جمع بندی محدودیت یا عدم محدودیت تکامل

تب‌های اولیه

96 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
محدودیت یا عدم محدودیت تکامل

سلام

ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

متشکرم



با نام الله



کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]

دل ارام;497788 نوشت:
ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

باسلام
خیر تکامل انسان نامحدود و نامتناهی است. زیرا
فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است.
کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای ان است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.
ذات الهی نامحدود و نامتناهی است.
پس صفات الهی و ویژگی وجودی او نیز نامحدود است
بنابراین، رسیدن به صفات الهی نیز نامحدود خواهد بود.
پس قرب الهی مرتبه ای نامحدود است.
پس تکامل نیز نامحدود است.
البته این تکامل از نظر زمانی و موقعیتی تاحدودی تابع شرایط و زمان است.
به این معنا که تا زمانی رسیدن به کمال ادامه دارد که انسان با اختیار خود، توان انجام کارهای خیر و نیک را دارد و این امر منحصر است به کارهایی که به صورت مستقیم در این دنیا انجام میدهد یا به صورت صدقه جاریه بعد از خود باقی میگذارد.

صدیق;501079 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
خیر تکامل انسان نامحدود و نامتناهی است. زیرا
فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است.
کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای ان است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.
ذات الهی نامحدود و نامتناهی است.
پس صفات الهی و ویژگی وجودی او نیز نامحدود است
بنابراین، رسیدن به صفات الهی نیز نامحدود خواهد بود.
پس قرب الهی مرتبه ای نامحدود است.
پس تکامل نیز نامحدود است.
البته این تکامل از نظر زمانی و موقعیتی تاحدودی تابع شرایط و زمان است.
به این معنا که تا زمانی رسیدن به کمال ادامه دارد که انسان با اختیار خود، توان انجام کارهای خیر و نیک را دارد و این امر منحصر است به کارهایی که به صورت مستقیم در این دنیا انجام میدهد یا به صورت صدقه جاریه بعد از خود باقی میگذارد.

با سلام. خب اینجا این سؤال پیش می آید که آیا حضرت محمد می توانستند از مقامی که دارند، بالاتر هم بروند؟ اگر بله، پس نمی شود ایشان را انسان کامل دانست زیرا جای تکامل داشتند و اگر خیر، پس تکامل انسان دارای حد و مرز است.

[=microsoft sans serif]

tazkie;501091 نوشت:
با سلام. خب اینجا این سؤال پیش می آید که آیا حضرت محمد می توانستند از مقامی که دارند، بالاتر هم بروند؟ اگر بله، پس نمی شود ایشان را انسان کامل دانست زیرا جای تکامل داشتند و اگر خیر، پس تکامل انسان دارای حد و مرز است.

باسلام
اولا انسان کامل منحصر در حضرت رسول صلوات الله علیه نیست، بلکه مفهومی است که میتواند مصادیق زیادی داشته باشد. پیامبران، نمونه انسان کامل بوده اند.[1] شیعیان نیز معتقدند که در هر زمان باید یک انسان کامل درعالم وجود داشته باشد که واسطه فیض حق تعالی است وحجت خدا بر بندگانش.[2]
ثانیا کمال مفهومی است تشکیکی، که مصادیقش از نظر شدت و ضعف با یکدیگر اختلاف دارند. بنابراین، وقتی گفته میشود، رسول گرامی اسلام، انسان کامل است، این بدان معنا نیست که به یک مرتبه از کمال رسیده و بالاتر نمیتواند برود. خیر به این معناست که نسبت به سایر موجودات در حد کامل تری قرار دارد. همانطور که تمام انسانهای کامل، در یک مرتبه نبوده اند و پیامبران که مصادیق این واژه هستند، خودشان از نظر مقام و مرتبه کمال دارای درجات متفاوتی بوده اند.«تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض»[3]
ثالثا: انسان کامل از ابتدای تولدش که انسان کامل نیست، بلکه در اثر انجام کارها و اعمال اختیاری و ابتلاهایی که در طول زندگی می بیند، به مقام کمال انسانی میرسد.
[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif]. مجموعه اثار استاد مطهری، وحی و نبوت، ج2، ص164[1]

[=microsoft sans serif]. مجموعه اثار استاد مطهری، ولاها و ولایتها، ج3، ص286[2]

[=microsoft sans serif]. سوره بقره، ایه253[3]

[=microsoft sans serif]

صدیق;501098 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
اولا انسان کامل منحصر در حضرت رسول صلوات الله علیه نیست، بلکه مفهومی است که میتواند مصادیق زیادی داشته باشد. پیامبران، نمونه انسان کامل بوده اند.[1] شیعیان نیز معتقدند که در هر زمان باید یک انسان کامل درعالم وجود داشته باشد که واسطه فیض حق تعالی است وحجت خدا بر بندگانش.[2]
ثانیا کمال مفهومی است تشکیکی، که مصادیقش از نظر شدت و ضعف با یکدیگر اختلاف دارند. بنابراین، وقتی گفته میشود، رسول گرامی اسلام، انسان کامل است، این بدان معنا نیست که به یک مرتبه از کمال رسیده و بالاتر نمیتواند برود. خیر به این معناست که نسبت به سایر موجودات در حد کامل تری قرار دارد. همانطور که تمام انسانهای کامل، در یک مرتبه نبوده اند و پیامبران که مصادیق این واژه هستند، خودشان از نظر مقام و مرتبه کمال دارای درجات متفاوتی بوده اند.«تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض»[3]
ثالثا: انسان کامل از ابتدای تولدش که انسان کامل نیست، بلکه در اثر انجام کارها و اعمال اختیاری و ابتلاهایی که در طول زندگی می بیند، به مقام کمال انسانی میرسد.
[=microsoft sans serif]

[/HR][=microsoft sans serif]. مجموعه اثار استاد مطهری، وحی و نبوت، ج2، ص164[1]

[=microsoft sans serif]. مجموعه اثار استاد مطهری، ولاها و ولایتها، ج3، ص286[2]

[=microsoft sans serif]. سوره بقره، ایه253[3]

[=microsoft sans serif]

با سلام. شاید من مسئله را خوب متوجه نمی شوم. به این دو مسئله توجه بفرمایید:

1.آن کمالی که نامحدود است، کمال حضرت حق است که عقلاً ممکن الوجود را یارای رسیدن به آن نیست. درسته؟ ممکن الوجود، محدود است. چگونه ممکن است کمالات یک موجود محدود، نامحدود باشد؟

2.با توجه به فرمایش شما، ما انسان اکمل داریم نه انسان کامل، مگر اینکه کامل بودن را در معنای دیگری بگیریم. به عنوان مثال، حضرت محمد را به عنوان برترین مخلوق خدا در نظر بگیرید(بنده ایشان را مثال زده بودم چون بهترین خلق خدا محسوب می شوند و نه اینکه ایشان را تنها انسان کامل بدانم) اینجا دو مسئله هست:

الف.آیا کاملتر از کامل هم وجود دارد؟ شما فکر کنید در مقابل حضرت محمّد(ص) آقا یا خانم ایکس، به عنوان پایینترین رده از انسانهای کامل، قرار دارند. ایشان چگونه کامل هستند در حالی که هزاران انسان بین ایشان و حضرت محمّد با درجات کمالی بیشتر و در رده های کمالی گوناگون قرار دارند؟

ب.سؤال مهمتر و اساسیتر اینکه، وقتی بالفرض حضرت محمّد(ص) کامل است، ایشان در چه حدی از کمال است؟ فرض کنیم میزان کمال ایشان، برابر با n باشد. خب ایشان چقدر می توانند کاملتر شوند؟ ایشان از این میزان n می توانند بینهایت بالاتر بروند. خب با این حساب چگونه ایشان را در این درجه از کمال، کامل می دانیم درحالی که میزان کمال ایشان نسبت به حداکثر کمال ممکن، برابر با صفر است؟(زیرا عدد تقسیم بر بینهایت، برابر می شود با صفر)

صدیق;501079 نوشت:
باسلام
خیر تکامل انسان نامحدود و نامتناهی است. زیرا
فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است.
کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای ان است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.

ذات الهی نامحدود و نامتناهی است.
پس صفات الهی و ویژگی وجودی او نیز نامحدود است
بنابراین، رسیدن به صفات الهی نیز نامحدود خواهد بود.

پس قرب الهی مرتبه ای نامحدود است.
پس تکامل نیز نامحدود است.
البته این تکامل از نظر زمانی و موقعیتی تاحدودی تابع شرایط و زمان است.
به این معنا که تا زمانی رسیدن به کمال ادامه دارد که انسان با اختیار خود، توان انجام کارهای خیر و نیک را دارد و این امر منحصر است به کارهایی که به صورت مستقیم در این دنیا انجام میدهد یا به صورت صدقه جاریه بعد از خود باقی میگذارد.

سلام و عرض ادب

استدلال شما رو از خط اول مرور می کنیم

در خط اول فرمودید تکامل انسان نامحدود است که این سوال مطرح می شود
ایا در یک انسان محدود می شود صفات نامحدود گنجانده شود ؟

در موزرد قسمت ابی استدلالتان

ایا انسان می تواند این سیر تکاملی قرب به خدا را تا بی نهایت انجام دهد ؟ یا در نهایت جایی باید متوقف شود
این ظرفیت در نهاد انسان وجود دارد یا نه ؟ با توجه به محدود بودن انسان

در مورد جملات قرمز رنگ متوجه نشدم چطور از جمله اول جمله دوم را نتیجه گرفتید ؟
اگر رسیدن به صفات الهی نامحدود است
چرا پیامبر ص به این نا محدودیت نرسید ؟ واضح است که ایشان صفات نامحدود نداشته است

واگر تکامل را در بالاترین حد ان در پیامبر در نظر بگیریم
پس باید برای تکامل کران بالایی یا ماکزیمم مقداری وجود داشته باشد که ان کران بالا پیامبر است
و اگر بگوییم از پیامبر هم می توان متکامل تر شد
این سوال پیش می اید چرا کامل تر از پیامبر به پیامبری مبعوث نشده است ؟

البته بیشتر سوالات من را خواهر محترم تزکیه هم مطرح کرده اند که از ایشان تشکر می کنم

یا لطیف

صدیق;501098 نوشت:
بنابراین، وقتی گفته میشود، رسول گرامی اسلام، انسان کامل است، این بدان معنا نیست که به یک مرتبه از کمال رسیده و بالاتر نمیتواند برود. خیر به این معناست که نسبت به سایر موجودات در حد کامل تری قرار دارد

سلام

پس با توجه به این سخن شما حضرت محمد انسان کامل نیست بلکه انسانی کامل تر از ماست

و انسان کامل معنایش را از دست می دهد

[=microsoft sans serif]

tazkie;501149 نوشت:
آن کمالی که نامحدود است، کمال حضرت حق است که عقلاً ممکن الوجود را یارای رسیدن به آن نیست. درسته؟ ممکن الوجود، محدود است. چگونه ممکن است کمالات یک موجود محدود، نامحدود باشد؟

کمالی که خداوند متعال دارد، کمال نامحدود بالفعل است اما کمال نامحدودی که مخلوقات دارند، کمال بالقوه است.
یعنی بحث ما بر سر این بود که آیا تکامل انسان حدی دارد یا اینکه نامتناهی است. تکامل نیز فرایند رسیدن به کمال است. بنابراین مخلوقات میتوانند( دقت بفرمایید، میتوانند) هر آن و هر لحظه به کمال بالاتری برسند.

tazkie;501149 نوشت:
با توجه به فرمایش شما، ما انسان اکمل داریم نه انسان کامل

اصطلاح اینقدر مهم نیست. اصولا همانطور که میدانید، این اصطلاح یک اصطلاح علمی است و در مباحث عرفان و انسان شناسی مطرح است نه اینکه در ادبیات دینی مطرح شده باشد. به هر حال:
انسان کامل انسانی معرفی شده که به کمال علمی و عملی خودش رسیده است، اما این مسئله با مسئله ای که در ادبیات دینی به عنوان صدقه جاریه مطرح شده منافات دارد. زیرا مثلا وقتی حضرت رسول از دنیا رفتند، n درجه از کمال را کسب کردند، اما کاری که ایشان کردند بالاترین صدقه جاریه است که هر لحظه هر مسلمانی که به دستورات ایشان عمل میکند ثواب آنرا برای ایشان نیز منظور میدارند و این ثوابها درجه ایشان را بالا میبرد یا وقتی ما صلوات برای ایشان می فرستیم، قطعا درجه ایشان را بالاتر می بریم.
خب اینها نشان میدهد که کمال یابی انسان هیچ حدی ندارد.

[=microsoft sans serif]

tazkie;501149 نوشت:
آیا کاملتر از کامل هم وجود دارد؟ شما فکر کنید در مقابل حضرت محمّد(ص) آقا یا خانم ایکس، به عنوان پایینترین رده از انسانهای کامل، قرار دارند. ایشان چگونه کامل هستند در حالی که هزاران انسان بین ایشان و حضرت محمّد با درجات کمالی بیشتر و در رده های کمالی گوناگون قرار دارند؟

اینکه چه انسانی در چه درجه ای از کمال قرار دارد در حیطه علم ما نیست، اما قطعا میدانیم که حضرت رسول اکرم(ص) در بالاترین درجه کمال نسبت به مخلوقات دیگر قرار دارند او که به مرتبه قاب قوسین رسید، جایی که فرشته وحی نیز توان رفتن به آنجا را ندارد و میدانیم که رسیدن به آن مراتب، بی خودی و بی جهت نیست و بر اساس مراتب قرب و کمال انسانی است. با این وجود، کمال ایشان در کنار کمال حق تعالی اصلا به حساب نمی آید و قابل مقایسه نیست بنابراین، هر لحظه قابل افزایش است، هرچند هر چقدر افزایش یابد به کمال حق نمیرسد وگرنه حق تعالی محدود میشد.

tazkie;501149 نوشت:
سؤال مهمتر و اساسیتر اینکه، وقتی بالفرض حضرت محمّد(ص) کامل است، ایشان در چه حدی از کمال است؟ فرض کنیم میزان کمال ایشان، برابر با n باشد. خب ایشان چقدر می توانند کاملتر شوند؟ ایشان از این میزان n می توانند بینهایت بالاتر بروند. خب با این حساب چگونه ایشان را در این درجه از کمال، کامل می دانیم درحالی که میزان کمال ایشان نسبت به حداکثر کمال ممکن، برابر با صفر است؟(زیرا عدد تقسیم بر بینهایت، برابر می شود با صفر)

در بخش قبل گفته شد که با توجه به ادبیات دینی، ایستایی در کمال و نیز مقابل آن وجود ندارد.
وقتی گفته میشود کسی که باعث ضلالت و گمراهی عده ای شوند، حتی بعد ازمرگش نیز در گناهان آنان شریک است و نیز گفته میشود:
امام باقر(علیه السلام):«مَنْ عَلَّمَ بَابَ هُدًى كَانَ لَهُ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ مِنْ أُجُورِهِمْ وَ مَنْ عَلَّمَ بَابَ ضَلَالٍ كَانَ عَلَيْهِ مِثْلُ وِزْرِ مَنْ عَمِلَ بِهِ وَ لَا يُنْقَصُ أُولَئِكَ مِنْ أَوْزَارِهِم‏»(1)
کسی که مطلب هدایت آمیزی را به دیگری یاد دهد، در ثواب آن عمل شریک است، بدون اینکه از ثواب خود عمل کنندگان کم شود و کسی که مطلب گمراه کننده ای را به کسی یاد دهد، به همان میزان گناهی که آن شخص بر اساس آن مطلب انجام داده، شریک است، بدون اینکه از گناه خود عمل کننده کم شود.

امام صادق(علیه السلام): «مَا مِنْ‏ مُؤْمِنٍ سَنَ‏ عَلَى نَفْسِهِ سُنَّةً حَسَنَةً أَوْ شَيْئاً مِنَ الْخَيْرِ ثُمَّ حَالَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ ذَلِكَ حَائِلٌ إِلَّا كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مَا أَجْرَى عَلَى نَفْسِهِ أَيَّامَ الدُّنْيَا.»(2)
هیچ مومنی نیست که سنت حسنه ای را بنا کند و سپس حائلی بین او و کار خیر یا سنت حسنه اش قرار گیرد (مثل مرگ) مگر اینکه تا وقتی دنیا وجود دارد، اجر آن به حساب او نوشته میشود.

باز امام صادق(ع) در جواب سوال کسی که از ثواب و هایی که بعد از مرگ به شخص میرسد پرسیده بود، می فرماید:
«َ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مَا يَلْحَقُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ فَقَالَ سُنَّةٌ سَنَّهَا يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ فَيَكُونُ لَهُ مِثْلُ أَجْرِ مَنْ‏ عَمِلَ بِهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ يَنْتَقِصَ مِنْ أُجُورِهِمْ شَيْ‏ءٌ وَ الصَّدَقَةُ الْجَارِيَةُ تَجْرِي مِنْ بَعْدِهِ وَ الْوَلَدُ الصَّالِحُ يَدْعُو لِوَالِدَيْهِ بَعْدَ مَوْتِهِمَا وَ يَحُجُّ وَ يَتَصَدَّقُ عَنْهُمَا وَ يُعْتِقُ وَ يَصُومُ وَ يُصَلِّي عَنْهُمَا فَقُلْتُ أُشْرِكُهُمَا فِي حَجِّي قَالَ نَعَمْ.»(3)
سنتی که شخصی میگذارد و دیگران به آن عمل میکنند، بعد از مرگ آن شخص نیز اجر و ثواب کسانی که به آن سنت حسنه عمل میکنند به حساب او نیز واریز میشود و نیز صدقه جاریه و فرزندان صالحی که شخص از خودش باقی می گذارد و کارهای خیر انجام میدهند.

تمام این امور نشان میدهد، که فرایند تکامل و در مقابلش فرو رفتن در ضلالت، فقط وابسته به اعمال مستقیم مادر این دنیا نیست و در ان دنیا نیز قابل افزایش و ارتقا است.

ــــــــــــــــــــ
1.المحاسن، ج1، ص27([=microsoft sans serif]نرم افزار جامع الاحادث 3.5)
2. المحاسن، ج1، ص28(نرم افزار جامع الاحادث 3.5)
3. الکافی، ج7، ص57، باب [=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=microsoft sans serif]بَابُ مَا يَلْحَقُ الْمَيِّتَ بَعْدَ مَوْتِه‏([=microsoft sans serif]نرم افزار جامع الاحادث 3.5)[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic] [=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]باسلام و تشکر از دقت نظر شما
اما نکاتی که فرموید:

دل ارام;501199 نوشت:
ایا در یک انسان محدود می شود صفات نامحدود گنجانده شود ؟

اولا اینکه مراد از صفات نامحدود، صفات بالفعل نیست وگرنه قابل گنجاندن در یک موجود نیست.
ذات نامحدود دارای صفات نامحدود بالفعل است و ذات محدود، دارای صفات محدود بالفعل. اما دقت شود، محدودیت و عدم محدودیت، مفهومی است که در مورد هر موضوعی به کار رود مصداق متفاوتی مییابد.این محدودیتها همان نقایصی است که ممکنات دارند. حداقل محدویتها این است که نیاز به خلق شدن دارد و ممکن الوجود است یا اینکه ذاتش از اجزایی تشکیل شده است.
مثلا وقتی در مورد امور مادی گفته میشود، فلان ظرف محدود است، یعنی مقدار مشخصی از یک مایع یا ماده در آن قرار میگیرد و بیشتر از ان اصلا در آن جای ندارد.
اما وقتی محدودیت را در مورد انسان می گوییم، مرادمان رسیدن به کمالات نیست، بلکه نسبت به ذات خداوند است.
وقتی گفته میشود، نفس انسان محدود است، مرادمان محدودید از نظر مادی نیست، زیرا نفس انسان که مادی نیست تا گفته شود، چطور در ان صفات نامحدود قرار میگیرد، بلکه مراد ما این است که نفس انسان، نسبت به خالق وقتی در نظر گرفته میشود، دارای محدودیتهایی است. مثلا وقتی علم او با علم حق تعالی سنجیده میشود محدودیتهای دارد. همچنین سایر اوصاف کمالی و وجودی مخلوقات که حتی در مورد اشرف مخلوقات نیز، نسبت به خالقشان از محدویت برخوردارند.

دل ارام;501199 نوشت:
ایا انسان می تواند این سیر تکاملی قرب به خدا را تا بی نهایت انجام دهد ؟ یا در نهایت جایی باید متوقف شود
این ظرفیت در نهاد انسان وجود دارد یا نه ؟ با توجه به محدود بودن انسان

با توجه به نکته ای که در بخش بالا گفته شد، این تکامل مربوط به انسان است و نفس انسان از نظر مادی محدودیت ندارد بلکه نفس او مجرد است و این تجرد حتی میتواند از تجرد تمام مجردات غیر از حق تعالی نیز تمام تر باشد و در مسیر کمال میتواند خالص تر از هر مجردی بشود(غیر از حق تعالی که قابل رسیدن به آن نیستیم) خصوصا بنابر نظر صدرا که این اوصاف، اوصاف وجود هستند، این کمالات میتواند لحظه به لحظه بیشتر و بیشتر شود.
البته انتهای زمانی که شخص میتواند به کمال برسد برای ما مشخص نیست. شاید تا قیامت باشد، شاید حتی در آن دنیا نیز باشد، هیچ بُعدی ندارد.
البته توجه به یک نکته مهم است که هر چقدر که نفس موجودات ممکن به کمال برسد، هیچگاه به کمالات حق تعالی نمیتواند برسد و اینکه این عدم تناهی، تا زمانی است که جایی برای رسیدن کمالات باشد. یعنی مراد بنده از این بحثها این بود که تصور نشود رسیدن به کمال متوقف است بر کارهایی که شخص در این دنیا انجام میدهد و ثواب آن به صورت مستقیم به او میرسد. بلکه امور دیگری نیز در رسیدن ثواب و گناه به انسان و در نتیجه افزایش یا نقصان کمال وجود دارد.

دل ارام;501199 نوشت:
در مورد جملات قرمز رنگ متوجه نشدم چطور از جمله اول جمله دوم را نتیجه گرفتید ؟
اگر رسیدن به صفات الهی نامحدود است
چرا پیامبر ص به این نا محدودیت نرسید ؟ واضح است که ایشان صفات نامحدود نداشته است

وقتی کمال یعنی رسیدن به قرب و قرب یعنی نزدیک شدن به خدا و نزدیک شدن به خدا یعنی تشبه بیشتر به صفات خداوندی و صفات خداوندی نیز نامحدود بود،

بنابراین: راه رسیدن به این صفات نامحدود میشد، قرب الهی نامحدود میشود، کمال نیز نامحدود میشود.

دل ارام;501199 نوشت:
واگر تکامل را در بالاترین حد ان در پیامبر در نظر بگیریم
پس باید برای تکامل کران بالایی یا ماکزیمم مقداری وجود داشته باشد که ان کران بالا پیامبر است
و اگر بگوییم از پیامبر هم می توان متکامل تر شد
این سوال پیش می اید چرا کامل تر از پیامبر به پیامبری مبعوث نشده است ؟

بله کامل تر از این مقام نیز قابل تصور است البته مصداق آن کسی نیست جز پیامبر زیرا خداوند است که می داند چه کسی شایستگی این مقام را دارد و رسالت یا امامت را در او قرار میدهد.
برای تکمیل بحث نکاتی که در جواب سوالهای جناب تزکیه بیان شد نیز مهم است.

دل ارام;501206 نوشت:
پس با توجه به این سخن شما حضرت محمد انسان کامل نیست بلکه انسانی کامل تر از ماست

و انسان کامل معنایش را از دست می دهد


عرض شد که انسان کامل نسبت به سایر انسانهاست و اینکه او به عالی ترین درجه نسبت به سایر انسانها رسیده است، اما خود این انسان کامل مصادیق زیادی دارد که خودشان نسبت به هم دارای درجاتی هستند و تمام انسانهای کامل در یک رتبه نیستند بلکه برخی بر برخی دیگر برتری و فضیلت دارند.
بعلاوه همانطور که در جواب جناب تزکیه بیان شد، این اصطلاح صرفا یک اصطلاح علمی است و نص قرآن و روایت یا مفاد یک دلیل عقلی متقن نیست که اینقدر بر محتوای آن اصرار داشته باشیم و قابل تغییر و توجیه است.

عرض سلام و ادب

این سئوال یکی از سئوالات بسیار مهم است .

گزاره نخست : درجات صعود و نزول انسان حدی ندارد .

گزاره دوم : برترین انسان هم مقام و درجه نامحدود ندارد و بی حدی مخصوص خداست .
گزاره سوم : من نوعی درجات صعودم نا محدود است ولی نمیتوانم از حدی مشخصی ( حد صعود پیامبر ) فراتر روم که این مطلب در تناقض با مطالب بالاست است .

پس یا باید گفت درجات صعود انسان محدود است و یا درجات صعود انسان نا محدود است و علاوه بر این امکان بالقوه برای هر انسان وجود دارد که فراتر از پیامبر هم مقام و درجه پیدا کند و از پیامبر کاملتر شود .

صدیق;501481 نوشت:
انسان کامل انسانی معرفی شده که به کمال علمی و عملی خودش رسیده است

سلام و عرض ادب

منظورتان را از این جمله متوجه نشدم
مثلا ایا یک انسان با ضریب هوشی پنجاه اگر اموزشهای لازم را ببیند وبه درجه ای برسد که از تمام ضریب هوشیش استفاده کرده باشد
ایا کامل است ؟
ایا انشتین که به کمال علمی و عملی خودش رسید کامل است ؟

ایا انسان کامل در همه ابعاد کامل است ؟
یا هر انسانی در بعدی کامل است ؟

صدیق;501481 نوشت:
اما این مسئله با مسئله ای که در ادبیات دینی به عنوان صدقه جاریه مطرح شده منافات دارد. زیرا مثلا وقتی حضرت رسول از دنیا رفتند، n درجه از کمال را کسب کردند، اما کاری که ایشان کردند بالاترین صدقه جاریه است که هر لحظه هر مسلمانی که به دستورات ایشان عمل میکند ثواب آنرا برای ایشان نیز منظور میدارند و این ثوابها درجه ایشان را بالا میبرد یا وقتی ما صلوات برای ایشان می فرستیم، قطعا درجه ایشان را بالاتر می بریم.
خب اینها نشان میدهد که کمال یابی انسان هیچ حدی ندارد.

بزرگوار فکر می کنم رسیدن به کمال و بالارفتن درجه کمال با جمع اوری ثواب تفاوت داشته باشد

چون تکامل یک تحول روحی و معنویست که انسان ان را کسب می کند و باید حتما در هنگام حیات باشد
زیرا پس از حیات دیگر اراده ای برای کسب کمال نیست

و اگر صدقه جاریه ای هم داشته باشد باید ان صدقات برایش بعنوان پاداش باشد
نه ادامه تکامل

کلا منظور شما را از اینکه رسیدن به صواب را پس از مرگ در تکامل روحی انسان دخیل دانستید متوجه نشدم ؟
و اینکه چه ارتباطی بین صواب و تکامل است ؟

متشکرم

سلام علیکم

دل ارام;497788 نوشت:
ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

بنا بر آیه "انا لله و انا الیه راجعون"انسان ظرفیت این را دارد و "باید" به مرتبه الهی برسد!
ولی ممکن است این سوال مطرح کردد که پس چرا فلانی از دنیا رفت و به مرتبه الهی نرسید؟
اینجا شاید این موضوع مطرح گردد که آیا سیر تکامل انسان بعد از مرگ ادامه دارد؟
ازجمادی مُردم و نامی شدم
وز نما مُردم به ‌حیوان سرزدم

مُردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم؟ کی ز مردن کم شدم؟

حمله دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملائک بال و پر

وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه

بار دیگر از ملک پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم

پس عدم گردم عدم چو ارغنون
گویدم کانا الیه راجعون

( مولوی )

tazkie;501091 نوشت:
با سلام. خب اینجا این سؤال پیش می آید که آیا حضرت محمد می توانستند از مقامی که دارند، بالاتر هم بروند؟ اگر بله، پس نمی شود ایشان را انسان کامل دانست زیرا جای تکامل داشتند و اگر خیر، پس تکامل انسان دارای حد و مرز است.

این ایراد زمانی مطرح است که حضرت نبی اکرم در 23 سال زندگی بعد از بعثت در یک سیر تکامل مستمر بوده باشند...با توجه به مطالب فوق این نظر هم میتواند صحیح باشد ،مگر اینکه حضرت قبل از فوت به مقام قرب الهی (کمال نهائی) رسیده باشند و یا اینکه ایشان هم مانند بقیه مردم در عالم پس از مرگ هم بطور مستمر در مسیر کمال باشند.
ولی نکته در این است که خداوند نفرموده که انسان در حیات مادی و دنیائی به من (کمال) خواهد رسید.

tazkie;501149 نوشت:
.آن کمالی که نامحدود است، کمال حضرت حق است که عقلاً ممکن الوجود را یارای رسیدن به آن نیست. درسته؟ ممکن الوجود، محدود است. چگونه ممکن است کمالات یک موجود محدود، نامحدود باشد؟

فکر کنم با رجوع به همان آیه مذکور پاسخ این مشخص گردد.

دل ارام;501199 نوشت:
ایا در یک انسان محدود می شود صفات نامحدود گنجانده شود ؟

چرا انسان محدود است؟
حجم آب یک استخر محدود است ولی آیا این شامل استخری هم میشود که به دریا متصل است؟
منظور از محدودیت انسان مسلما جسمانی که نیست ، خوب برای چی بعد روحانی انسان محدود است؟در حالیکه توان رسیدن به خدا را دارد؟!
موفق باشید

[=microsoft sans serif]

غنی از فقر;501635 نوشت:
این سئوال یکی از سئوالات بسیار مهم است .
گزاره نخست : درجات صعود و نزول انسان حدی ندارد .
گزاره دوم : برترین انسان هم مقام و درجه نامحدود ندارد و بی حدی مخصوص خداست .
گزاره سوم : من نوعی درجات صعودم نا محدود است ولی نمیتوانم از حدی مشخصی ( حد صعود پیامبر ) فراتر روم که این مطلب در تناقض با مطالب بالاست است .

باسلام
اولا: منظور عدم محدودیت در مورد کمالات انسان، عدم محدودیت بالقوه است. بنابراین عدم محدودیتی که در گزاره اول بیان شد، عدم محدودیت بالقوه است. یعنی انسان برای رسیدن به کمال حدی ندارد و تا زمانی که میتواند اعمال نیک انجام دهد و ثواب جمع کند میتواند کامل شود.
ثانیا: منظور از عدم محدویت ذات و کمالات خداوند، عدم محدویت بالفعل است. یعنی خداوند به صورت بالفعل تمام کمالات را به صورت کامل دارد اما این داشتن به معنای محدودیت نیست و حد و اندازه ای ندارد همانطور که ذات او حدی ندارد، کمالاتش نیز حد ندارد. بنابراین عدم محدودیت در ذات خداوند به معنای عدم محدودیت بالفعل است.
بنابراین تا اینجا منافاتی بین این دو گزاره نیست. یکی به بی حدی بالقوه اشاره دارد و دیگری به بی حدی بالفعل.
ثالثا: کسی مدعی نیست که هیچ انسانی نمیتواند به کمالات پیامبر برسد، بلکه بحث بر سر این است که کسی غیر از پیامبر با توجه به اعمال اختیاری ای که در زمان عمر خود انجام میدهد، به این حد از کمال نمیرسد. یعنی کمالی که با انجام کارهای اختیاری میتواند کسب کند، هیچ گاه به کمالی که ایشان با اعمال اختیاری خود کسب کرده نمیرسد. به عبارت واضح تر ایراد از خود ماست و خودمان چنین نخواسته ایم. خودمان گناه میکنیم. خودمان کارهای شبهه دار انجام میدهیم، خودمان در ذهن خود تصورات و خطورات نادرست داریم. خودمان هستیم که با دست خود کمال را از خود دور میکنیم.
من و شمای نوعی، آیا هرچه خدا گفته انجام میدهیم. آیا به تمام شرع مقید هستیم. خب همین است که هیچ گاه به مقام ایشان نمیرسیم. نه اینکه جلوی کمال ما را میگیرند، خیر خودمان با اعمالمان میگوییم که چنین کمالی را نمیخواهیم.



[="Tahoma"][="Navy"]

دل ارام;497788 نوشت:
سلام

ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

متشکرم


سلام
و الی ربک المنتهی
و چون رب بی نهایت است انسان بسوی بی نهایت در حرکت است و قرارگاه او بی نهایت است
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

دل ارام;502129 نوشت:
سلام و عرض ادب

منظورتان را از این جمله متوجه نشدم
مثلا ایا یک انسان با ضریب هوشی پنجاه اگر اموزشهای لازم را ببیند وبه درجه ای برسد که از تمام ضریب هوشیش استفاده کرده باشد
ایا کامل است ؟
ایا انشتین که به کمال علمی و عملی خودش رسید کامل است ؟

ایا انسان کامل در همه ابعاد کامل است ؟
یا هر انسانی در بعدی کامل است ؟


باسلام
منظور از کمالات علمی، کمالاتی است که از طریق علوم موردنیاز برای کمال نفس خود به آن نیاز دارد نه علومی که صرفا به درد همین دنیای او میخورد.
در مورد کمال انسانی نیز همانطور که قبلا بیان شد، کمال مسئله ای است که به قول فلسفی تشکیک بردار است یعنی مصادیق مختلفی دارد. همانند نور که هم برخورشید صدق میکند و هم بر نور شمع. همه اینها نور است اما این کجا و آن کجا.

دل ارام;502129 نوشت:
بزرگوار فکر می کنم رسیدن به کمال و بالارفتن درجه کمال با جمع اوری ثواب تفاوت داشته باشد

چون تکامل یک تحول روحی و معنویست که انسان ان را کسب می کند و باید حتما در هنگام حیات باشد
زیرا پس از حیات دیگر اراده ای برای کسب کمال نیست

و اگر صدقه جاریه ای هم داشته باشد باید ان صدقات برایش بعنوان پاداش باشد
نه ادامه تکامل

کلا منظور شما را از اینکه رسیدن به صواب را پس از مرگ در تکامل روحی انسان دخیل دانستید متوجه نشدم ؟
و اینکه چه ارتباطی بین صواب و تکامل است ؟


ارتباط کمال با ثواب به این صورت است:
کمال ارتباط تنگاتنگی با انجام کارهای خیر اختیاری انسان دارد.
انسان با کارهای اختیاری است که درجه وجودی خود را ارتقا میبخشد.
تمام این کارهای خیر ثواب دارد.
اصولا پاداش های قیامت نیز بر اساس ثوابهایی است که شخص جمع کرده و هرچقدر ثواب بیشتری جمع کرده باشد یعنی اعمال نیک بیشتری دارد و بر همان اساس کمال بیشتری نیز یافته و پاداش متناسب دریافت میکند.
پس کمال با کار خیر ارتباط دارد و کار خیر ثواب دارد، پس کمال نیز با ثواب ارتباط دارد. به این معنا که ثواب نشان دهنده انجام کارهایی است که موجب کمال میشود.
اما اینکه رسیدن به کمال را منحصر در کارهایی کردید که مستقیما شخص انجام داده است، حصر بی دلیل است.
کارهایی که به عنوان صدقه جاریه مطرح شده، به واسطه کارهایی است که خود شخص در این دنیا انجام داده ولی ثمره اش حتی بعد از مرگ آن شخص است.

عارف";502150 نوشت:
اینجا شاید این موضوع مطرح گردد که آیا سیر تکامل انسان بعد از مرگ ادامه دارد؟

سلام

به نظر حقیر سیر تکامل انسان بعد از مرگ ادامه ندارد
زیرا انسان بعد از مرگ اختیاری و قدرتی در انجام کار ندارد
و صدقه جاریه هم بر صواب و پاداش انسان می افزاید ولی تاثیری در تکامل بیشتر ندارد

من نمی دانم چگونه شما و با چه استدلالی تکامل را بعد از مرگ هم ادامه دار می دانید ؟

موفق باشید

صدیق;502513 نوشت:
کمال ارتباط تنگاتنگی با انجام کارهای خیر اختیاری انسان دارد.


سلام

طبق گفته خود شما کمال ارتباط تنگاتنگ با انجام کارهای خیر اختیاری دارد
از همین جمله خود شما نتیجه گرفته می شود که کمال انسان بعد از مرگ ادامه ندارد

چون بعد از مرگ کسی توان انجام کار اختیاری را ندارد

و همانطور که قبلا هم گفتم صدقات جاریه صواب انسان را اگر هم زیاد کند تاثیری در تکامل روح نخواهد داشت
زیرا انسان بعد از مرگ توان انجام کار اختیاری را ندارد

حقیر فکر می کنم باید بین پاداشهای بعد از مرگ که از صدقات جاریه برای انسان حاصل می شود و تکامل روحی انسان فرق گذاشت

واگر نظر شما خلاف این است
لطفا نشان دهید کاری که دیگری بعد از مرگ انسان می کند و حتی ممکن است انسان از انجام ان کار بی خبر باشد
چگونه ممکن است در روح انسان اثر گذار باشد ؟

محی الدین;502511 نوشت:
سلام
و الی ربک المنتهی
و چون رب بی نهایت است انسان بسوی بی نهایت در حرکت است و قرارگاه او بی نهایت است
یا علیم

سلام

در صورتی می توان کمال بی نهایت برای انسان در نظر گرفت که انسان پس از مرگ هم در راه تکامل باشد

اما سوال همینجاست چگونه انسانی که مرده است و قادر به انجام هیچ عملی اختیاری نیست
در راه کمال می تواند حرکت کند ؟

[="Tahoma"][="Navy"]

دل ارام;502865 نوشت:
سلام

در صورتی می توان کمال بی نهایت برای انسان در نظر گرفت که انسان پس از مرگ هم در راه تکامل باشد

اما سوال همینجاست چگونه انسانی که مرده است و قادر به انجام هیچ عملی اختیاری نیست
در راه کمال می تواند حرکت کند ؟


سلام
بنابر اخبار شرع مقدس و ادله فلسفه اسلامی تکامل در برزخ هم وجود دارد بلکه اخبار شرع مقدس بر تکامل در بهشت و جهنم هم دلالت دارد
و اما تکامل که بر مبنای تغییر و تحول است در فوق ماده هم تصور دارد چه اینکه فوق ماده به معنای ثبات تام نیست بلکه تمام مراتب وجود از این جهت مرتبه شده اند که برخوردار از نحوی تغییرند پس تکامل امکان پذیر است
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

دل ارام;502623 نوشت:
طبق گفته خود شما کمال ارتباط تنگاتنگ با انجام کارهای خیر اختیاری دارد
از همین جمله خود شما نتیجه گرفته می شود که کمال انسان بعد از مرگ ادامه ندارد

چون بعد از مرگ کسی توان انجام کار اختیاری را ندارد

و همانطور که قبلا هم گفتم صدقات جاریه صواب انسان را اگر هم زیاد کند تاثیری در تکامل روح نخواهد داشت
زیرا انسان بعد از مرگ توان انجام کار اختیاری را ندارد.


باسلام
همانطور که عرض شد، کمال ارتباط تنگاتنگی با کارهای اختیاری انسان دارد.
اما نتیجه کارهای اختیاری از جهت زمان بازده و ثمره بر دو نوع است.
برخی از آنها بازده کوتاه مدت و محدود به همین دنیا دارد.
و برخی دیگر، زمان بازده طولانی تری دارد و تا زمانی ادامه دارد که آن کار و آن عمل وجود دارد.
البته این مسئله بی جهت نیست بلکه وابسته به نوع متعلقش است.
مثلا گاهی انسان به فقیری کمک میکند و غذای شب او را تامین میکند ولی گاه برای او وسیله امرار معاش آماده می کند.
قطعا این دو با هم فرق دارد.
این دو کار، کارهای اختیاری آن فرد بوده است.
اما قطعا با یکدیگر فرق دارد. و نتیجه ای که گرفته میشود نیز با هم فرق دارد.

[=microsoft sans serif]

دل ارام;502623 نوشت:
حقیر فکر می کنم باید بین پاداشهای بعد از مرگ که از صدقات جاریه برای انسان حاصل می شود و تکامل روحی انسان فرق گذاشت
واگر نظر شما خلاف این است
لطفا نشان دهید کاری که دیگری بعد از مرگ انسان می کند و حتی ممکن است انسان از انجام ان کار بی خبر باشد
چگونه ممکن است در روح انسان اثر گذار باشد ؟

بنده بیان کردم که نتیجه یک عمل، تاثیر در روح او می گذارد. تاثیری که پاداش الهی در حقیقت آن است و پاداش بهشت و لذتهای جسمانی آن در مقابلش هیچ هم حساب نمیشود.
در این میان فرقی بین کارهایی که بازده زمانی آن کوتاه است با بلند مدت نیست. هرچند برعکس ادعای شما، کاری که فایده آن بیشتر است قطعا ثمره اش نیز بیشتر از کاری خواهد بود که فایده ای کوتاه مدت دارد.
حال شما که می فرمایید بین ثواب و کمال بخشی فرق وجود دارد، برای این ادعای خوددلیل بیاورید.
به قول علما، تفاوت قائل شدن بین دو جزء از یک امر کلی، نیاز به دلیل دارد و گرنه هر جزء از یک مجموعه ثمره کل را خواهد داشت و تک تک افراد آن مجموعه نیازی به دلیل ندارد تا ثابت کنیم فلان نتیجه را دارد مگر اینکه دلیل داشته باشیم که نتیجه مورد نظر فقط برای یک جزء نه تمام مجموعه.
پس وقتی در ابتدای پست قبول کردید که کمال روح در گروه اعمال اختیاری است و در بخش قبل نیز توضیح داده شد که کارهای اختیاری از نظر بازده و فایده بر دو نوع است، بنابراین شما برای این تفرقه خود باید دلیل ارائه کنید.

صدیق;502998 نوشت:
بنده بیان کردم که نتیجه یک عمل، تاثیر در روح او می گذارد. تاثیری که پاداش الهی در حقیقت آن است و پاداش بهشت و لذتهای جسمانی آن در مقابلش هیچ هم حساب نمیشود.
در این میان فرقی بین کارهایی که بازده زمانی آن کوتاه است با بلند مدت نیست. هرچند برعکس ادعای شما، کاری که فایده آن بیشتر است قطعا ثمره اش نیز بیشتر از کاری خواهد بود که فایده ای کوتاه مدت دارد.
حال شما که می فرمایید بین ثواب و کمال بخشی فرق وجود دارد، برای این ادعای خوددلیل بیاورید.
به قول علما، تفاوت قائل شدن بین دو جزء از یک امر کلی، نیاز به دلیل دارد و گرنه هر جزء از یک مجموعه ثمره کل را خواهد داشت و تک تک افراد آن مجموعه نیازی به دلیل ندارد تا ثابت کنیم فلان نتیجه را دارد مگر اینکه دلیل داشته باشیم که نتیجه مورد نظر فقط برای یک جزء نه تمام مجموعه.
پس وقتی در ابتدای پست قبول کردید که کمال روح در گروه اعمال اختیاری است و در بخش قبل نیز توضیح داده شد که کارهای اختیاری از نظر بازده و فایده بر دو نوع است، بنابراین شما برای این تفرقه خود باید دلیل ارائه کنید.

سلام

از سخنان خود شما استفاده می کنم در پست اول فرمودید :

[=microsoft sans serif]فلسفه و حکمت خلقت انسان، رسیدن به کمال است.
کمال انسان در قرب الهی است.
قرب انسان به معنای ان است که انسان بیشتر از پیش بتواند به صفات الهی برسد و به عبارت دیگر بیشتر به خداوند شبیه شود.

پس قرب الهی یهنی رسیدن به شباهت بیشتر به صفات خدایی

یعنی بخشنده تر شدن یا عادل تر شدن یا راستگو تر شدن و یا ...

هرچه این شدن ها بیشتر شود به خداوند انسان نزدیکتر می شود و کامل تر می شود

اما این شدن ها در دنیا قابل شدن است و پس از مرگ امکانی برای شدن بیشتر وجود ندارد

اما شما می فرمایید ثواب اعمال جاریه بر تکامل انسان می افزاید

من این قسمت رو متوجه نمی شم
چگونه ثواب می تواند در بخشنده تر شدن یا راستگوتر شدن و یا عادلتر شدن بیفزاید ؟

با تشکر

محی الدین;502956 نوشت:
و اما تکامل که بر مبنای تغییر و تحول است در فوق ماده هم تصور دارد چه اینکه فوق ماده به معنای ثبات تام نیست بلکه تمام مراتب وجود از این جهت مرتبه شده اند که برخوردار از نحوی تغییرند پس تکامل امکان پذیر است

سلام

مگر روح مجرد نیست و مگر نمی گویید حرکت در مجردات وجود ندارد

پس چگونه حرکت در روح مجرد وجود دارد ؟

یا لطیف

[="#006400"]هوالعالم

به نظرم برای درک حقیقت و پاسخ مربوط به این مسائل
خیلی باید به خدا نزدیک شد .

ما فقط میتونیم بگیم تا اونجا که عقل و اختیار انسان قد میده فرصت برای تکامل وجود داره و باید پیشرفت کرد
هر چند پسرفتی در مسیر کمال وجود نداره و ادمی با ساختن یا حتی سوختن تجربه کسب میکنه اما کیفیت این درک و تجربه به اصطلاح زمین تا اسمان تفاوت داره!!!

نکبت و بدبختی به نظر دیر گذر هستند اما مثال عبور از کنار مناظر طبیعت با سرعتی معادل 2000 کیلومتر میمونه که ادم چیزی رو درست نمیبینه و درک و تجربه ای کسب نمیکنه

اما سعادت و خوشبختی واقعی هر چند زود گذر به نظر میاد
ولی در مثال شبیه به حرکت یک قایق در ارام دریا کناره جزیره ای خیلی خیلی کوچک به اسم دنیاست .

البته اینجا زبان قاصر و وجود شاکر با فن تشبیه سر به خاک نهاده ... [/]

[=microsoft sans serif]

دل ارام;503290 نوشت:
اما این شدن ها در دنیا قابل شدن است و پس از مرگ امکانی برای شدن بیشتر وجود ندارد

اما شما می فرمایید ثواب اعمال جاریه بر تکامل انسان می افزاید

من این قسمت رو متوجه نمی شم
چگونه ثواب می تواند در بخشنده تر شدن یا راستگوتر شدن و یا عادلتر شدن بیفزاید ؟


قرب الهی که همان نزدیکتر شدن به خداوند و تشبه بیشتر یافتن به اوست، چه انحصاری در این دنیا دارد؟
چرا شما فکر میکنید که تشبه به صفات خداوند متعال فقط در این دنیا ممکن است؟
آیا شما فکر میکنید که این صفات فقط در این دنیا به درد میخورد؟
یا فکر میکنید که تغییر یافتن و تکامل روح در آن دنیا ممکن نیست؟
هیچ دلیلی برای این انحصارها نداریم. اگر دارید لطفا بیان کنید، وگرنه تکرار جملات و کلمات با بیان های متفاوت فایده چندانی ندارد.

موفق باشید.

صدیق;503384 نوشت:
قرب الهی که همان نزدیکتر شدن به خداوند و تشبه بیشتر یافتن به اوست، چه انحصاری در این دنیا دارد؟
چرا شما فکر میکنید که تشبه به صفات خداوند متعال فقط در این دنیا ممکن است؟

سلام

بزرگوار دلیل اوردم دقت نفرمودید یا شایدم دلیلم زیاد قانع کننده نبود دوباره عرض می کنم

شبیه شدن به خدا فرمودید نزدیک تر شدن به صفات الهی
یعنی مثلا بخشنده تر شدن
هرچی صفت بخشنده گی در من بیشتر شود من به صفت بخشندگی خدا نزدیکتر می شوم
اما در کجا من می توان صفت بخشندگی خودم را زیاد تر کنم و خودم را از نظر روحی ارتقا دهم ؟
وقتی کاری من از روی فکر و اختیار انجام دهم یا هرچه علم و دانایی من نسبت به این صفت بیشتر شود
و بتوانم این صفت را هرچه بیشتر در خودم ارتقا دهم

به نظر حقیر این عمل فقط در دنیا امکان پذیر است
زیرا پس از مرگ من اراده ای بر انجام کاری ندارم و نمی توانم کاری انجام دهم تا بر روحم اثر گذار باشد

فقط در یک صورت این عمل ممکن است که روح پس از مرگ قادر به انجام عمل باشد
که فکر کنم کسی بر ان قائل نیست

صدیق;503384 نوشت:
یا فکر میکنید که تغییر یافتن و تکامل روح در آن دنیا ممکن نیست؟

تمام بحث سر همین است که چگونه روح در ان دنیا تغییر و تکامل می یابد
که شما می فرمایید ثواب کارهای خیر و جاری انسان پس از مرگ باعث ارتقا روح می شود یا تکامل روح

حقیر متوجه نمی شم چطور عملی که روح من و بدن من دیگر در ان عمل دخالتی نداشته
سبب تکامل روح من می شود ؟

اگر همین قسمت را اثبات بفرمایید کار تمام است
حرف و نظر خود شما هم بدون اثبات است بزرگوار

صدیق;503384 نوشت:
هیچ دلیلی برای این انحصارها نداریم. اگر دارید لطفا بیان کنید، وگرنه تکرار جملات و کلمات با بیان های متفاوت فایده چندانی ندارد.

من دلیل خودم و در بالا گفتم
و معتقدم نظرات شما هم بدون دلیل است

شما معتقدید تکامل روح در ان جهان هم ادامه دارد و تنها دلیلی که اوردید ثواب امور مدت دار انسان بود
که حقیر ان را رد کردم

حال یا دلیل مرا رد کنید یا اثبات دیگری بیاورید ؟

متشکرم

با سلام و عرض تشکر از ایجاد این سئوال از دل ارام

بهتر است عینی و مصداقی بحث کنیم . بچه خواهر من چند ماه دیگر به دنیا میاید و دختر است ؟ آیا امکان بالقوه برای این نوزاد وجود دارد که به مقام و کمالی بالاتر از فاطمه زهرا ( س ) نایل آید ؟ لطفا دوستان و جناب صدیق اظهار نظر بفرمایند .

غنی از فقر;503700 نوشت:
با سلام و عرض تشکر از ایجاد این سئوال از دل ارام

بهتر است عینی و مصداقی بحث کنیم . بچه خواهر من چند ماه دیگر به دنیا میاید و دختر است ؟ آیا امکان بالقوه برای این نوزاد وجود دارد که به مقام و کمالی بالاتر از فاطمه زهرا ( س ) نایل آید ؟ لطفا دوستان و جناب صدیق اظهار نظر بفرمایند .

سلام و تشکر از شما برای ورود به بحث

با توجه به اموزه های اسلام که حضرت فاطمه را کاملترین زن می داند امکان بالقوه برای او که به مقامی بالاتر از حضرت برسد
وجود ندارد
و از این مساله نتیجه گرفته می شود تکامل ایشان محدود است نه نامحدود زیرا از حد معینی نمی تواند بالاتر برود

ولی جناب کارشناس معتقد است تکامل انسان نامحدود است که نمی دانم ایشان چگونه ان را بر این مساله
تطبیق می کنند

موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

دل ارام;503292 نوشت:
سلام

مگر روح مجرد نیست و مگر نمی گویید حرکت در مجردات وجود ندارد

پس چگونه حرکت در روح مجرد وجود دارد ؟

یا لطیف


سلام
حرکت در مجردات به نحو خاص خود است . فلاسفه اسلامی به این حرکت تجدد امثال می گویند به این معنا که مثال شی در مرتبه برزخ آن به آن ایجاد می شود
البته به نظر بنده عالم ماده هم مرتبه ای نازلتر از همین نحو حرکت است
در حقیقت ماده محل تجلی نازل مرتبه مافوق خویش است لذا در تجدد برزخی هم همین معنا قابل تصور است
یا علیم[/]

[=microsoft sans serif]

دل ارام;503474 نوشت:
به نظر حقیر این عمل فقط در دنیا امکان پذیر است
زیرا پس از مرگ من اراده ای بر انجام کاری ندارم و نمی توانم کاری انجام دهم تا بر روحم اثر گذار باشد

باسلام
دوست عزیز بنده جوابم را در پست 24 بیان کردم.
همانطور که شما نیز گفتید، تکامل روح تنها در اثر اعمال ارادی صورت میگیرد. بنده نیز مطلبی غیر از این نگفتم.
تکامل روح در اثر کارهایی که انسان انجام میدهد صورت میگیرد اما این کارها از نظر کارکرد و میزان کارایی بر دو نوع است و نوع طولانی مدت آن در آن دنیا نیز میتواند اثر بگذارد.
هیج مانعی وجود ندارد و اینکه عرض کردم شما برای این تفصیل خود( که تکامل روح فقط در این دنیا ممکن است) نیاز به دلیل دارید.
مگر اینکه توضیح بدهید و دلیلی بیاورید مبنی بر اینکه به چه دلیلی روح در آن دنیا نتواند تکامل بیابد آن هم در اثر کارهایی که خودش در این دنیا انجام داده و اثرش باقی است.
وقتی ثواب میدهند چرا نباید بتواند تکامل بیابد.

دل ارام;503474 نوشت:
حقیر متوجه نمی شم چطور عملی که روح من و بدن من دیگر در ان عمل دخالتی نداشته
سبب تکامل روح من می شود ؟

یک سری از این امور که باعث تکامل روح در آن دنیا میشود توسط اعمال اختیاری خود شخص در زمانی که در این دنیا زندگی میکرده بوده است.
باغی ساخته مسجدی ساخته مدرسه ای ساخته و...
اینها که نتیجه اعمال اختیاری سابق خودش است.
اما یک سری که مربوط به اعمال دیگران است( مثل کار خیری که فرزند انسان یا یک نفر دیگر بعد از مرگش برای او انجام میدهد) این دسته گرچه در ظاهر ارتباطی با اعمال خود شخص ندارد، اما وقتی دقت میشود می بینیم این امور نیز به خاطر کارهای دیگری است که او انجام داده مثلا فرزندش را خوب تربیت کرده و یا به کسی نیکی کرده و شخص دیگری برای او خیرات میدهدو ... این دسته نیز در اثر انعکاس اعمال دیگر خود فرد به او رسیده است.

دل ارام;503474 نوشت:
شما معتقدید تکامل روح در ان جهان هم ادامه دارد و تنها دلیلی که اوردید ثواب امور مدت دار انسان بود
که حقیر ان را رد کردم

کدام مطلب را رد کردید؟
اینکه برخی امور ثواب طولانی مدت دارد یا اینکه این امور بتواند در تکامل روح انسان دخیل باشد.
قطعا نمیتوانید ثواب داشتن آنها را رد کنید زیرا بر اساس متون معتبر دینی است.
اما اینکه نتواند در تکامل روح انسان دخیل باشد، همان بازگشت به ادعاست.
اینکه ثواب داشتن هیچ ربطی به تکامل روح ندارد.

باز هم عرض میکنم، ثواب بردن ملازم است با تکامل روح.
مگر اینکه بفرمایید تکامل اصولا در آن دنیا امکان پذیر نیست، نه به این دلیل که شخص در ان دنیا کار اختیاری انجام نمیدهد بلکه به هر دلیلی که نیاز به بیان دارد.
موفق باشید.

[=microsoft sans serif]

غنی از فقر;503700 نوشت:
بهتر است عینی و مصداقی بحث کنیم . بچه خواهر من چند ماه دیگر به دنیا میاید و دختر است ؟ آیا امکان بالقوه برای این نوزاد وجود دارد که به مقام و کمالی بالاتر از فاطمه زهرا ( س ) نایل آید ؟ لطفا دوستان و جناب صدیق اظهار نظر بفرمایند .

باسلام
امکان رسیدن به کمال که از هیچ موجودی گرفته نشده است وگرنه با لطف و رحمت الهی منافات دارد.
اما نکته اینجاست که امکان فایده ندارد بلکه مهم رسیدن به ان مقامات است که خداوند با علم لایزالش اعلام کرده کسی به این مقامات نمیرسد.
اوست که باعلمش اعلام کرده که فاطمه سلام الله علیها، سید زنان عالم از ابتدا تا ابد است.

هرچند این علم انعکاس واقعیت است نه تغییر دهنده واقعیت.

[=microsoft sans serif]

دل ارام;503292 نوشت:
مگر روح مجرد نیست و مگر نمی گویید حرکت در مجردات وجود ندارد

پس چگونه حرکت در روح مجرد وجود دارد ؟


باسلام

اولا: مجردات بر دو نوع هستند.
مجرد تام و مجرد ناقص.
مجرد تام موجودی است که هیچ نحوه مادیتی در او راه ندارد و به عبارت دیگری مجرد عقلی است. این موجود، هیچ حالت بالقوه ای ندارد و تمام قابلیت ها او بالفعل است.
اما مجرد ناقص یا مجرد مثالی موجود مجردی است که قابلیت در آن راه دارد مثل نفس انسانی.
این نفس تا زمانی که به حدتجرد تام نرسیده است توان تکامل دارد.
زمانی به تجرد تام میرسد که تمام قابلیت های او بالفعل شود و هیچ قابلیت دیگری در او راه نداشته باشد.
ثانیا: [=microsoft sans serif]بنابر مبنای حرکت جوهری، حرکت و تغییر در نهاد و جوهر تمام موجودات راه دارد و این امر منحصر در مادیات نیست و مجردات تا زمانی که مجرد تام نباشند و امکان تغییر داشته باشند میتوانند تکامل بیابند و یا نقصان یابند.[=microsoft sans serif]
بنابراین تغییر در وجود انسان و نفس او هیچ ایرادی ندارد زیرا تجرد او تجرد ناقص و تجرد مثالی است.

صدیق;504684 نوشت:
هیج مانعی وجود ندارد و اینکه عرض کردم شما برای این تفصیل خود( که تکامل روح فقط در این دنیا ممکن است) نیاز به دلیل دارید.
مگر اینکه توضیح بدهید و دلیلی بیاورید مبنی بر اینکه به چه دلیلی روح در آن دنیا نتواند تکامل بیابد آن هم در اثر کارهایی که خودش در این دنیا انجام داده و اثرش باقی است.

سلام خدمت شما

بزرگوار دو بار تا به حال دلیل اوردم دقت نفرمودید باز می گویید دلیل بیاور

دلیل پست قبلی خودم را کپی می کنم

دل ارام;503474 نوشت:
شبیه شدن به خدا فرمودید نزدیک تر شدن به صفات الهی
یعنی مثلا بخشنده تر شدن
هرچی صفت بخشنده گی در من بیشتر شود من به صفت بخشندگی خدا نزدیکتر می شوم
اما در کجا من می توان صفت بخشندگی خودم را زیاد تر کنم و خودم را از نظر روحی ارتقا دهم ؟
وقتی کاری من از روی فکر و اختیار انجام دهم یا هرچه علم و دانایی من نسبت به این صفت بیشتر شود
و بتوانم این صفت را هرچه بیشتر در خودم ارتقا دهم

به نظر حقیر این عمل فقط در دنیا امکان پذیر است
زیرا پس از مرگ من اراده ای بر انجام کاری ندارم و نمی توانم کاری انجام دهم تا بر روحم اثر گذار باشد

فقط در یک صورت این عمل ممکن است که روح پس از مرگ قادر به انجام عمل باشد
که فکر کنم کسی بر ان قائل نیست

خوب این هم دلیل

حالا شما که می گویید این دلیل غلط است ردش کنید با استدلال منطقی ؟

صدیق;504684 نوشت:
وقتی ثواب میدهند چرا نباید بتواند تکامل بیابد.

خوب همین جمله خودتان را ثابت کنید که چرا ثواب در تکامل روح اثر دارد ؟

ببینید اینکه می گویید ثواب بعد از مرگ در تکامل روح اثر دارد اشکالات اساسی ایجاد می کند
فرض کنید فردی بسیار گناهکار و همه نوع گناه کرده ولی به دلیل پولدار بودن مثلا مدرسه ساخته یا کتابخانه

حالا این فرد گناهکار تا زمانی که مدرسه اش و کتابخانه اش مثلا برای هزاران سال بر پاست دائم در حال متکامل شدن است

در این صورت این فرد در روز قیامت از خیلی افراد مومن ممکن است متکامل تر باشد یا ثواب بیشتری داشته باشد

البته اینکه ثواب بیشتری داشته باشد زیاد عجیب نیست

اما اینکه متکامل تر باشد و بیشتر به خدا نزدیکتر باشد عجیب و جای اثبات دارد

صدیق;504684 نوشت:
مگر اینکه بفرمایید تکامل اصولا در آن دنیا امکان پذیر نیست، نه به این دلیل که شخص در ان دنیا کار اختیاری انجام نمیدهد بلکه به هر دلیلی که نیاز به بیان دارد.

ببینید چندین بار گفته ام توجهی نمی کنید مجبورم دوباره بگویم

تکامل وقتی در روح من انجام می گیرد که خود روح با اختیار و اراده خودش کاری انجام دهد
مثلا پولی می بخشد و این فرد را بخشنده تر می کند
دوباره پولی می بخشد بخشنده تر می شود
هرچه با اراده و اختیار خودش ببخشد و صفت بخشندگی را در خودش توسعه دهد
بیشتر به صفت بخشندگی خدا نزدیکتر می شود و متکامل تر می شود

یا مثلا کتابخانه می سازد باز هم بخشنده تر می شود

فرض کنید این فرد تا زنده است به درجه n از بخشندگی می رسد

حالا این فرد فوت می کند

روح او دیگر توان انجام کار اختیاری و ارادی را ندارد تا بتواند از مرحله n بالاتر برود

تا اینجا شما قبول دارید که روح دیگر توان انجام کار ندارد

منتهی شما می گویید اثر کارهای خیر مدت دار در تکامل روح اثر دارد

مشکل من همینجاست

من می گویم کاری که خود روح دیگر در انجام ان دخالتی ندارد و اصلا از ان خبر ندارد چگونه در او اثر گذار است ؟

اگر برای همین قسمت دلیل بیاورید کار تمام است
منتهی تا به حال از شما دلیلی ندیدم و فقط ادعا اوردید بدون دلیل

موفق باشید

صدیق;504686 نوشت:
امکان رسیدن به کمال که از هیچ موجودی گرفته نشده است

صدیق;504686 نوشت:
خداوند با علم لایزالش اعلام کرده کسی به این مقامات نمیرسد.

آخر سیر کمال محدود شد یا نامحدود ؟ فرموده های شما با هم هماهنگی ندارد . اگر سیر کمال هر انسان نا محدود است پس باید این امکان برای او باشد که از هر شخصی کمالش بالاتر رود و اگر سیر کمال محدود است که دیگر حرفی نیست .

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;504840 نوشت:
میوه ممنوعه علم اهل بیت بود و ابلیس آدم را بسوی علم اهل بیت دعوت کرد پس لبیک یا ابلیس لبیک

سلام
اما مقصود ابلیس کمال انسان با رسیدن به علم اهل بیت ع نبود بلکه قصد او سقوط در مراحل انتخابات متعددی بود که برای رسیدن به علم باید از آنها می گذشت
در مثل میوه ممنوعه همانند پل خطرناکی است که از روی آتش دنیا و جهنم می گذرد هرچند در آنسوی پل بیکران نور و علم است اما پیش از رسیدن به آن باید از روی آتش عبور کرد
ابلیس ملعون می خواست آدم ع را به آتش در افکند نه اینکه اورا به علم اهل بیت برساند
یا علیم[/]

سلام

این مطلب ربطی موضوع نداره ولی باید بگم ابلیس آدم را به بهترین چیز ممکن راهنمایی کرد . من از نیت و مقصود ابلیس بیخبرم ولی خدا پدر و مادرش بیامرزه که ما را بسوی علم و معرفت راهنمایی کرد .

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;504967 نوشت:
سلام

این مطلب ربطی موضوع نداره ولی باید بگم ابلیس آدم را به بهترین چیز ممکن راهنمایی کرد . من از نیت و مقصود ابلیس بیخبرم ولی خدا پدر و مادرش بیامرزه که ما را بسوی علم و معرفت راهنمایی کرد .


سلام
به امثال شما میگویند کاسه از آش داغتر
خود ابلیس با صراحت و تاکید میگه : لاغوینهم اجمعین
همه آنها را اغوا می کنم
ولی شما می گویید هدایت کرده است
خود ابلیس هم از حرف شما خنده اش میگیرد
یا علیم[/]

سلام

شما میتوانید هر قضاوتی راجع من و امثال من داشته باشید ولی میگویند که عدو ( ابلیس ) شود سبب خیر اگر خدا خواهد .

صدیق;504688 نوشت:
اولا: مجردات بر دو نوع هستند.
مجرد تام و مجرد ناقص.
مجرد تام موجودی است که هیچ نحوه مادیتی در او راه ندارد و به عبارت دیگری مجرد عقلی است. این موجود، هیچ حالت بالقوه ای ندارد و تمام قابلیت ها او بالفعل است.
اما مجرد ناقص یا مجرد مثالی موجود مجردی است که قابلیت در آن راه دارد مثل نفس انسانی.
این نفس تا زمانی که به حدتجرد تام نرسیده است توان تکامل دارد.
زمانی به تجرد تام میرسد که تمام قابلیت های او بالفعل شود و هیچ قابلیت دیگری در او راه نداشته باشد.
ثانیا: بنابر مبنای حرکت جوهری، حرکت و تغییر در نهاد و جوهر تمام موجودات راه دارد و این امر منحصر در مادیات نیست و مجردات تا زمانی که مجرد تام نباشند و امکان تغییر داشته باشند میتوانند تکامل بیابند و یا نقصان یابند.
بنابراین تغییر در وجود انسان و نفس او هیچ ایرادی ندارد زیرا تجرد او تجرد ناقص و تجرد مثالی است.

سلام و عرض ادب

در همین بیانات شما تناقض وجود دارد که حقیر نشان می دهم

فرمودید
نفس انسان مجرد ناقص است
نفس قابلیت تکامل بی نهایت را دارد
مجرد ناقص می تواند تکامل یابد تا به مجرد تام برسد
مجرد تام دیگر قابل تغییر و تکامل نیست

نتیجه بیانات شما :

نفس که مجرد ناقص است می تواند تا تام شدن تکامل یابد و سپس چون تام شد دیگر قادر به تکامل نیست

و نتیجه این حرف می شود اینکه نفس و روح انسانی نهایت تکاملش تا مجرد تام شدن است و دیگر تکاملی نخواهد داشت

و این کاملا با سخن شما که تکامل را بی نهایت برای روح انسان دانستید در تناقض است

موفق باشید

[=microsoft sans serif]

غنی از فقر;504840 نوشت:
آخر سیر کمال محدود شد یا نامحدود ؟ فرموده های شما با هم هماهنگی ندارد . اگر سیر کمال هر انسان نا محدود است پس باید این امکان برای او باشد که از هر شخصی کمالش بالاتر رود و اگر سیر کمال محدود است که دیگر حرفی نیست .

باسلام
دوست عزیز لطفا دقت بفرمایید.
عدم محدودیت، بالقوه است. به این معنا که انسان در طول زندگی دنیایی خودش با آثار اعمال اختیاری خودش و نیز بعد از زندگی خودش از طریق اثار اعمال اختیاری ای که اثرش طولانی مدت تر است و اثار اعمال اختیاری دیگری که برای شخص انجام میدهند، میتواند به کمال برسد و این قابلیت را به فعلیت تبدیل کند.
تا اینجا درست.
بحث بعدی ما در این است که خب این قابلیت تا حد به فعلیت میرسد. در این قسمت میگوییم با وجود اینکه قابلیت رسیدن به کمال، محدودیتی ندارد، اما اگر از خداوند بپرسیم که چه کسی این قابلیت را بیشتر به فعلیت تبدیل کرده و میکند، می فرماید بیشتر از هم معصومین و بعد از آن دیگران و هیچ شخص دیگری به این حد و درجه از کمال نمیرسد. دقت بفرمایید نه اینکه قابلیت ندارد یا قدرت رسیدن از او سلب میشود بلکه به این جهت که خودش نمیخواهد یا اگر میخواهد فعلش با خواسته اش هماهنگ نیست.

[=microsoft sans serif]

دل ارام;505127 نوشت:
و نتیجه این حرف می شود اینکه نفس و روح انسانی نهایت تکاملش تا مجرد تام شدن است و دیگر تکاملی نخواهد داشت

و این کاملا با سخن شما که تکامل را بی نهایت برای روح انسان دانستید در تناقض است


مشکل اصلی این بحث در اینجاست که مسئله عدم تناهی بالفعل و بالقوه با هم خلط میشود.
کمالی که به صورت نامتناهی برای نفس اثبات میشود، کمال بالقوه است.
دلیلش نیز این است که نفس مجرد ناقص است و تا زمانی که تجردش تام شود کمال یافتنش ادامه دارد.
اما فعلیت یافتن این کمال و تام شدن آن، محدوده خاصی ندارد. یعنی اینطور نیست که مثلا 20 درجه فاصله دارد تا تام شود. خیر چون قابلیت دریافت کمال برای او محدودیتی ندارد پس نمیتوان برای آن محدوده ای را تعیین کرد که مثلا وقتی ان محدوده را رد کرد تام شود.

[="Tahoma"][="Navy"]

غنی از فقر;505118 نوشت:
شما میتوانید هر قضاوتی راجع من و امثال من داشته باشید ولی میگویند که عدو ( ابلیس ) شود سبب خیر اگر خدا خواهد .

سلام
اما شما عدو را به سبب چیزی که اراده و انتخاب نکرده مدح می کنید
آنجا که عدو شود سبب خیر ممدوح خداست که اورا ناخواسته در جریان امر خیری قرار داد و شما جای خدا را با شیطان عوض کرده اید
دیگر اینکه اگر خوب نگاه بفرمایید این عدو سهم خودش را هم برده و آن گمراهی بسیاری از انسانهاست
یا علیم[/]

سلام

جناب صدیق گزینشی جواب می دهید نمی دانم چرا ؟

لطفا لطف فرموده پست شماره 37 را نیز جواب دهید

با تشکر

سلام مجدد بر جناب صدیق

اصل اختلاف بحث من با شما در این است که شما می فرمایید ثواب صدقات جاریه بعد از مرگ باعث تکامل روح می شود

و من چند بار با استدلال ان را رد کردم که جوابی و یا نقدی بر استدلال من نیاوردید

حال من سوالم را اینگونه مطرح می کنم

لطفا ثابت کنید ثواب بعد از مرگ باعث تکامل روح می شود ؟

البته نگویید چون قبل از مرگ باعث تکامل روح می شود پس بعد از مرگ هم باعث تکامل می شود
که این استدلال را من قبلا رد کردم و در ضمن خود استدلال شما استدلال نیست بلکه ادعا یی بدون اثبات است

لطفا همین مورد را اثبات بفرمایید

متشکرم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام

دل ارام;497788 نوشت:
ایا تکامل انسان حدی دارد یا نامتناهی می باشد ؟

تکامل انسان بالقوه حد ندارد.ولی بالفعل حد دارد.

دل ارام;504826 نوشت:
خوب این هم دلیل

حالا شما که می گویید این دلیل غلط است ردش کنید با استدلال منطقی ؟


اشتباه شما این است که تصور می کنید آثار ماتاخر نقشی در تکامل انسان ندارند.
اولاً ثواب و تکامل معنوی تفاوت چندانی ندارند.از آنجا که اثر ماتاخر ثواب و پاداش به انسان می رساند،پس در واقع باعث تکامل انسان هم می شود.
ثانیاً بر چه مبنایی اثر ماتاخر اجباری است و نه اختیاری؟
اگر اثر ماتاخر اجباری بود،مگر به امور اجباری به این شکل ثواب تعلق می گیرد؟در حالی که می دانیم به اثر ماتاخر ثواب تعلق می گیرد.
کسی که مسجدی می سازد و سپس فوت می کند،چون بعد از مرگ اختیار ندارد پس عملش مصداق تکامل نیست؟مگر اثر ماتاخر اجباری بوده در اینجا؟
اجباری بودن یا اختیاری بودن فعل در زمان حیات فرد در این دنیا باید بررسی شود.ولی شما این را دارید در زمانی بعد از مرگ فرد بررسی می کنید.اثری که ما به دنبال آن هستیم،اثری است که از فعلی آمده که فرد در زمان حیاتش در این دنیا آن را انجام داده.لذا مشخصاً از آنجایی که فعل اختیاری است،این اثر حاصل اختیار است نه اجبار.

دل ارام;504826 نوشت:
خوب همین جمله خودتان را ثابت کنید که چرا ثواب در تکامل روح اثر دارد ؟

ببینید اینکه می گویید ثواب بعد از مرگ در تکامل روح اثر دارد اشکالات اساسی ایجاد می کند
فرض کنید فردی بسیار گناهکار و همه نوع گناه کرده ولی به دلیل پولدار بودن مثلا مدرسه ساخته یا کتابخانه

حالا این فرد گناهکار تا زمانی که مدرسه اش و کتابخانه اش مثلا برای هزاران سال بر پاست دائم در حال متکامل شدن است

در این صورت این فرد در روز قیامت از خیلی افراد مومن ممکن است متکامل تر باشد یا ثواب بیشتری داشته باشد

البته اینکه ثواب بیشتری داشته باشد زیاد عجیب نیست

اما اینکه متکامل تر باشد و بیشتر به خدا نزدیکتر باشد عجیب و جای اثبات دارد


اثبات مطلب اول این است که اساساً تکامل و ثواب به غیر از هم ممکن نیستند.هر تکاملی ثواب در پی خواهد داشت و هر ثوابی تکامل در پی خواهد داشت.
اما درباره مثالی که زدید دو مطلب مهم است.اول این که اثر بعضی از اعمال در خود دنیا منتقل خواهد شد.برای مثال خیلی از اعمالی که فاقد نیت و انگیزه الهی هستند،در همین دنیا انسان اثر آن ها را خواهد دید و منتقل نخواهند شد.برای مثال دانشمندی داریم که خدمتی به انسان ها کرده است بدون نیت الهی و شده حتی با نیت ضدالهی.این فرد اثر فعل خود را در همین دنیا خواهد دید.برای مثال به این شکل که از طریق علمش شهرت و مال زیادی کسب کند.ولی این فعلش هر چقدر هم که باعث راحتی انسان ها شود،چون نیت ندارد ناقص ناقص است و می شود گفت که اصلاً فعل نیست.
دوم این که قرار نیست خداوند ظلم کند.اگر ظالمی مسجدی بسازد،در عین این که نتیجه ظلمش را خواهد دید،به واسطه کار خیرش پاداش خواهد گرفت.هر چند معمولاً این ظالم ها،به واسطه نداشتن نیت الهی عملشان در حد همین دنیا باقی می ماند.لذا قرار نیست هر مدرسه سازی از مومنی که در غذاخوردنش هم نیت الهی داشته،مقامش بهتر شود.
دل ارام;504826 نوشت:
ببینید چندین بار گفته ام توجهی نمی کنید مجبورم دوباره بگویم

تکامل وقتی در روح من انجام می گیرد که خود روح با اختیار و اراده خودش کاری انجام دهد
مثلا پولی می بخشد و این فرد را بخشنده تر می کند
دوباره پولی می بخشد بخشنده تر می شود
هرچه با اراده و اختیار خودش ببخشد و صفت بخشندگی را در خودش توسعه دهد
بیشتر به صفت بخشندگی خدا نزدیکتر می شود و متکامل تر می شود

یا مثلا کتابخانه می سازد باز هم بخشنده تر می شود

فرض کنید این فرد تا زنده است به درجه n از بخشندگی می رسد

حالا این فرد فوت می کند

روح او دیگر توان انجام کار اختیاری و ارادی را ندارد تا بتواند از مرحله n بالاتر برود

تا اینجا شما قبول دارید که روح دیگر توان انجام کار ندارد

منتهی شما می گویید اثر کارهای خیر مدت دار در تکامل روح اثر دارد

مشکل من همینجاست

من می گویم کاری که خود روح دیگر در انجام ان دخالتی ندارد و اصلا از ان خبر ندارد چگونه در او اثر گذار است ؟

اگر برای همین قسمت دلیل بیاورید کار تمام است
منتهی تا به حال از شما دلیلی ندیدم و فقط ادعا اوردید بدون دلیل


اولاً آیا روح از عالم مادی بی خبر است؟
ثانیاً چه کسی گفته روح در انجام این کار دخالتی ندارد؟
کسی که مدرسه ای می سازد،آیا در رشد دانش آموزان این مدرسه نقشی ندارد چون مرده است؟
امام حسین (ع) چون شهید شد در هدایت سایرین نقشی ندارد؟
مگر ما نمی گوییم عاشورا انسان ساز است؟پس چطور است که شهیدان و مردگان می توانند انسان ساز شوند؟و مگر کمک به انسان سازی باعث تکامل نمی شود؟پس این شهیدان به دلیل انسان سازیشان تکامل پیدا می کنند.ولی طبق حرف شما شهیدان نمی توانند سبب خیر و تکامل خودشان شوند چون مرده اند.
صدام که با حملات شیمیایی باعث زجر این همه شد،آیا در هر لحظه تنفس شیمیایی هایی که الان زنده اند برای او عذاب نمی نویسند؟خب مگر صدام نمرده است؟

لبیک یا مهدی
و من الله التوفیق

سلام
جناب بن موسی فرمودنند که

بن موسی;505722 نوشت:
تکامل انسان بالقوه حد ندارد.ولی بالفعل حد دارد.

بنده هر قدر تحلیل میکنم این فرموده جناب بن موسی برایم مفهوم نمیشود از ایشان تقاضا دارم کمی بیشتر راجع باین مطلب توضیح فرمایند .

سلام

محی الدین;505399 نوشت:
اگر خوب نگاه بفرمایید این عدو سهم خودش را هم برده و آن گمراهی بسیاری از انسانهاست

ابلیس انسان را به علم و معرفت دعوت میکند آیا دعوت به علم و معرفت دعوت به گمراهی است ؟

موضوع قفل شده است