شبهه

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهه

با سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان گرام
من چند وقته یه موضوعی ذهنم را مشغول کرده
خدای متعال در قرآن فرموده که زمین و اسمان را در شش روز آفریده و در جایی دیگه میفرماید که کافیه به چیزی بگه باش تا موجود بشه
خوب میتونست همون روز اول امر میکرد اسمان و زمین موجود بشه چرا به شش روز کشیده شد؟
ممنونم

برچسب: 

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد کریم

مریم السادات;513162 نوشت:
من چند وقته یه موضوعی ذهنم را مشغول کرده
خدای متعال در قرآن فرموده که زمین و اسمان را در شش روز آفریده و در جایی دیگه میفرماید که کافیه به چیزی بگه باش تا موجود بشه
خوب میتونست همون روز اول امر میکرد اسمان و زمین موجود بشه چرا به شش روز کشیده شد؟

با سلام
خداوند متعال در هفت آیه از آیات قرآن کریم فرموده اند که آسمانها وزمین را در شش روز آفریده اند.(اعراف/54-یونس/3-هود/7-فرقان/59-سجده/4-ق/38-حدید/4)
اما در مورد جواب سوالتان که خداوند می توانست در یک لظه همه اینها را خلق کند چرا خلق نکرده( إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون) مرحم طبری در تفسیر شریف خودشان یعنی مجمع البیان وجوهی را ذکر کرده اند که بنده در اینجا برای شما عرض می کنم.
1- ترتیب هفته: خداوند در شش روز آفرید وترتیب هفته را بر اساس همین خلقت از شنبه تا پنجشنبه قرار داد وروز جمعه خلق خدا اجتماع کردند برای او( تکمیل شد) ولذا روز جمعه را از این جهت جمعه گفته اند.( مجمع البیان، ج4، ص659)
2- دفع اتفاقی بودن خلقت: در شش روز آفریدن مصلحتی برای فرشته ها وسائر مخلوقات وآن عبرت برای ملائکه وسائر هنگام خبر از این خلقت بود. وتغیییر دادن انسانی از حالی به حال دیگر( برای تکمیل خلقتش) وایجاد میوه ها وگل ها وشکوفه یکی بعد از دیگریبا وجود قدرت برای خلقت دفعی برای اینکه اتفاقی بودن خلقت د راین صورت کمتر به ذهن می آید.( همان، ج5، ص137)
ودر ذیل آیه سوره هود نیز می فرمایند: این خلقت برای این ود که خداوند تبیین کند که امور مورد تدبیر عالم طبق حکمت وبر اساس ترتیب است بخاطر مصلحتی که در این نوع ترتیب وجود دارد.( موارد بالا را می توانیم همان مصلحت مورد نظر بیان کنیم.
اینها مواردی که که ایشان در تفسیر خود برای خلقت شش روزه آسمانها وزمین مطرح می کنند.

مریم السادات;513162 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان گرام
من چند وقته یه موضوعی ذهنم را مشغول کرده
خدای متعال در قرآن فرموده که زمین و اسمان را در شش روز آفریده و در جایی دیگه میفرماید که کافیه به چیزی بگه باش تا موجود بشه
خوب میتونست همون روز اول امر میکرد اسمان و زمین موجود بشه چرا به شش روز کشیده شد؟
ممنونم


دو تفسیر در مورد آیه قابل فرض است :

[=Calibri]1 منظور از آیه «آنچه می گوید باش، وجود مییابد» آن نیست که بلافاصله و در همان لحظه وجود می یابد، بلکه منظور آن است که بین اراده الهی و تحقق یک کار هیچ واسطه ای نیست و همه چیز با اراده الهی تحقق می یابد و خداوند نیاز به شرط و واسطه ندارد[=Calibri].

و مراد از اراده خداوند تخلف پذیر نیست.چنین نیست که خداوند چیزی را اراده کند، اما آن چیز تحقق نیابد[=Calibri].

با اراده خداوند به وجود یک چیز، آن چیزبی کم و کاست واقع می شود. حال اگر این چیز زمانی باشد، در طی دوران زمان خاص خود به وجود می آید. اگر زمانی نباشد در همان لحظه تحقق می یابد. اگر در عالم تدریج بود، تدریجی وجود می یابد و اگر در عالم دفعی (مجردات) بود به صورت دفعی تحقق می یابد، مثلاً چون خداوند اراده کند نوزادی به وجود آید، این نوزاد حتماً وجود خواهد یافت «چون اراده کند که چیز باشد، خواهد بود» بدون تخلف مراد از اراده[=Calibri].

چون گوید بباش آنچه خواهد بُدَ هست
همو بود تا بود و هست هست

اما وجود یافتن نوزاد با توجه به زمانی و تدریجی بودن نیاز به 9 ماه و کمتر و بیشتر زمان دارد تا دوران جنینی را طی کند؛ بنابراین منظور آیه این نیست که حتماً و بدون فاصله زمانی (در موجودات زمانی) وجود مییابد، بلکه منظور آن است که حتماً وجود خواهد یافت، به تدریج یا آنی و همان لحظه[=Calibri].

[=Calibri]2. منظور از کلمه «امر» در این آیه، موجودات مجرّد و غیر مادی است، زیرا در یکی دیگر از آیات خداوند می فرماید «آگاه باشید که خلقو امر هر دو برای اوست» (بقره:54) خلقت مربوط به موجودات مادی و «امر» مربوط به مجرداست؛ بنابر این منظور از (چون خداوند اراده امر می کند، گوید بباش پس خواهد بود) آفرینش موجودات مجرد است و در موجودات مجرد نیاز به زمان نیست و همان لحظة اراده، مراد وجود می یابد
[=Calibri].

پس بر فرض این معنا نیز تناقض جو به خواسته خود نمی رسد

در اخر عرض میکنم تمام مشکلات کسانی که در قران شبهه میکنند و یا درک ایات را نمیکنند این است که میخواهند حقیقت و کنه ایات را با عقل مادی خود بسنجند در حالی که هیچ عقلی جز عقل خالص و بی غل و غش انبیا و اولیا علیهم السلام کنه و حقیقت ایات الله درک نمیکند

یک سوال هم حقیر دارم

چرا خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
چرا فقط اراده خداوند کافی نیست و بلکه حتما باید بگوید باش ؟

متشکرم

دل ارام;514998 نوشت:
چرا خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
چرا فقط اراده خداوند کافی نیست و بلکه حتما باید بگوید باش ؟

با سلام.
منظور از « بگوید باش » همان اراده الهی است. نه اینکه خداوند مثل انسان حلق و حنجزه داشته باشد و دمی از آن عبور کند و صدایی تولید شود آن هم به زبان عربی که بگوید : « کن » « فیکون »
منظور از کن فیکون یعنی اینکه خداوند در بند هیچ علتی نیست. اراده او نه اراده غیر مستقیم و باواسطه که اراده ای بی واسطه است. تمام مخلوقات بدون واسطه و مستقیم با اراده او خلق می شوند. قوانین فیزیک را هم خود او خلق می کرده است.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;515009 نوشت:
با سلام.
منظور از « بگوید باش » همان اراده الهی است. نه اینکه خداوند مثل انسان حلق و حنجزه داشته باشد و دمی از آن عبور کند و صدایی تولید شود آن هم به زبان عربی که بگوید : « کن » « فیکون »
منظور از کن فیکون یعنی اینکه خداوند در بند هیچ علتی نیست. اراده او نه اراده غیر مستقیم و باواسطه که اراده ای بی واسطه است. تمام مخلوقات بدون واسطه و مستقیم با اراده او خلق می شوند. قوانین فیزیک را هم خود او خلق می کرده است.
و من الله توفیق

سلام بر دوست گرامی و ارجمند

در انتظار چنین پاسخی بودم ولی من نمی تونم بپذیرم که منظور از بگوید باش همان اراده الهی باشد
چرا که خداوند می توانست بگوید
تا خداوند اراده کند بدون درنگ خلق خواهد شد
کلمه اراده انقدر عجیب و دور از ذهن نیست که خداوند برای چنین منظوری از ان استفاده نکند
و تعبیری دیگر نظیر انچه در قران امده است بیاورد

اینکه خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
خودش در مرحله دوم خلقت است
مرحله اول همان اراده خداست که خداوند اراده به خلق چیزی می کند و بعد از اراده می گوید باش

این نشان می دهد تنها اراده برای خلق چیزی کافی نیست و بلکه بعد از اراده باید بگوید باش

حقیر فکر می کنم نکته و مفهومی در این ایه موجود است که تا به حال مورد توجه قرار نگرفته

امیدوارم این سوال و جوابها بتواند این نکته را اشکار کند

موفق باشید

دل ارام;514998 نوشت:
یک سوال هم حقیر دارم

چرا خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
چرا فقط اراده خداوند کافی نیست و بلکه حتما باید بگوید باش ؟

متشکرم

نقل قول:

خداوند این باش را برای من و شما و دیگر ناظران که با سخن همه چیز درک میکنند میگوید ! و الا سخن خود افریده خداست و نیازی ندارد که بدان متوسل شود ! ما انسان ها چون عقل مادی داریم و از سویی کنه ذات پرودگار اصلا قابل درک و تعقل نیست برا همین فکر میکنیم این باش خدا از قبیل باش های ماست ! این باش خدا همان ابراز اراده هست که چون میخواهد اراده خود را به من و شما که با سخن همه چیز میفهمیم نشان دهد میگوید باش و الا اصلا زمانی بر اراده و سخن او نمیگذرد که بخواهد متوسل به ان ها شود !

امیرالمومنین علی صلوات الله علیه در اغازین خطبه نهج البلاغه چنین خداوند را میستاید :

اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِي لاَ يَبْلُغُ مِدْحَتَهُ اَلْقَائِلُونَ وَ لاَ يُحْصِي نَعْمَاءَهُ اَلْعَادُّونَ وَ لاَ يُؤَدِّي حَقَّهُ اَلْمُجْتَهِدُونَ اَلَّذِي لاَ يُدْرِكُهُ بُعْدُ اَلْهِمَمِ وَ لاَ يَنَالُهُ غَوْصُ اَلْفِطَنِ اَلَّذِي لَيْسَ لِصِفَتِهِ حَدٌّ مَحْدُودٌ وَ لاَ نَعْتٌ مَوْجُودٌ وَ لاَ وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لاَ أَجَلٌ مَمْدُودٌ فَطَرَ اَلْخَلاَئِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ اَلرِّيَاحَ بِرَحْمَتِهِ وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَيَدَانَ أَرْضِهِ

حمد باد خداوندى را كه سخنوران در ثنايش فرو مانند و شمارندگان از شمارش نعمتهايش عاجز آيند و كوشندگان هر چه كوشند ، حق نعمتش را آنسان كه شايسته اوست ، ادا كردن نتوانند . خداوندى ، كه انديشه‏هاى دور پرواز او را درك نكنند و زيركان تيزهوش ، به عمق جلال و جبروت او نرسند . خداوندى كه فراخناى صفاتش را نه حدّى است و نه نهايتى و وصف جلال و جمال او را سخنى درخور نتوان يافت ، كه در زمان نگنجد و مدت نپذيرد . آفريدگان را به قدرت خويش بيافريد و بادهاى باران زاى را بپراكند تا بشارت باران رحمت او دهند و به صخره‏هاى كوهساران ، زمينش را از لرزش بازداشت

دل ارام;515056 نوشت:
حقیر فکر می کنم نکته و مفهومی در این ایه موجود است که تا به حال مورد توجه قرار نگرفته

با سلام.
بنده هم فکر می کنم معنای کن فیکون چیزی جدای از اراده ی خداست که فلاسفه آن را در طول علت های طبیعی قرار می دهند. قبلا هم خدمت شما عرض کردم خدای معرفی شده در دین با خدای فلاسفه فرق دارد. فرقش دقیقا در همین جمله کن فیکون است. ما امور عالم را می توان به دو دسته تقسیم کرد :
کارهای عادی و امور خارق عادت
فلاسفه برای امور عادی عالم علت های طبیعی را ذکر می کنند و می گویند اینها علل قریب است و اراده خداوند علت بعید است. در واقع آنها فقط اراده خداوند را در خلق صادر اول علت قریب می دانند و در خلق تمامی مخلوقات به جز صادر اول اراده خدا علت بعید است.
فلاسفه و متکلمان در امور خارق عادت هم همین قاعده را می خواهند رعایت کنند و برای معجزات هم علت هایی طبیعی برشمرند.
در فلسفه اراده خدا علت مستقیم برای خلق هیچ چیزی نیست غیر از صادر اول.
ولی این در دین فرق دارد. اراده الهی بوسیله کن فیکون می تواند بدون واسطه خلق کند. برای همین هم در دین خداوند را خالق می نامند و نه علت العلل.
علت العلل علت بعید تمام معلول هاست ولی خالق علت قریب تمام مخلوقات است که در جمله کن فیکون بزیبایی قرآن به آن اشاره کرده است.
بنده می خواهم دقیقا برعکس گفته فلاسفه عرض کنم که :
اراده خدا نه تنها در امور خارق عادت علت مستقیم است بلکه در امور عادی عالم هم علت مستقیم و قریب است. این قول در واقع به اعتقاد عرفا بیشتر نزدیک است.
و من الله توفیق

دل ارام;514998 نوشت:
چرا خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
چرا فقط اراده خداوند کافی نیست و بلکه حتما باید بگوید باش ؟

ایجاد خداوند مساوی با ایجاد است ومراد از کن فیکون این نیست که حتما باید با زبان این فرمان صادر شود وبعد تحقق یابد.

دل ارام;515056 نوشت:
در انتظار چنین پاسخی بودم ولی من نمی تونم بپذیرم که منظور از بگوید باش همان اراده الهی باشد
چرا که خداوند می توانست بگوید
تا خداوند اراده کند بدون درنگ خلق خواهد شد
کلمه اراده انقدر عجیب و دور از ذهن نیست که خداوند برای چنین منظوری از ان استفاده نکند
و تعبیری دیگر نظیر انچه در قران امده است بیاورد

اینکه خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
خودش در مرحله دوم خلقت است
مرحله اول همان اراده خداست که خداوند اراده به خلق چیزی می کند و بعد از اراده می گوید باش

این نشان می دهد تنها اراده برای خلق چیزی کافی نیست و بلکه بعد از اراده باید بگوید باش

حقیر فکر می کنم نکته و مفهومی در این ایه موجود است که تا به حال مورد توجه قرار نگرفته

امیدوارم این سوال و جوابها بتواند این نکته را اشکار کند


پاسخ هم غیر ا زاین نیست. علامه طباطبایی که خود از فیلسوفان وعرفا بنام عصر ما بود در ج17تفسیر المیزان ذیل آیه اذا اراد شیئا ان یقول له کن فیکون در رد اینکه این کن از باب تلفظ لفظی نیست می فرماید: در این صورت تمام معارف دینی از بین خواهد رفت( چون همه این معارف برپایه توحید وعینیت صفات الهی با ذات اوست) اینکه می فرماید: کن فیکون همان اراده وایجاد خداست واگر قرار باشد یک لفظ در اینجا واسطه شود دیگر نیاز بر خدا برداشته می شود وواسطه ای وجود دارد بین خلق وخالق وآنچیزی که از خداوند افاضه می شود دارایمهلت وزمان وقابل تغییر وتغیر نیست واگر مخلوق چنین حالاتی پیدا می کند از خودش است نه آزآنجهت که به خداوند انتساب دارد ( حالات جاری این دنیا است) واین بابی است که هزار باب از آن گشوده می شود.(المیزان، ج17، ص116)
دوستان در نظر داشته باشید که اراده در انسان چند مرحله قبل دارد که اول باید تصور باشد، بعد تصدیق، بعد شوق ، بعد از آن تصدیق به ائه ومرحله بعدی اراده است وبعد از آن ایجاد یک چیزی که هیچکدام از این مراحل قبل وبعد در خداوند وجود ندارد.

دل ارام;514998 نوشت:
یک سوال هم حقیر دارم

چرا خداوند برای خلق چیزی باید بگوید باش
چرا فقط اراده خداوند کافی نیست و بلکه حتما باید بگوید باش ؟

متشکرم

سلام علیکم،
۱. شما را رجوع می‌دهم به مناظره‌ی امام رضا علیه‌السلام که در آن به رتبه‌ی مشیت خداوند و بعد حروف در آفرینش جهان اشاره شده است و اتفاقاً در مورد ۲۸ حرف بودن در عربی هم از همانجا گریزی ولو اجمالی زده شده است توسط امام که البته از ذکر بیشتر مسائل در آن باب خودداری کرده‌اند و فرموده‌اند فهمش سنگین است و به هر کسی نمی‌توان گفت.
۲. از عالم بزرگواری این مطلب را پرسیدم که آیا مخاطب خداوند در این بیان عدم بوده است (ما نبودیم و تمنامون نبود ... لطف تو ناگفته‌ی ما می‌شنود ... لذت هستی نمودی نیست را ... عاشق خود کرده بودی نیست را) که فرمودند خیر، خداوند در عالم امر و ... خلقت کرده‌اند بدون اینکه وجود خارجی به آن چیز دهند و در اینجا به آن وجود مثالی امر می‌شود که به وجود خارجی بیاید (نقل به مضمون اگر اشتباه نکنم). توجه کنید که فرق اراده کردن و خطاب کردن در نداشتن یا داشتن مخاطب است، باز اگر اشتباه نکنم.
یا علی

عالم مقدس ملکوت;514983 نوشت:

دو تفسیر در مورد آیه قابل فرض است :

[=Calibri]1 منظور از آیه «آنچه می گوید باش، وجود مییابد» آن نیست که بلافاصله و در همان لحظه وجود می یابد، بلکه منظور آن است که بین اراده الهی و تحقق یک کار هیچ واسطه ای نیست و همه چیز با اراده الهی تحقق می یابد و خداوند نیاز به شرط و واسطه ندارد[=Calibri].

و مراد از اراده خداوند تخلف پذیر نیست.چنین نیست که خداوند چیزی را اراده کند، اما آن چیز تحقق نیابد[=Calibri].

با اراده خداوند به وجود یک چیز، آن چیزبی کم و کاست واقع می شود. حال اگر این چیز زمانی باشد، در طی دوران زمان خاص خود به وجود می آید. اگر زمانی نباشد در همان لحظه تحقق می یابد. اگر در عالم تدریج بود، تدریجی وجود می یابد و اگر در عالم دفعی (مجردات) بود به صورت دفعی تحقق می یابد، مثلاً چون خداوند اراده کند نوزادی به وجود آید، این نوزاد حتماً وجود خواهد یافت «چون اراده کند که چیز باشد، خواهد بود» بدون تخلف مراد از اراده[=Calibri].

چون گوید بباش آنچه خواهد بُدَ هست
همو بود تا بود و هست هست

اما وجود یافتن نوزاد با توجه به زمانی و تدریجی بودن نیاز به 9 ماه و کمتر و بیشتر زمان دارد تا دوران جنینی را طی کند؛ بنابراین منظور آیه این نیست که حتماً و بدون فاصله زمانی (در موجودات زمانی) وجود مییابد، بلکه منظور آن است که حتماً وجود خواهد یافت، به تدریج یا آنی و همان لحظه[=Calibri].

[=Calibri]2. منظور از کلمه «امر» در این آیه، موجودات مجرّد و غیر مادی است، زیرا در یکی دیگر از آیات خداوند می فرماید «آگاه باشید که خلقو امر هر دو برای اوست» (بقره:54) خلقت مربوط به موجودات مادی و «امر» مربوط به مجرداست؛ بنابر این منظور از (چون خداوند اراده امر می کند، گوید بباش پس خواهد بود) آفرینش موجودات مجرد است و در موجودات مجرد نیاز به زمان نیست و همان لحظة اراده، مراد وجود می یابد
[=Calibri].

پس بر فرض این معنا نیز تناقض جو به خواسته خود نمی رسد

در اخر عرض میکنم تمام مشکلات کسانی که در قران شبهه میکنند و یا درک ایات را نمیکنند این است که میخواهند حقیقت و کنه ایات را با عقل مادی خود بسنجند در حالی که هیچ عقلی جز عقل خالص و بی غل و غش انبیا و اولیا علیهم السلام کنه و حقیقت ایات الله درک نمیکند


با سلام بی زحمت آدرس این مطلبی رو که گذاشتید بفرمایید ممنون میشم.با تشکر

[="Tahoma"][="Navy"]

مریم السادات;513162 نوشت:
با سلام خدمت کارشناس محترم و دوستان گرام
من چند وقته یه موضوعی ذهنم را مشغول کرده
خدای متعال در قرآن فرموده که زمین و اسمان را در شش روز آفریده و در جایی دیگه میفرماید که کافیه به چیزی بگه باش تا موجود بشه
خوب میتونست همون روز اول امر میکرد اسمان و زمین موجود بشه چرا به شش روز کشیده شد؟
ممنونم

سلام
اقتضای طبیعت عالم ماده اینست که به تدریج بوجود آید و خدای متعال بعنوان کسی که خود این طبع را مد نظر داشته دلیلی ندارد آنرا نقض بفرماید
یا علیم[/]

شریعت عقلانی;515098 نوشت:
با سلام.
بنده هم فکر می کنم معنای کن فیکون چیزی جدای از اراده ی خداست که فلاسفه آن را در طول علت های طبیعی قرار می دهند. قبلا هم خدمت شما عرض کردم خدای معرفی شده در دین با خدای فلاسفه فرق دارد. فرقش دقیقا در همین جمله کن فیکون است. ما امور عالم را می توان به دو دسته تقسیم کرد :
کارهای عادی و امور خارق عادت
فلاسفه برای امور عادی عالم علت های طبیعی را ذکر می کنند و می گویند اینها علل قریب است و اراده خداوند علت بعید است. در واقع آنها فقط اراده خداوند را در خلق صادر اول علت قریب می دانند و در خلق تمامی مخلوقات به جز صادر اول اراده خدا علت بعید است.
فلاسفه و متکلمان در امور خارق عادت هم همین قاعده را می خواهند رعایت کنند و برای معجزات هم علت هایی طبیعی برشمرند.
در فلسفه اراده خدا علت مستقیم برای خلق هیچ چیزی نیست غیر از صادر اول.
ولی این در دین فرق دارد. اراده الهی بوسیله کن فیکون می تواند بدون واسطه خلق کند. برای همین هم در دین خداوند را خالق می نامند و نه علت العلل.
علت العلل علت بعید تمام معلول هاست ولی خالق علت قریب تمام مخلوقات است که در جمله کن فیکون بزیبایی قرآن به آن اشاره کرده است.
بنده می خواهم دقیقا برعکس گفته فلاسفه عرض کنم که :
اراده خدا نه تنها در امور خارق عادت علت مستقیم است بلکه در امور عادی عالم هم علت مستقیم و قریب است. این قول در واقع به اعتقاد عرفا بیشتر نزدیک است.

و من الله توفیق

سلام

درباره جمله قرمز رنگ
به نظر من هم کن فیکون معنای اراده را نمی دهد و مرحله بعد از اراده می باشد
فکر کنم در عربی ( ف) به معنای یک زمان طولانی می اید
نه بلادرنگ و بلافاصله
اگر این طور باشد اصطلاح کن فیکون در راستای نظر فلاسفه می باشد و حرف انها را تایید می کند

جدای از ان در علوم تجربی هم بیشتر منطبق بر نظر فلاسفه می باشد که هر چیزی علتی دارد

به نظر حقیر همین اصطلاح کن فیکون می تواند دلیلی بر درستی نظر فلاسفه باشد

به نظر حقیر جمله ابی رنگتان با جمله قرمز که فرمودید در تناقض است
از طرفی فرمودید کن فیکون به معنای اراده نیست
و در اخر گفتید اراده خدا هم می تواند علت مستقیم امور باشد

و سوال اینکه ایا برای جمله ابی رنگتان دلیلی دارید ؟

موفق باشید

عالم مقدس ملکوت;515063 نوشت:
خداوند این باش را برای من و شما و دیگر ناظران که با سخن همه چیز درک میکنند میگوید ! و الا سخن خود افریده خداست و نیازی ندارد که بدان متوسل شود ! ما انسان ها چون عقل مادی داریم و از سویی کنه ذات پرودگار اصلا قابل درک و تعقل نیست برا همین فکر میکنیم این باش خدا از قبیل باش های ماست ! این باش خدا همان ابراز اراده هست که چون میخواهد اراده خود را به من و شما که با سخن همه چیز میفهمیم نشان دهد میگوید باش و الا اصلا زمانی بر اراده و سخن او نمیگذرد که بخواهد متوسل به ان ها شود !

سلام
بزرگوار کسی نگفت خداوند نیاز دارد برای خلق به سخن متوسل شود
اولا خداوند که سخن نمی گوید که بدان متوسل شود
پر واضح است که اینجا معنای باش به معنای سخن گفتن خداوند نیست و خداوند می خواهد با این اصطلاح کن فیکون
یک قاعده و قانون را بگوید

و قبلا هم گفتم اگر معنای باش اراده بود خداوند همان کلمه اراده را بکار می برد نه کن فیکون

پس این اصطلاح را خداوند الکی بکار نبرده و ناتوان از بکار بردن کلمه اراده هم نبوده

پس باید با دقت ببینید منظور خداوند از بکار بردن این اصطلاح چیست

کریم;515146 نوشت:
دوستان در نظر داشته باشید که اراده در انسان چند مرحله قبل دارد که اول باید تصور باشد، بعد تصدیق، بعد شوق ، بعد از آن تصدیق به ائه ومرحله بعدی اراده است وبعد از آن ایجاد یک چیزی که هیچکدام از این مراحل قبل وبعد در خداوند وجود ندارد.

سلام بر شما

بزرگوار دقت کنید که اراده هر چند مرحله هم قبلش داشته باشد تا زمانی که در حد اراده هست عملی انجام نمی شود
بلکه وقتی عملی انجام می شود که اراده با یک انرژی دیگر در جهان جاری شود

مثلا شما تاوقتی اراده کرده اید مثلا به برادرتان بگویید بیا تا وقتی این اراده فقط در ذهن است کاری انجام نمی گیرد
تا نگویید بیا و یک انرژی در جهان جاری نشود کاری انجام نمی شود
یا مثلا من اراده کرده ام اینجا چیزی بنویسم
تا وقتی با دست و انگشت انرژی مکانیکی صرف نکنم کاری انجام نمی شود

اگر انسان را شبیه خدا بدانیم طبق حدیثی که فرمورد خداوند انسان را به صورت خودش افرید
می توان همین امر را به خداوند هم گسترش داد

یعنی تا وقتی خلق برای خدا در حد اراده است خلقی انجام نمی شود و برای خلق باید مرحله ای بعد از اراده وجود داشته باشد
یا به تعبیر قران همان کلمه باش

به نظر حقیر می توان کلمه باش را همان عوامل و اسباب طبیعی برای خلق چیزی در نظر گرفت
و این با شواهد در علوم تجربی هم سازگار است

اگر طبق نظر علامه باش را همان اراده در نظر بگیریم باید معتقد به خلق الساعه باشیم که مغایر کشفیات بشر تا کنون می باشد

پس به نظر حقیر کلمه باش همان اسباب و عوامل طبیعی برای خلق کردن خداست

سلام و عرض ادب.

دل ارام;515419 نوشت:
به نظر من هم کن فیکون معنای اراده را نمی دهد و مرحله بعد از اراده می باشد
فکر کنم در عربی ( ف) به معنای یک زمان طولانی می اید
نه بلادرنگ و بلافاصله
اگر این طور باشد اصطلاح کن فیکون در راستای نظر فلاسفه می باشد و حرف انها را تایید می کند

حرف "ف" در زبان عربی بر خلاف "ثم"، معنای بلافاصله میدهد. و "ثم" بازه زمانی کوتاه یا طولانی را شامل میشود.
بنابراین فیکون یعنی بلافاصله و بی‌درنگ ایجاد میشود.

به عبارت دیگر، هرگونه که اراده خداوند بر ایجاد شیئی قرار گیرد، آن شیء همانگونه موجود میشود.
اگر موجودی از عالم امر باشد که بنابر اراده خداوند، آناً ایجاد میگردد و اگر موجودی از عالم خلق باشد باز هم بنابر اراده خداوند، تدریجا خلق میشود.

قول کُن همان اراده، امر و فرمان تکوینی الهی است که مربوط به موجودات عالم امر است.
و قول فیکون در واقع اطاعت شیء از اراده، امر و فرمان تکوینی خداوند است.

معنای امر :
ظاهرا مراد از كلمه (امر) در آيه مورد بحث ، شاءن باشد، يعني مي خواهد بفرمايد: شاءن خداي تعالي در هنگام اراده خلقت موجودي از موجودات چنين است ، نه اينكه مراد از آن ، امر در مقابل نهي باشد، هر چند كه آيه سوره نحل تاءييد مي كند كه به اين معنا باشد، و ليكن تدبر و دقت در آيات اين معنا را افاده مي كند كه غرض در سه آيه مزبور وصف شان الهي در هنگام اراده خلقت است ، نه اي نكه بخواهد بفهماند خداي تعالي وقتي مي خواهد چيزي را خلق كند اين كلام را مي گويد. پس وجه صحيح همان است كه : ما كلمه قول را بر امر به معناي شاءن حمل كنيم به اين معنا كه بگوييم : اين كلمه از آن جهت كه خودش مصداقي از شاءن است در اينجا به كار رفته ، نه اينكه امر را بر قول در مقابل نهي حمل كنيم
تفسیر المیزان علامه طباطبایی ج17 ذیل ایه 82 سوره یس
براي اين كه اراده از صفات فعل و خارج از ذات خداي تعالي است ، و از مقام فعل او انتزاع مي شود، و معنايش اين است كه : هر چيز موجود را كه در رابطه با اراده خداي سبحان فرض كنيم طوري است كه هيچ چاره اي جز هست شدن ندارد. پس معناي جمله (اذا اردناه ) اين است كه : وقتي چيزي در موقف تعلق اراده خدا قرار بگيرد، شان خدا اين است كه به آن چيز بگويد باش و آن هم موجود شود.
و جمله (ان يقول له كن ) خبر است براي كلمه (انما امره ) و معنايش اين است كه : خداوند آن چيز را با كلمه (كن ) مورد خطاب قرار مي دهد و اين هم واضح است كه در اين ميان لفظي كه خدا به آن تلفظ كند در كار نيست ، و گر نه تسلسل لازم مي آيد؛ براي اينكه خود لفظ هم چيزي است كه بعد از اراده كردن ، تلفظ ديگري مي خواهد باز آن تلفظ هم چيزي از چيرها است كه محتاج به اراده و تلفظ ديگري است .
منبع همان
خود علامه جواب عده ای را رد می کند
رد گفتار بعضي كه (كن ) را از مقوله لفظ دانسته اند
با اين بيان ، فساد گفتار بعضي از مفسرين به خوبي روشن مي گردد، كه گفته اند: (از ظاهر آيه برمي آيد كه در ايجاد هر موجودي لفظي در كار است ، و آن لفظ (كن ) است كه خدا آن را مي گويد، و آن موجود هستي به خود مي گيرد و بيشتر مفسرين سلف هم همين را گفته اند، و چون شوؤ ن خداي تعالي ماوراي فهم بشري است ، لذا توصيه مي كنيم كه اصلا در اين مقوله سخني نگوييد و خصومت نكنيد).
وجه فساد آن اين است كه : درست است كه شوون خداي تعالي ماوراي فهم بشري است ، و ليكن اين حقيقت نبايد باعث شود كه به كلي حجت هاي عقلي و قطعي باطل گردد، براي اينكه اگر بنا باشد حجت هاي عقلي بي اعتبار شود، ديگر اعتباري براي اصول معارف ديني باقي نمي ماند و راهي نداريم براي اينكه به دست بياوريم كه قرآن كتابي آسماني است ، و معارفي كه آورده همه صحيح و درست است . آيا جز اين است كه اين مطالب همه با حجت هاي عقلي اثبات مي شود؟
و مگر جز اين است كه حجيت خود كتاب و سنت و هر دليل ديگر با عقل اثبات مي شود؟ آن وقت چگونه ممكن است يك آيه از قرآن و يا يك حديث حجيت عقل را كه اثبات كننده حجيت آن است از كار بيندازد و بي اعتبار معرفي كند؟ هرگز ممكن نيست ؛ چون در اين صورت آن آيه و آن حديث قبل از ابطال حجيت عقل ، حجيت خودش را ابطال كرده .
و اين نيز واضح است كه در مساءله خلقت غير از خدا و آن مخلوق پاي چيز ديگري در ميان نيست ، و اگر عليت و سببيت خلقت را به اراده خدا نسبت مي دهيم بعد از خلقت نسبت مي دهيم چون گفتيم اراده صفتي است كه از مقام فعل خدا انتزاع مي شود. و گرنه سبب و علت اصلي خداست نه اراده او، و گر نه لازم مي آيد يك صفت انتزاعي باعث شود كه اشياء، ديگر حاجتي به خود خداي تعالي نداشته باشند، و بطلان اين حرف واضح است .
و نيز واضح است كه در مساءله ايجاد و خلقت چيزي به نام ايجاد و يا وجود از خدا جدا نمي شود و به مخلوق نمي چسبد، و افاضه او نظير افاضه ما نيست كه وقتي چيزي به كسي مي دهيم ، از خود جدا مي كنيم و به او ملحق مي سازيم . پس بعد از خداي تعالي چيز ديگري جز وجود اشياء نيست .
و از اينجا روشن مي گردد كه : كلمه (ايجاد) يعني كلمه (كن ) عبارت است از همان وجود چيزي كه خدا ايجادش كرده البته بدان اعتبار كه وجود منسوب به خدا و قائم به وجود خداست ، و اما به اين اعتبار كه وجودش وجود خود اوست ، موجود است نه ايجاد. و مخلوق است نه خلق .
و نيز روشن مي شود كه : آنچه از ناحيه خد اي تعالي افاضه مي شود، قابل درنگ و مهلت نيست ، و تبدل و دگرگوني را هم تحمل نمي كند، و تدريجيت نمي پذيرد، و آنچه تدريجيت و مهلت و درنگ كه از موجودات مشاهده مي كنيم ، از ناحيه خود آنها است نه از آن ناحيه كه رو به خدايند، و اين خود بابي است كه هزار باب از آن باز مي شود.
منبع همان

دل ارام;515419 نوشت:
به نظر من هم کن فیکون معنای اراده را نمی دهد و مرحله بعد از اراده می باشد
فکر کنم در عربی ( ف) به معنای یک زمان طولانی می اید

ف در ادبیات عرب برای ترتیب است وآنهم ترتیب نزدیک یعنی این کار که صورت گرفت بلافاصله آن پدیده بعدی بوجود می آید. اگر ثم می فرمود سخن شما درست نبود نه فاء که نشانگر عدم فاصله است.

دل ارام;515433 نوشت:
بزرگوار دقت کنید که اراده هر چند مرحله هم قبلش داشته باشد تا زمانی که در حد اراده هست عملی انجام نمی شود
بلکه وقتی عملی انجام می شود که اراده با یک انرژی دیگر در جهان جاری شود

مثلا شما تاوقتی اراده کرده اید مثلا به برادرتان بگویید بیا تا وقتی این اراده فقط در ذهن است کاری انجام نمی گیرد
تا نگویید بیا و یک انرژی در جهان جاری نشود کاری انجام نمی شود
یا مثلا من اراده کرده ام اینجا چیزی بنویسم
تا وقتی با دست و انگشت انرژی مکانیکی صرف نکنم کاری انجام نمی شود

اگر انسان را شبیه خدا بدانیم طبق حدیثی که فرمورد خداوند انسان را به صورت خودش افرید
می توان همین امر را به خداوند هم گسترش داد

یعنی تا وقتی خلق برای خدا در حد اراده است خلقی انجام نمی شود و برای خلق باید مرحله ای بعد از اراده وجود داشته باشد
یا به تعبیر قران همان کلمه باش


سخنتان درست است اما در مورد خدا اراده خدا همانند اراده ما نیست ونیاز به تصور وتصدیق وبکا ربردن انرژی خارجی ندارد تا این مراحل وشرایط وجود داشته باشد.

روایت :
لا غير ذلك يقول له : كن فيكون بلا لفظ ولا نطق بلسان ولا همة ولا تفكر ولا كيف لذلك ، كما أنه لا كيف له .
کن فیکون بدون سخن و لسان و تفکر و...
اصول کافی ج1ص110
حضرت ایت الله العظمی مکارم شیرازی :
عبارة أوضح : المقصود من جملة كن فيكون ليس هو صدور الأمر اللفظي " كن " من قبل الله تعالى ، بل المقصود تحقق إرادة الله سبحانه حينما تقتضي إيجاد شئ من الأشياء ، صغيرا بحجم الذرة كان ، أم كبيرا بحجم السماوات والأرض ، بسيطا كان أم معقدا ، دون أن يحتاج في ذلك الإيجاد إلى أية علة أخرى ، ودون أن تكون هناك أية فترة زمنية بين الإرادة والإيجاد
الامثل فی تفسیر کتاب الله ج1ص352
کن لفطی ندیست بلکه مقصود اراده خداوند است
لا يمكن للزمان أن يفصل بين الأمر والكينونة ، ولذلك فإن الفاء في جملة " فيكون " ، لا تدل على تأخير زمني كما هو الحال في الجمل الأخرى ، بل إنها تدل فقط على التأخير في الرتبة ( الفلسفة أثبتت تأخر المعلول عن العلة ، وهذا التأخر ليس زمنيا ، بل في الرتبة - تأمل بدقة - )

ثم لتوكيد هذا الأمر وإنهائه يقول إذا قضى أمرا فإنما يقول له كن فيكون . إن تعبير " كن فيكون " إشارة إلى سرعة الخلق .
اشاره به سرعت خلق است
الامثل فی تفسیر کتاب الله ج2ص502
در جلد 4 ص343
بل تعني إنه إذا شاء خلق شئ ، فإن إرادته تتحقق دون حاجة إلى وجود أي عامل آخر
معنی می دهد هر چه بخواهد خق می شود

استوار;515564 نوشت:
حرف "ف" در زبان عربی بر خلاف "ثم"، معنای بلافاصله میدهد. و "ثم" بازه زمانی کوتاه یا طولانی را شامل میشود.
بنابراین فیکون یعنی بلافاصله و بی‌درنگ ایجاد میشود.

کریم;515614 نوشت:
ف در ادبیات عرب برای ترتیب است وآنهم ترتیب نزدیک یعنی این کار که صورت گرفت بلافاصله آن پدیده بعدی بوجود می آید. اگر ثم می فرمود سخن شما درست نبود نه فاء که نشانگر عدم فاصله است.

سلام

پس با توجه به مطلبی که فرمودید نباید برای خلق چیزی تدریج و فاصله ایجاد شود

و این مغایر خلق تدریجی عالم ماده می باشد
چرا ؟ چگونه این تناقض را بر طرف می کنید ؟

و سوال دیگر حقیر از شما این است
که چرا نفرموده تا خدا اراده کند ان چیز بلافاصله خلق خواهد شد

بلکه فراتر از اراده یعنی فرمان باش را مطرح کرده

اگر منظور کن فیکون اراده خداست چرا همان اراده را مطرح نکرده ؟

متشکرم

استوار;515564 نوشت:
قول کُن همان اراده، امر و فرمان تکوینی الهی است که مربوط به موجودات عالم امر است.
و قول فیکون در واقع اطاعت شیء از اراده، امر و فرمان تکوینی خداوند است.

سلام

اگر کن را فرمان تکوینی و یا امر در نظر بگیرید
این فرمان باید بر شی باشد که قبلا خلق شده باشد
و چیزی که وجود ندارد که فرمان و امر بر ان بی معنا می شود

و این حرف شما یعنی اینکه اشیا قبل از این امر به شدن در عالم امر باید موجود باشند
تا اینکه اطاعت امر کنند

ایا این موضوع که اشیا قبلا در عالم امر موجود بوده اند دلیل قرانی و یا علمی دارد ؟

متشکرم

[="Tahoma"]سلام و عرض ادب.

دل ارام;515742 نوشت:
پس با توجه به مطلبی که فرمودید نباید برای خلق چیزی تدریج و فاصله ایجاد شود
و این مغایر خلق تدریجی عالم ماده می باشد
چرا ؟ چگونه این تناقض را بر طرف می کنید ؟

در آیه 54 سوره الاعراف می‌فرماید: له الخلق و الامر
عرض شد که وقتی اراده پروردگار بر ایجاد شیئی واقع شود اگر از عالم امر باشد آناً موجود میشود و اگر از عالم خلق باشد، تدریجاً.
اما همان شیء عالم خلق نیز که تدریج در ذاتش راه دارد، باز هم بر اساس همان اراده تکوینی پروردگار (کُن) خلق میشود.
به عبارت دیگر اشیاء عالم خلق نیز یک وجه غیر تدریجی ( یا همان صدور از جانب خداوند) را دارا هستند.
شاهد این قول، آیه 59 سوره آل عمران میباشد: إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ

دل ارام;515742 نوشت:
و سوال دیگر حقیر از شما این است
که چرا نفرموده تا خدا اراده کند ان چیز بلافاصله خلق خواهد شد
بلکه فراتر از اراده یعنی فرمان باش را مطرح کرده
اگر منظور کن فیکون اراده خداست چرا همان اراده را مطرح نکرده ؟

در فعل پروردگار تدریج راه ندارد. در آیه 82 سوره یس می‌فرماید: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ
دقت کنید که کن فیکون را با اراده‌اش یکسان گرفته.

[="Tahoma"]سلام مجدد بر شما خواهر گرامی.

دل ارام;515746 نوشت:
اگر کن را فرمان تکوینی و یا امر در نظر بگیرید
این فرمان باید بر شی باشد که قبلا خلق شده باشد
و چیزی که وجود ندارد که فرمان و امر بر ان بی معنا می شود

و این حرف شما یعنی اینکه اشیا قبل از این امر به شدن در عالم امر باید موجود باشند
تا اینکه اطاعت امر کنند

ایا این موضوع که اشیا قبلا در عالم امر موجود بوده اند دلیل قرانی و یا علمی دارد ؟

این همان موضوعی هست که عرض کردم خدمتتان که در فعل پروردگار متعال، تدریج راه ندارد.
و بیان شد که مطابق آیه 82 سوره یس، اراده و امر وی، و قول کن فیکون یکسان هستند.
وقتی در مورد ذوات تدریجی (اشیاء عالم خلق) میفرماید فیکون، به معنای صدور است. هر چند خلقتش تدریجی باشد.

در صدور، تدریج راه ندارد ولی حدوث در عالم خلق، تدریجی است.
تقدم و تأخر در فعل و قول پروردگار، اعتباریست و نه زمانی.

دل ارام;515742 نوشت:
سلام

پس با توجه به مطلبی که فرمودید نباید برای خلق چیزی تدریج و فاصله ایجاد شود

و این مغایر خلق تدریجی عالم ماده می باشد
چرا ؟ چگونه این تناقض را بر طرف می کنید ؟

سلام علیکم،
نمی‌دانم ولی یک نکته شاید برایتان مفید باشد و آن اینکه به نظر برخی از فلاسفه‌ی اسلام از جمله مرحوم علامه اگر اشتباه نکنمخلقت خداوند آن‌به‌آن است، یعنی هر لحظه تمام عالم جداگانه خلقت می‌یابد و در ضمن توجه کنید که خداوند محدود به زمان نیست تدریج و آنی و ... همگی الفاظ توصیفگر اشیاء محدود به زمان هستند. خداوند تمام لحظات را هم شاید با هم خلق کند ولی ما آنها را با ترتیبی تجربه خواهیم کرد که اسمش را گذر زمان نامیده‌ایم. با این توصیف جهانی که الآن خلق شده است با جهانی که الآن (کسری از ثانیه بعد) مجددا خلق شد به کل متفاوت است چون خلقتی از نو و جدید دارد. در باب خلقت هم اینکه همه‌چیز وجودش را از خداوند می‌گیرد و وجود مستقلی ندارد می‌تواند به بحث کمک کند که اگر خداوند یک لحظه به اشیاء افاضه‌ی وجود نکند آن اشیاء عدم خواهند شد، در این لحظه روی یک صندلی نشسته باشم در لحظه‌ی دیگر خبری از صندلی نخواهد بود، غیب نشده بلکه عدم شده است، اصلاً خلق نشده است از این لحظه به بعد. البته در حدیث آمده که برای بقاء خلق شده‌اید نه برای نابودی و فنا که ظاهراً به سایر اشیاء هم قابل تسری است. با این حساب خلقت (افاضه‌ی وجود و ماهیت) همگی به صورت آنی به تمام موجودات داده می‌شود و آن به آن از نو این افاضه به همه اعطا می‌شود ...

اما حالا در این آیه دقت کنید:
إِنَّمَا أَمْرُ‌هُ إِذَا أَرَ‌ادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ [یس، ۸۲]
شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود.

خداوند هر وقت شیئی را اراده کند این اراده را با فعل «گفتن» اعمال می‌کند و «گفتن» فعلی است که مخاطب لازم دارد و مخاطبش هم در اینجا ضمیر «ه» آمده است، (یک سؤال: آیا «یقول به» با «یقول له» فرقی دارد؟) اما نکته‌ی بعد اینکه خداوند وقتی اراده کرد می‌گوید (مضارع) و آن چیز می‌شود (مضارع) و در نتیجه گفتن خداوند و شدن آن چیز به صورت مستمر ادامه خواهند داشت، چیزی شبیه همان خلقت آن‌به‌آن که در بالا گفته شد. در تمامی این گفتن‌ها هم همچنان مخاطب «ه» است.

شبهه‌ی بعدی: با توجه به اینکه خداوند درمورد اراده کردن یک شیئ دلخواه سخن گفته است بحث فقط سر وجود دادن به آن شیء نیست بلکه سر هویت و ماهیت دادن به آن وجود هم هست، در این صورت این آیه می‌تواند اشاره به اصالت وجود کند که با ضمیر «ه» مخاطب فعل گفتن شده است و یکون هم نسبت دادن ماهیت شیئ مورد نظر به آن وجود باشد به طور مستمر در پاسخ به گفتن‌های مستمر. اما اگر اینطور باشد تحول در اشیاء باید تحول در اراده‌ی خداوند را نتیجه دهد چون فعل گفتن که برای تمام اشیاء به یک صورت بیشتر نخواهد بود؟ ولی آیا درست است که تحول را به اراده‌ی خداوند نسبت دهیم یا شیء مورد اراده را باید متحول نماییم؟ در آیه‌ی دیگری آمده:
إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَيْءٍ إِذَا أَرَ‌دْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ [النحل، ۴۰]
فرمان ما درباره چیزی چون [به وجود آمدنش را] اراده کنیم، فقط این است که به آن می گوییم: باش، پس [بی درنگ] موجود می شود.
آیا می‌توان از این آیه مطمئن شد که ضمیر «ه» در «نقول له کن» همان شیء می‌باشد که در ابتدای آیه آمده «قولنا لشیء»؟ اگر اینطور باشد دیگر مخاطب فعل قول اصالت وجودی شیء نیست و کن هم دستور به ایجاد ماهیت برای آن نیست! اما آیا می‌توان اینطور نتیجه‌گیری کرد؟ آیا واقعاً منظور از کن که البته نیازی هم ندارد به لفظ باشد صرفاً اعمال اراده است و نیازی به مخاطب ندارد؟

یا علی

دل ارام;515742 نوشت:
و این مغایر خلق تدریجی عالم ماده می باشد
چرا ؟ چگونه این تناقض را بر طرف می کنید ؟

و سوال دیگر حقیر از شما این است
که چرا نفرموده تا خدا اراده کند ان چیز بلافاصله خلق خواهد شد

بلکه فراتر از اراده یعنی فرمان باش را مطرح کرد
اگر منظور کن فیکون اراده خداست چرا همان اراده را مطرح نکرده ؟

0]
خداوند به زبان عربی مبین با ما سخن می گوید واین قرآن مارتب نزولی دارد که در مرتبه لوح محفوظ خبری از این الفاظ نیست وحقیقت قرآن است که در آنجا جلوه می کند ورسول خدا (ص) واهل بیت(ع) وبقیه به حسب مراتب وجودی خود آنرا درک می کنند. شما وقتی به زبان عربی سخن می گویید. همان ایجاد دفعی وتحقق مساوی با خواست الهی می شود کن فیکون.
خواست الهی این بوده ککه نام عالم ماده تدریج باشد نه اینکه همه چیزی در زمان واحد تحقق داشته باشند واگر اینطور نبود خلاف اراده الهی بوجود می آمد. بنابراین نظام جاری دنیا ایرادی در نوع اراده الهی وتفاوت آن با سایر اراده ها ایجاد نمی کند.

owari;515882 نوشت:
نمی‌دانم ولی یک نکته شاید برایتان مفید باشد و آن اینکه به نظر برخی از فلاسفه‌ی اسلام از جمله مرحوم علامه اگر اشتباه نکنمخلقت خداوند آن‌به‌آن است، یعنی هر لحظه تمام عالم جداگانه خلقت می‌یابد و در ضمن توجه کنید که خداوند محدود به زمان نیست تدریج و آنی

این همان حرکت جوهری است که در عالم ماده است نه مجردات صرف که موجودات عالم جسمانی در لحظه در حال تغییر وتکامل هستند ولحظه ای توقف ندارند که این حرکت اشتدادی یا تکاملی در همه اجراء عالم ماده اعم از جوهر وعرض وجود دارد.
موضوع قفل شده است