آیا حکم ازدواج موقت در قرآن آمده است؟

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حکم ازدواج موقت در قرآن آمده است؟

بسم الله الرحمن الرحیم

نظر مفسرین اهل سنت در رابطه با آیه (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً ) چیست؟

آیا در میان آنها قولی هست که این آیه را مربوط به ازدواج موقت بداند.

در صورتی که چنین قولی هست؛ با چه دلیلی آنرا حرام نموده اند؟

متشکرم.

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب

اکثر مفسران اهل سنت در تفسیر آیه ی شریفه یفَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً»؛[1]آیه را مربوط به نکاح دائم دانسته؛ اما با این حال تفسیر آیه به متعه را نیز به عنوان قول دیگر ی نقل نموده اند،[2] منتهی در این فرض بیان نموده اند: در صورتی که آیه مربوط به نکاح متعه بوده باشد جواز آن مربوط به صدر اسلام بوده و چنین حکمی منسوخ شده است و نکاح متعه تا قیامت حرام دانسته شده است؟!

در میان تفاسیر اهل سنت تفسیر مفاتیح الغیب فخر الدین رازی[3] به واسطه ی استدلالی بودن مطالب آن از جایگاه ویژ ه ای برخوردار است که ما مطالبی از این تفسیر را بیان می نمائیم.


[/HR] [1]. النساء/24:« و زنانى را كه متعه مى‏كنيد مهر آنها را، واجب است بپردازيد».

[2]. به عنوان نمونه: الجامع لأحكام القرآن، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح الأنصاري الخزرجي شمس الدين القرطبي (المتوفى : 671 هـ)،ج5،ص129، دار عالم الكتب، الرياض، المملكة العربية السعودية:«واختلف العلماء في معنى الآية ؛ ...وقال الجمهور : المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام. وقرأ ابن عباس وأبي وابن جبير "فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فأتوهن أجورهن "ثم نهى عنها النبي صلى الله عليه وسلم. وقال سعيد بن المسيب : نسختها آية الميراث ؛ إذ كانت المتعة لا ميراث فيها»؛

فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، محمد بن علی الشوکانی، ج1،ص675:«وقد اختلف أهل العلم في معنى الآية : فقال الحسن ومجاهد وغيرهما : المعنى فما انتفعتم وتلذذتم بالجماع من النساء بالنكاح الشرعي { فآتوهن أجورهن } أي مهورهن وقال الجمهور : إن المراد بهذه الآية نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام ويؤيد ذلك قراءة أبي بن كعب وابن عباس وسعيد بن جبير فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن ثم نهى عنها النبي صلى الله عليه و سلم كما صح ذلك من حديث علي...»؛

تفسير البيضاوي، البيضاوي،ج1،ص169، ذیل آیه 24:« «وقيل : نزلت الآية في المتعة التي كانت ثلاثة أيام حين فتحت مكة ثم نسخت»؛

تفسير القرآن العظيم، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي (700 -774 هـ )،ج2،ص259،دار طيبة للنشر والتوزيع:« «وقد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة، ولا شك أنه كان مشروعًا في ابتداء الإسلام، ثم نسخ بعد ذلك... وقال مجاهد: نزلت في نكاح المتعة، ولكن الجمهور على خلاف ذلك...»؛

بحر العلوم، أبو الليث نصر بن محمد بن إبراهيم السمرقندي الفقيه الحنفي، ج1، ص319.دار النشر : دار الفكر – بيروت:« «ثم قال " فما استمتعتم به منهن " قال مقاتل يعني به المتعة أي فما استمتعتم منهن إلى أجل مسمى " فآتوهن أجورهن " يعني أعطوهن ما شرطتم لهن من المال وإنما كانت إباحة المتعة في بعض المغازي ثم نهي عن ذلك وروي عن ابن عباس أنه كان يقرأ " فما استمتعتم به منهن ) إلى أجل مسمى...»؛

تفسير الثعلبي،ج1، ص583:« وقال آخرون : هو نكاح المتعة ، ثم اختُلف في الآية أمحكمة هي أم منسوخة؟»و...

[3] . هو الإمام العالم العلامة والحبر البحر الفهامة فخر الدين محمد بن عمر التميمي الرازي الشافعي(م:606).

با سلام

از نظر بنده ازدواج موقت دردی را دوا نمیکند البته ممکن است بطور موقت مانند مسکنی عمل کند
از نظر بنده در بسیاری از موارد دنبال این موضوع رفتن همانند از چاله در چاه افتادن است
ضمن اینکه ازدواج موقت ایرادات زیادی از جنبه های مختلف دارد
مثلا اختلاف نظر در اصل این موضوع که بین شیعه و سنی وجود دارد یا اختلاف بین علمای شیعه
ضمن اینکه از نظر بنده بدلیل اینکه برای ازدواج موقت حد و مرز مشخص تعیین نشده می تواند زیان آور باشد
ضمن اینکه در قرآن اشاره مستقیمی به این موضوع نکرده و قسمتی از آیه ۲۳ سوره نساء که اکثرا به آن استناد میشود مربوط به ازدواج موقت نیست. پس در قران چنین چیزی نیامده و حتی آیات
دیگری بر خلاف این موضوع وجود دارد. پس در قرآن چنین چیزی نیامده است
اما اگر گفته شود در صدر اسلام برای مدتی جایز بوده ممکن است با توجه به شرایط و رسم و رسوم آن موقع نهی نشده باشد
و موارد دیگر
برای علمای بیسواد واقعا متاسفم

پژوهشگر;712958 نوشت:
با سلام

از نظر بنده ازدواج موقت دردی را دوا نمیکند البته ممکن است بطور موقت مانند مسکنی عمل کند
از نظر بنده در بسیاری از موارد دنبال این موضوع رفتن همانند از چاله در چاه افتادن است
ضمن اینکه ازدواج موقت ایرادات زیادی از جنبه های مختلف دارد
مثلا اختلاف نظر در اصل این موضوع که بین شیعه و سنی وجود دارد یا اختلاف بین علمای شیعه
ضمن اینکه از نظر بنده بدلیل اینکه برای ازدواج موقت حد و مرز مشخص تعیین نشده می تواند زیان آور باشد
ضمن اینکه در قرآن اشاره مستقیمی به این موضوع نکرده و قسمتی از آیه ۲۳ سوره نساء که اکثرا به آن استناد میشود مربوط به ازدواج موقت نیست. پس در قران چنین چیزی نیامده و حتی آیات
دیگری بر خلاف این موضوع وجود دارد. پس در قرآن چنین چیزی نیامده است
اما اگر گفته شود در صدر اسلام برای مدتی جایز بوده ممکن است با توجه به شرایط و رسم و رسوم آن موقع نهی نشده باشد
و موارد دیگر
برای علمای بیسواد واقعا متاسفم

سلام

به قول خودتان اینها نظرات خودتان است.

پس لطفا این نظرات را نگذارید در جیب مبارک و اصلا با دلیل و مدرک تبلیغ کنید ولی به سایرین از جمله مراجع و علما ( هرچند از نظر شما بیسواد ) و مقلدان آنها، احترام بگذارید.

برای مشروعیت متعه، همان آیه قرآن و دلایل قرآنی و عقلی کفایت است.

و سنت نیز موید آن است.

معمولا انسان های غیر متخصص یکی از دلایلشان برای رد کردن، همین اختلاف است. ( که این اختلاف در اصل خدا، نبوت، توحید، جبر و تفویض و اختیار و امامت و ... هست )

و طاها;712976 نوشت:
رای مشروعیت متعه، همان آیه قرآن و دلایل قرآنی و عقلی کفایت است.

با سلام به شما

بنده قصد جسارت به کسی را نداشتم.
و البته اگر حرفی میزنم نشان دهنده نظر و دیدگاهم هست.
از سیاق این آیه و ایات قبل از آن و با توجه به برخی آیات دیگر و همچنین دلایل منطقی دیگر چنین نتیجه ای را گرفته ام.
ضمن اینکه اگر جایی ببینم کسی استدلال من را نقض کند و دلایل بهتری بیاورد حرفش را قبول میکنم و از این بابت تعصب یا دشمنی
با کسی یا چیزی ندارم.

این علمای بزرگوار یک قسمت از آیه را گرفته اند و بر اساس آن حکم میدهند
هر انسان منصفی که تا حدودی با موضوعات دینی هم آشنایی داشته باشد این آیه را از ابتدا با دقت بخواند
متوجه میشود این آیه دارد در خصوص ازدواج دائم صحبت میکند و می فرماید اگر از زنان بهره مندی صورت گرفت مهریه انها را بایست بپردازید
و در سوره دیگری نیز می فرماید اگر بهره مندی صورت نگرفته است و قصد بر طلاق است نصف مهریه بایست پرداخت شود

همان طور که گفتم بر این حرفم دلیل و برهان دارم ...اینجا قصد تفسیر و توضیح ندارم البته اگر لازم باشد بیان خواهم کرد
ولی شما فعلا همان ضمیر هُنَ را در نظر داشته باشید که می فرماید

[=Times New Roman]فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن

که مربوط به چه کسانی است؟!

پژوهشگر;712958 نوشت:
از نظر بنده ازدواج موقت دردی را دوا نمیکند

سلام
حالا چه دردی هست که ازدواج موقت نمی تواند آن را دوا کند؟:khandeh!:

پژوهشگر;712958 نوشت:
برای علمای بیسواد واقعا متاسفم

منظورت همان علمای بیسوادی است که می گویند متعه نسخ شده؟:khandeh!:
برای بیسوادی که بیسواد هم هستند حتی خود عمر هم نگفت نسخ شده گفت دو متعه در زمان رسول خدا بود و من از آن نهی می کنم یکی متعه النساء و دیگری متعه الحج! سه تا چهار روایت از ضعیف بخاری و ضعیف مسلم دارند که همه متناقض هستند یکی می گوید این زمان نسخ شد یکی می گوید در آن جنگ نسخ شد که همین علمای آنها در توجیه این روایات به تناقض گویی افتاده اند و علاوه بر اضطراب متن این سه چهار روایات خود همان مدعیان علم گفته اند که سه چهار روایت نمی تواند قران را نسخ کند.

پژوهشگر;712958 نوشت:
ضمن اینکه در قرآن اشاره مستقیمی به این موضوع نکرده

مفسرين شيعه و سني در اين نکته که نزول آيه 24 سوره نساء در مورد متعه بوده است ، تقريبا اتفاق نظر دارند . و با اثبات اين مطلب حليت متعه ثابت شده و اثبات حرمت و يا نسخ آن به دليل نياز دارد :

1- وقال الجمهور : المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام

قرطبی از مفسرین بنام اهل سنت می گوید: جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از اين آيه متعه است که در صدر اسلام بوده است .

تفسير القرطبي ج 5 ص 130

2- وإلى ذلك ذهبت الإمامية والآية أحد أدلتهم على جواز المتعة وأيدوا استدلالهم بها بأنها في حرف أبي فما استمعتم به منهن إلى أجل مسمى وكذلك قرأ ابن عباس وابن مسعود رضي الله تعالى عنهم والكلام في ذلك شهير ولا نزاع عندنا في أنها أحلت ثم حرمت

و شيعه به همين نظر ميل دارند و اين آيه يکي از ادله ايشان بر جواز متعه است ؛ و استدلال خود را با اين مطلب که اين آيه در قرائت أبيّ و ابن عباس "إلي أجل مسمي" بوده است تاييد مي کنند ؛ و کلام در اين مطلب مشهور است . ما نيز در اين مطلبي بحثي نداريم که متعه در ابتدا حلال بود سپس حرام شد .

روح المعاني ج5/ص5

3- وقد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة ولا شك أنه كان مشروعا في ابتداء الإسلام ثم نسخ بعد ذلك وقد ذهب الشافعي وطائفة من العلماء إلى أنه أبيح ثم نسخ ثم أبيح ثم نسخ مرتين وقال آخرون أكثر من ذلك وقال آخرون إنما أبيح مرة ثم نسخ ولم يبح بعد ذلك وقد روى عن بن عباس وطائفة من الصحابة القول بإباحتها للضرورة وهو رواية عن الإمام أحمد وكان بن عباس وأبي بن كعب وسعيد بن جبير والسدي يقرؤون فما استمتعتم به منهن إلي أجل مسمي فآتوهن أجورهن فريضة وقال مجاهد نزلت في نكاح المتعة

و به اين آيه براي اثبات نکاح متعه استدلال شده است ؛ وشکي نيست که متعه در ابتدا جايز بوده است و سپس نسخ شده است ؛ و شافعي همين نظر را دارد و عده اي چنين مي گويند که در ابتدا جايز شد و سپس نسخ شد و دوباره مباح شد و دوباره نسخ شد ؛ و عدهاي ديگر بيشتر از اين نيز گفته اند . و عده اي نيز مي گويند تنها يک بار جايز شده و بعد از آن حرام شده و ديگر جايز نشد . و مباح بودن آن به خاطر ضرورت ، از ابن عباس و عده اي از صحابه نقل شده است. و اين روايت از امام احمد است . و ابن عباس و أبي بن کعب و سعيد بن جبير و سدي آيه را چنين مي خواندند: " إلي أجل مسمي ..." و مجاهى نيز گفته است که در نکاح متعه نازل شده است .

تفسير ابن كثير ج1/ص475

در کتب ذيل همين مطلب به بيان هاي مختلف آمده است :

فتح القدير ج 1 ص499 - جامع البيان ج 5 ص18 بتحقيق صدقي جميل العطار چاپ دار الفكر بيروت - تفسير أبي حيّان ج 3 ص 218- در المنثور ج2 ص140، چاپ مطبعة الفتح جدّة - نواسخ القرآن ابن الجوزي ص 124- تفسير الثعالبي ج 2 ص215 - تفسير الرازي ج3 ص200

ب) قرائت بسياري از بزرگان صحابه:

طبق روايات اهل سنت ، بسياري از بزرگان صحابه و تابعين مانند ابن عباس و ابي بن کعب و مجاهد و سعيد بن جبير و ابن مسعود و سدي و ديگران اين آيه را چنين قرائت مي کرده اند:

"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إليَ أجَلٍ مُسَمًّي فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"

1- أخبرنا أبو زكريا العنبري حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهيم أنبأ النضر بن شميل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة يقول قرأت على بن عباس رضي الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها كذلك فقال بن عباس والله لأنزلها الله كذلك هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه

شنيدم ابانضره را که مي گويد بر ابن عباس اين آيه را خواندم که زناني را که ايشان ايشان را متعه کرده ايد پس اجر ايشان را به عنوان واجب وفريضه به ايشان بدهيد .

ابن عباس گفت زناني را که ايشان را متعه کرده ايد تا زمان معين ابو نضره گفت: ما آن را چنين نمي خوانيم .ابن عباس گفت قسم به خداوند که خدا آن را چنين نازل کرد .

اين حديث بنا بر نظر مسلم (در شروط صحت حديث) صحيح است ولي بخاري و مسلم آن را در کتب خودشان نياورده اند .

المستدرك على الصحيحين ج2 ص334 شماره 3192

قرائت ايشان در کتابهاي ذيل نيز نقل شده است :

جامع البيان ج 5 ص19 - المصنف لعبد الرزاق الصنعاني ج 7 ص 497 و 498- شرح النووي على صحيح مسلم ج 9 ص 179- الكشاف للزمخشري ج 1 ص519- أحكام القرآن للجصاص ج 2 ص 185- تفسير القرطبي ج5 ص130- تفسير ابن كثير ج1 ص486 - الدر المنثور ج 2 ص 139و 140 و...

قطعا مقصو د ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است . چون تحريف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است . بلکه مقصود نزول به عنوان تفسير اين آيه از جانب خداوند است . يعني خداوند متعال بعد از نزول آيه يا همزمان با آن مصداق وتفسير آيه را به همراه ذکر متن آيه ، به رسول خدا وحي مي نمود . پس مقصود اين آيه همان ازدواج تا زمان معين ومتعه است . جدا از لفظ استمتاع که در نص آيه آمده و مي تواند دليل ديگري بر اراده متعه باشد .

پژوهشگر;712981 نوشت:
متوجه میشود این آیه دارد در خصوص ازدواج دائم صحبت میکند و می فرماید اگر از زنان بهره مندی صورت گرفت مهریه انها را بایست بپردازید

سوال اينجاست که کجاي آيه زیر ، قبل از بحث متعه ازدواج دائم را مطرح کرده است ؟ اگر بحث مهریه مطرح است که در ازدواج موقت هم مطرح هست چه ارتباطی دارد به این موضوع؟
َالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

و زنان شوهردار (بر شما حرام است؛) مگر آنها را که (از راه اسارت) مالک شده‌اید؛ (زیرا اسارت آنها در حکم طلاق است؛) اینها احکامی است که خداوند بر شما مقرّر داشته است. اما زنان دیگر غیر از اینها (که گفته شد)، برای شما حلال است که با اموال خود، آنان را اختیار کنید؛ در حالی که پاکدامن باشید و از زنا، خودداری نمایید. و زنانی را که متعه [= ازدواج موقت‌] می‌کنید، واجب است مهر آنها را بپردازید. و گناهی بر شما نیست در آنچه بعد از تعیین مهر، با یکدیگر توافق کرده‌اید. (بعداً می‌توانید با توافق، آن را کم یا زیاد کنید.) خداوند، دانا و حکیم است.

پژوهشگر;712981 نوشت:
ولی شما فعلا همان ضمیر هُنَ را در نظر داشته باشید که می فرماید
فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن
که مربوط به چه کسانی است؟!

هن مربوط به زنانی است که ازدواج با آنها جایز است ابتدای آیه قبل می گوید ازدواج با این زنانی که گفته شد بر شما جایز نیست حرمت علیکم ... در آیه بعد می گوید بر شما حلال است که با غیر از زنانی که گفته شد ازدواج کنید و هر کدام از آن زنان (که ازدواج با انها جایز است) را متعه کردید باید مهرشان را بپردازید!.

علــی;713223 نوشت:
قطعا مقصو د ابن عباس نزول به عنوان قرآن نبوده است . چون تحريف قرآن به اجماع مسلمانان باطل است . بلکه مقصود نزول به عنوان تفسير اين آيه از جانب خداوند است . يعني خداوند متعال بعد از نزول آيه يا همزمان با آن مصداق وتفسير آيه را به همراه ذکر متن آيه ، به رسول خدا وحي مي نمود . پس مقصود اين آيه همان ازدواج تا زمان معين ومتعه است . جدا از لفظ استمتاع که در نص آيه آمده و مي تواند دليل ديگري بر اراده متعه باشد .

سلام. بعید نیست برخی ها برای رسیدن به امیال و هوس های خودشان قرآن را هم تحریف کنند.
نمی توان گفت لفظ استمتاع بمعنای متعه است و این کلمه در یکی دو سوره دیگر نیز بکار رفته و به معنای بهره مندی است . در این سوره که بدنبال زنان آمده بمعنای کامجویی و بهره مندی در نکاح است.

علــی;713223 نوشت:
[=Traditional Arabic]حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ.....
وَأُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا

آیه ۲۳ در مورد زنانی که ازدواج با آنها حرام است صحبت میکند و در آیه ۲۴ در مورد کسانی که ازدواج با آنها حلال است و با عبارت وَأُحِلَّ لَكُمْ شروع شده استو در ادامه می فرماید فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ یعنی پس از آنهایی که (همان زنانی که بر شما حلال هستند) استمتاع و بهره مندی صورت گرفته است... فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مهریه شان را بپردازید. پس ضمیر هُنَّ بر میگردد به زنانی که ازدواج با آنها حلال است

در این دو آیه صحبت از ازدواج دائم و احکام آن است کما اینکه در ۷ یا ۸ مورد دیگر نیز در قرآن کریم به ازدواج دائم و احکام آن اشاره شده است.
حالا علما پاسخ بدهند چطور و بر چه اساسی از قسمتی از یک آیه حکم جدید صادر میکنند؟!
چرا بین همین علمای شیعه هم که ازدواج موقت را پذیرفته اند در احکام ازدواج موقت اینقدر اختلاف هست ؟!
دلیلش این است که احکامش در قرآن نیامده است. به این خاطر یکی میگوید اجازه پدر لازم است یکی میگوید احتیاط است و ... یکی میگوید عقد موقت با دختر باکره هم اشکال ندارد یکی میگوید ایراد دارد یکی از این علما! خیال همه را راحت کرده میگوید عقد موقت با دختر باکره اشکال ندارد و اجازه پدر هم لازم نیست!! پس در قرآن غیر از همین چند جمله که با استناد میشود و این جملات را هم نادرست ترجمه و تفسیر میکنند چیزی درباره ازدواج موقت و احکام آن نیامده. و همان طور که گفتم در آیات دیگر می فرماید کسانی که نمی توانند ازدواج کنند یا بایست صبر و عفت در پیش بگیرند یا با کسانی ازدواج کنند که سطح انتظاراتشان پایین تر است (مصداق کنیز در گذشته).

اما اینکه حضرت صادق (ع) چه گفته است یا عمر (رضی الله عنه) چه گفته است محل اختلاف است. همان طور که در کامنت شما نیز آمده بود ممکن است برای مدتی در صدر اسلام جایز بوده و سپس نسخ شده باشد.
روایت های موافق و مخالف در کتب شیعه و سنی در این رابطه وجود دارد. روایت هایی از حضرت صادق(ع) در کتب شیعه نقل شده که جای بسی شگفتی و البته شرم دارد. بنده بعید میدانم حضرت صادق چنین سخنانی داشته باشد ظاهرا این روایت ها مربوط میشود به دوران صفویه که بدلیل تضادهایی که با حکومت عثمانی وجود داشت عده ای برای جذب جوانان و مردم به مذهب شیعه چنین روایت هایی را نقل کرده اند.

از نظر اجتماعی و عرفی نیز می توان نشان داد و استدلال کرد ازدواج موقت راه حل درستی نیست. و من فعلا قصد بحث در این رابطه را ندارم ولی بطور خلاصه:
اگر شخصی که میخواهد ازدواج موقت انجام دهد مجرد است بهتر است بجای صرف وقت و امکانات و سرمایه گذاری عاطفی روی موقت به فکر ازدواج دائم باشد. ضمن اینکه ممکن است برایش اعتیاد جنسی را به همرا بیاورد و حتی دیگر دنبال ازدواج دائم نباشد. از این بابت ببینید چه صدماتی ممکن است به بنیان خانواده و اجتماع وارد شود.
اگر متاهل است و تمکن مالی دارد عقد موقت که به احتمال زیاد بصورت پنهانی و بدون اطلاع همسر میخواهد انجام دهد نتیجه ای جز سرگردانی و پریشانی برای خودش و خیانت به همسرش دربر ندارد . اما اگر شرایطش را دارد می تواند تعدد زوجات اختیار کند( بنده با تعدد زوجات موافق هستم بخصوص در شرایطی که به هر دلیل تعداد زنان از مردان در جامعه ای بیشتر میشود و اساسا با وجود پذیرش تعدد زوجات در اسلام دیگر هیچ توجیه و دلیلی برای ازدواج موقت باقی نمی ماند مگر هوس رانی و شهوت طلبی)

پژوهشگر;713399 نوشت:
اگر شخصی که میخواهد ازدواج موقت انجام دهد مجرد است بهتر است بجای صرف وقت و امکانات و سرمایه گذاری عاطفی روی موقت به فکر ازدواج دائم باشد.

سلام علیکم و رحمه الله
در حال حاضر ملاحظه می شود که میزان زنا و فساد به شدت زیاد شده است و از مهمترین عوامل آن مشکلات اقتصادی هست.
حالا به فرمایش شما بهتر است انسانی که نیازجنسی دارد در مورد ازدواج دائم فکر کند.
حالا فرض کنید خیل عظیمی از افراد ساعتها و ماهها و سالها به این امر خوب فکر کردند....
بعداز کلی فکر تصمیم گرفتند که یکی را انتخاب کنند(زنا یا ازدواج موقت)...یان یک واقعیت است که بسیاری از مردان و زنان به این نقطه رسیده اند و این دیگر جای بحث ندارد و ما هم اینجا کاری نداریم که چرا و چطور به این نقطه رسیده اند...چیزی که مهم است این است که به این نقطه رسیده اند و مطمئنا کسی که زنا می کند و یا کسی که متعه می کند, آنطور نبوده که بصورت آنی و فی البداهه این تصمیم را گرفته باشد...بلکه خیلی در مورد این موضوع فکر کرده است.
پژوهشگر;713399 نوشت:
از نظر اجتماعی و عرفی نیز می توان نشان داد و استدلال کرد ازدواج موقت راه حل درستی نیست.

حالا شما از نظر اجتماعی و عرفی استدلال کنید که راه درست چیست.
باز تاکید می کنم نیازی نیست که به قبل از این دوراهی انتخاب بین زنا و متعه بپردازید, چون مهم نیست و مهم این است که شخص به هر دلیل به این نقطه رسیده است.
پژوهشگر;713399 نوشت:
ضمن اینکه ممکن است برایش اعتیاد جنسی را به همرا بیاورد و حتی دیگر دنبال ازدواج دائم نباشد. از این بابت ببینید چه صدماتی ممکن است به بنیان خانواده و اجتماع وارد شود.

در حال حاضر تقریبا این موارد در کشور ما مشاهده می شود یعنی هم اعتیاد جنسی و هم صدمان بسیار به بنیان خانواده و اجتماع...حالا به نظر شما این صدمات حاصل از متعه بوده یا عدم رعایت این سنت حسنه!
چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است؟یعنی نیازی به استدلال و توجیه در مورد چیزی که به چشم دیده می شود نیست.
موفق باشید

عارف;713620 نوشت:
سلام علیکم و رحمه الله
در حال حاضر ملاحظه می شود که میزان زنا و فساد به شدت زیاد شده است و از مهمترین عوامل آن مشکلات اقتصادی هست.
حالا به فرمایش شما بهتر است انسانی که نیازجنسی دارد در مورد ازدواج دائم فکر کند.
حالا فرض کنید خیل عظیمی از افراد ساعتها و ماهها و سالها به این امر خوب فکر کردند....
بعداز کلی فکر تصمیم گرفتند که یکی را انتخاب کنند(زنا یا ازدواج موقت)...یان یک واقعیت است که بسیاری از مردان و زنان به این نقطه رسیده اند و این دیگر جای بحث ندارد و ما هم اینجا کاری نداریم که چرا و چطور به این نقطه رسیده اند...چیزی که مهم است این است که به این نقطه رسیده اند و مطمئنا کسی که زنا می کند و یا کسی که متعه می کند, آنطور نبوده که بصورت آنی و فی البداهه این تصمیم را گرفته باشد...بلکه خیلی در مورد این موضوع فکر کرده است.

با عرض سلام
ببینید در مباحث علمی و بخصوص در علوم انسانی وقتی کسی تئوری میدهد در خصوص رفتار جمعی و نرمال مردم صحبت میکند و نظریه میدهد. بعنوان مثال در تیوری درآمد کینز گفته شده است با افزایش درآمد انتظار می رورد بطور میانگین مصرف افزایش یابد . حالا ممکن است در این بین کسانی باشند که با وجود اینکه درآمدشان افزایش یافته اما به هر دلیل مصرف خود را بالا نبرند. اینها تئوری را نقض نمی کنند بلکه تئوری در یک سطح احتمال مثلا ۹۰ یا ۹۵ درصد برقرار است.
احکام و دستورات اسلامی نیز به همین صورت هستند. احکام اسلامی مربوط به ایران یا کشور خاص دیگری نیستند. راهنما و هدایتی برای کل بشریت هستند. حالا ایران مشکل اقتصادی دارد به خودش مربوط است و بایست دنبال راه حل برطرف کردن این مشکلات رفت. دلیل نمیشود دستورات اسلام زمین بگذاریم و دنبال صدور احکام جدید و بدون پشتوانه مثل ازدواج موقت باشیم.

پس از یک فرد نرمال انتظار میرود که خانواده تشکیل دهد و ازدواج دائم داشته باشد. اما با وجود مشکلات اقتصادی و ... اگر کسی به سمت زنا یا ازدواج موقت برود تنها برای مدتی صورت مسئله را پاک کرده است. پس انسان خیرخواه نباید توصیه به این امور کند و بایست بلندمدت را در نظر بگیرد مگر اینکه کسی خودش واقعا برنامه و امیدی نداشته باشد که در این صورت زنا و موقت تفاوت چندانی ندارند. دستورات اسلام همانند تیوری های علمی برای رفتارهای جمعی و نرمال تعریف شده اند. با این حال اگر کسی به چنین نقطه ای رسیده است بنظر نمیرسد هیچ کدام از این راهها وی را به سرمنزل مقصود برسانند.

عارف;713620 نوشت:
حالا شما از نظر اجتماعی و عرفی استدلال کنید که راه درست چیست.
باز تاکید می کنم نیازی نیست که به قبل از این دوراهی انتخاب بین زنا و متعه بپردازید, چون مهم نیست و مهم این است که شخص به هر دلیل به این نقطه رسیده است.

راه حل درست ازدواج دائم است و آموزش های جنسی و توضیح احکام مربوط به روابط جنسی و عفت و پاکدامنی در سنین بلوغ و دوره دبیرستان
ببینید نیاز جنسی به رغم شباهت هایی که با برخی نیازهای دیگر دارد اما مثل نیاز به خوردن غذا و گرسنگی یا تشنگی نیست که با تاخیر آن کسی از دنیا برود.
مثلا این طور نیست که انسان جایز باشد راه غیر حلا را برگزیند. همانند شرایطی که بخاطر اضطرار می تواند از گوشت یا ماده غذایی که حلال نباشد تناول کند.
اگر مراقبت صورت بگیرد از چشم تا حد زیادی این نیاز قابل کنترل است.
بنده نه متعه و نه زنا هیچ کدام را توصیه نمیکنم بلکه تلاش برای حل مشکلات و ازدواج دایم هر چند با تاخیر باشد را پیشنهاد میکنم.

عارف;713620 نوشت:
در حال حاضر تقریبا این موارد در کشور ما مشاهده می شود یعنی هم اعتیاد جنسی و هم صدمان بسیار به بنیان خانواده و اجتماع...حالا به نظر شما این صدمات حاصل از متعه بوده یا عدم رعایت این سنت حسنه!
موفق باشید

این سنت حسنه نیست و در عمل تفاوتی با زنا ندارد و باعث سست شدن بنیاد خانواده و کاهش میل به ازدواج دائم و مشکلات دیگر میشود
تئوری و برنامه اسلام برای کنترل میل جنسی ازدواج و نکاح دائم است و اگر موقعیت و شرایط آن ایجاب کند تعدد زوجات.
حالا کسانی که عمل نمیکنند احتمالا یا ایین اسلام را نپذیرفته اند یا به خوبی از آن اطلاع ندارند و آموزش ندیده اند یا در جوامعی گرفتار مشکلات اقتصادی و ... هستند و به نظرم در این شرایط هم بهترین راه که زیان و آسیب کمتری نسبت به بقیه گزینه ها دارد همان تلاش برای ازدواج دائم است. والحمدلله و ربالعالمین

سلام علیکم و رحمه الله

پژوهشگر;713788 نوشت:
ببینید در مباحث علمی و بخصوص در علوم انسانی وقتی کسی تئوری میدهد در خصوص رفتار جمعی و نرمال مردم صحبت میکند و نظریه میدهد.

ولی مکتبی کامل است که برای افراد و شرایط نرمال, احکام نرمال و برای شرایط ویژه,خاصو غیر نرمال, احکام خاص ارائه دهد وگرنه فساد ایجاد می گردد.

پژوهشگر;713788 نوشت:
حالا ایران مشکل اقتصادی دارد به خودش مربوط است و بایست دنبال راه حل برطرف کردن این مشکلات رفت.

بله هر سیستمی که از وضعیت نرمال خارج شد باید دنبال بازگشت به شرایط نرمال باشد ولی در این اثنا باید راهکار مناسب ارائه دهد.
مثل اینکه مثلا در کشوری جنگ رخ داده و دولت بخشی از سهم رفاه اجتماعی یا آموزش و پرورش را خرج تسهیلات نظامی می کند و شرایط خاصی را برای آموزش و پرورش تدوین می کند....آیا میتوان گفت که دولت دنبال حل مشکل خودش باشد و حق ندارد ذره ای از بخشهای دیگر کم کند.
مثلا معیار استاندارد این است که برای هر 10 نفر دانش آموز یک معلم داشته باشیم ولی در شرایط غیر نرمال به جای اینکه کلا در مدرسه را ببندیم موقتا برای هر 20 نفر یک معلم میگذاریم...در حالیکه کسی منکر آن حد نرمال و استاندارد نیست...
در اسلام نیز ازدواج دائم را نیمی از دین بیان کرده اند ولی برای عدم امکان آن را نیز راهکاری بیان شده است .
پژوهشگر;713788 نوشت:
دلیل نمیشود دستورات اسلام زمین بگذاریم و دنبال صدور احکام جدید و بدون پشتوانه مثل ازدواج موقت باشیم.

زادواج دائم به زمین گذاشته نشده بلکه تاکید موکد اسلام است و متعه نیز حکمی جدید نیست.

پژوهشگر;713788 نوشت:
پس از یک فرد نرمال انتظار میرود که خانواده تشکیل دهد و ازدواج دائم داشته باشد. اما با وجود مشکلات اقتصادی و ... اگر کسی به سمت زنا یا ازدواج موقت برود تنها برای مدتی صورت مسئله را پاک کرده است.

در مورد فرد نرمال حق با شماست.اینجا محل مناسبی نیست ولی بد نیست که معنای یک فرد نرمال بیان شود و هم من می دانم و هم شما که خیلی از مواقع شرایط نرمال وجود ندارد.
پژوهشگر;713788 نوشت:
راه حل درست ازدواج دائم است و آموزش های جنسی و توضیح احکام مربوط به روابط جنسی و عفت و پاکدامنی در سنین بلوغ و دوره دبیرستان

به هر حال قبلا عرض کردم که :
عارف;713620 نوشت:
باز تاکید می کنم نیازی نیست که به قبل از این دوراهی انتخاب بین زنا و متعه بپردازید, چون مهم نیست و مهم این است که شخص به هر دلیل به این نقطه رسیده است.

پژوهشگر;713788 نوشت:
این سنت حسنه نیست و در عمل تفاوتی با زنا ندارد

این دقیقا حرفی است که طالبان آزادی جنسی و افرادی که اعتقادی به ازدواج دائم و یا حتی رعایت محرم و نامحرم را روابط جنسی دارند بیان می کنند.
د رعمل یعنی چی؟
در عمل چه تفاوتی بین بت پرستی و نماز در مقابل کعبه هست؟
در عمل چه تفوتی بین کار یک مرتاض و روزه است؟
در عمل چه تفاوتی بین مردن در راه خاک و در راه خدا هست؟
در عمل چه تفوتی بین ازدواج دائم و دوستی دائمی بین یک زن و مرد هست؟
خیر برادر . این درست نیست که آدم با حدس و گمان احکام دین را نادیده بگیرد.امروز دنیا و در ایران زنا را بر متعه مقدم شمردند و به اینهمه مشکل رسیدیم, در حالیکه فرهنگ غلط و تعصبات بیجا مانع از کارآئی بهجا و موثر آن شد.
پژوهشگر;713788 نوشت:
حالا کسانی که عمل نمیکنند احتمالا یا ایین اسلام را نپذیرفته اند یا به خوبی از آن اطلاع ندارند و آموزش ندیده اند یا در جوامعی گرفتار مشکلات اقتصادی و ... هستند و به نظرم در این شرایط هم بهترین راه که زیان و آسیب کمتری نسبت به بقیه گزینه ها دارد همان تلاش برای ازدواج دائم است.

کسی منکر این فرمایش شما نیست.
ولی دینی کامل است که واقعیتهای جامعه و همه شرایط اعم از نرمال یا غیر نرمال را در نظر بگیرد.


خویشتن دار یک طرف
غیر ان یک طرف
ان کس که خویشتنداری کند و امید به فضل خدا دارد خدا از فضلش بی نیاز کند. و اخر به دائم در اید
ان کس که امید به غیر ان دارد با متعه خود را بی نیاز کند.
به خود مگیر چندی سخن بود . قبولش کنی یا قبولش نکنی چیزی عاید من نشود حتی اگر بگویی موقت برای همه است. و این نظر من نیست. ولی نطرات را می شنوم

هیچ وقت برای تحمیل عقاید ظاهر مشو!

حالا
ان کس که خویشتندار است خود را در جمع به مشقت نیندازد چون این مجلس شرح حال ایشان نیست جهت سکینت دل بگویم که صدای دهل موقت که می کوبند از گرد خارج نشود. و چندی سخن است که گوینده فقط می گوید ولی عملی به دنبال نیست پس تو را چه رسد که به خود گیری. چندی پیش حرفی دگر زدم

اگر می ترسی که کسی امر موقت کند و تو دست خالی بمانی و خوش نداری او موقت کند. نه، این کار با دل خود مکن . بگذار او موقت کند. شاید هدایت شد. هرچند موقت جز هوا نیست ولی کمتر از ان هم نیست. شاید هوایش بیشتر شد به اوج رفت و شاید هوایش کم شد به قعر رفت. چه می دانی فرجام چه شود وحال صورتی دیگر زدم.

این را هم بدان که اگر به خاطر موقت از همسر خود روی گردانی به خفت ناموزون دچار گردی که کس شرح حالت نشناسد. اگر به دست دائمی داری به غیر ان میندیش. مگر برای رضای حق، شاید بیوه ای چه مرد چه زن بر خود گزیدی ولی نه موقت بل دائم.

عارف;713796 نوشت:
ولی مکتبی کامل است که برای افراد و شرایط نرمال, احکام نرمال و برای شرایط ویژه,خاصو غیر نرمال, احکام خاص ارائه دهد وگرنه فساد ایجاد می گردد.

عارف;713796 نوشت:
در اسلام نیز ازدواج دائم را نیمی از دین بیان کرده اند ولی برای عدم امکان آن را نیز راهکاری بیان شده است

با عرض سلام
اسلام مکتب کاملی است. همان خدایی که برای برآوردن نیاز گرسنگی گوشت و مواد غذایی حلال را تعیین کرده است می فرماید اگر در شرایط اضطرار قرار گرفتید می توانید از گوشتی که حلال هم نباشد استفاده کنید. یا در مسائل دیگر به همین صورت استثناء در نظر گرفته است. اگر مسافر یا بیمار هستید لازم نیست روزه بگیرید..اگر آب پیدا نگردید تیمم کنید و ...
ولی برای ازدواج شرایط خاص در نظر نگرفته است و می فرماید اگر نمی توانید ازدواج کنید صبر و عفت در پیش بگیرید تا خدا به شما کمک کند یا انتظارات خود را پایین بیاورید (مصداق کنیز)...در اینجا نفرموده اگر نمی توانید ازدواج کنید بروید موقت بگیرید و صیغه موقت بخوانید. اگر چنین چیزی در قرآن آمده بود بنده هم حرفی نداشتم.

عارف;713796 نوشت:
زادواج دائم به زمین گذاشته نشده بلکه تاکید موکد اسلام است و متعه نیز حکمی جدید نیست.

همان طور که توضیح دادم در قرآن متعه نیامده و بنده استدلال محکمی در این خصوص ندیده ام
در مورد اینکه در سنت بوده یا خیر محل اختلاف است و روایت های موافق و مخالف با آن وجود دارد. تا جایی که میدانم پیامبر ازدواج موقت نداشته اند و حدیثی معتبری از پیامبر در این مورد ندیدم. در کامنت قبلی هم گفتم که در مورد اینکه عمر (رضی الله عنه) آن را نسخ کرده یا پیامبر (ص) در جنگ خیبر اختلاف وجود دارد.
برای بنده هم ملاک اصلی قران است وگرنه اکثر کتاب های دیگر در معرض تحریف و تغییر قرار گرفته اند.

عارف;713796 نوشت:
در مورد فرد نرمال حق با شماست.اینجا محل مناسبی نیست ولی بد نیست که معنای یک فرد نرمال بیان شود و هم من می دانم و هم شما که خیلی از مواقع شرایط نرمال وجود ندارد.

شرایط خاص و استثنایی در مورد ازدواج در قرآن نیامده است.
ضمن اینکه افراد در برابر سطح دانش و آگاهی خودشان مکلف هستند و مثلا کسی به قصد و نیت بهشت عملیات انتحاری انجام میدهد و سطح فکرش نیز در همین حد است شرایطش با دیگری که آگاهی بیشتری دارد متفاوت است. در مورد ازدواج نیز به همین صورت است...

عارف;713796 نوشت:
این دقیقا حرفی است که طالبان آزادی جنسی و افرادی که اعتقادی به ازدواج دائم و یا حتی رعایت محرم و نامحرم را روابط جنسی دارند بیان می کنند.
د رعمل یعنی چی؟
در عمل چه تفاوتی بین بت پرستی و نماز در مقابل کعبه هست؟
در عمل چه تفوتی بین کار یک مرتاض و روزه است؟
در عمل چه تفاوتی بین مردن در راه خاک و در راه خدا هست؟
در عمل چه تفوتی بین ازدواج دائم و دوستی دائمی بین یک زن و مرد هست؟
خیر برادر . این درست نیست که آدم با حدس و گمان احکام دین را نادیده بگیرد.امروز دنیا و در ایران زنا را بر متعه مقدم شمردند و به اینهمه مشکل رسیدیم, در حالیکه فرهنگ غلط و تعصبات بیجا مانع از کارآئی بهجا و موثر آن شد.

اینکه عملاً چه تفاوتی بین این فقرات است را بنده دقیقا اطلاع ندارم
ولی می بایست تفاوت باشد. مثلا شما برای رفع گرسنگی نان خالی هم که بخورید سیر میشوید و چلوکباب مخصوص هم بخورید سیر میشوید ولی تفاوت هست بین این سیری و آن سیری و حتی اگر تفاوتش در یک بار مشخص نشود حداقل پس از چندبار تکرار نمایان میشود.
ولی در مورد ازدواج برداشتم این است که رضایت خاطر و آرامشی که در ازدواج دائم وجود دارد در گزینه های دیگر نیست. البته اینجا هم سطح فکر و آگاهی فرد مهم است.والحمدلله و رب العالمین

پژوهشگر;713399 نوشت:
سلام. بعید نیست برخی ها برای رسیدن به امیال و هوس های خودشان قرآن را هم تحریف کنند.

سلام
البته اشکال تحریف لفظی در قرآن به طور کلی مردود است اما تحریف معنوی ممکن است مثلا همین تحریف معنوی که جنابعالی در مورد قرآن انجام می دهید در مورد این آیه که اجماع شیعه و مشهور اهل سنت می گویند در مورد متعه نازل شده و قرطبی می گوید جمهور اهل سنت نظر دارند که این آیه درباره متعه هست و صحابه و تابعين مانند ابن عباس و ابي بن کعب و مجاهد و سعيد بن جبير و ابن مسعود و سدی و ... می گویند این آیه درباره متعه است اما خوب شما سعی دارید با تحریف معنوی جور دیگری سخن بگویید که البته دلایل شما قبلا در این سایت در تاپیک های دیگر هم پاسخ داده شده.

پژوهشگر;713399 نوشت:
نمی توان گفت لفظ استمتاع بمعنای متعه است و این کلمه در یکی دو سوره دیگر نیز بکار رفته و به معنای بهره مندی است . در این سوره که بدنبال زنان آمده بمعنای کامجویی و بهره مندی در نکاح است.

جمله فما استمتعتم به منهنّ به معنای عقد است‚ نه تلذّذ و بهره گیری. هرچند در عرف ما‚ کلمه استمتاع به همان بهره مندی و بهره گیری اطلا ق می شود‚ ولی مقصود از آن در آیه‚ خواندن صیغه است‚ به گواه این که جمله های فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ به صورت شرط و جزاء آمده است‚ و لا زمه شرط و جزاء این است که دومی بر اوّلی مترتب می شود. هرگاه بگوییم مقصود از فما استمتعتم‚ اجرای صیغه است‚ این ترتب صحیح است‚ زیرا پس از خواندن صیغه‚ مهر بر ذمّه شوهر تعلق می گیرد‚ خواه دخول بکند‚ خواه نکند. خواه همسر مطالبه بکند یا نکند. اما اگر بخواهد پیش از دخول طلاق بدهد‚ نصف مهر ساقط می شود.

ولی اگر بگوییم مقصود از جمله فما استمتعتم عمل فیزیکی است‚ این ترتب صحیح نیست‚ زیرا وجوب مهریه در گرو استمتاع و تلذذ خارجی نیست. اکنون که روشن شد مقصود از فما استمتعتم‚ عقد استمتاع است‚ باید ببینیم مراد‚ صیغه نکاح دائم است یا صیغه نکاح موقت؟ روایات فراوانی حاکی از آن است که واژه استمتاع در عصر رسول خدا صلی اللّه علیه وآله بر عقد موقت اطلاق می شد‚ نه بر عقد دائم‚ اینک برخی از این روایات:

1. مسلم در صحیح خود از جابر عبداللّه انصاری نقل می کند:

کنا نستمتع بالقبضة من التّمر و الدقیق الا یام علی عهد رسول اللّه و ابی بکر حتی- ثمة- نهی عنه عمر .

ما در عصر رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و عصر ابوبکر با یک مشت خرما و یا آرد‚ زنی را به عقد موقت خود در می آوردیم تا آن زمانی که عمر از این کار جلوگیری کرد .

- مالک از عروة بن زبیر نقل می کند: خوله دختر حکیم بر عمر بن خطاب وارد شد و گفت:

انّ ربیعة بن امیة استمتع بامرا›ة حملت منه. فخرج عمر بن الخطاب فزعا یجرّ رداءه فقال: هذه المتعة ولو کنت تقدمت فیها لرجمته

ربیعه فرزند امیه‚ زن زایایی را به ازدواج موقت درآورده و آن زن باردار شده است. عمر از خانه بیرون آمد‚ در حالی که از روی خشم‚ ردای خود را بر زمین می کشید‚ گفت: این همان متعه است. اگر قبلا ً می دانستم او را سنگسار می کردم .

در این سخن‚ واژه استمتع به معنی ازدواج موقت به کار رفته و عمر هم واژه متعه را در بیان همان ازدواج موقت به کار برده است.

پژوهشگر;713399 نوشت:
در این دو آیه صحبت از ازدواج دائم و احکام آن است کما اینکه در ۷ یا ۸ مورد دیگر نیز در قرآن کریم به ازدواج دائم و احکام آن اشاره شده است.

جمله فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ در آغاز سه احتمال دارد:

الف. مقصود بیان حلال بودن نکاح دائم است.

ب. هدف تاکید بر پرداخت مهریه زنان است.

ج‚ هدف بیان حلّیّت ازدواج موقت است.

تفسیر نخست جز تکرار یک مطلب چیزی دیگری نیست‚ زیرا خداوند‚ حکم نکاح دائم را در آیه چهارم از این سوره بیان کرده و فرموده است:

فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنی و ثلا ث و رباع.

زنان پاکیزه را به صورت دو تا سه تا یا چهارتا به ازدواج خود درآورید...).

دیگر با این بیان روشن چه لزومی دارد که با یک جمله دو پهلو به بیان حلال بودن ازدواج دائم بپردازد؟!

احتمال دوم مانند احتمال اول منتفی است‚ زیرا خدا لزوم پرداخت مهریه را در همان آیه چهارم بیان کرده است‚ آنجا که می فرماید:

و اتوا النساء صدقاتهنّ نحلة.

مهر زنان را به صورت یک بدهی یا هدیه به آنان بپردازید .
با منتفی شدن هردو احتمال‚ احتمال سوم متعین خواهد بود.

پژوهشگر;713399 نوشت:
چرا بین همین علمای شیعه هم که ازدواج موقت را پذیرفته اند در احکام ازدواج موقت اینقدر اختلاف هست ؟!

همگی در اصل آن اتفاق دارند اما در فرع اختلاف هست مثل ازدواج دائم که در اصل آن همگی اتفاق دارند اما در احکام اختلاف وجود دارد و وجود اختلاف در فرع دلیل بر این نیست که اصل موضوع صحیح نیست مثلا برخی می گویند برای ازدواج بادختر باکره رشیده نیاز به اذن ولی هست برخی می گویند نیست حتی برخی از اهل سنت می گویند برای ازدواج زن ثیبه هم نیاز به اذن ولی هست برخی می گویند نیست که این اختلافات در عقد دائم بیشتر از ازدواج موقت هست پس اگر اختلاف دلیل بر باطل بودن اصل موضوع باشد باید ازدواج دائم از اساس باطل باشد.

پژوهشگر;713399 نوشت:
از نظر اجتماعی و عرفی نیز می توان نشان داد و استدلال کرد ازدواج موقت راه حل درستی نیست:

به اتفاق و اجماع مسلمین ازدواج موقت در صدر اسلام وجود داشته و حتی یک مسلمان در این موضوع اختلاف ندارد فقط بحث بر سر این است که آیا بعدا نسخ شده یا نسخ نشده که اجماع شیعه بر عدم نسخ است در بین اهل سنت اختلاف وجود دارد برخی از صحابه مثل ابن عباس و ... معتقدند که نسخ نشده حتی برخی از علمای اهل سنت بوده اند که هفتاد زن صیغه ای داشتند که ذهبی در کتاب رجالی که دارد به آنها اشاره کرده البته اکثریت اهل سنت هم ادعای نسخ کرده اند که ادعای باطلی است و دلیلی ندارد،پس هیچ شکی نیست که در زمانی این موضوع جایز بوده سوالی که ما از شما داریم این است که از نظر شما خداوند و پیامبر متوجه این پیامد هایی که ذکر می کنید بوده اند یا نبوده اند که در آن مدت این ازدواج را جایز دانشته اند که اتفاق مسلمانان هست؟
یعنی ما اصلا کاری نداریم که از نظر اجتماعی و عرفی پیامد های خوبی دارد یا ندارد فقط ما با شما سر این موضوع بحث می کنیم که متعه حکم خدا هست یا نیست اگر نیست که پیامد منفی داشته باشد یا نداشته باشد برای ما اهمیت ندارد چون به آن عمل نمی کنیم اگر حکم خدا باشد با توجه به حکمت خداوند تمام پیامد های منفی که بر فرض وجود داشته باشد پیامد های مثبتی هم وجود دارد که بر آنها غلبه می کند.

پژوهشگر;713399 نوشت:
حالا علما پاسخ بدهند چطور و بر چه اساسی از قسمتی از یک آیه حکم جدید صادر میکنند؟!

به دلیل قرائن بسیاری که وجود دارد و قرائت و روایات وارد شده‚یکی از قرائنی که باعث می شود که بگوییم این آیه درباره ازدواج موقت علاوه بر آنچه که گفتیم اشاره به مال و عفّت در این آیه است
قبل از جمله مورد بحث‚ دو جمله یاد شده در زیر وارد شده است:

1. ا›ن تبتغوا باموالکم: برای شما حلا ل است که با اموال خود آنان را انتخاب کنید .

2. محصنین غیر مسافحین: در حالی که هدف پاکدامنی باشد نه زنا .

جمله نخست حاکی از آن است که مرد به خاطر داشتن توان مالی می خواهد به رفع نیاز جنسی خود بپردازد و اسلا م این کار را اجازه می دهد.

جمله دوم تاکید دارد که این ازدواج به نیت حفظ عفاف و پاکدامنی صورت می گیرد‚ نه به عنوان زنا.

به طور مسلم هر دو جمله حاکی است که آیه در صدد تبیین یک نوع ازدواج است که در آن مرد به خاطر ثروتش درصدد بهره گیری جنسی است و اسلام برای این نوع ازدواج شرط می کند که نیت طرفین عفت باشد‚ نه زنا.

ناگفته پیداست یک چنین زمینه ای جز در عقد موقت در نکاح دائم نیست. در نکاح دائم مرد می خواهد به وسیله مال‚ تشکیل خانواده دهد و دارای فرزند و خانواده گردد‚ و اصلا ً طرح این نکته که این ازدواج برای حفظ عفت باشد نه زنا‚ از واقع آن بسیار دور است.
یعنی وقتی خداوند در آیه ی قبل فرمود: (مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ) زمینه ساز برای نکاح موقت است زیرا همان گونه که گفتیم این عبارت در مورد نکاح موقت استعمال می شود زیرا در نکاح موقت است که مظنه ی سفاح ممکن است در ذهن افراد وجود داشته باشد نه در نکاح دائم.

پژوهشگر;713850 نوشت:
می فرماید اگر نمی توانید ازدواج کنید صبر و عفت در پیش بگیرید تا خدا به شما کمک کند یا انتظارات خود را پایین بیاورید (مصداق کنیز)...در اینجا نفرموده اگر نمی توانید ازدواج کنید بروید موقت بگیرید و صیغه موقت بخوانید.

آیات قرآن را باید با هم و در کنار هم معنا و تفسیر کرد؛ چرا که بعضی از آیات بعضی دیگر را تفسیر می کنند. در این آیه پیشنهاد عفت و پاک دامنی به کسانی است که امکان هیچ گونه ازدواجی (اعم از دائم یا موقت) نداشته باشند و این دلیل بر عدم جواز ازدواج موقت نیست؛ زیرا آیه 24 نساء درباره جواز متعه است که می فرماید:"...و اگر زنی را متعه کردید اجرتشان را بپردازید و بعد از معیّن شدن این مقدار اگر به کمتر یا زیادتر توافق کنید گناهی بر شما نیست که خدا دانایی فرزانه است." حتی کسانی که با متعه کردن مخالف اند هرگز نمی گویند چنین قانونی در اسلام نبوده است، بلکه می گویند ازدواج موقت در اسلام در زمان پیامبر اکرم (ص) و در زمان خلیفه اول رایج بوده اما خلیفه دوّم از آن نهی کرده است و عده ای نیز قائلند که در همان زمان پیامبر (ص) نسخ شده است. همچنین روایات فراوانی در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت در اصل جواز آن وجود دارد.
در واقع این طور نیست که ازدواج موقت همیشه و برای همه افراد ممکن باشد زیرا روشن است که اگر چه نکاح متعه نفقه ندارد، ولی ازدواجی نیست که بدون هیچ سرمایه و خرجی شکل بگیرد، زیرا در این ازدواج، حتما باید مرد مهریه را تعیین و به زن پرداخت کند پس آیه در مورد کسانی است که نه می توانند ازدواج دائم انجام دهند و نه ازدواج موقّت، و این از آن روست که در مورد اوّل نفقه و مهریه و در مورد دوّم مهریه است که شخص با عدم توانایی در پرداخت آن، شامل آیه می شود.
پس آیه می گوید اگر نمی توانید ازدواج (موقت یا دائم کنید) باید صبر پیشه کنید و دلیلی وجود ندارد که نکاحی که در آیه آمده فقظ شامل ازدواج دائم باشد.

پژوهشگر;713850 نوشت:
...

سلام

1

وقتی احکام ازدواج دائم در ایات ابتدایی ( از آیه 3 تا 21 ) گذشته است چرا باید دوباره ( در آیه 24) تکرار شود ؟

َآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِ‌يئًا ﴿٤﴾ نساء

فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَ‌هُنَّ فَرِ‌يضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَ‌اضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِ‌يضَةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٢٤﴾ نساء

2

چرا به جای "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم" از "

فَمَن اسْتَمْتَعْتُم" استفاده نشد ؟

3

چرا معنای "استمتعتم" و معنای آیه که از سوی صحابه (که خود مخاطب قرآن بوده اند و لغت عرب را بهتر می شناسند ) به ازدواج متعه تعبیر میشود برای شما قابل قبول نیست ؟

4

چرا معنای لغوی متع و استعمال آن در باب استفعال باید برای ازدواج دائم باشد ؟

از همه ی این سوالات که بگذریم

آیا شما می توانید از روی قرآن اثبات کنید که "نکاح" در قرآن به معنای نکاح دائم است ؟

علــی;713921 نوشت:
سلام
البته اشکال تحریف لفظی در قرآن به طور کلی مردود است اما تحریف معنوی ممکن است مثلا همین تحریف معنوی که جنابعالی در مورد قرآن انجام می دهید در مورد این آیه که اجماع شیعه و مشهور اهل سنت می گویند در مورد متعه نازل شده و قرطبی می گوید جمهور اهل سنت نظر دارند که این آیه درباره متعه هست و صحابه و تابعين مانند ابن عباس و ابي بن کعب و مجاهد و سعيد بن جبير و ابن مسعود و سدی و ... می گویند این آیه درباره متعه است اما خوب شما سعی دارید با تحریف معنوی جور دیگری سخن بگویید که البته دلایل شما قبلا در این سایت در تاپیک های دیگر هم پاسخ داده شده.

با عرض سلام
هر چند این مطالب در نت آمده با این حال بطور مختصر نظرم را میگویم. و بنده هم مطالبی از نت قرار میدهم. هرچند در حال حاضر فرصت بررسی بیشتر این موضوع را ندارم. و ان شاالله در فرصت مناسب مطالبی که به ذهنم میرسد را بیان خواهم کرد. با این حال به طور مختصر مورادی را مطرح میکنم.

کثرت دلیل بر حقانیت نیست. مهم استدلالی ست که ارائه میشود.
بنده در این مورد ادعا نکرده ام. اهل سنت، اباضیه، زیدیه و اسماعیلیه با عقد موقت موافق نیستند و تنها امامیه آن را پذیرفته اند. هر چند باز هم تاکید میکنم مهم استدلال است.

علــی;713921 نوشت:
جمله فما استمتعتم به منهنّ به معنای عقد است‚ نه تلذّذ و بهره گیری. هرچند در عرف ما‚ کلمه استمتاع به همان بهره مندی و بهره گیری اطلا ق می شود‚ ولی مقصود از آن در آیه‚ خواندن صیغه است‚ به گواه این که جمله های فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ به صورت شرط و جزاء آمده است‚

واژه استمتاع و مشتقات آن حدود شصت بار بکار رفته است که هیچکدام از آنها در ارتباط با نکاح موقت نیستند.
در لغت استمتاع یعنی لذت و سود‌بردن که ممکن است از چند چیز باشد.

غذا: خداوند می‌فرماید:

أُحِلَّ لَكُمْ صَيْدُ الْبَحْرِ وَ طَعَامُهُ مَتَاعًا لَّكُمْ وَ لِلسَّيَّارَةِ وَ حُرِّمَ عَلَيْكُمْ صَيْدُ الْبرَِّ مَا دُمْتُمْ حُرُمًا وَ اتَّقُواْ اللَّهَ الَّذِى إِلَيْهِ تحُْشَرُونَ(96)
«صيد دريا و ماكولات آن براى شما حلال شده است تا براى شما و مسافران بهره ‏اى باشد ».:.(المائده: 96).
اموال پرداخت شده به مطلقات باشد

لَّا جُنَاحَ عَلَيْكمُ‏ْ إِن طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُواْ لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلىَ المُْوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلىَ الْمُقْترِِ قَدَرُهُ مَتَاعَا بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلىَ المُْحْسِنِينَ(236)
«ثروتمند و فقیر هر یک باندازة توانشان زنان (مطلقه) را به نحو احسن بهره‌مند سازند».(البقره: 236).

یا در آیه 128 سورة انعام:
َ يَوْمَ يحَْشرُُهُمْ جَمِيعًا يَامَعْشرََ الجِْنّ‏ِ قَدِ اسْتَكْثرَْتُم مِّنَ الْانسِ وَ قَالَ أَوْلِيَاؤُهُم مِّنَ الْانسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَ بَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِى أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَئكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ(128)

یا در سوره توبه:

كَالَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ (69)توبه

علــی;713921 نوشت:
زیرا پس از خواندن صیغه‚ مهر بر ذمّه شوهر تعلق می گیرد‚ خواه دخول بکند‚ خواه نکند. خواه همسر مطالبه بکند یا نکند. اما اگر بخواهد پیش از دخول طلاق بدهد‚ نصف مهر ساقط می شود.

این جمله را (زیرا پس از خواندن صیغه‚ مهر بر ذمّه شوهر تعلق می گیرد‚ خواه دخول بکند‚ خواه نکند) بر چه اساسی برخی علما! گفته اند بنده اطلاع ندارم!!

مهريه چهار حالت دارد

1- هنگامی که قبل از دخول طلاق واقع شود و مهریه‌اش مشخص نشده باشد در چنین حالی براساس توانایی زوج مقداری مال به زن داده می‌شود:
«اگر زنان را قبل از آميزش‏جنسى يا تعيين مهر، (به عللى) طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. (و در اين موقع،) آنها را (با هديه‏اى مناسب،) بهره‏مند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه تواناييش، و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديه‏اى شايسته (كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد) بدهد».(البقره: 236).

2- وقتی که طلاق قبل از دخول واقع شود و مهر زن مشخص باشد مهریه زن نصف مهریه مشخص شده است.
«هرگاه زنان را قبل از دخول طلاق دادید و مهریه آنان معلوم شد نصف مهریه را به آنان بپردازید».(البقره: 237).

3- هرگاه زن بعد از دخول طلاق داده شد و مهریه‌اش مشخص نشده بود باید به زن مهرالمثل داده شود.

4- وقتی مهریه زن معلوم باشد و طلاق داده شود باید تمام مهریه‌اش پرداخت گردد. گرچه تنها با یک جماع از او متمتع شده باشد.

علــی;713921 نوشت:
1. مسلم در صحیح خود از جابر عبداللّه انصاری نقل می کند:

کنا نستمتع بالقبضة من التّمر و الدقیق الا یام علی عهد رسول اللّه و ابی بکر حتی- ثمة- نهی عنه عمر .

ما در عصر رسول خدا صلی اللّه علیه وآله و عصر ابوبکر با یک مشت خرما و یا آرد‚ زنی را به عقد موقت خود در می آوردیم تا آن زمانی که عمر از این کار جلوگیری کرد .

واژه متعه بر نکاح دائم نیز تعلق میگرفته همانطور که در ۳ احتمال گفته شده از آیه ۲۴ نساء آمده
ضمن اینکه ممکن است در زمان صدر اسلام بخاطر شرایط خاص برای مدتی نهی نشده باشد و در آن موقع رواج داشته. البته بنده هبنوز اطلاع دقیق ندارم عقد موقت آیا قبل از اسلام نیز در آن جا رواج داشته و اینکه اصولا چه کسی چنین عقدی را بنیان نهاده؟! و موضع پیامبر در این خصوص چه بوده؟! ممکن است وضعیتی همانند برده داری داشته که رواج داشته و پیامبر یا قرآن هم به آن نپرداخته اند

علــی;713921 نوشت:
با منتفی شدن هردو احتمال‚ احتمال سوم متعین خواهد بود.

پس مشخص شد که عقد موقت و احکام آن در قرآن بوضوح نیامده و از این عبارت برداشت های مختلف میشود.
مسلمانان در عهد مکی این نکاح(ازدواج موقت) را به خاطر حرمت آن انجام نداده‌اند و هنگامی که به مدینه هجرت کردند آیات نازل شده جز نکاح دائم و نکاح ملک یمین چیز دیگری را اضافه نکردند. کسی که از همسر موقت تمتع می‌کند در واقع نمی‌توان آن را زوجه او نامید. چون در صورت مرگ یکی از آنها از همدیگر ارث نمی‌برند. خداوند می‌فرماید: «و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند ...». (النساء: 12)
اگر همسر موقت زوجه محسوب می‌شد باید از همدیگر ارث می‌بردند ...« و اگر فرزندى داشته باشند، يك چهارم از آن شماست».همان

«شما نصف اموال زنانتان را می‌برید اگر فرزند نداشته باشند ... و زنانتان از شما یک چهارم اموالتان را می‌برند اگر ...».
به آیات مربوط به این موضوع مراجعه کنید (بقره: 221) (نور: 32-33) (نساء: 3)، (احزاب: 50 و52) در سورة نور می‌فرماید:
«کسانی که همسر ندارند را به نکاح درآورید».نور 32 مدنی است
منظور نکاح ملک یمین (کنیز) است سپس می‌فرماید:
«و كسانى كه امكانى براى ازدواج نمى‏يابند، بايد پاكدامنى پيشه كنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى‏نياز گرداند» نور33 (پاکدامنی کنند نه متعه کنند )
پس هر کس زوجه یا امه را نیافت تا با او ازدواج کند خداوند به او توصیه می‌کند صبر و عفاف را پیشه کند یعنی غیر از آن دو نکاح راههای دیگر حرام‌اند. اگر نکاح موقت حلال بود در اینجا ذکر می‌شد. مثلاً به جای لیستعضف می‌فرمود لیستمتع، چون لیستعفف مقتضی منع است. خصوصاً با توجه به اینکه اصل در فروج حرمت است.
در سورة نساء می‌فرماید:
« پس زنان نیکو و مناسب را به نکاح خود دراورید دو یا سه یا چهار همسر ، اگر بترسید که نتوانید عدالت کنید پس تنها یک زن اختیار کنید یا اگر کنیزانی دارید به انها اکتفا کنید این به عدالت و ترک ستمکاری نزدیکتراست » نسا3
این همان ازدواج دائم است. «از زنانی که می‌پسندید دو یا سه یا چهار تا را (در یک زمان) به نکاح خود درآورید.
«و اگر مى‏ترسيد عدالت را (درباره همسران متعدد) رعايت نكنيد، تنها يك همسر بگيريد».
شیعه میگوید ایه 24 حکم متعه دارد اما در ایه 25 هم فقط دونوع ازدواج اشاره شده و میفرماید هرکس توانایی زن گرفتن ندارد کنیزان را به زنی دراورید (نه متعه که از ازدواج با کنیز هم اسانتر است)

علــی;713921 نوشت:
همگی در اصل آن اتفاق دارند اما در فرع اختلاف هست مثل ازدواج دائم که در اصل آن همگی اتفاق دارند اما در احکام اختلاف وجود دارد و وجود اختلاف در فرع دلیل بر این نیست که اصل موضوع صحیح نیست مثلا برخی می گویند برای ازدواج بادختر باکره رشیده نیاز به اذن ولی هست برخی می گویند نیست حتی برخی از اهل سنت می گویند برای ازدواج زن ثیبه هم نیاز به اذن ولی هست برخی می گویند نیست که این اختلافات در عقد دائم بیشتر از ازدواج موقت هست پس اگر اختلاف دلیل بر باطل بودن اصل موضوع باشد باید ازدواج دائم از اساس باطل باشد

در بین شیعیان هم زیدیه و اسماعیلیه عقد موقت را قبول ندارند.
موضوع عقد دائم و احکام آن در چند جای قرآن بیان شده و احکام ان مثل ارث، نفقه و مهریه گفته شده است. اما در مورد عقد موقت این طور نیست

علــی;713921 نوشت:
یعنی ما اصلا کاری نداریم که از نظر اجتماعی و عرفی پیامد های خوبی دارد یا ندارد فقط ما با شما سر این موضوع بحث می کنیم که متعه حکم خدا هست یا نیست اگر نیست که پیامد منفی داشته باشد یا نداشته باشد برای ما اهمیت ندارد چون به آن عمل نمی کنیم اگر حکم خدا باشد با توجه به حکمت خداوند تمام پیامد های منفی که بر فرض وجود داشته باشد پیامد های مثبتی هم وجود دارد که بر آنها غلبه می کند.

چیزی که در این خصوص می توانم بگویم این است که در صدر اسلام برای مدتی رواج داشته و اختلاف بر سر این است که نسخ شده است یا خیر
البته قبل از اسلام در روابط جنسی بحث حلال و حرام مطرح نبود و اکثر مردان دارای چندین زن بودند و حتی بعد از مرگ پدرشان پسر بزرگتر زنان پدر را برای خودش برمیداشت یا تقسیم میکردند. به هر حال به نظر میرسد پیامبر چنین نوع ازدواجی را تعیین و وضع نکردند و با توجه به شرایط جنگی که در صدر اسلام وجود داشت و تعداد مردان کمتر بود مدتی این نوع عقد رواج داشته و سپس حضرت پیامبر(ص) یا حضرت عمر آن را نسخ کرده اند. در اینکه پیامبر نسخ کرده یا عمر محل اختلاف است
اما بنده به این کار ندارم و عرضم روی قرآن است. با توجه به اینکه عبارت موجود در آیه ۲۴ نساء هم محل اختلاف است اگر چنین نوع عقدی را پیامبر (ص) وضع و تعیین نکرده باشند (که بنده در این خصوص بررسی انجام نداده ام) آن گاه برداشت بهره مندی و لذت در عقد دائم از عبارت موجود در آیه ۲۴ نساء به حقیقت نزدیکتر است و مقصود همان بهره مندی و کام جویی در نکاح دائم است که ملازم با پرداخت مهریه آمده است. کما اینکه در آیات دیگر مثل ۲۳۶ و ۲۳۷ بقره این تلازم بیان شده است.

علــی;713921 نوشت:
به دلیل قرائن بسیاری که وجود دارد و قرائت و روایات وارد شده‚یکی از قرائنی که باعث می شود که بگوییم این آیه درباره ازدواج موقت علاوه بر آنچه که گفتیم اشاره به مال و عفّت در این آیه است
قبل از جمله مورد بحث‚ دو جمله یاد شده در زیر وارد شده است:

1. ا›ن تبتغوا باموالکم: برای شما حلا ل است که با اموال خود آنان را انتخاب کنید .

2. محصنین غیر مسافحین: در حالی که هدف پاکدامنی باشد نه زنا .

جمله نخست حاکی از آن است که مرد به خاطر داشتن توان مالی می خواهد به رفع نیاز جنسی خود بپردازد و اسلا م این کار را اجازه می دهد.

جمله دوم تاکید دارد که این ازدواج به نیت حفظ عفاف و پاکدامنی صورت می گیرد‚ نه به عنوان زنا.

به طور مسلم هر دو جمله حاکی است که آیه در صدد تبیین یک نوع ازدواج است که در آن مرد به خاطر ثروتش درصدد بهره گیری جنسی است و اسلام برای این نوع ازدواج شرط می کند که نیت طرفین عفت باشد‚ نه زنا.

ناگفته پیداست یک چنین زمینه ای جز در عقد موقت در نکاح دائم نیست. در نکاح دائم مرد می خواهد به وسیله مال‚ تشکیل خانواده دهد و دارای فرزند و خانواده گردد‚ و اصلا ً طرح این نکته که این ازدواج برای حفظ عفت باشد نه زنا‚ از واقع آن بسیار دور است.
یعنی وقتی خداوند در آیه ی قبل فرمود: (مُحْصِنينَ غَيْرَ مُسافِحينَ) زمینه ساز برای نکاح موقت است زیرا همان گونه که گفتیم این عبارت در مورد نکاح موقت استعمال می شود زیرا در نکاح موقت است که مظنه ی سفاح ممکن است در ذهن افراد وجود داشته باشد نه در نکاح دائم.

این استدلال ضعیف است
در آیه ۲۳ زنانی که برای نکاح حرام هستند بیان شده و بلافاصله در آیه ۲۴ می فرماید غیر از اینها برای شما حلال هستند و با توجه به سیاق آیه که در حال بیان زنانی است که نکاح با آنها حلال است بدنبال آن یکی از احکام نکاح با این زنان بیان شده که بر طبق آن اگر بهره مندی صورت گرفت مهریه بایست پرداخت شود و عده ای اجور را مزد گرفته اند و این اشتباه است کما اینکه در جاهای دیگر اجور به معنای مهریه بکار رفته است. پس یا توجه به سیاق آیه این برداشت درست تر بنظر میرسد. ضمن اینکه تمکن مالی در ازدواج دائم نیز مطرح است.

پژوهشگر;713399 نوشت:
یا عمر (رضی الله عنه) چه گفته است محل اختلاف است

سلام
شما وهابی هستید؟ مذهبتان چیست؟

و طاها;714062 نوشت:
وقتی احکام ازدواج دائم در ایات ابتدایی ( از آیه 3 تا 21 ) گذشته است چرا باید دوباره ( در آیه 24) تکرار شود ؟

با عرض سلام
اتفاقاً عرض بنده هم همین است که آیه ۲۴ مربوط به احکام ازدواج دائم است و در واقع خیلی جای دوری هم برده نشده است و آیه ۳ تا ۲۴ و ۲۵ در خصوص نکاح و احکام آن است( بعلاوه برخی آیات در سوره بقره)

و طاها;714062 نوشت:
چرا به جای "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم" از "فَمَن اسْتَمْتَعْتُم" استفاده نشد ؟

این را بزرگوارن فقه اللغه بایست بهتر بدانند...عبارت فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ مشابه با این موارد است:

فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ ... توبه/۷


فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ..توبه/۶۹

و طاها;714062 نوشت:
چرا معنای "استمتعتم" و معنای آیه که از سوی صحابه (که خود مخاطب قرآن بوده اند و لغت عرب را بهتر می شناسند ) به ازدواج متعه تعبیر میشود برای شما قابل قبول نیست ؟

همان طور که در کامنت قبلی هم گفته شد لفظ استمتاع منحصرا به معنای عقد موقت نیست. و در جاهای دیگر قرآن نیز بکار رفته است.
ضمن اینکه عمر (رضی الله عنه) نیز از صحابه بوده اند و احتمال زیاد می بایست از این عبارت درسوره نساء قرآن اطلاع داشته باشند و بعید است بخواهد در مقابل قران چنین بدعتی انجام داده باشد و کسی هم در اعتراض به عمر (ر) به آیه قرآن استناد نکرده.... با این حال بنده تعصب خاصی نسبت به هیچ کدام از مذاهی یا اشخاص ندارم..بلکه حقیقت و استدلال برای بنده اهمیت دارد.

و طاها;714062 نوشت:
چرا معنای لغوی متع و استعمال آن در باب استفعال باید برای ازدواج دائم باشد ؟

در ازدواج دائم هم لذت و کامجویی مطرح است ولی بطور کلی قبول دارم اگر در اینجا از لغت دیگری استفاده شده بود در آن صورت هیچ شک و تردید باقی نمیماند که قرآن به عقد موقت نپرداخته و استناد امامیه هم روی کاربرد هم کلمه است. که اگر غیر از این بود دیگر حرفی نداشتند.

و طاها;714062 نوشت:
آیا شما می توانید از روی قرآن اثبات کنید که "نکاح" در قرآن به معنای نکاح دائم است ؟

با توجه به اینکه صحبت از طلاق است و صحبت از ارث شده است و این دو در نکاح دائم معنی می یابد. پس در قران نکاح دائم (و نکاح با کنیز و اسیر جنگی با توجه به شرایط ان دوره) بوضوح تایید شده.

اولا که اینکه احکام یک چیز در قرآن نیست دلیل بر نبود آن نیست چرا که نماز هم احکامش خیلی کم اومده و سرش بین شیعه و سنی کلی اختلافه
دوما آقا مگه خدا مرض داشت نعوذبالله خب صاف و صریح میگفت حلاله دیگه جواب اینه که در اینصورت کسانی که منافق بودند انگیزه قوی ای داشتند برای تحریف قرآن ولی الان که میبینند هر جور که بخواهند میتوانند به نفع خودشون تفسیر کنند چرا تحریفش کنند ؟؟ البته اگه دستشون میرسید شک ندارم اینکارم میکردن این افراد منافق و دشمن رسول خدا میبینیم بعد ایشان خلیفه شدند معاویه پسر کی بود ؟؟؟؟ چجوری مسلمانان این شخص رو قبول کردند ؟؟
سوما از نظر عقلی که ازدواج موقت دلیلیش مشخصه ... اقا اصن مشخص نیست اصن تو اسلام نیست ... میبینیم که در کشورمون که این مساله تابو شده چی پیش میاد ؟؟ مشخصه : فساد زنا زادواج سفید !! سفید ؟! چیزی که شما روی اون چشمتونو میبندین !! نه افرادیکه رها شده هستن و اصلا کاری ب دین نداره نههههه اصلا !!این افراد اتفاقا خوشحال وراضی ب فساد نیستند اما انقدر فشار بهشون زیاده که ... آقا ما رو چی فرض کردین ؟؟ مگه غیر اینه که جز ازدواج اصلی ب قول شما کلی انواع ازدواج در اهل سنت هست اینا از کجا اومده ؟؟ غیر مدت داره ولی بعد یه مدت مشخص طلاق اجباریه

پژوهشگر;714149 نوشت:
با عرض سلام

سلام

نقل قول:
اتفاقاً عرض بنده هم همین است که آیه ۲۴ مربوط به احکام ازدواج دائم است و در واقع خیلی جای دوری هم برده نشده است و آیه ۳ تا ۲۴ و ۲۵ در خصوص نکاح و احکام آن است( بعلاوه برخی آیات در سوره بقره)

جناب شما اول توجه کن من چه سوالی کردم :

حکم در آیه ی 4 آمده است چرا دوباره تکرار میشود ؟

1

وقتی احکام ازدواج دائم در ایات ابتدایی ( از آیه 3 تا 21 ) گذشته است چرا باید دوباره ( در آیه 24) تکرار شود ؟

َآتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً ۚ فَإِن طِبْنَ لَكُمْ عَن شَيْءٍ مِّنْهُ نَفْسًا فَكُلُوهُ هَنِيئًا مَّرِ‌يئًا ﴿٤﴾ نساء

فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَ‌هُنَّ فَرِ‌يضَةً ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَ‌اضَيْتُم بِهِ مِن بَعْدِ الْفَرِ‌يضَةِ ۚ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا ﴿٢٤﴾ نساء

نقل قول:
این را بزرگوارن فقه اللغه بایست بهتر بدانند...عبارت فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ مشابه با این موارد است:

فَمَا اسْتَقَامُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ ... توبه/۷


فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ..توبه/۶۹

اگر شما تفاوت این دو تعبیر را نمی دانید و به دیگران پاس می دهید پس چگونه به این نتایج عجیب و غریب رسیده اید ؟

سوال را پاسخ بدهید اگر در ادعای خود صادق هستید :

چرا به جای "فَمَا اسْتَمْتَعْتُم" از "فَمَن اسْتَمْتَعْتُم" استفاده نشد ؟

نقل قول:
همان طور که در کامنت قبلی هم گفته شد لفظ استمتاع منحصرا به معنای عقد موقت نیست. و در جاهای دیگر قرآن نیز بکار رفته است.

می دانم به کار رفته است. الان بسیاری از کلمات قرآن دارای یک ریشه هستند اما به یک معنا نیستند.

در این آیات که در مورد نکاح و ازدواج هست لفظ "استمتعتم" نمی تواند در مورد ازدواج دائم باشد. چون آیات در مقام بیان مسائل فقهی ازدواج است.

نقل قول:
ضمن اینکه عمر (رضی الله عنه) نیز از صحابه بوده اند و احتمال زیاد می بایست از این عبارت درسوره نساء قرآن اطلاع داشته باشند و بعید است بخواهد در مقابل قران چنین بدعتی انجام داده باشد و کسی هم در اعتراض به عمر (ر) به آیه قرآن استناد نکرده.... با این حال بنده تعصب خاصی نسبت به هیچ کدام از مذاهی یا اشخاص ندارم..بلکه حقیقت و استدلال برای بنده اهمیت دارد.

نه
اتفاقا عمر به اعتراف خودش خیلی هم جاهل به قرآن بوده است.
و به اعتراف خود عمر، متعه در زمان پیامبر بوده است و حاشا و کلا که پیامبر خلاف قرآن سخنی گفته باشند.
و به اعتراف خود عمر، منع از متعه بدعت و حکم خودش بوده است.

نقل قول:
در ازدواج دائم هم لذت و کامجویی مطرح است ولی بطور کلی قبول دارم اگر در اینجا از لغت دیگری استفاده شده بود در آن صورت هیچ شک و تردید باقی نمیماند که قرآن به عقد موقت نپرداخته و استناد امامیه هم روی کاربرد هم کلمه است. که اگر غیر از این بود دیگر حرفی نداشتند.


اعتراف ضمنی جالبی بود !

نقل قول:
با توجه به اینکه صحبت از طلاق است و صحبت از ارث شده است و این دو در نکاح دائم معنی می یابد. پس در قران نکاح دائم (و نکاح با کنیز و اسیر جنگی با توجه به شرایط ان دوره) بوضوح تایید شده.


طلاق دادن یا ارث بردن به معنای دائمی بودن نکاح نیست.

در قرآن تنها گفته شده است که طلاق و ارث از احکام نکاح هستند. اصلا صحبتی از دائمی یا موقتی بودن نشده است.

در ضمن یادتان باشد فرض ما این است که در قرآن، سخنی از ازدواج موقت و احکامش نشده است تا با استفاده از آنها ، بتوانید دائمی بودن نکاح را اثبات کنید.

پس

دائمی بودن نکاح را اثبات کن ؟ از روی قرآن نشان بده که نکاح مشروط به دوام است ؟

نکته : این سوالات در مورد معنای واقعی، لغوی، اصطلاحی، عرفی ِتمامی الفاظ قرآنی از جمله : دعا، صلاة،طلاق و ... وجود دارد.

پژوهشگر;714122 نوشت:
بنده در این مورد ادعا نکرده ام. اهل سنت، اباضیه، زیدیه و اسماعیلیه با عقد موقت موافق نیستند و تنها امامیه آن را پذیرفته اند. هر چند باز هم تاکید میکنم مهم استدلال است.

سلام
اینکه متعه در صدر اسلام جایز بوده مورد اتفاق تمام گروه های اسلامی است و اما اینکه بعدا نسخ شده یا نه اختلاف است که دلیلی معتبر بر نسخ و حرمت آن هیچ گروه اسلامی ادعا نکرده و تمام دلایل مخدوش و بی اعتبار است در واقع شما باید دلیل بر نسخ بیاورید که تا کنون هیچ دلیل معتبری برای نسخ آن ارائه نکردید.

پژوهشگر;714122 نوشت:

واژه استمتاع و مشتقات آن حدود شصت بار بکار رفته است که هیچکدام از آنها در ارتباط با نکاح موقت نیستند.
در لغت استمتاع یعنی لذت و سود‌بردن که ممکن است از چند چیز باشد.

ما می گوییم به این دلیل به آن دلیل این واژه به معنای ازدواج موقت است صحابه از این آیه اینطور برداشت کرده اند مفسرین شیعه این را می گویند مشهور اهل سنت این را می گوید،آنوقت شما با یک جمله که در قرآن حدود شصت بار واژه استمتاع و مشتقات آن حدود شصت بار بکار رفته است که هیچکدام از آنها در ارتباط با نکاح موقت نیستند مثلا جملات ما را نقد کردید:Nishkhand:
اولا آیات دیگر که سخن از استمتاع هست هیچکدام مربوط به نکاح نیست بنا بر این به هیچ کدام نمی توانید به عنوان شاهد استناد کنید چون ارتباطی با سخن ما ندارد ما می گوییم استمتاع و متعه در نکاح هرجا مطرح شده مربوط به نکاح منقطع می باشد اما در جای دیگری به معنای دیگری بیاید مثلا در غذا خوردن ارتباطی به بحث ما ندارد.
ثانیا ما چندین قرینه آوردیم که استمتاع نمی تواند به معنای بهره باشد که مفصلا دوباره آن را خواهیم آورد،پس هیچ ارتباطی به آنچه که شما می گویید ندارد.

پژوهشگر;714122 نوشت:
این جمله را (زیرا پس از خواندن صیغه‚ مهر بر ذمّه شوهر تعلق می گیرد‚ خواه دخول بکند‚ خواه نکند) بر چه اساسی برخی علما! گفته اند بنده اطلاع ندارم!!
مهريه چهار حالت دارد

این جمله شما همان اشتباهی هست که ابن تیمه در نقد ازدواج موقت و قرینه ای که ما آوردیم داده و احتمالا شما هم از همان سایت های وهابی همین اشکال مسخره را کپی کرده اید اين اشتباه ابن‌تيميه است كه بدون توجه به آنچه كه در سنت آمده، عقد را با بحث طلاق، به هم آميخته است. علماء شيعه و سني اجماع دارند كه به مجرد عقد ـ با دخول يا بدون دخول ـ، مرد، مهريه را بدهكار مي‌شود و بايد بپردازد اما اگر خواست طلاق بگیرد قبل از دخول باید نصف را بدهد نه اینکه به مجرد عقد زن قبل از دخول مالک نصف مهریه شود و مسئله اجماعی است که ابن تیمیه و جناب عالی از اجماع اهل سنت هم اطلاع ندارید
آقاي زمخشري از علمای اهل سنت ادعای اجماع می کند که وجوب پرداختن مهر مربوط به استمتاع نیست و به محض عقد واجب می شود پس آیه نمی تواند مربوط به استمتاع باشد اگر مراد از استمتاع، عقد باشد، درست است و با سنت پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تطبيق مي‌كند. زيرا به مجرد عقد كردن، پرداخت مهريه واجب مي‌شود ـ دخول شده باشد يا خير ـ.. نهايت أمر اين‌كه طلاق گرفتن در عقد دائم، قبل از دخول و با پايان يافتن مدت عقد موقت، بدون دخول، نصف مهريه ساقط مي‌شود
زمخشری می گوید:
«وقف على أنّ وجوب المهر لا يتوقف على الاستمتاع، عطف العقد على الجماع و قال: فما استمتعتم به من المنكوحات من جماع أو خلوة صحيحة أو عقد عليهن : مهريه واجب است به مجرد جماع يا خلوت صحيح يا عقد بر زنان».

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص519

پژوهشگر;714122 نوشت:
واژه متعه بر نکاح دائم نیز تعلق میگرفته همانطور که در ۳ احتمال گفته شده از آیه ۲۴ نساء آمده
ضمن اینکه ممکن است در زمان صدر اسلام بخاطر شرایط خاص برای مدتی نهی نشده باشد و در آن موقع رواج داشته. البته بنده هبنوز اطلاع دقیق ندارم عقد موقت آیا قبل از اسلام نیز در آن جا رواج داشته و اینکه اصولا چه کسی چنین عقدی را بنیان نهاده؟! و موضع پیامبر در این خصوص چه بوده؟! ممکن است وضعیتی همانند برده داری داشته که رواج داشته و پیامبر یا قرآن هم به آن نپرداخته اند

عجب پژوهشگری هستید شما:Nishkhand:
در همین آیه 24 سوره نساء می فرماید زنان شوهر دارد بر شما حرام است مگر آن زنانی که مالک شده اید و المحصنات من النساء الا ما ملکت ایمانکم یعنی نزدیک ترین آدرس یک آیه قبل از آنچه بود که مطرح شده در مورد برده داری!
ثانیا احتمال اینکه استمتاع به معنای عقد دائم باشد در این روایات به طور کلی مردود است زیرا اولا مسلم این روایات را در باب متعه و ازدواج موقت اورده یعنی از نظر شما امام مسلم شما نویسنده ضعیف مسلم نفهمیده و روایت متعه که مربوط به بهره جنسی عقد دائم است در باب ازدواج موقت یا همان متعه آورده
ثالثا روایت می گوید ما در زمان رسول خدا و ابوبکر متعه می کردیم تا عمر از آن نهی کرد آنوقت شما می گویید این واژه بر نکاح دائم تعلق می گیرد یعنی عمر علاوه بر متعه از ازدواج دائم هم نهی می کرده و بدعت حرام کردن ازدواج دائم هم به بدعت های ایشان باید اضافه کرد؟:Nishkhand:

پژوهشگر;714136 نوشت:
پس مشخص شد که عقد موقت و احکام آن در قرآن بوضوح نیامده و از این عبارت برداشت های مختلف میشود.

آنوقت شما کجا مشخص کردید؟:Nishkhand:
خیلی جالبه!
ما از امام قرطبی متن می اوریم که جمهور اهل سنت می گویند این آیه درباره متعه بوده
وقال الجمهور : المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام
جمهور علما( مشهور علما) گفته اند که مراد از اين آيه متعه است که در صدر اسلام بوده است .

تفسير القرطبي ج 5 ص 130

از بزرگان صحابه و تابعین روایت صحیح می اوریم که حاکم و ذهبی تصریح به صحت روایت بر شرط مسلم می کنند که آیه را اینگونه قرائت می کردند"فَمَا استَمتَعتُم بِهِ مِنهُنَّ إليَ أجَلٍ مُسَمًّي فَآتُوهُنَّ أجُورَهُنَّ"

أخبرنا أبو زكريا العنبري حدثنا محمد بن عبد السلام حدثنا إسحاق بن إبراهيم أنبأ النضر بن شميل أنبأ شعبة حدثنا أبو سلمة قال سمعت أبا نضرة يقول قرأت على بن عباس رضي الله عنهما فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة قال بن عباس فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى قال أبو نضرة فقلت ما نقرأها كذلك فقال بن عباس والله لأنزلها الله كذلك هذا حديث صحيح على شرط مسلم ولم يخرجاه

المستدرك على الصحيحين ج2 ص334 شماره 3192

کلی قرینه می اوریم که اصلا صحابه از لفظ متعه ازدواج موقت را می فهمیده اند و قرائن دیگری که دوباره به آنها اشاره می کنیم انوقت شما ثابت کرده اید و مشخص شده که ازدواج موقت در قرآن نیامده!!!!!!!!! عجب!!!!!!!!!!!!

پژوهشگر;714136 نوشت:
مسلمانان در عهد مکی این نکاح(ازدواج موقت) را به خاطر حرمت آن انجام نداده‌اند و هنگامی که به مدینه هجرت کردند آیات نازل شده جز نکاح دائم و نکاح ملک یمین چیز دیگری را اضافه نکردند. کسی که از همسر موقت تمتع می‌کند در واقع نمی‌توان آن را زوجه او نامید. چون در صورت مرگ یکی از آنها از همدیگر ارث نمی‌برند. خداوند می‌فرماید: «و براى شما، نصف ميراث زنانتان است، اگر آنها فرزندى نداشته باشند ...». (النساء: 12)
اگر همسر موقت زوجه محسوب می‌شد باید از همدیگر ارث می‌بردند ...« و اگر فرزندى داشته باشند، يك چهارم از آن شماست».همان

اولا ارث نبردن در متعه نظر همه علماي شيعه نيست :
ارث نبردن در متعه نظر همه علما نيست . بلکه عده اي ميراث را در آن به طور مطلق يا مشروط جاري مي دانند . يعني اگر شرط ارث بکند ارث مي برد و گرنه خير.
فتواي مطلق نظر عده اي از علما مانند قاضي ابن براج است :

جامع الشتات ميرزاي قمي ج 4 ص 390

و فتواي مشروط نظر عده اي از علما مانند آيت الله خويي و نيز آيت الله اراکي است :

توضيح المسائل آيت الله خويي ص434 شماره 2434

توضيح المسائل آيت الله اراکي ص 448 شماره 2439

پس طبق نظر ايشان نمي توان آيه ارث را ناسخ حکم متعه گرفت بلکه تنها اين آيه، در متعه حکم ارث را ثابت مي کند .
مي توان ادله متعه را ناسخ و يا مخصص ادله ارث گرفت :

رواياتي که دلالت بر عدم نسخ حکم متعه مي کنند - (مثلا در صحیح بخاری حدیث 4246 حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ حَدَّثَنَا يَحْيَى عَنْ عِمْرَانَ أَبِي بَكْرٍ حَدَّثَنَا أَبُو رَجَاءٍ عَنْ عِمْرَانَ بْنِ حُصَيْنٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَال أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِي كِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَلَمْ يُنْزَلْ قُرْآنٌ يُحَرِّمُهُ وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ مَا شَاءَ ) - شاهد بر اين مطلب هستند که ادله متعه يا ناسخ حکم ارث در ازدواج موقت است يا مخصص ؛ نه مثل آنچه که بعضي از اهل سنت ادعا مي کنند.

طبق نظر اهل سنت هم ، ارث مربوط به همه ازدواج ها نمي شود :

خود اهل تسنن هم در بسياري موارد در ازدواجها ميراث را باطل مي دانند :

مثلا در فرضي که يک مسلمان با زني از اهل کتاب ازدواج کند و بميرد به اجماع مسلمانان آن زن از وي ارث نخواهد برد . يا اگر همسري شوهر خود را بکشد از وي ارث نخواهد برد ؛ پس حکم ارث بردن از لوازم ازدواج نيست تا در صورت نبودن آن حکم به بطلان ازدواج کنيم . بلکه از فروعي است که در بعضي حالات بر ازدواج بار مي گردد.

اين آيات قبل از آيه متعه نازل شده است پس ناسخ نيست:

اين آيات قبل از آيات متعه نازل شده اند پس نمي توانند ناسخ آن باشند یعنی آیه 24 سوره نساء بعدا نازل شده

پژوهشگر;714136 نوشت:
پس هر کس زوجه یا امه را نیافت تا با او ازدواج کند خداوند به او توصیه می‌کند صبر و عفاف را پیشه کند یعنی غیر از آن دو نکاح راههای دیگر حرام‌اند. اگر نکاح موقت حلال بود در اینجا ذکر می‌شد. مثلاً به جای لیستعضف می‌فرمود لیستمتع، چون لیستعفف مقتضی منع است. خصوصاً با توجه به اینکه اصل در فروج حرمت است.

در این باره قبلا توضیح دادیم که هیچ دلیلی نیست بر اینکه نکاح در آن آیه منحصر در نکاح دائم باشد بلکه اطلاق آن شامل دائم و موقت می شود و برای اینکه اطلاق را کنار بگذاریم نیاز به دلیل هست که دلیلی ارائه نکرده اید.

پژوهشگر;714149 نوشت:
ضمن اینکه عمر (رضی الله عنه) نیز از صحابه بوده اند و احتمال زیاد می بایست از این عبارت درسوره نساء قرآن اطلاع داشته باشند و بعید است بخواهد در مقابل قران چنین بدعتی انجام داده باشد

این دیگر آخر استدلال بود:Nishkhand:
یعنی بعید است عمر به قرآن اطلاع نداشته باشد پس ازدواج موقت نسخ شده چون عمر عالم به قرآن است!!!!!!!!!
یک نمونه از علم عمر به قرآن را ما اینجا از کتب خود عزیزان اهل سنت بررسی کنیم:
«... إنّ رجلا أتى عمر فقال: انى اجنبت فلم أجد ماء. فقال: لا تصل. فقال عمار: أما تذكر يا أمير المؤمنين! اذ انا وانت في سرية فاجنبنا فلم نجد ماء. فاما انت لم تصل وأما انا فتمعكت في التراب وصليت فقال النبى صلى الله عليه و سلم : «انما يكفيك أن تضرب بيديك الارض ثمّ تنفخ ثمّ تمسح بهما وجهك وكفيك» فقال عمر: اتق اللّه يا عمار! قال: إن شئت لم أحدث به»
سنن ابن ماجه، ج 1 ص 188، كتاب الطهارة وسننها، باب 91، ح 569. سنن أبي داود، ج 1 ص 88، كتاب الطهارة، باب التيمم ح 322.

قضیه از قرار است که آقایی برای استفتا فقهی میاد پیش عمر میگه من جنب شدم آب نیست،چه کار کنم؟! عمر می گوید نماز نخوان!!!!!! من خودم اگر جنب شوم و آب برای غسل نباشد نماز نمی خوانم!!!!!

از اين جريان چند مطلب فهميده مى شود:

1 - قدرت يادگيرى و حافظه عمر: كه وقتى خود با عمار خدمت رسول خدا صلى الله عليه و آله رسيدند و حضرت دستور تيمم را دادند آن را فراموش كرد.

2 - از آيه قرآن بى خبر بود و نه تنها خود در نبود آب نماز نمى خواند بلكه فتوى به نماز نخواندن مى داد. (فتوى به غير علم كه خود مستوجب عقاب است) با آنكه قرآن در دو مورد صريحا مى فرمايد كه در نبود آب تيمم بايد كرد: اول در سوره نساء آيه 43 و دوم در سوره مائده آيه 6.

آنوقت این آقا عالم به احکام قرآن است؟!!!!!

پژوهشگر;714122 نوشت:
...

سلام

«حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَ بَنَاتُكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خَالاَتُكُمْ وَ بَنَاتُ الاَْخِ وَ بَنَاتُ الاُْخْتِ وَ أُمَّهَاتُكُمْ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَوَاتُكُمْ مِنْ الرَّضَاعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائِكُمْ وَ رَبَائِبُكُمْ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُمْ مِنْ نِسَائِكُمْ اللاَّتِي دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَ حَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمْ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَيْنَ الاُْخْتَيْنِ إِلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللهَ كَانَ غَفُوراً رَحِيماً»
(سوره نساء/آيه23)
«وَ الْمُحْصَنَاتُ مِنْ النِّسَاءِ إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ مَا وَرَاءَ ذَلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا تَرَاضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللهَ كَانَ عَلِيماً حَكِيماً»
(سوره نساء/آيه24)
«وَ مَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ مِنْكُمْ طَوْلا أَنْ يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِنْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ مِنْ فَتَيَاتِكُمْ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْض فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَات غَيْرَ مُسَافِحَات وَ لاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَان فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَة فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَي الْمُحْصَنَاتِ مِنْ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِي الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ»
(سوره نساء/آيه25)
توضيح
خداوند، در اين آيات سه گانه، ازدواج هاي حلال و حرام با زنان را مشخص كرده است.
آيه 23 سوره نساء و مقداري از ابتداء آيه 24، موارد حرامِ ازدواج با زنان را اعلام كرده است: «1. الأُمّهات 2. البنات 3. الأخوات 4. العمّات 5.الخالات 6. بنات الأخ 7. بنات الأُخت 8. الأُمّهات المرضعة 9. الأخوات من الرضاعة 10. أُمّهات النساء 11. الربائب التي دُخل بأُمّهاتهن 12. حلائل الأبناء 13. الجمع بين الأُختين 14. النساء المتزوجات : 1. مادران 2. دختران 3. خواهران 4. عمه ها 5. خاله ها 6. دختران برادر 7. دختران خواهر 8. مادران رضاعي 9. خواهران رضاعي 10. مادران زنان 11. دختران زنان تان (از شوهر قبلي) 12. زنان پسران تان 13. دو خواهر هم زمان 14. زنان شوهردار».
در ادامه آيه 24 آمده است: «إِلاّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ : آن دسته از كنيزاني كه مالك آنها شده ايد». اين، مطلق كنيز نيست. بلكه كنيزاني است كه از طريق جنگ، تصاحب مي شوند و به إسارت در آمدن آنها، به منزله طلاق آنها از شوهر قبلي است. زني كه از كفار در جنگ ـ چه در جنگ باشند و چه در پشت جنگ يا در خانه باشند ـ أسير مي شود، به مجرّد إسارت در ارتش اسلام، خود إسارت، طلاق او حساب مي شود.
خداوند در آيه دوم مي فرمايد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً». اين كه إبن تيميه مي گويد اين آيه، به مهريه نكاح دائم برمي گردد، حال آن كه مهريه نكاح دائم، در اول آيه آمده است. اگر در يك آيه، يك أمر، دو بار ذكر شود، لغو است. خداوند از طرفي فرموده است: «أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ»، از طرفي هم بفرمايد: «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً».
در اين 3 آيه، تمام حلال و حرام در مورد ازدواج با زنان، معين شده است.
اين قسمت از آيه: «أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ»، 3 مصداق دارد: 1. نكاح با أجرت 2. نكاح كنيز 3. زنا
اين قسمت از آيه: «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ» يعني: «أي أن تطلبوا بأموالكم نكاح النساء في حال انّكم تريدون العفة لا السفاح و الزنا و بذلك حَرَّمَ القسم الثالث و أنّه ليس للمسلم أن يبتغي بأمواله مباشرة النساء عن طريق السفاح و الزنا و تنحصر الحلية في القسمين الآخرين و هو نكاح الحرة و نكاح الأمة».
اين قسمت از آيه: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» اشاره به نكاح حره اي دارد كه در آيه قبل آمده بود. ما قرائني داريم كه مراد از «اسْتَمْتَعْتُمْ»، «عَقَّدْتُمْ» است، نه آن معنايي كه محمد بن عبد الوهاب گفت كه مراد از آن، دخول است تا اگر دخول صورت گرفت، «فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ».
اين را به ياد داشته باشيد كه «اسْتَمْتَعْتُمْ»، به معناي دخول و تلذّذ از زن نيست، به دلائل زير:
قرينه اول:
روايات متعددي در منابع اهل سنت وجود دارد كه آنها كلمه إستمتاع را در نكاح متعه استعمال كرده اند:
1. در صحيح مسلم آمده است: «عن جابر بن عبد اللّه، قال: كنا نستمتع بالقبضة من التمر و الدقيق الأيام علي عهد رسول اللّه و أبي بكر حتّي ـ ثمة ـ نهي عنه عمر : ما، در زمان رسول الله و ابوبكر، زنان را عقد موقت مي كرديم در برابر يك مشت خرما و آرد، تا اين كه عمر از آن نهي كرد»
صحيح مسلم، ج4، ص131، كتاب النكاح، باب نكاح المتعة
بيهقي و مالك نقل مي كنند: «أخرج مالك عن عروة بن الزبير أنّ خولة بنت حكيم دخلت علي عمر بن الخطاب، فقالت: إنّ ربيعة بن أُمية إستمتع بامرأة مولّدة فحملت منه، فخرج عمر يجرّ رداءه فزعاً، فقال: هذه المتعة لو كنت تقدمت فيه لرجمته : ربيعه بن أميه، با يك زني متعه كرد و از او باردار شد. وقتي عمر اين را شنيد، با ناراحتي گفت: اگر متوجه مي شدم، او را سنگسارش مي كردم»
الموطأ للامام مالك، ج2، ص30 ـ السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206 ـ كتاب المسند للإمام الشافعي، ص225 ـ التمهيد لإبن عبد البر، ج10، ص112 ـ الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص141 ـ الإصابة لإبن حجر، ج2، ص433
مشخص است كه كلمه استمتاع در اين دو روايت، همان عقد است، نه دخول و لذت بردن.
2. قرآن كه مي فرمايد: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»، يك جمله، شرطيه است و يك جمله هم جزائيه. يعني اگر متعه كرديد، مهريه بر شما واجب است. «فلو أُريد من الإستمتاع هو العقد لصحّ الترتب، لأنّ المهر كلّه يجب بمجرد العقد، غاية الأمر يسقط النصف بالطلاق قبل الدخول في العقد الدائم و بإنقضاء المدة قبله في المؤقت : اگر مراد از استمتاع، عقد باشد، درست است و با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تطبيق مي كند. زيرا به مجرد عقد كردن، پرداخت مهريه واجب مي شود ـ دخول شده باشد يا خير ـ.. نهايت أمر اين كه طلاق گرفتن در عقد دائم، قبل از دخول و با پايان يافتن مدت عقد موقت، بدون دخول، نصف مهريه ساقط مي شود».
اين اشتباه ابن تيميه است كه بدون توجه به آنچه كه در سنت آمده، عقد را با بحث طلاق، به هم آميخته است. علماء شيعه و سني اجماع دارند كه به مجرد عقد ـ با دخول يا بدون دخول ـ، مرد، مهريه را بدهكار مي شود و بايد بپردازد.
مرحوم طبرسي (ره) در مجمع البيان مي فرمايد: «إنّ لفظ الإستمتاع و التمتع و إن كان في الأصل واقعاً علي الإنتفاع و الإلتذاذ، فقد صار بعرف الشرع مخصوصاً بهذا العقد المعيّن، لا سيما إذا أضيف إلي النساء. فعلي هذا يكون معناه: فمتي عقّدتم عليهن هذا العقد المسمّي متعة فآتوهن أجورهن و يدلّ علي ذلك إنّ اللّه علّق وجوب عطاء المهر بالإستمتاع و ذلك يقتضي أن يكون معناه هذا العقد المخصوص دون الجماع و الإستلذاذ، لأنّ المهر لا يجب إلاّ بالعقد : استعمال كلمه متعه در شرع، در عقد معين است. ... و خداوند وجوب پرداخت مهر را معلّق كرده است به استمتاع ... ».
تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسي، ج3، ص60
در اهل سنت هم آقاي زمخشري «وقف علي أنّ وجوب المهر لا يتوقف علي الاستمتاع، عطف العقد علي الجماع و قال: فما استمتعتم به من المنكوحات من جماع أو خلوة صحيحة أو عقد عليهن : مهريه واجب است به مجرد جماع يا خلوت صحيح يا عقد بر زنان».

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص519

[="Tahoma"]

پژوهشگر;714122 نوشت:
...

بحث ما در مورد شبهات وهابيت در مورد متعه بود كه إبن تيميه و محمد بن عبد الوهاب، مراد از «إستمتعتم» را «أنكحتم» مي دانستند. در مورد اين كه «اسْتَمْتَعْتُمْ» در مورد متعه است، نه نكاح دائم، قرينه اول را گفتيم و اكنون نوبت به قرينه دوم مي رسد:
قرينه دوم
حمل اين كلمه بر نكاح دائم، موجب تكرار است. در مورد اين آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»، چند احتمال وجود دارد: 1. نكاح دائم 2. تأكيد بر پرداخت مهريه 3. نكاح متعه
«أمّا الأوّل، فالحمل عليه يوجب التكرار بلا وجه، لأنّه سبحانه بيّن حكمه في الآية الثالثة من تلك السورة، قال سبحانه: «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِي الْيَتَامَي فَانْكِحُوا مَا طَابَ لَكُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَي وَ ثُلَاثَ وَ رُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً (سوره نساء/آيه3)» : اگر بگوييم كه مراد از آن، نكاح دائم است، موجب تكرار بدون دليل مي شود؛ زيرا خداوند حكم نكاح دائم را در آيه 3 همين سوره بيان كرده است»
«و أمّا الثاني فمثل الأوّل، فقد بيّنه في الآية الرابعة من هذه السورة و قال: «وَ آَتُوا النِّسَاءَ صَدُقَاتِهِنَّ نِحْلَةً (سوره نساء/آيه3)» بل بينه في آيتين أُخريين، أعني قوله: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آَتَيْتُمُوهُنَّ (سوره نساء/آيه19)» و قال سبحانه: «وَ إِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَ آَتَيْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيْئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَ إِثْمًا مُبِينًا (سوره نساء/آيه20)» : اين احتمال هم مانند احتمال اول است و خداوند پرداخت مهريه را در آيه 4 همين سوره بيان كرده است. حتي در دو آيه 19 و 20 همين سوره، حكم مهريه را بيان كرده است»
اگر بگوييم به معناي نكاح دائم است، تكرار لازم مي آيد و در آيه 3 همان سوره بيان شده است و اگر بگوييم در رابطه با مهريه است، باز هم تكرار لازم مي آيد و در آيه 19 و 20 همان سوره بيان شده است. پس فقط احتمال سوم مي ماند كه «اسْتَمْتَعْتُمْ» عبارت است از متعه.
قرينه سوم
در مورد وجوب مهريه است. شيعه و سني، معتقدند بر اين كه در عقد دائم، تعيين مهريه، از واجبات عقد نيست. يعني اگر زني به عقد مردي درآيد، بدون اين كه مهريه معين شود، عقد صحيح است و هيچ أحدي حكم بر بطلان اين عقد نكرده است. ولي در اينجا، خداوند صراحتا فرموده است: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ». پس معلوم مي شود كه اين عقد، يك عقد ديگري است كه ويژگي هاي عقد دائم را ندارد. در اين قسمت، فتاوا و نظر مفسران شيعه و اهل سنت را هم خواهيم آورد.
«أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ» : يعني اگر مي خواهيد ازدواج كنيد، مال تان را مصرف كنيد؛ يعني به عنوان مهر قرار بدهيد.
«أمّا الجملة الأُولي فتدلّ علي أنّها بصدد بيان النكاح الذي يُبتغي بالأموال علي نحو يكون فيه للمال (الصداق) دور كبير، بحيث لولاه لبطل و ليس هو إلاّ نكاح المتعة الذي عرف بقوله: «أجل مسمّي و أجر مسمّي» فالأجر في نكاح المتعة ركن و لولاه لبطل، بخلاف النكاح الدائم إذ لا يجب فيه ذكره، يقول سبحانه: «لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَريضَةً (سوره بقره/آيه236)» و لذلك قالوا يُستحبّ أن لا يعري النكاح عن تسمية الصداق، لأنّ النبي كان يزوّج بناته و غيرهن و يتزوج فلم يكن يخلي ذلك من صداق (المغني، ج7، ص136) : مراد از اين جمله، بيان نكاحي است كه بايد مال، به عنوان مهريه در آن صرف شود، به طوري كه اگر آن مال نباشد، عقد باطل است و اين همان نكاح متعه است. بر خلاف نكاح دائم كه ذكر مهريه در آن واجب نيست و در قرآن هم آمده است ... .»
آيه 236 سوره بقره: «لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَي الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَي الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتَاعًا بِالْمَعْرُوفِ : اگر زنان را قبل از آميزش جنسي يا تعيين مهريه، (به عللي) طلاق دهيد، گناهي بر شما نيست، (در اين موقع) آنها را با هديه اي مناسب، بهره مند سازيد. آن كس كه توانايي دارد، به اندازه تواناييش و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديه اي شايسته (كه مناسب حالِ دهنده و گيرنده باشد) بدهد ...» معلوم مي شود كه بدون مهريه، عقد محقق شده است كه نياز به طلاق دارد. اگر مهريه از اركان نكاح دائم بود، طلاق معنا نداشت و عقد باطل مي بود و مي توانستيد از هم جدا شويد.
مرحوم علامه طباطبائي (ره) در تفسير الميزان مي فرمايد: ««لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً» المس كناية عن المواقعة و المراد بفرض الفريضة تسمية المهر و المعني: إن عدم مس الزوجة لا يمنع عن صحة الطلاق و كذا عدم ذكر المهر : مراد از مَسّ، مواقعه است و مراد از فرض كردن فريضه، قرار دادن مهريه است. يعني: عدم مواقعه كردن مرد با زن و عدم ذكر مهريه در عقد نكاح، مانع از انعقاد عقد و صحت طلاق نيست».
تفسير الميزان للسيد الطباطبائي، ج2، ص244
خلاصه: اگر در عقد دائم، مهريه ذكر نشود، عقد صحيح است؛ بر خلاف متعه كه حتما بايد مهريه معين شود.
حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي در تفسير نمونه مي فرمايد: «كذلك يتضح من هذه الآية أن تعيين المهر قبل إجراء العقد في النكاح الدائم ليس ضروريا، إذ يمكن للطرفين أن يتفقا علي ذلك بعد، إذ كما تفيد الآية أيضا أنه إذا حصل الطلاق قبل تعيين المهر و قبل المضاجعة فلا يجب المهر، بل يستعاض عنه بالهدية المذكورة : از اين آيه، روشن مي شود كه تعيين مهريه، قبل از خواندن عقد در نكاح دائم، ضروري نيست و زوجين مي توانند بعد از عقد با هم به توافق برسند. هم چنين از اين آيه استفاده مي شود كه اگر قبل از تعيين مهريه و قبل از انجام مواقعه، طلاق صورت گرفت، پرداخت مهريه واجب نمي شود و درعوض آن، مرد بايد يك هديه اي را به زن بدهد».
الأمثل في تفسير كتاب الله المنزل للشيخ ناصر مكارم الشيرازي، ج2، ص190
آقاي قرطبي در تفسير خود مي گويد: «لما قَسَّمَ الله تعالي حال المطلقة هنا قسمين: مطلقة مسمي لها المهر و مطلقة لم يسم لها، دل علي أن نكاح التفويض جائز و هو كل نكاح عقد من غير ذكر الصداق و لا خلاف فيه و يفرض بعد ذلك الصداق، فإن فرض إلتحق بالعقد و جاز و إن لم يفرض لها و كان الطلاق لم يجب صداق إجماعا، قاله القاضي أبو بكر بن العربي : دو نوع مطلّقه وجود دارد: 1. مطلّقه اي كه مهريه او تعيين شده 2. مطلّقه اي كه مهريه او تعيين نشده. اين دلالت مي كند كه نكاح تفويض، جائز است. نكاح تفويض يعني: هر عقدي كه بدون ذكر مهريه باشد. هيچ اختلافي در اين نيست كه عقد نكاح، بدون ذكر مهريه محقق مي شود. مي توان مهريه را بعد از عقد معين و به عقد ملحق كرد. اگر عقد بدون ذكر مهريه منعقد شود و طلاق صورت گيرد، مهريه بر مرد واجب نمي شود».
تفسير القرطبي، ج3، ص197
عزيزان دقت كنند كه در بعضي از شبهاتي كه نسبت به متعه مي كنند، مي گويند: «متعه از ديدگاه شيعه، تفويض ناموس زن براي مرد است و زن، با اين متعه، ناموس خود را براي مرد تحليل مي كند». عبارت تفويض، به اين معناست.
آقاي قرطبي در ادامه مي گويد: «و قال بعض أهل العلم من أصحاب النبي صلي الله عليه و سلم منهم علي بن أبي طالب و زيد بن ثابت و ابن عباس و ابن عمر: إذا تزوج الرجل امرأة و لم يدخل بها و لم يفرض لها صداقا حتي مات، قالوا: لها الميراث و لا صداق لها و عليها العدة و هو قول الشافعي : بعضي از صحابه پيامبر (صلي الله عليه و سلم) كه اهل علم هستند، مانند علي بن إبي طالب و زيد بن ثابت و إبن عباس و إبن عمر گفته اند: اگر مردي با يك زني ازدواج كند و مهريه معين نكرده باشد و دخول هم صورت نگيرد و سپس آن مرد بميرد، آن زن از آن مرد ارث مي برد، ولي هيچ مهريه اي را نمي تواند از ما تَرَك آن مرد بردارد و عده هم بر او واجب است. اين قول شافعي است».
تفسير القرطبي، ج3، ص198
ابن قدامه مقدسي ـ از علماي بزرگ و فقهاي مشهور حنابله ـ در كتاب المغني مي گويد: «قوله سبحانه و تعالي: «لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً» و روي أن رسول الله صلي الله عليه و سلم زوج رجلا إمرأة و لم يسم لها مهرا : رسول الله زني را به عقد مردي درآورد و مهريه اي را براي او معين نكرد».
المغني لإبن قدامة، ج8، ص3
«قال: و إذا تزوجها بغير صداق لم يكن لها عليه إذا طلقها قبل الدخول إلا المتعة و جملته أن النكاح يصح من غير تسمية صداق في قول عامة أهل العلم و قد دل علي هذا قول الله تعالي: «لَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً» و روي أن إبن مسعود سئل عن رجل تزوج امرأة و لم يفرض لها صداقا و لم يدخل بها حتي مات، فقال إبن مسعود: لها صداق نسائها، لا وكس و لا شطط و عليها العدة و لها الميراث. فقام معقل بن سنان الأشجعي فقال: قضي رسول الله صلي الله عليه و سلم في بروع بنت و اشق إمرأة منا مثل ما قضيت، أخرجه أبو داود و الترمذي و قال: حديث حسن صحيح : اگر مردي، زني را بدون معين كردن مهريه، تزويج كرد و قبل از دخول طلاق بدهد، بايد هديه اي بدهد. خلاصه: نكاح، بدون ذكر مهريه، صحيح است در قول عموم اهل علم، به دليل اين آيه و روايت شده است كه از ابن مسعود سوال شد: اگر مردي، زني را تزويج كرد و مهريه اي را براي او قرار نداد و قبل از دخول، از دنيا رفت، حكمش چيست؟ براي او، همانند مهريه زنان مانند خودش قرار داده مي شود، نه به خواست خود يا با فشار ديگران و بايد عده نگهدارد و از آن مرد هم ارث مي برد. ابو داود و ترمذي هم اين حديث را آورده و حديث حسن و صحيح مي دانند»
المغني لإبن قدامة، ج8، ص46
«و لأن القصد من النكاح الوصلة و الاستمتاع دون الصداق، فصح من غير ذكره كالنفقة و سواء تركا ذكر المهر أو شرطا نفيه مثل أن يقول: «زوجتك بغير مهر فيقبله كذلك» و لو قال: «زوجتك بغير مهر في الحال و لا في الثاني» صح أيضا و قال بعض الشافعية: «لا يصح في هذه الصورة، لأنها تكون كالموهوبة و ليس بصحيح، لأنه قد صح فيما إذا قال: «زوجتك بغير مهر» ». فيصح ههنا لأن معناهما واحد و ما صح في إحدي الصورتين المتساويتين صح في الأخري و ليست كالموهوبة لأن الشرط يفسد و يجب المهر إذا ثبت هذا فإن المزوجة بغير مهر تسمي مفوضة ـ بكسر الواو و فتحها ـ فمن كسر أضاف الفعل إليها علي أنها فاعلة مثل مقومة و من فتح أضافه إلي وليها و معني التفويض الإهمال كأنها أهملت أمر المهر حيث لم تسمه : هدف نهايي از نكاح، وصال به همديگر و بهره بردن از همديگر است، بدون اين كه هدف از آن، مهريه باشد. پس عقد صحيح است، بدون ذكر مهريه. ... ، اگر بگويد: «من خودم را به عقد تو در آوردم و مهريه خود را الان يا بعدا هم معين نمي كنم» عقد صحيح است. بعضي از شافعي ها مي گويند: «اين عقد صحيح نيست؛ زيرا مانند زني است كه خودش را هبه كرده است و اين صحيح نيست كه زني، خودش را براي مردي مباح كند. عقد صحيح است در جايي كه بگويد: بدون مهريه، خودم را به عقد تو در مي آورم». ... ، به زني كه خود را بدون مهريه، به عقد مردي در مي آورد، مفوضه مي گويند. معني مفوضه اين است: مهمل و غير معين گذاشتن وضعيت مهريه است»
المغني لإبن قدامة، ج8، ص46
خلاصه اين أقوال
ذكر مهريه در عقد دائم، الزامي نيست، حال آن كه خداوند در اين آيه مي فرمايد: «أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» و مشخص است كه اين عقد، عقد دائم نيست و همان عقد موقت است كه ذكر مهريه، از اركان اين عقد است و اگر ذكر نشود، عقد موقت باطل مي شود و نيازي به طلاق ندارد.
اما در مورد جمله «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ»، يعني هدف شما اين باشد: اموالي كه مصرف مي كنيد، إحصان و حصن كشيدن به دور زن است و اين عقد، مانع از ورود مردان ديگر به طرف اين زن است و نبايد اين طور شود كه مال تان را مصرف كنيد و زنا كنيد و بعد از شما هم آن زن برود با ديگري زنا بكند : «فاللّه سبحانه يؤكد قبل الأمر بعقد الإستمتاع علي كون الزوجين محصنين غير مسافحين، بأن يكون اللقاء بنيّة التعفّف لا الزنا و بما أنّ عقد المتعة ربّما ينحرف عن مجراه و مسيره الصحيح، فيتخذ لنفسه لون السفاح لا الزواج، أمر سبحانه بأن يكون الهدف هو الزواج لا السفاح»
اين جمله، «فَما اسْتَمْتَعْتُمْ» بعد از آن دو جمله قبلي («أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ» و «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ») آمده است و و معناي نكاح متعه را مي دهد و آن دو جمله، موجب آمدن فاء بر سر جمله بعد شده اند. «لأنّ فاء التفريع لا يستعمل إلاّ إذا سبق الكلام فيه و لو إجمالاً». اگر بخواهيد «فَمَااسْتَمْتَعْتُمْ» را به اول جمله ببريد، بايد فاء را از سر آن برداريد و بگوييد: «إن اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ وَ ابْتَغُوا بِأَمْوَالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ». يعني: «آنجايي كه مي خواهيد اموال تان را مصرف كنيد با هدف عفت، نه فحشاء، بياييد متعه انجام بدهيد».
اين، جداي آن 14 موردي است كه گفته شد. ما از سياق اين آيات استفاده مي كنيم كه ارتباطي به نكاح دائم ندارد.
قرينه چهارم
روايات متعددي در لسان صحابه داريم كه مراد از «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» نكاح متعه است. آقايان اهل سنت معتقدند كه كتاب، بدون سنت، قابل فهم نيست. همان طوري كه شما اين همه اصرار داريد آيه غار درباره ابوبكر است، با اين كه نامي از او نيامده، ولي شما مي گوييد كه نام او را سنت معين كرده است. اما اگر ما گفتيم مصداق آيه ولايت را سنت معين كرده، مي گويند اگر بنا بود كه حضرت علي (عليه السلام) خليفه باشد، بايد نام او مي آمد. حتي اگر ما ده ها روايت و اجماع مفسرين را بياوريم كه مراد از اين آيه، علي بن إبي طالب (عليه السلام) است، قبول نمي كنند. چرا؟ چون بحث ولايت امير المومنين (عليه السلام) است.

[="Tahoma"]بحث ما در رابطه با قرائني بود كه دلالت مي كند مراد از آيه شريفه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً (سوره نساء/آيه24)»، نكاح موقت و متعه است، نه نكاح دائم. بعضي از قرائن را خوانديم و بحث آخر ما در قرينه چهارم بود كه در رابطه با تفسير اين آيه در لسان صحابه بود. عده اي از صحابه و تابعين، كلمه «اسْتَمْتَعْتُمْ» را تفسير كرده اند به متعه. روايات زيادي هم در اين مورد داريم و سيوطي در الدر المنثور اين روايات را تا قرن 10 جمع كرده است: 1. ابو نضره مي گويد: «قرأت علي إبن عباس: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» قال إبن عباس: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل مسمي. فقلت: ما نقرؤها كذلك، فقال إبن عباس: و الله! لأنزلها الله كذلك : آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً» را براي إبن عباس خواندم و گفت: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» يعني: تا مدت معين. گفتم: ما اين چنين قرائت نمي كرديم. گفت: به خدا قسم! خداوند اين چنين نازل كرده است».

الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140 ـ جامع البيان للطبري، ج5، ص19
آقايان اهل سنت بايد جواب بدهند و ما هم وكيل مدافع روايات اهل سنت نيستيم. اينها به ما خرده مي گيرند كه شما رواياتي دالّ بر تحريف قرآن داريد، اما در روايت صحيح از إبن عباس نقل مي كنند كه قرآن تحريف شده است. حاكم نيشابوري (المستدرك الصحيحين، ج2، ص305) اين روايت را تصحيح كرده است. شايد اين آقايان همان جوابي را بدهند كه ما جواب مي دهيم بر اين كه جمله «إلي أجل مسمي»، تبيين نبي مكرم (صلي الله عليه و آله) است. يعني وقتي اين آيه نازل شد، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) از باب «وَ أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ (سوره نحل/آيه44)» اين چنين براي مردم خوانده و هنگام كتابت قرآن فرموده است جمله «إلي أجل مسمي» را حذف كنند. جواب ديگري كه آقايان اهل سنت مي دهند، اين است كه بعضي از آيات نازل شده و حكمش مانده، ولي قرائتش نسخ شده است. ما در ميان روايات اهل سنت، دو مورد را يافته ايم كه قاطعانه مي گويند «ما أنزل الله» همين است. يكي در آيه متعه است و ديگري هم در آيه 67 سوره مائده است كه عبد الله بن مسعود نقل مي كند: «كنا نقرأ علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ»أن عليا مولي المؤمنين «وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ»».
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص298 ـ فتح القدير للشوكاني، ج2، ص60 ـ تفسير الآلوسي، ج6، ص193
2. «في قراءة أبي بن كعب: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل مسمي».
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140 ـ جامع البيان للطبري، ج5، ص19
3. «و أخرج إبن أبي داود في المصاحف عن سعيد بن جبير، قال: في قراءة أبي بن كعب: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل مسمي».
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140
4. «و أخرج عبد الرزاق عن عطاء أنه سمع إبن عباس يقرؤها: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» إلي أجل «فَآَتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» و قال إبن عباس في حرف أبي: إلي أجل مسمي»
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140
اين چند روايت، نشان مي دهد كه جمله «إلي أجل مسمي» جزئي از آيه است. اما هم ما و هم اهل سنت معتقديم كه قرآن، مصون از تحريف است. روايت ديگري كه مي آيد، خيلي صريح است: 5. «و أخرج عبد بن حميد و إبن جرير عن مجاهد: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» قال: يعني نكاح المتعة : مجاهد مي گويد: معني آيه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» نكاح متعه است»
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140
6. «و أخرج إبن جرير عن السدي في الآية، قال: هذه المتعة، الرجل ينكح المرأة بشرط إلي أجل مسمي، فإذا انقضت المدة فليس له عليها سبيل و هي منه بريئة و عليها أن تستبرئ ما في رحمها و ليس بينهما ميراث ليس يرث واحد منهما صاحبه»
الدر المنثور للسيوطي، ج2، ص140
7. «عن عمران بن حَصين قال: نزلت آية المتعة في كتاب الله تبارك و تعالي و عملنا بها مع رسول الله صلي الله عليه و سلم فلم تنزل آية تنسخها و لم ينه عنها النبي صلي الله عليه و سلم حتي مات : آيه متعه نازل شده است در كتاب خداوند و ما و رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) به آن عمل مي كرديم و اين آيه، نسخ نشده است و تا وقتي رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) زنده بود، ازآن نهي نكرد»
مسند احمد، ج4، ص436
8. «شعبة عن الحكم قال: سألته عن هذه الآية: «وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاءِ إِلَّا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ» إلي هذا الموضع: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ» أ منسوخة هي؟ قال: لا. قال الحكم: قال علي رضي الله عنه: لولا أن عمر رضي الله عنه نهي عن المتعة ما زني إلا شقي»
جامع البيان للطبري، ج5، ص19 ـ تفسير الثعلبي، ج3، ص286
9. «عن جابر رضي الله عنه قال: قلت: إن إبن الزبير ينهي عن المتعة و أن إبن عباس يأمر بها، قال: علي يدي جري الحديث، تمتعنا مع رسول الله صلي الله عليه و سلم و مع أبي بكر رضي الله عنه، فلما ولي عمر، خطب الناس، فقال: إن رسول الله صلي الله عليه و سلم هذا الرسول و إن هذا القرآن هذا القرآن و إنهما كانتا متعتان علي عهد رسول الله صلي الله عليه و سلم و أنا أنهي عنهما و أعاقب عليهما، إحداهما متعة النساء و لا أقدر علي رجل تزوج امرأة إلي أجل إلا غيبته بالحجارة ... : إبن زبير، از متعه نهي مي كند و إبن عباس به آن أمر مي كند. جابر مي گويد: نشر حديث رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) به دست ما صورت گرفته است و ما و رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) و ابوبكر متعه مي كرديم و وقتي عمر خليفه شد، گفت: اين رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) است و اين هم كتاب خدا است و دو متعه در زمان رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) حلال بود كه من آنها را نهي مي كنم و عامل به آن را عِقاب مي كنم. يكي از آن دو، متعه زنان است. اگر كسي با زني متعه كند، چنان او را سنگسار مي كنم كه زير سنگ ها پنهان شود»
السنن الكبري للبيهقي، ج7، ص206
قرينه پنجم ابن حزم آندلسي مي گويد: «و لا يجوز نكاح المتعة و هو النكاح إلي أجل و كان حلالاً علي عهد رسول اللّه، ثمّ نسخها اللّه تعالي علي لسان رسوله نسخاً باتاً إلي يوم القيامة و قد ثبت علي تحليلها بعد رسول اللّه جماعة من السلف رضي اللّه عنهم، منهم من الصحابة رضي اللّه عنهم: أسماء بنت أبي بكر الصديق و جابر بن عبد اللّه و إبن مسعود و إبن عباس و معاوية بن أبي سفيان و عمرو بن حريث و أبو سعيد الخدري و سلمة و معبد أبناء أُمية بن خلف و رواه جابر بن عبد اللّه عن جميع الصحابة مدة رسول اللّه صلَّي الله عليه و سلَّم و مدة أبي بكر و عمر إلي قرب آخر خلافة عمر و اختلف في إباحتها عن إبن الزبير و عن علي فيها توقف و عن عمر بن الخطاب أنّه إنّما أنكرها إذا لم يشهد عليها عدلان فقط و أباحها بشهادة عدلين و من التابعين: طاووس و عطاء و سعيد بن جبير و سائر فقهاء مكة : متعه جائز نيست و آن، همان نكاح موقت است و در زمان رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) حلال بود و سپس خداوند آن را توسط رسولش تا روز قيامت نسخ قطعي كرد. گروهي از علماء و صحابه، ثابت كردند حلال شدن متعه را بعد از رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) و از جمله آنها: أسماء دختر ابوبكر، جابر بن عبد اللّه، إبن مسعود، إبن عباس، معاوية بن أبي سفيان، عمرو بن حريث، أبو سعيد الخدري، سلمة و معبد أبناء أُمية بن خلف هستند. در روايتي از جابر از تمام صحابه آمده است كه در زمان رسول اللّه (صلَّي الله عليه و سلَّم) و ابوبكر و اواخر خلافت عمر به متعه عمل مي شد. ... . عمر، متعه را فقط با حضور شاهدين قبول مي كرد. كساني هم بودند از تابعين كه متعه را حلال مي دانستند؛ مانند طاووس، عطاء، سعيد بن جبير و سائر فقهاء مكة»
المحلي لإبن حزم، ج9، ص519
پس اين آقاياني كه مي گويند متعه، زنا و از بدعت هاي شيعه است، اگر كسي بگويد من با اقتداء به جابر و إبن مسعود و إبن عباس و معاويه، متعه را جايز مي دانم و شما هم مي گوييد: «أصحابي كالنجوم، بأيهم إقتديتم إهتديتم»، چه جوابي داريد؟ مگر اين كه مانند ابن تيميه بگوييد: «هر آنچه كه از صحابه نقل شده و مخالف قرآن است، قبول نداريم». پس معلوم مي شود كه صحابه، بر خلاف قرآن هم نقل مي كنند و اگر ثابت شود كه صحابه، بر خلاف قرآن نقل مي كردند، حكم الأمثال في ما يجوز و في ما لا يجوز واحد و با اين حكم، كل روايات صحابه زير سوال مي رود. مشخص شد كه هم صحابه و هم تابعين، قائل به جواز متعه بودند. إن شاء الله در بخش پاسخ به شبهات، عرض خواهيم كرد كه برخي از بزرگان اهل سنت، 70 زن متعه اي هم داشتند و اين از قطعيات تاريخ رجال اهل سنت است. مرحوم سيد مرتضي (ره) از كساني كه در مورد متعه، عليه شيعه حرف زده اند، شعري را نقل مي كند:

قول الروافض نحن أطيبُ مولد قول أتي بخلاف قول محمد

نكحوا النساء تمتعا فولدن من ذاك النكاح فأين طيب المولد

و با شعر هم جواب مي دهد:

إنّ التمتع سنَّة مفروضة ورد الكتابُ بها و سنة أحمد

و روي الرواةُ بأنّ ذلك قد جري من غير شك في زمان محمد

ثمّ استمرّ الحالُ في تحليلها قد صحّ ذلك في الحديث المسندِ

عن جابر و عن إبن مسعود التقيّ و عن إبن عباس كريم المولد

حتّي نهي عمرُ بغير دلالة عنها فكدّر صفوَ ذاك المورد

لا بل مواليد النواصب جدّدت دينَ المجوس فأين دين محمد

مواقف الشيعة للأحمدي الميانجي، ج3، ص25

علــی;714672 نوشت:
كه برخي از بزرگان اهل سنت، 70 زن متعه اي هم داشتند و اين از قطعيات تاريخ رجال اهل سنت است.

هفتاد تا هفتاد تا زن صیغه می کنند بعد می گوید ازدواج موقت هم نسخ شده است:khandeh!:

در ميان تابعين، آقاي عبد الملك بن عبد العزيز بن جُريْج - متوفاي 150 هجري - كه ذهبي درباره او مي گويد:
مجمع علي ثقته.
تمام علماي اهل سنت اجماع دارند كه ابن جريج، ثقه و مورد اطمينان است.

در شرح حال ايشان، تمام علماي رجال آورده اند:

قد تزوج نحوا من سبعين إمرأة نكاح المتعة.
با 70 زن ازدواج موقت کرده است و هفتاد زن صیغه ای داشته است.

ميزان الإعتدال للذهبي، ج2، ص659 - تهذيب الكمال للمزي، ج4، ص544 - سير اعلام النبلاء للذهبي، ج6، ص331 - تاريخ بغداد للخطيب بغدادي، ج7، ص255

پژوهشگر;712958 نوشت:
برای علمای بیسواد واقعا متاسفم

شما که باسوادید بفرمایید اگر کسی شرایط ازدواج دائم را نداشت تکلیفش چیه؟ باید مرتکب حرام بشه؟

با سلام
دوستان مدیر و کارشناس بفرمایند چرا این تاپیک را این قدر جابه جا میکنند و ما را تاب میدهند!

علمایی که موافق با عقد موقت هستند پاسخ بدهند

۱. اگر میگوید منظور از آیاتی که در قرآن کریم در باب نکاح و ازدواج آمده بر هر دو نوع عقد دائم و عقد موقت اطلاق دارد پس چرا احکام عقد موقت را جدا میکنید؟
چرا در احکام عقد موقت ارثیه و طلاق و ... همانند عقد دائم مطرح نیست؟ اگر ایندو یکی هستند پس احکام شان هم بایست یکی باشد.

۲. با توجه به اینکه در قران کریم تعدد زوجات به رسمیت شناخته شده اگر کسی شرایطش را دارد می تواند در این مورد بطور قانونی اقدام کند. و با توجه به اینکه دین مبین اسلام این نیاز احتمالی را در نظر گرفته دلیلی بر رهبانیت که برخی علما گفته اند در اینجا باقی نمی ماند. مگر اینکه مجرد باشد که آنهم در پست های قبلی توصیفش را از نظر اجتماعی و با توجه به برخی آیات بیان کردم.

۳. اگر حد و مرز مشخصی برای عقد موقت تعریف شده بود بازهم میشد مقداری از آن دفاع کرد. یعنی اینکه بر طبق قوانین اسلام یک فرد به تعداد نامحدود و در هر زمان و مکانی که بخواهد می تواند عقد موقت انجام دهد با هیچ نوع منطقی سازگار نیست!!

۴. اسلامی که ادعا میکند هدفش گسترش سبک و روش درست زندگی و ساختن و پرورش انسان های موحد و برجسته است نمی تواند چنین احکام سست و بدون پشتوانه ای را داشته باشد که دست مایه ای بشود برای انسان های ضعیف النفس و بو الهوس تا مطامع خود را شرعی و دینی جلوه دهند.
علما توضیح بدهند چگونه این احکام سست و بی پایه را می خواهند با دستورات اکید مبنی بر حرمت فروج و پاکدامنی، مراقبت از چشم جمع کنند. مگر میشود از یک طرف بگویم چشمانتان را مراقب باشید و فروجتان را نگاه دارید و توصیه به تقوا و پاکدامنی و کنترل نفسانیات بدهیم و از طرف دیگر بگوییم مختارید به هر تعداد که میخواهید عقد موقت انجام دهید اینها تضاد است و قابل جمع نیست و به قول فلاسفه النقیصان لایجتمعان

۵. خدایی که برای بسیاری از موارد استثناء در نظر گرفته در این مورد استثنایی قائل نشده است. حالا شما میخواهید از جیب مبارک شرط و شروط تعیین کنید؟؟ چون میدانست راهش را باز بگذارد چه پیامدهایی خواهد داشت و هر کسی با هر بهانه ای میتواند سوء استفاده کند. میگویند از همه قوانین ممکن است سوء استفاده شود. ولی این قانون نیست. این چطور قانونی است که حد و مرز ندارد!! شما بروید اول قانون را تعریف کنید!! و الحمدلله و رب العالمین

پژوهشگر;714713 نوشت:

۱. اگر میگوید منظور از آیاتی که در قرآن کریم در باب نکاح و ازدواج آمده بر هر دو نوع عقد دائم و عقد موقت اطلاق دارد پس چرا احکام عقد موقت را جدا میکنید؟
چرا در احکام عقد موقت ارثیه و طلاق و ... همانند عقد دائم مطرح نیست؟ اگر ایندو یکی هستند پس احکام شان هم بایست یکی باشد.

الان شما لفظ صلاة در قرآن را نگاه کنید

نماز صبح و ظهر و عصر و مغرب و عشاء ، نماز باران، نماز جمعه، نماز خوف، نماز میت و نماز جماد و نبات و حیوانات، نماز فرشتگان و جنیان، نماز انسان سالم و مریض و ... در قرآن به صورت مجمل آمده است.

همه اینها نماز است اما یکجا ممکن است چند نماز مد نظر باشد و برخی مواضع یک مورد خاص.

هر کدام، احکام و شرایط خاص خودش را دارد. و در بسیاری از موارد به صورت مجمل وارد شده است که باید به سنت رجوع کرد.

پژوهشگر;714713 نوشت:
علمایی که موافق با عقد موقت هستند پاسخ بدهند

سلام

اول جسارتی را که به علمای شیعه کرده اید پس بگیرید بعد دنبال پاسخ باشید

ضمنا جواب بنده را ندادید. چطور شما اسلام را کامل میدانید در صورتیکه برای این نیاز بسیاری از بندگان (زن و مرد) پاسخی از دینی که به آن معتقدید ندارید. شاید هم معتقدید استثناء افرادی که شرایط ازدواج دائم را ندارند و مرتکب حرام میشوند در قیامت مجازات نمیشوند!!!

پژوهشگر;712958 نوشت:
با سلام

ضمن اینکه ازدواج موقت ایرادات زیادی از جنبه های مختلف دارد
مثلا اختلاف نظر در اصل این موضوع که بین شیعه و سنی وجود دارد یا اختلاف بین علمای شیعه
ضمن اینکه از نظر بنده بدلیل اینکه برای ازدواج موقت حد و مرز مشخص تعیین نشده می تواند زیان آور باشد
ضمن اینکه در قرآن اشاره مستقیمی به این موضوع نکرده و قسمتی از آیه ۲۳ سوره نساء که اکثرا به آن استناد میشود مربوط به ازدواج موقت نیست. پس در قران چنین چیزی نیامده و حتی آیات
دیگری بر خلاف این موضوع وجود دارد. پس در قرآن چنین چیزی نیامده است

با سلام و عرض ادب

در مورد آیه ی شریفه یفَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً»؛[1]نکاتی قابل توجه است:

1. دلیل معتبر و قطعی ای دال بر انحصار برداشت ازدواج دائم از این قسمت آیه و نفی و رد برداشت حکم ازدواج موقت از این آیه ی شریفه وجود ندارد؛ لذا علمای اهل سنت در بیان این آیه دو احتمال را بیان نموده اند که این امر خود به معنای بطلان برداشت انحصاری حکم ازدواج دائم از آیه ی شریفه خواهد بود.

*قرطبی از مفسرین بزرگ اهل سنت در تفسیر خود بیان می دارد:«واختلف العلماء في معنى الآية ؛ ...قال الجمهور: المراد نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام»؛ علما در معنای آیه اختلاف نموده اند...جمهورعلما در این رابطه معتقدند که مراد از آیه نکاح متعه بوده که در صدر اسلام وجود داشته.[2]

*ابن کثیر سلفی در تفسیر این آیه می نویسد:«قد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة، ولا شك أنه كان مشروعًا في ابتداء الإسلام، ثم نسخ بعد ذلك»؛[3] بتحقیق به عموم این آیه بر نکاح متعه استدلال شده و شکی نیست که این ازدواج در ابتدای اسلام مشروع بوده و بعد ازگذشت زمانی نسخ شده است.

* فخر رازی در تفسیر خود در بیان احتمال دوم از آیه می نویسد:«القول الثاني: أن المراد بهذه الآية حكم المتعة، ...اتفقوا على أنها كانت مباحة في ابتداء الإسلام»؛[4] مراد از این آیه حکم متعه است. که اتفاق وجود دارد بر اینکه چنین عملی در ابتدای اسلام مباح بوده است.

2. مراد از كلمه«متعه» كه«اسْتَمْتَعْتُمْ» از آن گرفته شده است، معنای لغوی آن نیست؛ بلکه به معنى ازدواج موقت است و به اصطلاح در اين باره حقيقت شرعيه مى‏ باشد، گواه بر این مطلب آن است كه كلمه ی(متعه) با همين معنى در روايات پيامبراکرم(صلى الله عليه و آله) و كلمات صحابه، مكرر به كار برده شده، علاوه بر آنکه اگر اين كلمه به معنى مزبور نباشد، بايد به معنى لغوى آن يعنى«بهره ‏گيرى» تفسير گردد که در نتيجه معنى آيه چنين خواهد شد:«اگر از زنان دائم بهره گرفتيد مهر آنها را بپردازيد»، واین در حالی است که مى‏ دانيم پرداختن مهر زنان مشروط به‏ بهره ‏گيرى آنان نمی باشد.

3. صرف نظر از آیه ی شریفه؛ مشروعیت نکاح متعه در سنت قطعیه وارد شده است و این امر جزو بدیهیات تاریخ اسلام است؛ آنچه محل خلاف است آن است که این حکم قطعی آیا نسخ شده است یا خیر؟ اهل سنت مدعی نسخ این حکم الهی می باشند و این در حالی که هیچ دلیل قابل قبولی بر نسخ این حکم اقامه نشده است؛ بلکه نتیجه آن شده که حکم قطعی و سنت مشروع به واسطه ی ظن و گمان حرام دانسته شده است؟


[/HR] [1]. النساء/24:« و زنانى را كه متعه مى‏كنيد مهر آنها را، واجب است بپردازيد».

[2]. الجامع لأحكام القرآن، أبو عبد الله محمد بن أحمد بن أبي بكر بن فرح الأنصاري الخزرجي شمس الدين القرطبي (المتوفى : 671 هـ)،ج5،ص129، دار عالم الكتب، الرياض، المملكة العربية السعودية.

[3]. تفسير القرآن العظيم، أبو الفداء إسماعيل بن عمر بن كثير القرشي الدمشقي (700 -774 هـ )،ج2،ص259،دار طيبة للنشر والتوزيع.

[4].مفاتيح الغيب من القرآن الكريم، محمد بن عمر بن الحسين الرازي الشافعي المعروف بالفخر الرازي ، دار إحياء التراث العربى، ج1،ص1419.

4. نكاح پيوندى است میان زن و شوهر. اين پيوند، گاهى به صورت دائمى بوده که حد و مرزى براى آن در عقد، بيان نمى گردد و گاهى با همان ماهيت، ولى به صورت محدود، موقت و با مدت معين است. این دو نکاح هر دو به عنوان ازدواج شرعى انجام مى گيرد و تفاوت اين دو تنها در «دائم» و «موقت» بودن آن است. در ساير خصوصيات غالباً با يكديگر همانند و يكسانند.

شرايطى را كه اينك يادآور مى شويم در نكاح «متعه» به سان «ازدواج دائم» معتبر است:
1. زن و مرد بايد مانع شرعى در ازدواج؛ از قبيل نسب و سبب و ديگر موانع شرعى، نداشته باشند و گرنه عقد آنان باطل است.
2. مهريه مورد رضايت طرفين بايد در عقد ذكر شود.
3. مدت ازدواج معين باشد.
4. عقد شرعى اجرا گردد.
5. فرزندى كه از آنان متولد مى شود، فرزند مشروع آنان است. همان گونه كه‏ براى فرزندان متولد شده با نكاح دائم، شناسنامه گرفته مى شود، بايد براى فرزندى كه در نتيجه نكاح موقت متولد مى گردد نيز شناسنامه اخذ گردد و در اين مورد هم تفاوتى بين عقد دائم و موقت وجود ندارد.
6. نفقه فرزندان، بر پدر است و اولاد از پدر و مادر ارث مى برند.
7. آنگاه كه مدت ازدواج به پايان رسيد، اگر زن يائسه نباشد، بايد عده شرعى نگه دارد و اگر در اثناى عده روشن شود كه باردار است، بايد از هر نوع ازدواج خوددارى كند تا وضع حمل نمايد. همچنين، ساير احكام ازدواج دائم بايد در مورد متعه رعايت شود تنها تفاوت اين است كه چون ازدواج متعه براى رفع ضرورت ها تشريع شده است، نفقه زن برعهده شوهر نيست و از نظر بسيارى از فقيهان، در صورتى كه زن به هنگام عقد، شرط ميراث ننمايد، از شوهر خود ارث نمى برد. روشن است كه اين دو تفاوت تأثيرى در ماهيت نكاح ندارند.

5. بدیهی که دین اسلام یگانه دینی است که دارای احکام جامع و کاملی می باشد؛ و زمانی که چنین قابلیت و ویژگی ای در احکام تشریعی اسلام موجود بود تبعا باید قادر به حل نیازهای فردی و اجتماعی جامعه ی اسلامی باشد که مساله ی برطرف نمودن شرعی نیاز جنسی گروهی از افراد جامعه یکی از این موارد می باشد.

به عنوان مثال جوانى كه به منظور ادامه تحصيلات بايد سال هاى متمادى در يك كشور و يا شهر غريب به سر ببرد و به علت امكانات محدود، قادر به انجام ازدواج دائم نیست، در برابر خود سه راه مشاهده مى كند كه بايد يكى از آنها را انتخاب كند:
الف) به همان حالت عزب باقى بماند و خواسته طبيعى را سركوب كند.
ب) در منجلاب فحشاء و آلودگى ها سقوط كند.
ج) در چهارچوب شرايط ياد شده، با زنى كه ازدواج او شرعاً جايز است، براى مدت معينى ازدواج نمايد.
در مورد نخست بايد گفت كه غالباً با شكست روبرو مى شود، هر چند افراد انگشت شمارى مى توانند قيد هر نوع عمل جنسى را بزنند و صبر و بردبارى پيشه سازند، ولى اين روش، براى همه قابل اجرا نيست. فرجام كسانى كه راه دوم را برگزينند نيز تباهى و بيچارگى است و از ديدگاه اسلام عملى حرام مرتكب شده اند. و انديشه تجويز آن به بهانه ضرورت، نوعى گمراهى فكرى و كج انديشى مى باشد. بنابراين، تنها راهِ سوم متعين مى شود كه اسلام آن را پيشنهاد نموده و در زمان پيامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) نيز به آن عمل مى شد که بعدها از طرف دستگاه خلافت با آن مخالفت گردید.

بنابراین سوال ما از کسانی که منکر مشروعیت ازدواج موقت در اسلام می باشند این است که: اگر ما مدعی کامل بودن احکام اسلامی می باشیم، چگونه دین مبین اسلام راهی را برای بر طرف نمودن نیاز گروه دیگری از افراد جامعه تدبیر ننموده است؟ در واقع نپذیرفتن مشروعیت نکاح متعه یعنی اعلان بن بست راه حلال برای کسانی است که راهی برای ازدواج دائم نیافته اند و نتیجه چنین امری برای مومنین تحمل شدیدترین فشارهای روحی و آسیبهای جسمی و برای افراد ضعیف جز تن دادن به راه گناه و ارضای غریزه جنسی از راههای نامشروع نخواهد بود.

در یکی از سفرهایی که به شهرستان ...داشتم یکی از جوانان شیعه می گفت: ما هنگامی که یکی از مخالفین از باب طعنه مساله ازدواج موقت را مطرح می نماید در پاسخ به او می گوئیم: ازدواج موقت بهتر از لواط است و در این هنگام طرف مقابل ما سکوت می نماید؛ زیرا متاسفانه این مساله در میان ...زیاد دیده می شود.[1] طلبه ی جوانی که در آن منطقه مشغول به تبلیغ بود بیان نمود: پسر و دختر بلوچی از اهل سنت به نزد من آمده و درخواست نمودند که آنها را به عقد موقت یکدیگر درآورم. به آنها گفتم این مساله در نزد علمای شما حرام است! جوان در پاسخ گفت: عمر به چه حقی این امر را حرام نموده است...

6. در اين جا توضيح این نکته لازم است که مخالفین نکاح متعه از سویی چنین عملی را نامشروع پنداشته؛ اما از سویی دیگر، نظير آن را از نظر معنا، در عقد دائم پذيرفته اند، بدین صورت كه زوجين، عقد دائم ببندند ولى نيت هر دو(یا شوهر) آن باشد كه بعد از يك سال و يا كمتر و بيشتر، به وسيله طلاق از هم جدا گردند. روشن است كه چنين پيوندى، به حسب ظاهر دائمى و در حقيقت موقت است و تفاوتى كه اين گونه نكاح دائم با متعه دارد اين است كه متعه، در ظاهر و باطن، محدود و موقت است ولى اين نوع ازدواج دائم، به ظاهر پيوسته و هميشگى، و در باطن محدود مى باشد.

موفق باشید.


[/HR]

پژوهشگر;712958 نوشت:
با سلام
اما اگر گفته شود در صدر اسلام برای مدتی جایز بوده ممکن است با توجه به شرایط و رسم و رسوم آن موقع نهی نشده باشد
و موارد دیگر
برای علمای بیسواد واقعا متاسفم

حقیقتا هم تاسف دارد! اما نه بر علمای بیسواد؛ زیرا که جمع عالم و بی سواد، همانند جمع سفیدی و سیاهی است؛ اما تاسف از عالمانی است که با چشم باز مشروعیت این عمل را در سنت قطعی دیده اند؛ اما با این حال سنت خلیفه ی دوم را بر سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله مقدم داشته اند.

تعدادی از سوالات شما در این تاپیکها قبلا مورد بررسی قرار گرفته است:

نسخ نکاح متعه در جنگ خیبر

http://www.askdin.com/thread31562.html

احادیثی از شیعه در حرمت ازدواج موقت؟

صحابه صیغه زاده

جواز متعه ی زن شوهر دار، در روایات شیعه؟!

دلیل عمر برای منع متعه حج چه بود؟

موفق باشید.

با عرض سلام

بنده پاسخ قانع کننده ای به مطالب و مواردی که عرض کردم ندیدم. و فعلا فرصت مطالعه تاپیک های قبلی که در این خصوص بوده اند ندارم. کارشناس محترم که این تاپیک ها را مطالعه کرده اند به مواردی مطرح شده بطور خلاصه پاسخ میدادند بهتر بود.

به هر حال ایرادات و نکات بنده کاملا مشخص و واضح بیان شدند.

صدرا;715180 نوشت:
*ابن کثیر سلفی در تفسیر این آیه می نویسد:«قد استدل بعموم هذه الآية على نكاح المتعة، ولا شك أنه كان مشروعًا في ابتداء الإسلام، ثم نسخ بعد ذلك»؛[3] بتحقیق به عموم این آیه بر نکاح متعه استدلال شده و شکی نیست که این ازدواج در ابتدای اسلام مشروع بوده و بعد ازگذشت زمانی نسخ شده است.

بنده هم همین را عرض کردم. بنظر میرسد عقد موقت از رسوم عرب جاهلی بوده و اولاً پیامبر چنین حکمی را وضع نکرده...تاکید میکنم این حکم قبل از اسلام در بین اعراب بوده و واضع آن پیامبر نبوده بلکه رسم و عرف بوده
در زمان صدر اسلام در مکه چنین ازدواجی بین مسلمانان وجود نداشته. در مدینه با توجه به شرایط جنگی و کم بودن تعداد مردان پیامبر مدتی از ان نهی نکرده و بعنوان رسم و عاداتی که از قبل بوده مدتی رواج داشته. حالا بر فرض که پیامبر آن را نسخ هم نکرده باشد ولی آن را تایید هم نکرده


صدرا;715180 نوشت:
فخر رازی در تفسیر خود در بیان احتمال دوم از آیه می نویسد:«القول الثاني: أن المراد بهذه الآية حكم المتعة، ...اتفقوا على أنها كانت مباحة في ابتداء الإسلام»؛[4] مراد از این آیه حکم متعه است. که اتفاق وجود دارد بر اینکه چنین عملی در ابتدای اسلام مباح بوده است.

فخر رازی احتمال دیگری که میدهد همان است که بنده عرض کردم. فخر رازی میگوید:
أحدهما: و هو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، و قوله: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، و إن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر. و القول الثاني: ....

پس احتمال اول فخر رازی هم همان استمتاع و پرداخت مهر تمام است.


صدرا;715180 نوشت:
مراد از كلمه«متعه» كه«اسْتَمْتَعْتُمْ» از آن گرفته شده است، معنای لغوی آن نیست؛

فکر میکنم «اسْتَمْتَعْتُمْ» از مُتعه گرفته نشده. بلکه از مَتَعَ گرفته شده. که به اشکال و صورت های صرفی مختلف هم در قران بکار رفته. مثلا در آیه ای بصورت مَتَعُوهُنَّ بکار رفته.

اما اگر منظور این است که مراد از «اسْتَمْتَعْتُمْ» معنی لغوی آن نیست. چرا نباید باشد؟؟ احتمالا پاسخ این است که چون در روایات کلمه مُتعه بکار رفته!

اما توجه داشته باشید
۱. کلمه مُتعه به معنی نکاح دایم نیز بکار می رفته
۲. ممکن است در روایات منظور از متعه همان عقد موقت باشد که بصورت عادت عرب جاهلی قبل از اسلام وجود داشته و بنده هم تایید کردم بدلیل شرایط پیامبر مخالفتی نکرده. ولی آن را تایید هم نکرده . اگر روایاتی دارید که پیامبر ان را تایید کرده در صورت امکان بیاورید!
عمر در روایتی این طور نقل کرده:
عمر گفت: رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم آن را در زمان ضرورت حلال فرمود. پس از آن، مردم در رفاه شدند و اکنون کسی از مسلمانان را نمی شناسم که به آن عمل کرده یا به سوی آن بازگردد. الان نیز هر که خواهد با مهریه مناسب ازدواج کند و پس از سه روز با طلاق جدا شود. پس کار درستی کرده ام...[7]
[7].تاریخ الطبری، ج2، ص32، در باب بخشی از سیره ی عمر، حوادث سال23

Serat;714761 نوشت:
سلام

اول جسارتی را که به علمای شیعه کرده اید پس بگیرید بعد دنبال پاسخ باشید

ضمنا جواب بنده را ندادید. چطور شما اسلام را کامل میدانید در صورتیکه برای این نیاز بسیاری از بندگان (زن و مرد) پاسخی از دینی که به آن معتقدید ندارید. شاید هم معتقدید استثناء افرادی که شرایط ازدواج دائم را ندارند و مرتکب حرام میشوند در قیامت مجازات نمیشوند!!!

سلام
این قسمت از پست را قصد داشتم ویرایش کنم که وقتی دیدم نقل قول خورده منصرف شدم. با این حال در پست بعدی گفتم قصد جسارت ندارم. و بنده هم ادعایی ندارم و البته علمای گرانقدر و فرهیخته هم داریم که قابل احترام هستند.

پژوهشگر;715846 نوشت:
بنظر میرسد عقد موقت از رسوم عرب جاهلی بوده و اولاً پیامبر چنین حکمی را وضع نکرده... در زمان صدر اسلام در مکه چنین ازدواجی بین مسلمانان وجود نداشته. در مدینه با توجه به شرایط جنگی و کم بودن تعداد مردان پیامبر مدتی از ان نهی نکرده...مدتی رواج داشته. حالا بر فرض که پیامبر آن را نسخ هم نکرده باشد ولی آن را تایید هم نکرده

سلام
شما خودتان گفتید که (المؤمنون: 5-7، المعارج: 29-31).وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَىٰ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَىٰ وَرَاءَ ذَٰلِكَ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْعَادُونَ «و آنها که دامان خویش را (از بی‌عفتی) حفظ می‌کنند. جز با همسران و کنیزانشان، چرا که بهره‌گیری از اینها مورد سرزنش نخواهند بود. و هر کس جز اینها را طلب کند، متجاوز است».
از این آیات مکی مشخص می‌شود که اصل در فروج حرمت است و اما تحلیل آن استثنا است که بعداً ذکر می‌شود پس دربارة هر چه سکوت کرد حرام است.

پس اینکه در قبل از اسلام چنین نکاحی بوده دلیل نمی شود مسلمانان بنا به گفته شما در مدینه چنین کاری را انجام دهند در حالی که این آیات مکی حرمت سایر موارد را مشخص نموده و در صحیح بخاری هم موجود است که خود پیامبر به افرادی که در سپاه هستند می گوید اجازه متعه کردن به شما داده شده است پس متعه کنید یعنی تایید و حلیت متعه صریحا توسط خود پیامبر بوده پس از سوالی که صحابه از او کردند 4827 حدثنا عَلِيٌّ حدثنا سُفْيَانُ قال عَمْرٌو عن الْحَسَنِ بن مُحَمَّدٍ عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ وَسَلَمَةَ بن الْأَكْوَعِ قالا كنا في جَيْشٍ فَأَتَانَا رسول رسول اللَّهِ فقال إنه قد أُذِنَ لَكُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا فَاسْتَمْتِعُوا «گفتند ما دو نفر در بين گروه رزمندگان بوديم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم نزد ما آمدند و فرمودند: به شما اجازه متعه ‏کردن داده شد پس متعه کنيد.»

پس اولا تایید و حلیت آن توسط پیامبر بوده و از پیامبر سوال پرسیدند و پیامبر اجازه داد
ثانیا زمانی که چیزی تایید شد و حلیت آن مشخص شد حلیت آن ادامه دارد و برای حرمت نیاز به نسخ دارد که دلیل معتبری بر نسخ وجود ندارد
ثالثا در قرآن هم به حلیت متعه اشاره شده

پژوهشگر;715846 نوشت:
فخر رازی احتمال دیگری که میدهد همان است که بنده عرض کردم. فخر رازی میگوید:
أحدهما: و هو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، و قوله: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، و إن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر. و القول الثاني: ....

پس احتمال اول فخر رازی هم همان استمتاع و پرداخت مهر تمام است.


اين را كه من یکبار پاسخ دادم
قرآن كه مي فرمايد: « فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ»، يك جمله، شرطيه است و يك جمله هم جزائيه. يعني اگر متعه كرديد، مهريه بر شما واجب است. «فلو أُريد من الإستمتاع هو العقد لصحّ الترتب، لأنّ المهر كلّه يجب بمجرد العقد، غاية الأمر يسقط النصف بالطلاق قبل الدخول في العقد الدائم و بإنقضاء المدة قبله في المؤقت : اگر مراد از استمتاع، عقد باشد، درست است و با سنت پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تطبيق مي كند. زيرا به مجرد عقد كردن، پرداخت مهريه واجب مي شود ـ دخول شده باشد يا خير ـ.. نهايت أمر اين كه طلاق گرفتن در عقد دائم، قبل از دخول و با پايان يافتن مدت عقد موقت، بدون دخول، نصف مهريه ساقط مي شود».
اين اشتباه است كه بدون توجه به آنچه كه در سنت آمده، عقد را با بحث طلاق، به هم آميخته است. علماء شيعه و سني اجماع دارند كه به مجرد عقد ـ با دخول يا بدون دخول ـ، مرد، مهريه را بدهكار مي شود و بايد بپردازد.
مرحوم طبرسي (ره) در مجمع البيان مي فرمايد: «إنّ لفظ الإستمتاع و التمتع و إن كان في الأصل واقعاً علي الإنتفاع و الإلتذاذ، فقد صار بعرف الشرع مخصوصاً بهذا العقد المعيّن، لا سيما إذا أضيف إلي النساء. فعلي هذا يكون معناه: فمتي عقّدتم عليهن هذا العقد المسمّي متعة فآتوهن أجورهن و يدلّ علي ذلك إنّ اللّه علّق وجوب عطاء المهر بالإستمتاع و ذلك يقتضي أن يكون معناه هذا العقد المخصوص دون الجماع و الإستلذاذ، لأنّ المهر لا يجب إلاّ بالعقد : استعمال كلمه متعه در شرع، در عقد معين است. ... و خداوند وجوب پرداخت مهر را معلّق كرده است به استمتاع ... ».
تفسير مجمع البيان للشيخ الطبرسي، ج3، ص60
در اهل سنت هم آقاي زمخشري «وقف علي أنّ وجوب المهر لا يتوقف علي الاستمتاع، عطف العقد علي الجماع و قال: فما استمتعتم به من المنكوحات من جماع أو خلوة صحيحة أو عقد عليهن : مهريه واجب است به مجرد جماع يا خلوت صحيح يا عقد بر زنان».

الكشاف عن حقائق التنزيل و عيون الأقاويل للزمخشري، ج1، ص519

حتی زن در نکاح بنا بر اجماع اهل سنت و شیعه حق حبس دارد یعنی می تواند تمکین نکند تا تمام مهرش که عند المطالبه است پرداخت شود چند نقل قول هم از علمای اهل سنت در این رابطه می آورم:
اول ادعای اجماع ابن منذر از اهل سنت
353- وأجمعوا أن للمرأة أن تمنع من دخول الزوج عليها حتى يعطيها مهرها.
اجماع وجود دارد بین اهل سنت که زن می تواند تمکین نکند تا تمام مهرش داده شود.

پس آیه نمی تواند از آن استمتاع را به معنای بهره دانست چون وجوب پرداخت مهریه بنا بر اجماع اهل سنت مربوط به بهره نیست بلکه به مجرد وقوع عقد تمام مهریه واجب است پرداخت شود و زن می تواند تمکین نکند تا تمام مهریه او پرداخت شود.

پژوهشگر;715846 نوشت:
۱. کلمه مُتعه به معنی نکاح دایم نیز بکار می رفته

کجا در قرآن راجع به نکاح دائم لفظ متعه به کار رفته و آن را متعه دانسته؟ اگر منظورتان متعوهن بوده که اشاره کردید آیه آیه درباره طلاق است که می گوید اگر طلاق دادید آنها را با هدیه مناسبی بهره‌مند سازید و اصلا ارتباطی به موضوع ندارد حتی اگر هم داشته باشد باز ارتباطی به آیه 24 سوره نساء ندارد چون ما قرائن زیادی آوردیم که این آیه مربوط به ازدواج موقت یا همان متعه است.

پژوهشگر;715846 نوشت:
۲. ممکن است در روایات منظور از متعه همان عقد موقت باشد که بصورت عادت عرب جاهلی قبل از اسلام وجود داشته و بنده هم تایید کردم بدلیل شرایط پیامبر مخالفتی نکرده. ولی آن را تایید هم نکرده . اگر روایاتی دارید که پیامبر ان را تایید کرده در صورت امکان بیاورید!

روایت تایید و جواز متعه از زیان پیامبر را اوردیم و جالب اینکه روایت صحيح مسلم می گوید نه تنها در تمام زمان پیامبر مسلمانان متعه می کردند بلکه زمان ابوبکر هم متعه وجود داشت و حتی ابوبکر هم نهی نمی کرد تا اینکه عمر از آن نهی کرد
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ رَافِعٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ جُرَيْجٍ، أَخْبَرَنِي أَبُو الزُّبَيْرِ، قَالَ: سَمِعْتُ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ، يَقُولُ: «كُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنَ التَّمْرِ وَالدَّقِيقِ، الْأَيَّامَ عَلَى عَهْدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، وَأَبِي بَكْرٍ، حَتَّى نَهَى عَنْهُ عُمَرُ، فِي شَأْنِ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ»

پژوهشگر;715846 نوشت:
عمر در روایتی این طور نقل کرده:

سند ضعيف است در سند عيسى بن يزيد بن داب وجود دارد که هم وضع حدیث می کرده و هم منکر الحدیث است.
قال خلف الأحمر: كان يضع الحديث.
وَقال البُخاري، وَغيره: منكر الحديث.

علــی;715968 نوشت:
حدثنا عَلِيٌّ حدثنا سُفْيَانُ قال عَمْرٌو عن الْحَسَنِ بن مُحَمَّدٍ عن جَابِرِ بن عبد اللَّهِ وَسَلَمَةَ بن الْأَكْوَعِ قالا كنا في جَيْشٍ فَأَتَانَا رسول رسول اللَّهِ فقال إنه قد أُذِنَ لَكُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا فَاسْتَمْتِعُوا «گفتند ما دو نفر در بين گروه رزمندگان بوديم رسول خداصلي الله عليه وآله وسلم نزد ما آمدند و فرمودند: به شما اجازه متعه ‏کردن داده شد پس متعه کنيد.»

سلام

چرا ادامه روایت را نیاوردید!

حَدَّثَنَا عَلِيٌّ ، حَدَّثَنَا سُفْيَانُ ، قَالَ عَمْرٌو ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَسَلَمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ ، قَالَا : كُنَّا فِي جَيْشٍ فَأَتَانَا رَسُولُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ ، فَقَالَ : " إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَكُمْ أَنْ تَسْتَمْتِعُوا فَاسْتَمْتِعُوا " . وَقَالَ ابْنُ أَبِي ذِئْبٍ ، حَدَّثَنِي إِيَاسُ بْنُ سَلَمَةَ بْنِ الْأَكْوَعِ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : " أَيُّمَا رَجُلٍ وَامْرَأَةٍ تَوَافَقَا ، فَعِشْرَةُ مَا بَيْنَهُمَا ثَلَاثُ لَيَالٍ ، فَإِنْ أَحَبَّا أَنْ يَتَزَايَدَا أَوْ يَتَتَارَكَا تَتَارَكَا " ، فَمَا أَدْرِي أَشَيْءٌ كَانَ لَنَا خَاصَّةً أَمْ لِلنَّاسِ عَامَّةً ، قَالَ أَبُو عَبْد اللَّهِ وَبَيَّنَهُ عَلِيٌّ : عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ : أَنَّهُ مَنْسُوخٌ

صحيح البخاري[=Geneva]» كِتَاب النِّكَاحِ[=Geneva]» بَاب " نَهْيِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ -رقم الحديث: 4750

همان طور که گفتم این یک رسم و عرف عرب جاهلی بوده و در مدینه بخاطر شرایط و وضعیتت مدتی رواج داشته . ضمن اینکه چند همسری نیز به رسمیت شناخته شده بود و ممکن است پیامبر به این خاطر برای مدتی مخالفتی نکرده و به احتمال زیاد شخصاً آن را نسخ کرده. اگر هم بر فرض پیامبر نسخ نکرده با توجه به دیگر آیات می توان حکم بر نسخ شدن آن را داد.

علــی;715968 نوشت:
اين را كه من یکبار پاسخ دادم

این پاسخ قانع کننده نیست. بنده عرض کردم فخر رازی نیز دو احتمال برای آیه فماستمتعتم ... در نظ گرفته. احتمال اول فخر رازی همانی است که بنده گفته ام
این حرف که گفته میشود بلافاصله بعد از عقد پرداخت مهریه واجب میشود را نه فخر رازی قبول داشته و نه بنده قبول دارم.اگر چنین بود فخر رازی این احتمال را نمیداد. در بین علمای شیعه فکر نکنم کسی بتواند در برابر استدلال ها فخر رازی دوام بیاورد:) نمی دانم این حرف را چه کسی باب کرده ؟ سند و مدرک این حرف چیست و از کجاست؟؟

علــی;715968 نوشت:
کجا در قرآن راجع به نکاح دائم لفظ متعه به کار رفته و آن را متعه دانسته؟ اگر منظورتان متعوهن بوده که اشاره کردید آیه آیه درباره طلاق است که می گوید اگر طلاق دادید آنها را با هدیه مناسبی بهره‌مند سازید و اصلا ارتباطی به موضوع ندارد حتی اگر هم داشته باشد باز ارتباطی به آیه 24 سوره نساء ندارد چون ما قرائن زیادی آوردیم که این آیه مربوط به ازدواج موقت یا همان متعه است.

در قرآن نیامده ولی در روایات آمده. در یکی از پست هایی که قبلا شما داشتید برای آیه فماستمتعتم ۳ احتمال گفته شده بود. احتمال اول عقد دایم بود. پس متعه در معنای عقد دایم نیز بکار میرفته.

علــی;713921 نوشت:
جمله فما استمتعتم به منهنّ فاتوهنّ اجورهنّ در آغاز سه احتمال دارد:

الف. مقصود بیان حلال بودن نکاح دائم است.

ب. هدف تاکید بر پرداخت مهریه زنان است.

ج‚ هدف بیان حلّیّت ازدواج موقت است.

پژوهشگر;715846 نوشت:
بنده هم همین را عرض کردم. بنظر میرسد عقد موقت از رسوم عرب جاهلی بوده و اولاً پیامبر چنین حکمی را وضع نکرده...تاکید میکنم این حکم قبل از اسلام در بین اعراب بوده و واضع آن پیامبر نبوده بلکه رسم و عرف بوده
در زمان صدر اسلام در مکه چنین ازدواجی بین مسلمانان وجود نداشته. در مدینه با توجه به شرایط جنگی و کم بودن تعداد مردان پیامبر مدتی از ان نهی نکرده و بعنوان رسم و عاداتی که از قبل بوده مدتی رواج داشته. حالا بر فرض که پیامبر آن را نسخ هم نکرده باشد ولی آن را تایید هم نکرده

با سلام به همه دوستان گرامی

1) از دوستان گرامی تقاضا دارم به جهت رسیدن به نتیجه از ارسال جواب به جناب پژوهشگر خودداری ورزند؛ تا زودتر به نتیجه ی مطلوب برسیم.

دوست گرامی جناب پژوهشگر

2) مرحوم علامه طباطبایی در رابطه با فقره اول سوال شما می فرمایند:
«بدون شك مراد از استمتاع مذكور در آيه نكاح متعه است، چون آيه شريفه در مدينه نازل شده، زيرا در سوره نساء واقع شده، كه در نيمه اول بعد از هجرت نازل شده و بيشتر آياتش بر آن شهادت مى ‏دهد، و اين نكاح يعنى نكاح متعه و يا بگو نكاح موقت، در آن برهه از زمان در بين مسلمانان معمول بوده، و در آن نيز هيچ شكى نيست و اخبار نیز بر مسلم بودن آن توافق و اتفاق دارد؛‌ حال چه اينكه اسلام آن را تشريع كرده باشد و چه از تاسيسات شارع اسلام نباشد- بلكه قبل از اسلام هم معمول بوده باشد- پس أصل وجود چنين نكاحى در زمان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و در پيش چشم و گوش آن جناب جاى ترديد نيست.
همچنین جاى شك نيست كه در آن ايام نام اين نوع ازدواج همين نام بوده و از آن جز به عنوان متعه تعبير نمى‏كردند، پس چاره‏اى جز اين نيست كه جمله: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) را حمل بر همين نوع نكاح نموده و از آن جمله اين قسم نكاح را بفهميم، هم چنان كه ساير رسوم و سنت‏هايى كه در عهد نزول قرآن به اسماء خودش معروف و شناخته مى‏ شده آيات قرآن بر آن معناى معهود حمل مى‏ شده، مثلا اگر آيه‏اى در باره حكمى راجع به يكى از آن اسما نازل مى‏ شده آن عنوان را امضا مى‏ كرده و يا رد و تخطئه مى‏ نموده، يا درباره آن عنوان امر مى‏ كرده و يا نهى مى ‏نموده، چاره‏اى جز اين نبوده كه آن اسما و عناوين را بر همان معانى معروف آن روزش حمل كنند، و هرگز سابقه ندارد كه با وجود چنين زمينه‏ اى اسم نامبرده را بر معناى لغويش- كه در آن روز متروك شده بوده- حمل كرده باشند.

مانند كلمه (حج) و كلمه (بيع)، و (ربا)، و (ربح)، و (غنيمت)، و كلماتى ديگر از اين قبيل كه يك معناى لغوى دارند و يك معناى معروف در بين اهل زمان مثلا كلمه(حج) در اصل لغت به معناى قصد كردن بوده ولى معناى معروفش در بين مردم عرب زيارت خانه كعبه بوده، و ممكن نيست كسى ادعا كند كه در قرآن كريم كلمه(حج) به معناى قصد است، و همچنين ساير عناوين قرآنى، و نيز تعبيرات و عناوينى كه در لسان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) براى موضوعات مى‏ آمده نظير كلمه(صلات) و(زكات) و(حج تمتع) و امثال اينها كه در اصل لغت معنايى داشته ولى در لسان شارع، استعمالش در معنايى ديگر و يا مصداق معينى از آن معنا شايع شده،
(مانند كلمه (صلات) كه در اصل لغت به معناى دعا بوده و شارع مقدس آن را در مصداق خاصى از دعا يعنى در نماز استعمال كرد، و اين استعمال آن قدر شايع شد كه هر جا كلمه صلات شنيده مى ‏شد معناى نماز به ذهن مى‏ رسيد، نه معناى دعا، و با تحقق و جا افتادن چنين نامگذارى ديگر مجالى نيست، براى اينكه ما الفاظى را كه از صلات و زكات و غيره كه در قرآن آمده بر معانى لغويش حمل كنيم، با اينكه نسبت به معناى جديدش آن قدر شهرت يافته كه در واقع معناى حقيقى كلمه شده است، حال يا به دست شارع چنين وضعى را به خود گرفته كه در اين صورت حقيقتى شرعى خواهد بود، و يا اين كه شهرتش در آن معنا در آغاز آن قدر نبوده كه معناى لغوى به ذهن كسى نيايد، ولى در اثر اينكه متشرعه، يعنى مسلمانان كلمه نامبرده را در معناى جديد بسيار استعمال كرده ‏اند. به حد معناى حقيقى رسيده است، كه در اين صورت از آن تعبير مى‏ كنيم به حقيقت متشرعه).

پس متيقن و مسلم شد كه بايد استمتاع در جمله مورد بحث را، بر نكاح متعه حمل كنيم، چون در ايام نزول آيه، لفظ متعه به همين معنا بر سر زبانها دوران مى‏ يافته، حال چه اينكه (به اعتقاد شيعه بگوئيم نكاح متعه هم اكنون نيز به قوت و اعتبار خودش باقى است)، و چه اينكه (به گفته اهل سنت) بگوئيم حكم نكاح متعه به وسيله آيه ‏اى ديگر و يا به وسيله سنت- كلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله)- نسخ شده است.

3) شکی نیست که متعه نساء بر اساس روایات اهل سنت و بیان همه ی علمای اهل سنت مقطعی از تاریخ اسلام مشروع بوده است؛ حال چه آیه ی متعه دلالت بر آن داشته باشد یا نداشته باشد(در حالی که بیان شد در این آیه اهل سنت دو احتمال داده اند و کسی منکر برداشت متعه ی نساء از آن نشده است)؛ سخن علمای اهل سنت بر این است که این جواز نسخ شده است. بنابر این حکمی نسخ شده و بدیهی است که نسخ شرعی زمانی معنا و مفهوم پیدا می نماید که حکمی(وجوب؛‌ حرمت؛ جواز) از لسان شریعت صادر گردیده باشد و بعد از مقطعی چنین حکمی برداشته شده باشد، که در این صورت اگر حکم اولی جواز بوده؛ نسخ چنین حکمی حرمت خواهد بود که مقصود علمای عامه نیز چنین است؛ یعنی این حکم مشروع اعلان شده و سپس از آن نهی شده است.

حال سوال حقیر از شما این است که بر اساس اسناد عامه بیان دارید:

1) چنین حکم ناسخی کی و کجا حکم قطعی جواز را نسخ نموده ؟

2) اینکه فرمودید: پیامبر صلی الله علیه وآله این عمل را تائید نفرمودند؛ عدم مطلق تائید را از کجا بدست آوردید؟

همچنین روایات متعه زیاد می باشد؛ که ما در تاپیکهایی که آدرس داده بودیم آنها را بحث نمودیم؛‌اگر تمایل داشتید دوباره بیان کنید تا روایات صحیح بخاری را برایتان بررسی نمایم.

پژوهشگر;715846 نوشت:

فخر رازی احتمال دیگری که میدهد همان است که بنده عرض کردم. فخر رازی میگوید:
أحدهما: و هو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، و قوله: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، و إن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر. و القول الثاني: ....

پس احتمال اول فخر رازی هم همان استمتاع و پرداخت مهر تمام است.

فکر میکنم «اسْتَمْتَعْتُمْ» از مُتعه گرفته نشده. بلکه از مَتَعَ گرفته شده. که به اشکال و صورت های صرفی مختلف هم در قران بکار رفته. مثلا در آیه ای بصورت مَتَعُوهُنَّ بکار رفته.

اما اگر منظور این است که مراد از «اسْتَمْتَعْتُمْ» معنی لغوی آن نیست. چرا نباید باشد؟؟ احتمالا پاسخ این است که چون در روایات کلمه مُتعه بکار رفته!

اما توجه داشته باشید
۱. کلمه مُتعه به معنی نکاح دایم نیز بکار می رفته
23

1) مجموع کلام فخر بیانگر برتری قائلین به جواز متعه است. اینکه ما قسمتی از کلام وی را نقل نمودید بدین خاطر بود که وی در تفسیر این آیه بیان می دارد که دو قول در رابطه با آن وجود دارد؛ نه یک قول و یک قیل:

«في هذه الآية قولان: أحدهما: و هو قول أكثر علماء الأمة أن قوله: أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ المراد منه ابتغاء النساء بالأموال على طريق النكاح، و قوله: فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فان استمتع بالدخول بها آتاها المهر بالتمام، و إن استمتع بعقد النكاح آتاها نصف المهر. و القول الثاني: أن المراد بهذه الآية حكم المتعة، و هي عبارة عن أن يستأجر الرجل المرأة بمال معلوم إلى أجل معين فيجامعها، و اتفقوا على أنها كانت مباحة في ابتداء الإسلام»

نکته ی دیگر آنکه فخر رازی در بیان عدم مشروعیت نکاح متعه می نویسد:
آنچه شایسته ی اعتماد است آن است که بگوئیم: ما منکر آن نیستیم که متعه امر مباحی بوده؛ آنچه ما می گوئیم آن است که حکم به اباحه ی متعه منسوخ شده است، و بنابراین تقدیر اگر این آیه نیز دلالت بر مشروعیت نکاح متعه داشته باشد بازبه مقصود ما ضرری وارد نمی سازد.
بنابراین وی اقرار می نماید که آیه مربوط به نکاح متعه است؛ اما چیزی که هست حکم به جواز از نظر او نسخ شده است.

2) متعه به ضم میم و سکون تاء، اسم مصدری است از «تمتع بکذا» یعنی انتفع بکذا و از این روست که هر آنچه در آن لذت و یا بهره ‏وری باشد از آن با متعه یاد می‏ کنند مانند:«متعه النکاح» و یا «متعه الحج». و این در حالی است که در روایات اهل سنت آمده ایه ی متعه در کتاب خدا آمده است!

3) اگر در آیه ی شریفه معنای لغوی یعنی بهره بردن لحاظ شده باشد؛ در صورتی که مراد از ایه نکاح دائم باشد اشکال وارد می گردد که در نکاح دائم مهر و اجرت در گروی بهره وری نیست؛ بلکه به صرف عقد مهر لازم می گردد.

موفق باشید.


سلام

بنص احاديث صحيح اهل سنت آيه متعه در قران رسول الله ص (حرف اول) بدين صورت موجود بود اما بعدا عمر آنرا تجريد نمود و گفت قران رسول خدا ص را تجريد كنيد : جردوا القران : صححه الذهبي والالباني

وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن الأنباري في المصاحف والحاكم وصححه من طرق عن أبي نضرة قال : قرأت على ابن عباس { فما استمتعتم به منهن فآتوهن أجورهن فريضة } قال ابن عباس : { فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى } . فقلت : ما نقرؤها كذلك! فقال ابن عباس : والله لأنزلها الله كذلك ثلاث مرات.صحیح

ابن عباس 3 مرتبه میگوید به الله قسم که الله چنین نازل کرده بود !!!!

اما در قرآنهای امروزی : الي اجل مسمی : نیست !!!!!

ویا حذف الی اجل مسمی از آیه 24 نساء که موافق میل جناب خلیفه نبود : فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن فريضة . وبروایت صحیح مسلم و...عمر میگفت که رسول خدا ص مرد وقران نزولش تمام شد وخداوند هرچه دلش خواست برای رسولش حلال کرد !!!! واز امروز من حکم میکنم که اگر کسی متعه کند سنگسارش میکنم و...

صدرا;716272 نوشت:
حال چه اينكه اسلام آن را تشريع كرده باشد و چه از تاسيسات شارع اسلام نباشد- بلكه قبل از اسلام هم معمول بوده باشد-

با عرض سلام به کارشناس محترم جناب صدرا

اسلام آن را تشریع نکرده و از قبل بوده
در عربستان زمان جاهلیت 9 نکاح وجود داشت: نکاح الاستبضاع، نکاح الرهط؛ نکاح البدل؛ نکاح المقت؛ نکاح الجمع؛ نکاح الخدن؛ نکاح الشغار؛ نکاح السفاح؛ و زواج‌ المتعه. نوع اخیر (زواج المتعه)، همان «ازدواج موقت» است که مورد بحث این نوشتار است. عمر فروخ در کتاب تاریخ‌الجاهلیه در این زمینه می‌نویسد: «‌ازدواج موقت از زمان جاهلیت، عقد شخصی بین مرد و زن غیرباکره بود که این عقد در زمان معینی در قبال پولی معین بسته می‌شد و این نوع ازدواج با پایان رسیدن مدت تمام می‌شد» (رک: سید محمد حسین سجاد، نگرشی نو بر ازدواج موقت/ 21)

صدرا;716272 نوشت:
همچنین جاى شك نيست كه در آن ايام نام اين نوع ازدواج همين نام بوده و از آن جز به عنوان متعه تعبير نمى‏كردند، پس چاره‏اى جز اين نيست كه جمله: (فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ) را حمل بر همين نوع نكاح نموده و از آن جمله اين قسم نكاح را بفهميم، هم چنان كه ساير رسوم و سنت‏هايى كه در عهد نزول قرآن به اسماء خودش معروف و شناخته مى‏ شده آيات قرآن بر آن معناى معهود حمل مى‏ شده، مثلا اگر آيه‏اى در باره حكمى راجع به يكى از آن اسما نازل مى‏ شده آن عنوان را امضا مى‏ كرده و يا رد و تخطئه مى‏ نموده، يا درباره آن عنوان امر مى‏ كرده و يا نهى مى ‏نموده، چاره‏اى جز اين نبوده كه آن اسما و عناوين را بر همان معانى معروف آن روزش حمل كنند، و هرگز سابقه ندارد كه با وجود چنين زمينه‏ اى اسم نامبرده را بر معناى لغويش- كه در آن روز متروك شده بوده- حمل كرده باشند.

مانند كلمه (حج) و كلمه (بيع)، و (ربا)، و (ربح)، و (غنيمت)، و كلماتى ديگر از اين قبيل كه يك معناى لغوى دارند و يك معناى معروف در بين اهل زمان مثلا كلمه(حج) در اصل لغت به معناى قصد كردن بوده ولى معناى معروفش در بين مردم عرب زيارت خانه كعبه بوده، و ممكن نيست كسى ادعا كند كه در قرآن كريم كلمه(حج) به معناى قصد است، و همچنين ساير عناوين قرآنى، و نيز تعبيرات و عناوينى كه در لسان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) براى موضوعات مى‏ آمده نظير كلمه(صلات) و(زكات) و(حج تمتع) و امثال اينها كه در اصل لغت معنايى داشته ولى در لسان شارع، استعمالش در معنايى ديگر و يا مصداق معينى از آن معنا شايع شده،


صدرا;716272 نوشت:
پس متيقن و مسلم شد كه بايد استمتاع در جمله مورد بحث را، بر نكاح متعه حمل كنيم، چون در ايام نزول آيه، لفظ متعه به همين معنا بر سر زبانها دوران مى‏ يافته، حال چه اينكه (به اعتقاد شيعه بگوئيم نكاح متعه هم اكنون نيز به قوت و اعتبار خودش باقى است)، و چه اينكه (به گفته اهل سنت) بگوئيم حكم نكاح متعه به وسيله آيه ‏اى ديگر و يا به وسيله سنت- كلام رسول خدا(صلی الله علیه و آله)- نسخ شده است.

در مورد کلماتی مانند حج و بیع و ربا و... در هر جایی از قرآن آمده اند می توانیم با صراحت بگوییم در یک معنی خاص و مشخص هستند. اما در مورد لفظ مَتَعَ و مشتقات ان چنین صراحتی وجود ندارد. و در معنی مختلف بکار رفته است. همانند این آیه:

وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ

آیا در این جا میتوان گفت


رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ یعنی پروردگارا بعضی از ما بعضی دیگر را متعه کردهاند؟!

پس با صراحتی که در مورد برخی کلمات صحبت میکنیم در مورد استمتاع نمی توانیم حرف بزنیم. تنها چیزی که جای اندکی شک و تردید باقی گذاشته که باعث شده علمای بزرگ مانند امام فخر رازی نیز از عبارت فماستمتعتم... یک احتمال را به نکاح متعه بدهند این است که در اینجا استمتاع همراه با زنان بکار رفته. و اگر در اینجا از لفظ دیگری استفاده شده بود جای هیچ شک و تردید باقی نمی ماند که در قرآن عقد موقت نیامده است.

صدرا;716272 نوشت:
3) شکی نیست که متعه نساء بر اساس روایات اهل سنت و بیان همه ی علمای اهل سنت مقطعی از تاریخ اسلام مشروع بوده است؛ حال چه آیه ی متعه دلالت بر آن داشته باشد یا نداشته باشد(در حالی که بیان شد در این آیه اهل سنت دو احتمال داده اند و کسی منکر برداشت متعه ی نساء از آن نشده است)؛ سخن علمای اهل سنت بر این است که این جواز نسخ شده است. بنابر این حکمی نسخ شده و بدیهی است که نسخ شرعی زمانی معنا و مفهوم پیدا می نماید که حکمی(وجوب؛‌ حرمت؛ جواز) از لسان شریعت صادر گردیده باشد و بعد از مقطعی چنین حکمی برداشته شده باشد، که در این صورت اگر حکم اولی جواز بوده؛ نسخ چنین حکمی حرمت خواهد بود که مقصود علمای عامه نیز چنین است؛ یعنی این حکم مشروع اعلان شده و سپس از آن نهی شده است.

حال سوال حقیر از شما این است که بر اساس اسناد عامه بیان دارید:

1) چنین حکم ناسخی کی و کجا حکم قطعی جواز را نسخ نموده ؟

مخالفان عقد موقت که قائل به نسخ آن هستند در این مورد نسخ به آیات و روایات را گفته اند. مثلا امام فخر رازی می گوید:

" حکم متعه به آیه طلاق و عده نسخ شده است[6] (فخر رازی، بی‌تا: ج 10 ، ص 49)؛ زیرا در آیه مذکور آمده:
ـ «یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن» (طلاق،1). به این بیان که مفارقت میان زوج و زوجه متوقف بر طلاق است و پس از آن هم نگه داشتن عده لازم است و حال آن که در متعه طلاق و عده وجود ندارد، پس آیه منافی عده است.

«ولکم نصف ماترک ازواجکم» (نساء، 12)، به این بیان که چون در نکاح منقطع بین زوج و زوجه ارث وجود ندارد، پس «متمتع بها» در متعه، زوجه نیست، لذا آیه فوق منافی با حـلیـت متعه بوده و آیه استمتاع را نسخ می‌نماید. (فخر رازی، بی‌تا: ج10، ص50)."

صدرا;716272 نوشت:
2) اینکه فرمودید: پیامبر صلی الله علیه وآله این عمل را تائید نفرمودند؛ عدم مطلق تائید را از کجا بدست آوردید؟

نه تایید مطلق بوده و نه عدم تایید مطلق . ظاهرا در یک موقعیت خاص اجازه داده !
اتفقوا علی أنها – ای المتعة – کانت مباحة فی ابتداء الاسلام. روی عن النبی(ص) لما قدم مکة فی عمرته تزین نساء مکة فشکا اصحاب الرسول(ص) طول العزوبة فقال: استمتعوا من هذه النساء واختلفوا فی انها نسخت ام لا؟ فذهب السواد الاعظم من الامة الی أنها صارت منسوخة و قال السواد منهم إنها بقیت مباحة کما کانت و هذا القول مروی عن ابن عباس و عمران بن الحصین» (فخررازی، بی‌تا: ج10، ص49).

صدرا;716274 نوشت:
بنابراین وی اقرار می نماید که آیه مربوط به نکاح متعه است؛ اما چیزی که هست حکم به جواز از نظر او نسخ شده است.

اقرار نمیکند که آیه مربوط به متعه است. دو احتمال را داده است که احتمال اول استمتاع به معنی لذت و بهره مندی در نکاح دائم است و احتمال دوم نکاح متعه است

صدرا;716274 نوشت:
3) اگر در آیه ی شریفه معنای لغوی یعنی بهره بردن لحاظ شده باشد؛ در صورتی که مراد از ایه نکاح دائم باشد اشکال وارد می گردد که در نکاح دائم مهر و اجرت در گروی بهره وری نیست؛ بلکه به صرف عقد مهر لازم می گردد.

این سوال را چندین بار پرسیده ام علما بر چه اساسی میگویند به صرف عقد مهر لازم میگردد.

پژوهشگر;716419 نوشت:

اسلام آن را تشریع نکرده و از قبل بوده
در عربستان زمان جاهلیت 9 نکاح وجود داشت: نکاح الاستبضاع، نکاح الرهط؛ نکاح البدل؛ نکاح المقت؛ نکاح الجمع؛ نکاح الخدن؛ نکاح الشغار؛ نکاح السفاح؛ و زواج‌ المتعه. نوع اخیر (زواج المتعه)، همان «ازدواج موقت» است که مورد بحث این نوشتار است. عمر فروخ در کتاب تاریخ‌الجاهلیه در این زمینه می‌نویسد: «‌ازدواج موقت از زمان جاهلیت، عقد شخصی بین مرد و زن غیرباکره بود که این عقد در زمان معینی در قبال پولی معین بسته می‌شد و این نوع ازدواج با پایان رسیدن مدت تمام می‌شد» (رک: سید محمد حسین سجاد، نگرشی نو بر ازدواج موقت/ 21)

در مورد کلماتی مانند حج و بیع و ربا و... در هر جایی از قرآن آمده اند می توانیم با صراحت بگوییم در یک معنی خاص و مشخص هستند. اما در مورد لفظ مَتَعَ و مشتقات ان چنین صراحتی وجود ندارد. و در معنی مختلف بکار رفته است. همانند این آیه:

وَيَوْمَ يِحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُم مِّنَ الإِنسِ وَقَالَ أَوْلِيَآؤُهُم مِّنَ الإِنسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِيَ أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَليمٌ

آیا در این جا میتوان گفت



رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ یعنی پروردگارا بعضی از ما بعضی دیگر را متعه کردهاند؟!

پس با صراحتی که در مورد برخی کلمات صحبت میکنیم در مورد استمتاع نمی توانیم حرف بزنیم. تنها چیزی که جای اندکی شک و تردید باقی گذاشته که باعث شده علمای بزرگ مانند امام فخر رازی نیز از عبارت فماستمتعتم... یک احتمال را به نکاح متعه بدهند این است که در اینجا استمتاع همراه با زنان بکار رفته. و اگر در اینجا از لفظ دیگری استفاده شده بود جای هیچ شک و تردید باقی نمی ماند که در قرآن عقد موقت نیامده است.

.

با سلام و عرض ادب

1) اینکه نکاح متعه در زمان جاهلیت وجود داشته نشانه ی غیر مشروع بودن آن نخواهد بود؛ بدیهی است قبل از آئین اسلام مساله ی ازدواج وجود داشته، آیا به صرف اینکه مثلا این آئین انطباق کامل با دستور شرع جدید نداشته به معنای بی اعتباری آن و حکم به غیر مشروع بودن آن و غیر مشروع بودن فرزندان چنین ازدواجی خواهد بود؟ آیا بعد از اسلام و تبیین احکام آن زن و شوهر دوباره مراسم عقد را انجام می دادند؟

بدیهی است که چنین مساله ی در کار نبوده و شارع مقدس نسبت به این گونه اعمال آنها را امضاء نموده است و در مورد نکاح متعه بر خلاف صور دیگری که نسبت به زن ظلم روا داشته می شده، دیدگاه اسلام امضایی بوده و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله آنرا تائید و بدان نیز امر نموده و از آن نیز نهی ننمودند.

2) چیزی که ما گفتیم آن بود که این نکاح به عنوان متعه شناخته می شد و استعمال آن در لسان شارع مقدس منصرف به همان معنای خاص در عرف مردم بوده است و نه معنای لغوی آن. در باره کلمه ی استمتاع باید توجه داشته باشید که این کلمه در لغت به معنای انتفاع و بهره بردن است، اما بهره بردن از هر امری به حسب مورد آن است.

در سوره احقاف قرآن کریم می فرماید:«وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النَّارِ أَذْهَبْتُمْ طَيِّباتِكُمْ فِي حَياتِكُمُ الدُّنْيا وَ اسْتَمْتَعْتُمْ بِها فَالْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذابَ الْهُونِ بِما كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَ بِما كُنْتُمْ تَفْسُقُون»؛[1]و آن روز كه آنهايى را كه كفر ورزيده‏ اند، بر آتش عرضه مى‏ دارند [به آنان مى گويند:] «نعمتهاى پاكيزه خود را در زندگى دنيايتان [خودخواه انه‏] صَرف كرديد و از آنها برخوردار شديد پس امروز به [سزاى‏] آنكه در زمين بناحق سركشى مى‏ نموديد و به سبب آنكه نافرمانى مى‏ كرديد، به عذاب خفّت [آور] كيفر مى‏ يابيد.

ودر سوره ی توبه می خوانیم:«كَالَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ كانُوا أَشَدَّ مِنْكُمْ قُوَّةً وَ أَكْثَرَ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً فَاسْتَمْتَعُوا بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُمْ بِخَلاقِكُمْ كَمَا اسْتَمْتَعَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكُمْ بِخَلاقِهِمْ وَ خُضْتُمْ كَالَّذِي خاضُوا أُولئِكَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُون»؛[2] [حال شما منافقان‏] چون كسانى است كه پيش از شما بودند: آنان از شما نيرومندتر و داراى اموال و فرزندان بيشتر بودند، پس، از نصيب خويش [در دنيا] برخوردار شدند، و شما [هم‏] از نصيب خود برخوردار شديد همان گونه كه آنان كه پيش از شما بودند از نصيب خويش برخوردار شدند، و شما [در باطل‏] فرو رفتيد همان گونه كه آنان فرو رفتند. آنان اعمالشان در دنيا و آخرت به هَدَر رفت و آنان همان زيانكارانند.

حال کدام انسان عاقلی تصور می کند که استمتاع از دنیا به معنای لذت جنسی از دنیا بوده باشد. چنین فردی معنای لغوی و استعمالات آنرا با معنای اصطلاحی خلط نموده است و مشکل وی در عدم تفکیک میان معنای لغوی با اصطلاحی می باشد.


[/HR] [1] . سوره الأحقاف (46): آيه 20.

[2] . سوره التوبة (9): آیه69.

پژوهشگر;716419 نوشت:

مخالفان عقد موقت که قائل به نسخ آن هستند در این مورد نسخ به آیات و روایات را گفته اند. مثلا امام فخر رازی می گوید:

" حکم متعه به آیه طلاق و عده نسخ شده است[6] (فخر رازی، بی‌تا: ج 10 ، ص 49)؛ زیرا در آیه مذکور آمده:
ـ «یا ایها النبی اذا طلقتم النساء فطلقوهن لعدتهن» (طلاق،1). به این بیان که مفارقت میان زوج و زوجه متوقف بر طلاق است و پس از آن هم نگه داشتن عده لازم است و حال آن که در متعه طلاق و عده وجود ندارد، پس آیه منافی عده است.

«ولکم نصف ماترک ازواجکم» (نساء، 12)، به این بیان که چون در نکاح منقطع بین زوج و زوجه ارث وجود ندارد، پس «متمتع بها» در متعه، زوجه نیست، لذا آیه فوق منافی با حـلیـت متعه بوده و آیه استمتاع را نسخ می‌نماید. (فخر رازی، بی‌تا: ج10، ص50).".

کسی که کتاب مفاتیح را مطالعه نماید به بطلان این سخن واقف است. این سخن که نکاح متعه به واسطه ی آیه ی طلاق نسخ شده از آن کیست؟ آیا فخر رازی خود چنین سخنی را پذیرفته است؟ پاسخ منفی است.

این سخن مستند به کلام عمران بن حصین است، همان کسی که خود طرفدار سر سخت متعه بوده است. بخاری در صحیح خود از وی روایت می کند:«أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِى كِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ[1] صلى الله عليه وآله وسلم، وَلَمْ يُنْزَلْ قُرْآنٌ يُحَرِّمُهُ، وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ مَا شَاءَ»؛[2]آيه متعه در كتاب خدا آمده است و ما به آن در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله عمل كرديم و تا آنحضرت زنده بود، آيه اى نازل نشد كه آن را نسخ كند و پيامبر صلی الله علیه وآله نيز از آن نهى نكرد تا اینکه شخصی با رای خویش آنچه را که می خواست گفت.

بنابراین حکم جواز متعه در قرآن آمده و این حکم نیز نسخ نشده است.

دلیل فخر رازی نیز این نمی باشد؛ بلکه وی می گوید: آنچه شایسته ی اعتماد در این مساله می باشد آن است که بگوئیم: ما منکر آن نیستیم که متعه امر مباحی بوده؛ آنچه ما می گوئیم آن است که حکم به اباحه ی متعه منسوخ شده؛ لذا اگر این آیه نیز دلالت بر مشروعیت نکاح متعه داشته باشد باز به مقصود ما ضرری وارد نمی سازد. واین کلام فخر در واقع پذیرش آن است که آیه مربوط به متعه است و بر فرض عدم آن فخر رازی در مقابل کسانی که قائل به تفسیر آیه به نکاح متعه می باشند چه کسی خواهد بود. امام علی علیه السلام و عترت همگی اجماع بر جواز این نکاح داشته اند.

فخر رازی همچون سایر علمای اهل سنت ناسخ را سنت پیامبر صلی الله علیه وآله می داند و در وجه آن سخنی بیان می دارد که با مقام علمی وی سازگاری ندارد و کمی خنده دار است.


[/HR] [1] . مراد تقریر پیامبر صلی الله علیه وآله است.

[2] . صحیح البخاری، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله البخاري الجعفي، ح:4246، دار ابن كثير ، اليمامة – بيروت.

پژوهشگر;716419 نوشت:

نه تایید مطلق بوده و نه عدم تایید مطلق . ظاهرا در یک موقعیت خاص اجازه داده !

اجازه داده یعنی چه؟ متعلق اجازه چیست؟ امر مشروع است یا نامشروع؟ آیا شما می توانید قبول کنید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله امر نامشروعی را اجازه داده باشند؟!

دیگر اینکه ظاهرا در یک موقعیت خاص اجازه دادند یعنی چه؟ این موارد یا مورد خاص کجا بوده است؟ می توانید به این سوال پاسخ دهید؟

پژوهشگر;716421 نوشت:

این سوال را چندین بار پرسیده ام علما بر چه اساسی میگویند به صرف عقد مهر لازم میگردد.

وجوب تعلق مهر با خواندن صیغه ی ازدواج امری متفق در فریقین می باشد،[1] و این مساله یعنی: وجوب پرداخت نصف مهر در صورت طلاق زوجه قبل از مباشرت با وی، در صورت تعیین مهریه، حکمی مستفاد از قرآن است:«وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ»؛[2]و اگر زنان را، پيش از آنكه با آنها تماس بگيريد و (آميزش جنسى كنيد) طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ‏ايد، (لازم است) نصف آنچه را تعيين كرده‏ ايد (به آنها بدهيد).

بنابراین به صرف خواندن عقد نکاح مهریه بر ذمه ی شوهر مستقر می گردد. فخر رازی نیز در تفسیر خود به این امر اشاره می کند: «الثالث: أن في هذه الآية أوجب إيتاء الأجور بمجرد الاستمتاع، و الاستمتاع عبارة عن التلذذ و الانتفاع، فأما في النكاح فايتاء الأجور لا يجب على الاستمتاع ألبتة، بل على النكاح، ألا ترى أن بمجرد النكاح يلزم نصف المهر، فظاهر أن النكاح لا يسمى استمتاعا، لأنا بينا أن الاستمتاع هو التلذذ. و مجرد النكاح ليس كذلك».

محل خلاف اصلی:

اما در اینجا لازم است که ناسخ حکم به جواز ثابت گردد؛ زیرا همه ی علمای اهل سنت مشروعیت آنرا در فقره یا فقراتی از تاریخ اسلام پذیرفته اند؛ اما مدعی نسخ آن می باشند. حال سوال ما آن است که این حکمی که ناسخ سنت قطعی است چه می باشد. ویژگی این ناسخ چیست؟ آیا امری متواتر و یقینی است یا خیر امری مشکوک و مظنون می باشد.

البته اگر قبل از این بحث تمایل دارید نصوص مشروعیت نکاح متعه با اسناد قطعی و صحیح اهل سنت بیان گردد، تعدادی از آنها به رویت شما برسد.

موفق باشید.


[/HR] [1] .الموسوعة الکویتیة،‌ج39، ص177:« اتَّفَقَ الْفُقَهَاءُ عَلَى أَنَّ مَنْ طَلَّقَ زَوْجَتَهُ قَبْل الدُّخُول بِهَا وَقَدْ سَمَّى لَهَا مَهْرًا يَجِبُ عَلَيْهِ نِصْفُ الْمَهْرِ الْمُسَمَّى لِقَوْلِهِ تَعَالَى : { وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْل أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَقَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ مَا فَرَضْتُمْ } ؛ وَهُوَ نَصٌّ صَرِيحٌ فِي الْبَابِ فَيَجِبُ الْعَمَل بِهِ».

[2] . سوره البقرة(2):237.

با سلام

صدرا;716602 نوشت:
نوشته اصلی توسط پژوهشگر

این سوال را چندین بار پرسیده ام علما بر چه اساسی میگویند به صرف عقد مهر لازم میگردد.
وجوب تعلق مهر با خواندن صیغه ی ازدواج امری متفق در فریقین می باشد،[1] و این مساله یعنی: وجوب پرداخت نصف مهر در صورت طلاق زوجه قبل از مباشرت با وی، در صورت تعیین مهریه، حکمی مستفاد از قرآن است:«وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ»؛[2]و اگر زنان را، پيش از آنكه با آنها تماس بگيريد و (آميزش جنسى كنيد) طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ‏ايد، (لازم است) نصف آنچه را تعيين كرده‏ ايد (به آنها بدهيد).

بنابراین به صرف خواندن عقد نکاح مهریه بر ذمه ی شوهر مستقر می گردد. فخر رازی نیز در تفسیر خود به این امر اشاره می کند: «الثالث: أن في هذه الآية أوجب إيتاء الأجور بمجرد الاستمتاع، و الاستمتاع عبارة عن التلذذ و الانتفاع، فأما في النكاح فايتاء الأجور لا يجب على الاستمتاع ألبتة، بل على النكاح، ألا ترى أن بمجرد النكاح يلزم نصف المهر، فظاهر أن النكاح لا يسمى استمتاعا، لأنا بينا أن الاستمتاع هو التلذذ. و مجرد النكاح ليس كذلك»

فخر رازی در این قسمت از تفسیر خود به بررسی دلایل موافقان نکاح متعه پرداخته و میگوید که موافقان متعه میگویند: پرداخت مهریه ملزم به استمتاع نیست بلکه به مجرد نکاح ملزم شده است . و نه تمام آن بلکه نصف مهریه.
پس به مجرد نکاح نصف مهر لازم میشود نه تمام آن و بعد از استمتاع تمام آن لازم میشود

بنده روی نکاتی که گفتم چندان پاسخ قانع کننده ای ندیدم غیر از جملات نه چندان دقیق و اکثرا بدون استدلال مشخص. تنها این نکته را مجدد بیان میکنم این عبارت که به صرف خواندن عقد مهریه بر ذمه شوهر مستقر میگردد یک عبارت کلی است و بایست شکسته شود و موارد و حالات مختلف آن بررسی شود و در پست های قبلی حالات مختلف نکاح را در نظر گرفته شد.

اینکه گفته میشود مهریه عندالمطالبه است یعنی زن هر موقع خواست میتواند مهریه خود را مطالبه کند یعنی اگر طلاقی هم صورت نگیرد زن میتواند مهریه خود را مطالبه کند. (و اتو النساء صدقاتهن نحله )اما این نمیتواند قبل از استمتاع و دخول باشد. پس عبارت فماستمتعتم بهی منهن فاتوهن اجورهن تکمیل کننده و اتو النساء صدقاتهن نحله است.

اما از آن جایی که مهریه در حالت طبیعی معمولا پرداخت نمیشود و در صورتی که طلاق روی دهد بحث آن مطرح میشود و حالات مختلف دارد.

1- هنگامی که قبل از دخول طلاق واقع شود و مهریه‌اش مشخص نشده باشد در چنین حالی براساس توانایی زوج مقداری مال به زن داده می‌شود: (البقره: 236).

2- وقتی که طلاق قبل از دخول واقع شود و مهر زن مشخص باشد مهریه زن نصف مهریه مشخص شده است.(البقره: 237).

3- هرگاه زن بعد از دخول طلاق داده شد و مهریه‌اش مشخص نشده بود باید به زن مهرالمثل داده شود.
4- وقتی مهریه زن معلوم باشد و طلاق داده شود یا نشود باید تمام مهریه‌اش پرداخت گردد. گرچه تنها با یک جماع از او متمتع شده باشد- فماستمتعتم بهی منهن فاتوهن اجورهن- (النساء: ۲۴). البته اگر استمتاع به معنی لذت و بهره مندی در نکاح و دخول باشد و متفاوت از آن نباشد.

صدرا;716536 نوشت:
این سخن مستند به کلام عمران بن حصین است، همان کسی که خود طرفدار سر سخت متعه بوده است. بخاری در صحیح خود از وی روایت می کند:«أُنْزِلَتْ آيَةُ الْمُتْعَةِ فِى كِتَابِ اللَّهِ فَفَعَلْنَاهَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ[1] صلى الله عليه وآله وسلم، وَلَمْ يُنْزَلْ قُرْآنٌ يُحَرِّمُهُ، وَلَمْ يَنْهَ عَنْهَا حَتَّى مَاتَ قَالَ رَجُلٌ بِرَأْيِهِ مَا شَاءَ»؛[2]آيه متعه در كتاب خدا آمده است و ما به آن در عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله عمل كرديم و تا آنحضرت زنده بود، آيه اى نازل نشد كه آن را نسخ كند و پيامبر صلی الله علیه وآله نيز از آن نهى نكرد تا اینکه شخصی با رای خویش آنچه را که می خواست گفت.

بزرگوار این روایت مربوط به متعه حج است!

[=Arabic Transparent]33 - [=Arabic Transparent]الحديث الرابع : عن [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عمران بن حصين [=Arabic Transparent]قال { [=Arabic Transparent]أنزلت آية المتعة في كتاب الله تعالى . ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحر[=Arabic Transparent]مها ، ولم ينه عنها حتى مات . قال رجل برأيه ما شاء [=Arabic Transparent]} [=Arabic Transparent]قال [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]البخاري [=Arabic Transparent]" [=Arabic Transparent]يقال : إنه [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عمر [=Arabic Transparent]" . [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]ولمسلم [=Arabic Transparent]{ [=Arabic Transparent]نزلت آية المتعة - يعني متعة الحج - وأمرنا بها رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم لم تنزل آية تنسخ آي[=Arabic Transparent]ة متعة الحج ولم ينه عنها رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى مات [=Arabic Transparent]} [=Arabic Transparent]ولهما بمعناه .

صدرا;716534 نوشت:
حال کدام انسان عاقلی تصور می کند که استمتاع از دنیا به معنای لذت جنسی از دنیا بوده باشد

استمتاع از دنیا به معنی بهره مندی و برخورداری از (لذت ها و نعمات) دنیاست. و استمتاع از زنان به معنی بهره مندی و برخورداری از زنان است که همان لذت جنسی در نکاح است.
ما میگوییم مراد از استمتاع در عبارت فماستمتعتم ..... معنای لغوی آن است نه معنای اصطلاحی آن یعنی نکاح متعه.
پس همان طور که قبلا گفته شد لفظ استمتاع همانند برخی از الفاظ دیگر مانند حج، ربا،بیع و ... نیست که منحصرا معنای اصطلاحی ازآن برداشت شود و این لفظ در معنای لغوی و بصورت مشتقات مختلف بکار رفته است.
ضمن اینکه این را موافقان متعه بایست پاسخ بدهند چرا میگویند در عبارت فماستمتعتم.... چون لفظ استمتاع بکار رفته پس منظور همان متعه است.

پژوهشگر;717064 نوشت:

بنده روی نکاتی که گفتم چندان پاسخ قانع کننده ای ندیدم غیر از جملات نه چندان دقیق و اکثرا بدون استدلال مشخص. تنها این نکته را مجدد بیان میکنم این عبارت که به صرف خواندن عقد مهریه بر ذمه شوهر مستقر میگردد یک عبارت کلی است و بایست شکسته شود و موارد و حالات مختلف آن بررسی شود و در پست های قبلی حالات مختلف نکاح را در نظر گرفته شد.

با سلام و عرض ادب

1) وجوب مهریه در آیات قرآن کریم در سوره ی بقره و نساء تبیین گشته است، که ما به ترتیب آنها را به اطلاعتان می رسانیم امید در تفهیم مطلب.

الف) بیان وجوب پرداخت مهریه به شکل مطلق:


«وَ آتُوا النِّساءَ صَدُقاتِهِنَّ نِحْلَةً فَإِنْ طِبْنَ لَكُمْ عَنْ شَيْ‏ءٍ مِنْهُ نَفْساً فَكُلُوهُ هَنِيئاً مَرِيئاً»؛[1]
و مهر زنان را (به طور كامل) به عنوان يك بدهى (يا يك عطيه) به آنها بپردازيد، و اگر آنها با رضايت خاطر چيزى از آن را به شما ببخشند آن را حلال و گوارا مصرف كنيد.
در این آیه ی شریفه از مهر، تعبیر به نحله آمده است که در لغت به معنى بدهى و دين و بخشش و عطيه آمده است.

ب) قبل از آمیزش بدون تعیین مهر: بر مرد واجب است که هدیه ای مناسب به اندازه ی توانایش زن را بهره مند سازد:

«لا جُناحَ عَلَيْكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّساءَ ما لَمْ تَمَسُّوهُنَّ أَوْ تَفْرِضُوا لَهُنَّ فَرِيضَةً وَ مَتِّعُوهُنَّ عَلَى الْمُوسِعِ قَدَرُهُ وَ عَلَى الْمُقْتِرِ قَدَرُهُ مَتاعاً بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُحْسِنِينَ»؛[2]
اگر زنان را قبل از آميزش جنسى يا تعيين مهر، (به عللى) طلاق دهيد، گناهى بر شما نيست. (و در اين موقع،) آنها را (با هديه ‏اى مناسب،) بهره‏ مند سازيد! آن كس كه توانايى دارد، به اندازه توانايى ‏اش، و آن كس كه تنگدست است، به اندازه خودش، هديه‏ اى شايسته (كه مناسب حال دهنده و گيرنده باشد) بدهد! و اين بر نيكوكاران، الزامى است.

ج) قبل از آمیزش به همراه تعیین مهر: نصف مهر بر مرد واجب است:
«وَ إِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ وَ قَدْ فَرَضْتُمْ لَهُنَّ فَرِيضَةً فَنِصْفُ ما فَرَضْتُمْ إِلاَّ أَنْ يَعْفُونَ أَوْ يَعْفُوَا الَّذِي بِيَدِهِ عُقْدَةُ النِّكاحِ وَ أَنْ تَعْفُوا أَقْرَبُ لِلتَّقْوى‏ وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛[3]
و اگر زنان را، پيش از آنكه با آنها تماس بگيريد و (آميزش جنسى كنيد) طلاق دهيد، در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ‏ايد، (لازم است) نصف آنچه را تعيين كرده ايد (به آنها بدهيد) مگر اينكه آنها (حق خود را) ببخشند، يا (در صورتى كه صغير و سفيه باشند، ولى آنها، يعنى) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست، آن را ببخشد. و گذشت كردن شما (و بخشيدن تمام مهر به آنها) بپرهيزكارى نزديكتر است. و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد، كه خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست!

نکته: در هر دو صورت به مجرد تحقق زوجیت که با ایجاب و قبول زوجین محقق می گردد، اثرعقد که حلیت زوجین بر یکدیگر و همچنین وجوب پرداخت مهر که بر ذمه ی شوهر است نیز بر عقد مترتب می گردد.

د) بیان حکم ازدواج متعه یا تکرار وجوب پرداخت مهر در ازدواج دائم؟

«وَالْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَيْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَةً وَ لا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما تَراضَيْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِيضَةِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيماً حَكِيماً»؛[4]
و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را كه مالك شده‏ ايد، اينها احكامى است كه خداوند بر شما مقرر داشته و زنان ديگر غير از اينها (كه گفته شد) براى شما حلال است، كه با اموال خود آنها را اختيار كنيد در حالى كه پاكدامن باشيد و از زنا خوددارى نمائيد، و زنانى را كه متعه مى‏ كنيد مهر آنها را، واجب است بپردازيد و گناهى بر شما نيست نسبت به آنچه با يكديگر توافق كرده‏ ايد بعد از تعيين مهر، خداوند دانا و حكيم است.

بعد از بیان ازدواج دائم و وجوب مهریه و بیان حرمت برخی از مصادیق نکاح ؛ قرآن کریم استثنایی را بیان داشته و فرض دیگری از ازدواج را بیان می دارد:

1) ازدواج با کنیز شوهر دار؛
2) ازدواج متعه؛

اما کسانی که این آیه را به معنای نکاح دائم گرفته اند، باید به این سوال پاسخ دهند که وجه تکرر این حکم، آنهم بعد از بیان تفصیلی آن در آیات قبل آن چه خواهد بود؟

اما شما که معنای آیه را بر معنای التذاذ جنسی گرفته اید؟!! پاسخ دهید بر چه مبنایی در نکاح پرداخت مهر موکول به التذاذ جنسی از زن شده؟! واین برداشت باطل چگونه با آیات 236و 237بقره سازگار خواهد بود؟ ظاهرا توجه نفرمودید که این التذاذ زمانی حلال خواهد بود که عقد صحیحی بر آن مقدم باشد که حلیت زن و وجوب پرداخت مهر، اثر چنین عقدی می باشد.

بنابرهر تقدیر در کلام مفسرین اهل سنت این اعتراف وجود دارد که در این آیه دو قول مطرح شده است(همچنان که در کلام فخر آمد)؛ که برخی از مفسرین در اعترافی بالاتر بیان نموده اند که نظر جمهور آن است که آیه مربوط به نکاح متعه می باشد.[5]


[/HR] [1] . سوره النساء (4): آيه 4.

[2] . سوره البقرة (2): آيه ی: 236.

[3] .همان، 237.

[4] . سوره النساء (4): آيه 24.

[5] . فتح القدير الجامع بين فني الرواية والدراية من علم التفسير، محمد بن علي الشوكاني، ج1، ص675، :«وقد اختلف أهل العلم في معنى الآية : فقال الحسن ومجاهد وغيرهما : المعنى فما انتفعتم وتلذذتم بالجماع من النساء بالنكاح الشرعي { فآتوهن أجورهن } أي مهورهن وقال الجمهور : إن المراد بهذه الآية نكاح المتعة الذي كان في صدر الإسلام ويؤيد ذلك قراءة أبي بن كعب وابن عباس وسعيد بن جبير فما استمتعتم به منهن إلى أجل مسمى فآتوهن أجورهن ثم نهى عنها النبي صلى الله عليه و سلم كما صح ذلك من حديث علي قال : نهى النبي صلى الله عليه و سلم عن نكاح المتعة وعن لحوم الحمر الأهلية يوم خيبر».

پژوهشگر;717236 نوشت:
بزرگوار این روایت مربوط به متعه حج است!

[=Arabic Transparent]33 - [=Arabic Transparent]الحديث الرابع : عن [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عمران بن حصين [=Arabic Transparent]قال { [=Arabic Transparent]أنزلت آية المتعة في كتاب الله تعالى . ففعلناها مع رسول الله صلى الله عليه وسلم ولم ينزل قرآن يحر[=Arabic Transparent]مها ، ولم ينه عنها حتى مات . قال رجل برأيه ما شاء [=Arabic Transparent]} [=Arabic Transparent]قال [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]البخاري [=Arabic Transparent]" [=Arabic Transparent]يقال : إنه [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]عمر [=Arabic Transparent]" . [=Arabic Transparent][=Arabic Transparent]ولمسلم [=Arabic Transparent]{ [=Arabic Transparent]نزلت آية المتعة - يعني متعة الحج - وأمرنا بها رسول الله صلى الله عليه وسلم ثم لم تنزل آية تنسخ آي[=Arabic Transparent]ة متعة الحج ولم ينه عنها رسول الله صلى الله عليه وسلم حتى مات [=Arabic Transparent]} [=Arabic Transparent]ولهما بمعناه .

استمتاع از دنیا به معنی بهره مندی و برخورداری از (لذت ها و نعمات) دنیاست. و استمتاع از زنان به معنی بهره مندی و برخورداری از زنان است که همان لذت جنسی در نکاح است.
ما میگوییم مراد از استمتاع در عبارت فماستمتعتم ..... معنای لغوی آن است نه معنای اصطلاحی آن یعنی نکاح متعه.
پس همان طور که قبلا گفته شد لفظ استمتاع همانند برخی از الفاظ دیگر مانند حج، ربا،بیع و ... نیست که منحصرا معنای اصطلاحی ازآن برداشت شود و این لفظ در معنای لغوی و بصورت مشتقات مختلف بکار رفته است.
ضمن اینکه این را موافقان متعه بایست پاسخ بدهند چرا میگویند در عبارت فماستمتعتم.... چون لفظ استمتاع بکار رفته پس منظور همان متعه است.

در این حدیث نکته ای قابل توجه است:

1) آیه ای از قرآن با نام متعه شناخته شده:«آیة المتعة»؛ چنین سخنی به معنای آن است که این متعه از معنای لغوی خود خارج گشته و در معنایی مصطلح استعمال گشته(حال چه حقیقت شرعیه باشد و یا حقیقت متشرعه). و این روایت باطل کننده ادعای شما خواهد بود و بیانگر ان است که متعه همچون بیع و حج و...در معنای مصطلح خود استعمال شده و نه معنای لغوی(حال چه متعه ی نساء منظور باشد یا متعه ی حج)؛

2) اما اینکه این روایت مربوط به متعه ی حج و نه متعه ی نساء باشد؛ سخنی است که نیاز به اثبات دارد؛ آیا شما می توانید این مطلب را اثبات فرمائید؟

موضوع قفل شده است