بنی امیه و بنی عباس ؟

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بنی امیه و بنی عباس ؟

سلام.
لطفا در مورد بنی امیه و بنی عباس توضیح دهید ؟ جکومت بودن ؟ گروه بودن ؟ کی تشکیل شدن ؟ چه رابطه ای با پیامبر و امامان داشتن ؟ چه کارایی کردن ؟ و ... ؟
لطفا کامل توضیح بدین ؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد عماد

سلام علیکم
سوال شما بسیار مفصل است و در حد چند پایان نامه است اما به طور مختصر
بنی امیه به خلقایی بودند که در حدود صد سال در ممالک اسلامی خلافت کردند ، آنان از سال چهلم هجری پس از شهادت حضرت علی علیه السلام و به خلافت رسیدن معاویه بر اریکه قدرت نشستند، و با قتل مروان حمار در سال 132سلسله ننگین آنان توسط ابوملسم خراسانی که فرمانده عباسیان بود از بین رفتند.
بنی عباس از نوادگان عباس عموی پیامبرصلی الله علیه واله وسلم بودند، که با از بین رفتن بنی امیه در سال 132 به قدرت رسیدند ونزدیک به پانصدسال بر ممالک اسلامی خلافت کردند. اولین خلیفه آنان ابوالعباس سفاح و آخرین آنان مستعصم بود که درسال 656توسط مغولان کشته شد.
اگر سوالاتتان را جزئی تر بفرماید خدمتتان هستم.

بنی امیه :

اگر چه نخستين كسي كه در بني اميه به خلافت رسید عثمان بن عفان بود ولی او نتوانست پایه گذار حکومت بنی امیه باشد ، ولی وقتی معاویه به حکومت رسید توانست این حکومت را به سلطنت تبدیل کند .(1) وي يك دولت عربي محض در شام پي افكند كه 90 سال دوام يافت و پس از او 13 تن از اعضاي خاندان او بر جهان اسلام حكومت كردند.(2)
چهره‌هاي مشهور بني اميه در زمان حضرت امير (ع) از بيعت با ايشان سرباز زدند و به بهانۀ خونخواهي عثمان، با عايشه همراه شدند و جنگ جمل را به راه انداختند و امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و بسياري از بني هاشم و شيعيان را به شهادت رساندند.(3)
از خلفاي اموي چهار تن سر آمد ديگران بودند: معاويه، عبدالملك، هشام و عمر بن عبد العزيز، به جز عمر بن عبدالعزيز همۀ آنها مرداني دنياجوي و خوشگذران بودند اما عمر بن عبدالعزيز كوشيد بار ديگر سنت رسول اكرم (ص) را احياء كند و فساد رايج در دستگاه بني اميه را براندازد وي فدك را بازگردانيد، ناسزاگويي به حضرت امير (ع) بر سر منبرها را برداشت و...(4)

ياد كرد قرآن از بني اميه:
دشمني بني اميه با بني هاشم و موضع گيري ايشان در برابر قرآن و پيامبر (ص) موجب شد آياتي از قرآن دربارۀ آنها نازل شود، اما در هيچ آيه‌اي به طور رسمي و صريح از ايـن طايـفه نـامي نيـامده اسـت و هيـچ
آيه‌اي در مدح بني اميه و يا يكي از افراد اين طايفه نازل نشده است.(5)

«...وَما جَعَلنا الرُّءيا الَّتي اَرَيناكَ اِلّا فِتنَةً لِلنّاسِ وَالشَّجَرَةَ المَلعونَةَ فِي القُرانِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَما يََزيدُهُم اِلّا طغياناً كَبيراً»(6)
«..و ما آن رؤيايي را كه به تو نشان داديم فقط براي آزمايش مردم بود، همچنين شجرۀ ملعونه (درخت نفرين شده) را كه در قرآن ذكر كرده‌ايم و ما آنها را بيم داده (و انزار) مي‌كنيم اما جز طغيان عظيم، چيزي بر آنها نمي‌افزايد»




اغلب مفسران اين آيه را دربارۀ بني اميه مي‌دانند، جمعي از مفسران شأن نزول اين آيه را اشارۀ به جريان معروفي مي‌دانند كه در ضمن آن پيامبر (ص) در خواب ديد ميمونهايي از منبر او بالا مي‌روند و پائين مي‌آيند، اين ميمونها را بني اميه تفسير كرده‌اند.(7)شجرۀ ملعونه نيز يكي از اقوام ملعونه در كلام خداست، اين شجره، دودمان بني اميه است.(8)

سرانجام بني اميه:
در سال 132 هـ . ق عباسيان با تكيه بر قواي خراساني (ابومسلم خراساني) به حكومت بني اميه پايان دادند و بسياري از ايشان را كشتند، يكي از امويان به شهر اندلس گريخت و حكومتي در آنجا تأسيس كرد كه نزديك به سه قرن دوام يافت.(9)

منابع:
1. خرمشاهي سیدعلی رضا، بهاء الدين؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي، تهران، دوستان و ناهيد، 1377، اول، ج 1، ص 392
2.. صدر حاج سيد جوادي، احمد و بهاء الدين خرمشاهي و كامران فاني؛ دايره المعارف تشيع ، تهران، مؤسسه دايره المعارف تشيع، 1371، اول، ج 3، ص 450.

3. مركز فرهنگ و معارف قرآن، اعلام قرآن، قم، بوستان كتاب، 1386، ج 3، ص 245- 244

4. دانش نامه قرآن و قرآن پژوهي ، پيشين، ص 250

5. اعلام قرآن، پيشين، ص 249- 247

6. اسراء/ 60 (ترجمه آيه از آيت الله مكارم شيرازي مي‌باشد.)

7. مكارم شيرازي، ناصر و همكاران؛ تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1374، اول، ج 12، ص 171-171

8. طباطبائي، محمد حسين؛ تفسير الميزان، ترجمه، محمدباقر موسوي همداني، قم، دفتر انتشارات اسلامي، پنجم، ج 13، ص 188

9. اعلام قرآن، پيشين، ص 247

سلام

«بنی امیه» یا «امویان» عنوان کلی طایفه ای از خاندان بزرگ قریش که از سال 41 هجری قمری تا 132 هـ ق، به مدت هزار ماه حدود 91 سال بر سراسر جهان اسلام حکومت کردند.
نسب آنها به "امیه بن عبد شمس بن عبدمناف" برادرزاده "هاشم بن عبد مناف" می رسد.
مرکز حکومت عربی محض آنها «شام» و پایه گذار حکومت آنها "معاویة بن ابی سفیان" بود.
این دودمان از زمان ظهور اسلام با پیغمبر و عترت او و آل علی علیه السلام، دشمنی شدید داشتند و این دشمنی از زمان قبل از اسلام یعنی از خود امیه و فرزندانش «بنی امیه»، با هاشم و فرزندانش «بنی هاشم» که هردو عموزاده بودند سابقه دیرینه داشته و بعد از اسلام همچنان بین دو خاندان بنی امیه و بنی هاشم، ادامه پیدا کرد و بعد از قتل عثمان (خلیفه سوم) که از این طایفه بود بار دیگر نزاع بین این دو خاندان را تحدید کرد. خلفای اموی اکثرا مردانی خوشگذران و دنیا طلب بودند و به تبع حکومت های فارس و روم، بساط تشریفات و تجملات و عیش و نوش ملوک و سلاطین در دربار آنها و فساد در دستگاه حکومتی آنها رایج بود و در امور مربوط به دین و دینداری و حتی رعایت ظواهر اسلام، بی توجه و بی اعتنا بودند و به همین سبب عامه مسلمین و مخصوصا زهاد آنها در حق این طایفه بدبین بودند.

آغاز حکومت امویان (بنی امیه)
اولین حاکم بنی امیه "معاویة بن ابی سفیان" است که بعد از کشته شدن عثمان (خلیفه سوم) و خلافت امیرالمومنین علی علیه السلام به بهانه خونخواهی عثمان، با آن حضرت، بیعت نکرد و مخالفت نمود و سران بنی امیه با خلافت آن حضرت، به مکه فرار کردند و چون معاویه از زمان خلیفه دوم (عمر) در ولایات شام حاکم بود و در فتوحاتی که در برخی از مناطق سرزمین شام شده بود امیر سپاه بود، لذا برای خود سپاهی حرفه ای و کارآمد داشت. از طرفی بعد از شکست سنگین جنگ جمل و شکست مخالفین، بنی امیه، راه نجات و کسب قدرت را در نزدیک شدن به معاویه (حاکم پرقدرت شام) دیدند. علی علیه السلام بعد از جنگ جمل، رهسپار شام شد تا معاویه را دفع کند. در «صفین» لشگر معاویه که برای جنگ با حضرت آمده بود، با لشگر علی علیه السلام روبرو شد و فرسایشی شدن این جنگ، اگر چه هدف معاویه و متحدان او نبود، اما به نفع او تمام شد زیرا در نتیجه «حکمیت» که با حیله گری انجام گرفت و فتنه ها و اختلافاتی که بوجود آمد معاویه فرصت پیدا کرد و به تجدید نیرو و تقویت موضع خود پرداخت و مدتی بعد که علی علیه السلام، به شهادت رسید و صلحی که امام مجتبی علیه السلام بنابر مصلحت اسلام، با معاویه کرد معاویه رسما خلافت خود را در شوال سال 40 هجری قمری در بیت المقدس اعلام و خود را امیرالمؤمنین خواند و حکومتش مدت 20 سال ادامه داشت.

حکام بنی امیه بعد از معاویه
1- یزیدبن معاویه: از خبیث ترین مردان تاریخ که حکومتش از سال 60 هـ ق شروع شد.
2- معاویة بن یزید: (معاویه دوم)! آغاز حکومتش ربیع الاول سال 64 هـ ق که فقط چند ماه بود.
3- مروان بن حکم: (مروان اول)! آغاز حکومتش، ذوالقعده سال 64 هـ ق.
4- عبدالملک بن مروان: آغاز حکومتش، رمضان سال 65 هـ ق که مدت 20 سال حکومت کرد.
5- ولیدبن عبدالملک: (ولید اول) حکومتش شوال سال 86 هجری قمری.
6- سلیمان بن عبدالملک: آغاز حکومتش جمادی الثانی سال 96 هجری قمری.
7- عمربن عبدالعزیز: آغاز حکومتش ماه صفر سال 99 هجری قمری. او تنها خلیفه اموی است که با «علویان» مدارا کرد، فدک را به «بنی فاطمه» برگرداند، سب و لعن علی علیه السلام را که به دستور معاویه بن ابی سفیان، و از زمان او شیوع داشت، ممنوع کرد و بسیاری از مالیات های ناروا را ملغی نمود و اصلاحات دیگری که در جای خود خواهد آمد ولی مدت خلافتش 2 سال بیشتر نبود.
8- یزیدبن عبدالملک: (یزید دوم). آغاز حکومتش، ماه رجب سال 101 هـ ق.
9- هشام بن عبدالملک: آغاز حکومتش شعبان سال 105 هجری قمری، او نیز مدت 20 سال حکومت کرد.
10- ولید بن یزید دوم: (ولید دوم). آغاز حکومتش، ربیع الثانی سال 125 هجری قمری.
11- یزیدبن ولید: (یزید ناقص، یزید سوم). آغاز حکومتش رجب سال 126 هجری قمری که فقط 6 ماه حکومت کرد.
12- ابراهیم بن ولید اول: آغاز حکومتش ذوالحجه سال 126 هجری قمری.
13- مروان بن محمدبن مروان: (مروان دوم که به مروان حمار معروف بود). حکومتش از ماه صفر سال 127 هجری قمری شروع و تا سال 132 هـ ق، که بطور کلی، حکومت بنی امیه با تبلیغ «دعاة» بنی عباس و «سعی» ابومسلم خراسانی منقرض شد و او به قتل رسید و سرش برای اولین خلیفه از عباسیان، فرستاده شد و با کشته شدن او حکومت موروثی بنی امیه با دو گروه از آنها بنام سفیانی (3 نفر) و مروانی (11 نفر) منقرض شد. بنی عباس شمار بسیار زیادی از بنی امیه را کشته و مردگان بیست ساله آنها را از گور بیرون کشیدند و بر آنها تازیانه زدند.

کارنامه بنی امیه
از اولین افراد بنی امیه مانند ابوسفیان، هند همسر ابوسفیان، معاویه، یزید و ... تا آخر آنها. تا آخرین نفر از این خاندان در هیچ زمانی از هیچ دشمنی و جنایت و خیانتی فروگذار نکرده و هرگونه ظلم و جوری را نسبت به اسلام و پیامبر و خاندان پیامبر انجام دادند (تنها عمربن عبدالعزیز مستثنی شده) از جمله:
1- حضرت حمزه، عموی پیغمبر را شهید و او را مثله کردند.
2- شیعیان مخلص علی علیه السلام را همچون حجربن عدی و مالک اشتر و عمروبن حمق را به شهادت رساندند.
3- شهادت حسین بن علی علیه السلام و یاران با وفای او، بدست خبیث ترین مرد تاریخ از این طایفه است.
4- کعبه را خراب و مسجد الحرام را منهدم کردند و مدینه را قتل عام نمودند.
5- سرزمین فدک را به نفع خود غصب کردند و بیت المال را در بین خود تقسیم می نمودند و از آن قصرهایی برای خود ساختند.
6- اوقات نماز را تغییر داده، شراب خورده و مست بالای منبر پیغمبر می رفتند و مست نماز می خواندند.
7- حرام هایی را حلال کرده و سنت پیغمبر خدا را تغییر دادند.
8- کشتن چندین هزار نفر به جرم تشیع و خشونت عمال آنها مخصوصا زیادبن ابیه، عبیدالله بن زیاد و حجاج بن یوسف نسبت به مسلمین و شیعیان عراق.
9- کشتن بسیاری از سادات بنی هاشم، بنی فاطمه و فرزندان امام حسن و امام حسین علیهم السلام، تا آنجا که ننگ تاریخ شدند.

بنی امیه در قرآن و احادیث
برخی از آیات قرآن کریم بر بنی امیه تطبیق داده شده است از جمله:
1- آیه 60 از سوره اسراء که «شجره ملعونه» در این آیه تعبیر به بنی امیه است.
2- مدت حکومت هزار ماه بنی امیه را برخی بر آیه «لیلة القدر خیر من الف شهر» (سوره قدر) تاویل کرده اند و هزار ماه، پیمان مدت سلطنت آنهاست.
3- از نظر شیعه امامیه در برخی منابع کفر بنی امیه، به علت جلوگیری آنها از نشر فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام و سب و لعن حضرت، تایید شده است (اگر چه عمربن عبدالعزیز را استثنا کرده اند).
4- از حضرت رسول روایت شده که فرمود: نخستین کسی که سنت مرا دگرگون کند، مردی از بنی امیه است (کنزالعمال).
5- امیرالمومنین علی علیه السلام در خطبه 93 نهج البلاغه، درباره بنی امیه بطور تفصیل سخن گفته است.
6- در زیارت عاشورا، آل ابوسفیان و معاویه و یزید و ... مورد لعن خداوند قرار گرفته اند.
7- نقل دیگری از امام باقر علیه السلام در لعن کردن آنها در زیارت (شیخ طوسی/775).

در بعضی روایت ها بسیاری از وقایع اواخر دوره بنی امیه و نشانه هایی از زوال آنهاست.

سلام
دومین دودمان خلفای اسلامی که از سال 132 تا 656 قمری پس از براندازی دودمان اموی به فرمانروایی رسیدند. چون جد بزرگ این خاندان، عباس بن عبدالمطلب عموی پیامبر اکرم بود، آنان را به نامهای بنی عباس و آل عباس (به فارسی عباسیان) میخوانند.
زمانی که معاویه، پسرش یزید را جانشین خود کرد و برای خلافت او، به زور یا تزویر از جامعه مسلمین بیعت گرفت. شیعیان برای جلوگیری از تحقق آرمانهای آنها تشکیلاتی سری تشکیل دادند و در پنهان هواداران امام علی علیه السلام و فرزندانش را به این سازمان دعوت کردند.
در این زمان که بعد از واقعه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام بود، عده ای از شیعیان کیسانیه به پیروی محمدبن حنفیه یکی دیگر از پسران امام علی علیه السلام پیوستند، محمدبن حنفیه در آن اوضاع آشفته نتوانست در مقابل دولت بنی امیه کاری انجام دهد و بنی امیه را براندازد لذا عده ای از این پیروان کیسانیه به پسر او ابوهاشم رو آوردند و ریاست همان تشکیلات مخفی را به او دادند. ابوهاشم به ناحیه شام رفت و در آنجا محمدبن علی بن عبدالله بن عباس یکی از نوادگان عباس را که آنجا بود، جانشین خود کرد و بعد از دیدار از دربار امویان اجازه پیدا کرد تا به مدینه برگردد ولی در بین راه بوسیله زهر کشته شد. محمد پس از او 27 سال رهبری این جنبش سری شیعیان عباسی را به عهده داشت و همانطور در پنهانی آن را گسترش داد و کوفه را که همیشه هسته های ستیز با امویان در آن جا شکل میگرفت، مرکز و پایگاه این سازمان قرار داد.

در سالهائی که امویان درگیر مبارزه قدرت با یکدیگر و جنگ با خوارج در عراق و شام و سیاست تفرقه افکنی میان اعراب و تقسیم آنها داشتند. این گروه از عباسیان، تمام کسانی را که از حکومت ظالمانه امویان به ستوه آمده بودند، دعوت کردند و زیر علم خود درآوردند. اینها بیشتر شیعیان و مسلمانان غیرعرب بودند.
چون شیعیان دائما در پی انتقام از بنی امیه (امویان) بعد از واقعه خونبار کربلا بودند.
رهبر عباسیان با موالیان خود که در حمیمه فلسطین مقرش بود. آنهایی را که پنهانی دعوت میکرد، بیعت میگرفت و از همین رو از سال 100 ق، محمدبن علی بن ... به تقلید از پیامبر اسلام 12 نقیب که 4 نفر ایرانی و 8 نفر عرب بودند انتخاب کرد، و آنها را در جاهای مختلف از جمله خراسان و عراق روانه کرد. اینها کم کم به دور از چشم امویان مردم را برای قیام آماده و دعوت میکردند. (در این میان یکی از این افراد که در بین شیعیان خراسان نفوذ داشت و از معتمدان نزدیک امام عباسی بود، به نزدیکی مرو رفت) یک تاجر ایرانی که همه دارایی خود را به این جنبش هدیه کرده بود، بعد از اینکه فرمانروای این سازمان در عراق فوت کرد، جانشین او شد و رهبری دعوت را بعهده گرفت اما چندین سال بعد در سفری در برگشت کوفه به خراسان به زندان افتاد. گویا در زندان با ابومسلم خراسانی آشنا شد و بعد از رهایی از زندان ابومسلم را نزد امام عباسی معرفی کرد.


در زمانی که امام عباسی از دنیا رفت و پسرش ابراهیم جانشین او شده بود، ابومسلم را به خراسان فرستاد، او اول دعوتش را پنهانی و بعد از اینکه پیروانی داشت در سال 129 ق برای اولین بار دعوت عباسیان را آشکار کرد. گویند که در یک شب 60 روستا که همه جزو پیروانش شده بودند با جامه های سیاه و به تقلید از پرچم پیامبر اسلام و یا به نشانه سوگ شهدای اهل بیت با چوبدستی های همراه خود آشکارا بر امویان بیرون آمدند. در مدت کوتاهی شهرهای خراسان یکی پس از دیگری به تصرف ابومسلم درآمد. هر جا که ولایتداری از اموی بود، نتوانست مقاومت کند و فرار میکرد. مرو به ابومسلم واگذار شد و پیروزی نهایی عباسیان در نهاوند که 110 سال قبل از آن، صحنه فتح الفتوح اعراب بود، بدست آمد. در آخرین نبرد ابومسلم با سپاه باقیمانده سپاه اموی، امویان شکست خوردند و از پای درآمدند پس از آن سپاه خراسان وارد جلگه بین النهرین شد و بدین ترتیب حکومت بنی امیه (امویان) پایان پذیرفت.
بعد از آخرین خلیفه اموی (مروان حمار) که از دنیا رفت، شیعیان خراسان (ابوالعباس عبدالله) و برادرش ابوجعفر (منصور خلیفه) را که در کوفه زندانی بود، از زندان بیرون آوردند و در ربیع الاول سال 132 ق در مسجد کوفه با او بیعت کردند.
همینکه ابوالعباس به خلافت رسید لقب سفاح به خود داد و شروع به کشتار امویان در همه جا کرد. کم کم سراسر سرزمین های اسلامی (از شرق تا سند و اقصای مغرب) به تصرف عباسیان درآمد.

اگر چه حکومت عباسیان با ابوالعباس سفاح شروع شد ولی پایه گذار واقعی آن همان برادرش منصور بود که خودش 21 سال خلیفه بود و 35 خلیفه هم بعد از او همه از نوادگانش بودند. او شهر بغداد را ساخت و آنجا را مرکز خلافتش قرار داد و تمام مدعیان نیرومندی که حکومتش را تهدید میکردند از بین برد، ابومسلم را نیز کشت و عده زیادی از علویان و شیعیان همه کسانی که به کین خواهی از قتل ابومسلم شورشی داشتند، از بین برد. او با یاری خاندان ایرانی برمک خصوصا خالد برمکی دیوان نیرومندی تأسیس کرد که عمدتا برگرفته از رسوم و دولت ساسانی بود. کم کم خلفای عباسی یکی پس از دیگری روی کار آمدند و هر حکومتی در هر جائی را فرو نشاندند و رومیان را مجبور به جزیه کردند.
در زمان هادی عباسی مهمترین واقعه قیام حسین بن علی بن حسن معروف به صاحب فخ در مدینه بود که او این قیام را سرکوب کرد و شمار زیادی از شیعیان را به شهادت رساند.
در زمان خلافت هارون الرشید از سال 170 تا 193 ق دولت بنی عباس به اوج شکوفایی خود رسید. اگرچه حکومت را در آن زمان در واقع یحیی برمکی و پسرانش اداره میکردند، اما هارون الرشید، خاندان برامکه را برانداخت و دستشان را کوتاه کرد. امام هفتم شیعیان امام کاظم علیه السلام هم به دستور هارون شهید شد. در آن زمان هارون عباسی با دربار شالمانی (فرانسه) مناسبات سیاسی برقرار کرد. بعد از هارون پسرش امین به حکومت رسید که مدت حکومتش کوتاه بود. در آن زمان بین اعراب و ایرانیان کشاکش بود، امین که خود تعصب عربی داشت، به این کشاکش دامن میزد.
مأمون برادر امین، بر حکومت فائق شد و امین را از خلافت برکنار کرد و خود خلیفه شد. او میخواست که به این تسلط ها پایان دهد. پرچم سیاه عباسیان را به رنگ سبز که شعار علویان و شیعیان بود تغییر داد و با رفتار مزورانه اش، امام هشتم شیعیان حضرت امام رضا علیه السلام را با احترام از مدینه به مرکز خلافتش آورد و دخترش را به عقد حضرت درآورد و ایشان را ولیعهد خود کرد. اما دیری نپائید که حضرت را مسموم کرد و ناجوانمردانه به شهادت رساند. سالها خلفای عباسی یکی پس از دیگری روی کار آمدند که بعضی از آنها با امام نهم و امام دهم و امام یازدهم شیعیان، هم زمان بودند و آنها را به شهادت رساندند.

صفاریان و سلسله سامانیان در زمان بنی عباس در ماوراء النهر به وجود آمدند و بخش وسیعی از خراسان و سیستان و خاک ایران (آسیای میانه) را گرفتند. دولت شیعی حمدانیان در موصل، دولت فاطمیان در مصر، فرقه اسماعیلیه و دولت آل بویه که شیعی مذهب بودند در ایران و عراق، همه از سلسله و دولتهایی بودند که در زمان عباسیان روی کار آمدند. سالها بعد هم طغرل بیک سلجوقی به بغداد آمد و بعد کم کم سلجوقیان روی کار آمدند سلجوقیان بسیار متعصب بودند.
آنها هم حکومت میکردند و هم پاسداران دین شده بودند، از اینجا به بعد دولت عباسی به سراشیبی افتاد، این دولت همچنان پراکنده میشد و به ظاهر حکومت میکرد. تمام دولتها و فرمانروایی ها، فقط خطبه هایشان را با نام خلفای عباسی شروع میکردند مثلا بنام «''المعتصم بالله''».
مسعود سلجوقی، زمانی که یکی از خلفای عباسی را از پای درآورد، املاک او را در بغداد مصادره کرد و در هر شهری یک فرمانروا داشت. حسن بن زید علوی اولین دولت شیعی ایران را در ناحیه جنوبی دریای خزر بنیاد کرد و آنجا برای همیشه از حکومت عباسیان درآمد خوارزمشاهیان هم بعد از سلجوقیان روی کار آمدند. در زمان حکومت ده ساله معتصم یکی دیگر از خلفای عباسی، آغاز تسلط ترکان بر بغداد و حکومت آنها شد، اما باز متوکل خلیفه بعد زمانی که روی کار آمد، اهل تسنن را بر معتزله پیروز کرد، بسیاری از شیعیان را کشت و دستور داد تا بارگاه شهدای کربلا را خراب کنند و از رفتن زائران به آنجا جلوگیری شود.
قدرت دولت عباسی رو به ضعف بود، زمانی که خوارزمشاهیان روی کار بودند، یکبار با سپاهی انبوه به قصد تصرف بغداد، به سمت آنجا حرکت کردند اما سرما، مانع شد و آنها به قلمرو خود بازگشتند.

آخرین خلیفه عباسی به نام مستعصم در سال 640 ق بر تخت خلافت نشست او فرمانروایی بی کفایت و عشرت طلب بود، به همین دلیل به کار حکومت توجهی نداشت، در زمان خلافتش هلاکوخان از قبیله مغول که برای گشودن دژهای اسماعیلیه و فتح بغداد به مغرب فرستاده شده بود، در سال 656 هجری قمری به بغداد حمله کرد. خلیفه و فرزندانش را کشت و بسیاری از مردم بغداد را به قتل رساند و به این ترتیب با کشته شدن مستعصم خلافت عباسی به پایان رسید و فقط نامی از آن باقی ماند.

موضوع قفل شده است