بررسی یک فضیلت تاریخی از جناب ابوبکر

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
بررسی یک فضیلت تاریخی از جناب ابوبکر

[=&quot]در مرقاه الوصول ص 112 آمده حکيم ترمذي آورده است: که[/][=&quot] رزق‏الله بن موسي باجي بصري ما را گزارش کرد از زبان مومل به اسماعيل عدوي بصري و او از زبان حماد بن سلمه و اواز زبان سعيد بن جمهان بصري و او از [/][=&quot]«[/][=&quot]سفينه»برده «ام سلمه» که گفت: چون رسول خدا (ص) نماز بامداد را مي گزارد روي به يارانش مي کرد و مي گفت‏کداميک از شما ديشب خوابي ديده ايد؟تا يکروز که نماز بامداد را بگزارد روي بياران کرد و پرسيد کداميک از شما ديشب خوابي ديده ايد . مردي گفت اي رسول خدا من ديدم که گويا ترازوئي‏از آسمان آويختند و ترا در يک کفه آن‏نهادند و ابوبکر را در کفه ديگر پس توبر ابوبکر چربيدي پس تو را برگرفتند و ابوبکر را بجاي خود نهادند سپس عمر را آوردند و در کفه ديگر نهادند و او رابه ابوبکر سنجيدند پس بوبکر بر عمر بچربيد آنگاه عمر را بجاي خود رها کرده ابوبکر را برگرفتند و عثمان را آورده و بجاي وي در کفه ديگر گذاشتند پس عمر بر عثمان بچربيد و سپس عمر رابرگرفته و عثمان را بجاي خود رها کردند و علي را آوردند و در کفه ديگرنهادند پس عثمان بر علي بچربيد و آنگاه ترازو را بر داشتند، رسول خدا(ص) از شنيدن اين خواب چهره اش دگرگون شد و سپس گفت سي سال خلافت پيامبرانه است و سپس پادشاهي .[/]

[=&quot]ميانجيان زنجيره گزارش: [/]

[=&quot]1- رزق الله بصري متوفي 256 يا 260 . اندلسي‏گفته هر چند او خود نيکمردي بي عيب است ولي احاديثي نکوهيده روايت کرده.[=&quot][1][/] [/]

[=&quot]2- مومل عدوي‏بصري متوفي206 . ابو حاتم گفته ایشان ،راستگو بوده و در سنت سرسختي داشته ولي بسيار جاها لغزيده و بخاري گفته حديث وي نکوهيده است و يعقوب بن سفيان گفته شيخي جليل و سني است که شنيدم سليمان بن حرب ستايش هاي نيکوئي از او مي کرد، و استادان ما سفارش او را بسيار مي کردند مگر اين که حديث او به حديث يارانش نمي ماند و اهل دانش بايد از پذيرفتن حديثش باز ايستند زيرا او از استادان موثقش‏احاديثي نکوهيده نقل کرده واين سخت تر است زيرا اگر او اين سخنان نکوهيده را از مردان ضعيف القول نقل مي کرد او را معذور مي داشتيم و ساجي گفته هر چند راستگو است ولي بسيار جاها لغزيده و پندارهائي بي پايه دارد که شرح آن بدرازا مي کشد، و ابن سعد و دار قطني گفته اند وي بسيار مي لغزيده و مروزي گفته هر گاه حديثي را تنها او روايت کرده باشد بايد در پذيرفتن آن متوقف شد و باز ايستاد زيرا او حافظه‏ بسيار بدي داشته و لغزش هاي فراوان کرده است .[=&quot][2][/][/]

[=&quot]3- سعيد بن جمهان بصري متوفي . 136 ابو حاتم گفته: حديث وي را بايد نوشت ولي نشايد پشتوانه روشنگري گرفت . و ساجي گفته: حديث وي شايسته پيروي نيست .[=&quot][3][/] [/]

[=&quot]اميني گويد: واي بر کم فروشان آنانکه چون از مال مردم براي خود بردارند پيمانه را تمام مي گيرند و چون از مال خود براي ايشان بکشند و پيمانه کنند به آنان زيان مي زنند آيا اينان گمان نمي برند که در روزي بزرگ برانگيخته خواهند شد؟ همان روزکه مردم در برابر پروردگار جهانيان مي ايستند . اين ترازوئي که بصري ها آورده اند و از آسمان بصره آويخته شده، چشمه اي در منجم آن است و اصلاهم ميزان نيست تا دو کفه اش هماهنگ باشد زبانه آن هم کجي دارد، بگو آيابرابرند کساني که مي دانند و آنان که‏نمي دانند؟ بگو آيا کور و بينا برابرند يا آيا روشني و تاريکي با يکديگر برابر است؟[/]

[=&quot] در ترازوي دادگري‏و انصاف چگونه رسول خدا (ص) را - با آن برترين پايگاهها - در يک کفه مي نهند و پسر بوقحافه را - که جز بوبکر چيزي نيست در کفه ديگر؟ کدام خوي هاي بزرگوارانه و کدام روحيات پاک و کدام منش هاي برتر و کدام حکمت‏هاي علمي يا عملي و کدام دانش ها و آگاهي ها پيشرو و کدام بينائي نافذ وکدام و کدام . . . در کفه اي که بوبکر باشد هست تا او را در برابر پيامبر نهند؟ و آيا اين سنجش را اصلا وجدان و منطق مي پذيرد تا[/][=&quot]بگوئيم يکي از دو کفه ترازو بر ديگري چربيده است؟ اين گروه را چه شده است که هيچ سخني را در نمي يابند. وانگهي چه شده که ابوبکر بر عمر چربيده با آنکه اين دو در همه فضائلي‏که در روزهاي زندگاني داشته اند نظيرهمديگرند مگر اينکه فتوحات عمر و دستي که در گستردن قلمرو اسلام در گوشه و کنار جهان داشته فراموش شدني نيست و براي هميشه در صفحات تاريخ ياد آن خواهد رفت پس، از اين نظر اگر با ترازوئي غير معيوب بسنجش پردازيم فضيلت رجحان از آن اوست – نه ا‏بوبکر -[/][=&quot]و چه شده که ميان نبي اعظم واميرمومنان در اين ترازو و سنجش، جدائي افتاده با آنکه بنص قرآن کريم او روان وي (ص) است و بداوري نامه ارجمند خدا از همه گناهان بدور است وارث دانش او است و دروازه شهر حکمتش، همتاي قرآن است و جانشين پيامبر اسلام بدليل آنکه پيامبر (ص) فرمود: من دو جانشين ميان شما مي گذارم نامه خدا و عترت - اهل بيت - خودم کدام فضيلت بزرگ در عثمان بوده است که آن را در ترازو نهند و به ياري آن، وي را از علي که دومي رسول خدا (ص) در برتري هاي اوست برتر انگارند؟ [/]


[=&quot][1][/] [=&quot]-[/][=&quot]تهذيب التهذيب،ج3 ص 2273 [/]

[=&quot][2][/] [=&quot]-[/][=&quot]ميزان الاعتدال ج2 ص 221 ، تهذيب‏ التهذيب،ج 10 ص 3813 [/]

[=&quot][3][/] [=&quot]-[/][=&quot]ميزان‏الاعتدال، ج1 ص 377 ؛تهذيب التهذيب ،ج 4 ص 14[/]