حجاب و عفت , ارزنده ترین زینت

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حجاب و عفت , ارزنده ترین زینت


یوسف زیباترین مرد روزگازخویش بود
وزلیخازیباترین زن هم روزگاریوسف بود
وخدا از زیبائی یوسف تعریف وتمجید کرد
نه از زیبائی صورتش را…. که از زیبائی سیرتش تقدیر کرد
ویوسف پاداش عفتش را دریافت کرد نه مزد زیبائی صورتش را
وزلیخاکیفر سیرت زشتش را دریافت کرد اگرچه زیبائی صورت داشت.



[=Times New Roman]
بسمه تعالی
_

[=Wingdings]l محجوبه چه مي گويد وحجاب يعني چه؟
[=Wingdings]l حجوبه ميگويد:حجاب يعني حفظ حريم من است كه ورود ممنوع است واين سرزمين صابحب دارد ومسئول.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: حجاب يعني امنيت خويش درمقابلآزارونگاه هاي چشمان بوالهوسان دل مريض .
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: زيبائيمن ارزش دارد وقيمت وبراحتي قابل دسترسي براي همگان نيست ، چرا چون:
[=Wingdings]l - وقتي طلا همچون آهن ومس در همه جا هست ،فراوناست وارزان،ديگر طلا ارزش آنچناني نخواهد داشت........ وقتي هر شب شب قدر باشد ديگر آن قدر ش از بين خواهد رفت .
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: وجود حجابم مانع تحريك جنس مخالف خواهد شد و تا اومرابعنوان وسيله ارضاي خويش..... تحقير وكوچك وتنزلم نكند.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: حجاب باعث جلوگيري شدن از اينكه مرا بعنوان سالن آرايش سيار ومجسمه مد لباس ومانكن متحرك ومحل تبليغات رايگانلوازم آرايش ....بكارم نگيرند.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: محجوبه ام وبندهء خدايم، نه بنده پسند مردم ونه بنده زيبائي خويشم ... كه آزادم از هر چه غير اوست.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: من با حجابم فرياد مي زنم كه:نياز به O.K وتائيد
[=Wingdings]l وتعريف ديگران از ظاهر وشخصيت وقيافه خويش ندارمكه
[=Wingdings]l در بازار خدا جز او كسي نيست ...خريدار نيست.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: زيبائي وجمال من ، عاريه است وصاحبش خدا است ومن امانتدار اويم كه او فرمود: در اين بوستان فقط با محرمت شريك هستي وبس .
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: من اززيبائي خويش بعنوان ! دام فريب نامحرم ..وتله براي جنس مخالف ..وفتنه براي اغيار..بكار نمي گيرم هرگز
[=Wingdings]l من از زيبائي خويش بعنوان ! وسيله جذب جنس مرد وبرانگيختن حسد جنس زن بكار نمي برم هرگز.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: زيبائي يعني : نه اسير تنم باشم ونه در بند صورت خويش كه زيبائي : اول سيرت وبعد صورت خويش
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: من هستم ووجود دارم وارزش ...نه هيكلم ..ونه سر ورويم..ونه قيافه ام ....هرگز.
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: من از(قيافه، هيكل، زر وزيوز، وعرضه اندام خويش) براي...{ اظهار وجود، جبران خلاءشخصيتوجذب نگاه ديگران} ما يه نمي گذارم..هرگز
[=Wingdings]l محجوبه ميگويد: من درپي آنچه تاريخ مصرف دارد نخواهم رفت
..وبه دنبال توجه وستايش ديگران نخواهم شتافت زيرا ميدانم:
[=Wingdings]l هدف حجاب زن محجوب شدن اوست نه در ميان خلق انگشت نما شدن اوست .
[=Wingdings]l حجاب زن:آن پوششي وآن ظاهري وآن قيافهء وآن ژستي وآن نشست وبرخاستي وآن صحبت كردن وآن نگاه كردن وآنرفت وآمدن وآن نماي بدني است...
[=Wingdings]l كه باعث جلب نظر مردوتحريك اونگردد.
[=Wingdings]l وحجاب يعني، فرياد رساي زني كه ميگويد: من فقط( انسان) ام درجامعه و {زن وانسان} ام درمنزل وبس
[=Wingdings]l وسلام.


[=arial]آنقدر جسمت را برایم برهنه کردی٬
که یادم رفت روح عریانت چه شکلی بود !
آنقدر بر چهره ات آرایش بود٬که صورت توراندیدم!!
آنقدر سعی کردی برجستگیهای بدنت را نشانم بدهی

که وقت نشد یادت بیاورم که می توانی چه شخصیت برجسته ای باشی!

بیا و تمامش کن ، خودت رابه یادبیاور...

چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب:Gol:
برای نگاه خود نمی گویم که برای خود توست!! :Sham:

اگر بخواهی فرشته های مهربان با دستهای لطیفشان

این لباس های کثیف دنیا را از تن روحت در می آورند...

آنجاست که لطافت عشق را لمس می کنی...

آنجاست که می فهمی خدا مهربانتر از آن است که:
قصداذیت کردن ما را داشته باشد !
لذت لمس لطافت ایمان را از دلت دریغ نکن...
هیچ وقت دیر نیست...

چادر سپیدت را سرت کن بانوی مهتاب

کاش در میان زنان , این اصل جا بیفتد که :
شایستگی را در کمال بدانند نه در جمال .....
زیرا در بهشت , کمال فرد را میخواهند نه جمال او
چون بهشت از جمال آکنده است ونیازی به جمال ندارد
آدم عاقل در دنیا باید دنبال چیزی برود که در آخرت ودر بهشت خریدار داشته باشد
وبهشت خدا خریدار کمالست نه جمال ..........که دارد
بهشت با جمالش منتظر اهل کمال است نه اهل جمال والسلام

مگذارحجاب را بگیرند از تو

این گوهر ناب رابگیرنداز تو

حیف است به نیش خنده ای خام شوی

زنجیر طلا ببینی و رامشوی

باید که تو را مقام والا باشی

حیف است تو را بهای کالاباشی

ای دختر امروز زن فردا باش

آرام دل فاطمه زهرا باش...

از دختر جوان و چادری پرسيدند :

از چه نوع آرايشى استفاده مى كنى ؟گفت : اينها رو به كار مى برم :
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑراى لبانم........... رﺍﺳﺘگويى

براى صدايم ........... ذكر الله

براى چشمانم .......... ﭼشم پوشى ازحرامات

ﺑراى ﺩﺳﺘانم ........ كمك و يارى بهمستمندان

براى پاهايم ......... ايستادن براىنماز

براى قامتم ........... سجده بردن براىالله

براى قلبم............حب الله

ﺑراى عقلم ......... ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ

براى خودمم .......... ايمان به وجودالله

در آینده ای نزدیکگاهی به دورو برت بینداز

یک وقت هایی می شود کهخودت راتنهاچادریِکلِ خیابان میبینی

لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:

خــــدایــــا!!

ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگوارنگ یه دونه باشم.

شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برایِاو (خدا) هم یکی یک دانه باشی..



[=arial]نام من چادر است ..نام مادرم حجاب و پدرم عفاف است …
روزگارم بد است و از همه شما دلگیرم …
شما از من که میراث خانمی پهلو شکسته هستم خوب محفاظت نکردید ، هیچ وقت یادم نمیرود… از کوچه تا بین در و دیوار همیشه همراهش بودم وقتی زمین خورد ، خاکی شدم … وقتی سیلی خورد ، در صورتش بودم ، وقتی بین در و دیوار محسنش سقط شد ، خونی شدم … خوب میدانم چه دردی کشید تا من را برای شما به ارث گذارد…
و شما با من چه کردید ؟؟؟ شما کار را به جایی رساندید که میخواهند مرا با زور وبگیر و ببند به دیگران غالب کنند و من خوب میدانم چرا کارم به اینجا کشیده شده …
از شماست که برماست …
شنیدم که میگفتید اگر میخواهی کسی را خراب کنی از او بد دفاع کن و شما با من همین کار را کردید !
اگر شمایی که خود را وارثان من میدانید درست رفتار میکردید و حرمتم را حفظ میکردیدوضعیت من اینگونه نبود …
عده ای مرا تبدیل به استتاری برای گناهانتان کردید تا بگویند فلانی زیر چادر هرکاری میکند و باعث شدید قداستم کمرنگ شود …
مرا وسیله تکبر و فخر فروشی و خود برتر بینی کردید …
مرا تبدیل به شنلی کردید تا در میان سیاهی من ، رنگی بودن کفش و جوراب ها ومانتوهای رنگارنگتان بیشتر جلوه کند …
عده ای مرا به تمسخر گرفتید و از میان من دست های عریان و موهایتان را بیرون گذاشتید …
مرا به هر جایی بردید … از شانه به شانه ی نامحرم در تاکسی و دانشگاه و میان پسرها تا کافی شاپ و محیط های فاسدتر …
هنر پیشه هایتان مرا فقط برای فیلم بازی کردن خواستند و شما هم با من فیلم بازی کردید تا در نقش دختری معصوم باشید …
به سیاهی رنگم ایراد گرفتند … و شما سعی کردید مرا عوض کنید !!!
عده ای از شما به من مدل دادید ، تقصیر خودتان را گردن من انداختید و شکل مرا عوض کردید تا مثلا محبوب تر شوم … مرا تبدیل به مانتوهای براق و لبنانی و ملی و اندامی کردید …
شما به میراث فرهنگیتان دست نمیزنید و آن را تغییر نمیدهید اما در من که میراثی گرانبهاتر بودم دست بردید و هویتم را از من گرفتید …
به من خیانت کردید و من را که قرار بود جلوی زینت ها را بگیرم تبدیل به زینت کردید، از زیر من روسری های رنگارنگ بیرون زدید و یادتان رفت برای چه چیز آمده ام و اگرقرار بود زیبا باشم زیبا به شما میرسیدم …
شکایت شما را خواهم کرد …
به شما توصیه میکنم به جای عوض کردن و مدل دادن به من خودتان را عوض کنید ، به جایاینکه مرا به شوی لباس بکشانید نگاهی به خودتان بیندازید شاید ایراد از خودتانباشد …

دختر با نازبه خدا گفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود رابرای همگان جلوهگر نكنم؟

خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم

دخترك،پشت چشمی نازك كرد و گفت:خدا كه بخل نمی ورزد،بگذار آزادباشم

*خدا چادر را به دخترك هدیه داد*

دخترك با بغض گفت:بااین؟اینطور كه محدودترم. اصلا می خواهی زندانی ام كنی؟ یعنی اسیر این چادر مشكی شوم؟؟؟؟

خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد...

هر چیز قیمتی را كه در دسترس همه نمی گذارند؛ توجواهری!!!

دخترك با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر كسی مرا دوست نخواهدداشت.نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه كسی به من توجه میكند ...

خداعاشقانه جواب داد:من خریدار توام! منم كه زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!هرطور كه بپوشی و بیارایی،باز هم ازتو راضی نمی شوند!

اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟ آن نگاه ها مصدومت میكند

*دخترك آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه كند*

خدا با لطف جوابش را داد:دخترك قشنگ!

وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر میداری،فرشته ای

دخترك،زبان دور دهان چرخانید و گفت: مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟اینطور ساده كه نمی شود! می خواهم جذاب تر شوم وخریدنی
«
مدادشمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش راقرمز كرد.

ماژیك مشكی به دست گرفت و دور چشم هایش كشید و بعد هم چون برف سپید جلوه مینمود.

آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها،"مفت ورایگان

دخترك چون عروسكی در بازار دنیا،پشت ویترین خیابان خود را به نمایشكه .....گذاشت.

برچسبی روی هر نگاه دخترك به چشم می خورد:"حراج شد".حراج شد

و هركس رد میشد میگفت:آن چیز كه حراج شود حتما ارزش و قیمتی ندارد و همگان ردشدند و هیچ كس نخریدش

نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی
سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را
میزند.

نمی دانید
چقدر لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای میشوم و می پرسم ;آقا!اینا قیمتش
چنده؟وفروشنده جوام را نمی دهد ;دوباره می پرسم:آقا اینا چنده؟فروشنده محو موهای مش
کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است،ومن را اصلا نمی بیند.باز هم سوالم بی جواب می
ماند و من خوشحال،از مغازه بیرون می آیم.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت
ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی شاد و سر خوش ،در خیابان قدم می زنید در حالی
که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ای از زیبایی هایتان ،پاک شده باشد و مجبور
نیستید خود را با دلهره ،به نزدیکترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر، زیبایی تان
را کنترل کنید ;زیبایی از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران
کنید.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … را می روید و صد
قافله دل کثیف، همراه شما نیست.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان
شهرتان نیستید.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی کرم قلاب ماهی گیری شیطان برای به دام انداختن
مردان شهر نیستید.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی می بینی که می توانی اطاعت خدایت را بکنی،نه
هوایت را.



نمی دانید ;
واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان راه می روید ;در حالی که یک عروسک
متحرک نیستید ;یک انسان رهگذرید.



نمی
دانید;واقعا نمی دانید چه لذتی دارد این حجاب!


خدایا !لذتم مدام
باد.


موضوع قفل شده است