جمع بندی روایاتی درباره شب عروج عیسی(ع) به آسمان

تب‌های اولیه

13 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
روایاتی درباره شب عروج عیسی(ع) به آسمان

سلام .
ممنون میشم به روایاتی که درباره وقایع شب عروج عیسی(ع) به آسمان اشاره کنید .
در این مورد چند روایت داریم ؟ منبع خوبی از کتب شیعه جود داره در این مورد ؟
ممنون

با نام الله

:Gol::Gol::Gol::Gol:

کارشناس بحث: استاد مجید

ُSajjad.M;495375 نوشت:
سلام .
ممنون میشم به روایاتی که درباره وقایع شب عروج عیسی(ع) به آسمان اشاره کنید .
در این مورد چند روایت داریم ؟ منبع خوبی از کتب شیعه جود داره در این مورد ؟
ممنون

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب وتبریک سال جدید وآرزوی موفقیت شما کاربر گرامی
برخلاف کتاب مقدس، قرآن و روایات اسلامی مصلوب شدن عیسی (ع) را تأیید نمی کنند. بر اساس منابع اسلام، خداوند رسول خود را قبل از عملی شدن توطئه قتل وی به آسمان برده است:
« ... وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً * بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللّهُ عَزيزاً حَكيماً »(۱)

«آنان او را نکشته و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که درباره ی او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آن که از گمان پیروی می کنند و یقیناً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است.»
« إِذْ قالَ اللّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ(۲) وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا ...»(۳)

«(یاد کن) هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی (ع) من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا می برم و تو را از (آلایش) کسانی که کفر ورزیده اند پاک می گردانم.»
در میان مسیحیان قرون اولیه هم اعتقاد به نجات عیسی (ع) قبل از صلیب موجود بود: «گویند جماعتی از ناستیک ها (گنوسی ها) تعلیم می دادند که شمعون قیرانی به جای مسیح مصلوب گردید. این فرقه مطابق نوشتجات آیرینیوس می گفتند: وقتی که شمعون اشتباهاً و از روی بی خبری مصلوب شد شکلش توسط عیسی (ع) تبدیل یافت تا مردم تصور کنند وی عیسی (ع) است و عیسی (ع) خود به شکل شمعون در آمده ایستاد و آنها را استهزا کرد.»(۴)

قرآن کریم یهودیان را متهم ردیف اول در توطئه علیه عیسی (ع) معرفی کرده است:
« وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً * وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ ...»(۵)

«و (نيز) بخاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند؛ و گفته ی ایشان که: ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم...»(۶)

از مطالعه ی منابع اسلامی می توان نکاتی را دریافت.
اول آن که: در شب حادثه شخص دیگری را به جای عیسی (ع) دستگیر کردند. در آن شب، چهره ی این شخص به سیمای عیسی (ع) شبیه شد و دشمنان به اشتباه او را به جای عیسای ناصری محاکمه و مصلوب کردند. در اینکه شخص مصلوب از دوستان عیسی (ع) و یا از دشمنانش بود، روایات شیعه و اهل تسنن واحد نیست. اما روایتی موثق از منابع شیعه این شخص را از یاوران عیسی (ع) که داوطلب جان نثاری بود، معرفی می کند.

دوم آن که: در جریان توطئه علیه عیسی (ع) از هیچ یک از حواریان خیانتی صادر نشد و تمام آنان در ایمان به مسیح پاک و صادق بودند. بنابراین، منابع اسلامی داستان خیانت یهودای اسخریوطی و حتی سه بار انکار شمعون پطرس را تأیید نمی کنند.

در حدیثی موثق از امام باقر (ع) چنین آمده است: «عیسی (ع) در شبی که خداوند او را به جانب خود برد، با اصحاب خود وعده ی ملاقات داشت. آنان که دوازده نفر بودند(۷) شب هنگام به نزدش آمدند. سپس عیسی (ع) در حالی که آب از سر خود می سترد از چشمه ی آبی که در گوشه ی منزل قرار داشت بیرون آمد و فرمود: خداوند به من وحی فرموده است که در این ساعت مرا به سوی خود بالا خواهد برد و از توطئه یهودیان نجاتم خواهد داد. کدام یک از شما حاضر است تا چهره ای شبیه به من یابد و به جای من کشته و مصلوب گردد تا در بهشت در جایگاهم مرا همراه باشد؟ جوانی از میان آنان گفت: ای روح الله، من برای چنین کاری آماده ام. عیسی (ع) فرمود: تو همان شخص هستی. سپس ادامه داد: شخصی از میان شما تا قبل از طلوع صبح دوازده مرتبه به من کفر خواهد ورزید و مرا انکار خواهد نمود. شخصی از حاضرین گفت: ای پیامبر خدا آیا من همان شخص هستم؟ عیسی (ع) فرمود: آیا در نفس خود چنین احساسی داری؟ پس تو همان شخص هستی. سپس عیسی (ع) گفت: به زودی شما پس از من به سه فرقه تقسیم خواهید شد. دو فرقه از شما که بر خداوند افترا بسته تهمت ناروا می زنند که در آتش خواهند بود و فرقه ای که از شمعون (ع) تبعیت کنند که خدا را همان گونه که شایسته است تصدیق می کنند به بهشت خواهند رفت. سپس خداوند عیسی (ع) را از گوشه ی منزل در حالی که اصحاب نظاره می کردند به آسمان برد.

یهودیان همان شب در طلب عیسی (ع) به آن محل آمدند و دو نفر را دستگیر کردند. شخص اول همان کسی بود که به شکل ظاهری عیسی (ع) درآمده بود که مصلوب شد و به قتل رسید و شخص دوم تا قبل از طلوع صبح دوازده مرتبه عیسی (ع) را انکار نمود.(۸)

در آن شب عیسی (ع) حکمت و علم به کتاب خدا را به جانشین خود، حضرت شمعون بن حمون ملقب به صفا (صخره، پطرس) به امانت سپرد.(۹) زمان عروج عیسی (ع) بر اساس گزارش برخی روایات، شب بیست و یکم ماه رمضان المبارک بود.(۱۰) وی به همراهی جبرئیل امین و هزاران فرشته ی دیگر به آسمان رفت.(۱۱) در میان زمین و آسمان روح از بدنش جدا شد و چون به آسمان رفت، روح به بدنش بازگردانده شد.(۱۲)

عیسی (ع) ذخیره ی خدا برای گسترش عدالت در جهان بود. از این رو، خداوند وی را تا زمان فرارسیدن روز موعود به نزد خویش فرا خواند. براساس گزارش منابع اسلامی، عیسی (ع) پس از ظهور موعود امم، مهدی (عج) به زمین باز خواهد گشت. مسیحیان تمام پیش گوئی های مربوط به آخر الزمان را بر عیسی (ع) تطبیق کرده اند، اما روایات اسلامی حوادث آخرالزمان را از هم تفکیک کرده اند. برخی از این حوادث مربوط به قیام موعود جهانی (عج) است وبرخی دیگر بر ظهور عیسی (ع) قابل تطبیق است. بر اساس این احادیث، در ابتدای ظهور مهدی (عج) سیصد و سیزده تن از یاوران خالص و حقیقی وی از سرتاسر جهان جمع خواهند شد. اجتماع این افراد به گونه ای خارق العاده است. پس از اجتماع آنان، قیام مهدی موعود (عج) شکل علنی به خود خواهد گرفت.(۱۳) جمع شدن یاران مهدی (عج) در منابع اسلامی شبیه به گرد آمدن یاران مسیح در منابع مسیحیت است. پس از فتح بیت المقدس به دست سپاهیان مهدی (عج) هنگام اقامه ی نماز صبح مؤمنان نوری را که از آسمان به زمین می آید مشاهده می کنند. عیسی (ع) می آید و نماز صبح را به امامت مهدی (عج) به جای می آورد.(۱۴) عیسی (ع) دجّال را، همان فتنه گری که پیامبران پیشین خطرش را گوشزد کرده اند(۱۵) به قتل می رساند. عیسی (ع) پس از نزول از آسمان، حقیقت دین خدا را به مسیحیان خواهد شناسانید، صلیب را خواهد شکست و بر مسیحیت دروغین مهر ابطال خواهد زد.(۱۶)

قرآن کریم بازگشت عیسی (ع) را از علائم نزدیک شدن قیامت دانسته است:
« وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها ...»(۱۷)
«و او سبب آگاهى (و نشانه اى) بر روز قيامت است.(زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است)؛ هرگز در قيامت ترديد نكنيد...»
منابع مسیحی از دوران مصیبت بزرگ و جنگ بین الملل آخر در زمان بازگشت عیسی (ع) خبر داده اند. این مطالب بسیار شبیه به اخبار مربوط به قیام سفیانی، ستمگری از نسل ابوسفیان، در منابع روایی ماست.(۱۸)

------------------------------

پی نوشت ها:

۱ . نساء، آیات ۱۵۷ – ۱۵۸.
۲ . لفظ وَفی که ریشه ی کلمه ی متوفّی است، به معنای گرفتن تمام حقیقت انسان است. از آنجا که خداوند می فرماید برای نجات عیسی (ع) از دست ستمکاران او را با تمام جسم وجان به آسمان برد، از کلمه ی متوفّی استفاده شده است. بنابراین، نباید پنداشت که عیسی (ع) قبل از عروج از دنیا رفته بود. (احمد بن فارس ابن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ماده ی وفی.)
۳ . آل عمران، آیه ی ۵۵.
۴ . ویلیام میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ص ۱۹۳.
۵ . نساء، آیات ۱۵۶ – ۱۵۷.
۶ . گرچه از دیدگاه کتاب مقدس نیز، یهودیان در توطئه علیه عیسی (ع) نقش اول را ایفا کردند و بر اثر فشار آنان بود که پیلاطُس حاکم به قتل وی رضایت داد، اما ملاحظات سیاسی در روابط میان واتیکان و اسرائیل سبب شد که نمایندگان واتیکان در بیانیه ای نقش یهود در این توطئه را انکار کنند.
۷ . به نظر می رسد که تمام آن دوازده نفر از حواریان نبوده اند. چون به اعتقاد ما، هیچ یک از حواریان عیسی (ع) را انکار نکرده است.
۸ . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۳۶، ح ۶ و ۷.
۹ . همان، ص ۳۳۵، ح ۳؛ ج ۹۸، ص ۱۹۴، ح ۵.
۱۰ . همان، ج ۱۴، ۳۳۵، ح۱؛ ص ۳۳۶، ح ۴.
۱۱ . همان، ص ۳۳۸، ح ۸ و ۱۰؛ ص ۳۳۹، ح ۱۵.
۱۲ . همان، ح ۱۱.
۱۳ . همان، ج ۵۲، ص ۲۸۳، ح ۱۰؛ ص ۲۸۶، ح ۲۱.
۱۴ . همان، ج ۵۲، ص ۱۹۱، ح ۲۴؛ ص ۱۷۹، ح ۳؛ ص ۳۴۹، ح ۱۱و۱۲
۱۵ . همان، ج ۱۴، ص ۲۴۷، ۲۷؛ ص ۳۴۸، ح ۱۰، ج ۲۴، ص ۳۲۸، ح ۴۶.
۱۶ . همان، ج ۵۲، ص ۳۸۲، ح ۱۹۳.
۱۷ . زخرف، آیه ی ۶۱.
۱۸ . محمد رضا زیبائی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۷۲ – ۷۵.

سلام ممنونم بیشتر بحث من روی این قسمت از روایته که میگه : سپس عیسی (ع) گفت: به زودی شما پس از من به سه فرقه تقسیم خواهید شد. دو فرقه از شما که بر خداوند افترا بسته تهمت ناروا می زنند که در آتش خواهند بود و فرقه ای که از شمعون (ع) تبعیت کنند که خدا را همان گونه که شایسته است تصدیق می کنند به بهشت خواهند رفت. سپس خداوند عیسی (ع) را از گوشه ی منزل در حالی که اصحاب نظاره می کردند به آسمان برد.

[=arial]همیشه گفته میشده که یکی از حواریون خیانت کار بوده چطور اینجا دو فرقه رو اهل آتش به حساب اورده حضرت عیسی؟

ُSajjad.M;496209 نوشت:
همیشه گفته میشده که یکی از حواریون خیانت کار بوده چطور اینجا دو فرقه رو اهل آتش به حساب اورده حضرت عیسی؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
اگرد ر متن دقت کرده باشید بحث تبعیت از ولیّ بعدی که خدا انتخاب کرده است مطرح می شود، و فقط یک گروه از سه گروه از ولیّ خدا بعد از عیسی (ع) تبعیت می کنند و همان آن ها رستگار هستند چون فرمان بر خداوند هستند، واز جانشین عیسی (ع) تبعیت می نمایند.

مجید;496304 نوشت:
با صلوات بر محمد وآل محمد
وسلام وعرض ادب
اگرد ر متن دقت کرده باشید بحث تبعیت از ولیّ بعدی که خدا انتخاب کرده است مطرح می شود، و فقط یک گروه از سه گروه از ولیّ خدا بعد از عیسی (ع) تبعیت می کنند و همان آن ها رستگار هستند چون فرمان بر خداوند هستند، واز جانشین عیسی (ع) تبعیت می نمایند.

سلام
خیلی ممنون
منظورتون اینه که در واقع منظور حضرت عیسی(ع) به قومش بوده ؟ اگر اینطوره که مشکلی نیست اما اگر مخاطب همان حواریون باشند پس تکلیف این آیات چه میشه ؟

هنگامی که عیسی از آنان احساس کفر ( و مخالفت ) کرد ، گفت: «کیست که یاور من به سوی خدا ( برای تبلیغ آیین او ) گردد؟» حواریان [ شاگردانِ مخصوصِ او ] گفتند: «ما یاوران خداییم به خدا ایمان آوردیم و تو ( نیز ) گواه باش که ما اسلام آورده ایم.(آل عمران 52)

و ( به یاد آور ) زمانی را که به حواریون وحی فرستادم که: «به من و فرستاده من ، ایمان بیاورید!» آنها گفتند: «ایمان آوردیم ، و گواه باش که ما مسلمانیم!»(مائده 111)

ای کسانی که ایمان آورده اید ، یاوران خدا باشید همان گونه که عیسی بن مریم به حواریین ( به خواص خود آن روشندلان و سفیدجامگان ) گفت: یاوران من ( در حرکت ) به سوی خدا کیستند ؟ حواریین گفتند : ما یاوران خداییم . اما گروهی از بنی اسرائیل ایمان آوردند و گروهی کفر ورزیدند ، پس ما کسانی را که ایمان آورده بودند بر دشمنانشان ( در حجت و برهان و نیروی جنگی ) یاری بخشیدیم تا پیروز گشتند.(صف14)

با سلام
از آنجا كه جناب محمد دانسته هاي خود را از يهود اهل مدينه گرفته و ان را در قران آورده است از فريب يهود در امان نمانده است يكي از ادعا هاي يهود در باره مسيح هم همين داستان جعلي است كه يكي از دشمنان مسيح به جاي او مصلوب شد - شاهدان عيني واقعه مصلوب شدن مسيح خصوصا مادر او مريم عزرا به هنگام مصلوب شدن او و همينطور گزارش تاريخي در متون دولتي رم و مصلوب شدن او همه بر اين واقعه تاكيد دارند و اثبات ميكنند كه مسيح مصلوب شده است
در قران مطالب خلاف واقع در باره مسيحيت وجود دارد كه مشخصا از تاثير يهود بر تعاليم جناب محمد دارد از جمله در بحث تثليث - تولد مسيح - يا سخن گفتن او در گهواره

ُSajjad.M;496418 نوشت:
سلام
خیلی ممنون
منظورتون اینه که در واقع منظور حضرت عیسی(ع) به قومش بوده ؟ اگر اینطوره که مشکلی نیست اما اگر مخاطب همان حواریون باشند پس تکلیف این آیات چه میشه ؟

با صلوات بر محمد وآل محمد
وعرض سلام وادب
آیات مورد بحث آیات 52و53و54 از سوره آل عمران می باشد:
فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى‏ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (52) رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ (53) وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ (54)
ترجمه:
52- هنگامى كه عيسى از آنان احساس كفر (و مخالفت) كرد، گفت:" كيست كه ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) گردد؟" حواريان [شاگردان مخصوص او] گفتند:" ما ياوران خداييم، به خدا ايمان آورديم، و تو (نيز) گواه باش كه ما اسلام آورده‏ايم.
53- پروردگارا! به آنچه نازل كرده‏اى، ايمان آورديم و از فرستاده (تو) پيروى نموديم، ما را در زمره گواهان بنويس!" 54- و (يهود و دشمنان مسيح، براى نابودى او و آيينش،) نقشه كشيدند، و خداوند (بر حفظ او و آيينش،) چاره‏جويى كرد، و خداوند، بهترين چاره‏جويان است.
تفسير: پايدارى حواريون مسيح ع
اين آيات هم چنان بحثهاى مربوط به دعوت مسيح ع و سرگذشت زندگى او را ادامه مى‏دهد.
مطابق پيشگويى و بشارت موسى ع، جمعيت يهود قبل از آمدن عيسى ع منتظر ظهور او بودند اما هنگامى كه ظاهر گشت و منافع نامشروع جمعى از منحرفان بنى اسرائيل به خطر افتاد، تنها گروه محدودى گرد مسيح ع را گرفتند، و كسانى كه احتمال مى‏دادند پيروى از آيين او موقعيت و مقام و منافع آنها را به خطر مى‏اندازند، از پذيرفتن آن سرپيچى كردند.
آيه نخست ناظر به همين معنى است، مى‏گويد:" هنگامى كه عيسى ع احساس كفر (و مخالفت) از آنها كرد، گفت: چه كسانى ياور من به سوى خدا (براى تبليغ آيين او) خواهند بود؟" (فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسى‏ مِنْهُمُ الْكُفْرَ قالَ مَنْ أَنْصارِي إِلَى اللَّهِ). ).( تعبير به" احساس" با اينكه كفر يك امر باطنى است، ممكن است به خاطر اين باشد كه آنها آن قدر در ابراز كفر خود پافشارى كردند كه گويى به صورت يك امر حسى در آمد- الميزان، ذيل آيه مورد بحث.)
در اين جا تنها گروه اندكى به اين دعوت پاسخ مثبت دادند، اينها همان افراد پاكى بودند كه قرآن از آنان به عنوان" حواريون" نام برده است" حواريون" (شاگردان ويژه مسيح) گفتند: ما ياوران (آيين) خدا هستيم، به او ايمان آورديم و تو گواه باش كه ما اسلام آورده و تسليم آيين حق شده‏ايم" (قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَقابل توجه اينكه حواريون در پاسخ عيسى ع نگفتند ما ياور توايم، بلكه براى اينكه نهايت توحيد و اخلاص خود را اثبات كنند و سخن آنان هيچ گونه بوى شرك ندهد گفتند: ما ياوران خدائيم و آيين او را يارى مى‏كنيم و تو را بر اين حقيقت گواه مى‏گيريم، گويا آنها نيز احساس مى‏كردند كه در آينده افراد منحرفى ادعاى الوهيت مسيح ع خواهند كرد و بايد به آنها دستاويزى نداد.
ضمناً تعبير به" اسلام" در آيه فوق دليل بر اين است كه اسلام آيين تمام انبياء بوده است.
و در اينجا بود كه حضرت مسيح ع صف دوستان خالص خود را از دشمنان و منافقان جدا ساخت، تا برنامه‏ريزى او دقيق و منسجم باشد همان كارى كه پيامبر اسلام در بيعت عقبه، انجام داد.
در آيه بعد جمله‏هايى نقل شده كه بيانگر نهايت اخلاص حواريون است، آنها پس از قبول دعوت مسيح ع و اعلام آمادگى براى همكارى و كمك به او، ايمان خويش را به پيشگاه خداوند عرضه داشتند و گفتند:" پروردگارا! ما به آن چه نازل كرده‏اى ايمان آورديم و از فرستاده (تو حضرت مسيح) پيروى نموديم، پس ما را در زمره گواهان بنويس" (رَبَّنا آمَنَّا بِما أَنْزَلْتَ وَ اتَّبَعْنَا الرَّسُولَ فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدِينَ).
آنها نخست ايمان خود را به آن چه نازل شده بود اظهار داشتند، ولى چون ايمان به تنهايى كافى نبود، مساله عمل به دستورهاى آسمانى و پيروى از مسيح ع را كه گواه زنده ايمان راسخ آنها بود پيش آوردند، زيرا هنگامى كه ايمان در روح و جان انسان رسوخ كند، حتما در عمل او انعكاس مى‏يابد، و بدون عمل ممكن است تنها يك ايمان پندارى باشد نه واقعى، و سپس از خدا تقاضا كردند نام آنها را در زمره شاهدان و گواهان كه در اين جهان، مقام رهبرى امتها را دارند و در جهان ديگر مقام شفاعت و گواهى بر اعمال را ثبت نمايد.
پس از شرح ايمان حواريون، در سومين آيه اشاره به نقشه‏هاى شيطانى يهود كرده، مى‏گويد:" آنها (يهود و ساير دشمنان مسيح براى نابودى او و آيينش) نقشه كشيدند و خداوند (براى حفظ او و آيينش) چاره‏جويى كرد، و خداوند بهترين چاره‏جويان است" (وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ).
بديهى است نقشه‏هاى خدا بر نقشه‏هاى همه پيشى مى‏گيرد، چرا كه آنها معلوماتى اندك و محدود دارند و علم خداوند بى پايان است، آنها براى پياده كردن طرحهاى خود قدرت ناچيزى دارند در حالى كه قدرت او بى پايان است.
نكته‏ ها:
1- حواريون چه كسانى بودند؟
" حواريون" جمع" حوارى" از ماده" حور" به معنى شستن و سفيد كردن است و گاهى به هر چيز سفيد نيز اطلاق مى‏شود، و لذا غذاهاى سفيد را عرب" حوارى" مى‏گويد، و حوريان بهشتى را نيز به اين جهت حورى مى‏گويند كه سفيد پوست‏اند يا سفيدى چشمانشان درخشنده (و سياهى آن كاملا سياه است).
اما درباره علت نامگذارى شاگردان مسيح ع به اين نام، احتمالات متعددى داده شده، ولى آنچه نزديك‏تر به ذهن مى‏رسد و در احاديث پيشوايان بزرگ دينى آمده است، اين است كه آنها علاوه بر اينكه قلبى پاك و روحى با صفا داشتند در پاكيزه ساختن و روشن نمودن افكار ديگران و شستشوى مردم از آلودگى و گناه كوشش فراوان داشتند.
در عيون اخبار الرضا از امام على بن موسى الرضا ع نقل شده كه از آن حضرت سؤال كردند:" چرا حواريون به اين نام ناميده شدند؟" امام ع فرمود:" جمعى از مردم چنين تصور مى‏كنند كه آنها شغل لباس‏شويى داشته‏اند ولى در نزد ما علت آن اين بوده كه آنها هم خود را از آلودگى به گناه پاك كرده بودند، و هم براى پاك كردن ديگران كوشش داشتند" « تفسير برهان، جلد 1 صفحه 285».
2- حواريون از نظر قرآن و انجيل
قرآن در سوره صف آيه 14 در باره" حواريون" سخن گفته و ايمان آنان را متذكر شده است، ولى از جمله‏هايى كه انجيل در باره" حواريون" دارد استفاده مى‏شود كه آنان در باره مسيح همگى لغزشهايى داشته‏اند.
و در انجيل متى و لوقا باب 6 اسامى حواريون چنين آمده است:
1- پطرس 2- اندرياس 3- يعقوب 4- يوحنا 5- فيلوپس 6- برتولولما 7- توما 8- متى 9- يعقوب ابن حلفا 10- شمعون- ملقب به" غيور" 11- يهودا برادر يعقوب 12- يهوداى اسخريوطى كه به مسيح خيانت كرد.
مفسر معروف مرحوم" طبرسى" در" مجمع البيان" نقل مى‏كند كه" حواريون" به همراه عيسى در سفرها به راه مى‏افتادند و هر گاه تشنه يا گرسنه مى‏شدند به فرمان خداوند غذا و آب براى آنها آماده مى‏شد، آنها اين جريان را افتخار بزرگى براى خود دانستند و از مسيح پرسيدند آيا كسى بالاتر از ما پيدا مى‏شود؟ او گفت: آرى" افضل منكم من يعمل بيده و ياكل من كسبه"" از شما بالاتر كسى است كه زحمت بكشد و از دست رنج خودش بخورد" ... و به دنبال اين جريان آنها به شستشوى لباس و گرفتن اجرت در برابر آن مشغول شدند (و عملا به همه مردم درسى دادند كه كار و كوشش ننگ و عار نيست).
3- منظور از" مكر الهى" چيست؟
" مكر" در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مى‏فهميم تفاوت بسيار دارد" در فارسى امروز مكر" به نقشه‏هاى شيطانى و زيان بخش گفته مى‏شود، در حالى كه در لغت عرب هر نوع چاره‏انديشى را" مكر" مى‏گويند كه گاهى خوب و گاهى زيان‏آور است.
در كتاب مفردات" راغب" مى‏خوانيم: المكر صرف الغير عما يقصده:" مكر اين است كه كسى را از منظورش باز دارند" (اعم از اين كه منظورش خوب باشد يا بد).
در قرآن مجيد نيز گاهى" ماكر" با كلمه" خير" ذكر شده مانند:" وَ اللَّهُ خَيْرُ الْماكِرِينَ" (خداوند بهترين چاره‏جويان است) و گاهى" مكر" با كلمه" سيئ" آمده است مانند:" وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ" (سوره فاطر، آيه 43)؛ نقشه و انديشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد كرد.
بنا بر اين منظور از آيه مورد بحث و آيات متعدد ديگرى كه" مكر" را به خدا نسبت مى‏دهد اين است كه دشمنان" مسيح" با طرحهاى شيطانى خود مى‏خواستند جلو اين دعوت الهى را بگيرند اما خداوند براى حفظ جان پيامبر خود و پيشرفت آيينش تدبير كرد و نقشه‏هاى آنها نقش بر آب شد و همچنين در موارد ديگر.( تفسير نمونه، ج‏2، ص:563- 568)

جناب مجید ازتون ممنونم .
اما جواب کلی من رو ندادید با این اوصافی که ذکر کردید پس منظور عیسی ع که میفرمایند دو گروه جهنمی و یک گروه بهشتی میشوید منظورش خطاب به امت خودش بوده درسته ؟ یعنی از امت من تنها گروهی که از شمعون پیروی کنند بهشتی میشوند . منظور حدیث همین است ؟

ُSajjad.M;498676 نوشت:
با این اوصافی که ذکر کردید پس منظور عیسی ع که میفرمایند دو گروه جهنمی و یک گروه بهشتی میشوید منظورش خطاب به امت خودش بوده درسته ؟ یعنی از امت من تنها گروهی که از شمعون پیروی کنند بهشتی میشوند . منظور حدیث همین است ؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
بله دقیقاً منظور همین است، چون ولی بعد از عیسی(ع) شمعون می باشد و هر کس از او فرمان بری کند به بهشت می رود. واین در مورد امت خود حضرت عیسی می باشد.

sina178s;496426 نوشت:
با سلام
از آنجا كه جناب محمد دانسته هاي خود را از يهود اهل مدينه گرفته و ان را در قران آورده است از فريب يهود در امان نمانده است يكي از ادعا هاي يهود در باره مسيح هم همين داستان جعلي است كه يكي از دشمنان مسيح به جاي او مصلوب شد - شاهدان عيني واقعه مصلوب شدن مسيح خصوصا مادر او مريم عزرا به هنگام مصلوب شدن او و همينطور گزارش تاريخي در متون دولتي رم و مصلوب شدن او همه بر اين واقعه تاكيد دارند و اثبات ميكنند كه مسيح مصلوب شده است
در قران مطالب خلاف واقع در باره مسيحيت وجود دارد كه مشخصا از تاثير يهود بر تعاليم جناب محمد دارد از جمله در بحث تثليث - تولد مسيح - يا سخن گفتن او در گهواره

با سلام
جناب سینا مراقب سخنانتان باشید
شما اگر سخنی در چنته دارید بسم الله

مسئله به صليب کشيدن حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ که قرآن صرفاً آن را نفي مي کند و مي فرمايد:«و قولهم انا قتلنا عيسي بن مريم رسول الله و ما قتوله و ما صلبوه و لکن شبه لهم...»
اين موضوع (به صليب کشيده شدن حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ ) از نظر مکتب اسلام چنان که در قرآن بدان تصريح شده امري بي اساس است و به تعبير قرآن امر بر آن ها مشتبه شده و داستان برحسب تواريخ وتفاسير و احاديث از اين قرار بوده که: چون جهودان که همواره با حضرت مسيح ـ عليه السّلام ـ سر دشمني داشتند بر قتل او تصميم گرفتند و در آن حال عيسي ـ عليه السلام ـ با حواريون در ميان باغي بود سپاه امپراطوري روم چون به باغ درآمدند همه شاگردان عيسي ـ عليه السلام ـ پراکنده شدند و فرار کردند يکي از حواريون به نام يهودا که شبيه عيسي ـ عليه السّلام ـ بود به دست آن ها افتاد و چون مجال تحقيق بيشتري نبود او را به دار زدند امّا عيسي را خداوند در آن حال به آسمان برد، خلاصه قرآن در اين باره مي فرمايد: «بل رفعه الله اليه» و يا در آية ديگر «اذ قال الله يا عيسي ...»

از مضمون اين آيات چنين برمي آيد که حضرت عيسي ـ عليه السّلام ـ زنده به آسمان رفت و اين با معني توفي منافات نداردزيرا توفي به معني دريافت است و اگر در مواردي از قرآن ميراندن از آن استفاده مي شود آن نيز به معني دريافت خداوند يا ملائکه است روح را از بدن نه اين که معني توفي اماته باشد.
از امام صادق(ع) روايت شده که حضرت عيسي(ع) سي و سه سال در اين دنيا زندگي کرد و پس از آن خداوند او را به آسمان برد و روزگاري به زمين فرود آيد و اوست که دجال را به قتل رساند.


چنانچه افسانه "مرگ عیسی" را از کتاب مقدس برداریم، هیچ چیز از مسیحیت باقی نمی ماند! چه رقت بار است اعتقاد به چیزی که بُنیانش بَر مرگ و قربانی کردن یک انسان نَهاده شده است.

از آنجایی که "عیسی مسیح" یک شخصیت واقعی تاریخی نیست و هیچ تاریخ نگاری در زمان خودش به وی اشاره ای نداشته است و همچنین با توجه به اینکه عهد جدید چند دهه پس از مرگ مسیح نوشته و هیچ کدام از نگارندگان کتاب های متی، لوقا، مرقس و یوحنا، عیسی مسیح را از نزدیک ندیده بودند، نمی توان آنچه درباره مسیح، زندگی و مرگش می گویند را باور کرد.
دیگر اینکه کتاب مقدس به قدری آمیخته به افسانه و دین و تناقض های گوناگون است که نمی توان به عنوان یک کتاب حاوی فاکت های تاریخی بدان نگریست؛ بیش از 190 تناقض گوناگون در عهد جدید وجود دارد، حتی درباره پدر مسیح دوگانگی گفتاری وجود دارد و برای مثال وقتی در اناجیل درباره کودکی عیسی سخن گفته می شود، در تمامی آنان به زاده شدنش از مادری باکره اشاره نشده است!

به احتمال بسیار زیادی عیسی مسیح هرگز وجود خارجی نداشته و اگر هم داشته، به قدری گمنام و ناشناس و بی اهمیت بوده که تا چندین دهه پس از مرگش، هیچ کس، حتی یک خط درباره وی نمی نویسد! پیش از مسیح صد ها یهودی دیگری که ادعا می کردند منجی یهودیان هستند، به صلیب کشیده شده و از میان رفتند!
عیسی مسیح نیز در صورت وجود خارجی اش، یکی از آن صد ها نفر بوده که امروزه نامش در انبوهی از خرافات، دروغ و افسانه، مأوا گزیده است.

در لینک زیر می توانید 194 تناقض کتاب مقدس (عهد جدید) را بخوانید!

http://www.skeptically.org/bible/id6.html

دو لینک به دو مقاله درباره عدم امکان وجود خارجی عیسی مسیح است:

http://www.nobeliefs.com/exist.htm
http://www.atheismresource.com/2010/jesus-never-existed-at-all

گونار سمويلسون" محقق و دين شناس مسيحي با ايجاد تشكيك نسبت به مصلوب شدن حضرت عيسي(ع) اعلام كرد: كتاب مقدس انجيل به درستي تفسير نشده است، زيرا هيچ سند معتبري مبني بر استفاده از ميخ يا صليب در زمان حضرت عيسي وجود ندارد.

اختلاف و تناقضات فراوان در نقل ماجراهای مصلوب شدن مسیح در اناجیل و اضطراب بیان متی، مرقس، لوقا و یوحنا و قراین بسیار دیگر در مطالعه این ماجرا ما را بر آن می دارد تا تامل جدی تر و دقیق تری بر کشته شدن مسیح علیه السلام داشته باشیم.
اگر کسی کمی در این باره تامل کند به راحتی، به حقیقت این آیه قرآن کریم پی می برد که می فرماید: « و قولهم إنا قتلنا المسیح عیسى ابن مریم رسول الله و ما قتلوه و ما صلبوه و لکن شبه لهم و إن الذین اختلفوا فیه لفی شک منه ما لهم به من علم إلا اتباع الظن و ما قتلوه یقینا » و ادعایشان که: ما مسیح عیسى بن مریم پیامبر خدا را کشته ایم، در حالى که نه او را کشتند و نه بر دار کردند، بلکه [حقیقت امر] بر آنها مشتبه شد و کسانى که در باره ى [قتل ] او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن شک دارند و به آن آگاهى ندارند و تنها از حدس و گمان پیروى مى کنند، و به یقین او را نکشتند(نساء / 157).

قرینه 1: رستاخیز مسیح علیه السلام
در جریان رستاخیز مسیح در اناجیل آمده است که مسیح خود گفت بعد از سه روز از قبر برخواهم خواست: « و در فردای آنروز که بعد از روز تهیه بود رؤسای کهنه و فریسیان نزد پیلاطس جمع شده گفتند: “ ای آقا ما را یاد است که آن گمراه کننده وقتی که زنده بود گفت: ”بعد از سه روز برمی خیزم. “ پس بفرما قبر را تا سه روز نگاهبانی کنند مبادا شاگردانش در شب آمده او را بدزدند و به مردم گویند که از مردگان برخاسته است و گمراهی آخر از او ل بدتر شود»( متی 27: 62).
«و از آن زمان عیسی به شاگردان خود خبر دادن آغاز کرد که رفتن او به اورشلیم و زحمت بسیار کشیدن از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان و کشته شدن و در روز سوم برخاستن ضروری است» (متی 16: 21).
« آنگاه ایشانرا تعلیم دادن آغاز کرد که “لازم است پسر انسان بسیار زحمت کشد و از مشایخ و رؤسای کهنه و کاتبان ر د شود و کشته شده بعد از سه روز برخیزد» (مرقس 8: 31).
اما از سوی دیگر می بینیم که بر اساس گزارش اناجیل این مدت دو شب و یک روز است نه سه روز. مسیح عصر روز شنبه دفن شد و بر اساس اناجیل، قبل از طلوع آفتاب روز یکشنبه رستاخیز کرد:
«بامدادان در او ل هفته وقتی که هنوز تاریک بود مریم مجد لیه به سر قبر آمد و دید که سنگ از قبر برداشته شده است. پس دوان دوان نزد شمعون پطرس و آن شاگرد دیگر که عیسی او را دوست میداشت آمده به ایشان گفت: “سرور را از قبر برده اند و نمیدانیم او را کجا گذارده اند»( یوحنا 20: 1).
«و بعد از سبت هنگام فجر روز او ل هفته مریم مجد لیه و مریم دیگر بجهت دیدن قبر آمدند. که ناگاه زلزله ای عظیم حادث شد از آنرو که فرشتة یهوه از آسمان نزول کرده آمد و سنگ را از در قبر غلطانیده بر آن بنشست»( متی 28: 1).
«پس چون سبت گذشته بود مریم مجدلیه و مریم مادر یعقوب و سالومه حنوط خریده آمدند تا او را تدهین کنند. و صبح روز یکشنبه را بسیار زود وقت طلوع آفتاب بر سر قبر آمدند»( مرقس 16: 1)
«پس در روز او ل هفته هنگام سپیده صبح حنوطی را که درست کرده بودند با خود برداشته به سر قبر آمدند و بعضی دیگران همراه ایشان» (لوقا 24: 1).

اگر مصلوب شدن مسیح و به تبع ماجرای رستاخیز صحت داشته باشد، پس چگونه است که در یک امر ابتدایی آن این همه اختلاف وجود دارد؟

قرینه 2: سنگ قبر مسیح
یکی از مسائلی که در جریان مرگ و رستاخیز مسیح علیه السلام در عهد جدید آمده است، سنگ بزرگی است که بر روی قبر وجود داشته و اناجیل آن را خیلی بزرگ گزارش کرده اند. بعد از مرگ مسیح وقتی که به سراغ قبر رفتند، یک حادثه شگفت انگیز دیدند. حادثه این بود که سنگ بزرگی که بر قبر قرار داشت، اکنون جا به جا شده و در جایگاه غیر معمولی دیگری قرار گرفته بود. (مرقس 16: 4): چون نگریستند دیدند که سنگ غلطانیده شده است زیرا بسیار بزرگ بود.
در ترجمه فارسی و ترجمه های انگلیسی آیات مربوط به سنگ، همه از واژه غلطاندن استفاده کرده اند. در شرح و تفسیر آن نیز مفسران کتاب مقدس می گویند به این دلیل از این واژه استفاده شده که سنگ خیلی بزرگ بوده است کما این که مرقس نیز بدان اشاره کرده است. این مفسران ارتفاع سنگ را 1. 30 تا 1. 50 متر و حتی وزن آن را نیز دو تن گفته اند. حال ببینیم آیا واقعا در متن یونانی عهد جدید نیز همین گونه بوده و سنگ مزبور غلطانده شده است؟
در زبان یونانی واژه غلطاندن با معادل " kuli? " بیان می شود.
اما نکته ای که باید قابل توجه قرار گیرد این است که شما وقتی یک واژه را با حروف یا واژه هایی دیگر ترکیب می کنید، معنای آن تغییر خواهد کرد و جایگاه استفاده از آن واژه نیز متفاوت خواهد شد. وقتی اناجیل را بررسی می کنیم می بینیم برخی از آنها از همین ریشه و همین واژه یونانی در گزارش از ماجرا استفاده کرده اند، اما علاوه بر آن پسوند هایی را نیز افزوده اند که با توجه به آن گزارش هایشان متفاوت شده است. برخی نیز اصلا واژه ای متفاوت را به کار برده اند. مرقس (15: 46) به ریشه " kuli " حرف اضافة یونانی " pros " را افزوده است که معنای واژه چنین می شود: "به جلو راندن" یا "برداشتن": (proskul ).
لوقا که نسبت به بقیه دقیقتر است، در لوقا24، کلمه " kuli" را با حرف اضافة "apo" به کار برده است (apokuli) ) به معنای "دور از" که به طور کلی به معنای "جدا کردن" یا "فاصله دادن" می باشد.
متی نیز همین گونه عمل کرده است (28: 2). یوحنا اصلا واژه ای دیگر را به کار می برد. وی از کلمة یونانی(air ) استفاده می کند، که به معنای: "بالا بردن یا حرکت دادن" است.
یعنی سنگ ابتدا به بالا کشیده شده و بعد به حرکت درآمده است. همان گونه که مشاهده می شود، گزارش ها مضطرب است. یکی می گوید سنگ قبر غلطانده شده و برای توجیهش بزرگی آن را عنوان می کنند. یکی می گوید جدا شده؛ دیگری می گوید بالا برده شده و بعد به حرکت آمده.

قرینه 3: ترس از مرگ و سرزنش خدا
اناجیل لحظات غم انگیزی را برای مصلوب شدن مسیح به تصویر کشیده اند. برای نمونه گزارشی که متی ارائه می دهد عبارت است از:
« و (مسیح، ) پطرس و دو پسر زبدی را برداشته بینهایت غمگین و دردناک شد. پس بدیشان گفت: “من از شدت غم و اندوه، در آستانه مرگ می باشم. در اینجا مانده با من بیدار باشید. ”
پس قدری پیش رفته به روی در افتاد و دعا کرده گفت: “ای پدر من اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد (یعنی این جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار!)، لیکن نه به خواهش من بلکه به ارادة تو. ”.. .. (متی 26: 37 ).
مسیح آن شب سه بار با همین کلمات از خداوند خواست تا رنج و عذاب را از او بردارد. اما بالاخره او را دستگیر کرده و بر صلیب آویختند. وقتی که دانست او را خواهند کشت، از روی صلیب با صدای بلند، خداوند را سرزنش نمود. متی می نویسد(27: 46): و نزدیک به ساعت نهم عیسی به آواز بلند صدا زده گفت: “ایلی ایلی لماسبقتنی. ” یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی.
وقتی ما به جایگاه مرگ در مسیحیت و کتاب مقدس می نگریم، می بینیم که شباهت بسیاری با اسلام دارد.
در اسلام هر چه ایمان شخص بالاتر رود، با مرگ انس بیشتری پیدا می کند و از آن کمتر می هراسد. مانند امام علی علیه السلام که درباره خود می فرماید: بیش از آن که کودک به پستان مادرش انس دارد، فرزند ابو طالب با مرگ مانوس است. در مسیحیت نیز همین گونه است. در عهد قدیم حضرت داود علیه السلام در یک پیشگویی از مرگی که در انتظارش است، شادی می کند و می گوید: موت مقدسان یهوه در نظر وی گرانبها است. (مزامیر 115: 15).
به گفته قدیس امبروس، مرگ مایه وحشت نیست. نه برای نیازمندان تلخ است، نه برای اغنیا. وی می گوید: مسیح نمی توانست با چیزی بهتر از مرگ ما را نجات دهد. زیرا مرگ او حیات همه ماست. چه چیزی درباره مرگ او باید بگوییم. چون با این الگوی الهی ثابت می کنیم که مرگ فقط جاودانگی یافت و خدا خود را نجات یافت.
قدیس Bernard of Clairvaux هم می گوید: کسی که به خدا متصل می شود با روح یکی می شود. او که دیگر به چیزی جز خدا نمی اندیشد و پروایی جز خدا و امور مربوط به خدا ندارد، چون کاملا سرشار از خداست. اینک خدا محبت است به نحو بسیار نزدیکی نفس با خدا متحد می شود و سرشار از محبت است. وقتی قدیسان مسیحی که شاگردان رده دهم مسیح علیه السلام هم نمی شوند، چنین اعتقادی را نسبت به مرگ و رنج های آن داشته باشند و آن را محبت الهی بدانند، قطعا مسیح به مراتب، هم در عقیده و هم در عمل محکم تر و استوار تر بوده است. بنا بر این چگونه است که این شخصی که قرار است به صلیب کشیده شود، به شدت بی تابی کرده و حتی خداوند را سرزنش می کند که چرا او را رها کرده است؟ آیا شایسته نیست که در ماهیت مسیح بودن وی شک کنیم؟

پرسش:
روایاتی که درباره وقایع شب عروج عیسی(ع) به آسمان اشاره کنید،.در این مورد چند روایت داریم ؟

پاسخ:
عرض سلام وادب
برخلاف کتاب مقدس، قرآن و روایات اسلامی مصلوب شدن عیسی (ع) را تأیید نمی کنند. بر اساس منابع اسلام، خداوند رسول خود را قبل از عملی شدن توطئه قتل وی به آسمان برده است:
« ... وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لكِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذينَ اخْتَلَفُوا فيهِ لَفي شَكّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ يَقيناً * بَلْ رَفَعَهُ اللّهُ إِلَيْهِ وَ كانَ اللّهُ عَزيزاً حَكيماً »(۱)

«آنان او را نکشته و مصلوبش نکردند، لیکن امر بر آنان مشتبه شد و کسانی که درباره ی او اختلاف کردند، قطعا در مورد آن دچار شک شده اند و هیچ علمی بدان ندارند، جز آن که از گمان پیروی می کنند و یقیناً او را نکشتند، بلکه خدا او را به سوی خود بالا برد و خدا توانا و حکیم است.»
« إِذْ قالَ اللّهُ يا عيسى إِنِّي مُتَوَفِّيكَ(۲) وَ رافِعُكَ إِلَيَّ وَ مُطَهِّرُكَ مِنَ الَّذينَ كَفَرُوا ...»(۳)

«(یاد کن) هنگامی را که خدا گفت: ای عیسی (ع) من تو را برگرفته و به سوی خویش بالا می برم و تو را از (آلایش) کسانی که کفر ورزیده اند پاک می گردانم.»
در میان مسیحیان قرون اولیه هم اعتقاد به نجات عیسی (ع) قبل از صلیب موجود بود: «گویند جماعتی از ناستیک ها (گنوسی ها) تعلیم می دادند که شمعون قیرانی به جای مسیح مصلوب گردید. این فرقه مطابق نوشتجات آیرینیوس می گفتند: وقتی که شمعون اشتباهاً و از روی بی خبری مصلوب شد شکلش توسط عیسی (ع) تبدیل یافت تا مردم تصور کنند وی عیسی (ع) است و عیسی (ع) خود به شکل شمعون در آمده ایستاد و آنها را استهزا کرد.»(۴)

قرآن کریم یهودیان را متهم ردیف اول در توطئه علیه عیسی (ع) معرفی کرده است:
« وَ بِكُفْرِهِمْ وَ قَوْلِهِمْ عَلى مَرْيَمَ بُهْتاناً عَظيماً * وَ قَوْلِهِمْ إِنّا قَتَلْنَا الْمَسيحَ عيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللّهِ ...»(۵)

«و (نيز) بخاطر كفرشان، و تهمت بزرگى كه بر مريم زدند؛ و گفته ی ایشان که: ما مسیح، عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم...»(۶)

از مطالعه ی منابع اسلامی می توان نکاتی را دریافت.
اول آن که: در شب حادثه شخص دیگری را به جای عیسی (ع) دستگیر کردند. در آن شب، چهره ی این شخص به سیمای عیسی (ع) شبیه شد و دشمنان به اشتباه او را به جای عیسای ناصری محاکمه و مصلوب کردند. در اینکه شخص مصلوب از دوستان عیسی (ع) و یا از دشمنانش بود، روایات شیعه و اهل تسنن واحد نیست. اما روایتی موثق از منابع شیعه این شخص را از یاوران عیسی (ع) که داوطلب جان نثاری بود، معرفی می کند.

دوم آن که: در جریان توطئه علیه عیسی (ع) از هیچ یک از حواریان خیانتی صادر نشد و تمام آنان در ایمان به مسیح پاک و صادق بودند. بنابراین، منابع اسلامی داستان خیانت یهودای اسخریوطی و حتی سه بار انکار شمعون پطرس را تأیید نمی کنند.

در حدیثی موثق از امام باقر (ع) چنین آمده است: «عیسی (ع) در شبی که خداوند او را به جانب خود برد، با اصحاب خود وعده ی ملاقات داشت. آنان که دوازده نفر بودند(۷) شب هنگام به نزدش آمدند. سپس عیسی (ع) در حالی که آب از سر خود می سترد از چشمه ی آبی که در گوشه ی منزل قرار داشت بیرون آمد و فرمود: خداوند به من وحی فرموده است که در این ساعت مرا به سوی خود بالا خواهد برد و از توطئه یهودیان نجاتم خواهد داد. کدام یک از شما حاضر است تا چهره ای شبیه به من یابد و به جای من کشته و مصلوب گردد تا در بهشت در جایگاهم مرا همراه باشد؟ جوانی از میان آنان گفت: ای روح الله، من برای چنین کاری آماده ام. عیسی (ع) فرمود: تو همان شخص هستی. سپس ادامه داد: شخصی از میان شما تا قبل از طلوع صبح دوازده مرتبه به من کفر خواهد ورزید و مرا انکار خواهد نمود. شخصی از حاضرین گفت: ای پیامبر خدا آیا من همان شخص هستم؟ عیسی (ع) فرمود: آیا در نفس خود چنین احساسی داری؟ پس تو همان شخص هستی. سپس عیسی (ع) گفت: به زودی شما پس از من به سه فرقه تقسیم خواهید شد. دو فرقه از شما که بر خداوند افترا بسته تهمت ناروا می زنند که در آتش خواهند بود و فرقه ای که از شمعون (ع) تبعیت کنند که خدا را همان گونه که شایسته است تصدیق می کنند به بهشت خواهند رفت. سپس خداوند عیسی (ع) را از گوشه ی منزل در حالی که اصحاب نظاره می کردند به آسمان برد.

یهودیان همان شب در طلب عیسی (ع) به آن محل آمدند و دو نفر را دستگیر کردند. شخص اول همان کسی بود که به شکل ظاهری عیسی (ع) درآمده بود که مصلوب شد و به قتل رسید و شخص دوم تا قبل از طلوع صبح دوازده مرتبه عیسی (ع) را انکار نمود.(۸)

در آن شب عیسی (ع) حکمت و علم به کتاب خدا را به جانشین خود، حضرت شمعون بن حمون ملقب به صفا (صخره، پطرس) به امانت سپرد.(۹) زمان عروج عیسی (ع) بر اساس گزارش برخی روایات، شب بیست و یکم ماه رمضان المبارک بود.(۱۰) وی به همراهی جبرئیل امین و هزاران فرشته ی دیگر به آسمان رفت.(۱۱) در میان زمین و آسمان روح از بدنش جدا شد و چون به آسمان رفت، روح به بدنش بازگردانده شد.(۱۲)

عیسی (ع) ذخیره ی خدا برای گسترش عدالت در جهان بود. از این رو، خداوند وی را تا زمان فرارسیدن روز موعود به نزد خویش فرا خواند. براساس گزارش منابع اسلامی، عیسی (ع) پس از ظهور موعود امم، مهدی (عج) به زمین باز خواهد گشت. مسیحیان تمام پیش گوئی های مربوط به آخر الزمان را بر عیسی (ع) تطبیق کرده اند، اما روایات اسلامی حوادث آخرالزمان را از هم تفکیک کرده اند. برخی از این حوادث مربوط به قیام موعود جهانی (عج) است وبرخی دیگر بر ظهور عیسی (ع) قابل تطبیق است.

بر اساس این احادیث، در ابتدای ظهور مهدی (عج) سیصد و سیزده تن از یاوران خالص و حقیقی وی از سرتاسر جهان جمع خواهند شد. اجتماع این افراد به گونه ای خارق العاده است. پس از اجتماع آنان، قیام مهدی موعود (عج) شکل علنی به خود خواهد گرفت.(۱۳) جمع شدن یاران مهدی (عج) در منابع اسلامی شبیه به گرد آمدن یاران مسیح در منابع مسیحیت است. پس از فتح بیت المقدس به دست سپاهیان مهدی (عج) هنگام اقامه ی نماز صبح مؤمنان نوری را که از آسمان به زمین می آید مشاهده می کنند. عیسی (ع) می آید و نماز صبح را به امامت مهدی (عج) به جای می آورد.(۱۴) عیسی (ع) دجّال را، همان فتنه گری که پیامبران پیشین خطرش را گوشزد کرده اند(۱۵) به قتل می رساند. عیسی (ع) پس از نزول از آسمان، حقیقت دین خدا را به مسیحیان خواهد شناسانید، صلیب را خواهد شکست و بر مسیحیت دروغین مهر ابطال خواهد زد.(۱۶)

قرآن کریم بازگشت عیسی (ع) را از علائم نزدیک شدن قیامت دانسته است:
« وَ إِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسّاعَةِ فَلا تَمْتَرُنَّ بِها ...»(۱۷)
«و او سبب آگاهى (و نشانه اى) بر روز قيامت است.(زيرا نزول عيسى گواه نزديكى رستاخيز است)؛ هرگز در قيامت ترديد نكنيد...»
منابع مسیحی از دوران مصیبت بزرگ و جنگ بین الملل آخر در زمان بازگشت عیسی (ع) خبر داده اند. این مطالب بسیار شبیه به اخبار مربوط به قیام سفیانی، ستمگری از نسل ابوسفیان، در منابع روایی ماست.(۱۸)

------------------------------

پی نوشت ها:

۱ . نساء، آیات ۱۵۷ – ۱۵۸.
۲ . لفظ وَفی که ریشه ی کلمه ی متوفّی است، به معنای گرفتن تمام حقیقت انسان است. از آنجا که خداوند می فرماید برای نجات عیسی (ع) از دست ستمکاران او را با تمام جسم وجان به آسمان برد، از کلمه ی متوفّی استفاده شده است. بنابراین، نباید پنداشت که عیسی (ع) قبل از عروج از دنیا رفته بود. (احمد بن فارس ابن زکریا، معجم مقائیس اللغة، ماده ی وفی.)
۳ . آل عمران، آیه ی ۵۵.
۴ . ویلیام میلر، تاریخ کلیسای قدیم در امپراتوری روم و ایران، ص ۱۹۳.
۵ . نساء، آیات ۱۵۶ – ۱۵۷.
۶ . گرچه از دیدگاه کتاب مقدس نیز، یهودیان در توطئه علیه عیسی (ع) نقش اول را ایفا کردند و بر اثر فشار آنان بود که پیلاطُس حاکم به قتل وی رضایت داد، اما ملاحظات سیاسی در روابط میان واتیکان و اسرائیل سبب شد که نمایندگان واتیکان در بیانیه ای نقش یهود در این توطئه را انکار کنند.
۷ . به نظر می رسد که تمام آن دوازده نفر از حواریان نبوده اند. چون به اعتقاد ما، هیچ یک از حواریان عیسی (ع) را انکار نکرده است.
۸ . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۳۳۶، ح ۶ و ۷.
۹ . همان، ص ۳۳۵، ح ۳؛ ج ۹۸، ص ۱۹۴، ح ۵.
۱۰ . همان، ج ۱۴، ۳۳۵، ح۱؛ ص ۳۳۶، ح ۴.
۱۱ . همان، ص ۳۳۸، ح ۸ و ۱۰؛ ص ۳۳۹، ح ۱۵.
۱۲ . همان، ح ۱۱.
۱۳ . همان، ج ۵۲، ص ۲۸۳، ح ۱۰؛ ص ۲۸۶، ح ۲۱.
۱۴ . همان، ج ۵۲، ص ۱۹۱، ح ۲۴؛ ص ۱۷۹، ح ۳؛ ص ۳۴۹، ح ۱۱و۱۲
۱۵ . همان، ج ۱۴، ص ۲۴۷، ۲۷؛ ص ۳۴۸، ح ۱۰، ج ۲۴، ص ۳۲۸، ح ۴۶.
۱۶ . همان، ج ۵۲، ص ۳۸۲، ح ۱۹۳.
۱۷ . زخرف، آیه ی ۶۱.
۱۸ . محمد رضا زیبائی نژاد، مسیحیت شناسی مقایسه ای، ص ۷۲ – ۷۵.

موضوع قفل شده است