جمع بندی ازلی و ابدی بودن مخلوقات خداوند

تب‌های اولیه

26 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ازلی و ابدی بودن مخلوقات خداوند

با قبول فرض ازلی و ابدی بودن مخلوقات خدا انسان به عنوان یک مخلوق در قبل از تولدش در چه مرحله ای یا... بوده است؟

با نام الله

کارشناس بحث: استاد صادق

محمد132;491426 نوشت:
با قبول فرض ازلی و ابدی بودن مخلوقات خدا انسان به عنوان یک مخلوق در قبل از تولدش در چه مرحله ای یا... بوده است؟


باسلام و تقدیر از سوال بسیا ر خوب شما و تبریک سال نو امید است در این سال که بهار طبیعت با خزان عمر بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها همزمان شده بشترین خیر وبرکات الهی نصیب شما گرامی باشد .
در خصوص مطلبی مطرح شده باید توجه داشت که غیر از وجود حق تعالی ﴿ واجب الوجود ﴾ همه موجودات حادث اند وهیچ موجود ممکن الوجود ازلی نیست . ولی بعد از خلقت ابدی خواهد بود یعنی بعد از این که خداوند به آنها وجود عنایت نمود دیگر معدوم نمی شوند تنها در پی مرگ از یک نشئه به نشئه دیگر منتقیل می شوند .
انسان که در واقع گل سر سبد خلقت است نیز ازلی نیست ولی ابدی است . در خصوص این که قبل از بدنیا امدن در چه شرایط بوده ؟
باید گفت بر اساس آموزه های دینی روح انسان قبل از خلقت در عالم دنیا در نشئه دیگر خلق شده اند چون روح انسان موجود مجرد وفرا مادی است واز عالم مجردات به عالم طبعت هبوط نموده است ﴿1﴾
گفتنی است که شناخت فرایند وجودی انسان از آغاز تا انجام جزئ معارف ارزشمندی است که در حدیثی از امیر مومنان ع نقل شده که فرمود ؛ رحم الله امرأ علم من این وفی این والی این ؟ ﴿2﴾خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده در کجا آمده وبه سوی کجا می رود ؟
به گفته ی حکیم صدر المتالهین این فراز اول این حدیث ناظر به وجود انسان قبل از دنیا وفراز دوم ناظر به وجود او در دنیا و فراز سوم ناظر وجود او در عالم اخرت است . ودر همین رابطه مولوی می گوید ؛
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم :Gol:که چرا غافل از احوال دل خویش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود :Gol:به کجا می روم اخر ننمایی وطنم
لازم به ذکر است غیر از داده های دینی بر اساس گفته برخی حکمای بزرگ نظیر افلاطون و صدرالمتالهین نیز انسان قبل از آمدن در عالم دنیا در نشئه بالاتر به عنوان وجود روحانی ومجرد وجود داشته است ﴿3﴾ در مجموع این نکته ی قطعی است که روح انسان پیش از آمدن بدنیا در عالم فراتر از جهان طبیعت خلق شده است از این رو گفته شده ؛
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک :Gol:چند روزی قفسی ساخته است از بد نم

پاورقی ؛
1ـ ر،ک عالمه طبا طبایی . انسان از آغاز تا انجام . نشر بوستان کتاب . قم 1378 ش ص21
2. اسفار نشر کتاب فروشی مصطفوی . قم . 1378 ق ج8 ص 355
3. ر،ک ؛ اسفار ج8 ص330

صادق;492681 نوشت:

باسلام و تقدیر از سوال بسیا ر خوب شما و تبریک سال نو امید است در این سال که بهار طبیعت با خزان عمر بی بی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها همزمان شده بشترین خیر وبرکات الهی نصیب شما گرامی باشد .
در خصوص مطلبی مطرح شده باید توجه داشت که غیر از وجود حق تعالی ﴿ واجب الوجود ﴾ همه موجودات حادث اند وهیچ موجود ممکن الوجود ازلی نیست . ولی بعد از خلقت ابدی خواهد بود یعنی بعد از این که خداوند به آنها وجود عنایت نمود دیگر معدوم نمی شوند تنها در پی مرگ از یک نشئه به نشئه دیگر منتقیل می شوند .
انسان که در واقع گل سر سبد خلقت است نیز ازلی نیست ولی ابدی است . در خصوص این که قبل از بدنیا امدن در چه شرایط بوده ؟
باید گفت بر اساس آموزه های دینی روح انسان قبل از خلقت در عالم دنیا در نشئه دیگر خلق شده اند چون روح انسان موجود مجرد وفرا مادی است واز عالم مجردات به عالم طبعت هبوط نموده است ﴿1﴾
گفتنی است که شناخت فرایند وجودی انسان از آغاز تا انجام جزئ معارف ارزشمندی است که در حدیثی از امیر مومنان ع نقل شده که فرمود ؛ رحم الله امرأ علم من این وفی این والی این ؟ ﴿2﴾خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده در کجا آمده وبه سوی کجا می رود ؟
به گفته ی حکیم صدر المتالهین این فراز اول این حدیث ناظر به وجود انسان قبل از دنیا وفراز دوم ناظر به وجود او در دنیا و فراز سوم ناظر وجود او در عالم اخرت است . ودر همین رابطه مولوی می گوید ؛
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم :Gol:که چرا غافل از احوال دل خویش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود :Gol:به کجا می روم اخر ننمایی وطنم
لازم به ذکر است غیر از داده های دینی بر اساس گفته برخی حکمای بزرگ نظیر افلاطون و صدرالمتالهین نیز انسان قبل از آمدن در عالم دنیا در نشئه بالاتر به عنوان وجود روحانی ومجرد وجود داشته است ﴿3﴾ در مجموع این نکته ی قطعی است که روح انسان پیش از آمدن بدنیا در عالم فراتر از جهان طبیعت خلق شده است از این رو گفته شده ؛
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک :Gol:چند روزی قفسی ساخته است از بد نم

پاورقی ؛
1ـ ر،ک عالمه طبا طبایی . انسان از آغاز تا انجام . نشر بوستان کتاب . قم 1378 ش ص21
2. اسفار نشر کتاب فروشی مصطفوی . قم . 1378 ق ج8 ص 355
3. ر،ک ؛ اسفار ج8 ص330

خداوند از مرحله ی خاصی (برای درک عقل ناقص ما مثلاً زمان خاصی؛ نگفتم چون مفهوم خداوند در زمان نمی گنجه) شروع به خلقت کرده است؟

ممنون از لطفتون استاد .چه دلیلی بر حادث بودن انسان وجود داره؟ طبق فرموده شما اینکه انسان قبل از ورود به طبیعت هم یک شان وجودی دیگری داشته دو احتمال دارد یکی اینکه قدیم بوده و دیگری اینکه حادث بوده .با این حال دلیل بر حدوث مخلوقات چیه؟

فکر کنم در مورد اهلبیتمان کلمه های اول و اخر و... رو هم داشته باشیم که قدمت مخلوقات رو میتونه اثبات کنه.
با تشکر قبلی

یک سوال هم همیشه در ذهنم هست: انسان موجود ابدی هست.

این یک مفهومه؟ یا به اراده ی خداست و می تونه ابدی نباشه؟ منظورم نابودی روح انسان با وجود خداوند در تناقض هست؟ روح انسان هایی در تاریخ هستن که ابدی نباشن؟


سوال بی جواب;492851 نوشت:
یک سوال هم همیشه در ذهنم هست: انسان موجود ابدی هست.

این یک مفهومه؟ یا به اراده ی خداست و می تونه ابدی نباشه؟ منظورم نابودی روح انسان با وجود خداوند در تناقض هست؟ روح انسان هایی در تاریخ هستن که ابدی نباشن؟

فکر کنم این سوال رو باید در قسمت اراده خدا پیگیری کنیم که اراده خدا چه کیفیتی داره اصلا .اما در هر صورت انسان ابدی هست اگه فرض کنیم که انسان ممکن است ابدی نباشد ناقض کلام خداست یعنی اگر این فرض رو قبول کنیم که انسان ابدی نسیت یا ممکن است ابدی نباشه باید عدم صداقت خداوند رو بپذیریم که این هم لازمه اش ضعف خداست درحالیکه در خدا ضعف راه ندارد.

محمد132;492870 نوشت:

فکر کنم این سوال رو باید در قسمت اراده خدا پیگیری کنیم که اراده خدا چه کیفیتی داره اصلا .اما در هر صورت انسان ابدی هست اگه فرض کنیم که انسان ممکن است ابدی نباشد ناقض کلام خداست یعنی اگر این فرض رو قبول کنیم که انسان ابدی نسیت یا ممکن است ابدی نباشه باید عدم صداقت خداوند رو بپذیریم که این هم لازمه اش ضعف خداست درحالیکه در خدا ضعف راه ندارد.

فهمیدم با موضوع تون یک کم تداخل داره ... ولی گفتم چون بحث در مورد ابدی بودن هم هست مطرح کنم به عنوان بحث موازی ... البته اگر صلاح ندونین جای دیگه مطرح می کنم (چون هدفم تو این سایت اصلاً جدل نیست و می خوام جواب سوال بگیرم )

باز اگر صلاح می دونین اشاره کنین ادامه نمی دم ...

================================================

ولی منظور سوال رو یکم کژ فهمیدین ...

سوالم اینه که این ابدی بودن یه مفهومه غیر قابل نقض هست؟ مثل صداقت؟ صداقت یک مفهوم هست، ولی موجود بودن ما به دلیل نور بخشی خداوند ... (درحالی که ما هم قطعاً وجود داریم! ولی صداقت با خواست خدا از بین رفتنی نیست (مفهومه) ما از بین رفتنی هستیم)

راستش سوال منم هست تازه متوجه شدم منظورتون چیه.
سوال خودم هم بی جواب مونده :اینکه چرا ازلی نیستیم .استاد جواب دادند که انسان ازلی نیست اما دلیلی نیوردند.شاید هم من متوجه نشدم

البته دلیل قرآنی و... هست مثل خلق انسان و...
منظورم دلیل عقلی هستش.

محمد132;492883 نوشت:
راستش سوال منم هست تازه متوجه شدم منظورتون چیه.
سوال خودم هم بی جواب مونده :اینکه چرا ازلی نیستیم .استاد جواب دادند که انسان ازلی نیست اما دلیلی نیوردند.شاید هم من متوجه نشدم

هر چند جواب من حجت نیست ولی یه چیزی خوندم می گم (احتمال زیاد خودتون هم خوندید این رو ...

می گن: فرض کنین یک سلسله ازلی هست (مثلاً انسان) حالا بیا 10 سال از این سلسله کم کن (مثلاً عمر واقعی انسان که اگر ازلی باشه یه سلسله ی بینهایت هست) حالا این حالت پیش میاد

1- سلسله ای که 10 واحد از آن کم شده مساوی سلسله ی اولی است

2- سلسله ای که 10 واحد از آن کم شده کوچکتر از سلسله ی اولی است

3- سلسله ای که 10 واحد از آن کم شده بزرگتر از سلسله ی اولی است

هر سه تا متناقض (به ادعای ارائه کننده ی برهان، من به شخصه قبول ندارم) پس سلسه ی ازلی رد هست!

فقط یه سوالی که پیش میاد دقیقاً کپی این برای ابدی هم هست! ولی ابدی متنقاض نیست!

این تسلسل علل و تسلسل معالیل خیلی بحث مهمی هست! متأسفانه همه ی فلاسفه و بزرگان این رو بدیهی فرض کردن که تسلسل معالیل مشکل نداره! ولی تسلسل علل مشکل داره!

سوال بی جواب;492686 نوشت:
خداوند از مرحله ی خاصی (برای درک عقل ناقص ما مثلاً زمان خاصی؛ نگفتم چون مفهوم خداوند در زمان نمی گنجه) شروع به خلقت کرده است؟

باسلام مجدد .
فعل خداوند زمان مند نیست ونمی توان گفت از چه زمانی شروع به خلقت نموده . زیرا زمان هم جزمخلوقات خدا است ودر عالم دنیا و طبیعت مطرح است فرا تر از آن یعنی در عالم مجردات وفرشتگان زمان وجود ندارد چون آنها فوق زمان است . توجه داشته باشید که مخلوقات منحصر به عالم دنیا نیست عالم فرشتگان قبل از عالم دنیا آفریده شده البته این قبلیت زمانی نیست بلکه آن را در اصطلاح فلسفه قبلیت ذاتی می گویند .

صادق;492927 نوشت:
باسلام مجدد .
فعل خداوند زمان مند نیست ونمی توان گفت از چه زمانی شروع به خلقت نموده . زیرا زمان هم جزمخلوقات خدا است ودر عالم دنیا و طبیعت مطرح است فرا تر از آن یعنی در عالم مجردات وفرشتگان زمان وجود ندارد چون آنها فوق زمان است . توجه داشته باشید که مخلوقات منحصر به عالم دنیا نیست عالم فرشتگان قبل از عالم دنیا آفریده شده البته این قبلیت زمانی نیست بلکه آن را در اصطلاح فلسفه قبلیت ذاتی می گویند .

ضمن عرض سلام ... نوشتم که از مرحله ی خاصی منظور مثلاً اول a خلق شده؟ (a که مخلوق هست و در زمان می گنجد) اگر نه چگونه می توان استدلال کرد که چیزی اول خلق نشده ولی هیچ موجودی جز خدا ازلی نیست؟ یعنی موجودی که ازلی نیست باید زمانی خلق شده باشد؟ درست است؟

+ اضافه می کنم منظورم از مرحله همان موضوع فرشتگان است نه مثلاً ثانیه و دقیقه و ساعت و قرن ...

محمد132;492687 نوشت:
ممنون از لطفتون استاد .چه دلیلی بر حادث بودن انسان وجود داره؟ طبق فرموده شما اینکه انسان قبل از ورود به طبیعت هم یک شان وجودی دیگری داشته دو احتمال دارد یکی اینکه قدیم بوده و دیگری اینکه حادث بوده .با این حال دلیل بر حدوث مخلوقات چیه؟

فکر کنم در مورد اهلبیتمان کلمه های اول و اخر و... رو هم داشته باشیم که قدمت مخلوقات رو میتونه اثبات کنه.
با تشکر قبلی


با سلام مجدد وتقدیر از ذهن جستجو گر شما . از این که پرسش های تانرا در کمال ادب وبا لطافت مطرح می نماید دلیل بر مناعت طبع شما است انشاءالله موفق باشید .
نه تنها انسان بلکه همه عالم وآدم حادث اند دلیل معروف این مسله همان جمله معروف است که گفته شده :
‹‹ العالم متغییر وکل متغییر حادث فالعالم حادث ›› عالم همواره در حال تغییر وبی ثباتی ودیگر گونی است هر چیزی چنین باشد حادث است پس عالم حادث است .
گفتنی است در این باب جای سخن بسیار است ولی حرف اخر ونهای را در این باره صدرالمتألهين گفته است او
يكي از ثمرات حركت جوهري كه بر نزاع ديرينه ميان انديشمندان جهان اسلام در باب حدوث و قدم عالم، خاتمه داد، إثبات حدوث زماني عالم جسماني به شيوه جديد و روشي كاملاً إبتكاري است. بر اساس حركت جوهري تمام موجودات عالم طبيعت ذاتاً متحوّل و دگرگون شونده اند; هر موجودي اعم از جوهر و عرض، در اين عالم، نهادي بيقرار و وجودي گذرا دارد; همه چيز جهان ماده، عين دگرگوني و نو شدن است و هرگز در عالم طبيعت، موجود باقي يافت نمي‌شود.
بنابراين، عالم حدوث مستمّر دارد و در هر «آن»، وجود آن مسبوق به عدم زماني خودش است; هر چيزي كه انگشت رويش گذاشته شود در حركت و تجدّد و سيلان است و در هر «آن» وجودش محفوف به دو عدم است عدم سابق و عدم لاحق; لذا حادث زماني است بدين معنا كه در زمان قبل نبوده و در زمان بعد پيدا شده است. هيچ چيزي در عالم ماده يافت نمي‌شود كه قديم زماني باشد; زيرا تمام موجودات عالم طبيعت در تجدّد و دثور و تبدّل بسر مي‌برند و در هيچ «آن»، همان موجودي نيستند كه در «آن» قبل بوده اند.
روشن است كه طبق اين ديدگاه نمي‌توان براي عالم نقطه آغاز زماني معيّن كرد و اصلاً نيازي به فرض نقطه آغاز نيست; زيرا عالم هر چه هست دائماً در حال حدوث است و سلسله حادثات هم به يك نقطه معيّن نمي‌رسد، هر چه كه به جلو برويم همين طور تا بي نهايت ادامه داشته است
[1].
صدرالمتألهين در باب حدوث زماني عالم مي‌نويسد:
«عالم با همه آنچه در آن است حادث زماني است زيرا هر چه در آن يافت شود وجودش مسبوق به عدم زماني است به اين معنا كه تك تك هويّات شخصيه، وجودشان مسبوق به عدمشان و عدمشان مسبوق به وجودشان به سبق زماني است و بطور كلّي هر يك از أجسام و جسمانيّات مادي اعم از «فلكي و عنصري» و «نفس و بدن»، هويّتشان نو شونده و وجود و شخصيّتشان بي قرار و نا آرام است»
[2].
«طبيعت ساري در هر جسمي - كه همان صورت جسم و قوام بخش ماده اش است - امري ذاتاً نا آرام و وجوداً تدريجي مي‌باشد بطوري كه وجودش در دو زمان، باقي نمي‌ماند تا چه رسد به اينكه بشخصه قديم هم باشد»
[3].
«از نظر ما جملگي طبايع مادّي و نفوس متعلّق به ابدان طبيعي در ذات و جوهرشان، متحرّك هستند، همانطوري كه بدان براهين إقامه شد و روشن گرديد كه تمام هويّتهاي جسمانيي كه در اين عالم وجود دارد - اعم از بسائط و مركّبات، و صور و موادّ، و طبايع فلكي و عنصري، و نفوس و طبايع - همگي مسبوق به عدم زمانيند»
[4].
«پس بايد صورت اجسام در ذات و طبيعتش كه به واسطه آن ذات اجسام كامل و نوعيّتشان متحصّل و ماده شان متقوّم مي‌شود، امري باشد كه هويّتش نو شونده و وجودش تدريجي و ذاتش حادث و نو پيداست; امري كه كائن و فساد پذير است و هماره در دگرگوني بسر مي‌برد مي‌گذرد و مي‌آيد و حاضر مي‌شود و به غيبت مي‌رود و اين نو شدن با توجه به وجود خارجي و تشخّص عيني است هر چند بحسب ماهيّت عقلي و مرتبه ماده هيولاني چنين نباشد»
[5].
پس با همه اين توضيحات روشن گرديد كه «عالم با تمام اجزائش اعم از افلاك و ستارگان و بسائط و مركباتش حادث و زوال پذير است و هر آنچه در آن است در هر «آن» موجودي ديگر و خلقي جديد مي‌باشد»
[6]. بنابراين «عالم جسماني بتمامه حادثومسبوق به عدم زماني است»

پی نوشتها:
1. - شرح مبسوط منظومه، ج4، ص121.

2. - المشاعر، المنهج الثالث، المشعر الثالث، ص97 و 98.

3. مفاتيح الغيب، المفتاح الثاني عشر، ص 395 و 396 و نيز رسالة في الحدوث، ص48.

4. الاسفار، ج7، الموقف العاشر، الفصل1، ص285.

5. همان، الفصل2، ص292

6. همان،من السفر الثالث، فصل(2) ص298.

سوال بی جواب;492851 نوشت:
یک سوال هم همیشه در ذهنم هست: انسان موجود ابدی هست.

این یک مفهومه؟ یا به اراده ی خداست و می تونه ابدی نباشه؟ منظورم نابودی روح انسان با وجود خداوند در تناقض هست؟ روح انسان هایی در تاریخ هستن که ابدی نباشن؟

باسلام .
روح انسان ابدی است یعنی به اذن خداوند تا ابد هست وهیچ گاه نابود نمی شود وابدی بودنش هم بالغیر است ونه بالذات یعنی در پرتوی فیض الهی موجود است وعدم در آن ره پیدا نمی تواند .

محمد132;492884 نوشت:
البته دلیل قرآنی و... هست مثل خلق انسان و...
منظورم دلیل عقلی هستش.

دلیل عقلی بر عدم ازلیت عالم وآدم اقامه شد دقت نماید وان این بود که غیر از ذات باری تعالی همه موجودات ممکن الوجود اند وجود ممکن الوجود مسبوق به عدم ذاتی هستند نمی تواند ازلی باشد .

سوال بی جواب;492930 نوشت:
ضمن عرض سلام ... نوشتم که از مرحله ی خاصی منظور مثلاً اول a خلق شده؟ (a که مخلوق هست و در زمان می گنجد) اگر نه چگونه می توان استدلال کرد که چیزی اول خلق نشده ولی هیچ موجودی جز خدا ازلی نیست؟ یعنی موجودی که ازلی نیست باید زمانی خلق شده باشد؟ درست است؟

+ اضافه می کنم منظورم از مرحله همان موضوع فرشتگان است نه مثلاً ثانیه و دقیقه و ساعت و قرن ...

باسلام مجدد .
هر موجودی که مسبوق به عدم باشد ازلی نیست همه عالم اعم از فرشتگان مسبوق به عدم است یعنی نبوده وهست شده از این رو ازلی نستند .

صادق;492936 نوشت:
باسلام مجدد .
هر موجودی که مسبوق به عدم باشد ازلی نیست همه عالم اعم از فرشتگان مسبوق به عدم است یعنی نبوده وهست شده از این رو ازلی نستند .

سلام.
با تشکر پاسخم رو در مورد این موضوع گرفتم اما سوالاتی در این مورد دارم که مربوط به این بحث نمی باشد انشالله اگر عمری بود به دنبال پاسخشان خواهم آمد ...

اجر زحماتتان با خداوند کریم ... :Gol:

[="Arial Black"][="Navy"]با سلام

صادق;492681 نوشت:
باید گفت بر اساس آموزه های دینی روح انسان قبل از خلقت در عالم دنیا در نشئه دیگر خلق شده اند

سوال برایم پیش آمده شاید مرتبط نباشد اگر صلاح دیدید، پاسخ دهید.

آیا این روح زندگی داشته ؟

یعنی عقل و اختیار داشته ؟(قبل از پیوستن به جسم و آفرینش مادی)[/]

vivaziba;492966 نوشت:
[=Arial Black]با سلام

سوال برایم پیش آمده شاید مرتبط نباشد اگر صلاح دیدید، پاسخ دهید.
آیا این روح زندگی داشته ؟
یعنی عقل و اختیار داشته ؟(قبل از پیوستن به جسم و آفرینش مادی)


باسلام مجددد.
بلی روح در عالم خودش متناسب همان عالم زندگی ومسولیت دارد گرچه جزییات آن فرایند کاملا برای ما مشخص نیست .روح نظیر فرشتگان بوده اند

[="Arial Black"][="Navy"]و آیا می توان گفت بخشی از خصوصیات و شایستگی انسان ها از آن سرچشمه می گیرد یعنی بخشی از خصوصیات ما با ما متولد می شود و وارد این دنیا می شوند یا خیر ؟[/]

صادق;492932 نوشت:
چه كه به جلو برويم همين طور تا بي نهايت ادامه داشته است[1].
صدرالمتألهين در باب حدوث زماني عالم مي‌نويسد:
«عالم با همه آنچه در آن است حادث زماني است زيرا هر چه در آن يافت شود وجودش مسبوق به عدم زماني است به اين معنا كه تك تك هويّات شخصيه، وجودشان مسبوق به عدمشان و عدمشان مسبوق به وجودشان به سبق زماني است و بطور كلّي هر يك از أجسام و جسمانيّات مادي اعم از «فلكي و عنصري» و «نفس و بدن»، هويّتشان نو شونده و وجود و شخصيّتشان بي قرار و نا آرام است»[2]

[=arial black]
از جمله دلایلی که برای عدم ازلی بودن (حدوث) مخلوقات شمرده شد زمانمند بودن انهاست حال اگر فرض کنیم که انسان زمانی بدون جسم بوده و زمان هم نداشته که این صحیح است(وجود قبل از دنیا)
به این نتیجه میرسیم که دلیلی بر حدوث او وجود ندارد یعنی ازلی است البته ازلی بالغیر.

سوال بی جواب;492851 نوشت:
یک سوال هم همیشه در ذهنم هست: انسان موجود ابدی هست.

این یک مفهومه؟ یا به اراده ی خداست و می تونه ابدی نباشه؟ منظورم نابودی روح انسان با وجود خداوند در تناقض هست؟ روح انسان هایی در تاریخ هستن که ابدی نباشن؟

شما برای بقا خلق شده‌اید و نه نابودی و فنا، این مضمون یک حدیث است

محمد132;492883 نوشت:
راستش سوال منم هست تازه متوجه شدم منظورتون چیه.
سوال خودم هم بی جواب مونده :اینکه چرا ازلی نیستیم .استاد جواب دادند که انسان ازلی نیست اما دلیلی نیوردند.شاید هم من متوجه نشدم

در مناظرات اهل بیت علیهم‌السلام هست که وقتی چیزی خلق نشده بود لازمان بوده است چون تغییر و تحولی وجود نداشت که با آن زمانی اندازه گیری شود، بنابراین زمان از شروع خلقت این جهان شروع شده است (البته باز در چهارچوب همین جهان مگرنه جهان‌های دیگری هم هست که تعداد آنها را جز خداوند نمی‌داند، در حدیث امام صادق علیه‌السلام) اما خداوند پیش از این زمان هم بوده است و اصولاً به قول خودتان برای قبل از آن خلقت نخستین زمانی مطرح نیست که لفظ پیش و پس برای آن به کار آید، پس بیشتر جنبه‌ی مرحله‌ای می‌توان به بحث داد نه جنبه‌ی ترتیب زمانی. خداوند هم که اصلاً در ظرف مفهوم زمان نمی‌گنجد. با این حال ممکن اشتباه فهمیده باشم، ان شاء الله کارشناس بحث اصلاح بنمایند اگر این پاسخ اشکال دارد.

http://www.askdin.com/thread37588.html
جمع بندی 1
سوال : ازلی و ابدی بودن مخلوقات خداوند

پاسخ :
باید توجه داشت که غیر از وجود حق تعالی ﴿ واجب الوجود ﴾ همه موجودات حادث اند وهیچ موجود ممکن الوجود ازلی نیست . ولی بعد از خلقت ابدی خواهد بود یعنی بعد از این که خداوند به آنها وجود عنایت نمود دیگر معدوم نمی شوند تنها در پی مرگ از یک نشئه به نشئه دیگر منتقیل می شوند .
انسان که در واقع گل سر سبد خلقت است نیز ازلی نیست ولی ابدی است . در خصوص این که قبل از بدنیا امدن در چه شرایط بوده ؟
باید گفت بر اساس آموزه های دینی روح انسان قبل از خلقت در عالم دنیا در نشئه دیگر خلق شده اند چون روح انسان موجود مجرد وفرا مادی است واز عالم مجردات به عالم طبعت هبوط نموده است ﴿1﴾
گفتنی است که شناخت فرایند وجودی انسان از آغاز تا انجام جزئ معارف ارزشمندی است که در حدیثی از امیر مومنان ع نقل شده که فرمود ؛ رحم الله امرأ علم من این وفی این والی این ؟ ﴿2﴾خدا رحمت کند کسی را که بداند از کجا آمده در کجا آمده وبه سوی کجا می رود ؟
به گفته ی حکیم صدر المتالهین این فراز اول این حدیث ناظر به وجود انسان قبل از دنیا وفراز دوم ناظر به وجود او در دنیا و فراز سوم ناظر وجود او در عالم اخرت است . ودر همین رابطه مولوی می گوید ؛
روزها فکر من این است وهمه شب سخنم :Gol:که چرا غافل از احوال دل خویش تنم
زکجا آمده ام آمدنم بهر چه بود :Gol:به کجا می روم اخر ننمایی وطنم
لازم به ذکر است غیر از داده های دینی بر اساس گفته برخی حکمای بزرگ نظیر افلاطون و صدرالمتالهین نیز انسان قبل از آمدن در عالم دنیا در نشئه بالاتر به عنوان وجود روحانی ومجرد وجود داشته است ﴿3﴾ در مجموع این نکته ی قطعی است که روح انسان پیش از آمدن بدنیا در عالم فراتر از جهان طبیعت خلق شده است از این رو گفته شده ؛
مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک :Gol:چند روزی قفسی ساخته است از بد نم

پاورقی ؛
1ـ ر،ک علامه طبا طبایی . انسان از آغاز تا انجام . نشر بوستان کتاب . قم 1378 ش ص21
2. صدرا . اسفار نشر کتاب فروشی مصطفوی . قم . 1378 ق ج8 ص 355
3. ر،ک ؛ اسفار ج8 ص330

http://www.askdin.com/thread37588.html
جمع بندی 2
سوال : ازلی و ابدی بودن مخلوقات خداوند

( ممنون از لطفتون استاد .چه دلیلی بر حادث بودن انسان وجود داره؟ طبق فرموده شما اینکه انسان قبل از ورود به طبیعت هم یک شان وجودی دیگری داشته دو احتمال دارد یکی اینکه قدیم بوده و دیگری اینکه حادث بوده .با این حال دلیل بر حدوث مخلوقات چیه؟)

پاسخ :
نه تنها انسان بلکه همه عالم وآدم حادث اند دلیل معروف این مسله همان جمله معروف است که گفته شده :
‹‹ العالم متغییر وکل متغییر حادث فالعالم حادث ›› عالم همواره در حال تغییر وبی ثباتی ودیگر گونی است هر چیزی چنین باشد حادث است پس عالم حادث است .
گفتنی است در این باب جای سخن بسیار است ولی حرف اخر ونهای را در این باره صدرالمتألهين گفته است او
يكي از ثمرات حركت جوهري كه بر نزاع ديرينه ميان انديشمندان جهان اسلام در باب حدوث و قدم عالم، خاتمه داد، إثبات حدوث زماني عالم جسماني به شيوه جديد و روشي كاملاً إبتكاري است. بر اساس حركت جوهري تمام موجودات عالم طبيعت ذاتاً متحوّل و دگرگون شونده اند; هر موجودي اعم از جوهر و عرض، در اين عالم، نهادي بيقرار و وجودي گذرا دارد; همه چيز جهان ماده، عين دگرگوني و نو شدن است و هرگز در عالم طبيعت، موجود باقي يافت نمي‌شود.
بنابراين، عالم حدوث مستمّر دارد و در هر «آن»، وجود آن مسبوق به عدم زماني خودش است; هر چيزي كه انگشت رويش گذاشته شود در حركت و تجدّد و سيلان است و در هر «آن» وجودش محفوف به دو عدم است عدم سابق و عدم لاحق; لذا حادث زماني است بدين معنا كه در زمان قبل نبوده و در زمان بعد پيدا شده است. هيچ چيزي در عالم ماده يافت نمي‌شود كه قديم زماني باشد; زيرا تمام موجودات عالم طبيعت در تجدّد و دثور و تبدّل بسر مي‌برند و در هيچ «آن»، همان موجودي نيستند كه در «آن» قبل بوده اند.
روشن است كه طبق اين ديدگاه نمي‌توان براي عالم نقطه آغاز زماني معيّن كرد و اصلاً نيازي به فرض نقطه آغاز نيست; زيرا عالم هر چه هست دائماً در حال حدوث است و سلسله حادثات هم به يك نقطه معيّن نمي‌رسد، هر چه كه به جلو برويم همين طور تا بي نهايت ادامه داشته است
[1].
صدرالمتألهين در باب حدوث زماني عالم مي‌نويسد:
«عالم با همه آنچه در آن است حادث زماني است زيرا هر چه در آن يافت شود وجودش مسبوق به عدم زماني است به اين معنا كه تك تك هويّات شخصيه، وجودشان مسبوق به عدمشان و عدمشان مسبوق به وجودشان به سبق زماني است و بطور كلّي هر يك از أجسام و جسمانيّات مادي اعم از «فلكي و عنصري» و «نفس و بدن»، هويّتشان نو شونده و وجود و شخصيّتشان بي قرار و نا آرام است»
[2].
«طبيعت ساري در هر جسمي - كه همان صورت جسم و قوام بخش ماده اش است - امري ذاتاً نا آرام و وجوداً تدريجي مي‌باشد بطوري كه وجودش در دو زمان، باقي نمي‌ماند تا چه رسد به اينكه بشخصه قديم هم باشد»
[3].
«از نظر ما جملگي طبايع مادّي و نفوس متعلّق به ابدان طبيعي در ذات و جوهرشان، متحرّك هستند، همانطوري كه بدان براهين إقامه شد و روشن گرديد كه تمام هويّتهاي جسمانيي كه در اين عالم وجود دارد - اعم از بسائط و مركّبات، و صور و موادّ، و طبايع فلكي و عنصري، و نفوس و طبايع - همگي مسبوق به عدم زمانيند»
[4].
«پس بايد صورت اجسام در ذات و طبيعتش كه به واسطه آن ذات اجسام كامل و نوعيّتشان متحصّل و ماده شان متقوّم مي‌شود، امري باشد كه هويّتش نو شونده و وجودش تدريجي و ذاتش حادث و نو پيداست; امري كه كائن و فساد پذير است و هماره در دگرگوني بسر مي‌برد مي‌گذرد و مي‌آيد و حاضر مي‌شود و به غيبت مي‌رود و اين نو شدن با توجه به وجود خارجي و تشخّص عيني است هر چند بحسب ماهيّت عقلي و مرتبه ماده هيولاني چنين نباشد»
[5].
پس با همه اين توضيحات روشن گرديد كه «عالم با تمام اجزائش اعم از افلاك و ستارگان و بسائط و مركباتش حادث و زوال پذير است و هر آنچه در آن است در هر «آن» موجودي ديگر و خلقي جديد مي‌باشد»
[6]. بنابراين «عالم جسماني بتمامه حادثومسبوق به عدم زماني است»

پی نوشتها:
1. - مطهری . شرح مبسوط منظومه، نشر صدرا . تهران 1378 ش ج4، ص121.
2. -صدرا . المشاعر، المنهج الثالث، المشعر الثالث،نشر مرکز حکمت صدرایی . تهران 1376 ش ص97 و 98.
3.صدرا . مفاتيح الغيب،نشر دار الکتبالاسلامیه تهران . 1364 ش المفتاح الثاني عشر، ص 395 و 396
4.صدرا . الاسفار،نشر دار العلمیه . قم . 1365 ش . ج7، الموقف العاشر، الفصل1، ص285.
5. همان، الفصل2، ص292
6. همان،من السفر الثالث، فصل(2) ص298.

موضوع قفل شده است