جمع بندی تقلید از کسی که فلسفه احکام را نمی داند درست است ؟

تب‌های اولیه

14 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
تقلید از کسی که فلسفه احکام را نمی داند درست است ؟

[=&amp]سلام بر دوستان[/]
[=&amp]گفته شده که در اصول دین تقلید راه ندارد ولی در فروع انسان باید یا خود آگاه باشد و یا به فرد آگاه مراجعه کند . سئوال اینجاست که اگر فرد آگاه به فروع دین در جامعه نباشد چه باید کرد ؟[/]
[=&amp]شرح بیشتر با یک مثال : نماز صبح دو رکعت است و نماز مغرب سه رکعت . اگر مراجع فعلی ندانند که چرا نماز صبح دو رکعت است و چرا نماز مغرب سه رکعت . تکلیف در اینجا چیست ؟ تکلیف آیه ( لا تقف ما لیس لک به علم ؛ یعنی به آنچه که بدان آگاهی نداری پیروی نکن ) چه میشود ؟ [/]
[=&amp]با تشکر[/]

با نام الله


کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام
سوال شما دو بخش دارد که برای پاسخگویی باید به هر دو توجه شود.
بخش اول مربوط به تفسیر ایه شریفه 36 سوره اسراء
بخش دوم مربوط به تقلید در فروع دین و رابطه آن با این ایه شریفه.

اما تفسیر ایه
«وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»
اين آيه از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم ما را برحذر می دارد هم شامل پیروی در اعتقادات میشود و هم شامل پیروی در مسائل شرعی جزئی و صحبت کردن:
به عبارت دیگر معنای آیه به این صورت است: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چيزى را كه نمى دانى مگو، و كارى را كه علم بدان ندارى مكن، زيرا همه اينها پيروى از غير علم است، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم.
این حکم بر اساس یک مسئله فطری است که انسان در مسیر زندگی اش، تنها به دنبال رسیدن به واقع و متن خارج است و به دنبال این است که به صورت قاطعانه بگوید اعتقاد و عملش مطابق با واقع است و این تنها با پیروی از علم محقق میشود و گمان وشک ووهم چنین خاصیتى ندارد، به مظنون ومشکوک وموهوم نمى توان گفت که عین واقع است.[1]
بنابراین اگر این علم که در آیه شریفه از ما خواسته شده است فقط از آن تبعیت کنیم، در مقابل جهل است و هر نوع جهلی مصداق مقابل آن است، پس ظن و شک و وهم نیز از دایره آن خارج میشود و به ادراکی گفته میشود که شخص از یک چیز یا پدیده می یابد و آن ادراک برایش حجت است.
اما باید توجه کرد که این علم، گاه به صورت مستقیم یک قضیه را شامل میشود و گاه به صورت غیر مستقیم.
به عبارت دیگر، گاه انسان به مفاد یک قضیه علم و یقین دارد و گاه خود قضیه را نمیتوان یقین داشت ولی پشتوانه آن یک قضیه یقینی است که به پشتوانه آن انسان، به مفاد قضیه روبنایی نیز علم می یابد.
مثلا فرض کنید سربازان یک پادگان، موظفند دستورات فرمانده را اطاعت کنند. اگر این فرمانده به سربازان گفته باشد، دستورات من، گاه خودم آنها را به شما میگویم و گاه به واسطه فلان افسر به شما میرسد، در این صورت، چه از زبان خود فرمانده دستوری را بشنوند و چه به وسیله ان افسر دستوری اورده شود، سربازان به آن علم می یابند و تمام این موارد برایشان حجت است و عمل بر اساس هر دو صحیح و عملی مطابق با علم است.
بنابراین، مفاد ایه بر این اساس این میشود که از انچه حجت قطعی برای آن نداشتی تبیعیت نکن. چه حجت مستقیم برخود آن و چه حجت قطعی بر پشتوانه آن.

[=microsoft sans serif]


[/HR][=microsoft sans serif][1] . تفسیر المیزان، ج13، ص136

[=microsoft sans serif]

[=microsoft sans serif]
اما بخش دوم سوال شما:
مسئله تقلید در فروع دین و رابطه آن با ایه شریفه
در بخش دوم سوال شما بیان شده است که در تقلید ما از کسی تقلید میکنیم که خودش نیز نسبت به ان مسئله جاهل است و این مصداق ایه شریفه است که از تبعیت غیر علم نهی کرده است.
این مسئله خودش چند تصویر میتواند داشته باشد.
یکی اینکه تمام موارد تقلید در فروع دین، تبعیت غیرعلمی است.
دیگر اینکه تقلیدب در هر مسئله فرعی دین، گرچه در برخی قسمتها، تبعیت علمی است ولی در برخی موارد نیز تبعیت غیر علمی است. مثلا گرچه مرجع تقلید، حکم نماز را به صورت علمی در می یابد ولی مثلا فلسفه دو رکعتی بودن نماز را نمیداند. و تقلید در این بخش، تقلید غیر علمی است
صورت سوم اینکه، هر مسئله، در صورتی به صورت علمی مشخص میشود که تمام مسائل آن مشخص و یقینی باشد. مثلا نماز در صورتی به صورت علمی برای شخص معلوم میشود که تمام اجزای آن برایش مشخص باشد و این شامل فلسفه و حکمت آن مسئله فرعی نیز میشود. بنابراین، اگر شخصی حکم نماز را بداند و حکم تمام اجزای نماز را نیز بداند ولی فلسفه آنرا ندارد، او علم به آن ندارد.
با توجه به سوال شما، به نظر میرسد صورت اول مد نظر شما نیست و اصل تقلید را مسئله ای غیر علمی نمیدانید. پس یا صورت دوم مورد نظر است یا صورت سوم.
اما صورت دوم، در این صورت، اگر کسی از مجتهدی تبعیت کرد، حتما آن مجتهد باید نسبت به آن مسئله علم داشته باشد. پس اگر مثلا در مورد حکم جزیی از نماز از مجتهدی تقلید کردیم، درصورتی تقلیدمان صحیح است که آن مجتهد، نسبت به حکم ان جزء علم داشته باشد و بر اساس اسلوب صحیح به آن مسئله علم یافته باشد و اگر در مورد حکمت مثلا دو رکعتی بودن نماز تقلید کردیم، باید نسبت به همان حکمت نیز مرجع تقلیدمان علم داشته باشد.
حال سوال اینجاست مگر در مسئله تقلید کسی به دنبال تقلید در حکمت احکام است؟
خیر واضح است که مثلا وقتی در حکم نماز تقلید میکنیم، حکم نماز و اجزای آن را میخواهیم بدانیم و هیچگاه در تقلید فروع دین به دنبال حکمت احکام نیستیم. بنابراین تقلید ما تقلید و تبعیت علمی است نه غیر علمی.
اما صورت سوم، این صورت گرچه میتواند اشکال شما را پررنگ کند اما قابل اثبات نیست. یعنی شما اول باید این مسئله را اثبات کنید که یک مسئله رد صورتی ثابت میشود که تمام اجزا و شرایط و لواحق و حکمتهایش برای انسان مشخص شود و علم به حتی قسمتی از آن چیز برای اینکه بگوییم علمی شده فایده ندارد.

[=microsoft sans serif]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

غنی از فقر;489254 نوشت:
نماز صبح دو رکعت است و نماز مغرب سه رکعت . هیچیک از مراجع فعلی نمیدانند که چرا نماز صبح دو رکعت است و چرا نماز مغرب سه رکعت . تکلیف در اینجا چیست ؟ آیا باید از جاهل به مسئله یعنی مراجع فعلی ، تقلید کرد ؟

بزرگوار، شما دو سوال متفاوت پرسیدیدن
1- نماز صبح چند رکعت است؟
پاسخ: دو رکعت
2- چرا نماز صبح دو رکعت است؟
پاسخ: به فلسفه احکام و نماز و ... برمیگردد

تقلید که در احکام است،
و در فلسفه احکام، آیا شما تا به حال شنیدید که: «انسان باید فلسفه احکام را بداند» تا صحبت تقلید یا اجتهاد در آن مطرح باشد؟

سلمان14;489900 نوشت:
و در فلسفه احکام، آیا شما تا به حال شنیدید که: «انسان باید فلسفه احکام را بداند» تا صحبت تقلید یا اجتهاد در آن مطرح باشد؟

نه اما سوال اینه که اگر کسی پایه و فلسفه احکام رو بلد نباشه مثل اینه که بگیم یکی جمع بلد نیست رفته سوال ضرب حل کنه!!!!

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و خداقوت

amirr;490217 نوشت:
نه اما سوال اینه که اگر کسی پایه و فلسفه احکام رو بلد نباشه مثل اینه که بگیم یکی جمع بلد نیست رفته سوال ضرب حل کنه!!!!

کی گفته پایه صدور حکم دانستن فلسفه حکم است؟
ضمناً اگه اینطوری باشه دیگه تقلید چه معنایی دارد؟
وقتی شما فلسفه احکام را بدانی چی رو باید تقلید کنی؟

سلمان14;490218 نوشت:
وقتی شما فلسفه احکام را بدانی چی رو باید تقلید کنی

من که نباید بدانم چون اصلا کارم دانستن این هابه صورت حرفه ای نیست اگر قرار بود حکم بدانم و نظر بدهم الان در حوزه بودم.وبرای خودم مرجع تقلید بودم!(منظورم یادگرفتن احکام به صورت کامل است).اما کسی که می خواهد مرجعی چیزی باشد باید یک فلسفه حکمی بداند.....چه ایرادی دارد؟

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و عرض ادب

amirr;490222 نوشت:
اما کسی که می خواهد مرجعی چیزی باشد باید یک فلسفه حکمی بداند.....چه ایرادی دارد؟

1- سوالات قبلی رو پاسخ نفرمودید
2- مرجع تقلید، حکم صادر نمیکند(در اصل) بلکه حکم استخراج میکند
3- تنها کسی که حکم صادر میکند، خدا است
4- مراجع به سبب اطلاع از منطق، احکام صادر شده و .... استنباط بهتری برای استخراج احکام دارند
5- اگر بدانند ایرادی ندارد اگر ندانند هم ایرادی ندارد
6- چرا استخراج احکام به دانستن فلسفه احکام نیاز دارد، درصورتیکه احکام توسط خدای متعال صادر شده و ما صرفاً باید آنها را استخراج کنیم؟

سلمان14;490226 نوشت:
فلسفه احکام

شماکاملا صحیح می فرمایید....:ok: اما این فلسفه احکام به نظر من دانستن مطلب و مضمون اصلی یا درون مایه احکام است نه این که چرا نماز صبح 2 رکعت است ؟خوب هر چیزی دلیلی دارد و شاید کسی نداند.اما قبول کنید (که دارید)که علم مراجع از من و شما(شاید)خیلی بیش تر است.ماهم نگفتیم مجبور است بداند...........:hamdel::Gol:

سلام

amirr;490231 نوشت:
اما این فلسفه احکام به نظر من دانستن مطلب و مضمون اصلی یا درون مایه احکام است نه این که چرا نماز صبح 2 رکعت است ؟خوب هر چیزی دلیلی دارد و شاید کسی نداند.

اختلاف این سه عبارت رو توضیح بدید
کسی که سوال پرسیده (غنی از فقر) دقیقاً همان منظور حقیر رو پرسیده بودن.

amirr;490231 نوشت:
قبول کنید (که دارید)که علم مراجع از من و شما(شاید)خیلی بیش تر است.

خب بله
اما ان علم که برای استخراج احکام لازم است، علم به فلسفه احکام نیست
شما دلیلی ضد این مطلب دارید؟

amirr;490231 نوشت:
ماهم نگفتیم مجبور است بداند...........

منظور از «ما» کیه؟
شماو جناب غنی از فقر؟
ایشون با اون سوالشون و شما هم با پست اولتون معنی «اجبار» را رساندید
اگر از نظر شما اجباری ندارد، دیگه چرا میگید «باید بداند؟»
اصلاً حرف خودتون رو میدونید چه هست؟

سلمان14;490234 نوشت:
کسی که سوال پرسیده (غنی از فقر) دقیقاً همان منظور حقیر رو پرسیده بودن.

من باید از اول منظورم از فلسفه رو می نوشتم تا این طوری نشه.منظورم همانی هست که نوشتم....

سلمان14;490234 نوشت:
شما دلیلی ضد این مطلب دارید؟

نه خیر گفتم که باید منظورم رو از اول می نوشتم تا با منظور (غنی از فقر)قاطی نشه..

سلمان14;490234 نوشت:
اصلاً حرف خودتون رو میدونید چه هست؟

بله من از طرف خودم حرف می زنم و با (غنی از فقر)نظر زیاد موافقی ندارم....من هم گفتم اجبار به اون فلسفه اولی که گفتیم نیست...اصلش درون مایه حکم و احکامه.....

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام مجدد

amirr;490239 نوشت:
من هم گفتم اجبار به اون فلسفه اولی که گفتیم نیست...اصلش درون مایه حکم و احکامه.....

منظورتون رو از درون مایه حکم و حکامه چیه؟

موضوع این تاپیک اینه:
«تقلید از کسی که فلسفه احکام را نمیداند درست است؟»
بیان شما هم اینه که:

amirr;490217 نوشت:
اگر کسی پایه و فلسفه احکام رو بلد نباشه مثل اینه که بگیم یکی جمع بلد نیست رفته سوال ضرب حل کنه!!!!

یعنی شما فرمودید:
پایه احکام = فلسفه احکام = شرایط لازم برای استخراج
اگه منظورتون این نیست، چرا روی پست حقیر که گفته بودم:
سلمان14;489900 نوشت:
در فلسفه احکام، آیا شما تا به حال شنیدید که: «انسان باید فلسفه احکام را بداند» تا صحبت تقلید یا اجتهاد در آن مطرح باشد؟

اون نوشته بالا رو نوشتید؟

در هر صورت فلسفه احکام یعنی چرایی احکام

از نظر شما دانستن چرایی احکام برای مرجع تقلید لازم است یا نه؟
اگر نه چرا این تاپیک رو ادامه میدید؟

پرسش:
بر اساس آیه 36 سوره اسراء، پیروی کردن از چیزی که به آن علم نداریم درست نیست. اما در حال حاضر ما احکام شرعی خود را از کسانی تقلید می کنیم که فلسفه احکام را نمی دانند. آیا این تقلید، تقلید از جاهل نیست و طبق آیه شریفه مجاز است.؟

پاسخ:
سوال شما دو بخش دارد که برای پاسخگویی باید به هر دو توجه شود. بخش اول مربوط به تفسیر آیه شریفه 36 سوره اسراء،. بخش دوم مربوط به تقلید در فروع دین و رابطه آن با این آیه شریفه.

اما تفسیر آیه: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلا»(1)
اين آيه از پيروى و متابعت هر چيزى كه بدان علم و يقين نداريم ما را برحذر می دارد هم شامل پیروی در اعتقادات می شود و هم شامل پیروی در مسائل شرعی جزئی و صحبت کردن. به عبارت دیگر معنای آیه به این صورت است: به چيزى كه علم به صحت آن ندارى معتقد مشو، و چيزى را كه نمى دانى مگو، و كارى را كه علم بدان ندارى مكن، زيرا همه اين ها پيروى از غير علم است، پيروى نكردن از چيزى كه بدان علم نداريم.
این حکم بر اساس یک مسئله فطری است که انسان در مسیر زندگی اش، تنها به دنبال رسیدن به واقع و متن خارج است و به دنبال این است که به صورت قاطعانه بگوید اعتقاد و عملش مطابق با واقع است و این تنها با پیروی از علم محقق می شود و گمان وشک و وهم چنین خاصیتى ندارد، به مظنون و مشکوک و موهوم نمى توان گفت که عین واقع است.(2)

بنا بر این اگر این علم که در آیه شریفه از ما خواسته شده است فقط از آن تبعیت کنیم، در مقابل جهل است و هر نوع جهلی مصداق مقابل آن است، پس ظن و شک و وهم نیز از دایره آن خارج می شود و به ادراکی گفته می شود که شخص از یک چیز یا پدیده می یابد و آن ادراک برایش حجت است. اما باید توجه کرد که این علم، گاه به صورت مستقیم یک قضیه را شامل می شود و گاه به صورت غیر مستقیم. به عبارت دیگر، گاه انسان به مفاد یک قضیه علم و یقین دارد و گاه خود قضیه را نمی توان یقین داشت ولی پشتوانه آن یک قضیه یقینی است که به پشتوانه آن انسان، به مفاد قضیه رو بنایی نیز علم می یابد.
مثلا فرض کنید سربازان یک پادگان، موظفند دستورات فرمانده را اطاعت کنند. اگر این فرمانده به سربازان گفته باشد، دستورات من، گاه خودم آن ها را به شما می گویم و گاه به واسطه فلان افسر به شما می رسد، در این صورت، چه از زبان خود فرمانده دستوری را بشنوند و چه به وسیله آن افسر دستوری آورده شود، سربازان به آن علم می یابند و تمام این موارد برایشان حجت است و عمل بر اساس هر دو صحیح و عملی مطابق با علم است. بنا بر این، مفاد آیه بر این اساس این می شود که از انچه حجت قطعی برای آن نداشتی تبیعیت نکن. چه حجت مستقیم برخود آن و چه حجت قطعی بر پشتوانه آن.

اما بخش دوم سوال؛ مسئله تقلید در فروع دین و رابطه آن با آیه شریفه:
در بخش دوم سوال شما بیان شده است که در تقلید ما از کسی تقلید می کنیم که خودش نیز نسبت به آن مسئله جاهل است و این مصداق آیه شریفه است که از تبعیت غیر علم نهی کرده است.این مسئله خودش چند تصویر می تواند داشته باشد.

صورت اول: تمام موارد تقلید در فروع دین، تبعیت غیرعلمی است.

صورت دوم: تقلید در هر مسئله فرعی دین، گرچه در برخی قسمت ها، تبعیت علمی است ولی در برخی موارد نیز تبعیت غیر علمی است. مثلا گر چه مرجع تقلید، حکم نماز را به صورت علمی در می یابد ولی مثلا فلسفه دو رکعتی بودن نماز را نمی داند. و تقلید در این بخش، تقلید غیر علمی است.

صورت سوم این که، هر مسئله، در صورتی به صورت علمی مشخص می شود که تمام مسائل آن مشخص و یقینی باشد. مثلا نماز در صورتی به صورت علمی برای شخص معلوم می شود که تمام اجزای آن برایش مشخص باشد و این شامل فلسفه و حکمت آن مسئله فرعی نیز می شود. بنا بر این، اگر شخصی حکم نماز را بداند و حکم تمام اجزای نماز را نیز بداند ولی فلسفه آن را ندارد، او علم به آن ندارد.

با توجه به سوال شما، به نظر می رسد صورت اول مد نظر شما نیست و اصل تقلید را مسئله ای غیر علمی نمی دانید. پس یا صورت دوم مورد نظر است یا صورت سوم.

اما صورت دوم، در این صورت، اگر کسی از مجتهدی تبعیت کرد، حتما آن مجتهد باید نسبت به آن مسئله علم داشته باشد. پس اگر مثلا در مورد حکم جزیی از نماز از مجتهدی تقلید کردیم، در صورتی تقلیدمان صحیح است که آن مجتهد، نسبت به حکم آن جزء علم داشته باشد و بر اساس اسلوب صحیح به آن مسئله علم یافته باشد و اگر در مورد حکمت مثلا دو رکعتی بودن نماز تقلید کردیم، باید نسبت به همان حکمت نیز مرجع تقلیدمان علم داشته باشد.
حال سوال این جاست مگر در مسئله تقلید کسی به دنبال تقلید در حکمت احکام است؟ خیر واضح است که مثلا وقتی در حکم نماز تقلید می کنیم، حکم نماز و اجزای آن را می خواهیم بدانیم و هیچ گاه در تقلید فروع دین به دنبال حکمت احکام نیستیم. بنا بر این تقلید ما تقلید و تبعیت علمی است نه غیر علمی.

اما صورت سوم، این صورت گر چه می تواند اشکال شما را پر رنگ کند اما قابل اثبات نیست. یعنی شما اول باید این مسئله را اثبات کنید که یک مسئله در صورتی ثابت می شود که تمام اجزا و شرایط و لواحق و حکمت هایش برای انسان مشخص شود و علم به حتی قسمتی از آن چیز برای این که بگوییم علمی شده فایده ندارد.

________
(1) اسراء/ 36.
(2) تفسیر المیزان، محمد حسین طباطبایی، قم، نشر اسلامی، 1417ق، چاپ پنجم، ج13، ص136.

موضوع قفل شده است