جمع بندی چرا نقش کلمات از نظر دستوری بطور دقیق در قران مشخص نیست ؟

تب‌های اولیه

32 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا نقش کلمات از نظر دستوری بطور دقیق در قران مشخص نیست ؟

سلام و عرض ادب

وقتی به تفاسیر علما رجوع می کنیم مشاهده می شود نقش کلمات بطور دقیق از نظر دستوری در قران
مشخص نیست
مثلا می گویند :
اگر کلمه من در نقش فاعلی باشد معنای ایه چنین می شود
و اگر در نقش مفعولی باشد معنا چنان می شود
سوال حقیر این است
چرا نقش دستوری یک کلمه نباید بطور دقیق در قران مشخص شود ؟
ایا این مساله در ادبیات عرب رایج است و یا مختص قران است ؟

متشکرم

با نام الله

:Gol::Gol::Gol::Gol:

کارشناس بحث: استاد یاسین

بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام و احترام


دستور و زبان عربي با دستور زبان فارسي تفاوت هايي دارد،‌ مي توان گفت در زبان عربي نقش هاي متعددتر و بيشتري براي كلمات در جمله وجود دارد و قرآن نيز كه يك كتاب به زبان عربي است از اين قاعده مستثني نيست.

علاوه بر اينكه در موارد بسياري نقش كلمات كاملا مشخص است و اين چنين نيست كه براي هر كلمه در قرآن چندين نقش و احتمال بيان شود، در مواردي هم كه نقش هاي متعدد بيان مي شود،‌ خارج از قوانين ادبيات عرب نيست بلكه هم سو با آن ادبيات مي باشد.

یاسین;498267 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحيم

با سلام و احترام


دستور و زبان عربي با دستور زبان فارسي تفاوت هايي دارد،‌ مي توان گفت در زبان عربي نقش هاي متعددتر و بيشتري براي كلمات در جمله وجود دارد و قرآن نيز كه يك كتاب به زبان عربي است از اين قاعده مستثني نيست.

علاوه بر اينكه در موارد بسياري نقش كلمات كاملا مشخص و اين چنين نيست كه براي هر كلمه در قرآن چندين نقش و احتمال بيان شود، در مواردي هم كه نقش هاي متعدد بيان مي شود،‌ خارج از قوانين ادبيات عرب نيست بلكه هم سو با آن ادبيات مي باشد.

سلام علیکم
میخواستم بدانم از چه منبعی میشود ریشه اصلی کلاماتی ک در قران هست را بررسی کرد؟؟؟ ایا سایت یا کتابی هست ک به اینموضوع پرداخته باشد؟؟؟ در واقع تفسیر کلمه ای. چون ترجمه های قران ک توسط اساتید مختلف صورت گرفته در جاهایی با هم فرق دارد و درکل میخواهم تا حد ممکن ریشه ای قران را بررسی کنم تا درک و فهم قران برایم روشنتر باشد.
ممنون

یاسین;498267 نوشت:
دستور و زبان عربي با دستور زبان فارسي تفاوت هايي دارد،‌ مي توان گفت در زبان عربي نقش هاي متعددتر و بيشتري براي كلمات در جمله وجود دارد و قرآن نيز كه يك كتاب به زبان عربي است از اين قاعده مستثني نيست.

سلام و عرض ادب

منظورتان این است در زبان عربی یک کلمه مثلا هم در نقش فاعلی ظاهر می شود و هم مفعولی
و هر دوی انها هم صحیح است ؟

در این صورت ایا معنای جمله فرق نمی کند ؟ و چگونه می توان به معنای واقعی جمله پی برد ؟ و یا به معنایی که نویسنده در نظر داشته ؟

و همچنین مثالی بزنید از یک کتاب عربی و نه قران که یک کلمه در دو نقش ظاهر شده باشد ؟

یاسین;498267 نوشت:
علاوه بر اينكه در موارد بسياري نقش كلمات كاملا مشخص و اين چنين نيست كه براي هر كلمه در قرآن چندين نقش و احتمال بيان شود، در مواردي هم كه نقش هاي متعدد بيان مي شود،‌ خارج از قوانين ادبيات عرب نيست بلكه هم سو با آن ادبيات مي باشد.

در بسیاری جاها دو نقش برای یک کلمه ذکر می شود

این از مطالب خودتان است


يكي از مطالبي كه در تفسير و بلكه در فهم قرآن نقش مهمي دارد،‌بحث ادبيات عرب است. در مورد آيه شريفه« لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أُنْذِرَ آباؤُهُمْ‏» نكته مهمي وجود دارد كه بر اساس آن معني آيه مي تواند كاملا تغيير يابد. بحث در مورد «ما» است كه آيه ماي نافيه است تا معني آيه اين شود كه: (تا قومى را بيم دهى كه پدرانشان انذار نشدند)،‌ يا اينكه «ما» موصوله باشد در نتيجه معني آيه اين چنين مي شود:( تا گروهى را (كه تو در ميان ايشان هستى) بترسانى مانند ترسانيدن پدرانشان (بوسيله سائر پيغمبران).

بنابر اينكه «ما» موصوله باشد و ترجمه دوم را در مورد آيه شريفه بپذيريم اين اشكال شما اصلا نمي تواند مطرح شود و در صورتي كه « ما» را نافيه بدانيم باز هم با جهاني بودن دعوت پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) منافات ندارد.

در اینجا شما برای ما دو نقش یکی نافیه و دیگری موصوله ذکر کرده اید

که با هر کدام دو معنای کاملا متفاوت از ایه استخراج کرده اید

سوال من این است ایا واقعا از نظر ادبیات عرب و یک متخصص زبان عرب باز هم اینجا نقش ما بدرستی مشخص نمی شود ؟

و اصولا این چه دستور زبانیست که نتوان نقش دقیق یک کلمه در جمله را پیدا کرد ؟

و این مساله همچنان که می بینیم باعث ترجمه های متفاوت و متضاد از ایات قران می شود

از کجا بدانیم نظر واقعی گوینده چه بوده ؟

با سلام

اين مشكل دقیقا نیاز همیشگی قرآن به عترت را بیش از پیش آشکار میکند . قرآن مجید به معنی عام و کتاب الله به معنی خاص بعلت وجود متشابهات ومنسوخات وقرائات مختلف همواره محتاج به مبین هست :

سه مورد در این آیه ذکر شده :

49- قوله تعالى: { لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آَبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6) } [سورة يس: 6].

مجمل الأقوال الواردة في الآية:
1- أن لفظة (ما) في الآية نافية؛ وعليه يكون المعنى: لم ينذر آباؤهم.
2- أن تكون موصولة أو موصوفة؛ وعليه يكون المعنى: لتنذر قوماً الذي أنذره آباؤهم، أو لتنذرهم عذاباً أنذره آباؤهم.
3- أن تكون مصدرية؛ وعليه يكون المعنى: إنذار آبائهم.

اما با توجه به تفاسیر وروایات :

وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر عن قتادة رضي الله عنه في قوله { يس والقرآن الحكيم إنك لمن المرسلين } قال : اقسم كما تسمعون أنه { لمن المرسلين على صراط مستقيم } أي على الإِسلام { تنزيل العزيز الرحيم } قال : هو القرآن { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } قال : قريش لم يأت العرب رسول قبل محمد صلى الله عليه وسلم ، لم يأتهم ولا آباءهم رسول قبله .
وأخرج ابن جرير عن عكرمة { لتنذر قوماً ما أنذر آباءهم } قال بعضهم { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } ما أنذر الناس من قبلهم ، وقال بعضهم { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } أي هذه الأمة لم يأتهم نذير حتى جاءهم محمد صلى الله عليه وسلم .درالمنثور

واز منظر شیعه :

في اصول الكافى محمد بن يحيى عن سلمة بن الخطاب عن الحسن بن
عبدالرحمان عن على بن أبى حمزة عن أبى بصير عن أبى عبدالله عليه السلام قال : سألته عن
قوله : لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون قال : لتندر القوم الذين أنت
فيهم كما انذر آباأهم فهم غافلون عن الله وعن رسوله وعن وعيده لقد حق القول على
اكثرهم

ممن لا يقرون بولاية امير المؤمنين والائمة من بعده فهم لا يؤمنون بامامة
أمير المؤمنين والاوصياء من بعده ، فلما لم يقروا كانت عقوبتهم ما ذكر الله انا جعلنا
في اعناقهم اغلالا فهى إلى الاذقان فهم مقمحون في نار جهنم ثم قال : وجعلنا من
بين أيديهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لا يبصرون عقوبة منه لهم حين أنكروا

ولاية امير المؤمنين والائمة من بعده ، هذا في الدنيا وفى الآخرة في نار جهنم مقمحون .

mehradalimirzaei;498302 نوشت:
سلام علیکم
میخواستم بدانم از چه منبعی میشود ریشه اصلی کلاماتی ک در قران هست را بررسی کرد؟؟؟ ایا سایت یا کتابی هست ک به اینموضوع پرداخته باشد؟؟؟ در واقع تفسیر کلمه ای. چون ترجمه های قران ک توسط اساتید مختلف صورت گرفته در جاهایی با هم فرق دارد و درکل میخواهم تا حد ممکن ریشه ای قران را بررسی کنم تا درک و فهم قران برایم روشنتر باشد.
ممنون


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

برای پیدا کردن ریشه کلمات قرآنی، می توان از کتابهای لغت از جمله المنجد استفاده کرد، اما منبع مناسب تر و کامل تر، نرم افزار جامع تفاسیر است که می توان با نوشتن هر کلمه به راحتی از ریشه آن مطلع شد و در بخش لغت نامه آن نیز همین امکان وجود دارد که علاوه بر ریشه کلمه معنی لغات را از فرهنگ نامه مختلف میتوان مشاهده کرد.

یاسین;498355 نوشت:


بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام

برای پیدا کردن ریشه کلمات قرآنی، می توان از کتابهای لغت از جمله المنجد استفاده کرد، اما منبع مناسب تر و کامل تر، نرم افزار جامع تفاسیر است که می توان با نوشتن هر کلمه به راحتی از ریشه آن مطلع شد و در بخش لغت نامه آن نیز همین امکان وجود دارد که علاوه بر ریشه کلمه معنی لغات را از فرهنگ نامه مختلف میتوان مشاهده کرد.

خیلی ممنونم از راهنماییتان

دل ارام;498308 نوشت:
سلام و عرض ادب
منظورتان این است در زبان عربی یک کلمه مثلا هم در نقش فاعلی ظاهر می شود و هم مفعولی
و هر دوی انها هم صحیح است ؟
در این صورت ایا معنای جمله فرق نمی کند ؟ و چگونه می توان به معنای واقعی جمله پی برد ؟ و یا به معنایی که نویسنده در نظر داشته ؟
و همچنین مثالی بزنید از یک کتاب عربی و نه قران که یک کلمه در دو نقش ظاهر شده باشد ؟


بسم الله الرحمن الرحیم

«فيهِ آياتٌ بَيِّناتٌ مَقامُ إِبْراهيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبيلاً»[1]

(في) حرف جرّ و (الهاء) ضمير در محلّ جرّ متعلّق بمحذوف خبر مقدّم (آيات) مبتدأ مؤخّر (بينات) نعت برای آيات مرفوع مانند آیات (مقام) بدل اشتمال من آيات مرفوع مانند آن، جایز است که بگوییم مقام مبتدای موخر است و خبرش می باشد، یعنی منها مقام.[2]

در عبارت «السلام علیک ایها النبی(ص)» کلمه «النبی(ص)» می تواند عطف بیان یا بدل از «ایها» باشد.


[/HR][1] - سوره ال عمران،آیه97.

[2] - صافى محمود بن عبد الرحيم ، الجدول في إعراب القرآن، ج‏4، ص: 253

خیر البریه;498352 نوشت:
با سلام

اين مشكل دقیقا نیاز همیشگی قرآن به عترت را بیش از پیش آشکار میکند . قرآن مجید به معنی عام و کتاب الله به معنی خاص بعلت وجود متشابهات ومنسوخات وقرائات مختلف همواره محتاج به مبین هست :

سلام و عرض ادب

اگر هم بپذیریم قران همیشه نیاز به مبین دارد
در زمان حال که ما به مبین واقعی و معصوم دسترسی نداریم تکلیف چیست ؟
البته نگویید امام زمان هست چون ما فعلا به ایشان دسترسی نداریم
و همچنین نگویید علما هستند
چون خود علما هم تفاسیر مختلف ارائه می دهند و در خیلی جاها به معنای واقعی ایه نرسیده اند و فقط احتمالات مطرح کرده اند
که نمونه های ان بسیار است

و در زمان خود معصومین ایشان هم تمام قران را روشن نکرده اند

خیر البریه;498352 نوشت:
سه مورد در این آیه ذکر شده :

49- قوله تعالى: { لِتُنْذِرَ قَوْمًا مَا أُنْذِرَ آَبَاؤُهُمْ فَهُمْ غَافِلُونَ (6) } [سورة يس: 6].

مجمل الأقوال الواردة في الآية:
1- أن لفظة (ما) في الآية نافية؛ وعليه يكون المعنى: لم ينذر آباؤهم.
2- أن تكون موصولة أو موصوفة؛ وعليه يكون المعنى: لتنذر قوماً الذي أنذره آباؤهم، أو لتنذرهم عذاباً أنذره آباؤهم.
3- أن تكون مصدرية؛ وعليه يكون المعنى: إنذار آبائهم.

اما با توجه به تفاسیر وروایات :

وأخرج عبد بن حميد وابن جرير وابن المنذر عن قتادة رضي الله عنه في قوله { يس والقرآن الحكيم إنك لمن المرسلين } قال : اقسم كما تسمعون أنه { لمن المرسلين على صراط مستقيم } أي على الإِسلام { تنزيل العزيز الرحيم } قال : هو القرآن { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } قال : قريش لم يأت العرب رسول قبل محمد صلى الله عليه وسلم ، لم يأتهم ولا آباءهم رسول قبله .
وأخرج ابن جرير عن عكرمة { لتنذر قوماً ما أنذر آباءهم } قال بعضهم { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } ما أنذر الناس من قبلهم ، وقال بعضهم { لتنذر قوماً ما أنذر آباؤهم } أي هذه الأمة لم يأتهم نذير حتى جاءهم محمد صلى الله عليه وسلم .درالمنثور

واز منظر شیعه :

في اصول الكافى محمد بن يحيى عن سلمة بن الخطاب عن الحسن بن
عبدالرحمان عن على بن أبى حمزة عن أبى بصير عن أبى عبدالله عليه السلام قال : سألته عن
قوله : لتنذر قوما ما انذر آبائهم فهم غافلون قال : لتندر القوم الذين أنت
فيهم كما انذر آباأهم فهم غافلون عن الله وعن رسوله وعن وعيده لقد حق القول على
اكثرهم
ممن لا يقرون بولاية امير المؤمنين والائمة من بعده فهم لا يؤمنون بامامة
أمير المؤمنين والاوصياء من بعده ، فلما لم يقروا كانت عقوبتهم ما ذكر الله انا جعلنا
في اعناقهم اغلالا فهى إلى الاذقان فهم مقمحون في نار جهنم ثم قال : وجعلنا من
بين أيديهم سدا ومن خلفهم سدا فأغشيناهم فهم لا يبصرون عقوبة منه لهم حين أنكروا

ولاية امير المؤمنين والائمة من بعده ، هذا في الدنيا وفى الآخرة في نار جهنم مقمحون .

کاش اینها را فارسی می نوشتید :Ghamgin:

اما یک سوال از شما که مسلط به زبان عرب هستید

ایا در متون و کتابهای عربی هم نقش کلمه به طور دقیق مشخص نیست ؟
مثلا در کتابهای شعرای عرب

ممنون می شوم پاسخ بفرمایید

[="Navy"]

یاسین;498394 نوشت:
در عبارت «السلام علیک ایها النبی(ص)» کلمه «النبی(ص)» می تواند عطف بیان یا بدل از «ایها» باشد.

اينجا کلمه «النّبيّ» نعت براي «أيّ» است، نه بدل و نه عطف بيان.

امّا اينکه بدل نميتونه باشه چون در مورد بدل، «مبدلٌ منه» هميشه در حيّز سقوط است، يعني در بدل ميتونيم مبدلٌ‌منه رو برداريم،

ولي در اينجا نميشه مبدلٌ‌منه را که «أيّ» است برداريم، چون اون وقت ميشه: «يا النّبيّ»، در حالي که حرف نداي «يا» بر اسمي که «ال» داشته باشه وارد نميشه بجز لفظ جلاله.

و امّا اينکه عطف بيان نيست، چون فقط در صورتي عطف بيان خواهد بود که جامد باشه، ولي «النّبيّ» جامد نيست بلکه مشتق و صفت مشبهه است،

فتعيّن کونه نعتاً لأيّ. (راجع: مبادئ العربيّة، ج4، ص278)[/]

[="Navy"]

خیر البریه;498352 نوشت:
واز منظر شیعه :
في اصول الكافى محمد بن يحيى عن سلمة بن الخطاب عن الحسن بن
عبدالرحمان عن على بن أبى حمزة عن أبى بصير عن أبى عبدالله عليه السلام...

سندش ضعيفه. آيه رو نميشه با اين روايت ضعيف السّند تفسير کنيم.[/]

دل ارام;498470 نوشت:
سلام و عرض ادب

اگر هم بپذیریم قران همیشه نیاز به مبین دارد
در زمان حال که ما به مبین واقعی و معصوم دسترسی نداریم تکلیف چیست ؟
البته نگویید امام زمان هست چون ما فعلا به ایشان دسترسی نداریم
و همچنین نگویید علما هستند
چون خود علما هم تفاسیر مختلف ارائه می دهند و در خیلی جاها به معنای واقعی ایه نرسیده اند و فقط احتمالات مطرح کرده اند
که نمونه های ان بسیار است

و در زمان خود معصومین ایشان هم تمام قران را روشن نکرده اند

کاش اینها را فارسی می نوشتید :Ghamgin:

اما یک سوال از شما که مسلط به زبان عرب هستید

ایا در متون و کتابهای عربی هم نقش کلمه به طور دقیق مشخص نیست ؟
مثلا در کتابهای شعرای عرب

ممنون می شوم پاسخ بفرمایید

با سلام

تکلیف در زمان غیبت همان است که ائمه علیهم السلام بیان فرمودند یعنی عبادت سّری خدای متعال ، تازمانیکه مفسر حقیقی یعنی ثقل ثانی در کنار قرآن نباشد استفاده کامل از قرآن میسر نمیشود واختلافات رفع نمیگردد.

اما در مورد نقش کلمات تا جائیکه من میدانم قبل از نزول قران این مسائل نسبی بود یعنی صرف و نحو عربی مشخص نبود اما با نزول قران این موضوع تا حدی منسجم و منظم گردید مخصوصا بدست امیر مومنین علی (ع) و از این نمونه مشکلات در صرف ونحو حتی در بعضی آیات قران نیز وجود دارد که البته ناشی از قرائت مختلف واحیانا اشتباه اصحاب میباشد اما قران علی (ع) از این خطا ها مبراست .

[/]

Hadi99g;498479 نوشت:
سندش ضعيفه. آيه رو نميشه با اين روايت ضعيف السّند تفسير کنيم.

با سلام

درسته اما این امر نسبی است ضعف سند همیشه دلیل ضعف حدیث نیست مخصوصا که موید به شواهد حتی از طریق مخالف است .

ضمن اینکه خود آیات حدیث هستند وقرائتشان مختلف .

دل ارام;498470 نوشت:
ایا در متون و کتابهای عربی هم نقش کلمه به طور دقیق مشخص نیست ؟
مثلا در کتابهای شعرای عرب

اين موضوع به زبان عرب و اشعار عرب، اختصاص نداره. در زبان فارسي هم ممکنه باهاش مواجه بشيم، ولي آب از آب تکون نخوره!

منتها چون مسلمين به قرآن مجيد اهتمام ويژه‌اي دارند، به همين خاطر اين اختلافات به چشم مياد.

مثلا در اين شعر معروف که هميشه سر زبان‌ها است: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند * کفر نعمت از کفت بيرون کند»

شما اينجا مصراع دوّم رو چطور ميخونيد؟ برخي اينجور ميخونند: «کفرِ نعمت، ...» و برخي اينطور: «کفرْ، نعمت از کفت...»

يا اون مصراع معروف «تربيت، نا اهل را چون گردکان بر گنبد است» در خصوص واژه «گردکان» اختلاف است، برخي ميگن که همون گردو هست،

ولي برخي ميگن صحيحش اينه: «گرد کآن» يعني گردي که آن گرد، بر بالاي گنبد است.

و الي آخر از اين دست مثال‌ها که در زبان فارسي هست.

خیر البریه;498507 نوشت:
ضمن اینکه خود آیات حدیث هستند وقرائتشان مختلف .

سلام

ایات حدیث خدا هستند و خداوند حفظ انها را تضمین کرده و متواتر هم هستند

ولی احادیث دیگر سخن خدا نیست و هیچ کس حفظ انها را ضمانت نکرده و متواتر هم نیستند

Hadi99g;498510 نوشت:
مثلا در اين شعر معروف که هميشه سر زبان‌ها است: «شکر نعمت، نعمتت افزون کند * کفر نعمت از کفت بيرون کند»

سلام

این موردی که شما فرمودین در بین مردم عادی رواجش هیچ اشکالی نداره
و مردم عادی ممکنه این اشتباهات رو مرتکب بشوند
ولی یک متخصص زبان فارسی دیگر مرتکب این اشتباه نمی شود و نظرش یکیست

ولی در مورد قران حتی مفسرین و قران شناسان که متخصص زبان عرب هستند
باهم اختلاف نظر دارند

نمونه اش همین تعیین نقش توسط شما و جناب یاسین
که هر کدام چیزی گفتید در پستهای بالا

[="Navy"]

دل ارام;498669 نوشت:
یک متخصص زبان فارسی دیگر مرتکب این اشتباه نمی شود و نظرش یکیست

نه آخه اون اختلاف در اون مثال‌ها اصلاً اشتباه نيست که، حتّي اسمش رو اختلاف هم نميشه گذاشت!

ببينيد موضوع خيلي ساده است؛ ساختار بعضي جمله‌ها طوري است که تاب تحمّل چندين معني رو داره!

مثلاً من ميگم : «شيري را ديدم». حالا اين «شير» ممکنه شير آب باشه يا شير جنگل يا شير گاو يا .... .

مرحوم علاّمه طباطبايي در تفسير آيه 102 سوره بقره تعداد معانيي که اين آيه ميتونه تحمّل کنه به 1260000 احتمال رسانده!

البته مرحوم سيّدمصطفي خميني هم در تفسير حروف مقطّعه «الم» يعني اوّلين آيه سوره بقره تعداد 11484205770240 احتمال براي إعراب اين حروف بيان کرده است![/]

دل ارام;498663 نوشت:
سلام

ایات حدیث خدا هستند و خداوند حفظ انها را تضمین کرده و متواتر هم هستند

ولی احادیث دیگر سخن خدا نیست و هیچ کس حفظ انها را ضمانت نکرده و متواتر هم نیستند

با سلام

مرز قرآن و کتاب الله کجاست ؟ مرز آیه وحدیث چطور مشخص میشود ؟

اگر متواتر بوده وخدای متعال حفظش کرده پس چرا امروز هنوز نتوانسته اند بگویند که رسول الله (ص) مالک یوم الدین میخوانده یا ملک یوم الدین ؟! کدامیک را خداوند حفظ کرده ؟

جواب در :

http://iranclubs.org/forums/showthread.php?t=122527

خیر البریه;498787 نوشت:
مرز قرآن و کتاب الله کجاست ؟ مرز آیه وحدیث چطور مشخص میشود ؟

سلام خدمت شما

منظورتون رو از قران و کتاب الله و فرق بین ان دو نفهمیدم

ولی اگر منظورتون فرق بین قران و حدیث پیامبر است

به احتمال زیاد باید زیاد فرق داشته باشد
حدیث الله یا همان قران وقتی بر پیامبر نازل می شده همراه با نشانه هایی بوده مثلا حضرت به خلسه می رفته یا بی حال می شده و یا عرق می کرده
یا کلا ایشان برای حدیث الله منتظر می شده

انچه ایشان در این حالت بیان می کرده طبیعتا بعنوان وحی حدیث خدا یا قران نامیده می شده و مردم به حفظ ان مبادرت می ورزیده اند
و ایشان هم به علی ع یا بقیه اموزش می داده اند

ولی حدیث پیامبر چنین مقدماتی نیاز نداشته و حتما ایشان هم به مردم تذکر می داده اند کدام قران است و کدام سخن خود ایشان
تا دروغی رو به خدا نسبت ندهند

خیر البریه;498787 نوشت:
اگر متواتر بوده وخدای متعال حفظش کرده پس چرا امروز هنوز نتوانسته اند بگویند که رسول الله (ص) مالک یوم الدین میخوانده یا ملک یوم الدین ؟! کدامیک را خداوند حفظ کرده ؟

اولا اینکه خود خدا فرموده قران را حفظ می کند
من از شما یک سوال دارم ایا این ایه را قبول دارید یا ان را اضافه شده بر قران می دانید ؟

این نکته بسیار مهمی است

اگر قبول دارید این ایه از خداست و سپس قبول دارید خدا حفظ نکرده

دو حالت دارد

یا خدا دروغ گفته یا توانایی حفظ را نداشته

کدام حالت به نظر شما قابل قبول است ؟
خدا دروغ گفته ؟
یا اینکه توانایی حفظ نداشته ؟

اگر بگویید خدا دروغ گفته که خدای دروغگو بدرد نمی خورد و خود قران و محمد ص همه چیز زیر سوال می رود

اگر بگویید توانایی حفظ نداشته باز هم خدای ناتوان خدای قابل قبولی نیست

یک حالت پیش می اید و ان اینکه این ایه خودش بر قران اضافه شده باشد

من از شما که محقق و حدیث شناس هستید سوالی دارم ایا حدیثی هست که اشاره به اضافه شدن این ایه کرده باشد ؟

اگر یک چنین حدیث با سند درستی باشد تا نباشد مساله خیلی فرق می کند

و اما فرض کنیم این ایه اضافه نشده و واقعا خود خدا ان را گفته

اگر خدا دروغگو نیست و توانای مطلق هست پس نباید شکی در حفظ کردن ان داشته باشیم

و اینکه بگویید قران اصلی و حفظ شده نزد علی ع و ائمه است
این قران حفظ شده چه بدرد بشریت می خورد وقتی کسی به ان دسترسی ندارد ؟
ایا علی ع و ائمه چنین جفای بزرگی به امت می کنند که قران اصلی را نزد خود پنهان کنند و
اشکارش نکنند ؟

اگر می خواست این قران پنهان بماند چرا خدا نازلش کرد ؟

از حکمت خدا و عدالت خدا و حکمت ائمه و وظیفه انان بدور است که قران اصلی را پنهان کنند و به کسی نشان ندهند

یعنی ائمه و امام علی نسل مسلمانها را محروم از قران حقیقی کرده اند و ان را پنهان کرده اند ؟

اگر کسی چنین کاری کرده باشد جفای بزرگی در قبال امت و حقیقت کرده است

موفق باشید

دل ارام;498860 نوشت:
سلام خدمت شما

منظورتون رو از قران و کتاب الله و فرق بین ان دو نفهمیدم

معنی قرآن چیست ؟

نقل قول:
ولی اگر منظورتون فرق بین قران و حدیث پیامبر است

به احتمال زیاد باید زیاد فرق داشته باشد
حدیث الله یا همان قران وقتی بر پیامبر نازل می شده همراه با نشانه هایی بوده مثلا حضرت به خلسه می رفته یا بی حال می شده و یا عرق می کرده
یا کلا ایشان برای حدیث الله منتظر می شده

انچه ایشان در این حالت بیان می کرده طبیعتا بعنوان وحی حدیث خدا یا قران نامیده می شده و مردم به حفظ ان مبادرت می ورزیده اند
و ایشان هم به علی ع یا بقیه اموزش می داده اند

ولی حدیث پیامبر چنین مقدماتی نیاز نداشته و حتما ایشان هم به مردم تذکر می داده اند کدام قران است و کدام سخن خود ایشان
تا دروغی رو به خدا نسبت ندهند

بنص آیه : وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ، مرزی بین قران و حدیث نیست .

اگر کتب احادیث را ببینید احادیث صحیحی میدیدید که رسول الله فرمودند سنت هم مانند قرآن به من عطا شده است وفقط قران باطل است :

ألا إنى أوتيت الكتاب ومثله معه ألا يوشك رجل شبعان على أريكته يقول عليكم بهذا القرآن فما وجدتم فيه من حلال فأحلوه وما وجدتم فيه من حرام فحرموه ألا لا يحل لكم لحم الحمار الأهلى ولا كل ذى ناب من السباع ولا لقطة معاهد إلا أن يستغنى عنها صاحبها ومن نزل بقوم فعليهم أن يقروه فإن لم يَقْرُوه فله أن يُعْقِبَهم بمثل قراه (أحمد ، وأبو داود ، والطبرانى عن المقدام بن معديكرب) صحیح

دقت کنید که رسول الله چقدر زیبا آینده نگری میکنند و میفرمایند که آگاه باشید که قطعا کتاب ومثل کتاب به من عطا شده وهشدار میدهند : نزديك است مرد شكم سيرى به تخت خود تكيه كرده مى گويد: بر شما لازم است, كه به اين قرآن عمل نمايد, آنچه را در آن حلال يافتيد تنها آن را حلال بگوييد وآنچه را حرام يافتيد تنها آن را حرام بگوييد...... گوشت خر اهلی و صاحبان دندان درنده و...

[=&quot]ازحدیث اریکه که گویای آنست که سنت رسول الله مثل قران موجب سعادت بشر یت و حرام رسول الله مثل حرام الله متعال است وجالب آنست که رسول خدا در این حدیث بصراحت فقط قران را باطل دانسته ومثال جالبی در مورد حرمت گوشت الاغ ووحوشی [=&quot]كه دندان ناب (درنده) دارد [=&quot]، زده اند که در قران نیست .

[=&quot]مخصوصا فرمودند :وإني قد والله حرمت وأمرت : یعنی بخداقسم که من حرام کردم وامرکردم .

نقل قول:

اولا اینکه خود خدا فرموده قران را حفظ می کند
من از شما یک سوال دارم ایا این ایه را قبول دارید یا ان را اضافه شده بر قران می دانید ؟

این نکته بسیار مهمی است

اگر قبول دارید این ایه از خداست و سپس قبول دارید خدا حفظ نکرده

دو حالت دارد

یا خدا دروغ گفته یا توانایی حفظ را نداشته

کدام حالت به نظر شما قابل قبول است ؟
خدا دروغ گفته ؟
یا اینکه توانایی حفظ نداشته ؟

اگر بگویید خدا دروغ گفته که خدای دروغگو بدرد نمی خورد و خود قران و محمد ص همه چیز زیر سوال می رود

اگر بگویید توانایی حفظ نداشته باز هم خدای ناتوان خدای قابل قبولی نیست

یک حالت پیش می اید و ان اینکه این ایه خودش بر قران اضافه شده باشد

من از شما که محقق و حدیث شناس هستید سوالی دارم ایا حدیثی هست که اشاره به اضافه شدن این ایه کرده باشد ؟

اگر یک چنین حدیث با سند درستی باشد تا نباشد مساله خیلی فرق می کند

و اما فرض کنیم این ایه اضافه نشده و واقعا خود خدا ان را گفته

اگر خدا دروغگو نیست و توانای مطلق هست پس نباید شکی در حفظ کردن ان داشته باشیم

و اینکه بگویید قران اصلی و حفظ شده نزد علی ع و ائمه است
این قران حفظ شده چه بدرد بشریت می خورد وقتی کسی به ان دسترسی ندارد ؟
ایا علی ع و ائمه چنین جفای بزرگی به امت می کنند که قران اصلی را نزد خود پنهان کنند و
اشکارش نکنند ؟

اگر می خواست این قران پنهان بماند چرا خدا نازلش کرد ؟

از حکمت خدا و عدالت خدا و حکمت ائمه و وظیفه انان بدور است که قران اصلی را پنهان کنند و به کسی نشان ندهند

یعنی ائمه و امام علی نسل مسلمانها را محروم از قران حقیقی کرده اند و ان را پنهان کرده اند ؟

اگر کسی چنین کاری کرده باشد جفای بزرگی در قبال امت و حقیقت کرده است

موفق باشید

آنچه که آشکار است ونیازی به اثبات ندارد اختلاف در قرآن و قرائات وتفسیر واحکام آن تا حد تکفیر است که بدست اصحاب در زمان خود رسول خاتم (ص) شروع شد ، اما خدای متعال کدامیک را حفظ و کجا محفوظ است ؟ بنص آیه 49 عنکبوت در سینه علم داده شدگان محفوظ است .

فلسفه پنهان بودن آن قرآن را هم باید از خدای سبحان پرسید که چرا چنین فتن وامتحاناتی دارد اما از اخبار برمیآید که خداوند دوست داشته که مدتی پنهانی عبادت شود .

اللَّهُمَّ الْعَنِ الَّذِینَ کَذَّبُوا رَسُولَکَ وَ هَدَمُوا کَعْبَتَکَ وَ حَرَّفُوا کِتَابَکَ وَ سَفَکُوا دِمَاءَ أَهْلِ بَیْتِ نَبِیِّکَ وَ أَفْسَدُوا عِبَادَکَ وَ اسْتَذَلُّوهُمْ اللَّهُمَّ ضَاعِفْ لَهُمُ اللَّعْنَةَ فِیمَا جَرَتْ بِهِ سُنَّتُکَ فِی بَرِّکَ وَ بَحْرِکَ اللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ فِی سَمَائِکَ وَ أَرْضِک؛ بار خدایا لعنت کن کسانى را که پیغمبرت را تکذیب کرده، و کعبه­ ی تو را منهدم و خراب نمودند. کتابت را تحریف کردند و خون­ هاى اهل بیت پیغمبرت را ریختند. بنده‏ گانت را فاسد کرده و خوار نمودند. خداوند لعنت ایشان را مضاعف و دو چندان نما در آن­چه سنّت تو بر آن جارى شده در خشکى و دریا. خداوندا ایشان را در آسمان و زمینت لعنت نما.کامل الزیاره

بسم الله الرحمن الرحيم

خداوند هدف از نزول قرآن چه چيزي بيان ميكند؟

قرآن مي فرمايد:«هُدىً‏ لِلنَّاسِ وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقان‏»[1](قرآن، براى راهنمايى مردم، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن(ماه؛ماه رمضان)نازل شده است).
در عين حال خداوند وعده داده است كه قرآن را حفظ خواهد كرد:« إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ ‏»[2](ما قرآن را نازل كرديم؛ و ما بطور قطع نگهدار آنيم‏).

اگر اين دو نكته را كنار هم قرار دهيم كه اولا هدف اصلي نزول قرآن هدايت است، ثانيا خداوند فرموده كه قرآن را حفظ خواهد نمود، بايد ديد آيا هدف از نزول قرآن محقق شده است يا خير؟
به تعبير ديگر آيا اختلاف قرائات مانع هدايت گري قرآن مي شود؟

به نظر مي رسد با توجه به اينكه اولا موارد اختلاف قرائات محدود است و ثانيا اين اختلافات به هدايت گري قرآن خللي وارد نمي كند، مي توان گفت خداوند قرآن را حفظ كرده است،‌زيرا هدف از نزول آن كه هدايت انسانها بود محقق مي شود.

مساله ديگر در مورد خود اختلاف قرائات است. در مواردي كه كلمه اي از قرآن در يك قرائت با قرائت ديگر متفاوت است،‌چاره چيست؟

همانطور كه وقتي بين علماء و دانشمندان هر رشته اي در مورد موضوعي اختلافي روي ميدهد، به نظر برترين دانشمند و نظريه اي كه مورد پذيرش اكثريت است مراجعه مي كنند،‌در مورد اختلاف قرائت ها نيز اين چنين است.

در ميان قرائات مشهور سبعه، آن قرائت كه از بقيه قرائات مشهور تر و در ميان مسلمانان رايج تر بود قرائت حفص از عاصم است. بنابراين اگر موارد اختلافي به اين قرائت كه مورد قبول عموم مسلمانان و تاييد ائمه معصومين(عليهم السلام) بود مراجعه كنيم،‌بحث اختلاف قرائات نيز مشكل ساز نمي شود.

اين قرائت نه تنها در ميان شيعيان مورد قبول و تاييد بود بلكه در ميان بسياري از علماي اهل سنت نيز پذيرفته شده بود. به عنوان مثال احمد بن حنبل، صرفا قرائت عاصم را پذيرفته بود.[3]


[/HR][1] - سوره بقره،آيه185.

[2] - سوره حجر،آيه9.

[3] - اكرم خدايى اصفهانى‏،اهميت قرائت عاصم به روايت حفص، ص: 52.


بسم الله الرحمن الرحيم

ضابطه مورد قبول‏ قرائت ها

اما آن‏چه ما آن را ضابطه قبولى قرائت مى‏ دانيم، عبارت است از: موافقت با قرائت جمهور مسلمين جدا از قرائت قرّاء. زيرا قرآن در دو مسير طى طريق نموده، نخست طريقه مردمى كه مسلمانان سينه به سينه از پدران و اجداد خود، از شخص شخيص پيامبر صلّى اللّه عليه و آله تلقى نموده و اخذ كرده‏اند و براى هميشه دست به دست داده تا به امروز براى ما رسانده‏ اند.

اين قرائت مردمى، موافق با ثبت (نوشته) تمامى مصحف ‏هاى موجود درتمامى قرون است و نمايان‏گر آن، قرائت حفص است، زيرا حفص همان قرائت جمهور را قرائت كرده و على عليه السّلام نيز همان را قرائت كرده كه توده عظيم مردمى از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله شنيده‏ اند. اين مسير، مسير تواتر است و قرآن به‏ گونه تواتر به ما رسيده است.

از ائمه اهل بيت عليهم السّلام سخنانى درباره قرآن كريم وارد شده كه‏ نشان دهنده ميزان عنايت و اهتمام آنان به حفظ و حراست نصّ قرآن و جلوگيرى از تحريف و تأويل آن است. گزيده‏ اى از اين سخنان در زير نقل مى‏ شود:

1. محمد بن وراق مى‏ گويد: مجلدى را كه حاوى قرآن بود، به جعفر بن محمد الصادق عليه السّلام نشان دادم كه علايم و نشانه ‏گذارى آن با طلا و يكى از سوره‏ هاى آخرين آن نيز با طلا نوشته شده بود. كاستى در آن ياد ننمود جز آن كه فرمود: «دوست ندارم كه قرآن با رنگى جز رنگ سياه نوشته شود، همان‏گونه كه در اوّلين بار نوشته شده است».

اين سخن، نشانه دقت و علاقه شديد امام نسبت به حفظ و سلامت قرآن است تا آن‏جا كه در رنگ خط نيز ترجيح داده شده كه به همان نحوى كه اول بار نوشته شده، محفوظ و باقى بماند، تا بدين‏ وسيله قرآن با چيزى غير از قرآن؛ مانند زوائد و تحسينات اخير، اشتباه نشود.

2. امام محمد بن على الباقر عليهم السّلام فرموده: «قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است و اين اختلافات از راويان بر آن وارد مى‏ شود». اين سخن، بدين معنا است كه قرائت نازل شده از جانب خدا يكى است و قرآن به نصّ واحد نازل گشته است و اختلاف در روايت اين نصّ بر حسب اجتهاد قاريان است.[1]


[/HR][1] - علوم قرآنى(معرفت)، ص: 220


[=arial black]با سلام

با سلام

سوالی در مورد همین قرائت حفص از عاصم که قران موجود را میخوانده در همین قرآن فعلی کلماتی مانند رجس و رجز و طلع وطلح و... وجود دارند که قرائتشان متفاوت و اصل کلمه اشتباه است !

یا مثلا کلمه نشر :

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا {الكهف/16}

أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ {الأنبياء/21}

وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ {الشورى/28}

وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ {الزخرف/11}

إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ {الدخان/35}

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً {المدثر/52}
وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا {المرسلات/3}
ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ {عبس/22}
وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ {التكوير/10}
وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا {الفرقان/3}
فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ {فاطر/9}
فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ {الطور/3}

با کلمه نشز که در اثر یک نقطه که در مصاحف اولیه نبوده واضافه شده در اصل نشر بوده نه نشز :

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ {البقرة/259}

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ {المجادلة/11}

حكاه الباقلانى عن بعض العلماء، أن وجوه القراءات ترجع إلى سبعة أشياء؛ منها ما "تتغيَّر"1 حركته ولا تتغيَّر صورته ولا معناه، مثل: {وَيَضِيقُ صَدْرِي} [الشعراء: 13] ، "ويضيق". ومنها ما لا تتغيَّر صورته ويختلف معناه، مثل: {فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ -باعد2- بَيْنَ أَسْفَارِنَا} [سبأ: 19] . وقد يكون الاختلاف فى الصورة والمعنى بالحرف، مثل: {نُنْشِزُهَا} وننشرها. أو بالكلمة مع بقاء المعنى، مثل: {كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ} [القارعة: 5] , أو: "كالصوف المنفوش". أو باختلاف الكلمة واختلاف "المعنى"3، مثل: {وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ} [الواقعة: 29] ، "وطلع منضود". أو بالتقدم والتأخر: مثل {وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ} [ق: 19] أو: "سكرة الحق بالموت". أو بالزيادة، مثل: {تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَة} -أنثى. [ص: 23] ، "وأما الغلام فكان كافرًا وكان أبواه مؤمنين" [الكهف: 80] ، "فإن الله بعد اكراههن لهن غفور رحيم" [النور: 33] .

{وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ} {وَهَلْ يُجَازَى إِلَّا الكفور}

و {يقص الحق} و {يقضي الحق}

تجري تحتها الأنهار، تجري من تحتها الأنهار.
وجاءت سكرة الموت بالحق، وسكرة الحق بالموت.
لنبوئنهم، لنثوينهم.

{نُنْشِزُهَا} ابن عامر، وعاصم، وحمزة، والكسائي، وخلف. وافقهم الأعمش.
{نُنْشِرُهَا} الباقون.

وبدأ اللبس والإشكال في قراءة المصاحف، حتى ليشق على الكثير منهم أن يميزوا بين حروف القرآن وقراءاته في مثل قوله تعالى: ننشرها ونُنْشِزُها وقوله: فَتَبَيَّنُوا فتثبتوا فاهتم عبد الملك بن مروان بذلك وأمر الحجاج أن يعنى بهذا الأمر الجليل، فاختار الحجاج له رجلين من خيرة المسلمين نصر بن عاصم الليثي، ويحيى بن يعمر العدواني، تلميذي أبي الأسود الدؤلي، وكانا من الورع والصلاح؛

الكتاب: المدخل لدراسة القرآن الكريم
المؤلف: محمد بن محمد بن سويلم أبو شُهبة (المتوفى: 1403هـ)

بزبان دیگر مبنای اول اشتباه است که قراء سبعه را ملاک اصالت و تواتر قران قرار میدهید بمعنی دیگر این قرائات و قرآن از قرن 4 به بعد اختراع شدند وقبل از آن هیچ تواتری و هیچ قرائتی ملاک نبوده و حروف و معانی مختلفی از آیات و روایات توسط اصحاب و امهات مومنین نوشته وخوانده میشده به اسم قرآن و این مهم در معنی و مفهوم کلمه قران مستتر است .

خیر البریه;499090 نوشت:
معنی قرآن چیست ؟

با سلام

در تاپیکی معنای قران مورد بررسی قرار گرفته بود و چندین معنی ارائه شده بود که همه بر حسب احتمال بود
و معنای دقیق و صد درصد برای ان داده نشده بود

خیر البریه;499090 نوشت:
بنص آیه : وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی ، مرزی بین قران و حدیث نیست .

اگر کتب احادیث را ببینید احادیث صحیحی میدیدید که رسول الله فرمودند سنت هم مانند قرآن به من عطا شده است وفقط قران باطل است :

ألا إنى أوتيت الكتاب ومثله معه ألا يوشك رجل شبعان على أريكته يقول عليكم بهذا القرآن فما وجدتم فيه من حلال فأحلوه وما وجدتم فيه من حرام فحرموه ألا لا يحل لكم لحم الحمار الأهلى ولا كل ذى ناب من السباع ولا لقطة معاهد إلا أن يستغنى عنها صاحبها ومن نزل بقوم فعليهم أن يقروه فإن لم يَقْرُوه فله أن يُعْقِبَهم بمثل قراه (أحمد ، وأبو داود ، والطبرانى عن المقدام بن معديكرب) صحیح

دقت کنید که رسول الله چقدر زیبا آینده نگری میکنند و میفرمایند که آگاه باشید که قطعا کتاب ومثل کتاب به من عطا شده وهشدار میدهند : نزديك است مرد شكم سيرى به تخت خود تكيه كرده مى گويد: بر شما لازم است, كه به اين قرآن عمل نمايد, آنچه را در آن حلال يافتيد تنها آن را حلال بگوييد وآنچه را حرام يافتيد تنها آن را حرام بگوييد...... گوشت خر اهلی و صاحبان دندان درنده و...

ازحدیث اریکه که گویای آنست که سنت رسول الله مثل قران موجب سعادت بشر یت و حرام رسول الله مثل حرام الله متعال است وجالب آنست که رسول خدا در این حدیث بصراحت فقط قران را باطل دانسته ومثال جالبی در مورد حرمت گوشت الاغ ووحوشی كه دندان ناب (درنده) دارد ، زده اند که در قران نیست .

مخصوصا فرمودند :وإني قد والله حرمت وأمرت : یعنی بخداقسم که من حرام کردم وامرکردم .

شما معتقید که قران تحریف شده بر استناد به روایات

ایا احتمال نمی دهید همین روایات هم که سندیت و تواتر ان از قران بسیار کمتر است
صحیح نباشد و همینها هم تحریفی باشد ؟

بالاخره یک احتمال قوی می باشد

خیر البریه;499090 نوشت:
آنچه که آشکار است ونیازی به اثبات ندارد اختلاف در قرآن و قرائات وتفسیر واحکام آن تا حد تکفیر است که بدست اصحاب در زمان خود رسول خاتم (ص) شروع شد

سلام مجدد

از نظر حقیر اختلاتف در قرائات بر می گردد به زبان عربی و تحول و تکمیل و گویشهای مختلف ان
و در اصل مطلب نمی تواند مشکلی ایجاد کند

مثلا در همین فارسی در قدیم می نوشتند طهران و الان می نویسند تهران
ولی هردو یک معنی را می رساند
از این کلمات زیاد پیدا می شود

و زبان عربی هم ممکن است و به احتمال زیاد این تغییر و تحولات را داشته است

درباره ایه

درباره ایه فوق

"بلکه این قرآن آیات روشن الهی است در لوح سینه آنان که (از خدا نور) علم و دانش یافتند، و آیات ما را جز مردم ستمکار انکار نکنند."

این ایه اشاره ای به حفظ قران در سینه دانش یافتگان نمی کند

بلکه اشاره به این دارد در سینه دانش یافتگان این ایات روشن و واضح و بدون هرشبهه ای است

موفق باشید

خیر البریه;502085 نوشت:
با سلام

سوالی در مورد همین قرائت حفص از عاصم که قران موجود را میخوانده در همین قرآن فعلی کلماتی مانند رجس و رجز و طلع وطلح و... وجود دارند که قرائتشان متفاوت و اصل کلمه اشتباه است !

یا مثلا کلمه نشر :

وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنشُرْ لَكُمْ رَبُّكُم مِّن رَّحمته ويُهَيِّئْ لَكُم مِّنْ أَمْرِكُم مِّرْفَقًا {الكهف/16}

أَمِ اتَّخَذُوا آلِهَةً مِّنَ الْأَرْضِ هُمْ يُنشِرُونَ {الأنبياء/21}

وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ {الشورى/28}

وَالَّذِي نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ {الزخرف/11}

إِنْ هِيَ إِلَّا مَوْتَتُنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُنشَرِينَ {الدخان/35}

بَلْ يُرِيدُ كُلُّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ أَن يُؤْتَى صُحُفًا مُّنَشَّرَةً {المدثر/52}
وَالنَّاشِرَاتِ نَشْرًا {المرسلات/3}
ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ {عبس/22}
وَإِذَا الصُّحُفُ نُشِرَتْ {التكوير/10}
وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا {الفرقان/3}
فَأَحْيَيْنَا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا كَذَلِكَ النُّشُورُ {فاطر/9}
فِي رَقٍّ مَّنشُورٍ {الطور/3}

با کلمه نشز که در اثر یک نقطه که در مصاحف اولیه نبوده واضافه شده در اصل نشر بوده نه نشز :

أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلَى قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ يُحْيِي هََذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ كَيْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَكْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ {البقرة/259}

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قِيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِيلَ انشُزُوا فَانشُزُوا يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ {المجادلة/11}

حكاه الباقلانى عن بعض العلماء، أن وجوه القراءات ترجع إلى سبعة أشياء؛ منها ما "تتغيَّر"1 حركته ولا تتغيَّر صورته ولا معناه، مثل: {وَيَضِيقُ صَدْرِي} [الشعراء: 13] ، "ويضيق". ومنها ما لا تتغيَّر صورته ويختلف معناه، مثل: {فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ -باعد2- بَيْنَ أَسْفَارِنَا} [سبأ: 19] . وقد يكون الاختلاف فى الصورة والمعنى بالحرف، مثل: {نُنْشِزُهَا} وننشرها. أو بالكلمة مع بقاء المعنى، مثل: {كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ} [القارعة: 5] , أو: "كالصوف المنفوش". أو باختلاف الكلمة واختلاف "المعنى"3، مثل: {وَطَلْحٍ مَنْضُودٍ} [الواقعة: 29] ، "وطلع منضود". أو بالتقدم والتأخر: مثل {وَجَاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ} [ق: 19] أو: "سكرة الحق بالموت". أو بالزيادة، مثل: {تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَة} -أنثى. [ص: 23] ، "وأما الغلام فكان كافرًا وكان أبواه مؤمنين" [الكهف: 80] ، "فإن الله بعد اكراههن لهن غفور رحيم" [النور: 33] .

{وَهَلْ نُجَازِي إِلَّا الْكَفُورَ} {وَهَلْ يُجَازَى إِلَّا الكفور}

و {يقص الحق} و {يقضي الحق}

تجري تحتها الأنهار، تجري من تحتها الأنهار.
وجاءت سكرة الموت بالحق، وسكرة الحق بالموت.
لنبوئنهم، لنثوينهم.

{نُنْشِزُهَا} ابن عامر، وعاصم، وحمزة، والكسائي، وخلف. وافقهم الأعمش.
{نُنْشِرُهَا} الباقون.

وبدأ اللبس والإشكال في قراءة المصاحف، حتى ليشق على الكثير منهم أن يميزوا بين حروف القرآن وقراءاته في مثل قوله تعالى: ننشرها ونُنْشِزُها وقوله: فَتَبَيَّنُوا فتثبتوا فاهتم عبد الملك بن مروان بذلك وأمر الحجاج أن يعنى بهذا الأمر الجليل، فاختار الحجاج له رجلين من خيرة المسلمين نصر بن عاصم الليثي، ويحيى بن يعمر العدواني، تلميذي أبي الأسود الدؤلي، وكانا من الورع والصلاح؛

الكتاب: المدخل لدراسة القرآن الكريم
المؤلف: محمد بن محمد بن سويلم أبو شُهبة (المتوفى: 1403هـ)

یک سوال از استاد یاسین

این اشتباهات ممکن است در اثر چی ایجاد شده باشد ؟

خیر البریه;502085 نوشت:
بزبان دیگر مبنای اول اشتباه است که قراء سبعه را ملاک اصالت و تواتر قران قرار میدهید بمعنی دیگر این قرائات و قرآن از قرن 4 به بعد اختراع شدند وقبل از آن هیچ تواتری و هیچ قرائتی ملاک نبوده و حروف و معانی مختلفی از آیات و روایات توسط اصحاب و امهات مومنین نوشته وخوانده میشده به اسم قرآن و این مهم در معنی و مفهوم کلمه قران مستتر است .

اگر نظر شما درست باشد تحقیق و تفحص در ایت قران با تکیه در لغات به کار رفته شاید کاری عبث و بیهوده باشد

و نباید زیاد در کلمات بکار رفته دقت کنیم بلکه باید به مفهوم کلی ان توجه نماییم

دل ارام;502245 نوشت:
ایا احتمال نمی دهید همین روایات هم که سندیت و تواتر ان از قران بسیار کمتر است
صحیح نباشد و همینها هم تحریفی باشد ؟

با سلام

روایات تحریف تواتری بیش از قرائات دارند ! حتی بقول بعضی از بزرگان اخبار تحریف از اخبار امامت کمتر نیستند .

نقل قول:
از نظر حقیر اختلاتف در قرائات بر می گردد به زبان عربی و تحول و تکمیل و گویشهای مختلف ان
و در اصل مطلب نمی تواند مشکلی ایجاد کند

درست است که مقداری از این دست است اما همه اش از این نوع نیست .

نقل قول:
این ایه اشاره ای به حفظ قران در سینه دانش یافتگان نمی کند

با مقایسه آیات راسخین در علم وعلم به تاویل سوره آل عمران و آیه ومن عنده علم الکتاب و آیه لا یمسه الا المطهرون با این آیه واحادیث وارده مشخص میشود که قران بدون شریکش ناتمام است وتا قیامت بنص حدیث متواتر ثقلین و منطقا و عملا در هر زمانی باید مترجم ومفسری برای قران موجود باشد تا ناسخ را از منسوخ و متشابه را از محکم جدا و تبیین کند .

نقل قول:

اگر نظر شما درست باشد تحقیق و تفحص در ایت قران با تکیه در لغات به کار رفته شاید کاری عبث و بیهوده باشد

و نباید زیاد در کلمات بکار رفته دقت کنیم بلکه باید به مفهوم کلی ان توجه نماییم

قبلا هم گفتم که اتفاقا یکی از راههای اثبات تواتر کلی قران همین اختلاف قرائات است که ما را به هدف خدای متعال از آیه میرساند مثلا با توجه به قرائات مختلف از آیه 67 مائده و تواتر حدیث غدیر ، موضوع انزال و هدف خدای متعال از ارسال این آیه ، یعنی ابلاغ امامت مولا علی (ع) ثابت میگردد .

تاپیک جمع بندی

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام واحترام

زبان عربی ویژگی های خاصی دارد. اگرچه بین زبان فارسی و زبان عربی شباهت های زیادی وجود دارد اما تفاوت های بین این دو زبان نیز کم نیست.
یکی از ویژگی های زبان عربی این است که برای یک شی یا یک حیوان، به لحاظ های مختلف اسامی متفاوتی وضع شده است مثل برای شتر چندین کلمه و لغت وجود دارد: 1- ابل 2- جمل 3- ناقه 4- بعیر 5- هیم 6- عشار. این مواردی از معانی شتر است که در قرآن به کار رفته است. با جستجوی بیشتر در زبان عربی می توان به موارد بیشتری از کلماتی که برای شتر وضع شده است دست یافت.

همانطور که برای یک معنی در زبان عربی کلمات متعددی به کار می رود، یک کلمه نیز گاهی به معانی مختلفی به کار می رود. یکی از موارد مشهور کلمه «عین» است که در معانی متعددی به کار رفت؛ از جمله در معنی چشمه، چشم، جاسوس و... .[1]
کلماتی مانند«ما» و « من» را می توان از جمله مواردی محسوب کرد که معانی مختلف دارد. «ما» هم به معنی اسمی به کار می رود و هم به معنی حرفی.[2]

همین مساله، تعدد معانی برای یک کلمه، موجب برداشت های متفاوت از یک جمله یا یک آیه می شود. برای تشخیص معنی صحیح از میان چند معنا گاهی از قرائن موجود در کلام استفاده می شود. شبیه کلمه« شیر» در فارسی. وقتی گفته می شود« من صبح شیر خوردم» کسی گمان نمی کند که شیر درنده حیوانی را خورده باشد. اما همیشه تشخیص یک معنی از میان معانی متعدد به این آسانی نیست.

مطمئن تر راه برای فهمیدن معنی واقعی یک از میان معانی متعدد مراجعه به روایات معتبری است که در این زمینه وجود دارد. اهل بیت(علیهم السلام) به عنوان مفسران حقیقی قرآن از معانی دقیق و واقعی کلمات در جایگاه های مختلف آگاه بودند و برای جویندگان حقیقت بیان کردند.



[/HR][1]- راغب اصفهانی،ترجمه مفردات راغب، ج‏2، ص: 678.

[2] - مغنی الادیب، جمعی از اساتید مدارس حوزه علمیه قم،ص228-229.


موضوع قفل شده است