جمع بندی آیا این فکر اشتباهه؟

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا این فکر اشتباهه؟

با سلام
آیا این طرز فکر غلطه که بگیم هرکس با توجه به شناختی که از خودش و توانایی ها و نقاط ضعف و قوت و ... داره ممکنه راه متفاوتی با دیگری برای نزدیک شدن به خدا داشته باشه.مثلا اشکالی داره اگه یکی فکر می کنه اگه وقتی ناراحته قرآن بخونه از خدا ناراحت می شه به جاش اون موقع نقاشی بکشه؟
آیا اشکالی داره که انسان از همون اول بالاترین چیز ها را از خودش توقع نداشته باشه؟
آیا حتما باید از یه راه خاص به خدا نزدیک شد،نمی شه با توجه به شرایط روحی و جسمی متفاوت، راه های متفاوتی برای رسیدن به مفهوم قربة الی الله انتخاب کرد؟

[=arial]

با نام الله


[=arial]


کارشناس بحث: استاد صادق




golsa;514158 نوشت:
با سلام
آیا این طرز فکر غلطه که بگیم هرکس با توجه به شناختی که از خودش و توانایی ها و نقاط ضعف و قوت و ... داره ممکنه راه متفاوتی با دیگری برای نزدیک شدن به خدا داشته باشه.مثلا اشکالی داره اگه یکی فکر می کنه اگه وقتی ناراحته قرآن بخونه از خدا ناراحت می شه به جاش اون موقع نقاشی بکشه؟
آیا اشکالی داره که انسان از همون اول بالاترین چیز ها را از خودش توقع نداشته باشه؟
آیا حتما باید از یه راه خاص به خدا نزدیک شد،نمی شه با توجه به شرایط روحی و جسمی متفاوت، راه های متفاوتی برای رسیدن به مفهوم قربة الی الله انتخاب کرد؟

باسلام وتشکر از شما .
پاسخ در چند محور بیان می شود :
الف__اجازه دهید که با این مثال پاسخ را آغاز نمایم : اگر دوست شما بگوید برای رسیدن به من فقط از فلان راه بیا وراه دیگر را اگر بر گزنید به من نمی رسید چون غیر از آنچه من گفتم یا راهی وجود ندارد ویا من راه دیگرغیر از آن چه گفتم نمی پذیرم . در این صورت شما که علاقه دارید به دوست تان برسید چه می کنید ؟
بدیهی است که برای رسیدن به دوست تان تنها راهی که او معرفی نموده است بر می گزیند وراه های دیگر را نمی روید چون می دانید که به هدف نمی رسید .
خدای متعال که خالق انسان است راه های خاص برای رسیدن به قرب خود را به بندگانش معرفی نموده است ودر عین حال یاد آوری نموده اگر توان دارید از همین راه ها بیاید واگر توان ندارید راه مشابه ویا در فرصت دیگر که توان پیدا کردید از آن راه بیاید . ویا اگر نشد اصلا تکلیفی متوجه شما نیست . مثلا به عنوان مثال روزه یکی از واجبات الهی است برای قرب الهی واجب است آن را به جا آورد .اگر در سفر ویا مریضی وجود داشت می توان در زمان دیگر به صورت قضا آن را گرفت واگراصلا کسی مریضش طوری است که تا اخر عمر نتواند روزه بگرید تکلیف روزه از او ساقط است . اما راه رسیدن به خداهمان احکام واجب ومستحب است که در دین تعیین شده است .
ب__در مورد سوال چند احتمال داده می شود:
1- ممکن است سخت گیری وطول دادن بعضی از مستحبات موجب بی میلی در بعضی موارد بشود .
افراط در عبادت به معنای انجام بیش از حد اعمال خاصی همچون نماز و روزه و دعا و ذکر که اعمال عبادی نامیده می شوند, خطر کشیده شدن به تفریط را در پی دارد. زیرا هر انسانی ظرفیتی محدود دارد که به اندازه معرفت و شناخت اوست. اگر بیش از حد خود را مشغول اعمال عبادی بکند; هم آن عمل عبادی، روح خود را که حالت توجه و حضور و خشوع است , از دست خواهد داد و هم به انسان یک حالت کسالت و زدگی دست خواهد داد، یعنی عبادت را نباید به روح تحمیل کرد، بلکه باید آن را از روی میل و در حال پذیرش روح انجام داد.
2- حالت شما ممکن است بر اساس تغییر حالات باشد. یکی از موضوعاتی که در روایات مطرح شده، تغییرحالات و دگرگونی دل است. شحام می گوید:
با امام صادق(ع) هم سفر بودم. حضرت فرمود: قرآن بخوان. سوره­ای از قرآن را آغاز نمودم و خواندم. حضرت گریست و فرمود: دل­های خود را با یاد خدا مراقبت کنید و از دستبرد شیطان برحذر باشید. زیرا بر قلب حالات مختلف است. ساعت­هایی است که در آن نه ایمان است و نه کفر و مانند پارچه کهنه یا استخوان پوسیده می­گردد. (1)
در روایتی دیگر حمران بن اعین به امام باقر(ع) از تغییر حالات خود شکایت می­کند و می­گوید: تا نزد شما هستیم، دل ما نرم می شود واز دنیا فاصله می­گیریم اما هر گاه از نزد شما بیرون رفتیم، دوباره به دنیا گرایش پیدا می­کنیم.
حضرت فرمود:‌دل ها گاهی سخت و گاهی هموار و راهوار است.
سپس حضرت همین جریان را از زبان اصحاب رسول خدا(ص) نقل کرد و از ترس آن ها از نفاق خبر داد و فرمود:‌رسول خدا در پاسخ اصحاب فرمود: این نفاق نیست بلکه نیرنگ های شیطان است که به وسیلة آن­ها شما را به دنیا تشویق می­کند. به خدا سوگند! اگر بر همان حالی که توصیف کردید، پیوسته می­ماندید، فرشته ها با شما دست می دادند و روی آب راه می­رفتید. (2)
بنابراین از تغییر حالات نباید نگران شد و این واقعیت تلخ را باید قبول کرد. امام علی(ع) بر پذیرش این واقعیت تأکید نمود و فرمود:‌"دل گاهی میل دارد و گاهی میل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشی داشتید، نافله را هم بخوانید. هر گاه می بینید میل ندارید، به واجبات اکتفا کنید". (3)
معنای سخن فوق آن است که باید حالات روح را ملاحظه کرد. از هر گونه اکراه و اجبار و تحمیل اجتناب ورزید. دلیلش را جای دیگر فرمود: "إنّ القلب إذا أکره عمی؛ دل اگر مورد اجبار قرار گیرد، کر وکور می شود". (4)
از مجموع مطالب استفاده می­شود که تغییر و نوسانات دل تا حدی طبیعی است. باید مراقب وساوس شیطانی بود تا قلب دچار قساوت نشود. به بهانه حال نداشتن کم کم از مستحبات و نوافل فاصله نگیرید. چه بسا باید در برخی موارد بر خلاف میل دل، خود را به اموری وا دارید، به خصوص اگر ببینید که فاصله شما با انجام مستحبات زیاد می شود. در این راستا قرآن مجید یکی از دعاهای صالحان را همین امر می داند: "ربّنا لا تزع قلوبنا بعد إذهدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه إنّک أنت الوهّاب؛
خدایا! دل­های ما را پس از هدایت منحرف نکن و از جانب خود رحمتی فرو فرست که تو بخشنده­ای". (5)پیامبر بسیار این دعا را می­خواند: "یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک". (6)آن چه می­تواند در ثبات دل و درمان
قساوت مؤثر باشد، عبارتند از:
1- یاد خدا: امام علی(ع) می­فرماید: "خداوند در ذکر نورانیت دل را قرار داده است". (7)
2- تلاوت قرآن: رسول اکرم(ص) می­فرماید: دل ها همچون آهن زنگ می­زند. گفتند:‌چه چیز دل را نورانی می­کند؟ حضرت فرمود: یاد مرگ و تلاوت قرآن. (8)
3- موعظه: امام علی(ع) می فرماید: "دلت را با موعظه زنده بدار". (9) صحابه در مواردی برای درمان قساوت خود از امامان موعظه طلب می کردند. ابوبصیر به امام صادق(ع) عرض کرد: مرا از عذاب الهی بترسان که دلم بسیار قساوت گرفته است.
حضرت فرمود: آماده باش برای زندگی دور و دراز که زندگی آخرت است و فکر آن روز و زندگانی را بکن. ‌اهل جهنم هفتاد سال سعی می کنند تا خود را به بالای جهنم می­رسانند اما وقتی به کنار جهنم می رسند، مأموران آن­ها را به قعر جهنّم بر می­گردانند.
4- طلب عشق و محبت الهی، می­تواند انسان را دارای حیات واقعی کند و زنگارها را از دل بزداید. در مناجات شعبانیه از امام معصوم می­خوانیم:
خدا، قدرتی که از معصیت باز گردم، ندارم مگر آن که تو به عشق و محبت مرا بیدار کنی.
خواندن مناجات شعبانیه و مناجات های خمسه عشر که در مفاتیح آمده، توصیه می­شود. برای مطالعه بیش تر کتاب قلب سلیم اثر آیت الله دستغیب پیشنهاد می­شود.
مهم‌ترین عامل ملال‌آور در عبادت عبارتند از:
1 - گناه:
گناه لذت مناجات را از انسان می‌گیرد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «خداوند به داوود فرمود: قرار نده بین من و خودت عالمی که شیفتة دنیا است، چون این شخص از راه محبت من جلوگیری می‌کند. این ها دزدان بندگانی هستند که به سمت من می‌آیند. کم‌ترین کاری که با آنها می‌کنم، آن است که شیرینی مناجاتم را از قلبشان می‌گیرم». (10)
امام علی (ع) می‌فرماید: «چگونه لذت عبادت را می‌چشد کسی که از هوای نفس برحذر نمی‌شود؟!». (11)
2 - عدم احساس نیاز:
کسی که عبادت را بر اساس نیاز درونی انجام ندهد، به آن عشق نمی‌ورزد و برای او تکرار است. امام خمینی (ره) می‌گوید:
«ما چون احتیاج به دنیا پیدا نمودیم و آن را سرمایه و سرچشمه دریافتیم، در توجه به آن حاضر و در تحصیل آن می‌کوشیم. اگر ایمان به حیات آخرت پیدا کنیم و حس احتیاج به زندگی آن جا بنماییم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمایة تعیش آن عالم و سرچشمة سعادت آن نشئه بدانیم، البته در تحصیل آن کوشش می‌نماییم و در این سعی و کوشش، زحمت و رنج و تکلیف در خود نمی‌یابیم، بلکه با کمال اشتیاق و شوق، دنبال تحصیل آن می‌رویم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل تحصیل می‌کنیم». (12)
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
3 - دنیاگرایی:
یکی از اسباب ملال انگیز، دنیاپرستی است. حضرت مسیح (ع) می‌فرماید: «همان طور که مریض به خاطر بیماری از غذای خود لذت نمی‌برد، دنیا‌طلبان نیز از عبادت خود لذت نمی‌برند». (13)
4 - غفلت از خدا:
از آن جا که دل‌های ما اسیر غیر خدا است و در بند تعلق به این و آن است، زبان ما رغبتی به دعا و ذکر و ورد ندارد و برای ما جذابیتی ندارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «کسی که به نماز بایستد و تکبیر گوید و توجه به عظمت الهی نداشته باشد، خداوند گوید: ای بنده! مرا فریب می‌دهی؟ به عزت و جلالم سوگند! شیرینی یاد خود را به تو نمی‌چشانم و از لذت تقرب، تو را محروم می‌سازم». (14)

پی نوشت ها:
1. بحارالانوار، ج70، ص 59.
2. اصول کافی، ج 4، ص 153.
3. نهج البلاغه، قصار 184.
4. همان، قصار 304.
5. آل عمران (3) آیه 8.
6. میزان الحکمه، ج 3، ص 2611.
7. نهج البلاغه، خطبه‌.
8. میزان الحکمه، ج 3، ص 2616.
9. نهج البلاغه، نامه‌.
10. بحارالانوار، ج1، ص 154.
11. غررالحکم، ج4، ص 561.
12. آداب الصلاة، ص 45 و 46.
13. میزان الحکمه، ج3، ص 1805.
14. بحارالانوار، ج93، ص 162.

با سلام و تشکر از توضیحات کامل و مفید شما
من تقریبا به جواب سوالم رسیدم به جز این که مثلا آیا امکان داره اعمال مباح خاص یا یه سری مستحبات برای یک نفر خیلی کارامد باشه و برای دیگری یک سری مباحات و مستحبات خاص؟
یا به طور کلی آدم اگر فکر می کنه یه کار خاص هست که در اسلام گناه نیست ، مکروه هم نیست ولی با اون کار قدرت کنترل کردن احساسات و طبقه بندی کردن مغزش رو داره و دزک بزرگی خدا رو براش آسونتر می کنه، چه قدر امکان داره یکی حربه های شیطان باشه که انسان رو از مستحبات معمول دور کنه ؟آیاپرداختن به اون کار می تونه با توجه به روحیه ی فرد در رشد معنوی او کمک کنه؟(کار هایی از قبیل ورزش ، یا باغبانی یا حل کرن مسائل ریاضی و یا کارهای هنری ) یا انسان چه قدر می تونه از عقل و دانشش در تصمیمات استفاده کنه و مطمئن باشه وسوسه ی شیطان نیست ؟
باز هم متشکر از تو ضیحاتتون

راه های رسیدن به خدا زیاده ولی هر راهی راه رسیدن به خدا نیست...!!

گاها ما میخوایم به خدا برسیم ولی از راهی که خودمون میخوایم! این غلطه ! توضیحات مشروح هم که استاد فرمودند ...

یاعلی

golsa;517537 نوشت:
با سلام و تشکر از توضیحات کامل و مفید شما
من تقریبا به جواب سوالم رسیدم به جز این که مثلا آیا امکان داره اعمال مباح خاص یا یه سری مستحبات برای یک نفر خیلی کارامد باشه و برای دیگری یک سری مباحات و مستحبات خاص؟
یا به طور کلی آدم اگر فکر می کنه یه کار خاص هست که در اسلام گناه نیست ، مکروه هم نیست ولی با اون کار قدرت کنترل کردن احساسات و طبقه بندی کردن مغزش رو داره و دزک بزرگی خدا رو براش آسونتر می کنه، چه قدر امکان داره یکی حربه های شیطان باشه که انسان رو از مستحبات معمول دور کنه ؟آیاپرداختن به اون کار می تونه با توجه به روحیه ی فرد در رشد معنوی او کمک کنه؟(کار هایی از قبیل ورزش ، یا باغبانی یا حل کرن مسائل ریاضی و یا کارهای هنری ) یا انسان چه قدر می تونه از عقل و دانشش در تصمیمات استفاده کنه و مطمئن باشه وسوسه ی شیطان نیست ؟
باز هم متشکر از تو ضیحاتتون

باسلام وتشکر از شما .
بلی چنین کاری ممکن است به عنوان مثال برخی علاوه بر این که اعمال واجب خودرا انجام می دهد از طریق خواندن دعای نورانی زیارت عاشورا یا دعا های دیگر به مقامات معنوی می رسند .
ویا برخی از طریق سرگرم نمودن خود به ورزش های سالم ومورد علاقه اشد خودرا کنترل می نماید ونمی گذارد نفس اورا به طرف کارهای خلاف بکشاند . حکما گفته اند : نفس را مشغول بدارید تا او شما را مشغول نکند . ودر مجموع کار های مباح نظیر آن چه شما مطرح نموده اید ومانند آن در صورتی که مزاحم کارهای اساسی وواجبات نشود نه تنها محذوری ندارد بلکه مفید است وچه بسا ثواب هم دارد مثلا اگر کسی از طریق ورزش خود را از افتادن به دام های پیچیده شیطان حفظ کند این ورزش برای او ثواب دارد . بخصوص در این زمانه که سرگرمی های کاذب در اختیار همه است وموجب گمراهی افراد می شود .
نکته دیگر این که باید توجه داشت که برخی اعمال بدون واسطه موجب قرب الهی است مانند نماز و مناجات و تلاوت آیات قرآن و ... و برخی اعمال با واسطه موجب قرب الهی می‌شود مانند غذا خوردن و خوابیدن.
لذا اگر انسان غذا بخورد و یا استراحت کند و انرژی بدست آورد برای عبادت و تلاشهای علمی، همین هدف موجب قرب الهی است. و نیت به همین مقدار کافی است البته اگر آداب را رعایت کند؛ قرب الهی تشدید می‌شود مانند گفتن بسم الله اول غذا و هنگام خوابیدن و شکر خدا هنگام پایان غذا
.
پس چه بسا کسی از طریق ورزش که کار مباح است مانع افتادن به گناه شود این ورزش موجب قرب به خداوند است .

http://www.askdin.com/thread39301.html
جمع بندی
سوال : آیا این طرز فکر غلطه که بگیم هرکس با توجه به شناختی که از خودش و توانایی ها و نقاط ضعف و قوت و ... داره ممکنه راه متفاوتی با دیگری برای نزدیک شدن به خدا داشته باشه.مثلا اشکالی داره اگه یکی فکر می کنه اگه وقتی ناراحته قرآن بخونه از خدا ناراحت می شه به جاش اون موقع نقاشی بکشه؟
آیا اشکالی داره که انسان از همون اول بالاترین چیز ها را از خودش توقع نداشته باشه؟
آیا حتما باید از یه راه خاص به خدا نزدیک شد،نمی شه با توجه به شرایط روحی و جسمی متفاوت، راه های متفاوتی برای رسیدن به مفهوم قربة الی الله انتخاب کرد؟

پاسخ در چند محور بیان می شود :
الف__اجازه دهید که با این مثال پاسخ را آغاز نمایم : اگر دوست شما بگوید برای رسیدن به من فقط از فلان راه بیا وراه دیگر را اگر بر گزنید به من نمی رسید چون غیر از آنچه من گفتم یا راهی وجود ندارد ویا من راه دیگرغیر از آن چه گفتم نمی پذیرم . در این صورت شما که علاقه دارید به دوست تان برسید چه می کنید ؟
بدیهی است که برای رسیدن به دوست تان تنها راهی که او معرفی نموده است بر می گزیند وراه های دیگر را نمی روید چون می دانید که به هدف نمی رسید .
خدای متعال که خالق انسان است راه های خاص برای رسیدن به قرب خود را به بندگانش معرفی نموده است ودر عین حال یاد آوری نموده اگر توان دارید از همین راه ها بیاید واگر توان ندارید راه مشابه ویا در فرصت دیگر که توان پیدا کردید از آن راه بیاید . ویا اگر نشد اصلا تکلیفی متوجه شما نیست . مثلا به عنوان مثال روزه یکی از واجبات الهی است برای قرب الهی واجب است آن را به جا آورد .اگر در سفر ویا مریضی وجود داشت می توان در زمان دیگر به صورت قضا آن را گرفت واگراصلا کسی مریضش طوری است که تا اخر عمر نتواند روزه بگرید تکلیف روزه از او ساقط است . اما راه رسیدن به خداهمان احکام واجب ومستحب است که در دین تعیین شده است .
ب__در مورد سوال چند احتمال داده می شود:
1- ممکن است سخت گیری وطول دادن بعضی از مستحبات موجب بی میلی در بعضی موارد بشود .
افراط در عبادت به معنای انجام بیش از حد اعمال خاصی همچون نماز و روزه و دعا و ذکر که اعمال عبادی نامیده می شوند, خطر کشیده شدن به تفریط را در پی دارد. زیرا هر انسانی ظرفیتی محدود دارد که به اندازه معرفت و شناخت اوست. اگر بیش از حد خود را مشغول اعمال عبادی بکند; هم آن عمل عبادی، روح خود را که حالت توجه و حضور و خشوع است , از دست خواهد داد و هم به انسان یک حالت کسالت و زدگی دست خواهد داد، یعنی عبادت را نباید به روح تحمیل کرد، بلکه باید آن را از روی میل و در حال پذیرش روح انجام داد.
2- حالت شما ممکن است بر اساس تغییر حالات باشد. یکی از موضوعاتی که در روایات مطرح شده، تغییرحالات و دگرگونی دل است. شحام می گوید:
با امام صادق(ع) هم سفر بودم. حضرت فرمود: قرآن بخوان. سوره­ای از قرآن را آغاز نمودم و خواندم. حضرت گریست و فرمود: دل­های خود را با یاد خدا مراقبت کنید و از دستبرد شیطان برحذر باشید. زیرا بر قلب حالات مختلف است. ساعت­هایی است که در آن نه ایمان است و نه کفر و مانند پارچه کهنه یا استخوان پوسیده می­گردد. (1)
در روایتی دیگر حمران بن اعین به امام باقر(ع) از تغییر حالات خود شکایت می­کند و می­گوید: تا نزد شما هستیم، دل ما نرم می شود واز دنیا فاصله می­گیریم اما هر گاه از نزد شما بیرون رفتیم، دوباره به دنیا گرایش پیدا می­کنیم.
حضرت فرمود:‌دل ها گاهی سخت و گاهی هموار و راهوار است.
سپس حضرت همین جریان را از زبان اصحاب رسول خدا(ص) نقل کرد و از ترس آن ها از نفاق خبر داد و فرمود:‌رسول خدا در پاسخ اصحاب فرمود: این نفاق نیست بلکه نیرنگ های شیطان است که به وسیلة آن­ها شما را به دنیا تشویق می­کند. به خدا سوگند! اگر بر همان حالی که توصیف کردید، پیوسته می­ماندید، فرشته ها با شما دست می دادند و روی آب راه می­رفتید. (2)
بنابراین از تغییر حالات نباید نگران شد و این واقعیت تلخ را باید قبول کرد. امام علی(ع) بر پذیرش این واقعیت تأکید نمود و فرمود:‌"دل گاهی میل دارد و گاهی میل ندارد (اقبال و ادبار). هر گاه حال خوشی داشتید، نافله را هم بخوانید. هر گاه می بینید میل ندارید، به واجبات اکتفا کنید". (3)
معنای سخن فوق آن است که باید حالات روح را ملاحظه کرد. از هر گونه اکراه و اجبار و تحمیل اجتناب ورزید. دلیلش را جای دیگر فرمود: "إنّ القلب إذا أکره عمی؛ دل اگر مورد اجبار قرار گیرد، کر وکور می شود". (4)
از مجموع مطالب استفاده می­شود که تغییر و نوسانات دل تا حدی طبیعی است. باید مراقب وساوس شیطانی بود تا قلب دچار قساوت نشود. به بهانه حال نداشتن کم کم از مستحبات و نوافل فاصله نگیرید. چه بسا باید در برخی موارد بر خلاف میل دل، خود را به اموری وا دارید، به خصوص اگر ببینید که فاصله شما با انجام مستحبات زیاد می شود. در این راستا قرآن مجید یکی از دعاهای صالحان را همین امر می داند: "ربّنا لا تزع قلوبنا بعد إذهدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه إنّک أنت الوهّاب؛
خدایا! دل­های ما را پس از هدایت منحرف نکن و از جانب خود رحمتی فرو فرست که تو بخشنده­ای". (5)پیامبر بسیار این دعا را می­خواند: "یا مقلّب القلوب ثبّت قلبی علی دینک". (6)آن چه می­تواند در ثبات دل و درمان
قساوت مؤثر باشد، عبارتند از:
1- یاد خدا: امام علی(ع) می­فرماید: "خداوند در ذکر نورانیت دل را قرار داده است". (7)
2- تلاوت قرآن: رسول اکرم(ص) می­فرماید: دل ها همچون آهن زنگ می­زند. گفتند:‌چه چیز دل را نورانی می­کند؟ حضرت فرمود: یاد مرگ و تلاوت قرآن. (8)
3- موعظه: امام علی(ع) می فرماید: "دلت را با موعظه زنده بدار". (9) صحابه در مواردی برای درمان قساوت خود از امامان موعظه طلب می کردند. ابوبصیر به امام صادق(ع) عرض کرد: مرا از عذاب الهی بترسان که دلم بسیار قساوت گرفته است.
حضرت فرمود: آماده باش برای زندگی دور و دراز که زندگی آخرت است و فکر آن روز و زندگانی را بکن. ‌اهل جهنم هفتاد سال سعی می کنند تا خود را به بالای جهنم می­رسانند اما وقتی به کنار جهنم می رسند، مأموران آن­ها را به قعر جهنّم بر می­گردانند.
4- طلب عشق و محبت الهی، می­تواند انسان را دارای حیات واقعی کند و زنگارها را از دل بزداید. در مناجات شعبانیه از امام معصوم می­خوانیم:
خدا، قدرتی که از معصیت باز گردم، ندارم مگر آن که تو به عشق و محبت مرا بیدار کنی.
خواندن مناجات شعبانیه و مناجات های خمسه عشر که در مفاتیح آمده، توصیه می­شود. برای مطالعه بیش تر کتاب قلب سلیم اثر آیت الله دستغیب پیشنهاد می­شود.
مهم‌ترین عامل ملال‌آور در عبادت عبارتند از:
1 - گناه:
گناه لذت مناجات را از انسان می‌گیرد. امام صادق (ع) می‌فرماید: «خداوند به داوود فرمود: قرار نده بین من و خودت عالمی که شیفتة دنیا است، چون این شخص از راه محبت من جلوگیری می‌کند. این ها دزدان بندگانی هستند که به سمت من می‌آیند. کم‌ترین کاری که با آنها می‌کنم، آن است که شیرینی مناجاتم را از قلبشان می‌گیرم». (10)
امام علی (ع) می‌فرماید: «چگونه لذت عبادت را می‌چشد کسی که از هوای نفس برحذر نمی‌شود؟!». (11)
2 - عدم احساس نیاز:
کسی که عبادت را بر اساس نیاز درونی انجام ندهد، به آن عشق نمی‌ورزد و برای او تکرار است. امام خمینی (ره) می‌گوید:
«ما چون احتیاج به دنیا پیدا نمودیم و آن را سرمایه و سرچشمه دریافتیم، در توجه به آن حاضر و در تحصیل آن می‌کوشیم. اگر ایمان به حیات آخرت پیدا کنیم و حس احتیاج به زندگی آن جا بنماییم و عبادت و خصوصاً نماز را سرمایة تعیش آن عالم و سرچشمة سعادت آن نشئه بدانیم، البته در تحصیل آن کوشش می‌نماییم و در این سعی و کوشش، زحمت و رنج و تکلیف در خود نمی‌یابیم، بلکه با کمال اشتیاق و شوق، دنبال تحصیل آن می‌رویم و شرایط حصول و قبول آن را با جان و دل تحصیل می‌کنیم». (12)
آب کم جو تشنگی آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
3 - دنیاگرایی:
یکی از اسباب ملال انگیز، دنیاپرستی است. حضرت مسیح (ع) می‌فرماید: «همان طور که مریض به خاطر بیماری از غذای خود لذت نمی‌برد، دنیا‌طلبان نیز از عبادت خود لذت نمی‌برند». (13)
4 - غفلت از خدا:
از آن جا که دل‌های ما اسیر غیر خدا است و در بند تعلق به این و آن است، زبان ما رغبتی به دعا و ذکر و ورد ندارد و برای ما جذابیتی ندارد. امام صادق(ع) می‌فرماید: «کسی که به نماز بایستد و تکبیر گوید و توجه به عظمت الهی نداشته باشد، خداوند گوید: ای بنده! مرا فریب می‌دهی؟ به عزت و جلالم سوگند! شیرینی یاد خود را به تو نمی‌چشانم و از لذت تقرب، تو را محروم می‌سازم». (14)

پی نوشت ها:
1. مجلسی .بحارالانوار،نشر دار الاحیا الا حیا التراث العربی بیروت . 1403 ق . ج70، ص 59.
2.کلینی . اصول کافی، نشر دار الکتب الاسلامیه تهران . 14380 ق ج 4، ص 153.
3. نهج البلاغه، نشر موسسه امیر المونمین . قم 1375 ش . قصار 184.
4. همان، قصار 304.
5. آل عمران (3) آیه 8.
6. ری شهری . میزان الحکمه، نشر دار الجدیث . قم . 3، ص 2611.
7. نهج البلاغه، خطبه‌.
8. میزان الحکمه، ج 3، ص 2616.
9. نهج البلاغه، نامه‌.
10. بحارالانوار، ج1، ص 154.
11. امدی . غررالحکم، نشر دفتر نشر اسلامی و تهران . ج4، ص 561.
12.امام خمینی . آداب الصلاة، نشر موسسه اثار امام خمینی . 1387 ش . ص 45 و 46.
13. میزان الحکمه، ج3، ص 1805.
14. بحارالانوار، ج93، ص 162.

موضوع قفل شده است