صحیح بخاری

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
صحیح بخاری

سلام
صحیح بخاری چیست و از چه درجه اعتباری برخوردار است؟

[=impact]

با نام الله




[=impact]


کارشناس بحث: استاد پیام

صحیح محمد بن اسماعیل بخاری ابو عبدالله محمد بن اسماعیل بخاری در سال 194 هجری در بخارا به دنیا آمد. او بخشی از تحصیلات خود را در موطن خود دنبال كرد، و از آنجا كه پدرش پس از درگذشت، ثروت زیادی برای او به ارث گذاشت او با استفاده از این ثروت برای تكمیل معلومات و استفاده از مشایخ حدیث به شهرهای مشهور در خراسان، عراق، حجاز و شام مسافرت نمود[1]. او به خاطر حفظ احادیث زیاد و تبحّر در زمینه حدیث شناسی مورد تكریم عالمان عصر خود قرار گرفت. او از اساتید و مشایخ بزرگ عصر خود همچون: ابو زرعه رازی، احمد بن حنبل، یحیی بن معین و اسحاق بن راهویه حدیث آموخت[2].
بخاری پس از مسافرت های مكرر، در سال 256 به زادگاه خود بازگشت و در سال 256 هجری در خرتنگ یكی از روستاهای سمرقند وفات یافت
[3]. بخاری خود درباره انگیزه فراهم آوردن صحیح گفته است: روزی نزد استاد خود اسحاق بن راهویه بودیم كه گفت: چه می شد اگر كتاب مختصری درباره سنت صحیح رسول اكرم فراهم می كردید ! این امر در دلم نشست و شروع به گردآوری جامع روایی صحیحی نمودم و صحیح خود را از میان ششصد هزار روایت گرد آوردم[4].
او می گفت: من صد هزار حدیث صحیح و صد هزار حدیث غیر صحیح را در حفظ دارم
[5] و این امر نشان گر كثرت روایات در عصر بخاری و نیز ضعیف و جعلی بودن بسیاری دیگر از روایات است.
ابن حجر درباره انگیزه بخاری معتقد است:
چون بخاری مسانید را ملاحظه كرد، به این نتیجه رسید كه روایات صحیح و ضعیف در آنها در هم آمیخته، به گونه ای كه تمییز میان آنها برای همگان میسّر نیست، از این رو تصمیم گرفت از میان هزاران حدیث، احادیث صحیح را گردآوری كند تا برای كسی جای تردید نماند
[6].
بخاری بر اساس شرائطی روایات خود را انتخاب كرد كه عبارتند از: اتصال سند تا طبقه صحابه، عدالت و ضابط بودن راویان. او گر چه بر این شرائط تصریح نكرده، اما این شرائط از شیوه او در كتاب قابل برداشت است
[7].
او نگارش كتاب خود را در حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آغاز كرد و برای تكمیل كار، شانزده سال در بصره و شهرهای دیگر درنگ نموده و سپس آن را در زادگاه خود به پایان رسانده است. می گویند: او برای انتخاب هر حدیث، اول غسل می كرد، آنگاه استخاره می نمود، سپس دو ركعت نماز به جای می آورد
[8].
بنا به قرائنی بخاری كتاب خود را بر احمد بن حنبل، یحیی بن معین، علیّ بن مدینی و شماری دیگر از محدّثان عرضه كرد و آنان به استثنای چهار حدیث بر صحّت سایر روایات گواهی دادند
[9].
بخاری خود از حجیّت و صحت روایاتِ صحیح خود دفاع كرده و گفته است: این كتاب میان من و خدایم حجّت است. من جز حدیث صحیح در آن نیاورده ام
[10].
صحیح بخاری در میان عالمان اهل سنت از جایگاه بس ممتازی برخوردار است، به گونه ای كه آن را تالی تلو قرآن و صحیح ترین كتاب ها پس از كتاب خدا دانسته اند. شافعی معتقد است صحیح ترین كتاب ها، صحیح بخاری است
[11].
ابن حجر در مقدمه شرح خود بر صحیح بخاری در فصلی از اصح بودن صحیح بخاری در زمینه حدیث دفاع كرده است
[12].
نووی می نویسد: علماء به یكصدا معتقدند كه صحیح ترین كتاب ها پس از قرآن صحیح بخاری و صحیح مسلم است و
امت همگی این دو كتاب را پذیرفته اند و كتاب بخاری در مقایسه با صحیح مسلم صحیح تر و فائده اش بیشتر است
[13]. ذهبی نیز شبیه چنین سخنی را ابراز كرده است[14].
از این عبارت ها كه از زبان مشهورترین عالمان و محدّثان اهل سنت ارائه شده می توان برداشت كرد كه همگان صحیح بخاری را پس از قرآن معتبرترین كتاب می شناسند و از صحیح مسلم در مرتبه سوم یاد می كنند.
صحیح بخاری بنا به تحقیق فؤاد عبد الباقی دارای 7563 روایت است.
عوامل اعتبار صحیح بخاری نزد عالمان اهل سنت
به نظر می رسد عوامل ذیل در برخورداری صحیح بخاری از اعتباری بس رفیع نزد عالمان اهل سنت نقش داشته است:
1. قدمت كتاب ؛ چنان كه بیان شد پیش از صحیح بخاری دو كار برجسته در زمینه گردآوری احادیث انجام گرفت كه عبارت بودند از: موطّا مالك و مسند احمد بن حنبل. موطّا مالك به خاطر فقدان جامعیت و برخورداری از صبغه اجتهادی و نیز مسند احمد بن حنبل به خاطر برخورداری از روایات ضعیف موضوع ـ چنان كه تبیین شد ـ نتوانستند از جایگاه ممتاز صحیح بخاری برخوردار باشند. بنابر این اذعان كرد كه صحیح بخاری جامع ترین و در عین حال متقن ترین كتابی است كه در دیرپا ترین تاریخ تدوین حدیث ؛ یعنی در نیمه اول سده سوم فراهم آمد.
2. محتوای صحیح ؛ كسانی كه بخاری را تا سر حد تالی تلو قرآن بالا برده و آن را پس از كتاب الهی اصح كتب معرفی كرده اند با مراجعه میدانی به روایات صحیح دریافته اند كه كتاب صحیح همان رنگ و بویی را دارد كه آنان طالب اند ! او نه بسان احمد بن حنبل روایات فضایل اهل بیت علیهم السلام را آورده و نه مثل حاكم نیشابوری چندان دم از محبّت خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم زده است و نه هم چون جار الله زمخشری به مذهب اعتزال گرایشی نشان می دهد. وقتی بخاری پس از غسل، استخاره و نماز چنان زیبا روایات مربوط به تاریخ اسلام و خلفاء را می چیند كه نه سیخ بسوزد و نه كباب ـ و بر پیشانی طرفداران مكتب خلفاء چین و شكنی ننشیند ـ چرا كتاب او اصحّ شناخته نشود !
صحیح بخاری و نقدها
به رغم دفاع بخاری از صحّت روایات صحیح خود و نیز تأكید بسیاری از عالمان اهل سنت بر اصحّ بودن صحیح بخاری پس از قرآن، نقدهای قابل توجهی بر این كتاب شده است:
الف) ضعف های سندی صحیح بخاری
با آن كه درباره روایاتی كه بخاری در صحیح آورده، گفته شده است: كلّ من روی عنه البخاری فقد جاوز القنطره ؛ هر كس كه بخاری از او نقل كرده باشد از پل (جرح و تعدیل رجالیان) گذشته است
[15]. اما واقعیت نشان می دهد كه او از افراد فاسق و فاجر، خارجی و ناصبی، و دین به دنیا فروخته ؛ هم چون، عمرو بن عاص، مروان بن حكم، ابوسفیان، معاویه، مغیره بن شعبه، عبدالله بن عمرو بن عاص، نعمان بن بشیر ـ كه تا آخرین لحظه ملازم معاویه و فرزندش یزید بود و در تمام جرائم آنان شركت داشت ـ ابوهریره، عبدالله بن عمر، ابو موسی اشعری، عبدالله بن زبیر، عمران بن حطان ـ كه از رؤسای خوارج و از خطبای آنان بود ـ عروه بن زبیر، عكرمه ـ حامل انتشار مذهب خوراج و ابا ضیه در مغرب ـ و.... روایات فراوانی نقل كرده است. اما از افراد صادق سرچشمه معارف اسلامی و معلم فرهنگ غنی اسلام و حدیث، یا اصلاً حدیث نقل نكرده و یا اگر هم نقل كرده نسبت به دیگران بسیار ناچیز و كم است. مثلاً از ابوهریره كه سال به سال مصاحب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود 446 حدیث، از عبدالله بن عمر 270 حدیث، از عایشه 242 حدیث ؛ و از ابوموسی اشعری 57 حدیث و از انس بن مالك بیش از 200 حدیث نقل كرده، ولی از علی علیه السلام كه باب مدینه العلم 19 حدیث و از حضرت زهرا دختر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تنها یك حدیث نقل كرده است و از دیگر اهل بیت و علویّین و از امام حسن علیه السلام كه هم سنّ عبدالله بن زبیر بود، و زید بن علی كه دارای مسند و امام فرقه زیدیه است و امام صادق علیه السلام كه بیشترین سهم را در ترویج فرهنگ اسلامی در دانشگاه مدینه پس از پدر بزرگوارش امام باقر علیه السلام داشت و امام كاظم و امام رضا علیهما السلام كه از نظر دانش و معرفت اسلامی شهره آفاقند، و امام جواد و امام هادی كه هم عصر او بودند و هر كدام مرجع علوم، معارف و حدیث اسلامی به شمار می آمدند، حتی یك حدیث هم نقل نكرده است[16].
علامه شرف الدین می نویسد:
از همه زشت تر آن كه بخاری در صحیح خود به ائمّه اهل بیت علیهم السلام احتجاج نكرده است ؛ زیرا هیچ روایتی را از صادق، كاظم، رضا، جواد، هادی، زكی عسكری علیهم السلام، در حالی كه معاصر آنان بود نقل نكرد، چنان كه از حسن بن حسن، زید بن علیّ بن حسین، یحیی بن زید، نفس زكیه... و نه دیگر بزرگان عترت طاهره و گل های باغ زهرا؛ بسان عبدالله بن حسن و علی بن جعفر عریضی و دیگران، هیچ حدیثی نقل نكرده است. و حتی یك حدیث از سبط اكبر و ریحانه پیامبر و سرور جوانان بهشت، حسن مجتبی علیه السلام نیاورده است، در حالی كه گفتار پرچمدار خوارج كه بیشترین دشمنی را با اهل بیت علیهم السلام داشت ؛ یعنی عمران بن حطان را آورده است، همو كه در تمجید ابن ملجم و ضربت زدن او به علی علیه السلام چنین سروده است:
یا ضربه من تقی ما اراد بها الا لیبلغ من ذی العرش رضوانا
چه ضربتی بود از آن پرهیزكار ! كه از آن جز رسیدن به رضایت خداوند هدفی نداشت.
انی لأذكره یوماً فأحسبه اوفـی البـریه عـند الله میـزاناً
روزی او (ابن ملجم) را به یاد آورم و می پندارم كه سنگین ترین میزان نزد خداوند از آنِ اوست
[17].
علامه محمد حسن مظفر در كتابی تحت عنوان: الافصاح عن رجال احوال الصحاح از 368 راوی نام می برد كه حداقل به استناد دو تن از رجالیان معروف اهل سنت به شدت مورد طعن و ضعف قرار گرفته اند
[18]. گذشته از عالمان شیعی، صحیح بخاری از جهت ذكر راویان ضعیف، از سوی بزرگان اهل سنت نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.
ابن حجر می گوید: حفاظ در یكصد و ده حدیث بخاری تشكیك كرده و آنها را فاقد صحّت می دانند و هشتاد تن از چهارصد راویانی كه منحصراً در صحیح بخاری آمده تضعیف شده اند.


[/HR][1] - تاریخ مدنیه دمشق، ج 52، ص 50 ؛ تذكره الحفاظ، ج 2، ص 555 ؛ سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 392.
[2] - تاریخ مدنیه دمشق ، ج 52، ص 50 ـ 52 ؛ سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 394 ـ 396.
[3] - تاریخ مدنیه دمشق ، ج 52، ص 56.
[4] - سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 401 ؛ مقدمه فتح الباری، ص 5.
[5] - تذكره الحفاظ، ج 2، ص 556.
[6] - مقدمه فتح الباری، ص 5.
[7] - مقدمه فتح الباری، ص 7 و 8 ؛ اصول الحدیث، ص 312 و 313.
[8] - علم حدیث، ص 34 به نقل از مقدّمه التاج، ج 1، ص 15 ؛ مقدمه جامع الاصول، ج 1، ص 186.
[9] - الحدیث و المحدّثون، ص 378.
[10] - همان، ص 379.
[11] - مقدمه ابن صلاح، ص 20.
[12] - همان، ص 7 و 8.
[13] - شرح مسلم، ج 1، ص 14.
[14] - سیر اعلام النبلاء، ج 12، ص 470.
[15] - مقدمه فتح الباری، ص 381 ؛ الكشف الحثیث، ص 112 ؛ الصحیح من السیره، ج 1، ص 260.
[16] - علم حدیث، ص 352 ـ 353.
[17] - اضواء علی السنه المحمدیه، ص 327، به نقل از الفصول المهمّه فی تألیف الامّه، ص 159 و 168. هم چنین ر. ك: المراجعات، ص 415 ؛ النص و الاجتهاد، ص 527 ؛ معالم المدرسین، ج 2، ص 39 ؛ دراسات الحدیث و المحدثین، ص 161 ـ 191.
[18] - علم حدیث، ص 353.

صحيح بخارى
محمّد بن اسماعيل بخارى ]متوفاى 256[ مدّتى در شهر نيشابور مى زيسته است. در آن دوران شهر نيشابور يكى از مراكز مهم علمى اهل سنّت به شمار مى آمده است. علما و اديبان بزرگى در حوزه علميه اين شهر به تحصيل پرداخته اند تا آن جا كه هنگام عبور حضرت امام رضا عليه السلام از شهر نيشابور، عالمان، ادبا و طلاب اين حوزه به استقبال ايشان آمدند. نوشته اند كه هزاران نفر قلم به دست از حضرت امام رضا عليه السلام درخواست كردند تا حديثى را از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله به سند خود روايت فرمايند تا بنويسند.
بخارى نزد اساتيدى هم چون: ابوزرعه رازى، ابوحاتم رازى و خفاف نيشابورى كه از بزرگان حوزه علميه نيشابور بودند، شاگردى كرده است.1
محمّد بن يحيى بن عبدالله بن خالد ذهلى نيشابورى ]متوفاى 258[ بزرگِ علماى نيشابور و از مشايخ بخارى است.2 وى و برخى ديگر از علماى نيشابور معتقد بودند كه عقايد بخارى باطل است; از اين جهت نقل حديث از وى ممنوع اعلام شد و بخارى و مسلم را به دليل انحراف عقيدتى از شهر نيشابور اخراج كردند.3به همين جهت بخارى به هنگام روايت از محمّد بن يحيى به نام او تصريح نمى كند، بلكه با اسم هايى چون محمّد، محمّد بن عبدالله (جدّ او) و محمّد بن خالد (جد پدر او) از وى حديث نقل مى كند.4
از اين رو بخارى نه تنها در نزد شيعيان معتبر و مورد اعتماد نيست، بلكه عالمان معاصر هم كيش وى نيز او را معتبر نمى دانند. شمس الدين ذهبى ـ كه در جرح و تعديل، امام المتأخّرين و معتمد معاصران است ـ در كتاب المغنى فى الضعفاء، محمّد بن اسماعيل بخارى را ذكر كرده و در مورد او گفته است: «بخارى از طعن ابوزرعه و ابوحاتم رازى در امان نبوده است».5
ابن حجر او را در طبقات المدلسين نام مى برد6 و در فتح البارى تصريح مى كند كه بخارى عقايد خود را از حسين الكرابيسى و ابن كلاب اخذ مى كرده است.7 ابن حجر در تهذيب التهذيب تصريح مى كند كه ابن كلاب نصرانى است;8 به همين جهت، اسرائيليات در كتاب بخارى فراوان است. سپس نمونه اى از اين احاديث را ذكر مى كند، از جمله اين كه بخارى به سند خود در صحيح مى نويسد:
قال رسول الله صلى الله عليه وآله:9 ما ينبغي لعبد أن يقول أنا خير من يونس بن متّى;10
شايسته نيست كه كسى بگويد من از يونس بن متى بهترم.
و نيز نقل مى كند:
من قال أنا خير من يونس بن متّى فقد كذب;11
هر كس بگويد من از يونس بن متى بهترم، به تحقيق دروغ گفته است.
ابن حجر به نقل از سيوطى، اين احاديث را از جمله اسرائيليات موجود در كتاب بخارى مى شمارد.12
بخارى ابتدا به فقه حنفى تمايل داشت، سپس به فقه شافعى گرويد. به همين جهت ابوحنيفه را در كتاب الضعفاء نام مى برد.13 قرطبى نيز كلام بخارى را پيرامون تضعيف ابوحنيفه، اين گونه مى آورد:
لعنه الله، يهدم الإسلام عروة عروة وما ولد مولود أشرّ منه;14
خداوند او را لعنت كند. وى اسلام را رشته رشته كرده و نابود مى كند و هيچ مولودى بدتر از او زاده نشده است.
بخارى نزد بسيارى از عالمان بزرگ اهل سنّت جايگاهى ندارد. شهرت و مقامى كه براى بخارى و فقهاى مذاهب اربعه اهل سنّت به دست آمده به اواخر دوران بنو العباس در قرن هفتم مربوط مى شود كه بررسى علل آن فرصت ديگرى مى طلبد. در هر صورت اهل سنّت در اين رابطه بايد به سؤالات زير پاسخ دهند:
1 . با اين كه بخارى مورد طعن اساتيد و مشايخ خود بوده است، چرا در زمان هاى متأخّر كتاب وى به عنوان «أصحّ الكتب بعد القرآن» شهرت يافته است؟!
2 . آيا محدثى قوى تر و بهتر از بخارى در ميان اهل سنّت نبوده است؟
3 . آيا كتابى دقيق تر و صحيح تر از كتاب بخارى نگارش نيافته است؟
هم چنان كه سؤال مى شود: با اين كه افرادى چون اوزاعى، ثورى، ابن عُيينه و ابن جرير طبرى از بزرگان اهل سنّت بوده اند و هر يك داراى مذهب مستقلى بوده و مقلّد داشته اند، چرا فقط چهار مذهب رسميت يافت و مذاهب ديگر برچيده شد؟
صرف نظر از اين سؤالات و بر اساس ادلّه محكم، روشن است كه بخارى در نزد بسيارى از علماى اهل سنّت معتبر نبوده است. احاديث دروغ و باطل در كتاب بخارى فراوان است و در شروح بخارى به اين موارد اشاره شده است. در اين شرح ها به احاديث زيادى بر مى خوريم كه محدثان بزرگ سنّى در سند، دلالت و يا متن آن ها خدشه كرده اند و گاهى به صراحت حكم به بطلان آن نموده اند.15

1 . تهذيب التهذيب: 9 / 41.
2 . التعديل والتجريح: 2 / 687.
3 . حوزه نيشابور حوزه بزرگى بوده است، بدين روى مسأله اخراج بخارى و مسلم از اين شهر امرى مهم تلقى مى شود.
4 . وفيات الأعيان: 5 / 195 ـ 196، شماره 248; تاريخ مدينة دمشق: 58 / 94; تاريخ بغداد: 13 / 103; سير أعلام النبلاء: 12 / 459 ـ 460; مقدّمة فتح الباري: 491 ـ 492; الوافي بالوفيات: 5 / 123.
5 . «ولا عبرة بترك أبي زرعة وأبي حاتم له من أجل اللفظ»; المغني في الضعفاء: 2 / 557، شماره 5311.
6 . طبقات المدلّسين: 24، شماره 23.
7 . «انّ البخاري في جميع ما يورده... وأما المسائل الكلامية فأكثرها من الكرابيسي وابن كلاب ونحوهما»; فتح الباري: 1 / 213.
8 . تهذيب التهذيب: 2 / 310 ـ 311. هم چنين ر.ك: الوافي بالوفيات: 17 / 266; سير أعلام النبلاء:11 / 174 ـ 175.
9 . به رغم اين كه در منابع اهل سنّت درود و صلوات پس از نام مبارك پيامبر خدا صلى الله عليه وآله به صورت ابتر (ناقص) آمده است، ما طبق فرمايش حضرتش، درود و صلوات را به صورت كامل آورده ايم.
10 . صحيح البخاري: 4 / 125 و 132 ـ 133 و 5 / 185.
11 . همان: 5 / 185 و 6 / 31.
12 . وى به نقل از سيوطى مى نويسد: «وفي الصحيحين من ذلك ما لا يحصى; لأنّ أكثر روايتهم عن الصحابة... بل أكثر ما رواه الصحابة عن التابعين ليس أحاديث مرفوعة، بل اسرائيليات أو حكايات أو موقوفات»; الإصابة: 1 / 68.
13 . الضعفاء الصغير: 1 / 132، شماره 388.
14 . الانتقاء في فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء: 1 / 149.
15 . در كتاب بخارى احاديث دال بر تحريف قرآن فراوان است. در كتابى كه در نفى تحريف قرآن نگاشته ام(سید علی حسنی میلانی)، فصلى براى روشن كردن بطلان احاديث بخارى در زمينه تحريف قرآن گشوده ام (التحقيق في نفي التحريف: 157 ـ 200) چون علماى بزرگ اهل سنّت نيز گاهى به فراوانىِ احاديث باطل در كتاب بخارى اقرار كرده اند، از اين رو نمى توان بر قول به باطل بودن برخى از احاديث بخارى خرده گرفت.

نمونه هايى از احاديث دروغ و باطل در كتاب بخارى
1 . بخارى حديثى را در كتاب التفسير و كتاب الجنائز از صحيح خود نقل كرده است. مضمون حديث چنين است:
وقتى عبدالله بن اُبىّ1 از دنيا رفت، فرزندش به خدمت رسول خدا صلى الله عليه وآله رسيد و از ايشان درخواست كرد كه بر جنازه پدرش نماز بخواند. عمر به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اعتراض كرد كه چرا بر جنازه اين شخص نماز مى خوانيد؟ رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: خداوند مرا مخيّر كرده و فرموده است:
(اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لا تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعينَ مَرَّةً فَلَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَهُمْ).2
در اين هنگام آيه زير نازل شد:
(وَ لا تُصَلِّ عَلى أَحَد مِنْهُمْ ماتَ أَبَدًا وَلا تَقُمْ عَلى قَبْرِهِ).3
بر اساس حديث مذكور،4 خداوند سبحان پيامبر و حجت خويش را در مقابل عمر مغلوب كرده است! از اين روى با اين كه بخارى اين حديث را در چند موضع از كتاب خويش آورده است، علمايى چون ابوبكر باقلانى، امام الحرمين جوينى، ابوحامد غزالى، امام داوودى و ديگران با خدشه در سند حديث به بطلان آن تصريح كرده اند.5
2 . وى در جاى ديگر نقل مى كند:
سالى از رسول اكرم صلى الله عليه وآله درخواست كردند كه براى نزول باران دعا كند. با دعاى رسول خدا صلى الله عليه وآله آن قدر باران باريد كه دوباره به خدمت ايشان آمدند و از مشكلات ايجاد شده بر اثر زيادى بارندگى شكايت كردند و از پيامبر صلى الله عليه وآله خواستند كه دعا كند تا باران فقط در بيرون شهر و به باغ ها و مزارع ببارد. پيامبر صلى الله عليه وآله نيز به خداوند عرضه داشت: «اللّهمّ حوالينا ولا علينا»; خداوندا باران را به اطراف بباران، نه بر ]شهر[ ما.6
راوى حديث اسباط بن نصر است كه نزد بسيارى از علماى سنّى اعتبارى ندارد. ابن حجر عسقلانى در فتح البارى و تهذيب التهذيب اين حديث را منكر شمرده است.7
عينى حنفى در عمدة القارى و كرمانى در الكواكب الدرارى ـ كه هر دو از شروح بخارى هستند ـ به بطلان اين حديث حكم كرده اند. داوودى و دمياطى ـ كه از محدّثان بزرگ اهل سنّت مى باشند ـ نيز اين حديث را باطل مى دانند.8
3 . در صحيح بخارى حديثى آمده كه آن را مسروق بن اجدع از ام رومان9 نقل مى كند.10 اين در حالى است كه بسيارى از عالمان سنّى ـ كه هر يك در علم حديث صاحب نظرند ـ اين حديث را غير صحيح مى دانند. آن ها تصريح مى كنند كه مسروق بن اجدع هرگز اُم رومان را نديده و او را درك نكرده است تا از او حديث نقل كند.
برخى از حفّاظى كه حديث مسروق را غير صحيح مى دانند، عبارتند از:
خطيب بغدادى، ابن عبدالبرّ، قاضى عياض، ابراهيم بن يوسف، ابوالقاسم سهيلى، ابن سيد الناس، جمال الدين مزّى، شمس الدين ذهبى، صلاح الدين علايى، ابوبكر بن العربى مالكى و جمعى ديگر از صاحب نظران در علم حديث.
ابن حجر در تهذيب التهذيب مى نويسد:
قال الخطيب: مسروق لم يدرك اُم رومان;11
خطيب مى گويد: مسروق اُم رومان را درك نكرده است.
در نتيجه به اعتقاد بسيارى از بزرگان اهل سنّت و حتى شارحان صحيح بخارى، در اين كتاب احاديث باطلى وجود دارد كه به همين چند مورد منحصر نيست و از اين قبيل فراوان است.12
با وجود عدم اعتبار وى در نزد بسيارى به ويژه متقدّمان اهل سنّت و معاصران وى، جاى بسى تعجّب است كه متأخّران اهل سنّت معتقدند تمام احاديث كتاب بخارى صحيح و مقطوع الصدور هستند و در اين سخن بسيار مبالغه مى كنند، به طورى كه افرادى همانند ابن روزبهان و امام الحرمين جوينى قائلند كه اگر كسى قسم بخورد كه تمام احاديث صحيحين گفتار رسول الله صلى الله عليه وآله و مطابق با واقع است، قَسَمش صحيح است و كفاره ندارد!13
حافظ نووى مى نويسد:
وقد قال امام الحرمين: لو حلف انسان بطلاق امراته أنّ ما في كتابي البخاري ومسلم ممّا حكما بصحّته من قول النبي صلّى الله عليه وآله لما ألزمته الطلاق;14
اگر كسى قسم بخورد بر اين كه، اگر احاديث دو كتاب بخارى و مسلم از دو لب مبارك رسول الله صادر نشده باشد، من زنم را طلاق مى دهم; قسم او صحيح است و زنش مطلقه نيست.
برخى هم گفته اند پس از قرآن كريم كتابى به مرتبه صحيح بخارى نرسيده است.15
البته در مورد صحيح مسلم نيز چنين قولى وجود دارد و حتى برخى از بزرگان اهل سنّت مثل حافظ ابوعلى نيشابورى و حافظ ابن حزم اندلسى، كتاب مسلم را بر كتاب بخارى مقدم داشته اند;16 اما اكثر عالمان سنّى به قول نخست معتقدند و براى كتاب بخارى كرامات، مقامات و فضايلى ذكر مى كنند كه بسيار عجيب است!17
شايد مهم ترين دليل چنين اقبالى به كتاب بخارى، شدّت دشمنى و مخالفت آشكار وى با اهل بيت پيامبر عليهم السلام است.

1 . عبدالله بن اُبىّ از منافقان مدينه بود.
2 . سوره توبه: آيه 80 .
3 . همان: آيه 84 .
4 . صحيح البخاري: 2 / 76 و 100، 5 / 206 ـ 207 و 7 / 36.
5 . ر.ك: فتح الباري: 8 / 255 ـ 256; عمدة القاري: 18 / 274.
6 . صحيح البخاري: 2 / 19.
7 . فتح الباري: 2 / 424 ـ 425; تهذيب التهذيب: 1 / 185 ـ 186، شماره 396.
8 . ر.ك: عمدة القاري: 7 / 46.
9 . ام رومان مادر عايشه است.
10 . «حدثنا موسى، حدثنا أبو عوانة، عن حصين، عن أبي وائل، قال: حدثني مسروق بن الأجدع، قال: حدثني أم رومان وهي أم عايشة، قالت: بينا أنا وعايشة أخذتها الحمى...»; صحيح البخاري: 4 / 123، 5 / 60 و 216 ـ 217 و 6 / 10.
11 . تهذيب التهذيب: 12 / 412. هم چنين ر.ك: الإستيعاب في معرفة الأصحاب: 4 / 1937; فتح الباري: 7 / 337; تهذيب الكمال: 35 / 360 ـ 361; الإصابة: 8 / 393; إمتاع الأسماع: 6 / 179; تاريخ بغداد: 13 / 233، شماره 7202.
12 . براى اطلاع بيشتر ر.ك: نفحات الأزهار: 6 / 182 ـ 238.
13 . شرح صحيح مسلم: 1 / 19.
14 . همان.
15 . مقدّمة فتح الباري: 10; شرح صحيح مسلم: 1 / 14; البدر المنير: 1 / 297; فيض القدير شرح الجامع الصغير: 1 / 32.
16 . ر.ك: شرح صحيح مسلم: 1 / 14; تذكرة الحفّاظ: 2 / 589.
17 . ر.ك: إرشاد السارى: 1 / 29.

موضوع قفل شده است