سرنوشت کسانی که نه دین دارند و نه اعتقاد به خدا !!!!!!!!!!!
تبهای اولیه
سرنوشت کسانی به دین و خدا اعتقاد ندارند !
با عرض سلام خدمت اساتید اسکدین:Gol:
سوالی دارم و ان این است کسانی دین ندارند یعنی به هیچ دینی اعتقاد ندارند . (اسلام ، یهود ، بهایی ، و .....)
یعنی اعتقاد به وجود خدا داشته باشند اما پایه اعتقاد به این باشد که " صلاح و خوبی و بدی و عبادت انسان هیچ فرقی به حال خدا ندارد و خدا صلاح و هدایت انسان برایش مهم نیست حتی عبادت یا عدم عبادت برای خدا فرقی ندارد و دعاهای انسان مستجاب نشود "
اگر کسی به جمله بالا اعتقاد داشته باشد و در صورتی که یکی از دین ها بعد از مرگ واقعی باشند مثلا اسلام یا مسحیت یا یهودیت تکلیف انسان در ان دنیا چیست ؟؟؟؟؟؟
با عرض سلام خدمت اساتید اسکدین
سوالی دارم و ان این است کسانی دین ندارند یعنی به هیچ دینی اعتقاد ندارند . (اسلام ، یهود ، بهایی ، و .....)
یعنی اعتقاد به وجود خدا داشته باشند اما پایه اعتقاد به این باشد که " صلاح و خوبی و بدی و عبادت انسان هیچ فرقی به حال خدا ندارد و خدا صلاح و هدایت انسان برایش مهم نیست حتی عبادت یا عدم عبادت برای خدا فرقی ندارد و دعاهای انسان مستجاب نشود "
اگر کسی به جمله بالا اعتقاد داشته باشد و در صورتی که یکی از دین ها بعد از مرگ واقعی باشند مثلا اسلام یا مسحیت یا یهودیت تکلیف انسان در ان دنیا چیست ؟؟؟؟؟؟
سلام علیکم
این که انسانی به خداوند ایمان داشته باشد یااز روی جهل قصور است ویا از روی تقصیر است یعنی که وقت و فضای محیط زندگی شخص مثل یک بودایی چنین است واو امکان لازم بری تحقیق را ندارد ویا اصلا در فضایی بسته مذهبی زندگی می کند وهیچوقت هم به ذهنش خطو رنمی کند که دین دین وآیینی باشد. این نوع افراد مستضعف هستند ومعامله با آنها به خود خداوند بستگی دارد که ببخشد یا اگر واقع امرکوتاهی داشته اند مجازات کند.
ام اگر این کوتاهی ا زجانب خود انسان باشد که می توانست دنبال تحقیق برودونرفته است در این صورت مقصر است ومقصر باید پاسخگو باشد.
وقتی خداوند اینهمه پیامبروامام برای هدایت انسانهاارسال کرده وبه آ نها عقل وفطرت داده است که دعوت به خوبی می کنند نشان می دهد که برای خدا هدایت وعبادت انسان مهم است فلذا منشا اینچنین اعتقادی باید معین شود.
به هر حال در اینجا نوع معامله با جاهل قاصر ومقصرتفاوت می کند.
[="DarkSlateBlue"]سرنوشت کسانی به دین و خدا اعتقاد ندارند !
آتیشه جهندم:khandeh!:[/]
[="DarkSlateBlue"]این حکم از جانب خداست؟
:ok:
در روايتي«شيخ صدوق ـ رحمة الله عليه ـ به سند خود از حضرت امام رضا ـ عليه السّلام ـ از حضرت رسول ـ صلّي الله عليه و آله ـ روايت نمود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: خداوند متعال همه خلايق را محاسبه مي كند مگر كسي كه به خدا شرك آورد پس او را بدون حساب به سوي جهنم برند.»
مجلسي، محمد باقر، حق اليقين، ج دوم، تهران، انتشارات جاويدان بي تا، ص 303.
۱ـ کافران از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره بقره. آیه ۹۰ ) ( قرآن .سوره توبه .آیه ۳ ) و …
۲ـ ظالمان و ستمگران از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن. سوره آل عمران .آیه ۱۵۱) ( قرآن. سوره نساء. آیه ۱۶۸) و …
۳ـ کسانی که زکات نمی دهند از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره فصلت. آیه ۷ )
۴- مجرمان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره مریم. آیه ۸۶ )
۵ـ طغیانگران و مستکبران از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره نساء .آیه۱۷۳ ) و ….
۶ـ پیروی از شیطان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره اعراف .آیه ۱۸ )
۷ـ تکذیب کنندگان آیات اللهی از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره بقره. آیه ۱۰ ٬ ۲۴) و …
۸ـ مرتدان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره بقره. آیه۲۱۷) و …
۹ـ بت پرستان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره احقاف آیه ۲۱ )
۱۰ـ فسادکنندگان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره نحل . آیه ۸۸ )
۱۱ـ آدمهای شقی و خبیث از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره انفال . آیه ۳۷ ) و …
۱۲ـ شیاطین و جن از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره اعراف. آیه ۱۷۹ ) ( قرآن .سوره مریم. آیه ۶۸ )
۱۳ـ فاسقان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره اعراف . آیه ۱۶۵) و …
۱۴ـ کسانی که آخرت را به دنیا فروختند از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره بقره. آیه ۸۶ )
۱۵ـ کسانی که غرق گناهند از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره بقره . آیه ۸۱ )
۱۶ـ آشکارا گناه کنندگان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره احزاب . آیه ۳۰ )
۱۷ـ ربا خواران ٬ از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره بقره . آیه ۲۷۵ )
۱۸ـ مترفین از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره مؤمنون. آیه ۶۴ )
۱۹ـ اعراض کنندگان از ذکر خدا از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره جن .آیه ۱۷)
۲۰ـ منع کنندگان کار خیر از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره ق. آیه ۲۵ )
۲۱ـ اصحاب شمال از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره واقعه.۴۱ )
۲۲ـ فراموش کنندگان آخرت و قیامت و جهنم از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره اسراء. آیه ۱۰ )
۲۳ـ پیروان ستمگران از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره هود. آیه ۱۱۳ )
۲۴ـ مسخره و استهزای آیات اللهی . ( قرآن . سوره کهف . آیه .۱۰۶ )
۲۵ـ کسانی که مانع راه یابی مردم به حق می شوند و سد عن سبیل الله می کنند .( قرآن . سوره نساء. آیه ۵۵ )
۲۶ـ کسانی که با دستورات خدا و پیامبر مخالفت می کنند . ( قرآن. سوره .نساء. آیه . ۱۱۵ )
۲۷ـ کسانی که از عقل و چشم و گوششان در راه یابی به حق استفاده نمی کنند . ( قرآن . سوره اعراف. آیه ۱۷۹ )
۲۸ـ کسانی که امید به ملاقات خداوند ندارند و به دنیا راضی اند از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره یونس. آیه ۷ ٬ ۸ )
۲۹ـ کسانی که به نعمتهای خدا کفران می ورزند از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره ابراهیم. آیه ۲۸ ٬ ۲۹ ٬ ۳۰ )
۳۰ـ دنیا پرستان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره اسراء. آیه ۱۸ )
۳۱ـ زر اندوزان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره توبه. آیه ۳۴ ٬ ۳۵ )
۳۲ـ فراری از جهاد از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند . ( قرآن . سوره انفال. آیه ۱۵ ٬ ۱۶)
۳۳ـ آدم کشان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره مائده. آیه ۳۲ )
۳۴ـ ترک کنندگان نماز از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره مدثر. آیه ۴۳ )
۳۵ـ ترک کنندگان اطعام به مساکین و فقرا از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره مدثر. آیه ۴۴ )
۳۶ـ همنشینان با اهل باطل از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره مدثر. آیه ۴۵ )
۳۷ـ مشرکان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره توبه. آیه ۱۷) ( قرآن . سوره اسراء .آیه ۳۹ ) و …
۳۸ـ خورندگان مال یتیم از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره نساء. آیه ۱۰ )
۳۹ـ کم فروشان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند . ( قرآن . سوره مطففین. آیه ۱ ٬ ۴ ٬ ۵ ٬ ۷ )
۴۰ـ عیب جویان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند.( قرآن . سوره همزه. آیه ۱ ٬ ۲ ٬ ۳ ٬ ۴ )
۴۱ـ غیبت کنندگان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره همزه. آیه ۱ ٬ ۲ ٬ ۳ ٬ ۴ )
۴۲ـ اسراف کنندگان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .مؤمن. آیه ۴۳ )
۴۳ـ منافقان از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن .سوره نساء .آیه ۱۳۸ ٬ ۱۴۰)
۴۴ـ تعدّی کنندگان از حدود اللهی از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره نساء. آیه ۱۴)
۴۵ـ دشمنان خدا از کسانی هستند که وارد جهنم می شوند. ( قرآن . سوره فصّلت. آیه ۲۸ )[/]
به نام خدا
ـ
دوست گرامی شما حکم کلی داده اید.
طبق حکم شما هرکس به خدا و دین اعتقاد ندارد جهنمی است.
کسی که در دور افتاده ترین نقطه جهان زندگی میکند و هیچ سوادی هم ندارد و کسی هم نیست که به او دین را بیاموزد و توان برسی را ندارد و....... چگونه جهنمی است!؟
به نظر بنده تقصیر از شماست که نرفته اید در نقاط دور افتاده تبلیغ کنید.پس شما هم مقصر هستید.
لطفا حکم را با تمام شرایطش بیان کنید.
یازهرا:Gol:
[="DarkSlateBlue"]دوست گرامی شما حکم کلی داده اید.
من کی باشم که حکم بدم
کسی که در دور افتاده ترین نقطه جهان زندگی میکند و هیچ سوادی هم ندارد و کسی هم نیست که به او دین را بیاموزد و توان برسی را ندارد و....... چگونه جهنمی است!؟
خب اینو که جناب کارشناس هم گفت منم روش بحثی ندارم
به نظر بنده تقصیر از شماست که نرفته اید در نقاط دور افتاده تبلیغ کنید.پس شما هم مقصر هستید
مگه من مبلغم؟
لطفا حکم را با تمام شرایطش بیان کنید
شرایطش رو کارشناس بیان کرد و چون تو صحبت هاشون از جهنم حرفی نزدند و دوستمون هم گفتند کسی نظری نداره من گفتم اینو هم بگم !
به هر صورت شکر خوردم شما به بزرگواری و شکوه منزلت خودتون عفو بفرمایید
یاعلی:Cheshmak:[/]
به نام خدا
به هر صورت شکر خوردم شما به بزرگواری و شکوه منزلت خودتون عفو بفرمایید
دوست گرامی شما بزرگوارهستید. بنده قصد جسارت نداشتم. اگر نارحت شده اید از شما معذرت میخواهم.
در پایان از صبوری ، حسن خلق و پاسختان تشکر میکنم.
یازهرا:Gol:
سرنوشت کسانی به دین و خدا اعتقاد ندارند !
سلام
اعتقاد به خدا یک امر فطری است لذا اینکه بگوئیم کسی به خدا اعتقاد ندارد غلط است منتهی انسان در حالی که به خدا اعتقاد دارد خود را به نفهمی میزند تا انکاری را که دلش میخواهد انجام دهد این را میگویند کفر و انحراف یا شرک که البته جزای شدیدی هم از طرف خدا دارد و فکر هم نمیکنم کسی به این جزا اعتراضی داشته باشد .
اما اینکه بگوئیم ایا یک مسیحی ،یهودی ، و ..... به بهشت میرود یا خیر بر میگردد به اینکه در دینش تفحص کرده و انرا بر حق دیده یا خیر ایا در انتخاب دینش و پایداری بر ان ازادی عمل داشته یا خیر ایا با خودش رو راست بوده یا خیر لذا کسانی که قبل از اسلام بر دینی بوده و به وظایفشان بر اساس ان دین عمل کرده باشند قطعاً به بهشت میروند اما در مورد دیگران نمیتوان به این اسانی نظر داد و اختمال جهنمی شدنشان بسیار زیاد است خصوص ادیان ساختگی مانند بهائیت که بسادگی میتوان به بی پایه بودن انها پی برد و استضعاف از انان پذیرفته نمیشود .
قَالَ ادْخُلُوا فِی أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ فِی النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِیهَا جَمِیعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ«الأعراف/38»
میفرماید در میان امتهایی از جن و انس که پیش از شما بوده اند داخل آتش شوید هر بار که امتی [در آتش] درآید همکیشان خود را لعنت کند تا وقتی که همگی در آن به هم پیوندند [آنگاه] پیروانشان در باره پیشوایانشان میگویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند پس دو برابر عذاب آتش به آنان بده [خدا] میفرماید برای هر کدام [عذاب] دو چندان است ولی شما نمیدانید
سلام علیکم برادر مؤمنم،
متوجه نمیشوم منظورتان از هلاک شدن چیست؟
سلام علیکم و رحمه الله. با عرض معذرت بعلت بسته شدن تاپیک اینجا پاسخ میدم. لطفا شما برای ما معنی هالک را در این آیه شریفه بفرمایید:
کل شی
هالک الا وجهه.با توجه به اینکه هر انسانی که به بهشت وارد میشود برای ابد زنده خواهد بود در نتیجه مومن هم وجه الهی محسوب میشود.
و اگر کافر هم برای ابد جاوید باشد باید گفت که او هم وجه الهی است.
- اگر منظورتان عدم شدن است که دیگر خلود ابدی در جهنم برایش بیمعناست چون چیزی که وجود ندارد وجود ندارد و بستر مکانی برای وجود نداشتن بیمعناست،
بله منظورم عدم شدن هست.
شما میفرمایید خلود برای چیزی که نیست شده بی معناست، اما اینطور نیست
ما در همین دنیا هم اصطلاح حبس ابد را داریم.
هیچ انسانی برای ابد زنده نمیماند و انسانی که مرده است بقول
شما وجود بستر و مکان برای وجود نداشتنش بی معناست پس چرا باید گفته شود حبس ابد؟آیا معادل این جمله چیزی داریم که بتواند مفهوم
"بیرون نیامدن برای همیشه" را برساند.- owari;551369 نوشت:
همانطور که در جهنم نیست در بهشت هم نیست و اگر بگویید در جهنم لاشیء شده همین را میتوان برای بهشت هم گفت.
چرا لاشی شدن را برای بهشت هم میتوان گفت؟ یعنی هیچ فرقی بین بهشتیان و دوزخیان نیست؟
بهشتیان رنگ الهی گرفته اند، بطور مداوم از نعمات الهی برخوردار میشوندو این نعمتها هرگز از ایشان قطع نخواهد شد
(عطاء غیر مجذوذ) بنابراین بهشتیان رو به کمال و جاودانگی هستند و لاشی نخواهند شد. اما درمورد اهل آتش سوالاتی مطرح است :1- اگر منظور از خلود ابدی در آتش همان عذاب ابدی باشد چگونه این با عدالت خداوند سازگار است، هرچند که دانسته ایمان نیاورده باشند
و هرچند که بالاترین خطاها را مرتکب شده باشند و
هرچند که نیتشان این بوده باشد که اگر برای ابد زنده بودند برای ابد هم گناه کنند؟آیا این قصاص قبل از جنایت نیست؟
مگر نه اینکه در حدیث آمده اگر کسی نیت گناه داشته باشد ولی آن را انجام ندهد برایش گناهی نوشته نمیشود؟
پس چگونه است که خداوند کسی را که نیت گناه را برای ابد داشته اما تا ابد زنده نمانده برای ابد عذاب کند؟
دوم اینکه اینکه عذاب همه اهل جهنم نباید به یک میزان باشد چون برخی کمتر مرتکب گناه شده اند.
مثلا در مورد زناکار فرموده (عقوبت) گناه خود را خواهد دید و عذابش دوچندان میشود و در عذاب خالد خواهد بود.
اما آیا کسی که تنها گناهش ارتکاب فحشا است با کسیکه به مال و جان انسانهای زیادی تجاوز میکرده به یک میزان عذاب میبینند؟ تا هردو برای ابد در عذاب باشند؟
آیا این با عدالت خداوند مغایرت ندارد؟[=me_quran]
سوال بعدی اینکه چیزی که رنگ خدایی نداشته باشد چگونه برای ابد جاودانه خواهد بود درصورتیکه جاودانگی از صفات خداوندست و آنها رنگی از خدا ندارند...
دیگر اینکه چرا درمورد جهنمیان نفرموده عذابی که هرگز قطع نخواهد شد؟
- اگر هم منظورتان از هلاک شدن مردن باشد باید پرسید آیا منظورتان مردن و زنده شدنهای پیدرپی است یا مردن برای همیشه؟ اگر مردن و زنده شدن باشد که حقیر هم میتوانم قبول کنم اما اگر منظورتان مردن برای همیشه باشد باید توجه داشت که مردن به معنای عدم شدن نیست و کسی که از عالم جسمانی بمیرد مثلاً در عالمی مانند برزخ باید ادامهی حیات بدهد و البته میدانیم که جسم برزخی هم قابل عذاب دیدن هست چنانکه جهنم برزخی هم داریم.
منظورم مردن نیست چون خود خداوند هم چنین واژه ای را بکار نبرده حتی برای زمانی که مرگ ازهرسو به ایشان رو میاورد نمیفرماید میمیرند و مجددا زنده میشوند.
بلکه برداشت حقیر از آن آیهی مبارکه که «وَ يَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ» این است که آنها مدام میمیرند و زنده میشوند، بر خلاف اهل بهشت که یک بار بیشترنمیمیرند:
در قرآن و احادیث آمده است که در آن روز دیگر مرگی نیست (چه برای کافر و چه برای مومن)
با توجه به آن حدیث امام باقر علیهالسلام که چند پست قبل گذاشتهام هم زنده بودن ابدی در جهنم برداشت میشود برای دشمنان اهل بیت علیهمالسلام. «مَا هُوَ بِمَيِّتٍ» هم اشاره به زندگی ابدی دارد، ندارد؟
لطفا دقیق بفرمایید از کجای حدیث زنده بودن ابدی را برای دوزخیان برداشت کردید. درمورد ماهو بمیت در پستهای قبلی توضیح دادم ..
در مورد عذاب دیدن بدن برداشت حقیر از معاد جسمانی شاید کمی با برداشت شما تفاوت کند ... در برداشت حقیر از معاد جسمانی بدن این دنیا با بدن آن دنیا لزومی ندارد دقیقاً یکسان باشد ولی برای برخی افراد خیلی پاک و برخی افراد خیلی کثیف همین بدن خواهد بود و در واقع بدنی که با آن از این دنیا میروند بدن ایشان در قیامت خواهد بود و به همین دلیل هم بعد از مرگ بدنشان در قبرها نمیپوسند، اگر اشتباه نفهمیده باشم. آنچه هم در قیامت از قبرها بیرون میآید بعد از رشد بدنهایشان بعد از بارش بارانی از دریای «حیوان» است و در واقع پروسهای مانند پروسهی رشد جنین در رحم و رشد گیاهان از زمین مرده اتفاق خواهد افتاد
نپوسیدن بدن در قبر دلیلی بر محشورشدنشان با همان بدن نیست چون خداوند درمورد همه انسانها فرموده که تا سرانگشتان دست را هم میتواند مجددا به همان صورت خلق کند.
اما جهان آخرت از سنخ دنیا نیست. دنیا اسمش رویش هست. یعنی دنی و پست. این بدنی که در این دنیا به انواع مرضها و آسیبها دچار میشود نمیتواند ابدی شود
همینطور است درمورد عذابش.
این جسمی که پس از چنددقیقه میسوزد و خاکستر میشود نمیتواند در عذاب خالد باشد چون به محض سوختن میمیرد،مگر اینکه قاعده زندگی آخرتی با زندگی دنیوی متفاوت باشد.
یا علیاگر لطف کنید پستهای ۶ و ۹ در بالا را نیز مطالعه بفرمایید به نظرم میرسد پاسخ قابل قبولی در مورد عذاب ابدی در جهنم میدهد، ببینید به نظر شما باز اشکالی باقی میماند.
در آن پستها چیزی که تا بحال بهش برخورد نکرده باشم ندیدم بغیر از فرمایشات شما که فکر نمیکنم نیاز به بحث داشته باشد. درمورد عذاب ظاهری و باطنی هم نظر علما اینست که عذاب دوزخیان هم جسمانی است و هم روحانی چون معاد جسمانی و روحانی است
موفق باشید.
http://www.askdin.com/thread41812-2.html#post551369
[="Blue"] با عرض سلام خدمت اساتید اسکدین:Gol: سوالی دارم و ان این است کسانی دین ندارند یعنی به هیچ دینی اعتقاد ندارند . (اسلام ، یهود ، بهایی ، و .....) یعنی اعتقاد به وجود خدا داشته باشند اما پایه اعتقاد به این باشد که " صلاح و خوبی و بدی و عبادت انسان هیچ فرقی به حال خدا ندارد و خدا صلاح و هدایت انسان برایش مهم نیست حتی عبادت یا عدم عبادت برای خدا فرقی ندارد و دعاهای انسان مستجاب نشود " اگر کسی به جمله بالا اعتقاد داشته باشد و در صورتی که یکی از دین ها بعد از مرگ واقعی باشند مثلا اسلام یا مسحیت یا یهودیت تکلیف انسان در ان دنیا چیست ؟؟؟؟؟؟سرنوشت کسانی به دین و خدا اعتقاد ندارند !
[="#FF0000"]إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
کسانى كه كفر ورزيدند، هرگز اموالشان و اولادشان چيزى از عذاب خدا را از آنان دفع نخواهد كرد، و آنان اهل عذاب اند و در آن جاودانه خواهند بود ......
سوره : آل عمران آیه : 116[/]
[="#0000FF"]کسی که اعتقاد جاهلانه فوق را داشته باشد که بر هیچ اساس و منطقی استوار نیست باید به او گفت مگر خداوند تو را نادان افرید که خود نادان باشد و بدون حکمت تو و جهان و قصه دنیا را خلق کرده باشد ؟؟؟؟؟!!!!!!! [/]
[="#FF0000"]أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ
پس آيا گمان كرده ايد كه شما را بيهوده آفريده ايم و شما هرگز به سوى ما بازگردانده نمىشويد ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سوره : المؤمنون آیه : 115[/][/]
با عرض سلام مجدد
جناب اواری دیدم در توضیحاتی که در پستهای بعدی فرمودید ، برای اثبات عذاب ابدی چنین آورده اید:
"توضیح مختصرش هم این است که عذاب جسمانی میتواند تسکینی باشد بر عذاب روحانی. این مسأله مثالهایی در همین دنیا هم دارد و مطابق حدیث دیگری اگر درست خاطرم باشد تمام مسائل اخروی (یا باطنی) مثالهایی در همین دنیا (در ظاهر) دارند.
با تشکر،"
"و به عذاب شدنش راضی شود و نعمات بهشتی را بر خود حرام بداند ... عذاب جهنم به او درد و رنج میرساند ولی همین تحمل دردها تسکینی است بر درد درونی و عذاب وجدان شدیدش ...
تسکین درد باطنی از طریق به جان خریدن درد جسمی را در همین دنیا هم دیدهایم ... محکم زدن خود در هنگام مصیبت ... سینه زدن در عزای امام حسین علیهالسلام (وقتی که از روی عادت نیست و از درون میجوشد) ... این وضعیت خواستن درد در انسان وجود دارد و کاربرد خودش را دارد اما گاهی به انجراف میافتد و مانند اختلال روانی بروز میکند، مثل بیماری مازوخیسم.
اشتباه میکنم؟
با تشکر، یا علی"
طبق آیات شریفه چنین چیزی صحیح نمیباشد چون درباره کم نشدن عذاب روحانی هم چنین میفرماید که ایشان هر وقت اراده کنند که از غم و اندوهها خارج شوند آنها را به آن باز میگردانند و (گفته میشود ) بچشید عذاب سوزان را
کلماارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها وذوقوا عذاب الحریق
در مورد اینکه فرمودید:
"که عدهای که در جهنم به صورت ابدی باقی میمانند...تا همان ابد معذب از عذاب جهنم خواهند بود ... اما بحث سنخیت و بازگشت به اصلی که شما فرمودید هم درست است (به نوعی همان حدیث طینت است) "
چطور ممکن است هم طبق فرمایش شما معذب به عذاب باشند و هم طبق فرمایش جناب محی الدین که آن را تایید کردید معذب نباشند؟
محی الدین:
"اگر اصل این افراد آتش باشد با آن سنخیت دارند و دیگر از آن معذب نخواهند بود هرچند در آن هستند"
سنخیت با عذاب خلاف آیات شریفه است. در اینباره بسیار توضیح داده شد. خود کلمه خلود در عذاب به معنای بقای عذاب و همسنخ نشدن با آن هست.
همچنین میفرماید:
2. « يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ » (مائده 37)
آنها پيوسته ميخواهند از آتش خارج شوند ولي نميتوانند خارج شوند و براي آنها مجازات پايداري است.
دلیل قرآنی طرفداران سنخیت با عذاب چیست؟
سلام علیکم برادر مؤمنم،
بله حقیر هم از بسته شدن آن تاپیک جا خوردم چون به دعوا نکشید و انحراف قابل توجهی هم از موضوع تاپیک نداشت، ان شاء الله مدیران محترم اگر صلاح دانستند آن تاپیک را باز کنند این پستها را هم به همانجا منتقل نمایند، خصوصاً این بحث شما که کاملاً مرتبط است.
از شما هم ممنون هستم که با وجود بسته شدن تاپیک بحث را رها نکردید :Gol:
سلام علیکم و رحمه الله. با عرض معذرت بعلت بسته شدن تاپیک اینجا پاسخ میدم. لطفا شما برای ما معنی هالک را در این آیه شریفه بفرمایید:کل شی
هالک الا وجهه.با توجه به اینکه هر انسانی که به بهشت وارد میشود برای ابد زنده خواهد بود در نتیجه مومن هم وجه الهی محسوب میشود.
و اگر کافر هم برای ابد جاوید باشد باید گفت که او هم وجه الهی است.
در روایات «هالک» به معنای فنا شدن آمده است و در ادعیه هم داریم که خداست که «یبقی» و بجز خدا «یفنی کل شیء» ... اگرچه وجه خداوند در یکجا «دین» معنا شده و در جایی دیگر خود «اهل بیت علیهمالسلام» و البته فرقی هم ندارند و هر دو یکی هستند ...
اما توجه کنید که این آیه در مورد حوادث در آستانهی قیامت است و نه «از قیامت به بعد» ... که اگر بخواهد از قیامت به بعد مطرح شود کفار دیگر در خود قیامت هم محشور نخواهند شد که واضح است غلط است ...
در واقع این آیه مربوط به زمانی است که با صور اول همه میمیرند و تنها استثناء آن اهل بیت علیهمالسلام هستند و این مطلب از چندین آیهی قرآن هم معلوم میشود، مثلاً:
وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ... [الزمر، ۶۷]
که در آن یمین که منظور از آن دست قدرت خداست همان حضرت علی علیهالسلام هستند و در واقعی تمامی اهل بیت علیهمالسلام که «ید الله» هستند ... چون بحث مربوط به عالم کثرت است ...
يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّـهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ ۚ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ [غافر، ۱۶]
که باز به قیامت مربوط میشود ... مخفی نبودن هیچ چیز از خداوند اگر اشتباه نکنم توضیح همین مطلب است که «فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ» و وجهالله هم اهل بیت علیهمالسلام هستند، همانها که «أذناللهالسامعه» و «عیناللهالناظره» هستند و تأویل سمیع و بصیر بودن خداوند. در این مقام خداوند میپرسد مُلک امروز از آن چه کسی است؟ در آن زمان فقط وجهالله باقی است و وجهالله است که در مقام پاسخگویی میگوید «لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ». همچنین به این آیات هم توجه بفرمایید:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ۚ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ [النمل، ۸۷]
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ [الزمر، ۶۸]
و در نتیجه هالک شدن همه بجز وجه خدا مربوط به قبل از قیامت است چون وجه خدا هر مؤمنی نیست و تنها اهل بیت علیهمالسلام هستند و دین خدا ...
حقیر اینطور برداشت کردم، اشتباه است؟
بله منظورم عدم شدن هست.شما میفرمایید خلود برای چیزی که نیست شده بی معناست، اما اینطور نیست
ما در همین دنیا هم اصطلاح حبس ابد را داریم.
هیچ انسانی برای ابد زنده نمیماند و انسانی که مرده است بقول
شما وجود بستر و مکان برای وجود نداشتنش بی معناست پس چرا باید گفته شود حبس ابد؟آیا معادل این جمله چیزی داریم که بتواند مفهوم
"بیرون نیامدن برای همیشه" را برساند.
نظرم در مورد «هالک» شدن را گفتم و فکر نکنم بحث عدم شدن در ان مطرح باشد و روایت هم داریم اگر اشتباه یادم نباشد که فرمودند شم برای بقا خلق شدهاید نه نابودی و فنا. البته شما ممکن است بفرماییپ مخاطب این حدیث
فقط مؤمنین است!
اصطلاح ابد در «حبس ابد» هم یک اصطلاح انسانی است و عجیب نیست که غیر دقیق باشد.
اما آیا از همان آیاتی که ابدی بودن عذاب در جهنم را میشود نتیجه گرفت آیا نمیشود ابدی بودن حیات در جهنم را نتیجه گرفت؟
چرا لاشی شدن را برای بهشت هم میتوان گفت؟ یعنی هیچ فرقی بین بهشتیان و دوزخیان نیست؟بهشتیان رنگ الهی گرفته اند، بطور مداوم از نعمات الهی برخوردار میشوندو این نعمتها هرگز از ایشان قطع نخواهد شد
(عطاء غیر مجذوذ) بنابراین بهشتیان رو به کمال و جاودانگی هستند و لاشی نخواهند شد.
کسی که در جهنم عدم شده باشد به طور مساوی در بهشت هم عدم است، زیرا از زمانی به بعد نه در جهنم وجود خواهد داشت و نه در بهشت، همچنین ابدی بودنش در جهنم بیمعناست از آنجا که اصل ابدی بودنش بیمعناست ... اما در مقام بازی با کلمات میشود آنطور که شما میفرمایید هم برداشت کرد ...
اما درمورد اهل آتش سوالاتی مطرح است :1- اگر منظور از خلود ابدی در آتش همان عذاب ابدی باشد چگونه این با عدالت خداوند سازگار است، هرچند که دانسته ایمان نیاورده باشند
خوب توضیح حقیر در پست ۶ و ۹ در ان تاپیک در راستای فهمیدن و توضیح همین مطلب بود که این سازگاری عذاب ابدی با عدالت خداوند خدشهدار نشود. شما چه اشکالی در ان سناریو میبینید؟
و هرچند که بالاترین خطاها را مرتکب شده باشند و هرچند که نیتشان این بوده باشد که اگر برای ابد زنده بودند برای ابد هم گناه کنند؟آیا این قصاص قبل از جنایت نیست؟
مگر نه اینکه در حدیث آمده اگر کسی نیت گناه داشته باشد ولی آن را انجام ندهد برایش گناهی نوشته نمیشود؟
پس چگونه است که خداوند کسی را که نیت گناه را برای ابد داشته اما تا ابد زنده نمانده برای ابد عذاب کند؟
ولی باز هم این موضوع که در اسلام (اگرچه تا قبل از رسول خدا صلاللهعلیهوآله اینطور نبود) نیت گناه خودش گناه نیست قابل تفکر و بررسی است.
دوم اینکه اینکه عذاب همه اهل جهنم نباید به یک میزان باشد چون برخی کمتر مرتکب گناه شده اند.مثلا در مورد زناکار فرموده (عقوبت) گناه خود را خواهد دید و عذابش دوچندان میشود و در عذاب خالد خواهد بود.
اما آیا کسی که تنها گناهش ارتکاب فحشا است با کسیکه به مال و جان انسانهای زیادی تجاوز میکرده به یک میزان عذاب میبینند؟ تا هردو برای ابد در عذاب باشند؟
آیا این با عدالت خداوند مغایرت ندارد؟
نه عذابهای غیر ابدی در جهنم یکسان است و نه عذابهای ابدی برای کسانی که در ابد قرار است در جهنم باشند یکسان است ... مثلاً در جهنم اهل تابوت را داریم که تعدادشان تقریباً انگشتشمار است ولی این به آن معنا نیست که فقط همین تعداد در جهنم ابدی خواهند شد.
سوال بعدی اینکه چیزی که رنگ خدایی نداشته باشد چگونه برای ابد جاودانه خواهد بود درصورتیکه جاودانگی از صفات خداوندست و آنها رنگی از خدا ندارند...
دیگر اینکه چرا درمورد جهنمیان نفرموده عذابی که هرگز قطع نخواهد شد؟
برای مثال آیا اینکه هرگز چیزی بر ایشان افزوده نمیشود مگر عذاب (
فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا) ... به همان معنا نخواهد بود؟
منظورم مردن نیست چون خود خداوند هم چنین واژه ای را بکار نبرده حتی برای زمانی که مرگ ازهرسو به ایشان رو میاورد نمیفرماید میمیرند و مجددا زنده میشوند.
در قرآن و احادیث آمده است که در آن روز دیگر مرگی نیست (چه برای کافر و چه برای مومن)
فقط در مورد بهشتیان دیدم که بگویند «دیگر مرگی به ما نمیرسد» ولی جهنمیان بعید نیست مدام بمیرند و زنده شوند، اشتباه میکنم؟
لطفا دقیق بفرمایید از کجای حدیث زنده بودن ابدی را برای دوزخیان برداشت کردید. درمورد ماهو بمیت در پستهای قبلی توضیح دادم ..
انتهای حدیث آورده شده در پست ۶ آن تاپیک به نظرم کامل این زنده بودن ابدی را برایشان تبیین میکند: ثُمَّ يُطْبِقُ عَلَيْهِمْ أَبْوَابَهَا مِنَ الْبَابِ إِلَى الْبَابِ مَسِيرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ غِلَظُ الْبَابِ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ يَجْعَلُ كُلَّ رَجُلٍ مِنْهُمْ فِي ثَلَاثِ تَوَابِيتَ مِنْ حَدِيدٍ مِنَ النَّارِ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ فَلَا يَسْمَعُ لَهُمْ كَلَاماً أَبَداً إِلَّا أَنَّ لَهُمْ فِيها ... شَهِيقٌ كَشَهِيقِ الْبِغَالِ وَ زَفِيرٌ مِثْلُ نَهِيقِ الْحَمِيرِ وَ عُوَاءٌ كَعُوَاءِ الْكِلَابِ صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ فَلَيْسَ لَهُمْ فِيهَا كَلَامٌ إِلَّا أَنِينٌ فَيُطْبَقُ عَلَيْهِمْ أَبْوَابُهَا وَ يُسَدُّ عَلَيْهِمْ عَمَدُهَا فَلَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهُمُ الْغَمُّ أَبَداً وَ هِيَ عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ يَعْنِي مُطْبَقَةٌ لَيْسَ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ شَافِعُونَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ صِدِّيقٌ حَمِيمٌ وَ يَنْسَاهُمُ الرَّبُّ وَ يَمْحُو ذِكْرَهُمْ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ فَلَا يُذْكَرُونَ أَبَداً
نپوسیدن بدن در قبر دلیلی بر محشورشدنشان با همان بدن نیست چون خداوند درمورد همه انسانها فرموده که تا سرانگشتان دست را هم میتواند مجددا به همان صورت خلق کند.اما جهان آخرت از سنخ دنیا نیست. دنیا اسمش رویش هست. یعنی دنی و پست. این بدنی که در این دنیا به انواع مرضها و آسیبها دچار میشود نمیتواند ابدی شود
همینطور است درمورد عذابش.
این جسمی که پس از چنددقیقه میسوزد و خاکستر میشود نمیتواند در عذاب خالد باشد چون به محض سوختن میمیرد،مگر اینکه قاعده زندگی آخرتی با زندگی دنیوی متفاوت باشد.
محشور شدن با همان بدن برای فقط عدهی کمی است و اگرچه آخرت دیگر دنیا نیست ولی مانند دنیا جسمانی است و همین جسمها هم با کمی تغییر (مثل اینکه زنان بهشتی همیشه ولو با وجود داشتن روابط زناشویی باکره میمانند) میتوانند در آنجا ابدی شوند ... البته در جهنم ممکن است مرگ از هر طرف به ایشان برسد و خداوند مدام ایشان را بدن تازهای ببخشد، یعنی مدام برایشان در جهنم بدنی تازه خلق گردد ... باز بسوزند و باز بدنی تازه به ایشان داده شود ... شاید بدنشان کمی هم متفاوت شود نمیدانم ...
البته برخی ممکن است اصلاً به صورت انسان محشور نشوند و خداوند فرموده است که قادر است سرانگشتانشان را هم دوباره بسازد ولی این به آن معنی نیست که برای همه کس این کار را خواهد کرد.
اشتباه میکنم؟
در آن پستها چیزی که تا بحال بهش برخورد نکرده باشم ندیدم بغیر از فرمایشات شما که فکر نمیکنم نیاز به بحث داشته باشد. درمورد عذاب ظاهری و باطنی هم نظر علما اینست که عذاب دوزخیان هم جسمانی است و هم روحانی چون معاد جسمانی و روحانی است
بله ولی آیا برایتان قابل قبول است که عذاب ظاهری با وجود عذاب بودن تسکینی بر عذاب باطنی باشد و نه اضافه شده بر عذاب باطنی؟ اینکه عذاب ظاهری برای آنها که قرار است در جهنم ابدی باشند (از بعد از ابدی شدنشان که درک زشتی گناهشان برایشان میسر نشده ست و هنوز در فکر نجات هستند، ولی نه برای همهی جهنمیان که برخی بالأخره متذکر غفران خداوند خواهند شد و نه تا قبل از درک کامل کردن زشتی گناهشان) خواستنی باشد آیا برایتان قابل پذیرش است؟ اگر قابل قبول نیست آن مثالهای دنیایی را چطور توجیه میفرمایید و اصلاً آیا دلیلی عقلی یا نقلی بر غلط بودن آنها سراغ دارید؟
با تشکر
در پناه خداوند باشید ان شاء الله
یا علی
[="Blue"]و در نتیجه هالک شدن همه بجز وجه خدا مربوط به قبل از قیامت است چون وجه خدا هر مؤمنی نیست و تنها اهل بیت علیهمالسلام هستند و دین خدا ...
[="#0000FF"]ببخشید اینو از کجا در اوردید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! وجه خدا اهل بیت هستند ؟؟!!!!!! وجه خدا ذات مقدسش هست نه احدی از مخلوقاتش ! یعنی انبیای بزرگ الهی را فاکتور گرفتید بعد اهل بیت وجه خدا میدانید ؟؟!!!!!! [/][/]
ببخشید اینو از کجا در اوردید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! وجه خدا اهل بیت هستند ؟؟!!!!!! وجه خدا ذات مقدسش هست نه احدی از مخلوقاتش ! یعنی انبیای بزرگ الهی را فاکتور گرفتید بعد اهل بیت وجه خدا میدانید ؟؟!!!!!!
ذات خداوند به وصف نمیآید که به وجه تمثل یابد، ترکیب «وجه الله» مشابه «ید الله» است و بحث بر روی ذات خداوند نیست، نیاز به تأویل دارد و تأویل آن هم آنطور است ... حقیر برای آن حرف دلیل زیاد دارم از نقلی گرفته تا عقلی، روایات بسیار و بحثی فلسفی، اینکه وجه خداوند میتواند دلالت کند به ذات خداوند یک بحث درستی است اما اینکه همان ذات خداست بیمعنا خواهد بود و خدا را مانند مخلوقاتش گرفتن مورد نهی خداوند است. به هر حال بدیهی است که وجه خدا گفته شده است و نه خود خدا. انبیاء علیهمالسلام ذیل وجود اهل بیت علیهمالسلام قرار میگیرند و در شعاع نوری ایشان هستند ... این بحث مقدماتی دارد که بدون توجه به آنها نتایج عجیب به نظر میرسند.
یا علی
ببخشید اینو از کجا در اوردید ؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!! وجه خدا اهل بیت هستند ؟؟!!!!!! وجه خدا ذات مقدسش هست نه احدی از مخلوقاتش ! یعنی انبیای بزرگ الهی را فاکتور گرفتید بعد اهل بیت وجه خدا میدانید ؟؟!!!!!!
اول اینکه سلام
دوم یه مقدار آرامتر .
چرا از نظر شما اهلبیت عصمت و طهارت نباید وجه الله باشند؟
آیا ایشان دستورات خدا و قرآن کریم را آنچنان که شایسته است بجا نیاورده اند؟ آیا مرتکب گناهی شدند؟
آیا اشتباهی از ایشان سرزده ؟ اگر اهلبیت علیهم السلام وجه الله نباشند پس از رسولان الهی ، در روی زمین چه کسی وجه الله خواهد بود؟
اینکه اهلبیت علیهم السلام وجه الله هستند با خود قرآن کریم هم قابل اثبات است.
همانطور که میدانید حضرت ابراهیم علیه السلام به مقام امامت رسیدند. ایشان به مردم زمان خود که خورشید و ماه و ستاره میپرستیدند میفرمایند:
إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِيفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ
من از روى اخلاص، پاكدلانه روى خود را به سوى كسى گردانيدم كه آسمانها و زمين را پديد آورده است و من از مشركان نيستم
پس حضرت ابراهیم علیه السلام وجه الهی محسوب میشوند چون بنحو اکمل توجهشان به خداوند بوده
و از آنجا که به امامت که مقامی بالاتر از پیامبری هست رسیدند پس ثابت میشود که ائمه علیهم السلام هم وجه الله هستند
جناب اواری دیدم در توضیحاتی که در پستهای بعدی فرمودید ، برای اثبات عذاب ابدی چنین آورده اید: "توضیح مختصرش هم این است که عذاب جسمانی میتواند تسکینی باشد بر عذاب روحانی. این مسأله مثالهایی در همین دنیا هم دارد و مطابق حدیث دیگری اگر درست خاطرم باشد تمام مسائل اخروی (یا باطنی) مثالهایی در همین دنیا (در ظاهر) دارند. طبق آیات شریفه چنین چیزی صحیح نمیباشد چون درباره کم نشدن عذاب روحانی هم چنین میفرماید که ایشان هر وقت اراده کنند که از غم و اندوهها خارج شوند آنها را به آن باز میگردانند و (گفته میشود ) بچشید عذاب سوزان را چطور ممکن است هم طبق فرمایش شما معذب به عذاب باشند و هم طبق فرمایش جناب محی الدین که آن را تایید کردید معذب نباشند؟با عرض سلام مجدد
با تشکر،"
تسکین درد باطنی از طریق به جان خریدن درد جسمی را در همین دنیا هم دیدهایم ... محکم زدن خود در هنگام مصیبت ... سینه زدن در عزای امام حسین علیهالسلام (وقتی که از روی عادت نیست و از درون میجوشد) ... این وضعیت خواستن درد در انسان وجود دارد و کاربرد خودش را دارد اما گاهی به انجراف میافتد و مانند اختلال روانی بروز میکند، مثل بیماری مازوخیسم.
اشتباه میکنم؟
با تشکر، یا علی"
کلماارادوا ان یخرجوا منها من غم اعیدوا فیها وذوقوا عذاب الحریق
در مورد اینکه فرمودید:
"که عدهای که در جهنم به صورت ابدی باقی میمانند...تا همان ابد معذب از عذاب جهنم خواهند بود ... اما بحث سنخیت و بازگشت به اصلی که شما فرمودید هم درست است (به نوعی همان حدیث طینت است) "
محی الدین:
"اگر اصل این افراد آتش باشد با آن سنخیت دارند و دیگر از آن معذب نخواهند بود هرچند در آن هستند"
سنخیت با عذاب خلاف آیات شریفه است. در اینباره بسیار توضیح داده شد. خود کلمه خلود در عذاب به معنای بقای عذاب و همسنخ نشدن با آن هست.
سلام علیکم برادر مؤمنم،
ممنون بابت نقد زیبایتان، لطفاً ببینید آیا پاسخی که در (اینجا) که برای سرکار گیلدان نوشته بودم پاسخ این تعارض را میدهد یا خیر. انسان از دو ریشه «ا ن س» و «ن س ی» است که یکی بر پایهی معرفت و دیگری بر پایهی غفلت است، یکی سنخیت با غفران و رحمت عام و خاص و بهشت و نعمت خداوندی دارد و دیگری سنخیت با غفلت از خداوند و جهل که این جهل میتواند حتی خواستن عذاب به عنوان تسکین درد را توضیح دهد، چون تسکین بالاتر که غفران خداست از یاد ایشان رفته است و یادشان هم که بیاید باورش ندارند، جهل و غفلت توأمان، آن هم جهل مرکب، آن کس که نداند و نداند که نداند.
همچنین میفرماید:
2. « يُرِيدُونَ أَنْ يَخْرُجُوا مِنَ النَّارِ وَ ما هُمْ بِخارِجِينَ مِنْها وَ لَهُمْ عَذابٌ مُقِيمٌ » (مائده 37)آنها پيوسته ميخواهند از آتش خارج شوند ولي نميتوانند خارج شوند و
براي آنها مجازات پايداري است.
این آیه میتواند مربوط به قبل از بسته شدن دربهای جهنم باشد، پیش از آنکه تمامی آنهایی که آزادشدهی از جهنم خواهند بود آزاد بگردند، زمانی که کسانی که قرار است در جهنم ابدی بشوند هنوز زشتی گناه خود را کامل نپذیرفتهاند. اگر اشتباه نکنم؟
دلیل قرآنی طرفداران سنخیت با عذاب چیست؟
حدیث طینت اگر درست خاطرم باشد مطابق فرمایش امام باقر علیهالسلام حدود ۳۰ آیه در قرآن در موردش است ... البته بحث حدیث سر اصل وجودی است و نه سنخیت با عذاب ... سنخیت با عذاب را میشود از آن برداشت کرد (کاری که جناب محیالدین کردند) ولی این برداشت به نظر حقیر وقتی درست خواهد بود که توضیح کافی داده شود، اینکه آن عذاب به عنوان خوشایند درک نخواهد شد و جنبهی عذاب بودنش محفوظ است و با وجود عذاب بودن باز برای ایشان خواستنی میباشد و آنها عذاب را برای خودشان طلب میکنند. نهایتاً رضایت حاصل میشود ولی این مقام رضا با مقام رضا در بهشت برای مؤمنین خیلی متفاوت است که باز آن را مفصل در این نوشتار (اینجا) توضیح دادهام.
یا علی
[=13]
در روایات «هالک» به معنای فنا شدن آمده است و در ادعیه هم داریم که خداست که «یبقی» و بجز خدا «یفنی کل شیء» ... اگرچه وجه خداوند در یکجا «دین» معنا شده و در جایی دیگر خود «اهل بیت علیهمالسلام» و البته فرقی هم ندارند و هر دو یکی هستند ...
اما توجه کنید که این آیه در مورد حوادث در آستانهی قیامت است و نه «از قیامت به بعد» ... که اگر بخواهد از قیامت به بعد مطرح شود کفار دیگر در خود قیامت هم محشور نخواهند شد که واضح است غلط است ...
در واقع این آیه مربوط به زمانی است که با صور اول همه میمیرند و تنها استثناء آن اهل بیت علیهمالسلام هستند و این مطلب از چندین آیهی قرآن هم معلوم میشود، مثلاً:
وَمَا قَدَرُوا اللَّـهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ ... [الزمر، ۶۷]که در آن یمین که منظور از آن دست قدرت خداست همان حضرت علی علیهالسلام هستند و در واقعی تمامی اهل بیت علیهمالسلام که «ید الله» هستند ... چون بحث مربوط به عالم کثرت است ...
يَوْمَ هُم بَارِزُونَ لَا يَخْفَىٰ عَلَى اللَّـهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ ۚ لِّمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ۖ لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ [غافر، ۱۶]که باز به قیامت مربوط میشود ... مخفی نبودن هیچ چیز از خداوند اگر اشتباه نکنم توضیح همین مطلب است که «
فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّـهِ» و وجهالله هم اهل بیت علیهمالسلام هستند، همانها که «أذناللهالسامعه» و «عیناللهالناظره» هستند و تأویل سمیع و بصیر بودن خداوند. در این مقام خداوند میپرسد مُلک امروز از آن چه کسی است؟ در آن زمان فقط وجهالله باقی است و وجهالله است که در مقام پاسخگویی میگوید «لِلَّـهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ». همچنین به این آیات هم توجه بفرمایید:
وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ۚ وَكُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ [النمل، ۸۷]
وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَمَن فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَن شَاءَ اللَّـهُ ۖ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنظُرُونَ [الزمر، ۶۸]
و در نتیجه هالک شدن همه بجز وجه خدا مربوط به قبل از قیامت است چون وجه خدا هر مؤمنی نیست و تنها اهل بیت علیهمالسلام هستند و دین خدا ...حقیر اینطور برداشت کردم، اشتباه است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم ورحمه الله
ممنون از این توضیحاتی که دادید. همینطوره که میفرمایید اهلبیت علیهم السلام وجه الله هستند.
اما توجه به این نکته ضروریست، کلام خداوند هیچگاه به گونه ای نیست که به واسطه تغییر زمان نقض شود مگر اینکه این استثناء در خود آیه و یا آیات دیگر مشخص شده باشد.
از طرفی
قرآن کریم در هر زمانی مصادیق خاص خودش را دارد، مثلا در روایات آمده که هیچ آیه ای در شان مومنان نیامده مگر اینکه حضرت علی علیه السلام از مصادیق آن میباشند.پس نمیتوانیم بگوییم چون احادیث ، اینگونه آیات را به حضرت علی (ع) تفسیر کرده اند پس مقصود از این آیات، دیگر مومنان حقیقی نیستند.
درثانی در احادیث هیچ قیدی برای اینکه نشان دهد این ایه فقط برای پیش از قیامت هست نیامده ،در نتیجه با توجه به معنی آن میشود گفت هر چیزی که برای ابد باقی بماند وجه خداست. (این را علما هم قبول دارند)
در مورد انسانها هم وقتی مصادیق بارزش در احادیث آمده باید نتیجه گرفت که کفار نمیتوانند وجه الله باشند و بالعکس مومنینی که با تبعیت از امامشان وارد
بهشت شدند یا اینکه با پاک شدن از آلودگیها به بهشت برین قدم گذاشته اند میتوانند وجه الله باشند.
نکته ی دیگر اینکه آیه شریف ( ولکنه اخلدالی الارض...ذلک مثل القوم الذین کذبوا بایانتا) در مورد مکذبین است که به آنها وعده خلود در عذاب داده شده و از ظرفی در آیه دیگر میفرماید:
کل من علیها فان ویبقی وجه ربک ذوالجلال والاکرام
یعنی بغیر از وجه خداوند هر کسی که در روی زمین است فانی است. و در آن آیه هم مکذبین را کسانی دانسته که به زمین میل کردند ...
اما آیا از همان آیاتی که ابدی بودن عذاب در جهنم را میشود نتیجه گرفت آیا نمیشود ابدی بودن حیات در جهنم را نتیجه گرفت؟
چرا میشود نتیجه گرفت اما برای خیلیها مجهولات زیادی را به جا میگذارد، بنده هم اصراری به حرفهای خودم ندارم فقط راه چنین احتمالی را هنوز بسته ندیدم.
کسی که در جهنم عدم شده باشد به طور مساوی در بهشت هم عدم است، زیرا از زمانی به بعد نه در جهنم وجود خواهد داشت و نه در بهشت، همچنین ابدی بودنش در جهنم بیمعناست از آنجا که اصل ابدی بودنش بیمعناست ... اما در مقام بازی با کلمات میشود آنطور که شما میفرمایید هم برداشت کرد ...
متوجه این دلیلتان نشدم، بگذریم
خوب توضیح حقیر در پست ۶ و ۹ در ان تاپیک در راستای فهمیدن و توضیح همین مطلب بود که این سازگاری عذاب ابدی با عدالت خداوند خدشهدار نشود. شما چه اشکالی در ان سناریو میبینید؟
برای من که اون پستها مشکلی را حل نکرد وگرنه دلیلی به ادامه بحث نبود
نه عذابهای غیر ابدی در جهنم یکسان است و نه عذابهای ابدی برای کسانی که در ابد قرار است در جهنم باشند یکسان است ... مثلاً در جهنم اهل تابوت را داریم که تعدادشان تقریباً انگشتشمار است ولی این به آن معنا نیست که فقط همین تعداد در جهنم ابدی خواهند شد.
خب منظور بنده کمیت عذابها بود نه کیفیت آن.
به این ترتیب که اگر کیفیت عذابها فرق کند قطعا کمیت آنها هم باید فرق کند.
مثلا آن کسی که در کفرش فقط مرتکب گناهان فردی شده با آن کسی که بمب اتم روی سر مردم بیگناه ریخته و حتی در حق نسل بازماندگانشان ظلم کرده،
چه دلیلی دارد هر دو به یک میزان در عذاب باشند ،وقتیکه کیفیت عذابهایشان هم فرق میکند؟
نمیدانم متوجه منظورم میشوید یاخیر.
شاید بهتره توضیح دهم غرضم از این حرف اینست که بگویم اگر منظور از خلودد همان مدت طولانی باشد
(هرچند اگر برای بعضیهایشان بعلت انبوه بودن گناهانشان ، این مدت طولانی همان ابد بشود)،هر کسی به میزان گناهش عذاب میبیند و این هیچ مغایرتی با کلام الله ندارد.
چون اولا مساوی است با بخشیده نشدنشان و باز نشدن درهای آسمان و داخل نشدنشان به بهشت و هم اینکه این عذابها همیشگی و خلد است، از نظر تخفیف داده نشدن
و هم اگر فنای ابدی در انتظارشان باشد هیچ مغایرتی با اینکه میفرماید:
که ظاهرا هیچ یک از اینها رو شما قبول ندارید پس دیگر بحثی نیست.
آنها در وجود داشتن خود رنگ خدایی دارند ... در کیفیت زندگی کردن خدایی نبودند و در نتیجه کیفیت ابدی شدنشان هم رنگ خدایی نخواهد داشت ولی اصل زنده ماندنشان مطابق با رحمانیت خداوند مشکلی ندارد که برقرار باشد
به نظر من اگر جهنم هم نعمت محسوب شده (برای خود گنهکاران هم باید نعمت باشد) و اگر قرار است خداوند نسبت به جهنمیان رحمان باشد (چون رحمانیت خداوند عمومی است) این رحمانیت زمانی در جهنم بروز پیدا میکند که پس از اینکه به کیفر اعمالشان رسیدند برای ابد نابود شوند نه اینکه برای ابد زنده بمانند و با اینکه عمرشان در این جهان محدود بوده برای ابد عذاب بکشند.
چون درست است که خداوند نسبت به دشمنانش قهار و انتقام گیرنده است اما هیچ کجا نداریم که نسبت به آنها مرتکب ظلم شود. ولایظلم ربک احدا.
میترسم یک روزی پرده ها کنار رود و ما بفهمیم جز ظاهر هیچ چیزی از قرآن کریم نفهمیدیم.
برای مثال آیا اینکه هرگز چیزی بر ایشان افزوده نمیشود مگر عذاب
فَلَن نَّزِيدَكُمْ إِلَّا عَذَابًا) ... به همان معنا نخواهد بود
خیر این خیلی فرق میکند با آنکه بفرماید: هرگز این عذابها قطع نمیشود. چون میتوانیم بگوییم این فلن نزیدکم تا زمانی است که به طور کامل به کیفر اعمالشان رسیده باشند.
فقط در مورد بهشتیان دیدم که بگویند «دیگر مرگی به ما نمیرسد» ولی جهنمیان بعید نیست مدام بمیرند و زنده شوند، اشتباه میکنم؟
در اینباره توضیح دادیم با آیه مربوطه .
انتهای حدیث آورده شده در پست ۶ آن تاپیک به نظرم کامل این زنده بودن ابدی را برایشان تبیین میکند:
ثُمَّ يُطْبِقُ عَلَيْهِمْ أَبْوَابَهَا مِنَ الْبَابِ إِلَى الْبَابِ مَسِيرَةَ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ وَ غِلَظُ الْبَابِ مَسِيرَةُ خَمْسِمِائَةِ عَامٍ ثُمَّ يَجْعَلُ كُلَّ رَجُلٍ مِنْهُمْ فِي ثَلَاثِ تَوَابِيتَ مِنْ حَدِيدٍ مِنَ النَّارِ بَعْضُهَا فِي بَعْضٍ فَلَا يَسْمَعُ لَهُمْ كَلَاماً أَبَداً إِلَّا أَنَّ لَهُمْ فِيها ... شَهِيقٌ كَشَهِيقِ الْبِغَالِ وَ زَفِيرٌ مِثْلُ نَهِيقِ الْحَمِيرِ وَ عُوَاءٌ كَعُوَاءِ الْكِلَابِ صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ فَلَيْسَ لَهُمْ فِيهَا كَلَامٌ إِلَّا أَنِينٌ فَيُطْبَقُ عَلَيْهِمْ أَبْوَابُهَا وَ يُسَدُّ عَلَيْهِمْ عَمَدُهَا فَلَا يَدْخُلُ عَلَيْهِمْ رَوْحٌ أَبَداً وَ لَا يَخْرُجُ مِنْهُمُ الْغَمُّ أَبَداً وَ هِيَ عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ يَعْنِي مُطْبَقَةٌ لَيْسَ لَهُمُ الْمَلَائِكَةُ شَافِعُونَ وَ لَا مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ صِدِّيقٌ حَمِيمٌ وَ يَنْسَاهُمُ الرَّبُّ وَ يَمْحُو ذِكْرَهُمْ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ فَلَا يُذْكَرُونَ أَبَداً
اینها همه وصف جهنم است ولی درمورد زندگی ابدی در جهنم چیزی نیامده. حتی اگرگناهانشان را هم بپذیرند که همینطور هم هست باز جای پرسشهای زیادی خواهد بود
اگر اجازه بدهید بحث را همینجا خاتمه دهیم
حق یارتان
اگر ندانسته بوده و یا شرایط رو نداشته بوده فکر نکنم خدا بهشون سخت بگیره ! اما اگه از روی دانستن بی دین و بی خدا بوده حتما میره جهنم ! نکنه انتظار داری خدا بفرسته بهشت ؟ هان ؟
سلام علیکم ورحمه الله ... حق یارتان
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم برادر مؤمنم،
اینکه تمایل به ادامهی بحث ندارید بخاطر این است که تعصبی از حقیر برداشت کردهاید؟
به هر حال اگر شما تمایلی به بحث نداشته باشید حقیر نمیخواهم اذیتتان کنم فقط اگر میشود با توجه به این نظریهاتان (فانی شدن در جهنم) به این دو پرسش حقیر هم کوتاه پاسخ دهید:
۱. اگر تکتک کافران مخلد (به معنای ابدیاش) در جهنم یکی پس از دیگری فانی شوند آیا بعد از فانی شدن آخرینشان خود جهنم هم باید فانی شود؟
۲. اگر عدالت خداوند ایجاب کند که معذبین ابدی همگی بعد از گذراندن عذابی که برایشان مقرر شده است (جزاء وفاقا) فانی گردند آیا اگر این فانی شدن زودتر انجام شود خلاف خواهد بود؟ یعنی چرا اصلاً خداوند خلق کند موجودی را که بعد عذاب شود تا دیگر فانی گردد؟ اگر زمانی وجود دارد که آنها جزای کارشان را ببینند چرا به جای فانی شدن به بهشت برده نشوند؟ خداوند فرموده که آنها در جهنم ابدی میشوند ولی این حرفش که بیحکمت نباید باشد ...
با تشکر از صبر و تحملتان :Gol:
یا علی
اگر ندانسته بوده و یا شرایط رو نداشته بوده فکر نکنم خدا بهشون سخت بگیره ! اما اگه از روی دانستن بی دین و بی خدا بوده حتما میره جهنم ! نکنه انتظار داری خدا بفرسته بهشت ؟ هان ؟
سلام برادر عزیز،
منظورشان چیز دیگری بود و مطمئن باشید در محدودهی اعتقادات معمول شیعه این برادر بزرگورامان اعتقاداتشان صحیح است ... تلاش ما در راستای کشف زوایای پنهانتر عقایدمان است نه در مورد بدیهیات اعتقادی شیعه.
یا علی
و از آنجا که به امامت که مقامی بالاتر از پیامبری هست رسیدند پس ثابت میشود که ائمه علیهم السلام هم وجه الله هستند
ابراهیم ع پس از مقام پیامبری به امامت رسیدند و گذر از ازمایشهایی سخت
و این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست و تا کسی پیامبر نباشد به مقام امامت نمی رسد
سلام علیکم برادر مؤمنم،
اینکه تمایل به ادامهی بحث ندارید بخاطر این است که تعصبی از حقیر برداشت کردهاید؟
به هر حال اگر شما تمایلی به بحث نداشته باشید حقیر نمیخواهم اذیتتان کنم فقط اگر میشود با توجه به این نظریهاتان (فانی شدن در جهنم) به این دو پرسش حقیر هم کوتاه پاسخ دهید:
۱. اگر تکتک کافران مخلد (به معنای ابدیاش) در جهنم یکی پس از دیگری فانی شوند آیا بعد از فانی شدن آخرینشان خود جهنم هم باید فانی شود؟
۲. اگر عدالت خداوند ایجاب کند که معذبین ابدی همگی بعد از گذراندن عذابی که برایشان مقرر شده است (جزاء وفاقا) فانی گردند آیا اگر این فانی شدن زودتر انجام شود خلاف خواهد بود؟ یعنی چرا اصلاً خداوند خلق کند موجودی را که بعد عذاب شود تا دیگر فانی گردد؟ اگر زمانی وجود دارد که آنها جزای کارشان را ببینند چرا به جای فانی شدن به بهشت برده نشوند؟ خداوند فرموده که آنها در جهنم ابدی میشوند ولی این حرفش که بیحکمت نباید باشد ...
با تشکر از صبر و تحملتان :Gol:
یا علی
سلام علیکم جناب اواری چه تعصبی؟
اگر قرار باشد یکدیگر را قانع کنیم همین مقدارش هم کافی است.
درمورد سوال اولتان خیر فکر نمیکنم اینطور باشد، چون ظاهرا جهنم باقیست تا زمانیکه آسمانها و زمین باقیست.
ما که نمیدانیم شاید به اینخاطر که بعضی از جهنمیان فقط با عذاب ابدی به کیفرشان میرسند و مسائل دیگری که ما از آن بی اطلاعیم.....
2- بله اگر زودتر انجام شود خلاف وعده های الهی است.
در اینباره که چرا خداوند خلق کند تا بعد عذابشان کند، فکر میکنم به حدکافی در همین انجمن درموردش بحث شده و کارشناسان و بعضی کاربران پاسخ داده اند.
_ چرا باید به بهشت بروند ؟ در حالیکه وقتی در این دنیا که باید راهشان را به اختیار خود برمیگزیدند با میل خود جهنم را انتخاب کردند و نخواستند که خداوند و وعده های او را قبول کنند...
ممنون
یاعلی
ابراهیم ع پس از مقام پیامبری به امامت رسیدند و گذر از ازمایشهایی سخت
و این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست و تا کسی پیامبر نباشد به مقام امامت نمی رسد
سلام
اینکه چه کسی امام شود چه کسی پیامبر ، خدا تعیین میکند و معیار خداوند اینها نیست که شما میفرمایید.
پیغمبر کسی است که پیغام خدا را به خلق او میرساند و آورنده دین و احکام الهیست ، بنابراین زمانیکه کلام خداوند به نحو اتم به مردم رسید دیگر نیاز به پیامبر نخواهند داشت.
اما امام کسی است که مردم را به خدا میرساند و پیشوای امت است برای هدایت آنها به راه راست. بنابراین همیشه و همیشه انسانها نیاز به پیشوا دارند و از داشتن امام بی نیاز نخواهند بود.
اینکه چه کسی امام شود چه کسی پیامبر ، خدا تعیین میکند و معیار خداوند اینها نیست که شما میفرمایید.
من که از خودم نگفتم من طبق ایه قران که ابراهیم مقام پیامبری داشت و بعد از گذراندن امتهانهای سخت و قبولی در ان به امامت رسید گفتم
استدلال من از روی ایه قران است
ایا شما در این استدلال از روی ایه اشتباهی می بینید ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما دوست گرامی.
درمورد سوال اولتان خیر فکر نمیکنم اینطور باشد، چون ظاهرا جهنم باقیست تا زمانیکه آسمانها و زمین باقیست.
یک سوال از محضرتان داشتم.
به نظر شما زمانیکه آسمانها و زمین از بروند جهنم نیز فانی میشود!؟؟
همین سوال به گونه ای دیگر : آیا دلیل وجود جهنم ، وجود آسمانها و زمین است!؟
ابراهیم ع پس از مقام پیامبری به امامت رسیدند و گذر از ازمایشهایی سخت
و این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست و تا کسی پیامبر نباشد به مقام امامت نمی رسد
سلام
اتفاقا این آیه نشان گر این است که مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است.
اما لازمه رسیدن به امامت ، داشتن مقام نبوت نیست. بلکه این مقام به عصمت معصومین(ع) ارتباط دارد.
شخصی عصمتش بالاتر است امام میشود. شخصی عصمتش پایین تر است امام نمیشود.
اتفاقا این آیه نشان گر این است که مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است.
اما لازمه رسیدن به امامت ، داشتن مقام نبوت نیست. بلکه این مقام به عصمت معصومین(ع) ارتباط دارد.
شخصی عصمتش بالاتر است امام میشود. شخصی عصمتش پایین تر است امام نمیشود.
سلام
برادر عزیز یا وارد بحث نشوید یا اگر شدید مستند و با دلیل صحبت کنید
لطقا دلائل قرانی و یا روایی و یا منطقی و عقلانی سخنتان را بفرمایید چیست ؟
همچنانکه من سخنم را مستند به قران کردم
سلام و عرض ادب.
من که از خودم نگفتم من طبق ایه قران که ابراهیم مقام پیامبری داشت و بعد از گذراندن امتهانهای سخت و قبولی در ان به امامت رسید گفتم
استدلال من از روی ایه قران است
ایا شما در این استدلال از روی ایه اشتباهی می بینید ؟
استدلال شما با استناد به این آیه شریفه، وجه منطقی ندارد.
چرا که در مفاد آیه شرط لازم و کافی برای امامت، نبوت بیان نشده است.
بلکه همانطور که دوستان فرمودند، این آیه بیانگر آنست که مقام امامت از نبوت بالاتر است.
از سوی دیگر با احتساب استدلال شما، انسانهای بعد از پیامبر خاتم از داشتن امام محروم خواهند بود.
در حالیکه حداقل برای تأویل آیات قرآن طبق نص صریح آیه هفتم سوره آل عمران، نیاز به راسخون در علم و اولو الالباب مشهود است.
که با توجه به احادیثی همچون ثقلین و یا معرفی امام معصوم(ع) به عنوان دروازه شهر علم از جانب پیامبر(ص)، این راسخون و صاحبان خرد بجز اهل بیت عصمت و طهارت(ع) نیستند.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
برادر عزیز یا وارد بحث نشوید یا اگر شدید مستند و با دلیل صحبت کنید
لطقا دلائل قرانی و یا روایی و یا منطقی و عقلانی سخنتان را بفرمایید چیست ؟
همچنانکه من سخنم را مستند به قران کردم
استدلال شما صحیح نیست.چون شما مقام نبوت را دارید داخل در مقام امامت قرار می دهید.حال آن که رابطه این دو تباین است.لزومی ندارد هر امام پیامبر باشد،لزومی هم ندارد هر پیامبر امام باشد.
دلیل گزاره اول ما هم این است که ائمه (علیهم السلام) امام بودند،ولی پیامبر نبودند.
دلیل گزاره دوم ما هم این است که بسیاری از پیامبران امام نبودند.
اگر شیعه هستید،مطلب بالا از مسلمات شیعه است و نیازی نمی بینم آیه یا روایت بیاورم.
استدلالی هم که از قرآن کردید،دچار مغالطه تعاقب است.شما می گویید حضرت ابراهیم (علیه السلام) اول نبی بود،بعد امام شد،پس امامت بالاتر است.خیلی ساده بخواهیم اشتباه این استدلال را نشان دهیم،از تمثیل زیر استفاده می کنیم:
من اول نانوا بودم.بعد از سختی بسیار نجار شدم.طبق استدلال شما،این نشان می دهد که اول باید نانوا بود و سپس نجار شد(!!!).
شما در واقع دارید تقدم و تاخر زمانی را ملاک قرار می دهید.چون اول x بود و سپس y شد،پس x لازمه y است.در منطق این مغالطه علت شمردن امر مقدم است.
ضمن این که مطلب شما با موضوع تاپیک ارتباط چندانی ندارد.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
ابراهیم ع پس از مقام پیامبری به امامت رسیدند و گذر از ازمایشهایی سخت
و این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست و تا کسی پیامبر نباشد به مقام امامت نمی رسد
سلام علیکم،
راستش بخشی از استدلالتان درست است و بخشی از آن خیر، بخشی که فرمودید «این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست» مطابق با استدلال شما به همان آیه کاملاً پذیرفتنی است، مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است، اما اینکه فرمودید «تا کسی پیامبر نباشد به مقام امامت نمیرسد» درست نیست، همچنانکه هر کسی که به مقام نبوت برسد لزومی ندارد که حتماً پیامبر هم بشود، مثالش هم حضرت لقمان علیهالسلام است که به او نبوت عرضه شد و ایشان نپذیرفتند. مقام نبوت یک چیز است و نبی شدن یک چیز دیگر.
حرف برادران عزیزی که به استدلال شما ایراد وارد کردند هم همین است، اگر اشتباه نکنم.
یا علی
بلکه همانطور که دوستان فرمودند، این آیه بیانگر آنست که مقام امامت از نبوت بالاتر است.
سلام
طبق نظر خودتان مقام امامت از نبوت بالاتر است
خوب بفرمایید کسی که به مقام امامت رسیده چطور ممکن است به مقام نبوت نرسیده باشد ؟ ایا جهش زده ؟!!!!
نمیدانم منظورم را گرفتید یا نه ؟
مثالی می زنم کسی که به مقام سرلشگری رسیده قبل از ان حتما باید مقام سرهنگی را گذرانده باشد
فکر می کنم با این مثال همه چیز روشن شد
سلام علیکم،
راستش بخشی از استدلالتان درست است و بخشی از آن خیر، بخشی که فرمودید «این نشان می دهد لازمه امام بودن ابتدا مقام پیامبریست» مطابق با استدلال شما به همان آیه کاملاً پذیرفتنی است، مقام امامت از مقام نبوت بالاتر است،
علیکم السلام
ممنونم که منطقی بحث کردید اما اشکالی در استدلالتان می بینم به گمان خودم البته تصحیح بفرمایید
اگر خواسته باشیم دقیقا از روی ایه قران پیش برویم و استدلال کنیم ابراهیم ع بعد از پیامبری نه مقام نبوت دقت بفرمایید پیامبری کامل
به امامت رسیدند
و استدلال شما که از مقام نبوت بجای نبوت و پیامبری استفاده کردید دلیلی بر ان نمی بینم
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب
سلامبرادر عزیز یا وارد بحث نشوید یا اگر شدید مستند و با دلیل صحبت کنید
لطقا دلائل قرانی و یا روایی و یا منطقی و عقلانی سخنتان را بفرمایید چیست ؟
همچنانکه من سخنم را مستند به قران کردم
هرچند جناب استوار پاسخ داده اند و نیازی نیست بنده پاسخ بدهم.
قطعا طبق ایه مشخص میشود مقام امامت از نبوت بالاتر است و این یکی از بدیهات است که نیاز به توضیح نیست.
در حدیث منزلت پیغمبر(ص) در تشبیهی حضرت علی(ع) را هارون برای موسی(ع) تشبیه میکند و میگوید با این تفاوت که بعد از من پیغمبری(ص) نیست.
البته احادیث دیگری هم هست که نیاز به برسی نیست.
طبق حدیث منزلت مشخص میشود حضرت علی(ع) پیغمبر نیستند ولی امام هستند. پس برای رسیدن به مقام امامت نیازی به رسیدن به مقام نبوت نیست.
اتفاقا شما مدعی هستید که ابتدا باید به نبوت رسید سپس به امامت ، و باید ادعای خویش را اثبات کنید.
و درضمن شما سندی نیاورده اید ، شما فقط یک آیه را به میل خودتان تفسیر کرده اید. همین.[/]
هرچند جناب استوار پاسخ داده اند و نیازی نیست بنده پاسخ بدهم.قطعا طبق ایه مشخص میشود مقام امامت از نبوت بالاتر است و این یکی از بدیهات است که نیاز به توضیح نیست.
لطفا
جوابی که به اقای استوار دادم را ببینید
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
طبق نظر خودتان مقام امامت از نبوت بالاتر است
خوب بفرمایید کسی که به مقام امامت رسیده چطور ممکن است به مقام نبوت نرسیده باشد ؟ ایا جهش زده ؟!!!!
این جایگاهی است که خداوند مقرر فرموده است.
آخرین پیغمبر رسول مکرم اسلام(ص) است. و بعد از ایشان هیچ کسی پیغمبر نبود. و سند این ادعا حدیث منزلت است.[/]
آخرین پیغمبر رسول مکرم اسلام(ص) است. و بعد از ایشان هیچ کسی پیغمبر نبود. و سند این ادعا حدیث منزلت است.
بله درست است و نتیجه اینکه ان مقام امامتی که از مقام پیامبری بالاتر است مقامی خاص است
و با مقام امامان شیعه فرق دارد
چون امامان شیعه پیامبر نبوده اند
اینجا فقط تشابه اسمی رخ داده
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت شما دوست گرامی.
یک سوال از محضرتان داشتم.
به نظر شما زمانیکه آسمانها و زمین از بروند جهنم نیز فانی میشود!؟؟
همین سوال به گونه ای دیگر : آیا دلیل وجود جهنم ، وجود آسمانها و زمین است!؟
سلام علیکم،
راستش این است که حقیر مدتی پیش با عالم بزرگواری صحبت میکردم و ایشان حقیر را به این دو آیه رجوع دادند:
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ / خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ / وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ [هود، ۱۰۷ و ۱۰۸]
اما كسانى كه تيرهبخت شدند، برايشان در آتش ضجّه و ناله است / تا آسمانها و زمين برپاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر آن كه پروردگار تو بخواهد، كه بىترديد خداى تو هر چه را خواهد كننده است / و اما كسانى كه نيكبخت شدند، تا آسمانها و زمين برپاست جاودانه در بهشت خواهند بود، مگر آن كه پروردگارت بخواهد، كه اين عطايى قطع ناشدنى است
البته بحث ایشان کمی متفاوت بود ولی اگر به ظاهر آیات بخواهیم بسنده کنیم لااقل ظاهر آیات پایان هم بهشت و هم جهنم را موکول به انتهای دوام زمین و آسمانها میکند، اما توجه کنید که لااقل بهشت آن باید با بهشت موعود متفاوت باشد چون از آنجا کسی خارج نمیشود. البته توضیح آن بزرگوار با توضیح جناب .امین. متفاوت بود ولی خوب است روی این آیات کمی بیشتر فکر کنیم. در مورد بهشت آن هم شاید بشود آن را به بهشت زیر بهشت اصلی ربط داد که مطاق حدیث همان بهشتی است که جهنمیان نجات یافته از بهشت وارد آن میشوند: «وَمِن دُونِهِمَا جَنَّتَانِ»
درمورد سوال اولتان خیر فکر نمیکنم اینطور باشد، چون ظاهرا جهنم باقیست تا زمانیکه آسمانها و زمین باقیست.ما که نمیدانیم شاید به اینخاطر که بعضی از جهنمیان فقط با عذاب ابدی به کیفرشان میرسند و مسائل دیگری که ما از آن بی اطلاعیم.....
سلام علیکم برادر عزیزم،
خوب سؤال بعدی این است که آیا آسمان و زمین تا ابد باقی خواهند بود یا خیر؟ در زیارت عاشورا مطلب مشابه دیگری آمده که «عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ» ...
2- بله اگر زودتر انجام شود خلاف وعده های الهی است.در اینباره که چرا خداوند خلق کند تا بعد عذابشان کند، فکر میکنم به حدکافی در همین انجمن درموردش بحث شده و کارشناسان و بعضی کاربران پاسخ داده اند.
_ چرا باید به بهشت بروند ؟ در حالیکه وقتی در این دنیا که باید راهشان را به اختیار خود برمیگزیدند با میل خود جهنم را انتخاب کردند و نخواستند که خداوند و وعده های او را قبول کنند...
بله اگر زودتر از دیدن مجازاتشان عذاب شوند خلاف وعدهی الهی خواهد بود ... اما موضوع اینجاست که اگر ایشان جزای محدودی داشته باشند چه لزومی دارد که بعد از جزا دیدن فانی شوند ... چرا آن گروه آزاد شده از جهنم بعد از تحمل جزای خود به بهشت برده شدند ولی اینها بعد از جزای خود باید فانی شوند؟ اگر واقعاً جزای ایشان داده شده است و آن را تحمل کردهاند چرا فانی شوند و به بهشت نروند؟
اینکه میفرمایید این مطلب «عذاب ابدی» قبلاً در این سایت بحث شده است را قبول دارم و تا قبل از این تاپیک هم فکر میکردم که جواب آن را میدانم (از طریق همان بحث سنخیتی که جناب محیالدین مطرح کردند) اما الآن دیگر فقط با آن بحثی که در آن تاپیک اصلی کردم میتوانم آن را بفهمم و اگر ابدی بودن از طریق فانی شدن باشد باز فهمم از این مطلب مخدوش میشود، پس ممنون میشوم اگر با این دیدگاه خودتان آن را توضیح بدهید.
با تشکر :Gol:
یا علی
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
طبق نظر خودتان مقام امامت از نبوت بالاتر است
خوب بفرمایید کسی که به مقام امامت رسیده چطور ممکن است به مقام نبوت نرسیده باشد ؟ ایا جهش زده ؟!!!!
نمیدانم منظورم را گرفتید یا نه ؟
مثالی می زنم کسی که به مقام سرلشگری رسیده قبل از ان حتما باید مقام سرهنگی را گذرانده باشد
فکر می کنم با این مثال همه چیز روشن شد
اگر می خواهید از این تمثیل ها انجام بدهید،ما هم می توانیم بگوییم فرض بفرمایید استواری در یک عملیات شرکت کند و به خاطر رشادت های او،یک راست او را سرهنگ کنند.
خیلی ساده بخواهیم بگوییم،حرف شما مانند آن است که بگوییم برای رفتن به طبقه بالا در یک آپارتمان،باید تک تک پله ها را طی کنیم.حال آن که ما می گوییم می شود در جایی انسان یک پله را طی نکند و یک راست پایش را بر روی پله بعد از آن پله بگذارد.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
بله درست است و نتیجه اینکه ان مقام امامتی که از مقام پیامبری بالاتر است مقامی خاص است
و با مقام امامان شیعه فرق دارد
چون امامان شیعه پیامبر نبوده اند
اینجا فقط تشابه اسمی رخ داده
عجب....
مقام جدیدی در امامت به وجود آمده است و ما نمیدانیم!؟؟؟
چه کسی گفته است مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) با مقام امامت حضرت علی(ع) فرق میکند!!؟؟ از نظر مقامی هر دو یکی هستند ، اما از نظر جایگاهی آن بالاتر است که عصمتش بالاتر است.
لطفا با سند فرق بین این دو امامت را ثابت کنید.[/]
بسم الله الرحمن الرحیم سلام خدمت شما دوست گرامی.
یک سوال از محضرتان داشتم.
به نظر شما زمانیکه آسمانها و زمین از بروند جهنم نیز فانی میشود!؟؟
همین سوال به گونه ای دیگر : آیا دلیل وجود جهنم ، وجود آسمانها و زمین است!؟
با عرض سلام خدمت شما
آیه شریفه برای اثبات خلود در جهنم میفرماید: خالدین فیها مادامت السموات والارض الا ماشاء ربک ان ربک فعال لما یرید
یعنی برای اینکه ثابت کند در جهنم خالدند از این جمله استفاده میکند که شاید منظور همان آسمان و زمین آخرتی باشد.
لطفا با سند فرق بین این دو امامت را ثابت کنید.
سند من همان ایه قران است که دربالا توضیح دادم
اگر دلیلی بر رد استدلال من دارید با کمال میل پذیرا هستم
فقط استدلال قرانی مرا رد کنید و روی همان مانور بدهید
بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و ادب و احترام خدمت شما. فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ / خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ / وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُوا فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ إِلَّا مَا شَاءَ رَبُّكَ ۖ عَطَاءً غَيْرَ مَجْذُوذٍ [هود، ۱۰۷ و ۱۰۸]
سلام علیکم،
راستش این است که حقیر مدتی پیش با عالم بزرگواری صحبت میکردم و ایشان حقیر را به این دو آیه رجوع دادند:
اما كسانى كه تيرهبخت شدند، برايشان در آتش ضجّه و ناله است / تا آسمانها و زمين برپاست در آن ماندگار خواهند بود، مگر آن كه پروردگار تو بخواهد، كه بىترديد خداى تو هر چه را خواهد كننده است / و اما كسانى كه نيكبخت شدند، تا آسمانها و زمين برپاست جاودانه در بهشت خواهند بود، مگر آن كه پروردگارت بخواهد، كه اين عطايى قطع ناشدنى است
البته دوست گرامی توجه بفرمایید.
وقتی در آیه بیان میوشد آسمانها و زمین یک نکته قابل تامل است.
آسمان و زمین عالم ماده ، بخش کوچکی از آسمانها و زمین است.ممکن است این آیه آسمان ها و زمین عالم مجردات را نیز شامل بشود.
و اگر شامل بشود به نظر مشکل برطرف میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
سند من همان ایه قران است که دربالا توضیح دادم
اگر دلیلی بر رد استدلال من دارید با کمال میل پذیرا هستم
فقط استدلال قرانی مرا رد کنید و روی همان مانور بدهید
استدلال شما توسط دوستان نقد شد.اصرار شما این است که برای عبور از یک منزل،حتماً باید در آن منزل توقف کرد.در حالی که اینطور نیست.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
بسم الله الرحمن الرحیم
سند من همان ایه قران است که دربالا توضیح دادم
اگر دلیلی بر رد استدلال من دارید با کمال میل پذیرا هستم
فقط استدلال قرانی مرا رد کنید و روی همان مانور بدهید
دوست گرامی در ایه نیامده است که مقام امامت حضرت ابراهیم(ع) با مقام امامت حضرت علی(ع) متفاوت است.
در هیچ یک از تفاسیر معتبر شیعه هم تا جایی که مطالعه داشته ام چنین چیزی نیامده است.
لطفا از یک منبع معتبر ادعای خویش را ثابت بفرمایید.و به میل خویش دست به تفسیر آیات نزنید.
استدلال شما توسط دوستان نقد شد.اصرار شما این است که برای عبور از یک منزل،حتماً باید در آن منزل توقف کرد.در حالی که اینطور نیست.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
اینکه شما می گویید در حالت عام درست است ولی درجایی که تاکید بر حالت خاص باشد دیگر درست نیست
نص صریح قران اشاره به این دارد که ابراهیم ع بعد ازمقام پیامبری و گذر از ازمونهایی خاص و قبولی درانها به مقام امامت رسید
براحتی نمی توان ایه قران را نادیده گرفت
دوست گرامی در ایه نیامده است که جایگاه امامت حضرت ابراهیم(ع) با جایگاه امامت حضرت علی(ع) متفاوت است.
در هیچ یک از تفاسیر معتبر شیعه هم تا جایی که مطالعه داشته ام چنین چیزی نیامده است.
بطور مستقیم نیامده ولی می شود بطور منطقی از ایه این نتیجه را گرفت
لطفا از یک منبع معتبر ادعای خویش را ثابت بفرمایید.و به میل خویش دست به تفسیر آیات نزنید.
منبع معتبر حرف منطقی و استدلال من از روی قران است شما ان را رد بفرمایید من قبول می کنم
فقط روی ایه مانور بدهید و استدلال مرا رد کنید
من تعصبی ندارم و منتظر رد استدلالم هستم
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
اینکه شما می گویید در حالت عام درست است ولی درجایی که تاکید بر حالت خاص باشد دیگر درست نیست
نص صریح قران اشاره به این دارد که ابراهیم ع بعد ازمقام پیامبری و گذر از ازمونهایی خاص و قبولی درانها به مقام امامت رسید
براحتی نمی توان ایه قران را نادیده گرفت
دوست گرامی اینکه حضرت ابراهیم(ع) بعد از نبوت به امامت رسیده اند دلیل بر آن نیست برای رسیدن به امامت باید ابتدا به نبوت رسید.
شما یک نمونه آورده اید که اینگونه است.
12 نمونه (12 امام معصوم(ع) ) وجود دارد که خلاف ادعای شماست. حدیث منزلت و احادیث دیگر هم این ادعا را ثابت میکند.
اینکه خداوند بعد از نبوت به حضرت ابراهیم(ع) مقام امامت را نیز به او داد اثبات در برتری امامت بر نبوت میکند.نه اینکه حتما باید برای رسیدن به امامت به نبوت رسید.
مقام امامت وظیفه را سنگین تر میکند. و وظیفه حضرت ابراهیم(ع) بعد از رسیدن به امامت بیشتر شده است.[/]
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
اینکه شما می گویید در حالت عام درست است ولی درجایی که تاکید بر حالت خاص باشد دیگر درست نیست
نص صریح قران اشاره به این دارد که ابراهیم ع بعد ازمقام پیامبری و گذر از ازمونهایی خاص و قبولی درانها به مقام امامت رسید
براحتی نمی توان ایه قران را نادیده گرفت
خودتان دارید می گویید حالت خاص.پس بحثی نیست.میتوانیم بگوییم پیامبرانی که امام بودند حالت خاص بودند.از یک آیه نمی توان استقراء ناقص زد و تعمیم داد که همه اینطور به مقام امامت رسیدند.اگر بخواهیم مشابه شما نتیجه گیری کنیم،باید بگوییم آزمون ها هم یکسان بوده اند.این استدلال شما از نظر منطقی از یک طرف تعمیم شتابزده محسوب می شود و از طرف دیگر تعمیم جزء به کل و استقراء ناقص.
منطقاً از این آیه فقط می توان این را برداشت کرد که:برخی از امامان پیامبر بوده اند.
نمی توان برداشت کرد که:همه امامان پیامبر بوده اند.
لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق
[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم
بطور مستقیم نیامده ولی می شود بطور منطقی از ایه این نتیجه را گرفت
منطق یا باید نقلی باشد یا باید عقلی باشد.
منطق شما از نظر عقلی مردود است : زیرا وجود 12 معصوم آن را انکار میکند.
منطق شما از نظر نقلی نیز مردود است : زیرا هیچ معصوم(ع) و هیچ متخصص دینی(علما) این سخن را بیان نکرده اند.
منبع معتبر حرف منطقی و استدلال من از روی قران است شما ان را رد بفرمایید من قبول می کنم
فقط روی ایه مانور بدهید و استدلال مرا رد کنید
من تعصبی ندارم و منتظر رد استدلالم هستم
گویا شما متخصص دینی هستید و از علمای جهان اسلام بیشتر می فهمید!؟
اتفاقا استدلال شما با سند رد شده است.
عقلی رد شد. : زیرا 12 امام معصوم(ع) بدون رسیدن به نبوت به مقام و جایگاه امامت رسیده اند.
نقلی رد شد : طبق حدیث منزلت و احادیث دیگری که دوستان دیگر نقل فرموده اند.
و این که در هیچ کجای قران از فرق بین واژه امامت با امامت نیامده است. که میگویید امامت حضرت ابراهیم(ع) با امامت حضرت علی(ع) متفاوت است.
و مانور شما روی آیه کاملا بدون سند است.