جمع بندی الهيات تطبيقي : 1 - هدف و غايت زندگي

تب‌های اولیه

57 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
الهيات تطبيقي : 1 - هدف و غايت زندگي

با عرض ادب و احترام

يكي از اصلي ترين سوالات براي گزينش هر اعتقادي اين است كه بپرسيم كه اين دين يا اعتقاد چه نقشه و مقصدي را براي انسان در نظر گرفته است.

از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا ميدوم ؟ آخر ننمايي وطنم؟؟؟؟؟

تصور كنيد كه در جزيره اي هستيد كه بزودي زير آب ميرود و هريك از ساكنين جزيره به لنگرگاه مي آيند كشتي هايي در ساحل لنگر انداخته اند تا مسافران را سوار كنند يكي پرچم و علامت اسلام را دارد و ديگر كشتي ها هر كدام پرچم يهوديت و مسيحيت و بوديسم و هندوئيسم و ذرتشت و بهائيت و ....
حال بايد سوار شد كدام را بر ميگزينيد ؟ به ظاهر كشتي و امكانات ان الويت ميدهيد؟ آيا به تعداد مشتريان هريك الويت ميدهيد؟ آيا به مقصدي كه هر كدام اعلام ميكنند اهميت ميدهيد؟ يا بي تفاوت هستيد و برايتان مهم نيست كه كدام باشد خانواده تان بر هر كدام سوار شد سوار ميشويد و يا اصلا سوار نمي شويد و گمان ميكنيد با غرق شدن جزيره شما غرق نخواهيد شد - شايد به فكر ساختن كشتي جديدي هستيد تا مقصد و اسباب و تجهيزات آن را خودتان بسازيد؟
با هر اعتقادي كه هستيد موجب خرسندي خواهد بود كه در بحث شركت كنيد و گزينه خود را اعلام كنيد و دلايل انتخاب خود را با شرط احترام و ادب شرح دهيد

[=arial]

با نام الله


[=arial]


[=arial] کارشناس بحث: استاد رئوف

sina178s;507374 نوشت:
با عرض ادب و احترام

يكي از اصلي ترين سوالات براي گزينش هر اعتقادي اين است كه بپرسيم كه اين دين يا اعتقاد چه نقشه و مقصدي را براي انسان در نظر گرفته است.

از كجا آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا ميدوم ؟ آخر ننمايي وطنم؟؟؟؟؟

تصور كنيد كه در جزيره اي هستيد كه بزودي زير آب ميرود و هريك از ساكنين جزيره به لنگرگاه مي آيند كشتي هايي در ساحل لنگر انداخته اند تا مسافران را سوار كنند يكي پرچم و علامت اسلام را دارد و ديگر كشتي ها هر كدام پرچم يهوديت و مسيحيت و بوديسم و هندوئيسم و ذرتشت و بهائيت و ....
حال بايد سوار شد كدام را بر ميگزينيد ؟ به ظاهر كشتي و امكانات ان الويت ميدهيد؟ آيا به تعداد مشتريان هريك الويت ميدهيد؟ آيا به مقصدي كه هر كدام اعلام ميكنند اهميت ميدهيد؟ يا بي تفاوت هستيد و برايتان مهم نيست كه كدام باشد خانواده تان بر هر كدام سوار شد سوار ميشويد و يا اصلا سوار نمي شويد و گمان ميكنيد با غرق شدن جزيره شما غرق نخواهيد شد - شايد به فكر ساختن كشتي جديدي هستيد تا مقصد و اسباب و تجهيزات آن را خودتان بسازيد؟
با هر اعتقادي كه هستيد موجب خرسندي خواهد بود كه در بحث شركت كنيد و گزينه خود را اعلام كنيد و دلايل انتخاب خود را با شرط احترام و ادب شرح دهيد

با سلام خدمت شما دوست گرامی

دینی (در مثال شما کشتی ای) که می خواد ما را ببرد باید چند ویژگی داشته باشد:

- ایمن باشد (قابل اعتماد باشد)
- مسیر را بداند
- دارای ناخدایی متبحر باشد.
- دارای تضمین نجات باشد.

دوستان دیگر نیز می توانند این لیست را تکمیل کنند تا بحث را ادامه دهیم.

موفق باشید

اگه اینقدر اوضاع اورژانسی باشه احتمالا در درجه اول می خوام سوار هر کشتی که جام شد بشم و از جزیره نجات پیدا کنم. خانواده هم خیلی مهمن. یعنی ترجیح میدم حتی اگه قرار شد بمیریم همه با هم بمیریم تا این که خودم نجات پیدا کنم و اونا نه.
اگه حق انتخاب داشته باشیم و دستمون باز باشه، ویژگی هایی که جناب رئوف فرمودند، مهم هستن. ولی اینجا مساله ای که پیش میاد اینه که چطور بفهمیم کدوم کشتی واقعا این ویژگی ها رو داره
اگه حتی از این هم دستمون بازتر باشه، یعنی چند تا کشتی باشن که مطمئن باشیم می تونن ما رو از هلاکت نجات بدن، مسائل فرعی تر هم اهمیت پیدا می کنن. مثلا اینکه ادامه زندگی توی مقصد کدوم کشتی مطلوب تره. چقدر باید هزینه کنیم و وسعمون به کدوم کشتی می رسه. اینجا دیگه حتی مسائل رفاهی در حین سفر هم می تونن تعیین کننده باشن.

با سلام
آيا مقصدي كه براي هر كدوم از كشتي ها ( اديان ) تعيين شده است مهم نيست؟ ايا هدف فقط فرار از غرق شدن است كه به هر چه دم دست است چنگ بياندازيم يا هدفي هم وجود دارد؟ ايا رسيدن به ساحل نجات مد نظر ما هست يا كشتي ما به هر ناكجا ابادي كه برود مهم نيست؟ شايد انبوه متقاضيان يك كشتي اصلا فكري به مقصد ان كشتي نكرده اند ؟ شايد خانواده ما هم همين اشتباه را مرتكب شوند؟ ايا ما هم چشم و گوش بسته و مطمئن نشده راه انان را ادامه ميدهيم؟
اگر شما سوار كشتي اسلام هستيد غايت و چشم انداز نهايي ان براي شما چيست؟ ايا فكر ميكنيد منشا و مقصد اديان يكي هستند؟

اگر هلاکت رو واقعا جلوی چشمام ببینم، بله هدف فقط جلوگیری از غرق شدنه. حتی اگه نتونم سوار هیچ کشتی بشم، احتمالا به یه تخته پاره چنگ خواهم زد. مقصد در درجه بعدی اهمیته.
تشخیص اینکه کدوم کشتی نجات رو تضمین می کنه هم به این سادگی نیست. به هر حال اونا هر کدوم تبلیغات خودشونو می کنن. فکر نمی کنم هیچکدوم بگن ما کشتیمون ایمن نیست و بعد از چند کیلومتر وسط اقیانوس قراره غرق بشه، یا مسیرو بلد نیستیم یا... . حتی اینجا مساله ای که پیش میاد اینه که اون خطر اولیه چقدر جدیه. واقعا چنین خطری وجود داره یا تبلیغات شرکت های کشتیرانی برای رسیدن به منافع خودشونه.
اما اگه از وجود خطر مطمئن باشیم، خوب همون طور که نجات برای من مهمه، برای خانواده ام هم مهمه. و همونطور که گفتم تشخیص این که کدوم کشتی نجات رو تضمین می کنه نیازمند تحقیق، مشورت و همفکریه. اینجا اگه برامون محرز بشه که یکی از کشتی ها مسیر سلامتو طی می کنه خوب مسلما سوار همون می شیم. ولی اگه درباره هیچکدوم از کشتی ها به چنین یقینی نرسیم، بله همونطور که گفتم سوار همون کشتی میشم که خانواده ام سوار میشن، حتی اگه ظن خودم به نجات بخش بودن یک کشتی دیگه بیشتر باشه. چون اولا احتمال این که توی تحلیلام خطا کرده باشم زیاد هست و برتری این کشتی فقط یک ظنه و دلیل محکمی براش ندارم، ثانیا ترجیح میدم اگه قراره بمیریم هم همه با هم بمیریم تا این که خودم نجات پیدا کنم و شاهد مرگ اونا باشم.

با سلام
با عنايت به آيات قراني و اموزه هاي اخرت شناسي اسلام انسان خوب انساني است كه مطيع محض شخصي به نام الله يا خدا باشد
يا ايتها النفس المطمئنه - ارجعي الي ربك راضيه مرضيه - فادخلي في عبادي - و ادخلي في جنتي (( سوره فجر 28 الي 30 ))
در اينجا نم يخواهم در باره جنت يا بهشتي كه جناب محمد به آن وعده داده بپردازم - اما انچه ايده ال شارع اسلام است اين است كه مومن و مسلمان مقبول كه اعمالش موزد رضايت خداست و خدا از او خشنود است در نهايت وارد بندگي خدا ميشود و همينطور هر مسلمان هر روز در نمازش در سوره حمد تكرار ميكند ((اياك نعبد )) بردگي و بندگي انسان در برابر جناب الله در واقع حداكثر سعادت انساني است
بله ذوست عزيز وقتي ميدانيم كشتي حامل ما در نهايت ما را به بازار بردگان حمل ميكند گمان نمي كنم سوار شدن بر آن مزيتي داشته باشد اگر سوار هيچ كشتي نشيم بهتر است از كشتي كه مارا به سوي بردگي هدايت ميكند

sina178s;510770 نوشت:
با سلام
با عنايت به آيات قراني و اموزه هاي اخرت شناسي اسلام انسان خوب انساني است كه مطيع محض شخصي به نام الله يا خدا باشد
يا ايتها النفس المطمئنه - ارجعي الي ربك راضيه مرضيه - فادخلي في عبادي - و ادخلي في جنتي (( سوره فجر 28 الي 30 ))
در اينجا نم يخواهم در باره جنت يا بهشتي كه جناب محمد به آن وعده داده بپردازم - اما انچه ايده ال شارع اسلام است اين است كه مومن و مسلمان مقبول كه اعمالش موزد رضايت خداست و خدا از او خشنود است در نهايت وارد بندگي خدا ميشود و همينطور هر مسلمان هر روز در نمازش در سوره حمد تكرار ميكند ((اياك نعبد )) بردگي و بندگي انسان در برابر جناب الله در واقع حداكثر سعادت انساني است
بله ذوست عزيز وقتي ميدانيم كشتي حامل ما در نهايت ما را به بازار بردگان حمل ميكند گمان نمي كنم سوار شدن بر آن مزيتي داشته باشد اگر سوار هيچ كشتي نشيم بهتر است از كشتي كه مارا به سوي بردگي هدايت ميكند


با سلام خدمت شما دوست گرامی

تصویری که شما از سعادت در اسلام ارائه دادید، صحیح نیست. این چنین نیست که انسان در اسلام، در نهایت سعادتش به "بردگی" می رسد. اسلام به دنبال شکوفایی و سعادت انسان است و آموزه های اسلام در پی ایجاد مقدمات این سعادت و کمال هستند.

در نگاه اسلامی، انسان موجودی الهی است و خلیفه خداوند بر روی زمین است. موجودی است که اشرف مخلوقات است و خداوند در او از روح خود دمیده است. این ها مطالبی هستند که در قرآن بیان شده اند.
نکته ای که قابل توجه است اینکه، با توجه به اینکه انسان موجودی خدایی است، شکوفایی او نیز در خدایی شدن اوست. و از این رو است که اگر انسان خدا را فراموش کند، در واقع خودش و شکوفایی خودش را فراموش کرده است. این مطلب در سوره حشر چنین بیان شده است: وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (1) و مانند كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند پس خدا هم خودشان را از يادشان برد، آنها همان نافرمان‏ها هستند. در این آیه به بیان ملازمه ای می پردازد و آن اینکه، فراموشی خداوند موجب فراموشی خود می شود و از همین رو انسان برای رسیدن به کمال باید به یاد خدا باشد و در راه خدا قدم بردارد تا بر اساس سرشت خدایی خود، به کمال و شکوفایی برسد.

با توجه به مطالبی که بیان شد، غلط بودن تصویر شما معلوم است. همچنین تلاش برای استفاده از واژه هایی چون "برده" که دارای بار معنایی منفی است، موجب استحکام استدلال شما نمی شود.

موفق باشید

1. حشر-19

سلام
بل نظر من مهمترین چیز و قطعا اولین چیزی که ما میپرسیم اینه که این کشتی ما رو کجا میبره
من هیچ وقت نفهمیدم هدف آفرینش انسان چیه.
همیشه بهم گفتن ما خلیفه الله هستسم و برای سعادت و رسیدن به کمال آفریده شدیم اما من نمیفهمم که خوب یعنی چی اینا؟مگه خدا خلیفه پیخواد؟
خیلی خیلی معقول بهم بگین خدا اصلا برای چی بشر رو خلق کرد؟برای چی ما کار خوب میکنیم کا بریم بهشت...حالا این بهشت و جانم رفتن ما برای خدا چه سودی داره؟خلاصه که نفهمیدم ما اصلا برای چی به وجود اومدیم

با سلام
دوست گرامي
استدلال كرديد به آيه
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
سوره حشر آيه 19
از اين آيه تنها برداشتي كه ميشود اين است كه هر كس با خدا يي كه برده دار اعظم است مخالفت كند فاسق وو فاسد و تبهكار است چون زير بار بندگي و بردگي او نمي رود - اين استدلال همه زورگويان است كه مخالفان خود را عصيانگر و شورشي و ......... مي خوانند
اين ايه در واقع رفتار و شخصيت جناب الله را مشخص ميكند و تائيدي بر استدلال ماست
خليف هم از همين جنس است يعني انساني كه با اراده ازاد است وقتي زير بار بندگي و اسارت حضرت الله قرار ميگيرد به جانشيني وي وسر پرست و سركرده بقيه بردگان و اسيران منسوب ميشود
حال نفرموديد كمال اين فرد برده در چيست حال شما لطف نموده از بار مثبت برده بفرمائيد - نميدانم كلماتي چون برده و بنده و اسير چه بار مثبتي دارد؟ مثل اين است كه شما به يك آهوي زيبا و چالاك كه در دشت و دمن و در ازادي فطري و مادر زادي خود زندگي ميكند بفرمائيد آهو جان گرگ در كمين توست تا تو را شكار كند بي و ما تورا در قفس بگذاريم و علوفه و آبت را بدهيم !!!!!! اينگونه نه خطا ميكني و نه در دام صياد و گرگ مي افتي و اگه اسير خوبي باشي به تو همسر و ..... ديگر هم ميدهيم --- بنظرتان اهو قبول ميكند ؟؟؟ قطعا نه مگر اينكه او را اسير و طوق و طناب اسارت بر گردنش بياندازيد -- آزادي بسيار گرانبهاست و آزادي را با علوفه و آب و حتي حوريان و غلمان نميشود معاوضه كرد - البته كسي كه هيچگاه آزاد و رها نبوده و مزه آن را نمي داند قطعا ارزش آزادي را نيز نمي داند

[="Tahoma"][="Navy"]

sina178s;511180 نوشت:
با سلام
دوست گرامي
استدلال كرديد به آيه
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
سوره حشر آيه 19
از اين آيه تنها برداشتي كه ميشود اين است كه هر كس با خدا يي كه برده دار اعظم است مخالفت كند فاسق وو فاسد و تبهكار است چون زير بار بندگي و بردگي او نمي رود - اين استدلال همه زورگويان است كه مخالفان خود را عصيانگر و شورشي و ......... مي خوانند
اين ايه در واقع رفتار و شخصيت جناب الله را مشخص ميكند و تائيدي بر استدلال ماست
خليف هم از همين جنس است يعني انساني كه با اراده ازاد است وقتي زير بار بندگي و اسارت حضرت الله قرار ميگيرد به جانشيني وي وسر پرست و سركرده بقيه بردگان و اسيران منسوب ميشود
حال نفرموديد كمال اين فرد برده در چيست حال شما لطف نموده از بار مثبت برده بفرمائيد - نميدانم كلماتي چون برده و بنده و اسير چه بار مثبتي دارد؟ مثل اين است كه شما به يك آهوي زيبا و چالاك كه در دشت و دمن و در ازادي فطري و مادر زادي خود زندگي ميكند بفرمائيد آهو جان گرگ در كمين توست تا تو را شكار كند بي و ما تورا در قفس بگذاريم و علوفه و آبت را بدهيم !!!!!! اينگونه نه خطا ميكني و نه در دام صياد و گرگ مي افتي و اگه اسير خوبي باشي به تو همسر و ..... ديگر هم ميدهيم --- بنظرتان اهو قبول ميكند ؟؟؟ قطعا نه مگر اينكه او را اسير و طوق و طناب اسارت بر گردنش بياندازيد -- آزادي بسيار گرانبهاست و آزادي را با علوفه و آب و حتي حوريان و غلمان نميشود معاوضه كرد - البته كسي كه هيچگاه آزاد و رها نبوده و مزه آن را نمي داند قطعا ارزش آزادي را نيز نمي داند

سلام
شما بگو چه کسی در جهان بنده نیست
انسان یا بنده عقل است یا بنده غرایز
اگر بنده عقل است که می داند این جهان خالقی دارد و این خالق برای خلقت او هدفی داشته و رسیدن به این هدف بدون راهنمایی او ممکن نیست
و آنوقت به علم و عقل برتر او تسلیم میشود و از بند غرایز در می آید
و آنگاه در مسیر کمال و سعادت گام برمی دارد و می رسد به آن هدف متعالی که خدای مهربانش برای او تعیین فرموده بود
اگر رسیدن به آن مقصد اعلی با این بندگی تامین میشود پس صد آفرین بر این بندگی
و اگر بندگی غرایز انسان را تا حد حیوانیت تنزل می دهد و بعضی ها ( به فریب) اسم آنرا می گذارند آزادی صد لعنت براین آزادی حیوان آفرین
یا علیم[/]

sina178s;511180 نوشت:
با سلام
دوست گرامي
استدلال كرديد به آيه
وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
سوره حشر آيه 19
از اين آيه تنها برداشتي كه ميشود اين است كه هر كس با خدا يي كه برده دار اعظم است مخالفت كند فاسق وو فاسد و تبهكار است چون زير بار بندگي و بردگي او نمي رود - اين استدلال همه زورگويان است كه مخالفان خود را عصيانگر و شورشي و ......... مي خوانند
اين ايه در واقع رفتار و شخصيت جناب الله را مشخص ميكند و تائيدي بر استدلال ماست
خليف هم از همين جنس است يعني انساني كه با اراده ازاد است وقتي زير بار بندگي و اسارت حضرت الله قرار ميگيرد به جانشيني وي وسر پرست و سركرده بقيه بردگان و اسيران منسوب ميشود
حال نفرموديد كمال اين فرد برده در چيست حال شما لطف نموده از بار مثبت برده بفرمائيد - نميدانم كلماتي چون برده و بنده و اسير چه بار مثبتي دارد؟ مثل اين است كه شما به يك آهوي زيبا و چالاك كه در دشت و دمن و در ازادي فطري و مادر زادي خود زندگي ميكند بفرمائيد آهو جان گرگ در كمين توست تا تو را شكار كند بي و ما تورا در قفس بگذاريم و علوفه و آبت را بدهيم !!!!!! اينگونه نه خطا ميكني و نه در دام صياد و گرگ مي افتي و اگه اسير خوبي باشي به تو همسر و ..... ديگر هم ميدهيم --- بنظرتان اهو قبول ميكند ؟؟؟ قطعا نه مگر اينكه او را اسير و طوق و طناب اسارت بر گردنش بياندازيد -- آزادي بسيار گرانبهاست و آزادي را با علوفه و آب و حتي حوريان و غلمان نميشود معاوضه كرد - البته كسي كه هيچگاه آزاد و رها نبوده و مزه آن را نمي داند قطعا ارزش آزادي را نيز نمي داند


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، بحث روشن است و نیازی به این نیست که با ردیف کردن صفاتی چون "فاسق، فاسد و تبهکار" سعی در تحریف آنچه وجود دارد بکنید.
در نگاه دینی، اساسا انسان مخلوق خداوند است و سعادت و کمالش در پیروی از راه درستی است که خداوند به او نشان می دهد. خداوند به عنوان خالق انسان (که از هرکسی به او آگاه تر است) می داند که راه صلاح و سعادت انسان چیست و این راه را به او نشان می دهد. افراد عاقل این مسیر را طی می کنند و افرادی که به ندای درون خود توجه نکنند، از آن تمرد می کنند و دچار سرمایه سوزی می شوند. این مسئله، نشانگر لطف و رحمت خداوند است که راه صلاح و سعادت را به انسان ها نشان داده است و آنها را در بیابان تیره و تاریک، بدون هدایت رها نکرده است و راه هدایت را از راه ضلالت برای آنها روشن کرده است.
پیروی کردن از راه سعادت را نمی توان بردگی نامید، بلکه این مسئله، طی کردن مسیر سعادت است. بردگی نامیدن این مسئله نشانگر آن است که فرد در پی حقیقت نیست بلکه در پی این است که با الفاظی بر روی تفکر رقیب مارکهای ناپسند بچسباند که البته این امر اخلاقی نیست و با آموزه های دینی نیز منافات دارد.

موفق باشید

با سلام
دوست گرامي كارشناس محترم
بنده چندين روز منتظر شدم تا كساني از مذاهب مختلف وارد بحث شده از تعليم دين خود در باره هدف و مقصد زندگي سخن بگويند متاسفانه هيچ پاسخي نرسيد
آنچه من نوشتم و استدلال كردم بازي با كلمات نبود متن صريح و محكم قراني بود استدلال اين حقير متكي بر واژه هايي است كه در قران است و من براي اختصار فقط به يك دو آدرس اكتفا كردك كه گويند - در خانه اگر كس است يك حرف بس است - وگرنه دهها مورد در متن قران وجود دارد تازه حضرت الله انسان را فقط به بردگي و اطاعت خود نخوانده بلكه مدعي است كه همه بايد از او و رسولش و اولياي امور هم به همان سان اطاعت كنند
لطف فرموده به استناد ايات قران بفرمائيد هدف و غايت اسلام براي اخرت انسان چيست؟ ايا به غير از بندگي؟؟؟

sina178s;507374 نوشت:
تصور كنيد كه در جزيره اي هستيد كه بزودي زير آب ميرود و هريك از ساكنين جزيره به لنگرگاه مي آيند كشتي هايي در ساحل لنگر انداخته اند تا مسافران را سوار كنند يكي پرچم و علامت اسلام را دارد و ديگر كشتي ها هر كدام پرچم يهوديت و مسيحيت و بوديسم و هندوئيسم و ذرتشت و بهائيت و ....
حال بايد سوار شد كدام را بر ميگزينيد ؟ به ظاهر كشتي و امكانات ان الويت ميدهيد؟ آيا به تعداد مشتريان هريك الويت ميدهيد؟ آيا به مقصدي كه هر كدام اعلام ميكنند اهميت ميدهيد؟ يا بي تفاوت هستيد و برايتان مهم نيست كه كدام باشد خانواده تان بر هر كدام سوار شد سوار ميشويد و يا اصلا سوار نمي شويد و گمان ميكنيد با غرق شدن جزيره شما غرق نخواهيد شد - شايد به فكر ساختن كشتي جديدي هستيد تا مقصد و اسباب و تجهيزات آن را خودتان بسازيد؟

سلام علیکم
ابتدا در مقدمه ای که فرمودید کمی تامل بفرمائید.
البته با توجه به پیامهای بعدیتون در مورد این مقدمه چند سوال دارم:
س: چرا باید سوار کشتی شد؟
ج :برای اینکه در جزیره می میریم...(درسته؟)
س:اگر با کشتی بریم, نمیمیریم؟ جاودانه می مانیم؟
ج:چرا میمیریم ولی ممکنه دیرتر بمیریم...مثلا 1 سال دیگه یا 40 سال دیگه ویا.....
س:خوب حالا که قرار بمیریم چه فرقی میکنه....اصلا همینجا بمیریم که بهتره....
.............
............
این سوال و جواب با توجه به منطق و برداشتهای شما از اسلام است و اشکالی است که میشود بر مقدمه شما (پیام 1) گرفت.
یعنی اینکه انسان قرار است بنده (برده و مطیع باشد) حالا خدا هم مثل فرعون...فرقی ندارد....کلا اسلام دینی نیست که به انسان آزادی بدهد....
حالا شما بفرمائید.

ولی معیارهای من :
اگر ناخدای همه کشتیها اذعان کنند که همگی مثلا ساخت شرکت zzz هستند, و آبگویند که اولی مال سال 2000 هستش و دومی سال 2005 و سومی2010 و....
و همچنین بگوید که تمام امکانات اولی را دومی هم دارد و سومی هم از دومی کاملتر است و.......و توصیه شرکت سازنده هم این است که اخرین مدل شما را ایمنتر و سریعتر به مقصد می رساند.......خوب شما بگو کدوم را انتخاب کنم بهتره؟!
البته یه نکته هم هست :ممکن zzz اعلام کنه که مدلهای قدیمیتر جنسهای چینی و قلابی بهش اضافه شده و خیلی مراقب باشید!

sina178s;511555 نوشت:
با سلام
دوست گرامي كارشناس محترم
بنده چندين روز منتظر شدم تا كساني از مذاهب مختلف وارد بحث شده از تعليم دين خود در باره هدف و مقصد زندگي سخن بگويند متاسفانه هيچ پاسخي نرسيد
آنچه من نوشتم و استدلال كردم بازي با كلمات نبود متن صريح و محكم قراني بود استدلال اين حقير متكي بر واژه هايي است كه در قران است و من براي اختصار فقط به يك دو آدرس اكتفا كردك كه گويند - در خانه اگر كس است يك حرف بس است - وگرنه دهها مورد در متن قران وجود دارد تازه حضرت الله انسان را فقط به بردگي و اطاعت خود نخوانده بلكه مدعي است كه همه بايد از او و رسولش و اولياي امور هم به همان سان اطاعت كنند
لطف فرموده به استناد ايات قران بفرمائيد هدف و غايت اسلام براي اخرت انسان چيست؟ ايا به غير از بندگي؟؟؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

دوست گرامی، شما به عرایض بنده توجهی نمی کنید و مدعای بدون دلیل خود را تکرار می کنید. بنده برای شما توضیح دادم که انسان موجودی خدایی است و کمال و سعادتش در خدایی شدن است. اینکه در قرآن انسان ها به سوی خدایی شدن فرا خوانده می شوند، نه از این رو که خداوند آنها را به صورت برده ی خود می خواهد (خداوند که اساسا نیازی به هیچ کسی و هیچ چیزی ندارد) بلکه به جهت آن است که سعادت و کمال در خدایی شدن انسان هاست. این مسئله در این آیه بیان شده است : صِبْغَةَ اللّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدونَ (1) اين رنگ خداست و رنگ چه کسی از رنگ خدا بهتر است ما پرستندگان اوهستيم. در این آیه به روشنی بیان می شود که هیچ رنگ و نشانی و هیچ سعادت و کمالی بالاتر از خداوند نیست و از این جهت انسان ها نیز در پی خدایی شدن هستند و این مسئله را از راه عبادت او می یابند.
حال اینکه شما بیاید و از عبادت تعبیر به بردگی کنید، بدترین برداشتی است که می شود از این آیه داشت. و اگر حقیقت جو باشید، می دانید که چنین تحریفی روا نیست.

موفق باشید

1. بقره 138

با سلام
لزوم ترك جزيره تمثيلي از عمر است كه چه بخواهيم و چه نخواهيم تمام ميشود و بايد اين دنيا را ترك كنيم
آن كشتي ما را به ابديت همراه با سعادت ميرساند كه ما را به آزادي و حقيقت رهنمون ميشود ناخدا هاي حرفه اي و واقعي هم ما را از ناخدايان دروغين كه ما را به گمراهي ميكشانند بر حذر داشته اندحال مسئله بر سر يافتن ناخداي واقعي و حقيقي است كه راست ميگويد و صادق است
در ضمن مواظب باشيد كشتي هاي مدرن و جديد ساخت چين نباشند
دوست گرامي پاسخگوي محترم
بنده ايه از قران اوردم ايا ايه را غلط نوشتم؟ ايا معني آن غلط بود؟ ايا دلات آيه نابجا بود؟ ايا ايه قران در نزد شما دليل نيست؟
ايا شما محكمات را در سايه متشابهات تفسير ميكنيد؟ ايا عبادت به معني اظهار بندگي و سرسپردگي نيست؟ وقتي سر به سجده ميگذاريد و عبادت ميكنيد اگر اظهار بندگي نيست پس چيست؟ شوخي يا عادت؟؟؟؟
لطفا كمي رو راست باشيد و طفره نرويد - بازي با كلمات نتيجه مطلوب شما را در پي ندارد

سلام علیکم و رحمه الله

اگر اشتباه نکنم بنده منظور شما را از الهیات تطبیقی - جزیره عمر و کشتی ای که مثال زدید و مساله برده شدن توسط الله تا حدودی متوجه شدم و آن تبئین تفاوت سعادت بشری ای است که درقرآن ترسیم شده و سعادتی که در مسیحیت تبئین گردیده
در قالب سعادت دنیوی و اخروی . تا بر اساس آن بفهمیم اصالت بر کدام است . یعنی بر عقل خود بسنجیم که کدامیک منجر به سعادت میشود
که اگر این بحث به این شکل بخواهد مطرح شود چون شامل چندین موضوع و سر فصل میشود به نتیجه مطلوب نمی رسد مگر اینکه تعریف مشترکی از سعادت داشته باشیم .

اگر اشتباه میکنم تصحیح بفرمائید و اگر نه همین است ؛ موضوعی را در این قالب که مد نظرتان است انتخاب بفرمائید
تا با حضور کارشناسان محترم بحث تطبیق صورت بگیرد.

یاحق

sina178s;512020 نوشت:
با سلام
....
دوست گرامي پاسخگوي محترم
بنده ايه از قران اوردم ايا ايه را غلط نوشتم؟ ايا معني آن غلط بود؟ ايا دلات آيه نابجا بود؟ ايا ايه قران در نزد شما دليل نيست؟
ايا شما محكمات را در سايه متشابهات تفسير ميكنيد؟ ايا عبادت به معني اظهار بندگي و سرسپردگي نيست؟ وقتي سر به سجده ميگذاريد و عبادت ميكنيد اگر اظهار بندگي نيست پس چيست؟ شوخي يا عادت؟؟؟؟
لطفا كمي رو راست باشيد و طفره نرويد - بازي با كلمات نتيجه مطلوب شما را در پي ندارد


با سلام خدمت شما دوست گرامی

متاسفانه شما در پی حقیقت کلام نیستید و مدام در حال بازی با الفاظ و تحریف مسائل هستید. با این وضعیت بحث به نتیجه نخواهد رسید. کسی که خواب است را می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده است را نمی توان..
مگر بنده گفتم شما آیه را غلط نوشتید، یا اینکه قرآن نزد ما دلیل نیست !!!! عرض بنده این بود که شما تصویر قرآن در این بحث را تحریف کرده اید. نهایت سعادت در اسلام برای انسان بردگی نیست.
البته بندگی در اسلام وجود دارد و اساس راه هدایت و سعادت بندگی است و کسی از این مسئله ابا ندارد ولی بندگی با بردگی متفاوت است و اینکه شما در پاسخ های قبلی تان مدام از کلماتی چون بردگی و دیگر واژگانی که بار معنایی منفی دارد استفاده می کند، نشانگر آن است که شما در پی حقیقت نیستند بلکه در پی آن هستید که برچسب های منفی به باورهای اسلامی بزنید که این مسئله نیز با بحث های صادقانه و حقیقت جویانه هم خوانی ندارد.
من برای شما از قرآن آیه ذکر کردم، معنا آن را ذکر کردم و آن را توضیح دادم. حال شما همه آنها را کنار گذاشته اید و با عبارت "طفره نروید" سعی در فرافکنی دارید.
با این رویه شما، بحث به پیش نخواهد رفت و شما دیگران را نیز از یک بحث خوب محروم می کنید.

سلام علیکم و رحمه الله

شاید موضوعی که مدنظرشان است مساله تفاوت بندگی در اسلام در برابر خدمت خدا به مسیحیان است و یا در بیانی بهتر منظورشان بقیاس گذاشتن مساله ای همچون ایمان مسیحیت در نبود شریعت و خدمت خدا به آنها
در برابر اسلام که محدودیت شریعت را دارد و ایمان مختص به خودش و محدودیت بندگی را هم دارد میخواهند مطرح کنند.

اینکه لفظ بردگی را هم بکار می برند بدین دلیل است که در اسلام از بندگی صحبت میشود و در مسیحیت از آقائی و خدمت گذاری به مسیحیان.

اگر این چنین هم باشد بحث خوبی است .

یاحق

رئوف;512428 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

متاسفانه شما در پی حقیقت کلام نیستید و مدام در حال بازی با الفاظ و تحریف مسائل هستید. با این وضعیت بحث به نتیجه نخواهد رسید. کسی که خواب است را می توان بیدار کرد ولی کسی که خود را به خواب زده است را نمی توان..
مگر بنده گفتم شما آیه را غلط نوشتید، یا اینکه قرآن نزد ما دلیل نیست !!!! عرض بنده این بود که شما تصویر قرآن در این بحث را تحریف کرده اید. نهایت سعادت در اسلام برای انسان بردگی نیست.
البته بندگی در اسلام وجود دارد و اساس راه هدایت و سعادت بندگی است و کسی از این مسئله ابا ندارد ولی بندگی با بردگی متفاوت است و اینکه شما در پاسخ های قبلی تان مدام از کلماتی چون بردگی و دیگر واژگانی که بار معنایی منفی دارد استفاده می کند، نشانگر آن است که شما در پی حقیقت نیستند بلکه در پی آن هستید که برچسب های منفی به باورهای اسلامی بزنید که این مسئله نیز با بحث های صادقانه و حقیقت جویانه هم خوانی ندارد.
من برای شما از قرآن آیه ذکر کردم، معنا آن را ذکر کردم و آن را توضیح دادم. حال شما همه آنها را کنار گذاشته اید و با عبارت "طفره نروید" سعی در فرافکنی دارید.
با این رویه شما، بحث به پیش نخواهد رفت و شما دیگران را نیز از یک بحث خوب محروم می کنید.

با سلام
مطالب بنده و شما همه موجود هستند حال قضاوت با خوانندگان تا قضاوت كنند بنده يبا كلمات بازي ميكنم يا شما؟؟
شما بندگي را با بردگي مغاير ميدانيد - سلمنا - لطفا فرق اين دو كلمه را بفرمائيد - شايد كساني كه لغتنامه ها را مينويسند تاكنون متوجه نشده اند لطفا شما بفرمائيد تا ما متوجه شويم
شما جوري فرمايش ميكنيد كه گويا بندگي واژه اي مقدس و پسنديده است و البته اگر مومن به قران باشيد بايد چنين باشد
حال كه زحمت ميكشيد به بنده بياموزيد معني واژه هايي نظير :
1 - در پي حقيقت بودن از نظر شما چيست؟
2 - فرافكني كردن يعني چه؟
3 - پيشرفت مطلوب بحث از نظر شما چيست؟

sina178s;510770 نوشت:
با سلام
با عنايت به آيات قراني و اموزه هاي اخرت شناسي اسلام انسان خوب انساني است كه مطيع محض شخصي به نام الله يا خدا باشد
يا ايتها النفس المطمئنه - ارجعي الي ربك راضيه مرضيه - فادخلي في عبادي - و ادخلي في جنتي (( سوره فجر 28 الي 30 ))
در اينجا نم يخواهم در باره جنت يا بهشتي كه جناب محمد به آن وعده داده بپردازم - اما انچه ايده ال شارع اسلام است اين است كه مومن و مسلمان مقبول كه اعمالش موزد رضايت خداست و خدا از او خشنود است در نهايت وارد بندگي خدا ميشود و همينطور هر مسلمان هر روز در نمازش در سوره حمد تكرار ميكند ((اياك نعبد )) بردگي و بندگي انسان در برابر جناب الله در واقع حداكثر سعادت انساني است
بله ذوست عزيز وقتي ميدانيم كشتي حامل ما در نهايت ما را به بازار بردگان حمل ميكند گمان نمي كنم سوار شدن بر آن مزيتي داشته باشد اگر سوار هيچ كشتي نشيم بهتر است از كشتي كه مارا به سوي بردگي هدايت ميكند

سلام
اولا معنای فادخلی فی عبادی ورود در عبودیت نیست و ورود در جمع عباد است و تفاوتش در این است که طبق کلام امیر مومنان : امروز (دنیا) روز عمل است و حسابی نیست و فردا ( قیامت) روز حساب است و وقت عمل نیست . لذا در آخرت خبری از اعمال عبادی نیست بلکه روح عبودیت است که با جلوه ای برین بهشت ساز و سعادت نما می شود
ثانیا عبد خدا به جهت عبودیتش محل تجلی اسماء و صفات الهی است لذا در روایات اسلامی است که : بنده من از من اطاعت کن تا تورا مانند خودم قراردهم من آنم که به هر چیز بگویم باش میشود پس تورا چنان قرار می دهم که به هرچیز بگویی باش خواهد بود
نتیجه اینکه در سایه عبودیت حق تعالی انسان بهره ای از ربوبیت اعطایی خواهد داشت در روایات اسلامی هم است که : بندگی گوهری است که کنه آن ربوبیت است
لذا عبودیت چه در دنیا و چه در آخرت اتصال به حق تعال و اتصاف به اوصاف و حقایق او به نحو اعطایی است
پیشوایان اسلام و سایر ادیان آسمانی نمونه ای از این بندگی و این ربوبیت اعطایی بوده اند . آنها همچنانکه مطیع محض خدای متعال بوده اند دارای قدرت تصرف در موجودات و تغییر آنها نیز بوده اند و یکی از بزرگترین معجزات آنها متحول ساختن اندیشه و عمل انسانها و تبدیل آنها از کافر به مومن بوده است
اگر شما چیزی بالاتر از این سراغ دارید بگویید
یا علیم

sina178s;513313 نوشت:
با سلام
مطالب بنده و شما همه موجود هستند حال قضاوت با خوانندگان تا قضاوت كنند بنده يبا كلمات بازي ميكنم يا شما؟؟
شما بندگي را با بردگي مغاير ميدانيد - سلمنا - لطفا فرق اين دو كلمه را بفرمائيد - شايد كساني كه لغتنامه ها را مينويسند تاكنون متوجه نشده اند لطفا شما بفرمائيد تا ما متوجه شويم
شما جوري فرمايش ميكنيد كه گويا بندگي واژه اي مقدس و پسنديده است و البته اگر مومن به قران باشيد بايد چنين باشد
حال كه زحمت ميكشيد به بنده بياموزيد معني واژه هايي نظير :
1 - در پي حقيقت بودن از نظر شما چيست؟
2 - فرافكني كردن يعني چه؟
3 - پيشرفت مطلوب بحث از نظر شما چيست؟

با سلام خدمت شما دوست گرامی

فرافکنی کردن دقیقا به این معنا است که لیستی از موضوعات بی ربط را (آنچنان که شما طرح کرده اید)مطرح کنیم و آن قدر آنها را بیهوده کش بدهیم که بحث از مسیر اصلی منحرف شود.

مخاطبان به خوبی می دانند که چه کسی در حال بازی با کلمات است.

بنده دلایل و توضیحات خود را در این باب با استناد به آیات قرآن بیان کردم. هر کس که در پی حقیقت باشد، می تواند از آن استفاده کند و اگر هم کسی به اینجا آمده تا تنها ایجاد تشویش کند، طبیعتا قانع نخواهد شد.

موفق باشید

بسم الله الرحمن الرحیم

برده در لعتنامه بنده و غلام معنی شده و این لفظ در بین عامه و در برداشت عامه شامل شخص یا اشخاصی میگردد که در اختیار غیری هستند که عموما ظالم است و حقی را برای برده و بنده خود در نظر نمی گیرد .

خداوند متعال از ظلم بری است . خدائی که ما در اسلام می شناسیم با خدائی که در یهود و مسیحیت می شناسند مشترکات و تفاوت هائی دارد . در اسلام ظلم از صفات سلبی خداوند است و خداوند را در اسلام عدل مطلق میدانند .
اگر خدائی دارای نقصی چون ظلم باشد خدا نیست او نیز بشری مانند ما یا جنی است مانند اجنه دیگر یا موجودی مانند اینها ناقص و وابسته به غیر ؛ البته با توانائی های خارق العاده و ناتوانی های مختص خودش

اما بعد

خداوند از باب رحمت و نه از روی نیاز , به بشر تعالیمی را از طریق انبیاء عطا فرموده که هدف و مضمونش چنین است که
اگر به آن اعمالی که خداوند شما را به آن دعوت نموده عمل نمائید
و همچنین اگر دوری کنید از آنچه که خداوند شما را از آن نهی فرموده
میتوانید سعادت در دنیا و آخرت را بدست آورید

سعادتمندی بشر هیچ نفعی برای خداوند ندارد همانطوری که شقاوت و بدبختی او هیچ ضرری به او نمی رساند. با این توصیف این بندگی بمنظور سعادتمندی است
و انکار آن عین بدبختی و گمراهی است.

پس اگر مطیع شدیم و سعادت یافتیم در حقیقت به خود نفع رساندیم و اگر مطیع نبودیم و گمراه شدیم به خودمان آسیب زده ایم.

این بندگی عین رسالت انبیاء و هدف از برانگیخته شدن آنها در میان مردم است و انکار آن بمعنی انحراف است.

یاحق

با سلام
بنده بطور صريح و روشن ايه اي از قران كه اشاره مستقيم به معاد و پس از مرگ دارد اوردم عرضه كردم و معني آن هم به حدي آشكار است كه نياز به ترجمه نبود حال شما اين مطلب را رافكني يا هر چيز ديگزي مي ناميد برايم جاي تاسف است اينكه نشانه رضايت خدا در اسلام بندگي محض است اين مدعاي قران است اينكه چرا از معهني صريح اين آيه گريزان هستيد من يكي نمي دانم با اين حال جمله اي از عيساي مسيح مي آورم كه هدف و غايت زندگي مسيحي را به صورت صريح اعلام ميكند
به من ايمان اوريد اگر به من ايمان آوريد حقيقت را خواهيد شناخت و حقيقت شما را آزاد خواهد كرد
رسولان مسيح از جمله پولس و پطرس نيز صريحا مي گويند
روح بندگي را نيافتيم كه با ترس و لرز در پيشگاه خدا حاضر شويم بلكه روح پسر خواندگي كه به واسطه ان خدا را پدر - اي ابا - خطاب ميكنيم
اين فرق مسيحيت و اسلام است يكي انسان ايده ال را بنده خدا مي داند و ديگري فرزند خدا
حال قضاوت با هر فرد حقجو كه ميخواهد به سعادت ابدي برسد

sina178s;515164 نوشت:
با سلام
بنده بطور صريح و روشن ايه اي از قران كه اشاره مستقيم به معاد و پس از مرگ دارد اوردم عرضه كردم و معني آن هم به حدي آشكار است كه نياز به ترجمه نبود حال شما اين مطلب را رافكني يا هر چيز ديگزي مي ناميد برايم جاي تاسف است اينكه نشانه رضايت خدا در اسلام بندگي محض است اين مدعاي قران است اينكه چرا از معهني صريح اين آيه گريزان هستيد من يكي نمي دانم با اين حال جمله اي از عيساي مسيح مي آورم كه هدف و غايت زندگي مسيحي را به صورت صريح اعلام ميكند
به من ايمان اوريد اگر به من ايمان آوريد حقيقت را خواهيد شناخت و حقيقت شما را آزاد خواهد كرد
رسولان مسيح از جمله پولس و پطرس نيز صريحا مي گويند
روح بندگي را نيافتيم كه با ترس و لرز در پيشگاه خدا حاضر شويم بلكه روح پسر خواندگي كه به واسطه ان خدا را پدر - اي ابا - خطاب ميكنيم
اين فرق مسيحيت و اسلام است يكي انسان ايده ال را بنده خدا مي داند و ديگري فرزند خدا
حال قضاوت با هر فرد حقجو كه ميخواهد به سعادت ابدي برسد

سلام
بر چه اساس می گویید یکی بهتر و یکی بدتر است ؟
این آزادی که از آن سخن میگویید در کجای مسیحیت فعلی وجود دارد ؟ مگر این مسیحیت فرزند همان مسیحیتی نیست که دانشمندان را بخاطر باور به گردش زمین دور خورشید به صلابه می کشید ؟
و اما بر مبانی عقلی فلسفی که موید به مشهودات باطنی و اشارات دینی است رابطه بین خدا و خلق رابطه دو حقیقت متباین نیست بلکه رابطه فعل و فاعل است و ایندو از هم جدایی ندارند بر این اساس تمام هستی و شوون وجودی ممکنات و از جمله انسان جلوه حق تعالی است و این همان حقیقتی است که در اسلام تحت عنوان عبودیت مطرح شده است چه اینکه در آن نوع عبودیت معهود در صدر اسلام بنده نیز مملوک صاحب خویش بود و هیچ از خود نداشت لذا تمام برنامه دینی اسلام و بلکه ادیان حقیقی مبتنی بر این حقیقت است
در حقیقت نسبت خدای تعالی با مخلوقاتش عمیقتر از رابطه پدر و فرزندی است چون پدر و فرزند دو موجود همرتبه مستقل اند اما رابطه خدا و خلق رابطه یک حقیقت برتر و جلوات نازلتر اوست
در روایات اسلامی رابطه روح مومن که حقیقت او محسوب میشود با خدای تعالی از رابطه شعاع خورشید به خورشید عمیقتر دانسته شده است
لذا عقیده اسلامی مبتنی بر مبانی عقلی و فلسفی قوی و عمیقی است که کمتر می توان از آن در ادیان دیگر سراغ گرفت
رابطه پدر و فرزندی مسیحیت ریشه ای در حقیقت هستی ندارد و اگر حقیقت ملاک باشد نسبت این اندیشه به اندیشه های ناب اسلامی مشخص است
که اندیشه عبودیت حق و اندیشه پدر و فرزندی باطل است
مگر اینکه کسی بگوید عنوان پدر و فرزندی صرفا یک عنوان برای نشان دادن قرب محبت است
هرچند ما با تعبد به نهی قرآنی مجاز به نام بردن از این موضوع با این عنوان نیستیم
یا علیم

با سلام خدمت شما دوست گرامی

همان طور که گفتم شما به پاسخ های بنده توجه نکردید. بنده در پاسخ های خود توضیح دادم که در اسلام بندگی وجود دارد و کسی نیز آن را انکار نمی کند اما بندگی راه رسیدن به کمال است و انسان از این طریق است که به مقام خلیفه اللهی می رسد. مسئله این نیست که خداوند حاکمی است که برده دوست دارد!! بلکه مسئله، خدای مهربانی است که راه سعادت و کمال را به بندگانش نشان می دهد، راهی که با طی کردن مسیری که او نشان می دهد، حاصل می شود. پذیرفتن طی کردن این مسیر یعنی همان بندگی. و این مسئله در تمام ادیان وجود دارد و هر دینی به پیروان خود برنامه ای می دهد و از آنها می خواهد که طبق آن عمل کنند و پیروان نیز این مسئله را می پذیرند که به معنای اطاعت از پیامبر است. در مورد عیسی(ع) نیز ایمان به او مستلزم پیروی از اوست و تفاوتی در این زمینه وجود ندارد.

موفق باشید

sina178s;515164 نوشت:
رسولان مسيح از جمله پولس و پطرس نيز صريحا مي گويند
روح بندگي را نيافتيم كه با ترس و لرز در پيشگاه خدا حاضر شويم بلكه روح پسر خواندگي كه به واسطه ان خدا را پدر - اي ابا - خطاب ميكنيم

سلام علیکم و رحمه الله


بندگی عیسای مسیح و انبیاء ماسبق از زبان پطرس و یوحنا :

13 خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب، خدای اجداد ما، بندة خود عیسی را جلال داد که شما تسلیم نموده، او را در حضور پیلاطس انکار کردید، هنگامی که او حکم به رهانیدنش داد. - اعمال رسولان 3 شفای لنگ مادر زاد


بندگی موسی از زبان خدا :

یوشع فصل 1 - فرمان‌ عبور :
1 و واقع‌ شد بعد از وفات‌ موسی‌، بندۀ خداوند، که‌ خداوند یوشع‌ بن‌ نون‌، خادم‌ موسی‌ را خطاب‌ کرده‌، گفت‌:
2 «موسی‌ بندۀ من‌ وفات‌ یافته‌ است‌. پس‌ الان‌ برخیز و از این‌ اُرْدُن‌ عبور کن‌، تو و تمامی‌ این‌ قوم‌، به‌ زمینی‌ که‌ من‌ به‌ ایشان‌، یعنی‌ به‌ بنی‌اسرائیل‌ می‌دهم‌.

یاحق

رئوف;515261 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

همان طور که گفتم شما به پاسخ های بنده توجه نکردید. بنده در پاسخ های خود توضیح دادم که در اسلام بندگی وجود دارد و کسی نیز آن را انکار نمی کند اما بندگی راه رسیدن به کمال است و انسان از این طریق است که به مقام خلیفه اللهی می رسد. مسئله این نیست که خداوند حاکمی است که برده دوست دارد!! بلکه مسئله، خدای مهربانی است که راه سعادت و کمال را به بندگانش نشان می دهد، راهی که با طی کردن مسیری که او نشان می دهد، حاصل می شود. پذیرفتن طی کردن این مسیر یعنی همان بندگی. و این مسئله در تمام ادیان وجود دارد و هر دینی به پیروان خود برنامه ای می دهد و از آنها می خواهد که طبق آن عمل کنند و پیروان نیز این مسئله را می پذیرند که به معنای اطاعت از پیامبر است. در مورد عیسی(ع) نیز ایمان به او مستلزم پیروی از اوست و تفاوتی در این زمینه وجود ندارد.

موفق باشید

با سلام
فرموديد :
بندگی راه رسیدن به کمال است و انسان از این طریق است که به مقام خلیفه اللهی می رسد
1 - مفهوم كمال حاصل از بندگي چيست؟ دو كلمه اي كه در دو جهت مخالف و متضاد هم سير ميكنند چگونه يكي مقدمه ديگري ميشود/؟
2 - مقام خليفه اللهي يعني چه؟ در اين 1400 سال اسلام مصداقي مستند داشته است؟

فرموديد:
در مورد عیسی(ع) نیز ایمان به او مستلزم پیروی از اوست و تفاوتی در این زمینه وجود ندارد.

آيا فراموش كرديد كه مسيح شاگردان را برادر خطاب كرد؟ آيا فراموش كرديد مسيح فرمود نيامده ام مخدوم شوم بلكه خدمت نمايم؟
آيا فراموش كرديد مسيح به شاگردان ياد داد تا در دعاي رباني خدا را - ابا - اي پدر - خطاب كنند؟
قطعا انسان در گناه كه عاصي و در جنگ با خداست و اسير هواي نفس است بنده است اما انكه از قيد گناه آزاد ميشود و كفاره گناهانش پرداخت گرديده ديگر اسير نيست و ازاد است و نه فقط اين روح و مقام پسر خواندگي را هم دريافت نموده است
راهي كه با با اصرار به بندگي طي شود به آزادي ختم نمي شود

sina178s;513313 نوشت:
شايد كساني كه لغتنامه ها را مينويسند تاكنون متوجه نشده اند لطفا شما بفرمائيد تا ما متوجه شويم
شما جوري فرمايش ميكنيد كه گويا بندگي واژه اي مقدس و پسنديده است و البته اگر مومن به قران باشيد بايد چنين باشد
حال كه زحمت ميكشيد به بنده بياموزيد معني واژه هايي نظير :
1 - در پي حقيقت بودن از نظر شما چيست؟
2 - فرافكني كردن يعني چه؟
3 - پيشرفت مطلوب بحث از نظر شما چيست؟

با سلام
شما نباید انتظار داشته باشید که لغات معنی واقعی خود را بدهند، خداوند قرآن را برای فهم شما با زبان بیان کرده چه بسا مفاهیمی که هنوز در زبان بشری کلمه ای برای آن ها وجود نداشته باشد.
از آن جا که به مثال خیلی علاقه دارید تصور کنید بخواهید یکی از اشعار زیبا و موضون و پر معنی حافظ را به یک زبان دیگر ترجمه کنید، آیا قادر خواهید بود که وزن و مفهوم و حس وحال شعر او را هم ترجمه کنید؟
بیان مفاهیم هم در قرآن تا حدودی به همین صورت است.

در مورد بندگی هم همین رایانه که اختراع بشر است را در نظر بگیرید. آیا اگر کاری که از او انتظار دارید انجام دهد و آن را برای آن کار ساخته اید انجام ندهد آن را دور نمی اندازید؟ یا اگر خیلی هم دانشمند باشید قطعات او را جدا نکرده و برای کار دیگری استفاده نمی کنید؟ این کار هم بردگی کشیدن از مخلوق است مگر نه؟
اساس مخلوق بودن همین است. بنابر این انتظار آزادی برای مخلوق داشتن به معنایی که شیطان در دل شما می پروراند غیرقابل دسترسی است زیرا شما می خواهید خدای خالق خود باشید.

golsa;516004 نوشت:
با سلام
شما نباید انتظار داشته باشید که لغات معنی واقعی خود را بدهند، خداوند قرآن را برای فهم شما با زبان بیان کرده چه بسا مفاهیمی که هنوز در زبان بشری کلمه ای برای آن ها وجود نداشته باشد.
از آن جا که به مثال خیلی علاقه دارید تصور کنید بخواهید یکی از اشعار زیبا و موضون و پر معنی حافظ را به یک زبان دیگر ترجمه کنید، آیا قادر خواهید بود که وزن و مفهوم و حس وحال شعر او را هم ترجمه کنید؟
بیان مفاهیم هم در قرآن تا حدودی به همین صورت است.

در مورد بندگی هم همین رایانه که اختراع بشر است را در نظر بگیرید. آیا اگر کاری که از او انتظار دارید انجام دهد و آن را برای آن کار ساخته اید انجام ندهد آن را دور نمی اندازید؟ یا اگر خیلی هم دانشمند باشید قطعات او را جدا نکرده و برای کار دیگری استفاده نمی کنید؟ این کار هم بردگی کشیدن از مخلوق است مگر نه؟
اساس مخلوق بودن همین است. بنابر این انتظار آزادی برای مخلوق داشتن به معنایی که شیطان در دل شما می پروراند غیرقابل دسترسی است زیرا شما می خواهید خدای خالق خود باشید.

با سلام
فكر كردم چه پاسخي به مطلب شما بدهم پاسخي بهتر از خود قران نيافتم

َإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ{15} يونس

sina178s;516664 نوشت:
َإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ{15} يونس

با سلام
ببخشید ، من منظور شما رو نفهمیدم. خوب این آیه می گه :هر گاه آیات روشن ما بر خلق تلاوت می شود ،منکران معاد که امیدوار به لقا ما نیستند به رسول ما اعتراض کرده و گفتند که (اگر تو رسولی) قرآنی غیر از این هم بیاور یا همین را به قرآن دیگری مبدل ساز:ای رسول ما پاسخ آن ها را بگو مرا نرسد از پیش خود قرآن را تبدیل کنم و من اگر عصیان پروردگار کنماز عذاب روز قیامت سخت می ترسم.
اگر منظور شما اینه که همه ی کلمات باید معنی خودشون رو بدن خوب قربون خدای خوبم برم خودشم گفته : آیات روشن به کلمه ی بینات دقت کنید لطفا.بعدم من که نگفتم همه ی کلمات منظور کلمه ای مثل حبل الورید که نمی شه تحت الفظ معنا کرد و حالا کلماتی که شما به اشتباه روش مانور میدید.
شان نزول آن هم که الحمد لله راجع به بت پرستانی است که از پیامبر خواسته اند آیاتی که مربوط به ترک عبادت بت هاست کلا حذف شود.
با این اوصاف اگر تناقضی وجود داره بگین ، من که متخصص نیستم،بعید نیست.

با سلام
منظور من هم همان است كه شما متوجه شديد
اياتي كه در باره آخرت نوشتم صريح و اشكار است معني آن هم بسيار آشكار است حال پيچ و تاب دادن و معني مجازي براي بيان آن چه توجيهي دارد نمي دانم

سلام جناب آقا سینا ...

راستش مسیحیت هم وضعش از اسلام بهتر نیست . من چند سال پیش که انجیل رو داشتم میخوندم دو تا مطلب به چشمم خورد که خیلی من رو اذیت کردند ...

1- شاگردان حضرت عیسی مسیح اطراف ایشان جمع میشن و از ایشون میپرسند که ما را خبر ده که در دنیای پس از مرگ چه کسی به شما نزدیک تر هست و دارای مقامی برتر هست . و ایشان گویا پایه یکی از شاگردانشان را در حال تعمید دادن بودند و روی میکنند به شاگردان و میگویند تنها وظیف ما بندگی هست و اجرای فرامین الههی و اینکه در اون دنیا چه کی در مقام بالاتری قرار میگیرد چیزی هست که به خواسته پدر برمیگردد ( دقیقا خود آیه رو به خاطر نداشتم )

2- یا جایی دیگر در انجیل عیسی مسیح به داستانی اشاره شده است که کشاورزی برای انجام کارهای مزرعه خویش در ابتدای روز کارگری رو استخدام میکنه و با او مثلا 100 هزار تومان طی میکند ... ضهر که میشود چون کشاورز میبیند کار مزرعه هنوز مانده کشاورز کارگری دیگر را استخدام میکند و با او 50 هزار تومن طی میکند ... عصر که میشود باز میبیند کارهای مزرعه باقی مانده است و کارگری دیگر را استخدام میکند و با او 20 هزار تومان طی میکند ... زمانیکه کار مزرعه تمام میشود و کارگران قصد دریافت پول میکنند کشاورز به هر سه مبلغ 100 هزار تومان پول را میدهد ... شخصی که از ابتدای صبح در حال کار کردن بود اعتراض میکند میگوید چگونه است که به منی که از ابتدای صبح دارم کار میکنم 100 هزار تومان دادی و به کسی که از عصر اومده و 2 ساعت بیشتر کار نکرده هم داری 100 هزار تومان میدهی ... و کشاورز پاسخ میدهد آیا من حق شما رو به درستی پرداخت نکرده ام و سپس عیسی مسیح عنوان میکند عدالت خداوند در آن دنیا هم از این گونه هست ... خداوند به هر که بخواهد میدهد .

خوب ...
این داستانها هم که یعنی همون بندگی .....

با سلام
ابتذا دو مثال شما را توضيح ميدهم
در مثال اولي سخن از اين بود كه در ملكوت مسيح يكي از دو برادر در سمت راست مسيح بنشيند و ديگري در سمت راست يعني خيلي نزديك به مسيح و برتر از ديگران
ودر مثال دوم كه درست نقل قول نكرديد به غير از گروه اول با كسي قيمت طي نكرد در نهايت به همه به يك اندازه مزد داد و در خهايت گفت ايا اختيار اموال خود را ندارم كه به كسي زياد دهم و به كسي ديگر كم؟

در مطالعه انجيل و برداشت از هر مثل يا تعليمي بايد كليت تعليم كتابمقدس را در نظر گرفت در مثال اول تاكيد بر اين است كه جايگاه هر كسي در ملكوت با پارتي بازي و رشوه تعيين نمي شود و در مثال دوم عدالت خدا را شرح مي دهد كه فيض خداوند و بخشش او متكي بر ذات سخاوتمند خداوند است و خدا به كسي ظلم نمي كند

بحث بر سر اين است كه آيا اعمال ما بر مبناي عشق و شناخت ما به خداوند است يا بندگي كه از ترس جهنم و طمع بهشت ؟

به عبارت ديگر خدا از ما چه ميخواهد؟ اطاعت از سر بندگي يا عشق و آزادي بر مبناي فرزند خواندگي خدا؟

sina178s;517219 نوشت:
بحث بر سر اين است كه آيا اعمال ما بر مبناي عشق و شناخت ما به خداوند است يا بندگي كه از ترس جهنم و طمع بهشت ؟

به عبارت ديگر خدا از ما چه ميخواهد؟ اطاعت از سر بندگي يا عشق و آزادي بر مبناي فرزند خواندگي خدا؟

سلام
اتفاقا بندگی هستش که نهایت عشق و اخلاص رو بدون هیچ چشمداشتی به همراه داره. درحالی که در فرزندخواندگی منیت وجود داره، خودش رو دارای مقامی می بینه که به خاطر اون انتظارات و توقعاتی داره. درحالی که نهایت عشق اینه که عاشق خودش رو اصلا نبینه و همه چیز رو متعلق به معشوق بدونه

kobram;517262 نوشت:
سلام
اتفاقا بندگی هستش که نهایت عشق و اخلاص رو بدون هیچ چشمداشتی به همراه داره. درحالی که در فرزندخواندگی منیت وجود داره، خودش رو دارای مقامی می بینه که به خاطر اون انتظارات و توقعاتی داره. درحالی که نهایت عشق اینه که عاشق خودش رو اصلا نبینه و همه چیز رو متعلق به معشوق بدونه

با سلام
دوست گرامي
نهايت عشق از آن كسي است كه خود نهايت همه چيز من جمله خود عشق باشد همان كه پولس رسول ميگويد خدا محبت ( عشق ) است يعني عشق خدا به ما انسانها بسيار بالا و والا تر و بيشتر است از عشق ما به خدا
در ضمن سخن سر نوع و اندازه عشق نيست سخن اين نيست كه ما خود را در برابر خدا كسي بيانگاريم بلكه سخن در اين است كه خدا ما را در مقام فرزند خواندگي خود مي خواهد
و صد البته اختلاف ما با اسلام در همين نكته است يعني فرزند خواندگي و آزادي يا بندگي

بله در اسلام خدا انسان را در مقام خلیفةاللهی می خواهد

و درباره عشق خدا به انسان هم
يا داود بلغ اهل الارض اني حبيب من احبني و جليس من جالسني و مونس لمن انس بذکري و صاحب لمن صاحبني و مختار لمن اختارني و مطيع لمن اطاعني و ما احبني احد من خلقي عرفت ذلک من قلبه الا احببته حبا لايتقدمه احد من خلقي من طلبني بالحق وجدني و من طلبه غيري لم يجدني فارفضوا يا اهل الارض ما انتم عليه من غرورها و هلموا الي کرامتي و مصاحبتي و مجالستي و مؤانستي و آنسوا بي أو انسکم و اسارع الي محبتکم
اي داود من دوست کسي هستم که مرا دوست بدارد، همنشين کسي هستم که با من همنشيني کند، مونس کسي هستم که با ذکر من مأنوس باشد، همراه کسي هستم که با من همراهي کند، برگزيده کسي هستم که مرا برگزيند، مطيع کسي هستم که از من اطاعت کند و دوست نمي دارد مرا هيچ کس از بندگانم که من اين دوستي را از قلب او بدانم مگر اين که او را دوست مي دارم دوست داشتني که هيچ کس از خلق من قبلا او را دوست نداشته هر کس به راستي مرا طلب کند خواهد يافت و هر کس غير مرا جستجو کند مرا نخواهد يافت. پس اي اهل زمين دور بيندازيد از خودتان آنچه را بر آن هستيد از غرور دنيايي و بشتابيد به سوي کرامت من و همراهي و همنشيني و انس با من و با من مأنوس شويد تا با شما انس بگيرم و بشتابم به سوي محبت شما
بحارالانوار، ج 67، ص 26

میشه یه خواهش از همه عزیزان بکنم؟
والا به خدا یه کسی که دفعه اول تاپیک رو میخواد بخونه ، یکی دو پست اول رو مرتبط با موضوع تاپیک و پست اول میبینه و پست های بعدی همگی فقط بحث و جدل هستند.
داستان اینجاست که جناب سینا(که از متفکران آیین مسیحیت هستند و حضورشون در این وبسایت باعث افتخار هست) از ما درخواست کردند که بگیم چه دینی(کشتی) رو انتخاب میکنیم و چرا.
من به شخصه برای خودم یکی از جالبترین موارد در زندگیم بحث همین کشتی ها بوده
هر کشتی ادعا داره کشتی دیگه ما رو به مقصد نمیرسونه و فقط کشتی خودش هست که کامل و بی عیبه .
من به شخصه دوست دارم کشتی رو انتخاب کنم که بدونم منو به مقصد میرسونه ، تر و تمیزتر باشه ، راحت تر باشه و خیلی چیزهای دیگه که ما هممون میدونیم.اما یه مشکلی که این وسط هست اینه که افراد هرکشتی هر ثانیه در حال تبلیغ کشتی خودشون هستند اما تا زمانی که منه مسافر وارد کشتی نشدم نمیتونم بفهمم امکانات واقعیش چیه و چجوریه و ....از بیرون نگاه کردن و قضاوت کردن واقعا سخته....احتمالا سر در کشتی اسلام هم این نوشته هست که اگر اسلام رو سوار شدی دیگه نمیتونی وسط راه دینت(کشتیت)رو تغییر بدی
اما همه این ها به کنار ، اونچه که همیشه منو آزار داده این بوده که اگر وارد یک کشتی شدم ، دیگه باید تابع دستورات اون کشتی باشم و تابع قوانینش.در واقع هر کشتی که انتخاب کنم برای من یه چهارچوبی میشه که در طول مدت زمان سفر باید تابع قوانینش باشم.
بنابراین من به شخصه دوست دارم کشتی های مختلف رو ببینم ، خوبی ها و بدی هاشون رو حداقلش با این فرصت کم(عمر محدود و عدم توانایی برای بدست آوردن اطلاعات از تمام ادیان) ، از بیرون بسنجم و برای خودم یه قایق درست کنم و خودم اختیار خودم رو در دست داشته باشم
و دلم میخواد به شماها هم بگم که یادمون باشه الزامی نیست سوار کشتی بشیم تا برسیم اون ور آب .....با لنچ ، قایق موتوری و حتی شنا کردن هم میشه رسید اون طرف.
چه با کشتی بریم و چه با مثلا شنا کردن ، همه این ها مشکلات خودشون رو داره و همون طور که گفتم من میپسندم که کشتی یا قایق خودم رو بسازم

[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

خیر جناب muiacir گرامی موضوع از مسیر اصلی اش خارج نشده و شاید چند بار به موضوع اصلی اشاره شده همانطوریکه شما هم در تحلیلتان موضوع کشتی را با سعادت و بندگی و اطاعت ( در قالب شریعت و یا غیر آن ) تبئین کردید

muiacir;517337 نوشت:
اما همه این ها به کنار ، اونچه که همیشه منو آزار داده این بوده که اگر وارد یک کشتی شدم ، دیگه باید تابع دستورات اون کشتی باشم و تابع قوانینش.در واقع هر کشتی که انتخاب کنم برای من یه چهارچوبی میشه که در طول مدت زمان سفر باید تابع قوانینش باشم.

و نهایتا طریق دیگری را هم مطرح کردید

muiacir;517337 نوشت:
چه با کشتی بریم و چه با مثلا شنا کردن ، همه این ها مشکلات خودشون رو داره و همون طور که گفتم من میپسندم که کشتی یا قایق خودم رو بسازم

یاحق

bina88;517364 نوشت:
[=Times New Roman]سلام علیکم و رحمه الله

خیر جناب muiacir گرامی موضوع از مسیر اصلی اش خارج نشده و شاید چند بار به موضوع اصلی اشاره شده همانطوریکه شما هم در تحلیلتان موضوع کشتی را با سعادت و بندگی و اطاعت ( در قالب شریعت و یا غیر آن ) تبئین کردید

و نهایتا طریق دیگری را هم مطرح کردید

یاحق

سلام خدمت حضرت عالی
راستش رو بخواین من طریقت دیگه ای رو مطرح نکردم ، فقط این طور میپسندم که طریقت خودم رو داشته باشم که این طریقت جدای از ادیان دیگر نیست ، بلکه از اون ها هم کمک میگیرم و قرار نیست که دین جدیدی ایجاد کنم

sina178s;517219 نوشت:
ودر مثال دوم كه درست نقل قول نكرديد به غير از گروه اول با كسي قيمت طي نكرد در نهايت به همه به يك اندازه مزد داد و در نهايت گفت ايا اختيار اموال خود را ندارم كه به كسي زياد دهم و به كسي ديگر كم؟

سلام
در اسلام اینچنین است:فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره......
در عین حال داریم:ان الله یرزق من یشا به غیر حساب......
در مورد مثال دوستمون :
1-در اسلام آمده که ابتدای کار شرایط کار را با هم طی کنید و مکتوب کنید.
2-در روشی که در دین شما به آن عمل شده, خوب اگر روز دوم کارگران بخوان کار را ادامه دهند , ترجیح می دهند که همون 2 ساعت آخر را به سرکار بروند......من فکر کنم که در اسلام اگر کشاورزی میخواست سخاوت کنه, به اونی که از صبح اومده بجای 100تومان مثلا 200تومان میداد و به اونی که 4 ساعت کار کرده و قانونا و طبق قول و قرارشون قرار بوده 50 تومان بگیره در پایان 100 تومان میده و برای نفر سوم هم مثلا به جای 20 تومان 40 تومان میدهد.
در واقع به روش شما انسان به تنبلی و تن پروری گرایش پیدا میکنه ولی در اسلام هر سه نفر سعی میکنند که حتما صبح روز بعد اول وقت آنجا باشند و حالا که با ارباب سخاوتمندی سرو کار دارند , خود را موظف می دانند که به نحو احسن کارشان را انجام دهند.
3- با روشی که در دین شما آمده خوشحالترین شخص کسی است که کمتر کار کرده و بعدش وسطی و نهایتا کسی که خود را متضررترین شخص می بیند, کسی است که بیش از همه کار کرده.
این درسته که به کسی ظلمی نشده ولی این مهمه که این رفتار کشاورز یا حاکم یا متشرع دین یا ناخدای کشتی چه اثری بر اذهان تک تک افراد و نهایتا بر کل جامعه میگذاره.
در کشورهای کمونیستی هم تقریبا یک همچین ایده ای برقرار بود:همه باهم به یک اندازه حقوق میگیرند و نهایتا دیدیم که از نظر اقتصادی چه بر سر آنها امد.
----------------------------
درست است که اگر اساس را بر عشق و محبت بنا گذاریم این خیلی خوبه ولی چیزی که مهمه اینه که دین باید کارائی داشته باشه چرا که با واقعیت سروکار داره.مثل این میمونه که بگیم همه باید راهنمائی و رانندگی را رعایت کنند و بعدش چراغ و خط کشی و جریمه و توبیخ را جمع کنیم .....این خیلی خوبه ولی از نظر تئوری و در مدینه فاضله...و در واقعیت چیز دیگری حاکمه.
----------------------------
مشابه این موضوع بحث مقابله با دشمنه :
به نظرم (اگر اشتباهه شما بفرمائید)در مسیحیت داریم که اگر ظالمی زد در گوش شما, شما صورتت را برگردان تا یکی هم در گوش دیگر شما بزنه تا بلکه خجالت بکشه !
خوب این نظریه یا حکم از نظر تئوری یا یک عالم خیالی خیلی هم خوبه و تبلور عشق و پاکی هستش...ولی آیا میتوان جامعه و کل جهان را بر این اساس اداره کرد؟
چقدر تا حالا جنگ و خونریزی به خاطر زیاده خواهیهای یک "حداقل" داشته ایم که نه تنها به دو سیلی راضی نمیشن بلکه قصد نسل کشی و ریشه کن کردن کشورها , مذاهب و مکاتب اقلیتی را دار هستند, و همین امروز هم میتونید آثار آن را ببینید.
ولی در اسلام چنین چیزی نداریم, اسلام میگه اگر ظالمی به مظلومی ظلم کرد باید قصاص بشه و یا غرامت بده (ولی اگر ببخشید بهتره) و اگر موضوع قبیله ای و کشوری است , حاکم حکم جهاد میده و تا پای جان مسلمین با ظالم خواهند جنگید و سیلی او را با سیلی و "سلام "او را با "سلام علیکم"پاسخ خواهند داد.
-------------------------------
در مورد قیاس عشق و بندگی هم که دارید, شما یک نمونه بالاتر از داستان بندگی,عشقو آزادیخواهی نسبت به حادثه کربلا بیارید.
امام حسین که امروز نقطه آرمانی همه مسلمانان جهان شده, دعوت به بردگی میکنه؟
کدام انسان یا کشوری میتونه به آزادی و آزادگی برسه به غیر از راه امام حسین (ع)....که در مورد اون بزرگام دینی و سیاسی جهان سخنانی دارند که شما خودتان هم میدانید.
شما در این 2014 سال یک نمونه عملی بده که براساس عشق مطلق و تئوری تونسته باشه جامعه ای را به سرمنزل مقصود رسونده باشه!
مکتبی که شعار بده با عشق به آزادی برس ولی کارائی نداشته باشه بهتره یا مکتبی که در آن منادی ندا میکنه : "اگر دین ندارید حداقل آزاده مرد باشید."
شما یک داستان حتی تخیلی بیار که نمود و تجلی عشق را رنگینتر و زیباتر از "واقع کربلا" به نمایش بگذاره!
از 14 معصوم ما کدامشون برده بودند؟ همه برای آزادی انسانها امر به معروف و نهی از منکر کردند و نشان حقانیتشان هم شهید شدن 13 تای آنها بود!
-------------------------------
یکی از دلایل نیاز به دین کاملتر همان رفتار و برخورد اجتماعی دین با جامعه بود که ظهور یک دین کاملتر و عملیتری را که بر مبنای واقعیات و نیازهای واقعی جامعه بناشده باشه , بعد از مسیحیت , اسلام ظهور کرد.
موفق باشید

muiacir;517337 نوشت:
میشه یه خواهش از همه عزیزان بکنم؟
والا به خدا یه کسی که دفعه اول تاپیک رو میخواد بخونه ، یکی دو پست اول رو مرتبط با موضوع تاپیک و پست اول میبینه و پست های بعدی همگی فقط بحث و جدل هستند.
داستان اینجاست که جناب سینا(که از متفکران آیین مسیحیت هستند و حضورشون در این وبسایت باعث افتخار هست) از ما درخواست کردند که بگیم چه دینی(کشتی) رو انتخاب میکنیم و چرا.
من به شخصه برای خودم یکی از جالبترین موارد در زندگیم بحث همین کشتی ها بوده
هر کشتی ادعا داره کشتی دیگه ما رو به مقصد نمیرسونه و فقط کشتی خودش هست که کامل و بی عیبه .
من به شخصه دوست دارم کشتی رو انتخاب کنم که بدونم منو به مقصد میرسونه ، تر و تمیزتر باشه ، راحت تر باشه و خیلی چیزهای دیگه که ما هممون میدونیم.اما یه مشکلی که این وسط هست اینه که افراد هرکشتی هر ثانیه در حال تبلیغ کشتی خودشون هستند اما تا زمانی که منه مسافر وارد کشتی نشدم نمیتونم بفهمم امکانات واقعیش چیه و چجوریه و ....از بیرون نگاه کردن و قضاوت کردن واقعا سخته....احتمالا سر در کشتی اسلام هم این نوشته هست که اگر اسلام رو سوار شدی دیگه نمیتونی وسط راه دینت(کشتیت)رو تغییر بدی
اما همه این ها به کنار ، اونچه که همیشه منو آزار داده این بوده که اگر وارد یک کشتی شدم ، دیگه باید تابع دستورات اون کشتی باشم و تابع قوانینش.در واقع هر کشتی که انتخاب کنم برای من یه چهارچوبی میشه که در طول مدت زمان سفر باید تابع قوانینش باشم.
بنابراین من به شخصه دوست دارم کشتی های مختلف رو ببینم ، خوبی ها و بدی هاشون رو حداقلش با این فرصت کم(عمر محدود و عدم توانایی برای بدست آوردن اطلاعات از تمام ادیان) ، از بیرون بسنجم و برای خودم یه قایق درست کنم و خودم اختیار خودم رو در دست داشته باشم
و دلم میخواد به شماها هم بگم که یادمون باشه الزامی نیست سوار کشتی بشیم تا برسیم اون ور آب .....با لنچ ، قایق موتوری و حتی شنا کردن هم میشه رسید اون طرف.
چه با کشتی بریم و چه با مثلا شنا کردن ، همه این ها مشکلات خودشون رو داره و همون طور که گفتم من میپسندم که کشتی یا قایق خودم رو بسازم

با سلام
من درخواست شما را منطقي و اساسي ميدانم اينكه سوار كدام كشتي شويم
براي بيان نظر ايماني خودم به عنوان يك مسيحي ذكر يك نكته ضروري است الهيات مسيحي و مباني ايماني ما مبتني بر مطالعات و شنيدن ها و گفتن ها و بررسي ها و تحقيقات صرف نيست اينها لازم است اما نه كافي و نه تعيين كننده هستند به نوعي كه بتوان يك فتواي قطعي صادر كرد چه اگر شما همه اديان و مكاتب و فرق را بررسي و مطالعه ميكرديد نه امكان انتخاب صحيح برايتان ميسر ميشد و نه چنين انتخابي فايده اي داشت مثل اينكه شما مطالعات زيادي در باره امكان حيات ويا سابقه حيات در مريخ را انجام ميداديد و بر فرض كه به نتيجه قطعي هم ميرسيديد حال چه نقشي در تعيين مسير زندگي شما ميداشت و يا چه سودي برايتان به ارمغان مي آورد غير از اينكه در جمعي مي نشستيد و از مريخ شناسي خود داد سخن ميداديد و جبهه بندي موافق و مخالف درست ميكرديد
ما به عنوان مسيحي ايمان داريم كه خدا چون پدري مهربان و دلسوز در پي يافتن ما فرزندان گم شده خود است و وقتي به مسيح ايمان مي روح القدس را ديافت ميكنيم كه مارا در راستي هدايت و تقويت ميكند
حال سخن حضرت داوود را بكار بگيريد كه فرمود بچشيد و ببينيد كه خداوند نيكوست - مسيح فرمود اينك بر در قلب شما ايستاده در را ميكوبم هر كس در را باز كند من وارد شده با او زندگي خواهم كرد
چرا امتحان نمي كنيد؟

sina178s;515797 نوشت:
با سلام
فرموديد :
بندگی راه رسیدن به کمال است و انسان از این طریق است که به مقام خلیفه اللهی می رسد
1 - مفهوم كمال حاصل از بندگي چيست؟ دو كلمه اي كه در دو جهت مخالف و متضاد هم سير ميكنند چگونه يكي مقدمه ديگري ميشود/؟
2 - مقام خليفه اللهي يعني چه؟ در اين 1400 سال اسلام مصداقي مستند داشته است؟

فرموديد:
در مورد عیسی(ع) نیز ایمان به او مستلزم پیروی از اوست و تفاوتی در این زمینه وجود ندارد.

آيا فراموش كرديد كه مسيح شاگردان را برادر خطاب كرد؟ آيا فراموش كرديد مسيح فرمود نيامده ام مخدوم شوم بلكه خدمت نمايم؟
آيا فراموش كرديد مسيح به شاگردان ياد داد تا در دعاي رباني خدا را - ابا - اي پدر - خطاب كنند؟
قطعا انسان در گناه كه عاصي و در جنگ با خداست و اسير هواي نفس است بنده است اما انكه از قيد گناه آزاد ميشود و كفاره گناهانش پرداخت گرديده ديگر اسير نيست و ازاد است و نه فقط اين روح و مقام پسر خواندگي را هم دريافت نموده است
راهي كه با با اصرار به بندگي طي شود به آزادي ختم نمي شود



با سلام خدمت شما دوست گرامی

کمال انسان در این است که به ویژگی ها و صفات الهی برسد زیرا سرشت و ذات او الهی است(و نفخت فیه من روحی). رسیدن به این مقام امری است که تنها با طی کردن راه صحیحی که خداوند نشان می دهد امکان پذیر است. پیروی کردن از این راه را بندگی می نامیم.
چنان چه از این توضیح و توضیحات قبلی مشخص است، ارائه راه کمال، وظیفه هر دینی است و در این بین تفاوتی بین ادیان نیست. طی کردن این راه نیز وظیفه مومنان است و در این باب نیز تفاوتی بین پیروان ادیان نیست. اگر طی کردن این راه را بندگی بنمامیم، تمام ادیان از پیروان خود بندگی می خواهند و در این بین تفاوتی میان مسیحیت و اسلام نیست.

تفاوت در این است که کدام یک از این راه های نشان داده شده، صحیح است و کدام نیست.

اینکه خدا را بشر کنیم و برای او پسر و فرزند فرض کنیم، جز وعده بی پایه نیست. خداوند منزه است از آنکه فرزند داشته باشد و نیز منزه است از آنکه در قالب جسمانی و محدود در آید.
"فرزند خدا" مفهومی پاردوکسکال و متعارض است. خداوند اساسا نمی تواند فرزندی داشته باشد زیرا شان او بسیار برتر از جسمانی بودن است.
اینکه انسان ها را اساسا و در بدو تولد گناه کار فرض کنیم، امر خطایی است. به عبارت دیگر اینکه از دیدگاه مسیحیت، انسان ها ذاتا دارای گناه نخستین هستند، امر قابل دفاعی نیست تا اینکه در ادامه بگویند مسیح خود را فدا کرد و این گناه نخستین بخشیده شد. فردی که عملی را با اختیار خود انجام نداده است، نمی تواند مرتکب گناه باشد بنابراین هیچ انسانی نمی تواند دارای گناه مرتکب نشده باشد و بنابراین وعده بخشش چنین گناه واهی ای، و آزادی از در بند بودن خیالی، چیزی نیست که بتوان آن را آزادی نامید و ملاک برتری مسیحیت بر اسلام قرار داد.

موفق باشید

*عارف*;517409 نوشت:
سلام
در اسلام اینچنین است:فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره......
در عین حال داریم:ان الله یرزق من یشا به غیر حساب......
در مورد مثال دوستمون :
1-در اسلام آمده که ابتدای کار شرایط کار را با هم طی کنید و مکتوب کنید.
2-در روشی که در دین شما به آن عمل شده, خوب اگر روز دوم کارگران بخوان کار را ادامه دهند , ترجیح می دهند که همون 2 ساعت آخر را به سرکار بروند......من فکر کنم که در اسلام اگر کشاورزی میخواست سخاوت کنه, به اونی که از صبح اومده بجای 100تومان مثلا 200تومان میداد و به اونی که 4 ساعت کار کرده و قانونا و طبق قول و قرارشون قرار بوده 50 تومان بگیره در پایان 100 تومان میده و برای نفر سوم هم مثلا به جای 20 تومان 40 تومان میدهد.
در واقع به روش شما انسان به تنبلی و تن پروری گرایش پیدا میکنه ولی در اسلام هر سه نفر سعی میکنند که حتما صبح روز بعد اول وقت آنجا باشند و حالا که با ارباب سخاوتمندی سرو کار دارند , خود را موظف می دانند که به نحو احسن کارشان را انجام دهند.
3- با روشی که در دین شما آمده خوشحالترین شخص کسی است که کمتر کار کرده و بعدش وسطی و نهایتا کسی که خود را متضررترین شخص می بیند, کسی است که بیش از همه کار کرده.
این درسته که به کسی ظلمی نشده ولی این مهمه که این رفتار کشاورز یا حاکم یا متشرع دین یا ناخدای کشتی چه اثری بر اذهان تک تک افراد و نهایتا بر کل جامعه میگذاره.
در کشورهای کمونیستی هم تقریبا یک همچین ایده ای برقرار بود:همه باهم به یک اندازه حقوق میگیرند و نهایتا دیدیم که از نظر اقتصادی چه بر سر آنها امد.
----------------------------
درست است که اگر اساس را بر عشق و محبت بنا گذاریم این خیلی خوبه ولی چیزی که مهمه اینه که دین باید کارائی داشته باشه چرا که با واقعیت سروکار داره.مثل این میمونه که بگیم همه باید راهنمائی و رانندگی را رعایت کنند و بعدش چراغ و خط کشی و جریمه و توبیخ را جمع کنیم .....این خیلی خوبه ولی از نظر تئوری و در مدینه فاضله...و در واقعیت چیز دیگری حاکمه.
----------------------------
مشابه این موضوع بحث مقابله با دشمنه :
به نظرم (اگر اشتباهه شما بفرمائید)در مسیحیت داریم که اگر ظالمی زد در گوش شما, شما صورتت را برگردان تا یکی هم در گوش دیگر شما بزنه تا بلکه خجالت بکشه !
خوب این نظریه یا حکم از نظر تئوری یا یک عالم خیالی خیلی هم خوبه و تبلور عشق و پاکی هستش...ولی آیا میتوان جامعه و کل جهان را بر این اساس اداره کرد؟
چقدر تا حالا جنگ و خونریزی به خاطر زیاده خواهیهای یک "حداقل" داشته ایم که نه تنها به دو سیلی راضی نمیشن بلکه قصد نسل کشی و ریشه کن کردن کشورها , مذاهب و مکاتب اقلیتی را دار هستند, و همین امروز هم میتونید آثار آن را ببینید.
ولی در اسلام چنین چیزی نداریم, اسلام میگه اگر ظالمی به مظلومی ظلم کرد باید قصاص بشه و یا غرامت بده (ولی اگر ببخشید بهتره) و اگر موضوع قبیله ای و کشوری است , حاکم حکم جهاد میده و تا پای جان مسلمین با ظالم خواهند جنگید و سیلی او را با سیلی و "سلام "او را با "سلام علیکم"پاسخ خواهند داد.
-------------------------------
در مورد قیاس عشق و بندگی هم که دارید, شما یک نمونه بالاتر از داستان بندگی,عشقو آزادیخواهی نسبت به حادثه کربلا بیارید.
امام حسین که امروز نقطه آرمانی همه مسلمانان جهان شده, دعوت به بردگی میکنه؟
کدام انسان یا کشوری میتونه به آزادی و آزادگی برسه به غیر از راه امام حسین (ع)....که در مورد اون بزرگام دینی و سیاسی جهان سخنانی دارند که شما خودتان هم میدانید.
شما در این 2014 سال یک نمونه عملی بده که براساس عشق مطلق و تئوری تونسته باشه جامعه ای را به سرمنزل مقصود رسونده باشه!
مکتبی که شعار بده با عشق به آزادی برس ولی کارائی نداشته باشه بهتره یا مکتبی که در آن منادی ندا میکنه : "اگر دین ندارید حداقل آزاده مرد باشید."
شما یک داستان حتی تخیلی بیار که نمود و تجلی عشق را رنگینتر و زیباتر از "واقع کربلا" به نمایش بگذاره!
از 14 معصوم ما کدامشون برده بودند؟ همه برای آزادی انسانها امر به معروف و نهی از منکر کردند و نشان حقانیتشان هم شهید شدن 13 تای آنها بود!
-------------------------------
یکی از دلایل نیاز به دین کاملتر همان رفتار و برخورد اجتماعی دین با جامعه بود که ظهور یک دین کاملتر و عملیتری را که بر مبنای واقعیات و نیازهای واقعی جامعه بناشده باشه , بعد از مسیحیت , اسلام ظهور کرد.
موفق باشید

با سلام
دوست عزيز چون قضاوت شما بر اساس يك پيشفرض غلط است استدلال و نتيجه گيري شما هم با همين روال پيش رفته است
ملكوت خدا كارگر و كارفرما نيست مثل مسيح را اولا از انجيل مطالعه كنيد و سپس وجه مورد اشاره آن مثل را استخراج كنيد يك مثل الزاما در همه وجوه مطابق با نظر مثال زننده نيست
در داستان مربوط كه بر گرفته از مثالها و ضرب المثل هاي متداول در فرهنگ يهود 2000 سال پيش است نرخ كارگر و زمانبندي كار روزانه و رابطه كارگر و ارباب مطابق رسم يهود مي باشد انچه مدنظر مثال است اين است كه فرض كنيد گروه اول كارگرها 50000 تومان طي كرده اند تا از صبح ساعت 8 الي ساعت 4 عصر كار كنند حال بعضي كارگرها ساعت 10 صبح و 12 و 2 عصر به كار گمارده ميشوند در آخر ارباب به همه 50000 تومان پرداخت ميكند كارگرهاي گروه اول اعتراض ميكنند چرا به همه يك پول پرداخت شده در حاليكه آنها بيش از بقيه كار كرده بودند - ارباب پاسخ ميدهد ايا من در حق شما ظلم كرده ام 50000 تومان طي كرده بودم و پرداخت كردم ايا صاحب اختيار اموال خودم نيستم كه به هر كس چه قدر ببخشم؟
اين مثال در واقع پاسخ به كساني بود كه ميگفتند بسياري براي ديدن مسيح ساليان سال منتظر شدند و عمرشان كفاف ظهور مسيح را نداد اما گروهي ديگر با اينكه منتظر نبودند ظهور مسيح را با چشم خود ديدند و از رحمت او شفا يافتند و با چشمان خود نجات خدا را ديدند
لذا مسيح فرمود چه بسا در ملكوت خدا آخرين كه اول ميشوند و اولين كه آخر ميشوند لذا بايد با جد بليغ نجات خود را حفظ كنيم و وفادار به مسيح باشيم
از اينكه از بحث اصلي كمي دور افتاديم پوزش ميخواهم چون طرح شده بود لازم به توضيح ديدم

رئوف;517733 نوشت:

با سلام خدمت شما دوست گرامی

کمال انسان در این است که به ویژگی ها و صفات الهی برسد زیرا سرشت و ذات او الهی است(و نفخت فیه من روحی). رسیدن به این مقام امری است که تنها با طی کردن راه صحیحی که خداوند نشان می دهد امکان پذیر است. پیروی کردن از این راه را بندگی می نامیم.
چنان چه از این توضیح و توضیحات قبلی مشخص است، ارائه راه کمال، وظیفه هر دینی است و در این بین تفاوتی بین ادیان نیست. طی کردن این راه نیز وظیفه مومنان است و در این باب نیز تفاوتی بین پیروان ادیان نیست. اگر طی کردن این راه را بندگی بنمامیم، تمام ادیان از پیروان خود بندگی می خواهند و در این بین تفاوتی میان مسیحیت و اسلام نیست.

تفاوت در این است که کدام یک از این راه های نشان داده شده، صحیح است و کدام نیست.

اینکه خدا را بشر کنیم و برای او پسر و فرزند فرض کنیم، جز وعده بی پایه نیست. خداوند منزه است از آنکه فرزند داشته باشد و نیز منزه است از آنکه در قالب جسمانی و محدود در آید.
"فرزند خدا" مفهومی پاردوکسکال و متعارض است. خداوند اساسا نمی تواند فرزندی داشته باشد زیرا شان او بسیار برتر از جسمانی بودن است.
اینکه انسان ها را اساسا و در بدو تولد گناه کار فرض کنیم، امر خطایی است. به عبارت دیگر اینکه از دیدگاه مسیحیت، انسان ها ذاتا دارای گناه نخستین هستند، امر قابل دفاعی نیست تا اینکه در ادامه بگویند مسیح خود را فدا کرد و این گناه نخستین بخشیده شد. فردی که عملی را با اختیار خود انجام نداده است، نمی تواند مرتکب گناه باشد بنابراین هیچ انسانی نمی تواند دارای گناه مرتکب نشده باشد و بنابراین وعده بخشش چنین گناه واهی ای، و آزادی از در بند بودن خیالی، چیزی نیست که بتوان آن را آزادی نامید و ملاک برتری مسیحیت بر اسلام قرار داد.

موفق باشید

با سلام
اولا و لطفا نوشته و استدلال خود را مزين و مستند به ايات قران بفرمائيد تا نظر شخصي تا را با نظر اسلام تمييز دهيم
در مورد فرزند خواندگي قبلا توضيح دادم لازم بشود بار ديگر توضيح خواهم داد ذهن خود و ديگران را از پدر و پسر به خانواده و ازدواج و توليد مثل رها سازيد رابطه پدري و پسري بر گرفته از فرهنگ ديني يهود است براي بيان رابطه مسيح با خدا و ما با مسيح و خدا
در مورد گناه نخستين نيز همينطور
كسي مدعي نيست كه يك نوزاد 2 روزه گناهكار است و مستوجب مجازات الهي - بشار امروز وارث نتايج سقوط نسل اول يعني ادم و حوا هستند كه از بهشت رانده شذه اند ما چه بخواهيم و چه نخواهيم وارث تصميمات پدران خود هستيم و نحوه زندگي و نتيجه اعمال انها زندگي ما را تحت تاثير قرار داده است و تصميمات ما هم بر سرنوشت فرزندان مان اثر خواهد داشت
در تاپيك مجزائي يك به يك به مفاهيم الهياتي اسلام و مسيحيت خواهيم پرداخت اگر عمري باشد و امكان ادامه مباحث

sina178s;517722 نوشت:
با سلام
من درخواست شما را منطقي و اساسي ميدانم اينكه سوار كدام كشتي شويم
براي بيان نظر ايماني خودم به عنوان يك مسيحي ذكر يك نكته ضروري است الهيات مسيحي و مباني ايماني ما مبتني بر مطالعات و شنيدن ها و گفتن ها و بررسي ها و تحقيقات صرف نيست اينها لازم است اما نه كافي و نه تعيين كننده هستند به نوعي كه بتوان يك فتواي قطعي صادر كرد چه اگر شما همه اديان و مكاتب و فرق را بررسي و مطالعه ميكرديد نه امكان انتخاب صحيح برايتان ميسر ميشد و نه چنين انتخابي فايده اي داشت مثل اينكه شما مطالعات زيادي در باره امكان حيات ويا سابقه حيات در مريخ را انجام ميداديد و بر فرض كه به نتيجه قطعي هم ميرسيديد حال چه نقشي در تعيين مسير زندگي شما ميداشت و يا چه سودي برايتان به ارمغان مي آورد غير از اينكه در جمعي مي نشستيد و از مريخ شناسي خود داد سخن ميداديد و جبهه بندي موافق و مخالف درست ميكرديد
ما به عنوان مسيحي ايمان داريم كه خدا چون پدري مهربان و دلسوز در پي يافتن ما فرزندان گم شده خود است و وقتي به مسيح ايمان مي روح القدس را ديافت ميكنيم كه مارا در راستي هدايت و تقويت ميكند
حال سخن حضرت داوود را بكار بگيريد كه فرمود بچشيد و ببينيد كه خداوند نيكوست - مسيح فرمود اينك بر در قلب شما ايستاده در را ميكوبم هر كس در را باز كند من وارد شده با او زندگي خواهم كرد
چرا امتحان نمي كنيد؟

تشکر میکنم از حضرت عالی
بنده به شخصه مسلمان هستم اما اگر یادتون باشه توی تاپیک ارتداد از قوانین شما برای مرتدان واقعاخوشم اومد و این سری رفتار شما با مرتدان رو تحسین کردم.
1 - قبول دارین هر دینی ادعای رسیدن به خدا رو داره و مابقی دین ها رو ناقص و یا شاید باطل میدونه؟به نظرتون علت چیه
2 - میشه یه بار دیگه بفرمایین اون " چرا امتحان نمیکنید" دقیقا منظورتون چیه؟دلم میخواد انچه که میگویید رو واقعا امتحان کنم اگر با منطق و عقلم جور در بیاد.
پی نوشت:
تاپیک خوبی ایت ، خیلی عالی میشود مابقی دوستان هم نظرات خودشون رو بیان کنند

muiacir;517760 نوشت:
تشکر میکنم از حضرت عالی
بنده به شخصه مسلمان هستم اما اگر یادتون باشه توی تاپیک ارتداد از قوانین شما برای مرتدان واقعاخوشم اومد و این سری رفتار شما با مرتدان رو تحسین کردم.
1 - قبول دارین هر دینی ادعای رسیدن به خدا رو داره و مابقی دین ها رو ناقص و یا شاید باطل میدونه؟به نظرتون علت چیه
2 - میشه یه بار دیگه بفرمایین اون " چرا امتحان نمیکنید" دقیقا منظورتون چیه؟دلم میخواد انچه که میگویید رو واقعا امتحان کنم اگر با منطق و عقلم جور در بیاد.
پی نوشت:
تاپیک خوبی ایت ، خیلی عالی میشود مابقی دوستان هم نظرات خودشون رو بیان کنند

با سلام
خلاصه عرض ميكنم
1 - بله درست است نه فقط هر ديني ميگويد تنها دين حق من هستم و تنها فرقه ناجيه فقط من هستم - اين نكته ريشه در همان گناه نخستين دارد كه با عصيان بر عليه خدا - در واقع انسان جاي خدا نشسته و خود را نه فقط هم شان خدا كه بالاتر و داناتر مي بيند لذا هر كس نظر خود را تنها حقيقت موجود مي داند در سوي ديگر بعضي هم با نيت درست در خطا افتاده اند و هر كسي از ظن خود و در وهم خيال خود مدعي است خداي واقعي را يافته است و بقيه يا اشتباه ميكنند يا در خطا هستند
را حل چيست كه ما دچار اين خطا نشويم ميرسيم به سوال دوم شما
2 - امتحان اين است اگر معتقد به خدايي هستيد يا حداقل شك داريد كه وجود داشته باشد كه بايد در برابر او سر تعظيم و تكريم فرود آوريم از خود همان خدا بخواهيد كه شما را هدايت كند و راه حق را نه در وهم و خيال و تفكر و خواب - بلكه به وضوح شما را هدايت كند طوري كه خود شما شاهد زنده بر خداي زنده باشيد - من تجربه كرده ام شما هم ميتوانيد تجربه كنيد

sina178s;517777 نوشت:
با سلام
خلاصه عرض ميكنم
1 - بله درست است نه فقط هر ديني ميگويد تنها دين حق من هستم و تنها فرقه ناجيه فقط من هستم - اين نكته ريشه در همان گناه نخستين دارد كه با عصيان بر عليه خدا - در واقع انسان جاي خدا نشسته و خود را نه فقط هم شان خدا كه بالاتر و داناتر مي بيند لذا هر كس نظر خود را تنها حقيقت موجود مي داند در سوي ديگر بعضي هم با نيت درست در خطا افتاده اند و هر كسي از ظن خود و در وهم خيال خود مدعي است خداي واقعي را يافته است و بقيه يا اشتباه ميكنند يا در خطا هستند
را حل چيست كه ما دچار اين خطا نشويم ميرسيم به سوال دوم شما
2 - امتحان اين است اگر معتقد به خدايي هستيد يا حداقل شك داريد كه وجود داشته باشد كه بايد در برابر او سر تعظيم و تكريم فرود آوريم از خود همان خدا بخواهيد كه شما را هدايت كند و راه حق را نه در وهم و خيال و تفكر و خواب - بلكه به وضوح شما را هدايت كند طوري كه خود شما شاهد زنده بر خداي زنده باشيد - من تجربه كرده ام شما هم ميتوانيد تجربه كنيد

به نظر شما و درواقع به نظر دین مسیحیت ، علت مورد شماره 1 چیست؟چاره چیست؟چرا مثلا خود مسیحیت نمیگه که آقا هم کشتی من میرسه به مقصد و هم کشتی اسلام ولی مثلا من این برتری ها رو دارم.چه مسیحیت و چه اسلام الزاما تاکید دارند که فقط کشتی ما میرسه به مقصد.
2 - قبلا هم گفتم که شغل من اینه که روزی 20 تا مریض میبینم.همین در حال حاضر مریضی دارم که جوون 26 ساله هست ، پدرش و خانوادش خیلی مومن و محتاط در امر حلال و حرام و مبانی دینی و .... هستند .4 ساله این جوون به علت ضربه مغزی سفتی اندام بسیار بسیار شدید پیدا کرده که ویلچری شده ، صحبت نمیکنه فقط داد میزنه و واقعا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین
دیشب پدرش جلوی من به گریه افتاد که پولام دیگه ته کشیده ولی نمیتونم
درمانش رو رها کنم....
بگذریم ، داستان مفصله
اسلام میگه حکمتی هست (چون کلا اسلام یعنی تسلیم بودن)
مسیحیت چی میگه؟
من هرچی فکر کردم گفتم واقعا اگر خدایی هست آخه چه حکمی توی این بیچاره ها هست؟
الله اعلم

سلام علیکم

sina178s;517734 نوشت:
دوست عزيز چون قضاوت شما بر اساس يك پيشفرض غلط است استدلال و نتيجه گيري شما هم با همين روال پيش رفته است
ملكوت خدا كارگر و كارفرما نيست مثل مسيح را اولا از انجيل مطالعه كنيد

دوست گرامی ,قضاوت من براساس پیام قبلی شما بود و شاید به همین دلیل (از نظر شما غلطه), فکر کنم برای کسی که در جزیره گیر کرده دیگه فرصت این نباشه که بره فیها خالدون کشتی را در بیاره و شما هم اینجا دارید تبلیغ کشتی خودتون را می کنید فکر نکنم صلاح باشه در قبال هر سوال مسافرین یک کتاب از مراجع خودتون را مطرح کنید ,چرا که در اینصورت حضور شما در اینجا نامعقول میشه!
من هم اینهمه در مورد کشتی امام حسین (ع) (1) صحبت کردم چرا که ایشان واقعا کشتی نجات هستن و شما هیچکدوم را نمیخواهید ببینید؟ چرا که از قبل کشتی خودت را انتخاب کردید!
ولی من میخوام درست مثل همون پیام اولتون راحت با هم صحبت کنیم و انتخاب کنیم..ولی این درسته که مسلمان هستم و به نوعی کشتیمو انتخاب کرده ام (در واقع همه تو این فروم اینطوری هستن) ولی مسلما هدف شما از زدن این تاپیک نقد و مقایسه ادیان و انتخاب براساس عقل و نه نقل هستش.لذا ......
sina178s;517734 نوشت:
از اينكه از بحث اصلي كمي دور افتاديم پوزش ميخواهم چون طرح شده بود لازم به توضيح ديدم

مسلما برای انتخاب یک کشتی به سوابق اون هم باید مراجعه کرد.
از سوابق کشتی مسیحیت بفرمائید که تا به حال با مسافران قبلی(قرنها قبل) چه کرده و همچنین مسافران فعلی اون در چه حالی هستند؟
تشکر

(1) : قال رسول الله :ان الحسین (ع) مصباح الهدی و سفینه النجاه....امام حسین (ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است

muiacir;517793 نوشت:
به نظر شما و درواقع به نظر دین مسیحیت ، علت مورد شماره 1 چیست؟چاره چیست؟چرا مثلا خود مسیحیت نمیگه که آقا هم کشتی من میرسه به مقصد و هم کشتی اسلام ولی مثلا من این برتری ها رو دارم.چه مسیحیت و چه اسلام الزاما تاکید دارند که فقط کشتی ما میرسه به مقصد.
2 - قبلا هم گفتم که شغل من اینه که روزی 20 تا مریض میبینم.همین در حال حاضر مریضی دارم که جوون 26 ساله هست ، پدرش و خانوادش خیلی مومن و محتاط در امر حلال و حرام و مبانی دینی و .... هستند .4 ساله این جوون به علت ضربه مغزی سفتی اندام بسیار بسیار شدید پیدا کرده که ویلچری شده ، صحبت نمیکنه فقط داد میزنه و واقعا یه چیزی میگم یه چیزی میشنوین
دیشب پدرش جلوی من به گریه افتاد که پولام دیگه ته کشیده ولی نمیتونم
درمانش رو رها کنم....
بگذریم ، داستان مفصله
اسلام میگه حکمتی هست (چون کلا اسلام یعنی تسلیم بودن)
مسیحیت چی میگه؟
من هرچی فکر کردم گفتم واقعا اگر خدایی هست آخه چه حکمی توی این بیچاره ها هست؟
الله اعلم

با سلام
با عرض پوزش خلاصه جواب مي دهم
1 - دليل اينكه اولا حقيقت يكي است و نه دو يا بيشتر ثانيا مسيح فرموذ من راه و راستي و حيات هستم
تاريخ و شاهدان مسيح و كتابمقدس شهادت ميدهند كه او در دعاي خود صادق بود نه فقط اين ما ايمان داريم كه او خداي زنده است نه فقط در 2000 سال پيش بلكه امروز و تا ابد الاباد - عقل ايجاب ميكند كه فرض كنيد همه غلط و دروغ ميگويند و اگر شما براي خدا ارزش داريد پس خود او قادر است كه اگر صادق باشيد شما را هدايت كند از خود خدا بخواهيد تا حقيقت را بر شما روشن كند
2 - دوست من مسيح به ما وعده نداد كه اگر به او ايمان بياوريم همه مشكلات ما حل ميشود و از همه بيماري هايمان شف مي يابيم
او فرمود هر كه به من ايمان دارد صليب خود را برداشته و همه روزه به دنبال من بيايد - او فرمود بخاطر من سختي هاي زيادي خواهيد كشيد شما را به كنيسه ها برده و محاكمه خواهند كرد - شاگردان مسيح نيز يا مصلوب شدند و يا در چاه شير ها انداخته شدند
اما چرا بيماري هاي صعب العلاج و پر از رنج و محنت وجود دارد
اول اينكه اين چرخه طبيعت است كه انسانها با بيماري ها و حوادث مختلف مي ميرند تا نسل جديدتري جاي انان را بگيرند - اما دليل الهياتي آن اين است كه بواسطه سقوط و هبوط انسان همه طبيعت من جمله خود انسان چه از نظر اخلاقي و چه از نظر ژنتيك سقوط گرده اند و گرنه خدا انسان را براي مرگ خلق نكرده بود مرگ روحاني در صليب مسيح شكست خورد و كساني كه به مسيح ايمان اورند نجات مي يابند اما طبيعت جسماني انسان آبستن اين مرگ و زوال است
پس بايد ضمن تلاش براي مبارزه با بيماري واقعيت هاي زندگي را پذيرفت قطعا اگر كسي به نجات و رستگاري و حيات ابدي پس از مرگ ايمان دارد مي تواند با زوال جسم مادي كنار ايد ولي اگر زندگي را محدود به بازه تولد و مرگ بدانيد من پاسخي ندارم
نمي خواهم تجربه خودم يا كساني را كه با چشم خود ديده ام براي بيماتان تجويز كنم با اين حال براي بيمارتان نزد خداوند عيساي مسيح دعا كنيد اگر در اراده مسيح باشد قطعا شفا خواهد يافت

موضوع قفل شده است