جمع بندی موسیقی های مدیتیشن و خلسه و نفی خواطر
تبهای اولیه
با سلام و عرض ادب خدمت استادان گرامی...
بنده علاقه خاصی به موسیقی های مدیتیشن و آرام بخش و بدون کلام دارم....
و در زمان های قبل وقتی وقتی چشم هارو میبستم و در حالت آرامی قرار میگرفتم و به این موسیقی ها گوش میدادم نوعی انرژی خاص در بدن من پخش میشد..و گویا تعادلی در چاکراه ها به وجود میارد...
آیا در عرفان اسلامی که نفی خواطر و خلسه پیشنهاد شده آیا این روش آرامش و خاموش کردن افکار به این نوع موسیقی ها مورد پسند هست یا خیر؟
و آیا این موسیقی ها میتواند برای روان آدمی مثبت باشد یا خیر؟ چون جناب ابن سینا گویا عبارتی دارند که گفتند موسیقی صدای خداست...
و
. همچنین گویا در مورد موسیقی درمانی هم سخنانی داشتند ..
وه در نَمَط (فصل) نُهم کتاب «اشارات و تنبیهات» مینویسد: "گاهی عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند"(الإشارات و التّنبیهات-صفحه ی360)
___________
و در مورد اینکه آیا شب ها در محیطی آرام نشستن و چشم هارو بستن و در حدود 15 دقیقه یا 30 دقیقه افکار رو خاموش کردن و نفی خواطر کردن میتواند تاثیر مثبتی روی روان آدمی داشته باشد و یا در یک جا نشستن و تفکر در قوه های نفس بیشتر میتواند تاثیر داشته باشد ؟
__________
با تشکر از استادان گرامی :Gol::Gol::Gol:
با سلام و عرض ادب خدمت استادان گرامی...
بنده علاقه خاصی به موسیقی های مدیتیشن و آرام بخش و بدون کلام دارم....
و در زمان های قبل وقتی وقتی چشم هارو میبستم و در حالت آرامی قرار میگرفتم و به این موسیقی ها گوش میدادم نوعی انرژی خاص در بدن من پخش میشد..و گویا تعادلی در چاکراه ها به وجود میارد...
آیا در عرفان اسلامی که نفی خواطر و خلسه پیشنهاد شده آیا این روش آرامش و خاموش کردن افکار به این نوع موسیقی ها مورد پسند هست یا خیر؟
و آیا این موسیقی ها میتواند برای روان آدمی مثبت باشد یا خیر؟ چون جناب ابن سینا گویا عبارتی دارند که گفتند موسیقی صدای خداست...
و
. همچنین گویا در مورد موسیقی درمانی هم سخنانی داشتند ..
وه در نَمَط (فصل) نُهم کتاب «اشارات و تنبیهات» مینویسد: "گاهی عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند"(الإشارات و التّنبیهات-صفحه ی360)
___________و در مورد اینکه آیا شب ها در محیطی آرام نشستن و چشم هارو بستن و در حدود 15 دقیقه یا 30 دقیقه افکار رو خاموش کردن و نفی خواطر کردن میتواند تاثیر مثبتی روی روان آدمی داشته باشد و یا در یک جا نشستن و تفکر در قوه های نفس بیشتر میتواند تاثیر داشته باشد ؟
__________
با تشکر از استادان گرامی :Gol::Gol::Gol:
باسمه تعالی
با عرض سلام و خسته نباشید:
1-در عرفان اسلامی گوش دادن به چنین موسیقی ای جایگاهی ندارد. و روشی پسندیده برای نفی خواطر نمی باشد . حضرت آیت الله جوادی آملی در این زمینه فرموده اند:«انسان دارای بینش و گرایش است. از نظر بینش و علم، بسیاری از افراد، امکان ترقی دارند؛ یعنی این استعداد که خوب و بد را بفهمیم، در ما وجود دارد و با درس و بحث شکوفاتر میشود. همه ما در مسئله فهم خوب و بد، در یک مرز مشترک قرار داریم؛ یعنی هم بدها و همه خوبها را به درستی تشخیص میدهیم .
اما در حوزه گرایش، ما انسانها در برابر بد و خوب، گرایش یکسانی نداریم؛ ما به کارهای خوب گرایش کامل داریم، به کارهای بد هیچ گرایشی نداریم، پس بینش ما نسبت به بد و خوب یکسان است؛ اما گرایش ما به آنها اینگونه نیست؛ برای مثال ما غذای خوب و بد یا سودمند و زیانبار را به صورت یکسان تشخیص میدهیم که تشخیص ما درباره هر دو یکسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارش ما به هر دو یکسان نیست؛ دستگاه گوارش، غذای خوب را به راحتی هضم میکند؛ امّا غذای مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس میزند. این رفتار در روح انسان هم وجود دارد.
روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت، و صدق و کذب را به صورت یکسان تشخیص میدهد؛ اما به همه اینها گرایش یکسان ندارد؛ یعنی به عدل، امانت و صدق گرایش دارد، بنابراین، وقتی کودکی برای نخستین بار دروغ میگوید، بدنش میلرزد؛ ولی هنگام راستگویی با شجاعت حرف میزند.
برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راههای برهانی، نظیر فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید کارهای عملی را پی بگیریم.
«عقل عملی»، همه تصمیمگیریهای گرایشی انسان را بر عهده داشته و کارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و... را مدیریت میکند. اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع میکند؛ یعنی برای انجام هر کار از عقل نظری فتوا میگیرد؛ ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری کرده، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمیکند و به عکس، از زیرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر میخواهد و بر اساس میل آنها عمل میکند.
بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست، بلکه شیطان است. برای آنکه این مدیر هدایت شود، راههای فراوانی وجود دارد. یکی از راههای هدایت، چنان که در دعای شریف کمیل آمده است: «وسلاحه البکاء»، اشک، آه و گریه است که اسلحه درونی مؤمن است.
بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواستههای غضب و شهوت ایستاده و از آنها پیروی نمیکند، در غیر این صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم میگیرد. برخی میگویند: من هر کار بخواهم انجام میدهم و به کسی کاری ندارم؛ یعنی این انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمیکند و در پی ارضای خواستههای شهوت و غضب است.
اگر عقل عملی کسی با دعا، مناجات و گریه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق مییابد و از عقل نظر پیروی کرده و بر خلاف رضای خدا، کاری انجام نمیدهد. خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است. ما باید بکوشیم از نواختن، به خواندن اشعار، منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود میآورد.
همانطور که خنده صادق و کاذب وجود دارد، گریه صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف میخندد که خندهای صادق است. گاهی هم با قلقلک میخندد که کاذب و بیارزش است. گریه هم اینگونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین(علیهالسلام) گریه میکند. گاهی هم با مارش عزا، بی آنکه متوفا را بشناسد، اشک میریزد که اشکی کاذب است.
موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است. این مشکل موسیقیهای «به اصطلاح» عرفانی است. سایر موسیقیها نیز (مسلما)ً مخرب و مخدراند و باعث نافرمانی عقل عملی، از عقل نظری، شده و انسان را در دام گناه میافکنند.»[1]
2-و آن جمله اولی که از بوعلی در رابطه با موسیقی نقل نمودید: «موسیقی صدای خداست» باید صدر و ذیلش بررسی گردد و منبع آن مشخص شود تا روی آن بحث گردد.
و دررابطه با آن جمله دوم شیخ الرئیس در اشارات که فرمودند: «عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند» باید عرض کنم که بحث ایشان در رابطه با کلام واعظ است، به این معنا کسی که می خواهد موعظه کند و موعظه اش اثر گذار باشد باید شرایطی رعایت گردد : « ثم نفس الكلام الواعظ من قابل ذكي بعبارة بليغة و نغمة رخيمة و سمت رشيد»[2] یعنی سخن واعظ، باید،موزون و بلیغ و رسا باشد. صدایش زبر و زمخت و گوش خراش نباشد بلکه با یک لحن نرمی و اسلوب دلنشینی صورت گیرد. بنابراین این بیان جناب بوعلی ارتباطی به موسیقی مصطلح ندارد.
3-و البته اگر انسان هر شب، دقایقی از وقت خویش را به خلوت بگذراند،بدون هیچ سر و صدایی حتی تیک تیک ساعت، این امر می تواند تاثیر مثبتی در روان انسان بگذارد.
پی نوشت:
[1]. http://sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=6818
[2]. فصل هشتم، نمط نهم اشارات و تنبیهات،ص380
پرسش:
آیا خاموش کردن افکار به وسیله موسیقیها مدیتیشن، مورد پسند و مثبت هست یا خیر؟ چون جناب ابن سینا گفت که موسیقی، صدای خداست و مینویسد: «گاهی عارف به «نغمه رخم»، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند» (الإشارات و التّنبیهات، ص 360)؟ و آیا نشستن در محیطی آرام و بستن چشمها در شبها و خاموش کردن افکار در حدود 15 یا 30 دقیقه و نفی خواطر کردن، میتواند تأثیر مثبتی روی روان آدمی داشته باشد و یا در یک جا نشستن و تفکر در قوههای نفس بیشتر میتواند تأثیر داشته باشد؟
پاسخ:
1. در عرفان اسلامی گوش دادن به چنین موسیقی ای جایگاهی ندارد. و روشی پسندیده برای نفی خواطر نیست. حضرت آیت الله جوادی آملی (زید عزه) در این زمینه فرمود: «انسان دارای بینش و گرایش است. از نظر بینش و علم، بسیاری از افراد، امکان ترقی دارند؛ یعنی این استعداد که خوب و بد را بفهمیم، در ما وجود دارد و با درس و بحث شکوفاتر میشود. همه ما در مسأله فهم خوب و بد، در یک مرز مشترک قرار داریم؛ یعنی هم بدها و همه خوبها را به درستی تشخیص میدهیم .
اما در حوزه گرایش، ما انسانها در برابر بد و خوب، گرایش یکسانی نداریم؛ ما به کارهای خوب گرایش کامل داریم، به کارهای بد هیچ گرایشی نداریم، پس بینش ما نسبت به بد و خوب یکسان است؛ اما گرایش ما به آنها این گونه نیست؛ برای مثال ما غذای خوب و بد یا سودمند و زیانبار را به صورت یکسان تشخیص میدهیم که تشخیص ما درباره هر دو یکسان است؛ اما گرایش دستگاه گوارش ما به هر دو یکسان نیست؛ دستگاه گوارش، غذای خوب را به راحتی هضم میکند؛ امّا غذای مسموم را تحمل نکرده، با تهوع پس میزند. این رفتار در روح انسان هم وجود دارد.
روح اخلاق خوب و بد، عدل و ظلم، امانت و خیانت، و صدق و کذب را به صورت یکسان تشخیص میدهد؛ اما به همه اینها گرایش یکسان ندارد؛ یعنی به عدل، امانت و صدق گرایش دارد، بنابراین، وقتی کودکی برای نخستین بار دروغ میگوید، بدنش میلرزد؛ ولی هنگام راستگویی با شجاعت حرف میزند.
برای تنظیم دستگاه بینش و دانش (عقل نظری)، باید راههای برهانی، نظیر فلسفه، حکمت، کلام و عرفان را بپیماییم و برای تنظیم گرایش (عقل عملی)، باید کارهای عملی را پی بگیریم.
«عقل عملی»، همه تصمیمگیریهای گرایشی انسان را بر عهده داشته و کارهایی نظیر عزم، اراده، محبت، اخلاق، نیت و... را مدیریت میکند. اگر این مدیر به درستی تربیت شود، در برابر فتواهای عقل نظری خضوع میکند؛ یعنی برای انجام هر کار از عقل نظری فتوا میگیرد؛ ولی اگر این مدیر به درستی تربیت نشود، خودسری کرده، از مرکز فرهنگی خود که عقل نظری و دانش است، استفتا نمیکند و به عکس، از زیرمجموعه خود که شهوت و غضب است، نظر میخواهد و بر اساس میل آنها عمل میکند.
بدین ترتیب، عقل عملی دیگر مدیر نیست؛ بلکه شیطان است. برای آن که این مدیر هدایت شود، راههای فراوانی وجود دارد. یکی از راههای هدایت، چنان که در دعای شریف کمیل آمده است: «و سلاحه البکاء»، اشک، آه و گریه است که اسلحه درونی مؤمن است.
بنابراین، اگر باطن مؤمن به سلاح اشک و ناله مسلح باشد، در مقابل خواستههای غضب و شهوت ایستاده و از آنها پیروی نمیکند، در غیر این صورت، طبق میل خشم و شهوت تصمیم میگیرد. برخی میگویند: من هر کار بخواهم انجام میدهم و به کسی کاری ندارم؛ یعنی این انسان از مرکز فرهنگی روح پیروی نمیکند و در پی ارضای خواستههای شهوت و غضب است.
اگر عقل عملی کسی با دعا، مناجات و گریه سر و کار داشته باشد، نرمش صادق مییابد و از عقل نظر پیروی کرده و بر خلاف رضای خدا، کاری انجام نمیدهد. خواندن و گفتن شعرها یا نثرهای دلپذیر، در نرمی عقل عملی بسیار مؤثر است. ما باید بکوشیم از نواختن، به خواندن اشعار، منتقل شویم، چون نواختن، نرمش و اشک کاذب به وجود میآورد.
همان طور که خنده صادق و کاذب وجود دارد، گریه صادق و کاذب هم وجود دارد: گاه انسان با یک طنز ادبی ظریف میخندد که خندهای صادق است. گاهی هم با قلقلک میخندد که کاذب و بیارزش است. گریه هم این گونه است: گاه انسان برای مظلومیت امام حسین (علیهالسلام) گریه میکند. گاهی هم با مارش عزا، بی آن که متوفا را بشناسد، اشک میریزد که اشکی کاذب است.
موسیقی ممکن است چنین خطری داشته باشد؛ یعنی اشکی کاذب به همراه بیاورد و ما خیال کنیم که در عقل عملی ما نرمش ایجاد کرده است. این مشکل موسیقیهای «به اصطلاح» عرفانی است. سایر موسیقیها نیز (مسلما)ً مخرب و مخدراند و باعث نافرمانی عقل عملی، از عقل نظری، شده و انسان را در دام گناه میافکنند.» (1)
2. و آن جمله اولی که از بوعلی در رابطه با موسیقی نقل نمودید: «موسیقی صدای خداست» باید صدر و ذیلش بررسی گردد و منبع آن مشخص شود تا روی آن بحث گردد.
و دررابطه با آن جمله دوم شیخ الرئیس در اشارات که فرمود: «عارف به نغمه رخم، یعنی آهنگ ملایم نیاز دارد تا او را متّعظ کند» باید عرض کنم که بحث ایشان در رابطه با کلام واعظ است، به این معنا کسی که میخواهد موعظه کند و موعظهاش اثر گذار باشد، باید شرایطی رعایت گردد: «ثم نفس الكلام الواعظ من قابل ذكي بعبارة بليغة و نغمة رخيمة و سمت رشيد (2) یعنی سخن واعظ،باید، موزون و بلیغ و رسا باشد. صدایش زبر و زمخت و گوش خراش نباشد؛ بلکه با یک لحن نرمی و اسلوب دلنشینی صورت گیرد.»
بنابراین، این بیان جناب «بوعلی سینا» ارتباطی به موسیقی مصطلح ندارد.
3. البته اگر انسان هر شب، دقایقی از وقت خویش را به خلوت بگذراند، بدون هیچ سر و صدایی حتی تیک تیک ساعت، این امر میتواند تاثیر مثبتی در روان انسان بگذارد.
پی نوشت:
1.http://sedayeshia.com/showdata.aspx?dataid=6818
2.ابو علی سینا،الاشارات و التنبیهات،ص145،نشر البلاغه.