حدیت معراج

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حدیت معراج

با سلام خدمت کارشناسان محترم آیا حدیث معراج از لحاظ سند صحت دارد؟

بنام خدا


با سلام

در خصوص احادیث وارده در بارۀ معراج پیامبر اکرم (ص)، بحث های مفصلی صورت گرفته که در این مجال، جهت اطلاع شما از صحت و یا سقم حدیث، صرفاً نکاتی را بطور اجمال، بدون ورود به متن حدیث و بررسی آن ذکر می کنیم:

داستان معراج رسول خدا(ص) در یک شب از مکه معظمه به مسجد الاقصی و از آنجا به آسمانها و بازگشت به مکه در قرآن کریم در دو سوره به نحو اجمال ذکر شده، یکی در سوره «اسراء» و دیگری در سوره مبارکه «نجم »، البته تاویلاتی از برخی چون حسن بصری، عایشه و معاویه نقل شده که مخالف ظاهر آیات کریمه قرآنی و صریح روایات متواتره ای است که در کتب تفسیر و حدیث و تاریخ شیعه و اهل سنت نقل شده و از نظر ما هیچ گونه اعتباری ندارد.(1)

مسئله معراج جسمانی رسول خدا(ص) -در سالهای آخر بعثت - و فاصله میان شروع محاصره بنی هاشم در شعب ابی طالب و وفات جناب ابو طالب اتفاق افتاده از مطالبی است که از نظر قرآن، حدیث و سخنان بزرگان از علم و حدیث به اثبات رسیده و از معجزات مسلم آن حضرت به شمار رفته که بحث بیشتر درباره اثبات آن و ذکر دلایل، نقلی و اجماع در کلمات بزرگان ما را از شیوه نگارش تاریخ خارج می سازد و خواننده محترم می تواند به کتابهای کلامی، تاریخی و حدیثی که در این باره نوشته و بحث کرده اند مراجعه نماید. (2)

زیرا ما وقتی مسئله نبوت را پذیرفتیم و به «غیب »ایمان آورده و معجزه را قبول کردیم دیگر جایی برای بحث و رد و ایراد و تاویل و توجیه باقی نمی ماند، مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادی مسئله شکافتن سنگ سخت با ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمه آب گوارا قابل توجیه است (3) ، و با کدام حساب ظاهری حاضر کردن تخت بلقیس در یک چشم بر هم زدن از صنعا به بیت المقدس قابل درک و قبول است (4) ، و با کدام وسیله ای - جز معجزه - می توان عصای چوبی را به اژدهایی بزرگ «ثعبان مبین» تبدیل نمود (5) ، و یا با زدن همان عصای چوبین به دریا می توان آن را شکافت، و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد، (6) و لشکری عظیم را از آن دریا عبور داد.

اینها و امثال اینها معجزاتی است که در قرآن کریم آمده و روایات صحیحه اثبات آنها را تضمین کرده که از آن جمله است معجزه معراج جسمانی و«شق القمر» و در برابر آنها نمی توان با تئوریها و فرضیه هایی همچون «محال بودن خرق و التیام در افلاک »و هیئت بطلمیوسی (7) که سالها و قرنها به عنوان یک قانون مسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به اثبات رسیده و به صورت مضحکه ای درآمده است به تاویل و توجیه این آیات و روایات دست زد، چنانکه برخی در گذشته و یا امروز متاسفانه این کار را کرده اند.

اساس این توجیهات و تاویلات آن است که ظاهرا اینان معنای صحیح «نبوت » و«وحی » و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستی را ندانسته و یا همه را خواسته اند با فکر مادی و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند، و قدرت لایزال و بی انتهای آفریدگار جهان را از یاد برده اند و در نتیجه به چنین تاویلاتی دست زده اند و گرنه به گفته «ویلیم جونز» (8): «آن قدرت بزرگی که این عالم را آفرید از اینکه چیزی از آن کم کند یا چیزی بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!» و به گفته آن دانشمند دیگر اسلامی «دکتر محمد سعید بوطی »(9) اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونه معجزه ای فرا گرفته ولی به خاطر انس و الفتی که ما با آنها پیدا کرده ایم برای ما عادی شده و آنها را معمولی می دانیم در صورتی که در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتی شگفت انگیز است.

بعنوان مثال؛ مگر این ستارگان بی شمار، و حرکت این افلاک، و قانون جاذبه زمین و یا ستارگان دیگر، و حرکت ماه و خورشید، و این نظم دقیق و حساب شده، و خلقت این همه موجودات ریز و درشت بلکه خلقت خود انسان - که آن دانشمند بزرگ او را موجود ناشناخته نامیده - و گردش خون در بدن، مسئله روح، و مسئله مرگ و حیات، و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگری که در وجود انسان و خلقت حیوانات و موجودات دیگر به کار رفته و موجود است معجزه نیست!

با اندکی تامل و دقت انسان به اعجاز همگی پی برده و همه را معجزه می داند ولی از آنجا که مانوس و مالوف بوده برای ما صورت عادی پیدا کرده و از حالت اعجازی آنها غافل شده ایم.

بنابر این؛ در مسئله معراج و شق القمر هر چه، برای ما از نظر قرآن و حدیث صحیح، به اثبات رسیده می پذیریم، و اما پاره ای از روایات غیر صحیح و به اصطلاح «شاذ»ی را که در کتابها دیده می شود، مانند آنکه در مسئله شق القمر نقل شده که ماه به دو نیم شد و به گریبان رسول خدا رفت و سپس نیمی از آستین راست و نیمی از آستین چپ آن حضرت خارج شده و دوباره به آسمان رفت و به یکدیگر چسبید؛ نمی پذیریم و بلکه این گونه نقلها را مجعول می دانیم.

و یا پاره ای از خصوصیات و روایاتی که در داستان معراج و مشاهدات رسول خدا(ص) در آسمانها و بهشت و دوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبری آن را تایید نکرده نمی پذیریم و اصراری هم به قبول آن نداریم.

موفق باشید ...

پاورقی_______________________________________

1. و جالب اینجاست که برخی از نویسندگان معاصر معراج رسول خدا(ص)را به وحدت وجودی که در کلام پاره ای از عرفا و متصوفه دیده می شود تطبیق و تاویل کرده که از عدم اعتقاد به معجزه و امثال اینها سرچشمه می گیرد.
2. برای توضیح بیشتر به کتابهای بحار الانوار، ج 19، (چاپ جدید)، مجمع البیان، ج 3، ص 395، ج 5، ص 186، تفسیر المیزان، ج 19، صص 64 - 60، ج 13، صص 2 به بعد، فقه السیرة، صص 154 - 146، الصحیح من السیرة، ج 2، ص 112، فروغ ابدیت، ج 1، ص 305 و کتابهای عربی و فارسی دیگری که در این زمینه قلمفرسایی و بحث کرده اند مراجعه نمایید.
3. «و اوحینا الی موسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاک الحجر، فانبحست منه اثنتا عشرة عینا. . . »، سوره اعراف، آیه 160.
4. «قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک. . . » سوره نمل، آیه 40.
5. «فالقی عصاه فاذا هی ثعبان مبین. . . » سوره شعراء، آیه 32.
6. به آیات مبارکه سوره بقره، آیه 50، سوره طه، آیه 77، سوره شعراء، آیه 63 و سوره دخان، آیه 24 مراجعه شود.
7. بر طبق نظریه بطلمیوس یونانی که قرنها مورد قبول دانشمندان جهان قرار گرفته بود افلاک را اجسامی بلورین می دانستند و مجموعه آنها را نیز نه فلک می پنداشتند که همانند ورقه های پیاز روی هم قرار گرفته و ستارگان نیز همچون گل میخی بر آنها چسبیده بود و حرکت ستارگان را نیز با حرکت افلاک می گرفت، یعنی هر فلکی حرکتی داشت و قهرا با حرکت فلک گل میخی هم که بر آن چسبیده بود حرکت می کرد و روی این نظریه می گفتند خرق و التیام - یعنی شکسته و بسته شدن - در آنها محال است، و چون شق القمر - و دو نیم شدن ماه - و همچنین داستان معراج جسمانی رسول خدا مستلزم خرق و التیام در افلاک می شد آن را منکر شده و یا دست به تاویل و توجیه در آنها می زدند، غافل از آنکه قرنها قبل از جا افتادن این نظریه غلط، قرآن کریم آن را مردود دانسته و پنبه افلاک پوسته پیازی را زده است، آنجا که درباره خورشید و ماه و فلک گوید: «و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم، و القمر قدرناه منازل حتی عاد کالعرجون القدیم، لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون » سوره یس، آیه های 40 - 38که اولا حرکت و جریان را به خود خورشید و ماه نسبت می دهد، و ثانیا«فلک »را مدار آنها دانسته و ثالثا حرکت آنها را در این مدار به صورت «شنا»و شناوری بیان فرموده، و فضای آسمان بی انتها را به صورت دریای بیکرانی ترسیم فرموده که این ستارگان همچون ماهیان در آن شناورند. و علم و کشفیات و اختراعات جدید و سفینه های فضایی و موشکها و آپولوها و لوناها نیز این حقیقت قرآن را به اثبات رسانید، و بر یئت بطلمیوسی خط بطلان کشیده و در زوایای تاریخ دفن کرد.
8. فقه السیرة، صص 151 - 150.
9. همان، بنقل از زندگانی حضرت محمد (ص)، رسولی محلاتی، سید هاشم؛ دانشنامۀ پیامبر و اهل البیت (ع)، پایگاه حوزه نت، با حذف و اضافات

[=&quot]باسمه تعالی
[/]

[=&quot]حدیث معراج همانطور که صاحب کتاب شریف البرهان فی تفسیر القرآن، مرحوم سید هاشم بحرانی اعلی الله مقامه الشریف بیان می کند حدیثی است مشهور میان خواص و عوام و اخباری که در باب معراج آمده مستفیض است ولی در تفاصیلی که در مورد واقعه معراج آمده اختلاف است.[/]



[=&quot]سند حدیث معراج که صحیح می باشد، در کتاب تفسیر قمی اینگونه آمده:[/]



[=&quot]علي بن إبراهيم، قال: حكى أبي، عن محمد بن أبي عمير، عن هشام بن سالم، عن أبي عبد الله (عليه السلام)- و ذكر حديث معراج النبي (صلى الله عليه و آله)، إلى أن قال (صلى الله عليه و آله): «فصعد جبرئيل، و صعدت معه إلى السماء الدنيا، و عليها ملك يقال له إسماعيل، و هو صاحب الخطفة التي قال الله عز و جل: إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ و تحته سبعون ألف ملك، تحت كل ملك سبعون ألف ملك»[/]


بسمه تعالی :Gol::Gol:
این حدیث شریف در کتاب ارشاد القلوب از حسن ابن الحسن محمد دیلمی ودر کتاب جواهر السنیه از شیخ حر عاملی و در سایر کتب موجود است.:Gol:

[="Blue"]ترجمه و شرح این حدیث شریف اینجا

http://www.askdin.com/showthread.php?p=15868#post15868[/]

باسلام

حديث‌ معراج‌ را‌ مرحوم‌ صدوق‌ در علل‌ الشرايع‌ جلد 2 و مرحوم‌ كليني‌ در كافي‌ جلد 3 باب‌نوادر نقل‌ كرده‌اند. حديث‌ از حضرت‌ امام‌ صادق‌ عليه‌ السلام‌ است‌.

با سلام.
سوره 17آیه 36
36- ندانسته و بدون علم از چیزی پیروی مکن
حدیث معراج بحث فروانی روی آن انجام شده که هنوز کسی نتوانسته به نتیجه مطلوب برسد.
برای این منظور این بحث را طوری دیگری مطرح می نمائیم که راحت تر به نتیجه قطعی برسیم.
این مسجدالحرام ( خانه خدا) در کجا قرار گرفته و بنیان آنرا چه پیامبری کذاشته است ؟

ال عمران آیه 96 -97
همانا نخست خانه که بپا شد برای مردم بکه مبارکه است و آنست هدایتی برای جهانیان.
97- در آنست آیت های مقام ابراهیم و کسیکه در آیدش ایمن باشد.
ابراهیم (ع) 2700 سال پیش از حضرت محمد(ٌص) !!!
سوره حج آيه 52- نفرستاده ايم پيش از تو رسول و يا نبي اي مگر هرگاه آرزو مي كرد مي افكند شيطان در آرزوي او پس بر مي انداخت خدا آنچه را شيطان مي افكند....

سوره سبا 44-43
44- در صورتی که ما هیچ کتابی که آن را بخوانند یا رسولی پیش از تو بر آنها نفرستادیم .

سوره یس آیه 6
5- تا بیم دهی قومی را که بیم داده نشدن پدران ایشان پس آنانند نا آگاهان .
سوره سجده آیه 3
یا گویند دروغ بست آنرا بلکه آنست حق از پرورکارت تا بترسانی گروه یرا که نیامدستشان بیم دهنده ای پیش از تو
شاید ایشان رهبری شوند.
دوستان عقل وخرد هم خوب چیزی است از زمان حضرت ابراهیم تا زمان حضرت مخمد (ص) در این مدت زمان مراسم حج در کجا انجام میشد. پس از حضرت ابراهیم -موسی - داود - سلیمان- عیسی ( خانه خدا )در کجا قرار داشت؟ ؟ مرا سم حج در کجا انجام میشد.؟
پس میبینیم بکه مبارکه یا مسجدالحرام (خانه خدا) نمی تواند در مکه باشد و داستان معراج
هم یک تفکر خیالی اعراب بت پرست است که به اسلام محمدی تحمیل شده است.
مسجدی جز مسجد او ساختند
قبله گاه کعبه اش آرا ستند
اشتری گم کرده ام
بکه از بکا گرفته شده به معنی شیون وزاری است و امروزه به دیوار ندبه که مقدس ترین مکان
برای ادیان اسلامی است.
به مقاله " آینده جهان اسلام . کدام اسلام ؟ در همین سایت مراجعه شود.http://www.askdin.com/showthread.php?t=1364
با تشکر :
م-مهدی

موضوع قفل شده است