جمع بندی ارتداد و بحث آزادی انتخاب دین
تبهای اولیه
با سلام.
موضوع تحقیق بنده، "ارتداد و آزادی انتخاب دین در اسلام" میباشد. به همین دلیل این تاپیک رو ایجاد کردم تا از نظرات کارشناسان و دوستان محترم، بهره مند بشم و همینطور نتیجه تحقیقات خودم رو هم خواهم نوشت. به امید اینکه بحث مفیدی باشد. یا علی
سوال اول:
قرآن کریم میفرماید: "لا اکراه فی الدین" > هیچ اکراهی در انتخاب دین نیست.
از طرفی فقها فرموده اند، مرتد فطری باید اعدام شود و حتی توبه اش پذیرفته نمیشود.
مثلا یک پسر 20 ساله که والدینش مسلمان هستند، اگر بعد از تحقیقاتش به این نتیجه برسد که دینی غیر از اسلام بر حق است و معتقد به آن دین شود؛ مرتد فطری محسوب خواهد شد و بدون هیچ درنگی حد شرعی بر او اجرا میشود. آیا این حکمی که از طرف فقها اعلام شده با آیه ی مذکور، منافات ندارد؟
[=microsoft sans serif]باسلام
در مورد ارتباط این ایه شریفه با حکم ارتداد توجه به این نکته ضروری است که مسئله ارتداد مربوط به بعد از انتخاب دین است و آیه ای که ذکر کردید مربوط به قبل از انتخاب دین است که خداوند میفرماید هیچ اکراهی در دین نیست و کسی را نباید برای انتخاب دینی مجبور کرد. اما این مسئله مربوط به انتخاب دین است. وقتی دینی توسط کسی انتخاب شد، مسئله دیگر انتخاب نیست بلکه باقی ماندن بر آن عقیده یا تغییر عقیده و برگشت از دین قبلی مطرح است. بنابراین حکم ارتداد منافاتی با آیه عدم اکراه در دین ندارد.
در این مورد در تاپیک زیر به خوبی بحث شده است:[=microsoft sans serif]
تناقض بين «لا اكراه فى الدين »و حكم قتل مرتد
[=microsoft sans serif]
تشکر از کارشناس محترم تاپیکاخه چرا وقتی یه دین انتخاب کردین مساله میشه دیگه باقی ماندن بر اون عقیده؟بابا این رادیو تلویزیون یه مسیحی که مسلمون میشه خودشو میکشه باهاش مصاحبه کنه و نشونش بده و ....
[=microsoft sans serif]تشکر از کارشناس محترم تاپیک اخه چرا وقتی یه دین انتخاب کردین مساله میشه دیگه باقی ماندن بر اون عقیده؟بابا این رادیو تلویزیون یه مسیحی که مسلمون میشه خودشو میکشه باهاش مصاحبه کنه و نشونش بده
باسلام
مسئله ارتداد دو جنبه دارد.
یک جنبه شخصی و سرنوشت خود شخص و
یک جبنه اجتماعی و سرنوشت اجتماع.
تا جایی که مربوط به جنبه شخصی است، خداوند هیچ اجباری برای هیچ شخصی ایجاد نکرده است. راه را برای همگان نشان داده است و به آن کسانی که راه را شناخته اند، اختیار داده که راه راست را انتخاب کنند یا راه های دیگر را.
حال وقتی شخصی که راه دیگری را انتخاب میکند که از دیدگاه خداوند، راه درست نیست یا لااقل راه ناقص است و راه جایگزینی را که خدا به جای آن معرفی کرده است رها میکند، بیاید این بی اعتقادی خود را در بین مردمی که توان تحقیقات دقیق و یافتن پاسخ شبهات را ندارند بیان کند و به نوعی آنان را گمراه کند، دیگر جنبه شخص ندارد و مربوط به سرنوشت اجتماع می شود.
در این صورت است که مسئله دیگر تغییر عقیده یک شخص نیست، بلکه احتمال گمراهی عده ای از مردم در سطح پائین معلومات است که به راحتی به اشتباه می افتند.
اینجاست که حکم ارتداد نمایان میشود.
وگرنه اگر شخص در درون خود مرتد شود و کسی متوجه آن نشود، خصوصا اگر به زعم خود با تحقیق به این نتیجه رسیده باشد که مثلا دین دیگری به حق است، حکم شرعی اجرا نمیشود.
حکم شرعی ارتداد بیشتر از انکه جنبه بازدارندگی شخصی داشته باشد، جنبه بازدارندگی از گمراه شدن مردم دارد.
[="Tahoma"][="Navy"]با سلام.
موضوع تحقیق بنده، "ارتداد و آزادی انتخاب دین در اسلام" میباشد. به همین دلیل این تاپیک رو ایجاد کردم تا از نظرات کارشناسان و دوستان محترم، بهره مند بشم و همینطور نتیجه تحقیقات خودم رو هم خواهم نوشت. به امید اینکه بحث مفیدی باشد. یا علی
سوال اول:
قرآن کریم میفرماید: "لا اکراه فی الدین" > هیچ اکراهی در انتخاب دین نیست.
از طرفی فقها فرموده اند، مرتد فطری باید اعدام شود و حتی توبه اش پذیرفته نمیشود.
مثلا یک پسر 20 ساله که والدینش مسلمان هستند، اگر بعد از تحقیقاتش به این نتیجه برسد که دینی غیر از اسلام بر حق است و معتقد به آن دین شود؛ مرتد فطری محسوب خواهد شد و بدون هیچ درنگی حد شرعی بر او اجرا میشود. آیا این حکمی که از طرف فقها اعلام شده با آیه ی مذکور، منافات ندارد؟
سلام
برخی احکام اسلام مبتنی بر تکوین است مانند حکم ارتداد یا احکام پدر و فرزند
اینطور به نظر می رسد که از نگاه اسلام وقتی فرزند از مسلمانی زاده شود چون پایه این پیوند و ارتباط اسلام بوده او داخل در اسلام است فطرتا لذا حق خروج از فطرت اسلامی خود را ندارد
در احکام ویژه پدر و فرزند هم ردپای این نگاه وجود دارد
یا علیم[/]
این مسئله مربوط به انتخاب دین است. وقتی دینی توسط کسی انتخاب شد، مسئله دیگر انتخاب نیست بلکه باقی ماندن بر آن عقیده یا تغییر عقیده و برگشت از دین قبلی مطرح است. بنابراین حکم ارتداد منافاتی با آیه عدم اکراه در دین ندارد.
حکم مسلمان زاده ای که تازه به سن بلوغ رسیده و میخواهد در مورد دین تحقیق کند چیست؟ اگر به حقانیت دینی غیر از اسلام ایمان بیارود از نظر فقها مرتد محسوب میشود؟ اگر مرتد محسوب میشود آیا این حکم با آیه قرآن تناقض ندارد؟
سلام
برخی احکام اسلام مبتنی بر تکوین است مانند حکم ارتداد یا احکام پدر و فرزند
سلام. لطفا بیشتر توضیح بدید!
اینطور به نظر می رسد که از نگاه اسلام وقتی فرزند از مسلمانی زاده شود چون پایه این پیوند و ارتباط اسلام بوده او داخل در اسلام است فطرتا لذا حق خروج از فطرت اسلامی خود را ندارد
اون بچه هیچ نقشی در اینکه والدینش مسلمان باشن نداشته، این منطقی نیست که انسان بخاطر چیزی که به اختیار خودش نبوده، حق انتخاب دین نداشته باشه.
[="Tahoma"][="Navy"]سلام. لطفا بیشتر توضیح بدید!
سلام
اگر میوه ای از یک درخت روییده شود از آن جهت که از آن درخت و آن منطقه جغرافیایی و ... نشات گرفته احکامی بر آن بار میشود که ناشی از مبدا و منشا تکوین اوست
لذا انسانی که از یک انسان دیگر نشات گرفته هم احکام تکوینی خاصی دارد همچنانکه شباهتهای جسمی و روحی زیادی بین پدر و فرزند است و واقع امر این است که فرزند جزئی از اجزای بدن پدر و مادر بوده که الان به این نحو دیده میشود هرچند به ظاهر مستقل است اما مبدا او همان پدر و مادرند . از نظر دین که کاملا متکی به واقعیتهای تکوینی است بلکه آمده که مارا به حقایق تکوینی متصل سازد این ارتباط نباید نادیده گرفته شود . جلوه ای از این ارتباط در بحث ارتداد یا احکام پدر و فرزند ( مثل جواز ربا بین پدر و فرزند یا عدم حکم حد در سرقت پدر از فرزند) دیده میشود بلکه سایر احکام دین مانند ایثار انفاق و وظایف مالی و اخلاقی همه ناشی از لحاظ ارتباط تکوینی ابناء آدم ع است . بنی ادم اعضای یکدیگرند . حدیث مفصل بخوان از این مجمل
اون بچه هیچ نقشی در اینکه والدینش مسلمان باشن نداشته، این منطقی نیست که انسان بخاطر چیزی که به اختیار خودش نبوده، حق انتخاب دین نداشته باشه.
حق انتخاب او تابع وجود اوست و وجود او از نظر خدای خالق جهان و شارع مقدس تابع اسلام است لذا بر آن حکم کرده است
یا علیم[/]
[="DarkSlateBlue"]حکم مسلمان زاده ای که تازه به سن بلوغ رسیده و میخواهد در مورد دین تحقیق کند چیست؟
فکر نکنم تا الان از طرف مراجع حکمی برای تحقیق کردن شخصی صادر شده باشد! تحقیق کردن حق هرکسی است!:ok:
اگر به حقانیت دینی غیر از اسلام ایمان بیارود از نظر فقها مرتد محسوب میشود؟
فکر نکنم اگر دینش رو برای خودش نگه داره مشکلی پیش بیاد! مشکل از زمانی بوجود میاد که میخواد این دین غیر از اسلامش رو نشر بده به دیگران و ازش تبلیغ کنه در جامعه!
الان خیلیا دین اسلام رو قبول ندارن تو ایران و دارن زندگیشونو میکنن و مرتد هم نیستن! :Cheshmak:[/]
حکم مسلمان زاده ای که تازه به سن بلوغ رسیده و میخواهد در مورد دین تحقیق کند چیست؟ اگر به حقانیت دینی غیر از اسلام ایمان بیارود از نظر فقها مرتد محسوب میشود؟
تحریرالوسیله امام خمینی، بحث موانع ارث، مسئله 10:
[="#4B0082"]"المرتد وهو من خرج عن الاسلام واختار الكفر على قسمين: فطري وملي، والأول من كان أحد أبويه مسلما حال انعقاد نطفته ثم أظهر الاسلام بعد بلوغه ثم خرج عنه، والثاني من كان أبواه كافرين حال انعقاد نطفته ثم أظهر الكفر بعد البلوغ فصار كافرا أصليا ثم أسلم ثم عاد إلى الكفر كنصراني بالأصل أسلم ثم عاد إلى نصرانية مثلا"[/]
[="#0000CD"]ترجمه: مرتد یا فطری است و یا ملی. مرتد فطری کسی است که یکی از والدینش در حال انعقاد نطفه مسلمان بوده، و خودش بعد از بلوغ اظهار اسلام کرده و سپس مرتد شده است. و مرتد ملی کسی است که والدینش در هنگام انعقاد نطفه، کافر بوده اند و خودش بعد از بلوغ اول اظهار کفر کرده، سپس اظهار اسلام کرده و سپس مرتد شده است.[/]
بنابراین مسلمانزاده ای که بعد از بلوغ اظهار اسلام نکرده است و ابتدائا به دینی غیر از اسلام گرویده، عنوان مرتد بر وی صدق نمیکنید، با توجه به معنی لغوی ارتداد هم همین معنی برداشت میشود، چون ارتداد یعنی برگشت از اسلام، بخاطر همین کسی که اظهار اسلام نکرده باشد، اصلا مسلمان نشده است تا لفظ مرتد بر او اطلاق شود.
اگر میوه ای از یک درخت روییده شود از آن جهت که از آن درخت و آن منطقه جغرافیایی و ... نشات گرفته احکامی بر آن بار میشود که ناشی از مبدا و منشا تکوین اوست
لذا انسانی که از یک انسان دیگر نشات گرفته هم احکام تکوینی خاصی دارد
با عرض پوزش این حرف شما مبنای عقلی و شرعی نداره، ما عقیده داریم هر انسانی بعد از بلوغ خودش باید تحقیق کنه و به حقانیت دین و مذهب علم پیدا کنه. بنابراین این معنی نمیده که بگیم، هر کسی باید خودش تحقیق کنه ولی حق نداره به حقانیت چیزی غیر از اسلام برسه.
با سلام.
موضوع تحقیق بنده، "ارتداد و آزادی انتخاب دین در اسلام" میباشد. به همین دلیل این تاپیک رو ایجاد کردم تا از نظرات کارشناسان و دوستان محترم، بهره مند بشم و همینطور نتیجه تحقیقات خودم رو هم خواهم نوشت. به امید اینکه بحث مفیدی باشد. یا علی
سوال اول:
قرآن کریم میفرماید: "لا اکراه فی الدین" > هیچ اکراهی در انتخاب دین نیست.
از طرفی فقها فرموده اند، مرتد فطری باید اعدام شود و حتی توبه اش پذیرفته نمیشود.
مثلا یک پسر 20 ساله که والدینش مسلمان هستند، اگر بعد از تحقیقاتش به این نتیجه برسد که دینی غیر از اسلام بر حق است و معتقد به آن دین شود؛ مرتد فطری محسوب خواهد شد و بدون هیچ درنگی حد شرعی بر او اجرا میشود. آیا این حکمی که از طرف فقها اعلام شده با آیه ی مذکور، منافات ندارد؟
سلام علیکم،
بحثهای این تاپیک هم شاید به کار تحقیقتان بیاید.
یا علی
سلام
شما که در حال تحقیق هستید به این نکته مهم هم توجه فرمایید
که حکم اعدام مرتد در قران نیامده و از احادیث استخراج شده
و طبق حدیث مشهور و قابل قبول پیبامبر احادیث مخالف با ایات قرانی را باید به دیوار کوبید ( نقل به مضمون )
و این حکم اعدام مرتد در تضاد کامل با ایه قرانی لا اکراه فی الدین می باشد
پس احتمال اینکه احادیث فوق جعلی و نادرست باشد بسیار زیاد است
موفق باشید
سلامشما که در حال تحقیق هستید به این نکته مهم هم توجه فرمایید
که حکم اعدام مرتد در قران نیامده و از احادیث استخراج شده
و طبق حدیث مشهور و قابل قبول پیبامبر احادیث مخالف با ایات قرانی را باید به دیوار کوبید ( نقل به مضمون )
و این حکم اعدام مرتد در تضاد کامل با ایه قرانی لا اکراه فی الدین می باشد
پس احتمال اینکه احادیث فوق جعلی و نادرست باشد بسیار زیاد است
موفق باشید
سلام
این حکم یک حکم الهی است. همان طور که برای قوم حضرت موسی پس از روی آوردن به گوساله پرستی اجرا شد؛ با وجود اینکه توبه کرده بودند و توبه شان پذیرفته شده بود.
سلامشما که در حال تحقیق هستید به این نکته مهم هم توجه فرمایید
که حکم اعدام مرتد در قران نیامده و از احادیث استخراج شده
و طبق حدیث مشهور و قابل قبول پیبامبر احادیث مخالف با ایات قرانی را باید به دیوار کوبید ( نقل به مضمون )
و این حکم اعدام مرتد در تضاد کامل با ایه قرانی لا اکراه فی الدین می باشد
پس احتمال اینکه احادیث فوق جعلی و نادرست باشد بسیار زیاد است
موفق باشید
سلام علیکم،
در مورد اینکه حکم ارتداد آیا از قرآن هم قابل برداشت هست یا خیر ر.ک. به اینجا که از آیهی «
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَافٍ أَوْ يُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] ذَٰلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا[=Times New Roman] ۖ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ[=Traditional Arabic] /[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا مِن قَبْلِ أَن تَقْدِرُوا عَلَيْهِمْ[=Times New Roman] ۖ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّـهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ [المائده، ۳۳ و ۳۴]
نیز بشود همین استفاده را نمود؟ نمیدانم.
در اینجا هم آیهی ۵۴ سورهی بقره را یک دلیل قرآنی حکم اعدام برای ارتداد ذکر نموده است که بنیاسرائیل بعد از پرستش گوساله مأمور به کشتن یکدیگر شدند، کسانی که گوساله نپرستیدند به کشتن کسانی که گوساله پرستیدند مثلاً ( البته دلایل دیگری هم در آن صفحه نوشته شده است که خوب است به آن مراجعه نمایید و مطالعه فرمایید):
[=KFGQPC Uthman Taha Naskh]وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ[=Times New Roman] ۚ[=KFGQPC Uthman Taha Naskh] إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
در تفسیر این آیه در تفسیر شریف البرهان آمده است:
[البرهان في تفسير القرآن، ج1، ص: ۲۱۷-۲۱۹]
قال الإمام العسكري (عليه السلام): «قال الله عز و جل: و اذكروا، يا بني إسرائيل إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ عبدة العجل يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ أضررتم بها بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ إلها فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ الذي برأكم و صوركم فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ بقتل بعضكم بعضا، يقتل من لم يعبد العجل من عبده ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ أي ذلك القتل خير لكم عِنْدَ بارِئِكُمْ من أن تعيشوا في الدنيا و هو لم يغفر لكم، فتتم في الحياة الدنيا حياتكم، و يكون إلى النار مصيركم، و إذا قتلتم و أنتم تائبون جعل الله عز و جل ذلك القتل كفارة لكم، و جعل الجنة منزلكم «2» و منقلبكم. قال الله عز و جل: فَتابَ عَلَيْكُمْ قبل توبتكم، قبل استيفاء القتل لجماعتكم، و قبل إتيانه على كافتكم، و أمهلكم للتوبة، و استبقاكم للطاعة إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ». قال: «و ذلك أن موسى (عليه السلام) لما أبطل الله تعالى على يديه أمر العجل، فأنطقه بالخبر عن تمويه السامري، و أمر موسى (عليه السلام) أن يقتل من لم يعبده من يعبده، تبرأ أكثرهم، و قالوا: لم نعبده. فقال الله عز و جل لموسى (عليه السلام): ابرد هذا العجل الذهب بالحديد بردا، ثم ذره في البحر، فمن شرب ماءه اسودت شفتاه و أنفه و بان ذنبه ففعل، فبان العابدون للعجل. و أمر الله تعالى اثني عشر ألفا أن يخرجوا على الباقين شاهرين السيوف يقتلونهم، و نادى مناديه: ألا لعن الله أحدا أبقاهم بيد أو رجل، و لعن الله من تأمل المقتول لعله تبينه حميما أو قريبا «3» فيتعداه إلى الأجنبي فاستسلم المقتولون. فقال القاتلون: نحن أعظم مصيبة منهم، نقتل بأيدينا آباءنا و أبناءنا و إخواننا «1» و قراباتنا، و نحن لم نعبد، فقد ساوى بيننا و بينهم في المصيبة. فأوحى الله تعالى إلى موسى (عليه السلام): يا موسى، إني إنما امتحنتهم بذلك لأنهم ما اعتزلوهم لما عبدوا العجل، و لم يهجروهم، و لم يعادوهم على ذلك، قل لهم: من دعا الله بمحمد و آله الطيبين يسهل عليه قتل المستحقين للقتل بذنوبهم فقالوها، فسهل الله عليهم ذلك، و لم يجدوا لقتلهم لهم ألما. فلما استحر القتل «2» فيهم- و هم ستمائة ألف- إلا اثني عشر ألفا الذين لم يعبدوا العجل، وفق الله بعضهم، فقال لبعضهم- و القتل لم يفض «3» بعد إليهم، فقال-: أو ليس قد جعل الله التوسل بمحمد و آله الطيبين أمرا لا تخيب معه طلبة، و لا ترد به مسألة؟ و هكذا توسلت الأنبياء و الرسل، فما لنا لا نتوسل؟!».
قال: «فاجتمعوا و ضجوا: يا ربنا، بجاه محمد الأكرم، و بجاه علي الأفضل الأعظم، و بحق فاطمة الفضلى، و بجاه الحسن و الحسين سبطي سيد المرسلين، و سيدي شباب أهل الجنة أجمعين، و بجاه الذرية الطيبة الطاهرة من آل طه و يس لما غفرت لنا ذنوبنا، و غفرت لنا عقوبتنا «4»، و أزلت هذا القتل عنا فذاك حين نودي موسى (عليه السلام) «5»: أن كف القتل، فقد سألني بعضهم شيئا «6»، و أقسم علي شيئا «7»، لو أقسم به هؤلاء العابدون للعجل، و سألني العصمة لعصمتهم حتى لا يعبدوه، و لو أقسم علي بها إبليس لهديته، و لو أقسم بها علي نمرود أو فرعون لنجيته. فرفع عنهم القتل، فجعلوا يقولون: يا حسرتنا، أين كنا عن هذا الدعاء بمحمد و آله الطيبين حتى كان الله يقينا شر الفتنة، و يعصمنا بأفضل العصمة؟!».
علي بن إبراهيم، قال: إن موسى (عليه السلام) لما خرج إلى الميقات، و رجع إلى قومه و قد عبدوا العجل، قال لهم موسى: يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلى بارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ. فقالوا: و كيف نقتل أنفسنا؟ فقال لهم موسى: اغدوا «8»- كل واحد منكم- إلى بيت المقدس، و معه سكين أو حديدة أو سيف، فإذا صعدت أنا منبر بني إسرائيل، فكونوا أنتم ملثمين لا يعرف أحد صاحبه، فاقتلوا بعضكم بعضا. فاجتمع سبعون ألف رجل ممن كانوا عبدوا العجل إلى بيت المقدس، فلما صلى بهم موسى (عليه السلام) و صعد المنبر، أقبل بعضهم يقتل بعضا حتى نزل جبرئيل (عليه السلام)، فقال: قل لهم: يا موسى، ارفعوا القتل فقد تاب الله عليكم فقتل منهم عشرة آلاف، و أنزل الله ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بارِئِكُمْ فَتابَ عَلَيْكُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.
یا علی
[="Tahoma"][="Navy"]با عرض پوزش این حرف شما مبنای عقلی و شرعی نداره، ما عقیده داریم هر انسانی بعد از بلوغ خودش باید تحقیق کنه و به حقانیت دین و مذهب علم پیدا کنه. بنابراین این معنی نمیده که بگیم، هر کسی باید خودش تحقیق کنه ولی حق نداره به حقانیت چیزی غیر از اسلام برسه.
سلام
ما جایی نداریم که بگویند مسلمانان باید به حقانیت اسلام برسد چون این با مسلمانی او منافات دارد
یعنی یا دین اسلام حق است و تابع آن است یا معلوم نیست حق باشد و آنوقت چطور کسی با شک در دینش متدین به آن باشد و مسلمان نامیده شود
دقت بفرمایید
باور به تعالیم دین دو طریق دارد
تقلید
تحقیق
در عقاید فرمودند باید تحقیقی باشد
معنایش این است که فرد در عقاید باید متکی بر برهان باشد نه تقلید
از این مطلب نمی توان برداشت کرد که دین اسلام از نظر مسلمان حق نیست و برای حقانیتش باید تحقیق کند
خیر او دین خود را حق می داند اما برای حقانیتش بر برهان تکیه می کند
اما اینکه می فرمایید کسی با تحقیق به حقانیت غیر اسلام می رسد جای بحث است که با کدام برهان ؟
یا علیم[/]
در عقاید فرمودند باید تحقیقی باشد
معنایش این است که فرد در عقاید باید متکی بر برهان باشد نه تقلید
از این مطلب نمی توان برداشت کرد که دین اسلام از نظر مسلمان حق نیست و برای حقانیتش باید تحقیق کند
سلام
یعنی مسلمانها قبل از اینکه تحقیق کنن، پیشفرضشون باید حقانیت اسلام باشه؟ ولی اینکه تحقیق نیست. تحقیق یعنی تلاش برای جداکردن حق از باطل! طبیعتا اینکار وقتی صورت میگیره که شما ذهنتون رو خالی از پیشفرضها کنید و واقعا به دنبال حقیقت باشید نه اینکه قبل از تحقیق کردن، تعبدا اسلام رو پذیرفته باشید و سپس به دنبال پیدا کردن دلایلی برای حقانیت اسلام برید. این تحقیق نیست.
سلامشما که در حال تحقیق هستید به این نکته مهم هم توجه فرمایید
که حکم اعدام مرتد در قران نیامده و از احادیث استخراج شده
و طبق حدیث مشهور و قابل قبول پیبامبر احادیث مخالف با ایات قرانی را باید به دیوار کوبید ( نقل به مضمون )
سلام. البته اینی که شما ذکر کردید بهش مخالفت گفته نمیشه. خیلی از احکام دیگه هم هستن که حکمشون توی قرآن ذکر نشده و ما از طریق روایات معتبر اونا رو به دست میاریم.
و این حکم اعدام مرتد در تضاد کامل با ایه قرانی لا اکراه فی الدین می باشد
تا ایجا به نتایج خوبی رسیدم و انشالله اثبات میکنم که هیچ تعارضی بین این آیه و حکم ارتداد وجود نداره.
سلام
یعنی مسلمانها قبل از اینکه تحقیق کنن، پیشفرضشون باید حقانیت اسلام باشه؟ ولی اینکه تحقیق نیست. تحقیق یعنی تلاش برای جداکردن حق از باطل! طبیعتا اینکار وقتی صورت میگیره که شما ذهنتون رو خالی از پیشفرضها کنید و واقعا به دنبال حقیقت باشید نه اینکه قبل از تحقیق کردن، تعبدا اسلام رو پذیرفته باشید و سپس به دنبال پیدا کردن دلایلی برای حقانیت اسلام برید. این تحقیق نیست.
سلام علیکم،
حرف شما درسته ولی نه کامل. اولین حکم عقل اینه که وقتی به دست آوردن هر اعتقادی زحمت خودش را دارد اول این اعتقادی را که دم دستتر است و با ان به دنیا آمدی را تحقیق کن شاید همین درست بود، مسیحی مسیحیت را، یهودی یهودیت را، زردشتی زردشتیت را، کافر کافر بودن را، و مسلمان هم مسلمان بودن را. بعد در تمام طول تحقیقت خوب است که از نیمنگاه به ادیان و مذاهب دیگر شروع کنی تا به تمامنگاه برسی و با شناختی که از دین خودت داری آنها را بسنجی که این که دارم بهتر است یا آنکه ندارم ولی اگر لازم باشد میروم دنبالش.
تجربهی شخصیم این است که هنوز شیعه را درست نشناخته بودم و میخواستم به دلایلی که مربوط به تحقیقات دیگرم بود تغییر دین یا مذهب بدهم، اما نگران بودم و این کار برایم ساده نبود، به هر حال جدای از عوارض اجتماعی و خانوادگی آن یک ترس هم هست که اگر بعداً فهمیدم که اشتباه کردم آیا اولین بار بوده که «دیدهام مطمئن هستم یک چیزی درست است ولی بعد فهمیدم غلط بوده؟» نه! پس چه تضمینی است که الآن که فکر میکنم شیعه راه درست و مرضی خدا نیست بعداً به اشتباه بودنش پی نبرم. بخاطر همین تقلا میکردم که شیعه را هم شخم بزنم و مطمئن شوم دین و آیین کاملی نیست و بعد رهایش کنم. در همین شخم زدن هم بود که حقانیت شیعه برایم ثابت شد و با دیدی که به ادیان و مذاهب دیگر داشتم مطمئن شدم که شیعه یک سر و گردن بالای تمامی آن مذاهب و ادیان ایستاده است. در واقع نگرشم به دین خدا اشتباه بود و آن چیزی که دنبالش میگشتم درست نبود، استدلالی را دیدم که آن استدلال نه فقط شیعه را تطهیر کرد که همهی ادیان و مذاهب دیگر نقطهی قوتشان را برایم از دست دادند، بعد هم که اگرچه حال و شوری داشتم هنوز احتیاط میکردم و تکتک مسائل شیعه را موشکافی میکردم و مدتی طول کشید تا دیدم شیعه خالی از هر تناقض و ادیان و مذاهب دیگر پر از تناقض عقلی هستند. این هم دیگر یک مطلب سادهای است که تنها مکتبی که بدون تناقض باشد، پس خودسازگار (Self Consistent) باشد میتواند حق باشد، یعنی متحقق باشد و هر خودناسازگاری محکوم به عدم وجود و باطل بودن است (آنچه هست یک اسم بدون محتوی است).
یا علی
سلام
این حکم یک حکم الهی است. همان طور که برای قوم حضرت موسی پس از روی آوردن به گوساله پرستی اجرا شد؛ با وجود اینکه توبه کرده بودند و توبه شان پذیرفته شده بود.
در اینجا هم آیهی ۵۴ سورهی بقره را یک دلیل قرآنی حکم اعدام برای ارتداد ذکر نموده است که بنیاسرائیل بعد از پرستش گوساله مأمور به کشتن یکدیگر شدند، کسانی که گوساله نپرستیدند به کشتن کسانی که گوساله پرستیدند مثلاً ( البته دلایل دیگری هم در آن صفحه نوشته شده است که خوب است به آن مراجعه نمایید و مطالعه فرمایید):وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَكُم بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ عِندَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ
سلام
به نظر من از این ایه قران نمیشه حکم ارتداد رو دراورد
چون شرایط مردم ان زمان که روی به گوساله پرستی اوردند با شرایط مرتدان کنونی زمین تا اسمان متفاوت است
مردم ان زمان حضرت موسی و معجزات او را با چشم دیده بودند و حجت برایشان تمام شده بود
ولی مردم امروزه این شرایط را ندارند و حجت برایشان تمام نیست
پس از یک شرایط نابرابر نمی توان حکم مساوی بیرون کشید
موفق باشید
سلامبه نظر من از این ایه قران نمیشه حکم ارتداد رو دراورد
چون شرایط مردم ان زمان که روی به گوساله پرستی اوردند با شرایط مرتدان کنونی زمین تا اسمان متفاوت استمردم ان زمان حضرت موسی و معجزات او را با چشم دیده بودند و حجت برایشان تمام شده بود
ولی مردم امروزه این شرایط را ندارند و حجت برایشان تمام نیست
پس از یک شرایط نابرابر نمی توان حکم مساوی بیرون کشید
موفق باشید
سلام علیکم مؤمن،
پس به نظر شما چرا خداوند آن را در قرآن ذکر نموده است؟ نقل داستان کرده است که شاید برای ما هم جالب باشد بدانیم یا غرضی داشته است؟ اگر غرضی داشته به نظر شما آن غرض چه بوده است؟
بنیاسرائیل تمام آن معجزات را دیده بودند ولی بعد با دیدن گوسالهای که صدا داشت (یک بدل برای معجزه) سامری تمامی آن معجزات آشکار را به نفع آن خدای دروغین مصادره کرد و آنها هم فریب او را خوردند. سامری که نگفت موسی به شما دروغ گفته بود بلکه گفت این همان خدای موسی است ...
معجزهی رسول خداوند هم امروز بین ما هست البته فراموش نشود و بحث ما روی ارتداد از اسلامی است که معجزهاش حاضر در میان امتش هست نه در بارهی اینکه اگر یک یهودی یا مسیحی از دینشان بیرون روند و کافر شوند آیا مسلمین باید او را اعدام کنند یا خیر. ارتداد مربوط به خروج مسلمان از اسلام است نه کافر شدن هر غیرمسلمانی. مسلمانان هم همگی دسترسی به قرآن دارند ...
یا علی
سلام. البته اینی که شما ذکر کردید بهش مخالفت گفته نمیشه. خیلی از احکام دیگه هم هستن که حکمشون توی قرآن ذکر نشده و ما از طریق روایات معتبر اونا رو به دست میاریم.
سلام
به نظر حقیر هر حکمی که ریشه قرانی نداشته باشد محل شک است
و یقین صد درصد به درستی ان نیست و این شک بر صحت روایت زمانی زیادترهم می شود که از نظر عقلی
هم ان روایت درست نباشد
زیرا روایات معتبر هم محل شک است و اصولا ما روایاتی که یقین صد درصد بر صحت ان داشته باشیم نداریم
چون روایات از طریق غیر معصوم دهان به دهان گشته و خداوند یا گوینده روایت نگهداری از تحریف ان را تضمین نکرده
و فقط قران است که خداوند حفظ و نگهداری ان را تضمین کرده
در مورد روایات چنین چیزی نداریم
موفق باشید
سلام علیکم مؤمن،
پس به نظر شما چرا خداوند آن را در قرآن ذکر نموده است؟ نقل داستان کرده است که شاید برای ما هم جالب باشد بدانیم یا غرضی داشته است؟ اگر غرضی داشته به نظر شما آن غرض چه بوده است؟
سلام علیکم
اولا غرض اصلی رو باید از خود خداوند پرسید نه از من !
در ثانی شاید غرض خداوند این بوده که اگر حجت برایتان تمام شود چنین می شود
هم چنانکه در جایی دیگر از قران داریم اگر فرشته نازل شود یا حجت تمام شود دیگر فرصتی داده نمی شود (نقل به مضمون )
بنیاسرائیل تمام آن معجزات را دیده بودند
احسنت من هم همین را می گویم بنی اسراییل تمام ان معجزات را با چشم خود دیده بودند
حتی قران هم با ان معجزات که با چشم دیده شده بود برابری نمی کند
معجزهی رسول خداوند هم امروز بین ما هست البته فراموش نشود و بحث ما روی ارتداد از اسلامی است که معجزهاش حاضر در میان امتش هست
این معجزه را حتی هم در زمان رسول خیلی ها قبول نداشتند چه برسد به زمان حال
اصولا معجزه بودن قران را خیلی ها قبول ندارند
موفق باشید
سلام علیکماولا غرض اصلی رو باید از خود خداوند پرسید نه از من !
سلام علیکم، مغایر با حکمت خداوند است که کتاب هدایتی بفرستد که منظورش در برخی موارد را جز خودش نداند. پس اگر منظوری داشته است (که حتماً داشته است) باید به نوعی تبیین شود که در حدیث ثقلین این مهم به عترت پیامبر خدا صلاللهعلیهوآله سپرده شده است. نفی احادیثی که تازه بودار هم نیستند مانند این سخت تاریخی معاندان است که «حسبنا کتاب الله».
حتی قران هم با ان معجزات که با چشم دیده شده بود برابری نمی کند. این معجزه را حتی هم در زمان رسول خیلی ها قبول نداشتند چه برسد به زمان حال.
معجزه بودن قرآن قویتر از معجزه بودن آن موارد قبلی است، چون معجزات قبلی از طریق حواس ظاهری درک میشد و شبههی سحر شدن چشمها و ... مطرح میشد اما این معجزه مستقیماً به سراغ عقل میرود. در ضمن خداوند در هر زمانی میدانسته است که با چه معجزهای حجت را بر بندگانش تمام کند. اگر قائل به ضعیف بودن قرآن به عنوان معجزه باشیم خیلی از صفات الهی را باید همزمان با هم نفی کنیم: مثل علیم و لطیف و خبیر بودن، مثل حکیم بودن، مثل قادر بودن،مثل عادل بودن و ... . بدون شک قرآن معجزهای است که بر هر طالب حقیقتی حجت را تا حد کمال تمام میکند.
اصولا معجزه بودن قران را خیلی ها قبول ندارند
موفق باشید
بدون شک همینطور است، خیلیها خود خداوند را هم قبول ندارند، بعضیها که در وجود داشتن خودشان هم تردید دارند و باید برایشان دلیل آورد که تو فکر میکنی پس هستی. اما مسلمانی که معجزه بودن قرآن را قبول نداشته باشد هم داریم؟ اگر داریم او مسلمان هم هست؟ اگر اقرار به مسلمانی دارد چطور پی به نبوت رسول خدا برده است؟ تنها با اعتماد به پدران خودش؟ مسیحیان و یهودیان هم همینطور بودند ولی آنها اگر پیامبر خدا را در میان خود نداشتند لااقل وصی او را داشتند که حجت را بر ایشان تمام کند مسلمانان زمان غیبت چه میکنند؟
یا علی
سلام علیکم، مغایر با حکمت خداوند است که کتاب هدایتی بفرستد که منظورش در برخی موارد را جز خودشنداند
سلام شکی در این مورد نیست
و من هم غرض خداوند را از ان مطلب بیان کردم البته ان چیزی که به ذهن حقیر رسیده
شما اگر مشکلی در انچه به عنوان غرض گفتم می بینید می توانید روی همان مانور دهید
و پراکنده سخن نگویید
هم چنانکه من تفسیر شما رو نقد و رد کردم
معجزه بودن قرآن قویتر از معجزه بودن آن موارد قبلی است، چون معجزات قبلی از طریق حواس ظاهری درک میشد و شبههی سحر شدن چشمها و ... مطرح میشد اما این معجزه مستقیماً به سراغ عقل میرود. در ضمن خداوند در هر زمانی میدانسته است که با چه معجزهای حجت را بر بندگانش تمام کند. اگر قائل به ضعیف بودن قرآن به عنوان معجزه باشیم خیلی از صفات الهی را باید همزمان با هم نفی کنیم: مثل علیم و لطیف و خبیر بودن، مثل حکیم بودن، مثل قادر بودن،مثل عادل بودن و ... . بدون شک قرآن معجزهای است که بر هر طالب حقیقتی حجت را تا حد کمال تمام میکند.
خوب همینکه این معجزه به سراغ عقل می رود مشکلش همین است چون همه به اندازه کافی عاقل نیستند که متوجه
این معجزه شوند
بدون شک همینطور است، خیلیها خود خداوند را هم قبول ندارند، بعضیها که در وجود داشتن خودشان هم تردید دارند و باید برایشان دلیل آورد که تو فکر میکنی پس هستی. اما مسلمانی که معجزه بودن قرآن را قبول نداشته باشد هم داریم؟ اگر داریم او مسلمان هم هست؟ اگر اقرار به مسلمانی دارد چطور پی به نبوت رسول خدا برده است؟ تنها با اعتماد به پدران خودش؟ مسیحیان و یهودیان هم همینطور بودند ولی آنها اگر پیامبر خدا را در میان خود نداشتند لااقل وصی او را داشتند که حجت را بر ایشان تمام کند مسلمانان زمان غیبت چه میکنند؟
نمی دانم چرا بحث اینقدر منحرف شد و سر از معجزه بودن قران دراورد
ولی خیلی از مسلمانها ابتدا به ساکن معجزه بودن قران را قبول ندارند بلکه با تحقیق ممکن است به ان برسند
در ضمن اینها کسانی هستند که خود مسلمانی را هم قبول ندارند و مسلمان ارثی هستند
هرکس که مسلمان ارثی است که نباید توقع داشت همان ابتدا تمام اصول و فروع مسلمانی را قبول کند
فکر می کنید چند درصد مردم واقعا با تحقیق مسلمان هستند و ایمان اورده اند ؟
موفق باشید
[="Tahoma"][="Navy"]سلام
یعنی مسلمانها قبل از اینکه تحقیق کنن، پیشفرضشون باید حقانیت اسلام باشه؟ ولی اینکه تحقیق نیست. تحقیق یعنی تلاش برای جداکردن حق از باطل! طبیعتا اینکار وقتی صورت میگیره که شما ذهنتون رو خالی از پیشفرضها کنید و واقعا به دنبال حقیقت باشید نه اینکه قبل از تحقیق کردن، تعبدا اسلام رو پذیرفته باشید و سپس به دنبال پیدا کردن دلایلی برای حقانیت اسلام برید. این تحقیق نیست.
سلام
در تحقیق کار ما مقایسه اسلام با ادیان نیست بلکه جستجوی مبانی مستقل عقلی و سنجیدن تعالیم دین با آن است و این منافاتی با باور به تعالیم اسلام پیش از بررسی ندارد
البته با همین معیارهای عقلی می توان سایر ادیان را هم بررسی کرد و میزان صحت و سقمشان را سنجید و در پایان نتایج را بررسی کرد تا دین حق یا نزدیکتربه حق برایمان مشخص شود
یا علیم[/]
پرسش:
آیا قتل مرتد با آیه عدم اکراه در دین منافات ندارد.؟
پاسخ:
در مورد ارتباط این آیه شریفه با حکم ارتداد توجه به این نکته ضروری است که مسئله ارتداد مربوط به بعد از انتخاب دین است و آیه ای که ذکر کردید مربوط به قبل از انتخاب دین است که خداوند می فرماید هیچ اکراهی در دین نیست و کسی را نباید برای انتخاب دینی مجبور کرد. اما این مسئله مربوط به انتخاب دین است. وقتی دینی توسط کسی انتخاب شد، مسئله دیگر انتخاب نیست بلکه باقی ماندن بر آن عقیده یا تغییر عقیده و برگشت از دین قبلی مطرح است. بنا بر این حکم ارتداد منافاتی با آیه عدم اکراه در دین ندارد.(1)
اما در مورد قتل مرتد و فلسفه آن، لازم است توجه شود که مسئله ارتداد دو جنبه دارد.
یک جنبه شخصی و سرنوشت خود شخص و یک جبنه اجتماعی و سرنوشت اجتماع.
تا جایی که مربوط به جنبه شخصی است، خداوند هیچ اجباری برای هیچ شخصی ایجاد نکرده است. راه را برای همگان نشان داده است و به آن کسانی که راه را شناخته اند، اختیار داده که راه راست را انتخاب کنند یا راه های دیگر را.
حال وقتی شخصی که راه دیگری را انتخاب می کند که از دیدگاه خداوند، راه درست نیست یا لااقل راه ناقص است و راه جایگزینی را که خدا به جای آن معرفی کرده است رها می کند، بیاید این بی اعتقادی خود را در بین مردمی که توان تحقیقات دقیق و یافتن پاسخ شبهات را ندارند بیان کند و به نوعی آنان را گمراه کند، دیگر جنبه شخص ندارد و مربوط به سرنوشت اجتماع می شود.
در این صورت است که مسئله دیگر تغییر عقیده یک شخص نیست، بلکه احتمال گمراهی عده ای از مردم در سطح پائین معلومات است که به راحتی به اشتباه می افتند.
اینجاست که حکم ارتداد نمایان می شود.
و گرنه اگر شخص در درون خود مرتد شود و کسی متوجه آن نشود، خصوصا اگر به زعم خود با تحقیق به این نتیجه رسیده باشد که مثلا دین دیگری به حق است، حکم شرعی اجرا نمی شود.
حکم شرعی ارتداد بیشتر از آن که جنبه باز دارندگی شخصی داشته باشد، جنبه بازدارندگی از گمراه شدن مردم دارد.
ــــــــــــــــ
(1) در این مورد در تاپیک زیر به خوبی بحث شده است: تناقض بين «لا اكراه فى الدين »و حكم قتل مرتد