انواع وجود و ظهور

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انواع وجود و ظهور

برای هر چیز دو نوع وجود است: " وجود فی نفسه " و " وجود برای ما ". وجود هر چیزی برای ما وابسته است به ساختمان قوای ادراکی ما و به شرائط خاصی که باید باشد. از اینرو ظهور نیز بر دو قسم است: ظهور فی نفسه و ظهور برای ما. حواس ما به حکم محدودیتی که دارد فقط قادر است موجودات مقید و محدود و دارای مثل و ضد را در خود منعکس کند. حواس ما از آنجهت رنگها و شکلها و آوازها و غیر اینها را درک می کنند که به مکان و زمان محدود می شوند، در یک جا هستند و در جائی دیگر نیستند، در یک زمان هستند و در زمانی دیگر نیستند، مثلا اگر روشنی همیشه و همه جا بطور یکنواخت می بود قابل احساس نبود، اگر یک آواز بطور مداوم و یک نواخت شنیده شود هرگز شنیده نمی شود.

ذات حق که صرف الوجود و فعلیت محض است و هیچ مکان و زمان او را محدود نمی کند نسبت به حواس ما باطن است اما او در ذات خود عین ظهور است و همان کمال ظهورش که ناشی از کمال وجودش است سبب خفای او از حواس ما است، جهت ظهور و جهت بطون در ذات او یکی است، او از آنجهت پنهان است که در نهایت پیدائی است، او از شدت ظهور در خفاست.

یا من هو اختفی لفرط نوره *** الظاهر الباطن فی ظهوره
حجاب روی تو هم روی تو است در همه حال *** نهان زچشم جهانی زبس که پیدایی

مفهوم وجود از کجا ادراک شده ؟ حال آنکه ما عدم را هیچگاه ادراک نکردیم ؟

پرسا

پرسا;140501 نوشت:
مفهوم وجود از کجا ادراک شده ؟ حال آنکه ما عدم را هیچگاه ادراک نکردیم ؟

سلام
انسان وجودات محدود و عدمهای نسبی را درک می کند و بواسطه قوه خیال قادر است برای هر یک از اینها تصوری ایجاد کند و آنها را مطلق بیانگارد در حالیکه نه عدم شی متعینی است و نه وجود امر محدود . ابتدای فهم انسان از وجود همان نسبتی است که در قضایا می بیند : پدر در خانه است . همین "است" یک روزنه بسوی فهم وجود است که کم کم گسترش می یابد
موفق باشید

[=&quot]با عرض سلام و تشكر از سؤال خوب شما[/]
[=&quot]پاسخ اين است كه مفهوم وجود امري بديهي است. مفهومي به بداهت مفهوم وجود نميتوان يافت. وجود قابل تعريف نيست. چون اگر بخواهيم آن را تعريف كنيم بايد با غير وجود يعني عدم آن را تعريف كنيم؛ در حالي كه عدم نميتواند معرِّف باشد. بنابراين هر كسي بداهتاً معناي وجود را درك ميكند و براي ادراك آن نيازي به درك مفهوم عدم نيست. [/]

[=&quot]بخش دوم سؤال شما اين است كه ما عدم را هيچگاه درك نكرديم. پاسخ اين است كه ما مفهوم عدم را درك كرده ايم. همين كه شما درباره آن سخن ميگوييد حاكي از اين است كه آن را ادراك كرده ايد. اما مصداق عدم قابل درك نيست؛ چون مصداقي ندارد. اگر مصداق داشته باشد، مصداق وجود خواهد بود؛ نه مصداق عدم. [/]

:Gol:درعالم هستی دو گونه وجود موجود است.
1ـوجود غیر مستقل یا رابط : وجودی که سراسر نیازوفقر است به تعبیر حکماء فقر ونیازمندی در مرتبه ذات او مأخوذ است.علتش هر دم،به او وجودی نو عطاء می کند وبواسطه وجود علتش موجود است.
2ـوجود مستقل:وجودی بی نیاز وغنی است،نقص واحتیاج به هیچ وجه در او راه ندارد.وجودش مشروط به هیچ شرطی وقیدی نیست ووجودات رابط ، وابسته به اویند.
به عبارت دیگر در عالم، یک وجود مستقل بیش نیست که مابقی موجودات ازشئون وتجلیات اوهستند.:Sham:

موضوع قفل شده است