انما انا بشر مثلکم!

تب‌های اولیه

21 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انما انا بشر مثلکم!

اينكه در احاديث داريم

در مدینه شخصی به نام «ثابت بن قیس» بود که گوشش سنگین بود؛ لذا خیلى بلند حرف می‌زد و گاهى که نزد پیامبر(ص) سخن می‌گفت نیز صدایش بلند بود؛ لذا حضرت از صداى او آزرده می‌شد. آیه نازل شد که «صداى خود را از صداى پیامبر(ص) بلندتر نکنید...»

واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، ص 402، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1383ش.

http://islamquest.net/fa/archive/question/fa41622

يعني اگر گوش من هم از صدايي آزرده ميشد خداوند آيه نازل ميكرد ؟ آنهم براي يك امر عادي زندگي ؟ آنهم در كتابي كه قراره قانون زندگي بشر باشه ؟ فقط همين صدايتان را بالاتر از صداي پيامبر قرار ندهيد چون گوشش آزرده ميشه ؟ اين موضوع چه گره اي از گرههاي زندگي بشر باز كرده ؟
بله ، اگر با حالت عاشق و معشوق به موضوع نگاه كنيم اين موضوع بدون خللي براي عاشق پذيرفتني است ولي براي يك مسلمان عادي چي ؟

يا بايد قرآن ويرايش بشه و آياتي كه حالت قانونگذاري داره در آن باقي بمونه و كتاب مقدس حساب بشه و جملات بدون بار قانونگذاري از اون خارج بشه و جزء مكالمات شخصي پيامبر حساب بشه
يا بايد اونو بعنوان كتاب داستاني كه بعضي وقايع و حالات بپامبر و جملات منصوب به ايشون رو ثبت و ضبط كرده محسوب كنيم
يا شما بفرمائيد كه چه كنيم

اين موضوع با جمله من هم بشري هستم مثل شما ، كاملا" منافات داره

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

الف) باید توجه داشت که معارف قرآن تنها منحصر به احکام و مقررات آن نخواهد بود؛ بلکه قرآن کریم کتابی است که در آن معارف دین در سه حوزه ی اعتقادات و اخلاق و فقه (در دو حوزه ی فردی و اجتماعی) تبیین شده است، مجموع معارفی که عمل بدانها سعادت دنیا و آخرت بشر را تضمین می نماید که در این میان احترام تام و تمام به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله خود امری است که در هر سه حوزه جای دارد.

ب) پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله هر چند که بشری همچون ما بوده اند؛ اما اشتراک از جهت مُلکی به معنای اشتراک در جهات روحی نخواهد بود؛ لذا قرآن کریم می فرماید

:«قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحى‏ إِلَي»؛[1] بگو: «من هم مثل شما بشرى هستم و [لى‏] به من وحى مى‏ شود. بنابراین وجه تمایز آنحضرت با ما در بعد روحانی و روحی آن حضرت خواهد بود که در این جهت آنحضرت اشرف مخلوقات بوده و به درجه ای از قرب الهی نائل آمده اند که احدی بدانجا بار نیافته؛ لذا در سوره ی نجم می خوانیم:«ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّى؛ فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏ ، فَأَوْحى‏ إِلى‏ عَبْدِهِ ما أَوْحى‏»؛[2]سپس نزديك آمد و نزديكتر شد، تا [فاصله‏ اش‏] به قدرِ [طول‏] دو [انتهاى‏] كمان يا نزديكتر شد، آن گاه به بنده ‏اش آنچه را بايد وحى كند، وحى فرمود.

ج) رسیدن به کمالات اخلاقی و انسانی جز در سایه ی محبت و انقیاد کامل از فرامین پیامبران الهی که خود در راستای محبت کامل و تمام به خداود متعال است ممکن ومیسرنخواهد گردید؛ لذا کوچکترین اسائه ی ادبی به آن بزرگوران خود نشان دهنده ی شقاوت فرد اسائه کننده و دوری وی از مسیر کمال خواهد بود که چنین امری خود محرومیت آنان از رحمت الهی را فراهم ساخته و آنان را مشمول غضب الهی می نماید:«قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ وَ أَمْوالٌ اقْتَرَفْتُمُوها وَ تِجارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسادَها وَ مَساكِنُ تَرْضَوْنَها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ جِهادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفاسِقِين»؛[3]

د) اینکه خداوند متعال در قرآن کریم مومنین را از بلند نمودن صدای خویش در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله برحذر داشته؛ خود بزرگترین درس اخلاق عملی برای مؤمنین خواهد بود که چگونه در مقابل مربی و حیات بخش خویش شرط ادب و اخلاق را رعایت نمایند؛ هر چند که اخلاق آنحضرت در اعلا درجه ی امکان بوده:«وَ إِنَّكَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِيم»؛[4] وبسیاری از عملکردهای جاهلانه را با اخلاق کریمانه اشان پاسخ می دادند؛ که البته رعایت احترام تنها منحصر به آنحضرت نبوده و در مراتب پائینتر از آن حفظ حریم و احترام مربیان انسان همچون والدین و آموزگار و استاد در معارف اسلامی مورد سفارش فراوان بوده؛ همچنان که قرآن کریم می فرماید:«وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَرِيماً ؛ وَ اخْفِضْ لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُلْ رَبِّ ارْحَمْهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيرا»؛[5]و پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد و به پدر و مادر [خود] احسان كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها [حتى‏] «اوف» مگو و به آنان پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.

بنابراین افرادی که مقصد خویش را رسیدن به کمالات معنوی و درجات والای انسانیت قرار داده اند؛ سیر مسیرشان جز با تبعیت کامل و تمام از امامشان میسر نخواهد بود و بدیهی است که سیر این مسیر نیز بدون محبت تام به خدای متعال و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و اولیای دین میسر نخواهد بود.

موفق باسید.


[/HR] [1]. الکهف/110؛ فصلت/6.

[2]. النجم/8-10.

[3]. التوبه/24: بگو: «اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالى كه گرد آورده ‏ايد و تجارتى كه از كسادش بيمناكيد و سراهايى را كه خوش مى ‏داريد، نزد شما از خدا و پيامبرش و جهاد در راه وى دوست‏داشتنى ‏تر است، پس منتظر باشيد تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد. و خداوند گروه فاسقان را راهنمايى نمى ‏كند».

[4].القلم/4: و همانا تو بر ملكه نفسانى بزرگى (كه همه اخلاق فاضله انسانى در آن جمع است) استوارى.

[5]. الاسری/24.

شايد اشتباه بگم ، اما اين پاسخ بيشتر يه جور توجيه تفسيري بود تا استناد به يكسري موارد قابل لمس
با اين حساب هر كسي حتي در مورد پدرش هم ميتونه اين گونه توجيحات رو بياره

سلام بر کارشناس محترم تاپیک
آخر نفرمودید شان نزول این آیه دقیقا چی بوده؟

moaqfe;512522 نوشت:
يعني اگر گوش من هم از صدايي آزرده ميشد خداوند آيه نازل ميكرد ؟ آنهم براي يك امر عادي زندگي ؟ آنهم در كتابي كه قراره قانون زندگي بشر باشه ؟ فقط همين صدايتان را بالاتر از صداي پيامبر قرار ندهيد چون گوشش آزرده ميشه ؟ اين موضوع چه گره اي از گرههاي زندگي بشر باز كرده ؟
بله ، اگر با حالت عاشق و معشوق به موضوع نگاه كنيم اين موضوع بدون خللي براي عاشق پذيرفتني است ولي براي يك مسلمان عادي چي ؟

با سلام.
اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پيامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پيامبری شريعتی شد. عيسی عليه السلام چون خوی او تجريد بود و ميل نداشت به زنان و از آرايش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دين او آن شد... چون محمد را عليه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دين او اين شد...

زيرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد


معارف سلطان ولد، به کوشش نجيب مايل هروی، انتشارات مولی، 1367 ، ص 310
فکر می کنم بهتر است در مورد مکانیزم نزول وحی کمی مطالعه بفرمایید.
در این تاپیک بحث هایی کرده ایم.

http://www.askdin.com/thread39026.html

و من الله توفیق

[=comic sans ms]

moaqfe;512522 نوشت:
آياتي كه حالت قانونگذاري داره در آن باقي بمونه و كتاب مقدس حساب بشه و جملات بدون بار قانونگذاري از اون خارج بشه و جزء مكالمات شخصي پيامبر حساب بشه
يا بايد اونو بعنوان كتاب داستاني كه بعضي وقايع

قرآن کریم متنش مثل حرفهای ما کلمات داره اما از بار سنگین مفهوم و معنی کلی جملات برخوردار است شاید معنی یک جمله با دقت در جملات همراهش (بعدی یا قبلی )معلوم بشه وحتی آیه هاش که معنی آنها با هم ارتباط دارند که نمیشه یا تکیه بر یک قسمت مثل انما انا بشر مثلکم به تنهایی فرض بر حکم موضوعی کنیم .

داستانهای قرانی مثل فیلم وداستان نتیجه دارند که شامل:

1. بيان نحوه دعوت و تبليغ انبيا =
استفاده از روش تعليم و تربيت و تبليغ ايشان

2. بيان موضعگيریهاى مردم در برابر انبيا =
ارزيابى و محاسبه نفوس با ملاك و معيارهاى قرآنى

3. مبارزات انبيا با خرافات =
دفع شبهات و غوامض تاريخ برخى انبيا و تنزيه ايشان از نسبت‏هاى نارواى افراطى و تفريطى

4. برخوردهاى مؤمنان با طاغيان و معاندان =
دلگرم كردن پيامبر(ص) و مؤمنان به راه و روش خود وبیان صبر

5. بيان سنن الهى حاكم بر جوامع و امم و استمرار آن بر همه ادوار = بیان احکام الهی در ضمن داستانها

moaqfe;512522 نوشت:
يعني اگر گوش من هم از صدايي آزرده ميشد خداوند آيه نازل ميكرد ؟ آنهم براي يك امر عادي زندگي ؟
با سلام....اول اینکه شما و تمام عالم با من حقیر خاک پای پیامبر صلوات الله علیه و آله هم نمی شویم....انا بشر مثلکم....یعنی اینکه پیامبر هم یک انسان مثل ماست اما از لحاظ درجه قرب به خدابیش از تصورها بالاتر از ماست.... اما محتوای اصلی این آیه این است....خواهشا دقیق تمرکز کنید: ای پیامبر من گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم!! خب این آیه قرآن دقیقا به در گفته دیوار بشنوه....تمام و کمال هر بچه ای هم می دونه مراد امت میلیاردی پیامبر است که از روی وظیفه سنگین پیامبر و عشق و حرص هدایت پیامبر به خلق خدا اونو به پیامبر نسبت داده و هم برای اینکه ما خجالت بکشیم از گناه به پیامبر نسبت داده.......یعنی پیامبر اسلام....حضرت محمد(ص) به تنهایی یک امت است به تنهایی یک جهان است تمام عالم را زیر و رو در دربرابر خود میبیند با قدرت خدا البته.....پس مراد کل مخلوقات است یعنی بدانید ای مخلوقات نباید صدای خود را در برابر این انسان این ابر مخلوق این شگفتی آفرینش بلند کنید....ولو گوشت سنگین باشه....لال و کور و کر و هر گونه ای هستی باید خودت رو خاشع و فرمان بردار الله و رسول الله کنید.....

سلام.

در قرآن آیاتی هست که به نظر میاد فقط برای راه انداختن کار پیامبر آمده اند. همین آیات باعث میشه این تصور در ذهن فرد ایجاد بشه که نکنه اینها آیات خدا نیست و پیامبر از خودش این ها را گفته.

جز این موردی که اشاره کردن،برای نمونه:

احزاب 51:بر تو رواست که نوبت همبسترى با هر يک از همسرانت را که بخواهى به تأخير افکنى و هر کدام را که بخواهى به سوى خود فراخوانى ، و نيز رواست که از آنان کناره گيرى کنى و نوبت همبسترى مقرّر ندارى . و بر تو گناهى نيست که از آنان که کناره گيرى کرده اى هر کدام را خواستى به سوى خود فراخوانى و براى او نوبت همبسترى مقرر دارى . اين شيوه نزديک تر است به اين که آنان شادمان شوند و اندوهگين نشوند و همگيشان به آنچه به آنان داده اى خشنود گردند . و خداوند به آنچه در قلب هاى شماست آگاهى دارد ، و خداوند مصلحت بندگان را مى داند و در کيفر تبهکاران شتاب نمى کند . ( 51 )

احزاب 53:
اى کسانى که ايمان آورده ايد ، داخل اتاق هاى پيامبر نشويد ، مگر اين که به شما اجازه داده شود که براى خوردن طعامى به آن جا رويد; ولى پيش از موعد به خانه او داخل نشويد تا در انتظار وقت غذا ، ماندنِ شما به درازا کشد ، بلکه همان زمان که دعوت شده ايد به خانه او درآييد ، و وقتى غذا خورديد پراکنده شويد و به هيچ سخنى دل نسپاريد و سرگرم نشويد ، زيرا درنگ شما او را آزار مى دهد و از شما شرم مى کند که بگويد بيرون برويد ، ولى خدا از گفتن حق شرم ندارد .....

شریعت عقلانی;514501 نوشت:
با سلام.
اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پيامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پيامبری شريعتی شد. عيسی عليه السلام چون خوی او تجريد بود و ميل نداشت به زنان و از آرايش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دين او آن شد... چون محمد را عليه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دين او اين شد...

زيرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد


معارف سلطان ولد، به کوشش نجيب مايل هروی، انتشارات مولی، 1367 ، ص 310
فکر می کنم بهتر است در مورد مکانیزم نزول وحی کمی مطالعه بفرمایید.
در این تاپیک بحث هایی کرده ایم.

http://www.askdin.com/thread39026.html

و من الله توفیق

سلام
من کل این پست رو نفهمیدم یعنی چی.
البته با عرض پوزش.
وقتی ینده خداوند گوشاش سنگینه و ناچاره که بلند حرف بزنه به نظر من اینجا نیازی نبوده که وحی نازل بشه صدای خودتون رو بر پیامبر بلند نکنید.
علت این وحی چیه؟اینکا خداوند بگه صداتون رو بر پیامبر بلند نکنین دقیقا چه سودی برای ما داره؟

muiacir;514863 نوشت:
من کل این پست رو نفهمیدم یعنی چی.
البته با عرض پوزش.
وقتی ینده خداوند گوشاش سنگینه و ناچاره که بلند حرف بزنه به نظر من اینجا نیازی نبوده که وحی نازل بشه صدای خودتون رو بر پیامبر بلند نکنید.
علت این وحی چیه؟اینکا خداوند بگه صداتون رو بر پیامبر بلند نکنین دقیقا چه سودی برای ما داره؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی.
البته بنده در همان پست نقل قولی از بنده لینک یک تاپیک دیگر را گذاشته بودم و البته در آن تاپیک هم باز لینک هایی از یک تاپیک دیگر داده بودم.
اگر می خواهید پست بنده را متوجه شوید باید آن دو تاپیک را مطالعه بفرمایید. اینکه ماهیت وحی چیست؟ اینکه الفاظ قرآن هم دقیقا از جانب خداست؟ پیش زمینه هایی است که لازم است برای فهم بهتر آیات قرآن مورد مطالعه قرار گیرد.
به طور خلاصه تمام
آیات الهی بر اساس ساختار وجودی پیامبر نازل شده اند. این تا حدی است که حتی علایق و سلایق شخصی و اتفاقات خصوصی زندگی ایشان هم در وحی اثرش را گذاشته است. حتی آیاتی را هم که شما فکر می کنید سودی برای ما دارد آنها هم بر اساس ساختار وجودی پیامبر نازل شده اند. این وابستگی آیات به شخصیت پیامبر گاهی ضعیف تر و گاهی قوی تر است. ولی هیچ وقت این وابستگی به صفر نمی رسد. در آیات اشاره شده در سوال اصلی این وابستگی بسیار زیاد شده که حتی رنجش بدون اختیار پیامبر هم در وحی اثرگذار شده است.
[SPOILER]بنده شاید اشتباه کردم این پست را در این تاپیک درج کردم. چون پیش بر پیش فرض هایی استوار است که شاید مربوط به همین تاپیک نباشد. [/SPOILER]
شما هم اگر خودت را خالص کنی و سرشار از عشق و ایمان شوی خواهی دید خواست شما هم خواست خدا خواهد شد. شما به خدا بگو چشم بعد از آن خواهی دید خدا هم به شما می گوید چشم.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;515005 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی.
البته بنده در همان پست نقل قولی از بنده لینک یک تاپیک دیگر را گذاشته بودم و البته در آن تاپیک هم باز لینک هایی از یک تاپیک دیگر داده بودم.
اگر می خواهید پست بنده را متوجه شوید باید آن دو تاپیک را مطالعه بفرمایید. اینکه ماهیت وحی چیست؟ اینکه الفاظ قرآن هم دقیقا از جانب خداست؟ پیش زمینه هایی است که لازم است برای فهم بهتر آیات قرآن مورد مطالعه قرار گیرد.
به طور خلاصه تمام
آیات الهی بر اساس ساختار وجودی پیامبر نازل شده اند. این تا حدی است که حتی علایق و سلایق شخصی و اتفاقات خصوصی زندگی ایشان هم در وحی اثرش را گذاشته است. حتی آیاتی را هم که شما فکر می کنید سودی برای ما دارد آنها هم بر اساس ساختار وجودی پیامبر نازل شده اند. این وابستگی آیات به شخصیت پیامبر گاهی ضعیف تر و گاهی قوی تر است. ولی هیچ وقت این وابستگی به صفر نمی رسد. در آیات اشاره شده در سوال اصلی این وابستگی بسیار زیاد شده که حتی رنجش بدون اختیار پیامبر هم در وحی اثرگذار شده است.
[SPOILER]بنده شاید اشتباه کردم این پست را در این تاپیک درج کردم. چون پیش بر پیش فرض هایی استوار است که شاید مربوط به همین تاپیک نباشد. [/SPOILER]
شما هم اگر خودت را خالص کنی و سرشار از عشق و ایمان شوی خواهی دید خواست شما هم خواست خدا خواهد شد. شما به خدا بگو چشم بعد از آن خواهی دید خدا هم به شما می گوید چشم.
و من الله توفیق

پس این شد چه وحی که با ساختار وجودی پیامبر همبستگی داره؟
ناسلامتی این کتاب به قول مسلمانان قراره یه عمر راه گشا و راهنمای همه ملت دنیا باشه.
باید مطابق با مصلحت جامعه باشه
مصلحت پیامبر مصلحت جامعه است؟

muiacir;515008 نوشت:
پس این شد چه وحی که با ساختار وجودی پیامبر همبستگی داره؟

با سلام
بنده عرض کردم که مطالبی که عرض شد بر پیش فرش هایی استوار است که باید آن را مطالعه کرد. و اعتراف کردم که زدن آن پست اشتباه کردم. شاید جایش آنجا نبود.
مثلا همین جمله زیر :
muiacir;515008 نوشت:
ناسلامتی این کتاب به قول مسلمانان قراره یه عمر راه گشا و راهنمای همه ملت دنیا باشه.

ابتدا باید ثابت شود. اثباتش منوط به لزوم ارسال رسل است. در ضمن اگر آن را هم بپذیریم چگونگی راه گشایی و راهنمایی این کتاب چیست؟ شاید روح حاکم بر قرآن باید راهگشا باشد نه تک تک دستورات آن که متناسب با جامعه نزول وضع گردیده است.
به هر حال بحث ها در این زمینه فراوان است.
لزوم ارسال رسل
ماهیت و مکانیزم وحی
تناسب وحی با فرهنگ جامعه نزول وحی و ....
موضوعاتی است که قبل از این بحث ها باید مورد مطالعه قرار گیرد.
و من الله توفیق

شریعت عقلانی;515016 نوشت:

با سلام
بنده عرض کردم که مطالبی که عرض شد بر پیش فرش هایی استوار است که باید آن را مطالعه کرد. و اعتراف کردم که زدن آن پست اشتباه کردم. شاید جایش آنجا نبود.
مثلا همین جمله زیر :

ابتدا باید ثابت شود. اثباتش منوط به لزوم ارسال رسل است. در ضمن اگر آن را هم بپذیریم چگونگی راه گشایی و راهنمایی این کتاب چیست؟ شاید روح حاکم بر قرآن باید راهگشا باشد نه تک تک دستورات آن که متناسب با جامعه نزول وضع گردیده است.
به هر حال بحث ها در این زمینه فراوان است.
لزوم ارسال رسل
ماهیت و مکانیزم وحی
تناسب وحی با فرهنگ جامعه نزول وحی و ....
موضوعاتی است که قبل از این بحث ها باید مورد مطالعه قرار گیرد.
و من الله توفیق

توی تامیک هایی که دادید در مورد همه این مساءل بحث شده؟
چون واقعا خیلی برای من عجیب و غیز قابل باوره که شان نزول این آیه که در پست اول مطرح شده این باشه که طرف بیچاره از روی عدم اختیار صداش رو بلند میکرده
نعوذ بالله آدم فکر میکنه نکنه خدایی در کار نبوده و پیامبر این سخنان رو از خودش توی قرآن نوشته

muiacir;515021 نوشت:
توی تامیک هایی که دادید در مورد همه این مساءل بحث شده؟

با سلام.
ضرورت نبوت
http://www.askdin.com/thread29543.html
http://www.askdin.com/thread32562.html
http://www.askdin.com/thread35886.html
http://www.askdin.com/thread39026.html
......
و من الله توفیق

muiacir;514482 نوشت:
سلام بر کارشناس محترم تاپیک
آخر نفرمودید شان نزول این آیه دقیقا چی بوده؟

با سلام و عرض ادب

مفسران در مورد این آیه شان نزولهایی بیان نموده اند همچون:

1) گروهى از طايفه" بنى تميم" و اشراف آنها وارد مدينه شدند هنگامى كه داخل مسجد پيامبر صلي الله عليه وأله گشتند صدا را بلند كرده، از پشت حجره‏هايى كه منزلگاه پيامبر صلي الله عليه وأله بود فرياد زدند: يا محمد اخرج الينا!:" اى محمد! بيرون بيا"! اين سر و صداها و تعبيرات نامؤدبانه پيامبر صلي الله علیه وآله را ناراحت ساخت هنگامى كه آنحضرت بيرون آمد گفتند آمده ‏ايم تا با تو مفاخره كنيم! اجازه ده تا" شاعر" و" خطيب ما" افتخارات قبيله" بنى تميم" را بازگو كند أن حضرت اجازه فرمودند.

نخست خطيب آنها برخاست و از فضائل خيالى طائفه" بنى تميم" مطالب بسيارى گفت. پيامبر صلي الله عليه وأله به" ثابت بن قيس"[1] فرمود پاسخ آنها را بده، او برخاست خطبه بليغى در جواب آنها ايراد كرد به طورى كه خطبه آنها را از اثر انداخت! سپس" شاعر" آنها برخاست و اشعارى در مدح اين قبيله گفت كه" حسان بن ثابت" شاعر معروف مسلمان پاسخ كافى به او داد.

در اين هنگام يكى از اشراف آن قبيله بنام" اقرع" گفت: اين مرد خطيبش از خطيب ما تواناتر، و شاعرش از شاعر ما لا يقتر است، و آهنگ صداى آنها نيز از ما برتر مى‏باشد. در اين موقع پيامبر صلي الله عليه وآله براى جلب قلوب آنها دستور داد هداياى خوبى‏ به آنها دادند آنها تحت تاثير مجموع اين مسائل واقع شدند و به نبوت أنحضرت اعتراف كردند. آيات مورد بحث ناظر به سر و صداى آنها در پشت خانه پيامبر صلي الله عليه وآله است.

2) شان نزول ديگرى ذكر كرده‏اند كه هم مربوط به آيه اول، و هم آيات بعد است، و آن اينكه: در سال نهم هجرت كه" عام الوفود" بود (سالى كه هيئتهاى گوناگونى از قبائل براى عرض اسلام يا عهد و قرار داد خدمت پيامبر صلي الله عليه وأله آمدند) هنگامى كه نمايندگان قبيله" بنى تميم" خدمت پيامبر صلي الله عليه وأله رسيدند ابو بكر به أنحضرت پيشنهاد كرد كه" قعقاع" (يكى از اشراف قبيله) امير آنها گردد، و عمر پيشنهاد كرد،" اقرع بن حابس" (فرد ديگرى از آن قبيله) امير شود، در اينجا ابو بكر به عمر گفت: مى‏خواستى با من مخالفت كنى؟ عمر گفت: من هرگز قصد مخالفت نداشتم، در اين موقع سر و صداى هر دو در محضر پيامبر صلي الله عليه وآله بلند شد، آيات فوق نازل گشت، يعنى نه در كارها بر پيامبر صلي الله عليه وأله پيشى گيريد، و نه در كنار خانه آنحضرت سر و صدا راه بيندازيد .[2][3]

شان نزول این آیه ی شریفه هر چه باشد،[4] آیه در مقام بیان جایگاه رفیع پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و وجوب رعایت حریم آنحضرت می باشد.

موفق باشید.


[/HR] [1]." ثابت بن قيس" خطيب انصار و خطيب پيامبر (ص) بود، همانگونه كه" حسان" شاعر حضرت بود (اسد الغابه جلد 1 صفحه 229).
[2]." تفسير قرطبى" جلد 9 صفحه 6121، و تفسير فى ظلال القرآن جلد 7 صفحه 524، و سيره ابن هشام جلد 4 صفحه 206 به بعد (با تفاوتهايى) اين داستان را نقل كرده اند (اين حديث در صحيح بخارى نيز آمده است- صحيح بخارى جزء 6 صفحه 172 در تفسير سوره حجرات).
[3] .تفسیر نمونه، ج22،ص135.
[4]. شان نزولهای ذکر شده صحیح باشند یا نباشند.

شریعت عقلانی;514501 نوشت:
با سلام.
اختلاف شرایع از اختلاف خصائل پيامبران است، بر وفق خصلت و خوی هر پيامبری شريعتی شد. عيسی عليه السلام چون خوی او تجريد بود و ميل نداشت به زنان و از آرايش و نظافت فارغ بود بر وفق خصلت او راه و دين او آن شد... چون محمد را عليه السلام خصلتش محبت به زنان و طهارت و نظافت بود دين او اين شد...

زيرا نبی حق مقبول و محبوب حق است، خدا خواست او را می خواهد

معارف سلطان ولد، به کوشش نجيب مايل هروی، انتشارات مولی، 1367 ، ص 310


با سلام و عرض ادب

1) اگر پیامبر، تنها پیام آور است، ویژگی های رفتاری وی نقشی در مفاد شریعت نخواهد داشت؛ زیرا فرض آن است که وی تنها پیام آور است برای مخاطبین خویش؛ نه اینکه شریعتی بیاورد که تنها منطبق بر حال و هوای معنوی و سلوکی خویش باشد.

2) بنابراین دیدگاه خواست بنده مقدم بر خواست خداست، و هدایت بنده برتر از هدایت خدا خواهد شد، و چنین امری خود مخالفت توحید در تشریع خواهد بود.

3) در کدام دینی نظافت امر غیر قابل توجهی بوده است و چه دلیلی بر این مطالب موجود است؟ همچنین الزاما کسی که تمایلی به زنان ندارد به معنای آن نخواهد بود که وی فردی است که از نظافت به دور بوده باشد؛ همچنان که هر کسی نیز که ژولیده بود به معنای آن نخواهد بود که میلی به زنان نداشته باشد.

4) ما معتقدیم که انبیای عظام بر اساس دستور خدای متعال عمل می نمودند و نه بر اساس میل و خواسته ی خویش. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ؛ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ؛ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِين»؛[1]و اگر [او] پاره‏اى گفته‏ ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم،سپس رگ قلبش را پاره مى ‏كرديم.

در مورد ازدواجهای پیامبر صلی الله علیه وآله مطالب بسیار گسترده است که ارتباطی با این تایپیک ندارد اما در خصوص اینکه شریعت بر اساس حال پیامبر بوده باشد در قرآن می خوانیم:«لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ ...»؛[2]از اين پس، ديگر [گرفتنِ‏] زنان و نيز اينكه به جاى آنان، زنان ديگرى بگيرى بر تو حلال نيست، هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد....

بنابراین این سخن قابل پذیرش نیست ؛ علاوه بر اینکه بهتر بود قبل از اینکه چنین سخنی را بفرمائید جناب سلطان ولد را معرفی می نمودید که این بنده ی خدا اصلا کیست و چه جایگاه علمی ای دارد؟

موفق باشید.


[/HR]
[1].الحاقة/46.

[2]. الاحزاب/52.

nothing;514745 نوشت:
با سلام....اول اینکه شما و تمام عالم با من حقیر خاک پای پیامبر صلوات الله علیه و آله هم نمی شویم....انا بشر مثلکم....یعنی اینکه پیامبر هم یک انسان مثل ماست اما از لحاظ درجه قرب به خدابیش از تصورها بالاتر از ماست.... اما محتوای اصلی این آیه این است....خواهشا دقیق تمرکز کنید: ای پیامبر من گناهان سنگین گذشته و آینده تو را بخشیدم!! خب این آیه قرآن دقیقا به در گفته دیوار بشنوه....تمام و کمال هر بچه ای هم می دونه مراد امت میلیاردی پیامبر است که از روی وظیفه سنگین پیامبر و عشق و حرص هدایت پیامبر به خلق خدا اونو به پیامبر نسبت داده و هم برای اینکه ما خجالت بکشیم از گناه به پیامبر نسبت داده.......یعنی پیامبر اسلام....حضرت محمد(ص) به تنهایی یک امت است به تنهایی یک جهان است تمام عالم را زیر و رو در دربرابر خود میبیند با قدرت خدا البته.....پس مراد کل مخلوقات است یعنی بدانید ای مخلوقات نباید صدای خود را در برابر این انسان این ابر مخلوق این شگفتی آفرینش بلند کنید....ولو گوشت سنگین باشه....لال و کور و کر و هر گونه ای هستی باید خودت رو خاشع و فرمان بردار الله و رسول الله کنید.....

عذر ميخام ولي بيشتر از اينكه پاسخ علمي داشته باشيد خيلي احساسي و منبري نوشتيد

moaqfe;517128 نوشت:
عذر ميخام ولي بيشتر از اينكه پاسخ علمي داشته باشيد خيلي احساسي و منبري نوشتيد
خواهش می کنم...ولی احساسی نیست بلکه علمی و ماورای علمی است لذا سطح درک شما نمیکشه....معذرت

nothing;517198 نوشت:
خواهش می کنم...ولی احساسی نیست بلکه علمی و ماورای علمی است لذا سطح درک شما نمیکشه....معذرت

كاملا" فرمايش شما رو تاييد ميكنم
واقعا" نميتونم مثل شما و خيلي از دوستان در عوالم بالاي عرفان تصوف سير كنم پس مجددا" خواهش ميكنم در حد همين علوم قابل لمس راهنمايي بفرمائيد

صدرا;515790 نوشت:
اگر پیامبر، تنها پیام آور است، ویژگی های رفتاری وی نقشی در مفاد شریعت نخواهد داشت؛ زیرا فرض آن است که وی تنها پیام آور است برای مخاطبین خویش؛ نه اینکه شریعتی بیاورد که تنها منطبق بر حال و هوای معنوی و سلوکی خویش باشد.

با سلام.
بله برای مخاطبین خویش. شاید خلق و خوی پیامبر رابطه ای با جامعه ای که در آن می زید داشته باشد. وقتی که وحی برای مخاطبینی خاص نازل می شود خود به خود تاثیر خلق و خوی پیامبر در آن بوجود می آید.
صدرا;515790 نوشت:
بنابراین دیدگاه خواست بنده مقدم بر خواست خداست، و هدایت بنده برتر از هدایت خدا خواهد شد، و چنین امری خود مخالفت توحید در تشریع خواهد بود.

خیر بنا بر این دیدگاه خواست بنده همان خواست خداست نه مقدم بر خواست خدا.
صدرا;515790 نوشت:
در کدام دینی نظافت امر غیر قابل توجهی بوده است و چه دلیلی بر این مطالب موجود است؟ همچنین الزاما کسی که تمایلی به زنان ندارد به معنای آن نخواهد بود که وی فردی است که از نظافت به دور بوده باشد؛ همچنان که هر کسی نیز که ژولیده بود به معنای آن نخواهد بود که میلی به زنان نداشته باشد.

ما فقط علت پررنگی و کم رنگی این مسایل را در ادیان ذکر کردیم. نه اینکه اینها در ادیان مختلف حالت صفر یا صد باشد.
صدرا;515790 نوشت:
ما معتقدیم که انبیای عظام بر اساس دستور خدای متعال عمل می نمودند و نه بر اساس میل و خواسته ی خویش. خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاوِيلِ؛ لَأَخَذْنا مِنْهُ بِالْيَمِينِ؛ثُمَّ لَقَطَعْنا مِنْهُ الْوَتِين»؛[1]و اگر [او] پاره‏ اى گفته‏ ها بر ما بسته بود، دست راستش را سخت مى‏ گرفتيم،سپس رگ قلبش را پاره مى ‏كرديم.

متوجه نشدم. مگر پیامبر قول هایی به خدا نبسته است که همان قرآن باشد؟
صدرا;515790 نوشت:
«لا يَحِلُّ لَكَ النِّساءُ مِنْ بَعْدُ وَ لا أَنْ تَبَدَّلَ بِهِنَّ مِنْ أَزْواجٍ وَ لَوْ أَعْجَبَكَ حُسْنُهُنَّ ...»؛[2]از اين پس، ديگر [گرفتنِ‏] زنان و نيز اينكه به جاى آنان، زنان ديگرى بگيرى بر تو حلال نيست، هر چند زيبايى آنها براى تو مورد پسند افتد....

این هم می تواند به خاطر سرزنشی باشد که پیامبر به خود کرده است. مثل اینکه مثلا شخصی در حالت خودسازی و مراقبه بگوید از این به بعد فلان کار را نمی کنم.
صدرا;515790 نوشت:
بنابراین این سخن قابل پذیرش نیست ؛ علاوه بر اینکه بهتر بود قبل از اینکه چنین سخنی را بفرمائید جناب سلطان ولد را معرفی می نمودید که این بنده ی خدا اصلا کیست و چه جایگاه علمی ای دارد؟

http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%84%D8%B7%D8%A7%D9%86_%D9%88%D9%84%D8%AF
و من الله توفیق

موضوع قفل شده است