۱۸ اسفند سالروز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
۱۸ اسفند سالروز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی

[="Tahoma"][="Red"]

۱۸ اسفندروز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی است . به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب “سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد….او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی*شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی*شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می*دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود.

روز بزرگداشت سید جمال الدین اسدآبادی
نگاهی به زندگی سید جمال الدین اسد آبادی ۱۸اسفندماه روز بزرگداشت سیدجمال الدین اسدآبادی یکی ازپیشروان بیداری اسلامی دربین کشورهای اسلامی است. سید جمال*الدّین اسدآبادی (متولدشعبان ۱۲۵۴ قمری برابرآبان۱۲۱۷خورشیدی در محله سیدان اسدآباد همدان ایران ودرگذشت ۱۳۱۴۵شوال هجری قمری برابر ۱۹ اسفند۱۲۷۵) که از او با نام*های جمال*الدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نام برده می*شود. اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود. وی همچنین از اولین نظریه پردازان اصولگرایی اسلامی محسوب می*شود.
اطلاعات اندکی درباره محل تولد و خانواده وی در دست است و محل تولد او همیشه محل اختلاف بوده*است. با وجود لقب «افغانی» که او خود را با آن معرفی می*نمود و با آن شناخته شده بود، وی ایرانی و شیعه و از مردم اسدآباد همدان بود.هرچند گروهی معتقدند که وی حنفی مذهب و از مردم اسعدآباد مرکز ولایت کُنَر افغانستان است. گمان می*رود که سیدجمال*الدین صلاح نمی*دانسته کسی به هویت وی پی ببرد به طوری که گاهی به جای اسدآبادی، اسعدآبادی امضا می*نموده است.شیخ محمد عبده مصری شاگرد سید جمال الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب می*نویسد، سید جمال الدین ایرانی بود ولی به دو علت خود را افغانی معرفی می*نمود: اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سُنّی معرفی کند و به هدف*هایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند.
سیدجمال الدین اسدآبادی که هدف اصلی اش در تمام عمر، اتحاد اسلام و وحدت مسلمین بوده، بعد از سالیان متمادی فعالیت و تلاش، می*توان عنوان داشت که در چند مورد تحول و انقلابی آفرید.
· به فراموشی سپردن مایه*های اختلاف و موارد نزاع میان سُنّیان و شیعیان با طرح مبارزه با استعمار و استبداد و تلاش در احیای اسلام و عزت مسلمین .
· انتقال بعضی نظرات کلیدی تشیع به برخی علمای تسنن و تسرّی به حوزه*های بزرگی چون الازهر مصر.
· ترویج نوعی ملی گرایی مثبت، که در عین وحدت مسلمین، به حفظ استقلال ملی در سرزمین*های اسلامی در برابر استعمار مربوط می*شود.
در مجموع آنچه از اندیشه*های وی پس از سالها تلاش به عنوانی میراثی باقی ماند را می*توان چنین برشمرد.
· اعتقاد به توانائیهای ذاتی دین اسلام، برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان .
· مبارزه با روحیه تسلیم، گوشه نشینی و بی حرکتی.
· بازگشت به منابع اصیل اندیشه اسلامی.
· تبیین تعالیم اسلام به زبان روز و فراخواندن مسلمانان به یادگیری علوم جدید .
· مبارزه با استعمار و استبداد، به مثابه نخستین گام در راه نوزایی اجتماعی و فکری مسلمانان.
· تلاش در راه گسترش حضور روحانیت در مبارزات سیاسی و برداشتن مرزهای موهوم بین دیانت و سیاست بویژه در جوامع اهل تسنن.
سیدجمال الدین از اینکه عمده تلاشهای خودرا صرف اصلاح سلاطین وحاکمان کشورهای اسلامی نمود وکمتربه مردم متکی شد خودش را اینگونه نقد می کند:
“افسوس می*خورم از اینکه کِشته*های خود را ندرویدم… ای کاش من تمام افکار خود را در مزرعه مستعد افکار ملت کاشته بودم. چه خوش بود تخم*های بارور و مفید خود را در زمین شوره زار سلطنت فاسد نمی*نمودم. آنچه در آن مزرعه [مردم] کاشتم به ثمر رسید و هر چه در این کویر [سلاطین و نخبگان حکومتی] غرس نمودم فاسد گردید.”

سید جمال الدین که در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود. ودر آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس می*داد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند.
سید جمال در ۱۲۵۴ هجری قمری، بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید، سعی کرد تا مردم و خصوصاً مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند.
در مصر با استقبال برخی مقامات دولتی روبرو شد و شروع به تدریس و تبلیغ کرد. بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را همچون استاد خود می*دانست. در تحولات سیاسی مصر نقش موثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر می*دیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت.
در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقی مبادرت نمود. که فقط ۱۸ شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشه*های خود در مورد اتحاد اسلام را می*پراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امین*الضرب ساکن شد.
چند بار با ناصرالدین*شاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدین*شاه و امین*السلطان ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاه*عبدالعظیم بود که باز به دستور شاه با افتضاح او را بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت.
سلطان عبدالحمید او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد.
در استانبول میرزا آقاخان کرمانی و شیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدین*شاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتند.
او پس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی می*کرد تا این*که به سرطان فک مبتلا شد و او را جراحی کردند و در ۱۲۷۵ هجری شمسی (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت و در گورستان شیوخ دفن گردید. علاوه بر دیدگاه شماری از پژوهشگران، برخی از یاران سید هم عقیده دارند که سید توسط اعوان سلطنت قاجاری- در تلافی ضدیت با نظام قاجار و قتل ناصر الدین شاه -مسموم شده و به قتل رسیده*است.
بنا به درخواست دولت افغانستان مبنی بر انتقال کالبد او، این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و درسال ۱۲۸۴ پیکر سید جمال*الدین از استانبول به کابل منتقل شد و در دانشگاه کابل دفن گردید که با دفن تابوت او در این محل، نام دارالفنون به آنجا گذاشته شد و در زمان سلطنت محمدظاهرشاه درسال ۱۳۱۱ سازه بلندی از سنگ آبنوس سیاه بالای آن گردید.

مقام معظم رهبری درباره سید جمال الدین اسدآبادی می فرمایند:
“سیدجمال کسی بود که برای اولین بار بازگشت به اسلام را مطرح کرد کسی بود که مساله حاکمیت را و خیزش و بعثت جدید اسلام را اولین بار در فضای عالم بوجود آورد….او مطرح کننده، به وجود آورنده و آغازگر بازگشت به حاکمیت اسلام و نظام اسلام است. این را نمی*شود دست کم گرفت و سیدجمال را نمی*شود با کس دیگری مقایسه کرد. در عالم مبارزات سیاسی، او اولین کسی است که سلطه استعماری را برای مردم مسلمان آن زمان معنا کرد قبل از سیدجمال چیزی به نام سلطه استعماری برای مردم مسلمان حتی شناخته شده نبود. او کسی بود که در ایران، در مصر، در ترکیه، در هند، در اروپا کلا در خاورمیانه در آسیا و در آفریقا سلطه سیاسی مغرب زمین را مطرح کرد و معنا کرد و مردم را به این فکر انداخت که چنین واقعیتی وجود دارد و شما می*دانید آن زمان، آغاز عمر استعمار بود چون استعمار در اول نشرش در این منطقه اصلا شناخته شده نبود و سیدجمال اولین کسی بود که آن را شناساند. این*ها را نمی*شود دست کم گرفت. مبارزات سیاسی سیدجمال چیزی است که قابل مقایسه با هیچیک از مبارزات سیاسی افرادی که حول و حوش کار سیدجمال حرکت کردند نیست.”
(مصاحبه حضرت آیت الله خامنه ای با روزنامه جمهوری اسلامی درتاریخ ۳۰خرداد۱۳۶۰)مقام معظم رهبری در خطبه دوم نماز جمعه ۱۵بهمن۸۹ نیز به نقش بزرگ سید اشاره کردند و فرمودند:
“سید جمال*الدین بزرگ، آن مرد اسلام*خواه، شجاع، مبارز، بزرگ، بهترین جائى را که براى مبارزات خود توانست پیدا کند، مصر بود؛ بعد هم شاگردان او، محمد عبده و دیگران و دیگران.حرکات اسلام*خواهى در مصر یک چنین سابقه*اى دارد. ”

شهید مطهری نیز درباره سید در کتاب بررسی نهضت های اسلامی در صد ساله ی اخیر می فرمایند:
“بدون تردید سلسله جنبان نهضت های اصلاحی صد ساله ی اخیر، سید جمال الدین اسد آبادی معروف به افغانی است. او بود که بیدار سازی را در کشورهای اسلامی آغاز کرد، دردهای اجتماعی مسلمین را با واقع بینی خاصی بازگو نمود، راه اصلاح و چاره جویی را نشان داد… نهضت سید جمال، هم فکری بود و هم اجتماعی. او می خواست رستاخیزی هم در اندیشه ی مسلمانان به وجود آورد و هم در نظامات زندگی آنها… سید جمال در نتیجه ی تحرک و پویایی، هم زمان و جهان خود را شناخت و هم به دردهای کشورهای اسلامی – که داعیه ی علاج آنها را داشت دقیقا آشنا شد. سید جمال مهمترین و مزمن ترین درد جامعه ی اسلامی را استبداد داخلی و استعمار خارجی تشخیص داد و با این دو به شدت مبارزه کرد. آخر کار هم جان خود را در همین راه از دست داد. او برای مبارزه با این دو عامل فلج کننده، آگاهی سیاسی و شرکت فعالانه ی مسلمانان را در سیاست واجب و لازم شمرد و برای تحصیل مجدد عظمت از دست رفته ی مسلمانان و به دست آوردن مقامی در جهان که شایسته ی آن هستند، بازگشت به اسلام نخستین و در حقیقت حلول مجدد روح اسلام واقعی را در کالبد نیمه مرده ی مسلمانان، فوری و حیاتی می دانست. بدعت زدایی و خرافه شویی را شرط آن بازگشت می شمرد، اتحاد اسلام را تبلیغ می کرد و دست های مرئی و نامرئی استعمارگران را در نفاق افکنی های مذهبی و غیر مذهبی می دید و رو می کرد.”
میراث سید جمال الدین اسدآبادی
سید جمال، پس از عزیمت از فرانسه به انگستان رفت و در آنجا یک چند کوشید تا با تبلیغ عقاید خود و به میانجی گری «ویلفرید بلنت» (Wilfrid Blunt) نویسنده ی «عرب دوست» انگلیسی، سیاست انگلیس را به سود مسلمانان خاصه مصریان دگرگون کند، ولی کامیاب نشد. از انگلستان رهسپار ایران گشت و از ایران به روسیه رفت. پس از بازگشت به ایران به مبارزه ای دلیرانه بر ضد استبداد ناصرالدین شاه برخاست و در آگاهاندن مردم ایران و رسوا کردن سیاست استعماری روس و انگلیس کوشید.
کارنامه ی زندگی سید در ایران شاید درخشانترین فصل داستان مجاهده ی او در راه آزادی ملتهای اسلامی باشد، زیرا در قرن سیزدهم هجری کمتر کشور اسلامی همچون ایران در گمراهی و بی خبری سیاسی به سر می برد و اگر میزان تأثیر یکایک رهبران سیاسی و فکری ایران آن روزگار را در بیداری مردم با هم بسنجیم، بی گمان سید جمال بیش از هر رهبر دیگر در این بیداری مؤثر بوده است.
پس از آنکه از ایران بیرون رانده شد به عراق و سپس انگلستان رفت و مبارزات خویش را برضد ناصرالدین شاه از سرگرفت. سرانجام به دعوت سلطان عبدالحمید به استانبول رفت و گرفتار دسائس او شد. و عملاً در آن شهر زندانی بود، تا آنکه در روز پنجم شوال ۱۳۱۴مطابق نهم مارس ۱۸۹۷درگذشت.
عناصراصلی میراث سید جمال الدین برای جهان اسلامی به نحو عام و جهان عرب به نحو خاص عبارت بود از: نخست اعتقاد به توانایی ذاتی دین اسلام برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان. دوم مبارزه با روحیه ی تسلیم به قضا و قدر وگوشه نشینی و بی جنبشی. سوم بازگشت به منابع اصلی فکر اسلام. چهارم تفسیر عقلی تعالیم اسلام و فرا خواندن مسلمانان به یاد گرفتن علوم نو و پنجم مبارزه با استعمار و استبداد به عنوان نخستین گام در راه رستاخیز اجتماعی و فکری مسلمانان.
سید را در مورد مبارزه با استعمار باید رهبری مبدع دانست. ولی درباره ی جنبه های دیگر فکر اجتماعی اسلامی، کسان دیگری پیش از او مانند طهطاوی و مدحت پاشا، به درجات گوناگون، برای عربان و ترکان سخن گفته بودند، لیکن هیچ یک از رهبران طراز اول اصلاح فکر دینی و اجتماعی در دوره زندگی سید به اندازه ی او در راه پیکار با استعمار و استبداد رنج نبرد و نیز همچون او جاذبه ی شخصی و نفوذ کلام نداشت. و راز محبوبیت و اهمیت او در تاریخ فکر معاصر اسلامی همین بوده است. سید محمد محیط طباطبایی در این باب نوشته است:
«سید جمال الدین در فلسفه مشائی به میرزا ابوالحسن جلوه، و در حکمت اشراق به «حکیم قمشه ای» نمی رسید، و در معرفت به مبنای حقوق و قوانین اروپا، توسعه ی نظر و اطلاع میرزا ملکم خان را نداشت، و در ریاضیات قدیم به میرزا محمدعلی قاضی یا میرزا عبدالغفار اصفهانی نمی رسید، و زبان فرانسه را محمد حسن خان اعتماد السلطنه از او بهتر می دانست، و میرزا حسنعلی خان خط و انشاء فارسی را بهتر از او می نوشت، و میرزا محمد حسین فروغی در نثر و شعر فارسی از او استادتر بود، و عربی را شیخ محمد عبده مصری و ادیب اسحق لبنانی بهتراز او می نوشتند، ولی در وجود او سری مکتوم بود که من حیث المجموع در وجود کلیه ی افراد نامبرده یافت نمی شد. سید بی آنکه در اروپا درس خوانده یا در یک کشور آزاد راقی به سربرده باشد، در طی اقامت محدود اول خود در اسلامبول و ارتباط با پیشاهنگان نهضت فرهنگی و اجتماعی عثمانی و با استفاده از زبان ترکی و مراجعه به ترجمه های مختلفی که از فرانسه در مصر و عثمانی به عربی و ترکی شده بود، به حقیقتی آشنا شد که دیگران با وجود فضایل علمی و ادبی مکتسب به درک آن موفق نشده بودند».

[/][/]