اخلاق و جایگاه آن در اسلام ( مباحث اخلاق شناختی )

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخلاق و جایگاه آن در اسلام ( مباحث اخلاق شناختی )

تعریف اخلاق :
اخلاق اسم جمع است جمع خلق( به ضمّ خاء) به معنی سیرت و باطن و مراد از آن شکل نفسانی و صفات روحی انسان است . خلق ( به ضمّ خاء) و خلق ( به فتح خاء ) در لغت عرب از یک مادّه است .
خلق ( به فتح خاء) به معنی صورت و ظاهر انسان است و مراد از آن شکل ظاهری و ساختمان طبیعی انسان است .

موضوع اخلاق :
تحصیل فضائل و ترک رذائل و شناخت عوامل ایندو در این راستاست .

ارزش اخلاق از نظر اسلام :
قال رسول الله صلّی الله علیه و آله : طلب العلم فریضة علی کلّ مسلم [ و مسلمة] . ( اصول کافی ج1 ص309)
چنین گفت پیغمبر راستگوی
زگهواره تا گور دانش بجوی

قال رسول الله صلّی الله علیه و آله :
انما العلم ثلاثة : آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنة قائمة و ما خلاهنّ فهو فضل . ( اصول کافی ج1 ص32)
همانا علم منحصر است به سه چیز: آیه محكمه، یا فریضه عادله یا سنت قائمه (نشانه استوار یا واجب راست یا سنت پابرجا) و غیر از اینها زیاد است.

مراد از این علم فرضی و واجب سه علم است :
1 – علم اصول عقائد ، گرچه به نحو مجمل باشد .
2 – علم احکام و فروع دین ، یا به نحو اجتهاد یا به صورت تقلید .
3 – علم اخلاق ، که همانا آراستگی به فضائل انسانی و فرشته گون شدن و بری شدن از رذائل شیطانی و ابلیس گون شدن است .

بنا بر این تحصیل اخلاق اسلامی و انسانی تکلیف و علم آموزی آن نیز از ضروریات مسلمانی است.

این مبحث همچنان ادامه دارد ...
و من الله التوفیق

گزاره های اخلاقی به صورت نظام مند از سه حوزه ی فکری قابل استنتاج است :
1 - حوزه کلامی :
کلامیان اخلاق را به معنای آراستگی به دارایی های کمالی و خوبی ها و به دست آوردن سرشت شایسته می دانند . دارایی های کمالی ، امری نسبی است و به لحاظ ورود نسبیت در هویت اخلاقی کلامی ، این علم انگیزه های متفاوتی هم چون سودمندی و لذت گرایی دنیوی یا اخروی را بر می تابد و اوج و بلندای آن فراتر از لذت گرایی اخروی نمی رود . نماینده بارز این گروه که اخلاق ریاضت منشانه را پیشنهاد می دهد . کتاب جامع السعادات مرحوم ملا مهدی نراقی و به نوعی ترجمه ی آن معراج السعادة ملا احمد نراقی است .

2 - حوزه ی حکمی (فلسفی):
حکیم متخلق و فیلسوف هوش مند در حکمت نظری و عملی می کوشد تا با عنایت به این دو سرمایه ی ارزشمند و تخلّق و تحقق به عالم عقلی ، مظهر علم و حکمت الهی گردد . نماینده ی بارز این مکتب ، ابن مسکویه است که کتاب اخلاق خود به نام طهارة الاعراق را بدین گونه نوشته است .

3 - حوزه ی عرفانی :

صاحبان چنین فکری به دنبال آنند که سالک را به طور کلی از عنصر من و منیّت برهاند تا خلق و خوی حقّی در وی پدیدار شود ؛ به گونه ای که چیزی را از خود نداند و خود را به دور از کمال و جمال بشمارد و این باور از او هویدا و آفتابی باشد که هر چه هست از حضرت حق است . غایت اخلاق عرفانی حقّ است و نهایت دیدارش اوست .1

پی نوشت :
1 - برداشت از دروس عرفانی استاد نکونام حفظه الله

و اما علم اخلاق كه علم آفات نفس و كمالات آن باشد پس واجب عينى است ‏بر هر كسى به قدر حوصله و استعدادش، زيرا كه هلاكت انسان در واگذاشتن نفس است،و رستگارى او در تهذيب آن

«قد افلح من زكيها و قد خاب من دسيها».
بلكه غرض كلى‏از بعثت نبى، آموختن اين علم است.همچنان كه فرمودند:
«انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق‏» .
يعنى: «من مبعوث شده‏ام كه اخلاق حسنه را به اتمام رسانم‏» .

پس بر هر كسى لازم است كه بعضى از اوقات خود را صرف شناختن غايت نفس وكمالات آن و طريقه معالجه بيمارى آن نمايد به وسيله رجوع به كتب اخلاق و حديث ‏يا استماع از ارباب اين فن شريف.
و بايد در طريق معالجه آن به آنچه از اخبار و آثار و طريق علماء و اخيار مستفادمى‏شود رفتار نمايد و از بعضى بدعتها و طريقها كه طايفه‏اى از اهل بدع و اهواء، اختراع نموده‏اند احتراز نمايد.

و اما علم فقه، پس آن نيز به قدر حاجت و ضرورت هر كس در عبادات و معاملات‏خود واجب عينى است‏بر هر كسى و زايد بر آن واجب است كفاية، يعنى بر بعضى لازم‏است اكتساب آن تا رفع احتياج ديگران بشود و طريق اكتساب اين علم به اجتهاد واستنباط از مآخذ شرعيه است‏يا به تقليد از مجتهد زنده.و تارك اين دو طريق آثم وگناهكار، و عذر او غير مسموع در نزد پروردگار، - به تفصيلى كه در علم اصول فقه‏محرر و مقرر است .

و به هر يك از اين دو طريق اگر چه علم به مسائل حاصل و عامل به آنها مطيع و ممتثل است و ليكن نورانيت و تاثيرى كه در اخذ به طريق اجتهاد است هرگز در تقليديافت نمى‏شود، و تكميلى كه از عمل مجتهد هم مى‏رسد مقلد را دست نمى‏دهد، و هركه خواهد به اجتهاد مسائل را بفهمد بايد علم به صحت اجتهاد خود حاصل كند و فريب‏نفس و شيطان را نخورد و به محض فرا گرفتن مسائلى چند خود را از جمله مجتهدين‏ نشمارد.و هر كه خواهد به تقليد اخذ كند بايد مجتهد را بشناسد و به صفات و عدالت او بر خورد به طريقى كه در علم اصول مبين است.

اى بسا ابليس آدم روى هست پس به هر دستى نبايد داد دست

منیع : معراج السعادة مرحوم نراقی رحمة الله علیه

موضوع قفل شده است