نقد برهان لطف در ضرورت ارسال رسل

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقد برهان لطف در ضرورت ارسال رسل

با سلام
مطلب زیر را کاربر velayat ارسال کرده‌اند؛ اما بی‌هیچ پاسخ یا بحثی بسته شده است.
من این مطلب را دوباره ارسال می‌کنم تا دوستان با حضور یکی از کارشناسان گرامی موضوع را بررسی کنند:

نقل قول:
تقریر رهیافت کلامی برای اثبات نیاز به نبی:

این رهیافت در سده‏های پیشین، از سوی متکلّمان مطرح بوده است. در آن، وجود خداوند و صفات کمالی آن مانند حکمت، لطف، علم، قدرت و خیرخواهی پیشفرض گرفته می‏شود. بر این اساس، خداوند، ذات واجب الوجودی است که صفات پیشگفته به صورت بی‏نهایت دارد. یکی از این صفات، صفت حکمت است که همه اعمال الاهی از جمله آفرینش عالم امکان و انسان را حکیمانه و غایتمند می‏داند. در جای خود اثبات شده که فلسفه آفرینش انسان، رهیابی به کمال هدایت و سعادت حقیقی یعنی وصل به عالم مجرّدات و تقرّب به مقام الوهی است.
در صفات آینده اثبات خواهد شد که پیمودن راه سعادت، برای انسانی که قوّه عقل وی با دام‏های گوناگونی مواجه است، به تنهایی میسور نیست؛ بلکه به مرشد و راهنمایی نیاز دارد تا انسان را در مقام شناخت و عمل مدد رساند. به دیگر سخن، برانگیختن پیامبران و سفیران آسمانی، شرط هدایت و کامیابی انسان است و بدون آن، انسان به غایت و مقصد آفرینش خود دست نخواهد یافت.
بر این اساس، صفات حکمت و خیرخواهی (قاعده لطف) مقتضی است که خداوند برای نیل آفریده خود به مقصد خویش، ابزار و مقدّمات آن را در اختیار انسان قرار دهد و در صورت عدم آن، یعنی عدم ارسال سفیران آسمانی، انسان به غایت آفرینش دست نمی‏یابد و آفرینش وی از سوی خداوند، عمل غیر حکیمانه و به تعبیری عبث خواهد بود و با صفت حکمت الاهی ناسازگار است.
همچنین نفرستادن پیامبران، با صفت خیرخواهی و لطف الاهی در تعارض است؛ چرا که صفت پیشین مقتضی است خداوند برای تأمین سعادت انسان و جلوگیری از گمراهی وی، پیامبرانی را ارسال کند که در صورت عدم آن، صفت خیرخواهی و اصل لطف مخدوش می‏شود؛ امّا این فرض
که خداوند، حکیم و خیرخواه است ولی نمی‏داند که بعثت پیامبران با وجود عقل، لطف و هادی و موصل انسان‏ها به سعادت است یا این که می‏داند، امّا بر آن قدرت ندارد، خلاف صفت علم و قدرت لایتناهی الوهی است.
بر این اساس، متکلّمان طرفدار اصل حُسن و قُبح عقلی، یعنی امامیّه و معتزله از اصل بعثت، به اصل وجوب یاد می‏کنند.
محقّق طوسی نخست به دلیل فواید بعثت، آن را «حُسن» بر می‏شمارد و به دلیل اشتمال آن بر لطف در انجام تکالیف، آن را واجب ذکر می‏کند:
البعثة حسنة لاشتمالها علی فواید ... و واجبة لاشتمالها علی اللطف فی التکالیف العقلیة
ابن میثم نیز می‏نویسد:
وجود النبی ضروری فی بقاء نوع الانسان و اصلاح احواله فی معاشه و معاده و کل ما کان ضروریا فی ذلک فهو واجب فی الحکمة الاهیة فوجود النبی واجب فی الحکمة الالهیة.
قاضی عبد الجبّار از عالمان بنام معتزله و ابو منصور ماتریدیبنیان‏گذار مذهب ماتریدیّه، از دلیل حکمت به وجوب بعثت پیامبران استدلال کرده‏اند.

نقد:


1.نکته قابل ذکر درباره ارزش معرفتی و قلمرو رهیات پیشین این که فقط به مسأله ضرورت وحی آسمانی پرداخته است و ارزش آن نیز به آن محدود می‏شود؛ امّا این که آیا انسان نیز به چنین دینی نیازمند است و باید به آن ملتزم شود، پاسخ آن از دلیل پیشین بر نمی‏آید و در واقع، تفاوت دو مقوله فلسفه نیاز به دین و ضرورت آن در این جا روشن می‏شود؛ امّا در چهار دلیل پسین هر دو مقوله جمع شده است؛ یعنی هم آن ادّله، نیاز انسان به وحی را ثابت می‏کند و هم به تبع آن نوعی ضرورت و وجوب کلامی وحی را به خداوند ظاهر و کشف می‏کند.

2.جناب استاد فرامرز قراملکی در نقد این برهان می گویند:

سؤال‏مان این است: این وجوبی که این جا می‏گویید، این وجوب چه نوع وجوبی است؟ وجوبی است به معنای اخلاقی کلمه یا به معنای فلسفی کلمه؟ در نزد متکلّمین به معنای اخلاقی است؛ چون در بحث حسن و قبح آمده است. گفتیم که پشتوانه «لطف بر خدا واجب است»، این است که ترک حسن قبح است و قبح بر خدا محال است. قبح بر خدا محال است یعنی چه؟ در واقع به معنای این است که خدا نباید فعل قبیح انجام دهد؛ بنابراین اخلاقی به‏کار بردیم. اگر این جا مراد از وجوب به معنای اخلاقی کلمه باشد که هست، این برهان نخواهد بود. اصلاً برای این که برهان آن است که مقدّمه یقینی داشته باشد و این برهان مقدّمه مشهوره دارد، چون گزاره‏های اخلاقی را همه منطقیون ما از آرای مشهوره می‏دانند؛ مثل «العدل حسن و الظلم قبیح». (احد فرامرز قراملکی: جزوه نبوّت، دانشگاه تهران، 1368، منتشر نشده، ص

3.می توان گفت برای هدایت انسان و عدم گمراهی او عقل کافی است و انسان با این عقل خدا را اثبات می کند و سپس توحید او را و سپس نیا به معاد را و سپس حسن و قبح عقلی افعال را و سپس اینکه خدا باید افعال حسن را پاداش داده و قبیح را عذاب و در نتیجه دیگر نیازی به نبی نیست تا به او اعتقاد داشته باشیم.

4.می توان گفت احتمال دارد خدا بنابر مصالحی که خود می داندو ما نمی دانیم پیامبر نفرستد ولو اینکه فرستادن پیامبر خوب است اما مصلحت اهم اقتضای دیگری دارد فلذا خدا پیامبر نمی فرستد

[=impact]

[=impact]
با نام الله


[=impact]


[=impact]



کارشناس بحث: استاد
شعیب

[=impact]


[ quote=فرهنگ;502146]1.نکته قابل ذکر درباره ارزش معرفتی و قلمرو رهیات پیشین این که فقط به مسأله ضرورت وحی آسمانی پرداخته است و ارزش آن نیز به آن محدود می‏شود؛ امّا این که آیا انسان نیز به چنین دینی نیازمند است و باید به آن ملتزم شود، پاسخ آن از دلیل پیشین بر نمی‏آید و در واقع، تفاوت دو مقوله فلسفه نیاز به دین و ضرورت آن در این جا روشن می‏شود؛ امّا در چهار دلیل پسین هر دو مقوله جمع شده است؛ یعنی هم آن ادّله، نیاز انسان به وحی را ثابت می‏کند و هم به تبع آن نوعی ضرورت و وجوب کلامی وحی را به خداوند ظاهر و کشف می‏کند.

با سلام و عرض ادب
خالق انسان خداست و او را برای رسیدن به کمال خلق کرده است عقل او برای رسیدن به کمال کافی نیست پس باید راهنمایانی ارسال کند و بر انسان هم لازم است برای رسیدن به کمال مطلوب از آن استفاده کند.
فعل وحی و فعل خلق انسان نیازمند به هدایت هردو یک منشا دارد پس هر گاه ضرورت اسال وحی از طرف خدا ثابت شد ضرورت پذیرش آن از طرف انسان طالب هدایت هم ثابت می گردد.
از طرفی، در مقدمات برهان هست که انسان نمی تواند با داشته های خود به کمال برسد و نیازمند هدایت بیرونی هست.
سلمنا ، اگر از این هم بگذریم مشخص است که هر برهانی بار معرفتی خاص خود را دارد بر فرض که این برهان نرساند که انسان ها باید قبول دین کنند از برهان دیکری آن را اثبات می کنیم این برهان لطف رسالتش رساندن این مطلب است که بر خدا لازم است ارسال رسل. و هر آنجه بیشتر می خواهیم باید ثابت کنیم با برهان دیگری.

فرهنگ;502146 نوشت:
سؤال‏مان این است: این وجوبی که این جا می‏گویید، این وجوب چه نوع وجوبی است؟ وجوبی است به معنای اخلاقی کلمه یا به معنای فلسفی کلمه؟ در نزد متکلّمین به معنای اخلاقی است؛ چون در بحث حسن و قبح آمده است. گفتیم که پشتوانه «لطف بر خدا واجب است»، این است که ترک حسن قبح است و قبح بر خدا محال است. قبح بر خدا محال است یعنی چه؟ در واقع به معنای این است که خدا نباید فعل قبیح انجام دهد؛ بنابراین اخلاقی به‏کار بردیم. اگر این جا مراد از وجوب به معنای اخلاقی کلمه باشد که هست، این برهان نخواهد بود. اصلاً برای این که برهان آن است که مقدّمه یقینی داشته باشد و این برهان مقدّمه مشهوره دارد، چون گزاره‏های اخلاقی را همه منطقیون ما از آرای مشهوره می‏دانند؛ مثل «العدل حسن و الظلم قبیح». (احد فرامرز قراملکی: جزوه نبوّت، دانشگاه تهران، 1368، منتشر نشده، ص

وجوب علی الله یعنی بنابر صفات کمالیه خدا که عالم است و حکیم است و قادر است لطف از ایشان سر می زند ضرورتا . به عبارت دیگر ضرورت بالقیاس است به عبارت دیگر واجب عن الله است خدا بر خود واجب کرده است (نمونه های قرآنی فراوانی داریم)

فرهنگ;502146 نوشت:
3.می توان گفت برای هدایت انسان و عدم گمراهی او عقل کافی است و انسان با این عقل خدا را اثبات می کند و سپس توحید او را و سپس نیا به معاد را و سپس حسن و قبح عقلی افعال را و سپس اینکه خدا باید افعال حسن را پاداش داده و قبیح را عذاب و در نتیجه دیگر نیازی به نبی نیست تا به او اعتقاد داشته باشیم.

عقل یک رسالتی برای خوش دارد و وحی یک رسالت برای خود. معارفی در کمال انسان هست که هیچگاه عقل نمی تواند آن را درک کند.
این که عقل می تواند خدا را اثبات کند از کارایی های عقل است ولی آیا عقل می تواند کیفیت عبادات و کیفیت عقاب و جزا را هم مشخص کند؟
عقل در هدایت انسان کارایی دارد اما محدوده خاص خود را دارد.


فرهنگ;502146 نوشت:
4.می توان گفت احتمال دارد خدا بنابر مصالحی که خود می داندو ما نمی دانیم پیامبر نفرستد ولو اینکه فرستادن پیامبر خوب است اما مصلحت اهم اقتضای دیگری دارد فلذا خدا پیامبر نمی فرستد

جایی که ما ادله قطعیه بر وجوب ارسال رسل داریم دیگر جایی برای احتمالات نیست.
از طرفی ارسال رسل یک قضیه فی الواقع است یعنی رخ داده است و به قول حکما " ادل الدلیل علی امکان الشی وقوعه" این همه پیامبر آمده اند و ادعای پیامبری کرده اند
آن هم نه به گزافه بلکه با ارائه معجزات دیگر نوبت به احتمال مصلحت و این جور شاید و باید ها نمی رسد.

موضوع قفل شده است