عدالت خدا

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عدالت خدا

سلام من یه جوونیم که خودم رو به هر آب و آتیشی میزنم تا یه جای دولتی استخدام بشم.
سختی و آسونیش مهم نیست فقط دستم یه جا بند بشه...
اما دوستم که هم سن منه وضعشون(مالی)تقریبا با ما مساویند.
باباش هر کارش رو میکنه ینی تنها کار سختی که این دوست من داره انتخاب یه دختره واسه ازدواجش.
من مشکلم اینجاست که چرا اینجوریه؟؟؟
تازه دوستم خیلی منفی تر از منه ولی مامان باباش دوسش دارن.:read:
ینی فرقی بین من و اون هست؟؟؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد کریم

یاسر118;484160 نوشت:
سلام من یه جوونیم که خودم رو به هر آب و آتیشی میزنم تا یه جای دولتی استخدام بشم.
سختی و آسونیش مهم نیست فقط دستم یه جا بند بشه...
اما دوستم که هم سن منه وضعشون(مالی)تقریبا با ما مساویند.
باباش هر کارش رو میکنه ینی تنها کار سختی که این دوست من داره انتخاب یه دختره واسه ازدواجش.
من مشکلم اینجاست که چرا اینجوریه؟؟؟
تازه دوستم خیلی منفی تر از منه ولی مامان باباش دوسش دارن.
ینی فرقی بین من و اون هست؟؟؟

با سلام
عالم دنيا عالم اسباب ومسببات است وخيلي ها هم هستند كه وضعشان بدتر ازشماست. و قرار نیست همه پدر ومادرها یکسان باشند. اولا پدر ومادر نسبت به فرزند خود وظایفی دارند: مثل نام نیک گذاشتن، تربیت خوب، تهیه خوراک وپوشاک
ودر مقابل فرزند نیز وظایفی دارد: احترام به پدر ومادر، اطاعت از آنها، بلند وخشمگین صحبت نکردن با آنها از جمله آنهاست.
چه بسا بعضی پدر ومادرها حتی بعد از بزرگ شدن فرزند باز هم او را تر وخشک کنند وکارهایش را انجام دهند واینکه اینکار از لحاظ تربیتی درست است یانه؟ ما فعلا ر مقام پاسخگویی به آن نیستیم. اما آنچه مسلم این این وظایف پدر ومادر تا زمانی است که این بچه بزرگ شود وبتواند خودش کارهای خود را انجام دهد فلذا فرزندی که بزرگ شده وجوان است دیگر قرار نیست والدین برای او کار پیدا کنند. واموری از این قبیل بلکه از این به بعد فرزند است که در صورت لزوم باید از آنها مراقبت کند.
اگر پدر ومادر ما وظایفی را که داشته اند در زمان خود انجام داده باشند دیگر تکلیفی بر گردن آنها نیست. ودیگر جای این سوال نیست که والدین فلانی چرا آنطور هستند ولی پدر ومادر من این کارها را انجام نمی دهند. چه بسا همین رفتار درست پدر مادر وایجاد حس مسئولیت در فرزند وتکیه او بر خودش موجب می شود در آینده بهتر بتواند زندگی خود را اداره کند عکس کسی که والدین حتی بعد از جوان شدن نیز او را تر وخشک می کنند که در واقع آسیب اصلی را به فرزندوارد می کنند که فردا نمی تواند به راحتی در اجتماع زندگی کند ومشکلات خود را برطرف کند.
سوای این سخنان انسانها سلایقی دارند ومختار هستند ونمی شود همه یکسان عمل کنند.

سلام آقا یاسر ...
من بهت پیشنهاد میدم اینگونه مسائل رو به عدل خدا نسبت ندی و نخوای به این چیزا فکر کنی ...
به نظره من دروازه های عقل و فهم خودت رو در مورده چنین مسائلی ببند و هرگز به چنین چیزهایی فکر نکن ...

من هر .وقت که اینجور تفکرات میاد تو ذهنم یاده داستان حضرت لوط میوفتم که وقتی داشت از شهر عبور میکرد ...
خداوند به او دستور اکید داد که به پشت سرت رو نگاه نکن ... چون تبدیل به سنگ میشی ...

به نظره من هم نگاه کردن به چنین تفاوت هایی همون مصداق رو داره ...
نباید به چنین تفاوت هایی نگاه کرد ... چون آدم تبدیل به سنگ میشه ...
تنها آدم باید خودش رو با خودش مقایسه کنه ...

قویترین اولتیماتوم رو بهت میدم که اصلا اجازه ندی فکر و ذهنت به این سمت بیاد ... اما هر روز خودت رو با دیروز ت مقایسه کن ... شدیدا هم این کار رو بکن ...

کریم;485282 نوشت:

با سلام
عالم دىيا عالم اسباب ومسببات است وخيلي ها هم هستند كه وضعشان بدتر ازشماست. و قرار نیست همه پدر ومادرها یکسان باشند. اولا پدر ومادر نسبت به فرزند خود وظایفی دارند: مقل نام نیک گذاشتن، تربیت خوب، تهیه خوراک وپوشاک
ودر مقبال فرزند نیز وظایفی دارد: احترام به پدر ومادر، اطاعت از آنها، بلند وخشمگین صحبت نکردن با آنها از جمله آنهاست.
چه بسا بعضی پدر ومادرها حتی بعد از بزرگ شدن فرزند باز هم او را تر وخشک کنند وکارهایش را انجام دهند واینکه اینکار از لحاظ تربیتی درست است یانه؟ ما فعلا ر مقام پاسخگویی به آن نیستیم. اما آنچه مسلم این این وظایف پدر ومادر تا زمانی است که این بچه بزرگ شود وبتواند خودش کارهای خود را انجام دهد فلذا فرزندی که بزرگ شده وجوان است دیگر قرار نیست والدین برای او کار پیدا کنند. واموری از این قبیل بلکه از این به بعد فرزند است که در صورت لزوم باید از آنها مراقبت کند.
اگر پدر ومادر ما وظایفی را که داشته اند در زمان خود انجام داده باشند دیگر تکلیفی بر گردن آنها نیست. ودیگر جا یاین سوال نیست که والدین فلانی چرا آنطور هستند ولی پدر ومادر من این کارها را انجام نمی دهند. چه بسا همین رفتار درست پدر مادر وایجاد حس مسئولیت در فرزند وتکیه او بر خودش موجب می شود در آینده بهت بتواند زندگی خود را اداره کند عکس کسی که والدین حتی بعد از جوان شدن نیز او را تر وخشک می کنند که د واقع آسیب اصلی را به فرزندوادر می کنند که فردا نمی تواند به راحتی در اجتماع زندگی کند ومشکلات خود را برطرف کند.
سوای این سخنان انسانها سلایقی دارند وکختار هستند ونمی شود همه یکسان عمل کنند.

آقای کارشناس گرفتم چی شد...
:Black (14):
ممنون.

بسمه تعالی

سلام علیکم
با احترام و عرض ادب خدمت شما جوان عزیز :
انسان همیشه نیاز به پشتیبان دارد چه در ایام کودکی چه جوانی چه ایام پیری، هر کسی به یک پشتیبان دل خوش می کند یکی به پدر و یکی به دوست و یکی همسر یکی هم به خدا است.
خدا نه با ر در قران فرموده من را وکیل خودتان کنید و سه با رهم فرموده من وکیل خوبی هستم
اگر شما به خدا توکل کنید به جائی می رسید که اصلا خودتان هم فکرش نمی کردید تا چه رسد به آن که پدرش پشتیبان او است البته توکل واقعی به خدا، زیرا آن سبحان:
یا عماد من لا عماد له یا سند من لا سند له یا ذخرمن لا ذخرلا له یا حرز من لا حرز له ... یا معین من لا معین له یا انیس من لا انیس له... است
به این داستان واقعی خوب توجه بفرمائید :
در زمان ناصرالدین شاه در مدرسه مروی تهران یک طلبه ای درس می خواند به نام نظرعلی طالقانی .
ایشان آنقدر فقیر بود که گاهی شبها از سطل آشغالهای دیگران چیزی پیدا می کرد و آنرا می شست و می خورد یک وقت که فقر به او زیاد فشار آورده بود به خدا یک نامه ای نوشت، نامه او الآن در موزه گلستان تحت عنوان نامه ای به خدا نگهداری می شود.
نامه اوچنین بود:
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت جناب خدا
سلام علیکم
اینجانب بنده شما هستم شما در قران فرموده اید که:
وما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها
و هیچ جنبنده ای در روی زمین نیست مگر اینکه روزی آن را خدا می دهد من هم یک جنبنده تومی باشم و در جایی دیگر قران هم فرموده اید که: ان الله لا یخلف المیعاد
مسلما خدا خلف وعده نمی کند. بنابر این اینجانب چیزهای زیرا را می خواهم :
[=Calibri]1- یک همسر زیبا و مومنه
[=Calibri]2- یک خانه وسیع
[=Calibri]3- یک خادم
[=Calibri]4- یک گالسکه و سوتچی (گالسکه ران)
[=Calibri]5- یک باغ
[=Calibri]6- مقداری پول برای تجارت لطفا بعد ازهماهنگی به بنده اطلاع دهید. نظر علی طالقانی تهران مدرسه مروی حجره 18 والسلام و نامه را برد در مسجد شاه آن زمان که الان به آن مسجد امام معروف است در داخل سو همانطور که از اطراف مسجد شاه آن زمان که امروزه معروف به مسجد امام است می گذشت نامه را داخل سوراخی از دیوار مسجد گذاشت. امروز پنجشنبه بود ، روز جمعه ناصرالدین شاه با عده ای از اطرافیانش برای شکار حرکت کردند هوا کاملا عادی بود وقتی رسیدند اطراف مسجد شاه باد شدیدی وزیدن گرفت باد که مامور خدا بود نامه را آورد روی رکاب ناصرالدین شاه او نامه را برداشت و خواند فورا دستور توقف داد، و گفت امروز به شکار نمی رویم برگشت به کاخ خود، و همه وزراء را دعوت کرد و فرستاد مدرسه مروی و آقای نظرعلی طالقانی را فرا خواند در همان جلسه ای اعلام کرد که یک نامه ای به خدا نوشته شده و خدا به بنده این افتخار داده است که انجام دهم هر کدام از شما یکی از این خواسته ها را قبول کنید. نامه را برای وززاء خواند یکی گفت من یک دختر دم بخت دارم همین امشب به عقد او در خواهم آورد، یکی گفت فلان خانه من برای او، یکی گفت فلان خادمم برای او، یکی گفت همین گالسکه من که جلوی درب است با گالسکه چی برای او، یکی گفت باغ شییرانم برای او، و شاه هم مقداری پول داد ، ماموریت تمام شد. اگر انسان واقعا از خدا بخواهد و به آن هم ایمان داشته باشد مسلما پاسخ خیلی زیبا می بیند. و خدا انسان را از همه بندگان مستغنی می کند.
والسلام

سلام علیکم
یا پدر و مادر دوستتان طبق حکم دین و عرف جامعه عمل می کنند یا نمی کنند!
اگر درست عمل می کنند که هیچ ولی اگر بیش از حد مایه می گذارند :
من مرده شما زنده , اگر دوستی شما با آن رفیق ادامه داشت در آینده یاد این پیام خواهید افتاد که روزی دوستتان انچنان زمین می خورد که توان بلند شدن نخواهد داشت.
--------------
یه بچه از 8-9 ماهگی با گرفتن در و دیوار شروع به ایستادن و در حدود یک سالگی شروع به راه رفتن میکنه ولی این راه رفتن با مشکلات همراهه تقریبا ممکنه یک هفته با یک قدم برداشتن به زمین بخوره , هفته دوم 3-4- قدم ..ماه سوم عادی راه میره.
حالا یه والدینی رو در نظر بگیر دل نداشته باشن زمین خوردن او را ببینند و مدام دستشو بگیرن..به شما قول میدم که اون بچه حتی در 10 سالگی هم ...و حتی تا آخر عمر نتونه راه بره!
امروز باید دستشو بگیرن زمین نخوره ..فردا باید برن مدرسه ببینن تکالیف مدرسش چیه و چرا فلان رفیق فلان شوخی عرف را باهاش کرده فردا باید براش انتخاب رشته کنن.بعدش باید براش همسر انتخاب کنن.....بعدش براش مشکلات زندگیشو حل کنن....باباش باید براش خونه انتخاب کنه و بخرهوووو..و اگه یه روز والدین دیگه نباشن و مثلا آقا پسره بخواد یه کار اقتصادی یا اجتماعی و .....خودش انجام بده....اونموقعه هستش که آنچنان به زمین میخوره که تلافی تمام اون زمین خوردنای نونهالی ونوجوانی و جوانی و.......همه و همه درمیاد و اونموقع دیگه عمراً بتونه بلند شه!.
-----------------
تجربه بهم این درسو داده که فقط زمانی رشد میکنم که تو فشار باشم و وقتی که همه چی گل و بلبل باشه یا دارم درجا می زنم یا در حال سقوط هستم!
-----------------
در مورد والدین خودتون هم عادلانه قضاوت کنید معیارتون دوستاتون نباشه بلکه ارتباط خودتون باهم و همچنین حقوقی باشه که خداوند بر گردن شماها نسبت به هم گذاشته.
-------------
دکتری که به دلیل درد آمپول به بیمارش آنتی بیوتیک یا واکسن نزنه نتنها بهش محبت نکرده بلکه بهش خیانتی کرده که ممکنه باعث مرگ اون بیمار بشه!
-------------
بزرگی گفت "اگر فلج ویلچر نشینی نتوانست قله کوهی را فتح کند , دلیل پاهایش نیست بلکه بی اراده و ضعف شخصیتی اوست!".
--------------
در ثانی کی گفته که زوم کنی به کار دولتی شاید خیر شما در شغل آزاد باشد........به هر حال تو هر مسیری که میری محکم , منضبط , با اراده ,منطقی ...باش ولی نتیجه را به دست خدا بسپار و بدان که خداوند از هر والدینی به انسانها مشتاقتر,دلسوزتر و حکیم تر است.
---------------
موفق باشی .هم شما و هم تمام جوانان این مرز و بوم!:Gol:

واقعا از هر دو عزیز ممنونم جملاتتون عالی تکان دهنده بود.
بهم اعتماد به نفس خوبی داد.
از این به بعد سعی میکنم به دوستم فک نکنم و همه چی رو بسپارم دست خدا چون دیگه میدونم اون بهتر از من به همه چی آگاه و میدونه چی برام خوب تره.
اون داستان هم فوق العاده بو تا حالا نشنیده بودم.
میسی...

یاسر118;489933 نوشت:
اون داستان هم فوق العاده بو تا حالا نشنیده بودم.

برادر حالا پا نشی بری مسجد شاه1!
ولی اگه خواستی بری , با مترو برو -ایستگاه 15 خرداد پیاده شو........مسجد امام شده! جون داداش مارو هم یادت نره:Gol::Cheshmak:
:khandeh!:

عارف";489963 نوشت:
برادر حالا پا نشی بری مسجد شاه1!
ولی اگه خواستی بری , با مترو برو -ایستگاه 15 خرداد پیاده شو........مسجد امام شده! جون داداش مارو هم یادت نره:Gol::Cheshmak:
:khandeh!:

من بچه شهرستانم.
تهران اومدم حتما میرم:Khandidan!:.
دعا هم به رو چشم.

نفرنفر;485296 نوشت:
من هر .وقت که اینجور تفکرات میاد تو ذهنم یاده داستان حضرت لوط میوفتم که وقتی داشت از شهر عبور میکرد ...
خداوند به او دستور اکید داد که به پشت سرت رو نگاه نکن ... چون تبدیل به سنگ میشی ...
به نظره من هم نگاه کردن به چنین تفاوت هایی همون مصداق رو داره ...
نباید به چنین تفاوت هایی نگاه کرد ... چون آدم تبدیل به سنگ میشه ...
تنها آدم باید خودش رو با خودش مقایسه کنه ...

لازم مي دانم نسبت به فرمایش حضرتعالی دو نکته را گوشزد کنم ، اولا مساله ای را که در مورد حضرت لوط بیان داشته اید چیزی است که در کتاب مقدس وتورات آمده است وقرآن چنین بیان نمی کند که اگر به پشت خود نکاه کنی سنگ خواهی شد، ودر آنجا دارد که چون زن حضرت لوط به پشت سرش نگاه کرد تبدیل به سنگ شد در حالی که از نظر قرآن زن حضرت لوط از مخالفان او بود ونجات پیدا نکرد ودر همون شهر در اثر بلا از بین رفت.(سوره تحریم/آیه10)
اما اینکه خود را با دیگران مقایسه نکنیم بادی گفت از نظر دین مقایسه کردن اشکال ندارد اما به این شرس که موجب غبطه شود نه حسادت، یعنی اگر این مقایسه ودیدن پیشرفت دیگران موجب شود ما هم تلاش کنیم تا خود را به آنها برسانیم خود از نشانه های مومنان است اما اگر موجب حسات شده وآرزو کنیم آن نعمت وموفقیت از دست آنها گرفته شود مذموم است وباید به آن ترتیب اثر نداد.
موضوع قفل شده است