جمع بندی نخستین پیامبر

تب‌های اولیه

20 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نخستین پیامبر

با سلام. فرض کنید خدا نخستین پیامبر را در ابتدای حیات بشر مبعوث نکند، بلکه او را در چند نسل بعد از استقرار بشر بر روی زمین مبعوث نماید و عملاً چند نسل بی پیامبر بمانند. یعنی زمانی نخستین پیامبر را بفرستد که گروهی مشغول پرستش بت و دیو و عناصر طبیعت هستند.

آیا این مسئله به لحاظ عقلی ایرادی دارد؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد هادی

tazkie;501070 نوشت:
با سلام. فرض کنید خدا نخستین پیامبر را در ابتدای حیات بشر مبعوث نکند، بلکه او را در چند نسل بعد از استقرار بشر بر روی زمین مبعوث نماید و عملاً چند نسل بی پیامبر بمانند. یعنی زمانی نخستین پیامبر را بفرستد که گروهی مشغول پرستش بت و دیو و عناصر طبیعت هستند.

آیا این مسئله به لحاظ عقلی ایرادی دارد؟

با سلام و عرض ادب و تشکر از بابت پرسشی که مطرح فرمودید

اینکه خداوند در برهه ای از زمان هیپچ پیامبری ارسال نفرماید چنین امری محال است چون خداوند حکیم امر غیر حکیمانه انجام نمی دهد. هدف از خلقت انسان رسیدن به کمالات انسانی است و بدون پیامبران الهی رسیدن به این کمالات محال است. با توجه به فلسفه بعثت انبیاء، که پیامبران مأمورند مردم را از امر و نهی خداوند آگاه کنند و راه رستگاری و خوش بختی را به انان نشان بدهند بدون ارسال رسل، مردم راه خوشبختی و رستگاری را پیدا نخواهند کرد و چنین امری نقض غرض است چرا که غرض الهی از خلقت انسان، رسیدن به عبودیت می باشد؛ اگر راهنما و مبشری نباشد این غرض، نقض خواهد شد.
«رُّسُلًا مُّبَشرِِّينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (نساء 165» پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است.

برای مطالعه بیشتر کتاب«خلاصه تعالیم اسلام» حضرت علامه طباطبایی را ملاحظه بفرمایید.

با سلام مجدد.

آیا اینکه خدا انسان رو به حال خود رها کنه و هر وقت انسان از راه رسیدن به این کمالات انسانی فاصله گرفت، پیامبر رو مبعوث کنه، ایرادی داره؟

tazkie;505525 نوشت:
با سلام مجدد.

آیا اینکه خدا انسان رو به حال خود رها کنه و هر وقت انسان از راه رسیدن به این کمالات انسانی فاصله گرفت، پیامبر رو مبعوث کنه، ایرادی داره؟

با سلام و عرض ادب

از بابت تأخیر در پاسخگویی عذرخواهی می کنم؛ ببینید اگر حضرت عالی عدّه ای را بدون راهنما و ذکر آدرس دقیق منزلتان، برای مهمانی دعوت کنید آیا این کار از دیدگاه عقلا پسندیده است آیا شما را مذمت نخواهند کرد؟ اگر میهمان دعوت کرده اید حتما باید راهنمایی باشد تا به وسیله راهنما منزل حضرت عالی را پیدا کرده و مشرّف بشوند.
خداوند همه موجودات، بالاخص انسان را به میهمانی خود «قرب الی الله» دعوت کرده است، لذا عقل حکم می کند که خدای حکیم راهنما و یا راهنمایانی جهت هدایت انسان به قرب الی الله ارسال بفرماید.
بدون راهنما انسان بی راهه رفته و با کمالات انسانی فاصله خواهد گرفت، خدای حکیم به این موضوع واقف است لذا اولین انسانی که خلق کرد یکی از پیامبران بود تا نسل وی از طریق راهنمایی های پیامبر الهی به کمالات انسانی راه پیدا کرده و به سر منزل مقصود یعنی قرب الهی راه برسند.
شما به تاریخ نگاه کنید! با وجود اینکه هزاران پیغمبر امده و رفته، اما بشر خاطی از زنده به گور گرفتن دختران گرفته تا خرید و فروش انسان های بی گناه و هزاران مفاسد دیگر را مرتکب می شد چه اینکه هم اکنون این مفاسد ادامه دارد. پس معلوم می شود حضور راهنما برای بشر از همان ابتدا ضروری است و به حکم عقل خداوند اولین انسان را یکی از پیامبران قرار داد.

هادی;501658 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر از بابت پرسشی که مطرح فرمودید

اینکه خداوند در برهه ای از زمان هیپچ پیامبری ارسال نفرماید چنین امری محال است چون خداوند حکیم امر غیر حکیمانه انجام نمی دهد. هدف از خلقت انسان رسیدن به کمالات انسانی است و بدون پیامبران الهی رسیدن به این کمالات محال است. با توجه به فلسفه بعثت انبیاء، که پیامبران مأمورند مردم را از امر و نهی خداوند آگاه کنند و راه رستگاری و خوش بختی را به انان نشان بدهند بدون ارسال رسل، مردم راه خوشبختی و رستگاری را پیدا نخواهند کرد و چنین امری نقض غرض است چرا که غرض الهی از خلقت انسان، رسیدن به عبودیت می باشد؛ اگر راهنما و مبشری نباشد این غرض، نقض خواهد شد.
«رُّسُلًا مُّبَشرِِّينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (نساء 165» پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است.

برای مطالعه بیشتر کتاب«خلاصه تعالیم اسلام» حضرت علامه طباطبایی را ملاحظه بفرمایید.

با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیز

ایه 19 سوره مائده چنین میفرماید:

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ

اى اهل كتاب، همانا فرستاده ما نزد شما آمد، كه در دوران انقطاع و بريده شدن سلسله رسولان (ميان عيسى و محمّد صلّى الله عليه وآله معارف دينى را) براى شما بيان مى‏كند تا مبادا (در روز قيامت) بگوييد: براى ما هيچ مژده دهنده و بيم‏كننده‏اى نيامد. پس حقّا كه شما را مژده دهنده و بيم‏ كننده‏اى آمد، و خدا بر هر چيز تواناست

عذر میخوام با توجه به اینکه فرمودید هیچ برهه ای از زمان وجود ندارد که پیغمبری از جانب خدا فرستاده نشده باشد، ممکنه بفرمایید در این دورانی که رسولی فرستاده نشد یعنی از زمان حضرت عیسی علیه السلام تا پیغمبر اسلام صلی الله علیه واله ، هدایت مردم به چه نحوی بوده؟ با توجه به اینکه حضرت عیسی زنده بودند اما نقشی در هدایت انسانها نداشتند. حواریون حضرت هم 12 نفر بیشتر نبودند

با تشکر

هادی;509549 نوشت:
با سلام و عرض ادب

از بابت تأخیر در پاسخگویی عذرخواهی می کنم؛ ببینید اگر حضرت عالی عدّه ای را بدون راهنما و ذکر آدرس دقیق منزلتان، برای مهمانی دعوت کنید آیا این کار از دیدگاه عقلا پسندیده است آیا شما را مذمت نخواهند کرد؟ اگر میهمان دعوت کرده اید حتما باید راهنمایی باشد تا به وسیله راهنما منزل حضرت عالی را پیدا کرده و مشرّف بشوند.
خداوند همه موجودات، بالاخص انسان را به میهمانی خود «قرب الی الله» دعوت کرده است، لذا عقل حکم می کند که خدای حکیم راهنما و یا راهنمایانی جهت هدایت انسان به قرب الی الله ارسال بفرماید.
بدون راهنما انسان بی راهه رفته و با کمالات انسانی فاصله خواهد گرفت، خدای حکیم به این موضوع واقف است لذا اولین انسانی که خلق کرد یکی از پیامبران بود تا نسل وی از طریق راهنمایی های پیامبر الهی به کمالات انسانی راه پیدا کرده و به سر منزل مقصود یعنی قرب الهی راه برسند.
شما به تاریخ نگاه کنید! با وجود اینکه هزاران پیغمبر امده و رفته، اما بشر خاطی از زنده به گور گرفتن دختران گرفته تا خرید و فروش انسان های بی گناه و هزاران مفاسد دیگر را مرتکب می شد چه اینکه هم اکنون این مفاسد ادامه دارد. پس معلوم می شود حضور راهنما برای بشر از همان ابتدا ضروری است و به حکم عقل خداوند اولین انسان را یکی از پیامبران قرار داد.

با سلام و تشکر از پاسخ شما. دو تا سؤال برای من در اینجا وجود داره:

اول اینکه این اولین آیا باید پیامبر باشه یا اینکه میتونه حجت باشه، بدون پیامبری و نبوت؟(منظورم حجتی مثل ائمه دوازدهگانه که پیامبر نبودند.)

دوم هر چند ممکنه به بحث مرتبط نباشه و باعث انحراف بحث بشه، ولی از آنجایی که برایم سؤال ایجاد شد، می پرسم: ما چطور می توانیم ثابت کنیم خدا انسان را دعوت کرده است که حال بخواهد برای او راهنمایی بفرستد؟

.امین.;509864 نوشت:
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیز

ایه 19 سوره مائده چنین میفرماید:

يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَى فَتْرَةٍ مِّنَ الرُّسُلِ أَن تَقُولُواْ مَا جَاءنَا مِن بَشِيرٍ وَلاَ نَذِيرٍ فَقَدْ جَاءكُم بَشِيرٌ وَنَذِيرٌ

اى اهل كتاب، همانا فرستاده ما نزد شما آمد، كه در دوران انقطاع و بريده شدن سلسله رسولان (ميان عيسى و محمّد صلّى الله عليه وآله معارف دينى را) براى شما بيان مى‏كند تا مبادا (در روز قيامت) بگوييد: براى ما هيچ مژده دهنده و بيم‏كننده‏اى نيامد. پس حقّا كه شما را مژده دهنده و بيم‏ كننده‏اى آمد، و خدا بر هر چيز تواناست

عذر میخوام با توجه به اینکه فرمودید هیچ برهه ای از زمان وجود ندارد که پیغمبری از جانب خدا فرستاده نشده باشد، ممکنه بفرمایید در این دورانی که رسولی فرستاده نشد یعنی از زمان حضرت عیسی علیه السلام تا پیغمبر اسلام صلی الله علیه واله ، هدایت مردم به چه نحوی بوده؟ با توجه به اینکه حضرت عیسی زنده بودند اما نقشی در هدایت انسانها نداشتند. حواریون حضرت هم 12 نفر بیشتر نبودند

با تشکر

این فرق داره. فترت در رسل بوده نه در انبیاء. هر رسولی نبی هست، ولی هر نبی ای رسول نیست. این آیه نمی گه هیچ نبی غیررسولی هم مبعوث نشده.

tazkie;510933 نوشت:
این فرق داره. فترت در رسل بوده نه در انبیاء. هر رسولی نبی هست، ولی هر نبی ای رسول نیست. این آیه نمی گه هیچ نبی غیررسولی هم مبعوث نشده.

با سلام و تشکر.حق با شماست. پس بعد از حضرت عیسی هم پیامبرانی آمده اند

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

tazkie;510932 نوشت:
منظورم حجتی مثل ائمه دوازدهگانه که پیامبر نبودند

ائمه اطهار و حواریون و... اوصیاء پیامبر هستند و بدون وجود پیامبری اوصیائی به این معنی وجود ندارد.

.امین.;509864 نوشت:
عذر میخوام با توجه به اینکه فرمودید هیچ برهه ای از زمان وجود ندارد که پیغمبری از جانب خدا فرستاده نشده باشد، ممکنه بفرمایید در این دورانی که رسولی فرستاده نشد یعنی از زمان حضرت عیسی علیه السلام تا پیغمبر اسلام صلی الله علیه واله ، هدایت مردم به چه نحوی بوده؟ با توجه به اینکه حضرت عیسی زنده بودند اما نقشی در هدایت انسانها نداشتند. حواریون حضرت هم 12 نفر بیشتر نبودند


با سلام و عرض ادب
فرمایش سرکار تزکیه در پاسخ به پرسش حضرت عالی کاملا صحیح است برای توضیح بیشتر پاسخ ایت الله سبحانی را برای استفاده بیشتر نقل می کنم:
«آيات قرآن کریم، به صورت هماهنگ بر يک نکته تاکيد دارند که خداوند پس از پديدآوردن حضرت آدم (علیه السلام) بر روي زمين، فرزندان او را بدون حجت رها نکرد بلکه پيوسته حجت را بوسيله پيامبران تمام کرد.
اکنون که روشن شد پيامبران الهي از زمان حضرت آدم (ع) تا پيامبر خاتم (ص) پيوسته موجود است ذکر اين نکته نيز حايز اهميت است که هر پيامبري براي خودش وصي نيز داشته تا بعد از او (تا پيامبر بعدي) مبلغ آيين وي و حجت براي مردم باشد. بر اساس احاديث و روايات، از زمان غيبت و عروج حضرت عيسي (ع) تا پيامبر خاتم پانصد سال فاصله بوده، در اين مدت نيز زمين خالي از حجت نبوده است. چرا که ضرورت ندارد که حجت خدا حتماً نبي و معصوم باشد بلکه افراد لايق و مقرب نيز مي توانند حجت خدا باشند چنانکه «لقمان حکيم از حجت هاي خداوند است که طبق روايات جز پيامبران نبوده و از طريق تزکيه نفس به اين مقام رسيده بود.» (جعفر سبحاني/ منشور جاويد/ ج 10 / ص 108)

tazkie;510932 نوشت:
این اولین آیا باید پیامبر باشه یا اینکه میتونه حجت باشه، بدون پیامبری و نبوت؟(منظورم حجتی مثل ائمه دوازدهگانه که پیامبر نبودند.)

با سلام مجدد خدمت شما
مسئله مهم این است که بدانیم زمين از حجت الهي خالي نمي‏شود، حال این حجت پیامبر باشد یا امام، در روايات فراواني كه از منابع اهل بيت (علیهم السلام) به ما رسيده است، اين مضمون به طور مكرر آمده است كه زمين از امام يا پيامبر و به طور كلي حجت الهي، خالي نمي‏ماند. در بعضي از اين احاديث آمده است كه اگر امام و حجت الهي ساعتي در زمين نباشد، زمين متزلزل مي‏شود، و اهلش را فرو مي‏برد.
اما اینکه اولین حجت باید پیامبر باشد یا امام، با توجه به اینکه ائمه علیهم السلام مقام وصایت و جانشینی پیامبر صل الله علیه و آله را داشته و از خود دین جدیدی نیاورند و اساسا وظیفه ائمه وصایت بوده و تبلیغ دین پیامبران است، به نظر می آید اولین حجت الهی باید از پیامبران باشد تا حامل دین الهی باشد. وظیفه امام جانشینی پیامبران است نه آوردن دین و آیین جدید.
قران کریم هم در موارد مختلفی از ارسال رسل خبر داده و مردم را به پیروی از رسولان الهی دعوت کرده است: «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي» (انعام 130) اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند.

tazkie;510932 نوشت:
دوم هر چند ممکنه به بحث مرتبط نباشه و باعث انحراف بحث بشه، ولی از آنجایی که برایم سؤال ایجاد شد، می پرسم: ما چطور می توانیم ثابت کنیم خدا انسان را دعوت کرده است که حال بخواهد برای او راهنمایی بفرستد؟

می توان این مسئله را اولا با دلیل عقلی که حجت باطنی است اثبات کرد، عقل انسان حکم می کند عالم هستی با این عظمت و بالاخص انسان که قادر است به جایی برسد که عالم تحت فرمان او باشد، ممکن نیست بدون هدف بوجود امده باشد. بر اساس آموزه های عقلی نظام آفرینش یقینا هدف خاصی را دنبال می کند اگر هدفی از آفرینش تصور نشود به پوچ گرایی می رسیم در صورتی که عقل چنین چیزی را قبول نمی کند که انتهای این عالم بی هدف باشد.
ثانیا: هر پیامبری برای اثبات ادعای خود ( دعوت به خدا) معجزاتی دارد که انسان با دیدن این معجزات پی به رسالت انبیاء می برد.
و ثالثا این مسئله با آیات قرآنی نیز قابل اثبات است:
قران کریم می فرماید:
«اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ»(انفال 24) خداوند و فرستاده‌اش را اجابت نمایید هنگامی که شما را به چیزی می‌خواند که شما را زندگی می‌بخشد.

با توجه به اینکه این پرسش نیاز به تبیین بیشتری دارد اگر صلاح بدانید بیش از این بدان نپردازیم، در صورت تمایل می توانید تاپیک مستقلی در رابطه با این موضوع ایجاد بفرمایید .

با تشکر از شما

هادی;519769 نوشت:

... در اين مدت نيز زمين خالي از حجت نبوده است. چرا که ضرورت ندارد که حجت خدا حتماً نبي و معصوم باشد بلکه افراد لايق و مقرب نيز مي توانند حجت خدا باشند چنانکه «لقمان حکيم از حجت هاي خداوند است که طبق روايات جز پيامبران نبوده و از طريق تزکيه نفس به اين مقام رسيده بود.

سلام علیکم استاد،
یعنی بدون داشتن عصمت هم می‌شود حجت خدا بود؟ حضرت لقمان علیه‌السلام اگرچه نبی نبودند ولی نبوت به ایشان عرضه شد که خودش نشان می‌دهد ایشان باید عصمت داشته بوده باشند، تعارف آمد و نیامد دارد و حضرت لقمان هم شاید آن را می‌پذیرفتند پس باید معصوم می‌بودند! (حضرت داوود علیه‌السلام هم اگر اشتباه نکنم نبوت به ایشان عرضه شد و این نبوت را اختیار کردند، اگر اشتباه نکنم؟)
اگر عصمت لازمه‌ی حجت خدا بودن نباشد آن وقت پیامبران برای چه باید عصمت داشته باشند؟ این مغایر با عقیده‌ی شیعه نیست؟
ممنون می‌شوم توضیح دهید چون بر این اساس پاسخی در این پست داده‌ام که در صورت اشتباه بودن باید اصلاحشان کنم.
با تشکر

owari;520006 نوشت:
حضرت لقمان علیه‌السلام اگرچه نبی نبودند ولی نبوت به ایشان عرضه شد که خودش نشان می‌دهد ایشان باید عصمت داشته بوده باشند

با سلام خدمت برادر بزرگوارم جناب owari

علی الظاهر منظور آیت الله سبحانی از اینکه فرمودند: «ضرورت ندارد که حجت خدا حتماً نبي و معصوم باشد» عصمت ذاتی باشد، یعنی لازم نیست حجت الهی حتما دارای مقام نبوت خاصه و امامت باشد، بلکه اگر چنانچه فردی به مقام عصمت برسد می تواند حجت خدا باشد. همچنانکه خود حضرت عالی بیان فرمودید در طول تاریخ شخصیت های بسیاری به مقام عصمت رسیده اند.

با تشکر

حاضر
از آن جایی که عقل، قاعده قبح عقاب بدون بیان را قبول دارد و در صورتی که چند نسل اول، بدون پیامبر و فرستاده خداوند باشند، از امور نقلی و دینی بی خبر خواهند بود، اگر خداوند، آنان را به خاطر عمل نکردن به دینی که در زمان آنها می بایست بدان عمل شود، عقاب کند، مخالفت با عقل کرده است. در حالی که عقل، یکی از حجت های خداوند بر انسان است. (حجت درونی) در برخی از روایات هم آمده است که اولین چیزی که توسط خداوند خلق شده است، عقل بوده است و خداوند به عقل فرموده است که به وسیله تو عقاب می کنم و ثواب می دهم. بنابراین، اگر مؤاخذه این نسل به خاطر عمل نکردن به دینی باشد که توسط پیامبر خدا می بایست به دست آنان برسد، این مخالفت با مقتضای عقل است و خداوند، رئیس عقلاء است و کاری خلاف عقل و مقتضای حکم عقلاء نمی کند.

حاضر;574015 نوشت:
از آن جایی که عقل، قاعده قبح عقاب بدون بیان را قبول دارد و در صورتی که چند نسل اول، بدون پیامبر و فرستاده خداوند باشند، از امور نقلی و دینی بی خبر خواهند بود، اگر خداوند، آنان را به خاطر عمل نکردن به دینی که در زمان آنها می بایست بدان عمل شود، عقاب کند، مخالفت با عقل کرده است. در حالی که عقل، یکی از حجت های خداوند بر انسان است. (حجت درونی) در برخی از روایات هم آمده است که اولین چیزی که توسط خداوند خلق شده است، عقل بوده است و خداوند به عقل فرموده است که به وسیله تو عقاب می کنم و ثواب می دهم. بنابراین، اگر مؤاخذه این نسل به خاطر عمل نکردن به دینی باشد که توسط پیامبر خدا می بایست به دست آنان برسد، این مخالفت با مقتضای عقل است و خداوند، رئیس عقلاء است و کاری خلاف عقل و مقتضای حکم عقلاء نمی کند.

با سلام
اینکه عقاب بلا بیان یک حکم عقلی است درست اما می توان از دلیل شما اینگونه پاسخ داد که خوب خداوند آن ها را اصلا عقاب نمی کند چون رسولی در بینشان نبوده.پس می شود که انسان ها زمانی را بدون پیامبر سر کنند و به خاطر این مدت مواخذه نشوند.ولی اشکالات دیگری که استاد هادی فرمودند پیش می آید.و به نظر بنده دو مطلب رسید اولا که این نوعی تبعیضه یا از این جهت که یک عده انسان برای برهه ای از زمان زندگیشان مواخذه نمی شوند ولی بقیه مواخذه می شوند یا از این جهت که خود این انسان ها در یوم الحسرت از خدا طلبکار می شوند که چرا از ابتدای خلقت ما راهنمایی برایمان نفرستادی تا زودتر به کمال برسیم؟

حاضر
سلام علیکم
خداوند هیچ بشری را بدون مندز و مبشر، خلق نکرده است و بنای کلی خداوند بر این است که برای انسان ها پیامبران بفرستد تا آنان را به راه راست هدایت کنند و حجت بیرونی خداوند بر آنان باشند.

الف: ضرورت ارسال رسولان

انسان به گونه ای فطری در پی سعادت و کمال خویش است. از سوی دیگر ابزاری که برای شناخت در اختیار او قرار گرفته است، در پی ریزی برنامه ای همه جانبه، برای زندگی این جهانی نیز ناکارآمد است، تا چه رسد به این که بتواند زندگی آن جهانی او را سامان بخشد. لذا توجه به حکمت الهی، ما را به منبعی دیگر از معرفت، رهنمون می گردد که منابع دینی از آن به «وحی» یاد کرده اند. امام علی (ع) در بیان فلسفه بعثت بر این نکته توجه می دهد که بی وجود پیامبران مردم از سود و زیان خود آگاه نمی شوند و حق بندگی را به جای نمی آورند، پیامبران با آوردن شریعت و آگاه ساختن مردم از امر و نهی خدا، راه رستگاری و خوش بختی را به آنان نشان دادند و با اشاره به پاداش و عقوبت اخروی «مبشرین و منذرین»
[2] راه رسیدن به این مقصود را هموار ساختند.[3]
شیخ الرییس در کتاب شفا، درباره ضرورت ارسال پیامبران مطالبی دارد که خلاصه اش چنین است: انسان در زندگی با حیوانات تفاوت دارد و دارای زندگی اجتماعی است. هر کدام از انسان ها قسمتی از نیازهای زندگی را به عهده می گیرند و چون قهراً باید با هم زندگی کنند و دارای داد و ستد باشند، به قانون نیازمندند، قوانینی که مطابق با عدالت و تأمین کننده حقوق تمام انسان ها باشد. حال که انسان به قانون احتیاج دارد، اگر قانون گذار خود وی باشد دو اشکال پیش می آید:
1. انسان احاطه به تمام مصالح و مفاسد ندارد. 2. هر کس ممکن است در مقام قانون گذاری مصالح و منافع خود را در نظر بگیرد و طبعاً قانون را به دل خواه خود وضع کند، چرا که خودخواهی فطرتاً در انسان وجود دارد.
پس ضروری است، از طرف خداوند متعال که عالم؛ قادر و حکیم است، قانونی برای بشر تنظیم شود که در معاملات و داد و ستدها و زندگی وی عدالت اجتماعی را تأمین نماید و از آن جا که خدای متعال موجودی مجرد است و بالاتر از آن است که با انسان ها تماس و ارتباط داشته باشد، پس باید انسان کاملی که از عالم غیب مطلع و حقایق به او وحی می شود، واسطه بین انسان و خدا باشد و حقایق و قوانین واقعی را به بشر ابلاغ کند. طبیعی است که در قانون خداوند دو اشکال فوق نیست؛ زیرا که خداوند در این قانون حظ و بهره ای ندارد تا بگوییم به نفع خود، قانون وضع می کند و هم چنین به تمام شئون عالم و مصالح و مفاسد احاطه کامل دارد.
[4]
این استدلال شیخ الرییس گرچه بسیار متین و محکم است، اما شیخ در این جا فقط نظر به زندگی مادی انسان داشته است و ضرورت ارسال پیامبران را از این نگاه بیان کرده است. در حالیکه نیاز بشر، بیش از این زندگی مادی است و برای هدف بالاتر و والاتر خلق شده است که همان رسیدن به کمال و سعادت اخروی است.
قرآن در این باره می فرماید: «من جن و انس را نیافریدم جز برای این که عبادتم کنند (و از این راه تکامل یابند و به من نزدیک شوند)
[5] ». پرستش خدا ارتباط با اوست و ارتباط با خدای متعال سبب تکامل انسان است و تکامل انسان موجب سعادت ابدی است.
بنابراین نیاز انسان و جوامع بشری به پیامبران، برای این است که به دستورات و قوانینی که خداوند برای انسان ها وضع کرده است، دسترسی پیدا کنند تا در پرتو آن هم در زندگی مادی و این جهانی از تضییع حقوق، ظلم، تجاوز و ... نجات یابند و هم با تذکر پیامبران و ارائه راههای رسیدن به کمالات واقعی، به هدف خلقت نائل آیند.
روایت امام صادق (ع) در اصول کافی که در پاسخ به پرسش گری که از امام پرسید، شما پیامبران و فرستادگان را از چه راه ثابت می کنید، به وضوح بر این مطلب دلالت دارد.
[6]
ممکن است کسی بگوید: انسان به وسیله عقل که خدا به او داده، می تواند نیک و بد را شناخته و راه را از بی راه تشخیص دهد، بنابراین دیگر چه نیازی به پیامبران است؟
در پاسخ باید گفت: اگر چه در آموزه های دینی عقل بعنوان حجت الهی قلمداد شده است
[7] اما به تنهایی نمی تواند گره گشای مشکلات بشری باشد و انسان را به واقع بینی و نیکوکاری راهبری کند[8]؛ زیرا این همه صفات ناپسند و کارهای ناروا که در جامعه انسانی رخ می دهد، همه از کسانی هستند که عقل و قوه تمیز دارند، جز این که در اثر خودخواهی، هوسرانی و سودپرستی عقل آنان مغلوب عواطف و تابع هوا و هوس گردیده، در نتیجه دچار گمراهی شده اند. پس خدای متعال باید از راه دیگر و با وسیله ای که هرگز محکوم هوا و هوس نمی شود و هیچ گاه در رهبری خود اشتباه نمی کند، ما را به سوی سعادت، دعوت نماید. این راه جز راه نبوت نیست.[9]
از دیدگاه ما زندگی بشر با مردن، به پایان نمی پذیرد و زندگی آخرتی را در پس زندگی دنیایی دارد و رابطه بین دنیا و آخرت هم رابطه ظاهر و باطن است
[10] و آخرت باطن همین دنیاست و در واقع اعمال و رفتارمان، بدن اخروی ما را شکل می دهند و بدون شک عقل بشر برای درک جزئیات آخرت و اینکه رفتار چه نوع تاثیری می تواند در زندگی اخروی داشته باشد، کافی نیست و این عدم کفایت نه تنها در حوزه ی اخلاق است که حوزهای دیگر را هم در برمی گیرد.
به عبارت دیگر عقل اگر چه پیامبر درونی است و از منابع دین شناسی شمرده شده است اما در حوزه اعتقادات، اخلاق و احکام فقهی با محدودیت هایی روبرو می باشد
[11]و لذاست که قرآن می فرماید: پیامبر اکرم(ص) به شما چیزی را آموخت که شما نمی توانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید[12].
ب: رسالت پیامبران الهی[13]
1.غفلت زدایی و بیدارگری
امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: هنگامی که اکثر مردم آن پیمانی را که پروردگار با آنها بسته بود، عوض کردند و از آن تخلف نمودند، خداوند برای این که به آنها تذکر بدهد و آنها را بیدار کند، پیامبران را فرستاد.
[14]
از آن جا که انسان، موجودی مختار است و از عنصر انتخاب سود می برد، این گرایش فطری – بر خلاف غرایز طبیعی و حیوانی – به خودی خود شکوفا نمی شود و بسیار مورد غفلت قرار می گیرد، از این رو پیامبران همواره این پیمان فطری را به یاد انسان ها می آورند و از آنان می خواهند تا حق آن عهد و میثاق را به جای آورند و به ندای درونی خویش گوش بسپارند.
بنابراین، یکی از رسالت های پیامبران بیدارگری انسان هاست. پیامبران در کنار معارفی که به آدمیان می آموزند، در پاره ای از امور هم چون خداشناسی، تنها آنان را به فطرت و خودشان فرا می خوانند و جز یادآوری کار دیگری نمی کنند. بدین جهت است که قرآن پیامبران را گاه معلم و گاه مذکر می خواند و می فرماید: «ای رسول، تو خلق را (به حکمت های الهی) متذکر ساز که وظیفه پیغمبری تو غیر از این نیست ».
[15]
2. برقراری و گسترش عدالت
از نگاه قرآن کریم یکی از اهداف انبیاء برپایی قسط و عدالت است. «همانا ما پیغمبران خود را با ادله و معجزات فرستادیم و بر ایشان کتاب و میزان عدل نازل کردیم تا مردم به راستی و عدالت گرایند..
[16]
البته لازم است در اینجا متذکر گردیم که: انبیاء الهی برای برپایی قسط و عدالت، به پند و اندرز بسنده نکردند، و به اقدامات عملی و تشکیل حکومت دست زده اند.
امام خمینی(ره) بنیان گذار جمهوری اسلامی در این باره معتقد است: «به حکم عقل و ضرورت ادیان، هدف بعثت و کار انبیاء تنها مسأله گویی و بیان احکام نیست. در حقیقت مهم ترین وظیفه انبیاء برقرار کردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد».
[17]
این نکته به ویژه درباره پیامبر اسلام (ص) به گواهی تاریخ تردید ناپذیر است.
[18]
3. مبارزه با ظلم و فساد
از قرآن کریم استفاده می شود که: بعثت هر پیامبر در جامعه و در میان اقوام و ملل مختلف به جهت بروز فساد و تباهی و گسترش آن در میان مردم بوده است و یکی از برنامه های آنان مبارزه با ظلم و فساد بوده است.
در داستان حضرت شعیب، حضرت لوط و ...
[19] این موضوع بیان شده است. بنابراین قرآن کریم یکی از اهداف نهضت انبیاء را مبارزه عملی با فساد بیان می کند.
4. بشارت و انذار
«ما ترا به حق و راستی به سوی خلق فرستادیم تا (خوبان را) بشارت و (بدان را) بترسانی و هیچ امتی نبوده جز آن که در میانشان ترساننده بود
[20] ».
در بررسی آیات قرآن به این نکته بر می خوریم که بخش عظیمی از آیات – چه از قول پیامبر (ص) و چه از قول انبیای سلف – درباره انذار و بشارت است؛ یعنی در بیان نعمت ها و عذاب های اخروی است. این ضرورت بدان جهت احساس می شود که در جامعه کسی باید حضور داشته باشد، تا مردم را متوجه خطرات آینده بکند و به آنان هشدار بدهد. «ما پیامبران را جز برای بشارت و بیم نمی فرستیم
[21]».
5. ترویج و گسترش اخلاق
گسترش اخلاق در جامعه و به کمال رساندن فضایل اخلاقی، ترویج و بسط ملکات اخلاقی و هنجارها در جامعه، برچیدن بساط ناهنجاری ها و رذایل اخلاقی از جامعه انسانی، یکی دیگر از برنامه های پیامبران است. پیامبر اسلام (ص) در این باره می فرماید: «همانا من برانگیخته شدم تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانم
[22]». قرآن کریم در بیان فلسفه بعثت، همواره تزکیه را با تعلیم همراه می سازد و با مقدم داشتن تزکیه بر تعلیم، اهمیت پرورش معنوی و اخلاقی را دو چندان می کند.
«خدا بر اهل ایمان منت گذاشت که رسول از خودشان در میان آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و آنان را پاک کند...
[23] » .
6. آزادی انسان ها
هدف نهایی تمام پیامبران رهایی آدمیان از بندگی شیطان و دعوت به پرستش خدای یکتاست. «پس خداوند، محمد را - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد – به حق برانگیخت تا بندگانش را از سیاهی بت ها به روشنای بندگی خویش و از اطاعت شیطان به اطاعت خود درآورد.
[24]
نجات و آزادی آدمیان از چنگال اسارت و استبداد شیطان، از مهم ترین رسالت های سفیران الاهی است «و بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بود، (از دوش و گردنشان) بر می دارد...
[25]». انبیاء با برداشتن زنجیر اسارت، جهل، بت پرستی و ... گشودن آن غل و زنجیرها، آزادی واقعی را به انسان ها بر می گرداندند؛ چرا که دعوت به پرستش خدای یگانه، آزادی از هر نوع بندگی و اسارت است.
7. شکوفایی عقل
از برنامه های پیامبران، شکوفایی خرد و اندیشه انسانهاست.
امام علی (ع) در این باره می فرماید: پیامبران آمدند تا دفینه های عقول را برای انسانها برانگیزانند
[26]. عقل و خرد آدمیان مانند مخزنی است که تمام حقایق در آن وجود دارد، منتها انسان در اثر القائات و وسوسه های شیطان و... آنها را به فراموشی سپرده است.
پیامبران آمدند تا با تعالیم خود، محدودیتهای عقل را برطرف کنند و از سوئی دیگر سدی در برابر شیطان ایجاد کنند و از این طریق اسباب رشد و شکوفائیش را فراهم نمایند.
بدیهی است بشر بدون تعالیم پیامبران الهی، در دستیابی به این اهداف ناکام است و بهترین دلیل بر این مطلب، ملاحظه سرگذشت ملتهایی است که از تعالیم انبیاء دوری چسته اند.

منابع و مآخذ
[1] جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین و شریعت در آیینه معرفت . خسرو پناه، عبدالحسین، انتظار بشر از دین و گستره ی شریعت و قلمرو دین. قرا ملکی، احدفرامرز، قلمرو پیام پیامبران.

[2] نساء، 165. «پیامبران که بشارت گر و هشدار دهنده بودند، تا برای مردم پس از ]فرستادن[ پیامبران در مقابل خدا ]بهانه و[ حجتی نباشد».
[3] محمودی، محمد باقر، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 3، ص 101.
[4] الاهیات من کتاب الشفاء، تحقیق حسن زاده آملی، ص 487 – 489.
[5] «و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون»ذاریات، 56.
[6] کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 168، کتاب الحجة.
[7] امام موسی کاظم (ع) در این باره می فرماید: خدا را بر مردمان دو حجت است، حجتی بیرونی و حجتی درونی. جهت برونی پیامبران و امامانند و جهت درونی عقل است. «ان لله علی الناس حجتین، حجة ظاهرة و حجة باطنة، فاما الظاهرة فالرسل و الانبیاء و الائمة (ع) و اما الباطنة فالعقول». کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 16، کتاب العقل والجهل.
[8] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه ی مرتبط در همین پایگاه: عقل و گستره ی فعالیت آن.
[9] طباطبایی، محمد حسین، خلاصه تعالیم اسلام، ص 48.
[10] رجوع شود به : استاد هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، صص 95-102.
[11] رجوع شود به : استاد هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسشها، صص 45-58.
[12] بقره، 150و 236.
[13] برای اطلاع بیشتر از فلسفه بعثت و رسالت انبیاء مراجعه کنید به پیام قرآن (تفسیر موضوعی قرآن). زیر نظر آیات الله مکارم شیرازی، ج 7، ص 8-49.
[14]«لما بدل اکثر خلقه عهد الله الیهم، فجهلوا حقه...» نهج البلاغه، خ 1.
[15] «فذکر انما انت مذکر»غاشیه، 21.
[16] «لفد ارسلنا رسلنا بالبینات و... لیقوم الناس بالقسط...»حدید، 25.
[17] امام خمینی، ولایت فقیه، ص 59-60.
[18] ژان ژاک روسو، قرارداد اجتماعی، ص 195-196؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص 4و5 و ص 37.
[19] اسرا، 35؛ اعراف، 85؛ نحل، 36.
[20] «و ان من امة الاخلا فیها نذیر» فاطر، 24.
[21] «و ما نرسل المرسلین الا مبشرین و منذرین» انعام، 48.
[22] «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 16، ص 287.
[23] «لقد من الله علی المؤمنین ... و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمة»آل عمران، 164، آیات 151 سوره بقره و 2 سوره جمعه، نیز بیانگر این معناست.
[24] «لیخرج عباده من عبادة الاوثان الی عبادته» نهج البلاغه، خ 147.
[25] «... و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم...»اعراف، 157.
[26]«و یثیروا لهم دفائن العقول» نهج البلاغه، خ 1.


جمع بندی 1
موضوع: نخستین پیامبر
پرسش:

فرض کنید خدا نخستین پیامبر را در ابتدای حیات بشر مبعوث نکند، بلکه او را در چند نسل بعد از استقرار بشر بر روی زمین مبعوث نماید و عملاً چند نسل بی پیامبر بمانند. یعنی زمانی نخستین پیامبر را بفرستد که گروهی مشغول پرستش بت و دیو و عناصر طبیعت هستند؛
آیا این مسئله به لحاظ عقلی ایرادی دارد؟

پاسخ:
اینکه خداوند در برهه ای از زمان هیپچ پیامبری ارسال نفرماید چنین امری محال است چون خداوند حکیم است و حکیم بر خلاف حکمت انجام نمی دهد. هدف از خلقت انسان رسیدن به کمالات انسانی است و بدون پیامبران الهی رسیدن به این کمالات محال است. با توجه به فلسفه بعثت انبیاء، که پیامبران مأمورند مردم را از امر و نهی خداوند آگاه کنند و راه رستگاری و خوش بختی را به انان نشان بدهند بدون ارسال رسل، مردم راه خوشبختی و رستگاری را پیدا نخواهند کرد و چنین امری نقض غرض است چرا که غرض الهی از خلقت انسان، رسیدن به عبودیت می باشد؛ اگر راهنما و مبشری نباشد این غرض، نقض خواهد شد.
«رُّسُلًا مُّبَشرِِّينَ وَ مُنذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلىَ اللَّهِ حُجَّةُ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ كاَنَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا» (نساء:165) پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‏] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است.
بنابراین معلوم شد که طبق دلیل عقلی و نقلی نخستین انسان باید پیامبر باشد، منتهی پرسش دیگری نیز مطرح می شود؛ آیا اینکه خدا انسان را به حال خود رها کند و هر وقت انسان از راه رسیدن به این کمالات انسانی فاصله گرفت، پیامبر را مبعوث کند، چه اشکالی خواهد داشت؟
در پاسخ عرض می شود؛ اگر حضرت عالی عدّه ای را بدون راهنما و ذکر آدرس دقیق منزلتان، برای مهمانی دعوت کنید آیا این کار از دیدگاه عقلا پسندیده است آیا شما را مذمت نخواهند کرد؟ اگر میهمان دعوت کرده اید حتما باید راهنمایی باشد تا به وسیله راهنما منزل حضرت عالی را پیدا کرده و مشرّف بشوند.
خداوند همه موجودات، بالاخص انسان را به میهمانی خود «قرب الی الله» دعوت کرده است، لذا عقل حکم می کند که خدای حکیم راهنما و یا راهنمایانی جهت هدایت انسان به قرب الی الله ارسال بفرماید.
بدون راهنما انسان بی راهه رفته و با کمالات انسانی فاصله خواهد گرفت، خدای حکیم به این موضوع واقف است لذا اولین انسانی که خلق کرد یکی از پیامبران بود تا نسل وی از طریق راهنمایی های پیامبر الهی به کمالات انسانی راه پیدا کرده و به سر منزل مقصود یعنی قرب الهی راه برسند.
دلیلی دیگر: از آن جایی که عقل، قاعده قبح عقاب بدون بیان را قبول دارد و در صورتی که چند نسل اول، بدون پیامبر و فرستاده خداوند باشند، از امور نقلی و دینی بی خبر خواهند بود، اگر خداوند، آنان را به خاطر عمل نکردن به دینی که در زمان آنها می بایست بدان عمل شود، عقاب کند، مخالفت با عقل کرده است، در حالی که عقل، یکی از حجت های خداوند بر انسان است.

جمع بندی 2

با توجه به اینکه عرض شد هیچ برهه ای از زمان وجود ندارد که پیغمبری از جانب خدا فرستاده نشده باشد، ممکن است این پرسش در ذهن ایجاد شود که در این دورانی که رسولی فرستاده نشد یعنی از زمان حضرت عیسی علیه السلام تا پیغمبر اسلام صلی الله علیه واله ، هدایت مردم به چه نحوی بوده؟
در پاسخ به این پرسش نیز عرض می شود: بر اساس احاديث و روايات، از زمان غيبت و عروج حضرت عيسي (علیه السلام) تا پيامبر خاتم پانصد سال فاصله بوده، در اين مدت نيز زمين خالي از حجت نبوده است. چرا که ضرورت ندارد که حجت خدا حتماً نبي و معصوم باشد بلکه افراد لايق و مقرب نيز مي توانند حجت خدا باشند چنانکه لقمان حکيم از حجت هاي خداوند است که طبق روايات جزو پيامبران نبوده و از طريق تزکيه نفس به اين مقام رسيده بود. (1)
با توج به اینکه آیت الله سبحانی فرمودند لازم نیست حجت خدا نبیّ و معصوم باشد ممکن است این پرسش مطرح شود که یعنی بدون داشتن عصمت هم می‌شود حجت خدا بود؟ اگر عصمت لازمه‌ی حجت خدا بودن نباشد آن وقت پیامبران برای چه باید عصمت داشته باشند؟ این مغایر با عقیده‌ی شیعه نیست؟
در پاسخ به این پرسش نیز عرض می شود: علی الظاهر منظور آیت الله سبحانی از اینکه فرمودند: «ضرورت ندارد که حجت خدا حتماً نبي و معصوم باشد» عصمت ذاتی باشد، یعنی لازم نیست حجت الهی حتما دارای مقام نبوت خاصه و امامت باشد، بلکه اگر چنانچه فردی به مقام عصمت برسد می تواند حجت خدا باشد.
پرسش دیگری مطرح می شود به اینکه آیا لازم است اولین انسان پیامبر باشد یا اینکه می تواند امام نیز باشد؟
در پاسخ به این پرسش نیز عرض می شود: با توجه به اینکه ائمه علیهم السلام مقام وصایت و جانشینی پیامبر صل الله علیه و آله را داشته و از خود دین جدیدی نیاورند و اساسا وظیفه ائمه وصایت بوده و تبلیغ دین پیامبران است، به نظر می آید اولین حجت الهی باید از پیامبران باشد تا حامل دین الهی باشد. وظیفه امام جانشینی پیامبران است نه آوردن دین و آیین جدید.
قران کریم هم در موارد مختلفی از ارسال رسل خبر داده و مردم را به پیروی از رسولان الهی دعوت کرده است: «يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالإِنسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي» (انعام: 130) اى گروه جن و انس، آيا از ميان شما فرستادگانى براى شما نيامدند كه آيات مرا بر شما بخوانند.
پرسشی دیگر: چطور می توانیم ثابت کنیم خدا انسان را دعوت کرده است که حال بخواهد برای او راهنمایی بفرستد؟
پاسخ: می توان این مسئله را اولا با دلیل عقلی که حجت باطنی است اثبات کرد، عقل انسان حکم می کند عالم هستی با این عظمت و بالاخص انسان که قادر است به جایی برسد که عالم تحت فرمان او باشد، ممکن نیست بدون هدف بوجود امده باشد. بر اساس آموزه های عقلی نظام آفرینش یقینا هدف خاصی را دنبال می کند اگر هدفی از آفرینش تصور نشود به پوچ گرایی می رسیم در صورتی که عقل چنین چیزی را قبول نمی کند که انتهای این عالم بی هدف باشد.
ثانیا: هر پیامبری برای اثبات ادعای خود ( دعوت به خدا) معجزاتی دارد که انسان با دیدن این معجزات پی به رسالت انبیاء می برد.
ثالثا این مسئله با آیات قرآنی نیز قابل اثبات است:
قران کریم می فرماید:
«اسْتَجِیبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاکُم لِمَا یُحْیِیکُمْ»(انفال: 24) خداوند و فرستاده‌اش را اجابت نمایید هنگامی که شما را به چیزی می‌خواند که شما را زندگی می‌بخشد.

....................................................................................
1. جعفر سبحاني/ منشور جاويد/ ج 10 / ص 108

موضوع قفل شده است