جمع بندی آیا من در لحظه ی مرگ ایمانم رو از دست میدم؟؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا من در لحظه ی مرگ ایمانم رو از دست میدم؟؟

یكی از علمای ربانی نقل می‏كرد در ایام طلبگی دوستی داشتم كه ساعتی داشت و بسیار به آن علاقه‏مند بود و همواره در یاد آن بود كه گم نشود و آسیبی به آن نرسد. او بیمار شد و بر اثر بیماری آنچنان حالش بد شد كه حالت احتضار و جان دادن پیدا كرد، در این میان یكی از علما در آنجا حاضر بود و او را تلقین می‏داد و می‏گفت: بگو «لا اِلهَ اِلاَّاللَّهُ»، او در جواب می‏گفت: «نشكن، نمی‏گویم». ما تعجب كردیم كه چرا او بجای ذكر خدا، می‏گوید: نشكن نمی‏گویم، همچنان این معما برای ما بدون حل ماند، تا این كه حال آن دوست بیمارم اندكی خوب شد و من از او پرسیدم: این چه حالی بود كه پیدا كردی؟ ما می‏گفتیم بگو: لا اله الا الله، تو در جواب می‏گفتی: نشكن نمی‏گویم.
او گفت: اول آن ساعت را بیاورید تا بشكنم، آن را آوردند و شكست، سپس گفت: من دلبستگی خاصی به این ساعت داشتم؛ هنگام احتضار، شما می‏گفتید بگو: لا اله الاالله؛ و من شیطان را می‏دیدم كه همان ساعت را در یك دست خود گرفته، و با دست دیگر چكشی بالای آن ساعت نگه داشته و می‏گوید: اگر بگوئی لااله اله الله، این ساعت را می‏شكنم، من هم به خاطر علاقه وافری كه به ساعت داشتم می‏گفتم: ساعت را نشكن، من لا اله الا الله نمی‏گویم!!

با سلام.من هم مانند شخص بالا عروسکی دارم که خیلی دوستش دارم!:khandeh!:قبل از اینکه به دنیا بیام مادرم برام این عروسک رو خرید.من واقعا دوستش دارم.با اینکه ریخت و قیافه ی درست و حسابی هم نداره ولی خیلی برام عزیزه.(سوء تفاهم نشه،همه ی دختر خانم ها مث من نیستند.)
به حدی برام ارزش داره که اگه ببینم زیر دست و پاست برش میدارم و میذارمش یه جای امن!:khandeh!:
دیشب که داستان بالا رو خوندم تصمیم گرفتم که دیگه بهش اهمیت ندم.رفتم و از توی تاقچه برش داشتم و کلی پریدم روش.با پاهام لهش کردم.
اما بعدش دیگه دلم نیومد
حالا از این میترسم که در هنگام مرگم شیطون بیاد و اونو بگیره جلوی من بگیره و بگه اگه شهادتین بدی عروسکتو پاره پوره میکنم!!
:khandeh!:
اگه الان که عقلم کار میکنه ازم بپرسه میگم به درک هر غلطی میخوای بکن.ولی شنیدم که در لحظه احتضار عقل آدم کار نمیکنه و بحث فقط باور های قلبیه که داریم.من میترسم در اون لحظه تموم دنیام رو بفروشم به یه عروسک.ممکنه که من بدون اینکه اون عروسک رو نابود کنم(خب خیلی خاطرات شیرین ازش دارم) بتونم در لحظه ی احتضار دینم رو نفروشم؟؟؟کمکم کنین.و ممنونم از جناب ارجاع دهنده ی سوال و پاسخگوی محترم و دیگر عزیزان.:Gol:
در ضمن لطفا درباره ی دختر خانم ها قضاوت بد نکنید!!من بینشون استثنا ام!!

سلام وعرض ادب؛
يكى از بحث هايى كه سزاوار است مورد بررسى قرار گيرد، مساله حسن عاقبت و سوء عاقبت است كه در منابع اسلامى نيز در اين باره توجّه خاصّى شده است.رحضرت على علیه السلام فرمود: «انّ حَقیقَةَ السّعادَةِ أن یَختِمَ لِلمَرءِ عَمَلُه بِالسّعادَة و انّ حَقیقَةَ الشّقاءِ أن یَختِمَ لِلمَرءِ عَمَلُه بِالشّقاءِ» (1) حقيقت سعادت عبارت از اين است كه عمل آدمى به سعادت ختم شود و حقيقت شقاوت در اين است كه عمل آدمى به شقاوت خاتمه يابد.

خداوند در قرآن يكي از الطافش نسبت به مؤمنان را ثبات قدم در عقايد و دينداري پايدار در لحظه مرگ- که به فرموده امام صادق علیه السلام شیطان از هر سو براى ایجاد شکّ و گرفتن ایمان مؤمنان تلاش مى‏ کند. (2) - معرفي كرده و مي فرمايد :
یُثَبّتُ اللّه الّذینَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیاةِ الدّنیا و فِى الآخِرَة»
(3)
قرآن یکى از دعاهاى مؤمنان را چنين نقل مي كند كه : پروردگارا! ما را با افراد شایسته و در مسیر و راه و رسم آنان بمیران. «وتَوفَّنا مَعَ الابرار» (4)
گویا ايشان احساس مى ‏کنند که برخي عوامل روح انسان را عوض مى ‏کنند و موجب ايجاد تزلزلي در دينداري پايدار براي انسان مومن ايجاد مي شوند كه حاصلش بدعاقبتى است.
چه عواملي موجب بدعاقبتى انسان‏ مي شود ؟
با دقّت و جستجو در آيات و روايات مى‏توان علل شقاوت و بدعاقبتى را پیدا کرد که ما به به تناسب سوال به يكي از مهمترين آنها اشاره مى‏کنیم:
حبّ دنیا ؛
عشق و علاقه به هر چیزى سبب مى‏ شود که انسان هنگام جدایى از آن، دچار حالت بغض و خداى ناکرده سوء عاقبت شود و از جمله علائقي كه مايه عاقبت به شري است، رغبت به دنيا يا تعلق و دلبستگي به دنياست كه موجب مي‌شود انسان از انديشه در کمالات والاي انساني و ياد خدا غافل گردد.
خداوند در سوره نسأ، آيه 120 دلبستگي به دنيا را از فريب‌هاي شيطان مي‌داند.
امام صادق علیه السلام فرمود: طمع به دنیا، سبب خروج از دین و سوء عاقبت مى‏ شود.(5)
قرآن در بيان دليل بدبختى بلعم باعورايى كه دعاهايش ‍ مستجاب مى شد مي فرمايد: او با پيروى از هوا و هوس در دام شيطان افتاد و تحت تاءثير وعده هاى فرعون و دلبستگى به دنيا، پيامبر خدا حضرت موسى را رها كرده و هوادار طاغوت شد و سرانجام به هلاكت رسيد…. فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ .... لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواه (6) شيطان او را بدنبال خود برد و به دنيا و مادّيات دل بست و از هوا و هوس خود پيروى نمود.
خلاصه سخن آن كه :
وابستگي و دلبستگي به دنيا يكي از عوامل سوء عاقبت است و انسان براي اين كه به حسن عاقبت برسد بايد از اسباب عاقبت به شر بپرهيزد.

پي نوشت ها :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري،‌ج5،‌ص 154.
2. عروسى حويزى عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، انتشارات اسماعيليان - قم، چاپ چهارم، 1415 ق ج‏2، ص 54.
3. ابراهيم (14) آيه 27.
4. آل عمران(3) آيه 193 .
5. شيخ عباس قمي،‌ سفينة البحار، طمع .
6. اعراف ، آيه 176

البته اين نكته قابل توجه است كه :
ميان برخورداري از دنيا و برخورداري از آخرت تضادي نيست، بلکه ميان هدف قراردادن دنيا و هدف قرار دادن آخرت يا هدف قرار دادن دنيا و برخورداري از آخرت تضاد است.(1)
به بيان ديگر رسيدن به آخرت لزوما به معناي دنياي سخت داشتن نيست.بلکه درگرو دل نبستن به دنيا است.انسان در دنيا مسافر است، پس اگر همواره به مقصد خويش ننگرد، حوادث مختلف او را از راه به دور مي کند، در نتيجه خسران بزرگي در انتظار او خواهد بود.
خداوند در قرآن مي فرمايد :
وَ ابْتَغِ فيما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَکَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْمُفْسِدينَ (2) ؛ از آنچه خداوند به تو داده است ، براي سعادت در جهان آخرت بهره گير و نصيب و بهره خود را از دنيا فراموش نکن» .

پي نوشت ها :
1. استاد مطهري، سيري در نهج البلاغه، انتشارات صدرا، ص 244.
2. قصص (28)‌آيه 77 .

تامل در اين ابيات انسان را كمك مي كند تا از دام رغبت و وابستگي به دنيا در امان بماند :

روزها فکر من این است و همه شب سخنم // که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟

ای خوش آن روز که پرواز کنم تا بر دوست // به هوای سر کویش پر و بالی بزنم

از کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟ // به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا // یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

نه به خود آمدم این جا که به خود باز روم // آن که آورد مرا باز برد در وطنم

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک // چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم

[="Blue"]

نسیم رحمت;514999 نوشت:
به بيان ديگر رسيدن به آخرت لزوما به معناي دنياي سخت داشتن نيست.بلکه درگرو دل نبستن به دنيا است.انسان در دنيا مسافر است، پس اگر همواره به مقصد خويش ننگرد، حوادث مختلف او را از راه به دور مي کند، در نتيجه خسران بزرگي در انتظار او خواهد بود.

سلام خیلی ممنونم از جوابتون.
خب حالا من عروسکم رو چیکار کنم؟؟؟اگه از جلوی چشمم دورش کنم کافیه؟؟[/]

سلام علیکم،

البته این واقعاً یک پاسخ نیست و جواب درست سؤال شما را نمی‌دانم. ولی یک راه هست که شاید هم این طرز بیانش درست نباشد. گفته شده که برخی مؤمنین وقتی می‌خواهند قبض روحشان کنند آنها راضی نمی‌شوند تا اینکه خداوند جایگاهشان نزد خودش در بهشت را نشانشان می‌دهد، بعد آنها راضی می‌شوند و جان به جان آفرین تسلیم می‌کنند. این مؤمنین البته حتماً جایگاه خاصی دارند مگرنه در مورد گناهکاران در قرآن آمده که فرشتگان مرگ به سر و سینه‌ی آنها می‌زنند و به زور جان از بدن ایشان می‌گیرند. نمی‌دانم اینکه آنها نمی‌خواهند جان بدهند چقدر دنیایی است و احتمالاً‌ در چنان جایگاهی که آنها هستند میل به ماندنشان بخاطر عروسک و ساعت نیست، شاید برای کار نیمه‌تمامی است که دارند، از کودکی یا از مادر پیری خود را مسؤول می‌دانند که مراقبت کنند یا چه ... ولی هر چه که باشد خداوند راضی به رفتنشان و واگذردن این دنیا به وارثانشان می‌کند.
اینها را داشته باشید، حالا چند روز پیش نمی‌دانم کجا (شاید در مفاتیح) اعمالی را دیدم که در مورد اجرهای انجام آن یکی این آمده بود که از دنیا نمی‌رود مگر اینکه جای خود در بهشت را می‌بیند یا برای او می‌بینند. شاید بد نباشه شما هم اون اعمال را انجام بدین که خیالتون راحت بشه! اگرچه اینها بهانه‌تراشیه، راه درست و حسابیش همونه که کارشناس محترم فرمودند.
یا علی

[="Blue"]

owari;515623 نوشت:
راه درست و حسابیش همونه که کارشناس محترم فرمودند.

یعنی دقیقا چیکارش کنم؟؟؟عروسکم رو بندازم دور؟؟؟[/]

313;515668 نوشت:

یعنی دقیقا چیکارش کنم؟؟؟عروسکم رو بندازم دور؟؟؟

سلام علیکم،
عارفی شاگردی داشت که از مال و منال دنیا زیاد داشت و به آنها وابسته بود، استاد شاگردش را امر به زهد کرد و اینکه دنیا برای دل بستن نیست. آن شاگر بیچاره با ناراحتی تمام و از سر ناچاری بلند شده بود رفته بود تمام مایملک خودش را برده بود صدقه داده بود و آخرین دارایی‌اش را هم که یک قالی بود از زیر پای همسرش برداشت و انداخت روش دوشش که ببرد و به کسی ببخشد که استادش او را در راه دید که این قالی چیست و چه کار می‌کنی؟ جواب داد که می‌برم به کسی ببخشم چون به آن کمی تمایل دارم! استاد که ماجرا را فهمید جا خورد! گفتم دنیا محل دل بستن نیست نه اینکه از آن استفاده هم نکنی! قالی را از ززیر پای خانمت جمع کردی که چه شود؟ دلت را از محبت قالب خالی کن.

اگر راه برای این کار بخواهید معمولاً تعقل و کسب معرفت را راه آن معرفی می‌کنند. شما چرا باید یک عروسک که ظاهر خاصی هم ندارد را اینقدر دوست داشته باشید؟ بخاطر مادرتان هست شاید که او را دوست دارید؟ یا بخاطر خاطراتتان با آن عروسک هست؟ نمی‌دانم اما اگر به ریشه‌ها بازگردید و بعد خداوند را در نظرتان بزرگ کنید، اینکه اگر مادرتان را دوست دارید آن مادر را خدایتان برایتان مادر قرار داده است و ... . محبت خدا که وارد دل شود اشیاء خودبخود ارزششان را در دل انسان از دست می‌دهند. بعد محبت خداوند خودش محبت دوستداران خدا (مؤمنین) را به دلتان باز می‌کند و دوست داشتن کسانی که خداوند فرموده بر آنها محبت کنید (پدر و مادر).
کسی که هدیه‌ای مادی از امام رضا علیه‌السلام گرفته بود و آن را آنقدر دوست داشت اینطور نبود که آن چیز را بخاطر خود آن چیز و خودش دوست داشته باشد بلکه آن را بخاطر امام رضا علیه‌السلام دوست داشت و این دوست داشتن دیگر مادی نیست. در روایت مبارکه داریم که کسی که خدا را دوست داشته باشد و پیامبرش را به خاطر جایگاهی که نسبت به خداوند دارد دوست داشته باشد و ... چنین کسی بسیار محترم است (مؤمن واقعی است که حرمتش از خانه‌ی کعبه هم بالاتر است). چنین کسی است که خدا را از خودش هم بیشتر دوست دارد و .. و ...
معرفت، اطاعت، محبت ...
پاره کردن عروسک کمترین کمکی را به شما نخواهد کرد، الآن محبت عروسک مانع محبت خداست و بعداً حسرت از دست دادنش مانع از توجه به خدا ...
یا علی

[="Blue"]

owari;515672 نوشت:
الآن محبت عروسک مانع محبت خداست

اگه اینطوری بود که دلم اجازه نمیداد بیام همچین سوالی بپرسم!!!منم الان اگه شیطان بیاد جلوی چشمم میگم برش دار ببر برای خودت!:khandeh!:مشکل اینه میترسم در لحظه ی مرگ عقلم کار نکنه چرت و پرت بگم!!میخوام ببینم راهی هست بشه که من لحظه ی احتضار عقلم رو از دست ندم؟؟؟

owari;515672 نوشت:
شما چرا باید یک عروسک که ظاهر خاصی هم ندارد را اینقدر دوست داشته باشید؟

چون 15 سال همیشه کنارم بوده.وقتی ناراحت بودم و هیچکس نبود باهاش درد و دل میکردم.باشه قبول خدا مهمتر از اونه!ولی خدا رو نمیشه بغل کرد.نمیشه نازش کرد!!!
owari;515672 نوشت:
بعداً حسرت از دست دادنش مانع از توجه به خدا ...

دیشب گذاشتمش یه جایی که نبینمش.میتونم به خاطر خدا ازش دور باشم.بحث اینه این عروسک رو عمه ام برام خریده!اگه بسوزونمش شاید ناراحت بشه!همه ی خانواده و حتی دوستام باهاش خاطره دارن!!!

در هرصورت ممنون از وقتی که گذاشتین.[/]

313;515681 نوشت:

اگه اینطوری بود که دلم اجازه نمیداد بیام همچین سوالی بپرسم!!!منم الان اگه شیطان بیاد جلوی چشمم میگم برش دار ببر برای خودت!:khandeh!:مشکل اینه میترسم در لحظه ی مرگ عقلم کار نکنه چرت و پرت بگم!!میخوام ببینم راهی هست بشه که من لحظه ی احتضار عقلم رو از دست ندم؟؟؟

نه خواهرم آن بحث‌ها در جواب مطلب دیگری بود، پیش‌تر فرموده بودید که شنیده‌اید که در آن زمان عقل زایل می‌شود و باطن انسان بالا می‌آید و ترس داشتید که باطنتان فقط محبت این عروسک باشد و مانع شما از ترک دنیا به دین اسلام شود، حقیر هم گفتم باطنتان را پر از محبت خدا کنید و محبت خلفای خدا و اولیاء خدا و مؤمنین و حیوانات و گیاهان و ... را هم که در طول محبت خداوند دوست داشته باشید و نگران کفار هم که باشید اشکالی نخواهد داشت، همین. اینکه عقل زایل بشود را خقیر اصلاً نمی‌دانم که درست هست یا خیر، ولی روایت مبارکه را دیدم که در قیامت هر کسی با هر چیز یا کسی که دوست دارد محشور می‌شود، کسی حتی اگر به یک سنگ کوچک دلبسته باشد با همان سنگ برانگیخته خواهد شد و کسی که محبت اهل بیت علیهم‌السلام را کسب کرده هم با اهل بیت علیهم‌السلام. در پاسخ اینکه پس عروسک را دور بیاندازم یا خیر هم بیان شد که تا محبتش در دلتان هست حضور یا عدم حضور فیزیکی‌اش اگرچه بی‌تأثیر نیست ولی راه درست مسأله هم نیست.

در پناه خداوند باشید

[="Blue"]

owari;515684 نوشت:
باطنتان فقط محبت این عروسک باشد

من خیلی چیز هارو دوست دارم!این عروسکم وسطش یه استثنا حساب میشه.

owari;515684 نوشت:
در قیامت هر کسی با هر چیز یا کسی که دوست دارد محشور می‌شود

راستش به نظرم حس من نسبت به عروسکم دوست داشتن نیست وابستگیه!!من دقیقا مشکلم همین وابستگیه که به اصطلاح بهش میگن تعلقات مادی.فکرنکنم به عنوان عروسک محشور بشم:Gig:
چون من میدونم لحظه ی مرگم همه رو میذارم و میرم الان بهشون اهمیتی نمیدم.بحث همون لحظه ی احتضاره که گفتین نمیدونین!!
خب بازم متشکرم!لطف کردین وقت گذاشتین.:Gol:[/]

313;515603 نوشت:
خب حالا من عروسکم رو چیکار کنم؟؟؟اگه از جلوی چشمم دورش کنم کافیه؟؟

علاقه انسان به ماديات امري طبيعي است. زيرا از ابتدا كه انسان ها از آغاز زندگي با نعمت‏ها و حوايج مادي روبه رو مي‏ شوند. ازاين‏رو به تدريج حب دنيا و امور دنيوي در قلب آنها ريشه مي دواند و خداوند را - كه منعم حقيقي است و همه نعمت‏ ها از اوست - از ياد مي‏ برند.
براي درمان اين مشكل چند چيز لازم است:
1. كوشش در جهت ارتقاي معرفت خود نسبت به خداوند
2. توجه به اينكه همه اين نعمت ‏ها از آن خداوند و برخاسته از الطاف و عنايات اوست
3. توجه به اينكه آنچه در اين دنيا وجود دارد، فاني و گذران است و زمينه‏ هاي آزمايش و امتحان آدمي است
4. قوي تر كردن ارتباط خود با خدا
5. دل گسستن از وابستگي‏ هاي دنيوي
و ...
خواهر گرامي؛‌
معمولا هر رفتاري بر اساس نياز شروع مي شود. مشکلات و کمبودها و نيازهاي احتمالي شما از نظر عاطفي و ....که برآورده نشده، بدون آگاهي و اطلاع شما و به صورت ناهشيار در اين موضوع دخيل هستند. وقتي که موضوعي ناهشيار ناميده مي شود، يعني شايد فرد هيچ آگاهي از آن نداشته باشد، ولي رفتارش آن نياز ناهشيار را هدايت و جهت دهي کند.
به عنوان مثال شايد هميشه از يک رنگي خوشتان بيايد، ولي دليل آن را ندانيد و يا هر وقت دو مسير براي رسيدن به مقصد داريد و هردو شرايط يکساني دارند، يکي از آن ها را انتخاب مي کنيد و به ظاهر هيچ دليلي ندارد، ولي با يک درون نگري و خودکاوي متوجه علت انتخاب مسير خواهيد شد.
بر اين اساس، در كنار توصيه هايي كه در بالا بيان شد،‌ براي دل گسستن از وابستگي به عروسكتان بايد به سراغ نيازهاي ناپيدايي برويد که بعيد نيست به صورت ناهشيار در اين قضيه دخيل باشند. دور كردن عروسك از خودتان فايده اي ندارد بلكه بايد زمينه اين رفتارتان را پيدا و آن را برطرف نمائيد.
اضطراب،‌ ترس یا کمبود اعتمادبه‌نفس از عواملی مي باشند که سبب وابستگی شدید فرد در سنین بالا به عروسک می‌شوند. در اين صورت لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.

[SPOILER]راستي بالاخره اين عروسك هديه كي بود؟
مادرتون ؟

313;514470 نوشت:
قبل از اینکه به دنیا بیام مادرم برام این عروسک رو خرید.

يا عمه تون ؟
313;515681 نوشت:
بحث اینه این عروسک رو عمه ام برام خریده!

:ok:
:Kaf:
[/SPOILER]

حضور شيطان در وقت مرگ
مرحوم علامه مجلسى در ((السماء و العالم )) از حضرت صادق عليه السلام روايت كرده كه فرمود: (( (ما من احد يحضره الموت الا و كل به ابليس من شياطينه من ياءمره بالكفر و يشككه فى دينه ) ))
هنگامى كه نشانه هاى مرگ در انسان پيدا مى شود، ابليس شياطين خود را موكل مى كند كه انسان را به كفر كشاند و در آن هنگام او را در دين خود به شك اندازد.
بزرگان نوشته اند كه در سكرات مرگ بر انسان تشنگى غلبه مى كند، شيطان ظرف آبى به دست مى گيرد و در مقابل آن كسى كه در حال جان دادن است مى ايستد و مى گويد: اگر خواهى به تو از اين آب بنوشانم بگو در جهان خدائى نيست ، اگر نگفت مى آيد پايين پاى او مى ايستد و آب را به او نشان مى دهد و مى گويد: بگو پيغمبر دروغ گفت ، خلاصه به هر طريق كه بتواند وسوسه اش مى كند تا او را به اغوا بكشد.
قصه زن در حال احتضار و محبت به مال دنيا
زنى از مؤ منه ها به حال احتضار در آمد، دور او را گرفتند و به او تلقين مى كردند و او به طرف رف (طاقچه بالا) نگاه مى كرد كه در آن يك بشقاب چينى از جهيزيه اش بود.
اتفاقا آن زن نمرد و خوب شد به او گفتند: ما تو را تلقين مى كرديم و توبه سمت رف نگاه مى كردى ، گفت : يك هيكل سياهى در نظرم مى آمد تا مى خواستم لااله الاالله بگويم او مى گفت : اگر بگويى اين بشقاب را مى شكنم .
من چون آنها را دوست مى داشتم لااله الاالله نمى گفتم ، به ان زن گفتند: كه او شيطان بوده است پس آن زن بشقاب ها را شكست و گفت : ممكن است اسباب بى دينى من شود.
و نظيرش حكايت ساعتى است كه حضرت امام خمينى (ره ) در سخنرانيشان نقل كردند كه يكى از علماء در حال سكرات مرگ بود، به او گفتند: شهادتين را بگو، او سرش را بالا مى زد و نمى گفت ، بعد حال او خوب شد و نمرد، به او گفتند: چرا در آن موقع شهادتين را نمى گفتى ؟ او در جواب گفت : ساعتى بغلى داشتم كه به آن علاقه فراوانى داشتم ، شيطان جلوى چشمم مجسم شد و گفت : اگر شهادتين را گفتى ، ساعت تو را خرد مى كنم لذا من سرم را بالا مى زدم و نمى گفتم .

اگر من بجای تو بودم عروسک دوست داشتنیش رو بزاره پاره کنه و تلقین بگویم شما اونوقت نمیفهمی بعد از مرگ چه ارزشی داره و همه چیز تو دینا از دست میدیم و فقط یک یا دو چیز به ما باقی میمونه علوم های که یاد گرفتیم ... و همه اعمال انجامی دادیم خدا شاهد است ما چکار کردیم
ناراحتیم از اعمال من و نه از عاشق عروسک بچه بازی........ اگر خانمم اینجور بود میرفتم مسخره اش میکردم و سپس نصیحت و با ربطی بچه بودن میگفتم ....
ای بابا .. همانطور جناب عزیزی نسیم رحمت (کارشناس پاسخگوی اخلاق و عرفان ) گفته :لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.
تو نگران نباش این برای شما طبیعیه من اینجور های زیادی دیدم که خانما و پسرا هم اینطورن کم کم این چیزا کنار میزاره به اصطلاح رشد شده میگوید

[="Blue"]

نسیم رحمت;516364 نوشت:
راستي بالاخره اين عروسك هديه كي بود؟

عمه ام به مادرم مبلغی میدن و میگن از طرف من برای 313 یه چیزی بگیر بزار تو سیسمونیش.مامانم هم این عروسک رو برام میخره!و من بعد از15 سال هنوز نفهمیدم چرا عمه ام خودش برام نگرفتش!

نسیم رحمت;516364 نوشت:
اضطراب،‌ ترس یا کمبود اعتمادبه‌نفس از عواملی مي باشند که سبب وابستگی شدید فرد در سنین بالا به عروسک می‌شوند. در اين صورت لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.

من کلا به بچه کوچیک علاقه ی زیادی دارم.کلا از بچه ها خیلی خوشم میاد.متاسفانه برادرم الان بچه نیست و بزرگ شده.من چون عروسکم تو قد و قواره ی بچه هاست دوستش دارم.:ok:و البته خاطراتی که باهاش دارم.

نسیم رحمت;516364 نوشت:
در اين صورت لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.

روش فکر میکنم.:khandeh!:
در هرصورت ممنونم![/]

*"عطر سیب"*;516376 نوشت:
اگر من بجای تو بودم عروسک دوست داشتنیش رو بزاره پاره کنه و تلقین بگویم شما اونوقت نمیفهمی بعد از مرگ چه ارزشی داره و همه چیز تو دینا از دست میدیم و فقط یک یا دو چیز به ما باقی میمونه علوم های که یاد گرفتیم ... و همه اعمال انجامی دادیم خدا شاهد است ما چکار کردیم
ناراحتیم از اعمال من و نه از عاشق عروسک بچه بازی........ اگر خانمم اینجور بود میرفتم مسخره اش میکردم و سپس نصیحت و با ربطی بچه بودن میگفتم ....
ای بابا .. همانطور جناب عزیزی نسیم رحمت (کارشناس پاسخگوی اخلاق و عرفان ) گفته :لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.
تو نگران نباش این برای شما طبیعیه من اینجور های زیادی دیدم که خانما و پسرا هم اینطورن کم کم این چیزا کنار میزاره به اصطلاح رشد شده میگوید

میشه یه دور از روی پستتون بخونین و برای من ترجمه اش کنین؟؟؟:Gig:من هنوز دیپلم نگرفتمااا!!

*"عطر سیب"*;516376 نوشت:
کم کم این چیزا کنار میزاره به اصطلاح رشد شده میگوید

من میدونم که هروقت بچه دار بشم.یا مامانم برام یه خواهر یا برادر کوچیک بیاره خوب میشم.ترسم از اینه که قبل از اینکه بچه ی کوچیکی وارد زندگیم بشه اجل فرا برسه!

به نام خدا
شما در ابتدا باید این نکته را بدانید که میان واژه وابستگی و داشتن علاقه تفاوت وجود دارد برای مثال من به فلان لباسم علاقه دارم در نتیجه زیاد اونو میپوشم ولی اگر یک روز اون لباسه دیگه نباشه برام اهمیتی نداره ولی وابستگی به این معنی است که به عنوان مثال همان عروسک شما برای شما همه چیز باشد یعنی دیگر از مرز علاقه بگذرد ما این را می توانیم وابستگی بنامیم حال شما باید بررسی کنید به عروسک خود علاقه دارید و یا وابسته شدید که اون بحثش جداست

سلام علیکم
استغفر الله
خواهر من این کارهایی مثل آتش زدن و پاره کردن و ... کاری دور از عقل هست
اگر واقعا آخرتی وجود داشته باشه ، با آتش زدن یک عروسک یا از بین بردن چیزهایی که به آن ها علاقه دارید ، شما دین دار و بهشتی نمیشوید
این داستان ها اگر هم واقعیت داشته باشند باید به مفهوم آن ها توجه بشه
حتی بسیاری از داستان های قرآنی هم (مثلا داستان کشتی نوح) پر از شبهه هستند اما آیا وظیفه ما پیدا کردن شبهه هست؟
خواهر بزرگوار من ، به هیچ وجه این داستان نمیگه بلند شو چیزی که بهش وابسته هستی رو نابود کن.
وابسته باش ، دوستش داشته باش ، باهاش درد و دل بکن و هرکار دیگه که دوست داری....ولی فقط بدون که هرچیزی رو باید بزاری و بری و از یاد مرگ و بازگشت به سوی پروردگار غافل نباش.همین

بابا تاپیکی رو قفل کنین ........

muiacir;517737 نوشت:
خواهر بزرگوار من ، به هیچ وجه این داستان نمیگه بلند شو چیزی که بهش وابسته هستی رو نابود کن.
وابسته باش ، دوستش داشته باش ، باهاش درد و دل بکن و هرکار دیگه که دوست داری....ولی فقط بدون که هرچیزی رو باید بزاری و بری و از یاد مرگ و بازگشت به سوی پروردگار غافل نباش.همین

آهان خودشه.من دقیقا منتظر همچین جوابی بودم که شما بهم دادین.مشکل اینجاست که نمیدونم این حرفی که شما میزنین مورد قبول خدا ودین هست یا نه.که اینو کارشناش محترم باید مشخص کنه....من میترسم این حرفتون (که کاملا باهاش موافقم)درست نباشه.
وگرنه خودم توی چند تا ازپست هام به حرف های شما اشاره کردم:
313;515681 نوشت:
منم الان اگه شیطان بیاد جلوی چشمم میگم برش دار ببر برای خودت!مشکل اینه میترسم در لحظه ی مرگ عقلم کار نکنه چرت و پرت بگم!!میخوام ببینم راهی هست بشه که من لحظه ی احتضار عقلم رو از دست ندم؟؟؟

313;515696 نوشت:
چون من میدونم لحظه ی مرگم همه رو میذارم و میرم الان بهشون اهمیتی نمیدم.بحث همون لحظه ی احتضاره که گفتین نمیدونین!!

از لطفتون ممنونم که حرف دلمو زدین.

[="Blue"]

mohammad52;517644 نوشت:
حال شما باید بررسی کنید به عروسک خود علاقه دارید و یا وابسته شدید که اون بحثش جداست

هردو مورد!:khandeh!:

mohammad52;517644 نوشت:
ولی اگر یک روز اون لباسه دیگه نباشه برام اهمیتی نداره

منم اگه یه روز عروسکم نباشه برام اهمیتی نداره.چون الان گذاشتمش یه جایی که نبینمش.

mohammad52;517644 نوشت:
وابستگی

15 سال همیشه باهام بوده.بهش وابسته نشم؟؟؟
خب حالا تکلیف چیه؟؟من وابسته ام؟؟یا علاقه مند؟؟:khaneh:[/]

muiacir;517737 نوشت:
خواهر من این کارهایی مثل آتش زدن و پاره کردن و ... کاری دور از عقل هست اگر واقعا آخرتی وجود داشته باشه ، با آتش زدن یک عروسک یا از بین بردن چیزهایی که به آن ها علاقه دارید ، شما دین دار و بهشتی نمیشوید این داستان ها اگر هم واقعیت داشته باشند باید به مفهوم آن ها توجه بشه حتی بسیاری از داستان های قرآنی هم (مثلا داستان کشتی نوح) پر از شبهه هستند اما آیا وظیفه ما پیدا کردن شبهه هست؟ خواهر بزرگوار من ، به هیچ وجه این داستان نمیگه بلند شو چیزی که بهش وابسته هستی رو نابود کن.
وابسته باش ، دوستش داشته باش ، باهاش درد و دل بکن و هرکار دیگه که دوست داری....ولی فقط بدون که هرچیزی رو باید بزاری و بری و از یاد مرگ و بازگشت به سوی پروردگار غافل نباش.همین

313;517815 نوشت:
آهان خودشه.من دقیقا منتظر همچین جوابی بودم که شما بهم دادین.مشکل اینجاست که نمیدونم این حرفی که شما میزنین مورد قبول خدا ودین هست یا نه.که اینو کارشناش محترم باید مشخص کنه....من میترسم این حرفتون (که کاملا باهاش موافقم)درست نباشه.
وگرنه خودم توی چند تا ازپست هام به حرف های شما اشاره کردم:

خواهر بزرگوار؛‌
اين نكته را ما نيز قبلا به شما عرض كرده بوديم :

نسیم رحمت;516364 نوشت:
بر اين اساس، در كنار توصيه هايي كه در بالا بيان شد،‌ براي دل گسستن از وابستگي به عروسكتان بايد به سراغ نيازهاي ناپيدايي برويد که بعيد نيست به صورت ناهشيار در اين قضيه دخيل باشند. دور كردن عروسك از خودتان فايده اي ندارد بلكه بايد زمينه اين رفتارتان را پيدا و آن را برطرف نمائيد.

و راه حل آن را نيز اشاره كرديم :
نسیم رحمت;516364 نوشت:
اضطراب،‌ ترس یا کمبود اعتمادبه‌نفس از عواملی مي باشند که سبب وابستگی شدید فرد در سنین بالا به عروسک می‌شوند. در اين صورت لازم است يا همكاران بخش مشاوره صحبتي داشته باشيد.

خواهر بزرگوار اين بخش از فرموده عزيز گرامي جناب " muiacir " كه فرموده اند :

muiacir;517737 نوشت:
خواهر من این کارهایی مثل آتش زدن و پاره کردن و ... کاری دور از عقل هست

درست است اما بقيه اش محل تامل و بلكه غلط !

در وجود معاد و حساب و كتاب و ... ترديدي نيست. آيات و ورايات و بلكه نشانه هاي مادي در اثبات اين موضوعات فراوان است.

داستان حضرت نوح و امثال آن تا جايي كه از آيات قرآن و روايات صحيح استفاده مي شود قطعي و درست بوده وهيچ شبهه اي هم ندارد.

و اما اين كه فرموده اند :

muiacir;517737 نوشت:
وابسته باش ، دوستش داشته باش ، باهاش درد و دل بکن و هرکار دیگه که دوست داری....ولی فقط بدون که هرچیزی رو باید بزاری و بری و از یاد مرگ و بازگشت به سوی پروردگار غافل نباش.همین


پاسخ به اين مطلب در پست اول داده شده است. اما لازم به تذكر است همانگونه كه جناب " mohammad52" فرموده اند : بين علاقه و وابستگي فرق است. علاقه مندي تا زماني كه وابستگي ايجاد نكند و در طول محبت خداست اشكال ندارد،‌

mohammad52;517644 نوشت:
باید این نکته را بدانید که میان واژه وابستگی و داشتن علاقه تفاوت وجود دارد

اما اگر شد وابستگي و يا هم عرض با خدا شد بايد ترك شود.

[="Blue"]

نسیم رحمت;520206 نوشت:
اما اگر شد وابستگي و يا هم عرض با خدا شد بايد ترك شود

متشکرم از راهنماییتون برادر یا خواهر محترم.:Gol::Gol::Gol:
:ask3:[/]

نسیم رحمت;520206 نوشت:
خوا

داستان حضرت نوح و امثال آن تا جايي كه از آيات قرآن و روايات صحيح استفاده مي شود قطعي و درست بوده وهيچ شبهه اي هم ندارد.


.[/B]

سلام بر کارشناس محترم تاپیک
اجرکم عند الله
من نمیخواستم بحث تاپیک منحرف بشه ولی یهویی چشمم چهارتا شد از پاسخ قطعی شما : "قطعی و درست بوده و هیچ شبهه ای هم ندارد"
1 -راستش رو بخواین تاپیک در مورد شبهاتی که مطرح کردم کم نیست.
اخرین تاپیکی که ماشالله خیلی مفصل هم شد و خود بنده توش شرکت کردم رو لینک میدم.بد نیست شما و مابقی عزیزان مطالعه بفرمایین؟
http://www.askdin.com/thread37915.html
2 - شما غیر از قرآن یه سند تاریخی ، علمی یا شواهدی ناشی از وجود واقعه نوح به من بدین.من همین جا همه حرفامو پس میگیرم.
قرآن اصلا هیچ وقت کتاب تاریخی نبوده که تاریخدانان به اون استناد کنند
و من الله توفیق

muiacir;520257 نوشت:
من نمیخواستم بحث تاپیک منحرف بشه ولی یهویی چشمم چهارتا شد از پاسخ قطعی شما : "قطعی و درست بوده و هیچ شبهه ای هم ندارد"
1 -راستش رو بخواین تاپیک در مورد شبهاتی که مطرح کردم کم نیست.
اخرین تاپیکی که ماشالله خیلی مفصل هم شد و خود بنده توش شرکت کردم رو لینک میدم.بد نیست شما و مابقی عزیزان مطالعه بفرمایین؟
سوالاتی درباره کشتی نوح
2 - شما غیر از قرآن یه سند تاریخی ، علمی یا شواهدی ناشی از وجود واقعه نوح به من بدین.من همین جا همه حرفامو پس میگیرم.
قرآن اصلا هیچ وقت کتاب تاریخی نبوده که تاریخدانان به اون استناد کنند
و من الله توفیق


از اين كه بحث تاپيك رو منحرف نمي كنيد سپاسگزارم .
كاربر گرامي؛‌
لطفا دقت بفرمائيد حقير درباره تمام آن چه در داستان كشتي نوح نقل شده، قضاوتي نكردم بلكه عرض شد داستان حضرت نوح و امثال آن تا جايي كه از آيات قرآن و روايات صحيح استفاده مي شود قطعي و درست بوده وهيچ شبهه اي هم ندارد. بين اين دو عبارت تفاوت بسياري است.

تاپيك http://www.askdin.com/thread37915.html را هم مطالعه كردم. بحث خوب و جالبي بود اما ظاهرا مشكل شما (كه هنوز هم هست و قانع نشده ايد هر چند به ظاهر ادعاي آن را داريد)،‌ بحث اعتقادي در شناخت اسلام و خداوند است.

از اين رو حقير در اين بحث ورود پيدا نمي كنم چون همانگونه كه كارشناس محترم جناب عماد نيز در تاپيك مذكور فرموده اند:

عماد;498540 نوشت:
اگر کسی خدا برایش حل نشده باید ابتدا در کلاس عقاید خدا را برای خود حل کند اگر قران برایش حل نشده در کلام عقاید و قران شناسی قران را برای خود حل کند.
پس از آنکه این دو حل شد دیگر نقد قران معنا ندارد، چون کلام آفریدگاری است که قبلا در کلاس های قبلی اثبات شده بود، اگر آنها اثبات نشده که بحث ما بی معنا است ، چون دونفریم با دو نگاه ، یکی قران را بدون اشتباه می داند و آن را معجزه خدواند می داند و دیگری حتی در خدا نیز حرف دارد ، بحث دیگر بر سر کشتی نوح نیست باید بحث بر سر اثبات خدا کرد نه کشتی نوح

كاربرگرامي؛
وقتي شما قرآن را كه كلام خالق است نه مخلوق (و بسياري از آيات آن [SPOILER]به نظرم بيش از يك سوم از آيات آن[/SPOILER]به نقل جريانات تاريخي پرداخته و بارها و بارها فرموده است: فاعتبروا يا اولي الالباب ،‌فاعتبروا يا اولي الابصار و ... ) به عنوان منبع معتبر تاريخ قبول نداريد،‌ و مي فرمائيد:

muiacir;520257 نوشت:
قرآن اصلا هیچ وقت کتاب تاریخی نبوده که تاریخدانان به اون استناد کنند

آيا باز هم جاي بحث مي ماند؟! از اين رو جناب عماد در تاپيك http://www.askdin.com/thread37915.html فرموده اند :

عماد;498547 نوشت:
با دما سنج نمی شود چیزی را وزن کرد
با ترازو نمی شود دمای اتاق را به دست آورند
فوتبال قوانین خود را دارد و کشتی قوانین خود را
نمی شود در کشتی قوانین فوتبال را اجرا کرد و در فوتبال قوانین کشتی را
نمی شود در فوتبال کسی را گرفت و بلند کرد و به زمین زد بعد گفت این قانون در کشتی است
هر علمی قانون و موضوع خاص خودش را دارد ، علم معارف را نمی شود با ابزارهای تجربی اندازه گیری کرد

نسیم رحمت;520635 نوشت:

از اين كه بحث تاپيك رو منحرف نمي كنيد سپاسگزارم .
كاربر گرامي؛‌
لطفا دقت بفرمائيد حقير درباره تمام آن چه در داستان كشتي نوح نقل شده، قضاوتي نكردم بلكه عرض شد داستان حضرت نوح و امثال آن تا جايي كه از آيات قرآن و روايات صحيح استفاده مي شود قطعي و درست بوده وهيچ شبهه اي هم ندارد. بين اين دو عبارت تفاوت بسياري است.

تاپيك http://www.askdin.com/thread37915.html را هم مطالعه كردم. بحث خوب و جالبي بود اما ظاهرا مشكل شما (كه هنوز هم هست و قانع نشده ايد هر چند به ظاهر ادعاي آن را داريد)،‌ بحث اعتقادي در شناخت اسلام و خداوند است.

از اين رو حقير در اين بحث ورود پيدا نمي كنم چون همانگونه كه كارشناس محترم جناب عماد نيز در تاپيك مذكور فرموده اند:

كاربرگرامي؛
وقتي شما قرآن را كه كلام خالق است نه مخلوق (و بسياري از آيات آن [SPOILER]به نظرم بيش از يك سوم از آيات آن[/SPOILER]به نقل جريانات تاريخي پرداخته و بارها و بارها فرموده است: فاعتبروا يا اولي الالباب ،‌فاعتبروا يا اولي الابصار و ... ) به عنوان منبع معتبر تاريخ قبول نداريد،‌ و مي فرمائيد:

آيا باز هم جاي بحث مي ماند؟! از اين رو جناب عماد در تاپيك http://www.askdin.com/thread37915.html فرموده اند :

بسیار خرسندم که افتخار دادید و اون تاپیک رو خوندید
خوب اینجا جای بحث نیست
ولی یه چیز بگم؟وقتی بحث یه واقعه تاریخی هست باید دیگه بحث اعتقادات رو گذاشت کنار.جناب عماد خیلی اصرار داشتند که ما حتما باید قرآن رو قبول کنیم و بعد واقعه رو ببینیم.خوب والا اگر قرآن رو قبول کنیم که اصلا دیگه باید معتقد باشیم همه حرفاش درسته.
واقعادلم میخواد بدونم غیر از قرآن مسلمانان ، دیگه کدوم کتاب تاریخی یا کدوم شواهد تاریخی و علمی این واقعه رو تایید میکنه؟
اگر شما چیزی پیدا کردید ، حتی 1 دونه ، من قول میدم به قرآن ایمان بیارم

muiacir;520825 نوشت:
خوب اینجا جای بحث نیست
ولی یه چیز بگم؟وقتی بحث یه واقعه تاریخی هست باید دیگه بحث اعتقادات رو گذاشت کنار.جناب عماد خیلی اصرار داشتند که ما حتما باید قرآن رو قبول کنیم و بعد واقعه رو ببینیم.خوب والا اگر قرآن رو قبول کنیم که اصلا دیگه باید معتقد باشیم همه حرفاش درسته.
واقعادلم میخواد بدونم غیر از قرآن مسلمانان ، دیگه کدوم کتاب تاریخی یا کدوم شواهد تاریخی و علمی این واقعه رو تایید میکنه؟
اگر شما چیزی پیدا کردید ، حتی 1 دونه ، من قول میدم به قرآن ایمان بیارم

نمي دونستم ادامه ندادن بحث به معناي طرح سوال جديد در قالب يه چيزي بگم است ! :Gol:[SPOILER]اميدوارم ناراحت نشده باشيد:ok:[/SPOILER]

كاربر گرامي مشكل شما در قبول كردن قرآن است. ما يه بحث تاريخي را با شما ادامه داديم - البته با استناد به گفته كارشناس تاريخ - از يك منبع معتبر و مستند كه نه كلام بشر بلكه كلام خالق بشر است. وقتي قرآن را قبول نداري دنبال منبع مستند و معتبر مي گردي؟! چه اعتباري از قرآن بالاتر؟

muiacir;520825 نوشت:
خوب والا اگر قرآن رو قبول کنیم که اصلا دیگه باید معتقد باشیم همه حرفاش درسته.

چه اشكالي داره ما قرآن را قبول كنيم و مجهولات خود را از قرآن كه خالق همه هستي است بياموزيم؟!
به هر صورت از اين كه مشتاق علم آموزي هستيد،‌خرسندم اما بايد بدانيد جاي هر بحث در بخش مربوط به خود آن مي باشد و اين تاپيك محل بحث اعتقادي نيست. مي توانيد موضوع را با همكاران بخش اعتقادي مطرح كنيد.

از اين كه بحث را در غير موضوع تاپيك ادامه نمي دهيد سپاسگزارم.

313;515681 نوشت:

دیشب گذاشتمش یه جایی که نبینمش

عجب ! بهتره به جای اینکه اینقدر به عروسکتون فکر کنید به دلتون فکر کنید . پیشنهاد می کنم کتاب معراج السعاده را بخونید یک قسمتی داره برای حب دنیا که ریشه یابی کرده و ... اونطوری بهتر می تونید دلبستگی ها به دنیا را از بین ببرید .

این علاقه شما وقتی خوبه شماآخر داستان ختم به خیربشه.چطوری که علاقه به چیزی دارید اونو هدایتش کنید به علایق بهتر ومافوقترش.
چه سخته از علاقه زمینی به علاقه آسمانی تبدیلش کردن. با دل بریدن از چیزی که عشق زمینیه
هر چیز یا هر کس با هرنوع فکر وعقیده که بهش علاقه داریم ,عشق می ورزیم ,دلبسته اش هستیم ودوستش داریم:
به واقع در دلمون به اون تسلیمیم از اون نوع که بعد از حب وبغض باهاش انس میگیریم و
با این به انسانیت خودمون معنی میدیم که در چه جهتی باشه.و
برای خاطر اون اگر حاظر به دوری از چیزاهای مخالفش بشیم
میشه ایمان ما

اگر در ولایت پذیری چیزی یا حالتی به باور برسیم
میشه ایمان ما

وچشم دل ما با اون انس میگیره.

اگر در مرحله ایمان با حق وبه حق یاشیم رستگاریم.
خودتان قضاوت و برداشت بکنید.

این خیلی خوبه که دختر خانمی به سن شما (15 سالگی)، به این موضوع حساس شده و دنبال جوابه!
منم همسن شما که بودم با یه ساعت همچین مشکلی پیدا کرده بودم، احساس موزه داری را داشتم که می خواد از یه شی گرانبها وعتیقه مواظبت کنه. ما الان که تقریبا دو برابر اون موقع سن دارم ، اصلا نمی دونم کجا انداختمش!
فکر میکنم در سن و موقعیت شما (تنهایی) این موضوع طبیعیه. میتونید به جای درددل با اون عروسک ، حرفاتون را بنویسید،هرروز سعی کنید کمتر از روز قبل ببینیدیش. بعد از یه مدت می بینید که کم اهمیت تر شده.البته فکر میکنم زمان و مشکلات آینده، نقش اش را براتون کم رنگ تر میکنه.
برای همه ی دخترای خوب مثل شما ، آرزوی موفقیت میکنم.

به نظرم وابستگیتون رو از بین ببرید اما علاقه رو نیازی نیست از بین ببرید!
همانطور که استاد فرمودند:

نسیم رحمت;520206 نوشت:
علاقه مندي تا زماني كه وابستگي ايجاد نكند و در طول محبت خداست اشكال ندارد،‌

و فکر نمیکنم عقل زائل شه!!!
فقط باطن انسان ها هویدا میشه!!
چیزی که نمیشه پنهانش کرد!

(اگر اشتباهی در کلامم بود ببخشید عقایدم بود)

موید باشید زیر سایه امام زمان(عج)................./.

پرسش :
من عروسکی دارم که خیلی دوستش دارم خیلی برایم عزیزه. می ترسم که در هنگام مرگم شیطون بیاد و آن را بگیرد جلوی من بگوید اگر شهادتین بدهی، عروسکت را از بین می برم.

پاسخ :
نکته ای كه در مقدمه سزاوار است مورد بررسى قرار گيرد، مساله عاقبت بخیری و سوء عاقبت است كه در منابع اسلامى نيز در اين باره توجّه خاصّى شده است. حضرت على علیه السلام فرمود: «انّ حَقیقَةَ السّعادَةِ أن یَختِمَ لِلمَرءِ عَمَلُه بِالسّعادَة و انّ حَقیقَةَ الشّقاءِ أن یَختِمَ لِلمَرءِ عَمَلُه بِالشّقاءِ» (1)
حقيقت سعادت عبارت از اين است كه عمل آدمى به سعادت ختم شود و حقيقت شقاوت در اين است كه عمل آدمى به شقاوت خاتمه يابد.
خداوند در قرآن يكي از الطافش نسبت به مؤمنان را ثبات قدم در عقايد و دينداري پايدار در لحظه مرگ - که به فرموده امام صادق علیه السلام شیطان از هر سو براى ایجاد شکّ و گرفتن ایمان مؤمنان تلاش مى‏ کند. (2) - معرفي كرده و مي فرمايد :
«یُثَبّتُ اللّه الّذینَ آمَنوا بِالقَولِ الثّابِتِ فِى الحَیاةِ الدّنیا و فِى الآخِرَة» (3)

چه عواملي موجب بدعاقبتى انسان‏ مي شود ؟
با دقّت و جستجو در آيات و روايات مى‏توان علل شقاوت و بدعاقبتى را پیدا کرد که ما به به تناسب سوال به حبّ دنیا يكي از مهمترين آنها اشاره مى‏کنیم.
عشق و علاقه به هر چیزى سبب مى‏ شود که انسان هنگام جدایى از آن، دچار حالت بغض و خداى ناکرده سوء عاقبت شود و از جمله علائقي كه مايه عاقبت به شري است، رغبت به دنيا يا تعلق و دلبستگي به دنياست كه موجب مي‌شود انسان از انديشه در کمالات والاي انساني و ياد خدا غافل گردد.

خداوند در سوره نسأ، آيه 120 دلبستگي به دنيا را از فريب‌هاي شيطان مي‌داند.
امام صادق علیه السلام فرمود: طمع به دنیا، سبب خروج از دین و سوء عاقبت مى‏ شود.(4)
قرآن در بيان دليل بدبختى بلعم باعورايى كه دعاهايش ‍ مستجاب مى شد مي فرمايد: او با پيروى از هوا و هوس در دام شيطان افتاد و تحت تاءثير وعده هاى فرعون و دلبستگى به دنيا، پيامبر خدا حضرت موسى را رها كرده و هوادار طاغوت شد و سرانجام به هلاكت رسيد….فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوينَ .... لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواه (5) شيطان او را بدنبال خود برد و به دنيا و مادّيات دل بست و از هوا و هوس خود پيروى نمود.
خلاصه سخن آن كه :
وابستگي و دلبستگي به دنيا يكي از عوامل سوء عاقبت است و انسان براي اين كه به حسن عاقبت برسد بايد از اسباب عاقبت به شر بپرهيزد.
حال با توجه به این نکته می گوییم :
علاقه انسان به ماديات امري طبيعي است. اما وابستگی به آن نه.
زيرا از ابتدا كه انسان ها از آغاز زندگي با نعمت‏ها و حوايج مادي روبه رو مي‏ شوند. ازاين‏ رو به تدريج حب دنيا و امور دنيوي در قلب آنها ريشه مي دواند و خداوند را - كه منعم حقيقي است و همه نعمت‏ ها از اوست - از ياد مي‏ برند.
براي درمان اين مشكل چند چيز لازم است:

1. كوشش در جهت ارتقاي معرفت خود نسبت به خداوند
2. توجه به اينكه همه اين نعمت ‏ها از آن خداوند و برخاسته از الطاف و عنايات اوست
3. توجه به اينكه آنچه در اين دنيا وجود دارد، فاني و گذران است و زمينه‏ هاي آزمايش و امتحان آدمي است
4. قوي تر كردن ارتباط خود با خدا
5. دل گسستن از وابستگي‏ هاي دنيوي

کاربرگرامي؛‌
در كنار توصيه هايي كه در بالا بيان شد،‌ براي دل گسستن از وابستگي به عروسكتان بايد به سراغ نيازهاي ناپيدايي برويد که بعيد نيست به صورت ناهشيار در اين قضيه دخيل باشند. دور كردن عروسك از خودتان فايده اي ندارد بلكه بايد زمينه اين رفتارتان را پيدا و آن را برطرف نمائيد.
زیرا معمولا هر رفتاري بر اساس نياز شروع مي شود. مشکلات و کمبودها و نيازهاي احتمالي شما از نظر عاطفي و ....که برآورده نشده، بدون آگاهي و اطلاع شما و به صورت ناهشيار در اين موضوع دخيل هستند.
وقتي که موضوعي ناهشيار ناميده مي شود، يعني شايد فرد هيچ آگاهي از آن نداشته باشد، ولي رفتارش آن نياز ناهشيار را هدايت و جهت دهي کند.
به عنوان مثال شايد هميشه از يک رنگي خوشتان بيايد، ولي دليل آن را ندانيد و يا هر وقت دو مسير براي رسيدن به مقصد داريد و هردو شرايط يکساني دارند، يکي از آن ها را انتخاب مي کنيد و به ظاهر هيچ دليلي ندارد، ولي با يک درون نگري و خودکاوي متوجه علت انتخاب مسير خواهيد شد.

بر اين اساس، اضطراب،‌ ترس یا کمبود اعتمادبه‌نفس از عواملی مي باشند که سبب وابستگی شدید فرد در سنین بالا به عروسک می‌شوند. در اين صورت لازم است با یک مشاور امین صحبت کنید.

پي نوشت ها :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت - لبنان، 1404 هجرى قمري،‌ج5،‌ص 154.
2. عروسى حويزى عبد على بن جمعه، تفسير نور الثقلين، انتشارات اسماعيليان - قم، چاپ چهارم، 1415 ق ج‏2، ص 54.
3. ابراهيم (14) آيه 27.
4. شيخ عباس قمي،‌ سفينة البحار، طمع .
5. اعراف ، آيه 176

موضوع قفل شده است