جمع بندی آیا میتوان گفت حیاء در زنان به نوعی یک صفت قهریه است یا خیر!؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا میتوان گفت حیاء در زنان به نوعی یک صفت قهریه است یا خیر!؟

[="Black"]بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت کارشناسان و دوستان گرامی.

شهوت زنان بیشتر از مردان است اما زنان مومن بخاطر داشتند حیاء خود را حفظ میکنند.

الف:

آیا میتوان گفت حیاء در زنان به نوعی یک صفت قهریه است یا خیر!؟

ب:

چرا این حیاء در مردان وجود ندارد!؟[/]

با نام الله

کارشناس بحث: استاد

امام عشق;490789 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم

عرض سلام و ادب خدمت کارشناسان و دوستان گرامی.

شهوت زنان بیشتر از مردان است اما زنان مومن بخاطر داشتند حیاء خود را حفظ میکنند.

الف:

آیا میتوان گفت حیاء در زنان به نوعی یک صفت قهریه است یا خیر!؟

ب:

چرا این حیاء در مردان وجود ندارد!؟

بسمه تعالی

برای پاسخ به سوال شما ابتدا می بایست تعریفی از حیا ارائه دهیم:
حيا چيست ؟
حيا ، نيرويى است مهار كننده و نظم دهنده كه رفتار و افكار انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف» ، تنظيم مى كند . براى روشن شدن اين تعريف بايد به اين نكته توجه كرد كه «مهار نمودن خود و تنظيم رفتارها ، افكار و هيجان ها» ، از اركان بنيادين موفّقيت بشر ، چه در بُعد شخصى و چه در بُعد اجتماعى است . مهار كردن و تنظيم ، از يك ديدگاه به دو بخش بيرونى و درونى تقسيم مى شود و بهترين و مؤثّرترين نوع آن ، مهار كردن و تنظيم درونى است . انسان به نيرويى درونى نياز دارد تا افكار ، احساسات و رفتار او را مهار كند و به آنها نظم دهد كه در ادبيات دين به عنوان «تقوا» شناخته مى شود و مجموعه اى از عوامل مهاركننده و نظم دهنده را در خود جاى داده كه يكى از مهم ترين و ارزشمندترين آنها «حيا»ست .
برترى اين عامل بر ديگر عوامل ، بدين جهت است كه حيا ، نه مبتنى بر ترس است ، نه مبتنى بر طمع ؛ بلكه مبتنى بر احترام به خود(Self - esteem) يا كرامت انسانى است كه بر اساس آن ، وقتى فرد خود را در حضور شخصى كريم بيابد ، از ارتكاب زشتى ها خوددارى و رفتار خود را تنظيم مى كند . به همين جهت باشد كه خداوند متعال ، پيش از آن كه مردم را به خوف (ترس) از خود فراخوانَد ، به حيا فراخوانده و فرموده است :
«أَلَمْ يَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى» .(علق ، آيه ۱۴)
آيا [انسان] نمى داند كه خداوند ، او را مى بيند ؟
عنصر محورى در حيا ، همين نظارت ديگران و خود را در محضر آنان دانستن است . بدين معنا كه حضور يك ناظر محترم ، حيا را در انسان بر مى انگيزد .(از همين جا روشن مى شود كه حيا مترادف عفّت نيست . عفّت ، ثمره نيروهاى مهاركننده و نظم دهنده اى است كه يكى از آنها حياست)
به همين جهت امام صادق عليه السلام مى فرمايد :
دانستم كه خداوند عز و جل بر من مطّلع است . پس شرم كردم .(بحار الأنوار ، ج ۷۸ ، ص ۲۲۸)
از ديدگاه روايات ، محور حيا و وجه تمايز آن از ديگر بازدارنده ها ، عنصر « نظارت » است ؛ يعنى آنچه حيا را بر مى انگيزد ، حضور و نظارت ناظر است . معمولاً رفتار ما در جمع ، با رفتار ما در خلوت ، تفاوت مى كند . تفاوت رفتار در خلوت و جَلوت ، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است .

درك نظارت
البته صرف وجود نظارت به عنوان واقعيتى خارجى ، براى برانگيختن حيا كافى نيست . حيا هنگامى برانگيخته مى شود كه نظارت موجود ، از طرف شخص «درك» شود . پس « درك نظارت موجود » ، مهم تر از وجود نظارت است . كسانى كه نظارت موجود را درك نمى كنند ، حيا نيز نمى كنند .
بر همين اساس ، مى توان نتيجه گرفت كه راه برانگيختن حيا در افراد ، «توجّه دادن» به نظارت است . به همين جهت ، معصومان عليهم السلام پيوسته مردم را به نظارت خداوند و فرشتگان توجه مى داده اند .


اما سؤالْ اين است كه آيا انسان ، چون انسان است ، شرم دارد و يا چون تابع فلان فرهنگ يا فلان دين است ، شرم دارد ؟ برخى با نفى اصالت ارزش هاى انسانى و فطرى بودن آنها و از جمله حيا ، بر اين باورند كه ارزش ها ، ساخته فرهنگ ها و اديان هستند و اصالت انسانى و فطرى ندارند .
پرسشى كه در برابر اين نظريه قرار دارد ، اين است كه : متفاوت بودن فرهنگ و تمدّن ، در چه چيزى تأثير مى گذارد و به اصطلاح ، قلمرو تأثيرگذارى آن ، اصل حياست يا موضوع حيا (آنچه از آن حيا مى كنيم) ؟ دو چيز را بايد از يكديگر جدا نمود : موجوديت حيا و موضوع حيا را . فرهنگ و تمدّن ، بر اصل و ريشه و ماهيت حيا تأثير نمى گذارد ؛ بلكه بر موضوع حيا تأثير گذاشته ، و آن را دچار تغيير مى كند . به همين جهت ، ممكن است كارى در فرهنگى شرم آور باشد و همان كار ، در فرهنگ ديگر ، مايه مباهات . در اين فرض ، موجوديت روانى حيا تغيير نكرده و اين گونه نيست كه در فرهنگ دوم ، ريشه حيا معدوم شود ؛ بلكه آن چيزى كه در فرهنگ اوّل ، موضوع حيا بود ، در فرهنگ دوم ، از فهرست موضوعات حيا خارج شده است و در عين حال ، امكان دارد و بلكه اين گونه است كه در فرهنگ دوم ، امور ديگرى موضوع حيا قرار مى گيرند.
پس حیا در زن و مرد به صورت فطری و خدا دادی وجود دارد و البته تربیت و اجتماع در میزان حیا تأثیر گذار است.
با این مطالبی که بیان شد پاسخ سوال مشخص شد،اما در مورد اینکه چرا این حیا در مردان وجود ندارد؟باید عرض کنم که این سوال صحیح نیست،زیرا حیا در مورد شهوات در مردان نیز وجود دارد البته شاید با میزان کمتر،اما در زن و مرد تفاوتهای فیزیولوژی باعث شده است نوع بروز این حیا متفاوت باشد.

موضوع قفل شده است