اخباریان چه کسانی هستند؟

تب‌های اولیه

47 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اخباریان چه کسانی هستند؟

بسم الله الرحمن الرحیم و صل الله علی محمد و آله الطاهرین

ان شا الله قصد دارم اطلاعات کامل معتبر و جامعی را درباره مکتب اخباریگری (با علم به آنکه بنده نیز اخباری هستم ) بگذارم.

نکته بسیار مهم !

ما به هیچ عنوان قصد اهانت به هیچ یک از مراجع معظم را نداشته و نداریم بلکه همه آنها را احترام می کنیم و معتقدیم که قوام تشیع به مراجع معظم است . اما این دلیل نمی شود که اختلافی وجود نداشته باشد . اختلاف هست و اهل بیت صلوات الله علیهم خود این اختلاف را در بین ما انداختند امیدوارم از موضوعی که قرار دادم و نیز از عرایض آینده بنده سوء استفاده نشود.

[=arial]تعریف مختصری از اخباریان

[=arial]اخباریان به گروهی از شیعه اطلاق می شود که اصرار زیادی به پایبندی به نصوص و روایات دارند و در مسائل دینی چه در اصول و چه در فروع تمسک به غیر احادیث را باطل می داند . برای همین فلسفه و کلام و علم اصول نزد ایشان باطل است . اجتهاد را صحیح نمی دانند و به تقلید از مجتهد اعتقاد ندارند اما تقلید از کسی که روایت را نقل می کند و با رای خود و یا عقل خود در ان چیزی داخل نمی کند را جائز می دانند که در این باره در پست های بعدی بیشتر صحبت می کنیم .
اخباریان را هیچ عالمی را واجب الاطاعه و معصوم نمی دانند و چنانچه حرفی را عالمی گفته باشد که خلاف روایت باشد آن را اشتباه تلقی می کنند هرچند آن عالم بزرگ باشد . لازم به ذکر است همانطور که مشاهده کردید [=arial]اخباریگری تنها به قضایای احکام برنمی گردد بلکه عام تر است و مسائل اصول عقاید را نیز شامل می شود .

[=arial]تقلید در نظر اخباریان

[=arial]تقلید در نظر اخباریان به این صورت است که اگر کسی می تواند خود مستقیم به روایات مراجعه کند و موضع تقیه را از غیر تقیه و مخالف عامه و مخالف سنت و مخالف کتاب را بیابد خود به احادیث مراجعه می کند . دلیل ما این است که امام حسن عسکری روحی فداه در روایت تقلید فرمودند : فللعوام ان یقلدوه و نه فرمود و علی العوام . معنای سخن مولا آن است که اجازه دارد و یا می شود و نه فرمود علی العوام به معنایی که باید تقلید کنند .
اما اگر کسی به هر دلیلی نمی تواند این کار را انجام دهد از یک عالم اخباری تقلید می کند اما نیازی نیست تنها به همان عالم رجوع کند بلکه هر کس حکم اهل بیت را از روایت استخراج کند و
در اخر روایت را [=arial]به مستفتی عرضه کند نه چیز دیگری را اهل بیت اجازه دادند که به این جور عالم رجوع شود .

اما تقلید از میت نزد اخباریان :

تقلید
[=arial] از مرجع اخباری فوت کرده یعنی کسی که تنها و تنها روایت را نقل کرده است جائز است . دلیل ما آنست که حضرت صاحب الزمان ارواحنا فداه در آخرین توقیع خویش فرمودند : فارجعوا فیها الی رواه احادیثنا . یعنی به راویان حدیث رجوع کنید .
همانطور که مشخص است روای حدیث اگر حدیث را روایت کرده باشد نه رای و نظر خود را طبیعتا با مرگ او نباید کتاب های وی نابود شود زیرا کلمات وی تنها حدیث است و حدیث با مرگ کسی نابود نمی شود همانند کتب شیخ صدوق اعلی الله مقامه شیخ کلینی اعلی الله مقامه شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه و... که چندین سال است در حوزه های علمیه و غیره استفاده می شود و با مرگ صاحب آن از بین نمی رود .
اما اگر کسی بمیرد و تقلید از او منتفی شود معلوم است که ایشان حدیث نگفتند و ما اجازه رجوع نداریم مگر به روایان حدیث .

[=arial]تعارضات احادیث در نظر اخباریان


[=arial]در بین اخباریان دو روش برای حل تعارضات حدیث آمده است و اخباریان در این باره به دو گروه تقسیم می شودند :

الف ) گروهی که اعتقاد دارند به هر کدام از این دو حدیث می خواهی می توانی عمل کنی و دلیل آنها این روایت است :

[=arial] [=arial]الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ جَمِيعاً عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اخْتَلَفَ عَلَيْهِ رَجُلَانِ مِنْ أَهْلِ دِينِهِ فِي أَمْرٍ كِلَاهُمَا يَرْوِيهِ أَحَدُهُمَا يَأْمُرُ بِأَخْذِهِ وَ الْآخَرُ يَنْهَاهُ عَنْهُ كَيْفَ يَصْنَعُ فَقَالَ يُرْجِئُهُ حَتَّى يَلْقَى مَنْ يُخْبِرُهُ فَهُوَ فِي سَعَةٍ حَتَّى يَلْقَاهُ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى بِأَيِّهِمَا أَخَذْتَ‏ مِنْ‏ بَابِ‏ التَّسْلِيمِ‏ وَسِعَكَ.

که امام در این روایت و چندین روایت دیگر می فرمایند : اگر دو خبر متعارض آمد به هر کدام از آن دو می توانی تسلیم کنی .
و جناب فیض کاشانی رحمه الله می فرمایند :

[=arial] أنا لا نمنع أن يكون الحكم في بعض المسائل التخيير ( کتاب الوافی )

و شیخ کلینی رحمه الله نیز همین اعتقاد را دارند همانطور که صاحب لوامع به ان اشاره کرده است .


[=arial]بدان كه محدثان ما دو طايفه‏اند طايفه بهر خبر صحيحى كه به ايشان رسد عمل مى‏كنند، و اگر دو خبر مختلف باشد مى‏گويند مكلف مخير است در عمل بهر يك كه خواهد، بواسطه اخبارى كه از ائمه معصومين به ايشان رسيده است كه‏

[=arial] [=arial]بأيّهما اخذت‏ من‏ باب‏ التّسليم‏ وسعك‏

[=arial] [=arial]يعنى بهر يك از اين دو خبر مختلف كه عمل نمائى از بابت تسليم جايز است ترا يعنى مقام اطاعت و فرمان بردارى آنست كه هر چه بفرمايند سخن شنو باشى، و كارى نداشته باشى كه چرا مختلف گفته‏اند، چون وجوه اختلاف بسيار است، بسا باشد كه تو چيزى را سبب اختلاف نمايى كه نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ايشان بسته باشى، و وجوه ديگر كه ظاهر خواهد شد. و از اين طايفه است شيخ اجل اعظم محمد بن يعقوب كلينى رضى اللَّه عنه.( لوامع صاحبقرانی )[=Traditional Arabic]

[=arial]

ب ) گروهی که قائل به ترجیح اند :

علامه مجلسی اول می فرمایند :

[=arial] و طايفه ديگر مى‏گويند كه از حضرت ائمه معصومين (ع) در جمع بين الاخبار اخبار ديگر وارد شده است، پس بايد كه ميان اين اخبار نيز جمع كنيم پس عمل به تخيير در صورتيست كه از هيچ وجه جمع نتوان كرد( لوامع صاحبقرانی )
و جمع به این معناست که از یکی از این چند راه حل تعارض شود :
الف) کنار گذاشتن مخالف کتاب خدا . البته ما تنها اجازه عرضه اخبار به آیاتی داریم که تفسیرش از معصوم آمده است
ب) کنار گذاشتن مخالف سنت . که البته سنت سنتی است که از طرف معصومین صلوات الله علیهم رسیده باشد
ج ) کنار گذاشتن موافق عامه . یعنی روایتی که موافق روایات یا فتوی اهل سنت است
د) کنار گذاشتن خبر تقیه
ه) و در آخر از هیچ کدام راه ها اگر نشد به هر کدام که می خواهی عمل می کن.
که این روش نیز مستفاد از نصوص روایات است که به کتاب بحارالانوار و الکافی ( باب کیفیت جمع بین احادیث و باب اخذ به شواهد کتاب و سنت ) می توان مراجعه کرد.
البته یکی از بزرگان مکتب اخباری به نام محمد رضا تهرانی ( مرحوم افضل عصر ) اعلی الله مقامه الشریف بر این اعتقاد داشتند که تعارضی که در روایت آمده است اینچنین است که یک روایت بگوید حلال دیگری بگوید حرام و اما در غیر این صورت اهل بیت صلوات الله علیهم توسیع دادند .( موازین الکلام)
اما روش غالب روش دوم است که روش جناب شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه الشریف و بعضی دیگر از علمای اخباری بوده است .
[=Traditional Arabic]


[=Traditional Arabic]


[=Traditional Arabic]
[=arial]


بله اخباریون کسانی بوده اند که میگفتند الفاظ و متن کلام الله مبهم است !!!!!!! و باید حتما روایت و چیزی داشته باشیم تا مراد کلام الهی روشن شود !!!! در حالی که خداوند بارها فرموده : و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر ؟؟؟!!!!! جناب ایت الله العظمی سبحانی مد ظله العالی در کتاب الموجز فی اصول فقه خود میگوید انان ادعاهایی کرده اند از این قبیل که لرزه به تن انسان موحد میندازد ! واقعا برای این جماعت متاسفم و سپاس خدایی را که اصولیون موحد را بر ایشان غالب کرد ....

عالم مقدس ملکوت;512584 نوشت:
بله اخباریون کسانی بوده اند که میگفتند الفاظ و متن کلام الله مبهم است !!!!!!! و باید حتما روایت و چیزی داشته باشیم تا مراد کلام الهی روشن شود !!!! در حالی که خداوند بارها فرموده : و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر ؟؟؟!!!!! جناب ایت الله العظمی سبحانی مد ظله العالی در کتاب الموجز فی اصول فقه خود میگوید انان ادعاهایی کرده اند از این قبیل که لرزه به تن انسان موحد میندازد ! واقعا برای این جماعت متاسفم و سپاس خدایی را که اصولیون موحد را بر ایشان غالب کرد ....

[=arial]دست شما درد نکند برای این توهین های فجیع . دلایل بیش از حد حصر داریم که قرآن به جز توسط اهل بیت صلوات الله علیهم ( آیات احکام ) فهمیده نمی شود منتهی به خاطر این بی نزاکتی این دلایل را نمی آورم و در نیز در قران همیشه اکثریت ذم شدند ( اکثرهم لا یعلمون ، اکثرهم لا یعقلون ، و قلیل من عبادی الشکور و...)

[=arial]تنها همین روایت کافی است : قال مولانا الباقر صلوات الله علیه : انما یعرف القرآن من خوطب به : قرآن را کسی که به ان خطاب شده می فهد . ( وسائل الشیعه ، تفسیر نورالثقلین و...) و شیخ حر عاملی رحمه الله یک باب کامل به این نام دارند : باب عدم حجیه ظواهر القرآن الا بعد تفسیره عن الائمه مراجعه کنید که دیگر این حرف ها را نزنید .

عالم مقدس ملکوت;512584 نوشت:
بله اخباریون کسانی بوده اند که میگفتند الفاظ و متن کلام الله مبهم است !!!!!!! و باید حتما روایت و چیزی داشته باشیم تا مراد کلام الهی روشن شود !!!! در حالی که خداوند بارها فرموده : و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر ؟؟؟!!!!! جناب ایت الله العظمی سبحانی مد ظله العالی در کتاب الموجز فی اصول فقه خود میگوید انان ادعاهایی کرده اند از این قبیل که لرزه به تن انسان موحد میندازد ! واقعا برای این جماعت متاسفم و سپاس خدایی را که اصولیون موحد را بر ایشان غالب کرد ....

سلام علی من اتبع الهدی

ببخشید اگر کلام الهی نیازی به تفسیر نداره «الرحمن علی العرش استوی» رو آیا شما مثل وهابی ها معنی می کنید؟ یا در آیه «ید الله فوق ایدیهم» برای خدا دست رو متصور هستید؟(العیاذ بالله)

یا در آیه «اقم الصلوة لذکری» شما کیفیت نماز خوندن و تعداد رکعات و دفعات نماز رو از کجا تشخیص می دید؟

وجود مفسر برای آیات رو هر مدعی اسلامی از جمله اهل خلاف می پذیرند! شیعیان حقیقی می گن فقط و فقط اهل ذکر(که همان اهل بیت هستند) توانایی تفسیر قرآن رو دارن و دلایل قرآنی و روایی زیادی رو برای اثبات این حرف میارن...

گویا شما قائل به حدیث ثقلین هم نیستی!! فرمود : «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»

در ضمن با این حرفی که زدی درواقع فاتحه ی اصولی ها رو خوندی! چون خودت می دونی اگر اخباری ها قائن فقط و فقط به تفسیر اهل بیت , اصولی ها که قائلن به تفسیر غیر معصوم!
پس با این حرف شما علنا باید تمامی تفاسیری که این اصولی ها نوشتن رو انداخت تو سطل آشغال!!

در آخر , من هم متاسفم برای جماعتی که مذهبشون رو از امثال ابوحنیفه می گیرن!!!...

معذرت هم میخوام از برادر عزیز «طریق الوسطی» که باعث منحرف شدن تاپیک ایشون شدیم...

عالم مقدس ملکوت;512584 نوشت:
بله اخباریون کسانی بوده اند که میگفتند الفاظ و متن کلام الله مبهم است !!!!!!! و باید حتما روایت و چیزی داشته باشیم تا مراد کلام الهی روشن شود !!!! در حالی که خداوند بارها فرموده : و لقد یسرنا القران للذکر فهل من مدکر ؟؟؟!!!!! جناب ایت الله العظمی سبحانی مد ظله العالی در کتاب الموجز فی اصول فقه خود میگوید انان ادعاهایی کرده اند از این قبیل که لرزه به تن انسان موحد میندازد ! واقعا برای این جماعت متاسفم و سپاس خدایی را که اصولیون موحد را بر ایشان غالب کرد ....

اين روايت را ببين :

ِّ عَنْ امیرالمومنین صلوات الله علیه قَالَ: اتَّقُوا اللَّهَ وَ لَا تُفْتُوا النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَمُونَ إِلَى أَنْ قَالَ قَالُوا فَمَا نَصْنَعُ بِمَا قَدْ خُبِّرْنَا بِهِ فِي‏ الْمُصْحَفِ‏- فَقَالَ يُسْأَلُ عَنْ ذَلِكَ عُلَمَاءُ آلِ مُحَمَّدٍ ع. ( وسائل الشیعه )

مطیع اهل البیت;512614 نوشت:
سلام علی من اتبع الهدی

ببخشید اگر کلام الهی نیازی به تفسیر نداره «الرحمن علی العرش استوی» رو آیا شما مثل وهابی ها معنی می کنید؟ یا در آیه «ید الله فوق ایدیهم» برای خدا دست رو متصور هستید؟(العیاذ بالله)

یا در آیه «اقم الصلوة لذکری» شما کیفیت نماز خوندن و تعداد رکعات و دفعات نماز رو از کجا تشخیص می دید؟

وجود مفسر برای آیات رو هر مدعی اسلامی از جمله اهل خلاف می پذیرند! شیعیان حقیقی می گن فقط و فقط اهل ذکر(که همان اهل بیت هستند) توانایی تفسیر قرآن رو دارن و دلایل قرآنی و روایی زیادی رو برای اثبات این حرف میارن...

گویا شما قائل به حدیث ثقلین هم نیستی!! فرمود : «إِنِّی تَارِكٌ فِیكُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»

در ضمن با این حرفی که زدی درواقع فاتحه ی اصولی ها رو خوندی! چون خودت می دونی اگر اخباری ها قائن فقط و فقط به تفسیر اهل بیت , اصولی ها که قائلن به تفسیر غیر معصوم!
پس با این حرف شما علنا باید تمامی تفاسیری که این اصولی ها نوشتن رو انداخت تو سطل آشغال!!

در آخر , من هم متاسفم برای جماعتی که مذهبشون رو از امثال ابوحنیفه می گیرن!!!...

معذرت هم میخوام از برادر عزیز «طریق الوسطی» که باعث منحرف شدن تاپیک ایشون شدیم...

نقل قول:

جناب محترم ! یا شما اصلا هیچ اطلاعی راجع به ارای عجیب اخباریون ندارید یا دارید مغلطه میکنید ! لطفا اول مطالعه کنید بعد تشریف بیارید !

بحث سر تفسیر کلام الله نیست !بله کلام الله نیاز به تفسیر و توسعه بیانی دارد و در ان حرفی نیست ! بحث سر این است ایا ظواهر کلام الله هم قابل درک و فهم نیست ؟؟؟ یعنی خداوند میفرماید : الله خالق السموات و الارض ... شما نمیفهمی خداوند چه میگوید ؟؟؟؟!!!!!! یعنی ظاهر قران کلا کشک هست ؟؟؟!!!!!!!

پس چرا ائمه به ما فرمودند حدیثی که از ما به شما میرسه به کلام الله عرضه کنید ببینید مطابقت دارد یا نه تا براتون روشن شود از ماست یا نه ! اگر قرار بود کلام الله مبهم باشد که این چه حرفی بود !

اون ید الله فوق ایدیهم با توجه به توصیفات الهی از خودش کاملا مشخص میشود که یک کنایه ادبی هست و قران هم یک کتاب ادبی با ارایه ها و تماثیل زیبا مختلف است و ربطی به تفسیر ندارد !

خداوند صراحتا میفرماید : و لقد یسنا القران للذکر فهل من مدکرررررررررررر ؟؟؟؟؟ نه یک بلکه چهار بار این ایه را در سوره القمر فریاد میزند

همان طور که مستحضر هستید اصول چهار صد گانه احادیث شیعه طی یک حادثه ار بین رفته است و جز ابن ادریس و ایضا کلینی کسی دیگر نتوانسته پاره ای از ان را مشاهده کند !

پس احادیث رسیده شده به ما کامل نیست ! بعدش هم اومدیم همین احادیث هم از میان رفت ... اون وقت قران کریم برای اعصار بعد حجت نیست ؟؟؟؟ باید تخته اش کنند و بروند سراغ یک دین دیگه ؟؟؟؟؟!!!!

افلا تعقلون ؟؟؟ بل انتم قوم تجهلون

عالم مقدس ملکوت;512641 نوشت:
جناب محترم ! یا شما اصلا هیچ اطلاعی راجع به ارای عجیب اخباریون ندارید یا دارید مغلطه میکنید ! لطفا اول مطالعه کنید بعد تشریف بیارید !

بحث سر تفسیر کلام الله نیست !بله کلام الله نیاز به تفسیر و توسعه بیانی دارد و در ان حرفی نیست ! بحث سر این است ایا ظواهر کلام الله هم قابل درک و فهم نیست ؟؟؟ یعنی خداوند میفرماید : الله خالق السموات و الارض ... شما نمیفهمی خداوند چه میگوید ؟؟؟؟!!!!!! یعنی ظاهر قران کلا کشک هست ؟؟؟!!!!!!!

پس چرا ائمه به ما فرمودند حدیثی که از ما به شما میرسه به کلام الله عرضه کنید ببینید مطابقت دارد یا نه تا براتون روشن شود از ماست یا نه ! اگر قرار بود کلام الله مبهم باشد که این چه حرفی بود !

اون ید الله فوق ایدیهم با توجه به توصیفات الهی از خودش کاملا مشخص میشود که یک کنایه ادبی هست و قران هم یک کتاب ادبی با ارایه ها و تماثیل زیبا مختلف است و ربطی به تفسیر ندارد !

خداوند صراحتا میفرماید :

و لقد یسنا القران للذکر فهل من مدکرررررررررررر ؟؟؟؟؟ نه یک بلکه چهار بار این ایه را در سوره القمر فریاد میزند

همان طور که مستحضر هستید اصول چهار صد گانه احادیث شیعه طی یک حادثه ار بین رفته است و جز ابن ادریس و ایضا کلینی کسی دیگر نتوانسته پاره ای از ان را مشاهده کند !

پس احادیث رسیده شده به ما کامل نیست ! بعدش هم اومدیم همین احادیث هم از میان رفت ... اون وقت قران کریم برای اعصار بعد حجت نیست ؟؟؟؟ باید تخته اش کنند و بروند سراغ یک دین دیگه ؟؟؟؟؟!!!!

افلا تعقلون ؟؟؟ بل انتم قوم تجهلون

این شمائید که مغالطه می کنید و متناقض حرف می زنید! یک جا از اخباری ها ایراد می گیرید که چرا می گن آیات قرآن مبهم هستن و نیاز به تفسیر دارن( و ما گفتیم اصولی ها بلکه تمام مدعیان اسلام همینو می گن!!) یک جا هم می گید بله! نیاز به تفسیر دارن!

اخباری ها حرفی غیر از حرف اصولی ها و مدعیان دیگر نمی زنن! منتها اخباری ها به این حرف ها عمل می کنن برعکس مدعیان!
اخباری ها محکمات قرآن رو قبول دارن... ولی در متشابهات و احکام به تفسیر اهل بیت رجوع می کنن! و ظاهر قرآن رو حجت نمی دونن...
و البته به عقیده ی شیعیان, کسی از محکمات و متشابهات قرآن با خبر نیست غیر اهل بیت علیهم السلام!(طبق احادیث)

نقل قول:
پس چرا ائمه به ما فرمودند حدیثی که از ما به شما میرسه به کلام الله عرضه کنید ببینید مطابقت دارد یا نه

منظور از کلام الله و کتاب الله چیه؟
امیر المومنین علی بن ابی طالب روحی و ارواح العالمین له الفداء : «هذا کتاب الله الصامت و انا کتاب الله الناطق»(الفصول المهمه , شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه)

از امام رضا صلوات الله علیه هم حدیثی هست در کتاب الاحتجاج , که می فرمایند احادیث اهل بیت به محکمات و متشابهات تقسیم می شن , پس متشابهات رو به محکمات عرضه کنید...

نقل قول:
خداوند صراحتا میفرماید : و لقد یسنا القران للذکر فهل من مدکرررررررررررر ؟؟؟؟؟ نه یک بلکه چهار بار این ایه را در سوره القمر فریاد میزند

این آیه مربوط هست به محکمات یا متشابهات...
آیا این آیه قرآن رو انکار می کنید:

«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»

آیا راسخون فی العلم کسی جز اهل بیت علیهم السلام هستند؟ احادیث می گن منظور از الراسخون فی العلم اهل بیتن...

عالم مقدس ملکوت;512641 نوشت:
جناب محترم ! یا شما اصلا هیچ اطلاعی راجع به ارای عجیب اخباریون ندارید یا دارید مغلطه میکنید ! لطفا اول مطالعه کنید بعد تشریف بیارید !

بحث سر تفسیر کلام الله نیست !بله کلام الله نیاز به تفسیر و توسعه بیانی دارد و در ان حرفی نیست ! بحث سر این است ایا ظواهر کلام الله هم قابل درک و فهم نیست ؟؟؟ یعنی خداوند میفرماید : الله خالق السموات و الارض ... شما نمیفهمی خداوند چه میگوید ؟؟؟؟!!!!!! یعنی ظاهر قران کلا کشک هست ؟؟؟!!!!!!!

پس چرا ائمه به ما فرمودند حدیثی که از ما به شما میرسه به کلام الله عرضه کنید ببینید مطابقت دارد یا نه تا براتون روشن شود از ماست یا نه ! اگر قرار بود کلام الله مبهم باشد که این چه حرفی بود !

اون ید الله فوق ایدیهم با توجه به توصیفات الهی از خودش کاملا مشخص میشود که یک کنایه ادبی هست و قران هم یک کتاب ادبی با ارایه ها و تماثیل زیبا مختلف است و ربطی به تفسیر ندارد !

خداوند صراحتا میفرماید :

و لقد یسنا القران للذکر فهل من مدکرررررررررررر ؟؟؟؟؟ نه یک بلکه چهار بار این ایه را در سوره القمر فریاد میزند

همان طور که مستحضر هستید اصول چهار صد گانه احادیث شیعه طی یک حادثه ار بین رفته است و جز ابن ادریس و ایضا کلینی کسی دیگر نتوانسته پاره ای از ان را مشاهده کند !

پس احادیث رسیده شده به ما کامل نیست ! بعدش هم اومدیم همین احادیث هم از میان رفت ... اون وقت قران کریم برای اعصار بعد حجت نیست ؟؟؟؟ باید تخته اش کنند و بروند سراغ یک دین دیگه ؟؟؟؟؟!!!!

افلا تعقلون ؟؟؟ بل انتم قوم تجهلون

[=arial]برادر طبق دو روایتی که عرض کردم و نوشتم ( روایت وسائل و اون روایت انما یعرف القرآن من خوطب به ) و روایتی که از امیرالمومنین در ابتدای کتاب حدائق الناضره هست ما باید روایات دال بر احکام را در هنگام تعارض به کتاب الله عرضه کنیم اما طبق روایات قبلی به آیه ای که تفسیرش رسیده باشد .
چون مراد خداوند با فهم ما فرق دارد و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم و نیز قرآن ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه و مطلق و مقید و... دارد که امیرالومنین در همان باب وسائل ( باب عدم حجیه ظواهر القرآن الا بعد تفسیره عن الائمه ) آوردند که باید بعد از فهم تفسیر آن روایات را به کتاب خدا عرضه کرد .

مطیع اهل البیت;512656 نوشت:
این شمائید که مغالطه می کنید و متناقض حرف می زنید! یک جا از اخباری ها ایراد می گیرید که چرا می گن آیات قرآن مبهم هستن و نیاز به تفسیر دارن( و ما گفتیم اصولی ها بلکه تمام مدعیان اسلام همینو می گن!!) یک جا هم می گید بله! نیاز به تفسیر دارن!

اخباری ها حرفی غیر از حرف اصولی ها و مدعیان دیگر نمی زنن! منتها اخباری ها به این حرف ها عمل می کنن برعکس مدعیان!
اخباری ها محکمات قرآن رو قبول دارن... ولی در متشابهات و احکام به تفسیر اهل بیت رجوع می کنن! و ظاهر قرآن رو حجت نمی دونن...
و البته به عقیده ی شیعیان, کسی از محکمات و متشابهات قرآن با خبر نیست غیر اهل بیت علیهم السلام!(طبق احادیث)

منظور از کلام الله و کتاب الله چیه؟
امیر المومنین علی بن ابی طالب روحی و ارواح العالمین له الفداء : «هذا کتاب الله الصامت و انا کتاب الله الناطق»(الفصول المهمه , شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه)

از امام رضا صلوات الله علیه هم حدیثی هست در کتاب الاحتجاج , که می فرمایند احادیث اهل بیت به محکمات و متشابهات تقسیم می شن , پس متشابهات رو به محکمات عرضه کنید...

این آیه مربوط هست به محکمات یا متشابهات...
آیا این آیه قرآن رو انکار می کنید:

«هُوَ الَّذي أَنْزَلَ عَلَيْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذينَ في‏ قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْويلِهِ وَ ما يَعْلَمُ تَأْويلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما يَذَّکَّرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْبابِ»

آیا راسخون فی العلم کسی جز اهل بیت علیهم السلام هستند؟ احادیث می گن منظور از الراسخون فی العلم اهل بیتن...

نقل قول:

از اطاله کلام اکراه دارم اگر مجاب نمیشوید لکم دینکم ولی دین ! پس خداوند شما را با این افراد که کلام الله را متروک کردند محشور کند !

خیر ! اخباری ها محکمات را هم قبول ندارند ! بلکه کلا میگن کلام الله مبهم هست و هیچ چیزی از ظاهر ان فهمیده نمیشود و حتی ظاهر ان را از ظنون معتبره نیز به حساب نمی اورند !!!!!!! و فقط به احادیثی که سر و ته انان مبهم هست و وحی منزل هم نیستند و تضمین در مصونیت هم ندارند تمسک میکنند ! حتی اگر خلاف ظاهر کلام الله باشد !!!
یعنی اخباریون اصلا کلام الله را میزان صحت یا عدم صحت حدیث نمیانند بکله بالعکس احادیث را میزان فهم ظواهر روشن الهی میدانند !!

حدیثی هم که از امیر المومین علیه السلام نقل کردید هیچ ربطی نداشت ! مواظب باشید دچار شرک بالله نشوید که گناه نابخشودنی هست ! الله یعنی همان ذات بی همتایی که جز او هیچ حقیقتی وجود ندارد و بر پیامبر خود کتاب روشنی فرستاد تا هر ان کس که در ان بنگرد راه هدایت را دریابد : ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم ............
امیرالمومنین در حدیث فوق نمیگوید ظاهر قران مشخص نیست بلکه خود را عمل کننده به کلام الله میداند و از این رو میفرماید من قرانی هستم که ظهور پیدا کرده است و ناطق هست !

جناب ایه 7 سوره ال عمران کلمه تاویل یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟ تاویل یعنی همون تفسیر ! نه ظاهر !! ولی اخباریون با ظاهر قران هم مخالف هستند !!!!! متوجه هستید ؟؟؟؟

بعدشم در مورد امضایتان تامل کنید ! درسته اصل اولی الامر معصومین علیهم السلام هستند ولی در زمان غیبت اولی الامر نایبان ایشان از فقها و علما هستند و از میان ایشان امروزه پرچم شیعه و رهبری به دست یکی از فقها هست ! لذا اولی الامر داستن حضرت حجت در زمان غیبت بی معنی و پوچ هست تا وقتی حضرتش تشریف بیاورند و امور را بدست بگیرند !

طریق الوسطی;512717 نوشت:
[=arial]برادر طبق دو روایتی که عرض کردم و نوشتم ( روایت وسائل و اون روایت انما یعرف القرآن من خوطب به ) و روایتی که از امیرالمومنین در ابتدای کتاب حدائق الناضره هست ما باید روایات دال بر احکام را در هنگام تعارض به کتاب الله عرضه کنیم اما طبق روایات قبلی به آیه ای که تفسیرش رسیده باشد .
چون مراد خداوند با فهم ما فرق دارد و ما یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم و نیز قرآن ناسخ و منسوخ ، محکم و متشابه و مطلق و مقید و... دارد که امیرالومنین در همان باب وسائل ( باب عدم حجیه ظواهر القرآن الا بعد تفسیره عن الائمه ) آوردند که باید بعد از فهم تفسیر آن روایات را به کتاب خدا عرضه کرد .

نقل قول:

جناب ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه داشتن قران ربطی به این ندارد که شما ظاهر کلام الله را بدون این دسته بندی ها متوجه نشوید ! مثلا شما مراد معنای ظاهری متشبهات را هم نمیفهمید ؟؟؟؟!!!! تفسیر یعنی بطن ! بطن کلام الله ربطی به ظاهر ان ندارد بلکه تاویل های مختلف هست .... مثلا میگن الکوثر در تفسیر فاطمه الزهرا سلام الله علیها هست ! ولی ظاهر قران اشاره به همان حوض معروف در بهشت میکند ولی معصوم تاویلی از ان را از بطن ایه بیرون میکشد ! نه اینکه ما مرادهای ظاهری کلام الله را درک نمیکنیم ! شما تا اصل روایت را با کلا الله نسنجیدی دیگر چه لزومی به عرضه تفسیر ان به کلام الله هست ؟؟!!!

عالم مقدس ملکوت;512863 نوشت:
از اطاله کلام اکراه دارم اگر مجاب نمیشوید لکم دینکم ولی دین ! پس خداوند شما را با این افراد که کلام الله را متروک کردند محشور کند !

خیر ! اخباری ها محکمات را هم قبول ندارند ! بلکه کلا میگن کلام الله مبهم هست و هیچ چیزی از ظاهر ان فهمیده نمیشود و حتی ظاهر ان را از ظنون معتبره نیز به حساب نمی اورند !!!!!!! و فقط به احادیثی که سر و ته انان مبهم هست و وحی منزل هم نیستند و تضمین در مصونیت هم ندارند تمسک میکنند ! حتی اگر خلاف ظاهر کلام الله باشد !!!
یعنی اخباریون اصلا کلام الله را میزان صحت یا عدم صحت حدیث نمیانند بکله بالعکس احادیث را میزان فهم ظواهر روشن الهی میدانند !!

حدیثی هم که از امیر المومین علیه السلام نقل کردید هیچ ربطی نداشت ! مواظب باشید دچار شرک بالله نشوید که گناه نابخشودنی هست ! الله یعنی همان ذات بی همتایی که جز او هیچ حقیقتی وجود ندارد و بر پیامبر خود کتاب روشنی فرستاد تا هر ان کس که در ان بنگرد راه هدایت را دریابد :

ان هذا القران یهدی للتی هی اقوم ............
امیرالمومنین در حدیث فوق نمیگوید ظاهر قران مشخص نیست بلکه خود را عمل کننده به کلام الله میداند و از این رو میفرماید من قرانی هستم که ظهور پیدا کرده است و ناطق هست !

جناب ایه 7 سوره ال عمران کلمه تاویل یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟ تاویل یعنی همون تفسیر ! نه ظاهر !! ولی اخباریون با ظاهر قران هم مخالف هستند !!!!! متوجه هستید ؟؟؟؟

بعدشم در مورد امضایتان تامل کنید ! درسته اصل اولی الامر معصومین علیهم السلام هستند ولی در زمان غیبت اولی الامر نایبان ایشان از فقها و علما هستند و از میان ایشان امروزه پرچم شیعه و رهبری به دست یکی از فقها هست ! لذا اولی الامر داستن حضرت حجت در زمان غیبت بی معنی و پوچ هست تا وقتی حضرتش تشریف بیاورند و امور را بدست بگیرند !

[=arial]ههههههههه . بسیار برایم خنده دار بود . برادر عزیز بنده خودم اخباری هستم چرا تهمت می زنید به بزرگان ما ؟ تا کی می خواهید حق را پنهان کنید . ما اعتقاد داریم روایات باید با محکمات آیات سنجیده شوند اما متشابهات که شامل آیات الاحکام و آیات چند پهلو هستند باید بعد از تفسیر الائمه صلوات الله علیهم روایات باهاش سنجیده شود . برادر عزیز چرا تهمت می زنید ؟ روایت حدائق این را میگوید که گفتم . برای همین ما به هنگام تعارض روایات وقتی روایات را در احکام با قرآن می سنجیم که تفسیرش از معصوم رسیده باشد .

[=arial]مثالی در باب عرضه روایات به قرآن هنگام تعارض :

مثلا در روایات بسیار نهی از شنیدن غنا شده است و حرمت آن محرز است در این میان سه یا چهار روایت هستند که برای خواندن قرآن با غنا جواز دادند .بزرگان ما مثل شیخ حر عاملی رحمه الله چه می کند ؟ ایشان در وهله اول روایات را به کلام خدا عرضه کرد . خداوند می فرمایند : و اجتنبوا قول الزور که امام در تفسیر این آیه فرمودند منظور غنا است و چندین آیه دیگر که هر کدام را می آورند و تفسیرش را از معصوم می نویسند . بعد می فرمایند : روایاتی که اجازه به شنیدن غنا دادند چون با کتاب خداوند مخالف هستند پس ضعیف اند و ما نمی توانیم به آنها اخذ کنیم .

اخباریون محکمات قرآن و مسائل ضروری را به عنوان اصل معروض علیه قبول دارند و روایتی که با این محکمات جور نباشد را کنار می گذارند اما آیات احکام طبق نصوص روایت متشابه اند ( همان روایت حدائق الناضره و روایت امیرالومنین که نقل شد . آیات احکام دارای ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و ... هست و باید تفسیرش از معصوم برسد )و ما نمی توانیم روایات را به آنها عرضه کنیم تا آنکه منظور آیه توسط معصوم مشخص شود و دلیل هم آن روایت وسائل الشیعه است که از امیرالومنین صلوات الله علیه پرسیدند : ما چکار کنیم نسبت به آیاتی که درباره احکام هستند ؟ امام فرمودند : از عالم آل محمد صلوات الله علیه بپرسید . مثل قول الزور که فرمودند غنا است .

[=Times New Roman]سلام بر همه،
جناب طریق‌الوسطی سؤالاتی داشتم اخباریان اینک در کدام منطقهٔ جغرافیایی فعال‌اند؟
و ضمناً اگر مقدور است لطف کنید نظراتشان را با ارجاع به آثارشان ذکر کنید.
سپاس

عالم مقدس ملکوت;512866 نوشت:
فبشر عباد ! الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوا الالباب

از جناب عالم مقدس ملکوت هم می‌خواهم که اگر موافقند اجازه دهند جناب طریق‌الوسطی سخنانشان را بگویند و آن مطالب اولیه‌شان را تکمیل کنند، بعد فرصت برای نقد و بحث و بررسی‌اش فراوان هست.
اگر ایشان ارجاع دهند تا حدی مشخص می‌شود معرفی‌شان از اخباریان آراء چه کسی است. قرار نیست اخباریان هم همیشه یک رأی ثابت داشته باشند آن هم هرچه در فوائد مدنیة آمده باشد.
سپاس

فرهنگ;512919 نوشت:
[=Times New Roman]سلام بر همه،
جناب طریق‌الوسطی سؤالاتی داشتم اخباریان اینک در کدام منطقهٔ جغرافیایی فعال‌اند؟
و ضمناً اگر مقدور است لطف کنید نظراتشان را با ارجاع به آثارشان ذکر کنید.
سپاس

[=arial]سلام عليكم و رحمت الله . اخباریان در حال حاضر و در ایران در شهرهایی مانند مشهد ، خرمشهر ، قم و تهران فعالیت دارند .
بنده که همه را ارجاع دادم اگر از اول نگاه کنید بنده اسم این کتب را آوردم : وسائل الشیعه ، لوامع صاحبقرانی ، حدائق الناضره
حرفی از خودم نزدم در عین اینکه همانطور که عرض کردم من هرچه از علمای خودمان شنیدم می گویم /
منظورم از آراء ( که البته این لفظ در نزد علمای ما بسیار بد است ) اخباریان علمایی است که نام بردم : کلینی ، صدوق ، فیض کاشانی ، حر عاملی ، علامه مجلسی اول و ثانی ، شیخ یوسف بحرانی ، سید هاشم بحرانی ، مرحوم حویزی صاحب تفسیر نورالثقلین و علمای دیگر که همه اهل این مکتب بودند .

اما نسبت به فوائد المدنیه مرحوم مولانا استرآبادی برای فهم اینکه ما چقدر از فرموده های ایشان را قبول داریم باید یک مساله ای را خدمتتان عرض کنم :

د رحال حاضر اخباریان به چند دسته تقسیم شدند : 1 - اخباریان2- پیروان آل عصفور 3- شیخیه

اخباریان با شیخیه در اخذ احکام یک روش دارند اما تفاوت اخباریان با شیخیه در فهم احادیث مربوط به اصول عقاید هست لهذا با ایشان یک تفاوت اساسی دارند که اگر می خواهید در آینده بیشتر توضیح می دهم .

اما پیروان آل عصفور:

یکی از علمای بزرگ مکتب ما جناب حضرت شیخ یوسف بحرانی رحمه الله است . بعد از رحلت این عالم جلیل القدر فرزندان ایشان با سوء استفاده از نظریات جناب شیخ یوسف بحرانی رحمه الله مکتبی درست کردند که نه اخباری اند نه اصولی ولی به اسم اخباری ها .
همانطور که مستحضرید مهم ترین تفاوت اخباریان با دیگر اصولیون در مساله تقلید است ما میگوییم تقلید از غیرمعصوم نمی کنیم ( البته همانطور که مرحوم امجد شیخ حسین کرکی درحلیه الابرار فرمودند تقلید از عالم راوی که فقط حدیث نقل کند تقلید از معصوم است نه از عالم ) و مهم ترین اصل که مرحوم استر آبادی اعلی الله مقامه بر آن اصرار دارد اینکه تقسیم مردم به دو دسته مقلد و مجتهد درست نیست و به شدت در کتاب خودشان این را نفی می کنند [=arial]حال آنکه آل عصفور ( فرزندان شیخ یوسف بحرانی ) بدون توجه به این اصل مهم که در نزد همه اخباریان محرز است گفتند : مردم دو دسته اند مقلد و مجتهد اگر کسی مجتهد نیست باید تقلید کند و[=arial]... برای همین ما این افراد اصولی می دانیم نه اخباری .
لازم به ذکر است که پیروان آل عصفور در بحرین تجمع دارند و اگر با دیده نقادی نگاه کنید اینان اصولی اند .
اما اخباریان اصیل که پیروان اهل بیت صلوات الله علیهم و قدما ( شیخ کلینی ، صدوق ، علی بن ابراهیم و.... ) هستند همین عقایدی را دارند که در پست های قبلی عرض کردم البته هنوز ادامه دارد .
اما این را گفتم که عرض کنم اخباریان( نه شیخیه و آل عصفور) بیشتر فرموده های مرحوم مولانا استرآبادی را می پذیرند ولی بازهم در بعضی از مسائل اختلاف وجود دارد مانند تعارضات احادیث و چند مورد انگشت شمار دیگر وگرنه اصول همان اصول است .

سلام علیکم و رحمه الله

طریق الوسطی;512912 نوشت:
برای همین ما به هنگام تعارض روایات وقتی روایات را در احکام با قرآن می سنجیم که تفسیرش از معصوم رسیده باشد .

یک سوال
شنیده ام اخباریون به همه روایات عمل میکنند آیا این صحت دارد ؟
یعنی به سند روایت اینکه سلسله روات موثق باشند و یا ضعیف روایت مرفوع باشد یا مستفیض یا متواتر و یا واحد باشد برایشان تفاوت ندارد همه را به یک اندازه مستند دانسته عمل میکنند
مثلا
در میان اهل سنت هم حنابله که خود را اهل حدیث مینامند اخباری اند و بشکلی که عرض شد در بالا عمل میکنند . البته این را بجهت تمثیل آوردم برای تبئین بهتر سوال

یاحق

طریق الوسطی;512289 نوشت:
ما به هیچ عنوان قصد اهانت به هیچ یک از مراجع معظم را نداشته و نداریم بلکه همه آنها را احترام می کنیم و معتقدیم که قوام تشیع به مراجع معظم است . اما این دلیل نمی شود که اختلافی وجود نداشته باشد . اختلاف هست و اهل بیت صلوات الله علیهم خود این اختلاف را در بین ما انداختند امیدوارم از موضوعی که قرار دادم و نیز از عرایض آینده بنده سوء استفاده نشود.

سلام
بنده درس دینی نخوانده ام ولی چند سئوال از اخباریون دارم:

این جمله‌ی بالا به معنی عدم قبول قانون اساسی هم است اگر در روایات اخباریون نیامده باشد؟

سفارش پیامبر صلوات الله علیه به تحصیل علم ولو در چین چگونه قابل استفاده است؟

برای مسائل قرن 21 که در روایات نیامده چگونه تصمیم می گیرند؟

نظر اخباریون فعلی در مورد استکبار جهانی، صهیونیزم، فلسطین، چگونگی انتظار، ولایت فقیه، و ... چیست؟

باتشکر

فاتح;512923 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

یک سوال
شنیده ام اخباریون به همه روایات عمل میکنند آیا این صحت دارد ؟
یعنی به سند روایت اینکه سلسله روات موثق باشند و یا ضعیف روایت مرفوع باشد یا واحد باشد و ... برایشان تفاوت ندارد همه را به یک اندازه مستند دانسته عمل میکنند
مثلا
در میان اهل سنت هم حنابله که خود را اهل حدیث مینامند اخباری اند و بشکلی که عرض شد در بالا عمل میکنند . البته این را بجهت تمثیل آوردم برای تبئین بهتر سوال

یاحق

[=arial]سلام علیکم و رحمت الله و برکاته .

نسبت به احادیث که البته من می خواستم این را در عنوان بعدی ذکر کنم ولی شما که پرسیدید می نویسم :

بنای ما بر صحت احادیث است و این را لحاظ بکنید که ما به این روایت عمل می کنیم :

[=arial] [=arial]عن مولانا الصادق صلوات الله علیه : أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ‏ يَثِقْ‏ بِهِ‏ فَهُوَ كَافِر( وسائل الشیعه )

معنی روایت این است که اگر به کسی در علم اهل بیت صلوات الله علیهم اعتماد داری و او برای تو حجت قائم سازد و به او اعتما نکنی کافری .
ما علمایی مانند کلینی و صدوق و حر و مجلسی و ... را ثقه و مورد اعتماد می دانیم برای همین باید به آنچه نقل می کنند اعتماد کنند البته دلایل بسیار بسیار و فراوان دیگری هست که نباید روایات را رد کنیم که فعلا مجالش نیست .

البته نزد ما حدیث ضعیف هم وجود دارد اما با آن روشی که جناب حر عاملی فرمودند در کتاب وسائل بخش خاتمه فایده عاشره:

[=arial]

[=arial]و للضعيف عندهم ( الاخباریین ) ثلاثة معان، مقابلة لمعنى الصحيح:

[=arial] [=arial]أحدها: ما لم يعلم وروده عن المعصوم، بشي‏ء من القرائن.

[=arial] [=arial]و ثانيها: ما علم وروده، و ظهر له معارض أقوى منه.

[=arial] [=arial]و ثالثها: ما علم عدم صحة مضمونة في الواقع، لمخافته للضروريات، و نحوها.
یعنی روایت ضعیف به این سه شکل مشخص می شود :
آنچه که علم به ورودش از معصوم نباشد به وسیله قرائن یا معارض قوی داشته باشد یا مضمونش مخالف ضروریات باشد .
اما بلافاصله در ادامه می فرمایند :
[=Traditional Arabic][=arial]
[=arial]و أما الضعيف الذي لم يثبت عن المعصوم، و لم يعلم كون مضمونه حقا فقد علم بالتتبع، و النقل أنهم ما كانوا يثبتونه في كتاب معتمد، و لا يهتمون بروايته، بل ينصون على عدم صحته‏
اما آن دسته از احادیثی که ضعیف اند به خاطر عدم علم به ورودش از معصوم و به خاطر اینکه دانسته نشده که مضمونش حق است با تتبع و تحقیق ظاهر شده استت که علما اینگونه احادیث را در کتب خودشان نقل نکرده و به اینگونه روایات اهمیت نمی دانند بلکه به عدم صحتش قائل بودند. فرمودند شیخ تمام شد .
در تایید فرموده شیخ این است که علامه مجلسی دوم در اول کتاب بحارالانوار نسبت به کتاب مشارق می نویسند : من از این کتاب روایاتی نقل کردند که با قرائن ظاهر شده است که صحیح می باشد .
لهذا وقتی فرموده شیخ حر عاملی و علامه مجلسی را کنار هم میگذاریم می فهمیم که این افراد و قدما در نقل حدیث وسواس به خرج میدادند همانطور که شیخ صدوق رحمه الله در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه می نویسند که من این روایات را از کتاب فلانی و فلانی اخذ کردم که کتبی که نام بردند از اصول چهارصد گانه معروض بر ائمه بودند برای همین همه احادیث نقل شده در احکام اگر معارض قوی نداشته باشند صحیح اند اما اگر معارض داشته باشند و آن معارض قوی تر از روایت بود با همان روش ها گفته شده ( مخالف کتاب و سنت و عامه و تقیه و..) روایتی صحیح می باشند و روایتی ضعیف . پس ما هم اعتقاد داریم که احادیث ضعیف اند و صحیح احادیث ضعیف احادیثی اند که معارض قوی داشته باشند اما اگر معارض نداشته باشند روایات صحیح اند و این طریق قدما و روایات است اما به باقی تقسیمات اعتقاد ندارم و آنها را صحیح نمی دانیم .

[=arial]
[=arial]
[=arial]

متعلم;512924 نوشت:
سلام
بنده درس دینی نخوانده ام ولی چند سئوال از اخباریون دارم:

این جمله‌ی بالا به معنی عدم قبول قانون اساسی هم است اگر در روایات اخباریون نیامده باشد؟

سفارش پیامبر صلوات الله علیه به تحصیل علم ولو در چین چگونه قابل استفاده است؟

برای مسائل قرن 21 که در روایات نیامده چگونه تصمیم می گیرند؟

نظر اخباریون فعلی در مورد استکبار جهانی، صهیونیزم، فلسطین، چگونگی انتظار، ولایت فقیه، و ... چیست؟

باتشکر

سلام علیکم بنده نمی دانم از جمله ای که نقل کردید چطور اینطور استفاده کردید که قانون اساسی صحیح نیست !!!

اما لطفا مسائل سیاسی از ما نپرسید که در این یک مورد جاهلیم .
ما اگر در چیزی نظر داشته باشیم آن مسائل دینی است لطفا قضایای استکبار جهانی و ولایت فقیه اصلا این مسائل برای ما خط قرمز است .

طریق الوسطی;512928 نوشت:
سلام علیکم بنده نمی دانم از جمله ای که نقل کردید چطور اینطور استفاده کردید که قانون اساسی صحیح نیست !!!

اما لطفا مسائل سیاسی از ما نپرسید که در این یک مورد جاهلیم .
ما اگر در چیزی نظر داشته باشیم آن مسائل دینی است لطفا قضایای استکبار جهانی و ولایت فقیه اصلا این مسائل برای ما خط قرمز است .

سلام

سیاست طبق متن زیارت جامعه کبیره ( و ساسة العباد) جزو دین است

بنده می‌خواستم بدانم تفاوت شما با انجمن حجتیه که با فلسفه مخالفند چیست؟

و یا با مراجعی که مورد تایید انگلستان هستند و با هزینه‌ی آنها ماهواره راه اندازی می کنند چیست؟

متعلم;512932 نوشت:
سلام

سیاست طبق متن زیارت جامعه کبیره ( و ساسة العباد) جزو دین است

بنده می‌خواستم بدانم تفاوت شما با انجمن حجتیه که با فلسفه مخالفند چیست؟

و یا با مراجعی که مورد تایید انگلستان هستند و با هزینه‌ی آنها ماهواره راه اندازی می کنند چیست؟

قیاس مع الفارق می کنی برادر . شما هم ممکن است با چندین مکتب و مسلک در چندین مورد اتفاق داشته باشی و در خیلی از موارد اختلاف .
ما انجمن حجتیه را باطل می دانیم ولی طبق نظر علمای ما فلسفه باطل است ولی این ربطی به انجمن حجیته ندارد ما بر اساس روایت گفتیم . به خدا قسم تا الان که با شما حرف می زنم یک کتاب از انجمن حجتیه نخواندم ما در مسائل مربوط به دین به همان ثقلین ( کتاب الله و عترت ) اخذ می کنیم و وجه تشابه با مراجع نامبرده را نمی دانم . برادر شما می توانید بدون تهمت و یا مچ گیری عقاید ما را بشنوید و اگر سوالی بود بپرسید . والسلام

سلام علیکم و رحمه الله

طریق الوسطی;512925 نوشت:
بنای ما بر صحت احادیث است و این را لحاظ بکنید که ما به این روایت عمل می کنیم :

عن مولانا الصادق صلوات الله علیه : أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ‏ يَثِقْ‏ بِهِ‏ فَهُوَ كَافِر( وسائل الشیعه )
معنی روایت این است که اگر به کسی در علم اهل بیت صلوات الله علیهم اعتماد داری و او برای تو حجت قائم سازد و به او اعتما نکنی کافری .
ما علمایی مانند کلینی و صدوق و حر و مجلسی و ... را ثقه و مورد اعتماد می دانیم برای همین باید به آنچه نقل می کنند اعتماد کنند البته دلایل بسیار بسیار و فراوان دیگری هست که نباید روایات را رد کنیم که فعلا مجالش نیست .

بسیار عالی . اما یک ان قلت
پس اگر هر حدیثی را در کافی شریف دیدید و معارض نداشت قوی است و اگر معارض داشت ممکن است قوی باشد یا ضعیف.
و اگر قوی بود که هیچ ولی اگر ضعیف بود جناب کلینی ثقه نیست چرکه این حدیث را در کتابش آورده .

و یک سوال دیگر

بحث تعریض احادیث را مطرح کردید و تشخیص ضعیف و قوی
عوام اخباری که مقلد نیستند علم هم ندارند چگونه چنین کاری را میتوانند انجام دهند و استخراج احکام نمایند ؟

مثل همان فرمایش شما در مورد موسیقی و غنا .
یاحق

طریق الوسطی;512935 نوشت:
قیاس مع الفارق می کنی برادر . شما هم ممکن است با چندین مکتب و مسلک در چندین مورد اتفاق داشته باشی و در خیلی از موارد اختلاف .
ما انجمن حجتیه را باطل می دانیم ولی طبق نظر علمای ما فلسفه باطل است ولی این ربطی به انجمن حجیته ندارد ما بر اساس روایت گفتیم . به خدا قسم تا الان که با شما حرف می زنم یک کتاب از انجمن حجتیه نخواندم ما در مسائل مربوط به دین به همان ثقلین ( کتاب الله و عترت ) اخذ می کنیم و وجه تشابه با مراجع نامبرده را نمی دانم . برادر شما می توانید بدون تهمت و یا مچ گیری عقاید ما را بشنوید و اگر سوالی بود بپرسید . والسلام

سلام برادر عزیز

مگر آدم غیر عالمی مثل بنده چقدر عمر می‌کند که بخواهد همه مکاتب را بررسی کند؟

ما باید بدانیم که اگر حکم ولی فقیه در روایات نبود بپذیریم یا نه؟

دوستان خواهشا سوالاتی نپرسید که جوابش موجب خطر می شه!

در ضمن انجمن حجتیه تا اونجایی که می دونم به دشمنی با فلسفه معروف نیست... بلکه به چیزهای دیگه معروفه و بعضی دوستان بخاطر اون چیزها باهاش مخالفن!

مکتب تفکیک هست که به مخالفت با فلسفه معروفه...
و تفکیکی ها هم که اصولی هستن...

فاتح;512940 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

بسیار عالی . اما یک ان قلت
پس اگر هر حدیثی را در کافی شریف دیدید و معارض نداشت قوی است و اگر معارض داشت ممکن است قوی باشد یا ضعیف.
و اگر قوی بود که هیچ ولی اگر ضعیف بود جناب کلینی ثقه نیست چرکه این حدیث را در کتابش آورده .

و یک سوال دیگر

بحث تعریض احادیث را مطرح کردید و تشخیص ضعیف و قوی
عوام اخباری که مقلد نیستند علم هم ندارند چگونه چنین کاری را میتوانند انجام دهند و استخراج احکام نمایند ؟

مثل همان فرمایش شما در مورد موسیقی و غنا .
یاحق

[=arial]احسنتم برادر عزیز ببنید شیخ کلینی رحمه الله روشش در اخذ خبر با شیخ حر عاملی فرق داشت به این فرموده علامه مجلسی اول نگاه کنید :

[=arial] [=arial]دان كه محدثان ما دو طايفه‏اند طايفه بهر خبر صحيحى كه به ايشان رسد عمل مى‏كنند، و اگر دو خبر مختلف باشد مى‏گويند مكلف مخير است در عمل بهر يك كه خواهد، بواسطه اخبارى كه از ائمه معصومين به ايشان رسيده است كه‏

[=arial] [=arial]بأيّهما اخذت من‏ باب‏ التّسليم‏ وسعك‏

[=arial] [=arial]يعنى بهر يك از اين دو خبر مختلف كه عمل نمائى از بابت تسليم جايز است ترا يعنى مقام اطاعت و فرمان بردارى آنست كه هر چه بفرمايند سخن شنو باشى، و كارى نداشته باشى كه چرا مختلف گفته‏اند، چون وجوه اختلاف بسيار است، بسا باشد كه تو چيزى را سبب اختلاف نمايى كه نه چنان باشد، و در آن صورت افترا بر ايشان بسته باشى، و وجوه ديگر كه ظاهر خواهد شد. و از اين طايفه است شيخ اجل اعظم محمد بن يعقوب كلينى رضى اللَّه عنه. - فرموده علامه مجلسی اول تمام شد -

شیخ کلینی به این روش اعتقاد داشت برای همین روایات متعارض هم نقل کرده است . گروهی دیگر از اخباریان می گویند اگر واقعا انسان با اطمینان قلب می خواهد عمل کرده باید طبق باقی روایات عمل کند که همان عرضه به کتاب خدا و... در ضمن ما میگوییم این روایت ضعیف است نمی گوییم مردود است ما به آن حدیث ضعیف که معارض قوی دارد عمل نمی کنیم وبا احترام کنار میگذاریمش همانطور که شیخ حر فرمودند : حتی اگر مطمئن باشیم که از معصوم است ولی معارض قوی داشته باشد آن روایت ضعیف است .

اما سوال دوم شما :
باید به عالم رجوع کند پست بنده را راجع به تقلید در نظر اخباریان حتما بخونید( در صفحات قبل ) . فرق ندارد این عالم مرده باشد یا زنده . مثلا شیخ حر عاملی رحمه الله بسیاری از تعارضات را به همان شکلی که روایات فرمودند حل کرده است به این کتاب رجوع کند و یا اگر علم ندارد به عالم اخباری که فقط و فقط حکم روایت را نقل می کند مراجعه کند تا آن عالم و فقیه برایش تعارض را حل کند و اگر خودش علم دارد و می تواند بخواند به کتب شیخ حر عاملی و امثال ایشان که تعارضات را به وسیله روایات حل کرده اند رجوع کند ..

[=arial]

مطیع اهل البیت;512943 نوشت:
دوستان خواهشا سوالاتی نپرسید که جوابش موجب خطر می شه!

آقا خطر آنست که بعد از مرگ به من بگویند راهی که رفتی اشتباه بود!! ... چرا دنبال هر عالمی راه افتادی؟

بنده باید بدانم که عیب هر مکتبی چیست تا به دنبال تنها فرقه ی حق از بین 73 فرقه در روایت پیامبر صلی الله علیه و آله باشم

و یا وقتی امام زمان روحی فدا می فرمایند در زمان غیبت از عالم تقلید کن، منظور کدام عالم است؟

چه جوری عالم را اشتباه نگیرم؟

متعلم;512967 نوشت:
آقا خطر آنست که بعد از مرگ به من بگویند راهی که رفتی اشتباه بود!! ... چرا دنبال هر عالمی راه افتادی؟

بنده باید بدانم که عیب هر مکتبی چیست تا به دنبال تنها فرقه ی حق از بین 73 فرقه در روایت پیامبر صلی الله علیه و آله باشم

و یا وقتی امام زمان روحی فدا می فرمایند در زمان غیبت از عالم تقلید کن، منظور کدام عالم است؟

چه جوری عالم را اشتباه نگیرم؟

طبق روایات اهل بیت علیهم السلام , طریقه ی اهل بیت از آفتاب آشکارتره...

نباید حرفها رو صریح زد... خود شما باید با توجه به کلام اهل بیت راه حقیقی رو تشخیص بدید...

امام عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء هم نفرمودند از عالمی تقلید کنید , بلکه در توقیعشون به اسحاق بن یعقوب فرمودند : فارجعوا فیها الی رواة حدیثنا

(درباره حدیثی که امام حسن عسکری صلوات الله علیه از امام صادق صلوات الله علیه نقل می کنند -درباره تقلید- هم برادر و استاد عزیزم طریق الوسطی توضیحات لازم رو دادن)

تشخیص اینکه راوی حدیث کیست و چه کار می کند هم با شماست با توجه به احادیث و توضیحات...

بذارید برادر بزرگوارمون ادامه مطالب رو درباره ی مکتب اخباری ها توضیح بفرمایند , شاید به خیلی از سوالات جواب داده شد...

طریق الوسطی;512945 نوشت:
دان كه محدثان ما دو طايفه‏ان

سلام علیکم و رحمه الله

  • در مورد طیفی که علامه حلی شامل آن میشود

1- اگر حدیثی از طرف عالمی قوی تشخیص داده شود و آن عالم مورد وثوق کسی باشد طبق تفقه اخباریون انکار آن کفر است و اگر از نظر او حدیثی ضعیف باشد طبعا پذیرش آنهم کفر است . نقل قول :

[=arial]عن مولانا الصادق صلوات الله علیه : أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ‏ يَثِقْ‏ بِهِ‏ فَهُوَ كَافِر( وسائل الشیعه )
معنی روایت این است که اگر به کسی در علم اهل بیت صلوات الله علیهم اعتماد داری و او برای تو حجت قائم سازد و به او اعتماد نکنی کافری .

پس نزد ایشان کتب روائی ای که عالم ولو یک حدیث از آنرا تضعیف کرده چگونه میتواند تماما صحیح باشد ؟

    [*=1]اما بعد در مورد کتب اربعه و قول امام
2- اگر تماما صحیح است معنای این لفظ امام این است هرچه در کتب اربعه بود رد نمائید کافر شدید . آیا امام این را فرموده ؟

3- اما در مورد مکلف سوال دیگری دارم
مکلف بنا بر وسع عقل و علم خود و یا راهنمائی عالم اخباری و نهایتا تصمیم خود در مورد احکام و عقاید باید تصمیم بگیرد.
آیا اگر یک عالم و متخصص چنین کاری را انجام بدهد و عامی تقلید از عالم کند بهتر است یا اینکه عامی بر اساس اقوال خودش اجتهاد نماید.

یاحق

فاتح;513047 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

  • در مورد طیفی که علامه حلی شامل آن میشود

1- اگر حدیثی از طرف عالمی قوی تشخیص داده شود و آن عالم مورد وثوق کسی باشد طبق تفقه اخباریون انکار آن کفر است و اگر از نظر او حدیثی ضعیف باشد طبعا پذیرش آنهم کفر است . نقل قول :

[=arial]عن مولانا الصادق صلوات الله علیه : أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ‏ يَثِقْ‏ بِهِ‏ فَهُوَ كَافِر( وسائل الشیعه )
معنی روایت این است که اگر به کسی در علم اهل بیت صلوات الله علیهم اعتماد داری و او برای تو حجت قائم سازد و به او اعتماد نکنی کافری .

پس نزد ایشان کتب روائی ای که عالم ولو یک حدیث از آنرا تضعیف کرده چگونه میتواند تماما صحیح باشد ؟

    [*=1]اما بعد در مورد کتب اربعه و قول امام
2- اگر تماما صحیح است معنای این لفظ امام این است هرچه در کتب اربعه بود رد نمائید کافر شدید . آیا امام این را فرموده ؟

3- اما در مورد مکلف سوال دیگری دارم
مکلف بنا بر وسع عقل و علم خود و یا راهنمائی عالم اخباری و نهایتا تصمیم خود در مورد احکام و عقاید باید تصمیم بگیرد.
آیا اگر یک عالم و متخصص چنین کاری را انجام بدهد و عامی تقلید از عالم کند بهتر است یا اینکه عامی بر اساس اقوال خودش اجتهاد نماید.

یاحق

[=arial]بنده جواب شما را دادم . افرادی مانند شیخ کلینی و شیخ صدوق رحمهم الله روایاتی که به صدور آن از معصوم یقین داشتند نقل کردند حال طبق باقی روایات که هست باید تشخیص دهیم به کدام عمل کنیم . این حالت در زمان حیات ائمه صلوات الله علیهم هم بود . روایات درست است و می دانیم که چون شیخ کلینی ثقه است اخذ به روایاتش صحیح اما وقتی که دو روایت متعارض نقل می کند و می دانیم هر دو روایت از معصوم ( زیرا دو روایت را ثقه نقل کرده است )است آن وقت ما باید تشخیص دهیم طبق همان راهی که اهل بیت صلوات الله علیهم فرمودند کدام را انتخاب کنیم و این روایت امام باقر صلوات الله علیه : نحن اوقعنا الخلاف بینکم . ( ما بین شما اختلاف انداختیم ) ببین برادر ما نمی گوییم شیخ کلینی رحمه الله حدیث اشتباه نقل کرده بلکه دو حدیث که نقل کرده مورد اطمینان ماست طبق روایت امام صادق صلوات الله علیه برای همین امام فرمودند : اگر دو حدیث مختلف از ما برشما وارد شد باید بر کتاب خدا و سنت عرضه کنید ببین برادر خود اهل بیت به دلایلی دو حدیث متعارض می فرمایند بر ماست که از این دو حدیث مطابق فرموده های خودشان یکی را بر دیگری ترجیح دهیم یعنی هر دو حدیث از معصوم هست و ما وقتی می گوییم ثقه است یعنی احادیثی که نقل می کند مطمئنیم که ایشان یقین داشته و نقل کرده و ما حق رد نداریم اما با توجه به اختلافی که خود اهل بیت انداختند طبق دستور خودشان یکی را ترجیح می دهیم . اما حق نداریم روایت دیگری را رد کنیم . ما نسبت به هیچ روایتی حق رد نداریم بلکه می گوییم ضعیف است . ضعیف به این معنا که عمل به این روایت نمی شود اما روایت مردود نیست . اما اگر غیر ثقه نقل کرده باشد که اصلا این بحث منتفی است و نیازی نیست ترجیح بدهیم چون اصلا روایاتش مردود است و مورد قبول نیست اگر ثقه باشد باید بین دو روایتی که نقل می کند ترجیح دهیم . افراد غیر ثقه مانند ابی الخطاب که اساسا بحث درباره روایاتش منتفی است .

برادر عزیز ببین بنده سوال دوم شما را هم جواب دادم اگر کسی می تواند و درک می کند که اهل بیت چه فرمودند خود عمل می کند چون فللعوام ان یقلدوه یعنی جائز است که تقلید کنند نه فرمودند فعلی العوام باید تقلید کنند اما اگر نمی تواند باید مراجعه کند به عالم اخباری چه زنده چه مرده که فقط روایت نقل می کند .
برادر عزیز امام فرمودند تفقه بر همه واجب است ( طلب العلم فریضه علی کل مومن در روایتی علی کل مسلم در روایتی من لم یتفقه فی الدین لا ینظر الله الیه - کتاب کافی باب فضل علم ) و روایات بسیار دیگر اما کسی که نمی داند باید رجوع کند تا بداند .

طریق الوسطی;513072 نوشت:
روایات درست است و می دانیم که چون شیخ کلینی ثقه است اخذ به روایاتش صحیح

سلام علیکم و رحمه الله

بگذارید به شکل دیگری این موضوع را باز کنم

کلینی ثقه است بله ؛ ولی به چه دلیل روایاتی که در کتابش آورده همه صحیح است . آیا خودش چنین چیزی گفته ؟
مرحوم کلینی در عصر امام زمان علیه الصلوه و السلام میزیسته . آیا امام چنین تضمینی را داده اند ؟

یاحق

فاتح;513094 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله

بگذارید به شکل دیگری این موضوع را باز کنم

کلینی ثقه است بله ؛ ولی به چه دلیل روایاتی که در کتابش آورده همه صحیح است . آیا خودش چنین چیزی گفته ؟
مرحوم کلینی در عصر امام زمان علیه الصلوه و السلام میزیسته . آیا امام چنین تضمینی را داده اند ؟

یاحق

[=arial]

[=arial]
برادر اون روایتی که نوشتید جواب شما را داده است :
عن مولانا الصادق صلوات الله علیه : أَمَّا إِذَا قَامَتْ عَلَيْهِ الْحُجَّةُ مِمَّنْ يَثِقُ بِهِ فِي عِلْمِنَا فَلَمْ‏ يَثِقْ‏ بِهِ‏ فَهُوَ كَافِر( وسائل الشیعه )
یثق یعنی هرفرد هر کس را ثقه بداند یثق فاعلش هو مستتر هست یعنی شما مجلسی را ثقه می دانید باید به روایاتش اعتماد کنید .
برای تفهیم بیشتر این روایت را ببنید :
یکی از اصحاب می پرسه مولا شما دو روایت مختلف می گویید چکار کنم ؟ مولا میفرماید اینطور اینطور تا اینکه می فرمایند :
خُذْ بِقَوْلِ أَعْدَلِهِمَا عِنْدَكَ وَ أَوْثَقِهِمَا فِي‏ نَفْسِكَ‏
اوثقهما فی نفسک یعنی تو نزد خودت به چه کسی اعتماد داری و نزد تو خودت چه کسی عادل است .این دو روایت را کنار هم بگذارید کاملا مشخص است .
البته در این شکی نیست اصولی و اخباری به ثقه بودن کلینی و صدوق و مجلسی و حر و ... اعتقاد دارند . طبق این روایات امام تضمین کرده اند .

فاتح;513094 نوشت:

کلینی ثقه است بله ؛ ولی به چه دلیل روایاتی که در کتابش آورده همه صحیح است . آیا خودش چنین چیزی گفته ؟

[=arial]
ببخشید حالا متوجه سوال شدم !!
این فرموده شیخ کلینی را دقت کنید که در جواب جوانی است که از شیخ طلب کرده بود این کتاب را بنویسند :

[=arial]قلت : إنّك تحبّ أن يكون عندك كتاب كاف يجمع [فيه‏] من جميع فنون علم الدين، ما يكتفي به المتعلّم، و يرجع إليه المسترشد، و يأخذ منه من يريد علم الدين و العمل به بالآثار الصحيحة عن الصادقين عليهم السّلام و السنن القائمة الّتي عليها العمل، و بها يؤدّي فرض اللّه عزّ و جلّ و سنّة نبيّه صلّى اللّه عليه و آله،
[=arial]در ادامه میفرمایند :
[=arial] [=Traditional Arabic][=arial]و قد يسّر اللّه- و له الحمد- تأليف ما سألت،( خطبه کتاب الکافی از مرحوم شیخ کلینی )

[=arial]در اینجا شیخ کلینی صریح می فرمایند آنچه را جمع کردم از آثار صحیحه امامان است.

[=arial]در تتمه جواب برادر فاتح:

با اینکه بنده فرموده شیخ کلینی رحمه الله مبنی بر صحت تمام کتاب شریف کافی را نقل کردم اما حتی اگر شیخ رحمه الله هم این را نمی فرمود بازهم روایات کافی صحیح است چرا زیرا ایشان ثقه هستند . ثقه یعنی مورد اطمینان و اعتماد وقتی به یکی اطمینان داری و به او اعتماد می کنی به این حالت می گویند شما فرد را ثقه می دانید پس وقتی ما کلینی را ثقه می دانیم یعنی مورد اعتماد در نقل روایت پس باید به روایاتش عمل کنیم و معنی ثقه اصلا همین است و غیر از این نیست برای همین امام می فرمایند اگر تو به یک نفر اعتماد داری و او برای تو نقل کند و تو قبول نکنی کافری بحث سر اعتماد است . شما اگر به کلینی اعتماد داری و او را ثقه می دانی باید به روایاتش عمل کنی اما با این حال بنده فرموده شیخ را نقل کردم که به شهادت خود ایشان کتابش صحیح است .

اگر اجازه دهید در ادامه بریم سراغ بحث عقل در نگاه اخباریان .

طریق الوسطی;513393 نوشت:
[=arial]در تتمه جواب برادر فاتح:

با اینکه بنده فرموده شیخ کلینی رحمه الله مبنی بر صحت تمام کتاب شریف کافی را نقل کردم اما حتی اگر شیخ رحمه الله هم این را نمی فرمود بازهم روایات کافی صحیح است چرا زیرا ایشان ثقه هستند . ثقه یعنی مورد اطمینان و اعتماد وقتی به یکی اطمینان داری و به او اعتماد می کنی به این حالت می گویند شما فرد را ثقه می دانید پس وقتی ما کلینی را ثقه می دانیم یعنی مورد اعتماد در نقل روایت پس باید به روایاتش عمل کنیم و معنی ثقه اصلا همین است و غیر از این نیست برای همین امام می فرمایند اگر تو به یک نفر اعتماد داری و او برای تو نقل کند و تو قبول نکنی کافری بحث سر اعتماد است . شما اگر به کلینی اعتماد داری و او را ثقه می دانی باید به روایاتش عمل کنی اما با این حال بنده فرموده شیخ را نقل کردم که به شهادت خود ایشان کتابش صحیح است .

اگر اجازه دهید در ادامه بریم سراغ بحث عقل در نگاه اخباریان .

با سلام

دوستان توجه کنند که نه افراط نه تفریط ؛ نه همه احادیث کافی صحیح هستند ونه اینکه ما تفسیر همه قرآن را میدانیم و نیازی به اخبار نداریم .

بعضی اخبار کافی و... شکی در جعل انها نیست و منهدم قران و عصمت اهل بیت علیهم السلام هستند .

چاره کار هم بررسی و رسیدن به یک تواتر و اجماع است که بتوان از این طریق به هدف و مقصود الله متعال رسید .

[=times new roman, times, serif]وحيد بهبهانی مى‏گويد: جمود اخباريها به اين حد است كه اگر فرضاً مريضى رفته باشد پيش يكى از ائمه و آن امام به او فرموده باشد آب سرد بخور، اخباريها به همه مريضهاى دنيا خواهند گفت هر وقت مريض شديد و هر مرضى پيدا كرديد علاجش آب سرد است، فكر نمى‏كنند كه اين دستور مخصوص حال آن مريض بوده نه همه مريضها. ايضاً معروف است كه بعضى اخباريها دستور مى‏دادند كه به كفن ميّت شهادتين بنويسند و به اين صورت بنويسند: اسماعيلُ يَشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّهُ يعنى اسماعيل شهادت مى‏دهد به وحدانيت خدا. حال چرا شهادت را به نام اسماعيل بنويسند، زيرا در حديث وارد شده كه حضرت صادق عليه السلام در كفن فرزندشان اسماعيل به اين عبارت نوشته بودند.
[=times new roman, times, serif]اخباريين فكر نمى‏كردند كه در كفن اسماعيل كه اين‏طور مى‏نوشتند چون اسم او اسماعيل بود. حالا كه مثلًا حسن قلى بك مرده چرا اسم خودش را ننويسيم و اسم اسماعيل را بنويسيم؟! اخباريين مى‏گفتند اينها ديگر اجتهاد و اعمال نظر و اتكاء به عقل است. ما اهل تعبد و تسليم و قال الباقر عليه السلام و قال الصادق عليه السلام مى‏باشيم، از پيش خود دخالت نمى‏كنيم.»

تاریخ حضور شیخ کلینی با تاریخ پیدایش اخباریون یکی نیست.
شما چه طور ایشون را به خودتون نسبت میدی؟؟؟؟؟؟؟؟/

مطیع اهل البیت;513043 نوشت:
بذارید برادر بزرگوارمون ادامه مطالب رو درباره ی مکتب اخباری ها توضیح بفرمایند , شاید به خیلی از سوالات جواب داده شد...

سلام
بند نیست جناب طریق الوسطی در مورد تعریف زیر از اخباریون نظر خود را بگویند:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=78685&consultationid=120621&key=

همچنین با توجه به تاکید قرآن در مورد استفاده از عقل در کتاب زیر:

http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=505807

hossein-ap;513498 نوشت:
تاریخ حضور شیخ کلینی با تاریخ پیدایش اخباریون یکی نیست.
شما چه طور ایشون را به خودتون نسبت میدی؟؟؟؟؟؟؟؟/

[=arial]
برادر عزیز اسم اخباری اول توسط شهرستانی در ملل و نحل آمده است ایشان و اصولیون این اسم را روی ما گذاشتند . شما می خواهید بگویید اهل حدیث یا اصحاب الحدیث یا اخباری همه یکی است .

هرکس فقط به تقلید از معصوم عقیده داشته باشد و تنها به رجوع به ایشان در مسائل دینی اعتقاد داشته باشد اخباری است . شما به خطبه کتاب کافی رجوع کنید که مرحوم کلینی صریحا تقلید از غیر معصوم را نفی می کنند و احادیثی که نقل کردند صحیح می خوانند .

خیر البریه;513493 نوشت:

با سلام

دوستان توجه کنند که نه افراط نه تفریط ؛ نه همه احادیث کافی صحیح هستند ونه اینکه ما تفسیر همه قرآن را میدانیم و نیازی به اخبار نداریم .

بعضی اخبار کافی و... شکی در جعل انها نیست و منهدم قران و عصمت اهل بیت علیهم السلام هستند .

چاره کار هم بررسی و رسیدن به یک تواتر و اجماع است که بتوان از این طریق به هدف و مقصود الله متعال رسید .

ب[=arial]رادر عزیز شما دارید بین دو مقوله قبول و صحت روایت خلط می کنید .

ما می گوییم روایاتی که ثقه نقل کرده باشد ( کلینی به اتفاق ثقه است ) صحیح است اما ما وظیفه نداریم هر چه بود حتی اگر مخالف کتاب خدا بود قبول کنیم . روایت صحیح است اما عمل به آن نمی شود .
بزارید مثالی بزنم . امام صادق صلوات الله علیه خیلی جاها به خاطر تقیه ضروریات مذهب را انکار کردند شما می توانید بگویید امام صادق اشتباه کرده است ؟؟!! اما قبول نمی کنید چون می دانید تقیه است . مثلا روایت معروف است که آمدند خدمت امام عرض کردند نظر شما راجع به فلان و فلان چیست ؟ مولا فرمودند : دو امام عادل بودند و خداوند رحمتشان کند .
قطعا این را امام فرمودند اما ما قبول نمی کنیم چون تقیه است . خیلی جاها امام تقیه و یا به خاطر مواردی مانند سطح پایین فهم سائل روایتی فرمودند این روایت صحیح است اما ما نمی توانیم قبول کنیم .
الان روایات کتاب کافی صحیح است اما ما باید مخالف عامه را مخالف کتاب و سنت را از آن استخراج کنیم و به روایات دیگر عمل نمی کنیم با اینکه صحیح اند صحیح اند به نسبت آنکه ثقه نقل کرده و ضعیف اند به خاطر مخالفتشان با کتاب خدا یا سنت یا موافقت عامه و یا تقیه . پس با اینکه روایت به خاطر نقل ثقه صحیح است اما در عین حال به خاطر مخالفت با کتاب خدا ضعیف است و ما نمی توانیم آن را قبول کنیم . اما اینکه بگوییم روایت جعلی است !! خیلی جرات می خواهد دلیل ما :

از امام موسی بن جعفر در نامه ای که به سوید سائی نوشتند فرمودند :

[=arial] وَ لَا تَقُلْ لِمَا بَلَغَكَ عَنَّا وَ نُسِبَ‏ إِلَيْنَا هَذَا بَاطِل‏
و به آن چیزی که از طرف ما به تو رسیده و به ما نسبت داده شده نگو باطل است .( کتاب کافی )


[=arial]عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ لَا تُكَذِّبْ‏ بِحَدِيثٍ‏ أَتَاكُمْ بِهِ مُرْجِئِيٌّ وَ لَا قَدَرِيٌّ وَ لَا خَارِجِيٌّ نَسَبَهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْحَقِّ فَتُكَذِّبُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوْقَ عَرْشِهِ.
از امام باقر یا امام صادق صلوات الله علیه : به حدیثی که حتی مرجئی و قدری و خارجی می آورید نگویید دروغ است شما چه می دانید شاید از حق است پس به خداوند در بالای عرشش دروغ می بندید ( بحارالانوار)


[=arial]مُنْيَةُ الْمُرِيدِ، قَالَ النَّبِيُّ ص‏ مَنْ رَدَّ حَدِيثاً بَلَغَهُ عَنِّي فَأَنَا مُخَاصِمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَإِذَا بَلَغَكُمْ عَنِّي حَدِيثٌ لَمْ تَعْرِفُوا فَقُولُوا اللَّهُ أَعْلَمُ.
رسول خدا صل الله علیه و آله : کسی که حدیثی از من را رد کند پس من در روز قیامت با او مخاصمت می کند پس اگر به شما حدیثی از من رسید که آن را نمی شناختید بگویید خدا داناتر است ( بحارالانوار)

عَنْ سُفْيَانَ بْنِ السِّمْطِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ رَجُلًا يَأْتِينَا مِنْ قِبَلِكُمْ يُعْرَفُ بِالْكَذِبِ فَيُحَدِّثُ بِالْحَدِيثِ فَنَسْتَبْشِعُهُ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ لَكَ إِنِّي قُلْتُ لِلَّيْلِ إِنَّهُ نَهَارٌ أَوْ لِلنَّهَارِ إِنَّهُ لَيْلٌ قَالَ لَا قَالَ فَإِنْ‏ قَالَ لَكَ هَذَا إِنِّي قُلْتُهُ فَلَا تُكَذِّبْ بِهِ فَإِنَّكَ إِنَّمَا تُكَذِّبُنِي‏

[=arial]سفیان بن سمط می گویند به امام صادق عرض کردند مردی از نزد شما می اید که به دروغ گویی مشهور است و حدیثی می گوید و ما از آن حدیث بدمان می آید : حضرت فرموند : به تو می گویند من گفتم شب روز است و روز شب است عرض کرد : خیر . فرموند : اگر به تو گفت من را این را گفتم آن را تکذیب نکن که همانا مرا تکذیب می کنی ( بحارالانوار)

امیرالمومنین در حدیث معروف چهارصدگانه می فرماید :

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=arial]ْهُ إِذَا سَمِعْتُمْ مِنْ حَدِيثِنَا مَا لَا تَعْرِفُونَهُ فَرُدُّوهُ إِلَيْنَا وَ قِفُوا عِنْدَهُ وَ سَلِّمُوا
اگر از ما حدیثی شنیدی که آن را نمی شناختید پس به ما رد کند و توقف نمایید و تسلیم شوید ( تحف العقول )

اینم یک روایت صحیح به روش اصولیون به همین مضمون :

[=arial]عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِيلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ الْحَذَّاءِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ‏ وَ اللَّهِ إِنَّ أَحَبَّ أَصْحَابِي إِلَيَّ أَوْرَعُهُمْ وَ أَفْقَهُهُمْ وَ أَكْتَمُهُمْ‏ لِحَدِيثِنَا وَ إِنَّ أَسْوَأَهُمْ عِنْدِي حَالًا وَ أَمْقَتَهُمْ لَلَّذِي إِذَا سَمِعَ الْحَدِيثَ يُنْسَبُ إِلَيْنَا وَ يُرْوَى عَنَّا فَلَمْ يَقْبَلْهُ اشْمَأَزَّ مِنْهُ وَ جَحَدَهُ وَ كَفَّرَ مَنْ دَانَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَدْرِي لَعَلَّ الْحَدِيثَ مِنْ عِنْدِنَا خَرَجَ وَ إِلَيْنَا أُسْنِدَ فَيَكُونُ بِذَلِكَ خَارِجاً عَنْ وَلَايَتِنَا.

[=arial]امام باقر عليه السّلام ميفرمود: بخدا كه محبوبترين اصحابم نزد من پرهيزگارتر و فقيه‏تر و حديث را نهان‏دارتر آنها است و بدترين و مبغوضترين اصحابم نزد من، كسى است كه هر گاه حديثى را شنود كه بما نسبت داده شده و از ما روايت شده و آن را نپذيريد بدش آيد و انكار ورزد و هر كه را بآن معتقد باشد تكفير كند در صورتى كه او نميداند، شايد آن حديث از ما صادر شده و بما منسوب باشد، و او بسبب انكارش از ولايت ما خارج شود.( کتاب کافی )

[=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=arial]
و چندین روایت دیگر که مجال نقلشان نیست . علی ای حال ائمه علیهم السلام می فرمایند که تکذیب نکنید حتی اگر از مرجئی و.. باشد حال که علما ثقات هستند .
[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]
[=arial]و در ضمن شما یک روایت منهدم کننده قرآن و اهل بیت از کافی بیاورید !!!

استاد بزرگوار طریق الوسطی قلبمون رو شفا دادید...
خدا خیرتون بده و در جوار امیرالمومنین صلوات الله علیه محشورتون بفرماید...

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

با صلوات بر محمد وآل محمد
وبا سلام وعرض ادب خدمت کاربران محترم
یکی از مباحث مهم در بحث حدیث شناسی، گرايش افراطي به حديث و مخالفت با اجتهاد بود که در حوزه فقه ابتدا در بين اهل سنت پديد آمد اما براي شيعيان تا زماني كه امامان معصوم(ع) حضور داشتند، اين موضوع مطرح نشد.
پس از غيبت ولي عصر(عج) و درواقع پايان حضور فيزيكي امامان معصوم، اخباريگري ميان علماي شيعه نيز پديدار شد با اين تفاوت كه آنان اختلافات ميان اهل حديث و اهل قياس را در جامعه اهل سنت تجربه كردند و پيشوايان ديني بشدت با قياس كردن در احكام اسلام مخالفت ورزيدند و آن را موجب نابودي دين مي‏دانستند. امام صادق(ع) به ابوحنيفه كه زياد قياس مي‏كرد فرمود: اي ابوحنيفه به من خبر رسيده كه تو اهل قياس هستي. او گفت: آري من قياس مي‏كنم. امام فرمود: قياس نكن چون اول كسي كه قياس كرد ابليس بود زماني كه گفت: خدايا مرا از آتش آفريدي و او (انسان) را از خاك.5
بنابراين، علماي شيعه با توجه به هشدارهاي امامان خويش از قياس كردن در احكام ديني پرهيز مي‏كردند. به اين ترتيب براي به‏دست آوردن احكام خدا در موضوعات ديني دو طريق فراروي آنها بود: يكي اجتهاد كردن كه از سوي پيشوايان مذهب به آنان توصيه شده بود؛ مانند اين سخن امام صادق(ع) كه فرمود: انّما علينا ان نلقي اليكم الاصول و عليكم ان تفرعوا: بر ماست تااصول (احكام) را براي شما بيان كنيم و بر شماست تا (با توجه به اصول) فروع آن را بيان نماييد.6
اين بيان بهترين تعريف اجتهاد است؛ چراكه مجتهد در مقابل مسائل جديد بايد بتواند آنها رابه نوعي به اصولي كه از سوي پيشوايان معصوم تعيين شده، برگرداند اما اين اجتهاد در زمان حضور ائمه معصومين آن‏گونه كه شايسته بود، توسعه نيافت چراكه تا آن بزرگواران حضور داشتند كسي به سراغ ياران آنان نمي‏رفت مگر در مناطقي كه مردم دستشان از دامان امامان معصوم كوتاه بود و چاره اي جز مراجعه به شاگردانشان نداشتند. اصولاً همين توسعه ‏نيافتگي اجتهاد سبب ادامه روند سابق بعد از غيبت امام عصر(عج) شد و كار به جايي رسيد كه بعضي از علما جرأت اجتهاد كردن را به خود نمي‏دادند.
راه ديگري كه فرا روي فقهاي شيعه خودنمايي مي‏كرد، پرداختن به ظواهر آيات قرآن و احاديث بود. بنابراين، در آغاز غيبت كبري بسياري از فقهاي شيعه به‏دليل عدم ترويج اجتهاد واحتياط بيش از حد در صدور فتوي بشدت به ظاهر قرآن و حديث پناه بردند به‏طوري كه بعضي مانند شيخ صدوق (م381) اصلاً فتوي نمي‏دادند و در مقابل سؤالات شرعي مردم، كتابي كه فراهم آمده از احاديث و روايات معصومين بود، عرضه مي‏كردند.
يكي از محققان در اين‏باره مي‏گويد: در غيبت صغري (329ـ260) و پس از آن تا اواخر قرن چهارم باز سيطره و غلبه در مجامع مذهبي با محدثان بوده كه به ‏جاي اجتهاد، به نقل حديث و عمل به مضمون آن پايبند بوده‏اند و از تحليلات عقلي و استنباطات اجتهادي پرهيز مي‏كردند. روشن است كه آنان با عقل و استنتاجات عقلي سخت در ستيز بودند. مشهورترين اين محدثان عبارتند از: محمدبن يعقوب كليني (م329)ابن‏قولويه (م329) و شيخ صدوق (م381). در اين عصر يعني اوائل و اواسط قرن چهارم دو عالم بزرگ فقه يكي ابن عقيل عماني و ديگري ابن جنيد اسكافي بودند كه گرايش اجتهادي آنان در فقه، گاه موجب درد سر آنان نيز مي‏گرديد.7 چنان كه در تاريخ فقه شيعه آمده و نيز از اين قول پيداست، هر چند در ابتداي غيبت كبري و قبل از آن اخباريگري دامن گسترده بود، بعضي از فقهاي شيعه سعي بر احياي اجتهاد و ورود عقل در ميدان گسترده فقه كردند و همين تلاش ها درنهايت باعث شد تا اجتهاد و استفاده از عقل در استنباطات فقهي جاي اصلي خود را پيدا كند. مهمترين افرادي كه در اين ميدان فعاليت كرده و تأثيرات زيادي از خود برجاي نهاده‏اند عبارتند از:
1ـ ابن‏ابي عقيل عماني ـ صاحب كتابي در فقه به نام «المتمسك بحبل آل الرسول» ـ نخستين كسي است كه در آغاز غيبت كبري، فقه را با قواعد اصولي تطبيق داد و راه اجتهاد را گشود. وي معاصر مرحوم كليني (م329ه) بوده است.
2ـ ابن جنيد اسكافي (م381) او بعد از ابن‏عقيل، طريق اجتهادي را ادامه داد. اين دو بزرگوار در تطبيق احكام با ادله و ردّ فروع بر اصول و احياي روش اجتهاد كوشش زيادي كردند. به همين جهت اين دو فقيه بزرگوار در فقه شيعه به قديمين مشهور شده‏اند.
3ـ شيخ مفيد(م 413) ـ محمدبن محمدبن نعمان معروف به شيخ مفيد از علماي برجسته جهان تشيع بوده است. وي كتابي به ‏نام« التذكره باصول الفقه» در علم اصول فقه دارد. اين كتاب كه شامل مجموعه‏اي از قواعد و اصول مورد استفاده در اجتهاد بود باعث تعميق اجتهاد شد.
4ـ سيدمرتضي معروف به علم الهدي (م436) او شاگرد شيخ مفيد بود و كتاب «الذريعه» در اصول فقه از تأليفات اوست. وي بخوبي روش اجتهادي استاد خويش را دنبال كرد و باعث تحكيم اجتهاد شد.
5ـ شيخ طوسي (م460) از بزرگترين علماي اماميه است كه در تمامي رشته هاي ديني مهارت داشت و صاحب تأليف است. «عدة الاصول» نام كتاب او در اصول است. شيخ طوسي اجتهاد و تطبيق فقه با قواعد اصولي را سرعت بخشيد و شكوفا ساخت.
محقق حلّي در مقدمه كتاب «معتبر» از علي‏بن بابويه قمي، ابن‏ابي عقيل، اسكافي، شيخ مفيد، سيدمرتضي علم‏الهدي و شيخ طوسي به عنوان اصحاب فتوي ياد مي‏كند.8
تلاشهاي اين بزرگان باعث شد حديث‏گرايي افراطي به فراموشي سپرده شود و به جاي آن روش اجتهادي، كه بر عقل مبتني بود، رايج شود. اين شيوه پس از آن نيز به حيات خود ادامه داد و روز به روز به استحكامش افزوده شد. كساني كه در اين راه زحمت زيادي كشيدند، بسيارند اما مهمترين آنان عبارتند از: ابن ادريس حلي (م598)، محقق حلي (م676)، علامه حلي (م726)، شهيد اول (م786).
روند اجتهاد در فقه شيعه تا قرن يازدهم ادامه داشت اما متأسفانه در اين قرن حادثه‏اي اتفاق افتاد كه روند اجتهاد را مسدود ساخت. اين واقعه همان گرايش مجدد به حديث‏گرايي افراطي در فقه شيعه بود.
اخباريگري يا مكتب اهل حديث
در اوائل قرن يازدهم هجري در حوزه‏هاي فقهي شيعي جرياني پديد آمد كه طي آن بشدت با حضور عقل و اجتهاد در ميدان فقه مخالفت، و درعوض به صورتي افراطي به‏ظاهر احاديث تكيه مي‏شد. اين جريان در ميان فقها به «اخباريگري» يا مكتب «اهل حديث» موسوم شده است.
ادامه دارد...

مؤسس اين مكتب فردي است به نام ملامحمدامين استرآبادي (م 1036) كه شخصاً فرد با مطالعه و مسافرت‏رفته‏اي بوده است. او كتابي دارد به ‏نام «فوايد المدنيه» كه طي مباحث فراواني سعي در بي‏اعتبار كردن عقل بشر نموده و نيز با شدت زياد به جنگ با مجتهدان پرداخته است.
به فرموده مرحوم مجلسي، ملا محمد امين استر آبادی كتاب معروف خود« فوايد المدنيه» را در مدينه نوشت (به همين جهت هم بر آن، اين نام را نهاد) و به ايران و عراق فرستاد. با مطالعه آن بيشتر علماي ايران و عراق كه اصولي بودند اخباري شدند. او شاگرد ميرزامحمد استرآبادي (م1028)است. وي نخستين كسي است كه با صراحت هر چه تمامتر زبان به طعن و سرزنش فقها و مجتهدان گشود و اقوال آن بزرگان را به انتقاد و استهزا گرفت.9
چنان كه قبل از اين گذشت اجتهاد و شيوه تعقلي در استنباطات فقهي به همت علما و مجتهدان بزرگ پيوسته شكوفاتر مي‏گشت تا اين كه غائله اخباريون پديدار شد. اين حادثه باعث شد تا اجتهاد بسرعت افول كند. متأسفانه گسترش روزافزون اخباريگري و آثار سوء آن باعث شد حوزه‏هاي فقهي معتبر آن روزگار رفته‏رفته تسليم اين طرز فكر واپسگرايانه شوند. يكي از دلائل مهم اين امر، ظاهر زيباي ادعاي آنان بود چون آنان خود را بيش از ديگران، خادم اهل بيت و احاديث آنان و نيز حافظ شرع انور معرفي مي‏كردند. استاد مطهري در اين مورد مي‏گويد: يك چيز كه باعث رشد و نفوذ طرز فكر اخباري در ميان مردم عوام مي‏شود آن جنبه حق به‏ جانب عوام‏پسندي است كه دارد، زيرا صورت حرف اين است كه مي‏گويند ما از خودمان حرفي نداريم، اهل تعبد و تسليم هستيم، ما جز قال‏الباقر(ع) و قال‏الصادق(ع) سخني نداريم، از خودمان حرفي نمي‏زنيم، حرف معصوم را مي‏گوييم.10
اين وجهه عوام‏پسند موجب شد اخباريگري سايه سنگين خود را بسرعت بر همه مراكز فقهي بيندازد و تا نزديك به دو قرن، اجتهاد و مجتهدان را از ميدان بيرون كند. بنابراين اگر اين دوره را دوره سياه و تاريك و درواقع راكدترين ادوار فقه شيعه نام نهيم، به گزاف سخن نگفته‏ايم. چون وقتي از ورود عقل وانديشه در ميدان هر علم جلوگيري شود، انتظار رشد و شكوفايي بي‏معناست. اما انتظار ركود و ارتجاع، طبيعي است و اين، همان كاري بود كه اخباريون با فقه شيعه انجام دادند.
آشنايي بيشتر با عملكرد اهل حديث
براي پي‏بردن به آثار سوء اعمال و نگرش اين افراد، دو نمونه از كارهاي آنان را بررسي مي‏كنيم:
1ـ در احاديث زيادي امر شده است كه تحت‏الحنك هميشه زير چانه افتاده باشد نه فقط در حال نماز. يكي از آن احاديث اين است «الفرق بين المؤمنين والمشركين التلحي» يعني تفاوت بين مسلمين و مشركين، انداختن تحت‏الحنك زيرچانه است. اخباريها به اين حديث و امثال آن تمسك مي‏كنند و مي‏گويند هميشه بايد انتهاي عمامه از زير چانه رد شده باشد... و ديگر فضولي است كه ما در اطراف آن حرف بزنيم و اجتهاد كنيم. ولي مجتهدان مي‏گويند ما دو دستور داريم يكي احتراز از شعار مشركين كه روح مضمون اين حديث است (چون در قديم مشركين تحت‏الحنك را بالا مي‏بستند و اگر كسي اين كار را انجام مي‏داد معنايش اين بود كه من جزء آنان هستم) و ديگري ترك لباس شهرت (چون امروز مشركين تحت‏الحنك را بالا نمي‏بندند. پس موضوعي براي اين حديث باقي نمي‏ماند. بنابراين در زمان حاضر چون همگان تحت‏الحنك را بالا مي‏بندند اگر كسي آن را زير چانه بيندارد لباس شهرت است و حرام). درواقع اكنون اخباريها با اين كار خود نه تنها مخالفتي با مشركان نكرده‏اند بلكه مرتكب عمل حرام شده‏اند. عمل آنان در اين مورد مثل اين است كه در فصل زمستان پدري به فرزندش بگويد لباس گرم بپوش و فرزند علاوه بر زمستان در تابستان هم آن لباس را بپوشد و وقتي مردم مي‏گويند چرا در هواي گرم اين لباس را پوشيده اي بگويد من كاري به اين كارها ندارم پدرم گفته لباس گرم بپوش، من هم مي‏پوشم. او فكر نمي‏كند كه سخن پدر به‏دليل وضع موجود در آن زمان صادر شده است و براي زمان هاي ديگر با وضعيت ديگر معتبر نيست.
2ـ معروف‏است كه بعضي اخباريها دستور مي‏دادند تا بر كفن‏ميت بنويسند: اسماعيل يشهد ان لا اله الا اللّه‏ يعني اسماعيل به وحدانيت خدا شهادت مي‏دهد. حال چرا به نام اسماعيل مي‏نويسند چون در حديث وارد شده كه امام صادق(ع) بر كفن فرزندشان اسماعيل اينطور نوشتند. اخباري ها فكر نمي‏كردند كه بر كفن اسماعيل كه آن طور مي‏نوشنتد چون نامش اسماعيل بود و بر كفن ديگران بايد نام خودشان را بنويسند نه نام اسماعيل. آن ها مي‏گفتند اين ها ديگر اجتهاد است و اتكا به عقل، و ما اهل تعبد، تسليم و قال‏الباقر(ع) و قال الصادق(ع) مي‏باشيم.
به هر حال اين جريان افراطي ضد عقل كه باب اجتهاد را مسدود و مجتهدان را خانه نشين كرده بود هم چون ساير جريان هاي افراطي تداوم نيافت و سرانجام در مقابل تلاش هاي خردمندانه مجتهدان وادار به شكست و تسليم شد.
مبارزه علمي وحيد بهبهاني با اخباري ها
آقا محمدباقر بن محمد اكمل اصفهاني مجتهدي برجسته بود كه تأثيرات سوء اخباريگري بر فقه شيعه را بخوبي دريافت و به همين جهت بشدت با اين طرز فكر به مبارزه پرداخت. وي با استدلال هايي محكم و بياني پرشور و با شجاعتي مثال‏زدني به‏مصاف اخباري ها رفت و سرانجام بساط آنان را درهم پيچيد.
مرحوم بهبهاني هنگامي كه در بهبهان بود به مبارزه علمي عليه آنان پرداخت و موجبات شكست اخباريون آن ديار را فراهم كرد و سپس به كربلا، كه آن زمان مركز اخباريها بود، وارد شد. او از شيخ يوسف بحراني كه اخباري معتدلي بود، خواست تا منبرش را دراختيار وي قرار دهد و از شاگردانش بخواهد تا پاي منبر او بنشينند. مرحوم مامقاني در تنقيح المقال مي‏نويسد: شيخ يوسف تقاضاي وحيد را پذيرفت... وحيد سه روز به درس و بحث و گفتگو پرداخت و در نتيجه دو ثلث شاگردان شيخ يوسف را به مذهب اصولي برگردانيد.11
شاگردان مبرز وحيد بهبهاني مانند سيد بحرالعلوم، كاشف الغطاء، شهرستاني و ديگران قبلاً به درس يوسف بحراني مي‏رفتند اما به محض آشنايي با طرز فكر مرحوم وحيد به او پيوستند و حتي بعد از ارتحال استاد (م1205) راه و روش آن بزرگوار را ادامه دادند و بعد از آنان مجتهدان بزرگي چون صاحب جواهر و شيخ انصاري به تحكيم مباني اجتهاد پرداختند.
اين تلاش ها و فداكاري ها سرانجام، شكست مكتب اخباري و اهل حديث را رقم زد و باعث شد طرفداران اين روش به حاشيه رانده شوند. البته يك نكته را بايد درنظر داشت و آن اين كه اساس كار اخباري ها جمود، ظاهرنگري و مخالفت با عقل بود و نتيجه آن هم، چنان كه گذشت ركود، درجا زدن و ارتجاع بود و اين هم اختصاص به زمان خاص ندارد بلكه ممكن است در هر زمان و هر عرصه اين حادثه تكرار شود و تأثيرات شوم خود را برجاي گذارد. در اين قسمت مناسب است به بعضي از خصوصيات اهل حديث بپردازيم.

ويژگيهاي اهل حديث
1ـ از منابع فقه شيعه، تنها به اخبار و احاديث اكتفا كردند.12
فقهاي شيعه از قديم‏الايام براي تحصيل احكام شرعي به منابع چهارگانه كتاب، سنت، اجماع و عقل مراجعه مي‏كردند. منظور از كتاب، قرآن كريم و از سنت گفتار، رفتار و تقريرات (تأئيدات) پيامبر(ص) و امامان دوازده‏گانه(ع) و حضرت زهرا(س) است و از اجماع، اتفاق نظر علما و دانشمندان علم فقه بوده و منظور از عقل به عنوان چهارمين دليل اين است كه اگر در منابع پيشين راجع به موضوعي هيچ دليلي وجود نداشته باشد آنگاه نوبت به عقل مي‏رسد. بنابراين، مجتهدان براي به‏دست آوردن حكم شرعي درباره هر موضوع، ابتدا به قرآن رجوع مي‏كنند و در آياتي از آن كه مربوط به احكام است جستجو مي‏كنند. درصورتي كه حكم آن را نيابند به سنت و بعد از آن به اجماع و سرانجام با درنظر گرفتن ملاحظاتي به عقل رجوع مي‏كنند.
اخباري ها برخلاف مجتهدان، قرآن، اجماع و عقل را به عنوان منابع احكام قبول نداشتند، آنان در مورد عقل پا را از اين فراتر گذاشته حتي عقل را به عنوان ابزار و وسيله براي فهم و استنباط نيز قبول نداشتند. آنان براي كنارزدن اجماع و عقل مشكل چنداني نداشتند. چون درباره اجماع مي‏گفتند: متعلق به اهل سنت است و با همين اجماع بود كه علي(ع) را كنار گذاشتند و درباره عقل نظرشان اين بود كه عقل انسان دچار خطا مي‏شود و چيزي كه در آن خطا و اشتباه وجود دارد نبايد در امر دين دخالت كند. نوبت به قرآن كه رسيد با مشكل روبه‏رو شدند چون قرآن كلام خدا بود و نمي‏توانستند آن را به سادگي كنار بگذارند، لذا اين‏طور وارد شدند قرآن مقامش بالاتر از اين است كه افراد عادي بشر آن را بفهمند، قرآن را فقط ائمه حق دارند بفهمند.
درواقع براي افزودن اعتبار اخبار و احاديث، دست از ظاهرگرايي درخصوص قرآن برداشتند؛ به‏عبارت روشنتر آنان درباره احاديث مي‏گفتند: بيش از ظاهر حديث به چيز ديگري مثل اجتهاد و استنباط عقلاني در حديث نبايد اعتقاد داشت اما حال كه به قرآن رسيدند گفتند: ظاهر آن حجت نيست به اين بهانه كه ما زبان قرآن را نمي‏فهميم و فهم قرآن به ائمه معصومين اختصاص دارد. آري اگر آيه‏اي از قرآن باشد كه حديثي در مورد آن رسيده باشد مي‏توان به آن آيه رجوع كرد. اين نوع نگرش باعث مي‏شد كه كسي به تفسير قرآن روي نكند. البته آنان نمي‏گفتند كسي قرآن نخواند و يا نبوسد بلكه مي‏گفتند: كسي قرآن را نفهمد و اين همان دردي است كه دامان بسياري از مسلمانان را گرفته است. به‏هر حال اين گروه، قرآن، اجماع و عقل را كنار گذاردند و صرفا به ظاهر احاديث پرداختند البته درباره احاديث، اعتقاداتي دارند كه به آنها مي‏پردازيم.
2ـ صحيح دانستن تمامي احاديث موجود در كتب چهارگانه حديثي شيعه13 و بي‏نيازي از علم رجال: اخباريها براي تأكيد بر مدعاي خويش (حديث‏گرايي) حاضر شدند دست از افراطي‏گري كه روش معمول آنها بود بردارند و در اين مورد تمامي احاديث و نه بخشي از آنها را صحيح تلقي كنند.
براي روشن شدن موضوع لازم به توضيح است اخباري كه در دست ماست همگي معتبر نيستند. چون در ميان آنها اقوالي وجود دارد كه از معصوم نيست. به همين دليل مجتهدان، اخبار را به حسب اعتبار به انواعي چون صحيح، حَسَن، موثق و ضعيف تقسيم كرده‏اند. خبر صحيح خبري است كه سلسله راويان آن به معصوم(ع) برسد و همه راويان آن شيعه و عادل باشند. خبر حَسَن خبري است كه سند آن به معصوم برسد و همه راويان آن شيعه باشند ولي عدالت بعضي ثابت نشده است. خبر موثق خبري است كه در طريق آن به معصوم، غيرشيعه نيز باشد ولي در ميان شيعيان به وثاقت او تصريح شده باشد و خبر ضعيف خبري است كه همه يا حداقل يكي از راويان آن عادل نيستند.
بنابر آنچه ذكر شد براي تشخيص احاديثي كه از معصوم نقل شده است بايد ابتدا احوال راويان آن حديث را بررسي كرد. پس از آن درباره درستي يا نادرستي آن اظهارنظر كرد كه اين كار منوط به استفاده از علمي به نام «رجال» است. اما چنان كه گذشت اخباريها اعتقاد دارند دانستن احوال رجال حديث و شرح حال راويان اخبار مورد نياز نيست زيرا صدور تمام احاديث ما از معصوم قطعي است و بنابر اين احتياجي به ملاحظه كردن در سند آنها نيست.
اين ادعا به اندازه اي بي اساس است كه نيازي به بحث و استدلال براي پاسخگويي به آن ديده نمي‏شود. چون نزد همگان روشن است كه افرادي دروغگو و جاعل براي رسيدن به مطامع خود دست به جعل حديث زده‏اند و اين‏گونه اقوال با سخنان منقول از معصومين آميخته شده است. پس براي تشخيص سخن معصوم از غير آن بايد راويان هر حديث را شناسايي كرد و پس از اطمينان به راستگويي آنان، حديث منقولشان را پذيرفت و به همين دليل به علم رجال نياز است.
3ـ مخالفت شديد با اجتهاد در فقه و به تبع آن علم اصول فقه: اجتهاد به‏كار بردن كوشش فراوان به‏منظور به‏دست آوردن حكم شرعي از ميان دليلهاي معتبر و قابل قبول شرعي است. براي عمل اجتهاد در فقه نياز به فراگيري بعضي علوم و مهارتها، كه از جمله آنها علم اصول فقه است، ضروري است. علم اصول فقه، چهارچوبي براي اجتهاد و علم فقه است. درواقع نسبت علم اصول فقه به علم فقه همچون نسبت منطق به فلسفه است. بنابراين همانطور كه هر فيلسوفي چاره‏اي جز دانستن علم منطق ندارد هر مجتهد و فقيه هم چاره‏اي جز دانستن علم اصول فقه ندارد.
اخباريها با اجتهادكردن مجتهدان بشدّت مخالف بودند و با توضيحي كه گذشت مخالفت آنها با علم اصول فقه را نيز مي‏توان در ادامه ضديت با اجتهاد تلقي كرد؛ چراكه اصول فقه يكي از لوازم اجتهاد است. مرحوم بهبهاني در فصل هفتم كتاب‏الاجتهاد و الاخبار احتياج مجتهد به علم اصول را لازم و بديهي مي‏داند و در اين خصوص مي‏فرمايد: اخباريين گفته‏اند اين علم بعد از زمان ائمه پيدا شده و... سپس به اين ايراد پاسخي متين و محكم مي‏دهد كه خلاصه‏اش چنين است: اخباريها كه مي‏گويند مسائل علم اصول در عصر ائمه نبوده به اين دليل كه در روايات از آنها خبري نيست،14 از كجا مي‏دانند كه بر تمام اخبار و احاديث دست يافته و آنچه ائمه فرموده‏اند به دست ما رسيده است؟ چون ممكن است قسمتهايي از مسائل علم اصول و اجتهاد را در احاديث شرح داده باشند كه راويان در آن زمان نياز چنداني به آن نداشته و درنتيجه به ما نرسانيده باشند... وي در ادامه مي‏گويد: فرض كنيم بعضي از مسائل علم اصول يا تمام آنها بعد از عصر ائمه(ع) به‏وجود آمده باشد ولي باز اين سؤال پيش مي‏آيد كه چه ملازمه‏اي بين وضع (كنوني) ما با اوضاع زمان آنان و وضع راويان آن زمان است كه چون آنها محتاج به اين علوم نبودند ما هم بايد بي‏نياز باشيم؟
از اين سخنان معلوم مي‏شود كه اخباريها تا چه حد مرتجع و ساده‏انديشند و مجتهدان راستين چگونه همراه با زمان و پاسخگو به مسائل و مشكلات طبق نيازهاي هر زمان هستند. از همين جاست كه مجتهدان در باب تقليد، قائل به حرمت تقليد از مجتهدي هستند كه مرده است.
4ـ اخباريين تقليد كردن از غير معصوم را حرام مي‏دانند. براي پي‏بردن به حكم خدا در هر موضوع، علاوه بر اينكه به منابع معتبري چون كتاب، سنت، عقل و اجماع نياز است به شخص متبحر كه علومي مثل ادبيات عرب، لغت، كلام، منطق، اصول فقه و... بداند نيز ضروري است او با استفاده از اين علوم و ساير مهارتها بتواند حكم خدا را از اين منابع به‏دست آورد كه به چنين شخصي «مجتهد» مي‏گويند.
ادامه دارد...

بديهي است بيشتر مكلفان نمي‏توانند به چنين موقعيتي دست يابند. از طرفي عمل به احتياط هم كاري بسيار دشوار است. بنابراين، بايد از مجتهدي جامع شرائط پيروي كنند. اين عمل منطقي يعني رجوع جاهل به عالم در مسائل فقهي را تقليد گويند. اما اخباريها تقليدكردن را حرام مي‏دانند چراكه آنها فقط اخبار و احاديث را حجت مي‏دانند و اجتهاد را نيز ممنوع كرده‏اند. به اين ترتيب مكلفان، خود بايد مستقيما به متون حديثي مراجعه كنند و تكليف خود را بشناسند و عمل كنند.
معلوم نيست اخباريها به پيامد اين رأي پي برده‏اند يا نه؛ آيا مي‏دانند اگر هر كس خود بخواهد بدون مراجعه به متخصص احكام فقهي، مستقيما به احاديث مراجعه كند چه وضع اسفناكي پيش خواهد آمد؟ چون بيشتر مردم تمام متون حديثي را دراختيار ندارند يا به زبان عربي آشنا نيستند. گذشته از آن، مسائل جديد در ميان احاديث وجود ندارد. بنابراين، آنان بايد حيران و سرگردان باقي بمانند. حتي اگر فرض كنيم همه مردم به تمامي احاديث دسترسي داشته، و به زبان عربي نيز آشنا باشند و اصولاً مسائل جديدي هم در كار نباشد يا اينكه آنها هم در بين احاديث موجود باشد، آيا با اين همه، باز هم مي‏توان پذيرفت كه به افراد متبحر و خبره در امور حديث نيازي نيست و مكلفان مي‏توانند وظايف خود را بشناسند و به آنها عمل كنند؟ مرحوم وحيد بهبهاني درباره ضرورت خبرگي براي مراجعه به اخبار كه ضمنا مي‏تواند پاسخي براي اين پرسش باشد، مي‏گويد: بايد در احاديث ممارست كرد و به آنها انس گرفت تا بتوان معاني اخبار و اصطلاحات را شناخت و برفرض كه به ادعاي اخباري با استماع حديثي، علم به اصطلاح معصوم پيدا شود، كافي نيست بلكه بايد عالم به تمام الفاظ حديث باشد. تازه علم و احاطه بر همه اصطلاحات معصوم و الفاظ و روايات را نمي‏توان با چند مورد كه مثلاً اخباري فهميده قياس كرد، چون به جهات بسياري قياس مع‏الفارق است.
بنابراين، براي بيشتر مكلفان راهي جز مراجعه به افراد خبره در امور مربوط به اخبار و احاديث باقي نمي‏ماند و اين بدين معناست كه تقليدكردن نه تنها حرام نيست بلكه واجب نيز هست.
تا اينجا از مهمترين ويژگيهاي اخباريها يا درواقع شاخصترين اختلافات آنان با مجتهدان ياد شد. البته موارد ديگري مانند عدم حجيت عقل در ادراك حسن و قبح اشيا، عدم حجيت اصل اباحه و نيز عدم حجيت خبر واحد از ويژگيهاي آنان است. لازم به ذكر است درباره اختلافات ميان اخباريها و مجتهدان روايات مختلفي وجود دارد. بعضي شمار اختلافات را تا 40 و برخي تا 59 و بعضي ديگر حتي تا 86 مورد ذكر كرده‏اند ولي بايد دانست كه برخي از اين فروق، نادرست و به‏عبارت روشنتر، ساخته اخباريهاست. آنان خواسته‏اند بدين‏وسيله اختلافات خود را با مجتهدان توسعه دهند و به اهميت مسلك خود بيفزايند و نزد عوام وجهه حق به‏جانب بگيرند.
به هر حال اين گروه با طرز فكر خاص خود موجبات ركود و انحطاط بسياري از علوم اسلامي بخصوص فقه و اصول فقه را براي مدتي حدود دو قرن فراهم كردند. سرانجام چنان كه گذشت به همت مجتهداني بزرگ چون مرحوم وحيد بهبهاني و شاگردان مبرزش به عمر اين طرز فكر پايان داده شد. اما نبايد فراموش كرد كه اين نگرش هنوز هم در گوشه و كنار طرفداراني دارد. مهمتر از آن اين كه بسياري از افراد، با اين كه خود را از مخالفان سرسخت اين نگرش به‏حساب مي‏آورند از اين موضوع غافلند كه در عمل هيچ تفاوتي با اخباريها ندارند.

1ـ مطهري، مرتضي، عدل الهي، تهران، انتشارات صدرا، ص31
2ـ همان ص32
3ـ شهابي، محمود، ادوار فقه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ج3، ص665
4ـ دواني، علي، وحيد بهبهاني، تهران انتشارات امير كبير، ص73
5ـ حر عاملي، محمدبن حسن، وسائل الشيعه، بيروت، داراحياء التراث العربي، ج18، ص29
6ـ همان ص41
7ـ فيض، عليرضا، مبادي فقه و اصول، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، ص42
8ـ مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران، تهران، انتشارات صدرا، ص481
9ـ دواني، علي، وحيد بهبهاني، تهران، انتشارات امير كبير، ص90
10ـ مطهري، مرتضي، ده گفتار، تهران، انتشارات صدرا، ص107
11ـ دواني، علي، وحيد بهبهاني، تهران، انتشارات امير كبير، ص123
12ـ البته بعضي از اخباريها علاوه بر سنت، ظاهر كتاب را هم حجت مي‏دانند.
13ـ اين كتابها عبارت است از: كافي، من لايحضره الفقيه، تهذيب، استبصار
14ـ اخباريها براي هر امري به دنبال يافتن حديثي درباره آن بودند؛ آنان حتي مسائل بديهي را قبول نمي‏كردند چون حديثي درباره آن وجود نداشت. مرحوم بهبهاني مي‏گويد: در سال جاري اتفاق افتاد كه اشتباهي در رؤيت هلال ماه شوال رخ داد. به تواتر نزد من شهادت دادند كه ماه ديده شده من هم افطار كردم. يكي از علماي اخباري بر من اعتراض كرد كه به چه دليل افطار كردي؟ گفتم به‏وسيله يقين حاصل از تواتر. گفت: حديثي براي من بياور كه دلالت بر حجيت يقين در اين مورد داشته باشد، با اينكه در حديث وارد شده كه رؤيت هلال با شهادت دو عادل ثابت مي‏شود

موضوع قفل شده است