ارتداد و عدم اختیار

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارتداد و عدم اختیار

با سلام و احترام :
ایا میشود گفت چون اسلام راه بازگشت از دین را بسته است و مرتد اعلام کرده است قدرت انتخاب را از انسان گرفته است ؟ براستی چرا اسلام که همیشه در امور اعتقادی اجبار و اکراه نداشته است در برگشت از اعتقاد به اسلام چنین سخت برخورد کرده است ؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از بابت پرسش زیبایی که مطرح فرودید

از نگاه قرآن کریم و عقل سلیم، خدا فقط یک دین فرستاده و آن، دینی جز اسلام نیست؛ اسلام یعنی تسلیم محض بودن در برابر خدا! پس خدا جز یک چیز را قبول نمی کند؛ که آن نیز تسلیم محض بودن در برابر خداست. لذا وقتی خدا پیامبر جدید می فرستد، بر پیروان ادیان گذشته واجب است که از او اطاعت نمایند و الّا دروغ می گویند که تسلیم خدا هستند. لذا اگر در برابر پیامبران جدید مخالفت نمودند، دین قبلی آنها نجات بخش آنها نخواهد بود. چون دین صرفاً یک سری رسم و رسومات نیست ؛ بلکه حقیقت دین همان اطاعت محض از خدا و تسلیم او بودن است.
امّا آیه ی « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»(البقرة:256)» بیانگر این نیست که خدا هر دینی را می پذیرد، بلکه بیان می کند که امور اعتقادی اساساً قابل اجبار نیستند و نمی توان کسی به اجبار و اکراه دعوت به اسلام نمود؛ طبق بیان قرآن کریم طریق رسیدن به خدا معلوم و مشخص است اگر کسی از این مسیر طی طریق کرد به خداوند خواهد رسید و الا به مقصد نمی رسد. «قد تبین الرشد من الغی» « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند.» (الإنسان:3)
لذا تنها راه رسیدن به کمال مطلق یعنی خداوند دین اسلام (تسلیم شدن محض در برابر خدا) است؛ البته ادیان دیگر از قبیل مسیحیت و یهودیت اگر تحریف نشده بودند این ادیان نیز انسان را به خدا می رساندند اما چون این ادیان تحریف شده اند طریقیت خود را از دست داده و تنها دینی که انسان را به حقیقت رهنمون می کند دین اسلام است. « إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدادُوا كُفْراً لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ سَبيلا» كسانى كه ايمان آوردند، سپس كافر شدند، باز هم ايمان آوردند، و ديگربار كافر شدند، سپس بر كفر خود افزودند، خدا هرگز آنها را نخواهد بخشيد، و آنها را به راه(راست) هدايت نخواهد كرد. (نساء: 137)

اگر کسی اقدام به تحقیق عقلانی در باب ادیان نماید، محال است غیر از اسلام به دین دیگری بگرود. چرا که تمام ادیان موجود جهان ـ غیر از اسلام ـ مشکلات منطقی جدّی در ارکانشان داشته، قادر به اثبات حقّانیّت خودشان نیستند
پس منطقاً چگونه ممکن است کسی از طریق تحقیق واقعی و مطابق با موازین عقلی ــ نه بر اساس تحقیق غلط و غرض مند ــ بتواند دیگر ادیان مثل دین مسیحیّت یا یهودیّت یا زرتشتی و ... را بر اسلام شیعی ترجیح دهد؟
اما کسی که به خیال خود با تحقیق و تفحص عقلانی دینی غیر از دین اسلام را حق تشخیص داد، اگر از اعتقاد فراتر نرفته و موجب سلب امنیت اعتقادی نشود کسی با چنین کسی کاری ندارد و آزاد است به هر دینی که دوست داشت بگرود نه خداوند با چنین کسی کاری دارد و نه قوانین حقوقی حق اعدام این فرد را دارند! امّا چنین فردی ازطریق هدایت و راه رسیدن به خداوند منحرف شده و هیچ گاه به خدا نخواهد رسید.
اینکه عرض شد خداوند نیز کاری با او ندارد بدین معنی نیست که فرد چون به اختیار خود از اسلام برگشته و دین دیگری را انتخاب کرده در آخرت با بهشتیان خواهد بود! چون بهشت نتیجه اعمال انسان در دنیاست برای مثال اگر کسی دست خود را روی آتش بگیرد یقینا خواهد سوخت و یا اگر کسی مال حرامی را بخورد تبدیل به آتش غیر مادی شده و در آخرت خواهد سوخت.
حال هر کسی آزاد است هر راهی که خواست برود چه راهی که منتهی به بهشت می شود و چه راهی که منتهی به جهنّم می شود. محال است که کسی از شهر قم به طرف مشهد برود و از بوشهر سر در آورد. راه طبیعی بهشت و جهنّم نیز مشخّص است و هیچ اجبار و اکراهی در گزینش آنها نیست.لذا فرمود: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند.» (الإنسان:3) اما نتیجه‌ی طبیعیِ کافر بودن افتادن در هلاکت و نابودی است.
مثل اینکه بگوییم تنها راه رسیدن به مشهد مثلا راه شمال است اما اگر کسی راه جنوب را در پیش گرفت یقینا هیچ وقت به مقصد نخواهد رسید چون راه را اشتباه رفته است.

برای مطالعه بیشتر در این زمینه پیشنهاد می شود لینک زیر را ملاحظه بفرمایید:

دین و آزادی

حکم ارتداد

سلام
تشکر از کارشناس محترم تاپیک
چندتا سوال دارم اگر میشه تا حد امکان ساده پاسخ بدید
1- من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم ، برای کسی هم دینم رو تبلیغ نمیکنم.آیا من مرتد هستم؟
2-من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم و دوست دارم کمی هم راجع به دین جدیدم با دوستام صحبت کنم و از ویژگی های خوب دین جدیدم با اون ها صحبت کنم.آیا من مرتد هستم؟

با سلام
از اينكه در بحث شما دخالت ميكنم ببخشيد
دوست عزيز هر ديني خود را هدايتگر و ساير اديان را مضل ميداند و هر كس را كه دينش را عوض ميكند وعده مجازات ميدهد و اين استدلال بر اين پيش فرض بنا شده است كه تغيير دين اول كه حق است به دين دوم كه ناحق است به جهنم و مجازات ختم ميشود و گرنه هر كس دين خود را به اختيار انتخاب كند ديگر ديني نمي ماند كه ادعاي برتري كنداين خاص اسلام نيست همه اديان چنين هستند
در اين مقال اگر وعده مجازات آخرت است محل مناقشه نيست اما در مورد اسلام اين مسلمانا هستند كه متاسفانه جاي شارع دين را گرفته اند نظير مسيحيت در قرون وسطي - اگر اسلام هم از رنسانس گذر ميكرد شما چنين سوالي طرح نمي كرديد - پس مشكل مسلمين هستند و نه اسلام
اگر شما به ارا و عملكرد تشيع در فقه سنتي شيعه آشنا بوديد تسامح در رفتار آنها مشهود و مسبوق به سابقه تاريخي است گرچه در يك نظر گذرا چون صداي افراد جاهل هميشه بلند است صداي عارفين و انديشمندان معمولا شنيده نمي شود ولي دليلي بر نبود اين تساهل و تسامح نيست
در اسلام جواز مرگ مرتد وجود دارد اما بر اساس همان جواز در زمان غيبت معصوم اجراي حدود معطل است و فقط معصوم اگر حاكم بر جامعه اسلامي شود به دليل عصمت و بري بودن از خطا و همين طور ولايت تكويني و نصب الهي مجاز و مختار به اجراي حد شرعي است كه اسناد آن در اثار كليني و مجلسي مستند و ضبط است
در زمان غيبت مسلمين فقط وظيفه امر به معروف و نهي از منكر كه قائم به رفتار خودشان باشد را به عهده دارند يعني ميتوانند مرتد را نصيحت يا توبيخ يا تحريم نمايند اما مجاز به اجراي حد نيستند
آنچه امروز شما مي بينيد و ميشنويد ربطي به اسلام و قران و سيره اهل بيت ندارد لذا از قضاوتي كه تر و خشك را با هم بسوزاند اجتناب كنيد انصاف شرط عدالت است و خدا خدايي است عادل

sina178s;511564 نوشت:
با سلام
از اينكه در بحث شما دخالت ميكنم ببخشيد
دوست عزيز هر ديني خود را هدايتگر و ساير اديان را مضل ميداند و هر كس را كه دينش را عوض ميكند وعده مجازات ميدهد و اين استدلال بر اين پيش فرض بنا شده است كه تغيير دين اول كه حق است به دين دوم كه ناحق است به جهنم و مجازات ختم ميشود و گرنه هر كس دين خود را به اختيار انتخاب كند ديگر ديني نمي ماند كه ادعاي برتري كنداين خاص اسلام نيست همه اديان چنين هستند
در اين مقال اگر وعده مجازات آخرت است محل مناقشه نيست اما در مورد اسلام اين مسلمانا هستند كه متاسفانه جاي شارع دين را گرفته اند نظير مسيحيت در قرون وسطي - اگر اسلام هم از رنسانس گذر ميكرد شما چنين سوالي طرح نمي كرديد - پس مشكل مسلمين هستند و نه اسلام
اگر شما به ارا و عملكرد تشيع در فقه سنتي شيعه آشنا بوديد تسامح در رفتار آنها مشهود و مسبوق به سابقه تاريخي است گرچه در يك نظر گذرا چون صداي افراد جاهل هميشه بلند است صداي عارفين و انديشمندان معمولا شنيده نمي شود ولي دليلي بر نبود اين تساهل و تسامح نيست
در اسلام جواز مرگ مرتد وجود دارد اما بر اساس همان جواز در زمان غيبت معصوم اجراي حدود معطل است و فقط معصوم اگر حاكم بر جامعه اسلامي شود به دليل عصمت و بري بودن از خطا و همين طور ولايت تكويني و نصب الهي مجاز و مختار به اجراي حد شرعي است كه اسناد آن در اثار كليني و مجلسي مستند و ضبط است
در زمان غيبت مسلمين فقط وظيفه امر به معروف و نهي از منكر كه قائم به رفتار خودشان باشد را به عهده دارند يعني ميتوانند مرتد را نصيحت يا توبيخ يا تحريم نمايند اما مجاز به اجراي حد نيستند
آنچه امروز شما مي بينيد و ميشنويد ربطي به اسلام و قران و سيره اهل بيت ندارد لذا از قضاوتي كه تر و خشك را با هم بسوزاند اجتناب كنيد انصاف شرط عدالت است و خدا خدايي است عادل

با عرض سلام و ادب خدمت جناب سینا
به عنوان پیش مقدمه خدمت حضرت عالی عرض کنم از حضور شما توی این تاپیک خوشحالم و در کل از حضور اهل کتاب در این سایت.
تشکر بابت پاست گویی شما
در مسیحیت هم معقوله ای تحت عنوان ارتداد هست؟
کلا حکم کسی که از مسیحیت با تحقیق یا بدون تحقیق خارج میشه چیه؟
این فرد اگر دین جدیدش رو تبلیغ بکنه حکمش چیه؟
یه نکته ای که قطعا همه ادیان قبول دارند اینه که تمامی ماها تا زمانی که به درجه ای از عقل و شعور نرسیدیم بدون شک دین پدر و مادر خویش رو داریم.در واقع قطعا همه ماها تا مثلا 10 سالگی دین پدر و مادرمان را داریم بنابراین به نظر شخصی بنده چه بسا تمام دین ها موظف هستند به مریدان خودشون بگند که تا جایی که توان داری در مورد ادیان بررسی کن و دینت رو خودت انتخاب کن و داستان هایی مثل ارتداد و ... به نظرم یه مقدار نامردی در مقوله حق انتخاب و اختیار آدمی باشه.خود قرآن میگه بشارت باد کسانی که قول های مختلف رو میشنوند و بهترین رو انتخاب میکنند.
دلم میخواد نظر مسیحیت رو در این باره بدونم

muiacir;511437 نوشت:
سلام
تشکر از کارشناس محترم تاپیک
چندتا سوال دارم اگر میشه تا حد امکان ساده پاسخ بدید
1- من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم ، برای کسی هم دینم رو تبلیغ نمیکنم.آیا من مرتد هستم؟
2-من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم و دوست دارم کمی هم راجع به دین جدیدم با دوستام صحبت کنم و از ویژگی های خوب دین جدیدم با اون ها صحبت کنم.آیا من مرتد هستم؟

با سلام و عرض ادب

جناب muiacir خداوند با ارسال احکام و دستورات دین مبین اسلام سعی دارد بشریت را به صراط مستقیم دعوت کند و کسانی که در صراط مستقیم هستند آن ها در این صراط نگه دارد.
بسته به نوع تصمیم و نوع دوست داشتن شما دارد، اگر دوست داشتن و تصمیم گرفتنتان بدون تعقل و تفکر منطقی باشد بله مرتد هستید و تا زمانی که ارتداد خود را علنی نکردید قوانین حقوقی عالم دنیا کاری با شما ندارد و فقط در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشد و البته خروج از صراط مستقیم یعنی بیراهه رفتن و بر خلاف جهتِ فلسفه خلقت حرکت کردن. و نتیجه طبیعی انحراف سقوط در درّه جهالت است.
اگر عرایض بنده را در پست اول مطالعه کرده باشید، عرض کردم تنها دینی که در عالم وجود دارد «اسلام» ( به معنی تسلیم محض بودن در برار دستورات الهی) است. گرایش به ادیان دیگر یا در اثر عدم مطالعه کافی در معارف اسلامی است و یا در اثر بی منطق بودن! اگر دین اسلام به درستی مورد مطالعه قرار بگیرد منطقا احدی از این دین روی گردان نخواهد شد.
آیا گرایش به ادیان تحریف شده تسلیم بودن در مقابل دستورات الهی است؟ اگر نیست پس وجهی برای بازگشت وجود ندارد.

سلام
تشکر میکنم از کارشناس محترم تاپیک
اما اگر امکان دارد پاسخ ها رو جداگونه برام بگید که پاسخ سوال یک فلان میشود و سوال 2 فلان.
و البته مطالبی که بهم گفتین رو ما مسلمون ها قبوب داریم نه بقیه ادیان

با سلام و عرض ادب

muiacir;511583 نوشت:
با عرض سلام و ادب خدمت جناب سینا
به عنوان پیش مقدمه خدمت حضرت عالی عرض کنم از حضور شما توی این تاپیک خوشحالم و در کل از حضور اهل کتاب در این سایت.
تشکر بابت پاست گویی شما
در مسیحیت هم معقوله ای تحت عنوان ارتداد هست؟

بله در مسيحيت هم ارنداد يا بازگشت از ايمان مسيحي مطرح است - ايمان مسيحي يعني بدست اورد نجات از يوغ گناه است و ارتداد يعني باز گشت به زير لعنت ناشي از گناه

کلا حکم کسی که از مسیحیت با تحقیق یا بدون تحقیق خارج میشه چیه؟

كسي كه از مسيح روگردان ميشود از كليسا اخراج ميشود و مسيحيان با وي قطع رابطه ميكنند

این فرد اگر دین جدیدش رو تبلیغ بکنه حکمش چیه؟

اگر حوزه تبليغ او در جامعه مسيحيان باشد كه مسيحيان او را ترد ميكنند زيرا باور مسيحيان اين است كه وقتي كسي از مسيح دور ميشود در واقع دست دوستي به شيطان داده است و ممكن است گناه را ترويج كند اما كسي را مجازات نميكنند چون مجازات فقط از ان خداوند است در ضمن ممكن است ان فرد متنبه شده و برگردد در هر صورت دايره عمل همان محبت مسيح است كليسا سعي ميكندبه او پاسخ دهد و البته براي بازگشت او دعا ميكنند - در قرون وسطي روشهاي خشونت اميز وجود داشت كه البته بر خلاف تعليم مسيح و شاگردان او بود اما در عهد جديد مجازات ارتداد حداكثر به شيطان سپرده شدن است تا فرد متنبه شده بازگردد

یه نکته ای که قطعا همه ادیان قبول دارند اینه که تمامی ماها تا زمانی که به درجه ای از عقل و شعور نرسیدیم بدون شک دین پدر و مادر خویش رو داریم.در واقع قطعا همه ماها تا مثلا 10 سالگی دین پدر و مادرمان را داریم بنابراین به نظر شخصی بنده چه بسا تمام دین ها موظف هستند به مریدان خودشون بگند که تا جایی که توان داری در مورد ادیان بررسی کن و دینت رو خودت انتخاب کن و داستان هایی مثل ارتداد و ... به نظرم یه مقدار نامردی در مقوله حق انتخاب و اختیار آدمی باشه.خود قرآن میگه بشارت باد کسانی که قول های مختلف رو میشنوند و بهترین رو انتخاب میکنند.
دلم میخواد نظر مسیحیت رو در این باره بدونم
در مسيحيت دو آئين وجود دارد تعميد و استواري
در ائين تعميد نوزاد يا كودك تعميد داده ميشود بر حسب ايمان والدين - اينگونه بر وظيفه تعليم و وظايف والدين تاكيد ميشود تا فرزند را در ايمان مسيحي رشد و تعليم دهند پدر و مادر تعميدي هم مشخص ميشود تا اگر اتفاقي بر پدر و مادر اصلي پيش امد كند پدر و مادر تعميدي وظيفه نگهداري و تعليم و تربيت فرزند را انجام دهند
پس از انكه فردي به سن بلوغ رسيد و پس از اموزش هاي كليسائي يا در خانواده فرد تصميم گرفت مسيحي باشد ائين استواري برايش انجام ميشود كه فرد به عضويت كليسا در امده و يك فرد مسيحي مسئول به حساب مي ايد
هر دوي ايت ائين ها داوطلبانه است و هيچ اجباري نيست

سلام
در بخشهائی از قرآن آمده است که ادیان قبلی در مورد ظهور پیامبر گرامی اسلام بشارت داده بودند.
1- الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم
2: محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ذلک مثلهم فی التورات و مثلهم فی الانجیل
3: و اذقال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدّقاً لما بین یدیﱡ من التورات و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدی إسمه احمد
4: الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل
اگر امکان دارد هم از مسلمانان و هم از غیر مسلمانان (اهل کتاب) نظرشان را در این موارد بفرمایند و در کل میخواستم نظر اهل کتاب را در مورد قرآن,اسلام و حضرت محمد (ص) {مطابق با دین و مستندات دین خودشان و نه فقط نظر شخصیشان} را بدانم.
با تشکر

sina178s;513496 نوشت:
با سلام و عرض ادب

سلام
تشکر جناب سینا بابت پاسخ گوییتون
چرا مسیحیان باهاش قطع ارتباط میکنند؟
مگر چه ایرادی دارد یه نفر به این نتیجه برسه که مثلا اسلام بهتر از مسیحیته اون وقت نتیجه این تحقیقش میشه ارتداد از بین مسیحیان؟
مگر ارتباط بین آدم های روی زمین ملزوم داشتن یه دین مشترک هست؟

muiacir;513820 نوشت:
سلام
تشکر جناب سینا بابت پاسخ گوییتون
چرا مسیحیان باهاش قطع ارتباط میکنند؟
مگر چه ایرادی دارد یه نفر به این نتیجه برسه که مثلا اسلام بهتر از مسیحیته اون وقت نتیجه این تحقیقش میشه ارتداد از بین مسیحیان؟
مگر ارتباط بین آدم های روی زمین ملزوم داشتن یه دین مشترک هست؟

با سلام
قطع ارتباط به معني تخطئه و سركوب نيست كليسا يعني جمع ايمانداران - كليسا ساختمان يا يك نهاد حزبي نيست - اگر كسي به ايمان كليسا اعتقادي ندارد به خودي خود از آن خارج شده است - قطع ارتباط هم يك موضوع خود خواسته است چرا كه مسيحيان مراسمي دارند كه براي شركت در آن بايد مسيحي بود نظير تعميد - عشا رباني - ازدواج - و ..... كه براي يك مسيحي غير قابل باور است در ضمن اين يك سنت كليسائي است از يك سو كليساي اوليه در خفا بود و فرد مرتذ احتمالا بخاطر منافع ممكن بود ديگران را لو دهد كه باعث شكنجه و مرگ مسيحيان ميشد و گاهي هم ترس از حكومت و عواقب ناشي از در افتادن با حكومت باعث ارتدادافراد كم ايمان ميشد كه نوعي عدم وفاداري در مسيح و كم شدن روحيه ديگر مسيحيان را در پي داشت - در سوي ديگر ارتداد فقط نتيجه يك مطالعه نيست بلكه سود مادي براي مرتد داشت و اگر فرد نتيجه ارتداد را نمي دانست هر وقت مي خواست مسيحي ميشد و هر وقت مي خواست مرتد - لذا اين نوعي تنبيه هم بود
امروزه كليسا و رهبران محلي كليسا با در نظر گرفتن جميع جهات عمل مي كنند مثلا در شرق برخورد شديد است اما در غرب زياد نيست - تا جائي كه در بعضي از كليسا ها در آلمان مسلمان كه مرتد از مسيحيت شده اند مراسم اسلامي و حتي نماز جماعت خود را در كليسا انجام ميدهند - البته در جوامع مسلمانان چنين تعاملي با مسيحيان ندارند در حال حاضر در ايران به همه كليسا ها ابلاغ شد هاست كه حتي غير از ارامنه و اشوريان را به كليسا ها راه ندهند و چند كليسا هم به علت لينكه چنين ممنوعيت را رعايت نكردند بسته شده است

*عارف*;513632 نوشت:
سلام
در بخشهائی از قرآن آمده است که ادیان قبلی در مورد ظهور پیامبر گرامی اسلام بشارت داده بودند.
1- الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابنائهم
2: محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم ذلک مثلهم فی التورات و مثلهم فی الانجیل
3: و اذقال عیسی بن مریم یا بنی اسرائیل انی رسول الله الیکم مصدّقاً لما بین یدیﱡ من التورات و مبشراً برسولٍ یأتی من بعدی إسمه احمد
4: الذین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراة و الانجیل
اگر امکان دارد هم از مسلمانان و هم از غیر مسلمانان (اهل کتاب) نظرشان را در این موارد بفرمایند و در کل میخواستم نظر اهل کتاب را در مورد قرآن,اسلام و حضرت محمد (ص) {مطابق با دین و مستندات دین خودشان و نه فقط نظر شخصیشان} را بدانم.
با تشکر

با سلام
مسيحيان جناب محمد را نبي خدا حقيقي كه در تورات و انجيل است نميدانند چرا كه نه اشاره اي در تعاليم مسيح بر ان وجود دارد و نه منطقا چنين چيزي غير ممكن است

سلام من یه سوال داشتم
میگند که در تقلید در اصول جایز نیست
یعنی اگه تا این سن فقط به خاطر اینکه مسلمان زاده ام به قوانین اسلام عمل کرده ام در واقع تقلید از پدر میشه مسیحی بشم؟
و اینکه ازدواج با مسیحی چه حکمی داره ؟خانمی با شرایط بالا اگه بخواد با یه مسیحی ازدواج کنه میشه؟یا باید رسما دینش رو تغییر بده؟
ظمنا صیغه عقد بینشون میشه خوند؟منظورم این نیست میگن نکنید و... فقط صیغه عقد بینشون اونو رو به هم محرم میکنه؟یا هر دو نوع عقد چه عقد اسلامی یا توسط کشیش باید اجرا بشن؟
ممنون میشم راهنمایی کنید

sina178s;513985 نوشت:
با سلام
مسيحيان جناب محمد را نبي خدا حقيقي كه در تورات و انجيل است نميدانند چرا كه نه اشاره اي در تعاليم مسيح بر ان وجود دارد و نه منطقا چنين چيزي غير ممكن است

سلام
ببخشید متوجه منظورتون نشدم:
در کتاب شما , در مورد پیامبر بعد از حضرت عیسی (ع) اصلا چیزی آمده؟ اگر آمده آن چیست؟

sina178s;513977 نوشت:
با سلام
قطع ارتباط به معني تخطئه و سركوب نيست كليسا يعني جمع ايمانداران - كليسا ساختمان يا يك نهاد حزبي نيست - اگر كسي به ايمان كليسا اعتقادي ندارد به خودي خود از آن خارج شده است - قطع ارتباط هم يك موضوع خود خواسته است چرا كه مسيحيان مراسمي دارند كه براي شركت در آن بايد مسيحي بود نظير تعميد - عشا رباني - ازدواج - و ..... كه براي يك مسيحي غير قابل باور است در ضمن اين يك سنت كليسائي است از يك سو كليساي اوليه در خفا بود و فرد مرتذ احتمالا بخاطر منافع ممكن بود ديگران را لو دهد كه باعث شكنجه و مرگ مسيحيان ميشد و گاهي هم ترس از حكومت و عواقب ناشي از در افتادن با حكومت باعث ارتدادافراد كم ايمان ميشد كه نوعي عدم وفاداري در مسيح و كم شدن روحيه ديگر مسيحيان را در پي داشت - در سوي ديگر ارتداد فقط نتيجه يك مطالعه نيست بلكه سود مادي براي مرتد داشت و اگر فرد نتيجه ارتداد را نمي دانست هر وقت مي خواست مسيحي ميشد و هر وقت مي خواست مرتد - لذا اين نوعي تنبيه هم بود
امروزه كليسا و رهبران محلي كليسا با در نظر گرفتن جميع جهات عمل مي كنند مثلا در شرق برخورد شديد است اما در غرب زياد نيست - تا جائي كه در بعضي از كليسا ها در آلمان مسلمان كه مرتد از مسيحيت شده اند مراسم اسلامي و حتي نماز جماعت خود را در كليسا انجام ميدهند - البته در جوامع مسلمانان چنين تعاملي با مسيحيان ندارند در حال حاضر در ايران به همه كليسا ها ابلاغ شد هاست كه حتي غير از ارامنه و اشوريان را به كليسا ها راه ندهند و چند كليسا هم به علت لينكه چنين ممنوعيت را رعايت نكردند بسته شده است

بازم تشکر بابت پاسخ گویی جناب عالی.خوشحالم که از اهل کتاب افراد دانایی مثل شما در این سایت برای پاسخ گویی هستند
1- یعنی مثلا اگر منه مسیحی ، فردا مسلمان شدم ، میتونم در کشورهای خارجی وارد کلیسا بشم؟میتونم رابطه خوب و رفت و آمد و خرید و فروش با مسیحیان داشته باشم؟میتونم دین جدیدم رو برای دوستانم کمی توضیح بدم و از ویژگی هایش بگم؟
2- من فکر میکردم اینکه مسلمان اجازه نداره وارد کلیسا بشه دستوری از جانب خود مسیحیان هست؟

با سلام
اولا ما كشور مسيحي به آن معنا كه قوانين و مقررات مطابق مسيحيت باشند نداريم بغير از واتيكان - همانطور كه عرض كردم در بعضي از كليسا هاي المان مسلمانها در داخل كليسا نماز جماعت مي خوانند و يا مراسم دين برگزار ميكنند فيلم هايي از اين مورد در يو تيوب موجود است اصولا مسيحيان نه از نظر ديني و نه قانوني حق برخورد با غير مسيحيان را ندارند سعي در محبت و تامل است - كليسا براي رساندن پيام نجات خدا تشكيل ميشود همه ما از نظر ايمان مسيحي فرزندان خدا هستيم و كليسا در واقع نمونه اي از آن پادشاهي خداوند بر روي زمين است تا فرزندان گمشده خداوند را يافته و از هلاكت رهاند لذا مسيح فرمود افراد مريض نياز به طبيب دارند و نه افراد سالم - و كليسا جاي گناهكاران است كه ميخواهند از لعنت گناه آزاد شوند

*عارف*;514026 نوشت:
سلام
ببخشید متوجه منظورتون نشدم:
در کتاب شما , در مورد پیامبر بعد از حضرت عیسی (ع) اصلا چیزی آمده؟ اگر آمده آن چیست؟

چی شد قربان, ما منتظریما!:Moshtagh::vamonde:

*عارف*;514341 نوشت:
چی شد قربان, ما منتظریما!
سلام رفیق....منتظر بودن برای پاسخی از کتابی تحریف شده ارزشی ندارد....کسی به غیر اسلام دینی انتخاب نمی کنه مگر اینکه به فکر راحت تر شدن و رسیدن به منافع دنیوی است....هردینی غیر اسلام تحریفات و تفریحات انسانی درش بجای کلمات خدا نشسته لذا گرویدگان هم خیال می کنند با یک تیر دو نشون زدند یعنی خیال می کنند هم خدا رو دارند هم بهر طریقی دنیا رو.......برای مثال من دوستی داشتم که مسلمان بود مسیحی شد....با نهایت تاسف گفتم چی شد مسیحی شدی...هردینی غیر اسلام تاریخ مصرفش گذشته.....او گفت در دین مسیحیت دختر پسر آزادند مشروب حلاله و غیره.....منم گفتم جهنم گوارای وجودت....دیگه سمت من نیا:Nishkhand:

سلام.ببخشید.الان فردی که پدر مادرش مسلمون بودن و خود فرد بعدا تحقیق میکنه و بی خدا میشه ایا این فرد هم مرتده؟

nothing;514872 نوشت:
سلام رفیق....منتظر بودن برای پاسخی از کتابی تحریف شده ارزشی ندارد....کسی به غیر اسلام دینی انتخاب نمی کنه مگر اینکه به فکر راحت تر شدن و رسیدن به منافع دنیوی است....هردینی غیر اسلام تحریفات و تفریحات انسانی درش بجای کلمات خدا نشسته لذا گرویدگان هم خیال می کنند با یک تیر دو نشون زدند یعنی خیال می کنند هم خدا رو دارند هم بهر طریقی دنیا رو.......برای مثال من دوستی داشتم که مسلمان بود مسیحی شد....با نهایت تاسف گفتم چی شد مسیحی شدی...هردینی غیر اسلام تاریخ مصرفش گذشته.....او گفت در دین مسیحیت دختر پسر آزادند مشروب حلاله و غیره.....منم گفتم جهنم گوارای وجودت....دیگه سمت من نیا:Nishkhand:

به مولایم علی اگر این چیزها راحتی می آورد ،هر آینه مسیحی که هیچ بلکه ملحد و کافر میشدم.

maryam27;514900 نوشت:
سلام.ببخشید.الان فردی که پدر مادرش مسلمون بودن و خود فرد بعدا تحقیق میکنه و بی خدا میشه ایا این فرد هم مرتده؟

سلام. بله.
دو نوع! مرتد داریم. یکی کسی که پدر مادرش در لحظه بسته شدن نطفه اش مسلمون بودند که این شخص میشه مرتد فطری

و کسی که پدر مادرش مسلمون نبوده که میشه مرتد ملی

جالب اینجاست که مجازات مرتد فطری که از کودکی مسلمان بوده بدون اینکه بدونه اسلام چیه ، شدیدتر از مرتد ملی هستش.

http://porseman.org/q/show.aspx?id=28648

خوب بنا به تعریف مرتد:
{مرتد
لغت نامه دهخدا

مرتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) از دین برگشته . نعت فاعلی است از ارتداد. اصلاًبه معنی برگشت و رجوع ، و به کسی اطلاق شود که از دین حق برگشته باشد. و در شرع کسی که بعد از قبول اسلام ترک مسلمانی گفته و از اسلام برگشته باشد :}

مرتد کسی هست که از دین برگشته یاشه.وقتی کسی از اول اسلامو انتخاب نکرده و بعد میره یه دین دیگه رو انتخاب میکنه که از ذین برگشته محسوب نمیشه!

muiacir;511437 نوشت:
1- من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم ، برای کسی هم دینم رو تبلیغ نمیکنم.آیا من مرتد هستم؟

با سلام مجدد
بله اگر مسلماني دين ديگري غير از اسلام را اختيار کند سبب ارتداد وي مي شود، اما اگر افکار غير اسلامي را بين ساير مسلمين شايع نکند حکم اعدام شامل وي نمي شود.

muiacir;511437 نوشت:
من یه بچه مسلمان هستم حالا 20 سالمه بعد تصمیم میگیریم به دین مسیحیت برم یا اینکه تصمیم میگیرم آتئیست بشم و دوست دارم کمی هم راجع به دین جدیدم با دوستام صحبت کنم و از ویژگی های خوب دین جدیدم با اون ها صحبت کنم.آیا من مرتد هستم؟

در اين صورت هم مرتد هستيد و در صورت تبليغ دين جديد و اشاعه افکار منحرف حکم اعدام شامل شما خواهد شد.

*عارف*;514026 نوشت:
سلام
ببخشید متوجه منظورتون نشدم:
در کتاب شما , در مورد پیامبر بعد از حضرت عیسی (ع) اصلا چیزی آمده؟ اگر آمده آن چیست؟

با سلام
اولا مسيح پيامبر نبود - مسيح پسر خدا و مكاشفه خداي راستين است كه راه نجات را يك بار و براي هميشه با خون خود محيا نمود لذا نبي بعدي چه كاري بايد ميكرد ؟

دوم اينكه اگر كاري را خود خدا نتوانست انجام دهد چگونه ممكن است يك نبي ديگر قادر به انجام آن باشد كه لزومي به نبي بعدي باشد؟
سوم اينكه اگر به فرض نبي بعدي هم بيايد بايد اولا در بين افراد مومن به نبي قبلي ظهور كند و ثانيا تكرار يا تكميل نبوت نبي قبل را در پيش گيرد نه اينكه كل پيام او را رد كند و پيروانش را مشك بنامد
سوم اينكه در مسيحيت ما با دو عهد اشنا مي شويم عهد عتيق يا قديم كه خدا با موسي و با طرح شريعت و اطاعت بنا نهاده شده بود و عهد جديد كه خدا در فرزندش عيساي مسيح و در صليب به كمال رساند
حال نبي بعد مسيح چه كسي بايد باشد آمر و ادامه دهنده عهد جديد يا بازگشت به عهد قديم كه ناكارآمدي آن قبلا به اثبات رسيده بود؟؟؟

آیرینا;514006 نوشت:
یعنی اگه تا این سن فقط به خاطر اینکه مسلمان زاده ام به قوانین اسلام عمل کرده ام در واقع تقلید از پدر میشه مسیحی بشم؟

باسلام و عرض ادب خدمت شما

تقليد در اصول دين جايز نيست؛ لذا فقها مي فرمايند هر مسلمامي وظيه دارد حداقل يک دليل عقلي براي اثبات اصول دين داشته باشد؛ براي مثال حداقل يک دليل عقلي براي اثبات وجود خدا و توحيد و ... داشته باشد؛ اين بدين معني است که اصول دين را خود شخص بايد عقلاً قبول داشته باشد.

آیرینا;514006 نوشت:
و اینکه ازدواج با مسیحی چه حکمی داره ؟خانمی با شرایط بالا اگه بخواد با یه مسیحی ازدواج کنه میشه؟یا باید رسما دینش رو تغییر بده؟
ظمنا صیغه عقد بینشون میشه خوند؟منظورم این نیست میگن نکنید و... فقط صیغه عقد بینشون اونو رو به هم محرم میکنه؟یا هر دو نوع عقد چه عقد اسلامی یا توسط کشیش باید اجرا بشن؟
ممنون میشم راهنمایی کنید

با توجه به اينکه پرسش شما فقهي است لطفا پاسخ پرسش خود را از پاسخگوي احکام جويا بشويد.

با تشکر

sina178s;515179 نوشت:
حال نبي بعد مسيح چه كسي بايد باشد آمر و ادامه دهنده عهد جديد يا بازگشت به عهد قديم كه ناكارآمدي آن قبلا به اثبات رسيده بود؟؟؟

جناب سيناي بزرگوار با سلام

لطفا با توجه به موضوع تاپيک مطالب خود را ارائه بفرماييد. ارائه مطالبي که مغاير با موضوع تاپيک است موجب بي نظمي در بحث خواهد شد .

با تشکر

sina178s;515179 نوشت:
با سلام
اولا مسيح پيامبر نبود - مسيح پسر خدا و مكاشفه خداي راستين است كه راه نجات را يك بار و براي هميشه با خون خود محيا نمود لذا نبي بعدي چه كاري بايد ميكرد ؟

دوم اينكه اگر كاري را خود خدا نتوانست انجام دهد چگونه ممكن است يك نبي ديگر قادر به انجام آن باشد كه لزومي به نبي بعدي باشد؟
سوم اينكه اگر به فرض نبي بعدي هم بيايد بايد اولا در بين افراد مومن به نبي قبلي ظهور كند و ثانيا تكرار يا تكميل نبوت نبي قبل را در پيش گيرد نه اينكه كل پيام او را رد كند و پيروانش را مشك بنامد
سوم اينكه در مسيحيت ما با دو عهد اشنا مي شويم عهد عتيق يا قديم كه خدا با موسي و با طرح شريعت و اطاعت بنا نهاده شده بود و عهد جديد كه خدا در فرزندش عيساي مسيح و در صليب به كمال رساند
حال نبي بعد مسيح چه كسي بايد باشد آمر و ادامه دهنده عهد جديد يا بازگشت به عهد قديم كه ناكارآمدي آن قبلا به اثبات رسيده بود؟؟؟

سلام بر جناب سینا
مصاحبت با شما همیشه موجب خرسندی بنده هست و افتخاری است که در انجمن در خدمت شما هستیم
1 - قرآن را قبول دارید که سخن خدا هست؟گفته لم یلد ولم یولد.اون وقت چجوری مسیح پسر خداست؟اصلا بیخیال قرآن....پسر خدا باشه چه سودی برای ما و شما داره که اصرار دارید بگید پیغمبر نبوده و پسر خداست؟مگه مسیحیت بر پایه عقل استوار نیست؟عقل من میگه خداوند پدر یا مادر نیست که پسر داشته باشه ، خداوند یه خالقه که من و شما و مسیح رو خلق کرده.من یه پزشکم.اگر اثباتی به عقلی ، علمی ، پزشکی برای پسر خدابودن دارید من در خدمتم حی و حاضر.
من نمیدونم این چه اصراری که مسیحیا میخوان بگن طرف پسر خدا بوده.حالا پسر خدا نباشه زمین به آسمون میرسه؟
دوما کی گفتا با مسیح همه چیز تمام شد رفت؟
طرفدارای محمد هم میگند با محمد همه چیز تمام شد
من اینجا کسیو میشناسم میگه با موسی همه چیز تمام شد.
شما عقلی و علمی و منطقی ثابت کن با مسیح همه چیز تکمیل شد و تمام شد و نیازی به محمد نبود ما هم میشیم مسیحی.طرف اومده معجزه داشته میگه پیغمبرم اون وقت شما داری میگی پیغمبر نیست به همون علت ها که توی پستتون گفتین؟مگه عیسی توی دینش گفت من آخرین پیغمبرم؟مگه وحی شده بود که جناب عیسی بعد شما کسی نمیاد؟قبل عیسی این همه پیغمبر اومد اون وقت چرا بعد عیسی نیاد؟

sina178s;515179 نوشت:
اولا مسيح پيامبر نبود - مسيح پسر خدا و مكاشفه خداي راستين است كه راه نجات را يك بار و براي هميشه با خون خود محيا نمود لذا نبي بعدي چه كاري بايد ميكرد ؟

سلام
منظور از یکبار یعنی چی؟
آیا شما به پیامبران قبل از عیسی (ع9) اعتقاد ندارید؟
اگر ندارید که هیچ ولی اگر دارید, پس چرا آنها راه نجات را یکبار و برای همیشه اعلام نکردند؟ و چرا همین استدلالی را که شما برای آمدن عیسی ع بعد از موسی ع دارید لازم و منطقی می دانید ولی آمدن نبی بعد از عیسی را غیر منطقی؟

در ثانی اگر عیسی ع راه نجات را یکبار و برای همیشه اعلام نموده است, چرا (بنا بر گفته خودتان د رتاپیکی دیگر) شما هر چند وقت یکبار کتاب انجیل را ویرایش می کنید و به قول معروف به روز نمائی می کنید ؟(منظورم از شما مسیحیان می باشد).

sina178s;515179 نوشت:
دوم اينكه اگر كاري را خود خدا نتوانست انجام دهد چگونه ممكن است يك نبي ديگر قادر به انجام آن باشد كه لزومي به نبي بعدي باشد؟

در این مورد باز همان سوال من پابرجاست (رنگ قرمز)
فقط یک نکته خارج از بحث(قسمت آبی):به نظر مسیحیت ممکن است خدا قادر به انجام کاری منطقی نباشد؟!

sina178s;515179 نوشت:
سوم اينكه اگر به فرض نبي بعدي هم بيايد بايد اولا در بين افراد مومن به نبي قبلي ظهور كند و ثانيا تكرار يا تكميل نبوت نبي قبل را در پيش گيرد نه اينكه كل پيام او را رد كند و پيروانش را مشك بنامد

قید "اولا" را انسانها باید تعیین کنند یا فرستنده نبی؟
در ضمن وقتی محمد ص آمدند مردم عربستان , یهودی یا مسیحی یا مشرک(بت پرست) بودند.
در مورد جمله آبی رنگ , شما که اطلاعات قرآنی خوبی دارید, می دانید که:اگر مسلمانی به نبوت عیسی ع مومن نباشد, مسلمان نیست :والَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ
و یا مگر ایمان مسلمین به عیسی ع و مریم ع و دیگر انبیا موجب پناهندگی مسلمین پیش پادشاه حبشه , نجاشی نشد؟!
در اسلام نه تنها عیسی ع بلکه تمامی پیامبران قبلی (و همچنین پیروان حقیقی آنها) افرادی مومن,پاک,صادق و....نام برده شده اند.

sina178s;515179 نوشت:
حال نبي بعد مسيح چه كسي بايد باشد آمر و ادامه دهنده عهد جديد يا بازگشت به عهد قديم كه ناكارآمدي آن قبلا به اثبات رسيده بود؟؟؟

در این مورد هم همان سوال مطرح است که چرا طبق فرمایش شما خدا نتوانست با نبی قبل هدایت را تمام کند ولی با عیسی ع توانست؟

هادی;515183 نوشت:
جناب سيناي بزرگوار با سلام

لطفا با توجه به موضوع تاپيک مطالب خود را ارائه بفرماييد. ارائه مطالبي که مغاير با موضوع تاپيک است موجب بي نظمي در بحث خواهد شد .

با تشکر


جناب هادی گرامی مقصر من بودم که سوالات اینگونه مطرح کردم.فکر کنم این موارد هم به تاپیک مرتبط باشد ولی اگر صلاح نمیدانید ادامه یابد یا تاپیکهای موجود را معرفی کنید برای ادامه بحث و یا اینکه بفرمائید تاپیکی جدید ایجاد کنم.
باتشکر.

muiacir;515210 نوشت:
سلام بر جناب سینا
مصاحبت با شما همیشه موجب خرسندی بنده هست و افتخاری است که در انجمن در خدمت شما هستیم
1 - قرآن را قبول دارید که سخن خدا هست؟گفته لم یلد ولم یولد.اون وقت چجوری مسیح پسر خداست؟اصلا بیخیال قرآن....پسر خدا باشه چه سودی برای ما و شما داره که اصرار دارید بگید پیغمبر نبوده و پسر خداست؟مگه مسیحیت بر پایه عقل استوار نیست؟عقل من میگه خداوند پدر یا مادر نیست که پسر داشته باشه ، خداوند یه خالقه که من و شما و مسیح رو خلق کرده.من یه پزشکم.اگر اثباتی به عقلی ، علمی ، پزشکی برای پسر خدابودن دارید من در خدمتم حی و حاضر.
من نمیدونم این چه اصراری که مسیحیا میخوان بگن طرف پسر خدا بوده.حالا پسر خدا نباشه زمین به آسمون میرسه؟
دوما کی گفتا با مسیح همه چیز تمام شد رفت؟
طرفدارای محمد هم میگند با محمد همه چیز تمام شد
من اینجا کسیو میشناسم میگه با موسی همه چیز تمام شد.
شما عقلی و علمی و منطقی ثابت کن با مسیح همه چیز تکمیل شد و تمام شد و نیازی به محمد نبود ما هم میشیم مسیحی.طرف اومده معجزه داشته میگه پیغمبرم اون وقت شما داری میگی پیغمبر نیست به همون علت ها که توی پستتون گفتین؟مگه عیسی توی دینش گفت من آخرین پیغمبرم؟مگه وحی شده بود که جناب عیسی بعد شما کسی نمیاد؟قبل عیسی این همه پیغمبر اومد اون وقت چرا بعد عیسی نیاد؟

با سلام
دوست عزيز
اولا استاد كارشناس فرمودند موضوع صحبت متناسب با موضوع و انجمن نيست كاش در انجمن اديان چنين موضوعي را طرح ميكرديد
ثانيا فرموديد پزشك هستيد احتمالا با خط كش و مقياس اندازه گيري در تصاوير ام - ار - اي آشنا هستيد
وقتي سخن از پدر و پسر است واژگان انساني و مادي هستند براي بيان موضوعات روحاني و غير مادي

استفاده از واژه پدر و پسر در واقع همان مقياسي است كه ميتواند رابطه دو شخصيت از اقنوم خداي واحد را بيان كند و واژه اي نزديك تر از اين قادر به بيان زابطه براي من و شماي انساني و خصوصا مردم يهود زمان مسيح و متناسب با فرهنگ ملي و ديني انان نيست قطعا اگر بود عنوان ديگري ميگرفت لذا از شماي پزشك انتظار ميرفت كمي عميق تر فكر كنيد و نه به معني ظاهري واژگان؟

بسيار داد سخن از عقل و علم و منطق سر داديد - سلمنا - حال معجزه جناب محمد را با كجاي عقل و علم وم منطق تان توجيه ميكنيد؟؟؟؟؟؟؟؟ شايد علمي به نام معجزه هم وجود دارد كه بنده بي خبرم

كاش براي اينكه به عنوان يك پزشك درس خوانده !!!!! يكبار عهد جديد 300 صفحه اي را مطالعه ميفرموديد بعد حكم به غير منطقي بودن را صادر ميكرديد تا بنده هم ميتوانستم در پزشك بودن شما اينگونه شك نكنم

sina178s;511564 نوشت:
در زمان غيبت مسلمين فقط وظيفه امر به معروف و نهي از منكر كه قائم به رفتار خودشان باشد را به عهده دارند يعني ميتوانند مرتد را نصيحت يا توبيخ يا تحريم نمايند اما مجاز به اجراي حد نيستند
آنچه امروز شما مي بينيد و ميشنويد ربطي به اسلام و قران و سيره اهل بيت ندارد لذا از قضاوتي كه تر و خشك را با هم بسوزاند اجتناب كنيد انصاف شرط عدالت است و خدا خدايي است عادل

با سلام

حضرت عالی با چه سندی می فرمایید حاکم اسلامی در زمان غیبت مجاز به اجرای حد نمی باشد!!؟ حاکم اسلامی تمامی اختیارات معصوم را در امور سیاسی و اجتماعی مردم دارد. (برای مطالعه بیشتر ر.ک: جوادی آملی، ولایت فقیه)
اجرای حدود الهی عین عدالت است، اجرای حدود الهی منافاتی با سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد چرا که در صورت عدم اجرای حدود جامعه دچار هرج و مرج شده و امنیت جانی، مالی و اعتقادی مختل خواهد شد.

*عارف*;515395 نوشت:
جناب هادی گرامی مقصر من بودم که سوالات اینگونه مطرح کردم.فکر کنم این موارد هم به تاپیک مرتبط باشد ولی اگر صلاح نمیدانید ادامه یابد یا تاپیکهای موجود را معرفی کنید برای ادامه بحث و یا اینکه بفرمائید تاپیکی جدید ایجاد کنم.
باتشکر.

با توجه به اینکه در این تاپیک در انتها جمع بندی خواهد شد، سزاوار است فقط در محدوده موضوع تاپیک گفتگو شود اگر زحمت ایجاد تاپیک مستقل را متحمل شوید ممنون خواهم شد.
دوستان اگر در زمینه ارتداد فرمایشی داشتید استفاده می کنیم و الا لطفا بحث مسیحیت را ادامه ندهید و ادامه بحث را به تاپیک مستقل موکول بفرمایید.

هادی;516106 نوشت:
با سلام

حضرت عالی با چه سندی می فرمایید حاکم اسلامی در زمان غیبت مجاز به اجرای حد نمی باشد!!؟ حاکم اسلامی تمامی اختیارات معصوم را در امور سیاسی و اجتماعی مردم دارد. (برای مطالعه بیشتر ر.ک: جوادی آملی، ولایت فقیه)
اجرای حدود الهی عین عدالت است، اجرای حدود الهی منافاتی با سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد چرا که در صورت عدم اجرای حدود جامعه دچار هرج و مرج شده و امنیت جانی، مالی و اعتقادی مختل خواهد شد.

با سلام
شما مطلبي را فرموديد و آن را پايه استلال خود قرار داديد كه هيچ تبايني با اعتقاد شيعه ندارد حاكم اسلامي در زمان غيبت!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر شما شيعه هستيد و اگر به در اعتبار اصول كافي و بحار الانوار شكي نداريد بايد بدانيد كه تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت كفر است و دشمني صريح با امام زمان
اگر شما معتقد به ولايت مطلقه فقيه هستيد بايد قبل از اين فرمايش اولا پاسخ دهيد كه
1 - بر اساس نسوس صريح علماي بنام شيعه اجراي حدود شرعي فقط در حيطه و اختيارات امام معصوم است كه عاري و مصون از خطا و اشتباه است كسي كه احتمال خطا در تصميم و عمل دارد و همينطور خود مرتكب خطا و گناه ميشود چه تضميني بر كشف حقيقت از جانب اوست
2 - چگونه يك فرد گناهكار ميتواند وارث ولايت رسول الله و ائمه معصوم شيعه باشد - يا ائمه و رسول هم گناهكار و غير معصوم هستند يا اينكه شخص حاكم اسلامي بايد اثبات كند كه معصوم است و يا مجوز از معصوم دارد
3 - كدام يك از ائمه خود راسا حدود شرعي را اجرا كردند؟؟ كدام امام از ائمه شيعه مرتدي را اعدام كردند ؟ يا زاني را سنگسار كرد - لطفا سند روايت و حديث را ذكر كنيد - اميدوارم اشتباه كرده باشم شايد منظور شما از امام حضرت ابوبكر و حضرت عمر هستند كه چنين كردند!!!!!!

خاطر نشان ميكنم اتهاماتي كه شما به به ائمه شيعه ميزنيد و اموري را بناحق به آنان نسبت ميدهيد طبق اعتقادات خود شما - روزي گريبان شما را خواهد گرفت - چرا بخاطر توجيه اعمال خود چهره ائمه را چنين مخدوش و خشن جلوه ميدهيد؟

من مسلمان نيستم برعكس بسياري از شما مسلمين قضاوتم بر اساس عملكرد مسلمين يا مسيحيان نيست ملاك من مستندات اصلي اديان يعني كتب و بنيانگذاران اديان است در مطالعاتم چهره ائمه شيعه را اينگونه كه شما در توجيه عملكرد حكومت اسلامي نشان ميدهيد نديدم وقتي مناظره امام رضا با مسيحيان يا يهود را مينگرم قبل از اينكه به نتيجه مناظره , و همينطور نحوه محاجه و سوالات طرفين فكر كنم به اين مي انديشم كه امام رضا پذيرفته است كه چند مسيحي در جمع مسلمين حاضر شوند تا مسلمين را به پيروي از دين خود ترغيب كنند و حقانيت ايمان خود را ثابت كنند و چه بسا ممكن است مسلماني به يهود يا مسيحيت بگرود و امام رضا هم چنين احتمالي را به جان ميخرند و وارد گود مناظره ميشوند و قطعا اگر مسلماني از اسلام خارج شود او را اعدام نخواهد كرد وگرنه كل منطقش به هوا ميرود
اي كاش ترجمه متن مناظره و شرايط وقوع آن را منتشر ميكرديد تا ازاد انديشي امام رضا را ميديديد ظلمي كه شما شيعيان به ائمه شيعه ميكنيد دشمنانشان نكردند

sina178s;514328 نوشت:
با سلام
اولا ما كشور مسيحي به آن معنا كه قوانين و مقررات مطابق مسيحيت باشند نداريم بغير از واتيكان - همانطور كه عرض كردم در بعضي از كليسا هاي المان مسلمانها در داخل كليسا نماز جماعت مي خوانند و يا مراسم دين برگزار ميكنند فيلم هايي از اين مورد در يو تيوب موجود است اصولا مسيحيان نه از نظر ديني و نه قانوني حق برخورد با غير مسيحيان را ندارند سعي در محبت و تامل است - كليسا براي رساندن پيام نجات خدا تشكيل ميشود همه ما از نظر ايمان مسيحي فرزندان خدا هستيم و كليسا در واقع نمونه اي از آن پادشاهي خداوند بر روي زمين است تا فرزندان گمشده خداوند را يافته و از هلاكت رهاند لذا مسيح فرمود افراد مريض نياز به طبيب دارند و نه افراد سالم - و كليسا جاي گناهكاران است كه ميخواهند از لعنت گناه آزاد شوند

سلام
کارشناس تاپیک فرمودند در حیطه تاپیک سوال کنیم
اگر زحمت نیست جواب سوالات زیر رو کامل بدید و البته ساده
1 - من مسیحی هستم . توی هر سنی ، با یا بدون تحقیق ، تصمیم میگیرم مسلمان شوم .حکم بنده دقیقا توی مسیحیت چیست و لطفا کاملا دقیق و واضح بفرمایید با بنده چه نوع رفتاری میشود و نیز اگر مثل اسلام مجازاتی دارد ، آن مجازات چیست؟
2 - بنده مسیحی هستم و در هر سنی ، با یا بدون تحقیق ، تصمیم میگیرم مسلمان شوم.آیا این اجازه را دارم که دینم رو برای دوستم یا دوستانم که مسیحی هستند توضیح بدم و از خصوصیات دین جدیدم بگم؟اگر این اجازه رو دارم که هیچ اگر ندارم دقیقا چجوری ندارم؟چه مجازاتی برای من هست اگر تبلیغ کنم؟دقت بفرمایید منظورم تبلیغ علنی در سطح جامعه نیست ، بلکه برای دوستان صمیمی خودم.
3 - آیا اگر من از مسیحیت رفتم مسلمدن شدم میتوانم دوباره مسیحی شوم یا مثل اسلام شما هم توبه رو قبول نمیکنید؟
4 - آیا من که از مسیحیت رفتم مسلمون شدم میتونم با بقیه مسیحیان داد و ستد و رفت و آمد داشتا باشم؟آیا میتوانم وارد کلیسا شوم و مثلا بشینم فقط نگاع کنم؟آیا میتوانم با یه مسیحی ازدواج بکنم؟
تشکر

هادی;516110 نوشت:
با توجه به اینکه در این تاپیک در انتها جمع بندی خواهد شد، سزاوار است فقط در محدوده موضوع تاپیک گفتگو شود اگر زحمت ایجاد تاپیک مستقل را متحمل شوید ممنون خواهم شد.
دوستان اگر در زمینه ارتداد فرمایشی داشتید استفاده می کنیم و الا لطفا بحث مسیحیت را ادامه ندهید و ادامه بحث را به تاپیک مستقل موکول بفرمایید.

با سلام
بی زحمت سوالات زیر رو دونه دونه و دقیق پاسخ بدید چون شدیدا ذهنم رو مشغول کرده
توی همه موارد هم میش فرض فرد مرتد ، مرتد از نوع فطری هست

1 - حکم مرتد که اعدام هست رو آیا همه میتوانند اجرا کنند یا فقط حاکم شرع؟من شنیدم حتی حاکم شرع هم نمیتونه و فقط امام معصوم میتونه.این درسته؟اگر درسته چرا؟
2 - حکم اعدام برای مرتد توی قرآن اومده یا احادیث؟دقیقد بفرمایید این حکم رو چجوری علمای دین درآوردند و از کجا درآوردند؟
3 - یه مدلی هست که مسلمان هرکسی باشه میتونه حکم اعدام رو اجرا کنه و نیاز نیست حتما حلکم شرع انجامش بده.اون چیه؟
4 - اگر به یه نفر حکم مرتد داده شد ، آیا من این اجازه رو دارم که مثلا برم طرف که به خارج کشور فرار کرده گیرش بیارم و تحویل حاکم شرع بدم؟اگر خواست فرار کنه میتونم به زور متوسل بشم؟
5 - اگر کسی که مرتد هست ، توبه کند ، آیا توی مجازات او فرقی میکند؟
6 - توی مجازات فرد مرتد اینکه با تحقیق باشه دین جدیدش رو انتخاب کرده باشه یا بدون تحقیق هم فرقی داره؟
7 - توی تاریخ اسلام نمونه یا مثالی از اجرای حکم اعدام مرتد از جانب معصومین وجود داشته؟
8 -آیا مرتد یعنی تغییر دین بعد از بلوغ یا اینکه اصلا توی این مساله سن مطرح نیست؟
9 - من کلی تفسیر خوندم اما آخرش نفهمیدم این " لا اکراه فی الدین" چجوری با مساله ارتداد میخونه؟آقا قرآن داره میگه شما میتونی بعد که عقلت رسید مثلا بری مسیحی بشی کسی هم کارست نداره جاییش هم نگفته نباید تبلیغ کنی یا نمیتونی توبا کنی.حالا بی زحمت شما منو از این گمراهی در بیارین.
تشکر

maryam27;514989 نوشت:
خوب بنا به تعریف مرتد:
{مرتد
لغت نامه دهخدا

مرتد. [ م ُ ت َدد ] (ع ص ) از دین برگشته . نعت فاعلی است از ارتداد. اصلاًبه معنی برگشت و رجوع ، و به کسی اطلاق شود که از دین حق برگشته باشد. و در شرع کسی که بعد از قبول اسلام ترک مسلمانی گفته و از اسلام برگشته باش

د :}

مرتد کسی هست که از دین برگشته یاشه.وقتی کسی از اول اسلامو انتخاب نکرده و بعد میره یه دین دیگه رو انتخاب میکنه که از ذین برگشته محسوب نمیشه!


میشه بگین چرا مرتد فطری هم مجازاتش اعدامه؟!

muiacir;516728 نوشت:
سلام
کارشناس تاپیک فرمودند در حیطه تاپیک سوال کنیم
اگر زحمت نیست جواب سوالات زیر رو کامل بدید و البته ساده
1 - من مسیحی هستم . توی هر سنی ، با یا بدون تحقیق ، تصمیم میگیرم مسلمان شوم .حکم بنده دقیقا توی مسیحیت چیست و لطفا کاملا دقیق و واضح بفرمایید با بنده چه نوع رفتاری میشود و نیز اگر مثل اسلام مجازاتی دارد ، آن مجازات چیست؟
2 - بنده مسیحی هستم و در هر سنی ، با یا بدون تحقیق ، تصمیم میگیرم مسلمان شوم.آیا این اجازه را دارم که دینم رو برای دوستم یا دوستانم که مسیحی هستند توضیح بدم و از خصوصیات دین جدیدم بگم؟اگر این اجازه رو دارم که هیچ اگر ندارم دقیقا چجوری ندارم؟چه مجازاتی برای من هست اگر تبلیغ کنم؟دقت بفرمایید منظورم تبلیغ علنی در سطح جامعه نیست ، بلکه برای دوستان صمیمی خودم.
3 - آیا اگر من از مسیحیت رفتم مسلمدن شدم میتوانم دوباره مسیحی شوم یا مثل اسلام شما هم توبه رو قبول نمیکنید؟
4 - آیا من که از مسیحیت رفتم مسلمون شدم میتونم با بقیه مسیحیان داد و ستد و رفت و آمد داشتا باشم؟آیا میتوانم وارد کلیسا شوم و مثلا بشینم فقط نگاع کنم؟آیا میتوانم با یه مسیحی ازدواج بکنم؟
تشکر

با سلام
1 - حكم مسيحيت در باره مسيحيان است نه غير مسيحي و اگر كسي از مسيح رو برگرداند حكم از آن خود مسيح است و نه با مسيحيان يا كليسا
2 - شما ميتوانيد با هر كسي كه به سخن شما گوش ميدهد صحبت كنيد و كسي شما را مجازات نخواهد كرد تغيير دين و انتخاب حق هر كسي است و تبليغ عقيده هم همينگونه
3 - در توبه بروي همه باز است و تشخيص و تائيد توبه براي عضويت در كليسا به عهده رهبران محلي كليسا است
4 - قطعا شما ميتوانيد با هر كسي كه با شما داد و ستد ميكند معامله كنيد اما در باره حضور در مراسم عمومي كليسا مانعي نيست ولي عضويت در كليسا خاص مسيحيان است - اگر يك مسيحي حاضر به ازدواج با شما شد هم ميتوانيد ازدواج كنيد اما بدانيد ازدواج رسمي با اردواج شرعي مغايراست براي ازدواج مسيحي با غير مسيحي نياز به اجازه اسقف است

sina178s;517202 نوشت:
با سلام
1 - حكم مسيحيت در باره مسيحيان است نه غير مسيحي و اگر كسي از مسيح رو برگرداند حكم از آن خود مسيح است و نه با مسيحيان يا كليسا
2 - شما ميتوانيد با هر كسي كه به سخن شما گوش ميدهد صحبت كنيد و كسي شما را مجازات نخواهد كرد تغيير دين و انتخاب حق هر كسي است و تبليغ عقيده هم همينگونه
3 - در توبه بروي همه باز است و تشخيص و تائيد توبه براي عضويت در كليسا به عهده رهبران محلي كليسا است
4 - قطعا شما ميتوانيد با هر كسي كه با شما داد و ستد ميكند معامله كنيد اما در باره حضور در مراسم عمومي كليسا مانعي نيست ولي عضويت در كليسا خاص مسيحيان است - اگر يك مسيحي حاضر به ازدواج با شما شد هم ميتوانيد ازدواج كنيد اما بدانيد ازدواج رسمي با اردواج شرعي مغايراست براي ازدواج مسيحي با غير مسيحي نياز به اجازه اسقف است

اول باید بگم تشکر از پاسخ گوییتون
دوم هم باید بگم دمتون گرم ، کلی با دینتون توی مقوله ارتداد حال کردم
1 - یعنی مثل اسلام شما بحث اعدام ندارید؟اصلا با کسی که تا دیروز مسیحی بوده و امروز مثلا بهودی میشه هیچ کاری ندارین و حکمی ، مجازاتی چیزی براش ندارین؟
3 - توی صحبتتون گفتین اگر کسی با شما معامله کند.من دقیقا میخوام بدونم اگر تا دیروز مسیحی بودم و امروز مسلمون میشم رفتار مسیحیان با من چجوریه؟
4 - ازدواج شرعیتون اجازه نمیده با غیر مسیحی ازدواج کنم؟اسقف دقیقا چه کسی هست و توی اجازه دادن و یا ندادن چه چیزهایی رو مد نظر قرار میده؟

با سلام
معامله يا مراوده يك امر شخصي است مثلا اگر شما نخواهيد يك همجنس باز وارد مغازه شما شود يا با شما حساب دفتري داشته باشد يا رفت و امد خانوادگي داشته باشد اين حق شماست كسي نمي تواند به شما خرده بگيرد گرچه تشويق به محبت و رفتار پسنديده و انساني است ولي محبت هم زوري نيست
اصولا ازدواج مسيحي و غير مسيحي عقلا اشكال دارد ازدواج در مسيحيت به معني يك تن شدن زن و مرد است آيا دو نفر كه معبود و مقصود و مقصد متفاوتي دارند ميتوانند يك تن شوند؟ از نظر ايمان مسيحي همه ما انسانها فرزندان خدا هستيم اما همه يك مقصد را انتخاب نمي كنيم اما اگر كسي نمي تواند بيست شود دليل هم ندارد صفر شود نمره 12 هم بياورد قبول است ازدواج با غير مسيحي گرچه ايده ازدواج مسيحي را تامين نمي كند ولي بهتر از گناهاني چون زنا است اگر كسي مثلا در كشوري مثل ايران زندگي ميكند كه امكان ازدواج با يك فرد مناسب مسيحي را ندارد ميتواند با يك فرد غير مسيحي اما مناسب ازدواج كند تشخيص اين امر با اسقف است چرا كه حفظ ايمان مسيحي در يك ازدواج اينگونه سخت است لذا اسقف به لحاظ تجربه و علم و اختيار عقد شرعي صاحب صلاحيت است

یه سوال اگه میگید دین رو عوض کنید مرتدی و حکم اعدام داره پس این متن زیر رو چطور توجیح میکنید:

اَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ شان نزول آیهمردى از اهل مدينه به نام" ابو حصين" دو پسر داشت؛ برخى از بازرگانانى كه به مدينه كالا وارد مى‏كردند، هنگام برخورد با اين دو پسر آنان را به عقيده و آيين مسيح دعوت كردند، آنان هم سخت تحت تاثير قرار گرفته و به اين كيش وارد شدند و هنگام مراجعت نيز به اتفاق بازرگانان به شام رهسپار گرديدند. "ابو حصين" از اين جريان سخت ناراحت شد و به پيامبر (صلي الله عليه و آله) اطلاع داد و از حضرت خواست كه آنان را به مذهب خود برگرداند و سؤال كرد: آيا مى‏تواند آنان را با اجبار به مذهب خويش باز گرداند؟ آيه 256 نازل گرديد و اين حقيقت را بيان داشت كه: "در گرايش به مذهب اجبار و اكراهى نيست". در تفسير" المنار" نقل شده كه ابو حصين خواست دو فرزند خود را با اجبار به اسلام باز گرداند، آنان به عنوان شكايت نزد پيغمبر آمدند. "ابو حصين" به پيامبر عرض كرد: من چگونه به خود اجازه دهم كه فرزندانم وارد آتش گردند و من ناظر آن‏ باشم؟ آيه 256 به همين منظور نازل شد.

استاد جعفر سبحاني در مورد آزادي عقيده و ارزش آن مي گويد : ” در مطلوبيت آصل آزادي عقيده جاي هيچ ترديدي نيست ؛ زيرا پذيرش دعوت پيامبران الهي بر اين اصل استوار است . اگر انسان ها در انتخاب دين و اعتقاد خود آزاد نمي بودند ، هيچ كس نمي توانستند از عقايد پشين خود دست بردارند و به دعوت انبياء پاسخ مثبت دهند . حجيت دعوت پيامبران تنها با پذيرش آزادي عقيده ، توجيه منطقي مي يابد.“ ) سبحاني، جعفر، آزادي و مردم سالاري،ص91(
علاوه بر آن ، اساسا عقيده كه يك امري دروني و قلبي است، امر تكويني مي باشد كه تحميلي و اجباري نيست و آيه لا اكراه في الدين نيز ناظر به همين بعد تكويني آزادي عقيده است) مصباح يزدي ، محمد تقي، همان، ص 381(
[h=3]چهار چوب آزادي در اسلام[/h]آزادي ( چه در حوزه عقيده و چه در حوزه هاي ديگر) اگرچه امر مطلوب است ؛ اما آزادي مطلق نه امكان دارد و نه مطلوب است ؛ زيرا موجب كسترش هرج و مرج و ظلم و بيداد در سراسر جامعه مي شود و انسان زورمند به بهانه آزادي هرچه خواسته باشد اعمال مي كند . به اين جهت هيچ عاقلي در عالم از آزادي مطلق و بي قيد و شرط دفاع نمي كنند؛ بلكه حد و مرزي را براي آن قائلند . و اسلام نيز كه مدعي دين جهاني و دلسوز سعادت و كمال بشريت است ، براي آزادي حدودي را معين كرده است تا جامعه اسلامي از هرج و مرج عقيدتي و توطئه هاي دشمنان در امان بماند
پس اسلام ، آزادي عقيده را با حدود و شرايط خاصي مي پذيرد . و انسان در انتخاب يك عقيده تا جايي آزاد است كه باعث گمراهي ، رواج بي بند و باري و به خطر افتادن سعادت افراد جامعه نشود .
فلسفه حكم فقهي ارتداد در اسلام
قبل از هر چيز بايد ديد كه ارتداد به چه معني است و مرتد از نظر فقهي و حقوقي بر چه كساني اطلاق مي شود ؟
ارتداد ، يعني فردي پس از پذيرفتن يك دين( اسلام ) از آن برگردد و درستي عقايد آنرا انكار كند.( جوادي آملي، عبدالله، ارتداد و آزادي، پاسدار اسلام،) اما، مرتد بر فردي صدق مي كند كه علاوه بر داشتن شرايطي مانند بلوغ ، عقل و اختيار، شرايط ذيل را داشته باشد(صرامي، سيف الاسلام، احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر، ص7)
1- آگاهانه يكي از ضروريات دين را انكار كند
2- بداند كه لازمه انكار آن حكم ضروري، انكار درستي نبوت پيامبر اكرم (ص) و اساس دين است
با توجه به دو قيد ” آگاهي“ و ” التزام به لوازم سخن كفر آميز“ ، اين حكم ارتداد شامل فردي كه در مورد اعتقادات ديني اش دچار شك و ترديد شده نمي شود؛ بلكه تنها افرادي مرتد شناخته مي شوند كه به طوري جدي قصد انكار دين را داشته باشند و الا اگر از روي ناداني و يا شبه علمي باشد، حكم مرتد را ندارد
آيات الله جوادي آملي نيز اين مطلب را تأييد كرده مي فرمايد: اگر كسي بدون سوء نيت و تنها در نتيجه شباهت علمي ، دين را انكار نمايد، نزد خداوند معذور است و گرفتار عذاب اخروي نخواهد شد. بنابر اين اگر فردي يكي از مسائل دين را از روي نا آگاهي نپذيرد يا امر غير ضروري اي را انكار نمايد يا به لوازم سخن خود يعني انكار درستي قرآن و سخنان معصومين (ع) آگاه نبوده و پس از آگاهي، اين لوازم را نپذيرد، مرتد شناخته نمي شود.( جوادي آملي، عبدالله، ارتداد و آزادي، پاسدار اسلام)
حال با توجه به اينكه اسلام طرفدار تعقل و ايمان آگاهانه است، نمي توان گفت كه اسلام با حكم فقهي ارتداد در صدد مخالفت با رشد علمي و آزاد انديشي است؛ بلكه فلسفه حكم فقهي ارتداد در اسلام، تدبير بازدارنده اي در برابر توطئه براندازي و تضعيف اسلام است
پس فلسفه حكم سنگين اعدام براي مرتد در اسلام، جلو گيري از ايجاد فتنه و به بازي گرفتن اسلام و باورهاي ديني و نيز پاسداري از مهم ترين ارزش هاي الهي و انساني يعني ايمان و اعتقادات صحيح اسلامي است. و دليلش هم اين است كه اگر ارتداد يك مسلمان صرفا به باور ديني او خلاصه شود و آنرا ابراز نكند، هرچند او را از كمال اخروي و حقيقي شايسته خود باز ميدارد؛ ولي مجازات و ديگر احكام فقهي مرتد در حق او اجرا نمي شود. و اما اگر آن عقيده ابراز شود و فرد، افكار ارتداد آميز خود را به جامعه سرايت دهد، چون يك عمل خارجي است، داراي بار حقوقي و فقهي مي گردد. و در اين صورت اگر ابراز آن به صورتي باشد كه منجر به ترويج پندار نادرست در جامعه اسلامي شود، دولت و جامعه اسلامي از باب نهي از منكر و جلوگيري از اشاعه عقايد گمراه كننده، به مخالفت با آن مي پردازند و چنين آزادي اي را محدود مي كنند و اين يك امر كاملا معقول و منطقي است
بنابر اين همان گونه كه افراد و دولتها براي جلوگيري از اشاعه يك بيمار، تدابير بازدارنده و ايمني بخشي را به كار مي گيرند، بايد در مورد گسترش بيماري هاي روحي و معنوي هم چاره انديشي كند؛ زيرا سلامت و سعادت دنيا و آخرت انسان كه در گرو عقايد صحيح اوست، از سلامت بدن او مهم تر است. و دين مقدس اسلام با حساسيت ويژه اي مراقب سلامت باور هاي الهي است و آزادي را در اين رابطه در چهارچوب خاص قبول دارد نه بطور مطلق
[h=1][/h]

خواجوی;510058 نوشت:
با سلام و احترام :
ایا میشود گفت چون اسلام راه بازگشت از دین را بسته است و مرتد اعلام کرده است قدرت انتخاب را از انسان گرفته است ؟ براستی چرا اسلام که همیشه در امور اعتقادی اجبار و اکراه نداشته است در برگشت از اعتقاد به اسلام چنین سخت برخورد کرده است ؟

به نظرم مسلمانزاده وقتي تحقيق كنه ، حتي اجازه خروج از اسلام رو هم داره
ولي اوني كه وارد اسلام شده مثل اينه كه به خدمت ارتش در اومده و ارتش چرا نداره ، يعني قبلش اطلاعاتشو تكميل كرده و واردش شده
شما ببينيد وقتي يه گروه تشكيل ميشه ديگه به اعضاء اون اجازه جداشدن و خروج ازش تشكيلات نميدن مگر با مرگ ( يه قانون دنيايي )

sina178s;516686 نوشت:
با سلام
شما مطلبي را فرموديد و آن را پايه استلال خود قرار داديد كه هيچ تبايني با اعتقاد شيعه ندارد حاكم اسلامي در زمان غيبت!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر شما شيعه هستيد و اگر به در اعتبار اصول كافي و بحار الانوار شكي نداريد بايد بدانيد كه تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت كفر است و دشمني صريح با امام زمان

سلام علیکم

تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت مطابق با دستور خداوند در قرآن کریم است در ارتباط با این موضوع تاپیک زیر را ملاحظه کنید:
http://www.askdin.com/thread14021.html

sina178s;516686 نوشت:
اگر شما معتقد به ولايت مطلقه فقيه هستيد بايد قبل از اين فرمايش اولا پاسخ دهيد كه
1 - بر اساس نسوس صريح علماي بنام شيعه اجراي حدود شرعي فقط در حيطه و اختيارات امام معصوم است كه عاري و مصون از خطا و اشتباه است كسي كه احتمال خطا در تصميم و عمل دارد و همينطور خود مرتكب خطا و گناه ميشود چه تضميني بر كشف حقيقت از جانب اوست
2 - چگونه يك فرد گناهكار ميتواند وارث ولايت رسول الله و ائمه معصوم شيعه باشد - يا ائمه و رسول هم گناهكار و غير معصوم هستند يا اينكه شخص حاكم اسلامي بايد اثبات كند كه معصوم است و يا مجوز از معصوم دارد

در توقيع شريف‏ آمده: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله‏».(بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏2، ص: 90) در پيش آمدها، به راويان حديث ما (كساني كه گفتار ما را مي‏توانند گزارش دهند) رجوع كنيد، زيرا آنان حجت ما بر شمايند، و ما حجت‏ خدائيم. يعني حجيت آنان به خدا منتهي مي‏گردد.
و در روايت‏ آمده: «اجراي حدود با كساني است كه شايستگي نظر و فتوي و حكم را دارا باشند.
اين گونه روايات به ضميمه دلائلي كه حق حكم نمودن را در دوران غيبت از آن فقها مي‏داند(این دلایل در لینک فوق بیان شده)، به خوبي‏روشن مي‏سازد كه اقامه حدود و اجراي احكام انتظامي در عصر غيبت، حق و وظيفه فقهاء مي‏باشد.
می توانید برای مطالعه بیشتر کتب زیر را هم ببینید:
کتاب تنقیح - اجتهاد و تقلید ص 419 تا 425
کتاب مبانی تکملة المنهاج ج 1 ص 224 تا 226 از آیت الله خویی (ره)
بحث ولایت فقیه آیت الله معرفت

sina178s;516686 نوشت:
3 - كدام يك از ائمه خود راسا حدود شرعي را اجرا كردند؟؟ كدام امام از ائمه شيعه مرتدي را اعدام كردند ؟ يا زاني را سنگسار كرد - لطفا سند روايت و حديث را ذكر كنيد - اميدوارم اشتباه كرده باشم شايد منظور شما از امام حضرت ابوبكر و حضرت عمر هستند كه چنين كردند!!!!!!

خاطر نشان ميكنم اتهاماتي كه شما به به ائمه شيعه ميزنيد و اموري را بناحق به آنان نسبت ميدهيد طبق اعتقادات خود شما - روزي گريبان شما را خواهد گرفت - چرا بخاطر توجيه اعمال خود چهره ائمه را چنين مخدوش و خشن جلوه ميدهيد؟

تنها به دو نمونه اشاره می کنم:
اميرالمؤمنين على(ع) درباره زنى كه زنا كرده بود و حامله شده و فرزندش را به طور پنهانى به قتل رسانده بود، به صد ضربه شلاق حكم نموده و سپس او را سنگسار كردند. گویی اين اولين موردى بود كه اميرالمؤمنين على(ع) رجم را اجرا نمودند.( حر عاملى، وسائل الشيعه، ج28، ص65)
(عوالی اللئالی، ج3، ص441، انتشارات سیدالشهداء، قم، ۱۴۰۵ هـ ق) (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۷، ص ۱۸۵، ح ۵، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ هـ ش)

sina178s;516686 نوشت:
ي كاش ترجمه متن مناظره و شرايط وقوع آن را منتشر ميكرديد تا ازاد انديشي امام رضا را ميديديد ظلمي كه شما شيعيان به ائمه شيعه ميكنيد دشمنانشان نكردند

از اینکه ائمه مظلوم شیعیان، از مسیحیت هم طرفدار دارند جای بسی شادمانی است، همان طور که بارها در مباحث گذشته گفته شد صرف خروج از دین اسلام حکمش اعدام نیست، مرتدی اعدام می شود که در صدد تخریب عقاید مسلمین باشد. (به پست های قبل مراجعه کنید)

muiacir;516733 نوشت:
با سلام
بی زحمت سوالات زیر رو دونه دونه و دقیق پاسخ بدید چون شدیدا ذهنم رو مشغول کرده
توی همه موارد هم میش فرض فرد مرتد ، مرتد از نوع فطری هست

1 - حکم مرتد که اعدام هست رو آیا همه میتوانند اجرا کنند یا فقط حاکم شرع؟من شنیدم حتی حاکم شرع هم نمیتونه و فقط امام معصوم میتونه.این درسته؟اگر درسته چرا؟

با سلام و عرض ادب خدمت شما برادر بزرگوار

اجرای حدود شرعی اولا و بالذات مختص معصومین علیهم السلام است اما بالعرض این حق به فقهای عظیم الشأن و حاکم اسلامی داده شده است. (به پست قبل مراجعه کنید)

muiacir;516733 نوشت:
2 - حکم اعدام برای مرتد توی قرآن اومده یا احادیث؟دقیقد بفرمایید این حکم رو چجوری علمای دین درآوردند و از کجا درآوردند؟

در آيات قرآن اشاره‌اي به حد مرتد نشده است؛ ولي عذاب دردناك وشديدشان به طور اجمال حكايت از مجازات هاي سنگين دنيوي نيز مي‌كند. چرا که قران کریم در مقام بیان تمام احکام و شرایط مربوط به مرتدین نیست همانگونه که در بسیاری از مسایل و احکام شرعی دیگر نیز که همین طور است.قران معمولا به مباحث کلی در مورد احکام می پردازد و مباحث فرعی و یا اجرایی را موکول به رسالت نبی و جانشینان ایشان علیهم السلام می کند.
در مورد حکم مرتد هم اینگونه است. نه تنها اين حكم بلكه بسيارى از احكام مسلم شرعى كه حتى از ضروريات دين است در قرآن نيامده. از باب نمونه مسائل راجع به غسل و تعداد ركعات نماز ,کیفیت ازدواج و
حکم اعدام مرتد فطری در روایات بیان شده است، فقها نیز بر اساس همین روایات حکم به اعدام مرتد فطری داده اند:
یک روایت تقدیم حضور می شود:
الطوسى باسناده عن الحسين بن سعيد قال قرأت بخطّ رجل إلى أبى الحسن الرّضا عليه السّلام: «رجل ولد على الاسلام، ثمّ كفر و أشرك، و خرج عن الإسلام هل يستتاب، أو يقتل و لا يستتاب فكتب: يقتل» (مسند الإمام الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 388)

muiacir;516733 نوشت:
یه مدلی هست که مسلمان هرکسی باشه میتونه حکم اعدام رو اجرا کنه و نیاز نیست حتما حلکم شرع انجامش بده.اون چیه؟

به هیچ عنوان این مدل شرعی نیست، در شرع مقدس اسلام حاکم و فقیه می تواند حدود را جاری کند.

muiacir;516733 نوشت:
4 - اگر به یه نفر حکم مرتد داده شد ، آیا من این اجازه رو دارم که مثلا برم طرف که به خارج کشور فرار کرده گیرش بیارم و تحویل حاکم شرع بدم؟اگر خواست فرار کنه میتونم به زور متوسل بشم؟

ظاهرا این وظیفه فقط به عهده حاکم اسلامی است و شما چنین وظیفه ای ندارید.

muiacir;516733 نوشت:
5 - اگر کسی که مرتد هست ، توبه کند ، آیا توی مجازات او فرقی میکند؟

نه فرقی نمی کند؛ البته اگر توبه کند توبه او عند الله پذیرفته می شود اما در مجازات وی تأثیری ندارد.

muiacir;516733 نوشت:
6 - توی مجازات فرد مرتد اینکه با تحقیق باشه دین جدیدش رو انتخاب کرده باشه یا بدون تحقیق هم فرقی داره؟

خیر، اگر در صدد تخریب عقاید مسلمین برآید فرقی نمی کند و مجازاتش اعدام است.

muiacir;516733 نوشت:
7 - توی تاریخ اسلام نمونه یا مثالی از اجرای حکم اعدام مرتد از جانب معصومین وجود داشته؟

موارد متعددي در زمان پيامبر و ائمه عليهم السلام مشاهده شده كه حكم اعدام براي مرتد اجرا شده است. به عنوان مثال به اين چند نمونه توجه كنيد:
در فتح مكه پيامبر از خونريزي خودداري كردند، اما در عين حال كساني را نام برد و مسلمانان را امر فرمود كه هر يك از آنان را هر كجا بيابند بكشند. اين افراد عبارتند از:
1. عبدالله بن سعد ابي سرح، كه قبلا اسلام آورد و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش بازگشت. بعد از فتح مكه عثمان بن عفّان (خليفه سوم) كه برادر رضاعي اش بود ،او را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را نزد رسول خدا آورد و امان خواست. پيامبر خاموش ماند تا شايد كسي از مسلمانان او را گردن بزند.
عبدالله بن خطل ادرمي كه قبلا اسلام آورده بود ،مرتد شد و به مكه گريخت . در فتح مكه او را در حالي كه پرده كعبه را گرفته بود ، آوردند و كشتند.
قيس بن صبابه ليثي كه وارد مدينه شد و اسلام آورد و سپس مرتد شد و گريخت و در روز فتح مكه كشته شد.( آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاهي، 1359، ص524)

muiacir;516733 نوشت:
8 -آیا مرتد یعنی تغییر دین بعد از بلوغ یا اینکه اصلا توی این مساله سن مطرح نیست؟

قبل از بلوغ که فرد مکلف نیست، حد برای کسی جاری می شود که مکلّف باشد.

جمع بندی (1)

موضوع: ارتداد و عدم اختیار

پرسش:
ایا میشود گفت چون اسلام راه بازگشت از دین را بسته است و مرتد اعلام کرده است قدرت انتخاب را از انسان گرفته است ؟ براستی چرا اسلام که همیشه در امور اعتقادی اجبار و اکراه نداشته است در برگشت از اعتقاد به اسلام چنین سخت برخورد کرده است ؟

پاسخ:
با توجه به اينكه اسلام طرفدار تعقل و ايمان آگاهانه است، فلسفه حكم فقهي ارتداد در اسلام، تدبير بازدارنده اي در برابر توطئه براندازي و تضعيف اسلام است.
مرتد بر فردي صدق مي كند كه علاوه بر داشتن شرايطي مانند بلوغ ، عقل و اختيار، شرايط ذيل را داشته باشد(1)
1.آگاهانه يكي از ضروريات دين را انكار كند
2.بداند كه لازمه انكار آن حكم ضروري، انكار درستي نبوت پيامبر اكرم (ص) و اساس دين است.
با توجه به دو قيد ” آگاهي“ و ” التزام به لوازم سخن كفر آميز“ ، اين حكم ارتداد شامل فردي كه در مورد اعتقادات ديني اش دچار شك و ترديد شده نمي شود؛ بلكه تنها افرادي مرتد شناخته مي شوند كه به طوري جدي قصد انكار دين را داشته باشند و الا اگر از روي ناداني و يا شبه علمي باشد، حكم مرتد را ندارد.
آيت الله جوادي آملي نيز اين مطلب را تأييد كرده مي فرمايد: اگر كسي بدون سوء نيت و تنها در نتيجه شباهت علمي ، دين را انكار نمايد، نزد خداوند معذور است و گرفتار عذاب اخروي نخواهد شد. بنابر اين اگر فردي يكي از مسائل دين را از روي نا آگاهي نپذيرد يا امر غير ضروري اي را انكار نمايد يا به لوازم سخن خود يعني انكار درستي قرآن و سخنان معصومين (ع) آگاه نبوده و پس از آگاهي، اين لوازم را نپذيرد، مرتد شناخته نمي شود.(2)
در رابطه با اینکه چرا اسلام چنین سخت برخورد کرده است عرض می شود: از نگاه قرآن کریم و عقل سلیم، خدا فقط یک دین فرستاده و آن، دینی جز اسلام نیست؛ اسلام یعنی تسلیم محض بودن در برابر خدا! پس خدا جز یک چیز را قبول نمی کند و آن تسلیم محض بودن در برابر خداست. لذا وقتی خدا پیامبر جدید می فرستد، بر پیروان ادیان گذشته واجب است که از او اطاعت نمایند و الّا دروغ می گویند که تسلیم خدا هستند. لذا اگر در برابر پیامبران جدید مخالفت نمودند، دین قبلی آنها نجات بخش آنها نخواهد بود. چون دین صرفاً یک سری رسم و رسومات نیست؛ بلکه حقیقت دین همان اطاعت محض از خدا و تسلیم او بودن است.
امّا آیه ی « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ»(البقرة:256)» بیانگر این نیست که خدا هر دینی را می پذیرد، بلکه بیان می کند که امور اعتقادی اساساً قابل اجبار نیستند و نمی توان کسی به اجبار و اکراه دعوت به اسلام نمود؛ طبق بیان قرآن کریم طریق رسیدن به خدا معلوم و مشخص است اگر کسی از این مسیر طی طریق کرد به خداوند خواهد رسید و الا به مقصد نمی رسد. «قد تبین الرشد من الغی» « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند.» (الإنسان:3)
لذا تنها راه رسیدن به کمال مطلق یعنی خداوند، تسلیم محض بودن در برابر اوامر الهی است...
مطلب دیگر اینکه: اگر کسی اقدام به تحقیق عقلانی در باب ادیان نماید، محال است غیر از اسلام به دین دیگری بگرود. چرا که تمام ادیان موجود جهان ـ غیر از اسلام ـ مشکلات منطقی جدّی در ارکانشان داشته، قادر به اثبات حقّانیّت خودشان نیستند، پس منطقاً چگونه ممکن است کسی از طریق تحقیق واقعی و مطابق با موازین عقلی ــ نه بر اساس تحقیق غلط و غرض مند ــ بتواند دیگر ادیان مثل دین مسیحیّت یا یهودیّت یا زرتشتی و ... را بر اسلام شیعی ترجیح دهد؟
اما کسی که به خیال خود با تحقیق و تفحص عقلانی دینی غیر از دین اسلام را حق تشخیص داد، اگر از اعتقاد فراتر نرفته و موجب سلب امنیت اعتقادی نشود کسی با چنین کسی کاری ندارد و آزاد است به هر دینی که دوست داشت بگرود نه خداوند با چنین کسی کاری دارد و نه قوانین حقوقی حق اعدام این فرد را دارند! امّا چنین فردی ازطریق هدایت و راه رسیدن به خداوند منحرف شده و هیچ گاه به خدا نخواهد رسید.
اینکه عرض شد خداوند نیز کاری با او ندارد بدین معنی نیست که فرد چون به اختیار خود از اسلام برگشته و دین دیگری را انتخاب کرده در آخرت با بهشتیان خواهد بود! چون بهشت نتیجه اعمال انسان در دنیاست برای مثال اگر کسی دست خود را روی آتش بگیرد یقینا خواهد سوخت و یا اگر کسی مال حرامی را بخورد تبدیل به آتش غیر مادی شده و در آخرت خواهد سوخت.
حال هر کسی آزاد است هر راهی که خواست برود چه راهی که منتهی به بهشت می شود و چه راهی که منتهی به جهنّم می شود. محال است که کسی از شهر قم به طرف مشهد برود و از بوشهر سر در آورد. راه طبیعی بهشت و جهنّم نیز مشخّص است و هیچ اجبار و اکراهی در گزینش آنها نیست.لذا فرمود: « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُورا» ما راه را به او نشان داديم، خواه شاكر باشد(و پذيرا گردد) يا ناسپاسی کند. (الإنسان:3) اما نتیجه‌ی طبیعیِ کافر بودن افتادن در هلاکت و نابودی است
مثل اینکه بگوییم تنها راه رسیدن به مشهد مثلا راه شمال است اما اگر کسی راه جنوب را در پیش گرفت یقینا هیچ وقت به مقصد نخواهد رسید چون راه را اشتباه رفته است.

جمع بندی (2)

پرسشی که در این جا مطرح می شود این است که اگر مسلمانی دین و مذهب خود را تغییر دهد ولی تغییر آیین خود را علنی نکرده و دین جدید را تبلیغ نکند آیا باز هم مرتد است؟ در پاسخ عرض می شود بله اگر مسلماني دين ديگري غير از اسلام را اختيار کند سبب ارتداد وي مي شود(با توجه به دو قيد «آگاهي» و « التزام به لوازم سخن كفر آميز») اما اگر افکار غير اسلامي را بين ساير مسلمين شايع نکند حکم اعدام شامل وي نمي شود و در صورت تبليغ دين جديد و اشاعه افکار منحرف حکم اعدام شامل وی خواهد شد.

پرسش دیگری که مطرح می شود این است که گفته می شود در زمان غيبت، مسلمين فقط وظيفه امر به معروف و نهي از منكر كه قائم به رفتار خودشان باشد را به عهده دارند يعني ميتوانند مرتد را نصيحت يا توبيخ يا تحريم نمايند اما مجاز به اجراي حد نيستند؟
در پاسخ عرض می شود:حاکم اسلامی تمامی اختیارات معصوم را در امور سیاسی و اجتماعی مردم دارد. (3) جرای حدود الهی عین عدالت است، اجرای حدود الهی منافاتی با سیره اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام ندارد چرا که در صورت عدم اجرای حدود جامعه دچار هرج و مرج شده و امنیت جانی، مالی و اعتقادی مختل خواهد شد

گفته می شود: تشكيل حكومت اسلامي در زمان غيبت كفر و دشمني صريح با امام زمان است در پاسخ به این شبهه نیز عرض می شود:تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت مطابق با دستور خداوند در قرآن کریم است (4)

همچنین گفته می شود اجراي حدود شرعي فقط در حيطه و اختيارات امام معصوم است كه عاري و مصون از خطا و اشتباه است كسي كه احتمال خطا در تصميم و عمل دارد و همينطور خود مرتكب خطا و گناه ميشود چه تضميني بر كشف حقيقت از جانب اوست؟
در پاسخ به این شبهه عرض می کنیم:
اجرای حدود شرعی اولا و بالذات مختص معصومین علیهم السلام است اما بالعرض این حق به فقهای عظیم الشأن و حاکم اسلامی داده شده است.
در توقيع شريف‏ آمده: «و اما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة احاديثنا، فانهم حجتي عليكم و انا حجة الله‏».(5) در پيش آمدها، به راويان حديث ما (كساني كه گفتار ما را مي‏توانند گزارش دهند) رجوع كنيد، زيرا آنان حجت ما بر شمايند، و ما حجت‏ خدائيم. يعني حجيت آنان به خدا منتهي مي‏گردد.
و در روايت‏ آمده: «اجراي حدود با كساني است كه شايستگي نظر و فتوي و حكم را دارا باشند».
اين گونه روايات به ضميمه دلائلي كه حق حكم نمودن را در دوران غيبت از آن فقها مي‏داند(این دلایل در لینک فوق بیان شده)، به خوبي‏روشن مي‏سازد كه اقامه حدود و اجراي احكام انتظامي در عصر غيبت، حق و وظيفه فقهاء مي‏باشد.(6)

پرسش دیگری که مطرح می شود این است که: كدام يك از ائمه خود راسا حدود شرعي را اجرا كردند؟؟ كدام امام از ائمه شيعه مرتدي را اعدام كردند ؟ يا زاني را سنگسار كرد ؟
موارد متعددي در زمان پيامبر و ائمه عليهم السلام مشاهده شده كه حكم اعدام براي مرتد اجرا شده است. به عنوان مثال به اين چند نمونه توجه كنيد:
در فتح مكه پيامبر از خونريزي خودداري كردند، اما در عين حال كساني را نام برد و مسلمانان را امر فرمود كه هر يك از آنان را هر كجا بيابند بكشند. اين افراد عبارتند از:
عبدالله بن سعد ابي سرح، كه قبلا اسلام آورد و سپس مرتد و مشرك شده و نزد قريش بازگشت. بعد از فتح مكه عثمان بن عفّان (خليفه سوم) كه برادر رضاعي اش بود ،او را پنهان كرد و پس از آن كه آرامش برقرار شد، او را نزد رسول خدا آورد و امان خواست. پيامبر خاموش ماند تا شايد كسي از مسلمانان او را گردن بزند.
عبدالله بن خطل ادرمي كه قبلا اسلام آورده بود ،مرتد شد و به مكه گريخت . در فتح مكه او را در حالي كه پرده كعبه را گرفته بود ، آوردند و كشتند.
قيس بن صبابه ليثي كه وارد مدينه شد و اسلام آورد و سپس مرتد شد و گريخت و در روز فتح مكه كشته شد.(7)
اميرالمؤمنين على(ع) درباره زنى كه زنا كرده بود و حامله شده و فرزندش را به طور پنهانى به قتل رسانده بود، به صد ضربه شلاق حكم نموده و سپس او را سنگسار كردند. گویی اين اولين موردى بود كه اميرالمؤمنين على(ع) رجم را اجرا نمودند.(8)

جمع بندی (3)

پرسشی دیگر:
حکم اعدام برای مرتد توی قرآن اومده یا احادیث؟دقیق بفرمایید این حکم راعلمای دین از کجا بیان فرمودند؟

در آيات قرآن اشاره‌اي به حد مرتد نشده است؛ ولي عذاب دردناك وشديدشان به طور اجمال حكايت از مجازات هاي سنگين دنيوي نيز مي‌كند. چرا که قران کریم در مقام بیان تمام احکام و شرایط مربوط به مرتدین نیست همانگونه که در بسیاری از مسایل و احکام شرعی دیگر نیز که همین طور است.قران معمولا به مباحث کلی در مورد احکام می پردازد و مباحث فرعی و یا اجرایی را موکول به رسالت نبی و جانشینان ایشان علیهم السلام می کند.
در مورد حکم مرتد هم اینگونه است. نه تنها اين حكم بلكه بسيارى از احكام مسلم شرعى كه حتى از ضروريات دين است در قرآن نيامده. از باب نمونه مسائل راجع به غسل و تعداد ركعات نماز ,کیفیت ازدواج و
حکم اعدام مرتد فطری در روایات بیان شده است، فقها نیز بر اساس همین روایات حکم به اعدام مرتد فطری داده اند:
یک روایت تقدیم حضور می شود:
الطوسى باسناده عن الحسين بن سعيد قال قرأت بخطّ رجل إلى أبى الحسن الرّضا عليه السّلام: «رجل ولد على الاسلام، ثمّ كفر و أشرك، و خرج عن الإسلام هل يستتاب، أو يقتل و لا يستتاب فكتب: يقتل» (9)

چند پرسش و پاسخ کوتاه:
1.یه مدلی هست که مسلمان هرکسی باشه میتونه حکم اعدام رو اجرا کنه و نیاز نیست حتما حاکم شرع انجامش بده.اون چیه؟
در شرع مقدس اسلام حاکم و فقیه می تواند حدود را جاری کند.
2.اگر کسی که مرتد هست ، توبه کند ، آیا توی مجازات او فرقی میکند؟
فرقی نمی کند؛ البته اگر توبه کند توبه او عند الله پذیرفته می شود اما در مجازات وی تأثیری ندارد.
3.در مجازات فرد مرتد اینکه با تحقیق دین جدیدش رو انتخاب کرده باشه یا بدون تحقیق هم فرقی دارد؟
خیر، اگر در صدد تخریب عقاید مسلمین برآید فرقی نمی کند و مجازاتش اعدام است.
4. آیا مرتد یعنی تغییر دین بعد از بلوغ یا اینکه دراین مساله سن مطرح نیست؟
قبل از بلوغ که فرد مکلف نیست، حدّ برای کسی جاری می شود که مکلّف باشد

پی نوشت
.................................................................................

1. صرامي، سيف الاسلام، احكام مرتد از ديدگاه اسلام و حقوق بشر، ص7
2. جوادي آملي، عبدالله، ارتداد و آزادي، پاسدار اسلام
3. برای مطالعه بیشتر ر.ک: جوادی آملی، ولایت فقیه
4. در ارتباط با این موضوع لینک زیر را ملاحظه کنید:
http://www.askdin.com/thread14021.html
5. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج‏2، ص: 90
6. برای مطالعه بیشتر کتب زیر را مطالعه کنید:
کتاب تنقیح - اجتهاد و تقلید ص 419 تا 425
کتاب مبانی تکملة المنهاج ج 1 ص 224 تا 226 از آیت الله خویی (ره)
بحث ولایت فقیه آیت الله معرفت
7. آيتي، تاريخ پيامبر اسلام، تهران، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاهي، 1359، ص524
8. حر عاملى، وسائل الشيعه، ج28، ص65
9. مسند الإمام الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 388

موضوع قفل شده است