جمع بندی سوال در مورد سلسله سند حدیث «انا دارالحکمة و علی بابها»

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سوال در مورد سلسله سند حدیث «انا دارالحکمة و علی بابها»

اهل سن می گوین در سلسله سند حدیث «انا دارلحکمة و علی بابها»، شخصی به نام شریک است که ضعیف می باشد لذا این حدیث قابل قبول نیست.

جواب دوستان و کارشناسان محترم چیست؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صدرا

با سلام و عرض ادب[1]

1) یکی از احادیثی که دال بر منزلت بی همتای علمی حضرت امیر المؤمنین علی علیه السلام دارد، حدیث:«انا مدینة العلم و علی بابها»، و حدیث:«انا دارالحکمة و علی بابها»،‌می باشد.

*سلسله سند حدیث: «انا دارالحکمة و علی بابها؛ من خانه ی حکمت هستم و علی باب آن می باشد»،‌ بنا بر نقل ابو عیسی ترمذی(م:279)، در کتاب:«سنن الترمذی«، بدین صورت است:

«حدثنا إسمعيل بن موسى حدثنا محمد بن عمر بن الرومي حدثنا شريك عن سلمة بن كهيل عن سويد بن غفلة عن الصنابحي عن علي رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم أنا دار الحكمة و علي بابها»،[2]

*و به نقل احمد بن حنبل(م:241)، در کتاب:«فضائل الصحابة»، بدین صورت است:

«حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِيُّ قَالَ: نا شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ الصُّنَابِحِيّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا».[3]

*وبنابر نقل ابونعیم اصفهانی(م:430)، در کتاب:«حلیة الاولیاء»،‌ بدین صورت می باشد:

حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْجُرْجَانِيُّ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ، ثَنَا عَبْدُ الْحَمِيدِ بْنُ بَحْرٍ، ثَنَا
شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا» رَوَاهُ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ، وَالْحَارِثُ، عَنْ عَلِيٍّ، نَحْوَهُ. وَمُجَاهِدٌ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِثْلَهُ»،[4]

*وبنابر نقل ابن مغازلی(م:483)، در کتاب:«مناقب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام»،‌بدین صورت می باشد:

الف:«أخبرنا أبو طالب محمد بن أحمد بن عثمان البغدادي -قدم علينا واسطاً- أخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن لؤلؤ إذناً، حدثني عبد الرحمن بن محمد بن المغيرة، حدثنا محمد بن يحيى، حدثنا محمد بن جعفر الكوفي عن محمد بن الطفيل عن أبي معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: ((أنا مدينة الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأت الباب)).[5]

ب: «أخبرنا محمد بن أحمد بن عثمان بن الفرج قال: أخبرنا محمد بن المظفر بن موسى بن عيسى الحافظ إجازة، حدثنا الباغندي محمد بن محمد بن سليمان، حدثنا سويد عن شريك عن سلمة بن كهيل عن الصنابحي عن علي عليه السلام عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ((أنا دار الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأتها)).».[6]

2) با توجه به روایات فوق روشن می گردد که این روایت منحصر به یک نقل از یک راوی خاص نمی باشد و در اصطلاح خبر «غریب»،[7] نمی باشد؛ زیرا ابونعیم اصفهانی بعد از نقل یک سند بیان می دارد: این روایت را اصبغ بن نباته و حارث از امام علی علیه السلام به همین صورت روایت کرده اند؛ و همچنین مجاهد از ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله به همین صورت روایت نموده اند که این طریق را ابن مغازلی در کتاب خویش آورده است:

عن محمد بن الطفيل عن أبي معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «أنا مدينة الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأت الباب».[8]

بنابر اینکه به همین نقلها اکتفاء نمائیم روایت فوق با حصر روایت بر الفاظ فوق، عزیز می باشد و روایت عزیز روایتی است که واسطه ی بین روایت «غریب» و «مستفیض و مشهور» می باشد، یعنی روایتی که آنرا دو نفر از دو نفر روایت نموده اند.[9] که چنین امری موجب تقویت سند روایت خواهد گردید و در صورتی که در یکی از طرق ضعفی وجود داشته باشد طریق دیگر جابر آن خواهد بود.

3) در سنن ترمذی که فعلا موجود می باشد در حکم به این روایت آمده است: «غریب منکر»؟! این حکم در سراسر سنن تنها در این روایت مشاهده می گردد که خود نشانه ی آن است که چنین اصطلاحی از سوی ترمذی نبوده؛ بلکه ظاهرا از سوی شارحین و یا نساخ حدیث، زیادت و اسقاطی روی داده است؛ البته باید توجه داشت که منکر در اصطلاح علم جرح و تعدیل دارای اطلاقات مختلفی بوده که یکی از معانی آن تفرد در روایت است که معنای آن با حکم به غرابت یکسان خواهد بود.

آنچه ما را به عدم اطمینان چنین حکمی از سوی ترمذی سوق می دهد؛ علاوه بر منحصر بودن چنین حکمی در سنن ترمذی؛ ملاحظه برخی از کتب روایی واسطه ای همچون کتاب:«الریاض النضرة»، تالیف: محب الدین الطبری(م:694)، می باشد. وی در نقل این روایت بنابر نقل از سنن ترمذی می نویسد:

«عن علي عليه السلام قال: قال رسول الله -صلى الله عليه وسلم: "أنا دار الحكمة وعلي بابها" أخرجه الترمذي وقال: حسن غريب». [10]

روایت حسن روایتی است که تنها یک درجه از حکم به صحت پاینتر می باشد؛ که با توجه به این نقل متوجه می شویم چگونه در حکم به این خبر دست برده شده و به جای«حسن»،‌ «منکر» جایگزین شده است؟!

4)‌ مراد از شریک در روایت ترمذی در سنن چه کسی می باشد؟

مراد از شریک در سند روایت:«انا دارالحکمة و علی بابها»،‌ شریک بن عبدالله، ابو عبدالله نخعی، قاضی کوفه در گذشته بسال 177، می باشد.

شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي(م:748)، در کتاب: « الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة»، در ترجمه ی وی می نویسد:

«شريك بن عبدالله أبو عبدالله النخعي القاضي أحد الاعلام عن زياد بن علاقة وسلمة بن كهيل وعلي بن الاقمر وعنه أبو بكر بن أبي شيبة وعلي بن حجر وثقه بن معين وقال غيره سئ الحفظ وقال النسائي ليس به بأس هو أعلم بحديث الكوفيين من الثوري قاله بن المبارك توفي 177 عاش اثنتين وثمانين سنة خت 4 م متابعة».[11]

که در عبارت وی آمده ابن معین و نسائی که هر دو از ائمه ی جرح و جزو متشددین و سختگیران در رجال نیز می باشند وی را توثیق نموده است.

ابن حجر نیز در کتاب: «تهذیب التهذیب»،‌در ترجمه ی شماره ی 587، در رابطه با او می نویسد: خت م 4 (البخاري في التعاليق ومسلم والاربعة).
وی پس از بررسی حال وی از یحیی بن معین نقل می کند که در مورد وی گفته: «ثقة ثقة»، یعنی وی توثیق مکرر دارد که دلالت بر وثاقت بالای وی در نزد ابن معین بوده است.«قال ابن معين ولم يكن شريك عند يحيى يعني القطان بشئ وهو ثقة ثقة».

اما از عنوانی که ابن حجر در ابتدای ترجمه وی قرار داده متوجه می شویم که از وی مسلم در صحیح خود، و ابو داود و نسائی و ترمذی در سنن خود روایت نموده اند.

نکته ی قابل توجه در اینجا آن است که نام وی در یکی از سلسله اسناد صحیح مسلم آمده است و از آنجا که مسلم در صحیح خود ملتزم بوده روایات را به نقل عدول از عدول با شرط خاص خود روایت نماید؛‌ وجود چنین امری به تنهایی وثاقت این شخص را در نزد اهل سنت به اثبات می رساند.[12]

اما اینکه از کجا مشخص می گردد که شریک مذکور شریک بن عبدالله است و نه شریک دیگری؟ این امر را با توجه به طبقه ی راوی به اینکه در چه سالی می زیسته و چه کسانی از او روایت کرده اند و وی از چه کسانی نقل حدیث نموده تشخیص داده می شود.

موفق باشید.


[/HR] [1]. در صورت سؤال آمده بود (در سلسله سند حدیث«علی مع الحق و الحق مع علی» راوی ای با نام «شریک» قرار دارد که علمای اهل سنت وی را تضعیف نموده اند). از آنجا که در سلسله اسناد خبر «علی مع الحق»، راوی ای با نام شریک نداریم، متوجه شدم منظور شما حدیث «انا دارالحکمة و علی بابها»،می باشد؛ لذا موضوع شما ویرایش و اصلاح گردید.

[2]. سنن الترمذی، ابو عیسی ترمذی، باب مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام، ح:3743، تک جلدی، دارالفکر.

[3]. فضائل الصحابة، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)،ح:1081، مؤسسة الرسالة – بيروت. .

[4]. حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ)، ج1،ص64، السعادة - بجوار محافظة مصر، 1394هـ - 1974م.

[5]. مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه، علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلى بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي، المعروف بابن المغازلي (المتوفى: 483هـ)، ص144،ح128، دار الآثار – صنعاء.

[6]. همان، ح129.


[7]. «هو ما یتفرد براویته شخص واحد، فی ای موضع وقع التفرد به من السند».نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر العسقلانی(م:852)، ص21، فاروقی کتب خانه.


[8]. مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه، علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلى بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي، المعروف بابن المغازلي (المتوفى: 483هـ)، ص144،ح128، دار الآثار – صنعاء.

[9]. «هو ان لا یرویه اقل من اثنین عن اثنین»،‌ نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر العسقلانی(م:852)، ص18 ، فاروقی کتاب خانه.


[10]. الریاض النضرة، محب الدین الطبری، ج3،ص159، دارالکتب العلمیة.


[11]. الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، الذهبی، ترجمه:2276.


[12]. نزهة النظرفی شرح نخبة الفکر، ابن حجر، ص39: «...ورواتهما قد حصل الاتفاق علی القول بتعدیلهم بطریق اللزوم».(یعنی: العلماء لما تلقوا کتابیهما بالقبول؛ لزم ان یکون رجالهما علی وصف العدل).

کریم اردکانی;507490 نوشت:
اهل سن می گوین در سلسله سند حدیث «انا دارلحکمة و علی بابها»، شخصی به نام شریک است که ضعیف می باشد لذا این حدیث قابل قبول نیست.

جواب دوستان و کارشناسان محترم چیست؟

سلام عليكم
با تشكر از شما سوال بسيار قشنگ و زيبايي پرسيديد

برادر گرامي نيازي به تصحيح سندي ما نيست بلكه خود اعاظم و كبار علماي اهل سنت اين روايت را تصحيح و معتبر نموده اند كه مي توانيم به دو مورد ان اشاره نماييم




1414 - حدثني : إسماعيل بن موسى السدي ، قال : ، أخبرنا : محمد بن عمر الرومي ، عن شريك ، عن سلمة بن كهيل ، عن سويد بن غفلة ، عن الصنابحي ، عن عليّ ، أن النبي (ص) قال : أنا دار الحكمة ، وعلي بابها القول في علل هذا الخبر ، وهذا خبر صحيح سنده ،

الطبري - تهذيب الآثار - ذكر خبر آخر من أخبار علي (ع)


- ذكر أنه باب دار الحكمة : ، عن علي (ع) قال : قال رسول الله [=arial (arabic)](ص) : أنا دار الحكمة وعلي بابها ، أخرجه الترمذي ، وقال : حديث حسن.

الطبري - ذخائر العقبى - رقم الصفحة : ( 77 )

- دار الحكمة : أخذه الشيخ (ر) من حديث علي : أن النبي [=arial (arabic)](ص) قال : أنا دار الحكمة وعلي بابها ، رواه الحاكم في المستدرك وصححه

الصالحي الشامي - سبل الهدى والرشاد - الجزء : ( 1 ) - رقم الصفحة : ( 457 )



ثانيا اين روايت طريق ديگري هم به لسان ابن عباس دارد




- قال أبو عيسى الترمذي‏ :‏ ، ثنا : إسماعيل بن موسى بن عمر الرومي ، ثنا : شريك ، عن كهيل ، سويد بن غفلة ، عن الصنابحي ، عن علي قال :‏ قال رسول الله [=arial (arabic)](ص)‏ :‏ ‏أنا دار الحكمة وعلي بابها‏ ، ثم قال :‏ هذا الحديث غريب‏ ،‏ قال :‏ وروى بعضهم هذا الحديث عن إبن عباس‏.‏
إبن كثير- البداية والنهاية - الجزء : ( 7 ) - رقم الصفحة : ( 395 )



1507 - حدثنا : أبو الحسن علي بن إسحاق بن زاطيا قال : ، حدثنا : عثمان بن عبد الله العثماني قال : ، حدثنا : عيسى بن يونس ، عن الأعمش ، عن مجاهد ، عن إبن عباس قال : قال رسول الله [=arial (arabic)](ص) : أنا مدينة الحكمة ، وعلي بابها.

الآجري - الشريعة - كتاب فضائل أمير المؤمنين علي (ع)


أخبرنا : البرقاني ، حدثنا : يعقوب بن موسى ، إلأردبيلي ، حدثنا : أحمد بن طاهر بن النجم ، حدثنا : سعيد بن عمرو قال : قال أبو زرعة حديث أبي معاوية ، عن الأعمش ، عن مجاهد ، عن بن عباس : أنا مدينة الحكمة وعلي بابها.

الخطيب البغدادي - تاريخ بغداد - الجزء : ( 11 ) - رقم الصفحة : ( 205 )

[=arial (arabic)]
[=arial (arabic)]وحدثنا : إبن زاطيا ، حدثنا : عثمان بن عبدالله ، حدثنا : عيسى بن يونس ، عن الأعمش ، عن مجاهد ، عن إبن عباس - مرفوعاًً : أنا مدينة الحكمة وعلي بابها.

[=arial (arabic)]الذهبي - ميزان الإعتدال - الجزء : ( 3 ) - رقم الصفحة : ( 41 )


أنبأنا : إبن زاطيا ، حدثنا : عثمان بن عبد الله ، ثنا : عيسى بن يونس ، عن الأعمش ، عن مجاهد ، عن إبن عباس (ر) مرفوعاًً : أنا مدينة الحكمة وعلي بابها.

إبن حجر - لسان الميزان - الجزء : ( 4 ) - رقم الصفحة : ( 144 )


زركشي حنبلي يكي از رجاليون اهل سنت در مورد روايت ان مدينه علم و علي بابها در مورد طرق ان اينگونه سخن مي گويد:

بدر الدين زركشى بعد از نقل طرق مختلف روايت مى‌نويسد:
والحاصل ان الحديث ينتهي لمجموع طريقي أبي معاوية وشريك إلى درجة الحسن المحتج به ولا يكون ضعيفا فضلا عن ان يكون موضوعا انتهى.
نتيج آن كه اين حديث با مجموع دو طريقى از ابومعاويه و شريك نقل شده، به درجه «حسن» كه مى‌شود به آن احتجاج كرد، مى‌رسد، ضعيف نيست؛ چه رسد به اين كه جعلى و ساختگى باشد.
الزركشي المصري الحنبلي، شمس الدين أبي عبد الله محمد بن عبد الله (متوفاى794هـ)، اللآلئ المنثورة في الأحاديث المشهورة المعروف بـ ( التذكرة في الأحاديث المشتهرة )، ج1، ص165، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1406 هـ ـ 1986م.

ايشان مي گويد روايت مذكور چون دو طريق دارد به درحه حسن رسيده است همان گونه كه ما هم روايت مذكور را با دو طريق اورديم حاكي از ان است كه به اقرار علماي اهل سنت روايت به درجه حسن رسيده است جداي از انكه علماي اهل سنت اقرار به صحت ان كرده اند اگر هم ما روايت را حمل بر حسن كنيم باز هم حكم صحيح دارد زيرا اعيان رجاليون اهل سنت مي گويند ثم الحسن كالصحيح في احتجاج به،، روايت حسن مانند صحيح است و قابل احتجاج مي باشد

کریم اردکانی;507490 نوشت:
شخصی به نام شریک است که ضعیف می باشد

[h=5]شريك بن عبد الله بن الحارث بن شريك بن عبد الله:
[/h]از روات بخارى (تعليقا) مسلم و ساير صحاح سته،‌ ذهبى در باره او مى‌گويد:
2276 شريك بن عبد الله أبو عبد الله النخعي القاضي أحد الأعلام عن زياد بن علاقة وسلمة بن كهيل وعلي بن الأقمر وعنه أبو بكر بن أبي شيبة وعلي بن حجر وثقه بن معين وقال غيره سيء الحفظ وقال النسائي ليس به بأس هو أعلم بحديث الكوفيين من الثوري قاله بن المبارك توفي 177 عاش اثنتين وثمانين سنة خت 4 م متابعة.
شريك بن عبد الله نخعى، از يكى سرشناسان بود، ابن معين او را توثيق كرده و گفته از نظر حافظه خوب نبود، نسائى گفته: اشكالى در او نيست او داناترين شخص به حديث كوفى‌ها از ثورى بوده است.
الذهبي الشافعي، شمس الدين ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفاى 748 هـ)، الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، ج1، ص485، تحقيق محمد عوامة، ناشر: دار القبلة للثقافة الإسلامية، مؤسسة علو - جدة، الطبعة: الأولى، 1413هـ - 1992م.

اين راوي يكي از روات و ناقلين احاديث بخاري مي باشد و حال انكه روات بخاري به اقرار و اعتراف علماي اهل سنت تمامي پل هاي رجالي را گذرانده اند پس چگونه مي شود چنين راوي با توجه به اينكه در وثاقتش شك نيست بايد در صداقتش شك كرد؟ در نتيجه شك در وثاقت و صداقت او مستلزم بطلان احاديث بخاري است پس نمي تواند سخنان شاذ بعضي از مخالفين مناقب اهل بيت را حمل به صحت سخن نمود زيرا در اين صورت اهل سنت با مباني ها خود دچار مشكل مي شوند

جواد ابوالقاسمي;560163 نوشت:

بدر الدين زركشى بعد از نقل طرق مختلف روايت مى‌نويسد:
والحاصل ان الحديث ينتهي لمجموع طريقي أبي معاوية وشريك إلى درجة الحسن المحتج به ولا يكون ضعيفا فضلا عن ان يكون موضوعا انتهى.
نتيج آن كه اين حديث با مجموع دو طريقى از ابومعاويه و شريك نقل شده، به درجه «حسن» كه مى‌شود به آن احتجاج كرد، مى‌رسد، ضعيف نيست؛ چه رسد به اين كه جعلى و ساختگى باشد.

ايشان مي گويد روايت مذكور چون دو طريق دارد به درحه حسن رسيده است همان گونه كه ما هم روايت مذكور را با دو طريق اورديم حاكي از ان است كه به اقرار علماي اهل سنت روايت به درجه حسن رسيده است

با سلام و عرض ادب و تشکر از مطالب خوب ارسالی

در مورد سخن نقل شده از سوی زرکشی عرض می شود: حکم به حسن روایت (حسن لذاته)، مبتنی بر تعدد طرق نیست تا گفته شود روایت مذکور چون دو طریق دارد به درجه حسن رسیده؛ بلکه حکم به صحت؛ چه رسد به حکم به حسن بودن روایت، با تفرد روایت نیز جمع می گردد؛ زیرا ویژگی روایت حسن همان ویژگی روایت صحیح خواهد بود و تنها نقصی که در آن دیده می شود خفت ضبط از ناحیه یکی از روات خبر می باشد.

بله چنین امری در خبر (حسن لغیره) درست می باشد.

توضیح:

خبر صحیح و حسن، خود به لذاته و لغیره تقسیم می گردند. خبر صحیح لذاته خبری است که مشتمل بر صفات قبول در بالاترین درجه ی آن باشد. اگر این صفات در بالاترین درجه یافت نشوند، بلکه در ناحیه ی ضبط راوی ضعف کمی مشاهده گردد، اما با این حال این ضعف به واسطه ی ورود اخبار دیگر هم مضمون[1] تقویت گردد، این خبر صحیح لغیره خواهد بود و از درجه ی «حسن» به درجه ی صحیح ارتقاء می یابد.

در صورت فوق اگر این ضعف کم که از ناحیه ی عدم تمامیت ضبط راوی است، به واسطه ی ورود اخبار دیگر جبران نگردد و روایت با این صفت باقی بماند به چنین خبری«حسن لذاته» گفته می شود.

بنابراین حديث «حَسَن لذاته»، حديث متّصلى است كه تنها از ناحیه ی ضبط برخی از روات در درجه ی پائین تری قرار می گیرد و روایات هم مضمونی نیز نیست که این خبر را به رتبه ی صحیح لغیره ارتقاء دهند.

خبر حسن لغیره و ضعیف:

حديث حَسَن لغيره، حديثى است كه از راوىِ ضعيفى كه ضعف وى از ناحیه ی عدالت نمی باشد بلکه تنها مربوط به قوه ی ضبط راوی می باشد،[2] نقل شده باشد. این حدیث هر چند در اصل حديث ضعيفى است، ليكن به واسطه ی شواهد و نقل حديث از طرق دیگری به درجه حسن لغيره، ارتقاء يافته است.

جمال الدین قاسمی در کتاب: «قواعد التحديث من فنون مصطلح الحديث»، درمطلب 26 بابی را با این عنوان باز نموده است:« بحث الضعيف إذا تعددت طرقه». وی در این باب می نویسد:

بدان که ضعف حدیثی که به واسطه ی درغگویی راوی آن و یا فسق او است به واسطه ی کثرت طرق متماثل جبران نمی گردد؛ زیرا در این صورت ضعف به حال خود باقی است و چنین جابری قدرت جبران ضعف را نخواهد داشت.

بله در چنین صورتی مجموع طرق از منکر بودن(مراد موضوع بودن است) و عدم داشتن اصل خارج می گردد و چه بسا در چنین صورتی به واسطه ی کثرت طرق خبر به درجه مستور(مراد جهالت در وصف است:عدالت ظاهری مشخص است؛ اما عدالت باطنی احراز نشده) و سیی ء الحفظ برسد که اگر در چنین صورتی روایت دارای طریق دیگری باشد که دارای ضعف کمی باشد خبر با مجموع طرقش به درجه حسن می رسد.[3]

ابن تیمیه در کتاب مجموع الفتاوی، ج18،ص26، می نوسید: «فَإِنَّ تَعَدُّدَ الطُّرُقِ وَكَثْرَتَهَا يُقَوِّي بَعْضَهَا بَعْضًا حَتَّى قَدْ يَحْصُلُ الْعِلْمُ بِهَا وَلَوْ كَانَ النَّاقِلُونَ فُجَّارًا فُسَّاقًا فَكَيْفَ إذَا كَانُوا عُلَمَاءَ عُدُولًا»؛ همانا تعدد طرق و کثرت آن موجب تقویت مجموع خواهد بود به گونه ای که گاهی بدان علم حاصل می شود ولو اینکه ناقلین حدیث را افراد بسیار فاجر و فاسقی تشکیل دهند، چه رسد به آنجا که ناقلین آنرا علمای عدول تشکیل دهند.

یعنی در منظر ابن تیمیه تعدد طرق به تنهایی جابرضعف سند خواهد بود و این نکته ای است که در الزام خصم کاربرد فراوانی خواهد داشت.

با توجه به مطالب فوق روشن می گردد مراد زرکشی از مرتبه ی «حسن»، در این عبارت که می گوید: حدیث با مجموع طریق معاویه و شریک به درجه حسنی که بدان احتجاج می گردد می رسد؛ مرتبه ی «حسن لغیره»، خواهد بود. البته این توضیح کلام زرکشی می باشد و کمترین سخنی است که می توان در مورد این حدیث شریف گفت.

موفق باشید.


[/HR] [1] . مراد این است که خبر دارای شواهد و توابع بوده باشد؛ یعنی همین روایت از این طریق یا از طریق دیگری نقل شود، که طریق دوم مساوی یا راجح از این طریق باشد؛ که در این صورت به واسطه ی وجود چنین مزیتی ضعف راوی جبران می گردد و روایت به درجه صحیح لغیره ارتقاء می یابد.

[2] . نه ضعفی که از جانب عدالت وی بوده باشد؛ که در این صورت خبر ضعیف خواهد بود.

[3] . قواعد التحدیث، باب 26:«أعلم أن الضعيف لكذب راويه أو لفسقه لا ينجبر بتعدد طرقة المثاثلة له لقوة الضعف وتقاعد هذا الجابر نعم يرتقى بمجموعه عن كونه منكراً أو لا أصل له وربما كثرت الطرق حتى أوصلته إلى درجة المستور والسيىء الحفظ بحيث إذا وجد له طريق آخر فيه ضعف قريب محتمل ارتقى بمجموع ذلك درجة الحسن».

با سلام

تصحیح سایر علمای سنی بر حدیث علم :

http://haagh.blogfa.com/cat-1.aspx

سؤال اوّل:
بررسی روایت: «انا مدینة العلم و علی بابها»، و حدیث:«انا دارالحکمة و علی بابها»، چگونه است؟

جواب:
یکی از احادیثی که دال بر منزلت بی همتای
علمی حضرت امیر المؤمنین علی(علیه السلام) دارد، حدیث: «انا مدینة العلم و علی بابها»، و حدیث:«انا دارالحکمة و علی بابها»،‌است.
سلسله سند حدیث: «انا دارالحکمة و علی بابها؛ من خانه ی حکمت هستم و علی باب آن می باشد»،‌ بنا بر نقل ابو عیسی ترمذی(م:279)، در کتاب: «سنن الترمذی»، بدین صورت است:
«حدثنا إسمعيل بن موسى حدثنا محمد بن عمر بن الرومي حدثنا شريك عن سلمة بن كهيل عن سويد بن غفلة عن الصنابحي عن علي رضي الله عنه قال : قال رسول الله صلى الله عليه و سلم أنا دار الحكمة و علي بابها»،[1]

سند این روایت به نقل احمد بن حنبل(م:241)، در کتاب:«فضائل الصحابة»، بدین صورت است: «حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ قَالَ: نا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرُّومِيُّ قَالَ: نا شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنْ الصُّنَابِحِيّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا».[2]

همچنین این خبر بنابر نقل ابونعیم اصفهانی(م:430)، در کتاب:«حلیة الاولیاء»،‌ بدین صورت می باشد: «حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْجُرْجَانِيُّ، ثَنَا الْحَسَنُ بْنُ سُفْيَانَ، ثَنَا عَبْدُ الْحَمِيدِ بْنُ بَحْرٍ، ثَنَا شَرِيكٌ، عَنْ سَلَمَةَ بْنِ كُهَيْلٍ، عَنِ الصُّنَابِحِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «أَنَا دَارُ الْحِكْمَةِ، وَعَلِيٌّ بَابُهَا» رَوَاهُ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ، وَالْحَارِثُ، عَنْ عَلِيٍّ، نَحْوَهُ. وَمُجَاهِدٌ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِثْلَهُ»،[3]

وبنابر نقل ابن مغازلی(م:483)، در کتاب:«مناقب امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام»،‌بدین صورت است:

الف: «أخبرنا أبو طالب محمد بن أحمد بن عثمان البغدادي -قدم علينا واسطاً- أخبرنا أبو الحسن علي بن محمد بن لؤلؤ إذناً، حدثني عبد الرحمن بن محمد بن المغيرة، حدثنا محمد بن يحيى، حدثنا محمد بن جعفر الكوفي عن محمد بن الطفيل عن أبي معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: ((أنا مدينة الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأت الباب)).[4]

ب: «أخبرنا محمد بن أحمد بن عثمان بن الفرج قال: أخبرنا محمد بن المظفر بن موسى بن عيسى الحافظ إجازة، حدثنا الباغندي محمد بن محمد بن سليمان، حدثنا سويد عن شريك عن سلمة بن كهيل عن الصنابحي عن علي عليه السلام عن النبي صلى الله عليه وسلم قال: ((أنا دار الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأتها)).».[5]

با توجه به روایات فوق روشن می گردد که این روایت منحصر به یک نقل از یک راوی خاص نیست و در اصطلاح خبر «غریب»،[6] نمی باشد؛ زیرا ابونعیم اصفهانی بعد از نقل یک سند بیان می دارد: این روایت را اصبغ بن نباته و حارث از امام علی(علیه السلام) به همین صورت روایت کرده اند؛ و همچنین مجاهد از ابن عباس از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) به همین صورت روایت نموده اند که این طریق را ابن مغازلی در کتاب خویش آورده است:

عن محمد بن الطفيل عن أبي معاوية عن الأعمش عن مجاهد عن ابن عباس قال: قال رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم: «أنا مدينة الحكمة وعلي بابها، فمن أراد الحكمة فليأت الباب».[7]

بنابر اینکه به همین نقلها اکتفاء نمائیم روایت فوق با حصر روایت بر الفاظ فوق، عزیز می باشد و روایت عزیز روایتی است که واسطه ی بین روایت «غریب» و «مستفیض و مشهور» می باشد، یعنی روایتی که آنرا دو نفر از دو نفر روایت نموده اند.[8] که چنین امری موجب تقویت سند روایت خواهد گردید و در صورتی که در یکی از طرق ضعفی وجود داشته باشد طریق دیگر جابر آن خواهد بود.

در سنن ترمذی که فعلا موجود می باشد در حکم به این روایت آمده است: «غریب منکر»؟! این حکم در سراسر سنن تنها در این روایت مشاهده می گردد که خود نشانه ی آن است که چنین اصطلاحی از سوی ترمذی نبوده؛ بلکه ظاهرا از سوی شارحین و یا نساخ حدیث، زیادت و اسقاطی روی داده است؛ البته باید توجه داشت که منکر در اصطلاح علم جرح و تعدیل دارای اطلاقات مختلفی بوده که یکی از معانی آن تفرد در روایت است که معنای آن با حکم به غرابت یکسان خواهد بود.

آنچه ما را به عدم اطمینان چنین حکمی از سوی ترمذی سوق می دهد؛ علاوه بر منحصر بودن چنین حکمی در سنن ترمذی؛ ملاحظه برخی از کتب روایی واسطه ای همچون کتاب:«الریاض النضرة»، تالیف: محب الدین الطبری(م:694)، می باشد. وی در نقل این روایت بنابر نقل از سنن ترمذی می نویسد:

«عن علي عليه السلام قال: قال رسول الله -صلى الله عليه وسلم: "أنا دار الحكمة وعلي بابها" أخرجه الترمذي وقال: حسن غريب». [9]

روایت حسن روایتی است که تنها یک درجه از حکم به صحت پاینتر می باشد؛ که با توجه به این نقل متوجه می شویم چگونه در حکم به این خبر دست برده شده و به جای«حسن»،‌ «منکر» جایگزین شده است؟!

سؤال دوم: مراد از شریک در روایت ترمذی در سنن چه کسی است؟

جواب: مراد از شریک در سند روایت:«انا دارالحکمة و علی بابها»،‌ شریک بن عبدالله، ابو عبدالله نخعی، قاضی کوفه درگذشته به سال 177، می باشد.

شمس الدين محمد بن أحمد الذهبي(م:748)، در کتاب: « الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة»، در ترجمه ی وی می نویسد:

«شريك بن عبدالله أبو عبدالله النخعي القاضي أحد الاعلام عن زياد بن علاقة وسلمة بن كهيل وعلي بن الاقمر وعنه أبو بكر بن أبي شيبة وعلي بن حجر وثقه بن معين وقال غيره سئ الحفظ وقال النسائي ليس به بأس هو أعلم بحديث الكوفيين من الثوري قاله بن المبارك توفي 177 عاش اثنتين وثمانين سنة خت 4 م متابعة».[10]

که در عبارت وی آمده ابن معین و نسائی که هر دو از ائمه ی جرح و جزو متشددین و سختگیران در رجال نیز می باشند وی را توثیق نموده است.

ابن حجر نیز در کتاب: «تهذیب التهذیب»،‌در ترجمه ی شماره ی 587، در رابطه با او می نویسد: خت م 4 (البخاري في التعاليق ومسلم والاربعة).
وی پس از بررسی حال وی از یحیی بن معین نقل می کند که در مورد وی گفته: «ثقة ثقة»، یعنی وی توثیق مکرر دارد که دلالت بر وثاقت بالای وی در نزد ابن معین بوده است.«قال ابن معين ولم يكن شريك عند يحيى يعني القطان بشئ وهو ثقة ثقة».

اما از عنوانی که ابن حجر در ابتدای ترجمه وی قرار داده متوجه می شویم که از وی مسلم در صحیح خود، و ابو داود و نسائی و ترمذی در سنن خود روایت نموده اند.

نکته ی قابل توجه در اینجا آن است که نام وی در یکی از سلسله اسناد صحیح مسلم آمده است و از آنجا که مسلم در صحیح خود ملتزم بوده روایات را به نقل عدول از عدول با شرط خاص خود روایت نماید؛‌ وجود چنین امری به تنهایی وثاقت این شخص را در نزد اهل سنت به اثبات می رساند.[11]

اما اینکه از کجا مشخص می گردد که شریک مذکور شریک بن عبدالله است و نه شریک دیگری؟ این امر را با توجه به طبقه ی راوی به اینکه در چه سالی می زیسته و چه کسانی از او روایت کرده اند و وی از چه کسانی نقل حدیث نموده تشخیص داده می شود.

پی نوشت:

[1]. سنن الترمذی، ابو عیسی ترمذی، باب مناقب علی بن ابی طالب علیه السلام، ح:3743، تک جلدی، دارالفکر.

[2]. فضائل الصحابة، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل بن هلال بن أسد الشيباني (المتوفى: 241هـ)،ح:1081، مؤسسة الرسالة – بيروت. .

[3]. حلية الأولياء وطبقات الأصفياء، أبو نعيم أحمد بن عبد الله بن أحمد بن إسحاق بن موسى بن مهران الأصبهاني (المتوفى: 430هـ)، ج1،ص64، السعادة - بجوار محافظة مصر، 1394هـ - 1974م.

[4]. مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه، علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلى بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي، المعروف بابن المغازلي (المتوفى: 483هـ)، ص144،ح128، دار الآثار – صنعاء.

[5]. همان، ح129.


[6]. «هو ما یتفرد براویته شخص واحد، فی ای موضع وقع التفرد به من السند».نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر العسقلانی(م:852)، ص21، فاروقی کتب خانه.


[7]. مناقب أمير المؤمنين علي بن أبي طالب رضي الله عنه، علي بن محمد بن محمد بن الطيب بن أبي يعلى بن الجلابي، أبو الحسن الواسطي، المعروف بابن المغازلي (المتوفى: 483هـ)، ص144،ح128، دار الآثار – صنعاء.

[8]. «هو ان لا یرویه اقل من اثنین عن اثنین»،‌ نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر العسقلانی(م:852)، ص18 ، فاروقی کتاب خانه.


[9]. الریاض النضرة، محب الدین الطبری، ج3،ص159، دارالکتب العلمیة.


[10]. الكاشف في معرفة من له رواية في الكتب الستة، الذهبی، ترجمه:2276.


[11]. نزهة النظر فی توضیح نخبة الفکر، ابن حجر، ص39: «...و رواتهما قد حصل الاتفاق علی القول بتعدیلهم بطریق اللزوم».(یعنی: العلماء لما تلقوا کتابیهما بالقبول؛ لزم ان یکون رجالهما علی وصف العدل).
موضوع قفل شده است