جمع بندی شبهات داستان آدم و حوا

تب‌های اولیه

51 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
شبهات داستان آدم و حوا

با سلام
امروز تو دانشگاه سر کلاس اندیشه اسلامی موضوعی مطرح شد که من فکر میکردم اصلا پیچیده نیست ولی بعد که استاد بازش کردند من خیلی سوال تو ذهنم به طور عجیبی بوجود اومد!
موضوع در رابطه با شبهات بود که امروز سراغ این قسمتش رفتیم:

"نافرمانی ادم و حوا"
اولین سوالی که دارم اینه که:منظور از اینکه ادم و حوا در بهشت نزولی بودند نه در بهشت صعودی چی هست؟
استاد گفتند بهشت از دو کلمه به + هشت تشکیل شده..... "به: به معنی بهترین و هشت: به معنی قرار گرفتن چیزی در بهترین جایگاه"
پس کلمه ی جهنم چطور؟ مگه جهنم سزای کسانی نیست که اعمال بد مرتکب شدند؟ مگه بهترین جایگاه گناهکارها محسوب نمیشه؟ پس چرا اسمش جهنم هست؟

ثانیا استادمون گفتن درخت ممنوعه ای که خداوند به حضرت ادم فرمان داد که "لا تقربا هذه الشجره" این درخت منظور علوم اهل بیت هست....
ایا واقعا همینطوره؟ اخه درخت سیب چطور میتونه به علوم اهل بیت ربط داشته باشه؟
سوالاتم زیاده ولی فعلا همین ها رو عنوان میکنم

با تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

بقیع غریب;499407 نوشت:

"نافرمانی ادم و حوا"
اولین سوالی که دارم اینه که:منظور از اینکه ادم و حوا در بهشت نزولی بودند نه در بهشت صعودی چی هست؟

با سلام و درود

نمی دانم منظور استاد شما از بهشت صعودی و نزولی چیست. بهتر بود از خودشان می پرسیدید.

البته ممکن است ایشان اشاره به همان بهشت دنیوی داشته باشند یعنی آدم علیه السلام در بهشت دنیوی بوده نه بهشت موعود؛ زیرا بهشتى كه آدم و همسرش در آن ساكن شدند، آن بهشتى نبود كه خداوند بر اهل ايمان وعده كرده است و به آن «جنة الخلد» يا بهشت جاويدان گفته مى ‏شود.

مواردی را می توان به عنوان شاهد برای این نظریه آورد:

1. كسى كه وارد آن بهشت شود ديگر از آن خارج نخواهد شد و آدم و حوا از بهشت بيرون شدند.

2. در بهشت جاويدان، امر و نهى در كار نيست، در حالى كه آدم و حوا در آن بهشت از خوردن شجره نهى شدند.

3. یكی دیگر از خصوصیات بهشت جاودان این است كه شیطان و وسوسه های شیطانی و به طور كلی، نافرمانی خداوند در آن جایی ندارد. بهشت آخرت از هر آلودگی و رنگ غیر خدایی پاك و مبرا است.

4. آدم خود مى ‏دانست كه آن بهشت بهشت جاويدان نيست و لذا در وسوسه ‏اى كه شيطان كرد به آدم اظهار داشت كه اگر از ميوه شجره ممنوعه بخورد، در آن بهشت جاويدان خواهد ماند.

5. در اول خلقت آدم، خداوند فرمود من در روى زمين خليفه‏ اى خلق مى ‏كنم، و در چند آيه گفته شده كه خميرمايه آدم از گل و خاک چسبنده متعفن بوده، و اين نشان مى‏ دهد كه بدون شک آدم در همين كره خاكى و در روى زمين آفريده شده است و اگر بهشت در آسمان بود بايد آدم از زمين به آسمان برده مى‏ شد و اين خلاف ظاهر است، و در هيچ آيه ‏اى به آن اشاره نشده است.

6. روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام بر همین مطلب ظهور بلکه تصریح دارند، مانند:
"سألت ابا عبد الله (علیه السلام) عن جنة آدم. فقال: جنة من جنان الدنيا يطلع عليه الشمس و القمر. و لو كانت من جنان الخلد، ما خرج منها أبدا"
راوی می گوید: از حضرت صادق علیه السلام در مورد بهشتى كه حضرت آدم علیه السلام در آن بوده سؤال كردم. حضرت فرمودند: آن باغى است از باغ هاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدم از آن خارج نمى شد. (كافى، ج 3، ص 247، حديث 2)

[="Tahoma"]

بقیع غریب;499407 نوشت:

استاد گفتند بهشت از دو کلمه به + هشت تشکیل شده..... "به: به معنی بهترین و هشت: به معنی قرار گرفتن چیزی در بهترین جایگاه"
پس کلمه ی جهنم چطور؟ مگه جهنم سزای کسانی نیست که اعمال بد مرتکب شدند؟ مگه بهترین جایگاه گناهکارها محسوب نمیشه؟ پس چرا اسمش جهنم هست؟

در قرآن و لسان دین، در باره بهشت با تعابیری مانند «جَنَّة» و «فِرْدَوْس‏» یاد می شود، لذا بهشت، برگردان و ترجمه فارسی «جنت» است.

استاد شما تحلیلی از این تعبیر بهشت فارسی و علت نامگذاری آن بیان نموده است، لذا مربوط به زبان فارسی است، نه قرآن و کلام الهی.

البته در مورد جهنّم گفته شده که به معنای چاه عميق است، و جهنّم بواسطه عميق بودن جهنّم خوانده شده است.(قاموس قرآن، ج ‏2، ص 84)

[="Tahoma"]

بقیع غریب;499407 نوشت:

استادمون گفتن درخت ممنوعه ای که خداوند به حضرت ادم فرمان داد که "لا تقربا هذه الشجره" این درخت منظور علوم اهل بیت هست....
ایا واقعا همینطوره؟ اخه درخت سیب چطور میتونه به علوم اهل بیت ربط داشته باشه؟

در اين كه آن درخت ممنوعه چه بوده اختلاف است:

خوشه گندم، درخت انگور، درخت انجير، درخت كافور، کنایه از درخت علم خير و شرّ، و درختى كه ملائكه از ثمره ‏اش خوردند و جاودانى شدند، از مواردی است که مفسران برای آن درخت ممنوعه برشمرده اند. (مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏1، ص 195)

نکته:

از آن جا كه خداوند نوع آن درخت را تعيين نكرده، لزومى ندارد كه ما تعيين كنيم، ولى ظاهر بعضى از آيات دلالت دارد كه آن درخت درختى بوده كه با خوردن از آن زشتی ها آشكار مى‏ شد:

«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»؛ از آن خوردند پس زشتی هاى آن ها آشكار شد. (طه، 12)

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما»؛ پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا بعضى از زشتيهاى آنها آشكار شود. (اعراف، 20)

با توجه به اين آيات مى‏توان گفت كه آن درخت باعث نوعى آگاهى و علم مى ‏شد.

[="Tahoma"][="Navy"]

بقیع غریب;499407 نوشت:
با سلام
امروز تو دانشگاه سر کلاس اندیشه اسلامی موضوعی مطرح شد که من فکر میکردم اصلا پیچیده نیست ولی بعد که استاد بازش کردند من خیلی سوال تو ذهنم به طور عجیبی بوجود اومد!
موضوع در رابطه با شبهات بود که امروز سراغ این قسمتش رفتیم:

"نافرمانی ادم و حوا"
اولین سوالی که دارم اینه که:منظور از اینکه ادم و حوا در بهشت نزولی بودند نه در بهشت صعودی چی هست؟
استاد گفتند بهشت از دو کلمه به + هشت تشکیل شده..... "به: به معنی بهترین و هشت: به معنی قرار گرفتن چیزی در بهترین جایگاه"
پس کلمه ی جهنم چطور؟ مگه جهنم سزای کسانی نیست که اعمال بد مرتکب شدند؟ مگه بهترین جایگاه گناهکارها محسوب نمیشه؟ پس چرا اسمش جهنم هست؟

ثانیا استادمون گفتن درخت ممنوعه ای که خداوند به حضرت ادم فرمان داد که "لا تقربا هذه الشجره" این درخت منظور علوم اهل بیت هست....
ایا واقعا همینطوره؟ اخه درخت سیب چطور میتونه به علوم اهل بیت ربط داشته باشه؟
سوالاتم زیاده ولی فعلا همین ها رو عنوان میکنم

با تشکر


سلام
بهشت کلمه فارسی و جهنم کلمه ای عربی است و تصور لزوم ربط ریشه های این دو به هم درست نیست
و اما درخت ممنوعه در روایات معانی دارد از جمله گندم و غیره
اما به نظر بنده منظور از شجره شجره ذریه است که با عمل جنسی ایجاد میشود و عمل جنسی فعلی نفسانی است که آدم را از فضای لاهوت به ناسوت می کشاند و به دار ماده و آثارش گرفتار می کند و گندم از جمله مواد غذایی است که در تقویت بنیه جنسی موثر است
فرمان دوری از درخت یک توصیه بوده برای باقی ماندن آدم و حوا ع در فضای معنوی لاهوت هرچند به حکم خلافت فی الارض بالاخره این دو باید از خود اثر ( فرزندان ) را باقی می گذاردند و به وادی تولید نسل قدم می گذاشتند
یا علیم[/]

سلام. در حدی نیستم که بخوام پاسخ بدم. پس چیزی که به ذهنم رسیده رو به صورت پرسشی مطرح میکنم به امید دریافت پاسخ:
آیا ممکن است که آدم و حوا در آغاز دو جنبه از یک وجودِ واحد بوده باشند، و بعد ابلیس از طریق بُعدِ حسی آن وجودِ واحد (حوا) بُعدِ عقلانی آن وجودِ واحد (آدم) را تحریک کرده باشد که جدا شوند و از لاهوت به ناسوت بیایند تا به دو جنس نر و ماده تبدیل شوند تا بوسیلۀ حس شهوت (به معنای خواستن شدیدِ نیمۀ گم شده) تولید مثل کرده (و عورت های آنان پدیدار شد) و ائمۀ اطهار ذریۀ آنان باشند (شجرۀ--->) و جاودان شوند(--->خُلد)؟ (البته برای این جاودان شدن باید بها بپردازند و از زشتی های عالم ناسوت که درش هبوط کردند بگذرند و صاف و پاک و خالص شده و دوباره با نیمۀ گمشده شان در عالم لاهوت به وحدت وجود برسند تا بتوانند به جبروت پرواز کرده و به لقاء الله رسیده و جاودان شوند) (آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند)
لطفا به نظرات خام من نخندید و اشتباهاتم را اصلاح فرمایید. ممنونم.

بقیع غریب;499407 نوشت:
امروز تو دانشگاه سر کلاس اندیشه اسلامی موضوعی مطرح شد که من فکر میکردم اصلا پیچیده نیست ولی بعد که استاد بازش کردند من خیلی سوال تو ذهنم به طور عجیبی بوجود اومد!
موضوع در رابطه با شبهات بود که امروز سراغ این قسمتش رفتیم:

سلام

به هشت یک کلمه اوستائی است و میتواند معنی قرا دادن بدهد و جهن نم نیز میتواند معنی جائی که در اب میگریزد باشد .
و اما بهشت جائی است که خداوند انسان را در ان قرار میدهد نه انکه خود میرود چرا که اگر خدا ما را به خود واگذارد همگی در چاه دوزخ سقوط میکنیم .
و درختی که خداوند انسان را از ان منع نمود درخت بی ریشه گناه و نا فرمانی است .
و دوزخ چاه عمیقی است که انسان بواسطه گناه در لب پرتگاه ان قرار میگیرد و خدا انسان را از سقوط در ان نگاه میدارد ولی صد حیف که انسان لجوج انقدر اسرار بر گناه میکند تا سرانجام خدا اورا به حال خود رها نموده و خود موجب سقوط خود میشود
و بهشت صعودی از اینروست که خدا انسان را بموجب قبولی در ازمونهایش او را تعالی میدهد تا به ان راه یابد و بهشت نزولی بهشت روی زمین است که خداوند بموجب ذات بالقوه انسان او را لایق ان دانسته و او را در ان قرار داده است .

میقات;500036 نوشت:
نمی دانم منظور استاد شما از بهشت صعودی و نزولی چیست.

سلام خدمت شما کارشناس محترم
گفتند: بهشت نزولی بهشت قبل از مرگ هست و بهشت صعودی بهشت بعد از مرگ....
درسته؟
اگه درسته بهشت قبل از مرگ و بعد از مرگ یعنی چی؟:Gig:

محی الدین;500080 نوشت:
آدم را از فضای لاهوت به ناسوت می کشاند

سلام
ببخشید من نمیدونم معنی این جملتون چیه....
میشه مختصر توضیح بدین؟

بقیع غریب;500129 نوشت:
سلام
ببخشید من نمیدونم معنی این جملتون چیه....
میشه مختصر توضیح بدین؟

ناسوت و ملکوت و لاهوت و جبروت ترتیب عوالم میباشند. ناسوت یا مُلک همین عالم طبیعت است که درونش هستیم. کلمۀ ملکوت از مُلک میاید که بوسیلۀ «وت» به نهایت خود میرسد. (به معنی اداره شده بدست پرودگار در نهایت حد آن، مثل کلمۀ برهوت که «وت» آن باعث شده به معنی "نهایت خشک بودن" برسد.) لاهوت عالمی است شامل صفات و ذات که درجۀ بالاتری دارد. و جبروت عالمی است شامل فقط ذات که بالاترین درجۀ عالم است و در آنجا میتوان به لقاء الله رسید. انسان با توجه به اعمال خود و تمیزی یا کثیفی باطن خود در این عوالم ساکن است. (پس معلوم میشود ما چقدر کثیفیم!)
در درس «تفسیر موضوعی قرآن کریم» ترتیب این عوالم به صورت جزئی توضیح داده شده است.

[="Tahoma"]

abdolifard;500090 نوشت:
سلام. در حدی نیستم که بخوام پاسخ بدم. پس چیزی که به ذهنم رسیده رو به صورت پرسشی مطرح میکنم به امید دریافت پاسخ:
آیا ممکن است که آدم و حوا در آغاز دو جنبه از یک وجودِ واحد بوده باشند، و بعد ابلیس از طریق بُعدِ حسی آن وجودِ واحد (حوا) بُعدِ عقلانی آن وجودِ واحد (آدم) را تحریک کرده باشد که جدا شوند و از لاهوت به ناسوت بیایند تا به دو جنس نر و ماده تبدیل شوند تا بوسیلۀ حس شهوت (به معنای خواستن شدیدِ نیمۀ گم شده) تولید مثل کرده (و عورت های آنان پدیدار شد) و ائمۀ اطهار ذریۀ آنان باشند (شجرۀ--->) و جاودان شوند(--->خُلد)؟ (البته برای این جاودان شدن باید بها بپردازند و از زشتی های عالم ناسوت که درش هبوط کردند بگذرند و صاف و پاک و خالص شده و دوباره با نیمۀ گمشده شان در عالم لاهوت به وحدت وجود برسند تا بتوانند به جبروت پرواز کرده و به لقاء الله رسیده و جاودان شوند) (آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند)
لطفا به نظرات خام من نخندید و اشتباهاتم را اصلاح فرمایید. ممنونم.

با سلام و درود

در قرآن نیامده که شیطان توسط حوا، آدم را فریب داد، بلکه آمده:

«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»؛ ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: اى آدم! آيا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟! (طه، 120)

«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. (بقره، 36)

از طرفی عالم لاهوت عالم ربوبی و الوهیت است و آدم و حوا که نمی توانسته اند به چنین عالمی راه یافته باشند.

لذا این مطالب صحیح نیست و پشتوانه قرآنی و عقلی ندارد.

[="Tahoma"]

بقیع غریب;500126 نوشت:
سلام خدمت شما کارشناس محترم
گفتند: بهشت نزولی بهشت قبل از مرگ هست و بهشت صعودی بهشت بعد از مرگ....
درسته؟
اگه درسته بهشت قبل از مرگ و بعد از مرگ یعنی چی؟:Gig:

با سلام و درود

منظور ایشان را از خودشان بپرسید بهتر است. در هر حال بهشت نزولی می تواند اشاره به بهشت دنیایی یا بهشتی باشد که آدم از آن تنزل و هبوط داده شده است:

«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد! (بقره، 36)

بهشت صعودی هم می تواند اشاره به بهشت موعود و جاودان و مقام لقاء الله باشد:

«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى ‏روى و او را ملاقات خواهى كرد! (انشقاق، 6)

[="Tahoma"]

abdolifard;500238 نوشت:
ناسوت و ملکوت و لاهوت و جبروت ترتیب عوالم میباشند. ناسوت یا مُلک همین عالم طبیعت است که درونش هستیم. کلمۀ ملکوت از مُلک میاید که بوسیلۀ «وت» به نهایت خود میرسد. (به معنی اداره شده بدست پرودگار در نهایت حد آن، مثل کلمۀ برهوت که «وت» آن باعث شده به معنی "نهایت خشک بودن" برسد.) لاهوت عالمی است شامل صفات و ذات که درجۀ بالاتری دارد. و جبروت عالمی است شامل فقط ذات که بالاترین درجۀ عالم است و در آنجا میتوان به لقاء الله رسید. انسان با توجه به اعمال خود و تمیزی یا کثیفی باطن خود در این عوالم ساکن است. (پس معلوم میشود ما چقدر کثیفیم!)
در درس «تفسیر موضوعی قرآن کریم» ترتیب این عوالم به صورت جزئی توضیح داده شده است.

با سلام و درود

جای این بحث این جا نیست، ولی این ترتیب صحیح نیست، بلکه از مرتبه پایین به بالا به این ترتیب است:

عالم طبیعت یا ناسوت
عالم مثال یا ملکوت
عالم عقول یا جبروت
عالم الوهیت یا لاهوت

لذا عالم لاهوت بالاتر از عالم جبروت است.

میقات;500041 نوشت:
در اين كه آن درخت ممنوعه چه بوده اختلاف است:

خوشه گندم، درخت انگور، درخت انجير، درخت كافور، کنایه از درخت علم خير و شرّ، و درختى كه ملائكه از ثمره ‏اش خوردند و جاودانى شدند، از مواردی است که مفسران برای آن درخت ممنوعه برشمرده اند. (مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏1، ص 195)

نکته:

از آن جا كه خداوند نوع آن درخت را تعيين نكرده، لزومى ندارد كه ما تعيين كنيم، ولى ظاهر بعضى از آيات دلالت دارد كه آن درخت درختى بوده كه با خوردن از آن زشتی ها آشكار مى‏ شد:

«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»؛ از آن خوردند پس زشتی هاى آن ها آشكار شد. (طه، 12)

«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما»؛ پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا بعضى از زشتيهاى آنها آشكار شود. (اعراف، 20)

با توجه به اين آيات مى‏توان گفت كه آن درخت باعث نوعى آگاهى و علم مى ‏شد.

پر واضح است که معنای کنایه ای مدنظر باید باشد وگرنه منع از خوردن انگور و گندم و ...اینها که معقول نیست.

البته منظور شما را از این فرمایش که خداوند نوع آن درخت را تعیین نکرده لزومی ندارد ما تعیین کنیم!!!! من متوجه نشدم. قطعا منظور شما نهی از تفسیر و توجه به مفهوم کنایه ای آیه مزبور و صرفنظر از معنای ظاهری گندم وانگور که نبوده. چرا که در ادامه خودتان هم نظرات مفسرین را نقل کرده اید.

تنها معنای کنایه ای از این آیات که شما هم نقل کرده ایدو مخلص هم در ذهن دارم همان درخت آگاهی و علم است. حال میتوان به تعابیری چون علوم ائمه و ... هم اشاره کرد. بهر حال منظور آگاهی و دانایی و علم بوده است.
حال سوال مخلص این است که چه حکمتی در پس این دستور خداوند است؟ مگر خداوند با علم و آگاهی انسان مشکلی دارد؟! چگونه است که علم و دانستن آن هم در آن مرتبه از خلقت وجودی انسان یعنی آدم و حوا به گناه! آنهم گناهی به آن نبخشودنی تلقی شده است؟
اصلا اگر علم و آگاهی و دانستن گناه تلقی شده پس آموختن علم ‌الاسما به آدم (که البته نمیدانم کنایه از چه بوده) توسط خداوند که با مورد فوق تناقض دارد.

چرا خداوند میخواسته که آدم و حوا همچنان به زشتی های خودشان جاهل باشند ؟ مگر خداوند طرفدار جهالت انسان است؟

سلام.
الان این درسته که:

میقات;500036 نوشت:

6. روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام بر همین مطلب ظهور بلکه تصریح دارند، مانند:
"سألت ابا عبد الله (علیه السلام) عن جنة آدم. فقال: جنة من جنان الدنيا يطلع عليه الشمس و القمر. و لو كانت من جنان الخلد، ما خرج منها أبدا"
راوی می گوید: از حضرت صادق علیه السلام در مورد بهشتى كه حضرت آدم علیه السلام در آن بوده سؤال كردم. حضرت فرمودند: آن باغى است از باغ هاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدم از آن خارج نمى شد. (كافى، ج 3، ص 247، حديث 2)

اگه ظاهر حدیث رو بپذیریم یه سوال برام پیش اومد:

باغ توی همین دنیا بوده. آیا منظور عالم طبیعته؟ اگر هست منظور همین کره زمینه؟ اگر هست پس باید دنبال یه جایی روی زمین بگردیم و درخت های زمین رو بررسی کنیم. اونوقت اینکه با خوردن اونها آدم یه نوع آگاهی پیدا کرده چه معنی میده؟ چه میوه ای داریم که به آدم آگاهی میده ؟
اگه منظور حدیث کره زمین نیست و یه جایی در دنیا هست اون چه جایی می تونه باشه؟
و اگه طبیعت نیست پس باید یه عالم بالا تری باشه. خب طبق حرف خودتون (گل و خمیر مایه آدم از ماده دنیایی و احیانا زمینی بوده) مشکل ایجاد میشه.

یه چیز دیگه: نمیشه بگیم جنبه مثالی آدم (و انسان) از یه ماده ای هست که خدا اسمشو گذاشته خاک. یعنی منظور از خاک و گل چسبنده، خاک عالم طبیعت نباشه؟

ممنون...

میقات;500567 نوشت:

با سلام و درود

در قرآن نیامده که شیطان توسط حوا، آدم را فریب داد، بلکه آمده:

«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»؛ ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: اى آدم! آيا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟! (طه، 120)

«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. (بقره، 36)

از طرفی عالم لاهوت عالم ربوبی و الوهیت است و آدم و حوا که نمی توانسته اند به چنین عالمی راه یافته باشند.

لذا این مطالب صحیح نیست و پشتوانه قرآنی و عقلی ندارد.

بسیار ممنون از راهنمایی شما. موردِ یکی بودن در آغاز و به وحدتِ وجود رسیدن در انجام، و هم چنین موردِ تولید مثل و دارای ذریۀ ائمۀ اطهار شدن چطور؟ آنها نیزصحیح نیستند؟ منتظر راهنمایی های مفیدتان هستم!

میقات;500573 نوشت:

با سلام و درود

جای این بحث این جا نیست، ولی این ترتیب صحیح نیست، بلکه از مرتبه پایین به بالا به این ترتیب است:

عالم طبیعت یا ناسوت
عالم مثال یا ملکوت
عالم عقول یا جبروت
عالم الوهیت یا لاهوت

لذا عالم لاهوت بالاتر از عالم جبروت است.

بسیار ممنون از راهنمایی مفید شما. من در این مورد سوال بسیار دارم، چون همونطور که فرمودید اینجا جای بحثش نیست به زودی یه تاپیک مخصوص براش باز میکنم، البته اگر جواب سوالام رو در تاپیک های موجود نتونستم بگیرم.

میقات;500571 نوشت:
با سلام و درود

منظور ایشان را از خودشان بپرسید بهتر است. در هر حال بهشت نزولی می تواند اشاره به بهشت دنیایی یا بهشتی باشد که آدم از آن تنزل و هبوط داده شده است:

«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد! (بقره، 36)

بهشت صعودی هم می تواند اشاره به بهشت موعود و جاودان و مقام لقاء الله باشد:

«يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى ‏روى و او را ملاقات خواهى كرد! (انشقاق، 6)

ممنونم از پاسختون:Gol:
ببخشید من یک سوال دیگه هم دارم....
معنی این جمله که: "تخلف و سرپیچی حضرت ادم از تخلف الهی امر مولوی نبود بلکه از امر ارشادی بود" چی هست؟

manmehdiam;500601 نوشت:
حال سوال مخلص این است که چه حکمتی در پس این دستور خداوند است؟ مگر خداوند با علم و آگاهی انسان مشکلی دارد؟!

اخه انسان در حدی نیست که بخواد به علوم ائمه اطهار (ع) دسترسی پیدا کنه.....
گنجایش و ظرفیت دریافتشو نداره....
خیلی از اتفاق ها و یا چیز هایی برامون پیش میاد که ما از درکش عاجزیم...! چه برسه به علوم ائمه (ع).......

[="Tahoma"]

manmehdiam;500601 نوشت:
پر واضح است که معنای کنایه ای مدنظر باید باشد وگرنه منع از خوردن انگور و گندم و ...اینها که معقول نیست.

البته منظور شما را از این فرمایش که خداوند نوع آن درخت را تعیین نکرده لزومی ندارد ما تعیین کنیم!!!! من متوجه نشدم. قطعا منظور شما نهی از تفسیر و توجه به مفهوم کنایه ای آیه مزبور و صرفنظر از معنای ظاهری گندم وانگور که نبوده. چرا که در ادامه خودتان هم نظرات مفسرین را نقل کرده اید.

تنها معنای کنایه ای از این آیات که شما هم نقل کرده ایدو مخلص هم در ذهن دارم همان درخت آگاهی و علم است. حال میتوان به تعابیری چون علوم ائمه و ... هم اشاره کرد. بهر حال منظور آگاهی و دانایی و علم بوده است.
حال سوال مخلص این است که چه حکمتی در پس این دستور خداوند است؟ مگر خداوند با علم و آگاهی انسان مشکلی دارد؟! چگونه است که علم و دانستن آن هم در آن مرتبه از خلقت وجودی انسان یعنی آدم و حوا به گناه! آنهم گناهی به آن نبخشودنی تلقی شده است؟
اصلا اگر علم و آگاهی و دانستن گناه تلقی شده پس آموختن علم ‌الاسما به آدم (که البته نمیدانم کنایه از چه بوده) توسط خداوند که با مورد فوق تناقض دارد.

چرا خداوند میخواسته که آدم و حوا همچنان به زشتی های خودشان جاهل باشند ؟ مگر خداوند طرفدار جهالت انسان است؟

با سلام و درود

در مورد حضرت آدم و نهی از نزدیک شدن به درخت ممنوعه باید گفت ما از حقیقت خوردن آن میوه و ... آگاه نیستیم؛ آن چه خداوند متعال از آن واقعه برای ما در قالب الفاظ متناسب با فهم بشر بیان فرموده است، همانی است که از ظاهر الفاظ قرآن فهم می شود.

لذا نمی توان بطور قطع گفت که آن درخت علم بوده پس چرا خداوند از علم نهی کرده است؟ البته می توان گفت اگر هم حقیقت آن درخت، علم بوده است، قطعا هر علمی نبوده است بلکه علم خاصی بوده که چه بسا آدم در آن مرتبه از کمال و معرفت نبوده که بخواهد آن را فرا گیرد.

مطلب دیگر این که از سياق سه دسته آيات (بقره، 30 ـ 39)، (طه، 115 ـ 126)، و (اعراف 19ـ 25)، به خوبى بر می آید كه منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند.

آدم ابوالبشر که نماینده نوع بشر است، به خاطر نقص معرفتی باید به زمین هبوط کند تا از این طریق به رشد و کمال برسد.

چيزى كه هست راه زمينى شدن آدم همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتری او بر ملائكه، و لياقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مأمور به سجده براى او شوند، و آن گاه در بهشت منزلش دهند، و از نزديک شدن به آن درخت نهيش كنند، و او (به تحريک شيطان) از آن بخورد، و در نتيجه عورت و زشتی هایش ظاهر گردد، و در آخر به زمين هبوط كنند.

گویا خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود، و بعد خدا آن دو را داخل بهشت كرد، ولى آن قدر به آن دو مهلت ندادند كه در همين زمين متوجه عيب خود شده و نيز به سایر لوازم زندگی دنيوى و احتياجات آن پى ببرند؛ بلكه بلافاصله آن دو را داخل بهشت كردند، و وقتى داخل كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بودند.

پس پوشيدگى عيب‏ هاى آن دو موقتى بود، و ظاهر شدن عيب در زندگى زمينى، و به وسيله خوردن از آن درخت، يكى از قضاهاى حتمى خدا بوده، كه بايد می شد.

افزون بر این که خداوند متعال، خطای آنان را بعد از آن كه توبه كردند بخشید، و در عين حال آن ها را به بهشتشان بر نگرداند، بلكه به سوى دنيا هبوطشان داد، تا در آنجا زندگى كنند.

اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضايى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفتن خطيئه به بهشت بر گردند، (براى اينكه توبه آثار خطيئه را از بين مى‏ برد).(ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏1، ص 196 و 197)

[="Tahoma"]

گدای کوی رضا;500612 نوشت:
سلام.
الان این درسته که:

اگه ظاهر حدیث رو بپذیریم یه سوال برام پیش اومد:

باغ توی همین دنیا بوده. آیا منظور عالم طبیعته؟ اگر هست منظور همین کره زمینه؟ اگر هست پس باید دنبال یه جایی روی زمین بگردیم و درخت های زمین رو بررسی کنیم. اونوقت اینکه با خوردن اونها آدم یه نوع آگاهی پیدا کرده چه معنی میده؟ چه میوه ای داریم که به آدم آگاهی میده ؟
اگه منظور حدیث کره زمین نیست و یه جایی در دنیا هست اون چه جایی می تونه باشه؟
و اگه طبیعت نیست پس باید یه عالم بالا تری باشه. خب طبق حرف خودتون (گل و خمیر مایه آدم از ماده دنیایی و احیانا زمینی بوده) مشکل ایجاد میشه.

یه چیز دیگه: نمیشه بگیم جنبه مثالی آدم (و انسان) از یه ماده ای هست که خدا اسمشو گذاشته خاک. یعنی منظور از خاک و گل چسبنده، خاک عالم طبیعت نباشه؟

ممنون...

با سلام و درود

خیر، روایت تعبیر دنیا آورده است و می دانیم دنیا محدود به کره زمین نیست.

لذا در همین دنیا بوده ولی کجا، نمی دانیم. البته دانستن آن لازم نبوده و الا اگر برای هدایت انسان لازم بود، حتما توسط خداوند در قرآن و یا در روایات معصومین علیهم السلام بیان می شد.

[="Tahoma"]

abdolifard;500624 نوشت:
بسیار ممنون از راهنمایی شما. موردِ یکی بودن در آغاز و به وحدتِ وجود رسیدن در انجام، و هم چنین موردِ تولید مثل و دارای ذریۀ ائمۀ اطهار شدن چطور؟ آنها نیزصحیح نیستند؟ منتظر راهنمایی های مفیدتان هستم!

با سلام و درود

یکی بوده و به وحدت وجود رسیدن و ... مباحثی فلسفی است و در همان حوزه هم باید پیگیری شود.

اما در مورد تولید مثل و ... باید گفت آدم علیه السلام از ابتدا برای زندگی دنیوی و زمینی آفریده شده است لذا از ابتدا قرار بوده او به زمین هبوط نماید و رشد و تعالی خود را از این مسیر زمینی طی کند.

این سیر، مراحل و نشانه هایی داشته که آخرین مرحله و نشانه اش همان نزدیک شدن به درخت ممنوعه و آشکار شدن زشتی های آن ها بوده است؛ و آن زشتی همان آشکار شدن عورت آن ها بود، یعنی تمایلات شهوانی و بُعد حیوانی که به دنبال آن نیاز به غذا و ارضای شهوت و ... پیش می آید لذا به زمین تنزل داده شدند؛ زیرا این امور اختصاص به زندگی مادی دنیوی دارد.

[="Tahoma"]

بقیع غریب;500649 نوشت:
ممنونم از پاسختون:Gol:
ببخشید من یک سوال دیگه هم دارم....
معنی این جمله که: "تخلف و سرپیچی حضرت ادم از تخلف الهی امر مولوی نبود بلکه از امر ارشادی بود" چی هست؟

با سلام و درود

امر مولوی یعنی دستور و اوامری که در قالب شریعت و تکلیف دینی ابلاغ می شود، مانند همان واجبات و محرمات و ... دینی.

تخلف از اوامر و نواهی مولوی، مرتبط با حیث عبودیت است و لذا تخلف از آن ها معصیت است و عقاب دارد.

نهى آدم و همسرش از خوردن میوه درخت ممنوعه، نهى مولوى نبود كه تخلف از آن معصيت باشد، بلكه يک نهى ارشادى بوده، به اين معنا كه خداوند آدم را تكليف شرعى نكرد، بلكه از خاصيت تكوينى آن درخت آگاه كرد كه اگر از آن بخورند به خودشان ظلم كرده و به رنج و سختی دچار خواهند شد، و لذا پس از خوردن از آن درخت، با اين كه توبه كردند و خداوند هم توبه آن ها را پذيرفت، باز آن ها را از بهشت بيرون كرد، زيرا اثر طبيعى خوردن از آن درخت بيرون شدن از بهشت بود.

نکته:

از ظاهر آیات قرآن به دست می آید که مسأله تشریع احكام و روشن ساختن راه هدایت و بیان اوامر و نواهی مولوی، بعد از هبوط آدم به زمین است، یعنی در آن زمان که آدم در بهشت بود و اين مخالفت سر زد، اصلا دينى تشريع نشده بود، و بعد از هبوط آدم دين خدا نازل شد؛ کما این که آیه ذیل به آن اشاره دارد:

«قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنىّ‏ِ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لَا هُمْ يحَزَنُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ گفتيم: «همگى از آن، فرود آييد! هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.» و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.(بقره، 38 و 39)

[="Microsoft Sans Serif"]درود :Gol:

میقات;501002 نوشت:
نهى آدم و همسرش از خوردن میوه درخت ممنوعه، نهى مولوى نبود كه تخلف از آن معصيت باشد، بلكه يک نهى ارشادى بوده، به اين معنا كه خداوند آدم را تكليف شرعى نكرد، بلكه از خاصيت تكوينى آن درخت آگاه كرد كه اگر از آن بخورند به خودشان ظلم كرده و به رنج و سختی دچار خواهند شد، و لذا پس از خوردن از آن درخت، با اين كه توبه كردند و خداوند هم توبه آن ها را پذيرفت، باز آن ها را از بهشت بيرون كرد، زيرا اثر طبيعى خوردن از آن درخت بيرون شدن از بهشت بود.

این گفتار، من را یاد شش-هفت ماه پیش، در گفتار «داستان آدم و حوا» که اتفاقا با همین آقای میقات بود، انداخت.
پرسش‌های زیادی در مورد این داستان شگرف و بسیار رمزآلود داشتم که اکنون خیلی بیشتر شده‌اند و البته، پاسخ برخی از آنان را دریافته‌ام ولی چیزی که برایم جالب بود، همین سخن آقای کارشناس بود که در بالا آورده‌ام!
ایشان، آن‌زمان، این سخن را نیز در پاسخ به یک پرسش تقریباً مشابه من آوردند و جالب این است: با وجودی که این پاسخ، با دلیل رد شد و ایشان نتوانستند آن دلیل‌ها رد کنند، و اکنون، پس از گذشت این همه مدت، باز آنرا آورده‌اند!!

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]کــه رفــتم از سحــرگـه، تـا شبــانگـاه
[/TD]
[TD]مگــر گــفتم: ز پـس، کــردم بســی راه!
[/TD]
[TD="align: left"]چــو بگشــادند چشـمم، شــد دُرستم
[/TD]
[TD]کــه چـندیدن رفــته بــر گــام نخســـتم!

پیش‌بینی می‌کنم در آینده، همان ایرادی که من آن‌زمان به این پاسخ گرفتم، پرسش‌گران گرامی نیز، بگیرند و در پایان، کارشناس گرامی، می‌آیند یک جمع‌بندی (که همان پاسخ‌های پیشین که با دلیل رد شده‌اند، است) می‌کنند و گفتار را می‌بندند!

*****

ببخشید دیگه، یه نقد یا یک فضولی بی غرض! بود.

width: 700

[/TD]
[TD="align: left"]چـرا چـندیـدن فضــولی مـی‌کــنی تـو؟
[/TD]
[TD]ظلــومی و جهــولی می‌کـنی تــو!

[="Tahoma"][="Navy"]

بقیع غریب;500129 نوشت:
سلام
ببخشید من نمیدونم معنی این جملتون چیه....
میشه مختصر توضیح بدین؟

سلام
عالم لاهوت همان عالم معناست و عالم ناسوت عالم ماده
یا علیم[/]

میقات;501002 نوشت:
نهى آدم و همسرش از خوردن میوه درخت ممنوعه، نهى مولوى نبود كه تخلف از آن معصيت باشد، بلكه يک نهى ارشادى بوده

یعنی اگه این داستان یه جوری میشد که تخلف حضرت ادم بخاطر نافرمانی از امر ارشادی خدا می بود و حضرت ادم بعد از انجام اون خطا توبه میکرد باز هم خدا می پذیرفت؟
البته فکر کنم سوالم مشکل داشته باشه چون شما گفتید اون زمان دینی تشریع نشده بود...:Gig:

میقات;500041 نوشت:
از آن جا كه خداوند نوع آن درخت را تعيين نكرده، لزومى ندارد كه ما تعيين كنيم، ولى ظاهر بعضى از آيات دلالت دارد كه آن درخت درختى بوده كه با خوردن از آن زشتی ها آشكار مى‏ شد:

سلام بر جناب میقات

فلسفه اینکه چرا خدا نوع ان درخت را مشخص نکرده بخاطر این است که کلا در زمین درخت خاصی وجود ندارد که با خوردن ان زشتیهای انسان اشکار شود
کلا وجود چنین درختی تا به حال ثابت نشده است
پس ان یک درخت معمولی بوده است که نوع و میوه ان اصلا اهمیتی نداشته است

انچه اهمیت داشته نهی از خوردن میوه ان بوده

و بعد از اینکه ادم و حوا میوه ان را می خورند اشکار شدن زشتیهایشان به معنی این است که زشتی نافرمانی خداوند بر انان اشکار شد
و انها متوجه شدند کار زشت انجام داده اند و متوجه نفسی در بدن خود شدند که انها را به زشتیها دعوت می کند

شاید تا تا موقع اطلاعی از این بعد وجودی خود نداشته اند

میقات;500041 نوشت:
«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»؛ از آن خوردند پس زشتی هاى آن ها آشكار شد. (طه، 12)

بعد از خوردن ان میوه متوجه بخش نفسانی وجود خود شدند که انها را به زشتیها فرا می خواند

میقات;500041 نوشت:
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما»؛ پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا بعضى از زشتيهاى آنها آشكار شود. (اعراف، 20)

شیطان انها را وسوسه کرد تا به بخش هواهای نفسانی زشت وجود خود پی ببرند و بر انها اشکار شود

موفق باشید

[="Tahoma"]

آبـرنـگـ;501053 نوشت:
[=Microsoft Sans Serif]درود :Gol:

ایشان، آن‌زمان، این سخن را نیز در پاسخ به یک پرسش تقریباً مشابه من آوردند و جالب این است: با وجودی که این پاسخ، با دلیل رد شد و ایشان نتوانستند آن دلیل‌ها رد کنند،

width: 700

[TD="align: left"][/TD]
[/TD]
[TD]

با سلام و درود

این نظر شما است و البته نظرات دوستان برای بنده محترم است.

[="Tahoma"]

بقیع غریب;501164 نوشت:
یعنی اگه این داستان یه جوری میشد که تخلف حضرت ادم بخاطر نافرمانی از امر ارشادی خدا می بود و حضرت ادم بعد از انجام اون خطا توبه میکرد باز هم خدا می پذیرفت؟
البته فکر کنم سوالم مشکل داشته باشه چون شما گفتید اون زمان دینی تشریع نشده بود...:Gig:

با سلام و درود

پیامبران الهی معصومند و مرتکب نافرمانی و گناه نمی شوند. لذا چنین موردی تحقق خارجی نمی تواند داشته باشد.

اما خداوند بسیار توبه پذیر است: «إِنَّهُ كانَ تَوَّاباً» (نصر، 3)، و کسی نباید از رحمت و مغفرت الهی ناامید باشد، چرا که خداوند همه گناهان را با توبه و جبران، می بخشد:
«قُلْ يا عِبادِيَ الَّذينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ»؛ بگو: اى بندگان من كه بر خود اسراف و ستم كرده ‏ايد! از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى ‏آمرزد، زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است‏. (زمر، 54)

دل ارام;501227 نوشت:
متوجه نفسی در بدن خود شدند که انها را به زشتیها دعوت می کند

شاید تا تا موقع اطلاعی از این بعد وجودی خود نداشته اند

یعنی میفرمایید که حضرت آدم پیامبر خدا که به رسالت برگزیده شده حتی درکی از گناه بودن یک عمل هم نداشته؟!!!! بعید میدانم. چون در ادامه همان آیه بوضوح آمده که شیطان آنها را وسوسه کرد که اگر بخورید جاودانه میشوید یا فرشته میشوید و خدا دلش نمیخواد شما جاودانه بشوید آنها طمع کردند. بدیهی هست که میدونستن چیکار میکنن!
قطعا این تفسیر هم به ذهن مفسران قبلا رسیده! ولی مشکل داشته که نقل نشده.
بهرحال اکثریت تفاسیر به درخت علم و آگاهی اشاره کردند و مخلص سوالی که مطرح کردم از جواب کارشناس محترم قانع نشدم
:

manmehdiam;500601 نوشت:
پر واضح است که معنای کنایه ای مدنظر باید باشد وگرنه منع از خوردن انگور و گندم و ...اینها که معقول نیست.

البته منظور شما را از این فرمایش که خداوند نوع آن درخت را تعیین نکرده لزومی ندارد ما تعیین کنیم!!!! من متوجه نشدم. قطعا منظور شما نهی از تفسیر و توجه به مفهوم کنایه ای آیه مزبور و صرفنظر از معنای ظاهری گندم وانگور که نبوده. چرا که در ادامه خودتان هم نظرات مفسرین را نقل کرده اید.

تنها معنای کنایه ای از این آیات که شما هم نقل کرده ایدو مخلص هم در ذهن دارم همان درخت آگاهی و علم است. حال میتوان به تعابیری چون علوم ائمه و ... هم اشاره کرد. بهر حال منظور آگاهی و دانایی و علم بوده است.
حال سوال مخلص این است که چه حکمتی در پس این دستور خداوند است؟ مگر خداوند با علم و آگاهی انسان مشکلی دارد؟! چگونه است که علم و دانستن آن هم در آن مرتبه از خلقت وجودی انسان یعنی آدم و حوا به گناه! آنهم گناهی به آن نبخشودنی تلقی شده است؟
اصلا اگر علم و آگاهی و دانستن گناه تلقی شده پس آموختن علم ‌الاسما به آدم (که البته نمیدانم کنایه از چه بوده) توسط خداوند که با مورد فوق تناقض دارد.

چرا خداوند میخواسته که آدم و حوا همچنان به زشتی های خودشان جاهل باشند ؟ مگر خداوند طرفدار جهالت انسان است؟

[="Tahoma"]

manmehdiam;501428 نوشت:

و مخلص سوالی که مطرح کردم از جواب کارشناس محترم قانع نشدم
:

با سلام و درود

قرار است در خدمت دوستان، گفتگوی علمی داشته باشیم لذا صرف ابراز قانع نشدن کفایت نمی کند، بلکه لطف نموده و ایراد و اشکالی که به عرائض بنده وارد است که مانع قانع شدن و دریافت پاسخ شده را نیز بیان نمایید.

عرض کردم قانع نشدم در جواب کارشناس محترم:

میقات;500998 نوشت:
لذا نمی توان بطور قطع گفت که آن درخت علم بوده پس چرا خداوند از علم نهی کرده است؟ البته می توان گفت اگر هم حقیقت آن درخت، علم بوده است، قطعا هر علمی نبوده است بلکه علم خاصی بوده که چه بسا آدم در آن مرتبه از کمال و معرفت نبوده که بخواهد آن را فرا گیرد.

مطلب دیگر این که از سياق سه دسته آيات (بقره، 30 ـ 39)، (طه، 115 ـ 126)، و (اعراف 19ـ 25)، به خوبى بر می آید كه منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند.

آدم ابوالبشر که نماینده نوع بشر است، به خاطر نقص معرفتی باید به زمین هبوط کند تا از این طریق به رشد و کمال برسد.



یعنی مثلا اگر در آن مرتبه از کمال و معرفت که آدم بوده اگر آن علم را فرا میگرفت مگر چه میشد!!! خوب نمیفهمید ؟ یا بد میفهمید؟
ضمن اینکه بالاخره اتفاق بعدا رخ داده! یعنی فعلا با اینکه آدم در آن مرتبه کمال نبوده که آن علم را فرا بگیرد ولی حالا که فراگرفته(میوه را بالاخره خوردن دیگه!) ..خوب چی شد؟

و یا اینکه آدم باید به زمین هبوط کند تا ....و قضا چنین بوده و ...خوب اینها یعنی خود خدا برنامه داشته دیگه! پس چرا گناهش افتاده به گردن آدم!

میقات;500998 نوشت:
و بعد خدا آن دو را داخل بهشت كرد، ولى آن قدر به آن دو مهلت ندادند كه در همين زمين متوجه عيب خود شده...


خوب مهلت میدادند! خداوند نعوذبالله حواسش نبود که مهلت بده!
من بیشتر از این نقل قول نمیکنم ولی ملاحظه میفرمایید که این توضیحات اشکال کار را بیشتر میکند تا بخواهد حل کند! و ظاهرا در جواب این شبهات ، بهترین جواب همان حکمت خدا که ما قادر به درکش نیستیم چیز دندانگیر دیگری وجود ندارد. لااقل مخلص نشنیده ام

ضمنا تنها تعبیری که از این میوه ممنوعه ، این مخلص شنیده ام همان علم و آگاهی هست. اما در فرمایشات کارشناس محترم که برگرفته از تفاسیر علمای دین هست، به این صورت بیان میشود : شاید ، احتمالا ، بعضی از مفسرین گفته اند که کنایه از از درخت آگاهی و علم بوده....
خب این شایدها و استفهام ها برای چیست؟! اینگونه سخن گفتن راه را بر استدلال استوار میبندد. و راه فرار را برای احتراز از اشکالات وارد بر این تفسیر باز میگذارد!
بالاخره خداوند که نمیخواهد در قرآنش و در خلقت آدم و ...ما را گیج کند یا سرکارمان بگذارد.... و ما مسلمانان که مدعی کامل ترین دین هستیم باید روشن و واضح بدانیم کتاب هدایت ما چه میگوید.

شایدهم خداوندانتخاب کردن روبااینکاربعهده خودشون قرارداده(که باعدالتش جورتره)

میقات;501421 نوشت:
پیامبران الهی معصومند و مرتکب نافرمانی و گناه نمی شوند. لذا چنین موردی تحقق خارجی نمی تواند داشته باشد.

سلام

فرمود كه تو به بندگان مخلص من راهي نداري :
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(حجر/42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند

با سلام
در مورد اين سوال اينكه بهشت كلمه ي فارسي و جنة در قرآن و روايات براي اين مكان بيان شده است ، كلمات عربي بعضيها معادل فارسي يا هر لغتي ديگر ندارد و ما براي جنت ترجمه بهشت را داريم و درخت ممنوعه يا ميوه ممنوعه براي نمايش برتري انسان نسبت به موجودات ديگر قرار داده است كه بتوان به بقيه موجودات خصوصا فرشتگان كه انسان داراي قدرت انتخاب و تفكر بوده و ميتوان خوب و بد را تجربه كند تا به آن مقامي كه خداوند براي او قرار داده برسد. از استاد محترمتان خواهشمندم اول مطالعاتشان را در اين خصوص بيشتر كند و اگر خواستن شبهه بيندازند پاسخ هم بنوانند بدهند.
با تشكر

[="Tahoma"]

manmehdiam;501434 نوشت:


یعنی مثلا اگر در آن مرتبه از کمال و معرفت که آدم بوده اگر آن علم را فرا میگرفت مگر چه میشد!!! خوب نمیفهمید ؟ یا بد میفهمید؟
ضمن اینکه بالاخره اتفاق بعدا رخ داده! یعنی فعلا با اینکه آدم در آن مرتبه کمال نبوده که آن علم را فرا بگیرد ولی حالا که فراگرفته(میوه را بالاخره خوردن دیگه!) ..خوب چی شد؟

و یا اینکه آدم باید به زمین هبوط کند تا ....و قضا چنین بوده و ...خوب اینها یعنی خود خدا برنامه داشته دیگه! پس چرا گناهش افتاده به گردن آدم!


با سلام و درود
اولا عرض کردم که حقیقت آن میموه ممنوعه و نزدیک شدن یا خوردن از آن، برای ما معلوم نیست.
در ثانی اگر هم علم و یا معرفت باشد، این معنایش نیست که با این کار، آدم از آن علم و یا مقام و معرفت، بهرمند شده و آن را دارا شد. قرآن می فرماید شیطان آن ها را امید به فرشته شده یا جاودانگی داد (اعراف، 20)، ولی می بینیم که این گونه نشد.
مطلب دیگر این که ماجرای آدم، اشاره به نقص و ضعف ذاتی انسان دارد، و البته این نقص و ضعف، مراتبی دارد و برای افرادی حتی مراتب پایین آن هم سزاوار نیست.

از طرفی، همین که از ابتدا قرار بوده که آدم مسیر تکامل را در زمین بپیماید، معنایش این است که زمینی شدن آدم به دلیل نزدیک شدن به آن درخت ممنوعه نبوده بلکه آن فقط یک نشانه بوده است. البته بروز این نشانه و رسیدن به این مرحله، همراه با یک ضعف معرفتی بود که آدم از آن نیز توبه کرد و بخشیده شد.

نقل قول:

خوب مهلت میدادند! خداوند نعوذبالله حواسش نبود که مهلت بده!
من بیشتر از این نقل قول نمیکنم ولی ملاحظه میفرمایید که این توضیحات اشکال کار را بیشتر میکند تا بخواهد حل کند! و ظاهرا در جواب این شبهات ، بهترین جواب همان حکمت خدا که ما قادر به درکش نیستیم چیز دندانگیر دیگری وجود ندارد. لااقل مخلص نشنیده ام

این تحلیل از مفسر است که اولا می تواند نادرست باشد، ثانیا این مفسر می گوید وقتى خلقت آدم و حوا در زمين تمام شد، بلا فاصله، و قبل از اين كه متوجه شوند، عيب‏ هاشان پوشيده شده، داخل بهشت شده‏ اند؛ لذا وقتى آن ها را داخل بهشت كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بود.

از طرفی این پوشيدگى عيب هاى آن دو موقتى بوده و نشانه ای بوده برای زمان هبوط آن ها به زمین.

و اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضايى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفتن خطيئه به بهشت بر گردند. (ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏1، ص 196)

[="Tahoma"]

manmehdiam;501438 نوشت:
ضمنا تنها تعبیری که از این میوه ممنوعه ، این مخلص شنیده ام همان علم و آگاهی هست. اما در فرمایشات کارشناس محترم که برگرفته از تفاسیر علمای دین هست، به این صورت بیان میشود : شاید ، احتمالا ، بعضی از مفسرین گفته اند که کنایه از از درخت آگاهی و علم بوده....
خب این شایدها و استفهام ها برای چیست؟! اینگونه سخن گفتن راه را بر استدلال استوار میبندد. و راه فرار را برای احتراز از اشکالات وارد بر این تفسیر باز میگذارد!
بالاخره خداوند که نمیخواهد در قرآنش و در خلقت آدم و ...ما را گیج کند یا سرکارمان بگذارد.... و ما مسلمانان که مدعی کامل ترین دین هستیم باید روشن و واضح بدانیم کتاب هدایت ما چه میگوید.

با سلام و درود

این تعبیر از علم و آگاهی، برگرفته از تورات است که برخی مطرح کرده اند و الا اگر به کتب تفسیری مراجعه فرمایید، احتمالات دیگری که در این مورد مطرح شده را مشاهده می فرمایید. حتی برخی پشتوانه روایی هم دارند، لذا احتمال من درآوردی و عجیبی نیست.

این شایدها و احتمالات هم برای این است که کسی بطور قطع نمی تواند چیزی بگوید و آن را به خداوند نسبت بدهد؛ زیرا عقل بشر بیش از این دسترسی ندارد.

قرآن هم آن را بطور کلی و سربسته بیان کرده و جزئیات را بیان نفرموده است. البته اگر بیان جزئیات بطور واضح و صریح، لازمه هدایت بود، قطعا خداوند متعال آن ها را بیان می فرمود.

ماجرای آدم علیه السلام، گیج کننده نیست و مانع هدایت و ایمان آوردن کسی هم نمی شود. فقط کلی بیان شده و جزئیاتش مطرح نشده است، و الا پیامرسانی آن گویا است.

[="Tahoma"]

دل ارام;501597 نوشت:
سلام

فرمود كه تو به بندگان مخلص من راهي نداري :
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(حجر/42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند

با سلام و درود

بر خلاف نظر شما، خداوند در قرآن کریم، آدم را مسجود ملائکه و از پیامبران برگزیده می داند:

«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند. (بقره، 34)

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (آل عمران، 33)

نکته:

برخی اعمال برای عده ای گناه نیست ولی برای مقربان گناه است. به همین خاطر اگر انسان عادی چنین کاری که آدم می کرد را کرده بود توبه هم نمی کرد و اصلا به فکر توبه نمی افتاد؛ در حالی که آدم علیه السلام به این مقام آگاهی داشت و توبه کرد.

لذا این ها قصورات ذاتی است که انسان کامل به آن آگاهی دارد و با توبه آن را جبران می کند، لذا این ها گناهی نیست که منافات با عصمت داشته باشد.

میقات;501914 نوشت:
این معنایش نیست که با این کار، آدم از آن علم و یا مقام و معرفت، بهرمند شده و آن را دارا شد.

پس چه اتفاقی افتاد؟ اثر خوردن از این میوه ممنوعه چی بود؟ هیچی؟ یک میوه بی اثر بود؟ فقط خوردن از آن یا نخوردنش مهم بوده؟
اینکه شیطان به دروغ گفت اثر خوردن از میوه ممتوعه جاودانگی است، و خاصیت جاودانگی در میوه نبود، معنی اش این است که هیچ اثری نداشت؟

میقات;501914 نوشت:
از طرفی، همین که از ابتدا قرار بوده که آدم مسیر تکامل را در زمین بپیماید، معنایش این است که زمینی شدن آدم به دلیل نزدیک شدن به آن درخت ممنوعه نبوده بلکه آن فقط یک نشانه بوده است. البته بروز این نشانه و رسیدن به این مرحله، همراه با یک ضعف معرفتی بود که آدم از آن نیز توبه کرد و بخشیده شد.

این فرمایش شما با روح آیات هیچ نسبتی ندارد. پس ارتباط هبوط آدم با خوردن میوه ممنوعه دقیقا چی بوده؟
ضمنا اعتقاد غالب شیعه از میوه ممنوعه چیست؟ بالاخره علم و آگاهی را قبول دارند یا ندارند؟

میقات;501916 نوشت:
بر خلاف نظر شما، خداوند در قرآن کریم، آدم را مسجود ملائکه و از پیامبران برگزیده می داند:

«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند. (بقره، 34)

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (آل عمران، 33)

سلام

این دو ایه از قران مفهوم عصمت را نمی رساند
شما چگونه از اینهابه مفهوم عصمت رسیدید ؟
پس طبق این استدلال شما
همچنین در قران می فرماید بنی اسراییل را بر جهانیان برتری دادیم یعنی بنی اسراییل معصوم هستند ؟؟!!

به نص دقیق این ایه

دل ارام;501597 نوشت:
فرمود كه تو به بندگان مخلص من راهي نداري :
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(حجر/42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند

ادم از گمراهان بود و از شیطان پیروی کرد

شما بر چه منطقی این ایه را تفسیر می کنید ؟ لطفا تفسیر این ایه را از نظر علما بنویسید

چون ایه صریحا اشاره می کند که گمراهان از شیطان پیروی می کنند

ادم هم از شیطان پیروی کرد

موفق باشید

manmehdiam;501428 نوشت:
یعنی میفرمایید که حضرت آدم پیامبر خدا که به رسالت برگزیده شده حتی درکی از گناه بودن یک عمل هم نداشته؟!!!! بعید میدانم. چون در ادامه همان آیه بوضوح آمده که شیطان آنها را وسوسه کرد که اگر بخورید جاودانه میشوید یا فرشته میشوید و خدا دلش نمیخواد شما جاودانه بشوید آنها طمع کردند. بدیهی هست که میدونستن چیکار میکنن!
قطعا این تفسیر هم به ذهن مفسران قبلا رسیده! ولی مشکل داشته که نقل نشده.
بهرحال اکثریت تفاسیر به درخت علم و آگاهی اشاره کردند و مخلص سوالی که مطرح کردم از جواب کارشناس محترم قانع نشدم :

سلام

این تفسیری که بنده از این داستان کردم بنا به این دلائل بود

اولا : می گویند ان بهشت باغی در همین دنیا بوده
ایا در این دنیا درختی وجود دارد که با خوردن ان عورت انسان یا زشتیهای انسان اشکار شود ؟
به نظر حقیر چنین درختی وجود ندارد

ایا درخت علم و اگاهی داریم در این دنیا ؟!!!

بعد ایه می گوید بعد از خوردن ان عورتهایشان اشکار شد
اگر اینجا عورت را همان قسمت تناسلی فرض کنیم

مگر قبل از خوردن ان میوه از وجود چنین قسمتی در بدن خود بی خبر بودند ؟
مگر انسان نبودند و غذا نمی خوردند و احتیاج به سرویس بهداشتی نداشتند ؟

اینها همه سوالاتی است که انسان را قویا به طرف احتمال تمثیلی بودن داستان می برد

[="Tahoma"]

manmehdiam;501985 نوشت:
پس چه اتفاقی افتاد؟ اثر خوردن از این میوه ممنوعه چی بود؟ هیچی؟ یک میوه بی اثر بود؟ فقط خوردن از آن یا نخوردنش مهم بوده؟
اینکه شیطان به دروغ گفت اثر خوردن از میوه ممتوعه جاودانگی است، و خاصیت جاودانگی در میوه نبود، معنی اش این است که هیچ اثری نداشت؟

با سلام و درود

اثر خوردن از میوه درخت ممنوعه، همان اثر تکوینی و ظاهر شدن زشتی های آن ها و آغاز سفر زمینی آن ها بود. لذا اثر داشته و بی اثر نبوده است:

«فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّة»؛ و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند.(اعراف، 22)

چیزی هم که شیطان به آن ها وعده داده، برای فریب آن ها و انتقام گرفتن از آدم بوده است:

«فَوَسْوَسَ لهُمَا الشَّيْطَنُ لِيُبْدِىَ لهُمَا مَا وُرِىَ عَنهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَ قَالَ مَا نهَئكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَاذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَينْ‏ِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَلِدِينَ وَ قَاسَمَهُمَا إِنىّ‏ِ لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ فَدَلَّئهُمَا بِغُرُور»
سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!» و براى آنها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم. و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد.(اعراف، 20-22)

فرشته شدن و جاودانه ماندن در بهشت، از فریب شیطان بود و لذا می بینیم که پس از خوردن آن میوه، آدم فرشته یا جاودانه نشد.

نقل قول:

این فرمایش شما با روح آیات هیچ نسبتی ندارد. پس ارتباط هبوط آدم با خوردن میوه ممنوعه دقیقا چی بوده؟

ارتباطش این بوده که آدم به نقائصش متذکر شود، و این که آدم، امیال و آرزوهایی دارد که بایستی مراقب باشد از طریق آن ها، زمینه نفوذ و فریب شیطان را فراهم نسازد.

حضرت آدم با خوردن آن میوه ممنوعه و آشکار شدن زشتی هایش، به همین نقص معرفتی خویش، متذکر شد و لذا توبه نمود.

این خوردن از درخت ممنوعه و آشکار شدن زشتی های آن ها، نشانه ای بر پایان یافتن اقامت آن ها در بهشت بود، و پس از آن به زمین هبوط داده شدند:

«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد. (بقره، 36)

نقل قول:

ضمنا اعتقاد غالب شیعه از میوه ممنوعه چیست؟ بالاخره علم و آگاهی را قبول دارند یا ندارند؟

در منابع اسلامى دو نوع تفسير براى میوه درخت ممنوع، آمده است، يک تفسير مادى است که همان گندم و ... است.

ديگرى تفسير معنوى است كه در روايات از آن تعبير به "شجره حسد" شده است، زيرا طبق اين روايات، آدم پس از ملاحظه مقام و موقعيت خود چنين تصور كرد كه مقامى بالاتر از مقام او وجود نخواهد داشت، ولى خداوند او را به مقام جمعى از اولياء از فرزندان او (پيامبر اسلام و خاندانش) آشنا ساخت، او حالتى شبيه به حسد پيدا كرد، و همين شجره ممنوعه بود كه آدم مامور بود به آن نزديک نشود. (ر.ک: تفسير نورالثقلين، ج ‏1، ص 59و60)

البته اين حسد از نوع حسد حرام نبوده بلکه تنها يک احساس نفسانى بوده است، بى آن كه كمترين گامى بر طبق آن بر دارد و منجر به حسادت عملی شود. (تفسير نمونه، ج ‏6، ص 121)

مطلب دیگر این که می توان گفت پس از خوردن آن میوه ممنوعه، نوعی علم و آگاهی به آدم داده شد؛ ولی نه آن طور که تورات کنونی بیان می کند که آدم و حوا در آن موقع، كاملا برهنه بودند ولى زشتى آن را درک نمى ‏كردند، و هنگامى كه از درخت ممنوع ـ كه درخت علم و دانش بود ـ خوردند چشم خردشان باز شد، و خود را برهنه ديدند و از زشتى اين حالت آگاه شدند!

خیر، این را نمی توان پذیرفت. مگر می شود کسی که مسجود ملائکه شده و علم اسماء به او تعلیم شده، این گونه ناآگاه باشد.

آن ها از وجود این زشتی ها آگاه بودند ولی گویا لباس احترام و لباسی بهشتی داشتند که آن ها را پوشانده و نشانه شخصیت آن ها بود، تا این که از آن میوه خوردند و لباس و پوشش آن ها افتاد و زشتی هایشان آشکار شد و در حقيقت از لباس بهشتى كه لباس كرامت و احترام خدا بود برهنه شدند. (ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏6، ص 118)

دل ارام;501996 نوشت:

ادم از گمراهان بود و از شیطان پیروی کرد

شما بر چه منطقی این ایه را تفسیر می کنید ؟ لطفا تفسیر این ایه را از نظر علما بنویسید

چون ایه صریحا اشاره می کند که گمراهان از شیطان پیروی می کنند

ادم هم از شیطان پیروی کرد

موفق باشید

با سلام و درود

چند نکته عرض می شود:

1. این آیاتی که بنده ذکر کردم، با نسبت دادن گمراهی به حضرت آدم، سازگار نیست و چنین نسبتی را باطل می داند.

2. دوران توقف آدم در بهشت دوران آزمايش بود نه دوران تكليف. (تفسير نمونه، ج ‏13، ص 324)

3. آدم در بهشت هنوز به پیامبری مبعوث نشده و دین و شریعتی نیامده بود، بلکه پس از هبوط به زمین، دین و شریعت، ابلاغ شد:
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»؛ گفتيم: همگى از آن، فرود آييد! هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.(بقره، 38)

بنابر این، نهی در آیه ذیل هم نهی تحریمی نبوده، بلکه ارشادی بوده است:
«ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ و پروردگارشان آنها را نداد داد كه آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟! (اعراف، 22)

5. شيطان از پاكى و صفاى آدم سوء استفاده كرد تا توانست او را فریب دهد. شيطان برای فریب آدم و وعده دروغین، قسم و سوگند سختى خورد. آدم و حوا كه تا آن زمان از كسى دروغ نشنيده بودند و تصور نمی کردند کسی در این مقام دروغ بگوید، سخن شيطان را باور كردند و فريب خوردند.

4. پس از همه این ها، خداوند، آدم را برگزید:
«ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏»؛ سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش نمود. (طه، 122)

پس از این، خداوند هم در اوامر مولوى و هم ارشادى به آدم علیه السلام عصمت داده و او را هم در امر دنيا و هم در امر دين از خطا مصونيت مرحمت كرده است.‏ (ترجمه الميزان، ج ‏14، ص 312)

بنابر این، آن آیاتی که پیروی از شیطان را گمراهی می دانند، مربوط به پس از تشریع دین و زمان وجود تکلیف است.

و همین که خداوند پس از آن، آدم را برای پیامبری انتخاب می کند، نشان می دهد که ـ برخلاف نظر شما ـ او آن گونه نبوده و از گمراهان نیست و خداوند او را گمراه نمی داند.

دل ارام;502358 نوشت:

اینها همه سوالاتی است که انسان را قویا به طرف احتمال تمثیلی بودن داستان می برد

با سلام و درود

اگر منظورتان از تمثیلی، استعاره و سمبلیک بودنی است که مربوط به حوزه بیان هستند و نوعی بیان از یک واقعیت خارجی دارند؛ بله قابل قبول است و می توان چنین احتمالی را مطرح کرد.

کسانی هم که داستان آدم و حوا را سمبلیک می دانند منظورشان این است که آن ماجرا حقیقت و واقعیت دارد؛ ولی نوع گویش و بیانی که حکایت از آن واقعیت می کند، به گونه استعاره ای و سمبلک است.

بنابر این در واقعیت خارجی داشتن حضرت آدم و حوا شکی نیست. و قرآن دارد از این واقعیت خارجی حکایت می کند.

میقات;502494 نوشت:
1. این آیاتی که بنده ذکر کردم، با نسبت دادن گمراهی به حضرت آدم، سازگار نیست و چنین نسبتی را باطل می داند.

سلام

ایاتی که شما اوردید اینها بودند و فرمودید

بر خلاف نظر شما، خداوند در قرآن کریم، آدم را مسجود ملائکه و از پیامبران برگزیده می داند:

«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند. (بقره، 34)

«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد. (آل عمران، 33)

حقیر متوجه نشدم چگونه سجده فرشتگان بر ادم نشانه عصمت ادم و یا عدم گمراهی او می باشد ؟
و ایا خداوند از اول حضرت ادم را معصوم خلق کرد تا فرشتگان بر او سجده کنند ؟ و اگر معصوم نبود سجده نمی کردند ؟
و ایا سجده فرشتگان بخاطر معصوم بودن ادم بود ؟

کلا منظورم از این سوالها این است ارتباطی بین سجده فرشتگان با معصوم بودن ادم نیست

و در ایه دوم اگر از برتری ادم و نوح و ال ابراهیم و ال عمران بتوان به گمراه نبودن و معصومیت ادم رسید

پس طبق استدلال شما بنی اسراییل هم معصوم هستند و گمراه نیستند !!!

میقات;502494 نوشت:
. دوران توقف آدم در بهشت دوران آزمايش بود نه دوران تكليف.

چگونه بدون تکلیف می توان ازمایش کرد ؟ از مایش پس بر چه اساسی صورت می گیرد اگر تکلیفی و یا امرو نهیی نباشد ؟

میقات;502494 نوشت:
بنابر این، نهی در آیه ذیل هم نهی تحریمی نبوده، بلکه ارشادی بوده است:
«ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ و پروردگارشان آنها را نداد داد كه آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟! (اعراف، 22)

اگر هم حرف شما را بپذیریم که نهی ارشادی بوده و نه تحریمی

باز ادم و حوا به نهی و ارشاد خدا بی توجهی کردند

و بی توجهی به حکم ارشادی خداوند هم از روی گمراهی می باشد

میقات;502494 نوشت:
5. شيطان از پاكى و صفاى آدم سوء استفاده كرد تا توانست او را فریب دهد. شيطان برای فریب آدم و وعده دروغین، قسم و سوگند سختى خورد. آدم و حوا كه تا آن زمان از كسى دروغ نشنيده بودند و تصور نمی کردند کسی در این مقام دروغ بگوید، سخن شيطان را باور كردند و فريب خوردند.

چرا سخن شیطان را باور کردند ولی سخن خدا را که گفته بود شیطان دشمن شماست باور نکردند ؟؟!!!

میقات;502494 نوشت:
4. پس از همه این ها، خداوند، آدم را برگزید:
«ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏»؛ سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش نمود. (طه، 122)

خود این ایه می رساند که ادم خطا کرد برای همین توبه کرد و بعد از قبولی توبه اش خدا هدایتش کرد

میقات;502494 نوشت:
پس از این، خداوند هم در اوامر مولوى و هم ارشادى به آدم علیه السلام عصمت داده و او را هم در امر دنيا و هم در امر دين از خطا مصونيت مرحمت كرده است.‏ (ترجمه الميزان، ج ‏14، ص 312)

این حرف شما قابل قبول است که پس از این مراحل و توبه و بر گزیده شدن به پیامبری ادم معصوم باشد نه قبل از ان

میقات;502494 نوشت:
و همین که خداوند پس از آن، آدم را برای پیامبری انتخاب می کند، نشان می دهد که ـ برخلاف نظر شما ـ او آن گونه نبوده و از گمراهان نیست و خداوند او را گمراه نمی داند.

نظرتان راجع به این ایه چیست ؟

وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَی

موفق باشید

دل ارام;502641 نوشت:
سلام

دل ارام;502641 نوشت:
حقیر متوجه نشدم چگونه سجده فرشتگان بر ادم نشانه عصمت ادم و یا عدم گمراهی او می باشد ؟
و ایا خداوند از اول حضرت ادم را معصوم خلق کرد تا فرشتگان بر او سجده کنند ؟ و اگر معصوم نبود سجده نمی کردند ؟
و ایا سجده فرشتگان بخاطر معصوم بودن ادم بود ؟

کلا منظورم از این سوالها این است ارتباطی بین سجده فرشتگان با معصوم بودن ادم نیست

و در ایه دوم اگر از برتری ادم و نوح و ال ابراهیم و ال عمران بتوان به گمراه نبودن و معصومیت ادم رسید

پس طبق استدلال شما بنی اسراییل هم معصوم هستند و گمراه نیستند !!!


با سلام و درود

اکنون وارد اثبات عصمت نشویم، زیرا سخن بر روی گمراه بودن یا نبودن است. شما قائلید که آدم جزو گمراهان است ولی بنده عرض می کنم طبق این آیات، خداوند آدم را مسجود ملائکه کرده برگزیده است و او را است، پس چگونه ممکن است او را از گمراهان بدانیم. آیا خداوند حکیم، فرد گمراهی را مسجود ملائکه قرار داده و برگزیده است؟!

نقل قول:

چگونه بدون تکلیف می توان ازمایش کرد ؟ از مایش پس بر چه اساسی صورت می گیرد اگر تکلیفی و یا امرو نهیی نباشد ؟

چه ملازمه ای بین این دو است؟ مگرنمی شود قبل از این که آدم مکلف شده باشد، او را آزمایش کنند. هر آزمایشی که برای ثواب و عقاب نیست.

نقل قول:

اگر هم حرف شما را بپذیریم که نهی ارشادی بوده و نه تحریمی

باز ادم و حوا به نهی و ارشاد خدا بی توجهی کردند

و بی توجهی به حکم ارشادی خداوند هم از روی گمراهی می باشد

به خاطر همین بی توجهی به حکم ارشادی هم زشتی های آن ها آشکار شد و حکم اخراج و هبوط آنان به زمین، صادر شد. و الا اگر این بی توجهی را نمی کردند، چه بسا مدت اقامت آن ها در بهشت، بیشتر بود.

آدم هم متوجه این میزان غفلت خود شد و توبه و عذرخواهی به درگاه الهی آورد.

البته این مقدار بی توجهی و یا به عبارتی کمال توجه را نداشتن، گمراهی محسوب نمی شود، آن گمراهی ای که عقاب دارد و گناه محسوب می شود.

از طرفی، آدم علیه السلام اگر چه قبل از آن هم معصوم بود، ولی به مقام پیامبری هنوز مبعوث نشده بود. پس از هبوط به زمین به پیامبری مبعوث شد و شریعت و دین الهی تشریع شد.

نقل قول:

چرا سخن شیطان را باور کردند ولی سخن خدا را که گفته بود شیطان دشمن شماست باور نکردند ؟؟!!!

مگر می شود کسی را که خداوند برگزیده و مسجود ملائکه کرده است، سخن خدا را باور نداشته باشد؟! قطعا این کار آدم از روی باور نداشتن سخن الهی نبوده است.

ولی بله، تا این حد، نقص معرفتی بوده که البته آن هم مربوط به قبل از پیامبر شدن بوده است.

نکته:

آن ها سخن شیطان را از این جهت که شیطان است، باور نکردند؛ کما این که سخن خدا را از این جهت که خدا است، نافرمانی نکردند. بلکه شیطان آن ها را به گونه ای توجیه کرد و کار خودش را موجه جلوه داد که آن ها پذیرفتند. و البته عرض کردم این ماجرا بیان حقیقتی است و آن حقیقت این است که ای انسان، تو نقاط ضعفی داری که از آن طریق، شیطان می تواند تو را وسوسه کند؛ لذا بایستی مراقب آن ها باشی.

نقل قول:

خود این ایه می رساند که ادم خطا کرد برای همین توبه کرد و بعد از قبولی توبه اش خدا هدایتش کرد

توبه، جبران کننده خطا است و کسی که توبه می کند و بخشیده می شود، مجازاتش پاک شده و به همان جایگاه سابق بازگردانده می شود، ولی آدم بخشیده شد اما به آن مکان بازگردانده نشد. پس معلوم می شود که هبوط به زمین به معنای عذاب و عقاب برای آدم نبوده است بلکه از ابتدا اقامت آدم در بهشت موقتی بوده و خداوند تصمیم داشته که آدم را به زمین بفرستد.

البته این آیه می رساند که آدم پس از برگزیده شدن، و مؤید بودن به وحی الهی، دیگر حتی آن نافرمانی از نهی ارشادی را هم ندارد و از آن مصون است.

بنابر این آن خطای آدم، به گونه ای نبوده که منافات با برگزیده شدن و مسجود ملائکه بودن او باشد.

نقل قول:

این حرف شما قابل قبول است که پس از این مراحل و توبه و بر گزیده شدن به پیامبری ادم معصوم باشد نه قبل از ان

«قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»؛ خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمى ‏رسد. (بقره، 124)

خداوند عهدی الهی و رسالتش را به ظالمین نمی دهد؛ لذا وقتی آدم را برای پیامبری انتخاب کرده است معلوم است که قبل از آن نیز شایستگی و صلاحیت لازم را داشته است.

نقل قول:

نظرتان راجع به این ایه چیست ؟
وَ وَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَی

این آیه هم در جای خود بیان شده که اصلا به معنای گمراهی نیست.

«قالَ لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمينَ»؛ خداوند فرمود: پيمان من، به ستمكاران نمى ‏رسد. (بقره، 124)

نبي اكرم (ص) فرمودند: "کُنْت‌ُ نَبیّاً وَ آدَم‌ُ بَیْن‌َ الماءِ وَ الطّین‌ِ"؛ من نبی بودم آنگاه كه آدم بين آب و گل بود. ‏(بحارالانوار، ج 16، ص 402، ح 1)

گمراه بودن پیامبر، چگونه با این آیات و روایات سازگار است؟!

البته بهتر است روی سخن، همان موضوع حضرت آدم باشد تا از موضوع اصلی تاپیک خارج نشویم.

سلام و عرض ادب خدمت شما

بزرگوار احساس می کنم مطالب را دارید توجیه می کنید

بهتر است بحث را پراکنده نکنیم و فقط بر گردیم به این ایه

ایه می فرماید:

فرمود كه تو به بندگان مخلص من راهي نداري :
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(حجر/42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند

طبق معنی واضح و اشکار این ایه
گمراهان از شیطان پیروی می کنند

حال من از شما یک سوال دارم
ایا ادم از شیطان پیروی کرد یا نه ؟ لطفا توجیهات قبلی را نیاورید

جواب یک کلمه است
پیروی کرد یا نه ؟

اگر بگویید پیروی نکرد خلاف بقیه داستان و ایات قران است

و اگر بگویید پیروی کرد
پس طبق این ایه از گمراهان بود

حال اگر شما ایاتی دیگر بیاورید که ادم از گمراهان نبود
پس این ایات متناقض هستند

موفق باشید

[="Tahoma"]

دل ارام;503684 نوشت:

ایه می فرماید:
فرمود كه تو به بندگان مخلص من راهي نداري :
إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ(حجر/42)
در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند

طبق معنی واضح و اشکار این ایه
گمراهان از شیطان پیروی می کنند

حال من از شما یک سوال دارم
ایا ادم از شیطان پیروی کرد یا نه ؟ لطفا توجیهات قبلی را نیاورید

جواب یک کلمه است
پیروی کرد یا نه ؟

اگر بگویید پیروی نکرد خلاف بقیه داستان و ایات قران است

و اگر بگویید پیروی کرد
پس طبق این ایه از گمراهان بود

حال اگر شما ایاتی دیگر بیاورید که ادم از گمراهان نبود
پس این ایات متناقض هستند

موفق باشید

با سلام و درود

بله، آدم در مرحله ای از شیطان پیروی کرد و به همان میزان هم گمراهی محسوب می شود؛ ولی گمراهی او پایدار نبود و بعد از آن توبه کرد و هدایت شد.

که البته این پیروی نیز موقعی بود که هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود.

لذا این که آدم در لحظه یا مرحله ای گمراه شد، صحیح است؛ ولی این که او را دیگر از گمراهان بدانیم، صحیح نیست زیرا پس از آن، او با توبه و هدایت، به پیامبری مبعوث شد.

عرض بنده هم همین است که گمراهی او ماندنی نبود بلکه سریعا با توبه و هدایت الهی جبران شد. لذا بعد از آن دیگر او از گمراهان نبوده است.

پرسش:
استاد ما می گوید آدم و حوا در بهشت نزولی (بهشت قبل از مرگ) بوده اند نه در بهشت صعودی (بهشت بعد از مرگ)، منظور چیست؟

پاسخ:
با سلام و درود
منظور ایشان را از خودشان بپرسید بهتر است. بهشت نزولی می تواند اشاره به بهشت دنیایی یا بهشتی باشد که آدم از آن تنزل و هبوط داده شده است: «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد.(1)
بهشت صعودی هم می تواند اشاره به بهشت موعود و جاودان و مقام لقاء الله باشد: «يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ»؛ اى انسان! تو با تلاش و رنج بسوى پروردگارت مى ‏روى و او را ملاقات خواهى كرد.(2)
لازم به ذکر است که آدم علیه السلام در بهشت دنیوی بوده نه بهشت موعود؛ زیرا بهشتى كه آدم و همسرش در آن ساكن شدند، آن بهشتى نبود كه خداوند بر اهل ايمان وعده كرده است و به آن «جنة الخلد» يا بهشت جاويدان گفته مى ‏شود.
مواردی را می توان به عنوان شاهد برای این نظریه آورد:
1. كسى كه وارد آن بهشت شود ديگر از آن خارج نخواهد شد و آدم و حوا از بهشت بيرون شدند.
2. در بهشت جاويدان، امر و نهى در كار نيست، در حالى كه آدم و حوا در آن بهشت از خوردن شجره نهى شدند.
3. یكی دیگر از خصوصیات بهشت جاودان این است كه شیطان و وسوسه های شیطانی و به طور كلی، نافرمانی خداوند در آن جایی ندارد. بهشت آخرت از هر آلودگی و رنگ غیر خدایی پاك و مبرا است.
4. آدم خود مى ‏دانست كه آن بهشت بهشت جاويدان نيست و لذا در وسوسه ‏اى كه شيطان كرد به آدم اظهار داشت كه اگر از ميوه شجره ممنوعه بخورد، در آن بهشت جاويدان خواهد ماند.
5. در اول خلقت آدم، خداوند فرمود من در روى زمين خليفه‏ اى خلق مى ‏كنم، و در چند آيه گفته شده كه خميرمايه آدم از گل و خاک چسبنده متعفن بوده، و اين نشان مى‏ دهد كه بدون شک آدم در همين كره خاكى و در روى زمين آفريده شده است و اگر بهشت در آسمان بود بايد آدم از زمين به آسمان برده مى‏ شد و اين خلاف ظاهر است، و در هيچ آيه ‏اى به آن اشاره نشده است.
6. روایاتی از ائمه اطهار علیهم السلام بر همین مطلب ظهور بلکه تصریح دارند، مانند: "سألت ابا عبد الله (علیه السلام) عن جنة آدم. فقال: جنة من جنان الدنيا يطلع عليه الشمس و القمر. و لو كانت من جنان الخلد، ما خرج منها أبدا"؛ راوی می گوید: از حضرت صادق علیه السلام در مورد بهشتى كه حضرت آدم علیه السلام در آن بوده سؤال كردم. حضرت فرمودند: آن باغى است از باغ هاى دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مى كنند، و اگر از باغ هاى قيامت بود هرگز آدم از آن خارج نمى شد.(3)

اگرسوال شود درخت ممنوعه حضرت آدم چه بوده؟
درپاسخ میگوئیم:
در اين كه آن درخت ممنوعه چه بوده اختلاف است: خوشه گندم، درخت انگور، درخت انجير، درخت كافور، کنایه از درخت علم خير و شرّ، و درختى كه ملائكه از ثمره ‏اش خوردند و جاودانى شدند، از مواردی است که مفسران برای آن درخت ممنوعه برشمرده اند.(5)
نکته: از آن جا كه خداوند نوع آن درخت را تعيين نكرده، لزومى ندارد كه ما تعيين كنيم، ولى ظاهر بعضى از آيات دلالت دارد كه آن درخت درختى بوده كه با خوردن از آن زشتی ها آشكار مى‏ شد:
«فَأَكَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما»؛ از آن خوردند پس زشتی هاى آن ها آشكار شد.(6)
«فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطانُ لِيُبْدِيَ لَهُما ما وُورِيَ عَنْهُما مِنْ سَوْآتِهِما»؛ پس شيطان آن دو را وسوسه كرد تا بعضى از زشتيهاى آنها آشكار شود.(7)
با توجه به اين آيات مى‏ توان گفت كه آن درخت باعث نوعى آگاهى و علم مى ‏شد.

اگر سوال شود که آیا ممکن است که آدم و حوا در آغاز دو جنبه از یک وجودِ واحد بوده باشند، و بعد ابلیس از طریق بُعدِ حسی آن وجودِ واحد (حوا) بُعدِ عقلانی آن وجودِ واحد (آدم) را تحریک کرده باشد که جدا شوند و از لاهوت به ناسوت بیایند تا به دو جنس نر و ماده تبدیل شوند؟
در پاسخ می گوئیم:در قرآن نیامده که شیطان توسط حوا، آدم را فریب داد، بلکه آمده:
«فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطانُ قالَ يا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلى‏ شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَ مُلْكٍ لا يَبْلى‏»؛ ولى شيطان او را وسوسه كرد و گفت: اى آدم! آيا مى‏خواهى تو را به درخت زندگى جاويد، و ملكى بى‏زوال راهنمايى كنم؟!(8)
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد.(9)
از طرفی عالم لاهوت، عالم ربوبی و الوهیت است و آدم و حوا که نمی توانسته اند به چنین عالمی راه یافته باشند.

اگر سوال شودکه
اگر منظور از درخت ممنوعه، آگاهی و علم بوده است، چه حکمتی در پس این دستور خداوند است؟ مگر خداوند با علم و آگاهی انسان مشکلی دارد؟!

درپاسخ میگوئیم:در مورد حضرت آدم و نهی از نزدیک شدن به درخت ممنوعه باید گفت ما از حقیقت خوردن آن میوه و ... آگاه نیستیم؛ آن چه خداوند متعال از آن واقعه برای ما در قالب الفاظ متناسب با فهم بشر بیان فرموده است، همانی است که از ظاهر الفاظ قرآن فهم می شود.
لذا نمی توان بطور قطع گفت که آن درخت علم بوده و چرا خداوند از علم نهی کرده است؟ البته می توان گفت اگر هم حقیقت آن درخت، علم بوده است، قطعا هر علمی نبوده است بلکه علم خاصی بوده که چه بسا آدم در آن مرتبه از کمال و معرفت نبوده که بخواهد آن را فرا گیرد.
مطلب دیگر این که از سياق سه دسته آيات (بقره، 30 ـ 39)، (طه، 115 ـ 126)، و (اعراف 19ـ 25)، به خوبى بر می آید كه منظور اصلى از خلقت آدم اين بوده كه در زمين سكونت كند.
آدم ابوالبشر که نماینده نوع بشر است، به خاطر نقص معرفتی باید به زمین هبوط کند تا از این طریق به رشد و کمال برسد.

چيزى كه هست راه زمينى شدن آدم همين بوده كه نخست در بهشت منزل گيرد، و برتری او بر ملائكه، و لياقتش براى خلافت اثبات شود، و سپس ملائكه مأمور به سجده براى او شوند، و آن گاه در بهشت منزلش دهند، و از نزديک شدن به آن درخت نهيش كنند، و او (به تحريک شيطان) از آن بخورد، و در نتيجه عورت و زشتی هایش ظاهر گردد، و در آخر به زمين هبوط كنند.
گویا خلقت بشرى و زمينى آدم و همسرش، تمام شده بود، و بعد خدا آن دو را داخل بهشت كرد، ولى آن قدر به آن دو مهلت ندادند كه در همين زمين متوجه عيب خود شده و نيز به سایر لوازم زندگی دنيوى و احتياجات آن پى ببرند؛ بلكه بلافاصله آن دو را داخل بهشت كردند، و وقتى داخل كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بودند.

پس پوشيدگى عيب‏ هاى آن دو موقتى بود، و ظاهر شدن عيب در زندگى زمينى، و به وسيله خوردن از آن درخت، يكى از قضاهاى حتمى خدا بوده، كه بايد می شد.
افزون بر این که خداوند متعال، خطای آنان را بعد از آن كه توبه كردند بخشید، و در عين حال آن ها را به بهشتشان بر نگرداند، بلكه به سوى دنيا هبوطشان داد، تا در آنجا زندگى كنند.
اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضايى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفتن خطيئه به بهشت بر گردند، (براى اينكه توبه آثار خطيئه را از بين مى‏برد).(10)

معنای این جمله که "تخلف و سرپیچی حضرت ادم از تخلف الهی امر مولوی نبود بلکه از امر ارشادی بود" چیست؟

پاسخ:
امر مولوی یعنی دستور و اوامری که در قالب شریعت و تکلیف دینی ابلاغ می شود، مانند همان واجبات و محرمات و ... دینی.
تخلف از اوامر و نواهی مولوی، مرتبط با حیث عبودیت است و لذا تخلف از آن ها معصیت است و عقاب دارد.
نهى آدم و همسرش از خوردن میوه درخت ممنوعه، نهى مولوى نبود كه تخلف از آن معصيت باشد، بلكه يک نهى ارشادى بوده، به اين معنا كه خداوند آدم را تكليف شرعى نكرد، بلكه از خاصيت تكوينى آن درخت آگاه كرد كه اگر از آن بخورند به خودشان ظلم كرده و به رنج و سختی دچار خواهند شد، و لذا پس از خوردن از آن درخت، با اين كه توبه كردند و خداوند هم توبه آن ها را پذيرفت، باز آن ها را از بهشت بيرون كرد، زيرا اثر طبيعى خوردن از آن درخت بيرون شدن از بهشت بود.
نکته: از ظاهر آیات قرآن به دست می آید که مسأله تشریع احكام و روشن ساختن راه هدایت و بیان اوامر و نواهی مولوی، بعد از هبوط آدم به زمین است، یعنی در آن زمان که آدم در بهشت بود و اين مخالفت سر زد، اصلا دينى تشريع نشده بود، و بعد از هبوط آدم دين خدا نازل شد؛ کما این که آیه ذیل به آن اشاره دارد:
«قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنىّ‏ِ هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَاىَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيهِمْ وَ لَا هُمْ يحَزَنُونَ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَ كَذَّبُواْ بايَاتِنَا أُوْلَئكَ أَصحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ»؛ گفتيم: «همگى از آن، فرود آييد! هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.» و كسانى كه كافر شدند، و آيات ما را دروغ پنداشتند اهل دوزخند و هميشه در آن خواهند بود.(11)

اینکه آدم باید به زمین هبوط کند تا ... یعنی خود خدا برنامه داشته. پس چرا گناهش افتاده به گردن آدم؟
پاسخ:حقیقت آن میوه ممنوعه و نزدیک شدن یا خوردن از آن، برای ما معلوم نیست.
در ثانی اگر هم علم و یا معرفت باشد، این معنایش نیست که با این کار، آدم از آن علم و یا مقام و معرفت، بهرمند شده و آن را دارا شد. قرآن می فرماید شیطان آن ها را امید به فرشته شده یا جاودانگی داد (14)، ولی می بینیم که این گونه نشد.

مطلب دیگر این که ماجرای آدم، اشاره به نقص و ضعف ذاتی انسان دارد، و البته این نقص و ضعف، مراتبی دارد و برای افرادی حتی مراتب پایین آن هم سزاوار نیست.
از طرفی، همین که از ابتدا قرار بوده که آدم مسیر تکامل را در زمین بپیماید، معنایش این است که زمینی شدن آدم به دلیل نزدیک شدن به آن درخت ممنوعه نبوده بلکه آن فقط یک نشانه بوده است. البته بروز این نشانه و رسیدن به این مرحله، همراه با یک ضعف معرفتی بود که آدم از آن نیز توبه کرد و بخشیده شد.

علامه طباطبایی می گوید وقتى خلقت آدم و حوا در زمين تمام شد، بلا فاصله، و قبل از اين كه متوجه شوند، عيب‏ هاشان پوشيده شده، داخل بهشت شده‏ اند؛ لذا وقتى آن ها را داخل بهشت كردند كه هنوز روح ملكوتى و ادراكى كه از عالم ارواح و فرشتگان داشتند، به زندگى دنيا آلوده نشده بود.
از طرفی این پوشيدگى عيب هاى آن دو موقتى بوده و نشانه ای بوده برای زمان هبوط آن ها به زمین.
و اگر محكوميت زندگى كردن در زمين، با خوردن از درخت و هويدا گشتن عيب، قضايى حتمى نبود، و نيز برگشتن به بهشت محال نبود، بايد بعد از توبه و ناديده گرفتن خطيئه به بهشت بر گردند. (15)

اثر خوردن از میوه ممنوعه چه بوده؟
اثر خوردن از میوه درخت ممنوعه، همان اثر تکوینی و ظاهر شدن زشتی های آن ها و آغاز سفر زمینی آن ها بود. لذا اثر داشته و بی اثر نبوده است: «فَدَلاَّهُما بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا يَخْصِفانِ عَلَيْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّة»؛ و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد. و هنگامى كه از آن درخت چشيدند، اندامشان [عورتشان‏] بر آنها آشكار شد و شروع كردند به قرار دادن برگهاى (درختان) بهشتى بر خود، تا آن را بپوشانند.(16)

چیزی هم که شیطان به آن ها وعده داده، برای فریب آن ها و انتقام گرفتن از آدم بوده است: «فَوَسْوَسَ لهُمَا الشَّيْطَنُ لِيُبْدِىَ لهُمَا مَا وُرِىَ عَنهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَ قَالَ مَا نهَئكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَاذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَن تَكُونَا مَلَكَينْ‏ِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الخَلِدِينَ وَ قَاسَمَهُمَا إِنىّ‏ِ لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ فَدَلَّئهُمَا بِغُرُور»؛ سپس شيطان آن دو را وسوسه كرد، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود، آشكار سازد و گفت: «پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر بخاطر اينكه (اگر از آن بخوريد،) فرشته خواهيد شد، يا جاودانه (در بهشت) خواهيد ماند!» و براى آنها سوگند ياد كرد كه من براى شما از خيرخواهانم. و به اين ترتيب، آنها را با فريب (از مقامشان) فرودآورد.(17)
فرشته شدن و جاودانه ماندن در بهشت، از فریب شیطان بود و لذا می بینیم که پس از خوردن آن میوه، آدم فرشته یا جاودانه نشد.

ارتباط هبوط آدم با خوردن میوه ممنوعه چه بوده؟
پاسخ:ارتباطش این بوده که آدم به نقائصش متذکر شود، و این که آدم، امیال و آرزوهایی دارد که بایستی مراقب باشد از طریق آن ها، زمینه نفوذ و فریب شیطان را فراهم نسازد.
حضرت آدم با خوردن آن میوه ممنوعه و آشکار شدن زشتی هایش، به همین نقص معرفتی خویش، متذکر شد و لذا توبه نمود.
این خوردن از درخت ممنوعه و آشکار شدن زشتی های آن ها، نشانه ای بر پایان یافتن اقامت آن ها در بهشت بود، و پس از آن به زمین هبوط داده شدند:
«فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ عَنْها فَأَخْرَجَهُما مِمَّا كانا فيهِ وَ قُلْنَا اهْبِطُوا»؛ پس شيطان موجب لغزش آنها از بهشت شد و آنان را از آنچه در آن بودند، بيرون كرد. و (در اين هنگام) به آنها گفتيم: همگى (به زمين) فرود آييد.(18)

اعتقاد غالب شیعه از میوه ممنوعه چیست؟علم و آگاهی را قبول دارند یا ندارند؟
پاسخ:در منابع اسلامى دو نوع تفسير براى میوه درخت ممنوع، آمده است، يک تفسير مادى است که همان گندم و ... است.
ديگرى تفسير معنوى است كه در روايات از آن تعبير به "شجره حسد" شده است، زيرا طبق اين روايات، آدم پس از ملاحظه مقام و موقعيت خود چنين تصور كرد كه مقامى بالاتر از مقام او وجود نخواهد داشت، ولى خداوند او را به مقام جمعى از اولياء از فرزندان او (پيامبر اسلام و خاندانش) آشنا ساخت، او حالتى شبيه به حسد پيدا كرد، و همين شجره ممنوعه بود كه آدم مامور بود به آن نزديک نشود.(19)
البته اين حسد از نوع حسد حرام نبوده بلکه تنها يک احساس نفسانى بوده است، بى آن كه كمترين گامى بر طبق آن بر دارد و منجر به حسادت عملی شود.(20)

مطلب دیگر این که می توان گفت پس از خوردن آن میوه ممنوعه، نوعی علم و آگاهی به آدم داده شد؛ ولی نه آن طور که تورات کنونی بیان می کند که آدم و حوا در آن موقع، كاملا برهنه بودند ولى زشتى آن را درک نمى ‏كردند، و هنگامى كه از درخت ممنوع ـ كه درخت علم و دانش بود ـ خوردند چشم خردشان باز شد، و خود را برهنه ديدند و از زشتى اين حالت آگاه شدند!
خیر، این را نمی توان پذیرفت. مگر می شود کسی که مسجود ملائکه شده و علم اسماء به او تعلیم شده، این گونه ناآگاه باشد.
آن ها از وجود این زشتی ها آگاه بودند ولی گویا لباس احترام و لباسی بهشتی داشتند که آن ها را پوشانده و نشانه شخصیت آن ها بود، تا این که از آن میوه خوردند و لباس و پوشش آن ها افتاد و زشتی هایشان آشکار شد و در حقيقت از لباس بهشتى كه لباس كرامت و احترام خدا بود برهنه شدند.(21)

آدم از گمراهان بود و از شیطان پیروی کرد. قرآن آورده: «إِنَّ عِبَادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغَاوِينَ»(حجر/42) در حقيقت تو را بر بندگان من تسلطى نيست مگر كسانى از گمراهان كه تو را پيروى كنند.

پاسخ: درست است که آدم در مرحله ای از شیطان پیروی کرد و به همان میزان هم گمراهی محسوب می شود؛ ولی گمراهی او پایدار نبود و بعد از آن توبه کرد و هدایت شد؛ که البته این پیروی نیز موقعی بود که هنوز به پیامبری مبعوث نشده بود.
لذا این که آدم در لحظه یا مرحله ای گمراه شد، صحیح است؛ ولی این که او را دیگر از گمراهان بدانیم، صحیح نیست زیرا پس از آن، او با توبه و هدایت، به پیامبری مبعوث شد. بنابر این، گمراهی او ماندنی نبود بلکه سریعا با توبه و هدایت الهی جبران شد. لذا بعد از آن دیگر او از گمراهان نبوده است.

لازم به ذکر است برخی اعمال برای عده ای گناه نیست ولی برای مقربان گناه است. به همین خاطر اگر انسان عادی چنین کاری که آدم می کرد را کرده بود توبه هم نمی کرد و اصلا به فکر توبه نمی افتاد؛ در حالی که آدم علیه السلام به این مقام آگاهی داشت و توبه کرد.
لذا این ها قصورات ذاتی است که انسان کامل به آن آگاهی دارد و با توبه آن را جبران می کند، لذا این ها گناهی نیست که منافات با عصمت داشته باشد.
فراموش نشود که خداوند در قرآن کریم، آدم را مسجود ملائکه و از پیامبران برگزیده می داند:
«وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا»؛ و (ياد كن) هنگامى را كه به فرشتگان گفتيم: «براى آدم سجده و خضوع كنيد!» همگى سجده كردند.(22)
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهيمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَى الْعالَمينَ»؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهيم و آل عمران را بر جهانيان برترى داد.(23)

در ادامه چند نکته عرض می شود:
1. دوران توقف آدم در بهشت دوران آزمايش بود نه دوران تكليف.(24)
2. آدم در بهشت هنوز به پیامبری مبعوث نشده و دین و شریعتی نیامده بود، بلکه پس از هبوط به زمین، دین و شریعت، ابلاغ شد:
«قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَميعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدايَ فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُون‏»؛ گفتيم: همگى از آن، فرود آييد! هر گاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند.(25)
بنابر این، نهی در آیه ذیل هم نهی تحریمی نبوده، بلکه ارشادی بوده است: «ناداهُما رَبُّهُما أَ لَمْ أَنْهَكُما عَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَكُما إِنَّ الشَّيْطانَ لَكُما عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ و پروردگارشان آنها را نداد داد كه آيا شما را از آن درخت نهى نكردم؟! و نگفتم كه شيطان براى شما دشمن آشكارى است؟!(26)
3. شيطان از پاكى و صفاى آدم سوء استفاده كرد تا توانست او را فریب دهد. شيطان برای فریب آدم و وعده دروغین، قسم و سوگند سختى خورد. آدم و حوا كه تا آن زمان از كسى دروغ نشنيده بودند و تصور نمی کردند کسی در این مقام دروغ بگوید، سخن شيطان را باور كردند و فريب خوردند.
4. پس از همه این ها، خداوند، آدم را برگزید: «ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَيْهِ وَ هَدى‏»؛ سپس پروردگارش او را برگزيد، و توبه‏ اش را پذيرفت، و هدايتش نمود.(27)
پس از این، خداوند هم در اوامر مولوى و هم ارشادى به آدم علیه السلام عصمت داده و او را هم در امر دنيا و هم در امر دين از خطا مصونيت مرحمت كرده است.(28)
بنابر این، آن آیاتی که پیروی از شیطان را گمراهی می دانند، مربوط به پس از تشریع دین و زمان وجود تکلیف است.
و همین که خداوند پس از آن، آدم را برای پیامبری انتخاب می کند، نشان می دهد که او آن گونه نبوده و از گمراهان نیست و خداوند او را گمراه نمی داند.

___________

  1. بقره، 36.
  2. انشقاق، 6.
  3. كافى، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج 3، ص 247، حديث 2.
  4. قاموس قرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏2، ص 84.
  5. مجمع البيان فی تفسير القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏1، ص 195.
  6. طه، 12.
  7. اعراف، 20.
  8. طه، 120.
  9. بقره، 36.
  10. ر.ک: ترجمه الميزان، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏1، ص 196 و 197.
  11. بقره، 38 و 39.
  12. نصر، 3.
  13. زمر، 54.
  14. اعراف، 20.
  15. ر.ک: ترجمه الميزان، ج ‏1، ص 196.
  16. اعراف، 22.
  17. اعراف، 20-22.
  18. بقره، 36.
  19. ر.ک: تفسير نورالثقلين، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏1، ص 59و60.
  20. تفسير نمونه، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج ‏6، ص 121.
  21. ر.ک: تفسير نمونه، ج ‏6، ص 118.
  22. بقره، 34.
  23. آل عمران، 33.
  24. تفسير نمونه، ج ‏13، ص 324.
  25. بقره، 38.
  26. اعراف، 22.
  27. طه، 122.
  28. ترجمه الميزان، ج ‏14، ص 312.
موضوع قفل شده است