چه کسی جرأت داره بگه یار مهدی علیه السلامه؟!

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چه کسی جرأت داره بگه یار مهدی علیه السلامه؟!

مرحوم شیخ عباس قمی در منتهی الآمال فرمود:

و نـيـز روايـت كـرده از مـاءمـون رقـّى كه گفت : در خدمت آقايم حضرت صادق عليه السلام بـودم كـه وارد شـد سـهـل بـن حـسـن خراسانى و سلام كرد بر آن حضرت و نشست و گفت : يـابـن رسـول اللّه ! از بـراى شـمـا اسـت راءفـت و رحـمـت و شـمـا اهـل بـيـت امـت ايـد چه مانع است شما را كه از حق خود بنشينى با آنكه مى يابى از شيعيانت صد هزار نفر كه مقابلت شمشير بزنند؟ حضرت فرمود: بنشين اى خراسانى ! رعى اللّه حـقـّك ، سـپس فرمود: اى حنيفه تنور را گرم كن . پس آن كنيز تنور را گرم كرد كه مانند آتـش سـرخ شـد و بالاى آن سفيد گرديد آنگاه فرمود: اى خراسانى ! برخيز و بنشين در تـنـور، مـرد خـراسـانـى عـرض كـرد: اى آقـاى مـن ، يـابـن رسـول اللّه ! مـرا عـذاب مـكـن بـه آتـش و از مـن بـگـذر خـدا از تـو بگذرد، فرمود: از تو گذشتم ، پس در اين حال بودم كه هارون مكى وارد شد و نعلينش را به انگشت سبابه اش گـرفـتـه بـود عـرض ‍ كـرد: السـلام عـليـك يـابـن رسـول اللّه ! حـضـرت فـرمود: بينداز نعلين را از دستت و بنشين در تنور، راوى گفت كه هارون كفش را از دست انداخت و نشست در تنور و حضرت رو كرد به مرد خراسانى و شروع كـرد بـا او حـديث خراسان گفتن مانند كسى كه مشاهده مى كند آن را، پس فرمود برخيز اى خـراسـانـى و نـظر كن به داخل تنور، گفت برخاستم و نظر كردم در تنور ديدم هارون را كـه چـهـار زانـو نـشسته ، آنگاه از تنور بيرون آمد و بر ما سلام كرد. حضرت فرمود: در خراسان چند نفر مثل اين مرد است ؟ گفت به خدا قسم يك نفر نيست !
فـرمـود: مـا خـروج نمى كنيم در زمانى كه نمى بينى در آن پنج نفر كه معاضد باشند از براى ما، ما داناتريم به وقت خروج

-------------------------

لذا ما باید برویم کشک خود را بسابیم

البته کافر همه را به کیش خود پندارد

انشاالله که شما از یاران واقعی حضرتش هستید.

ممنون خیلی پست زیبا و به جایی بود:Gol:

از نقلهایی است که همه با تمام وجود درست بودنشون رو قبول داریم

با سلام

بنده هم با رای محمد صادق بزرگوار موافقم و تحسین از این دقت نظر.

ولی در این بین یک نگاه دیکر هم است که نباید از ان غافل شد وان این که یاوران امام را می توان مثل یاران دیکر امامان رتبه بندی کرد

برخی مثل همین یاوران اخص حضرت که به قولی ذوب در ولایت اند و قول امام را سمعا و طاعتا به روی چشم دارند و برخی در رتبه های بعدی

هر کس به اندازه ظرفیت وجودی خود نزدیکی با امام خویش دارد و خود را یاور امام خویش می داند

غربال این افراد با امام است

هیچ کس از نیت افراد با خبر نیست ونمی توان با این روایات مایوس از یاوری امام شد و بی خیال کل ماجرا شد

به نظر این روایات شاخص اند و راه را می نمایند و نهایت درجه یاوری را مشخص می کنند و بر ما و شماست که خود با این شاخص تنظیم کنیم و تربیت

پس نمی توان با ذکر چنین روایاتی دست از خود برداریم و به فکر سابیدن کشک خود رویم که بلکه هرچه بیشتر و بهتر به فکر خود باشیم ودر تربیت نفس خویش کوشا باشیم

و خود اندازه کنیم با این معیارها و هر روز خدا خود را با این معیار ها بسنجیم که چقدر نزدیک به مولا شدیم ویا خدای ناکرده چقدر از مولا دور شدیم

این چنین است که انشاءالله رسد روزی که از یاوران اخص امام خویش باشیم

چرا که نباشیم ؟؟؟
مگر انسان نیستیم مکر راهها معین نشده است؟؟
کدام روایت نفی کرده ما را از طی این مسیر؟؟؟
کدام معصوم دست روی من و تو کذاشته و ما را از این ماجرا استثنا کرده که نمی توانید؟؟

کدام سخن این چنین مایوس کرده ما را از رسیدن با امام خویش؟؟؟

بله بنده هم با حرفهایی که می زنم خیلی فاصله دارم ولی خوب اعتقاد داشتن به شاحص ها و معیارها یک سخن است و در عمل بودن چیز دیکر

مهم این است که معیارهای ما چیست؟؟

ایا معیارهایی است که با دیدن ان مایوس شویم از خود و بی خیل شویم حالا که نیستیم یا این که نه با دیدن این روایات و معیارها سعی و تلاش خود بیشتر کنیم برای رسیدن به اوج شاخص

موضوع قفل شده است