جمع بندی زنده کردن انگیزه

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زنده کردن انگیزه

سلام
من خیلی وقت پیش آدم با انگیزه ای بودم...به شدت علاقه مند به یادگیری بودم...وبا علاقه فراوان درس می خوندم...
ولی الان هیچ خبری از اون انگیزه نیست وجای خودش رو به تنبلی و ناامیدی داده....دیگه خودم رو باور ندارم...وهیچ انرژی برای یادگیری کارهایی که دوست داشتم ندارم...:Ghamgin::Ghamgin:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امیدوار

sn22;496725 نوشت:
سلام
من خیلی وقت پیش آدم با انگیزه ای بودم...به شدت علاقه مند به یادگیری بودم...وبا علاقه فراوان درس می خوندم...
ولی الان هیچ خبری از اون انگیزه نیست وجای خودش رو به تنبلی و ناامیدی داده....دیگه خودم رو باور ندارم...وهیچ انرژی برای یادگیری کارهایی که دوست داشتم ندارم...:Ghamgin::Ghamgin:

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر جنابعالی
لطفا به موراد زیر توجه داشته باشید؛

_ همه افراد در مقطعی از زندگی و بویژه دوره نوجوانی ممکن است با رکود انرژی مواجه شوند، بنابراین از این موضوع فاجعه سازی نکنید، ان شاء الله این موضوع برطرف خواهد شد.

_ در زندگی برنامه های متنوع داشته باشید و خود را محدود به فعالیت خطی ( فقط مطالعه، فقط تفریح، فقط...) نکنید

_ از سخت گیری به خود اجتناب کنید و کارهایی را که دوست ندارید ترک کنید و فعالیتهای مطلوب خود را پیگیری نمایید، به عبارتی از تحمیل و اجبار نسبت به خود پرهیز نمایید.

_ از ناکامیها فاجعه نسازید و از شكست نترسيد و به تعبير حضرت مولي علي عليه‌السلام كاري را كه از آن مي‌ترسي خود را در آن بفكن!

_ سعي كنيد كارها را گام به گام و همچنين جزء به جزء انجام دهيد. با كوچك كردن كارها رغبت شما براي آنجام آن بيشتر مي‌شود. اگر کاری را به صورت کامل نمی توانید انجام دهید، اما این امکان وجود دارد تا بخشی از ان را انجام دهید حتما آن بخش یا اجزاء را انجام دهید.
بنابراین موقعيتهاي مناسبي را براي انجام كارها انتخاب كنيد. و براي انجام يك كار محدود، مدت زمان مشخص و البته محدودي مثلا 20 دقيقه را اختصاص دهيد و در اين مدت تنها به انجام آن كار بپردازيد، و از ديگر فعاليتها اجتناب كنيد

_ از تفكر دوقطبي و سياه سياه و يا سفيد سفيد ديدن مسائل اجتناب كنيد و سعي كنيد بيش از اندازه از خود و ديگران توقع و انتظار نداشته باشيد. واقعيات را مبني بر نقص خود و ديگر افراد و همچنين نقص كارها، مرور كنيد و خود را به پذيرش واقعيت و دوري از ايده‌ال و سخت گيري نزديك كنيد.
براي خروج از كمال‌زدگي روشهايي از جمله ناقص دادن تعمدي كارها وجود دارد. از بكار بردن چنين روشي غفلت نكنيد. مثلا سعي كنيد يك كتاب را به هنگام مطالعه به صورت ناقص مطالعه كنيد به اين نحو كه از هر صفحه يك پاراگراف را تعمدا جا بگذاريد و براي خواندن آن برنگرديد. يا از قرار دادن دقيق هر چيزي سر جاي خودش خودداري كنيد و... در مجموع از جزيي نگري و دقت فاصله بگيريد و دنبال انجام كارها به صورت كامل و صد در صد نباشيد.

_ دوره ای را با ورزش، تفریح، ارتباط با دوستان و...به خود استراحت بدهید

_ به خداي بزرگ توكل داشته باش و ضمن ياري طلبيدن از حضرتش، هر آنچه غير اوست را ناقص بدانید. معناي سبحان الله چيزي جز اين نيست. پس سعي كنيد بر اين ذكر نوراني مداومت داشته باشيد.

در پناه خداي بزرگ موفق باشيد
و آخر دعوانا ان الحمدالله رب العالمين

سلام
با اجازه استاد عزیز :

شاید به خاطر اتفاقاتی که در زندگی روزمرتون می افته دچار روزمرگی شدین(فعالیت های روزمره اعم از کاری ودرسی و اوقات فراغت و ...) و حس بی رغبتی به روند زندگی روزمره پیش اومده...
یکبار پیش خودتون اهداف و برنامه هاتون برای زندگی رو مرور بکنید و همسویی روند زندگی تون رو با این اهداف وبرنامه ها مقایسه بکنید ببینید چقدر همسویی وجود داره
اگر نداره(که احتمالا این بی انگیزگی به خاطر دورشدن از این اهداف باشه) پس باید تاکتیک زندگی تون رو عوض کنید به سمت اهدافتون حرکت بکنید و در این جهت از استعدادها و علاقه مندی هاتون کمک بگیرید ...

*البته اینم بگم زندگی فقط درس نیست! دیدم دوستانی رو که به خاطر توجه بیش از حد به درس ومدرسه ودانشگاه از بقیه شئون زندگی شون غافل موندن و یا در همون مقطع دچار پشیمونی و افسردگی شدن یا بعدا در زندگی دچار مشکلاتی شدن... خوبه آدم به همه شئون زندگی ش توجه بکنه
داشتن تفریح و گذراندن اوقات فراغت کنار درس و کار خیلی مهمه ...

موفق باشید

یاعلی

sn22;496725 نوشت:
سلام
من خیلی وقت پیش آدم با انگیزه ای بودم...به شدت علاقه مند به یادگیری بودم...وبا علاقه فراوان درس می خوندم...
ولی الان هیچ خبری از اون انگیزه نیست وجای خودش رو به تنبلی و ناامیدی داده....دیگه خودم رو باور ندارم...وهیچ انرژی برای یادگیری کارهایی که دوست داشتم ندارم...

سلام
البته یه چیزی هم وجود داره و اونم اینه که وقتی تو یه کاری مثه درس خوندن پافشاری داشته باشین بعد از یه مدتی مسلما خسته میشید....
احیانا چیزی شما رو ازین هدفی که دارین جدا نکرده؟ چیزی پیش اومده که باعث شده ازین کار زده بشید؟

بی نهایت ممنونم از همه کارشناس امیدوارومتحیروبقیع غریب...

به ویژه از شما کارشناس محترم جناب امیدوار..نکاتی که گفتیدخیلی خوب بود...سعی میکنم حتما درنظربگیرم وبهشون عمل کنم....به خصوص اون قسمت کمال زدگی خیلی برام جالب بود....احساس میکنم بخش بزرگی از مشکلم همینه

متحیر! من توی مقطعی گیرافتادم...باید برم سرکار و همزمان دوست دارم اهدافم رو که براش نیاز به آموزش دارم دنبال کنم واین منو مجبور میکنه که بین کاروهدفم فعلا یکی رو انتخاب کنم

بقیع غریب...چیزی که پیش اومده قرار گرفتن دریه رشته ی دیگه به اجبار نظام آموزشیه که هیچ اطلاعی ازش نداشتم وضعف من توی این رشته روی روحیه فعلیم بی تاثیر نبود

بی نهایت ممنون ازهمه....خوشحال میشم بازهم نظراتتون رو راجع به این قضیه بدونم:Gol::Gol::Gol:

sn22;503224 نوشت:
متحیر! من توی مقطعی گیرافتادم...باید برم سرکار و همزمان دوست دارم اهدافم رو که براش نیاز به آموزش دارم دنبال کنم واین منو مجبور میکنه که بین کاروهدفم فعلا یکی رو انتخاب کنم

می فهمم!!
عجالتا با وضع موجود پیش برو (کنار بیا!) ولی اهداف رو گم نکن ...مترصد فرصت باش ... توکل بر خدا ...:Gol:
یاعلی

متحیر";503297 نوشت:
می فهمم!!
عجالتا با وضع موجود پیش برو (کنار بیا!) ولی اهداف رو گم نکن ...مترصد فرصت باش ... توکل بر خدا ...:Gol:
یاعلی

سعی خودمو میکنم...ولی خیلی سخته سردرگمیه بدی هست....کم کم دارم برای خودم اهداف جدیدی تعریف میکنم....چون رسیدن به اهداف قبلی زمان وهزینه و شرایط خاص می طلبه...به هرحال باید منتظرفرصت بود....توکل به خدا....ممنونم:Gol::Gol::Gol:

sn22;503301 نوشت:
سعی خودمو میکنم...ولی خیلی سخته سردرگمیه بدی هست....کم کم دارم برای خودم اهداف جدیدی تعریف میکنم....چون رسیدن به اهداف قبلی زمان وهزینه و شرایط خاص می طلبه...به هرحال باید منتظرفرصت بود....توکل به خدا....ممنونم

سلام
شاید موارد زیر هم کمک کند

- اهداف را با یک مشاور متدین بررسی کنید تا بر اساس نیازهای واقعی باشد
- ایجاد بخشی از فرصتها دست خودمان است و باید بر زمان خود مدیریت کنیم
- برای مدیریت زمان دو جلسه سخنرانی آقای دکتر رائفی مفید است:

http://masaf.ir/Ceremony/Detail/1133/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%87%D8%AF-31

http://masaf.ir/Ceremony/Detail/1136/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B9%D9%87%D8%AF-32

پندها و موعظه‌های امام جعفر صادق علیه السّلام به عنوان بصری

موفق باشید

sn22;496725 نوشت:
سلام
من خیلی وقت پیش آدم با انگیزه ای بودم...به شدت علاقه مند به یادگیری بودم...وبا علاقه فراوان درس می خوندم...
ولی الان هیچ خبری از اون انگیزه نیست وجای خودش رو به تنبلی و ناامیدی داده....دیگه خودم رو باور ندارم...وهیچ انرژی برای یادگیری کارهایی که دوست داشتم ندارم...:Ghamgin::Ghamgin:

بنام خدا

شرایط آب و هوا اثر گذار هست
تغذیه خیلی اثر گذار هست
اگر طبع سردی داشته باشید و زیاد هم از غذاهای سرد استفاده کنید تاثیر گذار است
مثل خوردن زیاد عرق کاسنی و....

کم خونی خود و فقر آهن خود را چک کنید

برنامه ریزی مهم است

پرخوری و پرخوابی و بیکاری و دچار روزمرگی شدن این آثار را دارد

فارق التحصیل میشود و در خانه است یک ظرف نمیشورد یک ورق کتاب مطالعه نمیکند یک غذا درست نمیکند خب افسرده و بی انگیزه میشود( کلی گفتم)

[="Indigo"]ای بابا چرا همه افسردگی گرفتن ...

خوبه منم افسرده شم ؟ هان ؟ خوبه معتاد شم ؟ برم از این کشور ... ؟؟

ینی چی همه میگن انگیزه نداریم نمیدونم شاد نیستیم ... از زندگی لذت نمیبریم ....

اخه نونتون کمه ؟ ابتون کمه ؟ نکنین با خودتون این کارا رو جوونای مملکت...

تا وقتی این حرف ها رو بگین همین که هستین میمونین ... آدمی همونیه که فک میکنه .... تا وقتی فک میکنه لذت نمیبره ... از بهترین چیزها هم نمیتونه لذت ببره ...

ولی اگه بخواد زندگی رو اسون بگیره به خودش ... یه غذا خوردن ساده هم میتونه بهترین لذت باشه براش ...

رو ذهنتون کار کنین ... لذت زندگی همین خوشی های کوچیکه ....

انگیزه رو هم هر کسی خودش باید تقویت کنه ...[/]

منم این روزا متاسفانه خیلی میشنوم که جوونا از زندگی می نالن و شاد نیستن و انگیزه ندارن... کاش میشد کاری کرد... البته مهمترین نقش رو مسلما خود فرد داره...

سلام...
همیشه سعی کردم...سخت نگیرم....سعی کردم راحت باشم و منفی فکرنکنم...اما یهو زندگی چنان پاشو میذاره روی گاز که دیگه انرژی براتون نمیمونه..یه دفعه همه چی باهم میاد...دیگه وقتی نداری به کاری که میخای برسی...حتی وقتی واقعا داری پیشرفت میکنی...اونقدر تحقیرمیشی...که میبینی حرف ازپرواز زدن بین آدمایی که اصلا نمیدونن پرواز چیه مسخره است...تو همیشه محکومی چون نمیخای مثل اونا فکرکنی...وزمانی این عذاب راحتت میذاره که مثل اونا بشی...
من اون موقع مثل یه مگس بودم که میخواست جلوی یه قطار تندرو بایسته:khaneh: شاید هنوزم هستم...ولی این مگس دیگه بال نداره:khaneh:
هرچی انگیزه داشتم هرچی انرژی داشتم وهرچی امید برام مونده بود...جایی صرف کردم که بتونم تحملم رو بالا ببرم...بتونم بین این آدما نفس بکشم...بارها امیدوارانه و باتوکل تلاش کردم ولی درست لحظه ای که نیاز داری یکی دستتو بگیره همه رهات میکنن ودراوج ناباوری سقوط میکنی
من نمیگم خدا تنهام گذاشت...همین که تونستم دوام بیارم...کار خدا بود...قدرت جنگیدن الانمم اون بهم داد....ولی...خیلی ضعیف شدم..

sn22;504223 نوشت:
سلام...
همیشه سعی کردم...سخت نگیرم....سعی کردم راحت باشم و منفی فکرنکنم...اما یهو زندگی چنان پاشو میذاره روی گاز که دیگه انرژی براتون نمیمونه..یه دفعه همه چی باهم میاد...دیگه وقتی نداری به کاری که میخای برسی...حتی وقتی واقعا داری پیشرفت میکنی...اونقدر تحقیرمیشی...که میبینی حرف ازپرواز زدن بین آدمایی که اصلا نمیدونن پرواز چیه مسخره است...تو همیشه محکومی چون نمیخای مثل اونا فکرکنی...وزمانی این عذاب راحتت میذاره که مثل اونا بشی...
من اون موقع مثل یه مگس بودم که میخواست جلوی یه قطار تندرو بایسته:khaneh: شاید هنوزم هستم...ولی این مگس دیگه بال نداره:khaneh:
هرچی انگیزه داشتم هرچی انرژی داشتم وهرچی امید برام مونده بود...جایی صرف کردم که بتونم تحملم رو بالا ببرم...بتونم بین این آدما نفس بکشم...بارها امیدوارانه و باتوکل تلاش کردم ولی درست لحظه ای که نیاز داری یکی دستتو بگیره همه رهات میکنن ودراوج ناباوری سقوط میکنی
من نمیگم خدا تنهام گذاشت...همین که تونستم دوام بیارم...کار خدا بود...قدرت جنگیدن الانمم اون بهم داد....ولی...خیلی ضعیف شدم..

به نام خدا


خواهر گرامی تک تک حرف های شما را درک می کنم و خودم هم در برهه های زمانی متعددی این مشکل را لمس کرده ام.ولی این مشکل برای من همیشگی نشده است و گاهی به سراغم آماده و شاید در آینده هم دوباره به سراغم بیاید.ولی مهم این است که ماندگار نباشد و به مرور زمان انقدر کاهش یابد تا برای ابد حل شود.

من به شما پیشنهاد می کنم یک هدف بزرگ که واقعا" شور و شوق را در قلب شما ایجاد می کند برای خود انتخاب کنید.سعی کنید این هدف انسانی باشد تا انگیزش بیشتری را در شما ایجاد کند و باعث تحرک و فعالیت در شما شود.در کنار آن اگر امکان آن را دارید به دانش آموزان کم در آمد به صورت رایگان درس بدهید و اگر امکانات مالی دارید از کودکان بی سرپرست حمایت مالی کنید.می توانید طبیعت گردی کنید و به روش های مناسبی موجبات عدم دلمردگی را برای خود به صورت مناسب فراهم بیاورید.

در ضمن در صورت مشخص کردن یک هدف مناسب برای خود این را در نظر بگیرید که به هیچ وجه رسیدن به هدف مهم نیست.فقط و فقط سعی و تلاش شما و زحمتی که برای رسیدن به آن می کنید مهم می باشد و هدف فقط محرک است.

موضوع قفل شده است