بررسی استعمال لفظ عشق در روایات

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بررسی استعمال لفظ عشق در روایات

با سلام
در چند روایت از مشتقات لفظ عشق استفاده شده است؟

در صورت امکان در صورتی که تعداد روایات برای کاربرد این لفظ نادر است
ترجمه و میزان اعتبار حدیث را هم اشاره بفرمایید.
با تشکر

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

"عشق" به معنای محبت شدید و علاقه خاص است. در قرآن کلمه عشق به صراحت نیامده، امّا از مفاهیم دیگری که معنای عشق را می رساند، نام برده شده است: "بعضی از مردم معبود هایی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند و آن ها را چون خدا دوست می دارند، امّا آن ها که ایمان دارند،‌ عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبوهاشان) شدید تر است".[بقره (2) آیه 165]
در این آیه شریفه، شد حبّ و علاقمندی به عشق تفسیر شده است.
در روایات و احادیث،‌ از "عشق" نام برده شده است.
پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت است و با عشق عبادت کند".[بحارالانوار، ج 67، ص 253، حدیث 10]
علاّمه مجلسی بعد از ذکر حدیث می فرماید: عشق به معنای زیاده روی در دوست داشتن و محبت است. گاهی خیال می شود عشق، مخصوص علاقه داشتن به امور باطل است، به همین جهت در علاقه به خدا به کار نمی رود، اما این حدیث بر خلاف پندار مزبور است؟ آن چه در مورد مذمت و سرزنش است، ‌عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آن چه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی می باشد. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است.[بحارالانوار، ج 67، ص 254]

درباره رابطه عقل و عشق نیز باید گفت که وادی عقل با فضای عشق متفاوت است؛ در این باره سه نکته قابل ذکر است:
1. عقل فقط راهنما است؛ مولا علی(ع) میفرمایند: «عقل هدایت بخش و نجات دهنده است...»، (میزان الحکمه، ج 6، ص 397، ر 13022، مکتب الاعلام الاسلامی، چ اوّل، سال 1362). و نیزمیفرمایند: العقل یصلح الرویة ؛ عقل رویه و منش را اصلاح میکند (همان، ص 396، ر 13019).

2. عقل عشق آفرین است؛ امام علی(ع) میفرمایند: العقل رقی الی اعلی علیین ؛ عقل باعث ترقی انسان به اعلی علیین میباشد (همان، ر13016). وقتی انسان عقل خود را به کار گیرد، راه را از چاه میشناسد؛ سلوک سعادت را از سقوط شقاوت باز مییابد؛ خانه جانان را از کاشانه شیطان جدا میسازد و حتی عشق حقیقی را از عشق مجازی متمایز میکند. انسان در پرتو عقل، راه اعلی علیین را میجوید و لذّت تشخیص و ترسیم چنین راهی، کام تشنه را برای وصول به گوارایی آب تحریک میکند و با تکرار تصور ضرورت پیمودن راه عشق، دل را با خود همراه میسازد. از این رو میگوییم: عقل عشق آفرین است.
3. مرکب وصول و معرفت قلبی عشق است نه عقل؛ عقل چون پلیس، فقط راهنمای خوبی است و گرنه هرگز پای پیمودن راه وصال را ندارد. وقتی با جرقه‏های راه بخش عقل، عشق در دل زبانه کشید؛ دل عاشق گام‏های نخستین راه معرفت را بر میدارد و کم کم به حالاتی بلند میرسد که از عقل نشانی نمیماند.
جناب عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد ( حافظ)
در آن حالات بلند، عقل محو میشود؛ گرچه آن حالات بعد از سال‏ها ریاضت، لحظاتی بیش نیست. پس عقل در دو مرحله اوّل، نه تنها زایل کننده عشق نیست؛ بلکه میتواند راه عشق حقیقی را بنمایاند و در مرحله سوم هم در بعضی از حالات بلند عرفانی و عشق حقیقی،اصلاً جایی برای عقل و توجّه به آن نمیماند. به لحاظ این مرتبه بالا، میتوان گفت: عقل خود حجاب عشق است.
به عبارت دیگر عقل و عشق را اگر به خوبی بشناسیم با هم تقابل ندارند . عقل انسان را تا مرحله ای راهنمایی می کند و برای سیربالاتر باید از نردبان عشق بهره گرفت . در عین حال عقل می تواند مراقبت کند که انسان در مسیر عشق به بیراهه نیفتد.
پس می تواند در کمال انسان با هم مشارکت داشته باشند ، بی آنکه یکی را بگیریم و دیگری را طرد کنیم.


عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251)



با سلام

درمعتبر ترین کتاب شیعه :
عن علي بن ابى طالب قال افضل الناس من عشق العبادة وعانقها واحبها بقلبه وباشرها بجسده وتفرغ لها فهو لا يبالى على ما اصبح من الدنيا على يسر ام على عسر(اصول كافي عن رسول الله وجعفريات عن علی علیه السلام و كتاب الغايات لجعفر بن احمد القمى عن ابى عبد الله عنه صلى الله عليه وآله مثله....)

اما این حدیث مشکلی در سند بجهت جهالت راوی دارد .

http://iranclubs.org/forums/showthread.php?p=1556235&langid=2

بعضی از روایات معروف درباره عشق:

روایت اول:
من طلبی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فانادیته.

هر که عاشق من شود من نيز عاشق او مي شوم و هر که من عاشق او شوم او را خواهم کشت و هرکه من او را بکشم ديه ي او بر گردن من است و هرکسي ديه اش بر گردن من باشد پس خود من ديه ي او هستم.

بررسی روایت:
این روایت جعلی است!و اصلا در هیچ یک از کتب روایی شیعه چنین چیزی وجود ندارد و صرفا ساخته و پرداخته ذهن بافنده اهل عرفان است.چنانچه فیض کاشانی که از متصوفه بوده است این دروغ را در کتابش "الکلمات المکنونه" اورده است.در هر حال این اصلا روایتی از اهل بیت علیهم السلام نیست و چنین چیزی در روایات وجود ندارد.

روایت دوم:
روایت کرده اند که امیرمومنان علیه السلام روزی از کربلا میگذشتند و فرمودند:
...مناخ رکاب و مصارع عشاق شهداء لا یسبقهم من کان قبلهم و لا یلحقهم بعدهم...(بحارالانوار،41/295)

اینجا محل فرود آمدن سواران و بر زمین افتادن عاشقان شهید است نه قبل از ایشان کسی از ایشان سبقت جسته و نه بعد از ایشان کسی به ایشان میرسد.

بررسی روایت:
مرحوم علامه مجلسی رضوان الله علیه این روایت را از الخرائج والجرائح نقل میکنند.در کتاب الخرائج نیز اصلا عبارت عشاق وجود ندارد!و صرفا مصارع شهداء ذکر شده است!
همچنین این روایت در کامل الزیارات و تهذیب نیز آمده است و کلمه عشاق در هیچ یک ازینها وجود ندارد!
لذا تنها احتمالی که به ذهن میرسد این است که از آنجا که ان زمان کتب خطی بوده اند متصوفه وقت در نسخه ای که در دست مرحوم مجلسی بود دست برده بودند و چنین لفظی را اضافه کرده بودند.علی کل حال این روایت نیز خالی از لفظ عشاق است و لفظ عشاق در اصل این روایت وجود ندارد.

روایت سوم:
افضل الناس من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه...(کافی،2/83)

برترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با عبادت دست به گردن! شود و آن را قلبا دوست بدارد...

بررسی روایت:
روایت ضعیف السند است،چرا که در رجال این روایت شخصی به نام عمرو بن جمیع وجود دارد که در حکومت کفار صاحب منصب بوده است و در کتب روایی نیز او را بتری و ضعیف دانسته اند:

نجاشی در مورد او میگوید:
ضعیف(رجال نجاشی،288)

طوسی درباره او میگوید:
ضعیف الحدیث(رجال طوسی،251)

علامه حلی در مورد او میگوید:
ضعیف بتری.(خلاصه الاقوال،1/241)

لذا این روایت نیز اعتباری ندارد.

روایت چهارم:
من عشق فکتم و عف فمات مات شهیدا.

کسی که عشق بورزد و کتمان کند و بمیرد شهید مرده است!

بررسی روایت:
این روایت نیز از مرویات شیعیان نیست و مربوط به اهل خلاف است،و مصدر آن نیز کنزالعمال میباشد.(3/372)حتی در همان مصدر نیز ضعیف است،چنانچه ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه این حدیث را مرفوع دانسته است.(20/233)
لذا صرف نظر ازینکه ما جز در برخی موارد معدود حق استناد به روایات اهل خلاف را نداریم،خود روایت نیز ضعیف است و اعتباری ندارد.

بطور معمول آنچه در خصوص عشق آمده است یا جعلی است یا مربوط به اهل خلاف است یا ضعیف السند است.

پیام;501034 نوشت:
"عشق" به معنای محبت شدید و علاقه خاص است. در قرآن کلمه عشق به صراحت نیامده، امّا از مفاهیم دیگری که معنای عشق را می رساند، نام برده شده است: "بعضی از مردم معبود هایی غیر از خداوند، برای خود انتخاب می کنند و آن ها را چون خدا دوست می دارند، امّا آن ها که ایمان دارند،‌ عشقشان به خدا (از مشرکان نسبت به معبوهاشان) شدید تر است".[بقره (2) آیه 165]
در این آیه شریفه، شد حبّ و علاقمندی به عشق تفسیر شده است.

سلام
در این آیه هم لفظ عشق به کار نرفته بلکه از محبت استفاده شده است

پیام;501094 نوشت:
بطور معمول آنچه در خصوص عشق آمده است یا جعلی است یا مربوط به اهل خلاف است یا ضعیف السند است.

در حالیکه ممکن است بشود گفت به وفور مثلا صدها آیه و شاید هزاران روایت از واژگانی مثل محبت یا سایر واژگان مترادف استفاده کرده اند.

آیا میتوان نتیجه گرفت ائمه از استعمال این واژه کراهت داشته اند؟ و سزاوار است ما نیز تبعیت کنیم؟

بحث کراهت یا عدم تمایل به استفاده نیست بلکه اینواژه برای آن در زمان امامان معصوم (ع) شایع بوده"
عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251)

پیام;501494 نوشت:
عشق را بیشتر لغویان فزونی دوستی یا افراط الحُب تعریف کرده اند. این کلمه را مرتبه ای افزون تر از محبت دانسته اند، به طوری که ندیدن عیوب محبوب را از لوازم عشق دانسته اند.( ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 10، ص 251)

معنی کلمه به نظر نمیرسد اشکال داشته باشد. دوست داشتن زیاد، حب زیاد، من کسانی رو دیده بودم که با کاربرد لفظ مشکل داشتند. نه معنی کلمه.
بلکه محبت زیاد و دوست داشتن زیاد ائمه رو بسیار خوب هم میدونستند.
میگفتند چون امامان معصوم از این واژه استفاده نمیکردند بلکه عشق رو مذمت کردند. ما هم حق نداریم استفاده کنیم.

پیام;501494 نوشت:
بحث کراهت یا عدم تمایل به استفاده نیست بلکه اینواژه برای آن در زمان امامان معصوم (ع) شایع بوده"

این مساله رو میشه نشون داد؟ مثلا در اشعار جاهلیت و همینطور در سه قرن نخست هجری که زمان حضور معصومین بوده؟

دوم- در صورت صدق مورد بالا، از کجا میشه نشون داد که این مساله به عرف برمیگرده؟ و معصومین با خود لفظ مخالفتی نداشته اند؟

علاّمه مجلسی(ره) می فرماید: عشق به معنای زیاده روی در دوست داشتن و محبت است. گاهی خیال می شود عشق، مخصوص علاقه داشتن به امور باطل است، به همین جهت در علاقه به خدا به کار نمی رود، اما این حدیث بر خلاف پندار مزبور است؟ آن چه در مورد مذمت و سرزنش است، ‌عشق جسمانی، حیوانی و شهوانی است و آن چه مورد مدح و ستایش قرار گرفته، عشق روحانی و انسانی می باشد. عشق نوع اوّل به مجرّد وصال و رسیدن به آن، فانی شده و از بین می رود و عشق از نوع دوم تا ابد باقی و پایدار است.[بحارالانوار، ج 67، ص 254]

سلام

دوست گرامی مرا دعلی

این لینک هم شاید کمک کننده باشد

http://www.askdin.com/thread33148.html

موضوع قفل شده است