جمع بندی ضعف سند باعث بی اعتبار شدن محتوا در دعا نیست!!!

کارشناس بحث: استاد اویس

[=Georgia]با عرض سلام و ادب خدمت دوست گرامی جناب اویس قرنی
در پاسخ به این سوال که آیا ضعف سند باعث بی اعتبار شدن محتوای ادعیه می شود، سزوار است که به فصل هشتم کتاب شریف نور علی نور تالیف استاد علامه حسن زاده آملی مراجعه نماییم که این حقیر فرازهایی از فصل مذکور را با توضیحاتی اندک محضرتان تقدیم می نمایم.

مراد از دعای ماثور آن دعایی است كه از پيغمبر و امام منقول است . و خواندن دعای غير ماثور خواه شخص را قدرت آن باشد كه از خود چنین دعایی انشاء كند , و يا ديگرى انشاء كرده است بخواند، جائز است و كسى آن را حرام ندانسته است و مانع نشده است چنانكه در ابتداى تصنيف و تاليف و وعظ و خطابه و صلوه جمعه و عيدين و نظير آنها حق سبحانه را هر كس به زبان خود حمد و ثناء مى كند و سيره علماء بر اين سارى است و آن را روا دارند.
نقل شده است که قال الوشاء : فقلت لعبد الله بن سنان : هل فى ذلك دعاء موقت ؟ قال : اما انى فقد سالت عن ذلك الصادق عليه السلام فقال : نعم , اما دعاء الشيعه المستضعفين ففى كل عله من العلل دعاء موقت , و اما دعاء المستبصرين فليس فى شىء من ذلك دعاء موقت لان المستبصرين البالغين دعاؤهم لا يحجب (نکته884 هزار و یک نکته)
در حدیث فوق امام صادق عليه السلام فرمود : دعاء موقت براى شيعه مستضعف است اما شيعه مستبصر براى او دعاء موقت نيست كه خود مى داند چه بگويد و چگونه بخواهد زيرا كه بالغ است يعنى به حد بلوغ عقلى و رشد فكرى رسيده است و به زبان آمده است و به فعليت رسيده است. و لما بلغ اشده و استوى آتيناه حكما و علما (قصص/ 15)

قرآن كريم بسيارى از غرر دعاها و حكم و كلمات برگزيدگان حق سبحانه را نقل فرموده است اين بزرگان خودشان انشا کننده آنها بوده اند و از ديگرى ذكر و دعا نگرفته اند . آرى انسان مستبصر بالغ چنين است كه خود لسان الله مى گردد و به بلوغ كمال خود مى داند كه چگونه بخواهد و بخواند و ادب مع الله را مراعات كند و او را با چه زبانى وصف كند .

[="Georgia"][="Blue"]

با عرض سلامی دوباره خدمت آقای اویس قرنی
آنچه مربوط به تخصص بنده بود در غالب یک اصل کلی در پست قبل به عرض محضر رسید اما اظهار نظر در مورد دستور العمل فوق و اینکه آیا منشا قرآنی یا روایی دارد خارج از تخصص بنده بوده و مربوط به کارشناس محترم قرآن و حدیث می باشد.
[/]

دعای صنمی قیش یک دعای بی بند واساس است که توسط غالیان جعل شده است تا باعث تفرقه شود و الا نعوذ بالله امیر المومنین علیه السلام کسی نبود که دعای بدین سبکی را بر علیه کسانی که بهشون مشورت میدهد و یاری میکند در قنوت نماز بخواند !!!! این دعا فقط در بحار الانوار به صورت حدیث مجعول و ضعیف نقل شده است که متاسفانه افراطیون به این دعای سبک دل بسته اند ...

بزرگوار سوای از اینکه دعای عظم البلا یک دعای ضعیف و مقطوع السند است ! دچار مشکل درایه نیز میباشد ! بزرگوار خداوند صرحتا میفرماید : و ما النصر الا من عند الله العزیز الحکیم ! و از سویی میفرماید : الیس الله بکاف عبده ؟؟؟ ایات قران کریم کاملا مشخص است و این دعا خلاف ایات هست و شرک بزرگی هست ! کجا حضرت محمد و علی صلوات الله علیهما فرمود : که بگویید شما دو تا مرا کفایت کنید که نصر شما مرا کافی است !!!!! اصلا کی به ما اجازه داده این گونه امور را از غیر الله و پروردگار بخواهیم ؟؟؟؟ توسل شرعی کار خوبی هست ولی توسلی که در این دعا به کار رفته توسل شیطانی هست ! توسل صحیح همان توسلی است که خداوند به ما اموخته : و استغفروا الله و استغفر لهم الرسول ..... یعنی رویشان را به سمت خدا میکنند و فقط متوجه خدا میشوند و در کنار ان از رسول خدا هم میخواهند برایشان دعا و استغفار کند ... نه اینکه مخاطب را مستقیم غیر الله قرار داده و ا ز او مستقیم خواستن و نصر و کفایت را از او طلبیدن که این شرک واضحی است !

انه من یشرک بالله فقد حرم الله علیه الجنه و ماواه النار و ما للظالمین من انصار !

با سلام
در صحیح ترین کتاب اهل سنت عمر اعتراف میکند که امیرمومنان علیه السلام به او و ابوبکر دروغ گو گنهکار حیله گر و خائن میگفته است.
زمانی که تا این مقدارش در صحیح ترین کتب اهل سنت درز کرده صحت دعای صنمی قریش هیچ بعید نیست بلکه به قرائن مختلف کاملا مورد اطمینان میباشد

دوست عزیز!
یومنون ببعض و یکفرون ببعض نباشید!

اگر در جایی فرموده "الیس الله بکاف عبده" در جای دیگر نیز فرموده: «کَفى‏ بِاللَّهِ شَهیداً بَیْنی‏ وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»

در صورتی کفایت اولیای الهی با کافی بودن خدا در تضاد است که ما کفایت آنان را به صورت عرضی و مستقل بدانیم که اگر چنین اعتقادی داشته باشیم با توحید سازگاری ندارد و از مصادیق شرک به خدا خواهد بود، ولی اگر کفایت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) را در طول آن بدانیم، نه تنها هیچ منافاتی با کفایت خداوند نداشته، بلکه در قرآن نیز بسیاری از موارد مشابه آن مشاهده می‌شود

البته کاملا بعید است که وجود مقدس امیر المومنین علیه السلام چنین القاب زشتی را به خلیفه مسلمین و کسی که او را یاری میداده و مشورت میداده بدهد ! زیرا امیر المومنین علیه السلام سکوت را بر جنگ و تخاصم ترجیه دادند ! ولی به هر حال اگر چنین روایت واحدی نقل شده روایات زیبایی هم از جمله مشورت ها و بعض خطب نهج البلاغه هست که مودت بین ایشان را اثبات میکند ... الله اعلم ...
و اما دعای عجیب که با سندی مجهول اون هم فقط در بحار الانوار ذکر شده بر فرض صحت هیچ ربطی به خلفا ندارد ! و از لحن و اداب دعا مشخص است که توسط غالیان و مفوضه جعل شده باشد

بزرگوار مغلطه نفرمایید ! بحث کفایت وجودی با کفایت در امور مادی متفاوت است ! در ایه فوق که اشاره کردید از زبان رسول خداست که میفرماید کافی است مرا که الله شاهد بر من باشد و فلانی اما کفایتی که در ایه فوق بیان شده کفایت در امور مادی از جمله شهادت و شاهد گرفتن است ! حالا کسی که نزد او علم کتاب هست هم میتواند در این کفایت سهیم باشد ولی منظور این نیست اون کفایتی که الله متعال میکند را او هم بکند ! خدا ولایت دارد پیامبر ولایت دارد امام معصوم علیه السلام هم ولایت دارد و همین طور میاد پایین تا من هم به مال و املاک خویش ولایت دارم ولی هرگز این ولایت ها با هم مساوی نیست ! این هم همین قضیه هست ! وقتی خداوند میفرماید الیس الله بکاف عبده ؟؟؟ یعنی ایا بنده را کافی نیست که خدایی که همه ابعاد وجود او را ارضا میکند یاورش باشد ... ولی متاسفانه در دعای جعلی عظم البلا نه تنها این کفایت از غیر الله طلب میکند بلکه نعوذ بالله ان ها را کافی هم میداند !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! فانکما کافیان !!!!!!
در مورد عرض و طول و این توجیهات که براه انداختند باید عرض کنم مغلطه ریزی در طرح این دیدگاه صورت گرفته و ان هم اینکه درسته پیامبر و امام هم چیزی به نام ولایت دارن ولی چه ربطی به ولایت کلیه الهی داره ؟؟؟!!! پیامبر ولایت در حد نبوت و امام در حد امامت بر امت دارد ... که متاسفانه امروز عده ای از شیعیان ما خصوصیات و حالاتی که باید به سوی الله تعالی داشته باشند را به سمت امام میکنند به بهانه اینکه ان ها در طول خدا هستند و ولایتی نعوذ بالله همچون او دارند !!!! امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو

اين دعا از متواترات تاريخ هست و در ان شكي نيست و الاخصوص لعنيه 14 بندي كه خواجه عبد الله طوسي نوشته اين موضوع را تقويت مي كند

جالب اينجا هست كه عثمان هم عايشه را كافر مي دانست و عايشه هم عثمان را، در نتيجه تكفير اين كفار از ناحيه اهل بيت امري مسجل و قطعي مي باشد كه ما منتظريم از كفر اينها دفاع كنيد

نكته دوم، مصاحبت و مشورت دليلي بر فضيلت نيست زيرا هم حضرت موسي با فرعون به نيكو سخن مي گفتند و هم از طرفي مولا علي ع خلفا را كافر و منافق مي دانستند و اين مسئله خود مويد اين بوده مشاوره دادن دليلي بر فضيلت نيست بلكه يك امر قراني مي باشد

مطلب بعدي اين هست و اگر شما هم اقامكه كنيد به سخن عمر كه گفت لو لا علي لهلك عمر، كفر عمر را ثابت كرده ايد زيرا مگر مولا علي ع خداست كه اگر نباشد عمر مي مرد؟ عمر چرا متوسل به خد نشد؟ مگر نماز نمي خواند؟ مگر در نمازش قرائت نمي كرد اياك نعبد و اياك نستعين؟ يا اينكه شايد اصلا عمر مسلمان نبوده و اين اعمال و فرائض را نمي دانسته؟

عمر بن خطاب مؤسس فرقه علی الهی

واقعا بسيار عجيب هست كه شما يك كلمه ياد گرفته ايد و مدام در همه تاپيك ها كپي پيست مي كنيد، ان هم كلمه ضعيف و مقطوع، حالا ما مي مانيم تا مقطوع بودن انرا ثابت كنيد حال انكه اين هم از متواترات هست

اگر نصرت و پيروي از ان خدا هست و اگر خداوند ما را كفايت مي كند چرا خود خداوند به غيرش متوسل شده است؟ :khaneh:

و ما ارسلناك بالحق بشيرا و نذيرا

مطلبي بگويد كه بعدا خودتان در ان گير نكنيد

جالب اينجاست مولايتان عمر بن خطاب چنين چيزي را اقرار كرده است

لو لا سيف عليا لما قام عمود الاسلام، گويا شمشير مولا علي ع بوده كه عامل استواري اسلام بوده و نه قدرت الهي،

از كفر عمر دفاع كن

خود خدا به ما دستور داده است

وابتغوا اليه الوسيله

پس از كفر ، عايشه دفاع كن

اهل سنت قبر پرستی می كنند + كليپ

وقتي كه ابوبكر، يا محمد مي گويد

تبرک به پشکلهای شتر عایشه+سند

عایشه و دستور به توسل قبر پيامبر ص

توسل اصحاب به قبر رسول خداص

مطلب در اين باب بسيار زياد هست براي هدايت خودتان به لينك زير رجوع كنيد

توسل، تبرك، شفاعت و عزاداري

نكند از منظر شما حضرت يوسف هم كافر بوده كه متوسل به پيراهنش شد؟

يا اينكه شما هم حتما كافر هستيد كه به قرص متوسل مي شويد و به جاي يا الله مي گويد يا دكتر؟ چرا از اذكار استفاده نمي كنيد؟ الا بذكر الله تطمئن القلوب

آیا اهل بیت ع گفته اند که ما وسیله هستیم ؟ +سند

بنده تحدي مي كنم، اگر غيرت در وجودتان هست، روايت مشاوره مولا علي ع را بياوريد تا بنده در همين جا رسوايت كنم

اما اگر دوست داريد از نهج البلاغه با شما سخن بگويم روايت شقشقيه و طالوتيه بسيار كاربردي هست :khaneh:

سند شقشقیه

انچه كه از متواترات تاريخ هست، كافر بودن خلفا مي باشد كه از طريق مولا علي ع ثابت هست

مولا علي ع و خلفا در يك نگاه

اين القاب اصلا زشت نيست زيرا پيغمبر فرمود اگر كسي اين القاب را داشته باشد منافق خالص هست :khaneh:

حدثنا قَبِيصَةُ بن عُقْبَةَ قال حدثنا سُفْيَانُ عن الْأَعْمَشِ عن عبد اللَّهِ بن مُرَّةَ عن مَسْرُوقٍ عن عبد اللَّهِ بن عَمْرٍو أَنَّ النبي صلى الله عليه وسلم قال أَرْبَعٌ من كُنَّ فيه كان مُنَافِقًا خَالِصًا وَمَنْ كانت فيه خَصْلَةٌ مِنْهُنَّ كانت فيه خَصْلَةٌ من النِّفَاقِ حتى يَدَعَهَا إذا أؤتمن خَانَ وإذا حَدَّثَ كَذَبَ وإذا عَاهَدَ غَدَرَ وإذا خَاصَمَ فَجَرَ.

از عبد الله بن عمر نقل شده است که رسول خدا (ص) فرمود: چهار ويژگي است که اگر همه آن‌ها در شخصي باشد، منافق خالص است و هر گاه يکي از اين ويژگي‌ها
در شخصي باشند، يک خصلت از منافقين را دارد تا زماني که آن را رها کند : هر گانه امانتي به او سپرده مي‌شود، خيانت مي‌کند، هر وقت سخن مي‌راند، دروغ
مي‌گويد؛ هر زمان تعهد مي‌دهد نيرنگ مي‌کند و هر وقت با کسي دشمني مي‌کند، دست به کارهاي ناشايست مي‌زند.

صحيح البخاري، کتاب الإيمان، بَاب عَلَامَةِ الْمُنَافِقِ ، ح33 و 34.

از منافق بودن خلفايت دفاع كن

نكته دوم اين هست خداوند تعابير از اين زيبا تر هم براي دشمنانش بكار برده است مانند كلاب، حمار، كالانعام بل هم اضل لذا سخنان مولا علي ع در طول قران مي باشد

در پايان من از شما سوال مي كنم، اگر مولا علي ع به خلفا مشورت داده است، و انها را دوست داشته پس چرا در جنگ هاي انها شركت نكرده است؟

آیا حضرت علی در جنگ های خلفا شرکت کرده

اميدوارم بياييد از كفر خلفا دفاع كنيد

عمق فاجعه انزماني بيشتر مي شود كه قران مهر بطلان بر ياوه هاي شما مي زند و با وجود ايه 55 مائده ادعايتان را باطل و مطرود مي نمايد

اگر ولايت خدا با ولايت پيغمبر متفاوت هست چرا خداوند ولايت خود را از انها تفكيك ننموده است؟

انما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا الذين يقيمون الصلاه و يوتون الزكاه

لذا اگر اين ولايت با هم متفاوت بوده است خداوند بايد براي هر كدام ولي جداگانه اي را استعمال مي نمود و عدم استعمال خود مويد يكي بودن ان هست زيرا همه انها متسق به همان منبع اصلي فيض هستند

جناب عمري، مجدد سوال مي كنم اگر خدا ما را كفايت مي كند براي چه پيغمبر را رحمت للعالمين قرار داده است؟ چرا دستور به توسل غيره الله مي دهد/

وما ارسلناك الا رحمت للعالمين

كسي كه رحمتي هست براي همه جهانيان، نشان و حاكي از ان هست كه اين رحمت در تمامي اعصار بر ما مترتب هست و وجود او برايمان رحمت الهي بهمراه خواهد اورد، حال وقتي خدا ارحم الراحمين هست براي جه نزد ما رحمت للعالمين فرستاده است؟ زيرا اين رحمت كانالي ميانبر براي ما به جهت رسيدن به ان لقا الله مي باشد

دوست عزیز شما ظاهرا کاملا با فرهنگ ائمه معصومین بیگانه اید یا اینکه خودتان را به کوچه عمر چپ میزنید. خود اهل سنت این روایت را قبول دارند آن وقت جنابعالی دایه مهربانتر از مادر (وهابی) شده اید
آن روایت های زیبا هم که ادعا میفرمایید ، همراه با سند بیاورید

ای پیامبر و ای علی که درود خدا بر شما باد ، شما و پیروی از راهتان برای سعادت دنیا و آخرت من کافی است.
این همان چیزی است که در دعای مربوطه آمده است .
حالا بفرمائید اشکال این جمله کجاست و چه ارتباطی به شرک دارد؟؟!

[=Georgia]

با عرض سلام و ادب خدمت شیخ جوانی از عالم مقدس ملکوت
در باب ادراک اسرار و رمز آیات و روایات و فهم لطائف ادعیه از شما که سالیانی در حوزه علمیه مشغول به تحصیل علوم و معارف الهیه هستید انتظاری بیش از اینها می رود که البته این نوع فرمایشات شما بیشتر ناشی از عدم معرفت کامل به جایگاه و مقام انسان کامل است تا تردید در صدور این ادعیه یا تشکیک در سند این احادیث.
بنده حقیر بررسی سند این دعای شریف را به کارشناسان حدیث واگذار می کنم که البته پیش از این نیز این مطلب در کانون گفتگوی قرآنی در تاپیک http://www.askquran.ir/thread11524-2.html مورد بررسی قرار گرفته است.
اما لازم است در ذیل مطالبی که «شیخ جوانی» از «عالم مقدس ملکوت» بیان فرمودند نکاتی را عرض کنم که مورد استفاده ایشان و دیگر خوانندگان گرامی این تاپیک قرار گیرد:
اول اینکه ادعيه که بیانگر مقامى از مقامات انشائى و علمى ائمه دين اند حائز لطائف شوقى و عرفانى و مقامات شهودى اند و دقایق و لطایفی که در ادعيه نهفته است در روايات وجود ندارد زيرا در بیان روايات، این مردم هستند که مخاطب امامند و امام با ایشان به فراخور عقل و فهم و ادراك و معرفتشان سخن مى گوید چنان که رسول الله صلى الله عليه و آله فرمود: «انا معاشر الانبياء أمرنا أن نكلم الناس على قدر عقولهم» یعنی ما عموم انبیا ماموریم که با مردم به اندازه قدرت ادراک عقلیشان سخن بگوییم. لذا هر حقیقتی را نمی توان به صاحبان عقل ناقص عرضه نمود. اما در ادعيه و مناجات ها، ائمه اطهار علیهم السلام با جمال و جلال مطلق و محبوب و معشوق حقيقى مشغول به راز و نياز بودند لذا آنچه در نهان خانه سر و نگار خانه عشق و بيت المعمور قلب خود داشتند به زبان آوردند.
دوم اینکه یکی از مقامات انسان کامل در سیر صعودی مقام صادر اول است که در تمامی اسما و صفات کمالی عدیل ذات اقدس الهی است جز آنکه حق سبحانه و تعالی همه کمالات را بالذات داشته و انسان کامل بذات الله. آری انسان کامل جامعترین و کاملترین منبع فیض الهی است که در همه عوالم هستی خلیفه الله و محل مشیه الله و غایت حرکت وجودی و ایجادی حق است. آنچه در این گفتار قابل اهتمام است آن است که انسان کامل برزخ جامع بین حق و خلق است یعنی از جهاتی شبیه به خلق و از جهاتی دیگر شبیه حق است. از آن حیث که شبه حق است مستانه ندای انا الکرسی و انا القلم و انا العرش سر می دهد و از آن جهت که داغ خلق بر جبین دارد ناله انا المذنب و انا العاصی و انا الحقیر بر زبان دارد. آنگاه که نبی و امام را به اکفیانی فانکما کافیان و انصرانی فانکما ناصران خطاب می کنی متمسک به وجه حقی نبی و امام هستی که وجهی رو به جانب حق دارند و آنگاه که دوشادوش امام در دعای کمیل ندای ظلمت نفسی بر زبان داری از وجه خلقی امام برای طی پلکان انسانیت بهرمندی می شود. پس خوب بنگر که خود در چه رتبه و مقامی هستی که با همان رتبه و مقام امام هم دوش و هم مشربی.
سوم اینکه در فراز های اولیه این دعای شریف بارها به بالذات بودن کمالات الهی و استعانت از ذات کبرایی تصریح نموده ای آنجا که در ابتدای دعا ذات الهی را خطاب نموده و می گویی الهی عظم البلا... و در ادامه می گویی وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ یعنی خدایا این تویى که یاور منی و زاری و شکوه من بسوى تو است و اعتماد و تکیه من چه در سختى و چه در آسانى بر تو است ...لذا با این همه تصریحات در صدر این دعا، این اشکال که کلمه «اکفیانی فانکما کافیان» و «انصرانی فانکما ناصران» منافات با کریمه «الیس الله بکاف عبده» دارد و یا موجب شرک و الحاد می شود، کاملا بی معنا و دور از خرد ورزی است. خصوصا که در صدر این دعا باز هم تاکید شده است که خداوندا آنان(پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام) زمامدارانى هستند که پیرویشان را تو بر ما واجب کردى و منزلتشان را به ما شناساندى...
توصیه حقیر به شیخ جوان این است که در صراط معرفت به منزلت والای پیامبر اکرم صلی الله و علیه و آله وسلم و امامان معصوم مردانه قدم برداشته و جان را از هرچه حجاب مشاهده پری طلعتان است بزداید که شرط اصلی دیدار یار، زدایش آیینه دلدار و تصحیح کردار و دوری از اغیار است که آن نیز در گرو معرفت درست نفس ناطقه انسانی و شناسایی حقیقی گوهر آدمیت است.
مباد در این ره مبتلای به زنگار گردی و از وصال ذوالجمال ناکام شوی...

[="Georgia"][="Blue"][=georgia]از برادران بزرگوارم آقایان [=georgia]عالم مقدس ملکوت[=georgia] و [=georgia]kheymegahabalfazl[=georgia][h=1][=georgia]استدعا دارم در بیان نظریان خود و نقد فرمایشات دیگران جانب ادب و احترام را مراعات فرمایند چرا که ما بیش از آنکه با زبان و گفتارمان درصدد اشاعه فرهنگ اهل بیت علیهم السلام و دفاع از شریعت مطهره باشیم با کردار و رفتارمان مبین کیش و آیین خود هستیم .
[/h]بدیهی است ادامه این روند موجب انسداد این تاپیک و محرومیت جمعی از بهره وری علمی می شود.

[="Georgia"][="Blue"]جمع بندی
سوال
آیا ضعف سند و منبع دعا، باعث عدم اعتبارش میشود؟

پاسخ
[=Georgia]در پاسخ به این سوال سزوار است که به فصل هشتم کتاب شریف نور علی نور تالیف استاد علامه حسن زاده آملی مراجعه نماییم که بنده فرازهایی از فصل مذکور را با توضیحاتی اندک محضرتان تقدیم می نمایم.

مراد از دعای ماثور آن دعایی است كه از پيغمبر و امام منقول است . و خواندن دعای غير ماثور خواه شخص را قدرت آن باشد كه از خود چنین دعایی انشاء كند , و يا ديگرى انشاء كرده است بخواند، جائز است و كسى آن را حرام ندانسته است و مانع نشده است چنانكه در ابتداى تصنيف و تاليف و وعظ و خطابه و صلوه جمعه و عيدين و نظير آنها حق سبحانه را هر كس به زبان خود حمد و ثناء مى كند و سيره علماء بر اين سارى است و آن را روا دارند.
نقل شده است که قال الوشاء : فقلت لعبد الله بن سنان : هل فى ذلك دعاء موقت ؟ قال : اما انى فقد سالت عن ذلك الصادق عليه السلام فقال : نعم , اما دعاء الشيعه المستضعفين ففى كل عله من العلل دعاء موقت , و اما دعاء المستبصرين فليس فى شىء من ذلك دعاء موقت لان المستبصرين البالغين دعاؤهم لا يحجب (1)
در حدیث فوق امام صادق عليه السلام فرمود : دعاء موقت براى شيعه مستضعف است اما شيعه مستبصر براى او دعاء موقت نيست كه خود مى داند چه بگويد و چگونه بخواهد زيرا كه بالغ است يعنى به حد بلوغ عقلى و رشد فكرى رسيده است و به زبان آمده است و به فعليت رسيده است. و لما بلغ اشده و استوى آتيناه حكما و علما (2)

قرآن كريم بسيارى از غرر دعاها و حكم و كلمات برگزيدگان حق سبحانه را نقل فرموده است اين بزرگان خودشان انشا کننده آنها بوده اند و از ديگرى ذكر و دعا نگرفته اند . آرى انسان مستبصر بالغ چنين است كه خود لسان الله مى گردد و به بلوغ كمال خود مى داند كه چگونه بخواهد و بخواند و ادب مع الله را مراعات كند و او را با چه زبانى وصف كند .

پینوشت
1-[=Georgia]نکته884 هزار و یک نکته علامه حسن زاده آملی
2-قصص/ 15