جمع بندی پیروی از بزرگانی که ازدواج نکرده اند خوب است؟

تب‌های اولیه

37 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پیروی از بزرگانی که ازدواج نکرده اند خوب است؟

در میان اولیاء خدا و بزرگان به افرادی بر میخوریم که ازدواج نکرده اند تا آخر عمرشان آیا ما هم اگر پیروی بکنیم از آنها خوب است؟

کسانی مثل :

حضرت عیسی علیه السلام

حضرت یحیی علیه السلام

حضرت مریم علیها سلام

شیخ جعفر مجتهدی رحمه الله علیه

آقا فخر تهرانی رحمه الله علیه

با نام الله

کارشناس بحث: استاد نسیم رحمت

عين الحيات;496241 نوشت:
در میان اولیاء خدا و بزرگان به افرادی بر میخوریم که ازدواج نکرده اند تا آخر عمرشان آیا ما هم اگر پیروی بکنیم از آنها خوب است؟

غريزه جنسي از نيرومند ترين غرايز در وجود انسان است که خداوند آن را در وجود وي قرار داده و اهداف و مصالح خاصي نيز بر آن مترتب است. به خاطر وجود همين غريزه نيرومند است که انسان به جنس مخالف گرايش مي يابد و با همه مشکلاتي که وجود دارد يا تصور و تخيل مي شود، به ازدواج روي مي آورد و حاضر است بسياري از سختي ها و مشکلات را به خاطر آن تحمّل کند. در مورد دختران مسئله نيازهاي عاطفي و رواني بيش از غرايز جنسي ظهور دارد و نقش ايفا مي کند.
ازدواج در اسلام يک سنّت پسنديده و ارزشمند است. تنها در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.
مراجع معظم تقليد مي گويند: ازدواج مستحب موکد است. اگر کسي به جهت نداشتن همسر به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج کند. (1) پس اگر کسي بتواند خود را از گناهان حفظ نمايد، واجب نيست. گاهي کارهاي مهم تري براي زندگي انسان پيش مي آيد که شخصي به رغم تأکيد بر اين سنت حسنه آن را ترک مي کند. در مورد برخي از اولیاء خدا و بزرگان(که بسيار اندک اند) همين مسئله ممکن است.

ادامه دارد ......

پي نوشت ها:
1. توضيح المسائل مراجع، ج2 ،ص379.


از ديدگاه اسلام ترک ازدواج و مجرد زيستن به عنوان يک نقيصه و منشأ از دست دادن برخي از برکات و آثار فراوان معنوي نيز شناخته شده است. زيرا با ترک ازدواج، آرامش مورد نظر قرآن(1) حاصل نمي شود.
آرامش از چندين منظر قابل بررسى است:
ازدواج صرفاً ارضاى غريزه جنسى نيست، انسان مى ‏تواند از نياز خود به جنس مقابل، متوجه نيازمندى خويش شده و از دام خود خواهي و خودپرستى نجات يابد و در قدم بالاتر متوجه موجود بى نياز مطلق شود، يعنى کسى که انسان را موجود نيازمند قرار داد تا مغرور به خويشتن نشود، انسانى که نيازمند به موجودى مانند خود است و تنها در وصال و رسيدن به او مى‏ تواند، به آرامش دست يابد، چگونه به موجود بى نياز مطلق که همه چيز از او است، نيازمند نباشد؟! در اين منظر که ذکر و ياد خدا را به همراه دارد، به آرامش برترين يعنى اطمينان قلب دست مى‏يابد.
يکى از مهم‏ترين عوامل ناآرامى در جوان، نداشتن همسر است. همسر نوعى دوست و همدم است، پس آرامش بخشى او چند برابر و دو سويه است. (2)
ازدواج موجب تقويت جنبه ‏هاى روحى و روانى است. بهبود وضع روحى و روانى به آرامش فرد منجر مى‏ شود. آرامش بخشى همسر در روان‏شناسى و تجربه به اثبات رسيده است. ساپنيگتون مى‏ گويد: افراد متأهل از لحاظ روانى و جسمانى نسبت به افراد مجرد کارکرد بهترى دارند. احتمالاً به خاطر حمايت دوجانبه‏ اى که در ازدواج به چشم مى ‏خورد. (3)
محيط گرم و روح افزاى خانواده، امنيت خاطر افراد را بيش­تر مى‏ کند و تکيه گاه مطمئنى براى ايجاد آرامش خواهد بود.

ازدواج موفق، ايجاد دوستى و رابطه عميق عاطفى بين زن و شوهر است. هر انسانى در طول زندگى خود به همدم و همراز و محرم اسرار نيازمند است. محرمى که بتواند نزديک فرد بوده و در طول زندگى همراهى اش کند و هنگام اضطراب و گرفتارى‏ ها آرامش بخش او باشد. اين مهم فقط از ناحيه همسرى مهربان و دلسوز تامين مي ‏شود، اگر چه دوستان نيز مى‏ توانند چنين اثرى را داشته باشند، اما همسر فداکار نزديک‏ترين فرد به انسان است. نمونه چنين ايثارگرى‏ ها را فقط ميان زن و شوهر مى‏ توان ديد. همچنين مردان به طور مستقيم در جامعه با ناملايمات کارى و مشاغل سخت روبرو هستند، از اين جهت مى‏ طلبد هنگام بازگشت به خانه با کانون گرم و عاطفه‏ مندى روبرو شوند که بيش از هر چيزى آرامش بخش باشد.
نياز به امنيت خاطر، احتياج به معاشرت، نياز به درد دل، به تشويق و تمجيد نيز مقبوليت و جلب توجه، نياز به محبت، اگر به درستى و به موقع ارضا نشوند و از جاده اعتدال خارج گردند، (افراط و تفريط) زيان‏ هاى فراوانى را در زندگى فردى و اجتماعى پديد مى ‏آورند، محبت کردن و محبت ديدن، تعادل روانى زن و مرد را فراهم مى‏ سازد.

اصولاً برخي از کمالات و ويژگي ها انساني پس از ازدواج شکوفا مي شود و براي زنان به خصوص هيچ چيزي جايگزين چيزي مانند تجربه مادر شدن نمي شود.

ادامه دارد ....

پي نوشت ها :
1. روم (30) آيه 21.
2. جوان و آرامش روان، به کوشش على نقى فقيهى، ص 135.
3. همان، ص 136.

برخي تصور مي­ کنند با ترک ازدواج به فضيلت هايي دست مي يابند که با ازدواج ميسر نيست. اين تصور نادرست است.
زني خدمت حضرت باقر(ع) رسيد و عرض کرد که ميل و رغبتم را براي ازدواج از دست داده‌ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض کرد: مي‌خواهم از اين جهت کسب فضيلت کنم. حضرت فرمود: ‌از اين قصد برگرد. اگر در ازدواج نکردن فضيلت بود، ‌حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از تو سزاوارتر بود. (1)

اسلام به شدت از مجرد زيستن نکوهش مي‌کند.
رسول اکرم(ص) مي‌فرمايد: خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب‌ها و بي همسرانند. (2)
اگر چه ممکن است با ازدواج براي انسان مسايل و مشکلاتي پبش آيد يا برخي از آزادي هاي خود را از دست دهد، يا چيزهايي به وجود‌آيد که پيش از ازدواج نبوده، اما در مجموع و با توجه به مطالبي که بيان شد، محسنات و ‌آثار مثبت آن بسيار فراتر از اين موارد خاص است.

پي نوشت ها :
1. سفينه البحار، ج 1، ص 561 ؛ بحارالانوار، ج 100، ص 221.
2. وسائل الشيعه، ‌ج 14، ‌ص 74.

امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
« جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ زَوْجَةٌ قَالَ لَا قَالَ لَا أُحِبُّ أَنَّ لِيَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ أَنِّي أَبِيتُ لَيْلَةً لَيْسَ لِي زَوْجَةٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَكْعَتَيْنِ يُصَلِّيهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ أَعْزَبَ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِي سَبْعَةَ دَنَانِيرَ قَالَ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ وَ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ ثُمَّ قَالَ أَبِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ؛

مردي نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسيد: آيا زن داري؟ عرض کرد: نه. فرمود: دوست ندارم دنيا و آن چه در دنيا است ، مال من باشد، ولي شبي را بدون همسر به روز آورم. دو رکعت نماز مرد زن‌دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است. آن گاه پدرم هفت دينار به او داد و فرمود: ‌با اين پول ازدواج کن. (1)

پي نوشت :
1. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 هجرى قمري، ج 100، ص 217.

پيامبر وقتي شنيد يکي از يارانش زن و زندگي را رها کرده، خشمگين شد و فرمود:
« ُ لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ ؛

خداوند مرا براي رهبانيت نفرستاده، بلکه مرا با ديني معتدل و آسان برانگيخته است. روزه مي‌گيرم، نماز مي‌خوانم و با زنان آميزش دارم. هر کس دين فطري مرا دوست دارد، بايد به سنت و روش من عمل کند و ازدواج از سنت‌هاي من است». (1)

پي نوشت :
1. ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسي، ‌ج 5، ‌ص 496 .

سلام و عرض ادب

نسیم رحمت;496708 نوشت:
اسلام به شدت از مجرد زيستن نکوهش مي‌کند.
رسول اکرم(ص) مي‌فرمايد: خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب‌ها و بي همسرانند.
........
دو رکعت نماز مرد زن‌دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است.
(2)
ا

در مسیحیت اصل بر تجرد است و ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد. اما در اسلام عکس آن صادق است و اصل و تاکید بر ازدواج است . اما گاهی شرایطی پیش میآید که فرد اساسا شرایط ازدواج را ندارد یعنی امکانش را ندارد . دین باید در برگیرنده همه افراد جامعه باشد و نباید در جهت ترغیب به ازدواج افرادچنان افراط شود که افرادی که امکان ازدواج ندارند فکر کنند در این دین اسلام جایگاهی ندارند . اینکه عبادت اجر اندکی داشته باشد مسئله دلسرد کننده است بالاخره یک فرد مجرد از میان تمام کارهایی که ممکن است از او سر بزند عبادت و وپرهیزکاری و رو به خدا ایستادن را انتخاب کرده است اما با این تعبیرات انگار حقیقتا در دین خود غریب است و دین مسیحیت بیشتر قادر به درک اوست و بیشتر برای اعمالش ارزش قائل است .

تارک دنیا;496749 نوشت:
در مسیحیت اصل بر تجرد است.

اين مطلب صرف ادعا است و هيچ دليلي براي اثبات ندارد.
علاوه بر آن قرآن كريم در آياتي موضوع رهبانيت را مطرح كرده و از آن نهي فرموده است :
«ثُمَّ قَفَّيْنَا عَلَي آثَارِهِم بِرُسُلِنَا وَقَفَّيْنَا بِعِيسَي ابْنِ مَرْيَمَ وَآتَيْنَاهُ الْإِنجِيلَ وَجَعَلْنَا فِي قُلُوبِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاء رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا ؛ سپس در پي آنان رسولان ديگر خود را فرستاديم، و بعد از آنان عيسي بن مريم را مبعوث كرديم و به او انجيل عطا كرديم، و در دل كساني كه از او پيروي كردند رأفت و رحمت قرار داديم و رهبانيتي را كه ابداع كرده بودند، ما بر آنان مقرّر نداشته بوديم، گرچه هدفشان جلب خشنودي خدا بود، ولي حقّ آن را رعايت نكردند.»(1)
بر اساس اين آيه كريمه، رهبانيت امري موجود در تعاليم حضرت عيسي عليه‏ السلام نبوده است، اما برخي از مسيحيان از جانب خود چنين مسلكي را ابداع كردند.

تارک دنیا;496749 نوشت:
ازدواج زمانی ضرورت پیدا می کند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد.

ظاهرا سركار تارك دنيا،‌تارك مطالعه دقيق پست هاي حقير نيز بوده اند! در پست اول گذشت كه :

ازدواج در اسلام يک سنّت پسنديده و ارزشمند است. تنها در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.
مراجع معظم تقليد مي گويند: ازدواج مستحب موکد است. اگر کسي به جهت نداشتن همسر به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج کند. (2) پس اگر کسي بتواند خود را از گناهان حفظ نمايد، واجب نيست.

سركارتارك دنيا؛
خداوند متعال به عنوان کسي که خود خالق و ايجاد کننده اين غرائز در نهاد و درون انسان مي باشد،راه تامين و برآورده نمودن صحيح اين اميال و نيازها را بيان فرموده است. أَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ؛ عزب هايتان را و غلامان و کنيزان خود را که شايسته باشند همسر دهيد، اگربينوا باشند خدا به کرم خود توانگرشان خواهد ساخت ، که خدا گشايش دهنده و داناست. (3)
و از آن جايي كه خداي عيسي سلام الله عليه همان خداي محمد صل الله عليه و آله و سلم است و البته دين اسلام،‌ آخرين دين و كاملترين دين نزد خداست،‌همگان را تشويق به ازدواج كرده و مي فرمايد :
وَمِنْ آيَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْكُنُوا إِلَيْهَا وَجَعَلَ بَيْنَكُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ؛‌ و از نشانه‏ هاى او اينكه از [نوع‏] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدان ها آرام گيريد، و ميان تان دوستى و رحمت نهاد. آرى، در اين [نعمت‏] براى مردمى كه مى‏ انديشند قطعاً نشانه ‏هايى است. (4)

خلاصه سخن آن كه :
اسلام نه با سرکوب غريزه جنسي به اين معنا که اين غريزه به هر بهانه اي نظير مبارزه با هواي نفس و ...به طور کلي ناديده گرفته شود و نيازهاي جنسي انکار گردد و با آن مقابله شود، همان گونه که عده اي چنين مي کنند، موافق است و نه با آزادي آن، بلکه آن چه در بين مسلمانان به چشم مي‏ خورد، کنترل غريزه جنسي است که ازدواج موجب تعديل اين غريزه مي شود. اين معناي درست غلبه بر خواهش هاي نفس دراين زمينه است.

پي نوشت ها:
1. حديد (57) آيه 27
2. توضيح المسائل مراجع، ج2 ،ص379.
3. نور (24) آيه 32.
4. روم (30) آيه 21.

سلامعلیکم

به فرض مجاز بودن تبعیت ازین بزرگواران، تبعیت از سنت نبوی و سیره ائمه علیهما سلام اولویت دارد یا این عالمان و بزرگان ... ؟!

با وجود حدیث "النکاح سنتی و ...." و آیات متقن و محکم حول موضوع ازدواج و اهمیت این مسئله در دین مبین دیگه جای این سوالات و مباحث نیست...!!


تارک دنیا;496749 نوشت:
گاهی شرایطی پیش میآید که فرد اساسا شرایط ازدواج را ندارد یعنی امکانش را ندارد .

در بسياري مواقع عدم امکان ازدواج، مشکل بودن آن از طرف خودمان است، يعني دختران يا پسراني که مي‌خواهند ازدواج کنند، سخت‌گيري‌هاي بي موردي دارند که با توجه به اهميت اين مسئله بايد تعديل شده و آرزوها و خواسته‌ها را کم تر نمايند.
دختر با کم کردن خواسته ها و تجملات و پرهيز از چشم و هم چشم بازي ها و پسر با تلاش و کوشش بيش تر براي فراهم آوردن مقدمات زندگي اوليه و رشد و ارتقاي بلوغ فکري و اجتماعي و... مي توانند بسياري از مشکلات را حل کنند.
بعضي از مشکلات مربوط به فرهنگ جامعه است يا از طرف پدر و مادر و خواسته‌هاي غير منطقي که دارند، تحميل مي‌شود و يا به نوعي در ذهن اشخاص القا مي‌شود. رفع اين مسائل نيز نياز به تلاش جوانان دارد تا زمينه‌هاي مناسب و مساعد را آماده سازند.

يکي از مهم ترين مشکلاتي که در راه ازدواج جوانان وجود دارد و در تاخير ازدوج هم بي تاثير نيست، کمال گرايي در انتخاب همسر است که ساخته تصورات آن ها است.
آيا ايشان جنين تصوراتي ندارند؟!

با سلام
البته جا دارد که از حضرت معصومه سلام الله علیها نیز نام برده شود
همچنین ابن سینا و شمس تبریزی ...البته منظور از پیروی از آنها نباید این باشد که تنها تجرد آنها مورد پیروی قرارگیرد چرا که مطمئنا هر کدام از ایشان بنا به شرایط زندگی ،دلایل خاص خود را داشتند.

نسیم رحمت;496806 نوشت:
ظاهرا سركار تارك دنيا،‌تارك مطالعه دقيق پست هاي حقير نيز بوده اند!

بنده در نهایت احترام مطلبم را عنوان کردم ، جمله اول من اشاره به دین مسیحیت بود نه اسلام. شمامنکر آین هستید که در مسیحیت افرادی که قصد ورود در حوزه روحانیت را دارند از ازدواج باید صرف نظر کنند و تجرد نزدشان ارزشمند است؟ بله نگاه آنان نگاه درستی نیست و رهبانیت هم بعدها وارد دینشان شدة ولی فعلا که ابنطور است. شما بگوئید در دین ما برای کسی که امکان ازدواج ندارد و مشکل بیماری و نقص عضو دارد چه جایگاهی مشخص شده است؟ ویا کسی که ناچار شده از خود گذشتگی کند و از والدین پیر و دردمندش مراقبت کند واقعا عملش ارزشی ندارد؟من منکر اهمیت ازدواج و تاثیر آن در کمال انسان نیستم ولی آیا میتوان گفت کسی که از ازدواج نامناسب با فردی فاسد و بی دین دوری کرده و حالا به عبادت خدا مشغول است راه فضیلت را بر خود بسته است ؟ اصلا در مورد همین بزرگانی که در تاپیک از آنان نام برده شده است چنین نظری میتوان داد؟
عرض بنده این است که باید همه افراد را در نظر گرفت و دین در برگیرنده این افراد هم باشد چنانچه در قرآن خداوند خود میفرماید کسانیکه امکان ازدواج ندارند تقوی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند، یعنی چنین افرادی با رعایت تقوی مورد فضل و لطف خداوند قرار میگیرند. اما در احادیث ما انقدر تجرد مذمت شده که انگار جایی برای افراد متقی که بنا به اجبار تنها مانده اند ،باقی نمیگذارد!

در ضمن من تفاوت خاصی میان دو عبارت زیر نمیبینم

تارک دنیا;496749 نوشت:
ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد

نسیم رحمت;496806 نوشت:
تنها در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.....ازدواج مستحب موکد است. اگر کسي به جهت نداشتن همسر به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج کند. (2) پس اگر کسي بتواند خود را از گناهان حفظ نمايد، واجب نيست

از معرفی تاپیکها ممنونم هر چند تاپیکهای اول و دوم را قبلا مطالعه کرده ام

در پناه حق

تارک دنیا;496885 نوشت:
بنده در نهایت احترام مطلبم را عنوان کردم ، جمله اول من اشاره به دین مسیحیت بود نه اسلام.

ما نيز قصد بي احترامي نداشتيم بلكه با استفاده از آيدي خودتان مقصود خودمان را رسانديم. اگز خاطرتان مكدر شد پوزش مي طلبم.

فرموده ايد :

تارک دنیا;496885 نوشت:
در ضمن من تفاوت خاصی میان دو عبارت زیر نمی بینم :

تارک دنیا;496749 نوشت:
در مسیحیت اصل بر تجرد است و ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد. اما در اسلام عکس آن صادق است و اصل و تاکید بر ازدواج است . اما گاهی شرایطی پیش میآید که فرد اساسا شرایط ازدواج را ندارد یعنی امکانش را ندارد .

نسیم رحمت;496687 نوشت:
ازدواج در اسلام يک سنّت پسنديده و ارزشمند است. تنها در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.
مراجع معظم تقليد مي گويند: ازدواج مستحب موکد است. اگر کسي به جهت نداشتن همسر به گناه مي افتد، بر او واجب است ازدواج کند. (1) پس اگر کسي بتواند خود را از گناهان حفظ نمايد، واجب نيست.

وقتي شما بين دو عبارت فوق فرقي نمي بينيد چگونه مدعي هستيد :

تارک دنیا;496749 نوشت:
در مسیحیت اصل بر تجرد است و ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد. اما در اسلام عکس آن صادق است

؟!

تارک دنیا;496885 نوشت:
عرض بنده این است که باید همه افراد را در نظر گرفت و دین در برگیرنده این افراد هم باشد

سركار تارك دنيا ؛
شما در ادامه كلامتان پاسخ خودتان را فرموده ايد :
قرآن مي‏ فرمايد (درصورت نبود امکانات ازدواج) : وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ (1).خداوند در اين آيه، دستور به عفاف و عفت نفس مي‏ دهد . اين بهترين شيوه و روشي است که با به کار بستن آن روح ايمان و تقوا درانسان پرورش مي‏ يابد. سبب تقويت اراده و تسلط بر نفس مي ‏شود . روحيه عفت در انسان زنده مي‏ گردد.
با تأمل معلوم مي‏ شود که عفت در اين آيه معنايي عام دارد. عفت در همه اعضا و اندام را شامل است .
سركار عاليه؛
اسلام مي فرمايد بهترين و موثرترين راه براي کنترل غريزه جنسي، ازدواج است . چه بسيار در برخي موارد که انسان به گناه مي افتد واجب است که ازدواج کند . انسان براي انجام دادن موضوع واجب بايد کوشش نمايد که حتي المقدور صورت گيرد . مانند همه تکاليف واجب بايد انجام پذيرد .
اما اگر امكان آن نبود، تا حصول شرايط و انجام اين امر (در صورت عدم وجود شرايط حتي به صورت نسبي ) تنها راه آن است که غريزه جنسي خود را به طور موقت کنترل کند.
آيا اين نشانه شمول همه افراد نيست ؟!

پي نوشت :
1. نور(24) آيه32.

تارک دنیا;496885 نوشت:
ویا کسی که ناچار شده از خود گذشتگی کند و از والدین پیر و دردمندش مراقبت کند واقعا عملش ارزشی ندارد؟

اهتمام افراد مذكور در رسيدگي به والدين قابل سپاس است . جاي بسي خوشحالي است که ايشان به ارزش عمل خود پي برده ، تمام تلاش خود را براي رفاه والدين و کسب رضايت ايشان به کار بسته اند .
داشتن پدر و مادر پير يکي از وسايل مهمي است که انسان را بهشتي مي کند. متأسفانه امروزه در بعضي از خانواده ها جاي والدين پير و کهنسال آسايشگاه سالمندان است. اگر فرزندان بدانند که نگهداري از اين عزيزان مساوي با ورود به بهشت است و آن را باور کنند. بعيد است که کسي حاضر شود. حتي يک روز در خدمت پدر و مادر خويش نباشد. يادمان باشد در دوران کودکي که ما توانايي حتي آب خوردن را نداشتيم ، پدر و مادر بوده اند که آب به دهان مان مي ريختند . دست ما را مي گرفتند . راه رفتن را به ما آموزش مي دادند.
امروز نوبت جبران است آن هم با پاداش عظيم و رؤيايي، پيامبر فرمود: «خاک بر سرش، خاک بر سرش، خاک بر سرش، کسي که پدر و مادرش، يکي يا هر دو پيش او به پيري برسند و او بهشتي نشود.»

اما :
اين نبايد بهانه اي براي ترك ازدواج باشد چون منافاتي بين اين دو نيست. مي توان ازدواج كرد و از والدين پير نيز نگهداري كرد. مگر بقيه افرادي كه والدين پير دارند همه مجرد مانده اند؟!

تارک دنیا;496885 نوشت:
ولی آیا میتوان گفت کسی که از ازدواج نامناسب با فردی فاسد و بی دین دوری کرده و حالا به عبادت خدا مشغول است راه فضیلت را بر خود بسته است ؟

ما در تاپيك هاي ديگر نيز گفته ايم :
"تناسب، همتايي يا هم كفو بودن، در ايمان و دين داري از جمله ملاک هاي انتخاب همسر است که مهم ترين عامل آرامش و سازگاري همسران بعد از ازدواج است و نسبت به انتخاب همسر فاسد و بي دين هشدار داده ايم" ؛
اما سخن در اين است كه آيا همه خواستگاران افرادي كه شما مي فرماييد بي دين و فاسد بوده اند؟!
فرض مي گيريم پاسخ شما مثبت است كه وجود چنين شرايطي بسيار بعيد است. [SPOILER] و تجربه نشان داده در قالب موارد بهانه است [/SPOILER]اما بر فرض وجود آن و عدم امكان تغيير (دقت كنيد) راه همان است كه خودتان نيز از قرآن به آن اشاره فرموده ايد كه عفت پيشگي است. قطعا اگر كسي به هيچ شكل امكان ازدواج براي او نباشد،‌اجر و پاداش عفت پيشگي خود را خواهد گرفت.

[SPOILER] حقيقت آن است در بسياري از موارد امكان تغيير شرايط وجود دارد و شما در جامعه مي بينيد حتي افرادي كه نقص عضو هم دارند ازدواج مي كنند. البته ما منكر سختي كار براي اين دسته از افراد نيستيم اما به اين ايمان داريم كه اگر از خدا كمك بخواهند،‌ مشكل ايشان به دست قادر متعال حل خواهد شد [/SPOILER]

سركار تارك دنيا؛
با توجه به اين كه اين مطالب و مباحث مربوط به آن، در اين سايت مكرر بحث شده توصيه مي كنم براي دريافت راهكار هاي حل مشكل افرادي كه به عللي در ازدواجشان تاخير شده است با همكاران بخش تلفني اين مركز به شماره (096400) صحبت كنيد و راهنمايي بگيريد.

تارک دنیا;496885 نوشت:

عرض بنده این است که باید همه افراد را در نظر گرفت و دین در برگیرنده این افراد هم باشد چنانچه در قرآن خداوند خود میفرماید کسانیکه امکان ازدواج ندارند تقوی پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بی نیاز گرداند، یعنی چنین افرادی با رعایت تقوی مورد فضل و لطف خداوند قرار میگیرند. اما در احادیث ما انقدر تجرد مذمت شده که انگار جایی برای افراد متقی که بنا به اجبار تنها مانده اند ،باقی نمیگذارد!

سلام سرکار تارک دنیا، به نظر من هم خیلی از آدمها چه خانم و چه آقا هستند که به خاطر شرایطشان به قول شما امکان ازدواج ندارند و شاید هیچ وقت هم این امکان را بدست نیارند. درک این شرایط و سختی آن مشکله ولی خطاب به این افراد همان آیه ای هست که خودتان نقل کرده اید.

در مورد احادیث اینکه بیشتر سفارش به ازدواج شده و از ازدواج نکردن نهی شده به نظرم چون بیشتر آدمها امکان ازدواج را دارند و این احادیث هم توسط همین افراد نقل شده. یعنی چون مثلا 1 درصد ادمها همچین شرایطی میتونند داشته باشند به همین نسبت تعداد این احادیث کم شده. و باز نظر شخصی من اینه که احادیث نمیتونه مبنای استدلال قرار گیره وقتی به صورت صریح در موردش در قرآن مطلبی وجود داره.

تارک دنیا;496885 نوشت:
شمامنکر آین هستید که در مسیحیت افرادی که قصد ورود در حوزه روحانیت را دارند از ازدواج باید صرف نظر کنند و تجرد نزدشان ارزشمند است؟ بله نگاه آنان نگاه درستی نیست و رهبانیت هم بعدها وارد دینشان شدة ولی فعلا که ابنطور است.

وقتي شما مي دانيد كه رهبانيت در دين مسيح عليه السلام وارد شده و در حقيقت از تعاليم تحريف شده كليساست،‌ بودن يا نبودن آن در شرايط فعلي چه ارزشي دارد؟ تجردي كه ارزش ندارد و تحريف شده است را چه كسي به آن ارزش و بها مي دهد؟! فعلا روال بر اين باشد يا نباشد.
علاوه بر اين كه ديني كه امروز حجت خدا بر بندگان است،‌اسلام است. پيروان ساير اديان نيز بايد اسلام بياورند. لذا بر فرض كه تجرد در دين تحرف شده مسحيت فعلي ارزشمند باشد اما وقتي اين دين تحريف شده نزد خدا جايگاهي ندارد آيا انسان عاقل حتي به آن تعاليم تحرف شده فكر هم مي كند؟ چه برسد به اين كه بخواهد درباره تعاليم تحريف شده يك آئين با آئين اسلام قضاوت هم داشته باشد؟!

من خودم اصلا قصد ندارم ازدواج دائم بکنم چون آدم رو از عباداتش میزنه و مانع پیشرفت معنوی انسان میشه .شاید این همه احادیث که تا کید کردند بر ازدواج منظورشون ازدواج موقت بوده .یا اگر هم منظورشون ازدواج دائم بوده مربوط به دوره خود امامان معصوم علیهم السلام بوده نه مربوط به دوره آخرالزمان.

سلام مجدد

نسیم رحمت;496977 نوشت:
اگز خاطرتان مكدر شد پوزش مي طلبم.

خواهش میکنم

نسیم رحمت;496977 نوشت:
وقتي شما بين دو عبارت فوق فرقي نمي بينيد چگونه مدعي هستيد :

شاید مطلب من مبهم بوده است بگذارید اینطور عنوان کنم.

در اسلام اصل بر ازدواج است ، در مسیحیت(تحریف شده ) اصل بر تجرد است.بر عکس اسلام

در اسلام ازدواج در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.
در مسیحیت هم ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد. (کلمه برعکس اشاره به جمله اول داشت)

نسیم رحمت;496984 نوشت:
شما در ادامه كلامتان پاسخ خودتان را فرموده ايد :
قرآن مي‏ فرمايد (درصورت نبود امکانات ازدواج) : وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمْ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ (1).خداوند در اين آيه، دستور به عفاف و عفت نفس مي‏ دهد . اين بهترين شيوه و روشي است که با به کار بستن آن روح ايمان و تقوا درانسان پرورش مي‏ يابد. سبب تقويت اراده و تسلط بر نفس مي ‏شود . روحيه عفت در انسان زنده مي‏ گردد.
با تأمل معلوم مي‏ شود که عفت در اين آيه معنايي عام دارد.

تشکر از شما
من هم به همین دلیل به آیه قرآن استناد کردم بحث من مربوط به احادیث است.

نسیم رحمت;496984 نوشت:
آيا اين نشانه شمول همه افراد نيست ؟!

توصیه به تقوی شامل همه افراد است ولی ارزشگذاری و مقایسه بین عبادت یک فرد متاهل و مجرد چنانچه درحدیث آمده قدری تبعیض آمیز مینماید.بالاخره هردو عبادت میکنند و هردو قصدشان قرب به خدا است . بحث بر سر این است که هر تجردی سزاوار نکوهش و عامل بازماندن از کسب فضائل انسانی نیست همانطور که هر ازدواجی قرار نیست انسان را به رشد و کمال برساند.

نسیم رحمت;496986 نوشت:
اهتمام افراد مذكور در رسيدگي به والدين قابل سپاس است . جاي بسي خوشحالي است که ايشان به ارزش عمل خود پي برده ، تمام تلاش خود را براي رفاه والدين و کسب رضايت ايشان به کار بسته اند .
داشتن پدر و مادر پير يکي از وسايل مهمي است که انسان را بهشتي مي کند. متأسفانه امروزه در بعضي از خانواده ها جاي والدين پير و کهنسال آسايشگاه سالمندان است. اگر فرزندان بدانند که نگهداري از اين عزيزان مساوي با ورود به بهشت است و آن را باور کنند. بعيد است که کسي حاضر شود. حتي يک روز در خدمت پدر و مادر خويش نباشد. يادمان باشد در دوران کودکي که ما توانايي حتي آب خوردن را نداشتيم ، پدر و مادر بوده اند که آب به دهان مان مي ريختند . دست ما را مي گرفتند . راه رفتن را به ما آموزش مي دادند.
امروز نوبت جبران است آن هم با پاداش عظيم و رؤيايي، پيامبر فرمود: «خاک بر سرش، خاک بر سرش، خاک بر سرش، کسي که پدر و مادرش، يکي يا هر دو پيش او به پيري برسند و او بهشتي نشود.»

مسلما مطالب فوق موجب دلگرمی چنین افرادی خواهد بود

نسیم رحمت;496986 نوشت:
اما :
اين نبايد بهانه اي براي ترك ازدواج باشد چون منافاتي بين اين دو نيست. مي توان ازدواج كرد و از والدين پير نيز نگهداري كرد. مگر بقيه افرادي كه والدين پير دارند همه مجرد مانده اند؟!

گاهی در برخی از خانواده ها این مسئولیت به گردن یکی از فرزندان میافتد چون متاسفانه افرادی مثل عروس و داماد حاضر به پذیرفتن فرد سالمند نیستند یا آنکه خود فرد سالمند حاضر نیست در خانه کسی زندگی کند و راحت نیست.

نسیم رحمت;496986 نوشت:
حقيقت آن است در بسياري از موارد امكان تغيير شرايط وجود دارد و شما در جامعه مي بينيد حتي افرادي كه نقص عضو هم دارند ازدواج مي كنند. البته ما منكر سختي كار براي اين دسته از افراد نيستيم اما به اين ايمان داريم كه اگر از خدا كمك بخواهند،‌ مشكل ايشان به دست قادر متعال حل خواهد شد

به ندرت ممکن است اتفاق بافتد که کسی برای ازدواج با این افراد (اگر مونث باشند) پیش قدم شود.مگر اینکه هردو مشکل داشته باشند که آنهم بدون دردسر و عوارض نخواهد بود. مسئله این است که نباید اینطور از افراد مجرد به عنوان بدترین افراد امت ویا کسانیکه ثواب اعمالشان به همین واسطه اندک است نام برده شود یعنی انتظار میرود که جامع تر به مسئله تجرد و تنهایی های ناخواسته نگاه شود.اما همه احادیث ما در مذمت تجرد یکسان است و استثنا قائل نمیشود و همین امر میتواند دلسرد کننده باشد مگر اینکه به قول دوستان احادیث مبنای استدلال قرارنگیرد.

عين الحيات;497019 نوشت:
من خودم اصلا قصد ندارم ازدواج دائم بکنم چون آدم رو از عباداتش میزنه و مانع پیشرفت معنوی انسان میشه .

پاسخ اين مطلب درپست هاي قبلي بيان شده است :
http://www.askdin.com/thread38004.html#post496708

عين الحيات;497019 نوشت:
شاید این همه احادیث که تا کید کردند بر ازدواج منظورشون ازدواج موقت بوده .یا اگر هم منظورشون ازدواج دائم بوده مربوط به دوره خود امامان معصوم علیهم السلام بوده نه مربوط به دوره آخرالزمان.

از كجا اين ادعا را ثابت مي كنيد منظور از ازدواج در احاديثي كه تشويق به ازدواج كرده اند،‌ازدواج موقت است.؟!!!!
و يا اگر مراد ازدواج دائم بوده مربوط به دوره خود امامان معصوم علیهم السلام بوده نه مربوط به دوره آخرالزمان؟!!!!

در حالي كه :
1. ازدواج موقت يکي از قوانين کلي و عمومي الهي است که براي پاسخ گويي صحيح به يکي از غرايز طبيعي انسان از طرف دين مقدس اسلام پذيرفته شده است.

2. ازدواج موقت همان گونه که از نام آن پيداست، موقتي و گذرا است . تعهدات دو طرف نسبت به هم‌چندان نيست. در اين نوع ازدواج ارضاي غريزه جنسي (به شکل مشروع) اصل و پايه است .

3. تجارب نشان داده، كه ميل جنسي با كامجويي ها، هر چند به شيوه صحيح و شرعي باشد، شعله ورتر مي شود، و شايد تنوع طلبي و فزوني خواهي انسان باعث شود، كه با يكي دوبار صيغه موقت، انسان به آن معتاد شود و دنبال هوس راني و شهوت راني رود كه مورد نهي اسلام است و اين ميل، يكي از اميال نيرومندي است كه افكار و افعال افراد جواني چون شما را كه دنبال تحصيل، تهذيب و كار و كوشش هستيد، تحت تأثير زيادي گذاشته و مانع رشد و پيشرفت آنها مي شود. لذا توصيه مي شود جوانان در کنار حفظ عفّت و پاكدامني، تقوي و پرهيزگاري، به گونه اي عمل کنند که شرايط مناسب ازدواج دائم آنها فراهم شود.

4. .....
5. .....
6. .....

كاربر گرامي؛
گرچه يکي از راه حل هاي فوري براي کنترل شهوت و حفظ پاکدامني، ازدواج موقت است، اما متاسفانه با توجه به پي آمدهاي آن اجرايي کردن آن کار آساني نيست.
لذا ازدواج موقت به هيچ روي به صلاح شما نيست . اصولاً در چنين زماني به شدت‌ آسيب زا است . اين مسئله نه تنها عطش جنسي شما را خاموش نکرده، بلکه بيش تر به‌ آن دامن زده و شما را از اهداف اصلي زندگي باز خواهد داشت.

مدعی شده اید در مسیحیت اصل بر تجرد است بر خلاف اسلام؛ و در ادامه فرموده اید :

تارک دنیا;497062 نوشت:
در اسلام ازدواج در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد.
در مسیحیت هم ازدواج زمانی ضرورت پیدا میکند که فرد مذهبی بترسد که مبادا به گناه بیفتد.

سرکار تارک دنیا،
بنده متوجه منظور حضرتعالی نشدم. برای حقیر بیان بفرمائید دو جمله فوق چه فرقی دارند که موجب شده چنین نکته ای بفرمائید؟

تارک دنیا;497062 نوشت:
توصیه به تقوی شامل همه افراد است


توصیه به عفاف در آیه فوق مربوط به کسانی است که قدرت بر ازدواج پیدا نمی کنند.

وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِکَاحًا


تارک دنیا;497062 نوشت:
گاهی در برخی از خانواده ها این مسئولیت به گردن یکی از فرزندان میافتد


این موضوع منافاتی با ازدواج فرزندان مجرد ـ دختر و پسر ـ ندارد.

تارک دنیا;497062 نوشت:
گاهی در برخی از خانواده ها این مسئولیت به گردن یکی از فرزندان میافتد چون متاسفانه افرادی مثل عروس و داماد حاضر به پذیرفتن فرد سالمند نیستند یا آنکه خود فرد سالمند حاضر نیست در خانه کسی زندگی کند و راحت نیست.


بنا نیست عروس و یا داماد از والدین پسر و
دختر نگهداری کنند. وظیفه فرزندان است.
بسیارند فرزندانی که ازدواج می کنند و با همسر خود در منزل مادر زندگی می کنند تا بتوانند وظایف خود را نیز انجام دهند.

تارک دنیا;497062 نوشت:
انتظار میرود که جامع تر به مسئله تجرد و تنهایی های ناخواسته نگاه شود.

جواب این مطلب را دوستان قبلا فرموده اند :

yekdoost;496987 نوشت:
در مورد احادیث اینکه بیشتر سفارش به ازدواج شده و از ازدواج نکردن نهی شده به نظرم چون بیشتر آدم ها امکان ازدواج را دارند و این احادیث هم توسط همین افراد نقل شده. یعنی چون مثلا 1 درصد ادم ها همچین شرایطی میتونند داشته باشند به همین نسبت تعداد این احادیث کم شده.

جناب کارشناس محترم بنده با جناب تارک دنیا موافقم
این که شما می گویید: ا

نسیم رحمت;497375 نوشت:

این موضوع منافاتی با ازدواج فرزندان مجرد ـ دختر و پسر ـ ندارد.
به نظر من خیلی مواقع هم بسیار منافات دارد چون همانطور که شما در ادامه مطلبتان می نویسید:


بنا نیست عروس و یا داماد از والدین پسر و
دختر نگهداری کنند. وظیفه فرزندان است.
بسیارند فرزندانی که ازدواج می کنند و با همسر خود در منزل مادر زندگی می کنند تا بتوانند وظایف خود را نیز انجام دهند.

چند نفر را میخواهید معرفی کنم که بخاطر نگهداری از مادر پیر و از کار افتاده شان که سایر فرزندانی که ازدواج کرده اند حاضر به نگهداری از آنان نیستند از ازدواج باز مانده اند و کسی حاضر به ازدواج با آنها نیست چون مانند شما معتقدند بنا نیست داماد و عروس از والدین همسرشان نگهداری کنند

shirinbanoo;498901 نوشت:
جناب کارشناس محترم بنده با جناب تارک دنیا موافقم
این که شما می گویید:
چند نفر را میخواهید معرفی کنم که بخاطر نگهداری از مادر پیر و از کار افتاده شان که سایر فرزندانی که ازدواج کرده اند حاضر به نگهداری از آنان نیستند از ازدواج باز مانده اند و کسی حاضر به ازدواج با آنها نیست چون مانند شما معتقدند بنا نیست داماد و عروس از والدین همسرشان نگهداری کنند


عکس موضوع نیز صادق است.
ما نیز افرادی را برای شما معرفی می کنیم که ازدواج کرده اند و مسئولیت نگهداری والدین نیز به عهده ایشان است.

نسیم رحمت;498915 نوشت:

عکس موضوع نیز صادق است.
ما نیز افرادی را برای شما معرفی می کنیم که ازدواج کرده اند و مسئولیت نگهداری والدین نیز به عهده ایشان است.

لزومی به معرفی شما نیست بنده خودم هم افراد بسیاری را می شناسم اما این افراد معمولا افرادی هستند که آقا هستند! دوم اینکه بعد از ازدواج شرایطی برایشان پیش آآمده که از والدینشان نگهداری می کنند! و بطور معمول در سنین بالاتری هستند (از نسل گذشته هسند!) و بالاخره اینکه اینها ازدواج کرده اند! و با مسأله ای که این جناب مطرح کرده اند مواجه نیستند!
از همه مهمتر همسرانشان دارای درک بالایی هستند که حاضر به پذیرش این شرایط بوده اند! چیزی که جوانان امروز به شدت از آن فراری هستند!

یکى از سنّت هاى نیکوى بشرى که از دیر باز میان انسان ها متداول بوده، «ازدواج» است. شاید هیچ پدیده‏اى به اندازه این سنّت حیات بخش، مورد توجه بشر نبوده است؛ زیرا هم محتوایش به طور کامل با فطرت انسان هماهنگ است و هم موجب رشد و تربیت صحیح قواى طبیعى انسان و ارضاى غرایز و تأمین نیازهاى اصیل او مى‏شود.

قرآن کریم در موارد متعدّد به اهمیت ازدواج اشاره نموده و اهداف و ثمرات آن را گوشزد کرده است. این اندیشه افراطى را که ازدواج مانع ترقى و تکامل معنوى و اخلاقى انسان است، مردود و مغایر با روش معمول انبیاى الاهى دانسته است. قرآن در این باره می فرماید: «وَ لَقَدْ ارْسَلْنا رُسُلًا مِنْ قَبْلِکَ وَ جَعَلْنا لَهُمْ ازْواجاً وَ ذُرِّیةً ...»؛ [1] البته ما پیش از تو (نیز) رسولانى فرستادیم و براى آنها همسران و فرزندانى قرار دادیم. [2]

البته توجه به این نکته ضروری است، احکامی که خداوند برای بندگان تشریع کرده، بر دو گونه است، قسمتی از این احکام تغییر ناپذیر است، همه انسان ها موظف به انجام آن هستند و استثنا پذیر نیست؛ مانند انجام عبادات واجب و دوری از محرمات، ولی قسم دیگری از اعمالی که خداوند به آن سفارش کرده، مثل برخی از مستحبات، [3] بسته به موقعیت فردی و اجتماعی افراد قابل تغییر است. در این قسم از احکام هر فرد می تواند بر اساس مصلحت شخصی یا اجتماعی خود، با آن برخورد کند. به عنوان مثال گر چه ازدواج امری پسندیده است و در روایات به آن تأکید شده است، اما همین امر برای افراد مختلف با روحیه های متفاوت، از نظر اهمیت در یک درجه نیست، اگر کسی با ازدواج نکردن به حرام می افتد یا دچار تشویش خاطر می شود و از مزاج گرمی برخوردار است، به گونه ای که اگر ازدواج نکند، از وظایف دیگر زندگی باز می ماند، به یقین این امر برای چنین شخصی سزاوار بلکه واجب است و این احتمال بعید نیست، روایاتی که تأکید بر ازدواج دارد، ناظر به این گونه افراد باشد. اما برای کسی که ازدواج، وظایف مهم دیگر زندگی او از قبیل تحصیل، تبلیغ دین و ... را دچار مشکل می کند، می توان از آن چشم پوشی کرد.

حال به بررسی آنچه در باره ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) آمده است می پردازیم:

الف. دوری از دنیا طلبی حاکم بر جامعه

دلایلی در باره ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) در منابع روایی موجود است، از جمله:

1. امام صادق (ع) می‌فرماید: از حضرت عیسی (ع) سؤال شد که شما چرا ازدواج نمی‌کنی؟ گفت: ازدواج به چه کار من آید؟ گفتند: دارای فرزندانی خواهی شد، گفت فرزند به چه درد می‌خورد، اگر زنده بماند باعث گرفتاری می‌شود، و اگر بمیرد باعث حزن و اندوه است! [4]

2. مسیح (ع) به یاران خود گفت: خوراک من گیاهان زمین، و آب خوراکی من از رودخانه‌ها و چشمه ها است که با دست های خود آب را می نوشم، روشنائی من نور ماه است، فرش من خاک و بالش من سنگ ها. لباس من از موهای حیوانات است، فرزندی ندارم تا بمیرد، زنی ندارم تا محزون شود، خانه‌ای ندارم تا خراب شود، مالی ندارم تا تلف شود، پس بنابر این من بی نیازترین فرزندان آدم هستم. [5]

بنابر آنچه گذشت، این روایات نمی تواند ناظر به اصل ازدواج باشد؛ زیرا بر اساس آنچه در آیه 38 سوره رعد آمده، خداوند سنتش بر ازدواج پیامبران بوده است. بنابر این سخن حضرت را باید با توجه به مخاطبان و شرایطی که در آن بوده اند تبیین نمود.

مخاطبان حضرت کسانی بودند که بیش از اندازه گرفتار لذایذ دنیا شده بودند و دست برداشتن از آن برایشان مشکل بود، که سخنان عیسی (ع) نیز ناظر به آن است که چنین توانایی برای بشر وجود دارد، نه آن که حضرت بخواهد اصل ازدواج و فرزنددار شدن را ناپسند بداند.

جالب است قرآن کریم نیز با تمام تأکیدی که بر ازدواج دارد، زن، فرزند و مال را از جهاتی مایه فتنه می‌داند، چنان که می‌فرماید: ""ای مؤمنان! در میان زنان و فرزندانتان، دشمنانی برای شما یافت می شوند پس کاملا به هوش باشید و ...زنان و ثروتهایتان تنها آزمونی برای شماست و پاداش بزرگ را باید نزد خدا یافت" [6] که مطمئنا این آیات به معنای مخالفت با ازدواج و داشتن فرزند و نیز به دست آوردن مال و ثروت نیست، بلکه دلبسته شدن به آنها را مورد نکوهش قرار می دهد.

ب. عمر کوتاه و اشتغال مداوم به سفرهای تبلیغی

در علت نام گذاری حضرت عیسی (ع) به مسیح گفته شده است که ایشان سیاح بود. سیاحت، به معنای سیر کردن در زمین برای عبادت و منقطع شدن از خلق معنا شده است؛ [7] به همین جهت گفته شده است، ایشان در روی زمین به گردش می پرداخت، پس در هنگام شب بر می خواست و تا صبح نماز می خواند. [8] در روایتی که طبرسی از حضرت علی (ع) در پاسخ به فردی یهودی نقل می کند، سیاح بودن حضرت عیسی (ع) مورد تأیید قرار گرفته است. [9] بنابر این دلیل دیگری که می توان در علت ازدواج نکردن حضرت بیان کرد این است که ایشان به جهت عمر کوتاه و اشتغال مداوم به سفرهای تبلیغی به نقاط مختلف، امکان ازدواج برایشان فراهم نشده است و ازدواج گر چه کار پسندیده‌ای است، اما به خودی خود واجب نیست و وقتی که کار مهم تری انسان را از اقدام به آن بازدارد ترک آن مانعی ندارد. مسئولیت و کار حضرت عیسی (ع) اهمیت آن، از پرداختن به ازدواج بیشتر بوده است و تشخیص این مطلب نیز با خود ایشان که پیامبر خداوند بود، است.

ج. عقیده مسیحیان در این موضوع

در این باره استاد مطهری (ره) چنین می گوید: یک عقیده خلاف را مسیحیان وارد مذاهب جهان کردند، که علت زن نداشتن حضرت عیسی (ع) این بود که زن عنصر گناه و شیطان کوچک است و ازدواج و مسائل جنسی مانع رشد و تعالی انسان می‌شود، به اعتقاد آنان مرد به خودی خود گناه نمی‌کند و زن که شیطان کوچک است مرد را وسوسه می کند و او را به گناه وا می دارد. به اعتقاد مسیحیان، اساساً قصه آدم و شیطان و حوّا این طور شروع شد که شیطان نمی توانست در آدم نفوذ کند، لذا با فریب دادن حوا، واسطه فریب آدم مهیا شد. در تمام تاریخ همیشه به این گونه بوده است که شیطان بزرگ زن را و زن مرد را وسوسه می‌کند. اصلًا داستان آدم و حوّا و شیطان در میان مسیحیان به این شکل درآمد. ولی قرآن درست خلاف این را می‌گوید؛ قرآن وقتی داستان آدم و شیطان را ذکر می‌کند، برای آدم اصالت و برای حوّا تبعیت قایل نمی شود، این دروغی را که به مذهب‌ها بسته بودند زدود و بیان داشت که جریان عصیان انسان چنین نیست که شیطان اول زن را وسوسه و به واسطه او مرد گمراه شود، شیطان هر دو نفر را مورد خطاب خود قرار داد و قسم دروغ خورد، از این رو مقدار لغزش آدم و حوا یکسان بوده و برتری یکی از آنان بر دیگری مطرح نبوده است. شاید برای همین است که قرآن گویی عنایت دارد که در کنار مردان پاک از زنان پاکیزه یاد کند و در مواردی جایگاه زن را برتر دانسته است. [10]

یاد آوری این نکته ضروری است، که این مسئله در میان مسیحیان مورد اختلاف است و عده ای از آنان (اگر چه در ادعا) نقطه مقابل سخن استاد مطهری را گفته اند تا آن جا که حتی قایل به حرمت طلاق زن شده اند، و مسئله ازدواج نکردن حضرت عیسی (ع) و پیروی کشیشان و راهبان از ایشان را ناشی از علل دیگری می دانند.

د. جدا بودن حساب اولیای الاهی از عموم مردم در قسمتی از کردار

یکی دیگر از مسائلی که توجه به آن ضروری است، ممکن است به جهت موقعیت ویژه اولیای الاهی در جامعه، اموری از ناحیه خداوند یا خود ایشان مورد توجه قرار گیرد، که از دیگران خواسته نشده باشد؛ مانند وجوب نماز شب برای رسول خدا، [11] زهد حضرت علی (ع) در زندگی شخصی، در حالی که خود حضرت می فرمایند، این گونه زندگی، در توان شما نیست و از شما خواسته هم نشده است. [12] از این رو شاید عمل شخصی حضرت عیسی (ع) از این امور باشد.


[/HR] [1] رعد، 38.
[2] برای اطلاع بیشتر از اهمیت ازدواج به سؤال 1300 (سایت: 1283) فلسفه ازدواج مراجعه نمایید.
[3] ازدواج در حکم اولیه مستحب است، و در صورتی واجب می شود که انسان به حرام افتد.
[4] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 14، ص 238، ح 15، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.
[5] همان، ج 67، ص 314، ادامه ح 19.
[6] تغابن، 14-15.
[7] ابن منظور، لسان العرب، ج 2 ص 492، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
[8] واسطی زبیدی، سید مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 4 ص 98، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
[9] طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج 1، ص 225، نشر مرتضی، مشهد مقدس، 1403ق.
[10] ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 17، ص 402، انتشارات صدرا، قم، 1383 ش.
[11] طوسی، محمد بن حسن، َتهذیب ‏الأحکام، ج 2، ص 242، ح 28، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365ش.
[12] ر.ک: امام علی (ع) نهج البلاغة، ص 52، انتشارات دار الهجرة، قم.
سایت اسلام کوئیست

shirinbanoo;498916 نوشت:
لزومی به معرفی شما نیست بنده خودم هم افراد بسیاری را می شناسم اما این افراد معمولا افرادی هستند که آقا هستند! دوم اینکه بعد از ازدواج شرایطی برایشان پیش آآمده که از والدینشان نگهداری می کنند! و بطور معمول در سنین بالاتری هستند (از نسل گذشته هسند!) و بالاخره اینکه اینها ازدواج کرده اند! و با مسأله ای که این جناب مطرح کرده اند مواجه نیستند!
از همه مهمتر همسرانشان دارای درک بالایی هستند که حاضر به پذیرش این شرایط بوده اند! چیزی که جوانان امروز به شدت از آن فراری هستند!

شناخت وظیفه و انجام آن، ارتباطی با مدرک تحصیلی فرد یا همسر و نسل امروز و دیروز ندارد؛

نسیم رحمت;499126 نوشت:
شناخت وظیفه و انجام آن، ارتباطی با مدرک تحصیلی فرد یا همسر و نسل امروز و دیروز ندارد؛

بنده نگفتم مدرک بالا (معلومه با دقت مطالب رو نمیخوانید!) گفتم « درک » منظورم «فهم» «شعور» «ادراک» بود! چیزی که تقریبا نایاب شده!

shirinbanoo;498901 نوشت:
چند نفر را میخواهید معرفی کنم که بخاطر نگهداری از مادر پیر و از کار افتاده شان که سایر فرزندانی که ازدواج کرده اند حاضر به نگهداری از آنان نیستند از ازدواج باز مانده اند و کسی حاضر به ازدواج با آنها نیست چون مانند شما معتقدند بنا نیست داماد و عروس از والدین همسرشان نگهداری کنند

سرکار شیرین بانو، این موضوع نگهداری از پدر و مادر پیری که کس دیگه ای رو ندارند میتونه یک مشکل در راه ازدواج کسی باشه ولی اونقدر بزرگ نیست که به خاطرش کسی ازدواج نکنه! آدمها ذاتا دنبال بهترین بهانه برای کارهایی هستند که قادر به انجامش نیستند. هیچکسی برای نگهداری از پدر و مادرش نیازی نداره که ازدواج نکنه و اگر کسی اینرو دلیل ازدواج نکردنش عنوان میکنه فقط از خوش حادثه تونسته یک دلیل موجه و آبرومند برای ازدواج نکردنش جور کنه تا سرپوشی باشه بر ضعفهاش.

yekdoost;500459 نوشت:

سرکار شیرین بانو، این موضوع نگهداری از پدر و مادر پیری که کس دیگه ای رو ندارند میتونه یک مشکل در راه ازدواج کسی باشه ولی اونقدر بزرگ نیست که به خاطرش کسی ازدواج نکنه! آدمها ذاتا دنبال بهترین بهانه برای کارهایی هستند که قادر به انجامش نیستند. هیچکسی برای نگهداری از پدر و مادرش نیازی نداره که ازدواج نکنه و اگر کسی اینرو دلیل ازدواج نکردنش عنوان میکنه فقط از خوش حادثه تونسته یک دلیل موجه و آبرومند برای ازدواج نکردنش جور کنه تا سرپوشی باشه بر ضعفهاش.


این قدر زود و یکطرفه و بدون دیدن و درک کردن شرایط این افراد این حرف رو نزنید! خدا رو شکر که شما خدا نیستید!! (نعوذ بالله!) هیچ وقت سعی نکنید قاضی بشید که اصلا قاضی خوبی نیستید!
این قدر راحت در مورد آدما قضاوت می کنید و محکومشون می کنید؟!

قبلا هم گفتم که افرادی رو می شناسم که بخاطر نگهداری مادرشون از ازدواج باز ماندند! هر کس می ره خواستگاری با وجود این که کسانی هستن که از هر نظر دارای کمالات اخلاقی رفتاری و ظارهی و ایمانی هستن! اما فقط بخاطر اینکه میگن من باید مادرم رو نگهداری کنم و باید مادرم با ما زندگی کنه! خودشونو کنار می کشن (چون همونطور که جناب نسیم رحمت گفتن معتقدن نگهداری از مادر ایشون به عهده داماد نیست!)
نمیخوان سختی نگهداری از مادر زن به گر دنشون بیفته و میگن من اگر بخوام از کسی نگهداری کنم مادر خودمه! که خودم این کارو نمی کنم چطور برای دیگیری بکنم؟!
متأسفانه این جور افراد یه مشکل دیگر هم دارن و اون اینه که بچه هایی که ازدواج کردن این وظیفه را ثابت شده برای این افراد در نظر گرفته و حاضر به نگهداری مادر یا پدرشون نیستن!

در نهایت امیدوارم این قضیه هیچ وقت برای شما بوجود نیاد! هم بخاطر خودتون هم بخاطر پدر یا مادرتون!

سلام علیکم

صرفا جهت اطلاع

1 نکته کلی عرض کنم.در رابطه با سیره شهدا علما و کلا بزرگان به نظرم نباید گزینشی عمل کنیم.مثلا همه بزرگان دین نماز شب را از واجبات اعمال خود می دانستند،آیا ما به این قسمت از سیره ی آن ها هم عمل می کنیم؟؟

بله حرف جناب منتظر المهدی کاملا درسته در ضمن من یه چیز دیگه هم شنیده ام در مورد یکی از علما و عرفای بزرگ (الان اسمشون یادم رفته) شنیدم که ایشون اخلاق تندی داشتن و همیشه سر این موضوع ناراحت بودن، بعد یکی دیگه از علما میگن ایشون اگر ازدواج کرده بودند این اخلاق تندشون اصلاح می شد و اینقدر برای درست کردنش اذیت نمی شدن!

پرسش:
در میان اولیاء خدا و بزرگان به افرادی بر می خوریم که تا آخر عمرشان ازدواج نکرده اند آیا پیروی از ايشان و ترك ازدواج، خوب است؟

پاسخ :

غريزه جنسي از نيرومند ترين غرايز در وجود انسان است که خداوند آن را در وجود وي قرار داده و اهداف و مصالح خاصي نيز بر آن مترتب است. به خاطر وجود همين غريزه نيرومند است که انسان به جنس مخالف گرايش مي يابد و با همه مشکلاتي که وجود دارد يا تصور و تخيل مي شود، به ازدواج روي مي آورد و حاضر است بسياري از سختي ها و مشکلات را به خاطر آن تحمّل کند. در مورد دختران مسئله نيازهاي عاطفي و رواني بيش از غرايز جنسي ظهور دارد و نقش ايفا مي کند.
ازدواج در اسلام يک سنّت پسنديده و ارزشمند است. تنها در صورتي واجب است که شخص بدون همسر به گناه مي‌افتد. (1) پس اگر کسي بتواند خود را از گناهان حفظ نمايد، واجب نيست. گاهي کارهاي مهم تري براي زندگي انسان پيش مي آيد که شخصي به رغم تأکيد بر اين سنت حسنه آن را ترک مي کند. در مورد برخي از اولیاء خدا و بزرگان(که بسيار اندک اند) همين مسئله ممکن است.
ترک ازدواج و درك فضيلت
از ديدگاه اسلام ترک ازدواج و مجرد زيستن به عنوان يک نقيصه و منشأ از دست دادن برخي از برکات و آثار فراوان معنوي نيز شناخته شده است. زيرا با ترک ازدواج، آرامش مورد نظر قرآن(2) حاصل نمي شود.
برخي تصور مي کنند با ترک ازدواج به فضيلت هايي دست مي يابند که با ازدواج ميسر نيست. اين تصور نادرست است.
زني خدمت حضرت باقر(ع) رسيد و عرض کرد که ميل و رغبتم را براي ازدواج از دست داده‌ام! حضرت فرمود: چرا؟ عرض کرد: مي‌خواهم از اين جهت کسب فضيلت کنم. حضرت فرمود: ‌از اين قصد برگرد. اگر در ازدواج نکردن فضيلت بود، ‌حضرت فاطمه (سلام الله عليها) از تو سزاوارتر بود. (3)
رسول اکرم(ص) مي‌فرمايد: خوبان امّت من همسرداران و بدان آن عزب‌ها و بي همسرانند. (4)
امام صادق(ع) مي‌فرمايد:
« جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِي فَقَالَ لَهُ هَلْ لَكَ زَوْجَةٌ قَالَ لَا قَالَ لَا أُحِبُّ أَنَّ لِيَ الدُّنْيَا وَ مَا فِيهَا وَ أَنِّي أَبِيتُ لَيْلَةً لَيْسَ لِي زَوْجَةٌ قَالَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ رَكْعَتَيْنِ يُصَلِّيهِمَا رَجُلٌ مُتَزَوِّجٌ أَفْضَلُ مِنْ رَجُلٍ يَقُومُ لَيْلَهُ وَ يَصُومُ نَهَارَهُ أَعْزَبَ ثُمَّ أَعْطَاهُ أَبِي سَبْعَةَ دَنَانِيرَ قَالَ تَزَوَّجْ بِهَذِهِ وَ حَدَّثَنِي بِذَلِكَ سَنَةَ ثَمَانٍ وَ تِسْعِينَ وَ مِائَةٍ ثُمَّ قَالَ أَبِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص اتَّخِذُوا الْأَهْلَ فَإِنَّهُ أَرْزَقُ لَكُمْ؛
مردي نزد پدرم آمد. پدرم از او پرسيد: آيا زن داري؟ عرض کرد: نه. فرمود: دوست ندارم دنيا و آن چه در دنيا است ، مال من باشد، ولي شبي را بدون همسر به روز آورم. دو رکعت نماز مرد زن‌دار بهتر از نماز شب و روز مرد عزب است. آن گاه پدرم هفت دينار به او داد و فرمود: ‌با اين پول ازدواج کن. (5)
پيامبر وقتي شنيد يکي از يارانش زن و زندگي را رها کرده، خشمگين شد و فرمود:
« لَمْ يُرْسِلْنِي اللَّهُ تَعَالَى بِالرَّهْبَانِيَّةِ وَ لَكِنْ بَعَثَنِي بِالْحَنِيفِيَّةِ السَّهْلَةِ السَّمْحَةِ أَصُومُ وَ أُصَلِّي وَ أَلْمِسُ أَهْلِي فَمَنْ أَحَبَّ فِطْرَتِي فَلْيَسْتَنَّ بِسُنَّتِي وَ مِنْ سُنَّتِيَ النِّكَاحُ ؛
خداوند مرا براي رهبانيت نفرستاده، بلکه مرا با ديني معتدل و آسان برانگيخته است. روزه مي‌گيرم، نماز مي‌خوانم و با زنان آميزش دارم. هر کس دين فطري مرا دوست دارد، بايد به سنت و روش من عمل کند و ازدواج از سنت‌هاي من است». (6)
اگر چه ممکن است با ازدواج براي انسان مسايل و مشکلاتي پبش آيد يا برخي از آزادي هاي خود را از دست دهد، يا چيزهايي به وجود‌آيد که پيش از ازدواج نبوده، اما در مجموع و با توجه به مطالبي که بيان شد، محسنات و ‌آثار مثبت آن بسيار فراتر از اين موارد خاص است.

پي نوشت ها :
1. توضيح المسائل مراجع، ج2 ،ص379.
2. روم (30) آيه 21.
3. سفينه البحار، ج 1، ص 561 ؛ بحارالانوار، ج 100، ص 221.
4. وسائل الشيعه، ‌ج 14، ‌ص 74.
5. علامه مجلسى، بحار الأنوار، مؤسسة الوفاء بيروت، 1404 هجرى قمري، ج 100، ص 217.
6.ثقة الاسلام كلينى، الكافي، دار الكتب الإسلامية تهران، 1365 هجرى شمسي، ‌ج 5، ‌ص 496 .

موضوع قفل شده است