منظور چیست؟

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
منظور چیست؟

أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ‏ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ
‏ بِعَبْدٍ خَيْراً رَمَاهُ بِالصَّلَعِ فَتَحَاتُّ الشَّعْرُ عَنْ رَأْسِهِ وَ هَا أَنَا ذَا» علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ ص159

امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: وقتى خداوند خيرى را براى بنده‏اى بخواهد قصد مى‏كند كه او اصلع شود پس موهاى جلو سرش مى‏ريزد و من مصداق اين معنا هستم.

[SPOILER]موهاى جلو سرش مى‏ريزد
:soal:
[/SPOILER]

برچسب: 

با نام الله

کارشناس بحث: استاد محسن

اللیل والنهار;503172 نوشت:
أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ‏ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ
‏ بِعَبْدٍ خَيْراً رَمَاهُ بِالصَّلَعِ فَتَحَاتُّ الشَّعْرُ عَنْ رَأْسِهِ وَ هَا أَنَا ذَا» علل الشرائع ؛ ج‏1 ؛ ص159

امير المؤمنين عليه السّلام فرمودند: وقتى خداوند خيرى را براى بنده‏اى بخواهد قصد مى‏كند كه او اصلع شود پس موهاى جلو سرش مى‏ريزد و من مصداق اين معنا هستم.

[SPOILER]موهاى جلو سرش مى‏ريزد
:soal:
[/SPOILER]



بسم الله الرحمن الرحیم:
با تحقیقی که انجام شد در این باره توضیح خاصی در روایات به چشم نخورد. با این حال آن چه از میان مطالعات مربوط به علم قیافه شناسی به دست می آید این است کسانی که دارای پیشانی بلند هستند یا که موهای جلو سرشان ریخته شده و درعربی به اصلع معروف اند نوعا افرادی هستند که دارای صفات کمال انسانی می باشند و این تشبیه حضرت ممکن است به این دلیل باشد.
بنابر این،به طور معمول کسی که اصلع است نشان می دهد که دارای صفات نیک انسانی است.حتی در حديثي از مولای متقیان سلام الله علیه آمده است كه:
"لَا تَجِدُ فِي أَرْبَعِينَ أَصْلَعَ رَجُلَ سَوْءٍ"(1) یعنی در ميان چهل تن مرد اصلع،مرد بدي نمي بيني .
و در مقابل از انسان های کوسه مذمت شده است. زیرا این واقعیتی است که تاریخ آن را به اثبات رسانده است؛ چنان که قوم مغول و سردمداران ایشان از جمله چنگیزخان و تیمور لنگ نیز ازبک ‌ها و افاغنه، اغلب کوسه بودند. آقامحمد خان قاجار نیز مردی کوسه بود. خون ریزی و قتل و غارتی که توسط وی صورت گرفت، همانند قوم مغول، زبان زد اهل تاریخ است.
با این حال هر حکم کلی استثنائاتی دارد وهستند در میان اصلع افرادی که ظالم یا در میان کوسه ها انسان هایی که اولیاء الله باشند. پس این یک قاعده فلسفی یا ریاضی نیست که قواعدش قابل خدشه یا استثناء نباشد.
پی نوشت:
1.شیخ صدوق،عیون اخبار الرضا علیه السلام،تهران،انتشارات جهان،سال 1378 قمری،چاپ اول،ج 2،ص 46

چقدر یه حدیث میتونه عجیب باشه....واقعا چه خیری در کچلیه؟ منم از بچگی پیشونی بلند بودم و در 15 سالگی و یا کمتر موهام شروع به ریززش کرد اما انقدر با تیغ زدم این قسمت های جلو رو که دیگه تا ابد هم نمیریزه...من که هیچ قدرت تشخیصی ندارم ببینم چه خیری در کچل شدنه....بلکه مثل هر جوونی بیزارم از این زشتی حاصل شونده...وراه درمانشو هم گفتم....یعنی حتی اگر با تیغ به اندازه ی یک سانتی متر یا نیم سانتی متر قسمت جلو و کنار پیشانی را هر هفته بزنید و دو روز در میان هم سرخود را فقط با شامپوی خود بشویید دیگر محال است در دنیا حتی یک مرد هم کچل بشود...یادمه وقتی که داشتم کچل میشدم انقدری ناراحت بودم انقدری تمام دوستام مسخرم می کردن که دنیا رو سرم خراب می شد.....چقدر گریه کردم بدرگاه خدا تا چنین راهی رو نشونم داد والان هم موهام بیش از حد پرپشته و محاله تا آخر عمرم بریزه....این درمان ریزش مو رو برای هرکس می خواد موهاش نریزه و هم بعد از 2 سال در بیاد(برای کسی که تازه ریخته چند سانتی از جلوش) توصیه می کنم.........حالا چه خیری در اینه که کچل شیم نمی دونم....

البته شاید خیرش در اینه که فقر شدید زیبایی میاره باعث میشه انسان به درگاه خدا تضرع کنه و فقر و حقیر بودن خودشو ببینه و بخدا نزدیک شه.....چون من با این مسخره شدنهای شدید و همه جانبه خیلی بخدا نزدیک شدم......... اصلا فهمیدم که انسانی که طعم فقر شدیدی رو نچشه به درجه انسانیت و قرب الهی نخواهد رسید

با سلام و خداقوت
ببخشید یه سوال؟
حال این فرد مسلمان باشد یا کافر فرقی نمی کند؟

محسن;503742 نوشت:
"لَا تَجِدُ فِي أَرْبَعِينَ أَصْلَعَ رَجُلَ سَوْءٍ"(1) یعنی در ميان چهل تن مرد اصلع،مرد بدي نمي بيني .

با تشکر

اللیل والنهار;503794 نوشت:
با سلام و خداقوت
ببخشید یه سوال؟
حال این فرد مسلمان باشد یا کافر فرقی نمی کند؟

با تشکر

بسم الله الرحمن الرحیم
بحث بر سر این نیست که کچل بودن چه خیری دارد که اتفاقا طبع آدمی با طاسی سازگار نیست و کسی دوست ندارد که موهای سرش بریزد.علاوه داشتن موهای پر پشت و انبوه یکی از نشانه های کمال و سلامت بدن است و از زیبایی های ظاهری به شمار می رود، اگر چه هر گز کمال ذاتی نیست. اما مقصود روایت اشخاص طاس نیست، بلکه روایت نام اصلع را آورده و اصلع به کسی می گویند که جلو سرش کم مو بوده و به عبارتی دارای پیشانی بلند و فراخ بوده نه که به طور کامل طاس باشد.
باید گفت که در علم قیاقه شناسی به تمام جزییات چهره انسان ها توجه و نتایج اعجاب آوری ارائه شده است. در این علم آمده است که اوصاف درونی انسان ها روی چهره ها تاثیر می گذارد و قیافه شناس می تواند تشخیص دهد که هر قالب و قیافه ای به طور معمول دارای چه خصوصیات اخلاقی و درونی و روانی است.پس اگر در باره بعضی از خصوصیت ها روایتی وجود داشته باشد نباید تعجب کرد یا خدای ناکرده به سخره گرفت که عاقبت خوبی ندارد.
البته این یک قاعده کلی نیست که اگر کسی در فلان قالب و قیافه باشد، پس لزوما دارای اوصاف مثبت یا منفی است.
این نکته بیشتر در باره مسلمانان است .اما در باره شخص کافری که با نا آگاهی کافر است این صفت می تواند جاری باشد.چه بسیارند انسان هایی که در نقاط دور زمین ساکن بوده و از دین حق بی خبرند ولی انسان های مهربان و صادقی هستند و انسان نا خود آگاه با دیدن چهره آن ها به درون پاک شان پی می برد.

با سلام خداقوت
خیلی ممنون از توضیحات شما
یا حق
:Gol:

بابا خداوکیلی این سخنه ، حدیثه چیچیه؟
اصلا شان نزولش چیه که امیرالمومنین(ع) همچین چیزی رو گفته؟
اون اخرش که گفته من مصداقش هستم یعنی امیرالمومنین(ع) هم این شکلی بوده اند؟

muiacir;505718 نوشت:
بابا خداوکیلی این سخنه ، حدیثه چیچیه؟
اصلا شان نزولش چیه که امیرالمومنین(ع) همچین چیزی رو گفته؟
اون اخرش که گفته من مصداقش هستم یعنی امیرالمومنین(ع) هم این شکلی بوده اند؟

بسم الله الرحمن الرحیم:
باید گفت سخنان اولیای خدا به طور معمول شان نزولی دارد خصوصا اگر در مقام پاسخ یا رفع شبهه ای باشد. ولی با توجه به فراوانی روایات صادره از بزرگان دین،نمی توان دقیقا معلوم کرد که این حدیث به چه دلیل بیان شده یا شان نزول آن چه بوده است.
با این حال مطابق با روایاتی که در باره سیما و شمایل ظاهری مولای متقیان مطالبی دارد غیر از سخنانی که حضرت در باره چهره و اندام خود فرمودند به این امر اشاره شده است که مولای متقیان سلام الله علیه دارای پیشانی بلندی بودند. و به طور طبیعی افرادی از پیشانی بلندی بر خور دارند، انسان های با هوش و مهربانی هستند.
سخن دیگر این که امکان دارد دشمنان حضرت در صدد شماتت آن امام بزرگوار بودند و به این خیال که دارند نقطه ضعفی را پر رنگ می کنند،حرف هایی زدند که شایسته مقام امام نبوده است. پس حضرت در مقام پاسخ، این عبارات را بر زبان پاک خود راندند تا جواب طعنه های احتمالی را داده باشند. و الله العالم
اما وظیفه ما شیعیان این نیست که وقت خود را در جستجوی این مطالب صرف کنیم که چرا حضرت این سخنان را بیان کرده اند و در پی آن تعجب کنیم!بلکه لازم است کتاب نهج البلاغه مولای متقیان سلام الله علیه را که اوقیانوس از معارف الهی است، بخوانیم و مطالب و توصیه های نورانی اش را به گوش جان سپرده رفتار و کردار خود را الهی کنیم.

میشه بپرسم این حدیث پست اول از کجا امده؟
باید به عنوان حدیث بهش نگاه کنیم یا اسم دیگری بر ان گمارده میشود؟

muiacir;506538 نوشت:
میشه بپرسم این حدیث پست اول از کجا امده؟
باید به عنوان حدیث بهش نگاه کنیم یا اسم دیگری بر ان گمارده میشود؟

به نام خدا
اشکالی نداره که این جملات رو حدیث بدونیم به هر حال این امکان وجود دارد که مطالب مربوطه جزئی از یک روایت باشد.

محسن;506867 نوشت:
به نام خدا
اشکالی نداره که این جملات رو حدیث بدونیم به هر حال این امکان وجود دارد که مطالب مربوطه جزئی از یک روایت باشد.

سلام مجدد
منظورم این هست که منبع این حدیث کجا هست؟توی نهج البلاغه هست یا کتابی دیگر؟

muiacir;506874 نوشت:
سلام مجدد
منظورم این هست که منبع این حدیث کجا هست؟توی نهج البلاغه هست یا کتابی دیگر؟

به نام خدا:
منبع هر دو حدیث در پاسخ ها ذکر شده است. با این حال مجددا گفته خواهد شد.
منبع روایت اول که از طرف کاربر گرامی بهانه پرسش شده است، مربوط به کتاب علل الشرایع شیخ صدوق جلد اول صفحه 159 چاپ قم،انتشارات داوری است.
اما منبع روایت دوم که از طرف کارشناس بیان شده، مربوط به کتاب عیون اخبار الرضا شیخ صدوق است که انتشارات جهان در تهران و در سال 1378 چاپ آن را به عهده گرفته است.

محسن;507130 نوشت:
منبع روایت اول که از طرف کاربر گرامی بهانه پرسش شده است،

:Gig::Moteajeb!:

يک نکته مهم در مورد سند حديث: ظاهراً اين حديث مرسل است و سندش تامّ نيست: مرحوم صدوق مي‌گويد:

حَدَّثَنا أَبي وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ(ره) قالا حَدَّثَنا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطّارُ جَميعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى بْنِ عِمْرانَ الْأَشْعَرِيِّ بِإِسْنادٍ مُتَّصِلٍ لَمْ أَحْفَظْهُ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ....

و همانطور که مي‌دانيد حديث مرسل فاقد اعتبار است مگر در موارد استثنائي.

البته اگه سندش هم تامّ مي‌بود باز هم ارزشي نداشت چون خبر واحد در احکام عملي حجّت است ولي در امور اعتقادي مورد مناقشه است.

و الله يقول الحقّ و هو يهدي السّبيل.

موضوع قفل شده است