چهار سوال روایی

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چهار سوال روایی

به نام خدا
با سلام خدمت کارشناسان

س1: با توجه به این که از تاویل متشابهات قرآن کریم منع شده ایم، آیا در روایات موارد متشابهات و محکمات قرآن به صورت متمایز کننده وارد شده است؟

س2: اگر اشتباه نکنم، روایتی مشاهده کردم با این مضمون که گاه گریه و ندبه به درگاه خدا محبوب خطاکاران قرار می گیرد، حال آن که این انابه واقعی نبوده. (چیزی مشابه استدراج) خواهش دارم روایت مربوط را ذکر کرده و راهنمایی بکنید که چه کنیم، گریه و ندبه ما از این دست نباشد؟

س3: در دعاها گاه تقاضای ظهور را از حضرت ولی عصر عج می نماییم، حال آن که به دست خداست. چرا؟ : العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

س4: در عکس ضمیمه، معنا و توضیح بخش مشخص شده چیست؟ روایت از کافی شریف است.

تشکر

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد محسن

Akbari694;498113 نوشت:
به نام خدا
با سلام خدمت کارشناسان

س1: با توجه به این که از تاویل متشابهات قرآن کریم منع شده ایم، آیا در روایات موارد متشابهات و محکمات قرآن به صورت متمایز کننده وارد شده است؟

س2: اگر اشتباه نکنم، روایتی مشاهده کردم با این مضمون که گاه گریه و ندبه به درگاه خدا محبوب خطاکاران قرار می گیرد، حال آن که این انابه واقعی نبوده. (چیزی مشابه استدراج) خواهش دارم روایت مربوط را ذکر کرده و راهنمایی بکنید که چه کنیم، گریه و ندبه ما از این دست نباشد؟

س3: در دعاها گاه تقاضای ظهور را از حضرت ولی عصر عج می نماییم، حال آن که به دست خداست. چرا؟ : العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

س4: در عکس ضمیمه، معنا و توضیح بخش مشخص شده چیست؟ روایت از کافی شریف است.

تشکر


بسم الله الرحمن الرحیم
پاسخ پرسش اول:
در روایات شیعه به طور مشخص در این باره مطلبی دیده نمی شود. شما می توانید به نرم افزار مشکات الانوار محصول مرکز تحقیقات کامپیوتری نور مراجعه کرده به طور کلی در این زمینه اطلاعاتی کسب کنید.
پاسخ پرسش دوم:
خوب بود جمله یا مضمونی واضح تر از روایت مورد ادعا را بیان می کردید تا بررسی و پاسخ داده شود.
پاسخ پرسش سوم.
دعا برای تعجیل در ظهور آقا و منجی عالم بشریت برای هر شخص منتظری لازم است وهیچ اشکالی ندارد در زمان انتظار فرج امام زمان سلام الله علیه که از افضل اعمال است، یکی از خواسته های بشر تعجیل در ظهور حضرت باشد.
بنابر این، یکی از وظایف مهم شیعه در زمان غیبت کبری درخواست فرج امام زمان است که از پرده غیبت آشکار شود. اگر چه در واقع امر فرج امام زمان به دست خدای متعال است، اما دعا کردن جهت ظهور آن حضرت جزء وظایف ما است و باید از خدای متعال آن هم با اصرار و تضرع بخواهیم که اسباب ظهور ایشان فراهم شده بساط ظلم بر چیده شود.البته همین در خواست های ما خود جزیی از تقدیر و علم الهی است.
توضیح بیشتر این که:
اگر چه ظهور و فرج امام زمان به امر و قضای الهی در موعد مقرر و زمان مقرر تحقق می ‏یابد، اما نقش دعا در تعیین مقدرات الهی و حتی تغییر آن ها مانند دفع معصیت‏ های مقدّر و تعجیل در زمان ظهور مقدّر بی هیچ تردیدی ثابت است.
به عبارت دیگر: خدای مقدر نموده با توجه به اموری که تحقق می‏یابد و علت‌هایی که تمام و کامل می‏ شوند، امر فرج امام زمان در زمان یا دوره ‏ای خاص تحقق یابد.
یکی از علت‌هایی که در تعیین و تقدیر زمان ظهور می‏تواند نقش داشته باشد و در روایات معصومین به صراحت از آن نام برده شده، تأثیر دعا در ظهور و تعجیل فرج امام زمان است. چون از یک طرف دعا، نشانه خواستن انسان‏ها است و خواستن انسان‏ها یکی از علت‏ های تحقق ظهور امام زمان است.
از طرف دیگر دعا یکی از اسباب و عللی است که در جهان هستی، تأثیر در تحقق یک چیز و یا رفع یک حادثه دارد، یعنی در مجموعه جهان هستی و قوانین و سنت‏ های مقدر و معین آن، نیز در قضای الهی، دعا در تعیین حوادث و یا رفع آن ها نقش دارد. خدایی که تقدیر حتمی و قطعی را معین نموده، مقدر کرده است که دعا و خواستن از خداوند، هم چنین کارهای نیک زمان تحقق سرنوشت و از جمله زمان ظهور را (که یکی از حوادث جهان و سرنوشت انسانی است) مقدّم سازد. بنابراین، اصل "ظهور" امری حتمی و قطعی است، اما زمان تحقق آن از تقدیرات مشروط است که با افکار و عقاید و گفتار و افعال انسان‏ ها، مقدّم یا مؤخّر می‏ گردد.
پاسخ پرسش چهارم
در پاسخ به پرسش چهارم ابتدا ترجمه روایت آورده و سپس به شرح قسمت رنگ شده پرداخته می شود:
ابو حمزه ثمالی نقل کرد به در خانه حضرت على بن الحسين عليهما السلام آمدم و هنگامى رسيدم كه آن حضرت از خانه بيرون مي رفت، پس فرمود:"بسم اللَّه آمنت باللَّه و توكلت على اللَّه"سپس فرمود:اى ابا حمزه بنده چون از خانه‏ اش بيرون برود شيطان برسر راه او می آيد، پس همين كه‏ بگويد "بسم اللَّه" دو فرشته (موكل بر او) می گويند: كفايت شدى، و همين كه بگويد: "آمنت باللَّه"می گويند: راهنمایى شدى، و چون بگويد: "تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ" می گويند: نگهدارى شدى، و شيطان ها از او دور شوند و برخى از آن ها به برخى می گويند: چگونه ما راه داريم به كسى كه راهنمایى و كفايت و نگهدارى شده (یعنی راه های فریب او بسته شده) ابا حمزه ثمالی می گويد: سپس(حضرت) فرمود: بار خدايا امروز آبروى من از آن تو است، سپس فرمود: اى ابا حمزه اگر تو مردم را رها كنى آن ها تو را رها نكنند، و اگر تو آن ها را ترك گوئى آن ها ترا ترك نگويند(به این معنا که دست از سرت بر نمی دارند) عرض كردم: پس من چه كنم؟ فرمود: از آبروى خود به آن ها بده و آن را براى روز احتياج و نياز خود ذخيره كن. پایان ترجمه روایت
و اما علامه مجلسی در تفسیر جمله "اللهم ان عرضى لك اليوم خدايا آبروى من امروز از آن تو است" که با تبیین آن جمله پایان دعا نیز روشن می شود،آورده است:
يعنى من به خاطر تو متعرض آن كسی كه آبرويم را بريزد نشوم يا به اين كه او را عفو كنم و يا براى تقيه جواب او را ندهم.
فیض کاشانی نیز آورده است:يعنى من آبروى خود را به خاطر تو مباح كردم پس اگر غيبت مرا كردند يا به بدى مرا ياد كردند از آن ها گذشتم و در عوض اجر آن را در قيامت از تو خواهم گرفت،زيرا تو دستور به عفو و گذشت دادى. و در حديث وارد شده كه روز قيامت ندا شود: هر كه بر خدا مزدى دارد برخيزد، پس برنخيزد جز آن كسی كه در دنيا گذشت وعفو داشته‏ است.(1)

پی نوشت:
1.شیخ کلینی،اصول کافی،ترجمه مصطفوی سید جواد،تهران،انتشارات اسلامیه،چاپ اول،جلد چهارم،ص 317

Akbari694;498113 نوشت:

س1: با توجه به این که از تاویل متشابهات قرآن کریم منع شده ایم، آیا در روایات موارد متشابهات و محکمات قرآن به صورت متمایز کننده وارد شده است؟

سلام علیکم مؤمن،
بحث متشابهات در آیه‌ی ۷ سوره‌ی آل‌عمران توضیح داده شده است:

هُوَ الَّذِي أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ‌ مُتَشَابِهَاتٌ ۖ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ ۗ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَ‌بِّنَا ۗ وَمَا يَذَّكَّرُ‌ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

اوست كه اين كتاب را بر تو نازل كرد. بعضى از آيه‌ها محكماتند، اين آيه‌ها ام‌الكتابند، و بعضى آيه‌ها متشابهاتند. امّا آنها كه در دلشان ميل به باطل است، به سبب فتنه‌جويى و ميل به تأويل از متشابهات پيروى مى‌كنند، در حالى كه تأويل آن را جز خداى و آنان كه قدم در دانش استوار كرده‌اند نمى‌دانند، [مؤمنان هدایت‌خواه] مى‌گويند: ما بدان ايمان آورديم همه از جانب پروردگار ماست. و جز خردمندان پند نمى‌گيرند.

همین آیه خودش تا حدودی از متشابهات است چون متأسفانه حتی مترجمین شیعه و قاریان شیعه بعد از « وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّـهُ» قائل بر وقف می‌شوند، تا جایی که حقیر نگاه کردم تمامی قرآنهای چاپ ایران هم این اشکال را دارد، در حالیکه انداختن فاصله بین « إِلَّا اللَّـهُ» و «وَالرَّ‌اسِخُونَ فِي الْعِلْمِ» درست نیست، به دلیل بدیهی اینکه خداوند حکیم است و کار عبث نمی‌کند و فرستادن کتابی که جز خودش برخی آیات آن را متوجه نشود عبث است و کتاب را هم از کتاب هدایت بودن خارج می‌کند. این البته از آنجا که بدیهی است و فقط نیاز به توجه دارد شاید خیلی متشابه به حساب نیاید ولی چون برادران سنی را به این انحراف کشانده است که تأویل متشابهات را فقط خداوند می‌داند همین را هم می‌شود متشابه به حساب آورد. به طور خاص از این آیه برداشت می‌شود که برخی آیات محکم هستند که یک برداشت بیشتر نمی‌شود از آن کرد و برخی آیات دیگر دارای ایهام و صنایع ادبی هستند که اگر به آنها دقت نگردد می‌تواند برای گمراهی هم مورد اصتفاده قرار گیرد، در این صورت فقط مجاز هستیم تأویل انها را از خداوند و راسخون در علم بگیریم که به تصریح اهل بیت علیهم‌السلام وجود مبارک ایشان هستند. این که خداوند چنین آیاتی را در قرآن گذاشته باشد درکش مشکل نیست، این به نوعی توریه است که خداوند انجام داده است و با این کار قصد داشته است که مسیر هدایت کامل و بدون انحراف را منحصر کند به کسانی که گرد راسخون در علم جمع می‌شوند، کسانی که از روی کبر یا جهل از گرد ایشان برگردند به ناچار در انحرافاتی خواهند افتاد که سیاهی گمراهی را برایشان به ارمغان می‌آورد. بنابراین تشخیص این آیات هم کار سختی نیست. مثلاً آیات بسیاری هست که در طول تاریخ مستمسک دشمنان یا کافران یا کج‌آندیشان یا سست‌اعتقادها شده است تا مطالب انحرافی از دل همین قرآن بیرون بکشند! مثلاً برادران اهل سنت به کمک همین قرآن سعی دارند بگویند که نه تنها پیامبران خدا که حتی خاتم انبیاء علیهم‌السلام هم معصوم از گناه نبوده‌اند تا چه رسد به معصوم از اشتباه. مثالهایی که می‌آورند مثلاً خوردن میوه‌ی ممنوعه توسط آدم علیه‌السلام، قتل یک نفر توسط حضرت موسی، نسبت زنا دادن به حضرت نوح، نسبت دروغگویی به حضرت ابراهیم و یوسف و ... است که همگی توسط امامان شیعه توسط همان قرآن رد شده‌اند، امامان برای رد این مطالب به کلماتی در قرآن و به ظرافتهایی در متن قرآن اشاره کرده‌اند که از دید آن دیگران مخفی مانده بود. چنین مثالهایی که می‌توان از آنها ایجاد شبهه در اعتقادات نمود همگی از زمره‌ی آیات متشابه هستند که حضورشان در قرآن تعمدی است و دور شدن از معصوم مبین قرآن انسان را در مواجهه با این آیات به مشکلات حادی می‌رساند. مثال جالب دیگری در این زمینه مثلاً آیه‌ای است که به همراهی ابوبکر با رسول خدا در غار اشاره دارد (شروع هجرت رسول خدا به مدینه) که ابوبکر یار غار رسول خدا بود، از این آیه برادران اهل سنت مقام بالای ابوبکر را برداشت می‌کنند و ما از همان آیه کفر ابوبکر را اثبات می‌کنیم! این یعنی مشابه بودن آن آیه! نیازی به صراحت ندارد، قضیه به همین سادگی است

Akbari694;498113 نوشت:

س2: اگر اشتباه نکنم، روایتی مشاهده کردم با این مضمون که گاه گریه و ندبه به درگاه خدا محبوب خطاکاران قرار می گیرد، حال آن که این انابه واقعی نبوده. (چیزی مشابه استدراج) خواهش دارم روایت مربوط را ذکر کرده و راهنمایی بکنید که چه کنیم، گریه و ندبه ما از این دست نباشد؟

مطالبی این چنینی داریم، مثلاً می‌دانیم که هر عبادتی که بکنیم ابلیس و دار و دسته‌اش سعی می‌کنند از وقتی نیت انجام آن کار در ذهن ما شکل می‌گیرد تا زمان انجام آن و حتی تا بعد از انجام آن تا قبل از مرگمان آن کار خوب ما را فاسد کنند، اما یک وقت کسی کار بدی می‌کند که باید عذاب وجدان داشته باشد، نمازش را که می‌خواند با کمال تعجب می‌بیند که عجب حس خوبی دارد و چقدر دلش متوجه اذکارش است! به قول حاج‌آقا پناهیان گاهی بعد از گناه ابلیس برای اینکه انسان فکر کند پیش خداوند جایگاه بالایی دارد و توبه نکند یا به عبادتش مغرور شود و آن عبادت کلا نابود شود به جای اخلال در آن عبادت به کنار می‌رود و تازه به انسان حس معنوی هم تزریق می‌کند (که البته واقعی نیست). از طرف دیگر در روایتی داریم که نشانه‌ی پذیرفتن توبه این است که توفیق کار خوب یا عبادت به انسان داده شود و سلب توفیق نشانه‌ی پذیرفته نشدن توبه است. این دو بیان به ظاهر متناقض می‌آیند ولی قابل جمع هستند. مثلاً در جایی از بزرگی نقل شده بود که کسی حال عبادت خوشی داشت، عارفی برای امتحان آن شخص او را مهمان خود می‌کند و از غذای خود به او می‌دهد، نشاط عبادت در آن شخص از بین می‌رود، وقتی که آن شخص از این حال بد خود ناراحت می‌شود از آن عارف می‌پرسد که با من چه کرده‌ای که نشاط عبادتم را از دست داده‌ام؟ آن عارف می‌گوید از روزی حلال به تو خوراندم، آن حال خوش که داشتی از روزی حرامت بود. به طور خلاصه شاید بشود اینطور نتیجه گرفت که اگر مراقب لقمه‌ی خود باشیم، اثرگذاری شیطان بر روی حالات ما کم می‌شود، آن وقت باید اعمال خود را زیر نظر داشته باشیم و نه حال عبادت ما را مغرور کند و نه التماس‌دعا‌گفتن‌های دیگران، بلکه بدانیم که اگر هم خیری در ما هست «هذا من فضل ربی»، امانتی است از طرف خدا که اگر از آن استفاده‌ی درست نکنیم آن را از ما می‌گیرد و به دیگری می‌دهد بی‌انکه قدرتی در بازگرداندن آن داشته باشیم و از دستش می‌دهیم همانطور که بار اول نفهمیدم از کجا خداوند این فضل را به ما بخشید. باید همواره در عبادت خداوند در خوف و رجا بود، خوف از نقص و ناخالصی عمل برای خدا و رجا به تأیید شدنش از طرف خداوند.
اگر اصلاً سؤالتان را درست متوجه شده باشم

Akbari694;498113 نوشت:

س3: در دعاها گاه تقاضای ظهور را از حضرت ولی عصر عج می نماییم، حال آن که به دست خداست. چرا؟ : العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان

در دعایی که توسط نایب خاص امام زمان علیه‌السلام سفارش شده‌ایم به خواندنش در عصر هر جمعه (در آخر مفاتیح آمده و گفته شده [=arial]اگر براى‏ تو از تمام آنچه ذكر كرديم عذرى باشد پس بپرهيز از اينكه خواندن اين دعا را واگذارى،به دستى كه ما داشتن اين دعا را از فضل خدا«جل جلاله»مى‏دانيم كه ما را به آن ممتاز ساخته،پس به آن اعتماد كن) این مطلب به خوبی و کمال توضیح داده شده است:

... ثَبِّتْنِي عَلَى طَاعَةِ وَلِيِّ أَمْرِكَ الَّذِي سَتَرْتَهُ عَنْ خَلْقِكَ وَ بِإِذْنِكَ غَابَ عَنْ بَرِيَّتِكَ وَ أَمْرَكَ يَنْتَظِرُ وَ أَنْتَ الْعَالِمُ غَيْرُ الْمُعَلَّمِ بِالْوَقْتِ الَّذِي فِيهِ صَلاحُ أَمْرِ وَلِيِّكَ فِي الْإِذْنِ لَهُ بِإِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ كَشْفِ سِتْرِهِ فَصَبِّرْنِي عَلَى ذَلِكَ حَتَّى لا أُحِبَّ تَعْجِيلَ مَا أَخَّرْتَ وَ لا تَأْخِيرَ مَا عَجَّلْتَ وَ لا كَشْفَ مَا سَتَرْتَ وَ لا الْبَحْثَ عَمَّا كَتَمْتَ وَ لا أُنَازِعَكَ فِي تَدْبِيرِكَ وَ لا أَقُولَ لِمَ وَ كَيْفَ وَ مَا بَالُ وَلِيِّ الْأَمْرِ لا يَظْهَرُ وَ قَدِ امْتَلَأَتِ الْأَرْضُ مِنَ الْجَوْرِ وَ أُفَوِّضُ أُمُورِي كُلَّهَا إِلَيْكَ ...

... و بر طاعت‏ ولىّ امرت استوارم كن آنكه او را از ديده بندگانت پوشيده داشتى،و به اذن تو از آفريدگانت پنهان شد،و فرمان تو را انتظار مى‏كشد،و تو داناى بدون تعليمى به آن هنگامى كه صلاح كار ولىّ امرت در آن است در اجازه دادن به او براى آشكار ساختن حكومتش،و برطرف‏ نمودن پرده غيبتش،پس مرا بر اين حقيقت شكيبا گردان،تا دوست نداشته باشم پيش‏افتادن چيزى كه به تأخير انداختى،و به تأخير انداختن چيزى كه‏ پيش انداختى،و نه آشكار نمودن چيزى كه پنهان ساختى،و نه كنجكاوى در آنچه كتمان كردى،و نه با تو نزاع كنم در تدبيرت،و نه بگويم:براى چه،و چگونه، و چه شده ولى امر ظهور نمى‏كند،و حال آنكه زمين از ستم پر شده،و من واگذار مى‏كنم همه امورم را به تو ...

اگر ما تعجیل در فرج را از خداوند می‌خواهیم به این معناست که تعجیل در فراهم شدن شرایط فرج را می‌خواهیم و نه فرج امام برای رفع مشکلات فعلی‌امان را با همین شرایط سخت و آسانی که در آن قرار داریم. امام زمان علیه‌السلام هم خلیفه‌ی خداوند بر روی زمین هستند و سبب متصل بین زمین و آسمان و خواستن از ایشان در طول خواستن از خداوند است، بوده‌اند کسانی که رو در روی از ایشان پرسیده‌اند که چرا پس ظهور نمی‌کنید و در جواب شنیده‌اند که امر به دست ما نیست اما ایشان در مقام رضا و فنای در خداوند به جایگاهی رسیده‌اند که اراده‌اشان اراده‌ی خداوند باشد و از این دیدگاه خواستن از ایشان همانند خواستن از خداوند است و جواب «لیست الأمر بیدی» دیگر پاسخ درخواست برای تعجیل در فرج از این نگاه نخواهد بود، ولی در هر صورت فرج در وقت خودش انجام خواهد گرفت و نه وقتی که ما محبین اهل بیت علیهم‌السلام (اگر خداوند توفیق محبت ایشان را نصیب کند) تشخیص می‌دهیم. پس آیا دعای ما بی‌تأثیر است؟ خیر در روایت مبارکه آمده که قوم موسی علیه‌آلسلام فرجشان سالها زودتر از آنچه برایش مقرر شده بود فرا رسید و فرمان کوچ از مصر به حضرت موسی علیه‌السلام داده شد چون آنها به دستور حضرت موسی علیه‌آلسلام (در قرآن هم به این موضوع اشاره شده است) خانه‌هایشان را مسجد قرار دادند و شب و روز برای فرج دعا کردند و در تفسیر آمده که شما هم اگر دعا کنید قبل از زمان مقرر فرج برایتان پدید خواهد آمد، علتش هم این است که آمادگی برای ظهور هرچه زودتر فراهم شود فرج زودتر خواهد بود. به قول عالمی بزرگوار قطعی ترین شرط برای فرج فراهم شدن ۳۱۳ نفر یار مخلص است، حتی همه‌گیر شدن ظلم هم آنقدر قطعی نیست تا چه برسد به نشانه‌های دیگر. حتی اگر تعداد یاران به حد نصاب می‌رسید کار تا به امام زمان علیه‌السلام هم نمی‌رسید و در همان زمان سقیفه امام علی علیه‌السلام کار را یکسره می‌کردند و دیگر نه فاطمیه داشتیم و نه کربلا و نه ...، کار از این نگاه فقط به دست ماست اما ما در خوابیم و بیخیال ...

با سلام و تشکر از صاحب نظران
جناب محسن متاسفانه منظور مرا از سوال 3 به خوبی تشخیص ندادند.

برای سوال 1 نیز نمونه ای یافتم:
بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏90، ص: 12 ... وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ مِنَ الْقُرْآنِ فَهُوَ الَّذِي انْحَرَفَ‏ مِنْهُ‏ مُتَّفِقُ اللَّفْظِ مُخْتَلِفُ الْمَعْنَى مِثْلُ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- يُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدِي مَنْ يَشاءُ[1] فَنَسَبَ الضَّلَالَةَ إِلَى نَفْسِهِ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ وَ هَذَا ضَلَالُهُمْ عَنْ طَرِيقِ الْجَنَّةِ بِفِعْلِهِمْ وَ نَسَبَهُ إِلَى الْكُفَّارِ فِي مَوْضِعٍ آخَرَ وَ نَسَبَهُ إِلَى الْأَصْنَامِ فِي آيَةٍ أُخْرَى‏ فَمَعْنَى الضَّلَالَةِ عَلَى وُجُوه‏...


[/HR][1]) المدّثّر: 31.

با سپاس مجدد

در مورد سوال 3 بنده هم قانع نشدم.
اگر قرار است 10 روز دیگر ولی عصر ظهور کند اون وقت ما دعا میکنیم مثلا خدا مشکلات رو رفع میکنه و این میشه 9 روز دیگه؟
پس ما مگه معتقد نیستیم خداوند همه چیز رو میدونه و همه چیز به دست اوست ، اگر واقعا در بارگاه باری تعالی قراره 9 روز دیگه فرج صورت بگیره پس قرار نیست که 10 روز باشه بعد با دعای ما بشه 9 روز

muiacir;501954 نوشت:
در مورد سوال3 بنده هم قانع نشدم.
اگر قرار است 10 روز دیگر ولی عصر ظهور کند اون وقت ما دعا میکنیم مثلا خدا مشکلات رو رفع میکنه و این میشه 9 روز دیگه؟
پس ما مگه معتقد نیستیم خداوند همه چیز رو میدونه و همه چیز به دست اوست ، اگر واقعا در بارگاه باری تعالی قراره 9 روز دیگه فرج صورت بگیره پس قرار نیست که 10 روز باشه بعد با دعای ما بشه 9 روز

البته سوال من در مورد اصل دعا برای ظهور نبود. چیزی که به فراوانی در احادیث به آن توصیه شده ایم. سوال من این بود چرا خواسته از حضرت ولی عصر طلبیده می شود؟ البته کاربر فعال دیگر منظور بنده را فهمیدند. اما مایل بودم پاسخ بنده مستدل به روایات می بود.
در هر صورت از بزرگواران کمال تشکر را دارم

س 3: در دعاها گاه تقاضای ظهور را از حضرت ولی عصر عج می نماییم، حال آن که به دست خداست. چرا؟ : العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
پاسخ:

می توان گفت البته این تقاضای ظهور از حضرت،تقاضایی استقلالی نیست که به طور مستقیم از ایشان بخواهیم که ظهور کند، چرا که چنین امری به دست خدای متعال است و هیچ کسی از آن اطلاع ندارد.
اما این که گاهی مستقیما از حضرت تقاضای ظهور داریم، به این معنا است که از امام بخواهیم که خودش نیز از خدای متعال بخواهد هر چه زودتر از پس پرده غیبت آشکار شود که به تحقیق حضرت این را خواسته و خواهد خواست.
به جمله ای از یکی از توقیعات حضرت صاحب الامر سلام الله علیه به نایب خاصش توجه کنیم که فرمود:
براى تعجيل ظهور من، بسيار دعا كنيد؛ زيرا در ظهور من گشايش امور شماست.(1)
با این حال درخواست شیعیان از تکرار العجل العجل، جنبه عاطفی ناشی از تعلق خاطر نیز دارد که به حضرت می گویند چرا نمیایی منتظرانت به صف ایستاده اند! پس عجله کن عجله کن که شیعیانت منتظرت هستند. و البته چنین طلبی اشکال ندارد.
پی نوشت:
1.محرمی غلام حسن، جلوه‏ هاى اعجاز معصومين عليهم السلام،قم،انتشارات اسلامی،سال 1378 خورشیدی،چاپ دوم، ص 773

موضوع قفل شده است