شناختی بر نواب صفوی و فدائیان اسلام
تبهای اولیه
[/][="]اوضاع ايران مقارن ظهور فداييان اسلام(1335-1320[/][="] )[/][="]جمعيت فداييان اسلام در سال 1324 شمسي با انتشار بيانيه «دين و انتقام[/][="]» [/][="]اعلام موجوديت كرد. [/][="]برای مقدمه توضیح ا ین لازم است که [/][="]جنگ جهاني دوم در نهم شهريور 1318 شمسی آغاز گرديد. اندك اندك زبانههاي جنگ از اروپا به سوي شرق كشيده شد. متفقين به دليل اهميت راهبردي ايران از دولت وقت درخواست همكاري كردند. رضا شاه با اين تحليل كه هيتلر و هم پيمانانش به زودي بر متفقين پيروز خواهند شد از همكاري با متفقين سر باز زد و بيطرفي دولت ايران را به طور رسمي اعلام كرد. با اين حال متفقين بدون توجه به گفتههاي رضاشاه به بهانه حضور كارشناسان آلماني در ايران از جنوب و شمال به ايران هجوم آوردند و پس از اشغال تهران در 25 شهريور 1320 رضا شاه را به استعفا واداشتند. رضا شاه در پي اين دگرگوني از كشور خارج شد و فرزندش محمدرضا شاه پهلوي به سلطنت رسيد. آثار شوم جنگ از قحطي و بيماري، ايران را فراگرفته بود اما ابهت ديكتاتوري رضا شاهي شكسته شد و فضاي بازي در كشور به وجود آمد مطبوعات فجايع و نابسامانيهاي دوران استبداد را بازگو ميكردند دولت محمدعلي فروغي با حدود شش ماه زمامداري در اسفند 1320 سقوط كرد پس از او سهيلي بعد از پنج ماه در مرداد 1321 استعفا كرد. احمد قوام در كمتر از شش ماه در بهمن 1321 ساقط شد. آنگاه سهيلي دوباره نخست وزير گرديد و كابينه او تا اوايل 1323 يعني اندكي بيش از يكسال ادامه داشت. پنجمين كابينه، كابينه ساعد بود كه پس از هشت ماه در آذر 1323 استعفا كرد، سپس سهام السلطان بيات تا فروردين 1324 در سمت نخستوزيري بود كه جاي او را ابراهيم حكيمي تا خرداد 1324 گرفت. هشتمين دولت اين دوران را محسن صدر به مدت چهارماه عهدهدار بود و بالاخره در مهر 1324 دوباره ابراهيم حكيمي رياست وزرا را عهدهدار شد كه او هم بيش از چهار ماه نتوانست دوام آورد[/][="].
[/][="]تزلزل و ناپايداري دولتها سبب شد فرصتطلبان با پشتيباني دولتهاي بيگانه در گوشه وكنار كشور نداي استقلالطلبي بلند كنند، براي نمونه احزاب كوموله و دموكرات با پشتيباني آشكار شوروي در كردستان و آذربايجان پرچم استقلالخواهي بلند كردند سركوب شورشهاي ياد شده تا پايان سال 1325 شمسي به درازا كشيد در اين هنگام احمد قوام عهدهدار پست نخستوزيري بود و توانست با رايزنيهاي سياسي، دولت شوروي را از شمال كشور بيرون و غايلهآفرينان را سركوب كند. از آن پس شاه براي به دست آوردن اعتبار و اقتدار خويش تلاش گستردهاي را آغاز كرد كه به دليل وجود عناصر موازي در بدنه حاكميت و مردم روند بازيابي قدرت وي به درازا كشيد. دولت احمد قوام در هيجدهم آذر 1326 سقوط كرد و ابراهيم حكيمي جايگزين وي گرديد. حكيمي نيز پس از پنج ماه كنار رفت و شاه ،عبدالحسين هژير را به نخستوزيري برگزيد اين اقدام با مخالفت شديد مردم به رهبري آيت الله كاشاني و سيد مجتبي نواب صفوي در شهرهاي گوناگون روبهرو شد. هژير بيش از چهارماه نتوانست دولت را بگرداند و در 15 آبان ماه 1327 مجبور به استعفا شد[/][="]. [/][="]محمدرضا شاه عناصر جريانساز مذهبي مانند آيت الله كاشاني و اعضاي فداييان اسلام و حزب توده را تهديدي جدي براي تقريب ديكتاتوري خويش ميدانست، از اين رو متنظر بود با يافتن بهانهاي هجوم گسترده خود را بر ضد آنان آغاز كند. ناصر فخرايي در 15 بهمن ماه به ترور شاه دست يازيد همين امر سبب شد شاه دستور پيگيري و بازداشت اعضاي گروههاي مذهبي و حزب توده را صادر كند[/][="]. [/][="]شاه با تهي يافتن عرصه از مخالفان براي قانوني جلوه دادن ديكتاتوري خود در [/][="]19 [/][="]اسفند دستور تشكيل مجلس موسسان را براي اصلاح چند اصل از قانون اساسي صادر كرد با اين حال، خيال يكهتازي بيدغدغه او، بسيار دوام نياورد و سيد حسين امامي با ترور عبدالحسين هژير خواب او را آشفته ساخت. محمدرضا پهلوي از شدت ناراحتي و بدون برنامهريزي قبلي مدت يك ماه به آمريكا سفر كرد در همين زمان، جريان ديگري در كشور شكل گرفت كه در اتحاد با نيروهاي مذهبي، سرچشمه دگرگونيهاي بزرگي در كشور شد. اين جريان كه بعدها جبهه ملي نام گرفت توانست در انتخابات شانزدهمين دوره مجلس شوراي ملي نمايندگان خود را در حوزه تهران به رهبري مصدق وارد مجلس كند. از اين زمان زمزمه ملي شدن صنعت نفت از محفلهاي گوناگون برخاست. در پنجم تير 1329 علي منصور به دليل ناتواني در حل مشكل نفت استعفا كرد و علي رزمآرا به جاي او نشست. رزمآرا با وجود به كار بستن حربههاي سياسياش مقهور گلوله آتشين خليل طهماسبي گشت با پيگيري اعضاي جبهه ملي در كميسيون تخصصي نفت و با تصويب مجلس شورا و سنا اتحاد عناصر ملي و مذهبي نتيجه داد و صنعت نفت ملي گرديد[/][="].
[/][="]دولت انگلستان پس از اين حادثه شگرف ايران را زير فشار شديد قرار داد[/][="]. [/][="]مصدق نيز كه در هفتم ارديبهشت 1330 به نخستوزيري رسيده بود بر عقايد خويش پافشاري ميكرد. دولت با بحران مالي و شورش مخالفان روبه رو شد. سرانجام اردشير زاهدي با هماهنگي شاه و آمريكا در 28 مرداد 1332 كودتا كرد و مصدق و همفكرانش را از صحنه قدرت بركنار ساخت. پس از كودتا شاه بيش از پيش به آمريكا نزديك شد و از قدرت گرفتن هر گروه و تشكيلاتي پيشگيري كرد. زاهدي در فروردين 1340 استعفا كرد و علم جانشين او گرديد در اين هنگام، شاه بر آن شد براي افزايش نفوذ و قدرت بينالمللي خود و پيروي روزافزون از آمريكا به پيمان ضد كمونيستي سنتو بپيوندد. اين امر با مخالفت فداييان اسلام روبه رو شد. شاه نيز دستور بازداشت و محاكمه و اعدام سران فداييان را صادر كرد سپس همه عناصر فعال در ملي شدن صنعت نفت را به پاي ميز محاكمه كشاند. با انحلال فداييان اسلام و ضعف روزافزون جبهه ملي و نااميدي آيت الله كاشاني شاه توانست مدتها بيهيچ مخالفتي ديكتاتوري خود را گسترش دهد[/][="].
[/][="]آنچه بيان شد اختصاري از شرايط ايران مقارن چهرهنمايي فداييان اسلام بود واينك شرح حال و اقدامات رهبر آن يعني شهيد نواب صفوي[/][="].
[/][="]آشنايي با نواب صفوي [/][="]
[/][="]سيد مجتبي ميرلوحي معروف به نواب صفوي در سال 1303 شمسي در محله خانيآباد تهران ديده به جهان گشود. پدرش سيد جواد، روحاني بوده و به دليل قانون متحدالشكل كردن البسه ناچار گرديد لباس روحانيت را كنار بگذارد و در سال 1312 در كسوت وكيل دادگستري با داور وزير وقت دادگستري درگير شد وي به جرم سيلي زدن به داور، زنداني شد و پس از سه سال در زندان، از دنيا رفت؛ در اين دوران، سرپرستي سيدمجتبي برعهده دايياش سيد محمود نواب صفوي قرار گرفت. دوران ابتدايي را در دبستان حكيم نظامي گذراند. سپس با تشويق دايي خود تحصيل را در دبيرستان صنعتي آلمانيها پي گرفت او در كنار آموزش علوم جديد در مساجدي در محله خانيآباد به خواندن دروس قديم پرداخت و در سال 1321 از دبيرستان فارغالتحصيل ميشود و به دليل علاقه شخصي و تشويق دايياش تصميم ميگيرد براي ادامه تحصيل به حوزه علميه نجف اشرف برود. با اين حال نبود امكانات مالي او را از اين سفر باز ميدارد؛ با توجه به رشته تحصيلياش در خرداد 1322 در شركت نفت استخدام ميشود و به آبادان عزيمت ميكند. وي در آبادان نصف روز در بخش سوهانكاري شركت نفت كار ميكرد و نصف روز در مدرسه آقاي قائمي درس ميخواند[/][="].
[/][="]نواب در آبادان نيز از پا ننشست و در جلسههايي كه براي كارگزاران شركت نفت برگزار ميكرد كوشيد آنان را با وظيفه ديني و اجتماعيشان آشنا سازد[/][="]. [/][="]شش ماه از ورود نواب به آبادان نگذشته بود كه خبر رسيد يكي از كارشناسان انگليسي با يكي از كارگران ايراني به شدت درگير شده است. نواب در جمع كارگران پالايشگاه به سخنراني ميپردازد و چنين نتيجه ميگيرد:« چون ما مسلمان هستيم و قصاص يكي از احكام ضروري ماست يا اين متخصص بايد اين جا بيايد در جلو جمع از اين برادر ما پوزش بخواهد يا اگر اين كار را نكند عين كتكي كه به آن زده و يا عين جراحتي كه وارد كرده ما بايد به او وارد كنيم.» در پي اين سخن، كارگران براي دستگيري كارشناس ياد شده به بخشهاي گوناگون پالايشگاه يورش ميبرند و خرابيهايي نيز به بار ميآيد پليس نيز وارد عمل ميشود و چند تن را دستگير ميكند. در اين ميان، نواب از معركه ميگريزد و شب هنگام با همكاري آقاي قائمي سوار بر يكي از لنجهاي آبادان به سوي نجف اشرف ميرود. نواب صفوي در نجف اشرف، در مدرسه آخوند اقامت گزيد و به تحصيل دروس حوزوي پرداخت در نجف اشرف دروس آيت الله شاهرودي سيدعبدالهادي شيرازي شركت كرد و رابطه دوستانهاي با علامه اميني صاحب الغدير برقرار ساخت او تا سطح كفايه را در مدت پانزده ماه در نجف خواند كه اين امر استعداد ويژه او را نشان ميدهد[/][="].
[/]
[/][="]كسروي و سرآغاز شكلگيري فداييان اسلام [/][="]
[/][="]سيداحمد كسروي تبريزي در سال 1269 شمسي در خانوادهاي روحاني در تبريز ديده به جهان گشود. فارسي، قرآن، مقدمات عربي را در مكتب آموخت آنگاه به كسوت روحانيت درآمد ولي پس از مدتي به دلیل انحراف فكري و عقيدتي لباس روحانيت را به كنار نهاد و در شمار نخستين كساني بود كه انديشه غربگرايي و توجه به بنيادهاي فرهنگي شرق را، در ايران مطرح كرد و ناسيوناليسم ضد شيعي را گسترش داد. كسروي درباره مذهب، نظري شبيه آراي وهابيت داشت به تفسير و تأويل آيات قرآن حمله ميكرد و احاديث را نامعتبر ميخواند وي با برپايي تشكيلات پاك دينان به روحانيان ميتاخت كه چرا دولتها را جائر ميدانند و با بدآموزي مردم را به زيارت قبور ميخواندند گسترش انديشههاي الحادي كسروي خروش خود جوش و غيرتمندانه روحانيان را در پي داشت در نجف حضرات آيات اميني و قمي و در ايران آيت الله خوانساري و امام خميني درباره خاموش ساختن فتنه كسروي سخن گفتند و او را مهدور الدم دانستند براي نمونه امام خميني با انتشار كتاب كشف الاسرار نوشت: هم كيشان ديندار ما، برادران پاك ما، دوستان پارسي زبان ما، جوانان غيرتمند ما، هم وطنان آبرومند ما، اين اوراق ننگين، اين مظاهر جنايت، اين شالوده نفاق، اين جرثومههاي فساد، اين دعوتهاي به زرتشتيگري، اين برگرداندن به مجوسيت، اين ناسزاها به مقدسات مذهبي را بخوانيد و در صدد چارهجويي برآييد با يك جوشش ملي، با يك جنبش ديني، با يك غيرت ناموسي، با يك عصبيت وطني، با يك اراده قوي، با يك مشت آهني بايد تخم اين ناپاكان بيآبرو را از زمين برداريم. يكي از كتابهاي كسروي كه در آن به امام جعفرصادق عليهالسلام اهانت شده بود به دست نواب صفوي رسيد[/][="].
[/][="]نواب كتاب را نزد علماي نجف ميبرد و حكم ارتداد كسروي را از حاج آقا حسين قمي ميگيرد از اين رو درس را نيمه تمام رها ميكند و براي بازگشت به ايران بار سفر را ميبندد. انديشههاي ضد شيعي كسروي فضاي حوزهها را آنچنان آشفته ساخته بود كه حاج سيداسدالله مدني حاضر شد سيزده ديناري را كه براي مقدمات ازدواج خود فراهم كرده بود، براي خرج سفر به نواب بدهد نواب دو دينار هم از آيت الله خوئي و پنجاه تومان نيز از آيت الله اميني گرفت و راهي ايران شد. وقتي نواب به آبادان ميرسد درمييابد كه كسروي شمار فراواني از جوانان آنجا را اغفال كرده است، از اين رو براي گفتوگو با مردم و رد مغالطههاي كسروي چند روز در آبادان درنگ ميكند[/][="].
[/][="]روزي در خيابان اصلي آبادان آن روز، بر بالاي چهار پايهاي ميرود و درباره سخنان كسروي و تمدن و انسانيت سخن ميراند. وي ميگفت كه آزادي بايستي در چهارچوب قانون باشد و آزادي همراه با لجام گسيختگي و خارج از قانون نوعي فريبكاري است و يگانه قانوني كه همه شئون اجتماعي و اخلاقي بشر را در نظر دارد قانوني سازنده و آفريننده جهان هستي يعني خداست. شور و هيجاني كه سخنان وي در مردم پديد آورده بود شهرباني آبادان را به وحشت مياندازد، از اين رو پس از پايان سخنراني او را به شهرباني ميبرند، ولي پس از چند ساعت توقيف در شهرباني با فشار مردم آزاد ميشود، مردم كه تشنه سخنان ايشان شده بودند درخواست ميكنند در مسجد و حسينيه بزرگ و معروف آبادان منبر رفت. بعد از مدتي، نواب راهي تهران ميشود[/][="].
[/][="]در آنجا به مجله پرچم ميرود تا ضمن برخورد با كسروي مديرمسئول پرچم دريابد كه آيا او واقعاً به سخنان نادرستش باور دارد يا اين كه سخنانش بر پايه هوا و هوس و شهوت علمي نهاده شده است. نواب در بخشي از گفتوگويش با اشاره به اعتقاد كسروي درباره مردگان با استدلالي ساده مسأله احترام به مردگان اعم از پيامبران و ائمه اطهار و ديگران را اثبات ميكند كسروي براي فرار از مباحثه با وي ميگويد: مگر شما قرآن نخواندهايد كه فرموده است[/][="]: [/][="]لا تكرموا امواتكم؛ مردگانتان را احترام نكنيد. در اين جا نواب درمييابد كه سخنان و ادعاهاي كسروي بساطي براي اغفال و انحراف انديشه جوانان مملكت است. زيرا چنين جمله بيمحتوايي در قرآن كريم وجود ندارد و به كسروي اعتراض ميكند كسروي ميگويد: ببخشيد، جسارت شد؟ شوخي كردم. نواب با اينكه احتمال هدايت و ارشاد كسروي را كم ميدانست به فكر ميافتد كه ريشه نهال فاسد را با مناظره و مباحثه عمومي از بيخ و بن بركند تا اطرافيانش متنبه شوند. به همين دليل با چند تن از آقايان تماس ميگيرد تا در يك گردهمايي عمومي با كسروي به مناظره بپردازد اين پيشنهاد به دليل سن كم او مورد استقبال قرار نميگيرد با اين حال از پاي ننشست و با تشويق آيت الله محمد طالقاني به كلوپ كسروي در خيابان حشمت الدوله ميرود تا در حضور اعضاي كلوپ با او به مناظره بپردازد سيد با اشاره به مسائل اجتماعي و اشغال مملكت از سوي نيروهاي بيگانه گفت: ما امروز از هر وقت بيشتر احتياج به وحدت داريم. كسروي نيز با مثالهايي درباره مذهب سنتي حاكم در جامعه و انحرافهايي كه به نام دين وارد دين شده است گفت: بايد اول اينها(انحرافها) را حل كنيم و بعد آنها را درست بكنيم، اصلاً مذهب نميتواند در پيشرفت كشور نقش داشته باشد كما اينكه قبل از مشروطه هم حكومتهايي كه اينجا بود حكومت مذهبي بوده و نتوانسته نقشي داشته باشد[/][="].
[/][="]در جلسهاي ديگر كسروي كه از پايداري نواب به تنگ آمده و شماري از ياران خود را از دست داده بود با عصبانيت نواب را تهديد كرد كه ما گروه رزمنده داريم سيد نيز هنگام بيرون آمدن از جلسه به كسروي ميگويد: من به تو اعلام ميكنم كه از اين ساعت من وظيفهام نسبت به تو تغيير ميكند و از طريق ديگري با تو برخورد ميكنم و تو را به عنوان يك مانع، نسبت به مذهب حتي نسبت به مملكتم ميدانم[/][="].
[/][="]بنيان نهادن جمعيت مبارزه با بيديني [/][="]
[/][="]در پي گفتوگوهاي نواب صفوي با كسروي، با تلاش وي و آقايان آيت الله حاج سراج انصاري، شيخ قاسم اسلامي، شيخ مهدي شريعتمداري و گروهي ديگر از فضلا و نويسندگان تهران جمعيت مبارزه با بيديني تشكيل ميشود. آنان هدف از تشكيل اين جمعيت را مبارزه با هرگونه بيديني و فسادي اعلام ميكنند كه سراسر اجتماع را فراگرفته بود. در نخستين گام نيز پاسخگويي به گفتههاي كسروي را در صدر كار خود قرار دادند. در همين راستا، آيت الله حاج سراج انصاري كتابهاي شيعه چه ميگويد، دين چيست و براي چيست و نبرد با بيديني را منتشر ميسازد. پس از آن نواب براي تهيه پول خرد اسلحه نزد چند تن از روحانيان ميرود تا اين كه آيت الله محمدحسن طالقاني به واسطه دو تن از بازاريان، چهار هزار ريال براي نواب فراهم ميآورد[/][="]. [/][="]نواب به آبادان برميگردد و اسلحهاي از نوع نوقاز ميخرد نواب براي اجراي نقشه خود افرادي را در اطراف خانه كسروي گمارد تا زمان ورود و خروج او را خبر دهند نواب در 24 ارديبهشت 1324 همراه محمد خورشيدي يكي از دوستان دوران تحصيلش، كسروي را در راه خانهاش در چهار راه حشمت الدوله درون درشكهاي گير مياندازد و با اسلحه به او حمله ميكند. پس از شليك دو تير گلوله در اسلحه گير ميكند[/][="].
[/][="]نواب كه ديد كسروي صدمهاي نديده است با ته تپانچه به سر كسروي ميزند كسروي نيز با سر نيزهاي كه در عصاي خود پنهان كرده بود به نواب حمله ميكند در جريان اين زدوخورد نيروي پليس سرميرسند و كسروي را از مهلكه ميرهانند و به بيمارستان ميبرند. رژيم در پي اين ماجرا نواب و خورشيدي را بازداشت ميكند، كسروي نيز پس از سه ماه درمان از بيمارستان مرخص ميشود. هيجاني كه در پي عمل اين طلبه جوان به نام دفاع از اسلام در بين مردم به ويژه قشر مذهبي جامعه ايجاد شده بود علما را بر آن داشت با فرستادن طومار و تلگراف خواستار آزادي نواب شوند مردم نيز گروه گروه با مراجعه به زندان از نواب دلجويي ميكردند. ضعف هيأت حاكمه و فشار روزافزون قشرهاي گوناگون مردم سبب شد پس از يك هفته قراري به مبلغ 12 هزارتومان صادر و نواب در ميان استقبال مردم از زندان آزاد شود. ترور كسروي خيزشي اسلامي بر ضد پيشاهنگان كفر و نفاق و عامل همگرايي و وحدت قشرهاي گوناگون مردم مذهبي بود و زمينه براي تشكيل جمعيت فداييان اسلام فراهم شد[/][="].
[/][="][/]
[="] [/]
[="]اعلام موجوديت فداييان اسلام و انتشار بيانيه دين و انتقام[/][="] [/][="]
نواب پس از آزادي از زندان، افراد متدين و پرشوري را كه پيشتر در جلسههاي مذهبي شناسايي كرده بود گردهم ميآورد و جمعيت فداييان اسلام را بنيان مينهد. درباره دليل اين نامگذاري آمده است: نواب چون يقين داشت كه در راه مقصود بزرگي در پيش دارد همه گونه فداكاري لازم است و ممكن است كه با فداشدن عدهاي از افراد منجر شود، لذا جمعيت را فداييان اسلام ناميد موجوديت جمعيت با انتشار بيانيه معروف «دين و انتقام» در روزنامهها اعلام شد در اين اعلاميه چنين آمده بود: ما زندهايم و خداي منتقم، بيدار. خونهاي بيچارگان از سرانگشت خودخواهان شهوت ران كه هريك به نام و رنگي پشت پردههاي سياه و سنگرهاي ظلم و خيانت و دزدي و جنايت خزيدهاند ساليان درازي است فرو ميريزد و گاه دست انتقام الهي هريك از اينان را به جاي خويش ميسپارد و دگر يارانش عبرت نميگيرند. و اذا قيل لهم لاتفسدوا في الارض، قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون و اگر گفته شود به ايشان كه دست از فساد و جنايت برداريد ميگويند مصلحيم، آگاه باشيد كه هم ايشان مفسدين هستند، دزدان دين در لباس دين ... اي واي، اي خائنين حقيقتپوش و حق كش واي رنگ بازان منافق، ما آزادهايم و بيزاريم و ايمان به خدا داريم و نميترسيم لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون؛ گمان نكنيد كساني را كه كشته ميشوند در راه خدا مردگانند بلكه زندهاند و در رحمت خداي غوطهورند. تيشه بر پيكر دين و معارف قرآن به نام دين زدند. دزديها پاك و حرامها حلال گرديد. به حال پريشان فقرا رحم نگرديد به خون مقدس حسين عليهالسلام خاكها پاشيدند و هدفهاي مقدسش را پوشيدند كه خاك عام سر و رويتان را بپوشاند.
دزد دين بوديد و با گردنههاي بزرگ دزدي تباني كرديد. فساد اخلاقي جوانان امروزه و تنفرشان از دين را هنگام كاشتن از اين تخم ميدانستند ذلت و بدبختي و نفاق محصول بذر خويش بر شما معلوم بود. فتربصوا حتي يأتي الله بامر، منتظر باشيد تا امر الهي فرا رسد. اي جنايتكاران پليد، شما خويشتن را بهتر از ديگران در زير پردههاي مرموز ميشناسيد و بر دقايق جنايات خود مطلعيد. ما هم آزادمردان از خود گذشتهايم كه باك نداريم و به كمك احتياجمان نيست. بترسيد از نيروي ايمان، زماني كه مجال يابد منشأ خرابيها و بيدينيها و مظلومكشيها شماييد. به خدا خونمان ميجوشد و خون فداكاران دين در جوشش است و خون تازه ميطلبد. جانبازي بر ما شيرين است ليك تا نستانيم بتازيم جان به زنجيرهاي رقيب و اسارت پانصد ميليون مسلمان عالم گسيختگي است. سالهاست كه زنجيرها در داخله مسلمين به الوان گوناگون به قطع و فصل رشته اخوت و اتحاد و پاشيدن سم فساد و سوء اخلاق و جهل و بيايماني و اختلاف مشغول است. انما المومنين اخوه به مومنان برادرانند. اين زنجيرها از ناحيه خودخواهاني است كه سالها بعد از تمدن اسلام و نداي عالمگير قرآن و دعوتش با آزادي، در جهل و بربريت غوطهور بودند. برنامه حكومت اسلامي فداييان اسلام
نواب صفوي در دوران حكومت رزمآرا با مشاوره كارشناسان مراكز گوناگون دولتي و خصوصي، برنامه آرماني فداييان اسلام را براي اداره جامعه تدوين كرد و در كتاب راهنماي حقايق يا برنامه حكومت اسلامي فداييان اسلام گردآورد نواب در نخستين فصل كتاب به ريشههاي مفاسد خانمانسوز ايران و جهان اشاره ميكند و چهارده مورد را در آن دخيل ميداند
1- گسستن ريشههاي نوراني ايمان به حقايق و انحراف بشر از مسير دين فطري اسلام و تربيت سازمان آفرينش
2- اجرا نشدن احكام اسلام و قانون مجازات
3- مفاسد فرهنگ غربي، نبودن فرهنگ اسلامي
4- شعله كشيدن آتش شهرت از بدنهاي عريان زنان بيعفت
5- مشروبات مسمومكننده و جنون انگيز الكلي
6- استعمال دودهاي خطرناك ترياك و شيره و سيگار
7- قماربازي
8- سينماها، نمايشخانهها، رمانها، تصانيف موهوم و شهوتانگيز و جنايتآموز
9- نغمههاي ناهنجار، غيرمشروع و شهوت برانگيز
10- دروغ، چاپلوسي و مداحيهاي فضيلتكش
11- نبودن كار، فقر عمومي، كثرت بيچارگان و سرگردانان و بيخانمانان و بيسرپرستان
12- فحشا، سرگرداني زنان و در نتيجه شيوع امراض مراقبتي
13- رشوهخواري عمومي ادارات و وزارتخانهها و رباخواري بانكها
14- جدايي دولت از ملت و ملت از دولت و بياعتمادي نسبت به هم.
اين كتاب شيوه اصلاح طبقات و شؤون گوناگون جامعه را در چهارده بخش بررسي كرده است. در رأس نظام آرماني فداييان اسلام از محمدرضا پهلوي، آنان با نفس مقام شاهنشاهي مخالفت نداشتند. از ديدگاه فداييان اسلام، شاه شخصي است معنوي كه در قلوب مسلمانان جايگاه ويژهاي دارد. در اين كتاب نه تنها از چگونگي عزل و نصب شاه سخني به ميان نيامده، بلكه درباره مقام نخستوزيري نيز هيچ پيشنهادي صورت نگرفته است. افزون بر آن، برنامههاي آنان براي وزارتخانههاي دوازدهگانه ثابت ميكند كه فداييان اسلام قانون اساسي آن زمان را پذيرفته بودند آنان در پي انقلاب ساختاري در كشور نبودند بلكه تنها ميخواستند نيروهاي صالح و مسلمان جايگزين افراد فاسد و ظالم كردند به ديگر سخن آنان همان ساختار شاهنشاهي را با آرايهاي ديگر پذيرفتني ميدانستند. برنامه فداييان اسلام در وجهي ديگر از نظام پارلماني اسلامي پشتيباني ميكند و ويژگيها و وظايف آن را چنين ميداند:
1- بايستي انتخابات آزاد بوده، نمايندگاني مسلمان، شيعه پاك و لايق انتخاب كردند...
2- بايستي نمايندگان ملت مسلمان ايران تمام قوانيني را كه از مشروطيت تا كنون از مجلس گذشته و مخالفت با قانون اسلام و اساس اسلامي قانون اساسي بوده قانونيت ندارد، سراسر الغا نمايد...
از اين پس خود را به زحمت قانونگذاري دچار نسازد... زيرا كه حق قانونگذاري تنها براي خداست... نمايندگان مجلس شورا بايد بفهمد كه مجلس، مجلس قانونگذاري نيست، بلكه مجلس شوراي ملي اسلامي است و تنها حق دارد بر طبق قانون مقدس اسلام در راه عظمت ملت مسلمان ايران شورا نمايد و راههاي مشروعي براي ارتقاي ملت مسلمان ايران و افزودن سرمايه مسلمانان و جلوگيري از فقر و گرسنگي با شور نمايند و راههاي مشروعي براي ارتقاي ملت مسلمان ايران و افزودن سرمايه مسلمانان و جلوگيري از فقر و گرسنگي با شورا همفكري پيدا نمايند و راههاي مشروعي براي ارتقاي ملت مسلمان ايران و افزودن سرمايه مسلمانان و جلوگيري از فقر و گرسنگي با شورا همفكري پيدا نمايند و در انجام اين وظايف مقدسه تحت نظر روحانيت و علماي پاك طراز اولي قرار گيرد تا از دقيقترين حدود مقدس شرع بيرون نرود. بنابراين از ديد فداييان مجلس شورا تنها وظيفه مشورتي دارد و بايد با نظارت نهاد روحانيت راههاي اداره مملكت را بجويد. در كتاب فداييان اسلام، جايگاهي ويژه و مهم براي نهاد روحانيت تعريف شده است، آنان فعاليت روحانيت را به هفت بخش دستهبندي ميكنند: مرجعيت تقليد، امور درسي، منابر، دستهها و نوحهسراييهاي عمومي، مساجد و مدارس و اوقاف، دايره امر به معروف و نهي از منكر و انتشارات، حقوق شرعيه در زمينه وظيفه مرجعيت تقليد به پاسداري از وجاهت و لباس روحانيت، اشاره و براي گسترش آداب و آموزشهاي ديني، نظارت پيوسته بر شش بخش ديگر لازم شمرده شده است. در ادامه در كتاب فداييان اسلام به وزارتخانه فرهنگ اشاره شده و از نظام دانشگاه به شدت انتقاد شده است و در بخشي از آن به صراحت آمده است: چه پيش آمده كه ملل زنده، قديمه و سرچشمههاي معارف دنيا يكباره عقبنشيني كردند و وحشيهاي ديروزي ريشههاي علوم را به دست آورده از لحاظ عام و صنعت به پايه اكنوني رسيدند، چه شده كه محصلين ايران پس از دوران تحصيلات فرهنگي جز بتپرستي و بيايماني و خيانت و هرزگي علم و سرمايهاي در دست نداشته نميتوانند هيچگونه نيازهاي علمي و صنعتي ملت مسلمان خود را برآورند. در دانشگاه بايستي دوره نهايي و عالي دكتري و اجتهاد و استنباط علوم قرار گيرد ... يك دوره مختصر استادي در خود دانشگاه بايستي تشكيل بدهند و از منابع فكري ايران استفاده كنند... در تمام دورههاي تحصيلات دروس اخلاقي اسلام و معارف نوراني آل محمد... را بياموزند.
نظارت بر دارالايتام و نشريهها و سينماها از ديگر وظايف وزارت فرهنگ عنوان شده است درباره راديو و تبليغات نيز بيان ميدارد: راديو ملت مسلمان در اختيار عموم طبقات گذاشته شود تا افراد به نمايندگي از صنف و طبقه خود حق داشته باشند طبق موازين اسلام سخنان خود را به مردم برسانند. بازيگرها و موسيقيهاي غيرمشروع از راديو حذف گردد. در سر وقت، اذن و قرآن و تعليمات عمومي اسلام را آموزش دهد، مردم را با حقوق خود آشنا كند و عظمت روح مسلمانان را به جهانيان نشان دهد. وظايف ديگر وزارت فرهنگ عبارتند از « ايجاد حس امانت و اعتماد عمومي ارتباطات صحيح فرهنگي با دنيا، جمعآوري كتب علماي اسلام و ايران از اطراف دنيا و تشكيل كتابخانه بزرگ، برپايي نماز جماعت در تمامي زيرمجموعهها و نصب پرچم سبز اسلام در كنار پرچم ايران، تشكيل صندوق اعانه و قرضالحسنه براي كاركنان وزارتخانه» .
[/]
[="]در تاريخ، كمتر افرادي يافت ميشوند كه براي اجراي اهداف اسلامي خود ساختار هماهنگي همچون فداييان اسلام تشكيل دهند. نواب صفوي با قدرت فوقالعاده ايماني و اعتقادي خود در مدت ده سال، رهبري و هدايت سازماني را به عهده داشت كه در تحولهاي سياسي – اجتماعي زمان خود روزنه مهمي به شمار ميآمد[="].
[="]در سازمان فداييان اسلام مانند احزاب، پستهاي گوناگون وجود داشت و دستهبنديهاي تشكيلاتي به خوبي رعايت شده بود ارگان مطبوعاتي فداييان اسلام با نام « منشور برادري» ديدگاههاي رسمي آنان را اعلام ميكرد همچنين دو روزنامه « نبرد ملت » به مديريت امير عبدالله كرباسچيان و « اصناف » با مسؤوليت ابراهيم كريمآبادي بهطور غيررسمي از سوي تشكيلات فداييان اسلام، خط دهي ميشدند[="].
[="]از ديگر ويژگيهاي جمعيت فداييان اسلام، جنبه كشوري آنان و محدود نشدن در مركز بود آنان توانسته بودند با يافتن هواداراني در شهرهاي ديگر از جمله اهواز و مشهد و ساري و تبريز و ... جنبشي سراسري پديد آورند همچنين به دليل وجود حوزه علميه در قم و حضور نيروهاي مخلص و پاك و متدين در ميان طلاب نيمي از فعاليتهاي فداييان در قم صورت ميگرفت به طور كلي حركت سازماندهي شده فداييان اسلام توانست در دوران معاصر نمونهاي موفق از سازمانهاي اسلامي را به نمايش بگذارد بهگونهاي كه پس از شهادت و دستگيري سران و فعالان فداييان اسلام، اين حركت در سال 1342 در قالبي جديد با نام هيأتهاي مؤتلفه اسلامي آغاز به كار كرد اين مجموعه كه بعدها به حزبي فراگير به نام جمعيت مؤتلفه اسلامي تبديل شد به دليل حضور گروهي از ياران صديق و متعهد نواب صفوي مانند شهيد حاج مهدي عراقي، شهيد اسدالله لاجوردي، حبيبالله عسگراولادي و هاشم اماني توانست در هماهنگ ساختن هيأتهاي ديني و پيوند دادن آنها به نهضت حضرت امام خميني نقش مهمي بر عهده گيرد. مؤتلفه اسلامي در سالهاي نخستين با پيروي از جنبش نواب صفوي به فعاليتهاي زيرزميني و تشكيل گروههاي شبه نظامي دست زد و اعدام انقلابي حسنعلي منصور رهآورد اين برنامهريزي بود[="].
[="]نواب صفوي توانست با پشتوانه ايمان پاك اسلامي و روحيه شجاعت و غيرتمندي خود نيروهايي را پرورش دهد كه بعدها در قالب انقلاب اسلامي، هدايت جريان انقلاب را بدست گرفتند. رهبر انقلاب درباره نواب می فرماید :[="] باید گفت كه اولین جرقه های انگیزش انقلابی اسلامی به وسیله نواب در من بوجود آمد وهیچ شكی ندارم كه اولین آتش را در دل ما نواب روشن كرد[="] .هاشمي رفسنجاني درباره تأثير فداييان اسلام بر انديشه و روحيه خود ميگويد: موقعي كه به قم آمدم، مسائل ملي شدن صنعت نفت مطرح بود. آن موقع من از سياست چيزي نميفهميدم؛ نه روزنامه ميخواندم نه راديو داشتم. مرسوم هم نبود كه طلبهها روزنامه بخوانند. از نظر سياسي چيزي نميدانستم. در همان زمان فداييان اسلام هم مطرح بودند و به طور كلي آيتالله كاشاني و فداييان اسلام بيش از جريانهاي ديگر براي من جاذبه داشتند. اخبار آنها را تعقيب ميكردم و به اصطلاح هوادار فداييان اسلام بودم... به هر حال مايه اصلي روحيه من مربوط به همان زمان است پايه سياسي شدن من آن موقع ريخته شد. نواب صفوي با حضرات آيات مرحوم طالقاني، شهيد مطهري و مرحوم علامه جعفري و شهيد مدني دوستي نزديك و صميمانهاي داشت و در سيره مبارزاتي خويش به ويژه از آيتالله طالقاني بسيار بهره گرفته است. از ياران نواب صفوي كه در جريان به ثمر رسيدن انقلاب اسلامي نقش موثري ايفا كردهاند ميتوان به افرادي چون شهيد فضلالله محلاتي، شهيد محمدعلي رجايي، محمدجواد حجتي كرماني، آيتالله صادق خلخالي، حاج مهدي عراقي، شهيد علي اندرزگو، شهيد رضا صفارهرندي و شهيد مرتضي نيكنژاد اشاره كرد[="].
[="]منابع[="]: [="]
[="]1- خسرو شاهي، سيدهادي. فداييان اسلام؛ تاريخ، انديشه و عملكرد. انتشارات اطلاعات، تهران1375 [="]
[="]2- خوش نيت، سيدحسين. سيدمجتبي نواب صفوي، انديشهها، مبارزات و شهادت او. منشور برادري، تهران1361 [="]
[="]3- روحاني مبارز، آيتالله سيد ابوالقاسم كاشاني به روايت اسناد ساواك، جلد اول و دوم، مركز اسناد انقلاب اسلامي، وزارت اطلاعات، تهران1379 [="]
[="]4- دواني، علي. نهضت روحانيون ايران، جلد دوم، چاپ دوم، انشارات امام رضا(ع)، تهران1360 [="]
[="]5- مجموعه ياران امام به روايت اسناد ساواك، مركز اسناد تاريخي وزارت اطلاعات، تهران1377 [="]
[="]6- حسين مكي، كتاب سيا، جلد اول، انتشارات اميركبير، تهران1363
کاری از رضا دهقانی با تلخیص و اضافات
[="][="]