جمع بندی نمی خواهم بروم دانشگاه......!!!!

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نمی خواهم بروم دانشگاه......!!!!

سلام علیکم
من نمی خواهم بروم دانشگاه...
بنده 22 سال سنم هست مسئله سربازیم هم حل شده است...در رشته تجربی هم دیپلم گرفتم...اما بعدا بخاطر سلسله مسائلی از درس متنفر شدم...
اونم نه متنفر ها ......حالم بهم می خوره از درس و خاص خاص دانشگاه...!
کار هم می کنم البته کار هم می کردم حاضرم انواع کار های سخت رو انجام بدم اما دانشگاه نرم...
خب تا اینجا هم لابد میگین نرو...خب حرف درستیه اما مادرم به هیچ وجه زیر بار نمی ره..به هیچ وجه.....
وقتی می رفتم و می رم سرکار و برمیگردم کلی حرف و طعنه می شنوم که کارت به چه درد می خوره حمالی نکن ! برو درس بخون و البته موقعی بدتر می شه که بابام رو هم پر می کنه...
بخاطر همین چند بار کارم رو عوض کردم 3 بار....!
که هی نگه این کار بدرد نمی خوره ! و حلالت نمی کنم ازت راضی نیستم....
==================================================
البته قابل توجهتون معدلم 16 بود درس های اصلیم هم نمراتش بد نبودن....اون موقع هم علاقم کم نبود به درس اما الان متنفرم!!
دو بار هم قبول شدم البته نه سراسری و نرفتم
حالا تکلیف من چیست شما یک راه حل بدید..
-1یا من رغبت پیدا کنم به درس....؟
2یا مادرم بی خیال شود ...؟

یا علی منتظرتون هستم....

با نام و یاد دوست


کارشناسان بحث: استاد امیدوار

بسمه تعالی
با سلام و عرض تحیت محضر جنابعالی

در این رابطه لازم است مجددا دلائل خود را مورد ارزیابی و تحلیل دقیقتری قرار دهید و در خصوص برداشت خود از ادامه تحصیل و یا کار با دیگران مشورت نمایید ( طبیعتا چون ما دلائل شما را نمی دانیم نمی توانیم در خصوص برداشت شما نظری داشته باشیم)، در صورتی که همچنان نسبت به ادامه تحصیل احساس اجبار و بی رغبتی داشته باشید، لازم است از افرادی از جمله مشاورین و یا بستگانی که دارای نفوذ و وجاهت هستند بخواهید تا با وساطت خود، خانواده و بویژه مادر را متقاعد کنند که راه پیشرفت و احساس رضایت از زندگی منحصر در تحصیلات عالیه نیست!
ضمن اینکه لازم است شواهد و مثالهایی از افراد پیرامون برای مادر ارائه دهید، نیاز است به گونه ای عمل کنید که با پیشرفت و ترقی در کارتان، اعتماد مادر را جلب نمایید.

در پناه خدای متعال موفق باشید

و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمین

اگه جايي كه كار مي كنيد، در صورت داشتن مدرك بالاتر (كه البته بايد ربط داشته باشه) حقوق تون بيشتر ميشه،
ارزش داره مدرك بگيريد در غير اينصورت اشتباه محض هست كه بريد دانشگاه و فقط خودتون خسته مي شيد

جناب امیدوار
دلیلام که شخصیه ...
اما مادر راضی نمی شن حتی با وجود اینکه تمام ادم ها رو هم جمع کنم براش صحبت کنن راضی نمی شه اخلاقشو می شناسم ...
حتی یواش یواش خودم دارم به جایی می رسم که برم!:Gig: اما خب رغبت ندارم!!!!!!!!!!
اما بخاطر اینکه مسائلی پیش اومد قبلا من الان متنفر شدم .......
شاید قبلا از خیلی های دیگه بیشتر دلم می خواست که برم :Ghamgin:
نفس درس و دانشگاه بد نیست ولی من دیگه بدم اومد ... چون درسم هم خوب بود .. مادر برای همین اصرار داره برم
از طرفی هم اصلا نمی خوام مادرم ازم ناراضی باشه ...........!
مادر ناراضی باشه ادم به هیچ جایی نخواهد رسید نه دنیا نه اخرت...
اگه که می تونید یه راهکاری بدید من به درس رغبت پیدا کنم .....!

چون اصلا نمی خوام مادرم ازم ناراضی باشه حتی سختت ترین کار دنیا رو انجام بدم...
چون خیلی بیشتر از مادر های دیگه برام زحمت کشیده است....
در مورد سرکار رفتن هم من چند جایی کار کرد و نیاز به درس انچنانی ندارن و داشتن دکتری با دیژلم در اون ها فرقی نداره.....
یا علی
منتظر نظرات خوب همتون هستم

برادر ارجمند به اسک دین خوش اومدید
بزارید یه چیزی رو راست و حسینی بهتون بگم
شما درس نمیخونید
با مشغلت و تلاش زیاد مثل یه مرد کار میکنید و عرق میریزید
کی بهتون گفت ؟دست شما درد نکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه کی گفت ؟
ولی وقتی دانشگاه میرید بالاخره باید از نظر مالی پدر و مادرتون به شما کمکتون کنن
وقت ازاد بیشتری در اختیار دارید
از اون مهم تر
:hamdel:محبوب دل خانواده تون میشید
دانشگاه خیلی هم بد نیست
تازه اگه برید به خودتون میگید کاش مادرم منو زودتر با پس گردنی اورده بود
دیگه نمی کشنتون که
اجباری هم نیست
هر موقع احساس کردید جو اش و نمیتونید تحمل کنید نرید


اين رو در نظر بگيريد كه اگه به دانشگاه بريد و سرانجام مؤفق نشيد، تأثير خيلي بدي ميذاره هم روي شما و هم خانوادتون
پس احساسي تصميم نگيريد
مادر تون خوبي شما رو ميخوان، اما در اصل به ضرر شماست
به مادر تون ثابت كنيد كه خواسته شون به ضرر شماست، در اين صورت امكان نداره ديگه انتظار دانشگاه رفتن از شما داشته باشن
و بهترين راه نشون دادن تحصيل كرده هاي بيكار و يا تحصيل كرده هايي كه مجبور به كاركردن در شغل هاي بي ربط به رشته شون هستند است

Ezio;510187 نوشت:
اين رو در نظر بگيريد كه اگه به دانشگاه بريد و سرانجام مؤفق نشيد، تأثير خيلي بدي ميذاره هم روي شما و هم خانوادتون
پس احساسي تصميم نگيريد
مادر تون خوبي شما رو ميخوان، اما در اصل به ضرر شماست
به مادر تون ثابت كنيد كه خواسته شون به ضرر شماست، در اين صورت امكان نداره ديگه انتظار دانشگاه رفتن از شما داشته باشن
و بهترين راه نشون دادن تحصيل كرده هاي بيكار و يا تحصيل كرده هايي كه مجبور به كاركردن در شغل هاي بي ربط به رشته شون هستند است

چیزایی که باعث شده من بدم بیاد.....
1 اتفاقات بد خیلی بد ناحقی هایی که در حقم کردن در دوران دبیرستان .....باعث شده از درس بدم بیاد
2 جو دانشگاه که زیاد خوشم نمی یاد ازش نه خیلی زیاد ...
و.... که اگه جاش بود می گم ..... البته به مهمی اینا نیست
===================================================
در مورد کار
من زیاد برام مهم نیست مربوط به اون رشته کار کنم ....
ثانیا کار هم زیاد هست کار که عار نیست !!!! حتی کثیف ترین کارها مثل لوله باز کنی!:Cheshmak: که ما اینم انجام دادیم !!!
ثالثا من در این مدت ها جاهای زیادی کار کردم که خودشون کلی مهارتن!

من بخاطر اون اتفاقاتی که گفتم از درس بدم میاد ........

KMHE;510188 نوشت:

در مورد کار
من زیاد برام مهم نیست مربوط به اون رشته کار کنم ....
ثانیا کار هم زیاد هست کار که عار نیست !!!! حتی کثیف ترین کارها مثل لوله باز کنی!:Cheshmak: که ما اینم انجام دادیم !!!
ثالثا من در این مدت ها جاهای زیادی کار کردم که خودشون کلی مهارتن!

من بخاطر اون اتفاقاتی که گفتم از درس بدم میاد ........

رفيق الآن اين رو مي گيد
وگرنه اگه مدرك بگيريد خيلي سخته كه بريد سراغ كاري كه ربطي به رشته تون نداره
البته نه اينكه نشه، خيلي ها هستن دارن كاري مي كنن كه ربطي به رشته شون نداره
ولي يه جورايي همون حس ناحقي و مظلوم واقع شدن رو خواهيد داشت تازه معلم شيمي ما هميشه از اينكه حق يك فوق ليسانس شيمي ،دبيري شيمي نيست ناله ميكنه!
اون وقت شما ميگي حاضر به انجام هر كاري هستيد؟

البته من خودم هنوز دانشگاه نرفتم ولي كاملاً احساس شما و ديگران رو درك مي كنم

سلام

KMHE;510188 نوشت:
چیزایی که باعث شده من بدم بیاد.....
1 اتفاقات بد خیلی بد ناحقی هایی که در حقم کردن در دوران دبیرستان .....باعث شده از درس بدم بیاد
2 جو دانشگاه که زیاد خوشم نمی یاد ازش نه خیلی زیاد ...
و.... که اگه جاش بود می گم ..... البته به مهمی اینا نیست

اگه هدف فقط درس خواندن به خاطر کسب رضایت مادر باشه، می تونید برید دانشگاه پیام نور. این طوری نه جو دانشگاهو مجبورید تحمل کنید و نه به احتمال زیاد در حقتون ناحقی می شه. چون نه شما رو می شناسن و نه دیگرانو که بخوان تبعیضی قائل بشن.

البته اگه من جای شما بودم حالا که قرار بود توفیق اجباری نصیبم بشه و درس بخوانم، سعی می کردم دنبال رشته و دانشگاهی باشم که بهترین نتیجه رو برام داشته باشه. به هر حال ناحقی که تو کل دوران زندگی ممکنه پیش بیاد، حتی فکر می کنم در محیط کاری احتمالش بیشتر باشه تا جایی مثل دانشگاه که منفعت نهایتا توی چند نمره کم و زیاد مطرح می شه و پای پول وسط نیست. درباره جو دانشگاه هم، اونقدرام بد نیست. مثل جامعه است که چیزای زیادی ممکنه توش باشه که خوشتون نیاد، ولی مجبور نیستید خودتونو درگیر همه اش بکنید. مطمئن باشید اگه با دید منفی به سمتش نرید، چیزای خوب زیادی هم توش می بینید.
فقط الان مساله ای که هست اینه که شما از اون اتفاقات ناراحتید، یا اینکه واقعا از درس بدتون میاد؟ یعنی اگه بتونید با اون اتفاقات کتار بیاید یا از وقوعشون در آینده تا حد زیادی جلوگیری کنید، دیگه نفس درس خواندن اذیتتون نمی کنه؟

[="DarkOrchid"]

KMHE;510173 نوشت:
مادر ناراضی باشه ادم به هیچ جایی نخواهد رسید نه دنیا نه اخرت...
اگه که می تونید یه راهکاری بدید من به درس رغبت پیدا کنم .....!

با سلام...
یکی از بزرگان در جوانی به پیشنمازی مسجدی میرفتند...
مادر ایشون راضی نبودند که به پیشنمازی برن...
پیشنمازی رو ول میکنند و بعد ها که به مقامات بسیار بالای علمی و معنوی میرسند میفرمایند :
تمام این علم و معنویات را از اطاعت حرف مادر برای ترک پیشنمازی دارم...
:Gol::Gol::Gol:
[/]

موضوع قفل شده است