جمع بندی آیاخالق دودنیای خیروشرفقط یک خداست ویااین دو،حاصل خلقت یک آفریدگاراند..؟

تب‌های اولیه

12 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیاخالق دودنیای خیروشرفقط یک خداست ویااین دو،حاصل خلقت یک آفریدگاراند..؟

بنام او

باسلام..

{باعرض معذرت سوالاتی هستندکه واقعانیازبه دانستن پاسخهای درست آن خواهدبود،لذا ضمن عذرخواهی ازخودسوالات و نحوه طرح آنها و حتی درصورت تکراری بودن،آنهارادراین مکان علمی و اعتقادی مطرح خواهم نمود}

آیا همه جهان و مخلوقات آن و آنچه که وجود دارد آفریده فقط یک خالق بنام خداست ..؟؟

آیا جهان و منجمله همین سیاره زمین و موجودات و مخلوقات روی آن یا درون آن {خاصه طبیعت و خاصه طبیعت وحشی و بیرحم} فقط توسط یک آفریدگارخلقت یافته است..؟؟ اگرچنین است آیا این جهان زیباست یا وحشی و نازیبا ..؟؟ یا چرا این خدا که گفته شده و میشود که مظهرزیبایی هاست،چنین طبیعت وحشی و وحشتناکی را در جوار یک طبیعت زیبا و رحیم پدید آورده و خلق نموده ..؟؟ {و آیا اصلا چیزی بنام رحم در وجود موجودات {چه انسان و چه گیاهان یا غیرانسان حتی گلها} وجوددارد یا وجودخواهدداشت..؟؟}

توضیحات و اضافات..
آیا این طبیعت وحشی با اینهمه حیوانات وحشی و درنده خو که ذره ای هم رحم بهم ندارند {که ذات طبیعی آنهاهم میباشدکه خودنیز بی تقصیر} آیا توسط همین یک خدای خوب و مهربان خلقت یافته اند ..؟؟ چرا و به چه دلیل..؟؟

واقعا فلسفه اینچنین خلقتهای متضاد و تواما زیبا و نازیبا در جوار و کنار یکدیگر و تا این حد نزدیک بهم چه بوده یا چه میتواندباشد و اگر همه آنها حاصل تفکر و خلقت یک خالق اند آیا این خدا را میتوان فقط مظهرزیبایی ها و محبتها دانست یا شاید حقایق جور دیگری بوده و هستند که ما انسانها تاکنون ازپرداختن به آنها ترس و ابا داشتیم و یا جرات روبرو شدن یا بیان آنهارانداشتیم ..؟؟ {اگرنیست که هیچ اما اگر هست،آن حقایق چه چیز ممکن است باشند ..؟؟} بعبارتی فلسفه دو خالقی که باعقل و منطق انسانی هم جور در خواهد آمد ، چرا با باورهای اعتقادی یا دینی ما همخوانی نداشته یا نخواهدداشت..؟؟
{بازهم عذرخواهی ازنوع و طرح این سوالات وهمچنین درصورت تکراری بودن}
{ممنون و سپاسگذار}:Gol::Gol:

{{باعرض معذرت در عنوان تاپیک حرف الف { آ } از کلمه آیا در قسمت دوم سوال درج یا چاپ نشده بود که دراینجا و بدینطریق تصحیح میگردد}}

[h=2]آیا خالق دو دنیای خیر و شر یا دو جهان زیبا و وحشی فقط یک خداست و آیا این دو فقط حاصل تفکر و خلقت یک آفریدگاراند ..؟؟[/h]
{باسپاس}

با نام الله


کارشناس بحث: استاد طاها

با عرض سلام به شما دوست گرامی

به اعتقاد مسلمانان:

جهان هستی تنها و تنها یک خالق مستقل دارد.(انعام/1)

این خالق مستقل، برای ایجاد مخلوقات خود، نیازی به تفکر و اندیشیدن ندارد بلکه طبق علم ذاتی (که کاملا با تفکر و اندیشیدن فرق دارد) و اراده خود آنها را ایجاد میکند.(بقره/117)

این خالق متعال، از هر نقصی مبراست زیرا نقص به معنای محدودیت و نیاز است و خدای نیازمند، در حقیقت، خدا نیست بلکه مخلوقی قویتر از مخلوقات ضعیفتر است نه خدا. بنابراین هم وجود خدا نامتناهی و کامل مطلق است و هم صفات او.(حج/64)

وقتی میگوییم خدا نامتناهی و کامل مطلق است دیگر فرض دو خدا غیر منطقی و غیر عقلانی خواهد بود زیرا وقتی میگوییم دو خدا یعنی دو موجودی که هر یک فاقد توانمندی های دیگری است و این یعنی نقص هر دو، و ناقص بودن هیچ سازگاری ای با نامتناهی و کامل مطلق بودن ندارد.(الالهیات/ج2/ص14)

خداوند همه صفات کمالی را آنهم بصورت نامتناهی دارد هم مهربان کامل است و هم دانای کامل است و هم حکیم کامل. پس آنجا که باید مهربانی کند مهربانی میکند و آنجا که باید غضب کند غضب میکند. خدایی که فقط مهربان باشد ظالم و مظلوم را به یک چشم مینگرد در حالیکه هر عاقلی این را مذمت میکند.

خداوند حکیم رحیم، هم حیوان گیاهخوار می آفریند و هم حیوان گوشتخوار؛ حیوان گیاهخوار می آفریند تا رشد گیاهی سطح زمین را کنترل کند و حیوان گوشتخوار را می آفریند تا جمعیت حیوانات گیاهخوار را تنظیم کند؛ و با انجام این تنظیمات، فضای مناسب زندگی انسان و دیگر موجودات فراهم شود.

گیاهخوار باید فیزیک بدنی و غریزه ای متناسب با نوع تغذیه و شرایط زندگی خود را داشته باشد و گوشتخوار نیز باید فیزیک بدنی و غریزه ای متناسب با تغذیه و زندگی خود را دارا باشد. اگر این هر دو را در کنار هم ببینیم همه را در جای خود زیبا میبینیم ولی اگر دچار جزئی نگری شویم رفتار حیوان گوشتخوار را وحشیانه و نازیبا و خلقت او را نابجا توصیف میکنیم.

این قضاوت گزینشی ممکن است دیدگان ما را به روی این حقیقت نیز ببندد که حیوان گوشتخوار سرشار از مهر و رحم و عطوفت است تا جایی که برای حفظ جان فرزندان ناتوانش جان خود را هم میدهد.

آنچه بیان شد تنها بخشی از حکمتهایی است که انسانها به آن دست یافته اند و چه بسیار حکمتها که در گستره حکمت نامتناهی الهی وجود دارد اما از تیررس نگاه محدود ما انسانهای محدود خارج است.

در پناه حق

[="Tahoma"][="Navy"]

آینده;486082 نوشت:
بنام او

باسلام..

{باعرض معذرت سوالاتی هستندکه واقعانیازبه دانستن پاسخهای درست آن خواهدبود،لذا ضمن عذرخواهی ازخودسوالات و نحوه طرح آنها و حتی درصورت تکراری بودن،آنهارادراین مکان علمی و اعتقادی مطرح خواهم نمود}

آیا همه جهان و مخلوقات آن و آنچه که وجود دارد آفریده فقط یک خالق بنام خداست ..؟؟

آیا جهان و منجمله همین سیاره زمین و موجودات و مخلوقات روی آن یا درون آن {خاصه طبیعت و خاصه طبیعت وحشی و بیرحم} فقط توسط یک آفریدگارخلقت یافته است..؟؟ اگرچنین است آیا این جهان زیباست یا وحشی و نازیبا ..؟؟ یا چرا این خدا که گفته شده و میشود که مظهرزیبایی هاست،چنین طبیعت وحشی و وحشتناکی را در جوار یک طبیعت زیبا و رحیم پدید آورده و خلق نموده ..؟؟ {و آیا اصلا چیزی بنام رحم در وجود موجودات {چه انسان و چه گیاهان یا غیرانسان حتی گلها} وجوددارد یا وجودخواهدداشت..؟؟}

توضیحات و اضافات..
آیا این طبیعت وحشی با اینهمه حیوانات وحشی و درنده خو که ذره ای هم رحم بهم ندارند {که ذات طبیعی آنهاهم میباشدکه خودنیز بی تقصیر} آیا توسط همین یک خدای خوب و مهربان خلقت یافته اند ..؟؟ چرا و به چه دلیل..؟؟

واقعا فلسفه اینچنین خلقتهای متضاد و تواما زیبا و نازیبا در جوار و کنار یکدیگر و تا این حد نزدیک بهم چه بوده یا چه میتواندباشد و اگر همه آنها حاصل تفکر و خلقت یک خالق اند آیا این خدا را میتوان فقط مظهرزیبایی ها و محبتها دانست یا شاید حقایق جور دیگری بوده و هستند که ما انسانها تاکنون ازپرداختن به آنها ترس و ابا داشتیم و یا جرات روبرو شدن یا بیان آنهارانداشتیم ..؟؟ {اگرنیست که هیچ اما اگر هست،آن حقایق چه چیز ممکن است باشند ..؟؟} بعبارتی فلسفه دو خالقی که باعقل و منطق انسانی هم جور در خواهد آمد ، چرا با باورهای اعتقادی یا دینی ما همخوانی نداشته یا نخواهدداشت..؟؟
{بازهم عذرخواهی ازنوع و طرح این سوالات وهمچنین درصورت تکراری بودن}
{ممنون و سپاسگذار}:Gol::Gol:


سلام
خوب و بد و زشت و زیبا نسبی اند چیزی که برای انسان بد و زشت است برای خودش و هم نوعانش زیبا و خوب است پس این امور نسبی است نه مطلق به یک اعتبار هر آنچه در عالم است خوب و زیباست و خالق همه این خوبها و زیباهای دارای مراتب یک حقیقت واحده یعنی خدای متعال است
یا علیم[/]

[="DarkSlateBlue"]باسلام ..

1

طاها;486995 نوشت:
خداوند همه صفات کمالی را آنهم بصورت نامتناهی دارد هم مهربان کامل است و هم دانای کامل است و هم حکیم کامل. پس آنجا که باید مهربانی کند مهربانی میکند و آنجا که باید غضب کند غضب میکند.

ضمن تشکر .. ابتدا که آیا میتوانم باشماراحت باشم..؟؟{بنابراین با کسب اجازه،راحت حرفم رامیزنم و پیشاپیش نیزممنون و سپاسگذار}

ببینید بزگوار .. {ابتدا که الان در اینجا یک شبهه برای من بوجود آمده که امیدوارم با درایت و هوش سرشارشما استادبزرگوار برطرف گردد .. آیا خدایی که غضب میکند،خشمگین هم میشود ..؟؟ یا مثلا دروغ هم گفته یا میگوید ..؟؟ یا دارای صفات دیگر اعم از همه خوبی ها و بدی ها هم خواهدبود.؟؟ لطفا ابتدا این شبهه را نیز برطرف نمایید هرچند که با این تعریف شما بحث چندخالقی منتفی شده یا خواهدشد اما بحث و شبهات دیگری مطرح خواهندشد که اگر چه خداوند را از تهمت و افترای شریک مبری میدارد اما ..؟؟ اما ممکن است تهمتهای دیگری متوجه ذات پاک او گردند {بنابراین ممنون میشوم کمی بیشتر در این باره هم توضیح دهید که منظور از غضب آیا صفات منفی دیگری نیز خواهندبود یا خیر ..؟؟}

2

طاها;486995 نوشت:
خداوند حکیم رحیم، هم حیوان گیاهخوار می آفریند و هم حیوان گوشتخوار؛ حیوان گیاهخوار می آفریند تا رشد گیاهی سطح زمین را کنترل کند و حیوان گوشتخوار را می آفریند تا جمعیت حیوانات گیاهخوار را تنظیم کند؛ و با انجام این تنظیمات، فضای مناسب زندگی انسان و دیگر موجودات فراهم شود.

متاسفانه دراینجا نیز حقیرنمیتوانم این سخنان را براحتی پذیرفته و ازکنارشان براحتی عبورنمایم ..
واقعا چگونه میتوان به این سادگی و راحتی از کنار غذا شدن و میل شدن و آنهم با آن طرز وحشتناک خوردن آنهم توسط یک حیوان وحشی و وحشتناک گذشت یا عبورکرد..؟؟
واقعا ما یک لحظه خودمان را بگذاریم جای یک بچه آهو یا حیوانی گیاهخوار شبیه آهو یا گوزن که چندین حیوان وحشی {مثلا شیرها یا گرگها} درپی شکار اویند و ..
و حالا بعد ازیک تعقیب و گریز و جان دادن ذره ذره ای در آخر هم درچنگال بیرحم آنها اسیر و گرفتار آمده و ..
و اینک هم هریک از آنها دارند بر قسمتی از بدن ما چنگالشان را و همزمان،دندانهای تیزشان را میکشند یا فرو میبرند تا قسمتی از گوشت و پوست بدن ما را زنده زنده کنده و بخورند ..
آیا این مسئله واقعا مسئله کوچک یا ناچیزی ست ..؟؟
بنابراین فکرنمیکنم این موضوع،مسئله کوچکی باشد که بتوان حتی براحتی هم از کنارش عبور نمود ..؟؟ آیا این حیوان واقعا اگر قدرت فهم و درک انسان را داشت و اگر زبان هم داشت آیا از این وضعیت راضی یا خشنود بود و آیا هیچ شکایتی از این طبیعت و نظام وحشیانه و بسیار وحشتناک نمینمود ..؟؟

من الان یک مثال دیگر بیان مینمایم تا موضوع کمی بیشتر قابل درک یا تامل گردد :
برای درک بهتر و راحت تر مسئله میتوان به روابط اجتماعی بین انسانها و در بعد سیاسی ملل هم اشاره ای نموده یا مثالی بسیار نزدیک از حیات وحش و طبیعت در مورد آن بیان نمود ..
1 نمونه مرگ و میرها یا مردنهای مختلف یا وحشتناک ازجمله تصادف و ازهم پاشیدن مغز یک انسان در کف خیابان ..
2 نمونه ظلم و زورگویی انسانهای قلدر و قدرتمند در حق انسانهای مستضعف و ضعیفتر و ..
و متعاقبا نمونه ظلم و زورگویی کشورهای قدرتمند و قلدر درحق کشورهای ضعیف تر ..
و آیا میشود اینهمه ظلمی را که دارد از جانب جهان قدرتمند و وحشی و زورگو {و دقیقا همانند بچه آهویی اسیر در قدرت و چنگال شیرهای وحشی} در حق ملل ضعیف یا ملت ما صورت میگیرد را براحتی گذشت و چیزی نگفت یا اعتراضی ننمود ..؟؟ بهرحال باور داریم که همه رویدادها میتوانند بنوعی بخود خدا برسند .. لذا اگر الان قدرت دردست جهانخواران وحشی صفت است ، ملل ضعیف تر که ما باشیم و حکم آن آهو یا بچه آهو را داریم نباید هیچ اعتراضی بنماییم و نباید آمریکا یا سایر جهانخواران وحشی را ملامت نموده یا حتی در صدد هدایت آنان برآمده یا حتی انتظار هدایتشان را داشته باشیم و بلکه بدتر باید هرلحظه منتظر باشیم که اگر در تیررس نگاه یا ناراحتی و خشم آنها هم قرار گرفتیم چه بسا بما حمله نموده و در عرض چندلحظه ما را نیست و نابود نمایند و البته بصورتی بسیار وحشیانه و وحشتناک همچون جان دادن زیر بمبارانهای اتمی آنان و جان دادنهای بسار زجرآورد همچون همان شکار بینوای اسیر درچنگال گرگهای وحشی ..

بنابراین این نیز توسط خالق جهان و نظام خلقت چنین وضع شده که الان ما یا کشورهای ضعیف تر حکم شکار را داریم و آمریکا و قدرتهای برتر حکم شیرها و ببرها و گرگها یا حیوانات قدرتمند و وحشی حیات وحش ..

{بهرحال که من هیچ فرقی نمیبینم بین دو دنیای حیات وحش حیوانات و رفتار برخی انسانها یا کشورها و اگر عده ای بخواهند تکرار مکررات نموده و بگویند فرق میکند و آنها حیوان اند و ماانسان .. پاسخ هم مجددا تکراری میشود و دامنه دار که نیازی به تکرار مکررات نمیباشد}
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که آنان هیچ فرقی با حیوان وحشی نداشته و نخواهندداشت و به این دلیل و علیرغم همه دلایلی که دوستان آورده یا خواهندآورد حقیر نمیتوانم به این راحتی و سادگی درک و هضم نمایم که خالق این وحشیان یا وحشی صفتان هم همان خدا و خالق یکتا و مهربان بوده یا خواهدبود {مگر ..؟؟}
{{مگربحث 2 خدایی به بحث 2 مدیریتی و 1 خدایی یا یک خالقی صعود یا تغییر نماید که ..؟؟ که دراینصورت شاید همه چیز تاحدودی قابل درک و احترام و پذیرش گردند و عدالت خداوند هم مورد سوال قرار نگیرد چرا که ..؟؟}}

{ابتدامنتظر پاسخ دوستان بزرگوار و اساتید گرامی به موارد یا شبهات بالا میباشم}

{باسپاس}[/]

با عرض سلام به شما دوست گرامی

1- خشم خدا معنا و حقیقتی متفاوت از خشم انسانی دارد. خشم انسان حاصل نوعی هیجان و انفعال است و حالتی است که عارض بر انسان میشود یعنی قبلا آن حالت را نداشت اما بعدا در او پیدا شد. از آنجا که هیجان و انفعال و عارض شدن از ویژگیهای موجودات ممکن الوجود (مخلوقات) و حامل نوعی نقص است در خدا که از هر نقصی مبراست راه ندارند از اینروست که میگوییم خشم در خدا متفاوت از خشم در انسان است.

2- خدا دروغ نمیگوید زیرا دروغگویی حاکی از نقصی در شخص دروغگو است و گفتیم خدا از هر نقصی مبراست.

3- بدی و بطور کلی هر صفت منفی (منفی به معنای زشت و پلید) در خدا راه ندارد زیرا نوعی نقص است و خدا از هر نقصی مبراست.

4- دوست عزیز مشکل اصلی اینست که شما به عنوان یک انسان با روح و فهم انسانی میخواهید خود را جای یک بچه آهو و گوزن و امثال اینگونه حیوانات گیاهخوار قرار دهید. هر موجودی را باید از نقطه نظر وجودی خود او و در رتبه وجودی خود او در نظر گرفت و الا سنگ روی سنگ بند نمیشود.

مثالی میزنم:

همان حیوان گیاهخواری که شما او را قربانی شیر و گرگ قلمداد میکنید خود یک وحشی تمام عیار در قبال گیاهان است. تعجب نکنید. آیا تا به حال به یک گیاه تازه سر از زمین برآورده نگاه کرده اید. با چه زحمتی پوسته دانه و خاکها و سنگها را میشکافد تا از نور آفتاب و هوا استفاده کند و با چه زحمتی ریشه ها را به اطراف گسیل میکند تا قطره ای آب بجوید. تا بحال به گلبرگهای نرم و لطیف و ظریف آن نگاه کرده اید. همین گیاه که اینگونه برای زندگی در تلاش است یکباره اسیر دندانهای سفت و ضخیم یک آهو میشود. ساقه اش از کمر میشکند و زیر دندانهای او جویده و له میشود آنگاه به دستگاه گوارشی میرود که خود داستان مفصلی دارد.

هزاران مثال از این نوع میتوان زد که از نقطه نظری میتوان آن را وحشیانه و ناعادلانه شمرد. آیا به راستی شما چنین نگاهی را تایید میکنید.

دوست عزیز هر حیوانی در این دنیا محکوم به قوانینی است که بقای مجموعه موجودات دنیوی را تضمین میکند و همه و همه خلق شده اند تا هم در چرخه خاص خود نفع ببرند و هم نفع برسانند. لطفا مراقب باشید دچار جزئی نگری نشوید. بله قبول داریم که اسراف و تبذیر خطاست. قبول داریم که حیوانات هم حقوقی دارند هم میان خود و هم در رابطه با انسان. در روایات و آیات در این باره مطالب مفیدی وجود دارد.

5- مثالهایی که زده اید بدون توجه به ظرفیتها و قوانین حاکم بر این دنیاست. قانون اختیار، قانون تضاد و قوانینی از این دست هر یک در جای خود بسیار مفیدند و به نوعی موجودیت این دنیا را تضمین میکنند.

فولادی که بدنه یک ماشین را به وجود میاورد تیغه یک شمشیر و دیگر وسایل و ابزار مورد نیاز انسان را نیز تشکیل میدهد. اگر فولاد محکم نباشد شمشیری که از آن ساخته شده نمیتواند حافظ جان شخص باشد و نمیواند اره ای با تیغه های محکم باشد و درخت را ببرد تا سرپناهی برای او بسازد و نمیتواند چکشی باشدکه سنگها را خرد کرده و راه او را هموار کند. پس باید فولاد محکم باشد و اگر محکم است موجودات نرم را از هم میدرد که یکی از آنها گوشت بدن است. هر یک در جای خود خوبند هم نرمی گوشت و هم سفتی فولاد و طبیعی است موجود سفت موجود نرم را میشکافد.

آنچه گفتیم درباره اختیار انسانها نیز وجود دارد. اگر انسان مختار نباشد فرمان ماشینش را به اختیار خود به سوی زن سالخورده کنار خیابان در زیر برف و باران نمیپیچاند تا او را سوار کند. همین انسان مختار قدرت و ماشینش را در راه تخریب و کشتار دیگران میتواند متمایل کند. راه مشخص است و اختیار نیز ضروری. استفاده ناخوب از این نعمت است که سزاوار مذمت است نه خلق اختیار و ماشین و قدرت.

هر چه در جهان وجود دارد وقتی وجود او را در رتبه خودش در نظر میگیریم بسیار بجا و نیکوست. بله محدودیتهای دنیا باعث میشوند گاه آثار نازیبایی از انها مشاهده کنیم. این نازیبایی ها را باید در کنار آن زیباییها دید و انگاه قضاوت نمود.

فرضا اگر ما به هر دلیل نتوانیم وجود نازیبایی در این دنیا را نیز توجیه کنیم جایی برای این ادعا وجود ندارد که نازیبایی ها خالقی غیر از خالق یکتا دارند زیرا این نوعی محدودیت و نقص در خداست و همانطور که گفتیم خدای ناقص و محدود در حقیقت خدا نیست بلکه مخلوقی قوی است. پس باید منتظر توجیه مناسب بمانیم نه اینکه قطعیات را قربانی احساسات کنیم.

در پناه حق

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

آینده;487535 نوشت:
منظور از غضب آیا صفات منفی دیگری نیز خواهندبود یا خیر ..؟؟}

ممنون میشدم در مورد این مورد آخری هم نقطه نظر خود یا دین را نیز اعلام مینمودید ..

طاها;489081 نوشت:
- خشم خدا معنا و حقیقتی متفاوت از خشم انسانی دارد. خشم انسان حاصل نوعی هیجان و انفعال است و حالتی است که عارض بر انسان میشود یعنی قبلا آن حالت را نداشت اما بعدا در او پیدا شد. از آنجا که هیجان و انفعال و عارض شدن از ویژگیهای موجودات ممکن الوجود (مخلوقات) و حامل نوعی نقص است در خدا که از هر نقصی مبراست راه ندارند از اینروست که میگوییم خشم در خدا متفاوت از خشم در انسان است..

و البته ممنون هم میشدم میفرمودید که این خشم مورد نظر شما درمورد خشم خداوند چگونه خشمی خواهدبود ..؟؟

طاها;489081 نوشت:
4- دوست عزیز مشکل اصلی اینست که شما به عنوان یک انسان با روح و فهم انسانی میخواهید خود را جای یک بچه آهو و گوزن و امثال اینگونه حیوانات گیاهخوار قرار دهید. هر موجودی را باید از نقطه نظر وجودی خود او و در رتبه وجودی خود او در نظر گرفت و الا سنگ روی سنگ بند نمیشود.

ضمن تشکر .. بفرض که این سخن شما درست باشد {البته بفرض چون بنظرم هیچ فرقی بین سوزش و رنجی که شکار از دندانهای شکارچی خود کشیده یا خواهدبرد با سایر رنج های انسان وجودنخواهدداشت و البته که این قدرت بالای انسان،این اشرف مخلوقات در واقع این موجودات یا سایر موجودات گیاهخوار و گوشتخوارخواهدبود که باید هم بتواند بدون تجربه نمودن،این وضعیت یا شکار و خورده شدن یا همه غم و رنج های این موجودات را بخوبی درک و لمس نماید و ..؟؟}

و ازاینرو احتمالا هیچ مثال دیگری نیز قابل درک و لمس نخواهدبود اما برای آشکارترشدن موضوع لازم است به نکته ای دیگرنیز اشاره نمایم ..

درد ..

واژه و کلمه درد را احتمالا همه ماشنیده و حتی ممکن است به شخصه،تجربه اش نیز نموده باشیم ..

درد در واقع و البته تاجاییکه اشتباه نکرده باشم،یک کلمه و اصطلاح کاملا ایرانی میباشد که با بود آن انسان میتواند عمق فاجعه ای را که دارد در بدن صاحب درد {یا خودش} اتفاق می افتد گاهی مواقع درک و لمس نماید ..

از اینرو انسانها اگر بتوانند بدون تجربه نمودن جسم و روح خود از درد ، درد دیگران یا سایر موجودات را درک و لمس نمایند ممکن است این شانس را نیز داشته باشند که این محبت خداوند و خالق مهربان شامل حالشان گردیده که دیگر نیازی نباشد تا خود آن انسان {یا حتی درابعادبزرگتر .. خانواده و دولت و ملت و یک جامعه} این واژه یا رنج را و البته در ابعادی دیگر تجربه نموده لذا برخورداری از قدرت درک قبل از هر قدرت دیگری نیازاولیه همه انسانها خواهدبود تا مشکلات و فجایعی را بدون تجربه نمودن لمسی،شخصا تجربه حسی شان نمایند و احتمالا دراینصورت است که لقب اشرف مخلوقات یا موجودات {و دراین زمینه} برازنده یک انسان خواهدشد ..

طاها;489081 نوشت:
مثالی میزنم:

همان حیوان گیاهخواری که شما او را قربانی شیر و گرگ قلمداد میکنید خود یک وحشی تمام عیار در قبال گیاهان است. تعجب نکنید. آیا تا به حال به یک گیاه تازه سر از زمین برآورده نگاه کرده اید. با چه زحمتی پوسته دانه و خاکها و سنگها را میشکافد تا از نور آفتاب و هوا استفاده کند و با چه زحمتی ریشه ها را به اطراف گسیل میکند تا قطره ای آب بجوید. تا بحال به گلبرگهای نرم و لطیف و ظریف آن نگاه کرده اید. همین گیاه که اینگونه برای زندگی در تلاش است یکباره اسیر دندانهای سفت و ضخیم یک آهو میشود. ساقه اش از کمر میشکند و زیر دندانهای او جویده و له میشود آنگاه به دستگاه گوارشی میرود که خود داستان مفصلی دارد.

هزاران مثال از این نوع میتوان زد که از نقطه نظری میتوان آن را وحشیانه و ناعادلانه شمرد. آیا به راستی شما چنین نگاهی را تایید میکنید.

بله مثال زیبا و جامعی را بیان نمودید که بواقع نیز چنین خواهدبود که بنوعی منظور و هدف اصلی حقیر را نیز در بر داشته یا پوشش داده یا خواهدداد که همان گل بظاهر زیبا و خوش بو نیز درواقع با بروز وحشیگری از خود توانسته به این مقام و منزلت و بظاهرزیبایی دست یابد که او نیز یک نازیبای تمام عیار یا خونخوار پنهان بوده که تا آخرنیز چنین خواهدماند ..

از اینرو .. درمورد سوالتان بله حقیر فعلا به شخصه آنرا تایید مینمایم و فعلا چنین تاکید دارم که دنیا تماما وحشی و وحشتناک خلق شده {فقط برای عده ای که همچنان آنرا درک ننموده یا نخواهندنمود البته چنین گمان دارند که هنوز درکش نکرده اند} و احتمالا این عده باید منتظر باشند تا روز اجرای وحشتناک فهم و درک چنین خلقتی را به عینه تجربه نمایند روزی که از یک درد کوچک یا جابجایی یک مویرگ کوچک حتی یا .. یا انواع درد و مریضی ها ناشی از جسم و روح یا ذهن بخود پیچیده و در آن لحظه دقیقا حس و حال همان حیوان گیاهخواری {مانند بچه آهویی} را پیدا نمایند که اسیر درد ناشی از دندانهای تیز و برنده یک یا چند گرگ وحشی و درنده گردیده ..

و همه اینها نشانگر واقعیت خلقتی بسیار تلخ است که در ظاهر زیبا اما در بطن و باطن بسیار زشت و نازیبا خواهدبود ..

{و همانند ساختار فیزیکی یا داخلی همه موجودات یا جانداران که احتمالا اگر قابل دیدن بود بسیار هم چندش آور میگردید اما انگار با کشیدن یک ظاهر نسبتا زیبا و البته احتمالا توسط خلقتی زیبا پسند ، همه آن زشتی ها از دستگاه گوارش و روده و معده و غیره پوشیده یا در پوشش آن ظاهر زیبا پنهان گردیده یا پنهان میگردند} و همه اینها جز به چنین شک و شبهه نخواهند انجامید و رسید که گویا این جهان صاحب دو تفکر متضاد با هم بوده که در کمال رعایت عدالت و یا با داوری فرد سوم که بسیار عدالت دوست و مهربان و عدالت محور بوده،یکی زشت و زشتی ها را و دیگری خوب و زیبایی ها را خلق نموده {و البته که احتمالا ابتدا خلقت شب و تیرگی ها و سپس روز و روشنایی ها اتفاق افتاده}

و البته اگر سند و مدرکی قرآنی یا عقلی و منطقی بسیار محکم در رد این شبهه یا سوال وجود دارد بسیار خوشحال خواهم شد آنرا بیان نمایید تا انشاا...پاسخی کوبنده گردد به چنین شک و شبهاتی ..

{باسپاس}[/]

[="DarkSlateBlue"]باسلام..

طاها;489081 نوشت:
فرضا اگر ما به هر دلیل نتوانیم وجود نازیبایی در این دنیا را نیز توجیه کنیم جایی برای این ادعا وجود ندارد که نازیبایی ها خالقی غیر از خالق یکتا دارند زیرا این نوعی محدودیت و نقص در خداست و همانطور که گفتیم خدای ناقص و محدود در حقیقت خدا نیست بلکه مخلوقی قوی است. پس باید منتظر توجیه مناسب بمانیم نه اینکه قطعیات را قربانی احساسات کنیم.

در پناه حق

باعرض معذرت،متاسفانه این بخش ازصحبتهای شما استادبزرگوار را هم اکنون متوجه شدم که با لحاظ نمودن آن،قسمت انتهایی ارسال پیشین حقیردرمورد معرفی مدارک و اسنادمحکم قرآنی یا عقلی و منطقی در مورد همان ارسال نیز منتفی شده و ازاینرو انتظارنیز دراین رابطه مردود شمرده شده یا خواهدشد{اما احتمالا دلیلی بر عدم تلاش و جستجو جهت یافتن دلایل عقلانی و منطقی غیر قابل رد جهت رفع چنین شبهاتی نیز نخواهدبود}

{باسپاس}[/]

با عرض سلام به شما دوست گرامی

همانطور که عرض شد هم از نظر عقل و هم دین، خداوند منزه از هر صفت منفی است زیرا با خالق بودن او در تنافی است.

همانطور که بیان شد خشم در خداوند حالتی انفعالی و هیجانی نیست بلکه به معنای قطع رحمت است و اصطلاحا به آن «صفت فعل» گفته میشود نه «صفت ذات». (لطفا برای مطالعه بیشتر به کتب کلامی مثلا آموزش کلام آقای سعیدی مهر و یا به این آدرس مراجعه کنید: http://www.pasokhgoo.ir/node/47935)

درست است که سوزش و درد هم در انسان و هم موجودات زنده دیگر وجود دارد اما نگاه شما به این سوزش با نگاه حیوان به این سوزش یکی نیست. شما آنرا ظالمانه قلمداد میکنید اما حیوان آن را لازمه زندگی خود میبیند. مثال روشنش سوزشی است که شما از خوردن آمپول درک میکنید. این سوزش شما را می آزارد اما هیچ شخص عاقلی آن را ظالمانه نمی پندارد و دهها مثال دیگر در زندگی ما انسانها.

در کلام شما نوعی تناقض گویی وجود دارد از طرفی میگویید در دنیا با گل زیبا و خوشبو مواجه هستیم و در کلامی دیگر میگویید دنیا تماما وحشی و وحشتناک است. اگر مبنای شما وحشی گری تام و تمام است دیگر جایی برای زیبایی وجود ندارد مگر اینکه بگویید گرچه زیبا نیست اما ما زیبا میبینیم. اگر اینرا بگویید میگوییم چرا عکس آنرا نمیگویید گرچه زیباست اما آنرا زشت میبینیم. به چه علت شما قسمت اول را ترجیح داده اید؟

بگذارید با شما همراه شویم و دنیا را دارای آفرینشی تماما وحشتناک و وحشی ببینیم (البته کسی با شما همعقیده نیست حتی سرسخت ترین منکران یا شکاکان در وجود خدا زیرا آنها به وجود وجود برخی زشتیها معترفند نه اینکه همه چیز زشت است) لازمه سخن شما اینست که فقط به خدای شر قایل باشید نه آنگونه که در برخی از عباراتتان است: دو خدا: یکی شر و دیگری خیر.

این دیدگاه که دنیا سراسر وحشت است و شر، بیش از آنکه بینشی و فکری باشد به نظر بنده روحی و روانی است بطوری که با بحث علمی و نظری قابل حل نیست و تنها راه آن مشاوره است.

تاکید ما بر اینکه خدا واحد است نه متعدد، هم برهانهای محکم عقلی است و هم تاکیدهایی که در دین آمده است. وقتی این دلیلهای محکم را داریم منطقی است که آنها را معیار قضاوت خود قرار دهیم و درباره پدیده های جهان که بسیاری از آنها را درست و کامل و همه جانبه نمیشناسیم بر اساس آن دلیلها قضاوت کنیم.

نکته آخر اینکه بر اساس برهانهای عقلی و گزاره های دینی، جهان آفرینش در همین دنیای مادی با نقایص آن (و به تعبیر شما وحشیگری) خلاصه نمیشود بلکه این دنیای مادی همچون ذره ای در برابر بیکران است و در جهانهای غیر مادی خبری از تزاحم و تضاد و مخاصمه نیست. در این صورت همه نقایص این دنیا در برابر کمال و زیباییهای جهان آفرینش بسیار اندک است و این نقصان اندک نیز از محدودیتهای ماده در قبول نور و زیبایی، ناشی شده است نه عرضه ناقص از طرف خالق. به عبارت دیگر، خالق همچون خورشیدی تابنده نور خود را بر سراسر آنچه دارای استعداد پذیرش نور وجود است می تاباند اما همگان به یک اندازه از آن نور بهره نمیبرند چون استعداد ذاتی آنها برای پذیرش نور وجود کم یا زیاد است. موجوداتی که در دنیای مادی زندگی میکنند استعدادشان برای دریافت نور وجود کمتر است و نتیجه این ناتوانی فراوان، بروز تزاحم است. بنابراین این نقایص ناشی از محدودیت وجودی اشیای مادی است نه دوئیت خالق.
در پناه حق

سلام خدمت استاد گرامی

حقیر هم سوالی دارم

فرمودید خشم و غضب در خداوند راه ندارد
ولی وقتی قران را نگاه می کنیم
ایاتی وجود دارد که خداوند تصمیمات مقطعی و ناگهانی از روی خشم می گیرد
نظیر مسخ شدن عده ای
یا سوختن باغ در اتش

اینها را چگونه توجیه می کنید

یا لطیف

دل ارام;490576 نوشت:
فرمودید خشم و غضب در خداوند راه ندارد

با عرض سلام به شما دوست گرامی

آنچه عرض شد این بود که خداوند خشم و غضب از نوع خشم انسانی ندارد زیرا خشم انسانی حالتی انفعالی و تاثری روحی است در حالیکه اینها مستلزم محدودیت و نقص در خالق است. اما غضب و خشم به معنای قطع رحمت، درباره خداوند درست است زیرا اشکالاتی که درباره خشم انسانی وجود دارد در این معنا وجود ندارد.

بله خداوند رحمت خود را از عده ای به دلیل انتخاب باور و رفتار نادرست، قطع میکند اما نه آنگونه که شما توصیف کرده اید: «خداوند تصمیمات مقطعی و ناگهانی از روی خشم می گیرد» زیرا لازمه این بیان شما همان غضب و خشم از نوع خشم انسانی یعنی انفعال و تاثر نفسانی است در حالیکه عرض شد این مخالف براهین عقلی و نیز نصوص دینی است. (http://www.pasokhgoo.ir/node/47935)

بعلاوه آنچه موجب قطع رحمت الهی میشود اعمال و رفتارهای خود ماست نه خشم ناگهانی خدا؛ به عبارت دیگر این دنیا دار اسباب و مسببات است و هر عملی اثر و عکس العملی را در پی دارد. زمانی که رفتارهای انسان به حد معینی از زشتی یا زیبایی برسد اثر مناسب آن نیز بروز میکند. معنای این سخن این است که این ما هستیم که عذاب را ناگهانی میپنداریم در حالی که زمینه های این عذاب و قطع رحمت الهی، پیشتر توسط خود ما فراهم شده است. حاصل سخن اینکه عذاب الهی حاصل تصمیم مقطعی و خشم ناگهانی خدا نیست بلکه نتیجه منطقی و محتوم اعمال و رفتار خود ماست.

در پناه حق

پرسش:
آیا وجود نازیبایی و شرارت در دنیا، میتواند دلیلی بر وجود دو خالق، خالق شر و خالق خیر، باشد؟


پاسخ:
نازیبایی ها و شرارت هایی که در جهان مشاهده می شود خاستگاه مسئله ای مهم در تاریخ اندیشه بشری است با نام «مسئله شرور».
در مسئله شرور تاکید اصلی بر مقوله ای به نام «شر» است و باید قبل از هر سخن عرض کنیم مراد از شر در نوشتار حاضر، مفهوم عرفی آن است. برای دریافت معنای خیر و شر در محاورات عرفی می توان از دقت در ویژگی های مشترک میان مصادیق واضح آن ها استفاده کرد مثلا سلامتی و علم از مصادیق خیرند و جهل و بیماری از مصادیق شر. بدون شک آن چه موجب می شود انسان چیزی را برای خودش خیر یا شر بداند مطلوبیت و عدم مطلوبیت است یعنی هر چه را موافق خواست طبیعی خود بیابد آن را خیر و هر چه را مخالف خواست طبیعی خود بیابد آنرا شر می نامد. بنا بر این انسان برای انتزاع مفهوم خیر و شر ابتدا مقایسه ای بین رغبت خود و اشیا انجام می دهد و هر جا رابطه مثبت وجود داشت آن شیئ را خیر و در غیر این صورت آن را شر می نامد.(1)
در یک تعریف ساده می توان شر را این گونه بیان نمود: آن چه هر چیزی از آن تنفر دارد و از آن گریزان است.(2)
بی تردید مساله شرور، یکی از کهن ترین مسائلی است که از دیر باز اندیشه آدمی را به خود مشغول داشته و سوالات مختلفی را در ذهن او شکل داده است.(3)
در این بین، دغدغه خدا باوران از همه بیشتر بوده و سوالاتی خاص تر را پیش پای ایشان قرار داده است زیرا وجود شر با برخی از صفات الهی ناسازگار می نماید؛ صفاتی از قبیل: وحدت و یگانگی خداوند، عنایت الهی، علم مطلق خدا، قدرت مطلق او و خیر محض بودنش.(4)
در میان آثار دینی، کهن ترین متن دینی که به مسئله شر پرداخته و در جهت پاسخگویی به آن برآمده است کتاب «ودا- سامهیتا» در آیین هندوست که قدمت این اثر به حدود دوازده تا پانزده قرن پیش از میلاد مسیح می رسد. این کتاب با توهم خواندن شر در صدد پاسخ به آن برآمده است. هم چنین کتاب اوستا در آیین زرتشت که قدمت آن به دو قرن قبل از میلاد مسیح می رسد نیز مسئله شر را مطرح کرده و تسلیم اشکال شده است و از این رو چاره را در پذیرش نوعی از ثنویت دیده است. با ظهور مسیحیت و اسلام مسئله شر به عنوان یکی از مسائل مهم کلام سنتی این دو آیین مطرح شد و اندیشمندان دینی به شیوه های گوناگون در صدد پاسخگویی از آن برآمدند.(5)
عمق و ژرفای پرسش ها پیرامون مسئله شر از یک سو، و تعدد و تنوع آن ها از سوی دیگر، منشا ظهور رهیافت های گوناگون نسبت به مساله شر، در میان فیلسوفان و متکلمان شرق و غرب گردیده است، تا آن جا که کمتر فیلسوف یا متکلم برجسته ای را می توان سراغ گرفت که از منظری خاص در آن ننگریسته باشد.(6)
اين مسأله در شرق و غرب موجب پيدايش فلسفه‏ هاى «ثنويّت»، «مادّيگرى» و «بدبينى» گرديده است.(7)
می توان رهیافت هایی که در مواجهه با مسئله شر به وجود آمده است را در سه دیدگاه کلی خلاصه نمود:
1. قایلین به خالق یکتا، که با پای فشردن بر وجود خالق بی همتا به ارائه توجیهات گوناگونی از شرور پرداخته اند.
2. ملحدان و شکاکان، که وجود شرور را یکی از قوی ترین ادله انکار یا تشکیک در وجود خدا قلمداد کرده اند.
3. گروهی که ضمن قبول وجود خالق برای جهان هستی، به تفکیک خالق خیر و شر پرداخته، با نسبت دادن شرور عالم به خالق شر و نسبت دادن خیرها و زیبایی های جهان به خالق خیر در صدد حل مسئله شرور برآمده اند.
در نوشتار حاضر به رویکرد سوم می پردازیم و بدین منظور ابتدا خلاصه ای از دیدگاه این گروه را بیان نموده و سپس نقدهایی که از ناحیه دانشمندان مسلمان به این اندیشه وارد شده را مرور می کنیم و در پایان به یکی از توجیهات مسئله شر در اندیشه اسلامی، اشاره مختصری خواهیم داشت.

ـ عقیده ثنویت
بشر از دير باز پديده‏ هاى جهان را به دو قطب «خوب» و «بد» تقسيم مى‏ كرده است. نور، باران، خورشيد، زمين و بسيارى از چيزهاى ديگر را در قطب خيرها و خوب ها به شمار مى‏ آورده؛ و تاريكى، خشكسالى، سيل، زلزله، بيمارى، درندگى و گزندگى را در صف بدها و شرور جاى مى‏ داده است. البته در اين دسته ‏بندى، بشر، خودش را مقياس و محور تشخيص قرار مى‏ داده است، يعنى هر چه را كه براى خويش سودمند مى‏ يافته «خوب» مى‏ دانسته و هر چه را كه براى خويش زيانمند مى‏ ديده «بد» مى‏ ناميده است.
براى انسان هاى پيشين اين انديشه پيدا شده است كه آيا بدها و شرها را همان كسى مى ‏آفريد كه خوب ها و خيرها را پديد آورده است؟ آيا خالق نيك و بد يكى است، يا جهان دو مبدأ و دو آفريننده دارد.؟
گروهى چنين حساب كردند كه آفريننده، خودش يا خوب است و نيكخواه، و يا بد است و بدخواه. اگر خوب باشد بدها را نمى‏ آفريند، و اگر بد باشد خوب ها و خيرها را ايجاد نمى‏ كند. از اين استدلال، چنين نتيجه گرفته شد كه جهان دو مبدأ و دو آفريدگار دارد.(8) چنین اندیشه ای خاستگاه عقیده ثنویت شد.
ثنویت در لغت به معنای دوگانگی و در اصطلاح به معنای دو خدایی است. این اصطلاح به عقاید گروهی اشاره دارد که معتقدند عالم دو آفریننده دارد؛ یکی نور (و یا به تعبیری یزدان) که آفریدگار خیر و خوبی است و دیگری ظلمت (و یا به تعبیری اهریمن) که آفریدگار شر و بدی است.(9)
قابل ذکر است که در طول تاریخ، گروه های مختلفی به دو خدائی قایل شده اند و در آثار اندیشمندان اسلامی نام برخی از این گروه ها ذکر شده است. اغلب این گروه ها تحت عنوان «ثنویه» قرار می گیرند اما درباره برخی دیگر مانند مجوس، میان دانشمندان مسلمان اختلاف نظر است که آیا گروهی در عرض ثنویه اند یا جزوی از آنند.(10)
در نوشتار حاضر به اندیشه ثنویه پرداخته می شود و همان طور که عرض شد منظور از ثنویه را کسانی می دانیم که قایل به دو خالق مستقل و ازلی و در عرض هم، برای جهان هستند.
آن چه باعث شد ثنویه به دیدگاه دو خدایی قایل شوند وجود خیر و وجود شر در جهان پیرامون بود. آن ها معتقد بودند هم خیر در جهان وجود دارد و هم شر و از آن جا که هر موجودی نیازمند فاعل و خالق است پس هم شر و هم خیر دارای فاعلند و چون خیر و شر در تضاد با هم هستند باید فاعل های این ها نیز متعدد باشند زیرا فاعل خیر نمی تواند شر بیافریند و نیز فاعل شر نمی تواند خیر بیافریند.(11)
مبدا خیر همان خداوند بزرگ است و مبدا شر قدرت بزرگی است که در اصل خلقت با خداوند شریک و در نوع خلقت از خداوند متمایز است و در واقع با خداوند به رقابت می پردازد. از این رو خداوند خیرات، به وجود شر راضی نیست اما به خاطر ضعف و ناتوانی نمی تواند مانع بروز شر شود.(12)
با این توضیحات روشن می شود، ثنویان ملحد و منکر وجود خدا نیستند اما به وجود خداوند یکتایی هم که ادیان توحیدی معرفی می کنند (خدای قادر مطلق، عالم به تمام امور عالم و خیرخواه محض) باور ندارند زیرا مسئله شر را ناسازگار با اعتقاد به چنین آفریدگاری می دانند. از این رو می توان ثنویت را حلقه بینابین توحید و الحاد قلمداد نمود که به عنوان پاسخی در برابر مسئله شر بروز کرده است.(13)
در واقع ثنويّه خواسته ‏اند خدا را از بدى تبرئه كنند، اما او را به‏ شريك داشتن متهم كرده‏اند.(14) ضمن این که نتوانستند اعتقاد به قدرت نامتناهى و اراده مسلّط خدا و قضا و قدر بى‏ رقيب او را توأم با اعتقاد به حكيم بودن و عادل بودن و خير بودن خدا حفظ كنند.(15)

ـ نقد اندیشه ثنویت
اندیشه ثنویت از دیر باز مورد نقادی های جدی اندیشمندان شرق و غرب بوده است. در ذیل به دو مورد از مهم ترین این پاسخ ها اشاره می شود:
1. نیست انگاری شر
یکی از پاسخ هایی که فیلسوفانی از قبیل افلاطون به اندیشه ثنویت داده اند تبیین شر به عنوان «امری عدمی» است. این نظریه که منسوب به افلاطون است مقبول اکثر فلاسفه اسلامی همچون فارابی و ابن سینا و خواجه نصیر طوسی و ملا صدرا واقع شد و در میان فیلسوفان غربی نیز اندیشمندان بزرگی مانند آگوستین قدیس، توماس آکوئیناس و لایب نیتس و اسپینوزا بر این نظر هستند.(16)
باید توجه داشت رسالت اصلی این دیدگاه، ابطال دیدگاه ثنویت است نه پاسخ گویی جامع به مسئله شر.(17) از این رو بسیاری از محققان به این نکته توجه داده اند که این پاسخ تنها برای شبهه ثنویت درباره توحید خالق می تواند سودمند باشد اما اصل اشکال شر را حل نمی کند.(18)
اساس شبهه «ثنويّه» و طرفداران آن ها اين است كه چون هستي ها در ذات خود دو گونه‏ اند: هستي هاى خوب و هستي هاى بد، ناچار بايد از دو گونه مبدأ صادر شده باشند تا هر يك از بدي ها و خوبي ها به آفريننده‏اى جداگانه تعلّق داشته باشد.
در «‎نیست انگاری شر» بر این نکته تاکید می شود که گرچه در نگاه سطحی و عامیانه شر به عنوان دسته ای از هستی ها و موجودات قلمداد می شود اما در نگاه دقیق عقلی، نمی توان شرور را به عنوان دسته ای از موجودات دارای هستی مستقل و در عرض موجودات مستقل دیگر به شمار آورد و آنگاه برای آن ها به دنبال آفریننده ای بود.
استاد شهید مطهری که خود از مدافعان این پاسخ است در تبیین این دیدگاه چنین می گوید: اين گونه پاسخگويى به مسأله «شرور» از لحاظ عقلى، متّكى به فلسفه خاصّى است كه در آن، مسائل وجود و عدم بطور عميقى مورد دقت قرار مى‏ گيرد. پاسخى كه اين فلسفه به «ثنويّه» مى‏ دهد اين است كه «شرور» موجودهاى واقعى و اصيلى نيستند تا به آفريننده و مبدأى نيازمند باشند.
مقصود كسانى كه مى‏ گويند «شر عدمى است» اين نيست كه آن چه مردم به نام «شر» می شناسند یعنی كورى و كرى و بيمارى و ظلم و... وجود ندارد. بلکه می خواهند بگویند وجود این ها از نوع «كمبودها» و «خلأها»یی است که از هستی های حقیقی برداشت می شود نه این که خود این ها هستی هایی باشند در عرض آن هستی های حقیقی.
توضیح مطلب این است که خوبي ها و بدي ها در جهان، دو دسته متمايز و جدا از يكديگر نيستند آن طورى كه مثلاً جمادات از نباتات، و نباتات از حيوانات جدا هستند. اين خطاست كه گمان كنيم بدي ها يك رده معيّنى از اشيای جهان هستند كه ماهيّت‏ آن ها را بدى تشكيل داده و هيچ گونه خوبى در آن ها نيست، و خوبي ها نيز به نوبه خود، دسته‏ اى ديگرند جدا و متمايز از بدي ها. خیر این گونه نیست بلکه خوبى و بدى آميخته به یکدیگر و تفكيك ناپذير و جدا ناشدنى هستند.
در طبيعت، خوب و بد چنان با هم سرشته و آميخته‏ اند كه گويى با يكديگر تركيب شده‏ اند اما نه تركيبى شيميايى، بلكه تركيبى عميق‏ تر و لطيف‏ تر، یعنی تركيبى از نوع تركيب وجود و عدم.
وجود و عدم در خارج، دو گروه جداگانه را تشكيل نمى‏ دهند. عدم، هيچ و پوچ است و نمى ‏تواند در مقابل هستى، جاى خاصى براى خود داشته باشد، ولى در جهان طبيعت كه جهان تضادّ و تزاحم است همانجا كه وجودها هستند عدم ها نيز صدق مى‏ كنند. وقتى از «نابينايى» سخن مى‏ گوييم نبايد چنين گمان کنیم كه «نابينايى» شى‏ء خاص و واقعيّت ملموسى است كه در چشم نابينا وجود دارد. خیر، «نابينايى» همان فقدان و نداشتن «بينايى» است و خود، واقعيّت مخصوصى ندارد.
«فقر» نيز بى‏ چيزى و نادارى است نه دارايى و موجودى. کسی که فقير است ثروت ندارد نه آن كه او هم به نوبه خود چيزى دارد و آن فقر است.
درباره گزندگان، درندگان، و... هم باید عرض شود از آن جهت بد هستند كه موجب مرگ يا از دست دادن عضوى يا نيرويى مى‏ شوند. اگر گزندگان، موجب مرگ و بيمارى نمى‏ شدند بد نبودند؛ اگر آفت هاى نباتى موجب نابودى درختان يا ميوه آن ها نمى‏ شدند بد نبودند؛ اگر سيل ها و زلزله‏ ها تلفات جانى و مالى به بار نمى‏ آوردند بد نبودند. بدى در همان تلفات و از دست رفتن‏ ها است و این ها هم که جزو فقدان ها هستند یعنی هستی مستقلی ندارند و چیزی در عرض موجودات حقیقی نیستند.
اكنون كه دانسته شد بدي ها همه از نوع نيستى هستند، پاسخ «ثنويّه» روشن مى‏ گردد. شبهه ثنويّه اين بود كه چون در جهان دو نوع موجود هست، ناچار دو نوع مبدأ و خالق براى جهان وجود دارد. پاسخ اين است كه در جهان يك نوع موجود بيش نيست و آن خوبي ها است؛ بدي ها همه از نوع نيستى است و نيستى مخلوق نيست. نيستى از «خلق نكردن» است نه از «خلق كردن». نمى‏ توان گفت جهان دو خالق دارد، يكى خالق هستي ها و ديگری خالق نيستي ها. اين است معنى سخن حكما كه مى‏ گويند: «شرور» مجعول بالذات نيستند، بلکه مجعول بالتبع و بالعرض‏اند.(19)
قابل ذکر است دیدگاه «عدمی بودن شر» تقریرهای دیگری نیز دارد که می توانید در منابع مربوطه مطالعه نمایید.(20)

2. تمسک به ادله اثبات خدا و صفات او
یکی از راه های ابطال قول ثنویه، تمسک به ادله ای است که فارق از وجود خیر و شر در جهان، به اصل اثبات عقلی وجود خدا و صفات او می پردازند. ادله یاد شده وجود هرگونه شریکی برای خداوند را محال و مخالف با صفات خالق می دانند؛ خواه در دنیا شری وجود داشته باشد و یا وجود نداشته باشد.(21)
توضیح مطلب این است که ثنویه قایل به شرک در خالقیت هستند. آن ها معتقدند امر خلقت و آفرینش منحصر به خدای یکتا نیست بلکه غیر از او خالق دیگری نیز وجود دارد که در زمینه آفرینش، مستقل عمل می کند و دارای قدرتی است که آن را از خدای بالاتری نگرفته و در خالقیت از او دستور نمی گیرد.(22)
اما براهین عقلی بر این دلالت دارند که در جهان هستی جز یک خالق اصیل و مستقل نمی تواند وجود داشته باشد و دیگران همه مخلوق آن خداوند یکتایند و اگر دارای نقش آفرینندگی هم باشند (مثلا انسان در خلق صنعت) این آفرینندگی را از ناحیه خداوند دارند و در این باره اصالت و استقلال ندارند بلکه وابسته اند.
از مهم ترین دلیل ها بر توحید در خالقیت، برهان هایی است که در اثبات وجود خدا و یگانگی او ارائه شده است. این جا به طور خلاصه به تقریری از برهان امکان و وجوب اشاره می کنیم. با استفاده از این تقریر ابتدا اصل وجود خدا اثبات میشود و در گام بعد اصل یگانگی ذات او و در آخرین قدم، یگانگی او در خالقیت و آفرینندگی اثبات خواهد شد.

در تقریری از برهان امکان و وجوب در اثبات اصل وجود خدا چنین آمده است:
از نگاه عقل، هر چیزی که در ذهن تصور می کنید را اگر رابطه آن را با وجود و هستی داشتن، بسنجید از دو حال خارج نیست: یا از نگاه عقل قابل اتصاف به وجود است یا نیست. آن چه که از نظر عقل، متصف به وجود نمی شود ممتنع الوجود است و از بحث ما خارج می شود اما آن چه که از نگاه عقل متصف به وجود می شود خودش دو گونه می تواند باشد: ممکن الوجود و یا واجب الوجود. خصوصیت اصلی ممکن الوجودها این است که در موجودیت خود وابسته اند در حالی که واجب الوجود در موجودیت خود وابسته نیست. این خصوصیت عدم وابستگی، ناشی از خصوصیت منحصر به فرد دیگری است و آن این که، هستی واجب الوجود عین ذات اوست. به عبارت دیگر، ذات او تماما وجود و هستی است بر خلاف ممکن الوجودها که ذاتشان تماما وجود و هستی نیست و از این رو گاهی هستند و گاهی نیستند؛ گاهی وجودشان ضعیف است و گاهی قوی و... . بنا بر این همه ممکن الوجودها که گفتیم در وجود خود وابسته اند، به موجودی وابسته اند که او خود وابسته به موجود دیگری نیست و آن، همان واجب الوجود است.(23)

وقتی اصل وجود واجب الوجود اثبات شد مسئله دوم، اثبات یگانگی ذات اوست:
یکی از لوازم واجب الوجود بودن، وحدت و یگانگی ذات اوست زیرا گفتیم ذات واجب الوجود عین وجود و هستی است و چون وجود، به خودی خود، نامتناهی است پس خدا هم که عین این وجود است نامتناهی خواهد بود. حال اگر خدای دومی فرض شود این بدان معناست که موجود نامتناهی اول بخشی از وجود را که در خدای دوم آمده را نداشته باشد در حالی که این با نامتناهی بودن و عین وجود بودن خدای اول ناسازگار است. پس واجب الوجود یکی بیش نیست و همه ممکن الوجودها هستی و وجود خود را از او گرفته اند.(24)

وقتی فهمیدیم واجب الوجود یکی بیشتر نمی تواند باشد و همه موجودات دیگر در اصل هستی خود به او وابسته اند می گوییم:
از آن جا که واجب الوجود فقط یکی است و هر چه که غیر از اوست هستی خود را از آن واجب الوجود دارد پس اعمالی که از ناحیه موجودات غیر خدا (یعنی ممکن الوجودها) صادر می شود نیز ناشی از همان واجب الوجود و با اذن و اجازه خداست زیرا نمی توان گفت اصل هستی فلان چیز از ناحیه خداست اما آثار این هستی از ناحیه خدا نباشد. بنا بر این تصور این که خالق مستقلی در عرض خداوند وجود داشته باشد که عمل مستقلی نظیر خلقت، انجام دهد عقلا محال است.(25)
پس جهان هستی دو خالق مستقل و اصیل نمی تواند داشته باشد در حالی که ثنویه به چنین چیزی قایل بودند.
مطالب دیگری نیز در نقد اندیشه ثنویه ارائه شده است که می توانید در منابع مربوطه مطالعه نمایید.(26)

اشاره ای مختصر به یکی از پاسخ های مسئله شر.(27)
تا به این جا روشن شد که از نگاه عقل، این اصلی مبرهن و انکار ناپذیر است که اندیشه وجود دو خالق مستقل و اصیل باطل است. این اصل با چنین جایگاه و استحکامی باید در تمام مباحثی که پیرامون جهان آفرینش مطرح می شود لحاظ شود و بر قضاوت های ما پیرامون اتفاقات جهان آفرینش حاکم باشد که از آن جمله مسئله شر است.
بر خلاف ثنویه، اندیشمندان مسلمان در مواجهه با مسئله شر، آن اصل قطعی را فدای یک مسئله مجهول نمی کنند بلکه تلاش می کنند با حفظ آن اصل قطعی و مبرهن، به توجیه مسئله شر اقدام نمایند.
از این نقطه نظر، سؤال ها پیرامون شروری که در عالم می بینیم طرح يك سلسله مجهولات است نه ايراد يك سلسله نقض ها بر وجود خدا و یگانگی و دیگر اوصاف او. حداكثر اين است كه بگوييم نمى‏ دانيم.
ما بر پایه برهان های محکم عقلی خدا را به صفات عليم، حكيم، غنى، كامل، عادل، جواد شناخته ‏ايم و چون او را با اين صفات شناخته‏ ايم مى‏ دانيم آن چه واقع مى‏شود مبنى بر «حكمت» و «مصلحت» است هر چند ما نتوانيم همه آن حكمت ها و مصلحت ها را درك كنيم. ما به‏ اصطلاح از «سرّ قدر» آگاه نيستيم. بسيار خودخواهى و پرمدعايى است براى بشر كه با تلاش جمعى چند هزار ساله خود هنوز از اسرار بدن محسوس خود نتوانسته آگاهى كاملى بدست آورد اما مى‏ خواهد از «راز هستى» و «سرّ قدر» سر در آورد. بشر پس از آن كه در نظام هستى اين همه حكمت و تدبير كه عقل را حيران مى‏ گرداند مى‏ بيند، بايد اعتراف كند كه آن جا كه حكمت يك امر بر او مجهول است از قصور و نقصان درك او است نه از خلقت.(28)

اندیشمندان اسلامی در یکی از پاسخ های قوی خود به مسئله شرور چنین گفته اند:
وقوع شر نتیجه قانون طبیعی است. شر لازمه تضاد و تضاد لازمه حرکت و حرکت لازمه عالم مادی است؛ پس شر لازمه عالم ماده است. خداوند نظام موجودات عالم را بر طبق قوانین طبیعی و فیزیکی قرار داده و لذا سیستم طبیعی بر اساس نظم طبیعی و درونی خود عمل می کند اما احتمال بروز شر طبیعی ، ذاتی این سیستم طبیعی است. همان آبی که عطش ما را فرو می نشاند می تواند ما را در خود غرق کند و این امری طبیعی است. این پاسخ مهم ترین راه حل در مسئله شر طبیعی است که بر تبیین قانون طبیعی مبتنی است. می توان برخی آیات و اشارات قران کریم را که قوانین و سنن الهی را غیرقابل تبدیل و تغییر می شمارد به عنوان شاهدی بر راه حل مذکور گرفت.(29)
این پاسخ، مبتنی بر تبیین نظام عالم است و استاد شهید مطهری به خوبی آن را تبیین کرده اند که می توانید مراجعه کنید.(30)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) نگاه سه حکیم مسلمان به مسئله شر، مرضیه صادقی، دو فصلنامه حکمت سینوی (مشکوه النور)، سال هفدهم، بهار و تابستان 1392، شماره 49، ص3.
(2) نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر، حیدر عبدالمناف بیاتی و محمدتقی سبحانی، مجله طلوع، سال نهم، زمستان 1389، شماره 34، ص138.
(3) دادورزی و تقریری نو از مسئله شر، محمد سعیدی مهر، مجله نقد و نظر، سال سوم، شماره 2و3، ص200.
(4) نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر، ص139-140.
(5) رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، الهام محمدزاده و رضا نیرومند، فصلنامه پژوهشهای فلسفی-کلامی دانشگاه قم، سال یازدهم، شماره 3و4، ص101.
(6) دادورزی و تقریری نو از مسئله شر، ص200.
(7) مجموعه ‏آثار استاد شهيد مطهرى، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج‏1، ص: 111.
(8) همان، ص: 88‏.
(9) «ثنویت» در کلام و فلسفه، موسی ناظریان فر، مجله معارف عقلی، پاییز 1387 ش، شماره 11، ص 119-120.
(10) همان، ص124.
(11) همان، ص 122.
(12) مسئله شر، صفدر تبار صفر، مجله معرفت، فروردين 1384، شماره 88، ص91.
(13) زردشتی گری؛ توحیدی یا ثنوی؟، سید اکبر حسینی قلعه بهمن، مجله معرفت ادیان، تابستان 1389، شماره 3، ص33.
(14) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 148.
(15) همان، ص: 149.
(16) رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، ص104.
(17) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 148.
(18) ر.ک: نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر، ص143؛ رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، ص104.
(19) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص:149- 153، با دخل و تصرف.
(20) مراجعه کنید به:
ـ مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 153؛
ـ نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر، حیدر عبدالمناف بیاتی و محمدتقی سبحانی، طلوع، سالنهم، زمستان 1389، شماره 34؛
ـ رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، الهام محمدزاده و رضا نیرومند، فصلنامه پژوهشهای فلسفی-کلامی دانشگاه قم، سال یازدهم، شماره 3و4؛
ـ مسئله شر، صفدر تبار صفر ، مجله معرفت، فروردين 1384، شماره 88؛
ـ نگاه سه حکیم مسلمان به مسئله شر ، مرضیه صادقی، دو فصلنامه حکمت سینوی (مشکوه النور)، سال هفدهم، بهار و تابستان 1392، شماره 49.
(21) الاقتصاد فيما يتعلق بالاعتقاد؛ شيخ طوسى‏، دار الأضواء، چاپ دوم، بيروت، 1406ق، ص78.
(22) الإلهيات على هدى الكتاب و السنة و العقل‏، جعفر سبحانى‏، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، قم، 1412ق، ج‏2، ص56.
(23) همان، ج‏1، ص: 61.
(24) همان، ج‏2، ص: 15.
(25) همان، ص: 43.
(26) ر.ک: الاقتصاد فيما يتعلق بالاعتقاد،ص79-80؛ إرشاد الطالبين إلى نهج المسترشدين‏، فاضل مقداد، تحقيق: سيد مهدى رجائى، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، قم، 1405ق،‏ ص279.
(27) برای مطالعه پیرامون پاسخهای متعددی که به مسئله شر داده شده است میتوانید به این منابع مراجعه نمایید:
ـ خدا و مسئله شر، محمّدحسن قدردان قراملکی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه قم، قم، 1380ش؛
ـ مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، ج1، ص109؛
ـ رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، الهام محمدزاده و رضا نیرومند، فصلنامه پژوهشهای فلسفی-کلامی دانشگاه قم، سال یازدهم، شماره 3و4؛
ـ نگاهی نقادانه به مهم ترین پاسخهای اشکال شر، حیدر عبدالمناف بیاتی و محمدتقی سبحانی، طلوع، سالنهم، زمستان 1389، شماره 34.
(28) مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 117.
(29) رهیافت ترکیبی در حل مسئله شر، ص106.
(30)مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏1، ص: 121.

موضوع قفل شده است