لبخند = خداوند

تب‌های اولیه

15 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
لبخند = خداوند

ستایش می کنم خدواند منان و دورد و سلام به پیامبر مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی (ص) و آل محمد 14 معصوم و پیروان بر حق آن هنگامی که پروردگار ،انسان را بدرقه میکرد،به او گفت: به جایی میفرستمت که مردمانش میشکنند مبادا غم خوری،من همه جا با تو هستم. در کوله بارت عشق می نهم تا بگذری قلب به تو دهم تا جای دهی هر آنکه را دوست میداری به تو اشک میدهم تا همراهیت کند... در نهایت مرگ را که بدانی عاقبت بسوی خود من می خوانمت

حتی اگر همه چیز در این دنیا خوب و کامل بود،ما باز هم به خدا نیاز داشتیم زیرا خوبی و کمال خداست. کار من این نیست که به خودم فکر کنم. کار من این است که به خدا فکر کنم . خدا خودش به من فکر می کند.

هر چه روح به خداوند نزدیک تر باشد اشفتگی اش کم تر است زیرا نزدیک ترین نتقطه به مرکز دایره کمترین تکان را دارد.
هر اتفاقی که می افتد چه کوچک چه بزرگ وسیله ای است برای انکه خدا با ما حرف بزند و هنر زندگی دریافت این پیام هاست.
هر کجا محبت باشد خدا هم هست.

سرپیچی از فرمان ظالم اطاعت از امر خداست
خداوند هرگز به ما رویائی نمی دهد که توان تحقق بخشیدن به ان را نداشته باشیم

هر وقت احساس احترام به خود در شما کاهش یافت فکر کنید که خداوند شما را به صورت خودش افریده است.
ممکن است تعطیلات و دعاهای متفاوت داشته باشیم اما همگی دقیقا یک خدای واحد داریم. این نشان می دهد که شباهت های ما بیشتر از تفاوت های مان است

بگذار خداوند دیگران را به وسیله تو دوست بدارد و تو را به وسیله دیگران
خدا دعای ما را می فهمد حتی وقتی کلمه ای برای گفتنش پیدا نمی کنیم.

ایمان این نیست که باور کنیم خدا می تواند بکند،ان است که بدانیم او خواهد کرد

کسی که مهربان نیست،خدا را نمی شناسد،زیرا خدا مهر است.
تنهایی سرشار از موهبت است زیرا در سکوت درون خدا را خواهی یافت.
مردم هر روز خدا را می بینند،فقط او را تشخیص نمی دهند.

بعضی فکر می کنند منصفانه نیست که خدا کنار گل سرخ خار گذاشته است.
بعضی دیگر خدا را ستایش می کنند که کنار خارها گل سرخ گذاشته است.

خدا دندان داده است پس نان هم خواهد داد.
شفا را خدا می دهد و پزشک حق ویزیت می گیرد.
همه ازمون های خداوند هدفمند است روزی نور را خواهی دید.او فقط می خواهد که به او اعتماد کنی،با ایمانت راه برو نه با چشمت.

خدا می گذارد سختی های زندگی را تجربه کنیم تا درس هایی بیاموزیم که در هیچ شرایط دیگری نمی توانستیم یاد بگیریم. یاد گرفتن این درس ها به معنای انکار احساس ناراحتی نیست. بلکه یافتن مفهمومی است که در زیر ان احساس وجود دارد. امنیت در غیاب خطر نیست بلکه در حضور خداست.

يک کودک وقتي چيزي را مي خواهد ممکن است تا شب بهانه بگيرد
اما در انتها به خواب مي رود و خواسته را ناخواسته به خدا واگذار مي کند
بياييد خواسته هايمان را به او واگذار کنيم ....
خواسته هايمان را کاملا رها و بدون هيچگونه دغدغه اي به زيباترين بسپاريم

هر وقت عزمم را جزم کردم و آماده و مصمم ایستادم به نماز رو به روی تو و مناجات با تو ! خواب را فرستادی سراغم و حال مناجات را از من گرفتی . هر وقت گفتم دیگر بعد از این اوضاعم را درست می کنم. گفتم می روم آنجاهایی که اهل توبه و انابه می روند یک اتفاقی افتاد یک اتفاقی که نگذاشت به خدمت تو درآ یم خدای من ! شاید مرا از درت رانده ای شاید از بندگی ات دورم کری شاید دیدی من حق خدایی تو را به جای نمی آورم تبعیدم کرده ای شاید دیدی به تو پشت کرده ام خشمگین شده ای شاید دیدی حرفها و کارهایم مثل دروغگو ها شده مرا انداخته ای دور ! شاید دیدی شکر همان نعمتهایی که دادی هم نمی کنم دیگر محرومم کردی شاید دیدی دور و بر دانایان نمی گردم برای همین رهایم کردی شاید مرا میان بی خبرها و دنیادوست ها دیدی به همین دلیل ، از مهربانی ات نا امیدم کردی شاید دیدی دور و بر خوش گذران ها می پلکم حساب مرا هم با آنها یکی کردی شاید هم دورم کردی ، چون نمی خواهی صدایم را بشنوی شاید این مکافات گناهان من است یا مجازات بی حیایی هایم ولی اگر ببخشی ، چیزی نمی شود قبل از من خیلی ها را بخشیده ای

به نام آن خدایی که نام او راحت روح است و پیغام او مفتاح فتوح است و سلام او در وقت صباح مؤمنان را صبوح است و ذکر او مرهم دل مجروح است و مهر او بلا نشینان را کشتی نوح است. ای جوانمرد درین راه مرد باش و در مردی فرد باش و با دل پردرد باش.
الهی! خواندی تأخیر کردم. فرمودی تقصیر کردم.
الهی! عمر خود بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم.
الهی! اگر کار به گفتار است بر سر همه تاجم و اگر به کردار است به پشه و مور محتاجم.
الهی! بیزارم از طاعتی که مرا به عجب آرد. مبارک معصیتی که مرا به عذر آرد.
الهی! اگر بر دار کنی رواست، مهجور مکن و اگر به دوزخ فرستی رضاست، از خود دور مکن.
الهی! گناه در جنب کرم تو زبون است، زیرا که کرم تو قدیم و گناه اکنون است.
الهی! اگر یکبار گویی بنده من، از عرش بگذرد خنده من.
الهی! گفتی کریمم امید برآن تمام است. چون کرم تو در میان است نا امیدی حرام است.
الهی! اگر امانت را نه امینم، آن روز که امانت می نهادی می دانستی که چنینم.
الهی! همچو بید می لرزم که مبادا به هیچ نیرزم. فریاد از معرفت رسمی و عبارت عاریتی و عبادت عادتی و حکمت تجربتی و حقیقت حکایتی.
الهی! اقرار کردم به مفلسی و هیچکسی. ای یگانه ای که از همه چیز مقدسی. چه شود اگر مفلسی را به فریاد رسی.
الهی! اگر با تو نمی گویم افکار می شوم. چون با تو می گویم سبکبار می شوم.
الهی! ترسانم از بدی خود بیامرز مرا به خوبی خود.
الهی! بر تارک ما خاک خجالت نثار مکن و ما را به بلای خود گرفتار مکن. پادشاها گریخته بودیم تو خواندی، ترسان بودیم بر خوان "لاتقنطوا ..." تو نشاندی.
الهی! بر سر از خجالت گرد داریم و رخ از شرم گناه زرد داریم.
الهی! اگر دوستی نکردیم، دشمنی هم نکردیم. اگر چه بر گناه مصریم بر یگانگی حضرت تو مقریم.
الهی! در سر خمار تو داریم و در دل اسرار تو داریم و به زبان استغفار تو داریم.
الهی! اگر گوییم ثنای تو گوییم و اگر جوییم رضای تو جوییم.
الهی! بنیاد توحید ما خراب مکن و باغ امید ما را بی آب مکن و به گناه روی ما را سیاه مکن.
الهی! تقوایی ده که از دنیا ببریم، روحی ده که از عقبی برخوریم. یقینی ده که در آز بر ما باز نشود و قناعتی ده تا صعوه حرص ما باز نشود.
الهی! دانایی ده که از راه نیفتیم و بینایی ده تا در چاه نیفتیم. دست گیر که دستاویزی نداریم، بپذیر که پای گریزی نداریم.
الهی! درگذر که بد کرده ایم و آزرم دار که آزرده ایم.
الهی! مگوی که چه کرده ایم که دردا شویم و مگوی که چه آورده یی که رسوا شویم.
الهی! توفیق ده تا در دین استوار شویم. عقبی ده تا از دنیا بیزار شویم. بر راه دار تا سرگردان نشویم.
الهی! بیاموز تا سر دین بدانیم. برفروز تا در تاریکی نمانیم. تلقین کن تا آداب شرع بدانیم. توفیق ده تا خنگ طمع نرانیم. تو نواز که دیگران ندانند، تو ساز که دیگران نتوانند. همه را از خودپرستی رهایی ده. مه را به خود آشنایی ده. همه را از مکر شیطان نگاهدار. همه را از کید نفس آگاه دار.
الهی! فرمایی که بجوی و می ترسانی که بگریز. می نمایی که بخواه و می گویی که بپرهیز.
الهی! گریخته بودم تو خواندی. ترسیده بودم بر خوان تو نشاندی. ابتدا می ترسیدم که مرا بگیری به بلای خویش، اکنون می ترسم که مرا بفریبی به عطای خویش.
الهی! عمر بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم. گفتی و فرمان نکردم. درماندم و درمان نکردم.
الهی! تو ساز که ازین معلولان شفا نیاید، تو گشای که از این ملولان کاری نگشاید.
الهی! به صلاح آر که نیک بی سامانیم جمع دار که بد پریشانیم.
الهی! ظاهری داریم شوریده. باطنی داریم در خواب. سینه ای داریم پر آتش. دیده ای داریم پر آب. گاه در آتش سینه می سوزیم و گاه از آب چشم غرقاب.
الهی! اگر نه با دوستان تو در رهم، آخر نه چون سگ اصحاب کهف بر درگهم. انتظار را طاقت باید و ما را نیست. صبر را فراغت باید و ما را نیست.
الهی! مکش این چراغ افروخته را و مسوز این دل سوخته را و مران این بنده آموخته را
...

جناب امیر علی
تشکر از این همه مطالب خوب ، خیلی زیبا و دلنشین بود ، استفاده کردیم.

منتظر شنیدن ناگفته های دیگری از زبان شما هستیم.....:Gol:

شب فرو می افتد
و من تازه می شوم
از اشتیاق بارش شبنم
نیلوفرانه
به آسمان دهان باز می کنم
ای آفریننده شبنم و ابر
آیا تشنگی مرا پایان می دهی؟
تقدیر چیست؟
می خواهم از تو سرشار باشم.
.......
جهان، قرآن مصور است
و آیه ها در آن
به جای آن که بنشینند، ایستاده اند
درخت یک مفهوم است
دریا یک مفهوم است
جنگل و خاک و ابر
خورشید و ماه و گیاه
با چشم های عاشق بیا
تا جهان را تلاوت کنیم.
موضوع قفل شده است