جمع بندی آیا حضرت موسی خدا را دید ؟

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا حضرت موسی خدا را دید ؟

سلام

من تا اونجای که میدانم فکر کنم حضرت موسی دوبار خداوند را دید .
یکیش کوه طور : اى موسى! * من خود پروردگار توام كفش‌هاى خود را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى

یکیش هم کوه سینا که ده فرمان وحی شد .

سوالم این است که واقعا آن حضرت خدا را با چشم دید ؟ یعنی دید که خدا چه شکلی است ؟؟؟

[=impact]

با نام الله




کارشناس بحث: استاد
هادی

با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسشی که مطرح فرمودید

خداوند سبحان وجود تجرّدی بلکه مافوق تجرّدی دارد و موجود مجرد با چشم سر دیده نمی شود، لذا یقینا منظور از دیدن خدا، مشاهده با چشم باطن و دیده دل است. چنان که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: « لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏»،چشم های ظاهر او را درک نمی کنند اما قلوب و دل ها او را درک می کنند.[ نهج البلاغه، خطبه 179] و در حدیث دیگر است که حضرت امیر (علیه السلام) به ذعلب فرمود: و ای بر تو چشم‌ها او را نمی‌بینند، لکن دل ‌ها او را می‌بینند.[ میزان الحکمة، ج6، ص190، ح 12095]
حضرت موسی علیه السلام نیز با دیده دل تجلی اسماء و صفات الهی را مشاهده کرد نه با دیده سر ، چشم ظاهر چون خود مادی است چیزی فراتر از مادّه را نمی تواند مشاهده کند.
اما در رابطه با اینکه آیا حضرت موسی علیه السلام مشاهده فرمود که خداوند چه شکلی است؟! با توجه به اینکه خداوند مجرد و مافوق تجرّد می باشد منزّه از این است که شکل داشته باشد، شکل یعنی حصار و محدودیّت، لذا خدا شکل ندارد، چون محدود نیست. بلکه شکل علامت ناقص‌ترین رتبه وجود می‌باشد که وجود مادّی است، لذا حتّی موجودات غیر مادّی همچون فرشتگان، عقل، اراده و ... نیز شکل ندارند.
موفق و موید باشید

[h=1]سلام
دیدار موسی با خدا
[/h]در برنامه معرفت

سلام و تشکر

پس منظور از :

هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( طه 10 )

پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي ( 11 )

اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي ( 12 )

و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده ( 13 )

من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم.

در غیر اینصورت آتش چیست ؟

حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟

این منم ، خدا خودش را معرفی میکند

کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟

یعنی خداوند توان این را ندارد که خود را به پیامبر نشان دهد ؟

نه این آتش بود نه این صدا! اگر آتش معمولی و صدای با فرکانس 20 تا 20000 هرتز بود که دیگه پیغمبر خدا چه برتری نسبت به خلق خدا داشت؟ و چه نیازی بود شخص به مقام نبوت برسه؟ خوب این صدا و آتش معمولی رو من و شما هم میبینیم! اینطوری نیست که اگر فرعون هم کنار حضرت موسی بود صدای وحی رو می شنید و اون آتش رو میدید... حضرت موسی گفت انی انست نارا فقط حضرت موسی آتش را دید نه خانواده اش.

اون لینکی که دادم رو دقیق مطالعه بفرمائید

لطفا کارشناسان فقط جواب بدن:Rose:

سوال من
پس منظور از :

هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( طه 10 )

پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي ( 11 )

اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي ( 12 )

و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده ( 13 )

من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم.

در غیر اینصورت آتش چیست ؟

حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟

این منم ، خدا خودش را معرفی میکند

کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟

یعنی خداوند توان این را ندارد که خود را به پیامبر نشان دهد ؟

mahdi.sh;508115 نوشت:
لطفا کارشناسان فقط جواب بدن:rose:

سوال من
پس منظور از :
هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( طه 10 )
پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي ( 11 )
اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي ( 12 )
و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده ( 13 )
من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم
در غیر اینصورت آتش چیست ؟
حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟
این منم ، خدا خودش را معرفی میکند
کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟

یعنی خداوند توان این را ندارد که خود را به پیامبر نشان دهد ؟

باسلام

بنده کارشناس نیستم. فقط نظرم رو میگم

موسای کلیم چیزی از دور دید که فکر کرد آتش است اما وقتی رسید با چشم باطنی (چشم دل) نوری یا درختی نورانی را دید که صدایی از آن شنیده شد که گفت من پروردگار تو هستم.

حضرت موسی خدا رو ندید بلکه تجلی خداوند بر درخت و کوه رو دید و صدای معنوی و غیر مادی خداوند را با گوش باطنی شنید.

تجلی مثل اینکه شخصی از پشت نقاب با شما سخن بگوید.

چشم و گوش دل هم معنویات را درک میکنند که البته چند چشم است. یک چشم ظاهری دارید باز چند چشم باطنی برای دیدن جن، چشمی برای دیدن فرشتگان و عوالم غیبی، ... تا میرسد به جایی که شما کامل فانی شدید و خداست که خدا را می بیند نه اینکه مخلوق خالق را ببیند!

سوره طه، آیه 12 : « إِنِّي أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى ؛ این منم، پروردگار تو. پای پوش خویش بیرون آور که تو در وادی مقدس (طُوی‏) هستی. »

سوره الاعراف، آیه 143 : « وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ
و چون موسى به ميعاد ما آمد و پروردگارش با او سخن گفت، عرض كرد: «پروردگارا، خود را به من بنماى تا بر تو بنگرم.» فرمود: «هرگز مرا نخواهى ديد، ليكن به كوه بنگر پس اگر بر جاى خود قرار گرفت به زودى مرا خواهى ديد.» پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ريز ريز ساخت، و موسى بيهوش بر زمين افتاد، و چون به خود آمد، گفت: «تو منزهى! به درگاهت توبه كردم و من نخستين مؤمنانم.»

تشکر

ولی من به جوابم نرسیدم .

[=arial]یه چیزی یادم رفت در بالا بپرسم

دو قطعه سنگ که ده فرمان روی آن هک شده بود حضرت موسی از کوه سینا از کجا آورد ؟

خداوند در کوه سینا ظاهر میشود و ده فرمان را صادر میکند (طوری که نوشته ها روی سنگی هک میشوند) . آیا غیر از این است ؟

[=arial]

نقل قول:
لطفا کارشناسان فقط جواب بدن:Rose:

دست شما درد نکنه دیگه یهو از همون اولش میگفتید تاپیک رو قفل کنند دیگه!

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
پس بندگان مرا بشارت ده * همانهایى را که به هر سخنى گوش میدهند پس به بهترین (وجهی) آن را پیروى مى‏کنند.

خدا حافظ شما و تاپیکتان

اشک قلم;508235 نوشت:
دست شما درد نکنه دیگه یهو از همون اولش میگفتید تاپیک رو قفل کنند دیگه!

فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
پس بندگان مرا بشارت ده * همانهایى را که به هر سخنى گوش میدهند پس به بهترین (وجهی) آن را پیروى مى‏کنند.

خدا حافظ شما و تاپیکتان

دوستان عزیز لطفا اسپم نکنید . چون حجم پست بالا میرود و کارشناسان حوصله خواندن را از دست میدهند .

[="Tahoma"][="Navy"]

mahdi.sh;507187 نوشت:
سلام

من تا اونجای که میدانم فکر کنم حضرت موسی دوبار خداوند را دید .
یکیش کوه طور : اى موسى! * من خود پروردگار توام كفش‌هاى خود را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى

یکیش هم کوه سینا که ده فرمان وحی شد .

سوالم این است که واقعا آن حضرت خدا را با چشم دید ؟ یعنی دید که خدا چه شکلی است ؟؟؟


سلام
در این دو مورد که فرمودید چیزی که دلالت بر دیدن خدا کند وجود ندارد بلکه مکالمه خدا با موسی در آن بیان شده و مکالمه دلالتی بر دیدن ندارد
دیگر اینکه اگر شهودی هم بوده بنابر صریح روایات این شهود نه با چشم سر که با چشم دل بوده
و آخر اینکه خدای متعال وجود محدودی نیست که شکل داشته باشد
موفق باشید
یا علیم[/]

باسلام
اکه خدا دیدنی بود که باید اونو در قالب جسم تشبیه کنیم وهمانطور که می دونی جسم محدود به یک فضا ومکان وزمان هستش پس اگه بگیم خدا محدوده که دچار اشکال هستش . یاداوری می کنم خدا تو قرآن می فرماید قوم بنی اسرائیل از موسی خواستن خدا روببینن که به امر خدا رعدی بر یک کوه خورد واز اون کوه هیچی نموند وهمشون مردن.وخدا بهشون فهموند که دیدنی نیست.توی ماجرای معراج حضرت رسولم داریم که خدا با حضرت رسول(صلی الله علیه واله) با صدای حضرت علی (علیه السلام)صحبت کردن و فرمودن هیچ صدایی رو نزد تو از صدای حضرت علی محبوب تر ندیدم.

با سلام
اگر كمي به نمادهاي ديني و ائيني يهود توجه مي كرديد مشكل حل ميشد - در ضمن نمي دانم چرا ديدن خدا كفر است اما شنيدن او نه؟
از نظر علمي و فيزيكي ما چيزي را مي بينيم كه از آن امواج نوري به چشم ما برسد و چيزي را ميشنويم كه از آن امواج صوتي به گوش ما برسد صادر كننده و منشا امواج نوري و صوتي هر دو مادي هستند
بهتر نيست ارزوي روزي را بكنيم كه ياد گرفته باشيم جمله اي هم وجود دارد با اين عنوان ((( نمي دانم )))

sina178s;508356 نوشت:
با سلام
اگر كمي به نمادهاي ديني و ائيني يهود توجه مي كرديد مشكل حل ميشد - در ضمن نمي دانم چرا ديدن خدا كفر است اما شنيدن او نه؟
از نظر علمي و فيزيكي ما چيزي را مي بينيم كه از آن امواج نوري به چشم ما برسد و چيزي را ميشنويم كه از آن امواج صوتي به گوش ما برسد صادر كننده و منشا امواج نوري و صوتي هر دو مادي هستند
بهتر نيست ارزوي روزي را بكنيم كه ياد گرفته باشيم جمله اي هم وجود دارد با اين عنوان ((( نمي دانم )))

دیدن خدا کفر است، زیرا پولس که از انبیاء شماست می گوید: «نه کسی خدا را دیده و نه خواهد دید»(اول تیموتائوس16:6) ولی شما بر اساس چه شاهدی می گویید شنیدن خدا کفر است؟

اما از منظر علم فیزیک، دیدن حاصل بازتاب نور از سطح شیء به چشم است، که خدا جسمانیتی ندارد که برایش چنین اتفاقی بیفتد، و طبق اعتقاد کتاب مقدستان، خدا روح است(یوحنا24:4) ولی شنیدن حاصل ایجاد امواج صوتی و ساخت صدا از سوی شخص است و ساختن امواج صوتی و صدا، برای خدا به هیچ تناقضی منجر نمی شود.

ضمن اینکه فیزیک قادر به تحلیل خدا نیست.

mahdi.sh;507187 نوشت:
سلام

من تا اونجای که میدانم فکر کنم حضرت موسی دوبار خداوند را دید .
یکیش کوه طور : اى موسى! * من خود پروردگار توام كفش‌هاى خود را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى

یکیش هم کوه سینا که ده فرمان وحی شد .

سوالم این است که واقعا آن حضرت خدا را با چشم دید ؟ یعنی دید که خدا چه شکلی است ؟؟؟

باسلام ادب اگر فیلم ده فرمان ساخته شده در ال 1956 را دیده باشید خود یهودیها هم نمیگویند خدا را دیده لکه بصورت نور و آتشی تجلی یافته و وقتی میگویند در مورد ذات د تفکر نکنید چون نمیتواندبه کنه ذاتش پیبرید پس دیگر سخن از دیدن خطاست و در ثانی حضرت رسول که خاتم انبیا و بزرک انبیاست رویت خدا نداشته است

خدا اگر جسم نباشد ولی توان این را دارد که خود را نشان دهد .

هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( طه 10 )

پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي ( 11 )

اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي ( 12 )

و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده ( 13 )

من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم.

در غیر اینصورت آتش چیست ؟

حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟

این منم ، خدا خودش را معرفی میکند ، این در اینجا دلالت بر شی دارد

کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟

خدا در کوه سینا ظاهر شدن و ده فرمان را نوشتند .

از آیات قران تابلو هست که خدا ظاهر شده است

mahdi.sh;508459 نوشت:
خدا اگر جسم نباشد ولی توان این را دارد که خود را نشان دهد .

هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم ( طه 10 )

پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي ( 11 )

اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي ( 12 )

و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده ( 13 )

من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم.

در غیر اینصورت آتش چیست ؟

حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟

این منم ، خدا خودش را معرفی میکند ، این در اینجا دلالت بر شی دارد

کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟

خدا در کوه سینا ظاهر شدن و ده فرمان را نوشتند .

از آیات قران تابلو هست که خدا ظاهر شده است


با سلام.

موبایل شما زنگ می زند. شما به تماس جواب می دهید، صدا می شنوید: سلام، منم مادرت!

خب این موبایل الان مادر شماست؟ مادر شما در موبایل ظاهر شده؟

اینقدر راحت و بدون توجه به سایر آیات قرآن، استنتاج کردن خیلی بده. قرآن می فرماید لاتدرکه الابصار(چشمها او را درک نمی کنند) و طبق قرآن، خدا به موسی فرمود لن ترانی ابداً(هرگز مرا نخواهی دید). آیا خدایی که شما شناخته اید اینقدر محدود است که در یک کوه و یا در آتش، پدیدار شود؟

اینقدر راحت به قرآن، تهمت نزنید. قرآن می فرماید من اظلم ممن افتری علی الله أو کذّب بآیاته(چی کسی ظالمتر از کسی است، که به خدا تهمت بزند یا آیات او را انکار نماید؟)

خانوم تذکیه من میخواهم بدانم منظور قرآن از آتش چیه بود .

آن حضرت به چیزی رسید ؟ چون قرآن میفرماید حضرت موسی وقتی به آن رسید . پس به یه چیزی رسیددددددددددددددد . چی بود ؟ خدا بود؟ آتش بود؟ طلا بود؟ درخت بود؟ یه چیزی بوددددددد که حضرت بهش رسید

چرا باید یک کوه مقدس بشود؟ جوابش ساده هست چون خدا آنجا بود.

دو قطعه سنگ ده فرمان از آسمان که به زمین نیافتاد .

واقعا سوال سختیست در نوع خودش . :pir:

mahdi.sh;508473 نوشت:
خانوم تذکیه من میخواهم بدانم منظور قرآن از آتش چیه بود .

آن حضرت به چیزی رسید ؟ چون قرآن میفرماید حضرت موسی وقتی به آن رسید . پس به یه چیزی رسیددددددددددددددد . چی بود ؟ خدا بود؟ آتش بود؟ طلا بود؟ درخت بود؟ یه چیزی بوددددددد که حضرت بهش رسید

چرا باید یک کوه مقدس بشود؟ جوابش ساده هست چون خدا آنجا بود.

دو قطعه سنگ ده فرمان از آسمان که به زمین نیافتاد .

واقعا سوال سختیست در نوع خودش . :pir:

بله برای شما خیلی سؤال سختی محسوب میشه. شما به من بگو موبایل چیه، تا من بهت بگم آتش چیه. چطوری موبایل با مادرت یکی نیست ولی صدای مادرتو ازش می شنوی؟

این انجمن کارشناس نداره

موسی(علیه‌السلام) به هنگام بازگشت، راه را گم کرد و نمی‌دانست به کدام سمت برود،‌در هوای تاریک، حیران و سرگردان مانده که چه کند، در همین حال بود، که از فاصله دور (از جانب کوه طور) آتشی را دید. به خانواده‌اش گفت: شما اینجا بمانید، من آتشی از راه دور می‌بینم، بدان سو رفته و مقداری از آن را برای روشنایی یا گرما برایتان خواهیم آورد. و یا از کسانی که آتش را در اختیار دارند راه را سراغ می‌گیرم، تا ما را بدان راهنمایی کنند.
وقتی موسی(علیه‌السلام) به نزدیکی محل آتش رسید ندایی ربانی شنید، که به وی می فرماید: «ای موسی! من پروردگار توأم، از این رو به جهت ادب و تواضع کفش‌هایت را بیرون آر، چه این که تو در سرزمین پاک و مقدسی (طوی) گام نهاده‌ای، ای موسی! تو را برای نبوت و پیامبری برگزیدم و به آنچه به تو وحی می‌شود گوش فرا ده، به راستی که من خدایم و خدایی جز من نیست،

mahdi.sh;508085 نوشت:
من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم.

در غیر اینصورت آتش چیست ؟

با سلام و و تقدیر از دوستان بزرگوار که به نکات جالبی اشاره فرمودند:

نکته قابل ذکر در این آیه این هست که منظور از آتش، نور الهی و تجلی نور الهی است«الله نور السموات و الارض»، وقتی حضرت موسی لقای خواند را درخواست کرد، نور الهی به کوه تجلّی نمود و حضرت موسی با دیدن تجلی نور الهی مدهوش شد؛ با توجّه به روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده است، معلوم می شود که آن حضرت، همان نوع دیدنی را طلب می کرده که برای رسول خدا(ص) در معراج حاصل شد. طبق فرمایش استاد بزرگوار جوادي آملي «تجلي حق مراتب گوناگون دارد» [جوادي آملي، زن در آيينه جمال و جلال، نشر مركز اسراء، سال 1375 ش، ص 22] خداوند در طور سینا با مراتب بالای تجلی اش بر حضرت متجلی شد لذا حضرت موسی تاب دیدن نور الهی را نداشت. (یقینا مراتب پایین نور الهی در وجود مبارک موسی (ع) متجلی شده بود، حضرت مراتب بالا را می خواستند که حتی تاب دیدارِِ نور علی علیه السلام را هم نداشتند)
از امیر مؤمنان(ع) نقل است، آن نوری که در کوه تجلّی نمود و موسی از دیدنش مدهوش شد، نوری از من بود. یعنی خدای تعالی شعاعی از حقیقت نوری علی(ع) را در حجاب کوه، به موسی(ع) نمایاند، تا به او نشان دهد که تو حتّی تاب تحمّل شعاعی از نور علوی را هم نداری، کجا رسد که بتوانی چون او بر من نظاره کنی. لذا آن حضرت وقتی به خود آمد، اعتراف نمود به عجز خود، و فرمود: من اوّلین کسی هستم که ایمان دارم، که کسی مثل اهل بیت(ع) نمی تواند تو را ببیند.

mahdi.sh;508085 نوشت:
حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟

سخن گفتن خداوند متعال به واسطه ایجاد صوت بود، نه اینکه خداوند مستقیما با حضرت سخن گفته باشد؛
قرآن کریم می فرماید: « فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ؛ فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ» هنگامى كه موسى مدّت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‏اش(از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد؛ به خانواده‏اش گفت: « درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد خبرى از آن براى شما بياورم ، يا شعله‏اى از آتش ، تا با آن گرم شويد.» هنگامى كه به سراغ آتش آمد ، از كرانه ی راست درّه ، در آن سرزمين پر بركت ، از ميان يک درخت ندا داده شد كه: « اى موسى! منم خداوند ، پروردگار جهانيان.» (قصص:29 ،30)
این آیه به وضوح بیان می کند که خداوند صدایی از وجود درخت برآورد و به واسطه ی صدایی که خلق می کرد با موسی سخن گفت. پس چنین نیست که معاذ الله خدا دهان داشته باشد و مثل موجودات سخن بگوید؛ بلکه او صدا خلق نمود و موسی آن صدا را شنید.

mahdi.sh;508085 نوشت:
یعنی خداوند توان این را ندارد که خود را به پیامبر نشان دهد ؟

خداوند قادر مطلق است و بر همه چیز تواناست؛ اما آنچه موسی (ع) می خواست ممکن پذیر نبود، چون موسی (ع) تاب دیدن نور علی (ع) را نداشت، لذا به طریق اولی توان دیدن نور الهی (آنگونه که بر رسول خدا(ص) متجلی شده بود) را ندارد.
آیا شما می توانید خود را به سنگ نشان بدهید؟ در اینکه همه موجوداتی که چشم دارند حضرت عالی زا مشاهده می کنند شکی نیست امّا موجودی که چشم ندارد توان دیدن شما را نخواهد داشت، همین طور انسان هایی که چشم باطن دارند خداوند را می بینند اما کور دلان توان دیدن خداوند را ندارند.
البته این یکی مثال است و توهین به مقام حضرت موسی(ع) نیست امثال بنده حتی خاک کف پای این حضرت هم نمی شویم، چنانکه عرض کردم حضرت موسی موفق به لقای الهی بود اما آنچه از خداوند طلب می کرد نشدنی بود، چون موسی (ع) در حدِّ وجودی رسول خدا (ص) و حتی ائمه اطهار علیهم السلام نیست که بخواهد خدا را آن گونه ببیند که حضرات معصومین علیهم السلام می دیدند.

هادی;508666 نوشت:
از امیر مؤمنان(ع) نقل است، آن نوری که در کوه تجلّی نمود و موسی از دیدنش مدهوش شد، نوری از من بود.

سلام و سپاس
چه جالب ، یعنی واقعا نور آن حضرت بود . آن زمان که امام علی (ع) متولد نشده بودند .
اگر لینکی داشتید بدید بیشتر مطالعه کنم .

تشکر

با سلام
دوست عزيز هم صدا و هم تصوير ميتواند منشا خود همان شي باشد و نه حتما انعكاس چيزي ديگر - گلوله فشنگي كه از اسلحه خارج ميشود منشا صداست و نوري كه از خورشيد ميرسد از خود خورشيد است و نه انعكاس نور چيزي ديگر
انچه موسي ديد يا شنيد تجلي خدا بود و نه انعكاس صدا يا نور ديگر و اين تجلي الزاما آشكار كننده ذات خدا نيست چون احاطه اثر بر موثر عقلا ممكن نيست
ما ايمان داريم كه عيساي مسيح تجلي خداست جون خدا انسان نيست اما تجلي خدا وقتي محقق ميشود كه براي بيننده يا شنونده ملموس و قابل درك و فهم باشد
تجلي خدا ممكن است عام باشد نظير انچه كه ما از جهان بيرون ادراك ميكنيم
برگ درختان سبز در نظر هوشيار ------- هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
تجلي خدا ممكن است محدود و خاص باشد نظير آنچه كه موسي ديد يا شنيد و يا عيساي مسيح كه تجلي كامل خدا ست

mahdi.sh;508760 نوشت:
سلام و سپاس
چه جالب ، یعنی واقعا نور آن حضرت بود . آن زمان که امام علی (ع) متولد نشده بودند .
اگر لینکی داشتید بدید بیشتر مطالعه کنم .

تشکر

« يَا مَنْ دَلَّ عَلَي‌ ذَاتِهِ بِذَاتِهِ، وَ تَنَزَّهَ عَنْ مُجَانَسَةِ مَخْلُوقَاتِهِ، وَ جَلَّ عَنْ مُلآءَمَةِ كَيْفِيَّاتِهِ. يَا مَنْ قَرُبَ مِنْ خَطَرَاتِ الظُّنُونِ، وَ بَعُدَ عَنْ لَحَظَاتِ الْعُيُونِ، وَ عَلِمَ بِمَا كَانَ قَبْلَ أَنْ يَكُونَ .»

«اي‌ آنكه‌ دليل‌ و رهنماي‌ شناسائي‌ ذات‌ خودش‌ را فقط‌ ذات‌ خودش‌ قرار داده‌ است‌، و از مجانست‌ و مشابهت‌ مخلوقاتش‌، تنزّه‌ و تحذّر دارد، و از همرنگي‌ و نزديكي‌ و پيوستگي‌ با كيفيّتهاي‌ عالم‌ خلقتش‌ برتر و بالاتر آمده‌ است‌. اي‌ آنكه‌ به‌ وارده‌هاي‌ پنداري‌ و خَطْره‌هاي‌ فكري‌ و انديشه‌اي‌ نزديك‌ هستي‌، و از چشم‌ انداخت‌ چشمان‌ و ديدگان‌ دور مي‌باشي‌، و پيش‌ از آنكه‌ كائنات‌ صورت‌ وجود و تكوّن‌ بر خود گيرند، تو به‌ آنها اطّلاع‌ و علم‌ داري‌!»

صاحب عوارف از امام صادق علیه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:...
« خداوند از ذات خود مرا آفرید و من از او جدا نبودم.
چه اینکه نور خورشید از او جدا نیست. آن گاه از روی جدول وجودی من، مرا ندا کرد و مورد خطاب قرار داد.
سپس فرمود: من با تو چه نسبتی دارم و تو با من چه نسبتی داری؟ به لطیفۀ خود پاسخ دادم که تو کلّ و اصل منی، من از تو ظاهر شده ام و در من تابیده ای.
من کلمۀ ازلی تو و فطرت ذاتی تو هستم،
آشیانه ام قدیم و تعیّن من حادث است، هر کس مرا بشناسد، تو را وصف می کند و هر کس به من بپیوندد، عزت تو را وصف می نماید، تو غیر من نیستی، تا دوگانه باشیم. و از چیزی نیافریدی ام تا معاد من به غیر تو باشد، در تو بسته و در ذات تو ثابت بودم، مرا رهانیدی و از خود جدا نفرموده ای بدون اینکه جزء و بعض باشی.
از من هستی و من بدون دگرگونی از تو هستم، تو باطن منی و من به تو گویا هستم، با من ستایش می شوی و من بعض و تو کلّ منی، و من با شما هستم و می شنوم و می بینم».

منبع: ترجمۀ کتاب سرح العیون فی شرح العیون علامه حسن زاده آملی

sina178s;508830 نوشت:
با سلام
دوست عزيز هم صدا و هم تصوير ميتواند منشا خود همان شي باشد و نه حتما انعكاس چيزي ديگر - گلوله فشنگي كه از اسلحه خارج ميشود منشا صداست و نوري كه از خورشيد ميرسد از خود خورشيد است و نه انعكاس نور چيزي ديگر
انچه موسي ديد يا شنيد تجلي خدا بود و نه انعكاس صدا يا نور ديگر و اين تجلي الزاما آشكار كننده ذات خدا نيست چون احاطه اثر بر موثر عقلا ممكن نيست
ما ايمان داريم كه عيساي مسيح تجلي خداست جون خدا انسان نيست اما تجلي خدا وقتي محقق ميشود كه براي بيننده يا شنونده ملموس و قابل درك و فهم باشد
تجلي خدا ممكن است عام باشد نظير انچه كه ما از جهان بيرون ادراك ميكنيم
برگ درختان سبز در نظر هوشيار ------- هر ورقش دفتري است معرفت كردگار
تجلي خدا ممكن است محدود و خاص باشد نظير آنچه كه موسي ديد يا شنيد و يا عيساي مسيح كه تجلي كامل خدا ست

با سلام.

اگر تجلی کامل خدا را واجب الوجود بالذات ندانید، اصلاً بحثی با هم نداریم، ولی مسیحیت این را نمی گوید و واجب الوجود بودن بالذات تجلی، امری محال است، هم عقلاً و هم نقلاً، لذا سخن مسیحیت غلط است.

mahdi.sh;507187 نوشت:
سلام

من تا اونجای که میدانم فکر کنم حضرت موسی دوبار خداوند را دید .
یکیش کوه طور : اى موسى! * من خود پروردگار توام كفش‌هاى خود را بيرون آر كه تو در سرزمين مقدس طوى هستى

یکیش هم کوه سینا که ده فرمان وحی شد .

سوالم این است که واقعا آن حضرت خدا را با چشم دید ؟ یعنی دید که خدا چه شکلی است ؟؟؟

تنها کسی که طبق فرموده قران کریم با خداوندبه صراحت و بدون واسطه سخن گفه است حضرت موسی بن عمران علیه السلام است و لا غیر !
و کلم الله موسی تکلیما 164 النسا

ولی خداوند را هرگز نه جناب موسی علیه السلامو نه هیچ کس دیگر نخواهد دید و ان گاه که وسی علیه السلام از خداوند خواست او را باچشم سر ببیند چنان شد که ایه میفرماید[=Calibri] :

وَلَمَّا جَاء مُوسَی لِمِیقَاتِنَا وَکَلَّمَهُرَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْکَ قَالَ لَن تَرَانِی وَلَـکِنِ انظُرْإِلَی الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَکَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِی فَلَمَّا تَجَلَّیرَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَکًّا وَخَرَّ موسَی صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَسُبْحَانَکَ تُبْتُ إِلَیْکَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِینَ

و هنگامی که موسی برای میعاد ما آمد و پروردگارشبا او تکلّم کرد گفت: پروردگارا، خود را به من نشان بده تا به تو نظر کنم. گفت هرگزمرا نخواهی دید، ولی به این کوه نظر کن، پس اگر در جای خود ثابت ماند مرا خواهی دید.پس چون پروردگارش بر آن کوه تجلّی کرد آن را درهم کوبید و متلاشی ساخت و موسی به هوشافتاد، پس چون به هوش آمد گفت: تو منزّهی از ان که دیده شوی، به درگاهت توبه کردم ومن نخستین مؤمنم[=Calibri].

سوره اعراف – آیه ١٤٣

mahdi.sh;508760 نوشت:
سلام و سپاس
چه جالب ، یعنی واقعا نور آن حضرت بود . آن زمان که امام علی (ع) متولد نشده بودند .
اگر لینکی داشتید بدید بیشتر مطالعه کنم .

تشکر

با سلام و عرض ادب

خلقت نوری ائمه معصومین علیهم السلام موضوعی است که روایات بسیاری به این خلقت اشاره فرمودند؛ چون بحث ما در این رابطه نیست جهت آشنایی چند روایت خدمت شما تقدیم می کنم ان شاء الله بهانه ای باشد برای مطالعه بیشتر حضرت عالی در این زمینه.
امام علی(ع)فرمودند: خداوند نور رسول الله را قبل از خلق آسمان ها و عرش و کرسی آفرید. (کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1363 ش ، ج1،ص10 و 26)
رسول خدا (ص): خدا من و علی و فاطمه و حسن و حسین را هفت هزار سال قبل از خلق دنیا آفرید. (صدوق، خصال، قم ، انتشارات اسلامی ، 1362 ش، ج1، ص82)
فرمود: اولین مخلوق خدا ارواح ما (چهارده معصوم) بود. پس ما به یگانه شمردن و ستایش خدا رو آوردیم سپس ملائکه را خلق کرد. وقتی آنان ارواح ما را به صورت نور واحد دیدند، شخصیت ما را بزرگ شمردند. ما تسبیح خدا گفتیم تا ملائکه بدانند که ما آفریدگان اوییم . او از صفات ما منزه و پیراسته است . ملائکه به تسبیح ما، تسبیح گفتند. (صدوق، علل الشرایع، نجف ، حیدریه، 1385 ق ، ج1، ص6)
حضرت باقر عليه السّلام فرمود: ای جابر! خدا بود در حالى كه هيچ چيز با او نبود نه معلوم و نه مجهول؛ اوّلين موجودى كه آفريد محمّد مصطفى عليه السّلام بود؛ ما اهل بيت را هم با او از نور خود و عظمتش آفريد و به صورت سايه‏اى سبز در مقابل خود نگه داشت آن موقع كه آسمان و زمين و شب و روز و خورشيد و ماه وجود نداشت. نور ما از نور پروردگارمان جدا شد، همانند جدا شدن پرتو خورشيد از خورشيد. ما او را تسبيح و تقديس و ستايش می كرديم و عبادتى واقعى می نموديم. بعد خدا اراده نمود كه مكان را بيافريند آن را آفريد و بر مكان نوشت لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ و علي امير المؤمنين و وصى او است ؛ به وسيله علي پيامبر را تأييد و نصرت دادم. ( بحار الأنوار ، ج‏25، ص 18)

در این رابطه مطالعه لینک زیر مفید است:

مراتب خلقت از دیدگاه آیات و روایات

سلام
من متن عهد عتيق رو براي شما ميذارم شايد به درد تون بخوره، البته ما هر چي كامنت گذاشتيم پاك شد! شايد اين هم پاك بشه نمي دونم:
موسی گلۀ پدرزنش یِترون ، کاهن مِدیان را شبانی می‌کرد. روزی گله را به آن سوی صحرا برد و به حوریب که کوه خدا باشد، رسید. در آنجا، فرشتۀ خداوند از درون بوته‌ای در شعلۀ ‌آتش بر او ظاهر شد. موسی دید که بوته شعله‌ور است، ولی نمی‌سوزد. پس با خود اندیشید: «بدان سو می‌شوم تا این امر شگفت را بنگرم و ببینم بوته چرا نمی‌سوزد.» چون خداوند دید موسی بدان سو می‌آید تا بنگرد، خدا از درون بوته ندا در داد: «ای موسی! ای موسی!» موسی گفت: «لبیک.» خدا گفت: «نزدیکتر میا! کفش از پا به‌در آر، زیرا جایی که بر آن ایستاده‌ای زمین مقدس است.» و افزود: «من خدای پدرت، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم.» موسی روی خود را پوشانید، زیرا ترسید به خدا بنگرد. خداوند گفت: «من تیره‌روزی قوم خود را در مصر دیده‌ام و فریاد آنها را از دست کارفرمایان ایشان شنیده‌ام، و از رنجشان نیک آگاهم. پس اکنون فرود آمده‌ام تا آنان را از چنگ مصریان برهانم و از آن سرزمین به سرزمینی خوب و پهناور بَرَم، به سرزمینی که شیر و شَهد در آن جاری است؛ یعنی سرزمین کنعانیان، حیتّیان، اَموریان، فِرِزیان، حِویان و یِبوسیان. آری، حال فریاد بنی‌اسرائیل به درگاه من رسیده است و ستمی را که مصریان بر ایشان روا می‌دارند، دیده‌ام. پس اکنون بیا تو را نزد فرعون بفرستم تا قوم من بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آوری.» ولی موسی به خدا گفت: «من کیستم که نزد فرعون روم و بنی‌اسرائیل را از مصر بیرون آورم؟» خدا گفت: «به‌یقین من با تو خواهم بود. و نشانِ اینکه تو را من فرستاده‌ام این است که چون قوم را از مصر بیرون آوری، خدا را بر این کوه عبادت خواهید کرد.» موسی به خدا گفت: «اگر نزد بنی‌اسرائیل روم و بدیشان گویم، ”خدای پدرانتان مرا نزد شما فرستاده است،“ و از من بپرسند، ”نام او چیست؟“ آنها را چه پاسخ دهم؟» خدا به موسی گفت: «هستم آن که هستم. » به آنان بگو: «”هستم“ مرا نزد شما فرستاده است.» و باز خدا به موسی گفت: «به بنی‌اسرائیل بگو: ”یهوه، خدای پدرانتان، خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب مرا نزد شما فرستاده است.“ «نام من تا به ابد همین است، و همۀ نسلها مرا به این نام یاد خواهند کرد. «حال برو و مشایخ اسرائیل را گرد آورده، به آنان بگو: ”یهوه، خدای پدرانتان، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب، بر من ظاهر شد و گفت: ’شما و هرآنچه در مصر با شما می‌شود، در نظرم بوده‌اید. گفتم شما را از تیره‌روزی مصر به در خواهم آورد و به سرزمین کنعانیان، حیتّیان، اَموریان، فِرِزیان، حِویان و یِبوسیان خواهم آورد، به سرزمینی که شیر و شَهد در آن جاری است.‘“ مشایخ اسرائیل به سخنانت گوش فرا خواهند داد. آنگاه همراه آنان نزد پادشاه مصر بروید و به او بگویید: ”یهوه خدای عبرانیان ما را ملاقات کرده است. حال رخصت ده تا سه روز در صحرا راه بپیماییم و به یهوه خدایمان قربانی تقدیم کنیم.“ ولی می‌دانم پادشاه مصر نخواهد گذاشت، مگر آن که دستی نیرومند او را مجبور سازد. پس دست خود را دراز خواهم کرد و مصر را با همۀ عجایب خود که در میان آنها به عمل می‌آورم، خواهم زد. پس از آن شما را رها خواهد کرد. من کاری خواهم کرد که مصریان بر این قوم با نظر لطف بنگرند، تا از مصر با دست خالی بیرون نروید. هر زنی از همسایۀ خود و از بانوی میهمان در خانۀ خویش، اجناس از نقره و طلا و لباس بخواهد. آنها را بر پسران و دخترانتان بپوشانید. بدین‌گونه مصریان را غارت خواهید کرد.» (خروج 3:1-22 nmv)

هادی;508035 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسشی که مطرح فرمودید

خداوند سبحان وجود تجرّدی بلکه مافوق تجرّدی دارد و موجود مجرد با چشم سر دیده نمی شود، لذا یقینا منظور از دیدن خدا، مشاهده با چشم باطن و دیده دل است. چنان که امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: « لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏»،چشم های ظاهر او را درک نمی کنند اما قلوب و دل ها او را درک می کنند.[ نهج البلاغه، خطبه 179] و در حدیث دیگر است که حضرت امیر (علیه السلام) به ذعلب فرمود: و ای بر تو چشم‌ها او را نمی‌بینند، لکن دل ‌ها او را می‌بینند.[ میزان الحکمة، ج6، ص190، ح 12095]
حضرت موسی علیه السلام نیز با دیده دل تجلی اسماء و صفات الهی را مشاهده کرد نه با دیده سر ، چشم ظاهر چون خود مادی است چیزی فراتر از مادّه را نمی تواند مشاهده کند.
اما در رابطه با اینکه آیا حضرت موسی علیه السلام مشاهده فرمود که خداوند چه شکلی است؟! با توجه به اینکه خداوند مجرد و مافوق تجرّد می باشد منزّه از این است که شکل داشته باشد، شکل یعنی حصار و محدودیّت، لذا خدا شکل ندارد، چون محدود نیست. بلکه شکل علامت ناقص‌ترین رتبه وجود می‌باشد که وجود مادّی است، لذا حتّی موجودات غیر مادّی همچون فرشتگان، عقل، اراده و ... نیز شکل ندارند.
موفق و موید باشید

سلام علیکم،
در راستای پاسخ استاد گزارشی از معراج جسمانی رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله هم موجود است که دیدن خداوند توسط رسول خدا را هم توصیف می‌کند، به این ترتیب که رسول خدا به مرتبه‌ای رسیدند که به ایشان امر شد از اینجا به بعد چشمت را ببند و با چشمان بسته جلو برو، حضرت چشمشان را بستند و با چشم دل جلو رفتند و فرمودند که همه چیز را می‌دیدم و از آن به بعد شدت نور آنقدر زیاد بود که چشم سر تحمل دیدن آن را نداشت و عاقبت به مرتبه‌ای رسیدند که در خود خدا (بالاترین تجلی خداوند، مرتبه‌ای که وجود خداوند از آنجا به تمام عالم وجود می‌بخشید) نگریستند و مانند این بود که از منفذی نگاه کنند و جریان شدیدی از نور بود که از روزن دیده می‌شد.
توجه شود که اینها توصیف است و هر بحث شهودی که توسط دل درک می‌شود وقتی به زبان می‌آید ناقص خواهد شد، قرآن هم که تازه به زبان عربی مبین است بیان شده که نازل شده است یعنی اصل و حقیقت قرآن به زبانی عربی که هیچ اصلاً به زبانی نیست و باید با طهارت باطن به درک آن حقایق دست یافت. نازل شده به معنای نازل شده از آسمان نیست (اگرچه بی‌ربط هم نیست) و همینطور است بحث بیان و توصیف دیدار خداوند که درکش تنها با دل ممکن است. چیزی که طبق عقاید شیعه مشخص است ذات خداوند فراتر از تمام عوالم مخلوق خداست، اولین جلوه‌ی خداوند در جهان ما می‌شود آن جریان شدید نور که به دل حضرت رسول صل‌الله‌علیه‌و‌اله می‌تابد و این به یک معنا چه بسا همان معنی صلوات فرستادن خداوند به رسول خود می‌باشد که منبع فیض نه فقط برای ایشان که بعد به واسطه‌ی ایشان و خاندانشان که همگی بضعة منه هستند (علی منی و انا من علی، حسین منی و انا من حسین، فاطمة بضعة منی و ...، حضرت علی علیه‌السلام نفس پیامبرند و ... در حدیث خلقت عقل، جنود عقل و ...در حدیث جنود عقل و جنود جهل) به تمام جهان وجود می‌رسد. اگر برایتان عجیب است به این توجه فرمایید که حضرت علی علیه‌السلام که درب مدینة العلم هستند فرموده‌اند که آیا گمان می‌کنی جسمی صغیر باشی؟ نه در باطن تو عالم اکبر وجود دارد. البته این بحث مراتب وجود است که از وحدت وجود به کثرت وجود رسیدن را توضیح می‌دهد و در بالای هرم مراتب وجودی که رأس هرم وجود دارد حضرت رسول صل‌الله‌علیه‌و‌آله و اهل بیتشان علیهم‌السلام هستند که دریافت کننده‌ی تمام رحمت خداوند و بعد حجاب نور برای سایر مخلوقات می‌شوند، به هر مخلوقی آن مقدار که ظرفیت وجودی آن مخلوق است از رحمت خداوند را عبور می‌دهند و ...، آنچه که پیامبر خدا در معراج دیدند نور ورودی به وجود خودشان از طرف خدا بوده است و آنچه حضرت موسی علیه‌السلام دیده‌اند نور خداوند بوده است پس از عبور از حجاب نور که اهل بیت علیهم‌السلام بوده است، یعنی نوری که قابل درک و تحمل برای ایشان بوده است. وگرنه خداوند جلوه‌ای فوق تحمل ایشان را هم در ماجرای کوه طور نشانشان دادند و ایشان تحمل نداشتند و بی‌هوش شدند و بلکه مردند و خداوند دوباره زنده‌اشان کرد: ... فَلَمَّا تَجَلَّىٰ رَ‌بُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ‌ مُوسَىٰ صَعِقًا ... [الأعراف، ۱۴۳]

[="Tahoma"][="Navy"]

owari;510062 نوشت:
در راستای پاسخ استاد گزارشی از معراج جسمانی رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله هم موجود است که دیدن خداوند توسط رسول خدا را هم توصیف می‌کند، به این ترتیب که رسول خدا به مرتبه‌ای رسیدند که به ایشان امر شد از اینجا به بعد چشمت را ببند و با چشمان بسته جلو برو، حضرت چشمشان را بستند و با چشم دل جلو رفتند و فرمودند که همه چیز را می‌دیدم و از آن به بعد شدت نور آنقدر زیاد بود که چشم سر تحمل دیدن آن را نداشت و عاقبت به مرتبه‌ای رسیدند که در خود خدا (بالاترین تجلی خداوند، مرتبه‌ای که وجود خداوند از آنجا به تمام عالم وجود می‌بخشید) نگریستند و مانند این بود که از منفذی نگاه کنند و جریان شدیدی از نور بود که از روزن دیده می‌شد.

سلام
مستند این مطلب چیست ؟ آیا روایتی با همین مضمون هست ؟ ظاهر این مطلب به تجربه مرگ شبیه است در این تجربه نیز ابتدا عالم معنا از روزنی دیده و کم کم فرد در آن نور وارد میشود البته این نور با وجود شدت زیادش بخاطر اینکه با چشم مثالی و برزخی دیده میشود آزار دهنده نیست
یا علیم[/]

محی الدین;510422 نوشت:

سلام
مستند این مطلب چیست ؟ آیا روایتی با همین مضمون هست ؟ ظاهر این مطلب به تجربه مرگ شبیه است در این تجربه نیز ابتدا عالم معنا از روزنی دیده و کم کم فرد در آن نور وارد میشود البته این نور با وجود شدت زیادش بخاطر اینکه با چشم مثالی و برزخی دیده میشود آزار دهنده نیست
یا علیم

سلام علیکم مؤمن،

البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 197
... عن محمد بن الفضيل، قال: سألت أبا الحسن (عليه السلام): هل رأى رسول الله (صلى الله عليه و آله) ربه عز و جل؟ قال: «نعم بقلبه، أما سمعت الله عز و جل يقول: ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى‏، لم يره بالبصر، و لكن رآه بالفؤاد».

البرهان في تفسير القرآن، ج‏5، ص: 198
... عن أبي الحسن موسى بن جعفر، عن أبيه، عن جده، عن علي (عليه السلام) في قوله عز و جل: إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ ما يَغْشى‏. قال: «إن النبي (صلى الله عليه و آله) لما أسري به إلى ربه، قال: وقف بي جبرئيل (عليه السلام) عند شجرة عظيمة، لم أر مثلها، على كل غصن منها ملك، و على كل ورقة منها ملك، و على كل ثمرة منها ملك، و قد تجللها نور من نور الله عز و جل، فقال جبرئيل [ (عليه السلام): هذه سدرة المنتهى، كان ينتهي الأنبياء قبلك إليها]، ثم لا يتجاوزونها، و أنت تجوزها إن شاء الله ليريك من آياته الكبرى، فاطمئن أيدك الله تعالى بالثبات حتى تستكمل كراماته، و تصير إلى جواره، ثم صعد بي إلى تحت العرش، فدلي إلي رفرف أخضر، ما أحسن أصفه، فرفعني بإذن ربي، فصرت عنده، و انقطع عني أصوات الملائكة و دويهم، و ذهبت المخاوف و الروعات، و هدأت نفسي و استبشرت، و جعلت أمتد و أنقبض، و وقع علي السرور و الاستبشار، و ظننت أن جميع الخلائق قد ماتوا، و لم أر غيري أحدا من خلقه، فتركني ما شاء الله، ثم رد علي روحي فأفقت، و كان توفيقا من ربي أن غمضت عيني، و كل بصري و غشي عن النظر، فجعلت أبصر بقلبي كما أبصر بعيني، بل أبعد و أبلغ، و ذلك قوله تعالى: ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏* لَقَدْ رَأى‏ مِنْ آياتِ رَبِّهِ الْكُبْرى‏ و إنما كنت أبصر مثل مخيط «1» الإبرة نورا بيني و بين ربي لا تطيقه الأبصار. فناداني ربي، فقال تبارك و تعالى: يا محمد. قلت: لبيك ربي و سيدي و إلهي لبيك. قال: [هل‏] عرفت قدرك عندي، و موضعك و منزلتك؟ قلت: نعم، يا سيدي. قال: يا محمد، هل عرفت موقعك مني و موقع ذريتك؟ قلت: نعم، يا سيدي، ...

یا علی

حاضر
سلام و درود بیکران بر شما
وقتی حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) از خداوند متعال خواست كه خود را به وی نشان دهد، آن نیروى الهى كه بر كوه وارد آمد، آیا نیروى عظیم اتم ود، یا قدرت امواج صوتى و یا نیروى مرموز دیگر، هر چه بود كوه را متلاشى ساخت و موسى در اثر صداى غرّش انهدام كوه (یا از این مكاشفه و جذبه‏ باطنى)، بیهوش بر زمین افتاد.1
دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ بنى‏ اسرائیل بود كه از موسى مى‏ خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (كه در آیه 155 اعراف مى‏خوانیم)، و آن كافران غافل از بودند كه هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ»2، بلكه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانكه حضرت على‏ (علیه السلام) فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان»3

چشم دل باز كن كه جان بینى‏ آنچه نادیدنى است آن بینى‏

امام صادق‏ علیه السلام در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمود: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّك لاتُرى»،4 من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این‏ كه ذات الهى قابل دیدن نیست.
در جلسه‏ اى مأمون به امام رضا (علیه السلام) گفت: مگر شما نمى ‏گویید انبیا معصوم هستند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست كرد؟ «أَرِنِی أَنظُرْ إِلَیْكَ»5، آیا موسى نمى‏ دانست كه خداوند قابل دیدن نیست؟
امام‏ (علیه السلام) در جواب او فرمودند: حضرت موسى‏ (علیه السلام) مى‏ دانست كه خداوند قابل دیدن با چشم نیست، امّا هنگامى كه خدا با موسى سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ایمان نمى‏ آوریم مگر این كه كلام الهى را بشنویم.
هفتاد نفر از بنى‏ اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه كوه طور آمدند. حضرت موسى‏ (علیه السلام) سؤال آنان را از خدا درخواست نمود، در این هنگام آنان كلام الهى را از تمام جهات شنیدند، ولى گفتند ایمان نمى‏آوریم مگر اینكه سخن گفتن خدا را خود ببینیم، صاعقه‏ اى از آسمان آمد و همه‏ آنان هلاك شدند. حضرت موسى گفت: اگر با چنین وضعى برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعایت راستگو نیستى كه دیگران را به قتل رساندى.
به اذن الهى دوباره همه زنده شدند، این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینى، ما به تو ایمان مى‏آوریم. موسى گفت: «انّ اللّه لایُرى بالابصار و لا كیفیّة له و انّما یعرف بآیاته و یكلّم باعلامه»، خدا را تنها با نشانه‏ ها و آیاتش مى‏ توان درك كرد. امّا آنان لجاجت كردند، خطاب آمد موسى بپرس آنچه مى‏پرسند و تو را به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمى‏ كنم. حضرت موسى‏ (علیه السلام) گفت: «ربّ ارنى انظر الیك»، خطاب آمد: «لن ترانى» هرگز، امّا نگاه كن به كوه، اگر پایدار ماند تو نیز خواهى توانست مرا ببینى.
بلكه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانكه حضرت على‏ (علیه السلام) فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان».
با اشاره‏ الهى كوه متلاشى و به زمینى صاف تبدیل شد و موسى پس از به هوش آمدن گفت: «سبحانك تبتُ الیك»، خدایا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت و معرفتى كه داشتم بازگشتم و من اوّلین كسى هستم كه اعتراف مى‏ كنم خدا را نمى ‏توان با چشم ‏سر دید. مأمون با این پاسخ شرمنده شد.6
در واقع حضرت موسى (‏علیه السلام) با بیان جمله‏ى «ارنى» و پاسخ «لن ترانى» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤیت با چشم نیست، تا چه رسد به شما.
از امام صادق‏ (علیه السلام) پرسیدند: اگر خدا قابل رؤیت نیست، پس در مورد روایاتى كه مى‏ گویند: پیامبر (صلى الله علیه وآله)، خدا را دید، یا در قیامت مؤمنان خدا را در بهشت مى‏ بینند، شما چه مى‏ فرمایید؟
حضرت تبسّمى كرد و فرمود: بسیار زشت است كه شخصى 70 - 80 سال در زمین خدا زندگى كند و از رزق و روزى او استفاده كند، امّا او را چنانچه باید نشناسد. پیامبر، خدا را با چشم ندیده است و اگر كسى چنین ادّعایى داشته باشد، دروغگو و كافر است، چنانكه آن حضرت فرمود: «مَن شبّه اللّه بخلقه فقد كفر» كسى كه خدا را به صفات مخلوقات تشبیه كند، كافر است.
حضرت على (‏علیه السلام) در پاسخ به این سؤال كه اى برادرِ پیامبر (صلى الله علیه وآله)! آیا تو خدا را دیده‏ اى؟ فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العیون بمشاهدة الاعیان و لكن تراه القلوب بحقایق الایمان»،7 خدایى را كه ندیده باشم عبادت نمى‏ كنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل.
در جاى دیگر فرمود: «ما رأیتُ شیئاً الاّ و قد رأیتُ اللّه قبلَه و بعدَه و معه و فیه»8 چیزى را ندیدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن دیدم.
آرى، چشم توان دیدن او را ندارد، «لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الأَبْصَارَ »9، امّا با چشم دل مى‏توان خدا را دید، چنانكه قرآن مى‏ فرماید: «وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى»10 پیامبر، در معراج، آیات عظمت الهى را دید. البتّه آنچه در تورات در مورد ماجراى حضرت موسى در كوه طور آمده، از تحریفات تورات است.11

منابع و مآخذ
1) مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، ذیل آیه.
2) انعام، 103.
3) فیض کشانی، محمدمحسن، تفسیر صافى، ذیل آیه.
4) حسینی، سید حسین، تفسیر اثنى‏ عشرى، ذیل آیه.
5) اعراف، 143.
6) عروسی حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین؛ صادقی، محمد، تفسیر الفرقان، ذیل آیه.
7) صادقی، محمد، تفسیر الفرقان؛ صدوق، محمد بن علی، معانى الاخبار.
8) صادقی، محمد، تفسیر الفرقان، ذیل آیه.
9) انعام، 103.
10) نجم، 13 - 14.
11) تورات، سِفر خروج، باب 23، آیه 9.


جمع بندی
موضوع: آیا حضرت موسی خدا را دید ؟
پرسش:

1. آیا حضرت موسی علیه السلام خداوند را با چشم دید ؟
2. یعنی دید که خدا چه شکلی است ؟؟؟
3. منظور از آتش در آیات زیر چیست؟
«هنگامي كه آتشي ديد پس به خانواده خود گفت درنگ كنيد زيرا من آتشي ديدم اميد كه پاره‏اي از آن براي شما بياورم يا در پرتو آتش راه [خود را باز] يابم *پس چون بدان رسيد ندا داده شد كه اي موسي*
اين منم پروردگار تو پاي‏پوش خويش بيرون آور كه تو در وادي مقدس طوي هستي * و من تو را برگزيده‏ام پس بدانچه وحي مي‏شود گوش فرا ده» ( طه: 13-10)
من اینطور دریافت کردم یک چیز شبیه آتش بود که صدا میدهد من خدا هستم
در غیر اینصورت آتش چیست ؟
4. حضرت موسی به چه چیزی رسید ندا داده شد ؟
این منم ، خدا خودش را معرفی میکند
کوه طور به خاطر حضور خدا مقدس میشود ؛ در غیر اینصورت کوه چرا باید مقدس بشود ؟
5. یعنی خداوند توان این را ندارد که خود را به پیامبر نشان دهد ؟

پاسخ:
1.خداوند سبحان وجود تجرّدی بلکه مافوق تجرّدی دارد و موجود مجرد با چشم سر دیده نمی شود، لذا یقینا منظور از دیدن خدا، مشاهده با چشم باطن و دیده دل است. چنان که امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند: « لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِيَانِ وَ لَكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَان‏»،چشم های ظاهر او را درک نمی کنند اما قلوب و دل ها او را درک می کنند.(1) و در حدیث دیگر است که حضرت امیر (علیه السلام) به ذعلب فرمود: و ای بر تو چشم‌ها او را نمی‌بینند، لکن دل ‌ها او را می‌بینند. (2)
حضرت موسی علیه السلام نیز با دیده دل تجلی اسماء و صفات الهی را مشاهده کرد نه با دیده سر ، چشم ظاهر چون خود مادی است چیزی فراتر از مادّه را نمی تواند مشاهده کند.
2. با توجه به اینکه خداوند مجرد و مافوق تجرّد می باشد منزّه از این است که شکل داشته باشد، شکل یعنی حصار و محدودیّت! خدا شکل ندارد، چون محدود نیست. بلکه شکل علامت ناقص‌ترین رتبه وجود می‌باشد که وجود مادّی است، لذا حتّی موجودات غیر مادّی همچون فرشتگان، عقل، اراده و نیز شکل ندارند.
3. «إِذْ رَءَا نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُواْ إِنىّ‏ِ ءَانَسْتُ نَارًا لَّعَلىّ‏ِ ءَاتِيكمُ مِّنهَْا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلىَ النَّارِ هُدًى‏» (طه:10)
منظور از آتش، در این آیه شریفه نور الهی و تجلی نور الهی است «الله نور السموات و الارض»، وقتی حضرت موسی لقای خواند را درخواست کرد، نور الهی به کوه تجلّی نمود و حضرت موسی با دیدن تجلی نور الهی مدهوش شد؛ با توجّه به روایاتی که در تفسیر این آیه وارد شده است، معلوم می شود که آن حضرت، همان نوع دیدنی را طلب می کرده که برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در معراج حاصل شد. طبق فرمایش استاد بزرگوار جوادي آملي «تجلي حق مراتب گوناگون دارد» (3) خداوند در طور سینا با مراتب بالای تجلی اش بر حضرت متجلی شد لذا حضرت موسی تاب دیدن نور الهی را نداشت. (یقینا مراتب پایین نور الهی در وجود مبارک موسی (علیه السلام) متجلی شده بود، حضرت مراتب بالا را می خواستند که حتی تاب دیدارِِ نور علی علیه السلام را هم نداشتند)
از امیر مؤمنان(علیه السلام) نقل است، آن نوری که در کوه تجلّی نمود و موسی از دیدنش مدهوش شد، نوری از من بود. یعنی خدای تعالی شعاعی از حقیقت نوری علی(علیه السلام) را در حجاب کوه، به موسی(علیه السلام) نمایاند، تا به او نشان دهد که تو حتّی تاب تحمّل شعاعی از نور علوی را هم نداری، کجا رسد که بتوانی چون او بر من نظاره کنی. لذا آن حضرت وقتی به خود آمد، اعتراف نمود به عجز خود، و فرمود: من اوّلین کسی هستم که ایمان دارم، که کسی مثل اهل بیت(علیهم السلام) نمی تواند تو را ببیند.
4. سخن گفتن خداوند متعال به واسطه ایجاد صوت بود، نه اینکه خداوند مستقیما با حضرت سخن گفته باشد؛قرآن کریم می فرماید:
« فَلَمَّا قَضى‏ مُوسَى الْأَجَلَ وَ سارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِنْ جانِبِ الطُّورِ ناراً قالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ ناراً لَعَلِّي آتيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَةٍ مِنَ النَّارِ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ؛ فَلَمَّا أَتاها نُودِيَ مِنْ شاطِئِ الْوادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يا مُوسى‏ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعالَمينَ» هنگامى كه موسى مدّت خود را به پايان رسانيد و همراه خانواده‏اش (از مدين به سوى مصر) حركت كرد، از جانب طور آتشى ديد؛ به خانواده‏اش گفت: « درنگ كنيد كه من آتشى ديدم! شايد خبرى از آن براى شما بياورم ، يا شعله‏اى از آتش ، تا با آن گرم شويد.» هنگامى كه به سراغ آتش آمد ، از كرانه ی راست درّه ، در آن سرزمين پر بركت ، از ميان يک درخت ندا داده شد كه: « اى موسى! منم خداوند ، پروردگار جهانيان.» (قصص:29 ،30)
این آیه به وضوح بیان می کند که خداوند صدایی از وجود درخت برآورد و به واسطه ی صدایی که خلق می کرد با موسی سخن گفت. پس چنین نیست که معاذ الله خدا دهان داشته باشد و مثل موجودات سخن بگوید؛ بلکه او صدا خلق نمود و موسی آن صدا را شنید.
5. خداوند قادر مطلق است و بر همه چیز تواناست؛ اما آنچه موسی (علیه السلام) می خواست ممکن پذیر نبود، چون موسی (علیه السلام) تاب دیدن نور علی (علیه السلام) را نداشت، لذا به طریق اولی توان دیدن نور الهی (آنگونه که بر رسول خدا(صلی الله علیه و آله) متجلی شده بود) را ندارد.
آیا شما می توانید خود را به سنگ نشان بدهید؟ در اینکه همه موجوداتی که چشم دارند حضرت عالی را مشاهده می کنند شکی نیست امّا موجودی که چشم ندارد توان دیدن شما را نخواهد داشت، همین طور انسان هایی که چشم باطن دارند خداوند را می بینند اما کور دلان توان دیدن خداوند را ندارند.
البته این یکی مثال است و توهین به مقام حضرت موسی(علیه السلام) نیست امثال بنده حتی خاک کف پای این حضرت هم نمی شویم، حضرت موسی (علیه السلام) موفق به لقای الهی بود اما آنچه از خداوند طلب می کرد نشدنی بود، چون موسی (علیه السلام) در حدّ وجودی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حتی ائمه اطهار علیهم السلام نیست که بخواهد خدا را آن گونه ببیند که حضرات معصومین علیهم السلام می دیدند.

............................................................................
1. نهج البلاغه، خطبه 179
2. میزان الحکمة، ج6، ص190، ح 12095
3. جوادي آملي، زن در آيينه جمال و جلال، نشر مركز اسراء، سال 1375 ش، ص 22

موضوع قفل شده است