خانومم رو طلاق بدم يا صبر كنم؟

تب‌های اولیه

34 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خانومم رو طلاق بدم يا صبر كنم؟

سلام دوست هاي عزيز
من 24 سال دارم مشكلي برام پيش امده كه نميتونم بيرون برم و نه ميتونم خارج بشم موندم تو سر دو راهي تنها اميدم به خدا و كمك هاي شما هست پس خواهشا با نظرات راهگشاي خودتون كمكم كنيد.
ميرم سر اصل قضيه
چون پدرم مريض هست و من تنها پسر خانواده هستم پدرم خيلي ارزو داشت كه من زود ازدواج كنم و دامادي منو ببينه به همين خاطر دنبال دختري خوب براي زندگي مشترك بنده بودن كه چندين مورد رو معرفي كردن ولي دلم نگرفت بعد از مدتي يكي از اشنايان خانومم رو بهم معرفي كردن كه بعد ديدن اشنايي خيلي به دلم نشست يك دل دادم صد دل عاشقش شدم با اجازه خانواده خانومم و خانواده من 3 ماه با هم ارتباط تلفني داشتم تا بهتر با هم اشنا بشيم در اين مدت 3 ماهه كه با هم بوديم هر روز عاشق تر از روز قبل به هم ميشديم بعد اين مدت مراسم خواستگاري عقدمون برگزار شد و 9 ماهي نامزد بوديم تا هم خانواده من و خانواده خانومم خودشون رو براي جشن عروسي اماده كنند الان 3 ماه هست كه جشن عروسيمون برگزار شده و امديم سر خونه بخت
با خانومم هم توافق كرديم كه به واسطه بيماري پدرم همراه خانواده من زندگي كنيم تا عصاي دستشون باشم و هم در خرج مخارج زندگي من صرفه جوي بشه تا بتونم براي اينده خودم پس اندازي جمع كنم
پدر و مادرم هم كمك هاي مالي و معنوي زيادي بهمون ميكنند به طوري كه پدرم دو منزل مسكوني داره يكيش رو اجاره داده هزينه اجاره خونه رو هم ميگيره به من ميده ميگه چون پيش من زندگي ميكني خونه اي كه اجاره دادم قرار بود تو بري اون خونه ولي پيش من موندي هزينه اجاره خونه مال تو هست بگير واسه خودت پس انداز كن واسه خودت
خودم هم در يك شركتي مشغول به كار هستم شكر خدا از روزي كه متاهل شدم روزيم چندين برابر شده
اما شروع اختلافم با خانومم
چند روز پيش با پس اندازي كه كرده بودم ماشين خريدم و هر چي داشتم صرف خريد هزينه ماشين كردم
از اين طرف هم روز مادر و روز زن رسيد به ولايت امام علي قسم 50 هزار تومن تا سر ماه پولم مونده بود به خانومم هم از جيبم اگاه بود و ميدونست چي دارم و چي ندارم بهش گفتم براي روز مادر ها واسه مامان هامون هر كدوم يه كادو بگيرم هديه روز زن تو هم بمونه واسه 4 روز ديگه حقوقم رو از شركت گرفتم واست بگيرم
رفتيم واسه كادو گرفتن واسه مامان هامون بيرون كه خانومم پاش رو تو يه كفش كرد و گفت بايد از اين بخري واسه مادر من پول كه تو جيب من بود 50 تومن بود و خانومم چيزي كه واسه مادرش ميخواست بخره 150 تومن به هر حال به اجبار من براي مامان هامون هر كدوم دو شاخه گل خريدم گفتم حقوقم رو بگيرم جبران ميكنم 4 روز صبر كن
وقتي امديم خونه شروع كرد به دعوا كردن لج بازي و فحاشي براي اولين بار بود همچين حرف هاي از خانومم ميشنيدم يه كلمه رك برگشت بهم گفت تو غيرت نداري پول تو جيبت نيست بي شرفي اين چيزا من شاخ در اورده بودم چون هميشه با متانت حرف ميزد كمي سر صدا راه انداخت منم ناراحت شدم يك سيلي زدم بهش كه پدر مادرم صدامون رو شنيدن ديدم مادرم داخل اتاقمون شد اولين كاري كه كرد منو هل داد كلي بهم حرف زد و منو مقصر خطاب كرد پدرم هم اين كار كرد ولي خانومم چشم هاش ور بست به پدر و مادرم خودم جدابادم رو به فش الفاظ ركيك هر چي از دهنش ميومد ميگفت به خدا وقتي دارم فكر ميكنم بهش به حرف هاي كه زده خجالت ميكشم و حيا ميكنم
هم پدرم هم مادرم و هم خودم هنگ كرده بوديم به سمت پدرم توف پرت كرد به مادر همينطور فحاشي چشمتون روز بد نبينه
پدرم زنگ زد به مادر برادرش بيان خونمون تا مشكلمون رو حل كنن مادرش امد به جاي اين كه مشكلمون رو حل كنه از دخترش حمايت كرد به خدا پدر مادر من من خواستم حرفي بزنم گفتن ساكت باش چون پدرم هم مريضه مراعات كردم و نميتونستم صدام رو بلند كنم چيزي بگم
مادر خانومم يك كلمه برگشت بهم گفت ميبرمش خونم مهريش رو به اجرا ميزارم ميندازمت تو زندان دخترم هم طلاق ميگيره ميدمش به فلان كس منم از دست مادر وخانومم و برادرش رو گرفتم انداختمش بيرون حالا چند روزه خونه پدريش هست
چون به پدرو مادرم توهين كرده نمستونم ببخشمش ودم هم دو دل موندم نميدونم چي كار كنم ديروز رفتم دادخواست طلاق دادم
به نظرتون چي كار كنم

]چون حرف هي رو كه نبايد ميگفت گفت

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

از وضعیت پیش آمده متاسفیم، اما امیدواریم که با لطف خدا و تدبیر شما موضوع به خوبی مدیریت شود ان شاء الله.

هرچند در صدد تعیین سهم و یا مقصر نیستیم اما به منظور تحلیل موضوع لازم است به اشتباهات طرفین (بدون تعیین سهم) اشاره شود.
طبعا رفتار همسر در قبال شما و بویژه والدین جنابعالی دور از انتظار و توجیه ناپذیر است و طبیعی است که شما چنین رفتاری را برنتابید و آزرده خاطر شوید، در عین حال باید توجه داشت این واکنش نمی تواند صرفا معلول اتفاقات همان روز و نوع کادو باشد، بلکه به نظر می رسد قطع نظر از این موضوع همسر شما، از قبل نیز دلخوریها و دغدغه هایی ( مانند زندگی در کنار والدین شما و..) داشته است که سرانجام در این زمان بروز پیدا کرده است. ( اینکه این دغدغه ها تا چه میزان منطقی یا غیر منطقی بوده است فعلا موضوع گفتگو نیست)
از طرفی انتظار می رفت تا جنابعالی از قبل خود را مهیای مناسبت مذکور می کردید و به گونه ای برنامه ریزی می کردید که با کمبود پول نقد مواجه نمی شدید، ضمن اینکه لازم است بپذیرید برخورد فیزیکی شما با ایشان نیز رفتاری نسنجیده و غیر قابل قبول است.
در کنار کم توجهی طرفین ورود خانواده ها به مسئله نیز آن را پیچیده تر نموده است و...

به هر حال باید قبول کرد که متاسفانه برخی حرمت ها شکسته شده و عواطف شما جریحه دار، اما شتاب و عجله و تصمیم مبتنی بر عصبانیت و هیجان، اقدام نسنجیده دیگری است که به مراتب بزرگتر از اشتباهات گذشته است.
بر این مبنا لازم است به جای اندیشیدن به طلاق به این بیندیشید که چگونه فاصله ایجاد شده عمیق تر نگردد.
لازم است به اندازه کافی به خود و ایشان فرصت داده شود تا رای و نظر وی در ارتباط با گذشته و نیز رفتارهای صورت گرفته و همچنین نسبت به آینده مشخص شود و معلوم گردد در ذهن ایشان برای آینده چه افقی ترسیم شده است. آیا از عملکرد خود همچنان دفاع می کنند و یا به اشتباه خود واقف شده اند؟ ناگفته نماند که این امر زمانی مدیریت خواهد شد که هر دوی شما از خود انعطاف بیشتری نشان دهید و از تشدید فضای لجاجت بواسطه رفتارهای قهری و تلافی جویانه خودداری کنید.
در عین حال ضرورت دارد تا از نزدیک با یک مشاور خانواده مشورت کنید.

از خدای متعال موفقیت شما را مسئلت دارم

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

سلام

کاش به جای درس های حساب و تاریخ و جغرافی

کمی به ما درس زندگی یاد میدادن

بهمون یاد میدادن زندگی رینگ مسابقه نیست که

اگه طرف با حرفاش به غرورت ..به شخصیتت ..به خانواده ات توهین کرد و در یک حرکت انتحاری دلت و

شکوند

تو هم به تلافی کارش با یه برگه به اسم احظاریه دادگاه و مهری به اسم طلاق تو صفحه ی دوم

شناسنامه اش ناگ اوت اش کنی

بلکه بهمون یاد می دادن

اینقدر تو زندگی ببخشش داشته باشیم که اگه کسی از روی خشم به صورتمون سیلی زد

اروم سرت و بچرخونی و خودت و واسه سوختن طرف دیگه ی صورتت اماده کنی

وقتی طرف مقابلت نفس های تندش که از فرط عصبانیت بود کم شد

دستش و بگیری و بگی حالا که دلت خنک شد

راست و حسینی بگو دردت چیه ؟

کجاش و خراب کردم که زندگیمون اینجوری شد

**************
گفتنی ها رو استاد امیدوار فرمودند ..من دیگه حرفی ندارم


[="DarkSlateBlue"]

1369195;506257 نوشت:
چون به پدرو مادرم توهين كرده نمستونم ببخشمش ودم هم دو دل موندم نميدونم چي كار كنم ديروز رفتم دادخواست طلاق دادم
به نظرتون چي كار كنم

مرد حسابی تنبیه این کاری که خانمت کرده طلاق نیست! درسته که به پدر مادرت توهین بزرگی کرده اما تنبیهش طلاق نیست! من جای تو بودم یکی دو ماه ازش دور زندگی میکردم و واسه خودم میرفتم با دوستام شمال و مجردی حال میکردم تا لجش در بیاد و آدم بشه و بعد میرفتم سر خونه زندگیم! :ok:
با طلاق ضربه ی بزرگی بهش میزنید و به خودتون![/]

اميدوار;508236 نوشت:
بسمه تعالی
با تقدیم سلام و تحیت و نیز عرض خوش آمد محضر جنابعالی

از وضعیت پیش آمده متاسفیم، اما امیدواریم که با لطف خدا و تدبیر شما موضوع به خوبی مدیریت شود ان شاء الله.

هرچند در صدد تعیین سهم و یا مقصر نیستیم اما به منظور تحلیل موضوع لازم است به اشتباهات طرفین (بدون تعیین سهم) اشاره شود.
طبعا رفتار همسر در قبال شما و بویژه والدین جنابعالی دور از انتظار و توجیه ناپذیر است و طبیعی است که شما چنین رفتاری را برنتابید و آزرده خاطر شوید، در عین حال باید توجه داشت این واکنش نمی تواند صرفا معلول اتفاقات همان روز و نوع کادو باشد، بلکه به نظر می رسد قطع نظر از این موضوع همسر شما، از قبل نیز دلخوریها و دغدغه هایی ( مانند زندگی در کنار والدین شما و..) داشته است که سرانجام در این زمان بروز پیدا کرده است. ( اینکه این دغدغه ها تا چه میزان منطقی یا غیر منطقی بوده است فعلا موضوع گفتگو نیست)
از طرفی انتظار می رفت تا جنابعالی از قبل خود را مهیای مناسبت مذکور می کردید و به گونه ای برنامه ریزی می کردید که با کمبود پول نقد مواجه نمی شدید، ضمن اینکه لازم است بپذیرید برخورد فیزیکی شما با ایشان نیز رفتاری نسنجیده و غیر قابل قبول است.
در کنار کم توجهی طرفین ورود خانواده ها به مسئله نیز آن را پیچیده تر نموده است و...

به هر حال باید قبول کرد که متاسفانه برخی حرمت ها شکسته شده و عواطف شما جریحه دار، اما شتاب و عجله و تصمیم مبتنی بر عصبانیت و هیجان، اقدام نسنجیده دیگری است که به مراتب بزرگتر از اشتباهات گذشته است.
بر این مبنا لازم است به جای اندیشیدن به طلاق به این بیندیشید که چگونه فاصله ایجاد شده عمیق تر نگردد.
لازم است به اندازه کافی به خود و ایشان فرصت داده شود تا رای و نظر وی در ارتباط با گذشته و نیز رفتارهای صورت گرفته و همچنین نسبت به آینده مشخص شود و معلوم گردد در ذهن ایشان برای آینده چه افقی ترسیم شده است. آیا از عملکرد خود همچنان دفاع می کنند و یا به اشتباه خود واقف شده اند؟ ناگفته نماند که این امر زمانی مدیریت خواهد شد که هر دوی شما از خود انعطاف بیشتری نشان دهید و از تشدید فضای لجاجت بواسطه رفتارهای قهری و تلافی جویانه خودداری کنید.
در عین حال ضرورت دارد تا از نزدیک با یک مشاور خانواده مشورت کنید.

از خدای متعال موفقیت شما را مسئلت دارم

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

با جواب شما موافقم این بهترین راهه که به دنبال ریشه اصلی این اختلاف و پرخاش بگردیم.
اگه جریان واقعا اینطوری باشه واقعا رفتار بدی داشتن این خانوم که امیدوارم خود خانوم متوجه اشتباهشون بشن و مشکل برای همیشه حل بشه.
ممنونم.

دوست عزیز خانومتون همونطور که خودتون فرمودین بهتون علاقمند بودن و شما با عشق ازدواج کردین.طبق فرمایشات استاد امیدوار واکنش اون روز همسرتون فقط مربوط به اتفاقات اون روز نمیشه...شاید...البته عرض میکنم شاید تو زندگی که با والدینتون دارین...والدینتون ناخواسته همسرتون رو به دلایلی ناراحت کردن...بهرحال همسرتون حتما دلخوری قبلی داشته که حالا این دلخوری به نحو بدی بروز داده شده ولی درهرحال یه طرفه به قاضی نرین
:ok:التماس دعا

1369195;506257 نوشت:
وقتي امديم خونه شروع كرد به دعوا كردن لج بازي و فحاشي براي اولين بار بود همچين حرف هاي از خانومم ميشنيدم يه كلمه رك برگشت بهم گفت ... شاخ در اورده بودم چون هميشه با متانت حرف ميزد

سلام و عرض تسلیت بابت این مصیبت وارده
باتوجه به اینکه میفرمایید اولین بار بود این رفتار رو می دیدید، احتمالا فشار های زندگی (زندگی با خانواده همسر و شاید مشکلات مادی و ...) در ایشون جمع شده بوده(و باعث رنجش بوده) و ایشون با این رفتار تند میخواسته این مطلب رو به شما بفهمونه(که البته راه اشتباهیو انتخاب کرده بوده) و شما هم بجای پرسش از ایشون بابت این رفتار،بی موقع سیلی نثار ایشون فرمودین!

ضمن اینکه پاراگراف آخر صحبت های کارشناس رو خیلی جدی بگیرید، به سناریو های محتمل در باب:

1369195;506257 نوشت:
دخترم هم طلاق ميگيره ميدمش به فلان كس

هم گوشه چشمی داشته باشید.

[="Indigo"]این رسم و رسومات چه قد اهمیت دارن تو زندگی ..؟

این روزها زیاد این جمله رو با خودم میگم ... واسه چه چیزهایی بقیه خودشونو به در و دیوار میزنن که من پشیزی بهش اهمیت نمیدم ...

واقعا کارمون به کجا رسیده ...

کاش هرچی رسم و رسوم بیخوده برداشته شه ...:Doaa:

*****

من نمیخوام بگم خانومتون مقصر نیست ....بقیه ی چیز هارو که درنظر نگیریم ... تنها بی احترامی به پدر و مادرتون برای مقصر بودنشون کافیه ...

ولی چیزی که خیلی بهش معتقدم من اینه : هیچ وقت دنبال مقصر گشتن کار درستی نیست ... هرچند شما هم با سیلی که زدید بی تقصیر نیستید و ماهم یه طرفه به قاضی نمیریم...

فک میکنم خانومتون مثه یه فنر بوده که فشرده شده تو این مدت و حالا منتظر یه اشاره واسه ازاد شدن ...

فحاشی و بی احترامی به پدر و مادرتون ... ناشی از یه کینه قبلی باید باشه....

بگردید دنبال عامل اصلی این رفتارها... اما نه الان!

ببینید طلاق همیشه هست ... ولی بهتره باشه برای اخرین راه ...

یه مدت بزارید خونه ی پدر و مادرشون بمونن .... تا کمی این اتیش سرد بشه ....

بعدم یه روز که احساس کردین عصبانیتتون فروکش کرده و بیشتر از این که دنبال تلافی و سرجا نشوندن باشین دنبال حل مشکلتونین... با خانومتون تنهایی یه جا صحبت کنید...

تاکید میکنم ... تنهایی.... چون بعضی پدر و مادر ها به اسم محبت بچه هاشونو بیچاره میکنن واقعا .... احتمالا پدر و مادر خانوم شما هم از اون دسته افرادن ...

یه جا باهم صحبت کنین تو ارامش.... بپرسید دلیل این رفتارات واقعا کادو بوده ... ؟ همچین مساله بی ارزشی ...

تا میتونین از دلش بکشید بیرون ببینید چه مساله ای ناراحتش کرده ...

اما اگه دیدین ... واقعا به خاطر کادو این همه جنجال به پا کرده ... بگید دوست داری منم سر شور یا بی نمک بودن غذا ... حرمت پدر و مادرتو ببرم زیر سوال که چه عرض کنم ... زیر تراکتور ؟

سعی کنید قبل از اینکه باهاش حرف بزنین ....

یه جوری بهش بفهمونین که زندگی تون براتون ارزش داره و نمیخواین به خاطر یه سری مسائل کوچیک از هم بپاشه ....[/]

1369195;506257 نوشت:
سلام دوست هاي عزيز
من 24 سال دارم مشكلي برام پيش امده كه نميتونم بيرون برم و نه ميتونم خارج بشم موندم تو سر دو راهي تنها اميدم به خدا و كمك هاي شما هست پس خواهشا با نظرات راهگشاي خودتون كمكم كنيد.
ميرم سر اصل قضيه
چون پدرم مريض هست و من تنها پسر خانواده هستم پدرم خيلي ارزو داشت كه من زود ازدواج كنم و دامادي منو ببينه به همين خاطر دنبال دختري خوب براي زندگي مشترك بنده بودن كه چندين مورد رو معرفي كردن ولي دلم نگرفت بعد از مدتي يكي از اشنايان خانومم رو بهم معرفي كردن كه بعد ديدن اشنايي خيلي به دلم نشست يك دل دادم صد دل عاشقش شدم با اجازه خانواده خانومم و خانواده من 3 ماه با هم ارتباط تلفني داشتم تا بهتر با هم اشنا بشيم در اين مدت 3 ماهه كه با هم بوديم هر روز عاشق تر از روز قبل به هم ميشديم بعد اين مدت مراسم خواستگاري عقدمون برگزار شد و 9 ماهي نامزد بوديم تا هم خانواده من و خانواده خانومم خودشون رو براي جشن عروسي اماده كنند الان 3 ماه هست كه جشن عروسيمون برگزار شده و امديم سر خونه بخت
با خانومم هم توافق كرديم كه به واسطه بيماري پدرم همراه خانواده من زندگي كنيم تا عصاي دستشون باشم و هم در خرج مخارج زندگي من صرفه جوي بشه تا بتونم براي اينده خودم پس اندازي جمع كنم
پدر و مادرم هم كمك هاي مالي و معنوي زيادي بهمون ميكنند به طوري كه پدرم دو منزل مسكوني داره يكيش رو اجاره داده هزينه اجاره خونه رو هم ميگيره به من ميده ميگه چون پيش من زندگي ميكني خونه اي كه اجاره دادم قرار بود تو بري اون خونه ولي پيش من موندي هزينه اجاره خونه مال تو هست بگير واسه خودت پس انداز كن واسه خودت
خودم هم در يك شركتي مشغول به كار هستم شكر خدا از روزي كه متاهل شدم روزيم چندين برابر شده
اما شروع اختلافم با خانومم
چند روز پيش با پس اندازي كه كرده بودم ماشين خريدم و هر چي داشتم صرف خريد هزينه ماشين كردم
از اين طرف هم روز مادر و روز زن رسيد به ولايت امام علي قسم 50 هزار تومن تا سر ماه پولم مونده بود به خانومم هم از جيبم اگاه بود و ميدونست چي دارم و چي ندارم بهش گفتم براي روز مادر ها واسه مامان هامون هر كدوم يه كادو بگيرم هديه روز زن تو هم بمونه واسه 4 روز ديگه حقوقم رو از شركت گرفتم واست بگيرم
رفتيم واسه كادو گرفتن واسه مامان هامون بيرون كه خانومم پاش رو تو يه كفش كرد و گفت بايد از اين بخري واسه مادر من پول كه تو جيب من بود 50 تومن بود و خانومم چيزي كه واسه مادرش ميخواست بخره 150 تومن به هر حال به اجبار من براي مامان هامون هر كدوم دو شاخه گل خريدم گفتم حقوقم رو بگيرم جبران ميكنم 4 روز صبر كن
وقتي امديم خونه شروع كرد به دعوا كردن لج بازي و فحاشي براي اولين بار بود همچين حرف هاي از خانومم ميشنيدم يه كلمه رك برگشت بهم گفت تو غيرت نداري پول تو جيبت نيست بي شرفي اين چيزا من شاخ در اورده بودم چون هميشه با متانت حرف ميزد كمي سر صدا راه انداخت منم ناراحت شدم يك سيلي زدم بهش كه پدر مادرم صدامون رو شنيدن ديدم مادرم داخل اتاقمون شد اولين كاري كه كرد منو هل داد كلي بهم حرف زد و منو مقصر خطاب كرد پدرم هم اين كار كرد ولي خانومم چشم هاش ور بست به پدر و مادرم خودم جدابادم رو به فش الفاظ ركيك هر چي از دهنش ميومد ميگفت به خدا وقتي دارم فكر ميكنم بهش به حرف هاي كه زده خجالت ميكشم و حيا ميكنم
هم پدرم هم مادرم و هم خودم هنگ كرده بوديم به سمت پدرم توف پرت كرد به مادر همينطور فحاشي چشمتون روز بد نبينه
پدرم زنگ زد به مادر برادرش بيان خونمون تا مشكلمون رو حل كنن مادرش امد به جاي اين كه مشكلمون رو حل كنه از دخترش حمايت كرد به خدا پدر مادر من من خواستم حرفي بزنم گفتن ساكت باش چون پدرم هم مريضه مراعات كردم و نميتونستم صدام رو بلند كنم چيزي بگم
مادر خانومم يك كلمه برگشت بهم گفت ميبرمش خونم مهريش رو به اجرا ميزارم ميندازمت تو زندان دخترم هم طلاق ميگيره ميدمش به فلان كس منم از دست مادر وخانومم و برادرش رو گرفتم انداختمش بيرون حالا چند روزه خونه پدريش هست
چون به پدرو مادرم توهين كرده نمستونم ببخشمش ودم هم دو دل موندم نميدونم چي كار كنم ديروز رفتم دادخواست طلاق دادم
به نظرتون چي كار كنم
]چون حرف هي رو كه نبايد ميگفت گفت

سلام دوست عزیز

لطفا از کارشناس محترم چند کتاب برای درک رفتار زنان و توصیه های اسلامی برای توجه به زنان درخواست کنید و در این مدت جدایی آنها را بخوانید!
البته این کتابهای شناخت همسر موارد توجه به مردان را هم بیان کرده است مثلا کتابهای زیر:
1- همسر دوست داشنتی
2- مردان مریخی زنان ونوسی
3- چرا مردان ... چرا زنان ...

بعد بنشین بررسی کن کجا کم گذاشته‌اید؟ ..

البته می دانید که انتظارات زنان فقط مادی نیست شاید دفعات قبل هدیه مادرتان از مادر زن بهتر بوده است:Gig:

کاش می شد به جای هدیه‌های گران قیمت هدایای معنوی مثل کتاب را جایگزین کرد تا طرز فکرها و عملکردها خداپسندانه شود:Doaa: مثل کتاب مفتاح الحیاۀ آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)

بعد به خدا بگو خدایا من برای تو پا پیش می گذارم و از همسرم به خاطر کوتاهی ها معذرت می خواهم:Hedye:
خدایا تو هم مرا برای خودت تربیت کن که هیچ حق الناسی هنگام مرگ بر گردنم نباشد ... و ندای فزت برب الکعبه را سردهم:khoshali:


اگر ایشان هم کتابها را بخواند حتما بابت رفتارش عذر خواهی می‌کند.:Ghamgin:
آقا شما نمی دانی چه قلب نوارنی پیدا خواهی کرد ... البته باید فحشهای اول درخواست را هم نادیده بگیری تا آنها ببینند که صادقانه برای خدا می‌خواهی بنای دیگری برپا کنی:Mohabbat:

توجه داشته باش خانمهایی که راضی به زندگی کنار والدین همسر باشند کمند ولی زنان مومنه‌ای هم هستند که با اینکار می دانند که چه تجارت پرسودی می کنند که آنها را از تنهایی در می آورند

این تعاریف را از همسرت بکن و بعد با نکاتی که از کتابها بدست آورده‌اید با والدین خودت به گونه‌ای صحبت کن که خداپسندانه باشد:Sham:

یا علی! منتظر اقدامات مبارزه با نفس شما هستیم:birthday:

توسل به امام زمان و نذر برای نرم کردن همه ذهنهای درگیر فراموش نشود:Sham:

در ادامه ی زندگی هم حتماً نفقه معنوی را برای خانواده تان تامین کنید و از محرومین هم غافل نباشید

موفق باشید

به نظر من شما تو زندگیتون بیشتر به مادر و پدرتون توجه کردین تا به همسرتون اگه خانومتون و بیشتر دوست داشتین از اشتباهش چشم پوشی میکردین. شما زیاد به زندگیتون توجه نکردین و احساسات و رفتار و رابطه ی مادر و پدرتون با خانومتون میزان وابسته بودن خانومتون به خانوادش شاید. یکمم زود عصبانی نشین.
یه زندگی صحنه ی خودنمایی و قدرت نمایی نیست اینجور اتفاق ها واسه همه می افته شما زود و یکجانبه و عجولانه قضاوت نکنین .
برگردین درخواست طلاقو پس بگیرین و به خاطر رفتارتون و دادخواستتون معذرت خواهی کنین بذارین یه مدت بگذره هم شما و هم خانومتون هر دو به اشتباهتون پی ببرین بعد باهم دیگه برین پیش یکی که نه طرف شما رو بگیره نه طرف خانومتون بی طرف باشه و اختلافتون و حل کنین . نذارین اختلافتون و همه مخصوصا خانواده ها بفهمن چون وضع بدتر میشه بعدا هم اگه شما آشتی کردین اونا رضایت نمیدن و سخت تر میشه . بعضی وقت ها بعد از دعوا و آشتی رابطه عمیق تر میشه.
موفق باشین

1369195;506257 نوشت:
سلام دوست هاي عزيز
من 24 سال دارم مشكلي برام پيش امده كه نميتونم بيرون برم و نه ميتونم خارج بشم موندم تو سر دو راهي تنها اميدم به خدا و كمك هاي شما هست پس خواهشا با نظرات راهگشاي خودتون كمكم كنيد.
ميرم سر اصل قضيه ...

سلام و عرض ادب

درسته که باید بگردید و ریشه این مساله رو پیدا کنید اما در این مدت به این مساله هم فکر کنید که هر مشکلی راه حلش طلاق نیست.

طلاق آخرین راهه پس مراقب باشید گره ای رو که با دست میشه باز کرد با دندون بازش نکنید.

یک نکته دیگه که نباید فراموش کنید اینه که در خونه های امروزی که عموما آپارتمانی هستند زندگی با خانواده همسر سخته

مخصوصا برای یک نوعروس

و ممکنه یکی از علل فشاری که روی همسرتون بوده و به این صورت بروز کرده همین بوده باشه.

اما پیشنهاد بنده بعد از فرمایشات جناب امیدوار

با تهیه یک هدیه و یک دسته گل به دنبالش برید و به یک شام دو نفره دعوتش کنید.

در یک فضای دو نفره و آروم با همدیگه خیلی منطقی صحبت کند و ازش بخواید که بدون رودربایستی مشکلش رو باهاتون در میون بگذاره

به دور از صحبت های پدر و مادر خودتون یا ایشون.

با هماهنگی با والدینتون بهش پیشنهاد بدید که منزلی و که پدرتون برای شما اجاره داده بعد پایان مهلت مستاجر در اختیارتون قرار بده تا مستقل زندگی کنید.

باز هم تکرار میکنم در کنار والدین زندگی کردن خوبه اما نه توی این خونه های آپارتمانی و سبک زندگی امروزی.

با سلام
دو مطلب در نوشته شما وجود دارد كه برايم معما است
يكجا نوشتيد يك دل نه صد دل عاشق او شديد و يكجا با يك دعوا و فحاشي حرف از طلاق ميزنيد به نظرتان كدام درست است اولي يا دومي ؟
مگر عشق اينقدر كم عمق و سطحي ميشود؟
دوست عزيز اولا در سختي و مشكل اولا صبر كنيد كه خدا ادم هاي صبور را دوست دارد/ به هنگام خشم عصبانيت تصميم نگيريد كه موجب پشيماني است
ازدواج يعني يكي شدن - به نظرتان با همسرتان يك تن شديد؟ اگر چنين است چرا سايه پدر و مادرتان و پدر و مادر ايشان اينگونه بر سرتان است؟
شايد از نظر عرفي و قانوني زن و شوهر هستيد اما يك تن نيستيد - والا بايد رابطه ازدواج شما برتر و بالاتر از اين باشد كه ديگران حتي پدر و مادر بتوانند آن را به هم بزنند - اين را ميگويم چون حتي اگر طلاق بگيريد و با كسي ديگر ازدواج كنيد باز هم فرقي در نخواهد كرد چون او زن و همسر شما نيست بلكه همسر والدين شماست - پس اول خودتان را اصلاح كنيد تا بتوانيد همسرتان را نيز اصلاح كنيد تا هر دو در تفاهم و عشق از گرماي وجود هم بهره مند و كامل شويد
تنها پيشنهادي كه ميتونم به عنوان يك دوست و هموطن به شما بدهم اين است كه اولا صبر كنيد دوم تلاش كنيد كه حس دوستي و عشق را در فروتني و احترام به او منتقل كنيد تا شما را به عنوان يك زوج و بهترين دوست باور كند و سوم اينكه بدانيد محبت كليدي است كه همه قفل ها را باز ميكند
با طلاق به پله اول مراجعت ميكنيد و اعتبار و درايت و اعتماد به نفس خود را در معرض ترديد خود و ديگران قرار مي دهيد
من هم برايتان و همه كساني كه چنين مشكلي دارند دعا ميكنم تا دست خدا را در زندگي خود ببينيد

سلام به تمامي دوستان عزيز خيلي ممنون كه نظرات خودتون رو بيان كرديد خيلي خوشحال شدم و با دقت همه نظرات رو خوندم و الحق نظرات كاملي برايم بود
ازتون تشكر ميكنم و دست تك تكتون رو ميبوسم

مشكل اصلي من اين توهين نيست در اول پستم هم اشاره كردم تك پسر خانواده هستم پدرم هم بيماري شديدي داره وظيفه فرزنديم اين هست كه به پدر مادرم برسم و 3 تا خواهر دارم ازدواج كردن بايد به مشكلات همشون برسم ثانيا اگه خداي نكرده براي پدرم مشكلي پيش بيادو فوت كنند زندگي دست خدا هست ولي طوري كه بيماري پدرم داره پيش ميره و جواب دكتر ها ديگه قطع اميد كرديم و اميدمون تنها به خداست فرضا پدرم به رحمت خدا رفت اخه من خاك بر سر چي كنم خانومم كه اب پاكي رو ريخت دست خودم و خانواده من وظيفه من اين هست از مادرم سرپرستي كنم امديم با مادرم يك جا زندگي كرديم خانومم باهاش نساخت من چي كار كنم من كه نميتونم مادرم رو رها كنم به امان خدا منو بزرگ كرده عصاي دستش باشم

در مورد اخلاق خودم هميشه سعي كردم در الگوي اخلاقي خودم رو امير مومنان حضرت علي قرار بدم و هميشه در بر خورد با همسرم با تندي صحبت نكردم به خدا قسم تو خانواده ما كسي به خانومم نگفته بالاي چشمت ابرو هست هميشه با محبت و به گرمي باهاش حرف زدن پدر و مادرم خانومم رو بيشتر از دختر هاشون دوست دارن هميشه ميگفتن كه عروس پيش ما ميمونه مشكل ما رو اون حل ميكنه دختر ميره خونه مرد زندگيش از ما خبري نداره ولي عروس هميشه با ما هست

تو زندگي فكر نكنم براش در چيزي كم گذاشته باشم چون هميشه از لحاظ مادي و معنوي بيشترين توجه رو بهش دارم هميشه با احترام جلوي بزرگ كوچيك باهاش حرف زدم وقتي يه ليوان اب ميخوام ازش نميگم برام يك ليون اب بيار ميگم عزيزم لطفا واسم يك ليوان اب بيار

هميشه در برخورد و رفتار باهاش از كلمات لطفا خواهشا عزيزم و .... استفاده ميكنم

نميدونم چيش شده بود هر چي فكر ميكنم تو چيزي براش كم نذاشتم ريز به ريز ده روزه دارم فكر ميكنم چي گفتم چي شده اما علتش رو پيدا نميكنم اينطوري كرد

با سلام و ادب دوست عزیز میخواستم چندنکته در مورد مشگلی که پیش آمده بگویم ان شا الله مفیدباشد اولا اگرهمه زوجها با اولین تنش و برخورد میخواستن از هم جدا بشوند الان زن و مرد متاهل در حکم کیمیا میشد این برخوردها با شدت و ضعفهای مختلف در همه خانواده ها به خصوص سالهای اول زندگی دیده میشودمخصوصا درزوجهای جوان متاسفانه اکثریت ما کنترل خشممان خیلی کمه وبعدپشیمان میشویم که دیگه حرفهایی که نبایدمیگفتیم گفتیم ولی غرورمان اکثرمواقع مانع اعترافمان میشودباخانمت صحبت کن بگوخیلی از رفتارش ناراحتی بگوحتی اگرحق باتوباشدحق توهین نداشتی به خانواده ام مطمن باش این مسله حل میشه فقط یک نکته مهم هرمشکلی که بوجودمیادبینتون وحل میشه دیگه فراموشش کنیدوگرنه هرمشکل کوچک باعث میشه مثل یک زخم کهنه دوباره سرباز کنه این فراموش کردن خیلی مهمه وخیلی سخته

1369195;506257 نوشت:
سلام دوست هاي عزيز
من 24 سال دارم مشكلي برام پيش امده كه نميتونم بيرون برم و نه ميتونم خارج بشم موندم تو سر دو راهي تنها اميدم به خدا و كمك هاي شما هست پس خواهشا با نظرات راهگشاي خودتون كمكم كنيد.
ميرم سر اصل قضيه
چون پدرم مريض هست و من تنها پسر خانواده هستم پدرم خيلي ارزو داشت كه من زود ازدواج كنم و دامادي منو ببينه به همين خاطر دنبال دختري خوب براي زندگي مشترك بنده بودن كه چندين مورد رو معرفي كردن ولي دلم نگرفت بعد از مدتي يكي از اشنايان خانومم رو بهم معرفي كردن كه بعد ديدن اشنايي خيلي به دلم نشست يك دل دادم صد دل عاشقش شدم با اجازه خانواده خانومم و خانواده من 3 ماه با هم ارتباط تلفني داشتم تا بهتر با هم اشنا بشيم در اين مدت 3 ماهه كه با هم بوديم هر روز عاشق تر از روز قبل به هم ميشديم بعد اين مدت مراسم خواستگاري عقدمون برگزار شد و 9 ماهي نامزد بوديم تا هم خانواده من و خانواده خانومم خودشون رو براي جشن عروسي اماده كنند الان 3 ماه هست كه جشن عروسيمون برگزار شده و امديم سر خونه بخت
با خانومم هم توافق كرديم كه به واسطه بيماري پدرم همراه خانواده من زندگي كنيم تا عصاي دستشون باشم و هم در خرج مخارج زندگي من صرفه جوي بشه تا بتونم براي اينده خودم پس اندازي جمع كنم
پدر و مادرم هم كمك هاي مالي و معنوي زيادي بهمون ميكنند به طوري كه پدرم دو منزل مسكوني داره يكيش رو اجاره داده هزينه اجاره خونه رو هم ميگيره به من ميده ميگه چون پيش من زندگي ميكني خونه اي كه اجاره دادم قرار بود تو بري اون خونه ولي پيش من موندي هزينه اجاره خونه مال تو هست بگير واسه خودت پس انداز كن واسه خودت
خودم هم در يك شركتي مشغول به كار هستم شكر خدا از روزي كه متاهل شدم روزيم چندين برابر شده
اما شروع اختلافم با خانومم
چند روز پيش با پس اندازي كه كرده بودم ماشين خريدم و هر چي داشتم صرف خريد هزينه ماشين كردم
از اين طرف هم روز مادر و روز زن رسيد به ولايت امام علي قسم 50 هزار تومن تا سر ماه پولم مونده بود به خانومم هم از جيبم اگاه بود و ميدونست چي دارم و چي ندارم بهش گفتم براي روز مادر ها واسه مامان هامون هر كدوم يه كادو بگيرم هديه روز زن تو هم بمونه واسه 4 روز ديگه حقوقم رو از شركت گرفتم واست بگيرم
رفتيم واسه كادو گرفتن واسه مامان هامون بيرون كه خانومم پاش رو تو يه كفش كرد و گفت بايد از اين بخري واسه مادر من پول كه تو جيب من بود 50 تومن بود و خانومم چيزي كه واسه مادرش ميخواست بخره 150 تومن به هر حال به اجبار من براي مامان هامون هر كدوم دو شاخه گل خريدم گفتم حقوقم رو بگيرم جبران ميكنم 4 روز صبر كن
وقتي امديم خونه شروع كرد به دعوا كردن لج بازي و فحاشي براي اولين بار بود همچين حرف هاي از خانومم ميشنيدم يه كلمه رك برگشت بهم گفت تو غيرت نداري پول تو جيبت نيست بي شرفي اين چيزا من شاخ در اورده بودم چون هميشه با متانت حرف ميزد كمي سر صدا راه انداخت منم ناراحت شدم يك سيلي زدم بهش كه پدر مادرم صدامون رو شنيدن ديدم مادرم داخل اتاقمون شد اولين كاري كه كرد منو هل داد كلي بهم حرف زد و منو مقصر خطاب كرد پدرم هم اين كار كرد ولي خانومم چشم هاش ور بست به پدر و مادرم خودم جدابادم رو به فش الفاظ ركيك هر چي از دهنش ميومد ميگفت به خدا وقتي دارم فكر ميكنم بهش به حرف هاي كه زده خجالت ميكشم و حيا ميكنم
هم پدرم هم مادرم و هم خودم هنگ كرده بوديم به سمت پدرم توف پرت كرد به مادر همينطور فحاشي چشمتون روز بد نبينه
پدرم زنگ زد به مادر برادرش بيان خونمون تا مشكلمون رو حل كنن مادرش امد به جاي اين كه مشكلمون رو حل كنه از دخترش حمايت كرد به خدا پدر مادر من من خواستم حرفي بزنم گفتن ساكت باش چون پدرم هم مريضه مراعات كردم و نميتونستم صدام رو بلند كنم چيزي بگم
مادر خانومم يك كلمه برگشت بهم گفت ميبرمش خونم مهريش رو به اجرا ميزارم ميندازمت تو زندان دخترم هم طلاق ميگيره ميدمش به فلان كس منم از دست مادر وخانومم و برادرش رو گرفتم انداختمش بيرون حالا چند روزه خونه پدريش هست
چون به پدرو مادرم توهين كرده نمستونم ببخشمش ودم هم دو دل موندم نميدونم چي كار كنم ديروز رفتم دادخواست طلاق دادم
به نظرتون چي كار كنم

]چون حرف هي رو كه نبايد ميگفت گفت

سلام علیکم مؤمن،
صحبت‌های کارشناس محترم را جدی بگیرید و سه نکته‌ی دیگر:
۱. خانمها گاهی از شما چیزی می‌خواهند و منظورشان این نیست که واقعاً شما برایشان آن کار را بکنید بلکه فقط دوست دارند در عکس‌العمل از خواهششان از شما توجه ببینند که حرفشان برایتان مهم بوده است. شما الحمدلله توجه خوبی به پدرتان و خانواده‌اتان دارید و مشخصاً به دلیل همجواری با ایشان خدماتی هم به ایشان می‌دهید و دختر هم که پدر و مادرش را دوست دارد طبیعی است که دوست دارد که شما برای خانواده‌ی او هم قدمی بردارید، او خود را وقف فداکاری شما برای پدرتان می‌داند و در نتیجه این باعث می‌شود این انتظار برایش پیدا شود که اگر برای شما می‌میرد شما هم گاهی برایش تب کنید. البته خیلی خوبه که با خرید آن جنس ۱۵۰۰۰۰ تومانی مخالفت نکرده‌اید و قول جبران داده‌اید ولی ظاهراً این برای ایشان کافی نبوده و در یک حمله‌ی افکار مزاحم و از پیش هم گذاشتن یک سری خاطره در کنار هم ناگهان نتیجه‌ای گرفته‌آند که قبلاً یا نگرفته بودند و یا سعی داشتند باور نکنند. درست و غلط بودن یک باور یک بحث است و باور کردن آن یک بحث دیگر، این تبعات از باور کردن ایشان است. جا داشت که وقتی در ذهن ایشان سوء تفاهم ایجاد شده آرامشان کنید. اگرچه شنیدن ناسزا به والدین و کلا عزیزان دردناکه، ولی اینکه این مسأله از خود آن عزیزان مخفی بماند تا مستقیم ناراحت نشوند مسأله‌ی مهم‌تری است.
۲. شما احتمالاً زیاد با همسرتان درد و دل نمی‌کرده‌اید چون وقتی مادر ایشان وارد خانه شده است طوری رفتار کرده است که انگار خانم شما مدتها از مواردی ناراحت بوده است و به جای شما مادر ایشان از غم دخترش مطلع بوده است. اگرچه خود این کار خانم شما اشتباه است که قبل از مطرح کردن مشکلشان پای مادرشان را به مشکلاتشان باز کرده‌اند اما این می‌تواند نتیجه‌ی کم توجهی شما به ایشان هم بوده باشد، نمی‌دانم مثلاً یک بار آمده‌اند به شما بگویند اما رفتاری از خود نشان داده‌اید که از گفتنش پشیمان شده‌اند و چون تحمل کشیدن این ناراحتی به تنهایی را نداشته‌آند به مادرشان پناه برده‌اند. اما این پناه بردن به مادر خودش یک منبع تزاحم‌های بعدی در زندگی است. مادری که عمری را صرف بزرگ کردن و تربیت کردن فرزندش کرده است الآن فرزند خود را اسیر دست خانواده‌ای ببیند که آنطور که او انتظار داشته به دخترش نمی‌رسد، دختران هم عموماً حساس هستند و با کمترین تشری دلشان می‌شکند. همین مادر هم شاید به اشتباه به جای آرام کردن دخترش و تشویق او به حفظ زندگی و خلاصه هر مشورتی برای اصلاح امورتان آتش‌بیار معرکه شده باشند، خصوصاً که ظاهراً چندان هم به این ازدواج راضی نبوده‌اند که گفته‌آند دخترشان را فلان شخص دیگر می‌دهند. اگر اینطور باشد دو مشکل دارید، یکی کم‌توجهی به همسر و درد و دل با او و دوم دخالتها و توصیه‌های نابجای مادرخانمتان به ایشان و پر کردنشان به جای خالی کردنشان.
۳. در مورد اخیر اینکه خانمتان را اجازه دهید مدتی در خانه‌ی پدریشان بمانند بعید است بتوان امید داشت آتششان سردتر شود چون شاید آنجا با مدام تکرار دادن حق به ایشان و شکایت از شما و ظلم‌های شما به دخترشان همسر شما را به اینکه مظلوم واقع شده‌آند مطمئن‌تر کند و خدای نکرده کار به جایی کمتر از طلاق ختم نشود. این است که اگر قرار است به پیش مشاور بروید (به توصیه‌ی استاد) سریع‌تر بروید و اگرهم می‌توانید خودتان با خانمتان قراری خارج از خانه بگذارید که حرفهایش را گوش کنید و منصفانه به او هم حق بدهید، اگر قصوری داشته‌اید بپذیرید و سعی کنید با عقلانیت آرامش را به خودتان بازگردانید و حتماً از ایشان بخواهید که مشکلاتشان را در داخل خانه نگه دارند و با شما مطرح کنند و خودتان هم در شنیدن آنها و تلاش برای رفع آنها کوتاهی نکنید. بزرگترها هم با یک معذرت‌خواهی و البته بسته به شخصیتشان با زمان کم یا زیادی محبت کردن و به یاد نیاوردن این وقایع فراموش خواهند کرد، اگرچه شاید لازم باشد تا مدتها بیش از حد متعارف هر دو خانواده را مورد احترام و محبت قرار دهید تا مطمئن شوند که توبه‌ی الکی نکرده‌اید و قصد فریب دخترشان را ندارید و توهین به والدین شما هم در حالت عادی نبوده و خانمتان واقعاً شما و خانواده‌اتان را دوست دارد.
یا علی

راستش من هنگ هنگم!!:Moteajeb!:
به هرحال چیزی که بعد مدتی فکر کردن به ذهنم رسید اینکه نباید یک طرفه به قاضی رفت! باید حرف های خانم هم شنیده بشه تا بشه قضاوت درستی کرد... پیشنهاد میکنم با دقت بیشتر و واقع بینی سیر بروز اختلاف روبررسی بفرمایید ...!

یاعلی!

1369195;506257 نوشت:
سلام دوست هاي عزيز
من 24 سال دارم مشكلي برام پيش امده كه نميتونم بيرون برم و نه ميتونم خارج بشم موندم تو سر دو راهي تنها اميدم به خدا و كمك هاي شما هست پس خواهشا با نظرات راهگشاي خودتون كمكم كنيد.
ميرم سر اصل قضيه
چون پدرم مريض هست و من تنها پسر خانواده هستم پدرم خيلي ارزو داشت كه من زود ازدواج كنم و دامادي منو ببينه به همين خاطر دنبال دختري خوب براي زندگي مشترك بنده بودن كه چندين مورد رو معرفي كردن ولي دلم نگرفت بعد از مدتي يكي از اشنايان خانومم رو بهم معرفي كردن كه بعد ديدن اشنايي خيلي به دلم نشست يك دل دادم صد دل عاشقش شدم با اجازه خانواده خانومم و خانواده من 3 ماه با هم ارتباط تلفني داشتم تا بهتر با هم اشنا بشيم در اين مدت 3 ماهه كه با هم بوديم هر روز عاشق تر از روز قبل به هم ميشديم بعد اين مدت مراسم خواستگاري عقدمون برگزار شد و 9 ماهي نامزد بوديم تا هم خانواده من و خانواده خانومم خودشون رو براي جشن عروسي اماده كنند الان 3 ماه هست كه جشن عروسيمون برگزار شده و امديم سر خونه بخت
با خانومم هم توافق كرديم كه به واسطه بيماري پدرم همراه خانواده من زندگي كنيم تا عصاي دستشون باشم و هم در خرج مخارج زندگي من صرفه جوي بشه تا بتونم براي اينده خودم پس اندازي جمع كنم
پدر و مادرم هم كمك هاي مالي و معنوي زيادي بهمون ميكنند به طوري كه پدرم دو منزل مسكوني داره يكيش رو اجاره داده هزينه اجاره خونه رو هم ميگيره به من ميده ميگه چون پيش من زندگي ميكني خونه اي كه اجاره دادم قرار بود تو بري اون خونه ولي پيش من موندي هزينه اجاره خونه مال تو هست بگير واسه خودت پس انداز كن واسه خودت
خودم هم در يك شركتي مشغول به كار هستم شكر خدا از روزي كه متاهل شدم روزيم چندين برابر شده

سلام!!!
تا اینجا مردونگیت را ثابت کرده ای.دست پدرت و مادرت را هم ببوس!
واقعا در حقت پدری کردده اند.مادری کرده اند.انشاءالله همیشه سلامت باشند.
ولی کله ای که هست چطور در این مدت نتونستی مهمترین حس خانم ها را شناسائی کنی!

1369195;506257 نوشت:
فتيم واسه كادو گرفتن واسه مامان هامون بيرون كه خانومم پاش رو تو يه كفش كرد و گفت بايد از اين بخري واسه مادر من پول كه تو جيب من بود 50 تومن بود و خانومم چيزي كه واسه مادرش ميخواست بخره 150 تومن به هر حال به اجبار من براي مامان هامون هر كدوم دو شاخه گل خريدم گفتم حقوقم رو بگيرم جبران ميكنم 4 روز صبر كن

همسر شما هنوز به درک لازم در زندگی نرسیده و ممکن است یا نرسد یا طول بکشد تا برسد.در زندگی مهمترین چیز صبر و گذشت است.که در آن لحظه خانم شما هیچکدام را نداشت!

1369195;506257 نوشت:
قتي امديم خونه شروع كرد به دعوا كردن لج بازي و فحاشي براي اولين بار بود همچين حرف هاي از خانومم ميشنيدم يه كلمه رك برگشت بهم گفت تو غيرت نداري پول تو جيبت نيست بي شرفي اين چيزا من شاخ در اورده بودم چون هميشه با متانت حرف ميزد كمي سر صدا راه انداخت منم ناراحت شدم يك سيلي زدم بهش كه پدر مادرم صدامون رو شنيدن ديدم مادرم داخل اتاقمون شد اولين كاري كه كرد منو هل داد كلي بهم حرف زد و منو مقصر خطاب كرد پدرم هم اين كار كرد ولي خانومم چشم هاش ور بست به پدر و مادرم خودم جدابادم رو به فش الفاظ ركيك هر چي از دهنش ميومد ميگفت به خدا وقتي دارم فكر ميكنم بهش به حرف هاي كه زده خجالت ميكشم و حيا ميكنم
هم پدرم هم مادرم و هم خودم هنگ كرده بوديم به سمت پدرم توف پرت كرد به مادر همينطور فحاشي چشمتون روز بد نبينه

مادر شما معلوم است مادری بسیار مهربان است وبا وجود حس مادریش از خانمتون حمایت کرد تا یک وقت فکر نکنه آمده خانه غریبه تک و تنهاست!
دشنام دادن خانم شما کار بسیار قبیحی بود وهیچ گذشت و اقماضی در کار نیست.ببخشید خانم شما تا این موقع فقط نقش بازی می کرده که باید بگویم بعضی بعضی بعضی از خانم ها هنرمندان چیره دستی هستند که باید جایزه اسکار را بهشان داد!!!
پرتاب آب دهان به سمت یک پدر!!!!خدا گواهه این را خواندم عرق سرد پشتم نشست!!!!!(والکاظمین الغیظ)من زیاد اعصاب این جور خانم ها را ندارم.هر کسی به پدر و مادرم توهین کنه کارش با کرام الکاتبین است!
این گونه افراد را می گویند دهن دریده.ببخشید رک می گویم.

1369195;506257 نوشت:
پدرم زنگ زد به مادر برادرش بيان خونمون تا مشكلمون رو حل كنن مادرش امد به جاي اين كه مشكلمون رو حل كنه از دخترش حمايت كرد به خدا پدر مادر من من خواستم حرفي بزنم گفتن ساكت باش چون پدرم هم مريضه مراعات كردم و نميتونستم صدام رو بلند كنم چيزي بگم
مادر خانومم يك كلمه برگشت بهم گفت ميبرمش خونم مهريش رو به اجرا ميزارم ميندازمت تو زندان دخترم هم طلاق ميگيره ميدمش به فلان كس منم از دست مادر وخانومم و برادرش رو گرفتم انداختمش بيرون حالا چند روزه خونه پدريش هست
چون به پدرو مادرم توهين كرده نمستونم ببخشمش ودم هم دو دل موندم نميدونم چي كار كنم ديروز رفتم دادخواست طلاق دادم

ولی ای کاش پدر شما قبل از این کارشن دلیل این کار خانمتون را می پرسید که چرا این کار را کرده.چه مشکلی بین شما پیش آمد کرده!!!چون پدر و مادر شما نمی دانستند که چه پیش آمدی بین شما رقم خورده.پدر شما قبل از زنگ زدن باید با حالت توأم با آرامش از ایشان مثل یک پدر می پرسید مشکل همسر شما را و مطمئن باشید پدرتان ایشان را قانع می کرد.البته اگر با این مطلبی که شماتعریف کرده باشید و اگر کاملش را هم گفته باشید شما مقصر نیستید بلکه زیاده خواهی و زیاد طلبی خانم باعث این وضع شده است!
من با خواندن این مطلب که مادرخانمتان گفته که مهریه را می گذارم اجرا ودخترم را می دهم فلانی متوجه شدم نقشه ای پلید وجود دارد که شما بازیچه می شوید.توصیه من این است اولا صلح را برقرار کنید با کمک بزرگترهای فامیل و در صورت عدم موفقیت با یک وکیل همه چیز را مرور کنید.شما از این وضعیت خلاصی نمی یابید مگر با کمک یک وکیل ..........

درود

لااقل میذاشتید خانومتون بره طلاق بگیره تا مهریه نپردازید . اگه تو بری طلاقش بدی باید مهریه اش رو هم بدی .

1369195;508836 نوشت:
تو زندگي فكر نكنم براش در چيزي كم گذاشته باشم چون هميشه از لحاظ مادي و معنوي بيشترين توجه رو بهش دارم هميشه با احترام جلوي بزرگ كوچيك باهاش حرف زدم وقتي يه ليوان اب ميخوام ازش نميگم برام يك ليون اب بيار ميگم عزيزم لطفا واسم يك ليوان اب بيار

هميشه در برخورد و رفتار باهاش از كلمات لطفا خواهشا عزيزم و .... استفاده ميكنم

نميدونم چيش شده بود هر چي فكر ميكنم تو چيزي براش كم نذاشتم ريز به ريز ده روزه دارم فكر ميكنم چي گفتم چي شده اما علتش رو پيدا نميكنم اينطوري كرد

سلام

دوست عزیز

به پیشنهاد سرکار ساحل آرامش عمل کنید ... خرید یک دسته گل .. دعوت به یک رستوران ... دو نفری ... فقط برای شنیدن حرفهای ایشان به منظور خالی شدن ذهنش بپردازید

جواب حرفها را ندهید ... فقط بگویید برای رضای خدا می خواهم زندگی متفاوتی را شروع کنیم ... حداقل کتاب همسر دوست داشنی را حتما بخوانید

انسان باید از علما درس زندگی بگیرد ... آنها از کسی درخواست نمی‌کنند حتی یک لیوان آب!

بگویید عشق باید سه طرفه باشد: زن - مرد - خدا

کس دیگری را در این عشق درگیر نکنید.... سهم والدین از سهم همسر جداست ... شما باید در سه زمان در طول روز طبق آیات قرآن وقت اختصاصی برای صحبت خصوصی و

نوازش با او بگذارید... آرامشی که از این اوقات به هر دوی شما می رسد از اضطراب ها و ناراحتی ها می‌کاهد... و زندگی را نورانی می‌کند

بهترین همسران آنهایی هستند که مطلقاً غیبت همسر خود را نمی‌کنند حتی پیش والدین ... والدین حساس هستند و اگر مومن نباشند به جای حمایت و راهنمایی و رد غیبت، از فرزند خود احساسی دفاع می کنند

به او بگویید که باید شجاعانه عیب همسر را در وقت آرامش به خودش گفت ... نه اینکه در سینه جمع شود و بمب ضد اخلاقی درست شود

به او بگویید: ازدواج یعنی هنر به تفاهم رسیدن

قهر و طلاق که کار انسانهایی است که برای ابدیت خود برنامه نریخته‌اند

جلسه‌ی شام را با مدیریت اسلامی جلو ببرید و از مشاجره پرهیز کنید ... اعتراضات ایشان را با استغفرالله و خدا ما را ببخشد تایید کنید

و به هم قول دهید هیچ غیبتی از هم نمی کنید ... با روشهای خداپسندانه والدین خود را هم راضی کنید

پیشنهاد دهید که خانه‌ای دوطبقه می‌گیرید که والدین در پایین و شما در بالا زندگی کنید تا از برکات رسیدگی به والدین هم بهره‌مند شوید

( می‌توانید به مشاور برای به تفاهم رسیدن و آرام کردن خانواده‌ها مراجعه کنید)

موفق باشید

نظر زیر برای یکی از کاربراس که فعلا خودشون نمیتونن نظر بذارن:
"سلام.من بانظرآقای امیدوار کاملا موافقم.به اضافه اینکه ای کاش شمامدیریت اقتصادی قوی تری داشتیدوهمچنین حواستون به روزا میبود.معمولا زن ها اینجور مواقع توعصبانیت فکرمیکنن ماشین برای شما درالویت بوده تاهمسرتون.خانم هم باید وقتی چنین شرایطی پیش اومده کمی صبورتر رفتارمیکردن.بالاخره شرایطی هست که بوجود اومده.حالا که این اتفاق افتاده طلاق کاربیهوده وخطرناکیه.خوبه که یکاری کنید که ازریشه زدن این حرفایادش بره شمام بنظرم بهتره گذشت داشته باشید.یخورده سطح تفکرخانواده همسرتون به نسبت خودتون پایین تره بایدبشینیداین مساله روحل کنید وبهم فرصت بدید.امیدوارم حدااقل خانمتون بتونن ازنظرفکری خودشونو بشما برسونن."

راه چاره خودتی
خودت را باید فدای کارهای اون کنی
اگر کوتاه اومدی مردی
اگر فامیل هستید یا نه باید میانجی انتخاب کنید که از طرف شما پادرمیانی کنه
حرفهای مادر زنتون از نوع دعوا زنکیا بوده یا از اون نوعش .باید به اون حرفها اهمیت ندی
حرفه دیگه میاد و میره
شروع زندگی مشترک با تغییرات در عادته همراهه همسرتون رو میگم یا شما آیا ناخودآگاهتون هم تغییر کرده بود که ...
مهرش چقدره؟کار اگه به دادخواست و تمکین ومهریه بکشه .کار محبت دیگه تمومه وهر دو طرف سعی میکنند برنده میدون و قشون کشی اطرافیون بشن باید اینو به طرف مقابلت(هنوز هم زنته)بفهمونی
زن کارش دعواست مرد مقاوم تر که زن با حرف و داد به کرسی مینشونه و مرد تاب وتحمل ودلش قویه پس تقصیر توست که تابیدی واعصاب مصاب رفت...
دست زنت را بگیر تازه با مادرت اینا خونتون آب و دونتون جدا.زنای اموز حاضرن اجاره و سختی بکشن با مادر شوهر زیر یک سقف نباشن غالبآ که اینجوریه.خونه که بابات داره طبقه دیگه.جدایی بد تر از این حرفاست تا خونه جدا.بین بد بدتر کدومش؟؟ با خودت وخدات ...تصمیم
زن باید دندان به زبان ومرد باید دندون به جیگر
شازده طلاق مردونگی نیست کار تو سخت تر نکن.
در انجام کارها تامل کنی خدا راه را برای شما نشان میدهد

وقتی خواستی کاری را انجام دهی، تامل کن تا خدا راه آن را به تو نشان دهد.پیامبر خوبیها ( ص )

سلام برادر گرامی.
من یک رفتار بحرانی در زندگی شما حدس زدم که لطفا بهش توجه کنین.
دخالت پدر و مادر شما.
چرا وقتی صدای فریادهای شمارو میشنون میان به خونه شما؟ منزل شما حریم شخصیتونه. اصلا نباید به این راحتی اجازه بدین هیچ کس حتی بزرگتررین و عزیزترین کستون این حریمو بشکنه. پدر و مادر محترمن و جاشون تاجه سره ماست اما این ربطی نداره که شما زندگیه شخصیتونو خراب کنین و هم اونارو حرص بدین و هم مشکلاتتونو زیادتر کنین.

شما هرچقدر هم تو سرو کله هم بزنین بلاخره زن و شوهرینو از دل هم درمیارین اما پدر و مادر شما وقتی بدرفتاری خانمون رو ببینن دیگه یادشون به این راحتیا نمیره چون تعلقه خاصی بهشون ندارن و همین دلچرکینی اونا میتونه یک مشکل جدید واستون بسازه.

یادتون باشه همسرتون این لطفو کردن و دارن با شرایط سخته شما کنار میان و کنار پدر و مادرتون زندگی میکنن ، این انصاف نیست که حالا چون باهمین اونا بخوان سر هر دعوا بیان وسط!

الان هم به جای اینکه هی فکر کنین چرا فحش داد چرا فلان کرد و.... زنگ بزنین بهش و باهاش یک قرار بیرون بذارین و حرفای همو بشنوین (خانواده هاتونو دخالت ندین و خیلی محترمانه باهاشون برخورد کنین و ازشون بخواین که بذارن خودتون زندگیتونو سرو سامون بدین)

اولش هم به هم قول بدین محترمانه حرف بزنین و هرکسی تمام ناراحتیاشو بگه.
احتمالا خیلی چیزها هست تو دله خانمتون که شما خبر ندارین و خیلی چیزا هم ایشون از دله شما خبر نداره.

ایشون رفتار زشتی کردن شکی نیست، اما شما هم جبران کردین! با کشوندن خانوادش به خونتونو آبرو ریزی و دخالت دادن پدر و مادرتون اونو خورد کردین پس زیاد هم دیگه عصبانی نباشین چون شما هم کم از همسرتون رفتار نکردین.

از همین الان هم برین برای مشاور وقت بگیرین.
خیلی عذرمیخوام تند میرم اما شما یک مردی! بچه نیستی که سریع میگی من قهرم میرم پیشه مامانم!
شما زن گرفتی و باید مردونه پاش وایسی. هرکسی هم نمیتونه شرایط شمارو قبول کنه پس قدر زنتو بدون و سعی کن مشکلاتتونو مردونه حل کنی.
جدا من نگران شدم براتون. ازینکه یک مرد با یک دعوا اینقدر کم بیاره و بگه طلاق!!! عجب دنیایی شده.

[="DarkGreen"]

1369195;508836 نوشت:
سلام به تمامي دوستان عزيز خيلي ممنون كه نظرات خودتون رو بيان كرديد خيلي خوشحال شدم و با دقت همه نظرات رو خوندم و الحق نظرات كاملي برايم بود
ازتون تشكر ميكنم و دست تك تكتون رو ميبوسم

مشكل اصلي من اين توهين نيست در اول پستم هم اشاره كردم تك پسر خانواده هستم پدرم هم بيماري شديدي داره وظيفه فرزنديم اين هست كه به پدر مادرم برسم و 3 تا خواهر دارم ازدواج كردن بايد به مشكلات همشون برسم ثانيا اگه خداي نكرده براي پدرم مشكلي پيش بيادو فوت كنند زندگي دست خدا هست ولي طوري كه بيماري پدرم داره پيش ميره و جواب دكتر ها ديگه قطع اميد كرديم و اميدمون تنها به خداست فرضا پدرم به رحمت خدا رفت اخه من خاك بر سر چي كنم خانومم كه اب پاكي رو ريخت دست خودم و خانواده من وظيفه من اين هست از مادرم سرپرستي كنم امديم با مادرم يك جا زندگي كرديم خانومم باهاش نساخت من چي كار كنم من كه نميتونم مادرم رو رها كنم به امان خدا منو بزرگ كرده عصاي دستش باشم

در مورد اخلاق خودم هميشه سعي كردم در الگوي اخلاقي خودم رو امير مومنان حضرت علي قرار بدم و هميشه در بر خورد با همسرم با تندي صحبت نكردم به خدا قسم تو خانواده ما كسي به خانومم نگفته بالاي چشمت ابرو هست هميشه با محبت و به گرمي باهاش حرف زدن پدر و مادرم خانومم رو بيشتر از دختر هاشون دوست دارن هميشه ميگفتن كه عروس پيش ما ميمونه مشكل ما رو اون حل ميكنه دختر ميره خونه مرد زندگيش از ما خبري نداره ولي عروس هميشه با ما هست

تو زندگي فكر نكنم براش در چيزي كم گذاشته باشم چون هميشه از لحاظ مادي و معنوي بيشترين توجه رو بهش دارم هميشه با احترام جلوي بزرگ كوچيك باهاش حرف زدم وقتي يه ليوان اب ميخوام ازش نميگم برام يك ليون اب بيار ميگم عزيزم لطفا واسم يك ليوان اب بيار

هميشه در برخورد و رفتار باهاش از كلمات لطفا خواهشا عزيزم و .... استفاده ميكنم

نميدونم چيش شده بود هر چي فكر ميكنم تو چيزي براش كم نذاشتم ريز به ريز ده روزه دارم فكر ميكنم چي گفتم چي شده اما علتش رو پيدا نميكنم اينطوري كرد


سلام
پیشنهاد میکنم این کتابها رو از کتابخانه سایت دانلود کنید و مطالعه کنید.

http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=1454

http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=731

http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=496

http://www.askdin.com/downloads.php?do=file&id=1608

ین کتابها رو یکی یکی مطالعه کنید و وقتی ان شاءالله کمی حرارت فروکش کرد به همسرتون هم بدید که مطالعه کنند.

مطالعه این تاپیکها هم بد نیست.

http://www.askdin.com/thread5029.html

http://www.askdin.com/thread9515.html

اگر از این قبیل تاپیک ها بیشتر میخواید به اینجا مراجعه کنید[/]

[="Arial"][="Black"][=arial]دوست عزیز بهترین راه صحبت کردنه (تنها با خانمتون)، همانطور دوستان گفتن، عین یک مناظره که به کاندیدا وقت داده میشه تا حرفشون رو بزنن! شما هم ابتدا به خانمتون وقت بدید که حرفاشون رو بزنن و کاملاً به حرفاش گوش کنید، سپس که حرفاشون تموم شد شما سخن بگید البته با احترام و ملایمت! دوست عزیز به روایت و حدیث در مورد شوهر داری و همسرداری با خانمتون به گفتگو بپردازین:
[=arial]پیامبر خدا (صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم) فرمودند:
[=arial]
[=arial]مَن صَبَرَتْ عَلى سُوءِ خُلُقِ زَوجِها أعطاها مِثلَ (ثَوابِ) آسِیَةَ بنتِ مُزاحِم؛
[=arial]
[=arial]هـر زنى در بـرابر بـد اخلاقى شـوهـرش شکیبایى ورزد ، خداوند همانند (ثواب) آسیه (همسر فرعون) به او عطا کند .
بحار الأنوار : ۱۰۳ / ۲۴۷ / ۳۰

[=arial]رسولُ اللّه صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :
[=arial]
[=arial]أیُّما امرَأةٍ خَدَمَتْ زَوجَها سَبعَةَ أیّامٍ ، غَلَّقَ اللّه‏ُ عَنها سَبعةَ أبوابِ النارِ وفَتَحَ لَها ثمانِیَةَ أبوابِ الجَنّةِ تَدخُلُ مِن أینَما شاءَتْ . وقالَ علیه‏السلام : ما مِنِ امرَأةٍ تَسقِی زَوجَها شَربَةَ ماءٍ إلاّ کانَ خَیرا لَها مِن سَنةٍ صِیامِ نَهارِها وقِیامِ لَیلِها .
[=arial]
[=arial]هر زنى که هفت روز شوهرش را خدمت کند، خداوند هفت در دوزخ را به روى او ببندد و هشت در بهشت را به رویش بگشاید، تا از هر در که خواهد وارد شود .
[=arial]
[=arial]و فرمود: هیچ زنى نیست که جرعه‏اى آب به شوهرش بنوشاند مگر آن که این عمل او برایش بهتر از یک سال باشد که روزهایش را روزه بگیرد و شبهایش را به عبادت سپرى کند .
[=arial]
[=arial]إرشاد القلوب : ۱۷۵ ، منتخب میزان الحکمه : ۲۵۴

[=arial]پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
[=arial]
[=arial]لو کنت آمرا أحدا أن یسجد لأحد لأمرت النّساء أن یسجدن لأزواجهنّ لما جعل اللَّه لهم علیهنّ من الحقّ؛
[=arial]
[=arial]اگر به کسى دستور می دادم کسى را سجده کند به زنان دستور میدادم شوهران خویش را سجده کنند از بس که خدا براى شوهران حق به گردن زنان نهاده است.
[=arial]
[=arial]نهج الفصاحه

[=arial]پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
[=arial]
[=arial]«کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء (۱) ; هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به زن ها نیز زیاد می شود .

حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: بهترین شما کسی است که در برخورد با مردم نرم تر و مهربان تر باشد و ارزشمندترین مردم کسانی هستند که با همسرانشان مهربان و بخشنده اند.

[=arial]حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:
[=arial]
«فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک (۳) ; همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود .»

[=times new roman] سلام
با همسرتون حرف بزنید و اول از همه در مورد کاری که کردید یعنی سیلی که بهش زدید معذرت بخواید و ریشه ناراحتیش رو بپرسید.
بعد اگه همسرتون هم در مورد اشتباها و بی حرمتی هایی که کردن ناراحت و پشیمون بودن و خواستن بیان از پدر ومادرتون معذرت خواهی کنن ببخشیدش وگرنه از حالا در مقابل بی احترامی به پدر ومادرتون کوتاه بیاید معلوم نیست فردا چه رفتارهایی ازش سرمیزنه.
ایشون که کوچکتر و بزرگتر و احترام موی سفید و حرمت پدر مریض نمیدونه یعنی چی معلوم نیست درآینده فرزندتون رو چطور میخواد تربیت کنه.
هرچقدر هم فشار روشون باشه اجازه نداشتن این کارارو بکنن.
خب ایشون قبول کردن کنار پدرو مادر شما زندگی کنن و این یک انتخاب بوده میتونستن این شرایطو انتخاب نکنن دیگه نباید از این وضع ناراحت باشن که.کاربرای محترم همچین از این شرایط حرف میزنن انگار زندگی پیش پدرو مادر شوهر موندن تو زندان ابوغریبه!
آرزو میکنم آرامش به زندگیتون برگرده.

[="Tahoma"][="Teal"]به نام خدا
سلام
با اين اتفاقايي كه افتاده چطور فردا دست همسرتونو ميگيريد و به ديدن پدر ومادر ميرويد؟
حتي با عذر خواهي همسرتونم فكر نميكنم قابل جبران باشه ضمن اينكه با برخوردي كه خونوادش با شما داشت نشونه ميده اين خانم اوني نبوده كه پشت تلفن بوده!!!و با اون برخوردي كه موقع رفتن به منزل پدرشون داشتن با شما،نشون ميده قابل اطمينان نيست و رفتاري دوگانه داره و معلوم هم نيست چرا بخاطر يه موضوع كوچك اينطور رفتار كرده؟
فرداها با مشكلات بيشتر ميخواد چكار كنه بازم به شما ميگه بي شرف.......بي غيرت؟
به نظرمن دوستان اصلا به برخورد همسرتون با پدر و مادر شما-با وجود علاقه و محبت هايي كه مادر و مخصوصا پدرتون به شما داشتند-توجه نميكنن!
اين براي من سواله كه چطور ميخواهيد در چشمان پدر و مادرتان نگاه كنيد و هربار ياد آن صحنه نباشيد؟
شخصا نميتونم تحمل كنم همسر چنين رفتاري با پدر ومادرم داشته باشه و بي ترديد به گزينه طلاق عمل ميكنم خصوصا اگر محبت هايي مثل پدر ومادر شما به من و همسر داشتند
موفق باشيد:Gol:
[/]

asad;508392 نوشت:

مرد حسابی تنبیه این کاری که خانمت کرده طلاق نیست! درسته که به پدر مادرت توهین بزرگی کرده اما تنبیهش طلاق نیست! من جای تو بودم یکی دو ماه ازش دور زندگی میکردم و واسه خودم میرفتم با دوستام شمال و مجردی حال میکردم تا لجش در بیاد و آدم بشه و بعد میرفتم سر خونه زندگیم! :ok:
با طلاق ضربه ی بزرگی بهش میزنید و به خودتون!


اخه لج کردن و لج کسی رو در اوردن کار درستیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:Moteajeb!:

ناگفته هاي ناب;509325 نوشت:
به نام خدا
اين براي من سواله كه چطور ميخواهيد در چشمان پدر و مادرتان نگاه كنيد و هربار ياد آن صحنه نباشيد؟
شخصا نميتونم تحمل كنم همسر چنين رفتاري با پدر ومادرم داشته باشه و بي ترديد به گزينه طلاق عمل ميكنم خصوصا اگر محبت هايي مثل پدر ومادر شما به من و همسر داشتند
موفق باشيد:Gol:

آدما عصبانی که بشن اینطور اتفاقها میوفته.در ضمن خیلی رفتارها اشتباهه.همین اشتباهها از انسان سر میزنه.انسان اگه اشتباه کرد که مستقیم نمیفرستنش جهنم.بذارید خودش مثبت بیاندیشه نه اینکه تلنگر بد بیاندازید.طلاق هم به این راحتی نیست که میگید.هم واسه امروزش بده هم آینده.زن آینده میگه خوب بودی اون یکی چرا رفت .زن هم همینطور سرنوشتش بد میشه.طلاق واسه چیزای دیگه است چیزای ریشه ای تر از این.
احترام پدر مادر به جاش کی جواب آینده این دو رو میدهد شما؟پس خواهشن فاز منفی ندید.

علل و عوامل مؤثر بر طلاق:
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]1. عوامل اقتصادی مؤثر بر طلاق[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]2. عوامل شخصیتی مؤثر بر طلاق[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]3. عوامل ارتباطی بین زوجین[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]4. عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]1. عوامل اقتصادی مؤثر بر طلاق

آثار و پیامدهای ناشی از طلاق:
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]الف: آثار و عوارض منفی طلاق بر زنان مطلّقه[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]مشکلات اقتصادی و معیشتی، تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی، افسردگی، سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها، روی آوردن به آسیب هایی همچون قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، مشکلات جنسی و روی آوردن به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی و ... از جمله آثار و پیامدهایی است که زنان مطلقه با آن درگیر می باشند.[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif] [=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]ب: آثار و عوارض منفی طلاق برای مردان[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد.

در روايات اسلامى، شديدا از طلاق مذمت گرديده، و به عنوان مبغوض ترين حلالها، از آن ياد شده است، چنان كه در روايتى از پيامبر اکرم مى‏خوانيم:« ما من شى‏ء ابغض الى اللَّه عز و جل من بيت يخرب فى الاسلام بالفرقة يعنى الطلاق‏»:" هيچ عمل منفورتر، نزد خداوند متعال از اين نيست كه اساس خانه‏اى در اسلام با جدايى (يعنى طلاق) ويران گردد" « وسائل الشيعة" جلد 15 صفحه 266 (حديث 1).».و در حديث ديگرى از امام صادق ع مى‏خوانيم:«ما من شى‏ء مما احله اللَّه ابغض اليه من الطلاق‏»:چيزى از امور حلال، در پيشگاه خدا مبغوض تر از طلاق نيست" « همان مدرك حديث 5». باز در حديث ديگرى از رسول اكرم ص آمده است كه فرمود:« تزوجوا و لا تطلقوا، فان الطلاق يهتز منه العرش!»: ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه طلاق عرش خدا را به لرزه درمى‏آورد"! « وسائل الشيعه" جلد 15 صفحه 268 (حديث 7)» .

دوست عزیز
برای حفظ زندگیت تلاش کن
طلاق راحت ترین راه حل هستش
به نظرم ادم های راحت طلب و ضعیف زود میرن سراغ طلاق
به همسرت حق بده
من زیاد دیدم ادم هایی که قبول کردن با خانواده همسرشون زندگی کنن و بنده های خدا قبول هم داشتن ولی وقتی وارد زندگی شدن دیدن شرایط سخته و نمیتونن تحمل کنن و دلشون میخواد مستقل باشن
ببین دوستم من نمیگم کار همسر شما درست بود ولی شما هم کار اشتباهی انجام دادی
شما جواب بدی رو با بدی دادی
امیدوارم عجله نکنی و تصمیم درستی بگیری

[="Tahoma"][="Teal"]به نام خدا
سلام

aAa71;509407 نوشت:
اشتباهها از انسان سر میزنه

سطح يه اشتباه چقدر بايد باشه؟
آن بي حرمتي بزرگ در چشم شما چگونه است؟(رفتار همسرشون با پدر و مادر ايشون)

aAa71;509407 نوشت:
زن آینده میگه خوب بودی اون یکی چرا رفت

يك همسر خوب منطقي فكر مي كنه واينجا به نظر من دليل جدايي منطقي و موجه هست

aAa71;509407 نوشت:
احترام پدر مادر به جاش کی جواب آینده این دو رو میدهد شما؟

ببخشيد اينجا انجمن گفتگو هستش و هركس ازاده نظر خودشو بگه.استارتر خودشون در نهايت جمع بندي و تصميم نهايي رو مي گيرند.

aAa71;509407 نوشت:
علل و عوامل مؤثر بر طلاق:
1. عوامل اقتصادی مؤثر بر طلاق
2. عوامل شخصیتی مؤثر بر طلاق
3. عوامل ارتباطی بین زوجین
4. عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق
1. عوامل اقتصادی مؤثر بر طلاق

آثار و پیامدهای ناشی از طلاق:
الف: آثار و عوارض منفی طلاق بر زنان مطلّقه
مشکلات اقتصادی و معیشتی، تن دادن به ازدواج های موقت و یا خارج از عرف اجتماعی، افسردگی، سرخوردگی و کاهش رضایت از زندگی، پذیرش نقش های چندگانه و تعدد نقش ها، روی آوردن به آسیب هایی همچون قتل، خودکشی، اعتیاد، فحشا، سرقت، انزوا و اختلال در مناسبات و تعاملات اجتماعی، مشکلات جنسی و روی آوردن به انحرافات جنسی و فساد اخلاقی، مشکلات ناشی از عدم حضانت فرزندان، دلتنگی و از دست دادن سلامت روانی و جسمی و ... از جمله آثار و پیامدهایی است که زنان مطلقه با آن درگیر می باشند.

ب: آثار و عوارض منفی طلاق برای مردان
فشارهای روحی و روانی، ابتلا به انواع آسیب ها مثل اعتیاد به مواد مخدر، الکل، اختلافات رفتاری، خودکشی، فحشا و انحرافات جنسی و قرار گرفتن در معرض انواع بیماری های عفونی و ویروسی، از دست دادن پیوندها و همبستگی با خانواده، طرد خانوادگی و اختلاف با سایر اعضای خانواده، تن دادن به ازدواج های موقت و ازدواج های ثانویه، اختلاف بین فرزندان با همسر در صورت ازدواج مجدد، از جمله آثار و پیامدهای منفی طلاق برای مردان می باشد.

در روايات اسلامى، شديدا از طلاق مذمت گرديده، و به عنوان مبغوض ترين حلالها، از آن ياد شده است، چنان كه در روايتى از پيامبر اکرم مى‏خوانيم:« ما من شى‏ء ابغض الى اللَّه عز و جل من بيت يخرب فى الاسلام بالفرقة يعنى الطلاق‏»:" هيچ عمل منفورتر، نزد خداوند متعال از اين نيست كه اساس خانه‏اى در اسلام با جدايى (يعنى طلاق) ويران گردد" « وسائل الشيعة" جلد 15 صفحه 266 (حديث 1).».و در حديث ديگرى از امام صادق ع مى‏خوانيم:«ما من شى‏ء مما احله اللَّه ابغض اليه من الطلاق‏»:چيزى از امور حلال، در پيشگاه خدا مبغوض تر از طلاق نيست" « همان مدرك حديث 5». باز در حديث ديگرى از رسول اكرم ص آمده است كه فرمود:« تزوجوا و لا تطلقوا، فان الطلاق يهتز منه العرش!»: ازدواج كنيد و طلاق ندهيد كه طلاق عرش خدا را به لرزه درمى‏آورد"! « وسائل الشيعه" جلد 15 صفحه 268 (حديث 7)» .


اين احتمالات فقط امكان وقوعش هست نه وجوب.
كسي طلاق ميگيرد الزاما دچار تمام موارد بالا نمي شود،بستگي به شخصيت فرد داره.شخصيت ضعيفه كه معتاد و افسرده و........ميشه.
به نظر من زندگي مشترك در هر شرايطي ولو به قيمت دلخوري و ناراحتي ها ابدي ايده آل نيست.اينجا با طلاق ميشه از اين ناراحتي ها كاست.[/]

سلام عزيزان باز ممنون كه نظراتتون رو داديد از مدیر اجرایی انجمن مشاوره هم تشكر ميكنم كه كتاب هاي رو براي دانلود گذاشتند همشون رو دانلود كردم ميخوام تك به تك بخونمشون

وقتي واژه طلاق مياد تب سردي به تنم ميشينه نميخوام تصميم از روي لج لجبازي باشه

ولي وقتي تو چشماي پدر بيمارم نگاه ميكنم درسته به روم نمياره ولي خيلي حرف ها تو چشماش هست كه خودم ميفهمم ازش شرم ميكنم
وقتي مادرم باهام حرف ميزنه ميگه پسرم عيبي نداره زندگي بلندي پستي زياد داره بايد بسوزي بسازي وقتي ميگه با يك دعوا كه زن رو طلاق نميدن از لرزش صداش متوجه ميشم كه چه دردي داره

وقتي كه فكر ميكنم خانومم تو ناز نعمت داشت زندگي ميكرد چرا اينطوري كرد چرا منو پيش پدرم مادرم خراب كرد

من بد بودم پدر مادر من چه گناهي داشتند به ولايت امام علي قسم هر چيزي رو دلش ميخواست تا لب تر ميكرد تا من خبر دار ميشدم پدر مادرم براش فراهم ميكردن تابحال تو اين مدتي كه با هم زندگي كرديم هيچ وقت كمبودي نداشته هميشه بهترين امكانات رو براش فراهم كردم

موقع خواستگاري پيش پدر و مادرش گفتم من به دليل اين كه پدرم بيمار هست براي جبران زحمات پدر مادري كه منو بزرگ كردن بايد عصاي دستشون باشم و پيش پدر مادرم زندگيكنم اگه قبول داري بسم الله

خودش گفت تو نوكر پدر مادرت بايد باشي منم كنيزشون ميشم هميشه دوست داشتم پيش خانواده همسرم زندگي كنم زندگي دو نفره جذابيتي نداره

به خدا تو مدتي كه نامزد بوديم و اين سه ماهه كه عروسي كرديم 140 مثقال طلا واسش خريديم

خوشي زير دلش زده خوب وقتي من ميگم بعد 4 روز برات هر چي بخواي ميخرم يعني ندارم هميشه كه تو زندگي موقع خوشي كنار هم بودن كه فايده نداره بايد موقع سختي ها هم كنار هم بود

یه زوج جوون و کم تجربه با فرهنگهای خانوادگی مختلف .. "عدم شناخت طرفین نسبت به شخصیت روحی و روانی جنس مخالف " با "دیدگاه متفاوت به زندگی " و در نهایت "عدم درک حالات درونی هم " ...... به اضافه یه سری شرایط خاص مثل هم خونه شدن با هم و ... و ..
همه اینا میتونه جرقه بحث باشه ..

دوست عزیز ..
مشخصه که فرد منطق گرا و فهمیده ای هستید ..
و قابل درکه که رفتار همسر شما در شأن ایشون نبوده و خارج از انتظار شما ..
اما ..
به فرمایش کارشناسها و دوستان محترم بیشتر توجه کنید ..
بهتره تو این زمینه هم منطقی پیش برید و با احساس و هیجان منفی تصمیم نگیرید ..

پدر و مادر شما هم مسلماً اونقدر بزرگوار هستن که این رفتار رو بذارن به پای جوونی و کم تجربگی ایشون .. همچنین فرهنگ متفاوت خانواده ها ..
اتفاقاً به نظر حقیر بهتره ایشون برگردن و کم کم با آداب بزرگ منشی خانواده شما خو گرفته و تجربه کسب کنن ..

همه ما انسانها به صرف خلقتمون جایزالخطائیم .. و نمیشه با رفتار ناصحیح از فردی، چون با انتظارات ما متفاوت بوده ، مهر عدم بخشش رو بهش بزنیم !

ضمن اینکه ذات آفرینش زن و مرد کمی از هم متفاوت هستش ..
خانوما اغلب با احساساتشون پیش میرن و آقایون تابع منطق هستن ..

درسته که شما فرمودین همیشه با بهترین شیوه سعی میکردین با ایشون رفتار کنید ..
ولی ..
این مهمه که
"آیا این بهترین شیوه بر اساس روش و منطق خودتون بوده یا توجه به شناخت جنس و روحیه همسرتون ؟! "
مطمئن باشید به قول همه دوستان، این رفتار همسر شما برگرفته از یه سری فشارهای درونی از قبل بوده، حالا یا سوءتفاهم یا حساسیت خود ایشون و .. و ..
که ..
شما متوجه نشده بودین .. و به نوعی غافل بودین ..
اما چون منطق شما میگه درست پیش رفتید ،سردرگم شدید !.. واسه همینه که اینجا نمیتونید جواب سوالتون رو بگیرین!

و یه چیز دیگه ..
به احتمال زیاد خانومتون پشیمون شده باشن .. چون رفتارشون ناشی از هیجانات منفی و از سر احساس بوده و همینطور سن و سال و تجربه کمشون (همونطور که شما سیلی رو از سر هیجان منفی زدین و قلباً راضی به اینکار نبوده و نیستین!) .. اما خب شاید غرورشون اجازه نده راحت معذرت خواهی کنن ..
این دیگه به نحوه برخورد شما برمیگرده ..
" نمیشه از همه ادما انتظار داشت به اندازه یه پیر سرد و گرم چشیده تجربه داشته باشن"

توصیه حقیر به شما اینه ..
به هم دیگه فرصت بدین ..
با هم حرف بزنید ..
به جای لج و لجبازی و سرکشی ، کمی عاقلانه تر رفتار کنید ..
حرف همو گوش کنید ..
اگه سوءتفاهمی هست برطرف کنید ..

اینجوری کم کم خانومتون هم از خانواده عذرخواهی خواهد کرد ..

با هم و فرهنگ همدیگه خو گرفتن کمی زمان میبره .. شما تازه اول راهین و حیفه این عشق و علاقه هست که علف هرز دورش بپیچه .. بجای بها دادن به این علف و پرورشش، اونو از ریشه قطعش کنید ..

سخت نگیرید ..
پدر و مادر سرد و گرم چشیده روزگارن و بزرگوارتر از اینکه اهل گذشت نباشن ..
اونا خوشبختی و آرامش فرزندشون رو میخوان ..
اگه میخواین به اونا خدمت کنید ، این قضیه رو با همراهیشون و به دور از احساسات ناصحیح و با منش مولا علی (علیه السلام) که میفرمایید الگوتون هست، حلش کنید ..
اینجوری هم به آرامش میرسید و هم انشالله به نتیجه میرسید .. و هم بقیه حرمتها حفظ خواهد شد ..

دادگاه و سرکشی فقط و فقط صورتمسئله رو پاک میکنه و اصل قضیه به قوت خودش باقی خواهد موند .. ضمن اینکه کم پیش میاد دیگه حریمی باقی بمونه !
اگه همه راههای درست رو رفتین و نتیجه نگرفتین ، اونموقع این گزینه رو انتخاب کنید که انشالله از همون راهها جواب بگیرین ..
در پناه حق موفق باشید

1369195;509506 نوشت:
سلام عزيزان باز ممنون كه نظراتتون رو داديد از مدیر اجرایی انجمن مشاوره هم تشكر ميكنم كه كتاب هاي رو براي دانلود گذاشتند همشون رو دانلود كردم ميخوام تك به تك بخونمشون

وقتي واژه طلاق مياد تب سردي به تنم ميشينه نميخوام تصميم از روي لج لجبازي باشه

ولي وقتي تو چشماي پدر بيمارم نگاه ميكنم درسته به روم نمياره ولي خيلي حرف ها تو چشماش هست كه خودم ميفهمم ازش شرم ميكنم
وقتي مادرم باهام حرف ميزنه ميگه پسرم عيبي نداره زندگي بلندي پستي زياد داره بايد بسوزي بسازي وقتي ميگه با يك دعوا كه زن رو طلاق نميدن از لرزش صداش متوجه ميشم كه چه دردي داره

وقتي كه فكر ميكنم خانومم تو ناز نعمت داشت زندگي ميكرد چرا اينطوري كرد چرا منو پيش پدرم مادرم خراب كرد

من بد بودم پدر مادر من چه گناهي داشتند به ولايت امام علي قسم هر چيزي رو دلش ميخواست تا لب تر ميكرد تا من خبر دار ميشدم پدر مادرم براش فراهم ميكردن تابحال تو اين مدتي كه با هم زندگي كرديم هيچ وقت كمبودي نداشته هميشه بهترين امكانات رو براش فراهم كردم

موقع خواستگاري پيش پدر و مادرش گفتم من به دليل اين كه پدرم بيمار هست براي جبران زحمات پدر مادري كه منو بزرگ كردن بايد عصاي دستشون باشم و پيش پدر مادرم زندگيكنم اگه قبول داري بسم الله

خودش گفت تو نوكر پدر مادرت بايد باشي منم كنيزشون ميشم هميشه دوست داشتم پيش خانواده همسرم زندگي كنم زندگي دو نفره جذابيتي نداره

به خدا تو مدتي كه نامزد بوديم و اين سه ماهه كه عروسي كرديم 140 مثقال طلا واسش خريديم

خوشي زير دلش زده خوب وقتي من ميگم بعد 4 روز برات هر چي بخواي ميخرم يعني ندارم هميشه كه تو زندگي موقع خوشي كنار هم بودن كه فايده نداره بايد موقع سختي ها هم كنار هم بود

سلام ! من به نوبه خودم حق رو به شما میدم ! با اینکه مخالف تنبیه فیزیکی هستم اما رفتارای خانمتونو رد میکنم و اینکه به هردلیلی زن وقتی با شناخت وارد زندگی

مشترک میشه باید سختی های اونو بپذیره . اگر کسی عاشق زندگیش باشه , اگرکسی با اعماق وجودش خدا رو حس کنه هیچوقت زندگی براش سخت نمیشه .

پس چه فرقیه بین اون زنهایی که با جانباز یا شیمیایی شده ها زندگی میکنند اما خم به ابرو نمیارند و فقط خدا رو در نظر میگیرند . قبول ندارم اگر زنی فشاری تو زندگیش

اومد به اینصورت چشماشو ببنده و دهنشو بازکنه . درسته که ایشون باید با تدبیر رفتار کنند و در نهایت با رفتار و برخوردشون اون خانواده رو شرمسار کنند . اما باید حواسشون

هم جمع باشه که وقتی پرده حرمت کنار بره امکان بی حرمتی های بعدی هم هست . امیدوارم که همه چی به خوبی تمام بشه .

موضوع قفل شده است