار ويكور النهار على اليل ^ الزمر 5 فكذلك هاهنا معناه يغشى النهار الليل ويغشى الليل النهار يعني إذا جاء النهار يذهب بظلمة الليل وإذا جاء الليل يذهب بنور النهار
قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بتشديد الشين ونصب الغين وقرأ الباقون بجزم الغين مع تخفيف الشين وهما لغتان غشى ويغشى وأغشى يغشى

ثم قال ! 2 2 ! يعني أهلكنا ما كان يصنع فرعون وقومه وأبطلنا كيده ومكره ! 2 2 ! يعني أهلكنا ما كانوا يبنون من البيوت والكروم وقرأ ابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم الراء وقرأ الباقون بالكسر ومعناهما واحد

قرأ نافع ^ بعذاب بيس ^ بكسر الباء بلا همزة وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ بعذاب بيأس ^ بفتح الباء وسكون الياء وفتح الهمزة وقرأ الباقون ! 2 2 ! بنصب الباء وكسر الياء والهمزة وسكون الياء وهي اللغة المعروفة والأولى لغة لبعض العرب

ويذرهم في طغيانهم يعمهون > 2 ! يعني يتركهم في ضلالتهم يترددون قرأ أبو عمرو ! 2 2 ! بالياء وضم الراء على معنى الخبر وقرأ ابن كثير ونافع وابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالنون وضم الراء وقرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالياء وجزم الراء جعلوه جواب الشرط ومعناه من يضلل الله يذره

2 ! يعني أعطاهما ! 2 2 ! خلقا آدميا سويا ^ جعلا له شركا فيما آتاهما ^ قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الشين وجزم الراء وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالضم ونصب الراء فمن قرأ بالكسر فهو على معنى التسمية وهو اسم يقوم مقام المصدر ومن قرأ بالضم فمعناه ! 2 2 ! يعني الشريك في الاسم وإنما ذكر الشركاء وأراد به الشريك يعني الشيطان فإن قيل من قرأ بالكسر كان من حق الكلام أن

2 2 ! يعني فأجابكم ربكم ! 2 2 ! يعني أزيدكم ! 2 2 ! يعني متتابعين بعضهم على أثر بعض قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالنصب وقرأ الباقون بالكسر وكلاهما يرجع إلى معنى واحد وهو التتابع

2 2 ! بالإيمان ! 2 2 ! ويقال هذا وعيد من الله لأهل مكة يقول ليقم على كفره من أراد أن يقيم بعد ما بينت له الحق ببدر حين فرقت الحق من الباطل ! 2 2 ! يعني يقم على الإيمان من أراد أن يقيم بعد ما أرسلت إليه الرسول وأقمت عليه الحجة قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر وابن كثير في رواية شبل البزي ^ من حيي ^ بإظهار الياءين والباقون بياء واحدة وأصله بياءين إلا أن أحد الحرفين أدغم في الآخر لأنهما من جنس واحد ثم قال ! 2 2 {

2 ! بالياء على وجه المغايبة ونصب السين وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء على وجه المخاطبة ونصب السين وقرأ الباقون على وجه المخاطبة وكسر السين وقرأ إبن عامر ! 2 2 ! بالنصب على معنى البناء وقرأ الباقون بالكسر على معنى الإبتداء فمن قرأ بالنصب معناه لأنهم لا يعجزون يعني لا يفوتون وقرأ بعضهم بكسر النون ! 2 2 ! يعني لا يعجزونني وهي قراءة شاذة

قوله تعالى ! 2 2 ! يقول إن أرادوا الصلح ومالوا إليه ! 2 2 ! يعني مل إليها وأرده يعني صالحهم قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالكسر وقرأ الباقون بالنصب ! 2 2 ! يعني ثق بالله وإن نقضوا العهد والصلح فإني أنصرك ولا أخذلك ! 2 2 ! يعني ! 2 2 ! بمقالتهم ! 2 2 ! بنقض العهد

>>قل إن كان آباؤكم وأبناؤكم وإخوانكم وأزواجكم وعشيرتكم > 2 ! يعني قومكم قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ وعشيراتكم ^ بالألف بلفظ الجماعة وقرأ الباقون ! 2 2 ! بغير ألف ! 2 2 ! يعني إكتسبتموها بمكة ! 2

2 ! يعني دعاءك واستغفارك ! 2 2 ! يعني طمأنينة لأن الله تعالى قد قبل منهم الصدقة ويقال إن الله قبل منهم التوبة ! 2 2 ! لقولهم ولصدقاتهم ! 2 2 ! بثوابهم قرأ نافع وإبن كثير وأبو عمرو وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ^ إن صلواتك ^ بلفظ الجماعة وقرأ الباقون ! 2 2 ! وقال أبو عبيدة وهذا أحب إلي لأن الصلاة أكثر من الصلوات ألا ترى إلى قول الله تعالى ! 2 2 ! [ الأنعام : 72 ] وإنما هي صلاة الأبد

يونس : ( 1 - 2 ) الر تلك آيات . . . . . > > قال الله عز وجل ! 2 2 ! قال إبن عباس معناه أنا الله أرى وهكذا عن الضحاك وقد ذكرنا تفسير الحروف في أول سورة البقرة قرأ حمزة والكسائي وأبو عمرو وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بإمالة الراء وقرأ إبن كثير وحفص بنصب الراء وقرأ نافع بين ذلك

2 ! بنصب الهاء وتشديد الدال لأن حركة التاء وقعت على الهاء وقرأ عاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بفتح الياء وكسر الهاء وتشديد الدال لأنه لما إجتمع الساكنان حرك أحدهما بالكسر وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الياء والهاء وتشديد الدال فأتبع الكسرة الكسرة وقرأ حمزة والكسائي ! 2 2 ! بجزم الهاء وتخفيف الدال ويكون معناه لا يهتدي قال الكسائي قوم من العرب يقول هديت الطريق بمعنى إهتديت فهذه خمس من القراءات في هذه الآية

2 2 ! يعني العذاب قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ ونجعل الرجس ^ بالنون وقرأ الباقون بالياء ثم أخبر أنه لا عذر لمن تخلف عن الإيمان لأنه قد بين العلامات

وإنهم لفي شك منه ^ يعني من القرآن ! 2 2 ! يعني ظاهر الشك
قوله تعالى ^ وإن كلا ^ قرأ إبن كثير ونافع وعاصم في رواية أبي بكر ^ وإن كلا ^ بجزم النون وقرأ الباقون بالنصب والتشديد فمن قرأ بالجزم يكون معناه وما كل إلا ليوفينهم كقوله ! 2 2 ! [ يس : 32 ] يعني ما كل جميع ومن قرأ بالتشديد يكون إن لتأكيد الكلام وقرأ حمزة وإبن عامر وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بتشديد الميم وقرأ الباقون بالتخفيف فمن قرأ بالتخفيف يكون لما لصلة الكلام ومعناه وإن كلا ليوفينهم فتكون ما صلة كقولهم عما قليل يعني عن قليل ومن قرأ بالتشديد يكون بمعنى إلا يعني وإن كلا إلا ليوفينهم كقوله ^ إن كل نفس لما عليها حافظ

! 2 2 ! يعني يعلو الليل على النهار ويعلو النهار على الليل واقتصر بذكر أحدهما إذا كان في الكلام دليل عليه قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الغين وتشديد الشين وقرأ الباقون بالجزم والتخفيف ثم بين أن ما ذكر من هذه الأشياء فيه برهان وعلامات لمن تفكر فيها فقال ! 2 2 ! يعني فيما ذكر من صنعه ! 2 2 ! يعني لعبرات ! 2 2 ! في إختلاف الليل والنهار فيوحدونه

أم هل تستوي الظلمات والنور ^ أي كما لا تستوي الظلمات والنور فكذلك لا يستوي الإيمان والكفر قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بلفظ التذكير وقرأ الباقون بالتاء بلفظ التأنيث لأن تأنيثه ليس بحقيقي فيجوز أن يذكر ويؤنث ولأن الفعل مقدم على الاسم
ثم قال

قال الله تعالى ! 2 2 ! أي بالوحي والعذاب وبقبض الأرواح ! 2 2 ! يعني إذا نزلت عليهم الملائكة لا يؤجلون بعد نزول الملائكة قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية حفص ما ! 2 2 ! بالنون وتشديد الزاي ونصب ! 2 2 ! من قولك نزل ينزل وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء والضم ونصب الزاي مع التشديد على معنى فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون ! 2 2 ! بنصب التاء وتشديد الزاي فجعل الفعل للملائكة

قوم لوط قال إبراهيم أتهلكونهم وفيهم لوط فقالوا ! 2 2 ! يعني ابنتيه زعورا وريثا ويقال امرأة له أخرى غير التي أهلكت ! 2 2 ! قرأ حمزة والكسائي ! 2 2 ! بالتخفيف وقرأ الباقون بنصب النون وتشديد الجيم من أنجى ينجي ونجى ينجي بمعنى واحد ! 2 2 ! عليها الهلاك ! 2 2 ! أي لمن المتخلفين للهلاك قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتخفيف وهو من القدر وقرأ الباقون بالتشديد وهو من التقدير

أي يختار للنبوة والرسالة وقال قتادة ينزل الملائكة بالرحمة والوحي ! 2 2 ! من كان أهلا لذلك قرأ إبن كثير وأبو عمرو ! 2 2 ! بجزم النون من قولك أنزل ينزل وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء ونصب النون والزاي مع التشديد على معنى فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالياء وكسر الزاي مع التشديد من قولك ننزل

2 2 ! أي من ألوان الثمرات قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ ننبت لكم ^ بالنون وقرأ الباقون بالياء ومعناهما واحد ! 2 2 ! يعني فيما ذكر من نزول المطر وخروج النبات لعبرة ! 2 2 ! في آياته
ثم قال عز وجل ! 2 2 ! أي ذلل لكم الليل والنهار لمعايشكم

قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ تسرون وتعلنون ^ بالتاء على معنى المخاطبة ! 2 2 ! بالياء على معنى المغايبة وروي عنه حفص الثلاث كلها بالياء على معنى المغايبة وقرأ الباقون كلها بالتاء على معنى المخاطبة
ثم وصف دار المتقين فقال ! 2 2 !

قوله عز وجل ! 2 2 ! قرأ نافع وابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب النون وقرأ الباقون بضم النون ومعناهما واحد يقال سقيته وأسقيته بمعنى واحد ! 2 2 !

ومما يعرشون > 2 ! قرأ إبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم الراء والباقون بالكسر ومعناهما واحد أي ومما يبنون من سقوف البيت مسكنا ! 2 2

2 2 ! أي آخر الفسادين ^ ليسوءوا وجوهكم ^ أخذ من السوء أي بعثناكم إليكم ليقبحوا وجوهكم بالقتل والسبي قرأ حمزة وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ^ ليسوء ^ بالياء ونصب الواو معه وقرأ الكسائي ^ لنسوء ^ بالنون فيكون الفعل لله تعالى وقرأ الباقون ^ ليسوءوا ^

2 ! أي يخوفهم بالعذاب الشديد بما في القرآن ! 2 2 ! أي من عنده قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بجزم الدال وقرأ الباقون بالضم ومعناهما واحد ! 2 2 ! بالجنة

التوحيد قرأ نافع وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الميم وكسر الفاء والباقون بكسر الميم ونصب الفاء ومعناهما واحد وهو ما يرتفق به وقرأ إبن كثير ونافع وأبو عمرو ! 2 2 ! بتشديد الزاي مع الألف لأن أصله تتزاور أي تميل فأدغم وشدد الزاي وقرأ إبن عامر ^ تزور ^ بجزم الزاي وتشديد الراء ومعنى ذلك كله واحد وهو الميل

قوله عز وجل ! 2 2 ! أي أهلها يعني ! 2 2 ! يعني القرون الماضية حين أقاموا وثبتوا على كفرهم ! 2 2 ! أي لهلاكهم أجلا يهلكون فيه قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الميم واللام وقرأ عاصم في رواية حفص بنصب الميم وكسر اللام وقرأ الباقون بضم الميم ونصب اللام ومعنى ذلك كله واحد قال الزجاج يكون للمصدر ويجوز للوقت وإن كان مصدرا فمعناه جعلنا لوقت هلاكهم أجلا وإن كان للوقت فمعناه جعلنا لوقت هلاكهم أجلا

2 ! قرأ إبن عامر وحمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ حامئة ^ بالألف وقرأ الباقون ! 2 2 ! بغير ألف فمن قرأ ^ حامئة ^ يعني جائرة ومن قرأ بغير ألف يعني من طينة سوداء منتنة وروي أن معاوية قرأ ^ في عين حامة ^

ثم قال ! 2 2 ! أي بين الجبلين قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم السين وكذلك الثاني والذي في سورة يس وروى حفص عن عاصم أنه نصب كله وإبن كثير وأبو عمرو نصبا ها هنا ورفعا في يس وحمزة والكسائي رفعا بين السدين ونصبا ما سوى ذلك وقال بعض أهل اللغة ما كان مسدودا خلقة فهو سد بالنصب وما كان بعمل الناس فهو سد بالضم وروي عن إبن عباس ومجاهد وقيل إن المراد ها هنا طرفا الجبل ! 2 2 ! أي من قبل الجبلين ! 2 2 ! أي كلاما غير كلامهم ولسانا غير لسانهم قرأ حمزة والكسائي ! 2 2 ! بضم الياء وكسر القاف يعني أن كلامهم لا يفهمه أحد غيرهم وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالنصب يعني أنهم لا يفقهون قول غيرهم

! 2 2 ! قرأ إبن كثير وأبو عمرو وإبن عامر ! 2 2 ! بضم الصاد والدال وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم الصاد وجزم الدال وقرأ الباقون بنصب الصاد والدال وهما ناحيتا الجبل فأخذ قطع الحديد وجعل بينهما حطبا وفحما ووضع المنافخ وقال أنفخوا فنفخوه حتى صار كهيئة النار ثم أتى بالصفر ويقال بالنحاس فأذابه وأفرغ عليه حتى صار جبلا من حديد ونحاس فذلك قوله ! 2 2 ! أي بين الجبلين ! 2 2 ! فنفخوا ! 2 2 ! أي صير الحديد نارا ! 2 2 ! وهو الصفر المذاب أصبب عليه قرأ عاصم في رواية أبي بكر وحمزة ! 2 2 ! بجزم الألف والباقون بالمد ! 2 2 ! أي فما قدروا ! 2 2 ! يعني أن يعلوا فوق السد ! 2 2 ! أي ما قدروا على نقب السد ويقال ! 2 2 ! أي ما تحت السد في الأرض لأنه بناه في الأرض إلى السماء

مريم : ( 1 - 6 ) كهيعص > > قوله سبحانه وتعالى ! 2 2 ! قرأ إبن كثير وعاصم في رواية حفص بنصب الهاء والياء وقرأ عاصم في رواية أبي بكر والكسائي بكسر الهاء والياء وقرأ أبو عمرو بكسر الهاء ونصب الياء وقرأ حمزة وإبن عامر بنصب الهاء وكسر الياء وقرأ نافع بين الكسر والفتح وهو إختيار أبي عبيدة ومعنى هذا كله واحد قال إبن عباس رضي الله عنه في تفسير قوله ! 2 2 ! قال الكاف فالله كاف لخلقه والهاء فالله الهادي لخلقه وأما الياء فيد الله مبسوطة على خلقه بالرزق لهم والعطف عليهم وأما العين فالله تعالى عالم بخلقه وأمورهم وأما الصاد فالله تعالى صادق بوعده وروي عن علي بن أبي طالب رضي الله عنه أنه قال هو اسم الله الأعظم وروي عنه أنه قال هو قسم أقسم الله تعالى بكهيعص ويقال هي حروف تدل على إبتداء السور نحو ! 2 2 ! و ! 2 2 ! وغيرهما

2 ! يعني فطرحناها في النار قرأ حمزة والكسائي وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالنصب والتخفيف وقرأ الباقون ! 2 2 ! بضم الحاء وتشديد الميم على فعل ما لم يسم فاعله ! 2 2 ! يعني ألقاها في النار كما ألقينا

وصيتي ^ قال ^ له موسى ذلك بعدما أخذ بشعر رأسه ولحيته فقال هارون عليه السلام ! 2 2 ! قرأ حمزة والكسائي وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الميم على معنى الإضافة وقرأ الباقون بالنصب بمنزلة إسم واحد ! 2 2 ! بشعر ! 2 2 ! ! 2 2 ! يعني جعلتهم فرقتين وألقيت بينهم الحرب ! 2 2 ! يعني لم تنتظر قدومي
> سورة طه 95 - 97

ثم قال عز وجل ^ إن لك أن لا تجوع فيها ولا تعرى ^ يعني أن حالك ما دمت في الجنة لا تجوع فيها ولا تعرى من الثياب ! 2 2 ! يعني لا تعطش في الجنة ! 2 2 ! يعني لا يصيبك الضحى وهو حر الشمس قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالكسر على معنى الإبتداء وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالنصب على معنى البناء

ثم قال ! 2 2 ! يعني ساعات الليل ! 2 2 ! يعني صلاة المغرب والعشاء ! 2 2 ! يعني غدوة وعشية على معنى التأكيد للتكرار ! 2 2 ! يعني لعلك تعطى من الشفاعة حتى ترضى قرأ الكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم التاء على فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون بالنصب يعني ترضى أنت وقال أبو عبيدة وبالقراءة الأولى نقرأ يعني بالضم لأن فيها معنيين أحدهما ترضى أي تعطى الرضا والأخرى ترضى أي يرضاك الله وتصديقه قوله تعالى ! 2 2 ! [ مريم : 55 ] وليس في الأخرى وهي القراءة بالنصب إلا وجه واحد

>
الأنبياء : ( 80 - 82 ) وعلمناه صنعة لبوس . . . . . > > قوله عز وجل ! 2 2 ! يعني دروع الحديد وذلك أن داود عليه السلام خرج يوما متنكرا ليسأل عن سيرته في مملكته فاستقبله جبريل عليه السلام على صورة آدمي فلم يعرفه داود فقال كيف ترى سيرة داود في مملكته فقال له جبريل عليه السلام نعم الرجل هو لولا أن فيه خصلة واحدة قال وما هي قال بلغني أنه يأكل من بيت المال وليس شيء أفضل من أن يأكل الرجل من كد يده فرجع داود عليه السلام وسأل الله عز وجل أن يجعل رزقه من كد يديه فألان له الحديد وكان يتخذ منها الدروع ويبيعها ويأكل من ذلك فذلك قوله ! 2 2 ! يعني ألهمناه ويقال ! 2 2 ! بالوحي ^ صفة لبوس لكم ^ ! 2 2 ! يعني يمنعكم قتال عدوكم قرأ إبن عامر وعاصم في رواية حفص بالتاء ! 2 2 ! وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ لنحصنكم ^ بالنون بدليل قوله وعلمناه وقرأ الباقون بالياء بلفظ التذكير يعني ليحصنكم الله عز وجل ويقال يعني اللبوس ومن قرأ بالتاء فهو كناية عن الصنعة واختار أبو عبيد بالتاء ! 2 2 ! لأن اللبوس أقرب إليه
ثم قال ! 2 2 ! اللفظ لفظ الإستفهام يعني أشكروا رب هذه النعم ووحدوه

ثم قال ! 2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر وإبن عامر في إحدى الروايتين ! 2 2 ! بنون واحدة وتشديد الجيم وقال الزجاج هو لحن لأن فعل ما لم يسم فاعله لا يكون بغير فاعل وإنما كتب في المصحف بنون واحدة لأن الثانية تخفى مع الجيم وقال أبو عبيد والذي عندنا أنه ليس بلحن وله مخرجان في العربية أحدهما أنه يريد ! 2 2 ! مشددة كقوله ! 2 2 ! ثم يدغم النون الثانية في الجيم والآخر معناه نجي نجاة المؤمنين قال هذه القراءة أحب إلي لأن المصاحف كلها كتبت بنون واحدة وهكذا رأيت في مصحف الإمام عثمان رضي الله عنه وقرأ الباقون ! 2 2 ! بنونين
> سورة الأنبياء 89 - 91

الأنبياء : ( 95 - 99 ) وحرام على قرية . . . . . > > قوله عز وجل ! 2 2 ! يعني على قرية فيما مضى ! 2 2 ! بالعذاب في الدنيا ! 2 2 ! إلى الدنيا قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ وحرم على قرية ^ بكسر الحاء وبغير ألف وقرأ الباقون ! 2 2 ! بنصب الحاء والألف وحرم وحرام بمعنى واحد كقوله حل وحلال وروي عن عكرمة عن إبن عباس أنه كان يقرأ ! 2 2 ! وقال واجب عليهم أن لا يرجع منهم راجع ويقال معناه وحرام على أهل قرية أهلكناها أن يتقبل منهم عمل لأنهم ! 2 2 ! أي لا يتوبون ويقال ! 2 2 ! لا زيادة ومعناه حرام عليهم أن يرجعوا

>
الحج : ( 23 - 24 ) إن الله يدخل . . . . . > > ثم بين جزاء الخصم الآخر فقال عز وجل ! 2 2 ! يعني يلبسون في الجنة ! 2 2 ! يعني أقلبة ! 2 2 ! قرأ نافع وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالهمز والنصب وقرأ عاصم في رواية أبي بكر هكذا إلا أنه لم يهمز الواو الأولى وقرأ الباقون بالهمز والكسر فمن قرأ بالكسر فلأجل من ومن قرأ بالنصب فمعناه يحلون لؤلؤا نصب لوقوع الفعل عليه وهو إختيار أبي عبيد
ثم قال ! 2 2 ! أي في الجنة

حمزة والكسائي وعاصم ! 2 2 ! بجزم اللام وكذلك ! 2 2 ! ! 2 2 ! وقرأ أبو عمرو الثلاثة كلها بالكسر بمعنى لام كي وقرأ إبن كثير بكسر اللام الأولى خاصة فمن قرأ بالجزم جعلها أمر الغائب ومن قرأ بالكسر جعله خبرا عطفا على قوله ! 2 2 ! وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الواو وتشديد الفاء وقرأ الباقون بالتخفيف من أوفى يوفي والأول من وفى يوفي ومعناهما واحد

ظلموا ) يعني أذن لهم بالقتال بسبب أنهم ظلموا قرأ عاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بضم الألف على معنى أذن الله للذين يقاتلون بنصب التاء وقرأ عاصم في رواية أبي بكر وأبو عمرو ! 2 2 ! بالضم ! 2 2 ! بكسر التاء وقرأ الباقون بالنصب قرأ حمزة والكسائي وإبن كثير ! 2 2 ! بالكسر
ثم قال ! 2 2 ! يعني قادر وكان المشركون لا يزالون يؤذونهم باللسان وباليد فشكوا إلى النبي صلى الله عليه وسلم فلما هاجروا أمروا بالقتال

2 2 ! يعني هو أعلى وأكبر من أن يعدل به الباطل قرأ إبن عامر ! 2 2 ! بالتشديد وقرأ الباقون بالتخفيف وقرأ أبو عمرو وحمزة والكسائي وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالياء بلفظ المغايبة وقرأ الباقون بالتاء وقرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الميم وقرأ الباقون بالضم
> سورة الحج 63 - 66
>

وقال مقاتل والزجاج كان عمر رضي الله عنه عند رسول الله صلى الله عليه وسلم إذ أنزلت عليه هذه الآية فقال عمر ! 2 2 ! فقال النبي صلى الله عليه وسلم هكذا أنزلت علي فكأنه أجرى على لسانه هذه الآية قبل قراءة النبي صلى الله عليه وسلم وقد قيل إن الحكاية الأولى غير صحيحة لأن إرتداد عبد الله بن أبي سرح كان بالمدينة وهذه الآية مكية قرأ إبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ^ فخلقنا المضغة عظما فكسونا العظم لحما ^ وقرأ الباقون ! 2 2 ! بالألف ومعناهما واحد لأن الواحد يغني عن الجنس

المؤمنون : ( 21 - 22 ) وإن لكم في . . . . . > > ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني في الإبل والبقر والغنم معتبر لمن يعتبر فيها يقال العبر بأوقار والمعتبر بمثقال ! 2 2 ! يعني من ألبانها وهي تخرج من بين فرث ودم قرأ نافع وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب النون وقرأ الباقون بالضم وهذا مثل ما في سورة النحل

ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني ركبت السفينة ! 2 2 ! يعني في السفينة ! 2 2 ! يعني الشكر لله ! 2 2 ! يعني المشركين
قوله عز وجل ! 2 2 ! يعني إذا نزلت من السفينة إلى البر فقل ! 2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الميم وكسر الزاي يعني موضع النزول وقرأ الباقون ! 2 2 ! بضم الميم ونصب الزاي وهو إختيار أبي عبيد وهو المصدر من أنزل ينزل فصار بمعنى أنزلني إنزالا مباركا ! 2 2 ! من غيرك وقد قرأ في الشاذ ! 2 2 ! بنصب الزاي يعني أن الله تعالى قال لنوح عليه السلام قل هذا القول حتى تكون خير المنزلين

2 2 ! هو الأحمق وقال الضحاك هو الأبله ويقال هو الذي طبعه طبع النساء فلا يكون له شهوة الرجال وسئلت عائشة رضي الله عنها هل يرى الخصي حسن المرأة قالت لا ولا كرامة أليس هو رجل قرأ إبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الراء وقرأ الباقون بالكسر فمن قرأ بالكسر يكون على النعت للتابعين فيكون معناها التابعين الذين هذه حالهم ومن نصب أراد به الإستثناء والمعنى إلا أولي الإربة

! 2 2 ! قرأ نافع وإبن كثير وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بضم الدال غير مهموز وقرأ أبو عمرو والكسائي بكسر الدال وبهمز الياء وقرأ حمزة وعاصم في رواية أبي بكر بالضم والهمز فمن قرأ بضم الدال فهو منسوب إلى الدر يعني يشبه في ضوئه الدر وممن قرأ بكسر الدال يعني الذي يدرأ عن نفسه يعني لا يكاد يقدر النظر إليه من شدة ضوئه
ثم قال تعالى ! 2 2 ! يعني السراج يوقد بدهن من شجرة مباركة ! 2 2 ! قرأ أبو عمرو وإبن كثير ! 2 2 ! بنصب التاء والواو والقاف بلفظ التأنيث وأصله تتوقد فحذف إحدى التاءين وقرأ عاصم في رواية أبي بكر وحمزة والكسائي بضم التاء والتخفيف بلفظ التأنيث على فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون ^ يوقد ^ بالياء والضم بلفظ التذكير والتفسير على معنى فعل ما لم يسم فاعله فمن قرأ بالتأنيث إنصرف إلى الزجاجة ومن قرأ بالتذكير إنصرف إلى المصباح والسراج
ثم وصف الشجرة المباركة فقال

! 2 2 ! يعني توحيده ويقال بالأذان والإقامة ! 2 2 ! فيها يعني يصلي لله في المساجد ! 2 2 ! يعني عند الغداة والعشي قرأ إبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الباء على معنى فعل ما لم يسم فاعله

ثم قال ! 2 2 ! يعني بعد الأمن والتمكين ! 2 2 ! يعني العاصين قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم التاء وكسر اللام على فعل ما لم يسم فاعله وقرأ الباقون بنصب التاء واللام لأنه سبق ذكر الله تعالى وقرأ إبن كثير وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتخفيف وقرأ الباقون بتشديد الدال من بدل يبدل والأول من أبدل يبدل

ذلك ) الآية قرأ إبن كثير وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم اللام على معنى خبر الإبتداء وقرأ الباقون بالجزم لأنه جواب الشرط

صاغرا يهان فيه قرأ عاصم ! 2 2 ! بالألف وضم الفاء وقرأ إبن عامر وإبن كثير ^ يضعف ^ بغير ألف والتشديد وجزم الفاء وقرأ الباقون بالألف وجزم الفاء وقرأ عاصم في رواية أبي بكر وإبن عامر ! 2 2 ! بضم الدال
وروى حفص عن عاصم وإبن كثير ! 2 2 ! بالإشباع وقرأ الباقون ! 2 2 ! بجزم الدال فمن قرأ ! 2 2 ! و ! 2 2 ! بالرفع فالوقف هنا على قوله ! 2 2 ! ومن قرأهما بالجزم فلا يقف على ! 2 2 ! لأنهما جوابا الشرط والشرط والجواب هما مجزومان

ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني إجعل أزواجنا وذريتنا من الصالحين تقر أعيننا بذلك ويقال وفقهم للطاعة واعصمهم من المعصية ليكونوا معنا في الجنة فتقر بهم أعيننا قرأ حمزة والكسائي وأبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ^ وذريتنا ^ بلفظ الوحدان وقرأ الباقون ! 2 2 ! بلفظ الجماعة ثم قال ! 2 2 ! يعني إجعلنا أئمة في الخير يقتدي بنا المؤمنون كما قال ! 2 2 ! [ الأنبياء : 73 ] أي قادة في الخير

الله تعالى لهم قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر وإحدى الروايتين عن إبن عباس ! 2 2 ! بنصب الياء وجزم اللام والتخفيف وقرأ الباقون ! 2 2 ! بضم الياء ونصب اللام وتشديد القاف فمن قرأ بالتخفيف يعني يلقي بعضهم بعضا بالسلام ومن قرأ بالتشديد يعني يجيء إليهم سلام الله تعالى يعني يلقى إليهم السلام من الله تعالى
ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني دائمين في الجنة ! 2 2 ! يعني موضع القرار وموضع الخلود

الشعراء : ( 1 ) طسم > > قول الله سبحانه وتعالى ! 2 2 ! قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر بإمالة الطاء وقرأ أبو عمرو وإبن كثير بالتفخيم وهما لغتان معروفتان عند العرب ويجوز كلاهما وقرأ نافع بين ذلك وقرأ حمزة بإظهار النون والباقون بالإدغام لتقارب مخرجهما ومن لم يدغم أراد التبيين وكلاهما جائز وأما التفسير فروى معمر عن قتادة أنه قال إسم من أسماء القرآن ويقال والطاء طوله والسين سناؤه والميم ملكه ومجده ويقال الطاء شجرة طوبى والسين سدرة المنتهى والميم محمد المصطفى صلى الله عليه وسلم وقال بعضهم عجزت العلماء عن تفسيرها ويقال هو قسم أقسم الله تعالى به

النمل : ( 50 - 53 ) ومكروا مكرا ومكرنا . . . . . > > قال الله تعالى ! 2 2 ! يعني أرادوا قتل صالح عليه السلام ! 2 2 ! يعني جثم عليهم الجبل فماتوا كلهم ويقال رجمتهم الملائكة عليهم السلام بالحجارة فماتوا فذلك قوله تعالى ! 2 2 ! أي أرادوا قتل صالح ! 2 2 ! يعني أراد الله عز وجل قتلهم جزاء لأعمالهم ! 2 2 ! بأن الملائكة يحرسون صالحا في داره قرأ عاصم في رواية أبي بكر ما شهدنا ! 2 2 ! أهله بنصب الميم واللام وفي رواية حفص بنصب الميم وكسر اللام وقرأ الباقون بضم الميم ونصب اللام
الشعراء : ( 192 ) وإنه لتنزيل رب . . . . . > > قوله عز وجل ! 2 2 ! يعني القرآن ويقال إنه إشارة إلى ما ذكر في أول السورة ! 2 2 ! وأنه يعني الكتاب لتنزيل رب العالمين ! 2 2 ! قرأ حمزة والكسائي وإبن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتشديد وقرأ الباقون بالتخفيف فمن قرأ بالتشديد فمعناه نزل الله تعالى بالقرآن الروح الأمين يعني جبريل عليه السلام نصب الروح لوقوع الفعل عليه يعني أنزل الله تعالى جبريل بالقرآن ومن قرأ بالتخفيف فمعناه نزل جبريل عليه السلام بالقرآن فجعل الروح رفعا لأنه فاعل ثم قال ! 2 2 ! أي نزله عليك ليثبت به قلبك ويقال أي لكي يحفظ به قلبك ويقال ! 2 2 ! أي نزل على قدر فهمك وحفظك ويقال أي نزله عليك فوعاه قلبك وثبت فيه فلا تنساه أبدا كما قال ! 2 2 ! [ الأعلى : 6 ] ويقال ! 2 2 ! يعني على موافقة قلبك ومرادك ! 2 2 ! يعني من المخوفين بالقرآن للكفار من النار

النمل : ( 50 - 53 ) ومكروا مكرا ومكرنا . . . . . > > قال الله تعالى ! 2 2 ! يعني أرادوا قتل صالح عليه السلام ! 2 2 ! يعني جثم عليهم الجبل فماتوا كلهم ويقال رجمتهم الملائكة عليهم السلام بالحجارة فماتوا فذلك قوله تعالى ! 2 2 ! أي أرادوا قتل صالح ! 2 2 ! يعني أراد الله عز وجل قتلهم جزاء لأعمالهم ! 2 2 ! بأن الملائكة يحرسون صالحا في داره قرأ عاصم في رواية أبي بكر ما شهدنا ! 2 2 ! أهله بنصب الميم واللام وفي رواية حفص بنصب الميم وكسر اللام وقرأ الباقون بضم الميم ونصب اللام

2 ! يعني ما كان لمعبودكم قوة ويقال ما كان ينبغي لكم أن تنبتوا شجرها ويقال ما قدرتم عليه وقرأ أبو عمرو وإبن عامر ! 2 2 ! بالياء على معنى الخبر وقرأ الباقون بالتاء على معنى المخاطبة وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بتخفيف الدال وقرأ الباقون بالتشديد ثم قال ! 2 2 ! يعينه على صنعه اللفظ لفظ الإستفهام والمراد به الإنكار والزجر ! 2 2 ! يعني يشركون الأصنام

العنكبوت : ( 19 - 22 ) أو لم يروا . . . . . > > ثم قال الله عز وجل ^ أو لم يروا ^ قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ أو لم تروا ^ بالتاء على معنى المخاطبة يعني قل لهم يا محمد ^ أو لم تروا ^ وقرأ الباقون بالياء ومعناه يا محمد أو لم يروا هؤلاء الكفار ! 2 2 ! يعني يخلقهم في الإبتداء ولم يكونوا شيئا ثم يعيدهم كما خلقهم ! 2 2 ! يعني إن الذي بدأ الخلق يقدر أن يعيده وهو عليه هين

فقال لهم إبراهيم عليه الصلاة والسلام ^ وقال إنما إتخذتم من دون الله ^ يعني إنما عبدتم من دون الله ! 2 2 ! يعني أصناما ^ مودة بينكم ^ على عبادة أصنامكم قرأ نافع وإبن كثير وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بنصب الهاء مع التنوين ! 2 2 ! بنصب النون يعني إتخذتم أوثانا آلهة مودة بينكم على عبادتها صار نصبا لوقوع الفعل عليها وقرأ حمزة وعاصم في رواية حفص ^ مودة بينكم ^ بنصب الهاء بغير تنوين ! 2

العنكبوت : ( 57 - 59 ) كل نفس ذائقة . . . . . > > ثم خوفهم بالموت ليهاجروا فقال عز وجل ! 2 2 ! لأنهم كانوا يخافون على أنفسهم بالخروج فقال لهم لا تخافوا فإن ! 2 2 ! في الآخرة فيجازيكم بأعمالكم قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء بلفظ المغايبة على معنى الخبر عنهم وقرأ الباقون بالتاء على معنى الخطاب لهم

ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني يحييهم بعد الموت ! 2 2 ! في الآخرة
قرأ أبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء على معنى الإخبار عنهم وقرأ الباقون بالتاء على معنى المخاطبة

فأضلونا السبيلا ) [ الأحزاب 67 ] وقرأ نافع وابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر بالألف في حال الوصل والوقف
وقرأ أبو عمرو وحمزة بغير ألف في الحالين جميعا
فمن قرأ بالألف في الحالين فلاتباع الخط لأن في مصحف الإمام وفي سائر المصاحف بالألف
ومن قرأ بغير ألف فلأن الألف غير أصلية وإنما يستعمل هذه الألف الشعراء في القوافي
وقال أبو عبيدة أحب إلي في هذه الحروف أن يتعمد الوقف عليها بالألف ليكون متبعا للمصحف واللغة

سبأ : ( 12 - 14 ) ولسليمان الريح غدوها . . . . . > > قوله عز وجل ! 2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالضم وقرأ الباقون بالنصب

وهي أنطاكية ! 2 2 ! يعني رسل عيسى عليهم السلام ! 2 2 ! قال مقاتل هما تومان وطالوس ! 2 2 ! يعني قويناهما بثالث وهو شمعون رضي الله عنه وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتخفيف ومعناهما غلبنا

والثمر بالضم جمع الثمرات
قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بغير هاء وقرأ الباقون بالهاء ومعناهما واحد
ثم قال ! 2 2 ! اللفظ لفظ الاستفهام والمراد به الأمر يعني اشكروا رب هذه النعم ووحدوه
> سورة يس 36 - 40
>

يس : ( 48 - 52 ) ويقولون متى هذا . . . . . > > ثم قال عز وجل ! 2 2 ! يعني متى هذا الوعد الذي تعدنا به يوم القيامة ! 2 2 ! بأنا نبعث بعد الموت فيقول الله تعالى ! 2 2 ! بالعذاب ! 2 2 ! يعني لا خطر لإهلاكهم فليس إلا صيحة واحدة ! 2 2 ! قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر الياء والخاء وقرأ نافع ! 2 2 ! بنصب الياء وسكون الخاء

قرأ حمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم النون الأولى ونصب الثانية وكسر الكاف مع التشديد
وقرأ الباقون ( ننكسه ) بنصب النون الأولى وجزم الثانية وضم الكاف والتخفيف ومعناهما واحد
يقال نكسه ونكسه وأنكسه بمعنى واحد
ومعناه من أطلنا عمره نكسنا خلقه فصار بدل القوة ضعفا وبدل الشباب هرما
وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ مكاناتهم ^ وقرأ الباقون ! 2 2 ! والمكانة والمكان واحد مثل المنزل والمنزلة والمكانات جمع المكانة

الصافات : ( 6 - 11 ) إنا زينا السماء . . . . . > > ثم قال ! 2 2 ! يعني الأدنى
وإنما سميت سماء الدنيا لأنها أقرب إلى الأرض ! 2 2 ! بضوء الكواكب
قرأ حمزة وعاصم في رواية حفص ! 2 2 ! بالتنوين ! 2 2 ! بكسر الباء
وقرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتنوين ! 2 2 ! بالنصب جعل الكواكب بدلا من الزينة والمعنى إنا زينا السماء الدنيا بالكواكب

فنزل ! 2 2 ! إهلاكي في مكانتكم ! 2 2 ! ! 2 2 ! من نجا ومن هلك
قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ مكاناتكم ^ بلفظ الجماعة

وقال القتبي يعني بمنجاتهم
قرأ حمزة والكسائي ^ بمفازاتهم ^ بالألف وكذلك عاصم في رواية أبي بكر
والباقون ! 2 2 ! بغير ألف والمفازة الفوز والسعادة والفلاح والمفازات جمع
! 2 2 ! أي لا يصيبهم العذاب ! 2 2 ! في الآخرة
> سورة الزمر 62 - 66

وهكذا قرأ عاصم في رواية أبي بكر والباقون بنصب الألف وكسر الخاء
فمن قرأ ! 2 2 ! بالضم
فمعناه ! 2 2 ! يعني يا قوم فرعون ! 2 2 ! فصار الآل نصبا بالنداء

وروى النعمان بن بشير عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال ( إن الدعاء هو العبادة ثم قرأ ! 2 2 ! ) قرأ ابن كثير وعاصم في رواية أبي بكر وإحدى الروايتين عن أبي عمرو ! 2 2 ! بضم الياء ونصب الخاء على معنى فعل ما لم يسم فاعله وتكون ! 2

وابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بجزم الراء والباقون بالكسر ومعناهما واحد
> سورة فصلت 30 - 32
>

! 2 2 ! ويقولون القرآن أعجمي والرسول عربي فكان ذلك أشد لتكذيبهم
قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر بهمزتين بغير مد والباقون بهمزة واحدة مع المد ومعناهما واحد ويكون على معنى الاستفهام

وقرأ أبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالتاء بلفظ التأنيث ^ ينفطرن ^ بالنون وقرأ الباقون بالياء بلفظ التذكير ! 2 2 ! بالياء
ثم قال ! 2 2 ! يعني يسبحونه ويذكرونه ! 2 2 ! يعني للمؤمنين

! 2 2 ! قرأ ابن كثير ونافع وابن عامر وعاصم في رواية أبي بكر ( جانآ ) بالمد بلفظ التثنية يعني الكافر وشيطانه الذي هو قرينه

قرأ ابن عامر وحمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ وآياته تؤمنون ^ بالتاء على معنى المخاطبة والباقون بالياء على معنى الخبر عنهم

قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ وليبلوكم حتى يعلم ويبلوا ^ الثلاثة كلها بالياء
يعني حتى يختبركم الله

قرأ حمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بكسر السين والباقون بالنصب
قال بعضهم وهما لغتان وقال بعضهم أحدهما صلح والآخر استسلام

قوله عز وجل ! 2 2 ! قرأ نافع وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء
____________________

قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بضم اللام والباقون بالنصب
فمن قرأ بالضم فهو نعت للحق وصفة له
ومن قرأ بالنصب فهو على التوكيد على معنى أنه لحق حقا مثل نطقكم

ويقال ! 2 2 ! يعني معذبون ! 2 2 ! يعني حرمنا منفعة زرعنا
قرأ عاصم في رواية أبي بكر ^ أئنالمغرمون ^ بهمزتين على الاستفهام وقرأ الباقون بهمزة واحدة على معنى الخبر

الحديد : ( 18 - 19 ) إن المصدقين والمصدقات . . . . . > > قوله تعالى ! 2 2 ! قرأ ابن كثير وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! كليهما بالتخفيف والباقون بالتشديد

! 2 2 ! من الخير والشر فيجازيكم
قرأ عاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالياء على معنى الخبر عنهم والباقون بالتاء للمخاطبة والله أعلم

قرأ حمزة وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بهمزتين والباقون بهمزة واحدة إلا ابن عامر فإنه يقرأ ! 2 2 ! بالمد

16 ] ^ وأن المسجد ^ [ الجن 18 ] ! 2 2 ! [ الجن 19 ]
قرأ عاصم في رواية أبي بكر ونافع في إحدى الروايتين هكذا إلا في قوله ! 2 2 ! وإنما اختاروا الكسر لهذه الأحرف بناء على قوله ! 2 2 ! وقال أبو عبيدة ما كان من قول الجن فهو كسر ويكون معناه وقالوا إنه تعالى وقالوا ! 2 2 ! وما كان محمولا على قوله ! 2 2 ! فهو نصب على معنى أوحي إلي أنه

>
المزمل : ( 9 - 13 ) رب المشرق والمغرب . . . . . > > ثم قال عز وجل ! 2 2 ! قرأ حمزة وابن عامر والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! بالكسر والباقون ! 2 2 ! بالضم فمن قرأ بالكسر اتباعا لقوله ! 2 2 ! ! 2 2 ! ومن قرأ بالضم فهو على الابتداء ويقال معناه هو رب المشرق والمغرب

! 2 2 ! يعني بعد ما كنا عظاما بالية
قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ^ إذا كنا عظاما ناخرة ^ بالألف والباقون ! 2 2 ! بغير ألف
قال بعضهم معناهما واحد هما لغتان

قوله تعالى ! 2 2 ! أي من عين حارة قد انتهى حرها ! 2 2 ! وهذا في بضع دركها ! 2 2 ! قرأ أبو عمرو وعاصم في رواية أبي بكر بضم التاء ! 2 2 ! وقرأ الباقون بالنصب

وقال الضحاك ! 2 2 ! يعني حائط لا باب فيه
وروي عن الأعمش أنه كان يقرأها ! 2 2 ! بعمد ممدودة يعني أطبقت الأبواب ثم شددت بالأوتاد من حديد من نار حتى يرجع إليهم غمها وحرها فلا يفتح لهم باب ولا يدخل عليهم روح ولا يخرج منها غم إلى الأبد
قرأ حمزة والكسائي وعاصم في رواية أبي بكر ! 2 2 ! ممدودة بضم العين وقرأ الباقون بالنصب ومعناهما واحد وهو جمع العماد

تفسير السمرقندي المسمى بحر العلوم
نصر بن محمد بن أحمد أبو الليث السمرقندي

قوله: «لِمَهْلِكِهِمْ» قرأ عاصم «مَهْلَك» بفتح الميم، والباقون بضمها، وحفصٌ بكسر اللام. والباقون بفتحها. فتحصَّل مِنْ ذلك ثلاثُ قراءاتٍ، لعاصم قراءتان: فتحُ الميم/ مع فتحِ اللامِ، وهي روايةُ أبي بكرٍ عنه. والثانية فتح الميم مع كسر اللام وهي روايةُ حفصٍ عنه. والثالثةُ: ضمُّ الميمِ وفتحُ اللام، وهي قراءةُ الباقين.

3- عاصم (3)
هو عاصم بن أبى النجود الأسدى ، توفى سنة سبع وعشرين ومائة ، كان قارئاً متقناً ، آية فى التحرير والإتقان والفصاحة.
قال عبدالله بن أحمد: سألت أبى عن عاصم فقال: رجل صالح خير ثقة ، فسألته: أى القراء أحب إليك؟ قال: قراءة أهل المدينة ، فإن لم تكن فقراءة عاصم.
وقد أخذ عاصم قراءته عن ثلاثة من الصحابة هم على بن أبى طالب ، وعبدالله بن مسعود ، وأبى ين كعب. فقرأ عاصم على أبى عبدالرحمن عبدالله بن حبيب السلمىّ معلم الحسن والحسين وأبو عبدالرحمن قرأ على على بن أبى طالب عن النبى -صلى الله عليه وسلم .
وقرأ كذلك على أبى عبدالرحمن السلمى وزر بن حبيش الأسدى على على أيضاً. وقرأ عليهما ومعهما أبو عمرو الشيبانى ثلاثتهم على عبدالله بن مسعود.
وقرأ قراءة أبى بن كعب بطريق واحد هو طريق أبى عبدالرحمن السلمىّ وراوياه هما:
أ- شعبة: وهو أبو بكر بن عياش الأسدى. ت سنة [ 193 هـ] (4)
ب- حفص : وهو أبو عمرو حفص بن سليمان بن المغيرة البزار ، كان ربيب عاصم تربى فى حجره ، وتعلم منه ، لذا كان أدق إتقاناً من شعبة. ت [180هـ] (5)

وقد قال صاحب الشاطبية فى عاصم وراوييه:

وبالكوفة الغراء منهم ثلاثة ... أذاعوا فقد ضاعت شذى وقرنفلا
فأما أبو بكر وعاصم اسمه ... فشعبة راويه المبرز أفضلا
وذاك ابن عيّاش أبو بكر الرضا ... وحفص وبالإتقان كان مفضّلا

189-118=71

1- الإجازة بالقرآن الكريم بروايةِ حفصٍ عن عاصم من طريق الشاطبيَّة:
و هي الرواية التي يقرأ بها جلّ العالم الإِسلامي اليوم، روايةُ الإمام حفص بن سليمان الكوفي، عن شيخه عاصمِ بن أبي النجود الأسدي، عن أبي عبد الرحمن السلمي، وقرأ السلمي على خمسة من ساداتنا الصحابة، رضوان الله تعالى عليهم أجمعين، وهم عبد الله بن مسعود، وعثمان بن عفان، وعلي بن أبي طالب، وأبي ابن كعب، وزيد بن ثابت الأنصاري، وهم قرأوا على سيدنا رسول الله، محمد بن عبد الله، صلى الله عليه وعلى آله وصحبه ومن والاه.

( الفصل الثالث: في بيان أوجهه في مواطنه المعروفة - تنبيهات عشرة جاء في ثالثها الكلام على سبب ورود التكبير. )

تختلف أوجه التكبير باختلاف المواطن في القرآن الكريم وهذه المواطن ثلاثة وذلك بالنسبة لحفص عن عاصم ومن وافقه من القراء:
أولها: الابتداء من أول سورة الفاتحة وما بعدها إلى الابتداء بسورة الناس باستثناء الابتداء بأول براءة.
ثانيها: الجمع بين السورتين كالجمع بين آخر الفاتحة وأول البقرة إلى ما بين آخر الليل وأول الضحى باستثناء الجمع بين آخر الأنفال وأول براءة.
ثالثها: الجمع بين السورتين من آخر الضحى خاصة إلى آخر ما بين الناس وأول الفاتحة. ولكل موطن من هذه المواطن الثلاثة كلام خاص نفصله فيما يلي:
الكلام على الموطن الأول من مواطن التكبير وبيان الأوجه التي فيه
وهذا الموطن هو الخاص بالابتداء من أول سورة الفاتحة وما بعدها إلى أول سورة الناس. فإذا ابتدئ من أول سورة الفاتحة أو من أول أي سورة بعدها من سور التنزيل باستثناء أول براءة جاز لحفص في هذا المكان ثمانية أوجه على القول بالتكبير. وأما على القول بتركه فيجوز له أربعة أوجه فقط وهي أوجه الاستعاذة الأربعة المقترنة بأول السورة التي تقدمت في بابها وحينئذ يكمل لحفص في هذا الموطن على كلا القولين -التكبير وعدمه- اثنا عشر وجهاً. وفيما يلي توضيح هذه الأوجه مع تقديم وجه عدم التكبير وفق مذهب الجمهور ووفقاً لترتيب الأداء الذي قرأنا به وبه نقرئ.
الأول: قطع الجميع أي الوقف على الاستعاذة وعلى البسملة والابتداء بأول السورة.
الثاني: قطع الأول ووصل الثاني بالثالث أي الوقف على الاستعاذة ووصل البسملة بأول السورة. وهذان الوجهان بدون تكبير.
الثالث: قطع الجميع أيضاً لكن مع التكبير وكيفيته الوقف على الاستعاذة وعلى التكبير وعلى البسملة والابتداء بأول السورة.
الرابع: مثل الثالث إلا أنه يوصل البسملة بأول السورة.
الخامس: الوقف على الاستعاذة ووصل التكبير بالبسملة مع الوقف عليها والابتداء بأول السورة.
السادس: الوقف على الاستعاذة ووصل التكبير بالبسملة بأول السورة.
فهذه ستة أوجه أتت على قطع الاستعاذة والستة الباقية تأتي على وصلها كذلك وتوضيحها كالآتي:
السابع: وصل الأول بالثاني وقطع الثالث أي وصل الاستعاذة بالبسملة مع الوقف عليها ثم الابتداء بأول السورة.
الثامن: وصل الجميع أي وصل الاستعاذة بالبسملة بأول السورة جملة واحدة من غير تكبير في هذين الوجهين.
التاسع: وصل الاستعاذة بالتكبير مع الوقف عليه وعلى البسملة والابتداء بأول السورة.
العاشر: مثل التاسع إلا أنه يوصل البسملة بأول البسورة.
الحادي عشر: وصل الاستعاذة بالتكبير بالبسملة مع الوقف عليها والابتداء بأول السورة.
الثاني عشر: وصل الجميع أي وصل الاستعاذة بالتكبير بالبسملة بأول السورة جملة واحدة.
وقد أشار إلى هذه الأوجه الاثني عشر العلامة الخليجي في تيسير الأمر بقوله:
*ففي استعاذة إذاً بسورة * قرنتها اثنان أتت مع عشرة*
*فاقطع وصل من غير تكبير وبه * وصلْه مع الوقف ووصل وانتبه*
*وهذه الستةُ باستعاذة * في حال قطعها ووصلها اثبتِ اهـ*
وهذه الأوجه الاثنا عشر تجوز لحفص عند الابتداء من أول سورة الفاتحة وما بعدها من السور إلى آخر القرآن الكريم باستثناء البدء من أول سورة براءة كما تقدم. وما ذكره العلامة الضباع في كتابيه "صريح النص" و "تذكرة الإخوان" من أن أوجه التكبير التي تجوز في الابتداء لحفص إنما تجوز من أول سورة الفاتحة وما بعدها إلى أول سورة الضحى فقط فهو سبق قلم منه رحمه الله تعالى ولم أر وجهاً لذلك لأن القارئ قد يبتدئ من أول أي سورة من سور الختم بعد الضحى فكيف يكون حاله فهل يكبر أو ينتهي تكبيره عند الضحى كما قال لم أر فيما وقفت عليه من قال بقوله بل أطلق كلهم تعميم التكبير في الابتداء بسور القرآن كلهم عدا الابتداء بسورة براءة كما مر آنفاً. ولعله أراد بانتهاء التكبير عند الضحى نظراً لجواز التهليل مع التكبير أو التهليل مع التكبير والتحميد ابتهاجاً بختم القرآن على رأي بعض المتأخرين كما تقدم وهنا سترتقي أوجه الابتداء في هذا المحل من ثمانية أوجه على القول بالتكبير إلى أربعين وجهاً على القول نفسه كما سنوضحه بعد ولكن هذا بعيد لأنه لو أراده لنبه عليه وربما أراده وسها عن أن يقيده رحمه الله رحمة واسعة ورحمنا معه بفضله وكرمه آمين.
وأما الابتداء من أول سورة براءة فليس فيه تكبير لأحد وذلك لعدم وجود البسملة في أولها إذ من شرط التكبير اقترانه بالبسملة كما تقدم.

... (( أجمع القراء العشرة على الإتيان بالبسملة عند الابتداء بأول السورة إلا براءة فلا خلاف فى ترك البسملة عند الابتداء بها أما عن البسملة بين السورتين فقد ذهب قالون وابن كثير وعاصم والكسائى وأبوجعفر الى الفصل بين كل سورتين بالبسملة . وذهب حمزة وخلف العاشر الى وصل أخر السورة بأول التى تليها بدون بسملة .
وذهب ورش وأبو عمرو وابن عامر ويعقوب الى البسملة كقالون أو السكت أو الوصل : والمراد بالسكت الوقف على أخر السورة الأولى وقفه لطيف من غير تنفس والمراد بالوصل وصل أخر السورة الأولى بأول التى تليها ولا بسملة مع السكت ولا مع الوصل . )) (4)

12- قوله تعالى: { - - ( { - عليه السلام -(( - - } - - ( - - - رضي الله عنهم - - ( بسم الله الرحمن الرحيم ( - قرآن كريم ( - صدق الله العظيم - رضي الله عنه - تم بحمد الله (( - - - رضي الله عنه -( - - .. } [الأعراف: 128].
قال ابن مجاهد رحمه الله: ... حفص عن عاصم { يُوَرِّثها } مشدّدة الراء، ولم يروها عن حفص عن عاصم غير هبيرة وهو غلط، *المعروف عن حفص التخفيف*. اهـ(2)
هذه القراءة شاذّةٌ لا يقرأ بها، وقد ذكر ابن خالويه علّة هذه القراءة فقال: كأنَّ حفصاً ذهب إلى قوله في الحديث ((من عمل بما علم ورّثه الله علم ما لم يعلم)) هكذا لفظ الحديث. اهـ(3)
إن صحّت هذه العلّة، فيكون هذا هو الموضع الثاني، الذي أجد فيه حفصاً يترك قراءة معينة، ويختار أخرى مستدلاًّ عليها بالحديث، كما في الكلمة : { ضعف } من سورة "الروم"(4).

1 - عندما ينتفي الخلاف بين الراويين نقول : قرأ عاصم أو قرأ ابن كثير ( أو قرأ المكي )، ويقدم في القراءة شعبة على حفص ، كما يقدم البزي على قنبل . وإن كان لراوٍ واحد وجهان أحدهما يوافق قراءة الثاني نقرأ أولاً بالوجه المتفق عليه ثم نأتي بالوجه الآخر .
الكتاب : الفوز الكبير في الجمع بين قراءتي عاصم وابن كثير
فائز عبد القادر شيخ الزور

الخلاف في عدد الحروف:
أجمعوا على أن عدد الحروف في القرآن: ثلاثمائة ألف (300.000) حرف، واختلفوا في الكسر الزائد على ذلك، فابن مسعود يقول: الزائد أربعة آلاف وسبعمائة وأربعون حرفاً (4.740) وحمزة القارئ المعروف يقول: الزائد ثلاثة وسبعون ألفاً ومائتان وخمسون ألف حرفاً (73.250) وعاصم يقول: الزائد ثلاثة وستون ألفاً وثلاثمائة ونيف وهكذا.

@@@@@@@@@@@@@@@@@@

قصر یا توسط مد منفصل : الدوری - قالون - هشام - حفص (حفص از طریق عمرو بن صباح و از طریق زرعان و الفیل، مد منفصل را به قصر خوانده و از طرق دیگر (عبید بن صباح) و خصوصا از طریق شاطبیه به توسط ذکر شده است. قاریان محترمی که به روایت حفص تلاوت می کنند باید بدانند اگر مد منفصل را به قصر تلاوت کنند ملزم به رعایت برخی از قواعد تجویدی خاص برای حفص می باشند که ان شاء الله در همین تاپیک به طور تفصیلی آنرا بیان خواهیم کرد) ورش (از طریق اصبهانی)

علامه كبير محمد بن الجزري (م 833 ق) در كتاب «النشر في القراءات العشر» و نيز در منظومه معروف «طيبه النشر»، روايت حفص از عاصم را از دو طريق عبيد بن صباح و عمرو بن صباح برگزيده است.
وي طريق عبيد را از طريق هاشمي و ابوطاهر (از طريق اشناني) و طريق عمرو را از طريق فيل و زرعان نقل نموده است.
بدين ترتيب:
چهار طريق روايت حفص عبارت اند از: هاشمي ، ابوطاهر ،‌فيل و زرعان.
لازم به ذكر است كه ابن الجزري، طرق چهارگانه فوق را نيز از ده‌ها طريق نقل نموده كه نهايتاً تعداد طرق حفص، آنگونه كه در برخي منابع همچون كتاب «رفع الالغاز» نوشته دانشمند معاصر مصري، حمدالله حافظ الفتي آمده است به 65 طريق بالغ مي‌شود.
توجه به اين نكته ضروري است كه در طرق گوناگون حفص، تمام موارد اختلاف فقط به 21 مورد محدود مي‌شود كه از اين موارد 21 گانه به خلف حفص تعبير شده‌است.
در ساير كلمات قرآن‌كريم به روايت حفص از عاصم، اتفاق نظر وجود دارد.

أبو حفص بن الصباح الضرير:
هو عمرو بن الصباح بن صبيح أبو حفص البغدادي الضرير مقريء حاذق ضابط. روى القراءة عرضاً وسماعاً عن حفص بن سليمان وهو من جلة أصحابه وقد روى أيضاً عن أبي عمرو سهل عنه حروفاً وروى أيضاً عن أبي يوسف الأعشى عن أبي بكر.
قرأ عليه عرضاً جماعة منهم إبراهيم بن عبد الله السمسار والحسن بن المبارك وزرعان بن أحمد وعبد الصمد بن محمد العينوني وعلي بن سعيد البزار وعلي بن محصن وأبو جعفر أحمد بن محمد بن حميد الملقب بالفيل ومحمد بن عبيد القاضي وغيرهم. توفي رحمه الله سنة 221هـ إحدى وعشرين ومائتين من الهجرة. وقد أبعد من قال إنه وعبيد بن الصباح واحد، وقال الحافظ الداني إنهما أخوان، والله أعلم.
انتهى ملخصاً من غاية النهاية، الجزء الأول ص 601 تحت رقم 2454، وانظر معرفة القراء الكبار الجزء الأول ص (203)

وأما حفص:3 فمن طريقي عبيد الله بن الصباح وعمرو بن الصباح عنه, فعبيد من طريقي أبي الحسن الهاشمي وأبي طاهر بن أبي هاشم عن الأشناتي عنه فعنه, وعمر ومن طريقي الفيل وزرعان عنه فعنه.

والخامس عشر: النون في الواو من "يّس، وَالْقُرْآنِ" [يس الآية: 1, 2] فأدغمه هشام والكسائي, وكذا يعقوب وخلف, وافقهم ابن محيصن, والأعمش, واختلف فيه عن نافع والبزي وابن ذكوان, وعاصم فأما نافع فقطع له بالإدغام من رواية قالون
جمهور العراقيين, وغيرهم بالإظهار صاحب التيسير1، والشاطبية2، وجمهور المغاربة وفي الجامع للداني الإدغام من طريق الحلواني, والإظهار من طريق أبي نشيط قال في النشر: وكلاهما صحيح عن قالون من الطريقين, والإدغام لورش من طريق الأزرق رواية الجمهور, وقطع به في الشاطبية وغيرها, وبالإظهار له من الطريق المذكور قطع في التجريد, وقطع بالإدغام من طريق الإصبهاني ابن سوار, والأكثرون, وبالإظهار: ابن مهران والداني, وهما صحيحان عن ورش كما في النشر, وأما البزي فروى عنه الإظهار أبو ربيعة والإدغام ابن الحباب وهما صحيحان عنه, كما في النشر وأما ابن ذكوان فروى عنه الإدغام الأخفش والإظهار الصوري وهما صحيحان عنه أيضا, وأما عاصم فالوجهان صحيحان عنه من رواية أبي بكر من طريقته كما في النشر3 وروى عنه الإدغام من رواية حفص عمرو بن الصباح من طريق زرعان, والإظهار من طريق الفيل وهما صحيحان من طريق عمرو, ولم يختلف عن عبيد عنه أنه بالإظهار وبه قرأ الباقون وهم: قنبل وأبو عمرو وحمزة وكذا أبو جعفر وافقهم اليزيدي والحسن.

طريق عمرو والعينوني عنه قرأت على ابن هاشم على ابن غلبون على نظيف بن عبد اللَّه على عبد الصمد بن محمد العينوني وقرأ على عمرو وعلى عبيد بهذه الرواية.
طريق ابن اليتيم قال الشيخ ابن هاشم: أخبرني بهذه الرواية أبو الحسن الحليمي وأبو مسلم الكاتب قالا: أخبرنا ابن مجاهد حدثني وهب بن عبد اللَّه المروذي قال: حدثنا الحسن بن مبارك الأنماطي ويعرف بابن اليتيم حدثنا أبو حفص عمر بن صالح قال رويته: عن أبي عمر حفص بن سليمان الأسدي هذا طريق ابن اليتيم.
طريق زرعان عنه قرأت على ابن هاشم عن ابن الْحَمَّامِيّ على علي بن الخليع القلانسي على أبي الحسن زرعان بن عبد اللَّه وأخبرني الْقُهُنْدَزِيّ عن أبي الحسين على القلانسي بالإسناد، وقرأت على ابن أحمد على بكر بن الحربي والرقي على القلانسي بالإسناد.
طريق النقاس وقرأت على أبي الوفاء على ابن مهران على النَّقَّاش على الْأُشْنَانِيّ عليه، وقرأت على أبي الوفاء على ابن مهران على ابن الخياط الخليع على زرعان.
طريق ابن الجهم قرأت على ابْن شَبِيبٍ على الْخُزَاعِيّ على أبي بكر على يَعْقُوب بن إسحاق الطيفوري على الحسن بن جهم على الحسن الأنماطي طريق أحمد بن حميد الفيل قرأت على ابْن شَبِيبٍ على الْخُزَاعِيّ على أبي أحمد البغدادي على أحمد بن حميد الفيل على

عمرو وأخبرنا أبو نصر عن أبي الحسين قال: قرأت على الشَّذَائِيّ على ابن أبي أمية على الفيل، وقرأت على عبد الرحمن بن أحمد على علي بن أحمد، وقرأت عليه على أبي بكر أحمد بن عبد الرحمن الولي على الفيل.
طريق ابن زروان قرأت على ابْن شَبِيبٍ على الْخُزَاعِيّ على أبي الطيب على أبي أمية وأخبرني الْقُهُنْدَزِيّ عن أبي الحسين على الشَّذَائِيّ على أبي أمية على عبد الرحمن بن زروان قال الشَّذَائِيّ: وقرأت على ابْن شَنَبُوذَ على زروان.
طريق المغازلي أخبرنا الْقُهُنْدَزِيّ عن أبي الحسين على أبي بكر محمد بن عبد اللَّه المؤذن على عمر بن أحمد المغازلي على محمد بن الجهم السمري.
طريق الصفار قرأت على ابْن شَبِيبٍ على الْخُزَاعِيّ على أبي أحمد على الصفار على حمدان الرفا.
الكتاب: الكامل في القراءات والأربعين الزائدة عليها
المؤلف: يوسف بن علي بن جبارة بن محمد بن عقيل بن سواده أبو القاسم الهُذَلي اليشكري المغربي (المتوفى: 465هـ)

وَرَوَى الْوَلِيُّ عَنِ الْفِيلِ وَزَرْعَانَ كِلَاهُمَا عَنْ عَمْرٍو عَنْ حَفْصٍ بِالصَّادِ فِيهِمَا، وَهِيَ رِوَايَةُ أَبِي شُعَيْبٍ الْقَوَّاسِ وَابْنِ شَاهٍ وَهُبَيْرَةَ كُلُّهُمْ عَنْ حَفْصٍ، وَرَوَى عُبَيْدُ عَنْهُ وَالْحُضَيْنِيُّ عَنْ عَمْرٍو عَنْهُ بِالسِّينِ فِيهِمَا، وَهِيَ رِوَايَةُ أَكْثَرِ الْمَغَارِبَةِ وَالْمَشَارِقَةِ عَنْهُ وَبِالْوَجْهَيْنِ جَمِيعًا نَصَّ لَهُ أَبُو الْعَبَّاسِ الْمَهْدَوِيُّ وَأَبُو عَبْدِ اللَّهِ بْنُ شُرَيْحٍ، وَغَيْرُهُمَا أَلَّا أَنَّ أَحْمَدَ بْنَ جُبَيْرٍ الْأَنْطَاكِيِّ رَوَى عَنْ عَمْرٍو السِّينَ فِي الْبَقَرَةِ وَالصَّادِ فِي الْأَعْرَافِ، وَكَذَلِكَ أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِيزِ بْنِ بُدْهُنٍ عَنِ الْأُشْنَانِيِّ عَنْ عُبَيْدٍ، وَرَوَى ابْنُ الْهَيْثَمِ

5 - قراءة عاصم
رواية شعبة:
من طريق يحيى بن آدم، من طريقي: شعيب، وأبي حمدون.(24)
ثم من طريق العليمي، من طريقي: ابن خليع، والرزاز.(25)
رواية حفص:
من طريق عبيد بن الصبَّاح، من طريقي: أبي الحسن الهاشمي، وأبي طاهر بن أبي هاشم.(26)
ثم من طريق عمرو بن الصبَّاح، من طريقي: الفيل، وزرعان.(27)

جواز قراءة: {ضِعْف } بالرُّوم في مواضعها الثلاثة بالفتح أو الضم إلا أنه يلاحظ إذا قرأنا بوجه الإظهار في {يَس} ، {ن} يتعين عليه الصاد فقط في : {مُصَيْطِر } والسين فقط في {يَبْصُط} ، {بَصْطَةً} والفتح فقط في ضاد {ضْعَف } بالرُّوم. وهذا ما رواه الفيل عن عمرو بن الصباح عن حفص وأما إذا قرأنا بوجه الإدغام في {يَس} ، {ن} فيتعين السين فقط في {مُصَيْطِر} والصاد فقط في {يَبْصُط} ، {بَصْطَةً} والضم فقط في ضاد ضعف بالرُّوم وهذا ما رواه زرعان عن عمرو بن الصباح عن حفص.

وطريق روضة المعدل وتسمى: (الروضة في القراءات السبع) للإمام الشريف أبي إسماعيل موسى بن الحسين بن إسماعيل بن موسى بن المعدل المتوفى سنة 480هـ، وقد نقل لنا رواية حفص من طريقي الفيل وذرعان عن عَمْرٍو بن الصباح عن حفصٍ. وطريق روضة المعدل من طرق الطيِّبة، وتسمى: طيِّبة النشر في القراءات العشر، للإمام ابن الجزري (751 - 833هـ) رحمة الله على الجميع.
طريق الشاطبية:
أما طريق الشاطبيّة فهي المنظومة المسماة: حرز الأماني ووجه التهاني في القراءات السبع نظم الإمام أبي القاسم الرعيني الشاطبي الأندلسي المتوفى بالقاهرة سنة 590هـ رحمه الله. وقد نَقَلَ لنا رواية حفص من طريق: الهاشمي عن الأشناني عن عبيد عن حفص.
هذا وقد ضُبِط مصحف المدينة النبوية برواية حفص عن عاصم بما يوافق طريق الشاطبية. وقد نَقَلْتُ النصوصَ القرآنيةِ في هذا البحث من مصحف شركة حرف للنشر المكتبي، وهو يوافق مصحف المدينة النبوية.
وسأذكر في هذا البحث - إن شاء الله - ما يختلف به طريق روضة المعدل عن طريق الشاطبية، وما يتفقان عليه بالتفصيل، متبوعاً بجداول تلخص هذا التفصيل، وجدول ومنظومة تُبيِّنُ طريق الفيل من المصباح، وهناك أحكام لم أذكرها وهي التي لم تختلف فيها الطرق عن حفص مثل: أحكام المد اللازم، والمد العارض للسكون، ومثل ضم الهاء من قوله تعالى ? - - - رضي الله عنه - تم بحمد الله - عليه السلام -- صلى الله عليه وسلم - ( مقدمة - ( - - - - ( - - صلى الله عليه وسلم - - - صدق الله العظيم ( { ( صدق الله العظيم ( - (( - } ( - - - ? فكل هذا ليس فيه خلاف عن حفص؛ ولهذا لم أذكر إلا ما اختلفت فيه الطرق عن حفص.

سند قرآن :

الإسناد الذي أدّى إلَيَّ رواية حفص من طريق روضة المعدل
قرأت - بفضل الله - القرآن الكريم برواية حفص عن عاصم بمضمون كتاب (روضة الحفاظ) أبي إسماعيل موسى بن الحسين المعدل من طريقي الفيل وذرعان على الشيخ: عبد الله المهيب بن محمد خير برغوث، وذلك سنة 1421هـ، وأخبرني أنه تلقَّى رواية حفص من الطريقين المذكورين وقرأ بِهما القرآن كاملاً على الشيخ: أحمد عبد العزيز الزيات في المدينة المنورة سنة 1412هـ، وقال أنه تلقى رواية حفص من الكتاب المذكور ضمن القراءات العشر من (طيبة النشر) عن الأستاذ العالم: عبد الفتاح هنيدي، وهو عن شيخ قراء مصر في وقته الشيخ: محمّد بن أحمد الْمُتولِّي، وهو عن الشيخ: أحمد الدُّرِّيِّ الشهير بالتِّهاميِّ، وهو عن الشيخ: أحمد بن محمد المعروف بسَلَمُونة، وهو عن الشيخ: إبراهيم العبيدي، وهو عن الشيخ: عبد الرحمن بن حسن الأُجْهُوريِّ، وهو عن العلامة: أبي السَّمَاح أحمد بن رجب البَقَرِيِّ، وهو عن الشيخ: محمد بن قاسمٍ البَقَرِيِّ، وهو عن الشيخ: عبد الرحمن اليَمَنِيّ وهو عن والده الشيخ: شحاذة اليَمَنِيّ، وهو عن الشيخ: ناصر الدين محمد بن سالم الطَّبْلاويِّ، وهو عن شيخ الإسلام: أبي يحيى زكريَّا الأنصاريِّ، وهو عن الشيخ: أبي النَّعيم رِضوانَ بن محمد العُقْبيّ، وهو عن الحافظ: أبي الخير محمد بن محمد بن محمّد بن الْجَزَرِيّ، وهو عن الشيخين: أبي محمد عبد الرحمن بن أحمد البغدادي، وأبي عبد الله محمد بن عبد الرحمن بن الصائغ، وهما عن الإمام: أبي عبد الله محمد بن أحمد بن عبد الخالق المصري المعروف بالصائغ، وهو عن الإمام: أبي الحسن علي بن شجاع المعروف بالكمال الضرير وبصهر الشاطبي، وهو عن: أبي الجود غياث بن فارس اللخمي، وهو عن: أبي يجيى اليسع بن عيسى بن حزم الأندلسي الغافقي، وهو عن: أبي علي منصور بن الخير بن يعقوب بن يملا المغراوي المعروف بالأحدب، وهو عن مؤلف (الروضة): أبي إسماعيل موسى بن
الحسين المعدل، وهو عن الشيوخ: أبي العباس أحمد بن علي بن هاشم المصري وأبي عبد الله الحسين بن أحمد الصفار وأبي نصر عبد الملك بن علي بن شابور البغدادي، ثلاثتهم عن: أبي الحسن علي بن أحمد بن عمر الحمامي، وهو عن الشيخين: أبي بكر أحمد بن عبد الرحمن العجلي المعروف بالولي وأبي الحسن علي بن محمد بن جعفر القلانسي المعروف بابن خليع، وقرأ الولي على: أبي جعفر أحمد بن محمد بن حميد بالملقب بالفيل، وقرأ ابن خليع على: أبي الحسن زرعان بن أحمد بن عيسى الطحان، وقرأ كل من الفيل وزرعان على: عمرو بن الصباح، وهو على: حفص بن سليمان، وهو على: عاصم بن أبي النجود، وهو على: أبي عبد الرحمن عبد الله بن حبيب السلمي الضرير، وهو على: عبد الله بن مسعود وعثمان بن عفان وعلي بن أبي طالب وأبي بن كعب وزيد بن ثابت - رضي الله عنهم -، خمستهم عن: رسول الله - صلى الله عليه وسلم -. وهو عن الروح الأمين جبريل - عليه السلام - وهو عن رب العالمين - جل جلاله - وتقدّست أسماؤه.

الإمام عاصم: هو عاصم بن أبي النجود بن بهدلة الأسدي, وكنيته أبو بكر, كان شيخًا للإقراء في الكوفة بعد أبي عبد الرحمن السلمي, وقد جمع من الفصاحة والإتقان والتجويد, وكان أحس الناس صوتًا بالقرآن, وهو من التابعين.
وقد قرأ الإمام عاصم على عبد الله بن حبيب السلمي وعلى زر بن حبيش وعلى سعد الشيباني, وقرأ هؤلاء الثلاثة على عبد الله بن مسعود. وقرأ السلمي وزر على عثمان بن عفان وعلي بن أبي طالب على رسول الله ((). تُوُفِّيَ عام مائة وثمانية وعشرين من الهجرة.
الراوي حفص

رجال عاصم ورجال عاصم ابو عبد الرحمن عبد الله بن حبيب السلمى وابو مريم زر بن حبيش وأخذ ابو عبد الرحمن عن عثمان بن عفان وعلى بن ابى طالب وابى بن كعب وزيد بن ثابت وعبد الله بن مسعود رضى الله عنهم عن النبى ص واخذ زر عن عثمان وابن مسعود رضى الله عنهما عن النبى ص

قال المزي في تهذيب الكمال :
( خ م د ت س ق ) : عبد الله بن حبيب بن ربيعة ـ بالتصغير ـ ، أبو عبد الرحمن
السلمى الكوفى القارىء ، و لأبيه صحبة . اهـ .
و قال المزى :
و كان يقرىء القرآن بالكوفة من خلافة عثمان إلى إمرة الحجاج .
قال أبو إسحاق السبيعى : أقرأ أبو عبد الرحمن السلمى القرآن فى المسجد أربعين
سنة .
و قال عطاء بن السائب : دخلنا على أبى عبد الرحمن السلمى فى مرضه الذى مات فيه
فذهب بعض القوم يرجيه ، فقال : أنا أرجو ربى ، و قد صمت له ثمانين رمضانا .
و قال العجلى : و أبو عبد الرحمن السلمى الضرير المقرىء كوفى تابعى ثقة .
و قال أبو داود : كان أعمى .
و قال النسائى : ثقة .
و قال حجاج بن محمد ، عن شعبة : لم يسمع من ابن مسعود ، و لا من عثمان ، و لكن
سمع من على .
قال محمد بن سعد : توفى زمن بشر بن مروان .
و كانت ولاية بشر على الكوفة سنة أربع و سبعين .
و قيل : مات سنة اثنتين و سبعين . و قيل : سنة اثنتين و تسعين .
و قال عبد الباقى بن قانع : مات سنة خمس و مئة ، و هو ابن تسعين سنة .
روى له الجماعة . اهـ .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ
قال الحافظ في تهذيب التهذيب 5 / 184 :
ذكره البخارى فى " الأوسط " فى فصل من مات بين السبعين إلى الثمانين ، و قال :
روى عن أبيه .
و قال ابن أبى حاتم ، عن أبيه : ليس تثبت روايته عن على ، فقيل له : سمع من
عثمان ؟ قال : روى عنه ، و لم يذكر سماعا .
و قال إسحاق بن منصور ، عن ابن معين : لم يسمع من عمر .
و قال البخارى فى " تاريخه الكبير " : سمع عليا ، و عثمان ، و ابن مسعود .
و قال ابن سعد : قال محمد بن عمر : كان ثقة كثير الحديث .
و قال غيره ، عن الواقدى : شهد مع على صفين ثم صار عثمانيا ، و مات فى سلطان الوليد بن عبد الملك ، و كان من أصحاب ابن مسعود .
و قال ابن عبد البر : هو عند جميعهم ثقة . اهـ .
ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ ْ

347 - عبد الله بن حبيب أبو عبد الرحمن السلمي قال شعبة لم يسمع من عثمان ولا من عبد الله بن مسعود ولكنه سمع من علي وقال أبو حاتم لا تثبت روايته عن علي رضي الله عنه فقيل له سمع من عثمان فقال روى عنه لا يذكر سماعا وقال بن معين لم يسمع من عمر رضي الله عنه وقال أحمد بن حنبل في قول شعبة لم يسمع من بن مسعود شيئا أراه وهما قلت أخرج له البخاري حديثين عن عثمان خيركم من تعلم القرآن وعلمه والآخر أن عثمان أشرف عليهم وهو محصور وقد علم أنه لا يكتفي بمجرد إمكان اللقاء وأخرج النسائي روايته عن عمر رضي الله عنه وقد ثبت في صحيح البخاري أنه جلس للإقراء في خلافة عثمان رضي الله عنه وروى حسين الجعفي عن محمد بن أبان عن علقمة بن مرثد قال تعلم أبو عبد الرحمن القرآن من عثمان وعرض على علي رضي الله عنهما وقال عاصم بن أبي النجود وهو ممن قرأ على أبي عبد الرحمن أنه قرأ على علي رضي الله عنه وقال أبو عمرو الداني أخذ أبو عبد الرحمن القراءة عرضا عن عثمان وعلي وابن مسعود وأبي بن كعب وزيد بن ثابت رضي الله عنهم وكل هذا مما يعارض الأقوال المتقدمة والله أعلم

وقال يعقوب بن سفيان: قال أحمد: حدثنا حجاج. قال: قال شعبة: لم يسمع أبو عبد الرحمن من عثمان، ولا من عبد الله، ولكن قد سمع من علي، رضي الله عنه. «المعرفة والتاريخ» 3/207.

وفي " الكنى " للدولابي: أخبرني محمد بن إبراهيم عن أبيه عن محمد بن عمر قال: أبو عبد الرحمن [السلمي] شهد مع علي صفين، ثم صار بعد ذلك عثمانيا يعب أمر علي، وهلك في سلطان الوليد بن [عبد البر] وكان من أصحاب عبد الله بن مسعود.

@@@@@@@@@@@@@@@@

275 - ع: أَبُو عَمْرٍو الشَّيْبَانِيُّ، سَعْد بْن إِيَاسٍ الْكُوفِيِّ، [الوفاة: 91 - 100 ه]
مِنْ بَنِي شَيْبَانَ بْنِ ثَعْلَبَةَ بْنِ عُكَابَةَ
رَوَى عَنْ: عَلِيٍّ، وَابْنِ مَسْعُودٍ، وَحُذَيْفَةَ، وَغَيْرِهِمْ.
رَوَى عَنْهُ: مَنْصُورٌ، وَالأَعْمَشُ، وَسُلَيْمَانُ التَّيْمِيُّ، وَالْوَلِيدُ بْنُ الْعَيْزَارِ، وَإِسْمَاعِيلُ بْنُ أَبِي خَالِدٍ، [ص:1208] وَأَبُو مُعَاوِيَةَ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ اللَّهِ النَّخَعِيُّ، وَآخَرُونَ.
وَعُمِّرَ مِائَةً وَعِشْرِينَ سَنَةً. قَالَ: بُعِثَ النَّبِيُّ - صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ - وَأَنَا أَرْعَى إِبِلا بِكَاظِمَةَ. وَقَالَ: كُنْتُ يَوْمَ الْقَادِسِيَّةِ ابْنَ أَرْبَعِينَ سَنَةً.
وَقَالَ عَاصِمُ بْنُ أَبِي النَّجُودِ: كَانَ أَبُو عَمْرٍو الشَّيْبَانِيُّ يُقْرِئُ الْقُرْآنَ فِي الْمَسْجِدِ الأَعْظَمِ، فَقَرَأْتُ عَلَيْهِ ثُمَّ سَأَلْتُهُ عَنْ آيَةٍ فَاتَّهَمَنِي بِهَوًى.
وَقَالَ ابْنُ مَعِينٍ: كُوفِيٌّ ثِقَةٌ.

[="Tahoma"]

خیر البریه;519115 نوشت:
با سلام

درصورت اختلاف بین شاگردان حفص بقول شما طریق عبید بهتر است به چه دلیل ؟

ضمنا میگویند شیخ عاصم أبو عبد الرحمن
السلمى عثمانی شد !

در اینجا موارد اختلاف بین روایت شعبه و حفص را می آورم :
...........................

با سلام و درود

1. عرض کردم که از هر دو به خوبی یاد شده ولی در باره عمرو بن صباح، برخی گفته اند او فقط حروف را از حفص فرا گرفته است؛ هم چنین پس از حفص، از عبید بن صباح به عنوان کسی یاد می کنند که بر کرسی او تکیه زد. لذا از این ها می توان نقل عبید را ترجیح داد.

2. به فرض صحت چنین ادعایی، موضع سیاسی او در نقل و قرائت قرآنی که از حضرت علی علیه السلام فرا گرفته بوده و به عاصم تعلیم داده تاثیری نداشته است.

3. قبلا در مورد شعبه و نیز برتری حفص نسبت به او مطالبی عرض کردم. افزون بر آن، مطابقت بیشتر قرائت حفص با قرآن کنونی که بر اساس قرائت رایج بین مسلمانان است، فضیلت و برتری او را می رساند.

در ضمن، برای استفاده بهتر و راحتتر سایر دوستان، لطف نموده و مطالبتان را به زبان فارسی و در عین حال، مختصر و مفید بیان فرمایید.

میقات;520357 نوشت:
افزون بر آن، مطابقت بیشتر قرائت حفص با قرآن کنونی که بر اساس قرائت رایج بین مسلمانان است،

با سلام

عمده بحث سر همين است كه به چه علت قرائت رایج مسلمانان را این میدانید ؟ تا قبل از قرن چهارم وظهور ابن مجاهد که سلیقه ای و من درآوردی 7 قرائت را انتخاب کرد اصلا قرائت رایجی نبود اصلا تواتری نبود . وهر کشوری قرائتی خاص داشته است !

باید به قرائات قبل از قرن چهارم دقیق شوید تا بی پایگی این مطلب را بیابید . البته منکرش نیستم که در یک بعد مثلا صحت عربیت ، قرائت حفص از عاصم ارجح است اما قرائت شعبه که در حدیث ضابط تر بوده در تفسیر قرآن بر قرائت حفص ارجح است مثلا شعبه آیه 67 مائده را چنین میخوانده :

وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم { يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك } أن علياً مولى المؤمنين { وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس } .

ویا در ارجلکم که به کسره میخوانده و .....

ویا قرائت ابن عباس از آیه : وشاورهم فی بعض الامر : بروایت بخاری وتصحیح البانی .

همچنین قرائت ابن عباس از آیه 24 نساء که با الی اجل مسمی بوده است !

نقل قول:
در ضمن، برای استفاده بهتر و راحتتر سایر دوستان، لطف نموده و مطالبتان را به زبان فارسی و در عین حال، مختصر و مفید بیان فرمایید.

ضمنا چون همه اختلافات را میخواستم یک جا بیاورم مجبور شدم متن طولانی شود .

[="Tahoma"]

خیر البریه;520620 نوشت:
با سلام

عمده بحث سر همين است كه به چه علت قرائت رایج مسلمانان را این میدانید ؟ تا قبل از قرن چهارم وظهور ابن مجاهد که سلیقه ای و من درآوردی 7 قرائت را انتخاب کرد اصلا قرائت رایجی نبود اصلا تواتری نبود . وهر کشوری قرائتی خاص داشته است !

باید به قرائات قبل از قرن چهارم دقیق شوید تا بی پایگی این مطلب را بیابید . البته منکرش نیستم که در یک بعد مثلا صحت عربیت ، قرائت حفص از عاصم ارجح است اما قرائت شعبه که در حدیث ضابط تر بوده در تفسیر قرآن بر قرائت حفص ارجح است مثلا شعبه آیه 67 مائده را چنین میخوانده :

وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم { يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك } أن علياً مولى المؤمنين { وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس } .

ویا در ارجلکم که به کسره میخوانده و .....

ویا قرائت ابن عباس از آیه : وشاورهم فی بعض الامر : بروایت بخاری وتصحیح البانی .

همچنین قرائت ابن عباس از آیه 24 نساء که با الی اجل مسمی بوده است !

با سلام و درود

به همین جهت که مطابقت بیشتری با قرائت قرآن مکتوب دارد.

توجه داشته باشید این گونه نبوده که قرائت حفص در ابتدا به شیوه ای دیگر و چندان مطابقتی با قرآن نداشته ولی از قرن چهارم به بعد تطابق بیشتری پیدا کرده است. قرائت حفص هر چه بوده همین بوده است و این که مطابقت بیشتری با قرآن مکتوب دارد، نشان از این است که در صدر اسلام، این قرائت نیز در بین مسلمانان رائج بوده است.

نمی گوییم به خاطر قرائت حفص، قرآن را این گونه مکتوب کرده اند، بلکه از قرائت قرآن مکتوب که مطابق با قرائت رایج مسلمانان بوده است، پی می بریم که این قرائتی که حفص نقل می کند، در آن زمان رایج بوده است.

نکته دیگر این که اختلاف قرائات در صدر اسلام، به این اندازه نبوده بلکه به تدریج و با پراکنده شدن قاریان در مناطق مختلف و بروز اجتهادات شخصی در قرائت و ...، سطح اختلافات بیشتر و بیشتر شده است. در این بین قرائتی ارزش بیشتری دارد که اصالت خود را حفظ کرده و قاریان و راویان آن، خود را بیشتر به رعایت قرائتی که از استادشان به آن ها رسیده، ملزم نموده و اجتهادات شخصی خود را در آن دخالت نداده اند.

این اصالت و دخالت نداشتن اجتهادات شخصی در قرائت قرآن، در قرائت حفص از عاصم، نمود و بروز بیشتری دارد؛ چرا که از قرآن مکتوب، فاصله کمتری گرفته است.

لذا می توان نتیجه گرفت که این قرائت، به آن قرائتی که در صدر اسلام رایج بوده، نزدیکتر است؛ کما این که سلسله اساتید آن هم به حضرت علی علیه السلام می رسد.

مطالبی هم از شعبه نقل می فرمایید، اولا در سلسله اساتید او آمده که آن را از ابن مسعود فرا گرفته اند، در حالی که فرا گرفتن قرآن از حضرت علی علیه السلام، ارجحیت و اعتبار بیشتری دارد. در ثانی آن ها بیان تفسیری را در آیات دخیل داده اند در حالی که متن اصلی قرآن بایستی از تفسیر و یا مناسبت و شأن نزول آیه جدا و تفکیک شود.

همین که قرائت قرآن مکتوب، آن گونه که شما از شعبه و ابن مسعود و ... آورده اید نیست، نشان از این است که این قرائت مطابق با قرائت رایج آن زمان نبوده است. لذا قرآن مکتوب، معیار خوبی برای تشخیص قرائت رایج است.

پیروی و سیره مسلمانان نیز علامت دیگری است. روشن است که به جهت اهتمام زیادی که مسلمانان بر حفظ قرآن دارند، ترویج و نشر قرآن در بین مسلمانان نیز بر اساس قرائت رایج انجام می شود، و اکنون نیز در بین مسلمانان سراسر دنیا، قرائت حفص بیش از سایر قرائت ها، مورد توجه است.

میقات;521137 نوشت:
همین که قرائت قرآن مکتوب، آن گونه که شما از شعبه و ابن مسعود و ... آورده اید نیست، نشان از این است که این قرائت مطابق با قرائت رایج آن زمان نبوده است. لذا قرآن مکتوب، معیار خوبی برای تشخیص قرائت رایج است.

با سلام وتبریک مبعث حضرت خیر الانام ص

قرأن مكتوب همان قرآن حفصه است که عثمان از روی ان استنساخ کرد وبه امصار فرستاد پس معیار معتبری نیست واصحاب ابتدا، بران اجماعی نداشتند بعدا بزور واجبار تسلیم قدرت اموی شدند .

ضمنا بعضی ، قرائت نافع را متواتر تر و معتبر تر از قرائت عاصم میدانند .

[="Tahoma"]

خیر البریه;521625 نوشت:

با سلام وتبریک مبعث حضرت خیر الانام ص

قرأن مكتوب همان قرآن حفصه است که عثمان از روی ان استنساخ کرد وبه امصار فرستاد پس معیار معتبری نیست واصحاب ابتدا، بران اجماعی نداشتند بعدا بزور واجبار تسلیم قدرت اموی شدند .

ضمنا بعضی ، قرائت نافع را متواتر تر و معتبر تر از قرائت عاصم میدانند .

با سلام و درود

در زمان تدوین قرآن یک قرائت یا یک قاری ملاک نبوده بلکه آن قرائتی که مشهور و رایج بوده، معیار قرار گرفته است.

عرض کردم، می توان معیار را همین قرآن مکتوبی قرار داد که مطابق با قرائت مشهور و رایج، نوشته شده است. هر قرائتی کمترین اختلاف با این قرآن مکتوب داشته باشد، آن از اعتبار و ارزش بیشتری برخوردار است.

در این بین، قرائت «حفص» از «عاصم» از «عبدالرحمن سلمی» از «حضرت علی علیه السلام» از «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله» تطابق بیشتری با قرآن مکتوب دارد.

میقات;522740 نوشت:

با سلام و درود

در زمان تدوین قرآن یک قرائت یا یک قاری ملاک نبوده بلکه آن قرائتی که مشهور و رایج بوده، معیار قرار گرفته است.

عرض کردم، می توان معیار را همین قرآن مکتوبی قرار داد که مطابق با قرائت مشهور و رایج، نوشته شده است. هر قرائتی کمترین اختلاف با این قرآن مکتوب داشته باشد، آن از اعتبار و ارزش بیشتری برخوردار است.

در این بین، قرائت «حفص» از «عاصم» از «عبدالرحمن سلمی» از «حضرت علی علیه السلام» از «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله» تطابق بیشتری با قرآن مکتوب دارد.

با سلام

اصل بحث روی همین زمان تدوینه ، عثمان چه قرائتی را قبول وچه ملاکی داشت ؟

ضمنا با قرائات مخالف عثمان چه کنیم ؟

سلام خدمت کارشناس محترم سایت.
مشکل اینجاست که حضرت عالی قرآن فعلی رو میزان در نظر میگیرید و قراءات رو با آن میسنجید در حالی که مساله اینجاست قرآن فعلی در قرن 4 و در دوران عثمان به صورت واحد توزیع کردید یعنی اصل اینه که ما بدونیم قبل از اجتماع قرآن توسط عثمان ، ملت از چه قراءتی استفاده میکردند؟
شما که نمیدونید کدوم قراءت معتبرتر و مشهورتر بوده.
خود عثمان هم معلوم نیست روی کدوم قراءت تاکید داشته

[="Tahoma"]

خیر البریه;523231 نوشت:

با سلام

اصل بحث روی همین زمان تدوینه ، عثمان چه قرائتی را قبول وچه ملاکی داشت ؟

ضمنا با قرائات مخالف عثمان چه کنیم ؟

با سلام و درود

ابن حجر قائل شده گروه یکسان سازی و جمع آوری قرآن توسط عثمان، در سال 25 هجری (در قرن سوم) تشکیل گردید، نه قرن چهارم.(ر.ک: الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 212)

مصحفی که از حفصه گرفتند یکی از مصحف ها بود که مورد استناد قرار گرفت، و مصحف حفصه همان مصحفی بود که در زمان ابوبکر و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله جمع آوری شده بود.

گرچه مصحف ابوبكر و مصحف أبىّ، نقش مهمى را در تدوين ايفا مى ‏كردند، ولى گروه از بررسى ساير نوشته ‏هاى قرآنى نيز غافل نبود.

گروه ـ که تقریبا 25 نفر بوده اند ـ اگر در مورد آيه ‏اى اختلاف مى ‏كردند، مى‏ گفتند: اين آيه را رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله به فلان شخص تعليم داده است؛ پس كسى به سوى او فرستاده مى ‏شد؛ در حالى كه در سه فرسخى مدينه قرار داشت و به او گفته مى ‏شد: رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله فلان آيه را چگونه به تو تعليم داده است؟ او پاسخ مى ‏داد و كاتبان گروه كه جاى آيه را خالى گذاشته بودند، آن را مى ‏نوشتند.

هم چنین نقل شده هرگاه گروه در چيزى اختلاف مى ‏نمودند، آن را به تأخير مى ‏انداختند. تأخير بدان جهت بود تا كسى را كه از همه به آخرين عرضه قرآن بر پيامبر، نزديک ‏تر بوده بيابند و بر اساس قول او آيه را بنويسند. (الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 213)

لازم به ذکر است که زمان جمع آوری قرآن، حافظان قرآن كريم بسيار بوده اند و ـ به تعبير علامه بلاغى ـ تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن صورت گرفته است. از طرفی جمع آوری قرآن بر اساس دو شاهد بوده است. منظور از اقامه دو شاهد آن است كه آن دو شهادت دهند كه مكتوب و نوشته قرآنى در حضور پيامبر صلی الله علیه وآله نوشته شده بوده؛ و يا آن كه شهادت دهند، نوشته از وجوهى بوده است كه قرآن به آن وجوه نازل گشته است.

ابوشامه مى گويد: مقصود آنان از آوردن دو شاهد اين بوده كه فقط عين آن چه را در حضور پيامبر نوشته شده بود احراز كنند و آن را بنويسند و به محفوظات اعتماد نكنند. (الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 210)

بنابر این:

کتابت و جمع آوری قرآن بر اساس قرائت مشهور و رایج بوده است، نه طبق نظر یا قرائت فرد خاصی.

در روايت آمده است كه امیر مؤمنان على عليه السلام فرمودند: اگر امر مصحف ‏ها به من نيز واگذار مى ‏شد، من همان مى ‏كردم كه عثمان كرد. (النشر في القراءات العشر، ج ‏1، ص 8)

اما قرائات دیگر؛

اگر قرائت شاذ و یا مخالف با قواعد فصیح عربی است که قطعا قرائت منسوب به پیامبر نیست و اعتبار ندارد و نمی تواند در مقابل قرائت مشهور بایستد.

اگر هم شهرت دارد ولی به اندازه شهرت قرائت قرآن مکتوب نیست، و یا شهرتش برابر است، مفسر می تواند با توجه به آن قرائات مختلف، بیان تفسیری خود را به صورت احتمال مطرح نماید.

[="Tahoma"]

muiacir;523819 نوشت:
سلام خدمت کارشناس محترم سایت.
مشکل اینجاست که حضرت عالی قرآن فعلی رو میزان در نظر میگیرید و قراءات رو با آن میسنجید در حالی که مساله اینجاست قرآن فعلی در قرن 4 و در دوران عثمان به صورت واحد توزیع کردید یعنی اصل اینه که ما بدونیم قبل از اجتماع قرآن توسط عثمان ، ملت از چه قراءتی استفاده میکردند؟
شما که نمیدونید کدوم قراءت معتبرتر و مشهورتر بوده.
خود عثمان هم معلوم نیست روی کدوم قراءت تاکید داشته

با سلام و درود

این کاملا معقول و منطقی است که در آن زمان، با وجود توجه خاص پیامبر صلی الله علیه وآله به قرائت نازل شده و تعلیم آن به دیگران و نیز با اهتمام زیادی که مسلمانان در فراگیری و حفظ و ثبت قرآن داشتند، قرآن با همان قرائتی که نازل شده و ایشان از پیامبر فراگرفته اند، شهرت و رواج زیادی داشته و قرآن نیز مطابق با همان مکتوب شده باشد.

از طرفی قابل ذکر است که اختلاف در قرائت بوده ولی قرائت رایج و مشهور هم بوده است لذا این گونه نبوده که قرائت مشهور، گم و نامعلوم باشد.

در زمان عثمان نیز با توجه به زیاد شدن اختلاف قرائت ها، تصمیم بر این گرفته شده که برای جلوگیری از اختلاف و حفظ قرائت مشهور و رایج، اتحاد و یکسان سازی مصحف ها انجام شود و سایر قرائت ها کنار گذاشته شوند. لذا آن موقع هم این گونه نبوده که قرائت مشهور، نامعلوم بوده باشد.

میقات;524271 نوشت:

با سلام و درود

ابن حجر قائل شده گروه یکسان سازی و جمع آوری قرآن توسط عثمان، در سال 25 هجری (در قرن سوم) تشکیل گردید، نه قرن چهارم.(ر.ک: الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 212)

اين جمله يعني چه ؟!

نقل قول:

مصحفی که از حفصه گرفتند یکی از مصحف ها بود که مورد استناد قرار گرفت، و مصحف حفصه همان مصحفی بود که در زمان ابوبکر و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله جمع آوری شده بود.

گرچه مصحف ابوبكر و مصحف أبىّ، نقش مهمى را در تدوين ايفا مى ‏كردند، ولى گروه از بررسى ساير نوشته ‏هاى قرآنى نيز غافل نبود.

گروه ـ که تقریبا 25 نفر بوده اند ـ اگر در مورد آيه ‏اى اختلاف مى ‏كردند، مى‏ گفتند: اين آيه را رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله به فلان شخص تعليم داده است؛ پس كسى به سوى او فرستاده مى ‏شد؛ در حالى كه در سه فرسخى مدينه قرار داشت و به او گفته مى ‏شد: رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله فلان آيه را چگونه به تو تعليم داده است؟ او پاسخ مى ‏داد و كاتبان گروه كه جاى آيه را خالى گذاشته بودند، آن را مى ‏نوشتند.

هم چنین نقل شده هرگاه گروه در چيزى اختلاف مى ‏نمودند، آن را به تأخير مى ‏انداختند. تأخير بدان جهت بود تا كسى را كه از همه به آخرين عرضه قرآن بر پيامبر، نزديک ‏تر بوده بيابند و بر اساس قول او آيه را بنويسند. (الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 213)

لازم به ذکر است که زمان جمع آوری قرآن، حافظان قرآن كريم بسيار بوده اند و ـ به تعبير علامه بلاغى ـ تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن صورت گرفته است. از طرفی جمع آوری قرآن بر اساس دو شاهد بوده است. منظور از اقامه دو شاهد آن است كه آن دو شهادت دهند كه مكتوب و نوشته قرآنى در حضور پيامبر صلی الله علیه وآله نوشته شده بوده؛ و يا آن كه شهادت دهند، نوشته از وجوهى بوده است كه قرآن به آن وجوه نازل گشته است.

ابوشامه مى گويد: مقصود آنان از آوردن دو شاهد اين بوده كه فقط عين آن چه را در حضور پيامبر نوشته شده بود احراز كنند و آن را بنويسند و به محفوظات اعتماد نكنند. (الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 210)

بنابر این:

کتابت و جمع آوری قرآن بر اساس قرائت مشهور و رایج بوده است، نه طبق نظر یا قرائت فرد خاصی.

در روايت آمده است كه امیر مؤمنان على عليه السلام فرمودند: اگر امر مصحف ‏ها به من نيز واگذار مى ‏شد، من همان مى ‏كردم كه عثمان كرد. (النشر في القراءات العشر، ج ‏1، ص 8)

اما قرائات دیگر؛

اگر قرائت شاذ و یا مخالف با قواعد فصیح عربی است که قطعا قرائت منسوب به پیامبر نیست و اعتبار ندارد و نمی تواند در مقابل قرائت مشهور بایستد.

اگر هم شهرت دارد ولی به اندازه شهرت قرائت قرآن مکتوب نیست، و یا شهرتش برابر است، مفسر می تواند با توجه به آن قرائات مختلف، بیان تفسیری خود را به صورت احتمال مطرح نماید.

یک نکته که برای شروع تحقیق مناسب است اینست که چرا در تاریخ قرآن ، ما کلمه مصحف را در مقطع خاصی داریم ، یعنی جناب ابوبکر بعد از جمع آیات ، اسم آنرا مصحف میگذارد و جناب عمر یا عائشه و.... میگویند که مثلا آیه رجم یا رضاع کبیر و.... در قرآن یا کتاب الله بوده نه مصحف ؟!

عن ابن عباس : أن عمر جلس على المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم ذكر رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فصلى عليه ، ثم قال ، إن الله أبقى رسوله بين أظهرنا ينزل عليه الوحى من الله يحل به ويحرم به ، ثم قبض رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرفع منه ما شاء أن يرفع ، وأبقى ما شاء أن يبقى ، فتشبثنا ببعض وفاتنا بعض فكان مما كنا نقرأ من القرآن ، لا ترغبوا عن آبائكم فإنه كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم ونزلت آية الرجم فرجم النبى - صلى الله عليه وسلم - ورجمنا معه ، والذى نفس محمد بيده لقد حفظتها وقلتها وعقلتها لولا أن يقال كتب عمر فى المصحف ما ليس فيه لكتبتها بيدى كتابا والرجم على ثلاث منازل حمل بين واعتراف من صاحبه أو شهود عدل كما أمر الله .ابن ابي شيبه

حتی در منابع شیعی هم :
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ أَبِي سَلَمَةَ(مختلف فيه) قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ .صحيح
عن الباقر عليه السلام وجدنا في كتاب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إذا طفف المكيال والميزان أخذهم الله بالسنين والنقص

محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن محمد بن إسماعيل بن بزيع، عن منصور بن حازم، عن طلحة بن زيد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قرأت في كتاب علي عليه السلام إن الله لم يأخذ على الجهال عهدا بطلب العلم حتى أخذ على العلماء عهدا ببذل العلم للجهال، لان العلم كان قبل الجهل.کافی
البته که در بعضی اخبار از این کتاب علی به اسم :

حدثنا محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن ايوب عن قاسم بن يزيد عن محمد عن احدهما عليه السلام قال ان عندنا صحيفة من كتاب على او مصحف على ع طولها سبعون ذراعا فنحن نتبع مافيها فلا نعدوها.بصائر
البته در صحیح بخاری ومسلم هم به صحیفه امام ع اشاره شده که ظاهرا با این قرآن یا مصحف امام ع فرق دارد .

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ (؟)عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ دَفَعَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ ع مُصْحَفاً وَ قَالَ لَا تَنْظُرْ فِيهِ فَفَتَحْتُهُ وَ قَرَأْتُ فِيهِ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَجَدْتُ فِيهَا اسْمَ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ قُرَيْشٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيَّ ابْعَثْ إِلَيَّ بِالْمُصْحَفِ .ضعيف

اگر در تاریخ اسلام دقت کنید میبینید که اسم مصحف تعدادی از صحابه آمده مثلا در مصحف عبد الله بن مسعود چنین بوده ودر مصحف حفصه چنان ودر مصحف ابی چنین و.... اما اسمی از مصحف امام علی (ع) یا کتاب علی یا قرآن علی نیامده که در آن چنین نوشته شده مگر از طریق اهل بیت علیهم السلام که این خود دلیلی بر دشمنی خلفای غاصب با قران علی (ع) بود .

وهشدار ابن مسعود به حفظ مصحف و قرائتش در سینه اش :

ولما قدم المصحف الذي بعثه عثمان على سعيد واجتمع عليه الناس وفرح به أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم بعث سعيد إلى ابن مسعود يأمره أن يدفع إليه مصحفه فقال هذا مصحفي تستطيع أن تأخذ ما في قلبي فقال له سعيد يا عبدالله والله ما أنا عليك بمسيطر إن شئت تابعت أهل دار الهجرة وجماعة المسلمين وإن شئت فارقتهم وأنت أعلم
تاريخ دمشق

همچنین در برخی از اخبار به اعتراض شدید امام علی (ع) بر اقدام عثمان سخن رفته است .

وخبری که تایید میکند که مصاحف به نوشته های پراکنده صحابه گفته میشده اما قرآن به مجموع مصاحف بعلاوه تفسیر ان که در حاشیه مصاحف نوشته میشده است و به معنای مجموعه ای از دین اسلام :

حدثنا إبراهيم بن موسى أخبرنا هشام بن يوسف أن ابن جريج أخبرهم قال وأخبرني يوسف بن ماهك قال: إني عند عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها إذ جاءها عراقي فقال أي الكفن خير ؟ قالت ويحك وما يضرك . قال يا أم المؤمنين أريني مصحفك قالت لم ؟ قال لعلي أؤلف القرآن عليه فإنه يقرأ غير مؤلف قالت وما يضرك أيه قرأت قبل إنما نزل أول ما نزل منه سورة من المفصل فيها ذكر الجنة والنار حتى إذا ثاب الناس إلى الإسلام نزل الحلال والحرام ولو نزل أول شيء لا تشربوا الخمر لقالوا لا ندع الخمر أبدا ولو نزل لا تزنوا لقالوا لا ندع الزنا أبدا لقد نزل بمكة على محمد صلى الله عليه و سلم وإني لجارية ألعب { بل الساعة موعدهم والساعة أدهى وأمر } . وما نزلت سورة البقرة والنساء إلا وأنا عنده قال فأخرجت له المصحف فأملت عليه آي السورة . ابن كثير و البخاري
باب اختلاف مصاحف الصحابة قال أبو بكر بن أبي داود : إنما قلنا : مصحف فلان ، لما خالف مصحفنا هذا من الخط أو الزيادة أو النقصان ، أخذته عن أبي رحمه الله ، هكذا فعل في كتاب التنزيل .المصاحف

خیر البریه;524338 نوشت:
اين جمله يعني چه ؟!

با سلام و درود

ببخشید. این جمله را قرار بود در جواب دوست دیگرمان بیاورم که تاریخ یکسان سازی قرآن را در قرن چهارم بیان کرده بود.

نقل قول:

یک نکته که برای شروع تحقیق مناسب است اینست که چرا در تاریخ قرآن ، ما کلمه مصحف را در مقطع خاصی داریم ، یعنی جناب ابوبکر بعد از جمع آیات ، اسم آنرا مصحف میگذارد و جناب عمر یا عائشه و.... میگویند که مثلا آیه رجم یا رضاع کبیر و.... در قرآن یا کتاب الله بوده نه مصحف ؟!

عن ابن عباس : أن عمر جلس على المنبر فحمد الله وأثنى عليه ثم ذكر رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فصلى عليه ، ثم قال ، إن الله أبقى رسوله بين أظهرنا ينزل عليه الوحى من الله يحل به ويحرم به ، ثم قبض رسول الله - صلى الله عليه وسلم - فرفع منه ما شاء أن يرفع ، وأبقى ما شاء أن يبقى ، فتشبثنا ببعض وفاتنا بعض فكان مما كنا نقرأ من القرآن ، لا ترغبوا عن آبائكم فإنه كفر بكم أن ترغبوا عن آبائكم ونزلت آية الرجم فرجم النبى - صلى الله عليه وسلم - ورجمنا معه ، والذى نفس محمد بيده لقد حفظتها وقلتها وعقلتها لولا أن يقال كتب عمر فى المصحف ما ليس فيه لكتبتها بيدى كتابا والرجم على ثلاث منازل حمل بين واعتراف من صاحبه أو شهود عدل كما أمر الله .ابن ابي شيبه

حتی در منابع شیعی هم :
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي هَاشِمٍ عَنْ سَالِمِ أَبِي سَلَمَةَ(مختلف فيه) قَالَ قَرَأَ رَجُلٌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا أَسْتَمِعُ حُرُوفاً مِنَ الْقُرْآنِ لَيْسَ عَلَى مَا يَقْرَأُهَا النَّاسُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع كُفَّ عَنْ هَذِهِ الْقِرَاءَةِ اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاسُ حَتَّى يَقُومَ الْقَائِمُ ع فَإِذَا قَامَ الْقَائِمُ ع قَرَأَ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى حَدِّهِ وَ أَخْرَجَ الْمُصْحَفَ الَّذِي كَتَبَهُ عَلِيٌّ ع وَ قَالَ أَخْرَجَهُ عَلِيٌّ ع إِلَى النَّاسِ حِينَ فَرَغَ مِنْهُ وَ كَتَبَهُ فَقَالَ لَهُمْ هَذَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ كَمَا أَنْزَلَهُ اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ قَدْ جَمَعْتُهُ مِنَ اللَّوْحَيْنِ فَقَالُوا هُوَ ذَا عِنْدَنَا مُصْحَفٌ جَامِعٌ فِيهِ الْقُرْآنُ لَا حَاجَةَ لَنَا فِيهِ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا تَرَوْنَهُ بَعْدَ يَوْمِكُمْ هَذَا أَبَداً إِنَّمَا كَانَ عَلَيَّ أَنْ أُخْبِرَكُمْ حِينَ جَمَعْتُهُ لِتَقْرَءُوهُ .صحيح
عن الباقر عليه السلام وجدنا في كتاب رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم إذا طفف المكيال والميزان أخذهم الله بالسنين والنقص

محمد بن يحيى، عن أحمد بن محمد بن عيسى، عن محمد بن إسماعيل بن بزيع، عن منصور بن حازم، عن طلحة بن زيد، عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قرأت في كتاب علي عليه السلام إن الله لم يأخذ على الجهال عهدا بطلب العلم حتى أخذ على العلماء عهدا ببذل العلم للجهال، لان العلم كان قبل الجهل.کافی
البته که در بعضی اخبار از این کتاب علی به اسم :

حدثنا محمد بن عيسى عن الحسين بن سعيد عن فضالة بن ايوب عن قاسم بن يزيد عن محمد عن احدهما عليه السلام قال ان عندنا صحيفة من كتاب على او مصحف على ع طولها سبعون ذراعا فنحن نتبع مافيها فلا نعدوها.بصائر
البته در صحیح بخاری ومسلم هم به صحیفه امام ع اشاره شده که ظاهرا با این قرآن یا مصحف امام ع فرق دارد .

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ (؟)عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ قَالَ دَفَعَ إِلَيَّ أَبُو الْحَسَنِ ع مُصْحَفاً وَ قَالَ لَا تَنْظُرْ فِيهِ فَفَتَحْتُهُ وَ قَرَأْتُ فِيهِ لَمْ يَكُنِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَجَدْتُ فِيهَا اسْمَ سَبْعِينَ رَجُلًا مِنْ قُرَيْشٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ قَالَ فَبَعَثَ إِلَيَّ ابْعَثْ إِلَيَّ بِالْمُصْحَفِ .ضعيف

اگر در تاریخ اسلام دقت کنید میبینید که اسم مصحف تعدادی از صحابه آمده مثلا در مصحف عبد الله بن مسعود چنین بوده ودر مصحف حفصه چنان ودر مصحف ابی چنین و.... اما اسمی از مصحف امام علی (ع) یا کتاب علی یا قرآن علی نیامده که در آن چنین نوشته شده مگر از طریق اهل بیت علیهم السلام که این خود دلیلی بر دشمنی خلفای غاصب با قران علی (ع) بود .

وهشدار ابن مسعود به حفظ مصحف و قرائتش در سینه اش :

ولما قدم المصحف الذي بعثه عثمان على سعيد واجتمع عليه الناس وفرح به أصحاب النبي صلى الله عليه وسلم بعث سعيد إلى ابن مسعود يأمره أن يدفع إليه مصحفه فقال هذا مصحفي تستطيع أن تأخذ ما في قلبي فقال له سعيد يا عبدالله والله ما أنا عليك بمسيطر إن شئت تابعت أهل دار الهجرة وجماعة المسلمين وإن شئت فارقتهم وأنت أعلم
تاريخ دمشق

همچنین در برخی از اخبار به اعتراض شدید امام علی (ع) بر اقدام عثمان سخن رفته است .

وخبری که تایید میکند که مصاحف به نوشته های پراکنده صحابه گفته میشده اما قرآن به مجموع مصاحف بعلاوه تفسیر ان که در حاشیه مصاحف نوشته میشده است و به معنای مجموعه ای از دین اسلام :

حدثنا إبراهيم بن موسى أخبرنا هشام بن يوسف أن ابن جريج أخبرهم قال وأخبرني يوسف بن ماهك قال: إني عند عائشة أم المؤمنين رضي الله عنها إذ جاءها عراقي فقال أي الكفن خير ؟ قالت ويحك وما يضرك . قال يا أم المؤمنين أريني مصحفك قالت لم ؟ قال لعلي أؤلف القرآن عليه فإنه يقرأ غير مؤلف قالت وما يضرك أيه قرأت قبل إنما نزل أول ما نزل منه سورة من المفصل فيها ذكر الجنة والنار حتى إذا ثاب الناس إلى الإسلام نزل الحلال والحرام ولو نزل أول شيء لا تشربوا الخمر لقالوا لا ندع الخمر أبدا ولو نزل لا تزنوا لقالوا لا ندع الزنا أبدا لقد نزل بمكة على محمد صلى الله عليه و سلم وإني لجارية ألعب { بل الساعة موعدهم والساعة أدهى وأمر } . وما نزلت سورة البقرة والنساء إلا وأنا عنده قال فأخرجت له المصحف فأملت عليه آي السورة . ابن كثير و البخاري
باب اختلاف مصاحف الصحابة قال أبو بكر بن أبي داود : إنما قلنا : مصحف فلان ، لما خالف مصحفنا هذا من الخط أو الزيادة أو النقصان ، أخذته عن أبي رحمه الله ، هكذا فعل في كتاب التنزيل .المصاحف

نام «قرآن» از زمان نزول قرآن و با توجه به این نامگذاری در خود آیات، بر قرآن اطلاق می شده است.

ولی «مصحف» که در لغت از صُحُف جمع صحیفه به معنای آن چه که در آن نوشته می شود، گرفته شده (لسان العرب، ج 9، ص 186)، و به معنای مجموعه میان دو جلد است (المفردات في غريب القرآن، ص 476)، از زمانی که قرآن را به صورت مکتوب بین دو جلد در آوردند، بر قرآن اطلاق می شده است.

می توان گفت مصحف به کتاب جلد شده ـ اعم از قرآن یا غیر قرآن ـ گفته می شود، البته علَم شدن مصحف برای قرآن را می توان به زمان بعد از استنساخ نسخه واحد از قرآن های موجود، (در زمان خلیفه سوم) دانست.

بنابر این، وقتی قرآن به صورت مکتوب و بین دو جلد در آمد، با واژه مصحف (مطابق با معنای لغوی) از آن تعبیر می شده است.

مطلب دیگر این که در منابع متعدد به «مصحف علی» تصریح شده (بصائر الدرجات، محمد بن الحسن الصفار، تحقيق: كوچه باغي، 1404 ق، منشورات الأعلمي، ص 166؛ الإنتصار للقرآن، باقلانی، ج ‏1، ص 278؛ الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 220؛ مناهل العرفان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 247)

هم چنین در منابع متعدد به «کتاب علی» تصریح شده است (تاريخ الطبري، الطبري، تحقيق: نخبة من العلماء الأجلاء، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، ج 4، ص 86؛ الكامل في التاريخ، ابن الأثير، دار صادر للطباعة والنشر، 1966م، ج 3، ص 272؛ تاريخ ابن خلدون، ابن خلدون، مؤسسة الأعلمي للمطبوعات، 1971 م، ج 2، ق 2، ص 168)

این هم که در مورد خصوصیات و ویژگی های مصحف حضرت علی علیه السلام، کم سخن رفته است ـ علاوه بر اغراض و دشمنی ها ـ به این خاطر است که او از دسترس مردم خارج بود و کسی دیگر آن را ندید و به آن دسترسی نداشتند.

در هر حال، این دلیل نمی شود که این قرآن مکتوب، از اعتبار لازم برخوردار نباشد.

نکته:

«عاصم» که این قرائت قرآن کنونی از طریق «حفص» از او نقل شده است، از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده (رجال الطوسی، طوسی، تحقیق: قیومی، چاپ اول، 1415 ق، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ص 150 و 189)؛ و امام صادق علیه السلام این قرآن مکتوب را تایید کرده اند: "اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاس‏"؛ قرآن را آن گونه که مردم قرائت می کنند قرائت کن.(کافی، ج ‏2، ص 633، ح 23)

لذا سایر نقل ها و قرائت ها هر چه باشند، باز هم قدر متیقن آن قرائت ها، قرائت قرآن کنونی است و این قرائت از اعتبار لازم برخوردار است زیرا امام معصوم این قرآن مکتوب را تایید کرده است.

پرسش:
با توجه به اختلاف قرائت بین روایات عاصم ـ مخصوصا روایات حفص و شعبه ـ آیا می توان قرائت عاصم را متواتر شمرد یا اینکه سایر قرائات سبعه هم متواترند؟

پاسخ:
با سلام و درود
چند نکته عرض می شود:
1. عاصم راویان مختلفی داشته (اعمش، نعیم، ابوبکر و حفص)، و طبیعی است که اختلاف هم داشته باشند ولی قرائتی که بیشترین هماهنگی با قرآن کنونی ـ قرائت رایج بین مسلمانان ـ را دارد قرائت حفص از عاصم است.
هم چنین از "عبید بن صباح" و نیز "عمرو بن صباح" به عنوان راویان حفص نام برده و از هر دو با عنوان "صاحب حفص" (همراه حفص) یاد شده است. درباره عمرو بن صباح آمده که محقق حاذقی بوده و حلقه شاگردان زیادی داشته است. البته برخی گفته اند او فقط حروف را از حفص فراگرفته است(1)؛ اما عبید بن صباح به عنوان بارزترین و ضابط‏ ترین شاگردان حفص شمرده شده است. کسی که بعد از حفص، جای او را پر کرده است (2)؛ لذا به نظر می رسد طریق عبید، بهتر است.

از ابو عمرو نقل شده که روایت حفص از عاصم به طریق «ابن غلبون» از «صالح الهاشمی» از «الأشنانی» از «عبید بن صباح» از «حفص» و او هم از «عاصم» نقل و به ما رسیده است.(3)
مطلب مهم این که روایت حفص از عاصم، به جهت کمترین اختلافش با قرائت قرآن کنونی، از اعتبار بیشتری نسبت به سایر قرائت ها برخوردار است.
درضمن، بین قرائات و بین قرآن باید تفاوت قائل شد. به اتفاق مسلمانان، قرآن به تواتر رسیده است، لذا در تواتر قرآن اختلافی نیست.
اما درباره قرائات، اختلاف است و بنابر نظر مشهور عالمان شیعی، مشهور بودن داریم ولی متواتر بودن نداریم. البته عده ای می گویند بین تواتر قرآن و تواتر قرائت، ملازمه است و همان طور که قرآن به تواتر به ما رسیده است، همان قرائتی که مطابقت بیشتری با این قرآن دارد نیز متواتر محسوب می شود. ولی برخی دیگر این ملازمه را قبول ندارند و قرائات را متواتر نمی دانند.

مشهور، حفص را برترین شاگردان عاصم می دانند.
در باره ابوبکر شعبه، باید گفت او برخلاف حفص، متهم به ضابط نبودن است. از طرفی او تمجید کننده امراء و سلاطین بوده؛، و نقل شده که در باره خلیفه عباسی (رشید) گفته بنی امیه نافع ترین برای مردم هستند و شمایید که بیش از دیگران اقامه کننده نماز هستید.
برخی حتی او را مضطرب در حدیث دانسته و در باره اش گفته اند: در بین بزرگان کسی نیست بیش از او غلط داشته باشد.(4)
در باره برتری حفص بر شعبه، لازم به ذکر است که بین شاگردان عاصم، حفص از دیگران دقیقتر و منضبط تر بوده است. حفص، ربیبه و پرورش یافته دامان عاصم است و عاصم قرائت قرآن را بطور ویژه به او آموخته است.

عاصم اسناد طلايى و عالى قرائت خود را به حفص منتقل كرده و نه به هيچ‏ کس ديگر! و اين فضيلت بزرگى است كه تنها حفص در بين ديگر قرّاء، بدان ممتاز است.(5)
حفص مى ‏گويد: عاصم به من گفت: قرائتى را كه به تو آموختم، همان قرائتى است كه از ابو عبد الرحمان سلمى اخذ كرده ‏ام و او عينا از على عليه السلام فرا گرفته است؛ و قرائتى را كه به ابو بكر بن عياش آموختم، قرائتى است كه بر زر بن حبيش عرضه كرده‏ ام و او از ابن مسعود اخذ كرده بود.(6)
حفص از عاصم در باره جهت اختلاف قرائتش با ابوبکر (شعبه) می پرسد؛ و عاصم می گوید قرائتی که از عبد الرحمن سلمی (و او از علی علیه السلام) گرفته ام برای تو خوانده ام؛ و قرائتی که از زرّ بن حبیش (و او از عبد الله بن مسعود) گرفته ام را برای ابوبکر خوانده ام.(7)
بنابر این، بطور خاص، طریق حفص است که به امیرمؤمنان علی علیه السلام می رسد. و این اهمیت زیادی دارد.
حفص قرائت عاصم را دقيقتر و مضبوطتر مى‏ دانست و قرائت عاصم به وسيله او منتشر شده و تا امروز متداول، و همين قرائتى است كه در اكثر كشورهاى اسلامى رايج است.
اما در مورد ضعیف دانستن حفص در حدیث باید گفت بله، برخی حفص را در نقل حدیث، ضعیف دانسته اند ولی حیث قرآنی حفص با حیث حدیثی او بسیار متفاوت است و کسی به قرائت حفص و نقل روایت قرآن از استادش عاصم، ایرادی وارد نکرده است. کما این که در همین مطالبی که شما اشاره فرموده اید، به حیث قرآنی حفص، ایرادی که وارد نشده هیچ، بلکه او را از بزرگان و افراد معتبر در قرائت می دانند.
لذا حفص در امر قرائت فردى مورد اعتماد و شخصيتى مقبول است.
شاطبى درباره حفص چنین مى‏ گويد: «وحفص وبالإتقان كان مفضّلا»؛ حفص به جهت دقت و اتقان در قرائت، برتر از ديگران شمرده مى ‏شد.(8)
ابن معين نیز می گويد: تنها روايت صحيحى كه از قرائت عاصم باقى است، روايت حفص بن سليمان است.(9)
حفص، در میان یاران و شاگردان عاصم از همه به قرائت او داناتر بود؛ و حتى او را داناترین فرد روزگارش به علم قرائت دانسته ‌اند.(10)
هم چنین شیخ طوسی او را از اصحاب امام صادق علیه السلام شمرده است.(11)
حفص، آن قدر منزلتش در بین قراء بالا است که آنان ملتزم به قرائت او شده و در بیشتر امت اسلامی، قرآن ها بر اساس قرائت او است.

اگر سوال شود که
به چه علت قرائت رایج مسلمانان را قرائت حفص از عاصم می دانید؟ تا قبل از قرن چهارم و ظهور ابن مجاهد که سلیقه ای، هفت قرائت را انتخاب کرد اصلا قرائت رایجی و تواتری نبود. مثلا شعبه آیه 67 مائده را چنین میخوانده :وأخرج ابن مردويه عن ابن مسعود قال : كنا نقرأ على عهد رسول الله صلى الله عليه وسلم {يا أيها الرسول بلغ ما أنزل إليك من ربك} أن علياً مولى المؤمنين { وإن لم تفعل فما بلغت رسالته والله يعصمك من الناس} .و ... .

درپاسخ میگوئیم:
به همین جهت که مطابقت بیشتری با قرائت قرآن مکتوب دارد.
توجه داشته باشید این گونه نبوده که قرائت حفص در ابتدا به شیوه ای دیگر و چندان مطابقتی با قرآن نداشته ولی از قرن چهارم به بعد تطابق بیشتری پیدا کرده است. قرائت حفص هر چه بوده همین بوده است و این که مطابقت بیشتری با قرآن مکتوب دارد، نشان از این است که در صدر اسلام، این قرائت نیز در بین مسلمانان رائج بوده است.
نمی گوییم به خاطر قرائت حفص، قرآن را این گونه مکتوب کرده اند، بلکه از قرائت قرآن مکتوب که مطابق با قرائت رایج مسلمانان بوده است، پی می بریم که این قرائتی که حفص نقل می کند، در آن زمان رایج بوده است.
نکته دیگر این که اختلاف قرائات در صدر اسلام، به این اندازه نبوده بلکه به تدریج و با پراکنده شدن قاریان در مناطق مختلف و بروز اجتهادات شخصی در قرائت و ...، سطح اختلافات بیشتر و بیشتر شده است. در این بین قرائتی ارزش بیشتری دارد که اصالت خود را حفظ کرده و قاریان و راویان آن، خود را بیشتر به رعایت قرائتی که از استادشان به آن ها رسیده، ملزم نموده و اجتهادات شخصی خود را در آن دخالت نداده اند.
این اصالت و دخالت نداشتن اجتهادات شخصی در قرائت قرآن، در قرائت حفص از عاصم، نمود و بروز بیشتری دارد؛ چرا که از قرآن مکتوب، فاصله کمتری گرفته است.
لذا می توان نتیجه گرفت که این قرائت، به آن قرائتی که در صدر اسلام رایج بوده، نزدیکتر است؛ کما این که سلسله اساتید آن هم به حضرت علی علیه السلام می رسد.
مطالبی هم که از شعبه نقل می فرمایید، اولا در سلسله اساتید او آمده که آن را از ابن مسعود فرا گرفته اند، در حالی که فرا گرفتن قرآن از حضرت علی علیه السلام، ارجحیت و اعتبار بیشتری دارد. در ثانی آن ها بیان تفسیری را در آیات دخیل داده اند در حالی که متن اصلی قرآن بایستی از تفسیر و یا مناسبت و شأن نزول آیه جدا و تفکیک شود.
همین که قرائت قرآن مکتوب، آن گونه که شما از شعبه و ابن مسعود و ... آورده اید نیست، نشان از این است که این قرائت مطابق با قرائت رایج آن زمان نبوده است. لذا قرآن مکتوب، معیار خوبی برای تشخیص قرائت رایج است.
پیروی و سیره مسلمانان نیز علامت دیگری است. روشن است که به جهت اهتمام زیادی که مسلمانان بر حفظ قرآن دارند، ترویج و نشر قرآن در بین مسلمانان نیز بر اساس قرائت رایج انجام می شود، و اکنون نیز در بین مسلمانان سراسر دنیا، قرائت حفص بیش از سایر قرائت ها، مورد توجه است.

اگر سوال شود
اصل بحث روی همین زمان تدوین قرآن است. عثمان چه قرائتی را قبول و چه ملاکی داشت؟ قرأن مكتوب همان قرآن حفصه است که عثمان از روی ان استنساخ کرد و به امصار فرستاد پس معیار معتبری نیست و اصحاب ابتدا، بر آن اجماعی نداشتند.
ضمنا با قرائات مخالف عثمان چه کنیم ؟

درپاسخ میگوئیم:
در زمان تدوین قرآن یک قرائت یا یک قاری ملاک نبوده بلکه آن قرائتی که مشهور و رایج بوده، معیار قرار گرفته است. لذا می توان معیار را همین قرآن مکتوبی قرار داد که مطابق با قرائت مشهور و رایج، نوشته شده است. هر قرائتی کمترین اختلاف با این قرآن مکتوب داشته باشد، آن از اعتبار و ارزش بیشتری برخوردار است. در این بین، قرائت «حفص» از «عاصم» از «عبدالرحمن سلمی» از «حضرت علی علیه السلام» از «پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله» تطابق بیشتری با قرآن مکتوب دارد.
هم چنین در باره جمع آوری قرآن در زمان عثمان باید گفت مصحفی که از حفصه گرفتند یکی از مصحف ها بود که مورد استناد قرار گرفت، و مصحف حفصه همان مصحفی بود که در زمان ابوبکر و پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله جمع آوری شده بود. گرچه مصحف ابوبكر و مصحف أبىّ، نقش مهمى را در تدوين ايفا مى ‏كردند، ولى گروه از بررسى ساير نوشته ‏هاى قرآنى نيز غافل نبود.
گروه ـ که تقریبا 25 نفر بوده اند ـ اگر در مورد آيه ‏اى اختلاف مى ‏كردند، مى‏ گفتند: اين آيه را رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله به فلان شخص تعليم داده است؛ پس كسى به سوى او فرستاده مى ‏شد؛ در حالى كه در سه فرسخى مدينه قرار داشت و به او گفته مى ‏شد: رسول خدا صلّى اللّه عليه وآله فلان آيه را چگونه به تو تعليم داده است؟ او پاسخ مى ‏داد و كاتبان گروه كه جاى آيه را خالى گذاشته بودند، آن را مى ‏نوشتند.

هم چنین نقل شده هرگاه گروه در چيزى اختلاف مى ‏نمودند، آن را به تأخير مى ‏انداختند. تأخير بدان جهت بود تا كسى را كه از همه به آخرين عرضه قرآن بر پيامبر، نزديک ‏تر بوده بيابند و بر اساس قول او آيه را بنويسند.(12)
لازم به ذکر است که زمان جمع آوری قرآن، حافظان قرآن كريم بسيار بوده اند و ـ به تعبير علامه بلاغى ـ تحت نظارت هزاران نفر از حافظان قرآن صورت گرفته است. از طرفی جمع آوری قرآن بر اساس دو شاهد بوده است. منظور از اقامه دو شاهد آن است كه آن دو شهادت دهند كه مكتوب و نوشته قرآنى در حضور پيامبر صلی الله علیه وآله نوشته شده بوده؛ و يا آن كه شهادت دهند، نوشته از وجوهى بوده است كه قرآن به آن وجوه نازل گشته است.

ابوشامه مى گويد: مقصود آنان از آوردن دو شاهد اين بوده كه فقط عين آن چه را در حضور پيامبر نوشته شده بود احراز كنند و آن را بنويسند و به محفوظات اعتماد نكنند.(13)
بنابر این: کتابت و جمع آوری قرآن بر اساس قرائت مشهور و رایج بوده است، نه طبق نظر یا قرائت فرد خاصی. ضمنا در روايت آمده است كه امیر مؤمنان على عليه السلام فرمودند: اگر امر مصحف ‏ها به من نيز واگذار مى ‏شد، من همان مى ‏كردم كه عثمان كرد.(14)
اگر سوال شود که
شما قرآن فعلی را میزان در نظر می گیرید و قراءات را با آن می سنجید در حالی که قرآن فعلی در قرن 4 و در دوران عثمان به صورت واحد توزیع کردید لذا اصل این است که ما بدانیم قبل از اجتماع قرآن توسط عثمان، ملت از چه قراءتی استفاده می کردند؟
شما که نمی دانید کدوم قراءت معتبرتر و مشهورتر بوده؛ خود عثمان هم معلوم نیست روی کدام قراءت تاکید داشته است.

در پاسخ میگوئیم:
اولا ابن حجر قائل شده گروه یکسان سازی و جمع آوری قرآن توسط عثمان، در سال 25 هجری (در قرن سوم) تشکیل گردید، نه قرن چهارم.(15)
در ثانی این کاملا معقول و منطقی است که در آن زمان، با وجود توجه خاص پیامبر صلی الله علیه وآله به قرائت نازل شده و تعلیم آن به دیگران و نیز با اهتمام زیادی که مسلمانان در فراگیری و حفظ و ثبت قرآن داشتند، قرآن با همان قرائتی که نازل شده و ایشان از پیامبر فراگرفته اند، شهرت و رواج زیادی داشته و قرآن نیز مطابق با همان مکتوب شده باشد.
از طرفی قابل ذکر است که اختلاف در قرائت بوده ولی قرائت رایج و مشهور هم بوده است لذا این گونه نبوده که قرائت مشهور، گم و نامعلوم باشد.
در زمان عثمان نیز با توجه به زیاد شدن اختلاف قرائت ها، تصمیم بر این گرفته شده که برای جلوگیری از اختلاف و حفظ قرائت مشهور و رایج، اتحاد و یکسان سازی مصحف ها انجام شود و سایر قرائت ها کنار گذاشته شوند. لذا آن موقع هم این گونه نبوده که قرائت مشهور، نامعلوم بوده باشد.
نکته: «عاصم» که این قرائت قرآن کنونی از طریق «حفص» از او نقل شده است، از اصحاب امام صادق علیه السلام بوده (16)؛ و امام صادق علیه السلام این قرآن مکتوب را تایید کرده اند: "اقْرَأْ كَمَا يَقْرَأُ النَّاس‏"؛ قرآن را آن گونه که مردم قرائت می کنند قرائت کن.(17)
لذا سایر نقل ها و قرائت ها هر چه باشند، باز هم قدر متیقن آن قرائت ها، قرائت قرآن کنونی است و این قرائت از اعتبار لازم برخوردار است زیرا امام معصوم این قرآن مکتوب را تایید کرده است.

______________

  1. تاريخ الإسلام، ذهبی، تحقيق: د. عمر عبد السلام تدمرى، چاپ اول، دارالکتب العربی، ج 16، ص 302.
  2. همان، ج 17، ص 267.
  3. تحبير التيسير في القراءات، ابن جزری، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ص 156.
  4. التمهيد في علوم القرآن، معرفت، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج ‏2، ص 201.
  5. همان، ج ‏2، ص 246.
  6. طبقات القرّاء، ابن جزرى، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 1، ص 348.
  7. معرفة القراء الكبار على الطبقات و الأعصار، ذهبی، ج ‏1، ص 289.
  8. «حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع» شاطبی، قاسم بن فیره، مکتبه الازهرـ قاهره، ص 15.
  9. النشر في القراءات، ابن جزری، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج 1، ص 156.
  10. همان.
  11. رجال الطوسی، طوسی، تحقیق: قیومی، چاپ اول، 1415 ق، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ص 150 و 189.
  12. الإتقان في علوم القرآن، سیوطی، نرم افزار علوم قرآنی نور(مشکات)، ج ‏1، ص 213.
  13. همان، ج ‏1، ص 210.
  14. النشر في القراءات العشر، ج ‏1، ص 8.
  15. ر.ک: الإتقان في علوم القرآن، ج ‏1، ص 212.
  16. رجال الطوسی، طوسی، تحقیق: قیومی، چاپ اول، 1415 ق، نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم، ص 150 و 189.
  17. کافی، کلینی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏2، ص 633، ح 23.

موضوع قفل شده است