فدک،یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین اتفاقات زندگی فاطمه علیها السلام

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
فدک،یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین اتفاقات زندگی فاطمه علیها السلام


ماجرای غم انگیز فدک

داستان فدک یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستانهای زندگی فاطمه بانوی اسلام علیها السلام خصوصا،

و اهل بیت علیهم السلام عموما، و تاریخ اسلام بطور گسترده و عام است،که آمیخته با توطئه های سیاسی،

و فراز و نشیب های فراوانی می باشد و دریچه ای است برای حل قسمتی از معماهای مهم تاریخ صدر اسلام.

اگر خدا بخواهد ادامه دارد...

فدک،قریه ای حاصلخیز بود در سرزمین حجاز نزدیک خیبر که مان آن و مدینه دو یا سه روز راه بود،و بعد از خیبر نقطه اتکا یهودیان در حجاز به شمار میرفت.

رسول خدا(ص) بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشت، خداوند رعب و وحشت را در قلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند افکند،

آنها شخصی را خدمت رسول خدا(ص) فرستادند که در مقابل واگذاری نیمی از فدک به پیامبر اسلام با ایشان صلح کنند.پیامبر از ایشان پذیرفت و این صلح را

امضا نمود.

با امضای صلح،فدک خالصه رسول خدا(ص) شد.زیرا طبق قران مجید چیزی که بدون جنگ به دست مسلمین بیفتد،

منحصرا حق پیامبر است و به صورت غنایم جنگی تقسیم نمیشود.

به این ترتیب فدک در اختیار پیامبر قرار گرفت و درامد آن در مصرف در راه ماندگان هزینه میشد.

پیامبرـسلام خدا بر او بادـ در حیات خود،فدک را به بانوی اسلام،فاطمه زهرا سلام الله علیها بخشید.

گواه روشن این واگذاری اینکه بسیاری از علمای معروف اهل سنت در تفسیر (در المنثور) ذیل ایه 16 سوره اسرا از

ابوسعید خدری نقل کرده که:

چون این ایه بر رسول خدا (ص) نازل شد،ایشان فاطمه (س) را طلبید و فدک را به او بخشید.ترجمه حدیث چنین است:

هنگامی که سخن خدای متعال نازل شد که : (ای پیامبر!) حق خویشاوندان نزدیک را بپرداز، رسول خدا فاطمه را

طلبید و فدک را به بخشید.

امیر مؤمنان علی علیه السلام در نامه 45 نهج البلاغه میفرماید:

آری، تنها از انچه آسمان بر آن سایه افکنده،فدک در دست ما بود،ولی گروهی بر آن بخل ورزیدند،در صورتیکه گروهی دیگر

سخاوتمندانه از ان چشم پوشیدند. و بهترین داور و حاکم خداست.

این سخن به خوبی نشان میدهد که در عصر پیامبر فدک در اختیار علی(ع) و فاطمه (س) بوده،ولی گروهی از بخیلان حاکم به ان چشم دوختند و علی

و همسرش ـ سلام خداوند بر آن دو باد ـ به ناچار چشم از ان پوشیدند و این چشم پوشی با رضایت خاطر نبوده چرا که در این صورت خدا را به داوری

گرفتن در کلام علی علیه السلام معنی ندارد.

1 - وجود فدک در دست خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله یک امتیاز بزرگ معنوی برای آنها محسوب میشد. و این خود

دلیل بر مقام و منزلت آنها نزد خدا و اختصاص نزدیکی به پیامبر (ص) به شمار می آمد.به خصوص اینکه در روایات شیعه

و سنت آمده است که به هنگام نزول آیه ( و آت ذالقربی حقه) پیامبر،فاطمه (س) را فراخواند و سرزمین فدک را به او بخشید.

روشن است وجود فدک در دست خاندان پیامبر با این سابقه تاریخی سبب میشد که مردم سایر آثار پیامبر (ص) مخصوصا

مسئله خلافت و جانشینی آن حضرت را نیز در این خاندان جستجو کنند.

2 - این موضوع از نظر بعد اقتصادی نیز مهم بود و روی بعد سیاسی آن تاثیر می گذاشت، چرا که علی علیه السلام و خاندان او اگر

در مضیقه شدید اقتصادی قرار میگرفتند توان سیاسی آنها به همان نسبت تحلیل میرفت، و به تعبیر دیگر وجود فدک در دست ایشان

امکاناتی در اختیارشان قرار میداد که می توانست پشتوانه مسئله ولایت باشد،همانگونه که اموال خدیجه سلام الله علیها پشتوانه ای

برای پیشرفت اسلام در آغاز نبوت پیامبر اسلام(ص) بود.

در همه دنیا معمول است هرگاه بخواخند شخص بزرگی یا کشوری را منزوی کنند او را در محاصره اقتصادی قرار می دهند مثل محاصره

مسلمانان در شعب ابوطالب در صدر اسلام.

جای تعجب نیست که مخالفان ولایت بکوشند تا این سرمایه ـ فدک ـ را از خاندان پیامبر بگیرند.

3 - اگر آنها حاضر می شدند فدک را به عنوان هدیه و یا میراث پیامبر (ص) به فاطمه زهرا سلام الله علیها در اختیار بانوی اسلام قرار دهند

راهی باز میشد که مسئله خلافت را نیز از آنها مطالبه کند.

این نکته را دانشمند اهل سنت - ابن ابی الحدید - در شرح نهج البلاغه به طرز ظریفی منعکس کرده است.

او میگوید: من از استادم - علی بن فاروقی - سؤال کردم: آیا فاطمه سلام الله علیها در ادعای مالکیت فدک صادق بود؟

گفت: آری.

گفتم: پس چرا خلیفه اول فدک را به او نداد؟در حالیکه فاطمه نزد او راستگو بود؟

او تبسمی کرد و کلام زیبا و طنزگونه ای گفت،در حالیکه هیچگاه عادت به شوخی نداشت:


[=arial]اگر ابی بکر آن روز فدک را به مجرد ادعای فاطمه سلام الله علیها به او می داد، فردا به سراغش می آمد

و ادعای خلافت برای همسرش می کرد! و وی را از مقامش کنار می زد، و او هیچگونه عذری و دفاعی از

خود نداشت،زیرا با دادن فدک پذیرفته بود که فاطمه سلام الله علیها هر چه را ادعا کند راست میگوید،و

نیازی به بینه و گواه ندارد.



سپس ابن ابی الحدید می افزاید: این یک واقعیت است،هرچند استادم آن را به عنوان مزاح مطرح کرد.

ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه 78/4.


فدک چنانچه ذکر شد در زمان رسول الله صلی الله علیه و آله، از سوی پیامبر (ص) به فاطمه زهرا سلام الله علیها واگذار شد.

بعد از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله حکومت وقت دست روی آن گذارد،نمایندگان فاطمه را از آن بیرون کرد، این مطلبی است

که ابن حجر دانشمند معروف اهل سنت در کتاب ((صواعق)) و سمهودی در (( وفاء الوفاء)) و ابن ابی الحدید در (( شرح نهج البلاغه)) آورده اند.

بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد:

نخست از طریق هدیه پیامبر (ص) به او - فدک بخشش پیامبر به فاطمه بود - و دیگر از طریق ارث ( هنگامیکه مسئله هدیه پیامبر

مورد قبول واقع نگشت.)

در مرحله اول بانوی اسلام امیر مؤمنان علیه السلام و ام ایمن را به عنوان گواه نزد خلیفه اول دعوت نمود. ولی خلیفه به بهانه

اینکه شاهد برای اثبات دعاوی باید دو مرد باشد این شهود را نپذیرفت.

سپس به ادعای حدیثی از رسول خدا (ص) که فرموده است:(( ما پیامبران ارثی از خود نمیگذاریم و هرچه بعد از ما بماند صدقه

خواهد بود!!!!!!!!!!)) ،از قبول (( ارث)) نیز سر باز زد.

اولین دلیل

1- فاطمه علیها السلام (( ذوالید )) بود، یعنی ملک فدک در تصرف او بود و از نظر تمام قوانین اسلامی و قوانین موجود در میان عقلای جهان

هیچ گاه از (( ذوالید )) مطالبه شاهد و گواه نمی شود مگر اینکه دلایلی بر باطل بودن (( ید )) و تصرف او اقامه گردد.

2 - شهادت بانوی اسلام سلام الله علیها به تنهایی در این مسئله کافی بود،چرا که ایشان به شهادت آیه شریفه:

انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا

و نیز به شهادت حدیث مشهور کسا که در بسیاری از کتب معتبر اهل تسنن و کتب صحاح آنها نقل شده، معصومه است،

و خداوند هرگونه رجس و پلیدی را از پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین - سلام الله علیهم - دور نموده، و از هرگناه

پاک ساخته است،چنین کسی چگونه ممکن است شهادت و ادعایش مورد تردید قرار بگیرد؟؟؟؟!!!!!!!!

3 - شهادت و گواهی علی علیه السلام نیز به تنهایی کافی بود، چرا که او نیز دارای مقام عصمت است، و علاوه بر

ایه تطهیر و آیات و روایات دیگر بر این معنی، حدیث معروف :

الحق مع علی و علی مع الحق،یدور معه حیثما دار.

علی با حق است و حق با علی است و هر جا او باشد حق با اوست.

کفایت میکند،چگونه حق بر محور علی دور میزند ولی شهادت او پذیرفته نیست؟!

چه کسی جرأت میکند در برابر این سخن پیامبر (ص) که شیعه و سنی آن را نقل کرده اند گواهی او را رد کند؟!

[="blue"][="#0000ff"]

ذره ای از محبت ابوبکر به حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها :

ایا این فراز از خطبه فدکیه را خوانده اید ؟؟؟؟

[="#ff0000"]يا بِنْتَ رَسُولِ‏اللَّهِ! لَقَدْ كانَ اَبُوكِ بِالْمُؤمِنينَ عَطُوفاً كَريماً، رَؤُوفاً رَحيماً، وَ عَلَى الْكافِرينَ عَذاباً اَليماً وَ عِقاباً عَظيماً، اِنْ عَزَوْناهُ وَجَدْناهُ اَباكِ دُونَ النِّساءِ، وَ اَخا اِلْفِكِ دُونَ الْاَخِلاَّءِ، اثَرَهُ عَلى كُلِّ حَميمٍ وَ ساعَدَهُ في كُلِّ اَمْرٍ جَسيمِ، لا يُحِبُّكُمْ اِلاَّ سَعيدٌ، وَ لا يُبْغِضُكُمْ اِلاَّ شَقِيٌّ بَعيدٌ.
فَاَنْتُمْ عِتْرَةُ رَسُولِ‏اللَّهِ الطَّيِّبُونَ، الْخِيَرَةُ الْمُنْتَجَبُونَ، عَلَى الْخَيْرِ اَدِلَّتُنا وَ اِلَى الْجَنَّةِ مَسالِكُنا، وَ اَنْتِ يا خِيَرَةَ النِّساءِ وَ ابْنَةَ خَيْرِ الْاَنْبِياءِ، صادِقَةٌ في قَوْلِكِ، سابِقَةٌ في وُفُورِ عَقْلِكِ، غَيْرَ مَرْدُودَةٍ عَنْ حَقِّكِ، وَ لا مَصْدُودَةٍ عَنْ صِدْقِكِ.
وَ اللَّهِ ما عَدَوْتُ رَأْىَ رَسُولِ‏اللَّهِ، وَ لا عَمِلْتُ اِلاَّ بِاِذْنِهِ، وَ الرَّائِدُ لا يَكْذِبُ اَهْلَهُ، وَ اِنّي اُشْهِدُ اللَّهَ وَ كَفى بِهِ شَهيداً، اَنّي سَمِعْتُ رَسُولَ‏اللَّهِ يَقُولُ: «نَحْنُ مَعاشِرَ الْاَنْبِياءِ لا نُوَرِّثُ ذَهَباً وَ لا فِضَّةًّ، وَ لا داراً وَ لا عِقاراً، وَ اِنَّما نُوَرِّثُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ الْعِلْمَ وَ النُّبُوَّةَ، وَ ما كانَ لَنا مِنْ طُعْمَةٍ فَلِوَلِيِّ الْاَمْرِ بَعْدَنا اَنْ يَحْكُمَ فيهِ بِحُكْمِهِ».

اى دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنين مهربان و بزرگوار و رئوف و رحيم، و بر كافران عذاب دردناك و عقاب بزرگ بود، اگر به نسب او بنگريم وى در ميان زنانمان پدر تو، و در ميان دوستان برادر شوهر توست، كه وى را بر هر دوستى برترى داد، و او نيز در هر كار بزرگى پيامبر را يارى نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمى‏دارند، و تنها بدكاران شما را دشمن مى‏شمرند.
پس شما خاندان پيامبر، پاكان برگزيدگان جهان بوده، و ما را به خير راهنما، و بسوى بهشت رهنمون بوديد، و تو اى برترين زنان و دختر برترين پيامبران، در گفتارت صادق، در عقل فراوان پيشقدم بوده، و هرگز از حقت بازداشته نخواهى شد و از گفتار صادقت مانعى ايجاد نخواهد گرديد.
و بخدا سوگند از رأى پيامبر قدمى فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نكرده‏ام، و پيشرو قوم به آنان دروغ نمى‏گويد، و خدا را گواه مى‏گيرم كه بهترين گواه است، از پيامبر شنيدم كه فرمود: «ما گروه پيامبران دينار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمى‏گذاريم، و تنها كتاب و حكمت و علم و نبوت را به ارث مى‏نهيم، و آنچه از ما باقى مى‏ماند در اختيار ولىّ امر بعد از ماست، كه هر حكمى كه بخواهد در آن بنمايد.

[/]
ایا دیده اید چگونه روایتی دیگر میگوید که ابوبکر ان چنان گریست که نزدیک بود غالب تهی کند ؟؟؟؟ ایا گریه به این شدت الکی و دروغکی هست ؟؟!!!!! ایا این جمله ابوبکر را دیده اید :

[="#ff0000"] و الله إن قرابة رسول الله أحب إلي من قرابتي، و إنك لأحب إلي من عائشة ابنتي، و لوددت يوم مات أبوك أني مت، و لا أبقى بعده

ابوبكر آغاز به سخن كرد و گفت : محبوبه رسول خدا (ص) ، سوگند به خدا، نزديكان رسول خدا (ص) در نزد من از نزديكان خود، عزيزترند، تو از عايشه در نزد من محبوب‏تر هستى، من دوست مى‏داشتم روزى كه پدرت رحلت كرد من به جاى او از دنيا مى‏رفتم. آيا مى‏انديشى من فضل و برترى تو را نمى‏شناسم، و در عين حال تو را از ميراث رسول‏ خدا (ص) محروم مى‏كنم ؟؟؟؟؟؟؟[/]

[="#008000"]

ابوبکر گفت : من به خدا پناه می‌‌‌برم از ناخشنودی ایشان و شما و شدیدا صدایش به گریه بلند شد، گویا می‌‌‌خواست جان دهد و سکته کند ، و در همان حال حضرت زهرا (س) می‌‌‌فرمود: بخدا سوگند در هر نمازی که می‌‌‌خوانم شکایت میکنم !
سپس ابوبکر در حالت گریات و غم از خانه خارج شد و مردم به دور خلیفه حلقه زدند ! پس ابوبکر به ان ها گفت : هر مردى شب را به روز مى‏آورد در حالى كه با همسرش دست در گردن همديگر دارند، همراه با خانواده‏اش خوشحال و مسرور است. مرا تنها رها كنيد زيرا من از اين گروه نيستم، مرا نيازى به بيعت شما نيست، بيعتتان را از من باز گيريد.
مردم به ابو بكر گفتند: جانشين رسول خدا _ صلی الله علیه و اله _ كار خلافت برقرار نمى‏ماند، و اگر خلافت برقرار نماند، دين خدا نيز باقى نخواهد ماند ...
ابو بكر در پاسخ مردم گفت: سوگند به خدا ، اگر اين چنين نبود و از سستى و مندرس شدن اين ريسمان نمى‏ترسيدم، شبى را به روز نمى‏رساندم كه بيعت يك مسلمان بر گردنم باشد. و دليل آن نيز سخنانى است كه از فاطمه شنيده ‏ام .........

[/]
غضب حضرت زهرا از وجه بشری ان حضرت بود نه مقام عصمت و اهل بیتی ! یعنی حضرت با وجه بشری با ابوبکر برخورد کرد و بی شک در اخرت با وجه کرامت اهل بیتی خود برخورد خواهد کرد .... دلیل این گفته ام که میگویم حضرت به حالات بشری برخورد فرمود اخر خطبه فدکیه هست که حتی حضرت امیر علیه السلام به حضرت زهرا تذکر میدهند که زیادی عصبی شدی !

[="#ff0000"]لا وَيْلَ لَكِ، بَلِ الْوَيْلُ لِشانِئِكِ، نَهْنِهْني عَنْ وُجْدِكِ، يا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِيَّةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَيْتُ عَنْ ديني، وَ لا اَخْطَأْتُ مَقْدُورى، فَاِنْ كُنْتِ تُريدينَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفيلُكِ مَأْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَكِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِي اللَّهَ. فقالت: حَسْبِيَ اللَّهُ، و أمسكت.

حضرت على عليه‏السلام فرمود : ای فاطمه ! شايسته تو نيست كه واى بر من بگوئى، بلكه سزاوار دشمن ستمگر توست، اى دختر برگزيده خدا و اى باقيمانده نبوت، از اندوه و غضب دست بردار، من در دينم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نمى‏كنم، اگر تو براى گذران روزيت ناراحتى، بدانكه روزى تو نزد خدا ضمانت شده و كفيل تو امين است، و آنچه برايت آماده شده از آنچه از تو گرفته شده بهتر است، پس براى خدا صبر كن.
حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: خدا مرا كافى است، آنگاه ساكت شد. [/][/][/][/][/]

عالم مقدس ملکوت;552759 نوشت:
ایا گریه به این شدت الکی و دروغکی هست ؟؟!!!!! ایا این جمله ابوبکر را دیده اید :

سلام علیکم و رحمه الله

جناب خلیفه اول روایتی را آوردند با این مضمون که من شنیدم از پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم ) که پیامبران ارث نمیگذارند .

خب ابتدا پاسخ حضرت زهرا :doa(8): را بشنویم چون موضوع یک مطلب احساسی نیست که با مقوله احساس سنجیده شود . جناب خلیفه اول دلیل آورده و لاجرم باید به ادله توجه نمود .


یاحق
موضوع قفل شده است